sentence1
stringlengths 5
240
| sentence2
stringlengths 5
240
| label
class label 2
classes |
---|---|---|
گوش دادم ولی چیزی نشنیدم. | من هیچ بدهکاریای ندارم. | 0not_equivalent
|
انسان باید صبر داشته باشد. | رم یکروزه ساخته نشد. | 1equivalent
|
به درک | خدا را شکر که از شرش راحت شدم. | 1equivalent
|
عکس ارسالی باکیفیت نیست، لطفاً عکس بهتری بفرستید. | کیفیت عکس فرستادهشده خوب نیست، لطفاً یکی بهتر ارسال کنید. | 1equivalent
|
چرا شما اینقدر خوشبخت هستید؟ | ده سال پیش بود که دائی من به کانادا رفت. | 0not_equivalent
|
چرا می پرسی؟ | او حیوانات را خیلی دوست دارد. | 0not_equivalent
|
شفا یافتن عین معجزه است. | انگار شفا یاقتن یک معجزه است. | 1equivalent
|
بالاخره رویای او، پزشک شدن، تحقق پیدا کرد. | او آدم بسیار صرفه جوئی است. | 0not_equivalent
|
گیاه خواری هستم. | من گوشت نمیخورم. | 1equivalent
|
من شعر گفتن را دوست دارم. | دارم ترجمه میکنم. | 0not_equivalent
|
از اتاقتان خارج روید. | آیا دوست دارید با من خرید کنید؟ | 0not_equivalent
|
پیشگوئی هوا علمی صورت میگیرد. | آن خانه قرمز چدید است. | 0not_equivalent
|
40 ین برای یک شال؟ چیز ارزانتری ندارید؟ | چهل یورو برای یک روسری؟ ازرانتر از آن ندارید؟ | 1equivalent
|
مردم از شمشیرهای خود گاوآهن و از نیزه های خود ارّه می سازند. قومی به روی قوم دیگر شمشیر نمی کشد و برای جنگ و خونریزی آماده نمی شود. | و آنان شمشیرهای خود را به گاو آهن و نیزههای خویش را به اره تبدیل خواهند كرد. قومهای دنیا دیگر در فكر جنگ با یكدیگر نخواهند بود. | 1equivalent
|
برای تعطیلات به کجا خواهید رفت؟ | او از دیدن شما می ترسید. | 0not_equivalent
|
دیروز عصر چیزی عجیب اتفاق افتاد. | عصر دیروز اتفاق عجیبی روی داد. | 1equivalent
|
خانه او آن طرف پل است. | منزل او آن سوی پل قرار دارد. | 1equivalent
|
من بدون عینک می توانم بخوانم. | من هوشیاری ام را از دست دادم. | 0not_equivalent
|
آدم نمیتواند در دو عروسی همزمان برقصد. | من سگی جدید می خواهم. | 0not_equivalent
|
خواهش می کنم، مقداری از این کیک بردارید. | روزی در مدرسه پسری با جثه معمولی را دیدم که با پسری کوچک تر رفتار خشونت آمیزی داشت. دوستانه به او تذکر دادم، ولی او در پاسخ گفت: بزرگتر ها مرا می زنند و من کوچکترها را می زنم،این منصفانه است. دراین کلمات، او تاریخ نوع بشر را به نمایش گذاشت. | 0not_equivalent
|
من می توانم به اسپرانتو مانند زبان مادری صحبت کنم. | اجازه دهید سعی کنم. | 0not_equivalent
|
مردم ژاپن عموماً مؤدب هستند. | مردم ژاپن، بطور کلی مودب هستند. | 1equivalent
|
یک ساعت بعد بر میگردم. | یک ساعت بعد باز میگردم. | 1equivalent
|
همراه او به آموزشگاه میروم. | تمایل به کاهلی دارد. | 0not_equivalent
|
نظرتان را تغییر ندهید. | مادرم همیشه می گفت، که وقت طلاست. | 0not_equivalent
|
او در مسکن کنار ما سکونت دارد. | او جائی در این نزدیکی سکونت دارد. | 1equivalent
|
تام یک پست درخواست کرد. | او خویش را در پس درب مخفی کرده بود. | 0not_equivalent
|
من به مدرسه میروم. | من به مدرسه رفتم. | 1equivalent
|
یک پرنده در دست، بهتر از دوتا روی درخت است. | هم خدا را میخواهد هم خرما را. | 1equivalent
|
انسان باید صبر داشته باشد. | بخند! | 0not_equivalent
|
کی خانه اید؟ | کی به خانه خواهید رفت؟ | 1equivalent
|
او با اتومبیلاش آمد. | او با ماشیناش رسید. | 1equivalent
|
دوشنبه به دنبال یک شنبه می آید. | دوشنبه بعد از یکشنبه می آید. | 1equivalent
|
او زن یک کارمند بانک شد. | او با یک کارمند بانک ازدواج کرد. | 1equivalent
|
من دیر کردم، نه؟ | سیارات دور ستاره ای در حرکت اند. | 0not_equivalent
|
روی کف زمین دراز کشید. | روی زمین دراز شد. | 1equivalent
|
شماره اشغال است. | هر دفعه کار میکند. | 1equivalent
|
این نقد بگیر و دست از آن نسیه بدار، کاواز دهل شنیدن از دور خوش است. | هر چه بزرگتر باشند، سختتر سقوط می کنند. | 1equivalent
|
به زودی لاله ها باز خواهند شد. | من باید از شما عذرخواهی کنم. | 0not_equivalent
|
طرق طبیعی فرا وا نی در ان کشور است. | آیا حق دارم از قلم شما استفاده کنم؟ | 0not_equivalent
|
امروز بعدازظهر سینو سوزوکی یک سخنرانی ایراد کرد. | خانم سوزوکی آن روز بعد از ظهر یک سخنرانی داشت. | 1equivalent
|
جواب مخالفی به مادرتان ندهید. | محل نشستن من نزدیک درب است. | 0not_equivalent
|
آیا میتوانم قدری از آن را بخورم؟ | این دهکده ای است که پدرم در آن متولد شدند. | 0not_equivalent
|
سرانجام روز شد؛ آن شب طولانی تمام شد. | او دماغی کشیده دارد. | 0not_equivalent
|
آدرس منزلتان چیست؟ | آدرس خانه ی شما چیست؟ | 1equivalent
|
این کتاب مال چه کسی است؟ | این کتاب کیه؟ | 1equivalent
|
چیزی که او انجام می دهد برای من تفاوتی ندارد. | نزدیکترین نیمکت کجاست؟ | 0not_equivalent
|
شاید بعدازظهر باران ببارد. | ممکن است، که امروز بعدازظهر باران ببارد. | 1equivalent
|
من مشورت او را خواستم. | نظر او را پرسیدم. | 1equivalent
|
من گمان نمی کنم که تام بداند که مانیو می تواند به فرانسوی تکلم کند. | چه چیزی خریدید؟ | 0not_equivalent
|
کن را باور دارم. | گل ها باز می شوند. | 0not_equivalent
|
من خیلی چاق هستم. | شما زیاد تند میرانید. | 0not_equivalent
|
آرزو پدر اندیشه است. | یک دست صدا ندارد. | 1equivalent
|
هر پسربچه ای دوچرخه دارد. | به قطار نخواهید رسید. | 0not_equivalent
|
امی اندیشید بایستد. | فردا به مدرسه خواهید رفت؟ | 0not_equivalent
|
باید از والدین تان فرمان ببرید. | آیا اکنون باید بروم؟ | 0not_equivalent
|
آن سیب خیلی ترشمزه است. | مایک، حالت چطوره؟ | 0not_equivalent
|
بله، اتفاق افتاد اما نه در امسال. | خواهش اش عین حکم بود. | 0not_equivalent
|
از شرم قرمز شد. | اینهاش ترن شما آمد. | 0not_equivalent
|
من به فرودگاه به دنبال روبرت میروم. | کمی درب را باز کنید. | 0not_equivalent
|
امروز از آن من، فردا از آن شما. | سنگ بزرگ نشانهٔ نزدن است. | 1equivalent
|
امروز خیلی کارها را باید انجام دهم. | آنطور، که هست. | 0not_equivalent
|
هردو همکاران من اند. | تلفن در اتاق من هست. | 0not_equivalent
|
من گرسنه ام. | خیلی تشنهام. | 1equivalent
|
سر پر، ولی جیب خالی. | شما از برادر بزرگ ترتان جوان تر به نطر می رسید. | 0not_equivalent
|
شما تنها کسی هستی، که من فقط به او میانیشم. | انسان باید با افراد مسن مودب باشد. | 0not_equivalent
|
دو ساعت هم نخوابیدم. | حداکثر دو ساعت خوابیدم. | 1equivalent
|
آیا هوا در توکیو دیروز ابری بود؟ | اسکاتلند در ماه سپتامبر ممکن است خیلی گرم باشد. | 0not_equivalent
|
یکدفعه زد زیر خنده. | او لبخند زد. | 1equivalent
|
برای من فرقی نمی کند که او چه کار می کند. | چیزی که او انجام می دهد برای من تفاوتی ندارد. | 1equivalent
|
به کن اعتقاد دارم. | کن را باور دارم. | 1equivalent
|
در شوخی و باری اغلب اشاره ای وجود دارد. | اسم او را هیج کسی نمی داند. | 0not_equivalent
|
یک وفتی یک شاهزاده خانم قشنگ وجود داشت. | این آن شهری است، که من در آنجا متولد شدم. | 0not_equivalent
|
امروز صبح داغ است. | پیرمرد غمگین به نظر می رسد. | 0not_equivalent
|
او بسیار شکیبا بود. | ترن او کی به کیوتو می رسد؟ | 0not_equivalent
|
زمان سریع می گذرد. | سیبی بر زمین افتاد. | 0not_equivalent
|
دیرتر از آن رسیدم که بتوانم سخنرانی او را گوش کنم. | کسی که سکوت می کند مواافق است. | 0not_equivalent
|
می خواهم یک چیز خنک بنوشم. | من چیزی سرد برای نوشیدن می خواهم. | 1equivalent
|
پوستش مثل برف سفید است. | او برای خرید کردن رفت. | 0not_equivalent
|
شکیبائی خوب چیزی است. | من آدمام را میشناسم. | 0not_equivalent
|
خود را روی کف زمین پهن کرد. | وجود آن صندلی در اینجا چه مناسبتی دارد؟ | 0not_equivalent
|
دوست داشتم صدها جمله در تاتوئبا مینوشتم، ولی کارهای لازمالاجرای دیگری دارم. | بزرگ ترین نفرت از بزرگ ترین عشق سرچشمه می گیرد. | 0not_equivalent
|
انتقام غذایی است که باید سرد سرو شود. | آیا ساعت مچی شما دقیق کار میکند؟ | 0not_equivalent
|
فردا صبح به شما زنگ خواهم زد. | من یک پر دارم. | 0not_equivalent
|
آن پیراهن به چه کسی تعلق دارد؟ | این پیراهن کیست؟ | 1equivalent
|
تام زیاد راجع به اسلحه ها نمی داند. | تام چندان راجع به اسلحه نمی داند. | 1equivalent
|
یک مکث ده دقیقه ای داشته باشیم. | ده دقیقه استراحت می کنیم. | 1equivalent
|
ناگهان به خنده افتاد. | او گریه کرد. | 1equivalent
|
او کمتر از او زرنگ نیست. | تلاش (كوشا بودن )اون پسر كمتر از اون دختر نيست. | 1equivalent
|
شیر یا شکری هست؟ | شیر یا شکر دارید؟ | 1equivalent
|
او آدم آرامی بود. | محل نشستن من نزدیک درب است. | 0not_equivalent
|
آن لوح فشرده ده دلار است. | آن سی دی 10 دلار قیمت دارد. | 1equivalent
|
این کتاب من است. | حقیقت تلخ است. | 0not_equivalent
|
ما پناه بردیم پشت یک درخت عظیم. | او مدام با رئیس اش منازعه دارد. | 0not_equivalent
|
او در مسکن کنار ما سکونت دارد. | کمی درب را باز کنید. | 0not_equivalent
|
هر اتفاقی که بیافتد، من از شما حمایت خواهم کرد. | انسان نمیتواند فریبائی او را با واژهها ابراز کند. | 0not_equivalent
|
لطفاً اینقدر سریع حرف نزنید. | لطفاً آهستهتر صحبت کن. | 1equivalent
|
چرا تا این موقع شب بیدار مانده اید؟ | من دوست دارم با ترن سفر کنم. | 0not_equivalent
|
هرکه به همه کار، به هیچ کار. هرکه به یک کار، به همه کار. | شما خیلی ساده از مشکلات زندگی دوری میکنید. | 0not_equivalent
|
دوستان، من باید بروم. | رفقا، باید بروم. | 1equivalent
|