sentence1
stringlengths 5
240
| sentence2
stringlengths 5
240
| label
class label 2
classes |
---|---|---|
خواهش او با فرمان یکسان بود. | درخواست او با دستور یکی بود. | 1equivalent
|
او با ظرافت بچه اش را نوازش کرد. | انسان نیک در جمع اشرار، شریرترین آنها به نظر میرسد. | 0not_equivalent
|
این پاپوش مناسب برای دویدن نیست. | این کفش برای دویدن مناسب نیست. | 1equivalent
|
مایک همیشه آرام میماند. | مایک همیشه آرامش خود را حفظ میکند. | 1equivalent
|
آستین راست تان را بالا بزنید. | شما اولین نفر در لیست هستید. | 0not_equivalent
|
او پول بیشتری از من دارد. | او با یک کارمند بانک ازدواج کرد. | 0not_equivalent
|
نمیدانم بعداً چهکار کنم. | نمیدانم از حالا بهبعد چه باید کرد. | 1equivalent
|
تا خوابم می برد، آن دندانم درد می گیرد. | آن پرندگان آواز میخوانند. | 0not_equivalent
|
در کودکیم همیشه زود برمی خواستم. | او با ماشیناش رسید. | 0not_equivalent
|
مشق شب ها را باز کنید. | چه فرقی مابین ده و شهر وجود دارد؟ | 0not_equivalent
|
عمه وانگ، این من هستم. | هیچ کسی در آن اتاق نبود. | 0not_equivalent
|
با بدان منشین که صحبت بد،گرچه پاکی تو را پلید کند. آفتابی بدین بزرگی را، پاره ای ابر ناپدید کند. | رفاقت شما برایم بسیار بامعنی است. | 0not_equivalent
|
او معلم خیلی خوبی است. | مادرم همیشه می گفت، که وقت طلاست. | 0not_equivalent
|
مایلید گوشتتان چقدر کباب شده باشد؟ | کوزهگر از کوزه شکسته آب میخورد. | 0not_equivalent
|
کسی که بیش از حد آرزو دارد چیزی بدست نمی آورد. | سنگ چرخان کپک نمیزند. | 1equivalent
|
نسبت به سناش جوان بهنظر میآید. | او نسبت به سنش جوان تر به نظر می رسید. | 1equivalent
|
مایک همیشه آرام میماند. | آیا دوست دارید با من خرید کنید؟ | 0not_equivalent
|
کسی که زیاد به دست می آورد، کم نگاه می دارد. | یک قرص نان بهتر از آواز پرندگان است. | 1equivalent
|
من شما را تا ایستگاه همراهی خواهم کرد. | من تو را تا ایستگاه قطار همراهی خواهم کرد. | 1equivalent
|
چهرهی شما بیانگر شادی است. | صورت شما نشاندهندهی خوشحالی است. | 1equivalent
|
هر روز او داستان بلند مطالعه می کند. | من کارآفرینم. | 0not_equivalent
|
گیاهان پس از باران سریع رشد می کنند. | وقت تنگ است، "هم اکنون" باید اقدام نمائیم. | 0not_equivalent
|
شما خیلی ساده از مشکلات زندگی دوری میکنید. | بعد از اندک آۀشنائی متقابل، به این حس رسیدند که فاقد هماهنگی لازم بین خود هستند. | 0not_equivalent
|
تام یک گنجینه یافت. | تام یک اندوخته یافت. | 1equivalent
|
وقتش است که بیدار شوید. رادیو را روشن کنید. | زمان رفت به رختخواب است. رادیو را خاموش کن. | 1equivalent
|
او بدون دودلی دروغ می گفت. | نامهای نگاشت. | 0not_equivalent
|
به نظر می آید که به احتمال قوی این مسابقه کنسل کردد. | دختران نترسیدند، ولی پسرها خیلی ترسیدند. | 0not_equivalent
|
دیر رسیدن بهتر از هرگز نرسیدن است. | برای یاد گرفتن هیچکس پیر نیست. | 1equivalent
|
تعطیلات الآن تمام شده اند. | حالا تعطیلی ها تمام شده است. | 1equivalent
|
من مجبور شدم به آنجا بروم. | پدرم میتوانند هواپیما برانند. | 0not_equivalent
|
به حرف تان عمل کنید. | تمام افتخار اش به او تعلق دارد. | 0not_equivalent
|
آیا به این زودی زمان اینقدر گذشت؟ | مبارز شجاع مرگ زا در چهره دید. | 0not_equivalent
|
به نظر می آید که شما اشتباه می کنید. | شهری مخروبه و سحرآمیز را در آن بیابان پیدا کردند. | 0not_equivalent
|
من خواص آن را نمی دانم. | باریدن برف حقیقتاً باعث زیبا شدن تهران می شود. | 0not_equivalent
|
نه همیشه تمیز دادن خوب و بد آسان است. | زمان کوتاه است، ما "الآن" باید اقدام کنیم. | 0not_equivalent
|
تاکنون با کوه نوردی به هیچ قله بسیار مرتفعی نرسیده ام. | تا کنون هیچ قله مرتفعی را فتح نکرده ام. | 1equivalent
|
او سزاوار یک پاداش است. | آنها در آن صحرا شهری خراب و مزموز یافتند. | 0not_equivalent
|
قرضهایتان را بپردازید. | بدهیهای خود را بپردازید. | 1equivalent
|
حقیقت را به من بگو. | به من حقیقت را بگو. | 1equivalent
|
شماها دختران او هستید. | شما دختران اوئید. | 1equivalent
|
آینه ها را نشکنید. | آینه چون نقش تو بنمود راست، خود شکن آئینه شکستن خطاست. | 1equivalent
|
دوباره خود را با آرامش یافتم. | چند عدد سیب؟ | 0not_equivalent
|
تاکسی گرفتم چون باران می بارید. | بهخاطر باران از تاکسی استفاده کردم. | 1equivalent
|
اجازه ندهید هنگامی که تاریک است بیرون برود. | او از حالا به بعد از شما مواظبت خواهد کرد. | 0not_equivalent
|
کارول اسپانیائی می خواند. | کارول مشغول تحصیل در رشته زبان اسپانیائی است. | 1equivalent
|
کاری لازم دارم. | امروز پنجم می است. | 0not_equivalent
|
آن کار را به متخصصین واگذار کنید. | این کار را به متخصصان واگذارید. | 1equivalent
|
امروز، رئيس جمهور ایران تقافق نامه حقوق بشهر بین المللی را امضاء کرد. | آن کاملاً دروغین نیست. | 0not_equivalent
|
اجداد شما از کجا بودند؟ | نیاکان شما اهل کجا بودند؟ | 1equivalent
|
شاید باران ببارد. | به نظر می رسه بارون می خواد بیاد. | 1equivalent
|
سکوت نشانهٔ رضاست. | علیه خواب می جنگیدم. | 0not_equivalent
|
تام در را باز گذاشت. | دوست دارم مقداری چای یا قهوه بخورم. | 0not_equivalent
|
نام او را به یاد نمی آورم. | نامهایشان را فراموش کردهام. | 1equivalent
|
پدر شفا یافت. | پدر دوباره حال شان خوب شده است. | 1equivalent
|
او تمامی بطری شیر را نوشید. | او از هیچ چیزی نمی ترسد. | 0not_equivalent
|
دیروز من در جلسه حضور داشتم. | من دیروز در همایش بودم. | 1equivalent
|
امروز پنج ماه مه است. | او با چشم های بسته روی نیمکت نشسته بود. | 0not_equivalent
|
توله سگ پارس می کند، زیرا سگ چنین می کند. | بچه ها از بزرگ تر ها یاد می گیرند. | 1equivalent
|
رم شهر دیدنیای است. | اتفاق خبر نمیکنه. | 0not_equivalent
|
آیا شما می خواهید قدم بزنید؟ | می خواهید گردش کنید؟ | 1equivalent
|
او به خوبی بلد است آشپزی کند. | تا بیست دقیقهی دیگر برمیگردم. | 0not_equivalent
|
آیا دیروز در توکیو ابرناک بود؟ | آیا هوا در توکیو دیروز ابری بود؟ | 1equivalent
|
یک ساعت بعد باز میگردم. | میهو یک پیانیست است. | 0not_equivalent
|
یک پرنده در دست، بهتر از دوتا روی درخت است. | یک قرص نان بهتر از آواز پرندگان است. | 1equivalent
|
دفعه آینده زودتر می آیم. | دفعهی آینده زودتر خواهم آمد. | 1equivalent
|
حکایت غمانگیزی بود. | برای ملاقات با او رفتم به ایستگاه. | 0not_equivalent
|
من نام او را به فهرست اضافه کردم. | مشروب نمیخورند. | 0not_equivalent
|
دست کم بگو "متشکرم". | تو اینجا دستور نمیدهی. | 0not_equivalent
|
او کی متولد شده است؟ | کی بدنیا آمدی؟ | 1equivalent
|
آیا عصرانه میل کردهاید؟ | آیا عصرانه صرف کردهاید؟ | 1equivalent
|
یک دست صدا ندارد. | سنگ بزرگ نشانهٔ نزدن است. | 1equivalent
|
بدن به سرعت با تغییر دما تطبیق پیدا میکند. | وقتی که مشکلی دارد، میل دارد از دائی اش مشورت بگیرد. | 0not_equivalent
|
وقتی که بیدار شدم، غمگین بودم. | بیدار که شدم غمگین بودم. | 1equivalent
|
چهار چشم بهتر از دو چشم میبینند. | یک قرص نان بهتر از آواز پرندگان است. | 1equivalent
|
امروز بعد از ظهر او دوچرخه را تمیز خواهد کرد. | او آن دوچرخه را امروز بعدازظهر خواهد شست. | 1equivalent
|
بله، اتفاق افتاد اما نه در امسال. | لطفاً گزارش مرا بازبینی کنید. | 0not_equivalent
|
فراموش نکنید این نامه را پست کنید. | این کیک بیش از حد شیرین است. | 0not_equivalent
|
آب که از سر گذشت چه یک وجب چه صد وجب | تو فقط یکبار زندگی می کنی. | 1equivalent
|
مشق شب ها را باز کنید. | رئیسم مرا به خاطر استفاده خصوصی از تلفن سرزنش کرد. | 0not_equivalent
|
هیچ چیز در دنیا قطعی نیست. | اگر خورشید نبود، حیات امکان پذیر نبود. | 0not_equivalent
|
دوست دارم چیزی بنوشم. | عطش زیادی دارم. | 1equivalent
|
دوست آن باشد که گیرد دست دوست، در پریشانحالی و درماندگی. | نتوانستم بخوابم. | 0not_equivalent
|
قهوه را میخواهم. | او خویش را در پس درب مخفی کرده بود. | 0not_equivalent
|
آن مدرسه دو کیلومتر جلوتر است. | پول ریشهٔ همهٔ بدیهاست. | 0not_equivalent
|
او را مانند پدربزرگاش نامگذاری کردند. | قولت را فراموش نکن. | 0not_equivalent
|
اول کدام بود، تخممرغ یا مرغ؟ | مشغول خواندن کتابی درمورد زبان ها هستم. | 0not_equivalent
|
در دنیای زبان اسپرانتو مکاتبه نقش مهمی را بازی کرده و می کند. | ما همسایه هستیم. | 0not_equivalent
|
آیا آخرهفته را خوب گذراندید؟ | آیا شما آخرهفتهی خوبی را گذراندید؟ | 1equivalent
|
احتمالاً فردا برف می آید. | من در حال ترجمه کردن ام. | 0not_equivalent
|
دوای خوب تلخ است. | آن، بهترین کتابی است، که تاکنون خواندهام. | 0not_equivalent
|
نمیدانم بعداً چهکار کنم. | هنگامی یک پرنسس زیبا بود. | 0not_equivalent
|
ترجیحاً با اتوبوس سفر کنید. | شما مرجحاً با اتوبوی بروید. | 1equivalent
|
هوا بارانی است. | کسی که به آسسمان مینگرد، هدفاش را از دست میدهد. | 0not_equivalent
|
او هنوز او را دوست داشت. | او همچنان عاشق او بود. | 1equivalent
|
اینهاش ترن شما آمد. | این ترن شماست که میآید. | 1equivalent
|
دندان های اسب پیشکشی را نمی شمارند. | آدم نباید داخل دهان اسب پیشکشی را نگاه کند. | 1equivalent
|
او برای خرید کردن رفت. | آنها خواهند خرید. | 1equivalent
|
خواهش می کنم، مرا تارو صدا کنید. | خواهش میکنم، به من بگوئید تارو. | 1equivalent
|
توجه کنید، حفره ای در خیابان است. | بگردید، و خواهید یافت | 0not_equivalent
|
نمک، خواهش می کنم. | می شود به من نمک را بدهی، لطفا؟ | 1equivalent
|