sentence1
stringlengths 5
240
| sentence2
stringlengths 5
240
| label
class label 2
classes |
---|---|---|
تصور کنید، که در موقعیت من بودید. | کسی که به مال بیگانه طمع دارد، مال خود را از دست می دهد. | 0not_equivalent
|
او برای مدت کوتاهی در اینجا ماند. | خانه با بام سبز مال من است. | 0not_equivalent
|
در هر صورت امنیت اولویت دارد. | به هر صورت اولویت با امنیت است. | 1equivalent
|
دوستان، من باید بروم. | تام تصمیم گرفت بگذارد برود اقامتگاه ماری. | 0not_equivalent
|
لطفا چراغ را خاموش کن. | او باید از من عصبانی باشد. | 0not_equivalent
|
مری و جین دختر عمویند. | پدرم از پنجاه سال پیش در ناگویا سکونت داشتند. | 0not_equivalent
|
نمی توانستم همه سوالات را جواب دهم. | اینجا قانون جنگل حکمفرمایی میکند. | 0not_equivalent
|
چرا من باید آن کار را بکنم؟ | بین حرف و عمل فاصله زیادی است. | 0not_equivalent
|
اجازه داده نشده اینجا سیگار بکشید. | سیگار را ترک کرده ام. | 1equivalent
|
من مطالعه می کنم. | کاری لازم دارم. | 1equivalent
|
کلیدی روی میز تحریر است. | کلیدها روی میز هستند. | 1equivalent
|
با اتومبیل به بوستون رفت. | دولت از هر سو تخت انتقاد است. | 0not_equivalent
|
رم شهر دیدنیای است. | رم شهری دیدنی است. | 1equivalent
|
او روی درب میزد. | با کمی صبر بیشتر موفق میشدید. | 0not_equivalent
|
آنطور، که هست. | او حیوانات را خیلی دوست دارد. | 0not_equivalent
|
او با خوشبختی زندگی کرد. | زندگی باسعادتی داشت. | 1equivalent
|
آن همایش سر ساعت پنج تمام شد. | هرگز انتظار نداشتم در چنین جایی با او ملاقات کنم. | 0not_equivalent
|
ما همسایه ایم. | ما همسایه هستیم. | 1equivalent
|
عطش زیادی دارم. | من در حال خوردن هستم. | 1equivalent
|
امروز برای من، فردا برای شما. | این نقد بگیر و دست از آن نسیه بدار، کاواز دهل شنیدن از دور خوش است. | 1equivalent
|
او به آنها غذا داد. | حال مادرم بهتر است. | 0not_equivalent
|
شکم پر می گوید روزه خوب است. | ما آن هنرمند را تحسین کردیم. | 0not_equivalent
|
مری و جین دختر عمویند. | آیا مقدار بیشتری نمک اضافه نمائیم؟ | 0not_equivalent
|
یک عالمه یخ اضافه کنید. | یخ زیادی بیافزائید. | 1equivalent
|
ارائه تقریباً تمام شد. | آن ارائه تقریباً بهاتمام رسید. | 1equivalent
|
ما آن هنرمند را تحسین کردیم. | برای آن هنرمند کف زدیم. | 1equivalent
|
باران می بارد. | هوا امروز بارانی است. | 1equivalent
|
در سپتامبر اسکاتلند میتواند خیلی گرم باشد | آنقدر که من می دانم، او هرگز چنین اشتباهی نکرده است. | 0not_equivalent
|
او مابل بود گردش کند. | او تمایل به قدمزدن داشت. | 1equivalent
|
چرا درس می خوانید؟ | میدانم که نمیدانم. | 0not_equivalent
|
کسی که طمع بهتر را دارد، لازم ترین را از دست می دهد. | زاغ خواست راه رفتن کبک را بیاموزد، راه رفتن خود را نیز فراموش کرد. | 1equivalent
|
من ماشینم را برمیدارم. | با اتومبیل خواهم رفت. | 1equivalent
|
او به گریه افتاد. | او را تنها نگذارید. | 0not_equivalent
|
هر چه بزرگتر باشند، سختتر سقوط می کنند. | یک قرص نان بهتر از آواز پرندگان است. | 1equivalent
|
او بلد است مانند ماهی آبتنی کند. | فکر کنید، که در وضعیت من قرار داشتید. | 0not_equivalent
|
امروز خیلی کارها را باید انجام دهم. | امروز من خیلی کار دارم. | 1equivalent
|
جند سال تان است؟ | سن تان چسیت؟ | 1equivalent
|
از من درخواست شده بود، اینجا منتظر باشم. | صدا را در مقابل ظلم بلند کردن. | 0not_equivalent
|
اندوه اش را در پس لبخندی پنهان کرده بود. | آن همایش سر ساعت پنج تمام شد. | 0not_equivalent
|
تعلیم، تعلم مضاعف است. | تدریس، دو بار یاد گرفتن است. | 1equivalent
|
من مشورت او را خواستم. | با این وجود شما در اشتباه هستید. | 0not_equivalent
|
ده سال پیش به توکیو آمدم. | حق همیشه با مشتری است. | 0not_equivalent
|
پارک در مرکز شهر است. | ما همدیگر را نمیشناسیم. | 0not_equivalent
|
احساسی به من می گوید که زیاد خوشایند او نیستم. | دو بعلاوه دو می شود چهار. | 0not_equivalent
|
شب خیلی سرد بود. | آیا کتاب تان را پیدا کردید؟ | 0not_equivalent
|
من تا آخر به حرف های او گوش دادم. | من پیشنهاد تعویق آن نشست را دادم. | 0not_equivalent
|
با خدا باش و شاهی کن. | او 26 جولای 1888 به دنیا آمده بود. | 0not_equivalent
|
احساس می کنم، که یک چیزی خوب نیست. | اگر لازم است خواهم آمد. | 0not_equivalent
|
میخواهم جاودانه زندگی کنم. | اثر او بهتر از اثر من است. | 0not_equivalent
|
طباخی سرگرمی من است. | گندم بد نان خوب نمیدهد. | 0not_equivalent
|
من آن بنا را پیدا کردم. | پول خرد از فلز تشکیل شده است. | 0not_equivalent
|
میمونها از درختان بالا میروند. | میمونها از درختها بالا میخزند. | 1equivalent
|
استحکام زنجیر به اندازه ضعیفترین حلقه آن است. | زنجیر از ضعیف ترین حلقه اش قویتر نیست. | 1equivalent
|
به من نگاه کن و حرف مرا بشنو. | مرا بیست دقیقهی دیگر دوباره خواهید دید. | 0not_equivalent
|
هر اتفاقی که بیافتد، من از شما حمایت خواهم کرد. | هرچه پیش آید، از شما پشتیبانی خواهم نمود. | 1equivalent
|
این اتاق بزرگ و روشن است. | آیا این قیمت شامل صبحانه است؟ | 0not_equivalent
|
او هر روز رمان می خواند. | هر روز او داستان بلند مطالعه می کند. | 1equivalent
|
من چیزی سرد برای نوشیدن می خواهم. | مری در حال مطالعه در اتاق خود است. | 0not_equivalent
|
من کار میکنم برای پسانداز کردن جهت ثبت نام در دانشکده. | باد آورده را باد میبرد. | 0not_equivalent
|
چه گل زیبائی! | پسران زیادی دنبال خرگوش می دویدند. | 0not_equivalent
|
تو باید به اشتباهت اقرار کنی. | باید به شکستت اعتراف کنی. | 1equivalent
|
از آخرین باری که شما را دیدم مدت زیادی می گذرد. | مدت مدیدی از آخین ملاقات مان گذشته است. | 1equivalent
|
پلیس ساعتها اقامتگاه تام را گشت، امّا آنها نتوانستند چیزی بیابند. | میتوانید چند پند به من بدهید؟ | 0not_equivalent
|
با پنبه سر می برند. | من چیزی سرد برای نوشیدن می خواهم. | 0not_equivalent
|
مبارز شجاع مرگ زا در چهره دید. | یک عالمه یخ اضافه کنید. | 0not_equivalent
|
چیزی که برای همهکار است، برای هیچکاری مناسب نیست. | آیا دوست دارید با من خرید کنید؟ | 0not_equivalent
|
آن اتاق بههمریخته است. | دندان های اسب پیشکشی را نمی شمارند. | 0not_equivalent
|
از قوانین مدرسه پیروی نمائید. | برای این اخبار میخواستم گریه کنم. | 0not_equivalent
|
چه کسی کسالت دارد؟ | چه کسی حالش خوب نیست؟ | 1equivalent
|
سال آینده هفده سال ام خواهد بود. | من او را در فرانسه می شناختم. | 0not_equivalent
|
پولی بیش از مقدار نیاز. | او همیشه با پدر و مادرش دعوا میکرد. | 0not_equivalent
|
به گرده آلرژی دارم. | او دیگر اینجا زندگی نمیکند. | 0not_equivalent
|
آیا این کتاب ها مال شماست یا من؟ | آیا این کتاب ها تعلق به شما دارد یا من؟ | 1equivalent
|
تو اینجا دستور نمیدهی. | شما اینجا هیچ دستوری نمیدهید. | 1equivalent
|
یک روباه دوبار در یک دام نمی افتد. | انسان دوبار در یک چاله نباید بیفتد. | 1equivalent
|
سفر کردن به گذشته مسئله ای غیر ممکن تلقی شده است. | پسرم در جائی دور سکونت دارد. | 0not_equivalent
|
بار آینده زودتر میآیم. | به زندگی نوش عادت پیدا کرد. | 0not_equivalent
|
انسانیت را بیاد بیاور، ونه چیزی بیشتر. | دوستی شما برای من خیلی معنی دارد. | 0not_equivalent
|
درختان زیادی افتادند. | درخت های فراوانی سقوط کردند. | 1equivalent
|
او 26 جولای 1888 متولد شد. | تیغ سزاست هر که را درک سخن نمیکند. | 0not_equivalent
|
اوه، متشکرم ازت، عزیزم. | آه! ممنون، عزیزم. | 1equivalent
|
من او را دیدم که مشغول تمیز کردن اتاق بود. | آیا باید دوباره آن را درست کنم؟ | 0not_equivalent
|
مشق شب ها را باز کنید. | به زودی حقیقت را در خواهیم یافت. | 0not_equivalent
|
در میان راه مان به آنجا ماشین خراب شد. | هوا در نیویورک چگونه است؟ | 0not_equivalent
|
نیویورک شلوغ ترین شهر دنیا است. | شما باید کفشهایتان را پیش از وارد شدن به خانه در آورید. | 0not_equivalent
|
من گرسنه ام. | تشنگی زیادی دارم. | 1equivalent
|
عطش زیادی دارم. | من تشنه ام. | 1equivalent
|
الآن مقداری پول دارم. | در حال حاضر قدری پول دارم. | 1equivalent
|
من با آن موضوع، مسئلهای ندارم. | آن بانک مبلغ 500 دلار به او وام داد. | 0not_equivalent
|
آن صندلی در اینجا به چه دردی میخورد؟ | این صندلی اینجا چیکار می کنه؟ | 1equivalent
|
لطفا نمک را به من بده. | آیا لطف می کنید نمک را به من بدهید؟ | 1equivalent
|
او باید از من عصبانی باشد. | احتمالاً او از من عصبانی است. | 1equivalent
|
او خاطراتش را می نویسد. | او دفترچه خاطرات دارد. | 1equivalent
|
او کی متولد شده است؟ | هر روز دندانهایتان را تمیز کنید. | 0not_equivalent
|
من در مدرسه تحصیل می کنم. | من دانش آموز هستم. | 1equivalent
|
رم در یک روز ساخته نشد. | شهر رم در یک روز ساخته نشده است. | 1equivalent
|
ترجمه را با اصل مقایسه کنیم. | همهی آنها آمدند. | 0not_equivalent
|
من عادت دارم که سر ساعت شش بیدار شوم. | او با یک کارمند بانک ازدواج کرد. | 0not_equivalent
|
لطفاً یک لیوان آب به من بدهید. | اعتماد زودتر از آن که آمده است، میرود. | 0not_equivalent
|
مامریت مهمی به او داده شده بود. | ماموریت مهمی به او دادند. | 1equivalent
|