0
stringlengths
1
203
1
stringlengths
1
235
خب میرم چای دم کنم
خب من چایی رو میزارم
نمی دونم لیوان از کجا بیارم
نمیدونم کجا قراره فنجونا رو پیدا کنیم
شهر ارواح تو نزدیکی موسکو
شهر ارواح که از موسکو خیلی دور نیست
اون از امواج تشعشعات استفاده کرده تا مقرش رو بسازه
اون از تشعشعات برای ساخت پایگاهش استفاده کرده
من می خوام وارد یگانگی بشم تک به تک
میخوام به یونیتی متصل بشم تک به تک
از داخل پیوندش رو ضعیف کنم
ارتباطش رو از داخل ضعیف کنم
این جعبه ها در کنار هم نابودکننده های دنیا هستن
این جعبه ها کنار هم دنیا رو نابود میکنن
دارم همین کارو می کنم
این همونکاریه که میخوام بکنم
ولی بردنش اون تو یعنی حمله به اون مقر
اما بردنش به داخل به معنی حمله به پایگاهه
با شیطان و ارتشش بجنگیم
جنگیدن با شیطان و ارتشش
اونا به دلیلی من رو برگردوندن
اونا به یه دلیلی میخواستن من برگردم
فکر کنم یه چیز بیشتر باشه
فکر کنم بیشتر از این حرفاست
اگه برج رو خراب کنیم گنبد هم نابود میشه
برج رو بزن گنبد سقوط میکنه
تا بتونیم قبل از هماهنگی جعبه ها به یگانگی برسیم
تا بتونیم قبل اینکه همگام سازی صورت بگیره به یونیتی برسیم
و بعد با ویکتور ارتباط فیزیکی بگیری
بعدش یه اتصال فیزیکی با ویکتور برقرار میکنی
قبل از هماهنگی از درون از هم جداش کن
قبل از اینکه همگام بشه از هم جداشون کن
تو این رو می تونی براشون به ارمغان بیاری
< >این چیزیه که< > < >تو میتونی براشون بیاری < >
توی خورشید بهت ملحق میشن کال
< >اونها در خورشید به تو ملحق خواهند شد کال < >
انتخاب بین این که مایه افتخار نژاد انسان
< > تصمیم اینکه با افتخار روبروی< >
باقی بمونی یا نه
< >گونه بشر بایستی یا نه < >
که یه روز تو دنیا رو عوض می کنی
< >که تو دنیا رو تغییر میدی < >
قلبت امتحان خودش رو پس داده
< >قلب تو آزموده شده بود < >
برای همین شما رو دور هم جمع کردم
بخاطر همین شما رو با هم آوردم
بروس برگرد عقب نمی تونی این کارو بکنی
بروس عقب نشینی کن موفق نمیشی
وارد اون هواپیما شید از یگانگی دفاع کنید
برید پیش نورد از یونیتی دفاع کنید
فقط برای این که به این مخلوقات ملحق بشی
تا به این مخلوقات که به زندگی ضعیفشون
باشه من نیرو رو ایجاد کردم
باشه من شارژ رو ساختم
به نیرو نیاز دارم تا برم داخل
به شارژ برای وارد شدن نیاز دارم
خیلی بیشتر از سرعت نور
خیلی از سرعت نور جلو بزنم
پسرت یکی از اونا بود بابا
بچت یکی از اونا بود پدر
ما دوباره بهم ملحق میشیم
دوباره با هم خواهیم بود
می تونیم برش گردونیم ویک
میتونیم همه چیزو مثل روز اول کنیم ویک
چجوری جایزه عظیمتون رو پس می گیرید؟
جایزه بزرگتون رو چطوری میگیرید؟
اشتباهات زیادی رو بدون اصلاح ول کردم
< >کلی اشتباه که درست نکرده رها کردم< >
حالا سفینه کاملا در اختیار توئه بچه جون
سفینه مال توئه بچه جون
آره همینو میگن پسر
آره این چیزیه که مردم میگن مرد
هیچکدوم از چیزایی که می دونه رو من بهش یاد ندادم
هرچی نمیدونه خودم یادش دادم
خیلی خب همینجوری حرکت کنید
خیله خب به حرکت ادامه میدیم
کارل لطفا دو رو باز کن
شماره دو رو لطفا باز کن کارل
خیلی خب مسخره باز در نیار لوتر
خب بابا مسخره بازیو تموم کن
یه لیوان گوت د دیمانت می خوری؟
یه پیک شراب ناب میخوای؟
داشتم بازگشت خدا رو جشن می گرفتم
داشتم بازگشت خدا از زمین به آسمون
تا یکم نظم ذهنی به دست بیارم
تا یکم شفافیت ذهنی پیدا کنم
حالا تو داوطلب شدی که خفاشه رو از بین ببری
خب تو داوطلب شدی بتمنو بکشی
گفتی چیزی که من می خوام رو داری
گفتی یه چیزی داری که ممکنه بخوام؟
و بعد خشمت رو ببینم آقای ویلسون؟
اووه و شاهد خشمت باشم اقای ویلسون؟
خیلی چیزا برای زندگی کردن دارم
اه هنوز چندتا چیز از زندگیم میخوام
ولی اگه کوچکترین شانسی برای درست کردنش داریم
ولی اگه بخوایم فرصتی برای درست کردنش داشته باشیم
اون دقیقا می دونه که از دست دادن کسی که دوستش داری
دقیقا میدونه چه حسی داره
اون سفره ماهی بوگندو راست میگه
اون فلاندر بوگندو راست بگه
چون مگه چند نفر دیگه باید تو دستات بمیرن
چون مگه چند نفر باید تو بغلت جون بدن
تا نسبت به مرگ بی حس بشی؟
تا از بی احساسی بمیری
مراقب بودن این نیست
زیاد مراقب حرف زدنت نبودی
به چند تا چشم مرده دیگه باید نگاه کنی
و تو چشم چندتا مرده میتونی نگاه کنی
و اگه ازش رد بشی به خدا قسم
و اگه کاری کنی از حدم بگذرم قسم میخورم
درضمن من نباشم کی باهات بازی بازی می کنه؟
تازشم کی میخواد ارضات کنه؟
بهم نیاز داری تا بهت کمک کنم
بهم نیاز داری تا این دنیارو از وضعیتی
همیشه با خودم فکر می کنم
بعضی وقتا فکر میکنم
تا وقتی این کارت دست توئه آتش بس داریم
تا وقتی این کارتو داشته باشی بروس قرارداده
ولی تنها کاری که باید بکنی
ولی تمام کاری لازمه بکنی
اونجوری خوشحال میشم که هرطور می خوای
اون وقت خوشحال میشم باهات
فرستادی برای انجام یه کار مردونه؟
تا کار مردونه انجام بده؟
که داری درباره آدمایی که
که درباره افرادی حرف میزنی
تو دستام مردن حرف میزنی
که توی دستای من مردن
با آخرین نفسش بهم التماس کرد
تو نفس اخرش التماسم کرد
و اصلا اشتباه نکن بالاخره می کشمت
و اشتباه نکن قطعا توی لعنتیو میکشم
یه جایی که هیچوقت بهش شک نمی کنه
جایی که بهش مشکوک نشه
هنوز فکر می کنی فکر خوبی بود که با خودمون بیاریمش؟
هنوزم فکر میکنی آوردنش فکر خوبیه؟
و اشکال زیادی داشتم و مثل تو
و مثل شما شکل های زیادی داشتم
فهمیدم که سهمی تو این دنیا دارم
متوجه شدم نسبت به این جهان مسئولیتی دارم
انسان ها رها از زیست هستند
و آن ها را برای فد می فرستد
یک پدیده ی خیلی دلخواه در جامعه مان است
انرژی خورشیدی و باد را مردم خوب میشناسند
ما نیازهای انسانی خاصی داریم
دیگر ارتباطی با جامعه ندارد
در حالیکه نیاز دارد که در مقابل
بریتانیایی ها میدانستند که دارند امپراتوری میسازند
انواع محرک های منفی هم محافظت شود
فرانسوی ها آلمان ها رومی ها یونانی ها
بر اساس اینکه چند نفر زندانی دارند
و باید به فرای آن حرکت کرد
و جامعه ی ما به شکل موجود
وقتی والمارت به شهری کوچک میرود
به ندرت از اولویت پولی دور میشود
موقعیتی که در دولت میخواهید
تا تمهیدات مشتق پیچیده که برای
تنها به خاطر اینکه تقاضایی برای وام
هرچه نیاز دارید درباره ی بازار بدانید
این روند دوباره تکرار میشود
با مراقبت های پزشکی و داروی همگانی
وبرای آن مراقبت از برده ها نیاز است
به سادگی این استراتژی ها را به کامپیوتری میدهیم
ذهن کسان دیگر سی آی ای پشت آن کودتا بود
مانند زمین های <عدد> هکتاری <عدد>طبقه
اما چنانکه نام تروریسم و القاعده
چی؟ مارکسیست؟ این از کجا اومد؟
پس تبادل انجام شده است
و تلفات جنگی ای که ایجاد کردند
یا وقتی که شخصی از بانک پول قرض میکند
نیکولای ایوانوویچ من باید به مسکو بروم
من باید به مسکو بروم
ما الان داریم میریم به یه ماموریت
همین الآن میریم سراغ یه ماموریت
من قراره یه چیزی راجب هیث بشنوم
در مورد یه چیزی بهم خبر میرسه هیث
که جهان رو از محور خارج کرده
که به طور جهانی از تنظیم بودن در اومده
من اجازه ندارم راجب این با تو صحبت کنم
من نباید در مورد این با شما حرف بزنم
اون تو زمانی که داشت همه کاری رو امتحان کرد
تو وقتی که داشت تموم انرژیش رو مصرف کرد
این رویا رو از اول داشت
هیث همیشه این تصور رو داشت
که توی خونه قدیمی گذاشته بود
که گذاشته بوده شون تو این خونه ی قدیمی
هر کاری که اون توی مدرسه انجام میداد
تموم ساخته هاش وقتی که تو مدرسه بود
هیث برای همه چی اول داوطلب میشد
هیث تو ردیف جلو مثل این برای هر کدومشون
میگفت این کارو میخوام بکنم
میخوام این کار رو کنم
نمیتونم صبر کنم تا اون کارو بکنم
نمیتونم صبر کنم تا وقتی بتونم انجامش بدم
اون توی همه کارایی که کرد عالی بود
تو هر کاری که می کرد سرآمد بود
مثل تلاش برای رام کردن یه اسب نر وحشی میموند
مثل این بود که سعی کنی یه اسب نر وحشی رو
و به بهترین شکل حمایتش کنید و عاشقشون بشید
و تا جایی که میتونید پشتیبانیشون کنید و عاشقشون باشید