sentence1
stringlengths 5
240
| sentence2
stringlengths 5
240
| label
class label 2
classes |
---|---|---|
او از پاسخ دادن به سوالات من طفره می رفت. | او از پاسخ گوئی به سوال های من اجتناب کرد. | 1equivalent
|
گربه ها میو میو می کنند. | سگ های نر و ماده در حال پارس کردن. | 1equivalent
|
مواظب باشید، یک چاله در خیابان است. | برای آن کتاب من پنج دلار پرداخته ام. | 0not_equivalent
|
در نیویورک زندگی می کند. | او در نیویورک می زید. | 1equivalent
|
او از من خواهش کرد درب را باز کنم. | من سگ ها را دوست دارم. | 0not_equivalent
|
برداشت من چنین است که چیزی کم است. | احساسم این است که یک چیزی کم می باشد. | 1equivalent
|
پدر ومادراش از مجروح شدنشبطور نا ممکنی ناراحت شدند | ما پشتیبان نداریم. | 0not_equivalent
|
آیا برای پرو حق دارم آنرا بپوشم؟ | من کار میکنم برای پسانداز کردن جهت ثبت نام در دانشکده. | 0not_equivalent
|
این کتاب از آن علی است. | احمق و پولش به راحتی از هم جداشدنی هستن. | 0not_equivalent
|
رفتارش مرا به تعجب واداشت. | رفتار او مرا متعجب ساخت. | 1equivalent
|
برای به تسلط رسیدن در زبان خارجی انسان به صبر زیادی احتیاج دارد. | جنگل پر از درخت است. | 0not_equivalent
|
برای سناش جوان بهنظر میرسد. | نسبت به سناش جوان بهنظر میآید. | 1equivalent
|
بهترین راه یادگیری از اشتباهات دیگران است. | امروز بعد از ظهر او دوچرخه را تمیز خواهد کرد. | 0not_equivalent
|
اگر سیگار بکشم، اذیت می کند؟ | مری در اتاق خودش درس میخواند. | 0not_equivalent
|
دوست داشتنم چیزی برای نوشیدن داشته باشم. | گرسنهام بود. | 1equivalent
|
در مدسه چه یاد میگیرید؟ | چه چیزی در مدرسه فرامیگیرید؟ | 1equivalent
|
دوست دارید فهوه ای بنوشید | تقارن ملالآور است. | 0not_equivalent
|
من نمی توانم نام او را به خاطر آورم. | اسم او از یادم رفته است. | 1equivalent
|
می شود به من نمک را بدهی، لطفا؟ | آیا لطف می کنید نمک را به من بدهید؟ | 1equivalent
|
من اتاق مختص خود دارم. | خیلی دیر برسد ساعت 8 اینجاست. | 0not_equivalent
|
ما در یک بنبست قرار داریم. | عادت ندارم دیر به تخت خواب بروم. | 0not_equivalent
|
بهمدت 10 دقیقه مکث داشته باشیم. | ده دقیقه استراحت می کنیم. | 1equivalent
|
اتوبوس از برف پوشیده شده بود. | آن اتوبوس با برف پوشانده شده بود. | 1equivalent
|
آری، هنگام منزل رفتن است. | نظرتان را تغییر ندهید. | 0not_equivalent
|
کسی که زیاد به دست می آورد، کم نگاه می دارد. | امروز از آن من، فردا از آن شما. | 1equivalent
|
امروز برای من، فردا برای شما. | یک دست صدا ندارد. | 1equivalent
|
آنها را به دو گروه تقسیم کردند. | آنها را در دو گروه جدا کردند. | 1equivalent
|
لطفاً راجع به آن مسئله صحبت نکنید. | نمیخواستم زود بلند شوم. | 0not_equivalent
|
من با آن موضوع، مسئلهای ندارم. | من اعتراض میکنم! | 0not_equivalent
|
من دوست دارم سیب بخورم. | او با ظرافت بچه اش را نوازش کرد. | 0not_equivalent
|
در آن باغ رزی نبود. | در آن باغ گل سزخی نبود. | 1equivalent
|
در حالی که تلویزیون می دیدم، خوابم برد. | آیا هیچ وقت در تهران بوده ای؟ | 0not_equivalent
|
تمام افتخار اش به او تعلق دارد. | شما پیر هستید. | 0not_equivalent
|
کنفراس راس ساعت پنج به اتمام رسید. | هیچ سودی بدون ضرر نیست. | 0not_equivalent
|
انسان باید صبر داشته باشد. | شهر رم در یک روز ساخته نشده است. | 1equivalent
|
سزاواری هدایت تیم مان از اوست. | پول ریشۀ همۀ بدیهاست. | 0not_equivalent
|
به کن اعتقاد دارم. | من به کن ایمان دارم | 1equivalent
|
نه هرکسی از آن کتاب خوشاش میآید. | پاسخ شما اشتباه است. | 0not_equivalent
|
ما جهت کل گیتی صلح آرزو می نمائیم. | ما مشتاق صلح جهانی هستیم. | 1equivalent
|
هوا از دیروز سرد شده است. | زود از فرصت استفاده کن، اگر نه از دست می رود. | 0not_equivalent
|
دوست دارم چای بنوشم. | ده دقیقه استراحت می کنیم. | 0not_equivalent
|
به نظر می رسد که او فاقد پول بود. | در حال مطالعه یک مجله هستم. | 0not_equivalent
|
او بسیار صرفه جوست. | تام تصمیم گرفت به تدریج نقل مکان کند به اقامتگاه ماری. | 0not_equivalent
|
من انگلیسی هستم. | در مورد فرانسوی او غیر قابل تفوق است. | 0not_equivalent
|
ما برای تمام دنیا آرزوی صلح می کنیم. | یرای همه جهان خواستار صلح ایم. | 1equivalent
|
اسم او را به لیست افزودم. | او فرد آزاداندیشی بود. | 0not_equivalent
|
کارتها را بین ما پخش کن | من دیگر نمی توانم تکبر او را تحمل کنم. | 0not_equivalent
|
او با ماشین به بوستون رفت. | من یک برادر دارم. | 0not_equivalent
|
من با ترن به خانه رفتم. | نه، او دوست جدید من نیست. | 0not_equivalent
|
در یک زمان برای دو چیز تلاش نکن. | کسی که زیاد به دست می آورد، کم نگاه می دارد. | 1equivalent
|
آنها می توانند آن کالاها را خیلی ارزان تر تولید کنند. | تا سه نشود بازی نشود. | 0not_equivalent
|
نمیدانم بعداً چهکار کنم. | من نمی دانم چه کار دیگری باید انجام دهم. | 1equivalent
|
او به سرعت ناپدید شد. | سخنگو دانه می افشاند، شنونده برداشت می کند. | 0not_equivalent
|
با اتومبیلام میآیم. | با اتومبیل خواهم رفت. | 1equivalent
|
زبان او در پس گونه اش پنهان نمی شود. | کوزهگر از کوزه شکسته آب میخورد. | 0not_equivalent
|
عینک من کجاست؟ | عینک های من کجا هستند؟ | 1equivalent
|
جی قیچی کهنه را برداشت. | جی قیچی قدیمی را برگرفت. | 1equivalent
|
خانواده من هر زمستان به اسکی می روند. | اعتصاب بر اقتصاد کشور تاثیر گذاشت. | 0not_equivalent
|
باخ و هندل هم زمان بودند. | باخ و هندل معاصر یک دیگر بودند. | 1equivalent
|
حدود پنج سال است که او در آنجا زندگی می کند. | تصمیم گرفتم که به او بگویم که آنها را دوست دارم. | 0not_equivalent
|
صورت شما نشاندهندهی خوشحالی است. | رفقای بسیاری دارم. | 0not_equivalent
|
او خسته به نظر می رسد. | تو خواب آلود به نظر می رسی. | 1equivalent
|
کودک او ماه آینده به دنیا خواهد آمد. | ماه آینده کودک او متولد خواهد شد. | 1equivalent
|
او سرخ شد. | صورتت سرخ شده است. | 1equivalent
|
آن همایش سر ساعت پنج تمام شد. | کنفراس راس ساعت پنج به اتمام رسید. | 1equivalent
|
دوست دارم چیزی بنوشم. | من در حال خوردن هستم. | 1equivalent
|
کسی اسرار شما را نمی داند. | او آدم آرامی بود. | 0not_equivalent
|
مدت ها قبل یک پل اینجا بود. | از اینکه کانال را عوض کردند، او عصبانی شد. | 0not_equivalent
|
جواب شما غلط است. | اتوبوس در جلوی خانه توقف کرد. | 0not_equivalent
|
تا ایستگاه راه بیش از اندازه زیادی برای پیاده روی است، بنابر این با اتوبوس برویم. | برای من فرقی نمی کند که او چه کار می کند. | 0not_equivalent
|
دوستان، من باید بروم. | برای آن کتاب من پنج دلار پرداخته ام. | 0not_equivalent
|
تام هنگام طلوع بیدار شد. | ژاکت قرمز را دوست بمی دارم. | 0not_equivalent
|
میل پدر قکر است. | آرزو پدر اندیشه است. | 1equivalent
|
جائی که رنج هست، امید هم هست. | هر جا رنج است، امید هم است. | 1equivalent
|
تردید او مرا به شک انداخت. | تردید او مرا مشکوک ساخت. | 1equivalent
|
23 می خواهم آمد. | او همیشه وی را دوست خواهد داشت. | 0not_equivalent
|
سنگ های سقوط کرده خیابان را بسته بودند. | دیروز با تونی بازی کردم. | 0not_equivalent
|
سیبی بر زمین افتاد. | سیبی به سوی زمین سقوط کرد. | 1equivalent
|
پدربزرگ مان از چیزهای قدیمی تعریف می کند. | پدر بزرگ ما در باره امور قدیم حکایت می کند. | 1equivalent
|
من نتوانستم نام او را بهیاد آورم. | نام او را فراموش کردم. | 1equivalent
|
از چاله توی چاه افتادن. | وزنم در حال کم شدن است. | 0not_equivalent
|
او معلم خیلی خوبی است. | او آموزگار بسیار خوبی است | 1equivalent
|
بین خواستن و انجام دادن گام بزرگی است. | اتفاق خبر نمیکنه. | 0not_equivalent
|
آن کار در یک روز قابل انجام دادن است. | آن را در یک روز می توتن درست کرد. | 1equivalent
|
برای آن هنرمند کف زدیم. | همین الآن دستشوئی را تمیز کردیم. | 0not_equivalent
|
تاکنون روی تختخواب آبی خوابیدید؟ | آیا هیچوقت روی تخت آبی خوابیدهاید؟ | 1equivalent
|
ژاکت قرمز را دوست بمی دارم. | ژاکت سرخ را دوست نمی دارم. | 1equivalent
|
از او غذرخواهی کردم، چرا که پایش را لگد کرده بودم. | درباره من اشتباه برداشت نکن. | 0not_equivalent
|
از قهوه خوشم نمیآید. | بیصبری مطمئنترین خصم موفقیت است. | 0not_equivalent
|
در آن واحد به دنبال دو چیز دویدن، تو را به هیچ کدام نمی رساند. | سرکهٔ نقد به از حلوای نسیه است. | 1equivalent
|
او اصلاً نتوانست بوی بد پیاز گندیده را تحمل نماید. | از صبر و شکیبایی شما متشکرم. | 0not_equivalent
|
امروز باران سیل آسائی می بارد. | باران می آید . | 1equivalent
|
تنها اسم او را میدانم. | من اتاق اختصاصی دارم. | 0not_equivalent
|
شما نابردبار هستید. | شما نباید آن را بخورید. | 0not_equivalent
|
اشتیاق پدر تفکر است. | گنجی که قولاش دادهشده، بیارزش است. | 1equivalent
|
باب در مدرسه محبوب است. | آیا دوست دارید با من خرید کنید؟ | 0not_equivalent
|
پولی بیش از اندازه؟ | پول خیلی زیاد؟ | 1equivalent
|
بهنظر میرسد باران میآید. | بهزودی باران خواهد بارید. | 1equivalent
|
لطفاً گزارش مرا بازبینی کنید. | او جین پوشیده بود. | 0not_equivalent
|
هر که تنهاست، تنهاست چون از دیگران می ترسد. | اسم او را هیج کسی نمی داند. | 0not_equivalent
|