0
stringlengths
1
203
1
stringlengths
1
235
کالج سنترال سیتی رشته عدالت کیفری
دانشگاه سنترال سیتی من متخصص عدالت کیفری هستم
تو مواقع بحران همیشه یه سوسیس با خودم دارم
همیشه خوراکی های گوشتی همراهم دارم
آدم که نمی دونه تو این شهر چه اتفاقی ممکنه بیوفته
چون هیچوقت نمیتونی پیشبینی که چه اتفاقی ممکنه تو این شهر بیافته
واقعا باید گفت اوه خدای من
منظورم اینه که اوه خدای من
هیچ پسر یا دختری تو آتلانتیس هیچوقت بهت نمیگه
پسران و دختران آتلانتیس هیچ یک به تو چیزی نمیگن
هزاران ساله که مردم ما از جعبه مادر
مردم ما هزاران سال از مادرباکس
همین الان هم کردی
الانشم این کار رو کردی
تو آب نفس می کشه
موجودی که زیر آب نفس میکشه
بیشتر کم یا بیشتر بیش؟
بیشتر میخورد نظرش آره باشه یا نه؟
یکبار مردم من باهاشون جنگیده
مردم من یه بار باهاشون وارد جنگ شدن
اینجا یک سی ام ثانیه غیب شد
اینجا به مدت <عدد> <عدد> ثانیه ناپدید میشه
تا نمرات دوستاش رو تغییر بده
تا نمره های دوستش رو دستکاری کنه
تو آزمایشگاه یه کاری براش پیش اومد
مجبور شد تو آزمایشگاه بمونه
مامان باید توجیه کردن کارهاش رو بس کنی
مامان انقدر براش توجیه نساز
تو هم به اندازه اون سرت شلوغه ولی بازم وقت میذاری
تو هم به اندازه اون سرت شلوغه اما بازم براش زمان پیدا میکنی
اون تو نشون دادنش مشکل داره ولی
نشون دادنش براش سخته اما
با اون کارایی که امروز ازت دیدم
با چیزایی که میدونم امروز از عهده ات بر میاد
هنوز یه زندگی جلوی روته
هنوزم زندگی ای رو پیش رو داری
لازم نیست به من یه فرصت دوباره بدی
مجبور نیستی بهم یه شانس دومی بدی
ولی باید به خودت بدی
اما این شانس دوم رو به خودت بده
قدرت جسمی تو فقط نوک یه کوه یخه
قدرتت در نوک قله قرار داره
هیچ کد رمزگذاری ای تورو متوقف نمی کنه
هیچ رمزنگاری ای حرف تو نمیشه
و این شبکه بدون هیچ تلاشی به خواست تو عمل می کنه
بدون هیچ زحمتی در برابر تو تسلیم میشه
همیشه همینطوری باهات حرف میزدم
من از این دید داشتم باهات صحبت میکردم
همیشه گفتم که می تونم
همونطور که همیشه گفتم این کار رو میکنم
کسی که به جرم قتل مادرم
که هنوز بخاطر قتل ناکرده مادرم
من جلوی زندگیت رو می گیرم
من آویزون زندگی توئم
این که پسرم زندگیش رو هدر نده
این که بچم زندگیشو حروم نکنه
تو هرچیزی که بخوای می تونی بشی
تو میتونی هر چی که میخوای بشی
نمی تونم بشینم اینجا و تماشا کنم که تو سنترال سیتی بدوئی اینور اونور
نمیتونم بیشنم اینجا و ببینم که داری تو سنترال سیتی درجا میزنی
بابا اینجوری نیست تمومه
بابا این حقیقت نداره وقت تمومه
بیا بریم آلن آلن
پاشو بریم الن الن
خوبه درواره رو ببند
امنه در رو ببند
یه جوری میگی که انگار
یجوری اینو میگی که انگار توضیح میده که
توضیح میده که چرا یه غریبه تو خونه من
چرا یه فرد کاملا غریبه توی محل زندگی من
درباره این بهم بگو
راجع به این بهم توضیح بده
ولی صد درصد من نیستم
اما قطعا من نیست
یکی که نمی دونم
یه آدم چه میدونم
من می دونم تو یه استعدادی داری
میدونم که توانایی هایی داری
ضد سایش ضد گرما
مقاوم در برابر سایش مقاوم در برابر گرما
ولی دنبال هر کی هستی
اما هرکی که دنبالشی
من دارم یه تیم تشکیل میدم
دارم یه تیم جمع میکنم
به خاطر این که معتقدم دشمنان دارن از راه میرسن
راستشو بخوای حس میکنم دشمنایی تو راهن
شبیه یه لایه دیگه از بعد واقعیته
مثل یجور لایه از حقیقت بعدی هستش
واسه همین مثل سیاه چاله خوراکی می دونم
پس میشه گفت که من یجور سیاه چاله پر از خوراکی ام
تو این تیم مخصوص جنگی چند نفر هستن؟
چند نفر توی این تیم جنگی ویژه هستن
سه نفر با تو سه تا؟
سه تا با احتساب تو سه تا؟
اوه شاهزاده خانم اجازه بدید من این کارو بکنم
اوه خانوم پرینس بذارید من این کار رو بکنم
اول باید آب رو بریزید
اگه میشه ابتدا آب بریزید
البته تا چای نسوزه
البته تا یه وقت چایی بد گیرمون نیاد
نه احتمالا همین اندازه کافیه
نه به نظرم همونقدر چای کافیه
نمی خورم ممنونم و بعد ولش کنید تا دم بکشه
نه ممنون و بعد بذارید برگ چای نرم شه
با روکش سلول پلیمر خورشیدی اختصاصی
با سلول های پلیمری خورشیدی خاصی پوشیده شده که
حالا بذارید ببینیم چی شد
آه حالا بذار ببینیم چطور عمل کرد
دستکشی که انرژی رو می گیره و از بین میبره
دستکشی که انرژی جذب و نشر میکنه
شاید باید رو یه طناب گاوبازی هم کار کنید
شاید بهتر باشه که روی یه کمند هم کار کنی
البته مشکی باشه آها
مشکی رنگ البته اوه
یه چیزی خراب شده
یه چیزی درست کار نمیکنه
تو می دونی من کیم
پس میدونی کی هستم
من بیشتر از حد تصورت می دونم
بیشتر از اون چه که فکرشو بکنی میدونم
به نظر تو این کجاش شبیه یه موهبته؟
کجای این برای تو شبیه موهبته؟
خودم رو از همه دور کردم
ارتباطم رو با همه قطع کردم
ولی مجبور شدم که یاد بگیرم دوباره ارتباط بگیرم
اما باید یاد میگرفتم که در رو دوباره به روی بقیه باز کنم
و اگه تو ازم خواستی منو ببینی
و اگه خواستی باهام ملاقات کنی
وقتی با لیزر الکترونی و اشعه ایکس بمبارونش کردیم
وقتی با اشعه ایکس لیزر الکترونی مورد هدف قرارش میدی
هسته داخلی فلز به شدت داغ میشه
هسته مرکزی فلز شدیدا حرارت میبینه
به نظرت بتمن به شی ای که
فکر میکنی بتمن به چیزی که سی آی دی
لازم نبود به آسمون نگاه کنم تا بفهمم ماه کامله
لازم نیست آسمون رو ببینی تا بفهمی که ماه کامله
نصف جامعه واقعیت ناپذیر گاتهام اومدن اینجا
سر و کله نصف جامعه خل و چل گاتهام پیدا شده
میگن کنار بندر یه هیولاهای پرنده دیدن
میگن هیولایی پرنده ای رو نزدیک لنگرگاه دیدن
و تو یه مدرک احتمالا مرتبط
یه نکته یحتمل مرتبط
آدما از آزمایشگاه کنار بندر رو دیده
در آزمایشگاه نزدیک لنگرگاه
بیخیال فکر می کنی بعد از <عدد> سال جنگیدن با مجرم ها
بیخیال فکر میکنی پا میشه بیست سال با جرم و جنایت میجنگه
خب پس فقط ماییم آره فقط ماییم
پس همیناییم آره همیناییم
عالیه اون نشان خفاشه این نشان تو
چه خفنه اون بت سیگناله اون علامت تو
که نگهبان های اطراف گم شدن
نگهبانای این محیط ربوده شدن
ایشون گفتن همه نیروها باید برن به مناطق شورشی
میگه که لازمه تمام نیروهای کمکی در مناطق شورشی باشن
اون به اندازه بی رحمیش کوته بین هم هست
همونقدر که ظالمه کوته بین هم هست
خیلی خب افرادی که برامون باقی مونده
خیلی خب هر چی سرباز باقی مونده رو بردار
قصدش رو هم ندارم
قصدم هم این نبود
اولین فرزند ملکه آتلانای محبوب
فرزند بزرگ ملکه آتلانتای عزیز
خب من که نمیشناسم
پس فقط خودت میشناسیش
پدر و مادر من تو جنگ کشته شدن
والدینم تو جنگ کشته شدن
اون من رو بزرگ کرد
اون منو نزد خودش پذیرفت
چطور جر ت می کنی اینجوری با ملکه آتلانا حرف بزنی؟
به خودت اجازه میدی با این لحن راجع به ملکه آتلانتا صحبت کنی؟
ملکه تو من رو گذاشت در خونه پدرم
ملکه شما و منو جلوی در خونه پدرم ول کرد و رفت
و دیگه هیچوقت بهم فکر نکرد
و دیگه حتی فکر من رو هم نکرد
این مسئولیت بر عهده اون بود
اگه بود یان مسئولیت اون میبود که
با ترکیب قدرت دو جعبه مادر
با یکی شدن قدرت دو مادرباکس
و دنبال سومی هستن
و به دنبال سومی میگردن
یا بهم میگن که چی می دونن
اونا یا هر چی میدونن رو به من میگن
اون شیاطین حتما ردپای جعبه مادر رو حس کردن
دیمون ها باید بوی یه مادرباکس رو شنیده باشن
رئیس استارلبز امشب دزدیده شده
سرپرست استارلبز رو امشب ردن
من نقشه همه مکان های احتمالی تو متروپلیس و گاتهام رو دارم
تمام لوکیشن های توی گاتهام و متروپلیس رو مشخص کردم
الگوی مشخصی که بتونم ببینم وجود نداشت
الگوی قابل تشخیصی رو نمیبینم
خطوط تو نقشه همگرایی ندارن
خطوط رو نقشه به یه نقطه مشترک نمیرسن
همشون به سمت تونلی ختم میشن
همشون میرسن به تونلی که میرسه
که پروژه ای تو متروپلیس بود ولی تو سال <عدد> متوقف شد
به یه پروژه توی متروپلیس که سال <عدد> رها شد
اوه وای واقعا غیب شدن نه؟
اوه وای اونا همینجوری همینجوری یهو غیبشون میزنه نه؟
با همدیگه این کارو می کنیم
این کار رو با هم میکنیم