from
stringclasses
23 values
text
stringlengths
3
4.12k
اَميرعلى قِ
#خدایا_شکرت واقعا. از ته دل.
اَميرعلى قِ
بار آخر نویسنده، گوینده و کارگردان: امیرعلی ق بازیگر: یاسمین هاشمی ضبط: مازیار ناصری موسیقی: کارن همایونفر میکس و مستر: آریان بهشت نژاد اسپانسر: هنرستان کوک طلایی @Amiralichannel
اَميرعلى قِ
بار آخر اصلا جلوشو نگرفتم. یعنی یکم تقلا کردم یکم قربون صدقش رفتم دلش نرم شه ولی بعد که صورتشو بیشتر دیدم، جلوشو نگرفتم. آخه صورت آدما دروغ نمیگه، خصوصا اون‌ که بعد چند سال صورتشو میشناسی. وانمود کردن هاشو، خودخوری هاش. بار آخر اصلا جلوشو نگرفتم، نه چون دوستش نداشتم. نه چون به این امروز فردا رفتن هاش عادت کرده بودم... بار آخر فرق میکرد. بار آخر منو دوست نداشت. من عادت کرده بودم خودمو از چشمای اون ببینم. از چشای اون، این من دیگه #موندن نداشت. بار آخر باز همه گفتن ای بابا شما ده بار تموم کردین دوباره دو ماه دیگه درست میشه برمیگردین، بهشون گفتم نه... اینبار واقعا فرق داشت. تو سفر آخر گریه میکرد میگفت همش حس میکنم این سفر آخره. اون کلا حرفاشو پشت حس هاش پنهون میکرد. خیلی وقت ها رویِ حرف زدن حرفاشو نداشت. منم که هربار فهمیدم بار آخره یک جور جلوشو میگرفتم. یا زنگ میزدم با گریه می گفتم بدون تو نمیشه لطفا جمعش کن مسخره بازی در نیار... یا یه دسته گل میگرفتم میرفتم پارکینگ دانشگاش کنار ماشینش یا... هربار فکر میکردم «چقد منو دوست داره هی برمیگرده بهم»، دیگه با خودم فکر نمیکردم بابا «از دوست نداشتنته داره تلاش میکنه بذاره بره وابستگیش نمیذاره.» بالاخره که یک جا میتونه... مگه آدم چند بار از یک چیزی میترسه؟ بگو چرا باید برم جلوشو بگیرم، جلو کسی رو که هربار دستایی که برا من بود رو خالی میکنه برا دستای دیگه؟ چرا هربار که میره من برش گردونم، بذار بره حالا که فکر میکنه بار آخره... حالا که دستای من جواب سوالش نیست. بذار بره پیدا کنه اونی رو که فکر میکنه باهاش قرار نیست «رنج» بکشه. آدم بی رنج داریم؟ تو بگو... من که پیدا نکردم. هی هرچی بیشتر دوست داشتم بیشتر اذیت شدم، نمونه اش خودش. من که خوب فهمیدم آدمها رنج هاشون تموم شدنی نیست، بذار دور شه اصن، بره تا بفهمه دستاش برای کی میشه. #امیرعلی_ق @Amiralichannel
اَميرعلى قِ
#خدایا_شکرت با وجود تو، هیچ جا احساس تنهایی نمیکنم
اَميرعلى قِ
‏«در این جهان هیچ‌چیز و هیچ‌چیز، اهمیتی ندارد جز این که انسان بتواند به آرامشی دست یابد که کنار انسان بایستد، بنشیند، بخوابد، و پیر شود.» از مقاله‌ی "دلم برای همه تنگ است" در کتاب «ترجمه‌ی تنهایی» @chizhaeihast
اَميرعلى قِ
+ برای محرم امسال من؛ همین حرف ها و همین پیام کافی
اَميرعلى قِ
این‌روزها گوشه‌ی دنیای خودم نشسته‌ام و به وقایع نگاه می‌کنم، انگار که پشت تلوزیون نشسته باشم و اخبار پشت سر هم حرف بزند، تصویرهای با کادر کج و فولواش را نشان دهد، و من روی مبل کنار پنجره به این صحنه خیره باشم. انقدر خیره که حتا گاهی نبینم چه می‌گوید و چه می‌نویسد. مثلا دیشب ماشین پدربزرگ را در پارکینگ خانه‌شان پارک کردم‌ و بعد ریموتِ در پارکینگ خراب شد، در باز بود و بسته نمی‌شد. سه چهار باری تقلا کردم؛ ولی بعد رفتم روی پله‌ی جلوی در خانه نشستم، دستانم را زیر چانه‌ام گذاشتم و به آسمان نگاه کردم. زندگی را گاهی اوقات فقط باید نگاه کرد، باید بگذاریم به حال خودش تا ببینیم چه پیش می‌آید، چون به هرحال کاری از دست آدم بر نمی‌آید. -روزنوشت‌های #زهره_احمدی @Amiralichannel
اَميرعلى قِ
ما هیچگاه هیچکس را از دست نمی‌دهیم بلکه فقط رابطه‌هایمان تغییر شکل میدهند. ممکن است جسم کسی در کنار ما نباشد اما همواره در درونمان حضور خواهد داشت. هر رویدادی در زندگی من، هر شبی که به بی‌خوابی گذشت و تمام اشک‌هایی که ریختم مرا در مسیر سفر روحم به پیش برده است. دبی فورد نیمه ی تاریک وجود @Amiralichannel
اَميرعلى قِ
با رفتن آدمها از زندگیت هربار چیزی رو‌ از دست میدی. بار اول احساس می‌کنی که دیگه عاشق نمیشی؛ یعنی حس عاشق شدن رو از دست میدی. اگرچه بعدها دوباره تجربه‌ش میکنی اما شدتش دیگه مثل دفعه ی اول نیست. بار دوم چون سخت تر اعتماد کردی، وقتی میره، اعتمادت رو به آدمها از دست میدی. تاجایی که حتی به انتخاب های خودت هم اعتمادی نداری. بار سوم وقتی کسی میاد تو زندگیت، راحت پذیرای رابطه ی عاطفی جدید نیستی، مقاومت میکنی. فکر میکنی بی فایده‌ست و روابط و اشتباهات گذشته رو نباید تکرار کنی، سخت احساساتی میشی، و چون قبلا کنار گذاشته شدی دلتنگی های کسی رو باور نمیکنی. بعد از رفتن چندین آدم از زندگیت و اینکه هربار کسی تکه ای از تو رو برای همیشه برده، کمی دیر و برای چندمین بار کسی میاد تو زندگیت که شاید خیلی شبیه اون آدمی بوده که همیشه میخواستی، اما بعد یک مدت که پای دلخوری هاش میشینی، میگه: «تو بی تفاوتی، بی اعتمادی، احساساتی نیستی. هیچوقت احساس نکردم که عاشقمی.» میخوای بهش بگی داشتی همرو ولی دزدیدن اونهارو، اما ترجیح میدی به ناراحتی هاش دامن نزنی و سکوت کنی. آخرین آدم با رفتنش از زندگیت این‌بار چیزی رو از تو میگیره که شاید دیگه نتونی به کسی بدی، و‌ اون توانایی فرصت دادن به آدمهاست. اینطور میشه که بعضی ها زیبان اما تنهان. تحصیلات عالیه دارن اما تنهان. پولدارن اما تنهان. می نویسن تنهان. میسازن تنهان #امیرعلی_ق پی نوشت: تو یکبار بیشتر زندگی نمیکنی. تنها کاری که از دستت بر میاد اینه که هر روز آدم قشنگی باشی. وقتی آدم خوبی باشی آدمها قسمت های خوب وجودشون رو بهت نشون میدن. فقط بعضی ها، خوبی یک قسمت کوچیک از وجودشونه و بعضی ها خوبی تمام وجودشون رو گرفته. آدمها وقتی میرن که برای تو خوبی هاشون تموم شده. کاش میشد اندازه ی خوبی آدمها رو فهمید. همون روز اول. @Amiralichannel
اَميرعلى قِ
آنجا كه تو باشى... @Morteza_Yousefi_Photography
اَميرعلى قِ
@Morteza_Yousefi_Photography
اَميرعلى قِ
همه مى‌گويند من آدم شجاعى هستم. وقتى كه بينايى‌ام را از دست دادم، همه گفتند شـجاع هسـتم. وقتى پدرم رفت، گفتند شجاع هستم، اما اين شجاعت نيست. چون من چاره‌ى ديگرى ندارم. من از جايم بلند ميشوم و زندگى را ادامه مى‌دهم. مگر تو همين كار را نمى‌كنى؟ مگر تمام مردم اين كار را نمى‌كنند؟! تمام نورهایی که نمیتوانیم ببینیم آنتونى_دوئر @Amiralichannel
اَميرعلى قِ
‏- كيف بَنَيت نفسك؟ ‏- جرحاً على جرح! ‏- چگونه خودت را ساختی؟ ‏- زخم به زخم!‏ @chizhaeihast
اَميرعلى قِ
آیا به عنوان فردی بزرگسال، سلول‌های عصبی نو رشد می‌دهیم؟ ساندرین، تارت عصب شناس می‎گوید که می‎توانیم، او تحقیقات و توصیه‌های عملی در مورد اینکه چگونه می‎توانیم به مغزمان برای بهبود خلق و خوی، افزایش حافظه و جلوگیری از کاهش حافظه با بالا رفتن سن‌‎مان کمک کنیم را ارائه می‎دهد. @Amiralichannel
اَميرعلى قِ
زندگی لحظات عجیبی دارد، آن‌قدر عجیب که چند ثانیه‌ای آدم را توی شوک فرو می‌برد و بعد کسی باید بیاید بزند روی شانه‌ی آدم. امروز صبح از خواب بیدار شدیم، حتما فکر می‌کنید طبیعی‌ست، خب همه صبح‌ها از خواب بیدار می‌شوند، ما هم تا دیروز این‌طور فکر می‌کردیم اما امروز شنیدیم یکی از آشناهای دورمان که نه اسمش را شنیده بودیم و نه حتا از ده متری دیده‌بودیمش، شب خوابیده و صبح بیدار نشده. به همین سادگی زندگی جوان ۱۸ ساله‌ای خاتمه یافت.نمی‌خواهم غم را -بیش‌تر از اینی که هست- منتشر کنم؛ فقط می‌خواهم همان جمله‌ی‌ معروفی که گاهی اوقات حالمان را به‌هم می‌زند، دوباره بگویم: «در لحظه زندگی‌ کنیم.» زندگی آنقدرها هم که بنظر می‌رسد طولانی نیست، همین! -روزنوشت‌های #زهره_احمدی @chizhaeihast
اَميرعلى قِ
+ عکس قشنگیه. اما نمیدونم عکاسش کیه.
اَميرعلى قِ
دو بیمار در یك اتاق بستری بودند. یكی از بیماران اجازه داشت كه هر روز بعد از ظهر یك ساعت روی تختش كه كنار تنها پنجره اتاق بود بنشیند. ولی بیمار دیگر مجبور بود هیچ تكانی نخورد و همیشه پشت به هم اتاقیش روی تخت بخوابد.آنها ساعت ها با هم صحبت می‏كردند؛ از همسر، خانواده، خانه، سربازی یا تعطیلاتشان با هم حرف می ‏زدند و هر روز بعد از ظهر، بیماری كه تختش كنار پنجره بود، می ‏نشست و تمام چیزهایی كه بیرون از پنجره می ‏دید، برای هم اتاقیش توصیف می‏ كرد. پنجره، رو به یك پارك بود كه دریاچه زیبایی داشت.مرغابی ها و قوها در دریاچه شنا می‏ كردند و كودكان با قایق های تفریحی شان در آب سرگرم بودند. درختان كهن، به منظره بیرون، زیبایی خاصی بخشیده بود و تصویری زیبا از شهر در افق دور دست دیده می ‏شد. همان‏ طور كه مرد كنار پنجره این جزئیات را توصیف می‏ كرد، هم اتاقیش جشمانش را می‏ بست و این مناظر را در ذهن خود مجسم می‏ كرد و روحی تازه می‏ گرفت. روزها و هفته‏ ها سپری شد. تا اینكه روزی مرد كنار پنجره از دنیا رفت و مستخدمان بیمارستان جسد او را از اتاق بیرون بردند. مرد دیگر كه بسیار ناراحت بود تقاضا كرد كه تختش را به كنار پنجره منتقل كنند. پرستار این كار را با رضایت انجام داد. مرد به آرامی و با درد بسیار، خود را به سمت پنجره كشاند تا اولین نگاهش را به دنیای بیرون از پنجره بیندازد. بالاخره می ‏توانست آن منظره زیبا را با چشمان خودش ببیند ولی در كمال تعجب، با یك دیوار بلند مواجه شد! مرد متعجب به پرستار گفت كه هم اتاقیش همیشه مناظر دل انگیزی را از پشت پنجره برای او توصیف می‏ كرده است. پرستار پاسخ داد: ولی آن مرد كاملا نابینا بود! #پائولو_کوئلیو @Amiralichannel
اَميرعلى قِ
در نامه اى از خليل جبران به مارى هاسكل: ما نماد و تبلور زمين و زندگانى هستيم- نه افرادى جدا از هم. ما نمى توانيم آن سان از اين خاك دور شويم كه خود و زمين را جدا از يكديگر ببينيم. ما با حركت هاى عظيم زمين ميگرديم و رشد ما پاره اى از رشد زمين است... @Amiralichannel
اَميرعلى قِ
به نام خدا سلام علیکم دانشگاه تهران که بودم یه دوستی داشتم که رتبه هم اتاقیش تو کنکور تک رقمی بود و برق دانشگاه شریف میخوند و باباش نماینده یه جایی بود! برا فوق لیسانس رفت کانادا، بعد از مدتی به باباش گفت می خوام ول کنم و برگردم و یا برم قم درس حوزه بخونم، یا تو دانشگاه های خودمون مدیریت بخونم. باباش هر چند دکتر و نماینده است ولی تو فضای غیر متفکرانه جامه ما زندگی می کرد و بیش از سطح تفکر عوام، به چیزی نمی تونست توجه کنه. بنابراین این کار پسرش رو خیلی احمقانه می دونست و بهش گفت: تو معتبرترین دانشگاه دنیا داری درس می خونی، اونم در بالاترین رشته! دو روز دیگه که برگردی ایران، میشی استاد دانشکده مهندسی برق دانشگاه صنعتی شریف، با کلی درآمد و عزت و احترام؛ چرا همچنین تصمیم گرفتی؟ جواب داد: بابا یه روز که اینجا از تنهایی دلم گرفته بود به فکر فرو رفتم و در احوال هم کلاسی هام دقت کردم که ظاهرا جزو نوابغ درجه یک دنیا بودند. دیدم همشون یا افغانی هستند یا ایرانی، یا پاکستانی، یا هندی و یا ....... و به طور کلی همشون مال این کشورای استعمار زده هستند. از خودم پرسیدم، مگه اینجا بهترین دانشگاه و این رشته، بهترین رشته نیست؟ پس نابغه های انگلیسی و اسرائیلی و آمریکایی کجا هستند؟ بالأخره همشون که خنگ نیستند و حتما اون ها هم چهار تا نابغه دارند. رفتم تحقیق کردم و فهمیدم چه کلاه گشادی سرم رفته. دیدم اون ها نابغه هاشونو میفرستند تو رشته هایی که به شاهرگ حیاتی بشریت مربوط میشن. این کارو میکنند تا بتونند بشریت رو چپاول کنند. نابغه هاشونو می فرستند تو رشته هایی که برای امورات سخت افزاری و نرم افزاری بشری، مثل منابع انسانی، نفتی، کشاورزی، معادن، نوابغ، ادارات، شهرداری ها، وزارت خونه ها، نظام آموزشی، نیروهای نظامی و انتظامی و...، حکم سیستم عامل ویندوز رو داره تا بتونند همه این ها رو به بهترین وجه با همدیگه هماهنگ کنند. نابغه های اونا در رشته های علوم انسانی مثل فلسفه، حقوق، مدیریت، جامعه شناسی یا کشاورزی، اقتصاد و امثال اینا درس میخونند. اونجا بود که فهمیدم اونا به من به چشم یه کارگر فریب خورده نگاه می کنند. نه مثل یه دانشمند فرهیخته. همون طور که ما اگه لوله آب خونه مون بترکه، زنگ می زنیم لوله کش بیاد و طبق نظر ما اتصالات لوله رو تعمیر کنه، اونا وقتی که می خوان ماهواره و موشک پرتاب کنند، زنگ میزنند کارگر از ایران یا چند تا کشور عقب مونده بیاد و برای اونا و زیر نظر و تحت مدیریت اونا موشک هوا کنه. با این تفاوت که این کارگر بر خلاف لوله کش، باید حتما نابغه باشه. و همون جور که ما نجارها و کارگرها رو تحویل می گیریم و دمشونو می بینیم تا کارمون رو درست و خوب انجام بدهند، اون ها هم کارگرای نابغه شون رو تحویل می گیرند تا کارشون پیش بره و بتونند به هدفشون برسند. فهمیدم که تو کشور اونا، ارزش واقعی رشته های مهندسی و پزشکی، در حد بنا و معمار ساختمون و نجار، یا یه ذره بیشتره، ولی تو کشورای استعمارزده، ارزش علوم رو جابجا کردند و رشته هایی که ارزششون برابر ارزش انسانه و اصل موضوعشون سعادت انسان و جامعه است، تو کشور ما خوار و ذلیل شده، ولی رشته های مهندسی و تجربی به کاخ آرزوها تبدیل شده اند. یه زمانی یکی از رؤسای جمهور کشور در جمع دانشجویان ایرانی مقیم اروپا سخنرانی کرد و اونجا با افتخار گفت: ما افتخار می کنیم که چهل درصد دانشمندان ناسا، و بزرگترین استادان دانشگاه های اروپا، ایرانی هستند. ما افتخار می کنیم که معتبرترین پزشکان اروپا، متخصصان ایرانی اند و ......... من تو دلم بهش گفتم: استاد! تو فکر کردی اون شصت درصد که ایرانی نیستند، آمریکایی هستند؟! اون شصت درصد هم مال چهار تا کشور بدبخت استعمارزده هستند که مسؤولین شون مثل تو نفهمیدند چه کلاهی سرشون رفته؛ اون شصت درصد هم مال افغانستان و مالزی و پاکستان و سوریه و عراق و چین و هند و لبنان و ژاپن و... هستند. نابغه تراز اول آمریکایی و انگلیسی و فرانسوی و اسرائیلی هرگز وقتش رو تو این رشته ها تلف نمیکنه. سیستم مدیریتی شون به گونه ای طراحی شده که نابغه اونا به رشته ای بره که شاهرگ حیات بشریته، به رشته ای که بتونه نابغه ما رو بکار بگیره. یه زمانی اروپا و آمریکا برای ساخته شدن نیاز به نیروهای کاری داشتند که کارهای بدنی خیلی سخت رو انجام بدن. با کشتی حمله کردن به آفریقا و کشتند و غارت کردند تا مردم سیاه پوست، از بچه هفت هشت ساله، تا پیرمرد هفتاد ساله رو بار کشتی کنند و بیارند به اروپا و آمریکا تا براشون کار کنند. امروز هم اروپا و آمریکا برای ساخته شدن نیاز به نیروهای کاری دارند، منتهی نه اون نیروهای کاری سیاه پوست دیروزی که کارهای بدنی طاقت فرسا انجام میدادند. نیروی کار امروزی باید نابغه باشه تا بتونه موشک و ماهواره و رادار و تجهیزات پزشکی عجیب و غریب بسازه.
اَميرعلى قِ
+ پست جدید با یک سوال آپلود شد 🌱 مثل همیشه، منتظر پاسخ های شما هستم https://www.instagram.com/p/CEzA_jlhcIM/?igshid=18sp2rbvp3azz
اَميرعلى قِ
+کامنت های آدمها، دغدغه های آدمها رو خوندی؟
اَميرعلى قِ
اگر توی CastBox هستی 🧢 https://castbox.fm/vc/2782449
اَميرعلى قِ
وقتی ما آدم‌ها را همانطور که هستند ببینیم، بدون اینکه رفتار و گفتار آن‌ها را به خود بگیریم، هرگز از آن‌ها آزار نمی‌بینیم. حتی اگر دیگران به شما دروغ بگویند ایرادی ندارد. آن‌ها به شما دروغ می‌گویند، چون می‌ترسند. می‌ترسند که متوجه شوید آن‌ها کامل نیستند. چهره برداشتن از این نقاب اجتماعی دشوار است. شما وقتی قویا عادت کردید که هیچ چیز را به خود نگیرید، از بسیاری از ناراحتی‌ها در زندگی اجتناب خواهید کرد. خشم، حسادت و حسرت شما ناپدید خواهد شد و حتی غم شما ناپدید میشود. #دون_میگوئل_روئیز @Amiralichannel
اَميرعلى قِ
نفرین بر تمامیِ هدایایی که دنیا به ما می‌بخشد چون تمامشان جز مضحکه و دروغ‌ های فریبنده نیستند! و تمامی‌شان نامی بی‌مسما دارند. آنها هدیه نیستند، بلکه عاریت‌اند. لذت، عشق، شهرت، ثروت... همگی لباسی مبدل و موقتی‌اند برای حقایقی جاودان و آن حقیقت چیزی نیست جز درد، اندوه، شرم، فقر! شانس #مارک_تواین @Amiralichannel
اَميرعلى قِ
‏- حرف‌هایت را نمی‌فهمم. + حرف‌های من برای فهمیدن نیست. این دستور نیست، قانون نیست، قرار داد نیست که بفهمی. این حس است و حس را فقط باید حس کرد. - آزاده‌خانم و نویسنده‌اش؛ رضا براهنی. @chizhaeihast
اَميرعلى قِ
‏«از کجا شروع کنم؟ دلتنگی را به چه طریق می‌توان جمع کرد؟ من این راه را بلد نیستم.»‌ ‏- از میان نامه‌های نیما یوشیج به لادبن. #ازبه @monadchannel
اَميرعلى قِ
#بفرست_براش @Amiralichannel
اَميرعلى قِ
آدم‌ها به تاریکی شب فراموش می شوند و به نور ماه باز به جایشان بر می گردند #ناشناس @Amiralichannel
اَميرعلى قِ
سال ها پیش کسی مرا کنار کشید و گفت دعوا کردن کاری نیست که آدمی برای آن ساخته شده باشد اما اگر روزی دنیا به این کار مجبورت کرد این را به یاد داشته باش، هر کسی سرت داد کشید تو با صدای بلندتری سرش داد بکش، نگذار کسی خیال کند که ترسیده ای، ترس است که باعث قوی تر شدن موجود روبرویت میشود، برای ما آدم ها گاهی آن موجود روبرو میتواند یک آدم باشد، گاهی روزگار و زندگی و گاهی هزاران چیز دیگر... پویان اوحدی @Amiralichannel
اَميرعلى قِ
+ بیشترین کلمات استفاده شده تو کانال تلگرامم، کانال شما
اَميرعلى قِ
چیزی نیست که بشود با قرص و آمپول و نمی‌دانم قدم‌زدن کنارِ خیابان یا روشن‌کردنِ یکی دو سیگار کاریش کرد. این‌جا، باور کنید، من گاهی دیگر انگار نمی‌توانم نفس بکشم. -هوشنگ گلشیری @sormeeiiii
اَميرعلى قِ
گاهی اوقات برخلاف خواسته‌هام قدم‌ می‌زنم.شیرجه می‌زنم تو اون چیزی که ازش نفرت دارم و بعد به این فکر می‌کنم که حق دارم ازش متنفر باشم یا نه؟ الان با اطمینان می‌گم که از اخبار زرد و اکسپلور اینستاگرام متنفرم. -روزنوشت‌های #زهره_احمدی @chizhaeihast
اَميرعلى قِ
#خدایا_شکرت من همیشه دیر می فهمم که تو چقدر همه چی رو درست چیدی
اَميرعلى قِ
یک کتاب بسیار معروفی دارد آقانجفی قوچانی که اگر نخوانده باشید حتما اسمش را شنیده‌اید: سیاحت غرب. این درباره‌ی دنیای بعد از مرگ است و نویسنده احوالات برزخ را تعریف می‌کند. این کتاب برای من پرکاربردترین و یکی از جذاب‌ترین شروع‌های عالم ادبیات را دارد. با این جمله شروع می‌شود: و من مُردم! وقتی خواندمش نوجوان بودم. اما واقعا همچین جمله‌ای را مگر می‌شود فراموش کرد؟ دوره‌ی ناکام دانشگاه‌ هربار از خواب بیدار می‌شدم که بروم دانشگاه می‌گفتم: و من مردم! سر جلسه‌ی امتحان: و من مردم! سر قرار وقتی او زیباترین حقیقت هستی بود و از دور می‌دیدمش: و من مردم! هر دقیقه‌ی این روزهای سیاه: و من مردم! همین چند دقیقه‌ی پیش: و من مردم! توی کتاب، راوی همان یک بار می‌مرد و بعد تکلیفش در ادامه مشخص می‌شد. من هربار می‌میرم که باز بدتر و سخت‌تر و دردناک‌تر بمیرم. ترکیبی از سیاحت غرب و البته دوزخ دانته. جایی که عذاب‌ ابدی و بی‌تغییر است و وقتی واردش می‌شوید حتما می‌دانید که باید «دست از هر امیدی بشویید!»
اَميرعلى قِ
یک کشو در کمد دیواری اتاقم دارم که از نگاه دیگران پر از آت و آشغال هایی ست که باید سالها پیش بازیافت میشد. از کیک یزدی خشک شده بگیر تا چند دکمه، و حتی ته سیگارهای توی یک کیسه مشما. این عادت عجیب من است، که از آدمهایی که دوست دارم باید یک جوری، چیزی را به یادگار داشته باشم. من اعتقاد دارم مداد به تنهایی یک مداد است اما اگر کسی که دوستش دارم آن را دست بگیرد و چیزی بنوسید، آن وقت همه چیز در مورد آن مداد فرق میکند. بین همه ی آن خرت و پرت ها، یک قوطی رانی پرتقالی هست که حسابی له شده. بر می گردد به همان اواخر سالهای هشتاد. برای اولین بار با معشوقه ام در خیابان قدم می زدیم تا اینکه جایی ایستادم و برای رفع عطش رانی خریدم. من رانی هلو خوردم و او پرتقال. هیچوقت نشد او را ببوسم. هیچوقت. یعنی ایشان شخص دیگری را دوست داشت، و این را من در اولین قرار فهمیدم. باران می بارید. تمام مسیر را تنهایی برگشتم و ایستادم کنار همان سطل آشغال. کت ام را در آوردم و تا کمر خم شدم توی زباله ها. قوطی او را که پیدا کردم خودم را تکاندم و کت ام را دوباره پوشیدم. آن قوطی یک فرق بزرگ با تمام قوطی های دیگر در دنیا داشت. ردی به جا مانده از رژ لب محبوب ام که وقتی قوطی را مچاله میکردم دیدمش اما، به امید بوسه ای حقیقی در آینده، انداخته بودمش میان تمام از دست رفته ها. #امیرعلی_ق @Amiralichannel
اَميرعلى قِ
#دیر_میشه_گاهی
اَميرعلى قِ
کنار بعضی از بازی‌های پر هیجان شهربازی نوشته‌اند در صورتی که احساس وحشت، سرگیجه و تهوع کردید دستتان را بالا بیاورید تا بازی را متوقف کنیم. تا جان‌تان را نجات دهیم. تا دورتان کنیم از دستگاهی که وحشیانه می‌چرخد و تکان‌تان می‌دهد و تن‌تان را می‌لرزاند. احتمالاً آدم‌ها با خواندن این نوشته آرام می‌شوند و با خیال راحت خود را می‌سپارند به تکان‌ها، به اوج‌ها و سقوط‌ها. در دنیای واقعی هیچ تابلویی نیست. هیچ کجای زندگی نجات دهنده‌ای قوی و آماده و هوشیار ننشسته و چشم ندوخته به آن طوفان پر گرد و خاک تا دستی را بگیرد و او را بیرون بکشد از وحشت، از باتلاق، از ویرانی. منجی‌ها فقط کنار دریا و استخر دنبال غرق شده‌ها می‌گردند. فقط آنجاست که می‌دانی شاید کسی به قصد نجاتت توی آب بپرد و تن خیس بی‌نفست را بگیرد و به خشکی بیاورد و احیایت کند. هر روز چند نفر در خشکی غرق می‌شوند و جان می‌دهند بدون آن که کسی دست وحشت زده‌شان را دیده باشد که برای کمک بالا رفته؟ هر روز چند نفر فریاد می‌زنند که می‌خواهند از این بازی وحشیانه پیاده شوند و کسی صدایشان را نمی‌شنود؟ هر روز چند نفر نیاز دارند بشنوند: اگر احساس وحشت و سرگیجه و تهوع کردی دستت را بالا بیاور، کمکت خواهیم کرد. نجاتت خواهیم داد. دورت خواهیم کرد از این همه تکان و اوج و سقوط؟ #آنالی_اکبری @Amiralichannel
اَميرعلى قِ
زمان زیادی از زندگی، تمام تلاشم را می‌کنم بیش از پیش تنهایی را بپذیرم، خودم را در آن غرق کنم، نترسم و بی توقع از جهان به حیات ادامه دهم. هنوز خیلی جاها را ندیده‌ام. روی پله های زیادی در کوچه‌های خلوت ننشسته و به انتظار رفت و آمد دیگران نبوده‌ام. کتاب‌های نخوانده‌ی زیادی دارم. فیلم های بی‌شماری را ندیده‌ام. همه چیز که در معاشرت با آدم‌ها خلاصه نمی‌شود. -روزنوشت‌های #زهره_احمدی @chizhaeihast
اَميرعلى قِ
+ امروز دل تو هم گرفته بود؟
اَميرعلى قِ
دعای صبح استاد با این جمله شروع می‌شد: «خداوندا ممنون که دوباره زنده هستم.» وقتی روز را این گونه آغاز می‌کنید، بقیه‌ی آن هدیه‌ای است از جانب خداوند. اگر کسی می‌خواهد بار خود را برای بهشت ببندد، باید همین کار را کند؛ لمس همه چیز و نبردن چیزی با خود... #میچ_البوم @Amiralichannel
اَميرعلى قِ
+ دلت نگیره غروب جمعه ای حواسم بهت هست
اَميرعلى قِ
بچه كه بودم يك روز وسط ماشين بازى، از خدا خواستم خودشو بهم نشون بده.. دستمو از رو ماشينم برداشتم و چشمامو بستم. زمزمه كردم كه "من بهش دست نميزنم تو ببرش جلو" و وقتى چشمام رو باز كردم ماشينم همون جا بود. احساس كردم تا وقتى من تو اتاقم، خدا اينكار رو نميكنه، نميدونم چرا اينطور فكر كردم.. شايد چون خودم آدم خجالتى اي بودم، فكر كردم خدا ام خجالتيه.. پس از اتاق زدم بيرون و در رو بستم. دوباره زمزمه كردم كه "من نميبينمش، تكونش بده، خودتو بهم ثابت كن.." و وقتى در رو باز كردم اون فولكس قرمز رنگ، هنوز همونجا بود. تو راهى رو شروع كردى كه من چند سال پيش رفتم.. اصلا ميدونم تهش چيه كجاست. منتهى قبول نميكنى، اعتماد نميكنى و مُدام بهم ميگى ثابت كن. من همه ى حرفام به تو از سر عشق بود، تو اما انگار چشماتو بستى.. براى اينكه اين فولكسه تكون بخوره.. وايسادى بيرون #اميرعلى_ق @Amiralichannel
اَميرعلى قِ
+ فکر میکنم اگر گزینه ی دوم نباشه، خیلی از نیازهای آدم سرکوب میشه.
اَميرعلى قِ
☕ خانه‌ی بهترین آهنگ‌های بی‌کلام 🧘🏻‍♀ کانال @SharetheJoy
اَميرعلى قِ
کنکوری‌های عزیز، میلیون‌ها آدم تا الان جای شما بودن، گذروندن این مرحله رو، الان احتمالا سر یه کاری مشغولن، عاشق شدن، ازدواج کردن، و هرکدوم به نحوی دارن زندگی می‌کنن. هیچ‌کدومشون بعد از کنکور بیچاره نشده، هیچکدومشون بخاطر کنکور نمرده. شما اولین نفر نیستید، آخریشم نیستید‌‌. خیلی از ادمای دنیا توی رشته‌‌ای که تحصیل کردن کار نمی‌کنن، خیلیاشون از دانشگاه های خوب انصراف می‌دن، خیلیاشون دانشگاه نمیرن و آدمای موفقی‌ن. پس کنکور هیچی نیست. موفقیت خودِ شمایید، آرامشتون، اعتماد به نفستون، و تموم برنامه‌هایی که فارغ از کنکور برای زندگیتون دارید. موفق باشید🍃 -زهره @chizhaeihast
اَميرعلى قِ
خواب خودش را می‌آویزد به انتظار و گوش می‌دارد به سیاهی تا تو کِی برخیزی و بیاستی مقابلِ آینه و دست بیاندازی به چپاولشان تا در میانه­‌یِ سرت بَند بشوند وُ بروی برسی به فصل که می‌افتد. از چشمانی که گودتر افتاده‌اند می‌شود دانست تابستان حرفِ زیادی برای گفتن نداشت،مدام دَم می‌کشید و داغِ داغ تاریک می‌شد و شب‌هایش، تو را امید رهیدن از انزوا نبود، تنها تکیدن از تنهایی سراغت را می‌گرفت. الهام اسدی @Amiralichannel
اَميرعلى قِ
#خدایا_شکرت تو از نیت هرکار من باخبری
اَميرعلى قِ
‏دیروز با همسرِ ‌عَمو تلفنی صحبت کردم. دربارهٔ عمو، که تقریباً دو ماه پیش درگذشت، حرف می‌زدیم. با بغض گفت: «من رو گذاشت و مُرد.» انگار که می‌توانست نمیرد، یا دیرتر بمیرد، یا بگذارد با هم بمیرند. گاه، تاب آوردنِ غیاب، چندان دشوار است که زبانِ روزمره تابِ بیان‌اش را ندارد. -ابراهیم سلطانی @chizhaeihast
اَميرعلى قِ
#محسن_نامجو @Amiralichannel
اَميرعلى قِ
+ قفلی.
اَميرعلى قِ
در این حجره‌های تاریک روزهایم چه خالی چه ملال بی‌قرار پیش و پس می‌روم و دنبال پنجره می‌گردم گشایشی است اگر بشود یکی باز کنم پنجره‌یی نیست یا من نمی‌یابم بهتر که نیست از کجا که نور دردسر دیگری نشود کی می‌داند نور چه چیزها را روشن کند؟ کنستانتین کاوافی @Amiralichannel
اَميرعلى قِ
+ کدوم؟
اَميرعلى قِ
‏تمام عُمر چشمهایم را بستم؛ مُشتم را باز کردم و گذاشتم پروانه‌های کوچکم از مشتم بپرند و بروند روی انگشتان نوازشگر دیگری بنشینند. با این همه، ای خوبِ دوردست، ای محالِ عزیز، بی کلمات، تحمل دنیا سخت‌تر بود. نبود؟ -حمیدسلیمی/چهارفصل @chizhaeihast
اَميرعلى قِ
آره خب. من از اكثر حيوانات ميترسم. تو هر قد و اندازه‌ای كه باشن. براى همين وقتى با يكيشون كنار ميام و بهش نزديك ميشم، خيلى حس سربلندى بهم دست ميده. انقدر ذوق تو دلم جمع ميشه كه انگارى رسيدم به قله. من فكر ميكنم خاصيت ترس همينه. يعنى تو ميترسى تا ازش عبور كنى كه سربلند بشى. يا صفت هاى منفىِ ديگه كه وجود داره. مثل غم كه ازش بايد عبور كنى تا به خوشى برسى. كه اگه اينكارو نكنى دنيا هيچ چيز جديدى نداره تا بهت نشون بده. #گلى_كاف @golikaf 🌊
اَميرعلى قِ
«دخترانه» @mehdiyarrahi انتشار: ۱۷ شهریور ۱۳۹۹
اَميرعلى قِ
من از کسانی هستم که می‌میرند وقتی دوست می‌دارند. #محمود_درويش
اَميرعلى قِ
📻 رادیو نیم‌خط - شماره‌ی دوم «عدد آداب دارد؟» 🔢 دوباره همان‌جا ایستادم که چهار سال پیش ایستاده بودم. با دوستانم از کنارهٔ این پارک عبور می‌کردیم. چند وقتی از کنکورمان گذشته بود. قرارمان رستورانی بود آن سر پارک. «شام آخر» بود انگار. تصویر آن شب روشن روشن است. همه چیزش برایم مثل روز روشن است. الّا آن یک چیز. نمی‌دانم چرا... نمی‌دانم چرا یادم نمی‌آید. شاید باید گذشته را مرور کنم. بگذارید به عقب برگردیم. خیلی عقب‌تر... 🎈 هفت‌ساله بودم. چسبیده به دست مادرم. مثل همهٔ کودکان هفت‌سالهٔ دیگر. اما من یک کودک عادی نبودم. 🎁 هدیه‌ای از تجربیات رستایی‌ها به شما تازه کنکورداده‌هایی که در نقطه‌ی آغازین جاده‌ی جدیدی از زندگی‌تان ایستاده‌اید! 📢 قسمت قبلی رادیو نیم‌خط را از این‌جا گوش کنید. رستایی باشید 🕊 [ Telegram | Instagram ]
اَميرعلى قِ
تنها راه زندگی همین است. کوچ‌کردن از یک‌جا به جای دیگر. نماندن مدت دراز در یک‌جا. شما چرا چنین کاری نکنید؟ ببینید چگونه همیشه روز و شب دنبال یکدیگر دور زمین می‌گردند؟ شما هم اگر عشق به زندگی را از دست نداده‌اید، باید اندیشه‌هایتان دنبال هم تغییر کند. تنها کسی که زیاد دربارهٔ زندگی به فکر فرو می‌رود بی‌گمان عشق به آن را از دست می‌دهد... . . "ماکسیم گورکی"
اَميرعلى قِ
سلام میدونم زیاد حالت خوش نیست روزای سختیه برای همه نمیدونیم قراره چی بشه و آینده فقط یه تصویر مبهمه برامون ازت میخوام قوی باشی اگه جیبت خالیه اگه انگیزه نداری ادامه بدی اگه هر روز یه بدبیاری جدید داری ازت میخوام قوی باشی میخوام بدونی که تنها نیستی منم مثل تو هستم من اما دارم هر روز تلاش میکنم میخوام که تو هم تلاش کنی بهت قول میدم به اون چیزی که میخوای در نهایت میرسی میدونم خسته ای ولی اشکالی نداره خستگی بهت آسیبی نمیزنه این نا امیدیه که میتونه از پا درت بیاره پس بیا از همین امروز شروع کنیم باهم! @Mohammad_Darabifar
اَميرعلى قِ
‏آقای Jeff Mermelstein یک عکاس خیابانی قدیمی در نیویورک است. آخرین پروژه‌اش عکاسی از صفحه‌ی موبایل مردم در مکان‌های عمومی بوده در حالی که مشغول فرستادن پیغام بودند. ۲/۵ سال از موبایل مردم در خیابان عکس گرفته و حاصلش کتابی عجیب و تاثیر‌گذار شده به نام ‎#nyc https://t.co/gRK6QsCcte‌‌‌‎ -از توییتر payamhamzei @chizhaeihast
اَميرعلى قِ
+ برام آهنگ های خوب بفرست @Amiralichannelbot
اَميرعلى قِ
+ گوش‌‌کنی‌ها؟ برا تو ساختمش.
اَميرعلى قِ
دلیل گریه‌ی منی، عذابِ من نه. @chizhaeihast
اَميرعلى قِ
+ از سفر که برگردم، شنبه روز و مشخصاتشو اعلام میکنم رفیق.
اَميرعلى قِ
+ دلت نگیره تو این عصر جمعه ای، فکرم پیش توئه
اَميرعلى قِ
وقتی بودنِ کسی تمام شد باید پذیرفت که تمام شده، دست و پا زدن فایده ای ندارد. باید بگذاری برود پیِ کار و زندگی‌اش، باید قبول کنی که شبیه خوردن یک نوشیدنی که جایی به انتها میرسد، به انتها رسیده. اگر مدام نی را ته لیوان بچسبانی و هورت بکشی جز یک صدای ناموزون اتفاقی نمیوفتد، حالا هی هورت بکش، هی هورت بکش، چیزی دستگیرت نمیشود... فقط توجه اطرافیان به عجز و فلاکت آدم بیشتر میشود، باید یک جایی نی را از دهانت بگیری لیوان را بگذاری رویِ میز و بیخیالِ چند قطره‌ی باقی مانده شوی، باید بگذاری برود... هورت کشیدنِ آدمی که تمام شده دردی را درمان نمیکند. علی فاطمی @Amiralichannel
اَميرعلى قِ
سلام رفقا 🧢 بالاخره موعد برگزاری کلاس های لایتروم (ادیت عکس) سر رسید. تو این ورکشاپ چهار ساعته، من برای شما راجع به اصلاح رنگ عکس و فیلم، با نرم افزار لایتروم صحبت میکنم. بعد از اینکه با محیط نرم افزار و نحوه ی کار کردن باهاش آشنا شدیم، تعدادی عکس رو که ترکیبی از عکس های من و عکس های شماست، باهم ادیت میکنیم تا تمرینی بشه برای ادامه دادن. مشخصات دوره رو براتون می نویسم: ورکشاپ اصلاح رنگ عکس و فیلم با نرم افزار Photoshop Lightroom #دوره_مقدماتی #تهران #قاف_استودیو مدت زمان ورکشاپ ۴ ساعت ظرفیت هر کلاس ۷ نفر این دوره در سه روز به صورت مجزا برگزار میشه، شما میتونین برای هرکدوم از این روزها که راحت هستین ثبت نام کنین: هجدهم، نوزدهم و بیستم مهرماه. همراه داشتن لپ تاپ و ماسک صورت الزامیست. برای اطلاع از قیمت و نحوه ی ثبت نام به آیدی تلگرام زیر پیغام بدید، میبینمتون ✨ ‏@Homaghh
اَميرعلى قِ
این آهنگ چقدر شبیه صورت توئه... @Amiralichannel
اَميرعلى قِ
+ کلاس ها، تکمیل شد رفقا 🧢
اَميرعلى قِ
@golikaf ✨
اَميرعلى قِ
می داند که من دیوانه‌ وار دوستش دارم و حتی اجازه می دهد از این عشق سودایی برایش حرف بزنم، و البته هیچ چیز بیش از همین آزاد گذاشتن من که بی هیچ مانعی یا ملاحظه‌ ای از عشق خود با او حرف بزنم گواه نفرتش از من نیست، یعنی می‌ خواهد به زبان بی زبانی به من بگوید که: "احساسات تو نسبت به من به قدری در نظرم ناچیز است که هیچ فرقی نمی کند که درباره‌ ی چه چیز با من حرف میزنی یا نسبت به من چه احساسی داری" قمارباز/داستایوفسکی @Amiralichannel
اَميرعلى قِ
برای شناخت یه آدم هیچوقت به نوع زندگیش نگاه نکن تنها معیاری که برای شناخت آدمها میشناسم،دونستن رنج های اونهاست هروقت خواستی کسی رو بیشتر بشناسی از رنج هایی که کشیده بپرس. _چجوری این موسیقی هارو میسازی؟ _چجوری این شعر هارو میگی؟ _چجوری این عکسهارو میگیری؟ _چجوری اینقدر خوب نقاشی میکشی؟ _چجوری اینقدر پول درمیاری؟ _چجوری...چجوری...؟ بپرس اینا حاصل کدوم رنج تو هستن ؟ بپرس چی کشیدی تو زندگیت که میتونی این کارهارو بکنی؟! کیفیت زندگی ما نتیجه رنج های ماست. (معنی رنج: [ رَ ] (اِ) محنت. زحمت. مشقت. سختی ناشی از کار و کوشش) @Mohammad_Darabifar
اَميرعلى قِ
+ ۱۴ مهر روز دامپزشک مبارک ✨
اَميرعلى قِ
#اپیزود_سوم_جافکری آپلود شد
اَميرعلى قِ
پناهگاه. [ پ َ ] (اِ مرکب) آنجا که برای حفظ جان و سلامت پناه برند. #آبی_یواش @chizhaeihast
اَميرعلى قِ
+ صبر میکنم دیگه، نکنم چیکار کنم... @Amiralichannel
اَميرعلى قِ
بركت ميزانِ تحملِ ماست در پيچيدگي ها بركت زبانِ خوشِ ماست در ناخوشي ها بركت دلِ قرص ماست در لرزش ها بركت صداقت ماست حتي در شنيدن حتي در ماندن حتي در رفتن... بركت قلبي هست كه بواسطه ي مهر ما آروم شده بركت جانِ ماست كه جان هاي بسياري رو التيام ميبخشه . . سدره
اَميرعلى قِ
🖤
اَميرعلى قِ
وقتی از آدم های بزرگ‌ صحبت می کنیم دقیقا از چه صحبت می کنیم؟ #محمدرضا_شجریان @Jafekri
اَميرعلى قِ
پیش از آنکه ترکت کنم، تمام خیابان هایی که با هم پیموده بودیم را از آن خود کردم، یعنی بلوار کشاورز را هزاربار سوی تو برگشتم، یعنی ولیعصر را در حافظه ی کفش هایم حفظ کردم، یعنی نگذاشتم خاطره ای از تو در نقطه ای از تهران زنده باشد و برش نداشته باشم.. سيدمحمدمركبيان @Amiralichannel
اَميرعلى قِ
#مصاحبه با "امیر علی قِ" @thepersianmag 📷
اَميرعلى قِ
+ روز جهانی دختر مبارک ✨
اَميرعلى قِ
بازی کردن مانند آدم های بزرگ و موفق، رمز و رازهای خود را دارد. در اپیزود قبل یاد گرفتیم که آدم های موفق، بازی زندگی را با یک تصویرسازی قوی از اهداف خود شروع می کنند، هدف هایی مشخص و معدود. این هدف ها و تصاویرشان آنها را آماده می کند که نقشه بازی خود را بچینند، نقشه ای که به آنها می گوید برنامه روز و هفته و ماه و سال و دهه های بعد زندگی خود را چگونه طی کنند، با چه کسانی همراه باشند، وقت شان را چطور صرف کنند، چه رشته ها و مهارت هایی را بیاموزند، چه کتاب هایی را بخوانند و... در این اپیزود، من و دایی در مورد نحوه حرکت و برنامه ریزی آدم های بزرگ در رسیدن به اهداف شان صحبت می کنیم. https://castbox.fm/vd/315154243
اَميرعلى قِ
+ چقدر خوب بود
اَميرعلى قِ
این روزها ایران شده یک کشتی قدیمی که نصف وصله پینه‌هایش وا رفته و آب نصف عرشه را برداشته. کشتی که هرطرفش را میگری، تلنگ طرف دیگرش در میرود.سالهاست که دلار هووی پول ملی ما شده و با هر تکانش بند دل خانواده‌هایمان می‌لرزد و با هر بالا رفتنش تنبان ما را پایین می‌کشد. شاید بپرسید وسط این دریای متلاطم اقتصادی که عقل و دین را می‌برد، وسط این بلبشو که حتی خودِ قمشه‌ای هم شکسپیر و سعدی را گوشه کتابخانه گذاشته و دنبال نان می‌دود، چرا ویار نوشتن گرفته‌ام؟ از شما چه پنهان حسن وسط همین بلبشو، مریض شده بود و چند روز پیش پشت تلفن با صدایی شبیه شیهه اسب، سرفه می‌زد.بلند سرفه میزد و بلندتر می‌خندید. اول فکر کردم کرونا گرفته و زده به مغزش و اگر هم که جان سالم به درببرد، باید دارالمجانین ثبت نامش کنیم. پشت تلفن می‌گفت:نشسته ام کنج خانه و در حالی زندگی می کنم که هر صبح امید دیدن شب را ندارم و هر شب امید بیدار شدن صبح. اما به طرز مشکوکی از همه چیز لذت می‌برم. فیلم ها را دقیق‌تر می‌بینم و سوپ‌ها را خوب‌تر میچشم و هوا را عمیق‌تر تنفس می‌کنم. به نظرم دمنوش‌ها خوشمزه‌تر شده، عنبرنسا خوش‌بو و پیرزن همسایه خوشگل‌تر. بعد هم افسار بحث را کشید سمت گذشته. می‌گفت: یادت هست بچگی استخر شیرودی که می‌رفتیم، انتهای سانس، یارو سبیل کلفت کچل، سوت بلندی می‌زد و با صدایی شبیه صور اسرافیل نعره می‌زد «بیایید بیرون وقت تمام شد».یادت هست درست همان لحظه، همه باهم میپریدیم توی آب و به هجده روش سامورایی شنا می‌کردیم، تا شاید چند دقیقه‌ای بیشتر شنا کنیم و کمی بیشتر از آب لذت ببریم. حالا دقیقا همان حال را دارم، انگار سوت پایان را شنیده‌ام و تصمیم گرفتم شیرجه بزنم وسط زندگی. من هم برای تلطیف فضای عرفانی، شیرجه زدم وسط حرف‌های حسن و به طعنه گفتم:به نظرت شکسپیر هم صدای سوت پایان شنیده بود که carpe diem را سرود یا فقط می‌خواست سر معشوقه‌اش را شیره بمالد که عمر کوتاه است و Come kiss me, sweet and twenty. حسن که از منبر پایین نمی‌آمد، می‌گفت: ما گره‌گوری‌ها استخر سانسی می‌رفتیم وگرنه آدم‌ حسابی‌ها که آنجا نمی‌آمدند.می‌گفت آدمِ حسابی برای درک حال، با پایان کاری ندارد، چون بی‌پایان زندگی می‌کند.شک ندارم که مولانا هیچوقت به پایان راه فکر نمی‌کرد، وقتی با چراغ، گِردِ شهر راه افتاد پِیِ آدم. شجریان برای عمر آوازش، پایانی نمی دانست وقتی مرغ سحر می خواند و علی حاتمی قصه بی‌پایان می‌ساخت برای مادر. القصه اینکه امروز جواب تست کرونای حسن منفی شد و حالا هردو کنج کشتی نشسته‌ایم و سفت و محکم تمبانمان را چسبیده‌ایم. #آقای_مترجم @Amiralichannel
اَميرعلى قِ
+ امروز‌ قسمت پنجم جافکری رو ضبط میکردیم. بی نهایت جالب شد. یکشنبه اگر همه چیز خوب پیش بره آپلودش میکنم.
اَميرعلى قِ
قسمتی از اپیزود پنجم،‌ که به زودی منتشر خواهد شد. ما در اپیزود پنجم، راجع به رمز سوم آدمهای بزرگ صحبت خواهیم کرد. ویدئو از صفحه ی یوتویوب ‏Miroslav The Pencil Maestro #دکتر_سید_محمود_تارا @Jafekri
اَميرعلى قِ
+ دلت نگیره، میدونم دلگیره
اَميرعلى قِ
ما بیشتر برای از یاد بردن درد و رنج خویش به آینده پناه می بریم؛ در پهنه‌ی زمان، خطی را تصور می‌كنیم كه فراسوی آن خط، درد و رنج ما پایان خواهد یافت.. #میلان_کوندرا @cafeparagraph_mag
اَميرعلى قِ
سلام رفقا 🧢 موعد برگزاری دومین دوره ی کلاس های لایتروم (ادیت عکس) سر رسید. تو این ورکشاپ چهار ساعته، من برای شما راجع به اصلاح رنگ عکس و فیلم، با نرم افزار لایتروم صحبت میکنم. بعد از اینکه با محیط نرم افزار و نحوه ی کار کردن باهاش آشنا شدیم، تعدادی عکس رو که ترکیبی از عکس های من و عکس های شماست، باهم ادیت میکنیم تا تمرینی بشه برای ادامه دادن. مشخصات دوره رو براتون می نویسم: ورکشاپ اصلاح رنگ عکس و فیلم با نرم افزار Photoshop Lightroom #دوره_مقدماتی #تهران #قاف_استودیو مدت زمان ورکشاپ ۴ ساعت ظرفیت هر کلاس ۷ نفر این دوره در سه روز به صورت مجزا برگزار میشه، شما میتونین برای هرکدوم از این روزها که راحت هستین ثبت نام کنین: هفتم، هشتم و نهم آبان ماه. همراه داشتن لپ تاپ و ماسک صورت الزامیست. برای اطلاع از قیمت و نحوه ی ثبت نام به آیدی تلگرام زیر پیغام بدید، میبینمتون ✨ ‏@Homaghh
اَميرعلى قِ
اول. حافظه ي دست هايم، لب هايم و تمام تنم از تو پر شده اما قلبم نه. انگار هر چه بيشتر به اقيانوسِ دوست داشتنت اضافه ميشد عمق قلبم هم بيشتر ميشد. آنقدر در علاقه ي تو غرق شده بودم كه هيچ قلابي مرا بيرون نميكشيد، كه انگار وزنِ دوست داشتنت در قلبم آنقدر سنگين بود، كه جنازه ي اين عاشق حتي بالاي آب هم نمي آمد.آنقدر دوستت ميداشتم كه خواستن كمترين خواسته ي من بود، كه نياز من حل شدن در تو بود، چنان كه تشخيص ما جدا از هم كاري باشد غير ممكن. نياز من تمام شدن در تو، آخرين نفس در آغوش تو كشيدن بود. درد من كه نه از تو دور شدن، كه نه گرفتن هواي تازه، نه حتي با تو به عاقبت نرسيدن نيست، دردِ من چگونه دوست داشتنت آنطور كه لايقش باشي، آنطور كه همين لحظه بداني آنقدر دوستت ميدارم كه حتي اگر همه ي احساس هاي جهان_سردي، گرمي، ترس، تنفر، ناراحتي، درد، بي رحمي_ تبديل به دوست داشتن شوند هم نميتوانند حتي ذره اي از اين اقيانوس باشند. من از سال هاي گذشته كه منتظر چون تويي بودم، امسال و سال هاي پيش رو از انتهاي اين اقيانوس، جايي كه بعيد ميدانم بشري آن را ديده و يا لمس كرده باشد از تو سخن ميگفتم، ميگويم و خواهم گفت، زيرا كه هيچكسي به مانند تو كه هيچ، حتي نزديك به تو نبود، نيست و نخواهد بود. -مهتاب خلیف‌پور @chizhaeihast
اَميرعلى قِ
+ امروز تو یک مراسم خاکسپاری شرکت کردم. خاکسپاری برادر یکی از دوستانم، یک آدم چهل و هفت ساله که در اثر سکته ی مغزی از دنیا رفت. هربار که میخواستن جنازه رو خاک کنن، همسرش مدام داد میزد فقط پنج دقیقه، فقط ده دقیقه، فقط یک دقیقه و میبوسیدش. مدام سر همسرش رو، دستای همسرش رو. سرش رو میذاشت رو سینه ی همسرش و چشماش رو میبست. دستاش رو دورش حلقه میکرد و اجازه نمیداد هیچکس جداش کنه. انقدر این صحنه درد داشت که دلم نخواست جدا شدنشون رو ببینم. خداحافظی کردم و برگشتم. همه ی امروز سعی کردم فکر نکنم به اون صحنه ها، تا همین الان، اما مدام جلوی چشممه.
اَميرعلى قِ
یادمان باشد که تغییرات از درون شروع میشوند نه از بیرون. مثلا اگر کسی گفت: شاید اگر به شهر دیگری بروم بتوانم از نو شروع کنم، این تعبیر، تعبیر غلطی است. تا مادامی که ما تغییرات را از بیرون شروع می‌کنیم نه از خودمان و درون خودمان، هرگز تغییر نخواهیم کرد. معمولا بهترین جا برای شروع، همان جایی است که در آن قرار داریم. اندرو متیوس آخرین راز شاد زیستن @Amiralichannel
اَميرعلى قِ
عشقِ انسان انعکاس شخصیت اوست. اگر پرخاشگر باشی و عصبانی، عشق را هم‌چون جنگ تجربه می‌کنی. -الیف شافاک @chizhaeihast
اَميرعلى قِ
#خدایا_شکرت نور آفریدی تو قعر تاریکی هم میشه بهش فکر کرد
اَميرعلى قِ
+ دلت نگیره عصر جمعه
اَميرعلى قِ
من همیشه در هجرت بوده ام. هجرت نه یعنی از این مکان جغرافیایی به مکان دیگر جغرافیایی رفتن. هجرت یعنی از حالی به حال دیگر، از یک فضای فکری به فضای فکری تحول یافته ای رفتن. هجرت همان تغییر انسانی است. گذر از درکی به درک دیگر، بالاتر، کامل تر یا کامل شونده تر. هجرت، جغرافیایی نیست. از یک شهر به شهر دیگری رفتن، اما با همان کیسه و کوله بار عقیده هایی که مشخصا نسنجیده ای شان و با آن بارت آورده اند یا بار آمده ای، ... هجرت نیست. میخکوب بودن است. جهل ها همان جهل ها و نفهمی ها و عقیده های تیزاب سنجش نخورده همان عقیده های مثل قیر به کفشتان چسبیده و شما را به جایتان چسبانده، که تازه، همه اش هم حسرت همان مکان سابق پشت افق مفقود. #ابراهیم_گلستان @Amiralichannel
اَميرعلى قِ
از غم نميشه فرار كرد. اما ميشه كه مديريتش كرد. @golikaf ✨
اَميرعلى قِ
خیلی ها می پرسن که ما اصلا نمی دونیم هدفمون چیه و اون تصویر یا تصاویر اصلی زندگیمون چه شکلین. خیلی از ماها انگار توی مرحله گیجی و گم شدگی هستیم و هنوز نتونستیم جهت درست زندگی رو پیدا کنیم. به نظر میاد که همه راه حل هایی که تا به حال در مورد افراد موفق گفته شد همه با یک هدف و تصویر دقیق شروع میشن. ولی سوال اینجاست که تکلیف اونایی که هدف و تصویر اونقدر روشن ندارن چی میشه؟ آیا اینا می تونن از هدف های کوچک شروع کنن؟ آیا می تونن هر چیزی که به ذهن شون درست می رسه رو فعلا جلوشون بذارن؟ و.... سوالات بالا، همگی موضوع صحبت من و دایی در این اپیزود خواهند بود. https://castbox.fm/vd/319166106
اَميرعلى قِ
به قولِ احمدرضا احمدی «یه دفعه قرار بذاریم، بشینیم آه بکشیم.»‌ -چکه‌ای‌ از مستندِ زائر‌ شب‌های بارانی، هامون شیرازی. @chizhaeihast