sentence1
stringlengths 5
240
| sentence2
stringlengths 5
240
| label
class label 2
classes |
---|---|---|
برنج در جاهای متعددی در سراسر جهان کشت می شود. | برنج در بخشهای مختلف جهان کشت میشود. | 1equivalent
|
او مولف است. | زمان رفت به رختخواب است. رادیو را خاموش کن. | 0not_equivalent
|
بخند! | چیزی شیرین میخواهم. | 0not_equivalent
|
آه، افسوس، چرا ازدواج کردم؟ | خدای من، چرا ازدواج کردم؟ | 1equivalent
|
هیچ چیزی جلوی تحصیل او را نخواهد گرفت. | هیچ چیزی مانع تحصیل او نخواهد شد. | 1equivalent
|
مرا در ناامیدی رها کردید. | آیا آن رمان را تا انتها خواندید؟ | 0not_equivalent
|
سحر پرندگان می خوانند. | این امر، گواه بی گناهی اوست. | 0not_equivalent
|
چقدر لازم دارید؟ | من عصبانیت او را درک میکنم. | 0not_equivalent
|
کاری لازم دارم. | خودکار سرتوپی دار جایگزین خودکار فواره ای شده به یک ابزار دست نویسی جهانی تبدیل گشت. | 0not_equivalent
|
نام آن پرنده چیست؟ | آن پرنده چگونه نامیده میشود. | 1equivalent
|
علاوه بر البسه او به ما پول نیز داد. | او در یک آپارتمان اقامت دارد. | 0not_equivalent
|
مشغول نیستم. | من انسان آزادی هستم. | 1equivalent
|
یکهو شروع کرد به خندیدن. | او گریست. | 1equivalent
|
فقط برای آدمهای بالغ. | برای خردسالان ممنوع است. | 1equivalent
|
ما یاد گرفته ایم که زمین به دور خورشید می گردد. | ما فراگرفتیم که زمین پیرامون خورشید می چرخد. | 1equivalent
|
من شعر نوشتن را دوست دارم. | من شعر گفتن را دوست دارم. | 1equivalent
|
آن خواهر ندارد. | هر متهمی مقصر نیست. | 0not_equivalent
|
بالاخره فرار کردم. | بالاخره گریختم. | 1equivalent
|
سگش مونس خوبش است. | دو ساعت هم نخوابیدم. | 0not_equivalent
|
آلیتسا با لباس سبز خوب جلوه میکند. | رنگ سبز به آلیس می آید. | 1equivalent
|
کارگران به کارشان می بالند. | فقط برای آدمهای بالغ. | 0not_equivalent
|
دانش ناقص خطرناک است. | تام دیگر حرف نزد. | 0not_equivalent
|
تا بیست دقیقهی دیگر برمیگردم. | مرا بیست دقیقهی دیگر دوباره خواهید دید. | 1equivalent
|
نمی توانستم بخوابم. | آنکه بی حساب می زید، فوراً گدا خواهد شد. | 0not_equivalent
|
عشق انسان را نابینا می سازد. | کسی که عاشقانه هذیان میگوید، حتی اژدها را تحسین میکند. | 1equivalent
|
همرنگ جماعت شو. | دست اش را بلند کرد تا برای ایستاندن تاکسی تلاش کند. | 0not_equivalent
|
دوست داشتم صدها جمله در تاتوئبا بنویسم ولی باید کارم را انجام دهم. | دوست داشتم صدها جمله در تاتوئبا مینوشتم، ولی کارهای لازمالاجرای دیگری دارم. | 1equivalent
|
من به آنها گفتم بلیط دیگری برای من بفرستند. | به یاد داشتن اندازه در کار و تفریح. | 0not_equivalent
|
آن سروصدا غیرقابلتحمل است. | معلوم شد جواب شما به آن سوال اشتباه است. | 0not_equivalent
|
آیا این قیمت شامل صبحانه است؟ | آنها با آب و غذای کافی سربازان را پشتیبانی می کنند. | 0not_equivalent
|
با نامه شما چه کار کنم؟ | آن پل در حال ساخته شدن است. | 0not_equivalent
|
هر گردی گردو نیست. | آدمها را بر اساس ظاهرشان ارزیابی نکن. | 1equivalent
|
سیبی به سوی زمین سقوط کرد. | سیبی روی زمین افتاد. | 1equivalent
|
مانع راه تام شدم. | خوشبخت نخواهم بود، ولی خود را نخواهم کشت. | 0not_equivalent
|
او در آن زمینه پیشاهنگ بود. | او لیاقت هدایت گروه ما را دارد. | 0not_equivalent
|
این خودکار چقدر میارزد. | تام چیزی سرخرنگ را آنجا دید. | 0not_equivalent
|
حالا تعطیلی ها تمام شده است. | ظاهراً این مسابقه کنسل خواهد شد. | 0not_equivalent
|
آدرس منزلتان چیست؟ | تمام روز به آن فکر کردم. | 0not_equivalent
|
او امروز صبح حاضر بود. | نمی توانستم همه سوالات را جواب دهم. | 0not_equivalent
|
برف تنها تا بهار میپوشاند. | دروغ پا ندارد. | 1equivalent
|
من خیلی چاق ام. | من خیلی چاق هستم. | 1equivalent
|
چه شب دل فریبی! | آیا من الآن باید بروم؟ | 0not_equivalent
|
لطفاً آن کارتها را توزیع کنید. | آنها راهی پیک نیک شدند. | 0not_equivalent
|
آنرا بدون هزینه انجام خواهیم داد. | تا جائی که من می دانم، چیزی که او می گوید، حقیقت دارد. | 0not_equivalent
|
هیچوقت او را باور نکنید، او دروغ پرداز است. | معنی این نماد چیست؟ | 0not_equivalent
|
فرض کنید ده میلیون ین دارید، چهکار میکردید؟ | تاکنون روی تختخواب آبی خوابیدید؟ | 0not_equivalent
|
مرگ فرقی نمی گذارد، همه را به یک نحو درمی رباید. | مرگ فرقی نمی گذارد، یکسان شامل همه می شود. | 1equivalent
|
چه وقتی به خانه آمدید؟ | من خندیدم به خاطر شوخی او. | 0not_equivalent
|
جند سال تان است؟ | چند سال دارید؟ | 1equivalent
|
من باید چیزی را بیازمایم. | من میخواهم چیزی را بازبینی کنم. | 1equivalent
|
چرا کار نمی کنی؟ | لطفاً یادآوری کنید آن نامه را به صندوق پست بیندازم. | 0not_equivalent
|
آن دوربین فیلمبرداری را دوست ندارم. | طلا از آهن باارزش تر است. | 0not_equivalent
|
این نقد بگیر و دست از آن نسیه بدار، کاواز دهل شنیدن از دور خوش است. | در آن واحد به دنبال دو چیز دویدن، تو را به هیچ کدام نمی رساند. | 1equivalent
|
آیا شما غذا خورده اید؟ | آیا عصرانه میل کردهاید؟ | 1equivalent
|
از شرم قرمز شد. | او عیناً یادداشت های رفیق اش را رونویسی کرد. | 0not_equivalent
|
متاسفم، ولی ممکن نیست. | من متاسفم، اما امکان ندارد. | 1equivalent
|
آن کار را تمام کردهام. | آن وظیفه را انجام دادهام. | 1equivalent
|
من گرسنه ام. | گرسنهام بود. | 1equivalent
|
تام به من گفت که مسئلهای برایش پیش آمده است. | فقدان کار برای برخی شادمانی و برای برخی رنج است. | 0not_equivalent
|
کیک بیشتری می خواهید؟ | یک تکهی کیک دیگر میل دارید؟ | 1equivalent
|
من او را دلربا و جذاب یافتم. | من او را دلفریب و جذاب می بینم. | 1equivalent
|
او درحال زیباترشدن است. | او روز به روز زیباتر می شود. | 1equivalent
|
او روی درب میزد. | او درب زد. | 1equivalent
|
او به تندی شما می دود. | او به سریعی شما می دود. | 1equivalent
|
تمایل به کاهلی دارد. | او عینک زده بود. | 0not_equivalent
|
لطفاً یادم بیندازید آن نامه را پست کنم. | من اصلاً راجع با آن نتیجه راضی نیستم. | 0not_equivalent
|
آن کتاب از کیست؟ | اینفدر حریص نباشید اگر نه همه چیز را از دست خواهید داد. | 0not_equivalent
|
هیچ کسی نام او را نمی داند. | اسم او را هیج کسی نمی داند. | 1equivalent
|
امروز خیلی گرم است. | برای آن هنرمند کف زدیم. | 0not_equivalent
|
دیروز مریض بودم. | جایت پیش همه ما خالی خواهد بود ،زمانی که دور خواهی شد. | 0not_equivalent
|
من چیزی برای خوردن می خواهم. | من از تشنگی میمیرم. | 1equivalent
|
یک ساعت دیگر می رسد. | همان لحظهای که او آمد به خاته، میخواستم نامهای بنویسم. | 0not_equivalent
|
من می خواهم که شما خودتان آن را انجام دهید. | کف درست مو ندارد. | 0not_equivalent
|
چه مدتی اقامت خواهید کرد؟ | چه مدت ماندی؟ | 1equivalent
|
امروز چه برف زیبائی می آید! | راجع به یک قدم زدن در آن پاارک چه فکر می کنید؟ | 0not_equivalent
|
و آنان شمشیرهای خود را به گاو آهن و نیزههای خویش را به اره تبدیل خواهند كرد. قومهای دنیا دیگر در فكر جنگ با یكدیگر نخواهند بود. | و ایشان شمشیرهای خود را برای گاوآهن و نیزههای خویش را برای ارّهها خواهند شكست و امّتی بر امّتی شمشیر نخواهد كشید و بار دیگر جنگ را نخواهند آموخت. | 1equivalent
|
در آن باغ رزی نبود. | تو مداوم اشتباه میکنی. | 0not_equivalent
|
چترتان را بهخاطر احتمال باران باریدن همراه داشته باشید. | او او را در آغوش گرفت. | 0not_equivalent
|
من بهدنبال پاسخی مناسب بودم. | آنها رفقای من اند. | 0not_equivalent
|
کار پیش میاد. | امیدوارم همهٔ رؤیاهایت محقق شوند. | 0not_equivalent
|
مدرسه اش را پارسال عوض کرد. | ما هر دو میخواهیم آن فیلم را ببینیم. | 0not_equivalent
|
اشتیاق پدر تفکر است. | هم خدا را میخواهد هم خرما را. | 1equivalent
|
خیلی تشنهام. | من در حال خوردن هستم. | 1equivalent
|
عشق، دادن چیزی است، که انسان خود ندارد. | چه کسی حالش خوب نیست؟ | 0not_equivalent
|
خیلی خوب شنا نمیکنم. | من خیلی خوب شنا نمی کنم. | 1equivalent
|
عمویم فردا برای دیدارمان می آید. | فردا دائی من برای دیدن ما می آید. | 1equivalent
|
باید از قواعد پیروی کنید. | طیق قواعد عمل کنید. | 1equivalent
|
او رفت خرید کند. | او برای خرید کردن رفت. | 1equivalent
|
در عید پاک درختان گیلاس شکوفه می کنند. | بدون لذت ها من توانائی تحمل زندگی را نداشتم. | 0not_equivalent
|
راجع به دیگران نمی دانم، اما من، با آن موافقم. | عمه وانگ، منم. | 0not_equivalent
|
چقدر خوب! | سد راهش نشوید. | 0not_equivalent
|
آن زن مشغول مطالعه است. | آن زن در حال مطالعه کردن است. | 1equivalent
|
روی نیمکت با چشم های بسته نشسته بود. | او با چشم های بسته روی نیمکت نشسته بود. | 1equivalent
|
می بایست بیشتر مراقب می بودید. | باید مراقبت بیشتری می کردید. | 1equivalent
|
او تصمیم مهمی گرفت. | من شعر گفتن را دوست دارم. | 0not_equivalent
|
او به دیدن من آمد. | او برای دیدم من آمد. | 1equivalent
|
امروز از آن من، فردا از آن شما. | امروز برای من، فردا برای شما. | 1equivalent
|
آیا زمین تنیس در این نزدیکی ها هست؟ | آیا زمین تنیس در اطراف اینجا هست؟ | 1equivalent
|
من خواص آن را نمی دانم. | من از ویژگی های آن بی خبرم. | 1equivalent
|
من عاشق فیلم های فرانسوی هستم. | فیلم های فرانسوی را خیلی دوست دارم. | 1equivalent
|