from
stringclasses 23
values | text
stringlengths 3
4.12k
|
---|---|
اَميرعلى قِ |
پادکست شماره ۱: عادت ها و تاثیر آنها در خلق زندگی انسانی.
@moniazpodcast
|
اَميرعلى قِ |
#استوری #انتظار_نداشتن
|
اَميرعلى قِ |
مثل کودکی که مادر با بیرحمی تمام، بند نافش را در هنگام تولد میبرد، ما هم باید این بند ناف روانی " نیاز به بودن دیگری "را از وجودمان پاره کنیم. تمام رشد و تکامل و استقلال و متکی به نفس بودن، در جدایی و رویارویی شجاعانه با تنهایی، نهفته است.
آنوقت است که اگر با کسی هستی از روی نیاز نیست، بلکه از روی اشتیاق است و تازه آنوقت است که توانایی #عشق ورزیدن سالم رو پیدا میکنی. شرط لازم برای داشتن عشق سالم پذیرفتن و برخورد فعالانه و شجاعانه و بدون ترس "احساس تنهایی" است.
هیچ رابطه ای قادر به از میان بردن تنهایی نیست. هریک از ما در هستی تنهائیم فقط میتوانیم در تنهایی یکدیگر شریک شویم همانطور که عشق درد تنهایی را جبران میکند.
#اروین_یالوم
@Amiralichannel
|
اَميرعلى قِ |
آیا این شب است
که باعث میشود من به تو فکر کنم
یا من هستم
که برای فکر کردن به تو
انتظار شب را میکشم؟
#ازدمیر_آصف
@Amiralichannel
|
اَميرعلى قِ |
بعضیها بیشتر از انتظارمان، انتظارمان را برطرف میکنند، انگار فقط آنها باید بگویند: «چیزی نیست!»، آنوقت دیگر چیزی نیست. نگرانی معنا ندارد.
هرکسی یک نفر را دارد که خیالش را راحت کند. یک نفر که برخلاف بقیه زیاد هم حرف نمیزند. گاهی یک جمله میگوید و همان یک جمله کار هزار صفحه حرف را میکند. باید آن یک نفر را داشت وگرنه کارمان پیش نمیرود. آن یک نفری که گاهی لازم نیست حتی حرف هم بزند، آن یک نفری که حتی وقت درد و دل لازم نیست سیخ روبرویمان بنشیند، همانی که مشغول کارش است و ما تمام حرفهایمان را میزنیم و او آخر سر، نگاه طولانیش را جواب میکند و دستش را دو بار روی دستمان میکوبد؛ آرام، که انگار همه چیز را گفته. نگران نباش! نترس! اضطراب نداشته باش!
#صابر_ابر
@majnonebidel
|
اَميرعلى قِ |
#خدایا_شکرت
تو منو آدم بدی نمی بینی
|
اَميرعلى قِ |
شبهایِ هجر را چه دراز آفریدهاند...
#صائب_تبریزی
@madamespresso
|
اَميرعلى قِ |
#استوری #امیرعلی_ق
|
اَميرعلى قِ |
زیباترین حرفت را بگو
شکنجهی پنهانِ سکوتت را آشکاره کن
و هراس مدار از آن که بگویند
ترانهیی بیهوده میخوانید.
چرا که ترانهی ما
ترانهی بیهودگی نیست
چرا که عشق
حرفی بیهوده نیست.
#احمد_شاملو
@Amiralichannel
|
اَميرعلى قِ |
این هنر است که بدانی کجای رابطه باید تمامت را برایش خرج کنی و کجا برای کشیدنش به جلو، عقب بکشی. چه موقع زود زود پیام سین کنی و چه وقت پیامش را آنلاین حتی تیک هم نزنی. کی برای دیدنش اصرار کنی و کی هر چه گفت ببینمت بهانه بیاوری. این سیاست است که بدانی کی عاشق پیشه باشی و کی اذیت کنی...
اما من نه هنرمند خوبی بودم و نه از سیاست خوشم می آمد. از همان ابتدا تمامم را برایت گذاشتم و اعتراف میکنم صدبار هم که باز بیایی دوباره ناشیانه برایت تمام میشوم.
#کوشا_جیم
@Amiralichannel
|
اَميرعلى قِ |
بعضی وقتها احساس میکنم که هیچ چیز معنی ندارد. در سیارهای که میلیونها سال است با شتاب به سوی فراموشی میرود، ما در میان غم زاده شدهایم؛ بزرگ میشویم، تلاش و تقلا میکنیم، بیمار میشویم، رنج میبریم، سبب رنج دیگران میشویم، گریه و مویه میکنیم، میمیریم، دیگران هم میمیرند، و موجودات دیگری به دنیا میآیند تا این کمدی بیمعنی را از سر گیرند.
-ارنستو ساباتو
@chizhaeihast
|
اَميرعلى قِ |
#استوری #رستاک_انتقام #امیرعلی_ق
|
اَميرعلى قِ |
هق هق هایی در شماست که دلیلش را نمیدانید. در نزدیکی شما متوقف ماندهاند. گویی بیرون از شما هستند. نمیتوانند به شما برسند تا گریهشان کنید.
-مارگریت دوراس
@chizhaeihast
|
اَميرعلى قِ |
+ پست جدید آپلود شد 🧢
https://www.instagram.com/p/CBIkLdLhDlX/?igshid=t5qwj5mr4d9
|
اَميرعلى قِ |
#خدایا_شکرت
نوشته هام، حرفام خونده میشن
|
اَميرعلى قِ |
شبیه تمام آدمهای بیخبر از هر جا که ناگاه با صحنهی یک تصادف، مرگ، یا فاجعهای هولناک روبرو میشوند، ما شاهد جدایی آندو بودیم. بیآن که بخواهیم، بیآن که بتوانیم چشم برداریم. با نگاههایی ناباور. و خیالی که تا مدتها این لحظات را روی تکرار پخش میکند.
پ.ن: میگویند تلاش برای پیوند زدن دوبارهی گل به شاخه، شبیه تلاش برای هل دادن دیوار، یا سعی در بالا بردن دمای چای سرد است با اضافه کردن آب جوش*. احتمالی که هست اما به صفر میل میکند.
[* تشبیه به جای سرد را از جایی به خاطر دارم. یادم نیست از کجا]
|
اَميرعلى قِ |
شب به خیر رفقا 💫
|
اَميرعلى قِ |
چهار دروغ بزرگ درباره #موفقیت
- دروغ بزرگ اول:
فقط خواستن، سبب موفقیت میشود
بسیاری از مردم خواستن را با انگیزه اشتباه میگیرند. آنها تصور میکنند چون چیزی را به شدت میخواهند پس انرژی کافی برای دست یابی به آن را خواهند داشت
ولی خود شما چند نفر را میشناسید که اشتیاق شدیدی برای داشتن چیز های بیشتری در زندگی خود داشتهاند؟
و چند نفر از آنها این خواستن را برای مدت طولانی در وجود خود حفظ کرده اند
و چند نفر از آنها در حال دستیابی به آرزوی خود هستند؟
درواقع همهی انسانها سلامتی، ثروت و شادی را میخواهند و تقریبا کمتر کسی پیدا میشود که به هر سهی آن ها برسد.
طبق تحقیقات از هر ۱۰۰ نفری که کار کردن را در سن ۲۵ سالگی شروع میکنند، در سن ۶۵ سالگی:
۶۳ نفر به کمک مالی تامین اجتماعی، خانواده، دوستان یا صدقه متکی هستند. ۲۹ نفر مرده اند ۳ نفر هنوز کار میکنند ۴ نفر پول کافی برای بازنشستگی خود پس انداز کرده اند و فقط یک نفر ثروتمند شده.
چهل سال تلاش و برنامه ریزی برای آینده و فقط پنج نفر، تنها ۵ نفر از ۱۰۰ نفر بالاخره به موفقیت میرسند!
- دروغ بزرگ دوم:
سخت کوشی سبب موفقیت میشود
آیا اگر ساعات کار خود را دو برابر کنید، به موفقیت خواهید رسید (یا اینکه مجبور میشوید از همسرتان جدا شوید)
به هیچ وجه توضیه نمیکنم که سخت کوشی نکنید. بلکه میگویم سخت کوشی لزوما پیش نیاز موفقیت و دست یابی به آنچه میخواهید نیست. سخت کوشی، امتیاز بزرگیست ولی پاسخی که به دنبال آن هستیم محسوب نمیشود.
- دروغ بزرگ سوم:
انسان خوب بودن سبب موفقیت میشود
انسان خوبی باشید چیز دیگری را توصیه نمیکنم.ولی شما را به خدا فقط انسان خوب بودن چه ربطی به موفق شدن دارد؟! یعنی هیچ خطاکار موفقی نمیشناسید؟
آیا تا به حال نشنیده اید که پول، وجدان ندارد؟
برایش فرقی نمیکند که کجا و به دست چه کسی کیرود؟ تندرستی و علم و دانش نیز چنین هستند.
- دروغ بزرگ چهارم:
داشتن تحصیلات عالی باعث موفقیت میشود
باز هم توصیه نمیکنم دست از تحصیل بردارید زیرا توصیه شده است که ز گهواره تا گور، دانش بجوی.
ولی از طرفی بدانید که دنیا پر است از تحصیل کردگان بیکار . تحصیلات به تنهایی اصلا چیزی را تضمین نمیکند. مدارک تحصیلی نشان میدهند که ما چه درسهایی را خوانده ایم و در چه امتحانهایی، نمرهی قبولی گرفته ایم.
داشتن تحصیلات عالی نیز مانند سخت کوشی و انسان خوب بودن، مفید و نیکو است. ولی هیچ یک از آنها به تنهایی پیش نیاز موفقیت به حساب نمیآید.
مجله نبوغ مالی
@Amiralichannel
|
اَميرعلى قِ |
@charkhzanan
@charkhzanan
|
اَميرعلى قِ |
+ محشره این چرخزنان
|
اَميرعلى قِ |
+ نگفتی بهم
|
اَميرعلى قِ |
📝 که بیچاره بودی در آغوش من...
▫️حالا جورج فلوید را همهی دنیا میشناسند. آمریکاییِ رنگینپوستی که توسط پلیس سنگدل کشته شد و مرگش کل دنیا را شوکه کرد و توی خیلی از کشورها تظاهرات ضد نژادپرستی به راه افتاد. اما جدای تمام نکتههای ریز و درشتی که در مورد این اتفاق دیدیم و شنیدیم و خواندیم، خبرنگار نیویورکتایمز توجهش به نکتهی عجیبی جلب شد: اینکه جورج فلوید در آخرین لحظههایی که دیگر نفسش هم بالا نمیآمد مادرش را صدا زد. کجای این نکته عجیب است؟ اینجا که آقای خبرنگار کشف کرده که مادر جورج فلوید اصلا سالها پیش از این دنیا رفته!
▫️من فکر میکنم که مغز ما بیشتر از چیزی که فکر میکنیم خاطرات را یادش میماند. شاید توی آن لایههای خیلی خیلی پایین مغز، تصویری از روزهای نوزادیمان را هنوز یادش مانده که به معنای واقعیِ کلمه "ناتوان" بودیم و انسانی به اسم "مادر" همیشه و همه جا هوایمان را داشت. روزهایی که سعدی برای توصیفشان از زبان خودِ مادر میگوید: "گر از عهد خُردیت یاد آمدی، که بیچاره بودی در آغوش من". من فکر میکنم که درست شبیهِ گوشیِ موبایل که نایتمود و سایلنتمود و هزارتا مود دیگر دارد، مغز ما هم یک مود دارد به اسم "ناتوانمود". جایی که دیگر هیچ کاری از دستش بر نمیآید، برمیگردد به تنظیماتِ کارخانه و کمک مادر را جستجو میکند. حتی اگر مادر، خودش از این دنیا رفته باشد و از آسمانها به صحنه نگاه کند.
#روزنوشت
#مهدی_معارف
@my_story_channel
|
اَميرعلى قِ |
امروز دوستی به اسم #یاسمن_دلیجانی برام تو یک دایرکت نوشته بود:
امیر علی وقتی ناراحته خیلی معلومه...
اصلا من میگم همه ی اونایی که دستی به قلم دارن وقتی غصشون میشه انگار گاو پیشونی سفیدن، جسارت نمیکنما، ولی اینجوریه دیگه...!
امیر علی هر روز یه هشتگ خداروشکر که... فلان جمله رو میذاره تو کانالش، حتی بعضی وقتا چند تا میذاره، ولی امروز فقط نوشته بود #خداروشکر...
نویسنده ها اینجورین، وقتی دلشون غم داره نمیگن، به جاش مینویسن، نه یه چیز الکی ها...
یه چیزی که حسش کنی!
یه روز میخواستم جواب منفیمو به یکی بگم، دوسش نداشتم!
بهش گفتم فردا بریم کوه...
صبح که رفتیم کوه،گفت: «خب بگو...»
گفتم: «بذار تو راه...»
وسطای راه گفت: «نمیخوای بگی؟!»
گفتم: «بذار وقتی رسیدیم بالا میگم...»
وقتی رسیدیم بالا،وقتی نزدیک خدا شدیم، بهش گفتم دوست ندارم...
خیلی راحت گفتم!
چون خدا بود، خدا نزدیک تر بود!
امیر علی وقتی غصه میخوری برو بالا،از شب برو بالا، از ماه برو بالا،از زندگی برو بالا، از خودت برو بالا...
وقتی به بالاترین بالا رسیدی، بگو #خداروشکر_تونستم_بیام_بالا
|
اَميرعلى قِ |
دیگر بهراستی میدانستم که درد یعنی چه. درد به معنای کتک خوردن تا حد بیهوش شدن نبود. بریدن پا بر اثر یک تکه شیشه و بخیه زدن در داروخانه نبود. درد یعنی چیزی که دل آدم را در هم میشکند و انسان ناگزیر است با آن بمیرد بدون آن که بتواند رازش را با کسی در میان بگذارد. دردی که انسان را بدون نیروی دست و پاها و سر باقی میگذارد و انسان حتی قدرت آن را ندارد که سرش را روی بالش حرکت دهد.
#ژوزه_مائورو_ده
درخت زیبای من
@Amiralichannel
|
اَميرعلى قِ |
@Amiralichannel Agt - 2020
|
اَميرعلى قِ |
هر دوی ما
یک نفر را تنها گذاشتیم،
اول تو مرا
و سپس من
خودم را
#ایلهان_برک
@Amiralichannel
|
اَميرعلى قِ |
جیزز کرایست...
@charkhzanan
|
اَميرعلى قِ |
+ عالی بود :)))
|
اَميرعلى قِ |
دوستان عیب کنندم که چرا دل به تو دادم
باید اول به تو گفتن که چنین خوب چرایی
گفته بودم چو بیایی غم دل با تو بگویم
چه بگویم که غم از دل برود چون تو بیایی
#سعدی
@Amiralichannel
|
اَميرعلى قِ |
+ طرز تفکری که در پشت پرده ی یک رابطه ی موفق قرار داره. دیدن این ویدئو رو بهت پیشنهاد میکنم.
@Amiralichannel
|
اَميرعلى قِ |
دارونما (placebō)، شیوهای درمانیست که بیمار را «فریب» میدهد: مثلاً قرصی که در واقع «قرص» نیست،حال بیمار را خوب میکند. اما اخیراً معلوم شده که بعضی بیماران که «میدانند» دارونما دریافت کردهاند هم حالشان خوب میشود؛ حضورِ دکتر و تلاش برای کمک کافیست. گاهی فقط «حضور» کافیست.
- ابراهیم سلطانی
@sormeeiiii
|
اَميرعلى قِ |
+ غروب جمعه ای دلت نگیره رفیق. من پیشتم.
|
اَميرعلى قِ |
#خدایا_شکرت
تو خوش قولی
|
اَميرعلى قِ |
از پله های سن بالا آمد، جایزه ی قلم طلایی ونیز را از هیئت داوران تحویل گرفت و برای سخنرانی پشت جایگاه ایستاد.
کاملا میدانست که قرار است چه جملاتی را به زبان بیاورد. کلمه به کلمه ی جملاتش را بارها با خودش تکرار کرده بود.
گفت:«یه روز معلممون بهم گفت هدف اون چیزیه که اگه تلاش کنی بهش میرسی. آرزو اونه که اگه علاوه بر تلاش، کمی خوش شانس هم باشی بهش میرسی. ولی رویاها ساخته شدن واسه نرسیدن.» مکث کرد و دوباره ادامه داد:«بین تموم روزهای هفته همیشه جمعه هارو بیشتر دوست داشتم. جمعه ها پدرم استراحت میکرد، سر کار نمیرفت.
من کمتر عذاب وجدان سربار بودن داشتم.
تو تموم اون روزایی که بابا هنوز آفتاب طلوع نکرده از خونه میزد بیرون، فقط یه رویا داشتم. اینکه یه روز از در خونه بیام تو، تو صورتش زل بزنم و بگم:
دیگه کار نکن،من به اندازه ی هممون پول در میارم، به اندازه ی خودم، مامان و تو. دیگه نیازی نیست بری سر کار.
دیگه میتونی صبح ها تا هروقت دلت میخواد بخوابی»
بغضش را قورت داد و ادامه داد:«حق با معلممون بود. من تو همه ی این سالها تموم تلاشم رو کردم که ثابت کنم حق با اون نیست، اما نشد. رویاها انگار واقعا ساخته شده بودن واسه نرسیدن.
پدرم هیچ وقت زیر دِین کسی نرفت.
زیر دِین منم نرفت.
خیلی زودتر ازاینکه اون روز برسه، خوابید. اینبار اما برای همیشه.»
بعد سرش را دور تا دور سالن چرخاند و گفت:«میدونم که اینجایی، میدونم که صدامو میشنوی. پولی که با بردن این جایزه بهم میرسه، از قیمت تموم میوه ها و غذاهایی که نخوردیم، از تموم قسط های ماشین و خونه، از هزینه ی تموم سفرهایی که با هم نرفتیم، بیشتره. اما نمیتونه منو به رویام برسونه. نه این، و نه حتی بیشتر از این. نویسنده خوبی شدن هدف من بود، بردن این جایزه آرزوی من، اما رویام هنوزم همون رویای بچگی هامه».
بعد پله های سن را به آرامی پایین آمد و از سالن خارج شد.
#محمدرضا_جعفری
@Amiralichannel
|
اَميرعلى قِ |
+ شنبه ست
کارای نکرده رو شروع کن.
|
اَميرعلى قِ |
#استوری #تنهایی
|
اَميرعلى قِ |
+ جالب بود.
|
اَميرعلى قِ |
محمد علی کشاورز از بین ما رفت...🖤
بدین ترتیب از پنج بزرگمرد سینمای ایران فقط علی نصیریان باقی مانده است.ایشالا زنده و پاینده باشن
》هیتلر《
@OfficialPersianTwitter
|
اَميرعلى قِ |
+ وقتی یکی یکی خاطرات بچگی میرن.
|
اَميرعلى قِ |
یک ویدیویی دیدم توی اینستاگرام که کیارستمی به ژیولیت بینوش برای اجرای یک سکانس میگه:
«این سکانس رو با عصبانیت نگو، با گله و دلخوری بگو. باید یک عزیزم بگی، بغضت رو فرو بدی، و همه چیز رو شروع کنی.»
ژیولیت با خنده میگه: «این تلخ و شیرین بین ایرانیاست، من فرقشون رو نمیفهمم. چه گلهایه که عصبانیت توش نیست؟»
و کیارستمی جواب میده:
«در گله، عشق و علاقه و میل به آشتی هست؛ اما در عصبانیت میل به متارکه وجود داره.»
@chizhaeihast
|
اَميرعلى قِ |
@Mentonix ❤️
|
اَميرعلى قِ |
🎥 یک پوزخند هم مسیر زندگی را عوض میکند!
✍ احسان محمدی
🎬 این ویدئو را که دیدم یاد پسری افتادم که با ما ورزش میکرد و فکر کردم هر کدام از ما در زندگیمان با یک خندیدن بیموقع چند نفر را ناامید کردهایم از ادامهی یک راه که ممکن بود آخرش موفق شود؟ دل چند نفر را با یک پوزخند شکستهایم؟ با متلکپرانی و دست انداختن چهره یک نفر، مسخره کردن صدای کسی، ساز زدنش، ورزش کردنش..
متن کامل را اینجا بخوانید👇
https://www.instagram.com/p/CBZ6jovHW5g/?igshid=1nx13t1m6pej2
🖋 @ehsanmohammadi95
|
اَميرعلى قِ |
چرا می شود خاطره های تلخ را ردیف و دانه به دانه شمارش کرد اما خاطره های شاد را نه؟
#استخوان
#علی_اکبر_حیدری
@Amiralichannel
|
اَميرعلى قِ |
هفت براي فرار از کرونا دروسایل نقلیه عمومی
@Amiralichannel
|
اَميرعلى قِ |
دوستان حقیقی، ما را بر اساس معیارهای دنیوی نمیسنجند، آنها به خود اصلی ما علاقه دارند، مثل زوجهای آرمانی، عشق آنها به ما متأثر از ظاهر یا جایگاه ما در سلسله مراتب اجتماعی نیست، و، بنابراین، ما بر سر پوشیدن لباسهای کهنه و نشان دادن این که امسال پول کمی درآوردهایم دغدغه خاطری نداریم. شاید نباید میل به ثروت را همواره عطش صرف برای زندگی مجلل تفسیر کنیم، ممکن است انگیزه مهمتری وجود داشته باشد و آن این که آرزو داریم دیگران به ما ارج گذارند و با ما خوب رفتار کنند. ممکن است جستجوی ما برای به دست آوردن پول هیچ دلیل مهمتری از تضمین احترام و توجه مردمی نداشته باشد که در غیر این صورت به ما خیره خواهند شد و چپ چپ نگاهمان خواهند کرد. اپیکور، با تشخیص نیاز بنیادین ما، دریافت که قليلی دوستان واقعی میتوانند عشق و احترامی به ما ارزانی دارند که ممکن است حتی ثروت قادر به تأمین آن نباشد.
آلن دوباتن
@Amiralichannel
|
اَميرعلى قِ |
رابرت کیوساکی میگوید:
افرادی که اشتباه میکنند ولی هنوز یاد نگرفتهاند که از اشتباهات خود درس بگیرند، اغلب همان کسانی هستند که مدام میگویند «تقصیر من نیست.» این کلمات از دهان کسانی خارج میشود که یکی از بزرگترین موهبتهای زندگی، یعنی موهبت اشتباه کردن را ضایع میکنند.
زندانها پر از افرادی است که مدام میگویند «من بیگناهم، تقصیر من نبود.» خیابان ها پر از کسانی است که زندگی ناشادی دارند، چون فقط هر آن چه که در خانه یا مدرسه آموختهاند را تکرار میکنند. «ریسک نکن، اشتباه نکن، اشتباهات بد هستند. کسانی که خیلی اشتباه میکنند بیعرضه هستند.»
وقتی که من برای گروهی از مردم سخنرانی میکنم، اغلب میگویم: «امروز در مقابل شما ایستادهام زیرا از اکثر شما بیشتر مرتکب اشتباه شدهام و بیشتر از اکثر شما پول از دست دادهام.» به عبارت دیگر، هزینه پولدار شدن، تمایل به اشتباه کردن، قبول اشتباه بدون سرزنش و توجیه کردن و درس گرفتن از آن اشتباهات است. کسانی که اغلب موفقیت چندانی در زندگی به دست نیاوردهاند کسانی هستند که تمایلی به اشتباه کردن ندارند و یا این که اشتباه کردهاند ولی هنوز از آن اشتباهات درسی نیاموختهاند. بنابراین، هر روز از خواب برمیخیزند و باز هم مرتكب همان اشتباهات شده و هیچ وقت درس عبرت نمیگیرند.
@Amiralichannel
|
اَميرعلى قِ |
پس از اين هر نور لطيفی که مرا لمس کند، تو خواهی بود.
-سیروس آتابای
#آبی_یواش
@chizhaeihast
|
اَميرعلى قِ |
#خدایا_شکرت
از چیزهایی که باید، بی خبریم
|
اَميرعلى قِ |
عشق قرار است
قسمت لذتبخشِ زندگی باشد
با این حال ما هیچ کسی را بیشتر از
آنهایی که دوست داریم،
آزار نمیدهیم و از آنان آزار نمیبینیم.
میزان ظلمی که عشاق به هم روا میدارند
دشمنانِ خونیِ ما را شرمزده میکند.
#آلن_دوباتن
@Amiralichannel
|
اَميرعلى قِ |
+ یه روز دیگه...
|
اَميرعلى قِ |
📝 دربارهی "خطای بازماندهها"
▫️حکایت جالبی از جنگ جهانی دوم نقل شده که حوالی سالهای انتهایی جنگ، آمریکا حسابی از تلفات بالای هواپیماهای ارتشش کلافه شده بود. برای حل این مشکل فرماندههای آمریکایی تصمیم سادهای میگیرند. هر هواپیمایی که از ماموریت برمیگشت را برمیداشتند و نقطههایی که تیر خورده بود را علامت میزدند و تقویت میکردند. ولی آمار تلفات هیچ تغییری نمیکرد و همه حسابی گیج شده بودند. نهایتا یک ریاضیدان جوان با یک ایدهی نبوغآمیز مشکل را از بیخ و بن حل کرد. پیشنهاد ساده بود: به جای تقویت جاهایی که تیرخورده، جاهایی که تیر نخورده را تقویت کنید! چرا؟ چون نقاطی که در هواپیمایی که برگشته تیر نخورده، همان نقاطی هستند که اگر تیر میخوردند لابد هواپیما برنمیگشت!
▫️سالها بعد این قانون ساده به عنوان یکی از معروفترین خطاهای شناختیِ آدمیزاد مطرح شد. اسمش را هم گذاشتند "خطای بازماندهها" یا "جانبداریِ نجاتیافتگان". قانونی که روزی هزاربار یقهی خود ما را هم میگیرد ولی ما حالیمان نیست. همان لحظهای که یک فرد موفق، یک ورزشکار معروف، یک سوپراستار، یک مدل زیبایی، یا یک رتبهی برتر زل میزند به دوربین و از تلاشهایش داستانسرایی میکند. بعدش هم دست به قلم میشود و تجربیاتش را در کتاب "پنج قدم تا ثروتمند شدن" و "ده عادت آدمهای سعادتمند" ثبت میکند. اما چیزی که کسی به ما نمیگوید این است که به ازای هر فرد موفق، جماعت زیادی هم وجود دارند که دقیقا همین کارها را کردهاند، اما به نتیجه نرسیدهاند و بنابراین هیچ وقت هیچ دوربینی با آنها مصاحبه نکرده و نمیکند. آدمهای موفق بیشتر از بقیه توی چشم هستند. آنها به برنامههای تلویزیونی دعوت میشوند تا مارا قانع کنند که اگر به هدف نرسیم، حتما ایراد از خودمان است. رسانه سراغِ سلبریتیها میرود تا آنها با غرور برایمان از "این نیز بگذرد"هایشان تعریف کنند. غافل از اینکه برای هزاران نفر "این نیز" نگذشته است ولی کسی سراغشان نمیرود که داستانشان را بگویند!
▫️من قبول دارم که موفقها قصههای جالبی دارند و قطعا شنیدن هر قصهای دلنشین است. اما از من نخواه که از روی زندگی یک نفر دیگر برای زندگی خودم نسخه بپیچم. شکست و موفقیت، در مسیرِ منحصر به فرد زندگی هرکسی معنای یگانهای پیدا میکند. چیزی که مهم است لذت بردن از همین مسیرِ منحصر به فرد است. بقیهی قصهها، قصههایی هستند که باید شنید و رد شد.
#روزنوشت
#مهدی_معارف
@my_story_channel
|
اَميرعلى قِ |
تست زبان عشق
@Amiralichannel
|
اَميرعلى قِ |
+ این تست فقط برای روابط عاشقانه نیست. چون عشق ورزیدن و محبت کردن فقط به کسی که باهاش در رابطه هستیم اختصاص پیدا نمیکنه. از مامان، بابا خواهر برادر... از هرکسی که دوستش داری تست بگیر. خودت رو هم فراموش نکن. از خودت هم باید تست بگیری :)
|
اَميرعلى قِ |
+ من عاشقتم، تو امروز هشتاد هزار نفری.
|
اَميرعلى قِ |
من تو را دوست نمیدارم، اگر بگذاری!
-فاضلنظری
@chizhaeihast
|
اَميرعلى قِ |
اگر از من بپرسند عشق در شکل اعلای خود برایت چه معنایی دارد، به سادگی جواب میدهم التیام تن و آرامش روان.
بعد از هیجان نخستین، با فروکاستن آن عطش آتشین، قسمت اصلی رابطه شروع میشود: همزیستی دو جهان ناهمسان. درک متقابل تنها برگ برنده این قمار سخت است، تو سالها با آهنگهای خودت یک نفره رقصیدهای، و حالا باید درک کنی ریتم تانگو با حرکات دو نفر تنظیم میشود.
خطای اول، نادیده گرفتن اهمیت مکالمه است. برای شناختن یار که میتواند بخش مهم باقی زندگیت باشد، لازم است با او حرف بزنی، حرفهای جدی و مستمر و مهم. باورکن یک گپ کوتاه اما هوشمندانه در ابتدای روز یا وقتی در بستر کنار هم آرام گرفتهاید یا هروقت مناسب دیگر که هر دو هشیار و خونسردید، جادوییترین بخش کاشتن دانههای سیب سرخ آرامش در رابطه است.
من یاد گرفتهام زوال یک رویا درست از جایی شروع میشود که آدمها به جای حرفزدن با دیگری، شروع به گفتگوهای درونی طولانی میکنند. آن سنگ خودخوری که در دلت نگه میداری، عاقبت سنگین میشود و تو را به قعر تاریک دریای تنهایی بازمیگرداند.
بعدا یادم اگر بماند درباره اهمیت بیمانند "احترام" هم برایتان مینویسم. برای شما که نه، برای خودم. شاید بالاخره یاد گرفتم همانطور که منطقیها دوست دارند، مثل چهل ساله ها رفتار کنم، نه تازه بالغ ها.
#حمید_سلیمی
@Amiralichannel
|
اَميرعلى قِ |
#خدایا_شکرت
همه یه طرف
تو یه طرف
|
اَميرعلى قِ |
+ خوب بود دوباره خوندمش
|
اَميرعلى قِ |
... تصور نکنید که من با زندگی به سبک و سیاق متظاهران به روشنفکری ناآشنا هستم. خیر. من از یک «راه طی شده» با شما حرف میزنم. من هم سالهای سال در یکی از دانشکدههای هنری درس خواندهام. به شبهای شعر و گالریهای نقاشی رفتهام. موسیقی کلاسیک گوش دادهام، ساعتها از وقتم را به مباحثات بیهوده دربارهٔ چیزهایی که نمیدانستم گذراندهام. من هم سالها با جلوهفروشی و تظاهر به دانایی بسیار زیستهام، ریش پروفسوری و سبیل نیچهای گذاشتهام و کتاب «انسان موجود تکساحتی» هربرت مارکوزه را ـ بیآنکه آن زمان خوانده باشماش ـ طوری دست گرفتهام که دیگران جلد آن را ببینند و پیش خودشان بگویند: عجب! فلانی چه کتابهایی میخواند، معلوم است که خیلی میفهمد… اما بعد خوشبختانه زندگی مرا به راهی کشاندهاست که ناچار شدهام رو دربایستی را نخست با خودم و سپس با دیگران کنار بگذارم و عمیقاً بپذیرم که «تظاهر به دانایی» هرگز جایگزین «دانایی» نمیشود، و حتی از این بالاتر دانایی نیز با تحصیل فلسفه حاصل نمیآید. باید در جستجوی حقیقت بود و این متاعی است که هر کس براستی طالبش باشد، آن را خواهدیافت و در نزد خویش نیز خواهدیافت…
و حالا از یک راه طی شده با شما حرف میزنم.
#مرتضی_آوینی
@chizhaeihast
|
اَميرعلى قِ |
اگر از تو درمورد من پرسیدند، بگو اندکی شعر را دوست داشت و بسیار مرا.
-متواری
@chizhaeihast
|
اَميرعلى قِ |
شاید هم بشود چشمهامان را ببندیم و حرف بزنیم، انگار که کسی نیست، یا انگار که اگر کسی گوش نمیدهد، ندهد، فقط حرف بزنیم، یا من دلم میخواهد حرف بزنم، آنقدر که فکر نکنم غصه دارم، که فکر نکنم حالا گریهام میگیرد، تازه اگر هم گریهام گرفت، یا شما، یکی از شما، گریهاش گرفت میتواند سرش را بگذارد روی شانهی من. مجبور نیستید. فقط میخواستم بگویم باید درست مثل وقتی که دارید زمزمه میکنید گریه کنید، یا مثل وقتی که سرتان را میگذاشتید روی زانوی مادرتان و بیآنکه خجالت بکشید یا فکر کنید یکی میبینید... من که اینطورم.
هوشنگ گلشیری
جبه خانه
@Amiralichannel
|
اَميرعلى قِ |
+ روزت مبارک دخترجون :)
|
اَميرعلى قِ |
به راستى زن بودن کار مشکلی است.
مجبوری مانند یک کدبانو رفتار کنی،
همانند یک مرد کار کنی،
شبیه یک دختر جوان به نظر برسی
و مثل یک سالمند فکر کنی...
#سیمین_دانشور
@Amiralichannel
|
اَميرعلى قِ |
يك روز آرزو كردم زودتر بزرگ شوم، كه كفش هايم پاشنه هاي بلند داشته باشد و ديگر جوراب هاي سفيد تور دار و جوراب شلواري هاي عروسكي نپوشم، دلم مي خواست بزرگ شوم تا دستم به كابينت هاي بالاي آشپزخانه برسد، بتوانم غذا درست كنم و وقتي از خيابان رد مي شوم مادرم دستم را نگيرد.. فكر مي كردم بزرگ مي شوم و دنيا سرزمين كوچكي ست پر از شادي و من موهايم را به باد مي دهم ، رژ لب هاي مادرم را مي زنم و عشق را تجربه مي كنم! همان عشقي كه بين صفحات رمان ها و داستان ها مي چرخيد..! حالا من بزرگ شده ام، تعدادي كفش پاشنه بلند دارم، هنوز دستم به كابينت هاي بالاي اشپزخانه كمابيش نمي رسد اما يك أجاق گاز براي خودم دارم، حالا من دست مادرم را مي گيرم و او را از خيابان ها رد مي كنم، موهايم را به هر رنگي در مي آورم و اشك هايم را به باد مي دهم.. عشق را تجربه كرده ام همانطور كه خيانت، دروغ، زخم را تجربه كرده ام، حالا مي دانم دنيا سرزمين بي انتهاييست.. پر از آدم هاي عجيب.. و بزرگ شدن بدترين آرزوي همه زندگي من بود كه بر خلاف تمام آرزوهايم به دستش آوردم
#مينا_مبهم
@Amiralichannel
|
اَميرعلى قِ |
از من فقط خبر داشت، همین!
مثل مردمی که میدانند
جایی از جهان جنگ است..🌱
|
اَميرعلى قِ |
چيزي از فرق سرش به سرعت پايين آمد؛ از چشم هايش بيرون زد، گلويش را خراشيد و توي دلش فرو ريخت.
اين شكل طبيعي چيزي بود كه بعد ها فهميد غصه است.
-فریبا وفی
@chizhaeihast
|
اَميرعلى قِ |
@Mentonix #بى_كلام
|
اَميرعلى قِ |
+ احساس کردم دوباره لازمه ببینمش. تو هم اگر ندیدی ببین. خوب بود خیلی.
|
اَميرعلى قِ |
روانکاویای که با نام فروید گره خورده، بر «شنیدن» استوار است. اما مشهور است که فروید از تلفن بیزار بود. شاید «شنیدن از طریق تلفن» را شنیدن نمیدانست. شاید چون تلفن، با تمامِ امکاناتش، بیش از آنکه ابزاری برای نزدیکی/حضور باشد، تجسم و تداعیگر دوری/غیبت است.
-ابراهیم سلطانی
@chizhaeihast
|
اَميرعلى قِ |
وقتی آدم به چیزی که میخواهد نمیرسد؛ زیاد دور نمیرود. همان حوالی پرسه میزند و به آشناترین چیز نزدیک به او، شبیه او، چنگ میزند.
-فریبا وفی
@chizhaeihast
|
اَميرعلى قِ |
+ داشتم فکر میکردم یک برنامه ریزی داشته باشم برای اینکه هرماه با چند نفر از شما برم عکاسی. الان چند وقته بهش فکر میکنم.
|
اَميرعلى قِ |
هفت چیز بدون هفت چیز دیگر خطرناک است:
ثروت بدون زحمت
دانش بدون شخصیت
علم بدون انسانیت
سیاست بدون شرافت
لذت بدون وجدان
تجارت بدون اخلاق
و عبادت بدون ایثار
گاندی
@Amiralichannel
|
اَميرعلى قِ |
+ بسیار موافقم
|
اَميرعلى قِ |
✔️معانیِ مختلف لفظ «دوستی»
✍️مصطفی ملکیان
🔹انواعِ دوستی [عشق]: ما باید در باب مفهوم دوستی، پدیدههایی را از هم جدا کنیم، هر چند همه آنها در زبان فارسی با لفظی واحد خوانده میشوند.
1) دوستی خدا به ماسوای خود و یا خود
2) عشق [دوستی] همه ی اجزای هستی به همدیگر (دیدگاه عارفان، بهویژه عارفان رواقی مشرب): عشق و وجود در اینجا نوعی توازی و تساوق دارند. از نظر این عُرفا نه تنها عشق در هستی جاری و ساری است بلکه «عشق، خاستگاه هستی است».
3) همکاری: در «همکاری»، من و تو در استخدام شخصِ واحد، آرمانِ واحد یا هدفِ واحدی هستیم و بنابراین با یکدیگر همکاری میکنیم.
4) شراکت یا اشتراکِ منافع: در اینجا در واقع ما یک سلسله مطلوبهای اجتماعی جمعی یا فردی را در نظر میگیریم و با هم مشارکت میکنیم تا آن مطلوب حاصل شود. بعد آهسته آهسته پی میبریم که اگر آن دیگری نبود به آن مطلوب نمیرسیدیم.
5) دوستیِ خونی: (بیتأملترین دوستی). این دوستیها تقریباً غریزیاند و ما یکباره خودمان را دارای این دوستی مییابیم.
6) دوستیِ ابزاری: نام برد که ناشی از یک واقعیت روانشناختی در ماست: ما وقتی از ناحیه کسی، خوبیای دریافت میکنیم، بالطبع محبتی از او در دل ما میافتد. این موضوع درباره آینده هم وجود دارد. یعنی اگر توقع خیری نسبت به ما از کسی در آینده برود، به همان میزان که این توقع در ما شدید میشود این دوستی هم شدید میشود.
7) مؤانست یا معاشرت: وقتی آدمی به خودش رجوع میکند میبیند یک سلسله چیزها در او هست که دوست دارد در وجودش باشد و یک سری چیزها هست که در او نیست اما باز دوست دارد آنها هم در وجودش باشند. در نتیجه این دو ویژگی، آدمی معاشر یا مصاحبی را برای خودش پیدا میکند. البته مصاحبت و معاشرت به این معنا، نیاز به حضور فیزیکی هم دارد.
8) دوستی ناشی از میل جنسی: که باعث و بانی آن ارضایِ غریزه جنسی است.
9) جمع ِ بین همدلی و همدردی: اگر همدلی و همدردی با هم جمع شوند و ما به کسی این دو حس را داشته باشیم میگوییم دوستِ او هستیم. (من وقتی با شما همدلی دارم که بتوانم خودم را در پوست شما فرو ببرم و از همان دریچه¬ی باورهای شما به جهان نگاه کنم و احساسات، عواطف و خواستههای خود را مانند شما شکل دهم. اما علاوه بر این اگر از آنچه شما از آن درد و رنج میبرید، من هم درد و رنج ببرم [همدردی] آن وقت من به میزانی که با شما همدلی و همدردی دارم، دوستِ شما هستم.)
10) نیکخواهی: من گاهی قدرت این را ندارم که خودم را در پوست اشخاص دیگر ببرم اما در عین حال نیکخواه آنها هستم و اگرچه تصوری از وضعیت آنها ندارم اما امیدوارم که آنها به خیر و صلاح برسند.
11) [کریستالی بودن]: تجربه زندگی هر کدام از ما، به ما میگوید که من از میان عقایدی که دارم همه را اظهار نکنم. ما فقط بخشی از عقایدِ خود را بیان میکنیم و همه¬ی احساسات، عواطف و هیجانات خود را به دیگران انتقال نمیدهیم. ما در هنگام ورود به جامعه نقاب و صورتک میزنیم. دوست به این معنا کسی است که ما میتوانیم پیش او عُریان شویم.
12) [بی همتایی در جهت نفعی]: کسی برای ما در جهان بیهمتاست. یعنی من کسی را در جهان میشناسم که برای من بیهمتاست و سرم را به سمت دیگری نمیچرخانم (در این دوستی، جهتی برای جانشینپذیری وجود دارد. گویی تو نفعی برای من داری).
13) [بی همتایی بدون نفع]: (قرابت با معنای قبلیِ دوستی) دوست فقط «باشد»، یعنی فقط بودنِ اوست که مهم است. این معنای خیلی عمیقی در دوستی است.
14) عشق (دوستی) به آرمان ها: در عمیقترین لایههای وجود ما چیزهایی هست که ما در پی آنها هستیم و میتوان به آنها آرمان گفت.
❇️ سخنرانی تأملی در مفهوم دوستی | چکیده و خلاصه ای از سخنرانی
@mostafamalekian
|
اَميرعلى قِ |
من بارها به این مسئله برخورده بودم که اقوام و خویشاوندان، نسبت به یکدیگر رفتار و اخلاق نامطلوبتری دارند تا نسبت به بیگانگان.
خویشاوندانِ آدم، به نقاط ضعف و نیروی انسان آشنا هستند و برای حمله به او مواقع مناسبی را انتخاب میکنند. برای تهمتهای خود کم و بیش مدرک دارند و به آسانی با هم دست به گریبان میشوند. به این دلیل است که بیگانگان بیشتر مورد احترام قرار میگیرند.
ماکسیم گورکی
@Amiralichannel
|
اَميرعلى قِ |
آقای ابراهیم سلطانی توی توییترشون نوشتهن:
رمانی از یک نویسندهٔ سوییسی میخوانم. یکی از شخصیتها به دیگری میگوید: «دلم برایت تنگ است، هرچند که کنار منی.» و منظورش این نیست که «چه خوب که کنار من هستی، کاش میشد بیشتر بمانی.» کاملاً برعکس، منظورش این است که «مدت هاست رفتهای، هرچند هنوز جسمت کنار من است. کاش نرفته بودی.»
-و من پس از مدتها حسرت -که کاش بودی- چند روزیست میخواهم به تو بگویم که کاش جسمت را هم باخودت ببری، دوسالی است از خودت جدا افتاده.
-روزنوشتهای #زهره_احمدی
@chizhaeihast
|
اَميرعلى قِ |
+ قدردان باش
قدردان باش
قدردان باش
|
اَميرعلى قِ |
یه جایی توی آناتومی گری، پیرس تومور قلب یه نوزاد رو خارج میکنه و ضربان قلب شروع به افتادن میکنه، اما با وجود تعجب و تقلای همه، پیرس هیچ کاری نمیکنه و فقط منتظر میمونه و میگه، این قلب تا الان بار اضافیای داشته، که داشته برای اون هم میتپیده و الان نیاز به زمان داره تا بتونه خودش رو با شرایط جدید وفق بده. خیلی از از دست دادنهای ما هم همینن، نیاز به زمان داریم تا قلبمون عادت کنه به شرایط جدید.
|
اَميرعلى قِ |
Thom Yorke | Anima
|
اَميرعلى قِ |
+ چقدر دوست دارم اینطور ویدئو بسازم.
|
اَميرعلى قِ |
«عشق مسئلهای برای اعلانکردن سر کوچه و بازار نیست و فقط به آن کسی که عاشق است مربوط است. به آنکس و حداکثر به آنکه بهش عاشقاند. یک مسئلهی خصوصی شخصی است که هیچ ارتباط به هیچکس ندارد.»
- از روزگار رفته؛ ابراهیم گلستان.
@monadchannel
|
اَميرعلى قِ |
من که صد سال از عمرم گذشته میدانم چه میگویم، آدم هرچه پیرتر میشود باید ذوق بیشتری برای شناختن قدر زندگی نشان دهد، آدم باید قریحهٔ ظریفی پیدا کند، باید هنرمند بشود.
در ده سالگی یا بیست سالگی هر احمقی از زندگی لذت میبرد. اما در صد سالگی، وقتی آدم دیگر رمق جنبیدن ندارد باید مغزش را به کار بیندازد تا از زندگی کیف کند.
گلهای معرفت
اریک_امانوئل_اشمیت
@Amiralichannel
|
اَميرعلى قِ |
📝 برای تماشاچیای که نخندید!
▫️توی این چند روز اخیر که قیمت دلار سر به آسمان گذاشته بود، ویدیوی یک استندآپ کمدیِ خیلی قدیمی دوباره بین آدمها دست به دست میچرخید. توی ویدیو مجری با طعنه میگفت که خیلیها که نگران قیمت دلار هستند اگر یک بسته صد دلاری ببینند فکر میکنند از این "صابون سبزها"ست و چه و چه. چیزی که توی آن ویدیو برای من عجیب بود خندهی تماشاچیها بود. تماشاچیها میدانند که بالا رفتن قیمت دلار مثل بومرنگ آخر سر برمیگردد و میخورد توی سر و صورت خودشان. آنها میدانند حتی یک کارگر ساده هم با پوست و گوشت و استخوانش تراژدیِ ضعیف شدن پول را میفهمد و میتواند فیالبداهه صدتا مثنوی در موردش بسراید. چرا تماشاچیها به جای غصه خوردن برای کسی که بستهی صد دلاری را ندیده ولی بالا رفتن دلار کمرش را خم میکند، به این ماجرا میخندند؟
▫️من فکر می کنم راز خندهی تماشاچی را باید توی اسمش جستجو کنیم: "تماشاچی". کسی که آمده برای تماشا. کاراکترِ تماشاچی ناخودآگاه قدرتِ بیانتهای ذهنش را فراموش میکند و خودش را در چهارچوبِ "فقط تماشا کردن" و "صرفا همراه جمع بودن" اسیر میسازد. ما قبلا هم دعوت شده بودیم که تماشاچی نباشیم. یادتان هست؟ همان موقعها که توی کوچه و خیابان به دختری (یا پسری) ظلمی میشد و عابرها شبیه مجسمههایی که میلیونها سال از جایشان تکان نخوردهاند فقط نگاه میکردند. حالا بعد از یک روز که توی ذهنم با کاراکتر تماشاچی کلنجار رفتم بیشتر از همیشه دلم میخواهد از این مفهوم دور بمانم. زنده باد قدرت اندیشه و استدلال، دقیقا همان موقع که بقیهی تماشاچیها دارند با چشمانِ بسته میخندند.
#روزنوشت
#مهدی_معارف
@my_story_channel
|
اَميرعلى قِ |
#سیروس_گرجستانی 🖤
|
اَميرعلى قِ |
+ تو برا آرزوهات تلاش کن،
بقیه ش هرچی شد فدا سرت
|
اَميرعلى قِ |
ای انسان...
@chanbaaar
|
اَميرعلى قِ |
برای از میان برداشتن رنجهایمان باید برخلاف عواطف و خواستهمان رفتار کنیم و تسلیم را برگزینیم. هر چیزی که در پی دگرگونیاش هستیم، هر چیزی که از آن هراس داریم، هر چه که ما را خشمگین میکند یا حاضر به پذیرش آن نیستیم، مانند چسب ما را به گذشته، داستان زندگیمان و باورهای موهومی که آن را پیش میبرد، میچسباند.
اگر خود را تسليم بخشهای تشکیل دهنده زندگیمان کنیم، آنگاه میتوانیم با گوشِ جان به صدایِ بخشهای بیگناهترمان گوش فرا دهیم و خود را از شر صداهای تکراری و دائمی صندوق سایهمان خلاص کنیم.
راز سایه
#دبی_فورد
@Amiralichannel
|
اَميرعلى قِ |
هیچ یک از شرایطی که در زندگی با آن روبرو میشوید تصادفی نیست.
هر موقعیت با هدفِ سوق دادنِ شما به سطح بالاتری از آگاهی ایجاد میشود
و کارِ شما فقط این است که حقیقت را دریابید و سهمی را که هر رویداد میتواند در زندگیتان داشته باشد، کشف کنید.
نیمه تاریک وجود
#دبی_فورد
@Amiralichannel
|
اَميرعلى قِ |
«خستگی تصمیم» چیست؟ و چگونه از آن در امان بمانیم؟
همان گونه که «عضلات» ما بعد از کار کردن زیاد خسته میشوند، «مغز» نیز بعد از تصمیم گیری های متعدد در طول روز، دچار خستگی میشودکه به آن، خستگی تصمیم (Decision fatigue) میگویند.
ما مدام در حال تصمیمگیری هستیم و با هر تصمیمی، یکقدم به «خستگی تصمیم» نزدیک میشویم. هر چند همهی تصمیمها بزرگ و حیاتی نیستند ولی هر کدامشان، به سهم خود بخشی از انرژی مغزمان را میگیرند: از انتخاب بین دو نوع خمیردندان برای مسواک صبحگاهی و تصمیمگیری دربارهی اینکه امروز چه بپوشم و انتخاب درجهی حرارت بخاری یا کولر ماشین و انتخاب موسیقی برای شنیدن و برداشتن یک نوع پینر از قفسهی پنیرهای سوپرمارکت تا تصمیمگیری دربارهی نحوهی برخورد با خطای فرزند و انتخاب بین چند گزینه برای سرمایه گذاری و مهاجرت و... همه و همه تصمیمگیری هستند.
نکتهی جالب توجه اینکه ما بعضی تصمیم گیریها را عرفاً تصمیمگیری نمیدانیم. مثلاً برای بالا رفتن از یک برج که دارای ۳ آسانسور است، وقتی دکمهی یکی ازآنها رامیفشاریم،در واقع، تصمیم گرفتهایم، هر چند که آن را در زمرهی تصمیمات روزانه نیاوریم.
افرادی که کار و زندگیشان به گونهای است که باید مدام تصمیم بگیرند، بیش از بقیه در معرض «خستگی تصمیم» قرار دارند. در یک تحقیق در آمریکا، تعدادی قاضی که باید دربارهی عفو زندانیان تصمیمگیری میکردند، مورد بررسی قرار گرفتند. مشخص شد که آنها در ابتدای روز، پروندهها را بهتر بررسی میکنند و افراد بیشتری را مشمول عفو میدانند، ولی هر چه به پایان روز نزدیک میشوند، افراد کمتری را عفو میکنند. پروندهها کما بیش یکسان بودند و قضات نیز ثابت. آنچه در ساعات پایانی روز تغییر کرده بود، پدیدار شدن حالت «خستگی تصمیم» بود که هنگام صبح وجود نداشت.
رولف_دوبلی در کتاب «هنر خوب زندگی کردن» میگوید: وقتی مغز بهخاطر تصمیم گیریهای متعدد خسته میشود، معمولاً سر راستترین تصمیمات را میگیرد که عمدتاً هم «بدترین» است.
چه کنیم؟
1-وقتی از مارک_زاکربرگ بنیانگذار و مدیر فیسبوک پرسیدند چرا همیشه یکنوع تیشرت میپوشی پاسخ داد: نمیخواهم هر روز صبح درگیر تصمیمگیری دربارهی اینکه کدام لباس را بپوشم.
او با اینکار در واقع، یکی از تصمیمات صبحگاهیاش را حذف و انرژی آن را برای تصمیمگیریهای مهمتر کاری، ذخیره میکند.
خانم آنگلا_مرکل صدر اعظم آلمان هم از این روش استفاده میکند و اکثراً یکنوع لباس میپوشد. استیو_جابز نیز همینگونه بود.
برای اینکه «خستگی تصمیم» دیرتر رخ بدهد، تا حد امکان خود را در معرض تصمیمگیریهای کماهمیت قرار ندهیم. راهش این است که دربارهی برخی چیزها، یک تصمیم ثابت بگیریم. بهعنوان مثال، بهجای اینکه هر روز تصمیم بگیریم امروز چه غذایی درست کنیم، یک برنامهی هفتگی یا ماهانه تدوین کنیم و از قید تصمیمات روزمره خلاص شویم و انرژی مغزمان را ذخیره کنیم.
یا یک مدیر میتواند جلسات خود را فقط در روزهای چهارشنبه برگزار کند و هر که از او وقت بخواهد، بهجای اینکه فکر کند و دربارهی زمان جلسه با او تصمیم بگیرد، روز چهارشنبه را با او وعده کند. یا یک پدر روز خاصی را در هفته، برای بیرون بردن بچهها در نظر بگیرد و... . (هر کسی میتواند به فراخور زندگیاش، چند مورد را مشمول یک تصمیم واحد کند و از تصمیم گیریهای متعدد راحت شود)
2-تصمیمات مهم را «صبح» بگیریم. یادمان باشد که هر چه از روز میگذرد، به «خستگی تصمیم» بیشتر نزدیک میشویم.
3-وقتی گزینههای قابل انتخاب برای تصمیم گیری زیادتر باشد، «خستگی تصمیم» نیز بیشتر میشود.
اگر برای خریدکاغذدیواری به خیابانی که بورس کاغذ دیواری است برویم، در دهها فروشگاه، صدها طرح میبینیم و تعددگزینههاما راسردرگم میکند. در واقع ما بعد از دیدن دهها طرح اولیه، دچار «خستگی تصمیم» میشویم و بعد از مدتی یکی از طرحها را نه از سر شوق و علاقه که به خاطر «خستگی تصمیم» و گریز از ادامهی این روند انتخاب میکنیم.
یکی از راههای مواجههی منطقی با تعدد گزینهها، این است که بهجای آنکه مثلاً ۱۲ گزینه را یکجا بررسی کنیم و به یکی برسیم، آنها را به چند گروه کوچکتر تقسیم کنیم و سه تا سه تا بررسی کنیم تا به انتخاب نهایی برسیم.
4-وقتی دچار «خستگی تصمیم» هستیم، تصمیم نگیریم؛ فرصتی به مغز دهیم تا خود را بازسازی کند. کمی استراحت و خوردن اندکی غذا که گلوکز مغز را تأمین کند، میتواند «خستگی تصمیم» را کاهش دهد. نیمساعت خواب در وسط روز، میتواند در جلوگیری از خستگی تصمیم مؤثر باشد.
5-انسانهای کمالگرا که میخواهند بهترین خروجی را داشته باشند، بیش از بقیه دچار خستگی تصمیم میشوند.
@Amiralichannel
|
اَميرعلى قِ |
«درست است که زندگی بسیار غمانگیز و بیهوده است؛ اما تنها چیزیست که ما داریم.»
-عباس کیارستمی
@sormeeiiii
|
اَميرعلى قِ |
آبی آبی آرامش ...
|
اَميرعلى قِ |
آدم حسابی کیست؟
هنگامی که بخواهیم از کسی تعریف کنیم و او را متمایز از دیگران بشماریم می گوییم: "فلانی آدم حسابی است". عبارت آدم حسابی در کارکردهای مختلف یک جامعه می تواند ویژگیهایی را در بر گیرد. در نشست و برخاستهایی که در طی این چند سال داشته ام این عبارت را زیاد شنیده ام و اگر مجالی بوده از گوینده اش پرسیده ام که بر چه اساسی این قضاوت را در خصوص فرد مورد نظرش داشته است. پاسخهایی که دریافت کرده ام بسیار متنوع و متفاوت و بیشتر به یک یا چند ویژگی محدود بوده است و از کنار هم گذاشتن این ویژگیها و ساده سازی و پالایش آنها به موارد زیر رسیده ام. البته چون معاشرتهای من بیشتر در مجامع اقتصادی بوده است که در آن از مدیران دولتی گرفته تا نمایندگان مجلس و سایر دستگاهها و البته، به میزان بیشتری، مدیران بخش خصوصی رفت و آمد داشته اند شاید روایی این ویژگیها بیشتر درباره ی این گروهها باشد.
اما آدم حسابی کیست؟
١-آدم حسابی حرف حسابی می زند. اهل مغلطه نیست، اهل حرافی و هرزگویی نیست، اهل سخنان درهم ریخته و بی هدف هم نیست. برای همین شنوندگانش او را آسان می فهمند. سخنانش برخاسته از دانش است نه شهوت کلام یا خودنمایی.
٢-آدم حسابی اهل تخریب دیگران و تهمت زدن به کسی نیست. او برای حذف رقیب توطئه چینی یا زیرآب زنی نمی کند.
٣-آدم حسابی قانونگراست. اهل دور زدن قانون نیست. رشوه نمی دهد و رشوه قبول نمی کند. اهل پارتی بازی و رابطه سالاری نیست.
٤-آدم حسابی از اقرار به اشتباهاتش ابا ندارد و هرگاه متوجه اشتباه شد در صدد جبران آن یا برگشت از راه رفته بر می آید.
٥-آدم حسابی به اقتضای جلسه و محفلی که در آن نشسته است سخن نمی گوید. سخن او همواره برخاسته از باورهایش است.
٦-آدم حسابی با برخی افراد و افکار نمی تواند کار کند و قبولشان ندارد. او خود را مجبور به این کار نمی کند.
٧-آدم حسابی در مسائل کوچک صرف وقت نمی کند و درباره ی مسائل مهم بی تفاوت نیست.
٨-آدم حسابی با بالادستیهایش تعارف ندارد. اگر اشتباهی از ایشان ببیند می گوید و اگر اقناع نشود از همکاری و همراهی با ایشان کناره می گیرد.
٩-آدم حسابی در هر پست و مقامی که مشغول باشد، تمام تلاشش در راستای انجام مأموریتهای محوله به بهترین شکل است. او برای خوشامد رئیسانش یا به طمع پست و مقامی بهتر، تصمیم نمی گیرد و کار نمی کند.
١٠-آدم حسابی اهل باج دادن و معامله کردن در وظایف و اختیاراتش نیست. او از دید همکارانش آدم سختی به نظر می رسد.
١١-آدم حسابی به کسانی که از او تعریف و تمجید می کنند با احتیاط نگاه می کند و به کسانی که او را نقد می کنند خوب گوش می کند و در صدد تلافی برنمی آید.
١٢-آدم حسابی در مقابل کاری که برای دیگران می کند انتظاری از ایشان ندارد و در زمانی که کارش به آنها بیافتد به ایشان یاداوری نمی کند که چه کارهایی برایشان کرده است.
١٣-آدم حسابی در قید و بند دریافت تبریک و تسلیت از دیگران یا برگزاری مراسم بزرگداشت و تکریمش نیست. او کیش شخصیت ندارد.
١٤-آدم حسابی وامدار فرد یا گروهی نمی شود. او تلاش می کند کاستی هایش را با عزت نفس پر کند اما آزادگیش را در گرو نیازهایش نگذارد.
١٥-آدم حسابی بر اساس باورهای راستینش در گروه، حزب یا سازمانی وارد می شود. او اهل یافتن همفکرانش است نه همفکر شدن برای رسیدن به امیالش.
١٦-آدم حسابی دارای یک سلسله ارزشهای اخلاقی است که آنها را با اندیشه و پژوهش خود یافته است نه توصیه و تلقین دیگران.
١٧-آدم حسابی اهل مدرک گرایی نیست. او نداشتن عنوان دکتر و مهندس را کسر شأن نمی داند و به دنبال خرید مدرک یا عنوان تقلبی نیست. او یادگیری را یادگرفته است.
١٨-آدم حسابی نه اهل توهین است و نه اهل لودگی. او با گفتارش دیگران را خودخواسته به احترام وامی دارد. او آدم خشکی نیست. انضباط و چارچوب اخلاقی و شخصیتی مشخصی دارد اما دیگران از معاشرت با او زده نمی شوند.
١٩-آدم حسابی به کاری که می کند اعتقاد دارد و کاری نمی کند که به آن باور نداشته باشد. برای همین آمادگی بیشتری را برای جدا شدن از گروه، حزب، سازمان یا شغلی که مغایر با باورهایش باشد دارد.
٢٠-آدم حسابی با واژه ی "مصلحت" رفتار و گفتارش را توجیه نمی کند. مصلحت برایش مانند سوزنی است که او به ندرت به جان خود فرو می کند.
باید اقرار کرد که "آدم حسابی بودن" کار دشواری است و به ویژه در اوضاع کنونی جامعه ی ما "آدم حسابی ماندن" دشوارتر. در زمانی که آشفتگی به جان جامعه ی ایرانی افتاده است، برشمردن و یاداوری ویژگیهای آدمهای حسابی به ما کمک می کند که این نیاز راستین کشور را به فراموشی نسپریم.
منبع: کانال تلگرام پدرام سلطانی
@Amiralichannel
|
اَميرعلى قِ |
@Mentonix Nostalgic | ♥️
|
اَميرعلى قِ |
جوانا: میدانی ریچارد، گاهی فكر ميكنم انسانهای خوب و بد وجود ندارند . فقط لحظاتی وجود دارد كه طی آن ما خوب يا بد هستيم ، مثلا تو در من اين احساس را به وجود می آوری كه آدم خوبی هستم.
پنه لوپه به جنگ میرود
#اوریانا_فالاچی
@Amiralichannel
|
اَميرعلى قِ |
اگر نمیتوانستیم گریه کنیم، آخرسر یا دیوانه میشدیم یا میمُردیم.
-گی دو موپاسان
@chizhaeihast
|
اَميرعلى قِ |
هرصبح، بعد از تعویض لباس و تمبان، روزم را از جلوی درب خانه آغاز میکنم. سوار ماشین که شدم دوتا اتوبان و سه تا دستانداز و دو بیلبورد تبلیغاتی را که رد کردم، یک چرخش نود درجه به راست میزنم و بعد از اینکه سرم را مثل آونگ به نشانه سلام به نگهبان تکان دادم، میروم توی پارکینگ دانشگاه.
ماشین را پرت میکنم گوشه پارکینگ و تا خوده بعدازظهر یک نفس ترجمه میکنم. بعدازظهر یک چرخش نود درجه به چپ و یک حرکت آونگی به نشانه خداحافظی و همان مسیر بلعکس تا خانه. آنقدر این مسیر را رفتهام که صبحها خوابآلود و چشم بسته میرانم و حتی جهت باد در این خیابانها را هم حفظ شدهام.
شنبه پیش هم همان مسیر را سر همان ساعت طی کردم. نرسیده به اتوبان همت، جلوی چشمم یک کامیون بزرگ مثل لاکپشت قل خورد و روی لاکش افتاد وسط جاده و لنگش رفت هوا.
اتوبان بسته شد. راننده را که بیرون کشیدند، تازه از خواب بیدار شد. منتظر شدیم تا جرثقیل بیاید و لاکپشت را برگرداند روی پاهایش. یک راهبندان اساسی.
توی ترافیک شیشه را پایین کشیدم و به صدای ضبط ماشینهای بغلی گوش کردم، هرکسی به چیزی گوش میداد. انگار وسط کنسرت مشترک پینک فلوید و شهرام ناظری و جواد یساری نشسته بودم. بعد از چند لحظه راننده ماشین سمت چپی، پینک فلوید را ساکت کرد و با لبخند گفت: فکر کنم هنوز هنوزا اسیریم... ماشین باکلاسی داشت. از همانها که به اندازه یک کیبورد دکمه روی فرمان دارند و احتمالا دکمه اتو پایلوت هم داشت.
با لبخندی ملیح جواب دادم: آره، فکر کنم. سمت راستی که یک تاکسی قناری رنگ داشت و ناظری گوش میداد، صدا زد: من فلاسک چایی دارم، چاییخور هستی؟ به نشانه تایید یک لبخند هم به سمت چپ پرتاب کردم.
صحنه جالبی بود، تا حالا در منظره یک کامیون سر و ته، با دونفر غریبه که بیشتر از چند دقیقه از عمر آشناییمان نمیگذشت، روی کاپوت ماشینم چایی نخورده بودم. حتی آقای پینک فلویدی هم چندتا شکلات خارجی داد خوردیم که مزه بهشت میداد.
آنجا بود که فهمیدم سر این پیچ اتوبان، یک پارک بزرگ و دلباز هست، از همانهایی که ملت ناشتا نخورده آنجا ورزش دستهجمعی انجام میدهند.
بیلبورد کنار اتوبان را دیدم که تبلیغ خمیر دندان بود، با یک لبخند سفید بزرگ، که احتمالا متعلق به خانمی زیبا بود. تازه فهمیدم یک رستوران هم همان نزدیکی باز شده که راننده قناری میگفت آبگوشتهای محشری دارد.
لاکپشت که برگشت، همه راه افتادیم و رفتیم به ادامه زندگی برسیم و میدانستیم احتمالا هرگز دوباره همدیگر را نمیبینیم.
به پارکینگ که رسیدم، سَرِ چرخش نود درجه، یک لحظه ایستادم و به نگهبان خیره شدم. عوض شده بود. میگفت یک ماه است که عوض شده. یک ماه است که من نفهمیدم به چه کسی سلام میکنم!!!
با هم خوش و بش کردیم و لقمه صبحانهام را به نشانه رفاقت به او دادم.
آن روز فهمیدم توی مسیر یکنواخت هر روزم، چقدر ماجرای دوست داشتنی هست. چقدر آدمِ خوشحال هست که بیتفاوت از کنارشان میگذشتم.
از آن روز تا حالا چندباری کله سحر به پارک کنار اتوبان رفتم و ورزش کردم.
دو بار هم با اهل و عیال رفتیم رستوران دیزی خوردیم.
نگهبان،دیگر هر روز یک جای پارک اُکازیون برایم نگه میدارد، طوری که درِ ماشین را که باز میکنم میافتم توی راهرو اداره.
بیلبورد هم امروز یک آقای خوشتیپ را نشان میداد، با یک دست از آن کت و شلوارهایی که دوست دارم.
مهم نیست چه چیزی تبلیغ میکرد، اما لبخندش با کت و شلوارش ست بود.
در جدیدترین کشفیاتم هم کنار دستانداز سوم یک دکه گلفروشی پیدا کردم که جان میدهد برای غافلگیر کردن همسرم، شاید امروز این کار را کردم.
شاید امروز آرام کنار زدم و یک دسته مریم خریدم که هربار با عطرش، یادم بیفتد که زندگی لابلای همین مسیر تکراری هر روز است
به شرط آنکه آهسته و با دقت هر قدمش را بردارم نه با چشم خوابآلود.
یادم بیفتد که زندگی در دل همین تکرار هر روزه روزمرگیهاست، به شرط آنکه از سر عادت نگذرانمش.
#آقای_مترجم
@Amiralichannel
|
اَميرعلى قِ |
#خدایا_شکرت
این ناملایمی های روزگار هم نعمتن
|
اَميرعلى قِ |
🎞 اولین باری که میخواستم خونه اجاره کنم یه کم پول قرض کردم. موقعی که میخواستم پس بدم، دوستم نگرفت، گفت «این قرض توئه به نفر بعدی!»
الان دارم فکر میکنم من توی زندگیم چیزی به بعدیا دادم؟ کاش داده باشم بعد برم. اونوقت میشینم و به آدما نگاه میکنم. نگاه میکنم و گاهی گریه میکنم، گاهی هم میخندم...
📽 فیلم سینمایی «جهان با من برقص» را ببینید. در خلوت. لابهلای این همه خبر بد، برای دقایقی، ساعتهایی و روزهایی، زندگی را با همه رنجهایش قابلتحمل میکند.
#احسان_محمدی
🖋 @ehsanmohammadi95
|
اَميرعلى قِ |
@Mentonix Instrumental | ☘️
|
اَميرعلى قِ |
@Mentonix ❤️
|