0
stringlengths 1
203
| 1
stringlengths 1
235
|
---|---|
با لقب محافظ اقیانوس ها | با نام محافظ اقیانوس هام شناخته میشه |
تو گاتهام که <عدد> ساله جواب داده | بیست سال تو گاتهام جواب داد |
وقتی زمان جنگ برسه بهت نیاز داریم | وقتی نبرد از راه برسه بهت احتیاج پیدا میکنیم |
چون اصلا خوشم نمیاد که بیای اینجا و سرت رو بکنی تو کارای من | چون خوشم نمیاد بیای اینجا تو کارم سرک بکشی |
یه مرد قوی وقتی تنهاست قوی تره | یه مرد قدرتمند وقتی قدرتمندترینه که تنهاست |
تا حالا اسم سوپرمن به گوشت خورده؟ | تاحالا درمورد سوپر من چیزی شنیدی؟ |
در حالیکه داشت کنارم می جنگید کشته شد | اون درحال مبارزه در کنار من مرد |
شاید بتونیم جزرومد بعدی رو تو جامائیکا ببینیم؟ | چطوره به مد بزرگ بعدی تو جامائیکا برسیم؟ |
پس یعنی همین دو تا رو داریم؟ | پس گزینش دونفرمون شد هیچی به هیچی؟ |
شاید مردی که برای ادامه زندگی تو غار تولید مثل می کنه | شاید آدمی تو غار برای زنده موندن لونه میسازه |
نه آقا شلیک نکن تکون بخور برو | نه رفیق نزن راتو برو بجنب |
جلوی دیوار به صف کنیدشون | کنار دیوار به خطشون کن |
ساکت شو خفه شو خفه شو | ساکت بمونید خفه شید خفه شید |
تا چند دقیقه دیگه یک بیانیه صادر می کنیم | خیلی زود یه معامله میکنیم |
مدرسه سنت بریجید امروز رفته بوده اردو | بریجید امروز یه اردو داشتن |
ما یه گروه کوچیک تروریستی ارتجاعی هستیم | یه گروه کوچیک تروریستی هستیم |
هزار سال ببریم عقب خسته کننده بود چرا گروگانگیری کردید؟ | یه چند هزار سالی به عقب ببرن حوصله سر بره حالا چرا گروگان گیری؟ |
فقط می خوایم وقتی داریم انجامش میدیم سر پلیس گرم بشه | فقط داریم پلیسو سرگرم میکنیم تا انجامش بدیم |
همه چی تموم شد تو خوبی؟ | دیگه تموم شد حالت خوبه؟ |
در ترس شما حمام می کنم | من در ترس شما قدرت میگیرم |
باید قفس رو ببندید | باید زندان رو مستحکم کنید |
اوه ملکه شریف برای چی می جنگی؟ | اوه ملکه ی اصیل چرا مبارزه میکنی |
وقتی پیدا بشن یگانگی شکل می گیره | وقتی پیدا بشن یکپارچگی آغاز میشه |
چیزی درباره اون بچه تو مشروب فروشی فهمیدی؟ | ازون پسره تو مشروب فروشی خبری نشد؟ |
آره طاقت فرساتر میشدی | آره ازینی که هستیم غیر قابل تحمل تر میشدی |
تا تاییدش کنم ما دیگه وقت نداریم | که تاییدش کنم بیشتر از این زمان نداریم |
که حتی خودت هم نمی تونی پیداشون کنی | اونم برای آدمایی که نمیتونی پیداشون کنی |
یکی پیدا کردم اگه دایانا رو حساب کنیم دو تا پیدا کردم | یکیشونو پیدا کردن دوتاشون اگه دایانا رو حساب کنیم |
فقط چون لکس لوتر گفته | فقط بخاطر اینکه لکس لوثر میگه |
باید هممون رو دور هم جمع کنم تا جبرانش کنم | حالا باید دوباره پیش هم برگردیم و این قضیه رو درستش کنم |
خب از هشدار لوتر زمان زیادی گذشته | خب از زمان هشدار لوثر چندوقتی میگذره |
بدون حمله هیچ بیگانه ای تو دروازه دیده نشده | نه حملهای شده نه بربرها پشت دروازن |
امشب رو زود میری سایلس | برای تو این موقع رفتن خیلی زوده سیلاس |
به دخترم هشدار بده که زمان جنگ فرا رسیده | دخترم را هشدار ده که جنگ در راه است |
و ازش محافظت کن | و او را حفظ بدار |
چیکار می تونم بکنم؟ آدم هیجان انگیزی نیستم | چی بگم خب؟ من اونقدرا هیجان انگیز نیستم |
یا ممکنه وقتی از اینجا میری بیرون غیبت بزنه | احتمالا وقتی از اینجا میری بیرون ناپدید میشی |
خبری از جزیره کرت به دستمون رسیده | از جزیره کریت با شما حرف میزنم |
همانطور که پشت سرم مشاهده می کنید | همونطور که میبینید در پشت سر من |
آتش بزرگی در حال سوختنه | آتش بزرگی قرار داره |
این آتش تمام شب رو در حال سوختن بوده | این آتش در تمام مدت طول شب روشن بوده |
ولی با این حال همین حالا هم می تونیم سوختنش رو ببینیم | و همونطور که میبینید همین حین که ما داریم صحبت میکنیم آتش هنوز روشنه |
این آتیش سوزی در یک مکان تاریخی | اینجا در این بنای تاریخی |
مقامات محلی و دولتی نمی دونن | حالا ساکنین و مقامات دولتی سردرگم اینن که |
که دلیل این آتش سوزی چیه حمله | چی این آتش رو به وجود آورده تهاجم |
سلام دکتر اینجا | احوالت دکتر لیزر الک |
به لیزر الکترونی آسیبی وارد نشده | هیچ آسیبی به لیزر الکترونی نرسیده |
اون؟ اوه از اون چیزی برنداشتن مگه نه دکتر استون؟ | اون؟ اوه اون زدیده نشده شده دکتر استون؟ |
غیر نظامی هستیم استارلبز یک پیمانکار خصوصیه | یه شهروند ساده ام استارلبز یه طرف خصوصی قرارداده |
چند تا دانشمند تحقیقاتی | یه تعداد از دانشمندای پژوهشیتون |
الان اینجا تو قرنطینه ست و داره روی تصویر مهاجم کار می کنه | اینجا تو قرنطینست روی چهره نگاری داره کار میکنه |
نظری داری که این کی یا چی می تونه باشه؟ | حدس دارین که کی یا چی ممکنه بوده باشه؟ |
یه جور هیولا اومده و چند نفر رو هم برده | مردم توسط یه سری هیولا یا همچنین چیزایی ربوده شدن |
تو خیلی چیزا درباره هیولاها می دونی | خوب راجع به هیولاها میدونی |
این همه زمان تلف کردم | تموم اون زمانی که حروم کردم |
یه نژاد وحشی حقیر و خرافه پرست | یه نژاد وحشی بدبخت و خرافاتی |
غارتگرها از مکان تاریکی اومدن | رباینده ها از جایی تاریک اومدن |
جای جعبه مادری که مردم ما ازش نگهبانی می کنن دیگه امن نیست | مادرباکسی که مردممون ازش محافظت میکنن در امان نیست |
تکامل نیافته اند و با هم در حال جنگ هستن | تکامل نیافته و در جنگ با یک دیگه |
زیادی جدا هستن که بشه اونا رو یکی کرد | جداتر از اونن که بخوان یکی شن |
با یک اعتقاد باشکوه آمرزیده بشن | و فقط در صورت اعتقاد به یک باور شکوهمند بخشیده شن |
جستجو می کنن و کسانی که بوش رو دارن زندانی می کنن | میگردن زندانیانی رو میگیرن که بویی از اون دارن |
تا بعد از این که به نامش این دنیا رو گرفتم | که بتوانم بعد از تسخیر این دنیا به نام او |
من همه کسایی رو که به دنبال تخت پادشاهیش بودن قتل عام کردم | من کسانی رو که به تاج و تخت اون چشم داشتند رو از دم تیغ گذروندم |
جعبه های مادر پیدا و متحد میشن | مادرباکس ها پیدا و یکی خواهند شد |
اینجا محافظی وجود نداره | هیچ محافظی اینجا نیست |
این دنیا هم مثل بقیه از بین میره | این دنیا هم مصل بقیه سقوط خواهد کرد |
میلیون ها دلار خرج کردم | بابت امنیت این ساختمون پرداخت کردم |
تقریبا یک دقیقه وقت برد تا غیر فعالش کنم | تقریبا یک دقیقه طول کشید تا از کار بندازمش |
محدوده و محموله بیشتری نیاز دارم | به فضای بیشتر و محموله بیشتری برا حمل نیاز دارم |
فکر کنم یه حمله داره از راه میرسه | فکر میکنم یه حمله تو راهه |
از ره نمیرسه بروس | تو راه نیست بروس |
تا جایی که من فهمیدم | طبق چیزایی که من یاد گرفتم |
یه ناوگان بزرگ تو آسمان پدیدار شد | یه ناو بزرگ در وسط آسمون ظاهر شد |
و هرچیزی که جلوش بود رو نابود می کرد | هر کسی رو که باهاشون مقابله میکرد رو نابود میکردن |
اسمی که تو همه دنیاها نفرین شده و ترسناک بود | نامی که در هر دنیایی نفرین میشد و همزمان هم ازش میترسیدن |
و امیدی به اتحاد نداشته باشن | و به اتحاد امید نبندن |
وقتی دارکساید تو زمین جنگ به پا کرد | در حالی که دارکساید جنگی رو بر روی زمین به پا میکرد |
که سه شی یعنی جعبه های مادر رو پرستش و کنترل می کردن | کسایی که سه شیء رو کنترل میکردن و میپرستیدن |
یگانگی سیاره رو با آتیش پاکسازی می کنه | یکپارچگی یه سیاره رو با آتش تطهیر میکنه |
و اون رو به دنیای دشمن تبدیل می کنه | و تبدیلش میکنه به کپی ای از دنیای دشمن |
ولی قبل از این که یگانگی تکمیل بشه | اما قبل از اینکه یکپارچگی بتونه انطباق پیدا کنه |
و کنار همدیگه جنگیدن | و در حالی که یکی شدن جنگیدن |
در کنار نگهبانان آسمان | در کنار محافظانی از کهکشان |
اونا دشمنان رو برگردوندن به ستاره ها | دشمن رو به سوی ستاره ها برگردوندن |
سه جعبه مادر هیچوقت هماهنگ نشدن | سه مادرباکس هیچوقت با هم منطبق نشدن |
جعبه ها تو زمین باقی موندن | جعبه ها بر روی زمین رها شدن |
ضعیف شدن مثل سگ هایی بدون صاحب | اونا ضعیف شدن سگ های بدون اربابی که |
از دید دشمن گم شدن | در حالی که از دید دشمنشون محو میشدن |
هرکدومشون باید از یکی از سه جعبه های مادر | هر کدوم مقبره ای بسازن و از یکی از |
تا زمانی که جعبه دوباره بیدار شه | در صورتی که یه جعبه تحت هر شریاطی بیدار شه |
اون جعبه با تاریکی ارتباط برقرار کرده | به مکانی تاریک ندا زد |
دنبال دو تا جعبه دیگه ست | دنبال دوتا مادرباکس دیگه میگرده |
تا وقتی هر سه تا رو پیدا کنه و آماده بشه مخفی شده | تا زمانی که هر سه رو بدست بیاره پنهان میمونه تا زمانی که آماده شه |
اونا می گفتن عصر قهرمانان دیگه هیچوقت تکرار نمیشه | گفته شده که عصر قهرمانان دوباره فرا نمیرسه |
ولی یه پیرزن توش بود | اما بعدش یه پیرزنی اونجا بود که |
که پول خردها رو می شمرد | داشت پول خورداش رو برای کرایه میشمرد |
گفتم خدای من یکی بذاره این پیرزن سوار اتوبوس شه | یکی نی بگه بابا محض رضای خدا بذار سوار اتوبوس شه دیگه |
و این آخرین لحظات زندگی اونه | اینا آخرین دقایق زندگیشه |
زود باش قرار بود باهام دوست باشیا | بیخیال تا حالا دیگه باید با هم رفیق شده باشیم |