0
stringlengths 1
203
| 1
stringlengths 1
235
|
---|---|
غواصی چی تا حالا غواصی کردید؟ | زیر آبی چی؟ تاحالا زیر آب بودین؟ |
جایی که واقعا گنج فرو رفته در آبو دیدم | اونجا من گنج غرق شده دیدم |
و مثل این که اونجا کشتی های دزدان دریایی بود | یه چیزایی هم مثل کشتی دزدان دریایی بود |
درس سریع فی البداهه موج سواری | میخوام خیلی سریع بهش درس موج سواری بدم |
بیا اینجا بپر دراز بکش صورتتو بگیر پایین صورتت رو به پایین باشه | بیا اینجا دراز بکش صورتت سمت زمین باشه |
دست ها باز دست ها برای تعادل باز | دستاتو باز کن تا تعادل داشته باشی |
شما دوتا دارید روی ازدواج برنامه ریزی می کنید؟ | قصد ازدواج داری یا نه؟ |
می دونی چیه؟ فکر می کنم واقعا زیباست | میدونی من فکر میکنم که اینطوری خیلی قشنگه |
من یک زوج دیگه رو می شناسم که تصادفا بچه دار شدند | یه زوجی رو میشناسم که اشتباهی حامله شدن |
و واقعا هم خیلی خوب کار کرد | ولی براشون خیلی خوب شد |
این یک دردسر به تمام معنا میشه | این براشون کلی مشکل میشه |
این دقیقا همون کاریه که ما می خوایم بکنیم | ما هم قراره همین کارو کنیم |
ببین معلومه که من دیوانه وار عاشق توام | فک کنم تابلو عه که من چقد میخوامت |
خوب یک سری وسایل توی خونه من جا گذاشته من | اون وصیله هاشو خونه ی من جا گذاشت برای همین منم |
راستش اوضاع داشت واقعا خوب پیش میرفت | همه چیز داشت خیلی خوب پیش میرفت |
و بعد یک روز پشتم ظاهر شد | ولی یه روز جلو خونه ی من ظاهر شد |
و بهم گفت یک دوست دختر حامله داره | گفت که یه دختره ای رو حامله کرده |
گرچه تو رو خیلی متفاوت توصیف کرد | ولی جور دیگه ای ازت تعریف کرده بود |
و گفت اصلا توی نخ تو نیست | و گت که اصلا دوست نداره |
اون گفت باید بخاطر بچه ها یک فرصتی بهت بده | گفت که به خاطر بچه ها هم که شده باید این کارو بکنه |
برای کسی که واقعا عاشقش نیستی | به خاطر کسی که دوسش نداری |
نه نه برای کسی که عاشقش نیستی | نمیتونی این کارو برای کسی کنی که دوسش نداری |
من اینو ازش نمی دونم پس نمی تونم | چیز زیادی ازش نمیدونم برای همینه |
چندتا لباس توی خونه اش جا گذاشته بودی | یه چنتا لباس تو خونش یادت رفته بود |
نمی دونم چی حقیقت داره یا چی رو از خودت ساختی | دیگه نمیدونم چی راسته و چی رو از خودت در اوردی |
اما فقط می خواستم شلوار جین هامو پس بگیرم | ولی فقط برای اینکه لباسامو پس بگیرم |
من امشب بچه هارو بغل نکردم بنابراین | امشب نتونستم بچه هارو بغل کنم برای همین |
از وقتی که احساس می کنم توی یک چیز پایدار هستم | که وقتی احساس میکنم که یه چیزی همیشگیه |
دیوانه میشم و با این موش داخل قفس مواجه میشم | من دیوونه میشم مثل یه موشی توی قفس |
بی خیال این شماره هفته | بیخیال من همون شماره ی<عدد> ام |
بدون دخالت دست اگر مجبوری بنشین روشون | بدون دست اگه لازمه حتی روی دستات بشین |
هی حواست باشه زیپت همیشه بسته باشه | تا اخرش حبه زیپ بچسب خب |
خیلی باید روش بریزیم خیلی خوب بچه ها؟ | ما باید همه ی تلاشمونو بکنیم درسته بچه ها؟ |
اوه بچه ها شما می دونید چطور جمعه شب رو بگذرونید ها؟ | شماها میدونید که جمعه شبارو چطوری بگذرونین دیگه نه؟ |
اصلا فکرشم نمی کردم که می تونه این طوری باشه | من که یه نظری دارم |
واقعا می خوام ازش محافظت کنم | میخوام که ازش مراقبت بکنم |
هی بچه ها طوری نیست اگر من اینجا بمونم؟ | هی شماها اوکی هستید اگه من امشبو اینجا بمونم؟ |
اگر حرف زدنو بس کنی | البته اگه حرف زدنتو تموم میکردی |
راستش از نظر تکنیکی می تونم صبر کنم اما | درواقع میتونستم بیشتر صبر کنم ولی |
خوب هنوز وقت داری که تمامش کنی | یعنی هنوزم فرصت داری سقط کنی |
بی خیال تمام این وضعیت مزخرفه | بیخیال بابا کل این قضیه خیلی دیوونه کنندس |
چطور می تونی زندگیتو روی کسی که نمی شناسیش قمار کنی؟ | چطوری کسی که اصلا نمیشناسی رو تو زندگیت راه دادی؟ |
اون می تونه یک بمب ساعتی احساسی باشه | اون ممکنه یه ادم خیلی خیلی احساساتی باشه که هر لحظه احساسش عوض میشه |
اونها همدیگه رو می بینن برای یک مدتی قرار می گذارند | همو میبینن و باهم قرار میزارن |
می بینن هنوز همدیگه رو دوست دارند یا نه | بعد میبینن که ایا هنوز همو دوس دارن |
این ها جاهای امنی هستند که وجود دارند | اینا همون حفاظاییه که جلوی خودشون میزارن |
من تا آخرش خوشحالم و تو باید برینی به همه چیز | من بالاخره خوشحالم ولی تو داری میرینی توش |
اوه عزیزم من سعی نمی کنم این خوشحالیو ازت بگیرم | اوه عزیزم اصلا نمیخوام این کارو بکنم |
باشه من متنفرم که اینو بگم | اصلا دوست ندارم اینو بگم ولی |
و آره آره این کارو به خاطر خودم هم می کنم | و خب اره این کارو برای خودمم دارم انجام میدم |
این کارو به خاطر بچه ها نمی کنی | برای بچه هات اینکارو نمیکنی |
که باقی زندگی بچه هاتو تغییر میده | این تصمیم قراره زندگی بچه هاتو عوض کنه |
به نظر من این خودخواهیه این بی ملاحظه گیه | به نظرم این خیلی خودخواهانه و بی |
آره خوب تو نمی خواد بهم بگی | اره لازم نیس بهم بگی |
چطوری از بچه هام مراقبت کنم | که چطور بچه هامو بزرگ کنم |
چون تو بچه نداری | تو خودت اصلا بچه نداری |
خوب بعضی از ماها از سقط جنین استفاده نمی کنیم | خب بعضی از ماها نمیخوایم که سقط جنین کنیم |
به عنوان شکلی از کنترل جمعیت | اونم نه به خاطر کنترل جمعیت |
کلی غذا برای بچه ها داریم | ماها کلی غذا داریم بچه ها |
انگار تو اونی هستی که حامله ای | انگار مثلا این تویی که حاملس |
اوه اینجا گذاشتندش؟ صبر کن <عدد>؟ | نکنه اونا گذاشتنش اون داخل؟ صبر کن چی؟ <عدد>؟ |
هیچ وقتی رو با بچه ها صرف کردی؟ | با بچه ها هم وقت میگذرونی؟ |
اون بهت گفته قراره چاق بشه؟ | بهت گفته که میخواد چاق بشه؟ |
و فقط گوش ها و گردن می موننن | فقط همش میشه گردن و گوش |
می دونی اون خپل و گوشتالو نمیشه | میدونی که قراره خیلی تپل بشه؟ |
اون یک جورایی چاق میشه بله | خیلی خیلی بزرگ میشه اره |
که رفتار درستو می خوام با دخترتون داشته باشم | که من صلاح دخترتونو میخوام |
که بتونم لباس عروسی تنش کنم | یعنی تا جایی که بشه لباس تنش کنم اوکیه |
اگر بگم بله هیچ وقت نمی فهمیم | اگه بگم آره نمیدونم که ما از روی عشق |
که از روی ناچاری ازدواج کردیم یا عاشقیم | یا از روی مجبوری باهم ازدواج کردیم |
ابیگل تو واقعا منو سفت بغل می گیری | ابیگیل داری خیلی محکم بغلم میکنی |
اوه خدای من فکر کردم می خوای بگی نه | وای خدا فک کردم جواب رد میدی |
باید یک لباس بلند بپوشم | الان باید توری رو روی سرت بندازم؟ |
فکر کنم داریم این کارو می کنیم | خب انگار که داریم انجامش میدیم |
مسئله بدن تو نیست مسئله بچه نیست | نه از بدنت میترسم نه از بچه |
برام آزاردهنده است که نمی خوای لمسم کنی | این برام دردناکه که تو نمیخوای دستت بهم بخوره |
امروز روز بازدید از کلاس والاسه | امروز روز رقص والاسه یادت نره بری |
اما فقط باید بهم بگی تا بتونم | فقط بهم قبلش بگو که من |
گرچه می تونم یک نوشیدنی بخورم | میتونم یه چیزی بخورم قبلش ولی |
خوب می دونی روابط و صداقت و وفاداری | همین قضیه ی رابطه و اینا دیگه |
بچرخید ژست بگیرید نگهش دارید | بچرخون حالت بده نگه دار |
باید سر کار گیر کرده باشه عزیزم | حتما سر کارش درگیره عزیزم |
من هم همین طور چون کیک فنجونی بیشتری برای ما هست | منم همینطور اینطوری کاپکیک هارو خودمون میخوریم |
خوب بعد از حمامت می تونی باهاش قرار بگذاری | خب میتونی بعد حموم کردنت باهاش وقت بگذرونی |
برای سه ساعت داشتم امتحانتون می کردم | سه ساعت داشتم سعی میکردم باهات تماس بگیرم |
من سرکار گیر کرده بودم بعد هم تو مترو گیر کردم | اولش سر کار مونده بودم بعدشم مترو |
دفعه بعدی که دیر کردی | دفعه بعدی که میخواستی انقد دیر کنی |
ازت ممنون میشم که بهش اهمیتی ندی | ممنون میشم که سرش منو اذیت نکنی |
گفتم روز خوبی داشتم و تو؟ | گفتم که خوب بود حالا تو بگو |
و ماشینو به لوک برگردون | و ماشین لوکو بهش پس بده |
اون بهتون گفت بس کنید اون مامانتونه | گفتش که بس کنید اون مادرتونه |
به طرحی که از موتورشون کشیده بودند نگاه می کردند | همینطوری ابر هارو تماشا میکردن |
و اون مزرعه بزرگ داشت تاریک میشد | و اون زمین وسیع تاریک رو |
پرنده ها دسته جمعی مثل اشباح بال می زدند | و پرنده هایی که مثل ارواح حرکت میکردند |
این هیچ وقت دیگه نمی تونه اتفاق بیفته | این دوباره نباس اتفاق بیوفته |
آره خوب بچه هات از کنترل خارج اند | اره خب ولی بچه هات اصلا غیر قابل کنترلن |
ببین بهت گفتم برای این آماده نیستم | بهت که گفتم من اماده ی اینا چیزا نیستم |
چون الان برای برگشتن یک ذره دیره | چون الان دیگه راه برگشتی وجود نداره |
اومدن به اینجا | اینکه به اینجا جابه جا شدم |
تو به یک خانواده زیبا قدم گذاشتی | تو وارد یه خانواده ی زیبا شدی |