text
stringlengths 26
117k
⌀ |
---|
ابوالفضل خطیبی
از قرن پنجم هجری به این سو، در حوزۀ گستردۀ زبان و ادب فارسی، شاهنامۀ فردوسی همواره منبع اصلی فرهنگ نویسان فارسی برای استخراج لغات و ترکیبات و شواهد شعری بوده است.
از اواخر قرن ششم یا اوایل قرن هفتم هجری با تألیف معجم شاهنامه، به کوشش دفترخوان عادلی شریف دفترخوان ، تدوین فرهنگهای ویژۀ شاهنامه نیز آغاز شد که از آن میان سهم فرهنگ نویسانی که در حوزۀ شبه قاره فعالیت میکردند بسیار بارز و قابل توجه بوده است.
چنین مینماید کهن ترین فرهنگ شاهنامه پس از معجم شاهنامه فرهنگی باشد به نام فرهنگنامۀ فردوسی، ولی از این فرهنگ نه نسخهای در دست است و نه نام مؤلف آن دانسته است.
نخستین بار بدر ابراهیم در فرهنگ خود با عنوان زفان گویا تألیف اواخر قرن هشتم یا اوایل قرن نهم هجری شرح برخی از این واژهها را از این فرهنگ نقل کرده است.
بنا براین فرهنگنامۀ فردوسی باید در قرن هشتم یا پیش از آن نوشته شده است، ولی معلوم نیست که کهنتر از معجم شاهنامه باشد.
بدر ابراهیم، ذیل 17 واژۀ به این فرهنگ اشاره دارد که فقط ذیل واژۀ تلک نام کامل این فرهنگ را ذکر میکند و در بقیۀ موارد مینویسد:
در فردوسی است یا فردوسی گوید که بی گمان مراد او همان فرهنگنامۀ فردوسی است برای این واژهها و واژههای دیگر منقول از این فرهنگ و شرح آنها، نک:
خطیبی، ص44 45.
ما نمیدانیم که این فرهنگ در چه حوزۀ جغرافیایی زبان فارسی نوشته شده است، اما از آنجا که همۀ فرهنگنویسانی که بدین فرهنگ استناد کردهاند مانند همین بدر ابراهیم و مؤلف مدار الافاضل تألیف:
1001ق و مؤید الفضلاء تألیف:
1225 متعلق به شبه قارۀ هند بودهاند، میتوان احتمال داد که این فرهنگ نیز در همان حوزۀ جغرافیایی نوشته شده است.
گذشته از این به نظر میرسد مؤلف این فرهنگ برای نخستین بار از اصطلاح فرهنگنامه برای نامگذاری یک کتاب لغت استفاده کرده باشد.
کهنترین مورد کاربرد این این واژه شاهدی است از اقبالنامۀ نظامی ص146:
سه به فرهنگنامه ز فرخ دبیر به مشک سیه نقش زد بر حریر که آن را در مورد کتابی به کار برده است که حاوی دانش و حکمت است برای معنی این اصطلاح، نک:
لغتنامۀ دهخدا، ذیل همین واژه.
پس از آن چنانکه پایینتر اشاره خواهد شد فخر قواس ص3 فرهنگنامه را در هر دو معنی به کار برده است.
به هر روی، با اینکه از عنوان فرهنگنامۀ فردوسی برمیآید که این فرهنگ فرهنگ لغات شاهنامه باشد، ولی از مطالب منقول از این فرهنگ در فرهنگهای دیگر پیداست که واژههای آن فقط اختصاص به شاهنامه نداشته است، زیرا برخی از واژههایی که از این فرهنگ نقل شده، مانند تلک، دهاز، دریواس، فغ، کلابه در شاهنامه به کار نرفته است.
از سوی دیگر معنی بیشتر واژههایی که از این فرهنگ نقل شده یا اشتباه است یا در معانی داده شده در شاهنامه به کار نرفتهاند.
مثلا در فرهنگ زفان گویا بدر ابراهیم، ذیل خروش چنین آمده است:
فریاد، و در فردوسی یعنی فرهنگنامۀ فردوسی است بانگ مردم دون.
یا ذیل زوار آمده است.
در فردوسی است:
زوار بیمار، بدیهی است که در شاهنامه زوار به معنی خدمتکار زندانیان یا بیماران به کار رفته است نه به معنی بیمار.
یا اینکه ذیل کیفر چنین میخوانیم:
و در فردوسی است:
کیفر حیف باشد.
که معلوم نیست مراد فرهنگنویس چیست.
از میان واژههای منقول از این فرهنگ چهار واژه راغ، شید، کیفر و گوزن در کهنترین فرهنگ شاهنامه، یعنی معجم شاهنامۀ شریف دفترخوان آمده است؛
آن هم با عباراتی متفاوت در شرح واژهها که نشان میدهد مؤلف فرهنگنامۀ فردوسی به هنگام تألیف فرهنگ خود آن فرهنگ را در دست نداشته است.
یکی دیگر از فرهنگهایی که به خطا به فرهنگ شاهنامه نامبردار شد، فرهگ قواس، تألیف فخر الدین مبارکشاه قواس قزوینی است.
مؤلف در سبب تألیف کتاب مینویسد که در محفلی در ضمن خواندن شاهنامه بیتهایی از آن را برای اعضای مجلس شرح میکرده است.
پس به درخواست آنان خواست تا فرهنگ لغتی بنویسد.
پس اندیشۀ دل درپیوستم تا فرهنگنامهها را با هم کنم.
نخست شاهنامه را که شاه نامه هاست پیش آوردم و.
آنچه از سخن پهلوی بود همه را جداگانه بر کاغذی بنوشتم.
فرهنگنامههای دیگر که آن را فرهنگنامه نبشتهاند در زبان تازی و فارسی ترجمان کرده همه را فرو نگریستم و یگان یگان در خانۀ کاغذ نگار آوردم.
فرهنگنامه بر پنج بخش است ص1 3.
چنانکه از این مطالب پیداست نویسنده اصطلاح فرهنگنامه را هم در معنی کهن آن، کتاب حکمت گرفته مورد اول و هم در معنی کتاب لغت مورد دوم.
از سوی دیگر از این عبارات برنمیآید که فخر قواس قصد داشته است فرهنگی مخصوص شاهنامه بنویسد؛
از این رو، این برداشت مصحح فرهنگ قواس نذیراحمد، ص4 5 مقرون به صواب نیست که از این عبارات واضح میشود که فخر قواس این فرهنگ را مخصوصا برای شاهنامۀ فردوسی نوشته است نیز نک:
ظهور الدین احمد، نمونهای از.
نذیر احمد همانجا به این نکته نیز اشاره دارد که حافظ محمود شیرانی و فهرست نگار انجمن آسیایی کلکته هم این فرهنگ را به خطا فرهنگ شاهنامه فرض کردهاند.
|
بهترین افزونه سئو وردپرس چیست؟
بدون هیچ قید و شرطی ما وردپرسیها وردپرس را قدرتمند ترین سیستم مدیریت محتوای میشماریم.
حالا وقتش رسیده تا بهترین سیستم مدیریت محتوای جهان رو سئو کنیم.
برای سئوی وردپرس افزونههای زیادی وجود داره اما بهترین افزونه سئو وردپرس چیست؟
ما در سایت seoservices که بر مبنای آموزش بهینهسازی سایت بنا شده است به معرفی بهترین افزونههای وردپرس میپردازیم
در بین افزونههای سئو وردپرس دو افزونه all in one seo pack و wordpress seo by yoast بهترین کارایی موجود را دارند اما با توجه به اندک تجربیاتی که در زمینه سئو وردپرس داشتهام بهترین افزونه سئو وردپرس رو wordpress seo میدونم.
دلایل برتر بودن این افزونه رو خدمت شما توضیح خواهم داد.
دارای سیستم آنالیز برای مشاهده وضعیت سئوی پستها
این افزونه دارای آنالیزگر حرفهای است که با توجه به الگوریتمهای سئو ، وضعیت سئوی هر نوشته را مشخص میکند.
در صورتی که سئوی یک مطلب ضعیف باشد به شما نقاط ضعف این مطلب را بیان میکند.
هر چند این بررسیها دقیق دقیق نیست اما میتواند یک آپشن مناسب برای برتر بودن این افزونه باشد.
قابلیت ساخت سایت مپ با امکان معرفی تصاویر
سایر سایت مپ سازهای وردپرس امکان ثبت تصاویر را به گوگل نمیدهند اما با سازنده نقشه سایت افزونه wordpress seo bo yoast میتوانید تصاویر سایت خود را نیز به گوگل معرفی کنید.
محبوبترین افزونه سئو وردپرس
تعداد رتبه دهیهای این افزونه تا این ساعت بیش از 1440 رای بوده که در مقابل تعداد 254 رای ثبت شده برای افزونه all in one seo packمقدار بسیار بزرگی است که این دلیل خوبی برای اثبات برتری افزونه wordpress seo میباشد.
قابلیت تغییر در Rss سایت
این افزونه به شما امکان ایجاد تغییرات در متن و لینکهای خبرخوان آر اس اس سایت شما را میدهد یعنی میتوانید عنوان و محتوای rss سایت خودتان را به راحتی تغییر دهید.
سازگار با شبکههای اجتماعی
در بخش شبکههای اجتماعی میتوانید تنظیمات سازگاری سایت خود با فیسبوک ، گوگل پلاس و توییتر را انجام دهید.
این تنظیمات به بهبود وضعیت سایت شما در شبکههای اجتماعی کمک شایانی خواهد کرد.
قابلیت ایمپورت تنظیمات از all in one seo pack
wordpress seo by yoast دست به اقدامی جالب زده تا کاربران all in one seo pack را هم به سمت خودش بکشد.
با قابلیت ایمپورت تنظیمات میتوانید تمامی تنظیمات انجام شده روی سئو پک را به وردپرس سئو انتقال دهید.
با این کار دیگر کاربرانی که قصد کوچ کردن از seo pack به سمت wordpress seo را دارند نگران تنظیمات قبلی نخواهند بود.
سوال:
چرا افزونه سئو یواست یا yoast seo را انتخاب کردیم؟
افزونه سئو وردپرس در حالیکه تنظیمات خود را در سادهترین و قابل فهم ترین حالت برای کلیهی کاربران ، اعم از حرفهای و تازه کار ، قرار داده است ، کلیهی تنظیمات مهم و اصلی برای رسیدن به سئوی هرچه بهتر را در اختیار کاربران وردپرسی قرار میدهد.
از طرفی قدرت این افزونه وردپرس به سادگی با ارزیابی سئوی سایتهایی که از آنها استفاده میکنند قابل بررسی است.
برای شروع ابتدا افزونهی Yoast SEO را بر روی سایتتان نصب کرده و آن را فعال کنید.
بعد از اینکه افزونه yoast seo را فعال کنید، منوی جدیدی با عنوان سئو یا SEO بسته به اینکه افزونه شما ترجمه شده باشد یا نه به منوهای کناری ناحیه مدیریت وردپرستان اضافه خواهد شد.
آیا من روی هر قالب وردپرس که داشته باشم میتوانم از افزونه سئو ورپرس استفاده کنم؟
بله کاملا ، افزونه سئو وردپرس با تمام قالب وردپرس که فکر را بکنید سازگار است و به راحتی میتوانید با استفاده از آن وبسایت خود را به بالاترین بخشهای موتورهای جستجو مانند گوگل برساند.
ابزار وردپرس همیشه بهترینها را برای کاربران خود پیشنهاد میدهد و این ابزار با تلاش و پشتکار شما میتواند موفقیت شما را دو چندان کند.
امیدواریم که با این دوره آموزشی بتوانید در این زمینه به خوبی موفق باشید.
تفاوت نسخه پولی و رایگان
امکان تعیین چند کلیدواژه برای یک مطلب
امکان ریدایرکت آسان توسط رابط کاربری افزونه
بررسی و آنالیز لینکهای داخلی
پیش نمایش محتوا در شبکههای اجتماعی
امکانات ویژه افزونه سئو وردپرس:
آموزش بهینهسازی سایت
دانلود نرمافزار یواست سئو
|
افزونه Yoast SEO چیست و چرا باید از استفاده کنیم؟
اگر به دنبال نصب یک افزونه سئو همه کاره در وردپرس هستید، پیشنهاد ما به عنوان مرجع آموزش بهینهسازی سایت در مشهد ، یواست سئو است.
در Yoast تمام ریزه کاریهای مربوط به سئو سایت در نظر گرفته شده و تنها کافیست نکاتی که به شما گفته میشوند را رعایت نمایید.
همچنین به یاد داشته باشید این افزونه از طرف تعدادی از نخبگان وردپرس در حال توسعه میباشد و بهصورت رایگان در اختیار مدیران سایتها قرار میگیرد و بیش از یک میلیون نصب فعال به خوبی بیانگر محبوبیت افزونه Yoast SEO است.
اگر به صفحه این پلاگین در وبسایت WordPress مراجعه کنید، خواهید دید نزدیک به سیزده هزار کاربر به یوست سئو امتیاز دادهاند که بیش از دوازده هزار نفر از آنها، امتیاز کامل بوده است.
البته این محبوبیت چندان هم بیدلیل نیست.
چرا که قابلیتهای بسیار زیاد افزونه Yoast SEO مدیر هر سایتی را مجاب به استفاده از آن میکند.
برخی از این ویژگیها عبارتند از:
تجزیه و تحلیل کامل و ارائه توضیحات دقیق برای بهبود وضعیت سئو مطالب و صفحات سایت
بررسی میزان خوانایی نوشتهها برای کاربران
یکپارچه سازی سایت با اکانتهای شبکههای اجتماعی و تنظیمات اشتراکگذاری مطالب
تمرکز برروی کلمه کلیدی هدفگیری کلمات کلیدی نتایج جستجو
پیکربندی تگ متا ربات
اعمال تنظیمات برروی متاتگ عنوان و توضیحات
کنترل کامل نقشه سایت
بهبود RSS سایت
تنظیم فایل robots.
txt و.
پشتیبانی از زبان فارسی
و.
همانطور که قبلتر اشاره کردم، افزونه Yoast SEO رایگان است و تمام کاربران وردپرس میتوانند از آن استفاده کنند.
برای نصب این افزونه ابتدا به پیشخوان سایت خود مراجعه کرده و از قسمت افزونهها روی گزینه افزودن کلیک نمایید.
در کادر جستجو کلمه Yoast SEO را نوشته و اقدام به جستجو کنید.
در لیست افزونههای نمایش داده شده گزینه افزونه YOAST SEO را انتخاب و نصب کنید.
چند لحظه منتظر بمانید و پس از اتمام نصب، گزینه فعال سازی را برای این پلاگین انتخاب نمایید.
همانطور که ملاحظه میکنید اکنون پس از نصب افزونه منوی جدید به قسمت منوهای وردپرس شما تحت عنوان سئو اضافه شده است.
برروی منو کلیک کنید تا وارد پیشخوان Yoast SEO شویم.
البته ممکن است برخی از گزینه در منوی شما وجود نداشته باشد؛
سازندگان افزونه Yoast SEO برای جلوگیری از سردرگمی کاربران تازه کار، برخی از ویژگیهای افزونه را مخفی کردهاند.
که صد البته برای قوت بخشیدن به سئوی سایت خود به آنها نیاز دارید؛
به همین منظور از قسمت منوی وردپرس به بخش سئو رفته و گزینه پیشخوان را بزنید.
سپس برروی تب قابلیتها کلیک نمایید و تیک تنظیمات پیشرفته را فعال کنید.
همچنین لازم به ذکر است برای استفاده برخی امکانات از جمله ریدایرکت صفحات، کلمات کلیدی چندگانه و پیشنمایش شبکههای اجتماعی باید نسخه پریمیوم این افزونه را خریداری کنید.
تنظیمات افزونه یواست برای افزایش سئوی سایت وردپرسی
در این قسمت از آموزش نگاهی کامل به تمام تنظیمات افزونه Yoast SEO برروی سایت وردپرسی شما میاندازیم و سعی میکنیم کار با آن را آموزش دهیم.
تنظیمات عمومی سایت
عمومی
پیکربندی سریع:
با کلیک بر روی این دکمه یک تور آشنایی با Yoast SEO را مشاهده خواهید کرد.
مشخصات، تنظیمات و قسمتهای مختلف این افزونه را بهصورت خلاصه میتوانید در این قسمت مرور کنید.
در صورتی که در زمان زیادی ندارید، با استفاده از این قسمت، تنظیمات مهم سئو سایتتان را اعمال کنید.
دستاندرکاران:
در این بخش با سازندگان افزونه یواست آشنا شوید.
همانطور که اشاره شد در ساخت این پلاگین نامهای بزرگی فعالیت داشتهاند.
بازگشت به تنظیمات پیشفرض:
اگر دچار اشتباهاتی در تنظیمات افزونه یوست شدهاید و یا میخواهید تنظیمات به صورت پیش فرض اعمال شوند؛
این دکمه را فشار دهید.
با اینکار کلیه تنظیمات اعمال شده از طرف شما برروی افزونه Yoast SEO از بین خواهد رفت.
اطلاعات شرکت
در این صفحه اطلاعات عمومی وبسایت خود را از جمله نام شرکت یا شخص ، شعار، لوگو یا نماد را وارد نمایید.
هرگز از این مراحل سر سری نگذرید!
تمام این تنظیمات در متا تگهای سایت شما کاربرد دارند و گوگل از این اطلاعات برای نمایش در نتایج جستجوی خود استفاده میکند.
ابزارهای وبمستر
این ابزار اجازه میدهد به راحتی مالکیت سایت خود را با استفاده از کد متا ارائه شده توسط ابزارهای وبمستر مانند گوگل وبمستر تولز بررسی کنید.
اگر از قبل تایید ابزارهای وبمستر را انجام دادهاید، نیازی به ورود مجدد آنها نیست.
اما در صورتی که اطلاعات کافی در این زمینه ندارید، میتوانید راهنمای ما در خصوص اتصال سایت به گوگل وبمستر را مطالعه کنید.
لازم به ذکر است که با کدهای وبمستر گوگل و بینگ و Yandex شما به این جستجوگرها کمک میکنید تا سایت شما را به صورت کامل مورد ارزیابی قرار دهند؛
مواردی چون صفحات 404، سرعت بارگذاری صفحات، مطالب سایت و.
امنیت
اگر در وبسایت خود نویسندههای دیگری دارید، این گزینه به کار شما خواهد آمد.
با انتخاب این گزینه تنظیمات و تغییرات Yoast SEO را برای دیگر نویسندهها خواهید بست.
چنانچه نویسندهای دارید بهتر است این گزینه را برای جلوگیری از تغییرات ناخواسته در افزونه فعال نمایید.
تنظیمات عنوانها و متاهای سایت
همانطور که در جریان هستید مدیریت محتوای وردپرس، بهصورت پیش فرض از تمام متا تگها پشتیبانی نمیکند.
در حالی که متاها در سئو سایت از اهمیت بسیار بالایی برخودار هستند.
شاید بتوان این کمبود را یک ضعف برای وردپرس دانست.
در هر صورت برای افزودن متا تگها به تمامی صفحات سایت خود از طریق منوی سمت راست از زیر شاخه سئو برروی منوی عنوانها متاها کلیک نمایید.
در ادامه به آموزش گزینههای موجود در این بخش میپردازیم:
عمومی
این تب شامل دو قسمت مهم میباشد.
در بخش عنوان جداکننده یا Title Separator میتوانیم حرف مورد نظر را برای جدا کردن عنوان سایت و عنوان صفحه انتخاب کنیم.
بسته به سلیقه شخصی میتوانید یکی از سمبلها را انتخاب نمایید.
این علامت در تمام صفحات سایت و همچنین در نتایج گوگل نمایش داده میشود.
بخش بعدی یا فعال کردن تجزیه و تحلیل میباشد.
با فعال بودن تجزیه و تحیل خوانایی، یک بخش جدید در افزونه یواست تحت عنوان خوانایی در انتهای صفحه ویرایش هر برگه و پست افزوده میشود.
امکان بسیار جالبی که در نسخههای جدید افزونه شاهد آن هستیم، به بررسی متن از نظر خوانایی برای کاربران میپردازد.
همچنین اگر میخواهید با استفاده از افزونه Yoast SEO کلمات کلیدی سایتتان را مدیریت کنید، گزینه تجزیه و تحیل کلمه کلیدی را فعال نمایید.
این بخش یکی از مهمترین ویژگیهای این پلاگین میباشد.
در ادامه آموزش حتما به نحوه کار با این گزینههای حیاتی خواهیم پرداخت.
خانه Homepage
در این تب تنظیمات مربوط به صفحه اصلی و خانگی سایت شما موجود میباشد.
از آنجایی که همواره از صفحه اصلی یک سایت بهعنوان قلب تپنده وبسایت یاد میشود؛
برای این قسمت وقت بیشتری بگذارید.
شما میتوانید با کلیک برروی گزینه ویرایش خود صفحۀ نمایشی به صورت زنده این تغییرات را اعمال کنید.
تب گونههای فرسته Post Types
نام این تب یک مقدار عجیب است!
این گزینه معادل کلمه Post Types در نمونه انگلیسی افزونه یواست میباشد.
در این تب تنظیمات مربوط به سئو مطالب، صفحات و فایلهای رسانهای در اختیارتان قرار میگیرد.
و میتوانید با تعیین هر قسمت بهصورت جداگانه تغییرات خاصی را برای پیروی از یک فرمت خاص اعمال کنید.
تنظیمات عنوان:
این گزینه تنظیمات عنوان سایت را در وردپرس تغییر خواهد داد، استفاده از این گزینه به شدت توصیه میشود، زیرا گاهی عنوان سایت از طرف قالب ممکن است دچار مشکلاتی شود.
پس این گزینه را فعال میکنیم.
قالب توضیحات داده:
این قسمت مربوط به تگ متای توضیحات direction میباشد.
پیشنهاد میشود در این قسمت هیچ چیزی وارد نکنید و در صفحات، مطالب و رسانههای خود بهصورت دستی توضیحات داده را پر نمایید.
روبات متا:
اگر تنظیمات متا روبات را روی گزینه noindex بگذارید، در واقع از موتورهای جستجو از جمله گوگل درخواست کردهاید که صفحات شما را بررسی نکنند.
با این حال در صورتی که نیازی نمیبینید تا صفحات، مطالب یا رسانههای شما در گوگل ایندکس نشوند، این گزینه را برروی index فعال کنید.
تاریخ در پیش نمایش ریز:
اگر در برگهها و پستهای وبلاگ خود بهطور مداوم تغییر ایجاد میکنید و آنها را بهروز مینمایید، استفاده از این گزینه را به شما پیشنهاد میکنم.
با استفاده از این گزینه تاریخهای بهروز رسانی در متا تگها ثبت میگردند تا موتورهای جستجوهای را از اعمال آخرین تغییرات با خبر شوند.
جعبه متای Yoast SEO:
همانطور که در پایان ویرایشگر هر پست و باکس مربوط به افزونه یوست را مشاهده میکنید، با غیرفعال کردن این گزینه میتوانید از نمایش آن جلوگیری نمایید.
احتمالا شما هم مثل من به بیاستفاده بودن این گزینه فکر کردید!
اما در سایتهایی که دارای چند نویسنده هستند، به منظور عدم ورود اشتباه توسط افراد ناشی، این گزینه بسیار کاربردی میباشد.
طبقهبندی
در این قسمت میتوانید پارامترهای دسته بندی، برچسب، فرمت و.
را پیکربندی نمایید.
در اینجا نمیتوان پیشنهاد ویژهای داد، بسته به موارد مورد نیاز باید تکمیل شوند.
توجه داشته باشید که تنظیمات بخش طبقهبندی برروی کل مطالب سایت شما تاثیر میگذارد.
بایگانیها
در تب بایگانیها میتوانید تنظیمات ویژهای به صفحات بایگانی نویسندههای سایتتان، بایگانیهای تاریخی، و همچنین صفحات جستجو و 404 بدهید.
آپشنهای این بخش هم مانند سایر قسمتهای قبلی بوده و نیازی به توضیح مجدد نیست.
تنظیمات متای کلی سایت
در تب دیگر نیز یکسری گزینه وجود دارد که با هم آنها را آموزش میبینیم.
زیر صفحات بایگانی:
این گزینه همانطور که در توضیحات آمده، برای جلوگیری از نمایش صفحات بعدی آرشیو سایت در جستجوی داخلی میباشد.
پیشنهاد میشود علامت آن را فعال کنید، اگر غیرفعال باشد ممکن است گوگل با مطالب تکراری در سایت شما مواجه شود.
استفاده از متا کلمات کلیدی متا:
در توضیح موجود در این گزینه، نوع نوشتار گونهای بیان شده است که هر کسی را به شک وا میدارد که آیا فعال کنم یا نه!
اما فعال سازی این گزینه برای سایت یاهو و بینگ بسیار مفید میباشد.
در حالی گوگل از سال 2009 دیگر به این کلمات متا اهمیتی نمیدهد.
پس تیک این گزینه را نیز فعال میکنیم.
اجبار افزودن برچسب متا ربات noodp به صورت کلی به سایت:
اگر در دایرکتوری یاهو و سایت DMOZ از سایت خود نام بردهاید، بهتر است این گزینه را فعال نمایید، چرا که از بروز خطاهای احتمالی جلوگیری میکند.
تنظیمات شبکههای اجتماعی
شبکههای اجتماعی فیسبوک، توییتر و گوگل پلاس از پر مخاطبترین شبکههای اجتماعی میباشند.
فعالیت در این شبکهها به معنی افزایش بیسابقه بازدیدکنندگان از سایت و در نتیجه بالا رفتن رتبه، رنک سایت و محبوبیت بیشتر نزد گوگل میباشد.
با این حال افراد مبتدی از این تاثیر شگرف بیاطلاع هستند و یا خیلی ساده به خاطر زحمات کمتر، از کنار این مسئله رد میشوند.
افراد حرفهای هم شاید بخاطر کمبود وقت کافی خیلی به این این موضوع اهمیت ندهند!
اکنون که از تاثیر شبکههای اجتماعی بر سایت خود مطلع شدهاید، به تنظیمات این قسمت از افزونه Yoast SEO میپردازیم.
حسابها
در این تب میتوانید با اضافه کردن حسابهای کاربری شبکههای اجتماعی سایت خود، آنها را به موتورهای جستجو معرفی نمایید.
بدین منظور در هر بخش آدرس کامل صفحهتان را وارد نمایید.
اما در قسمت توییتر، تنها وارد کردن نام کاربری حساب توییترتان کفایت میکند.
فیسبوک
افزودن Open Graph meta data:
انتخاب این گزینه بستگی به سلیقه شما دارد، با انتخاب این گزینه نمودار دادههای متا به سر صفحه شما اضافه خواهد شد.
فعال کردن این گزینه باعث میشود هنگامی که صفحات شما به اشتراک گذاشته میشوند؛
استفاده از تصاویر و متاتگهای عنوان و توضیحات، آسانتر باشد.
البته دقت داشته باشید با انتخاب و فعال کردن Open Graph Meta Data گوگل از سر صفحه شما خوشش نخواهد آمد!
چون گوگل از Headهای کم حجم بیشتر طرفداری میکند.
پیشنهاد من غیرفعال بودن گزینه میباشد.
آدرس تصویر:
تصویر آواتار فیسبوک را از این قسمت انتخاب نمایید، این تصویر معرف صفحه سایت شما در فیسبوک میباشد.
اضافه کردن مدیر فیسبوک:
این دکمه را برای انتخاب مدیر فیسبوک انتخاب نمایید.
پس از انتخاب این گزینه پیش فرض شما باید به اکانت فیسبوک خود وصل شده و مدیریت خود را برای افزونه مشخص نمایید.
در مقابل این دکمه، دکمه دیگری با نام استفاده از برنامه فیسبوک به عنوان مدیر وجود دارد، که با انتخاب آن شما باید یکی از اپهای ساخته شده توسط خود را معرفی کنید.
این عمل برای افراد حرفهای میباشد، اگر در فیسبوک برنامه مخصوص خود را دارید میتوانید از این قسمت به عنوان مدیر سئو از آن استفاده نمایید.
نشانی صفحۀ فیسبوک:
آدرس فیسبوک خود را در این قسمت وارد کنید، پیشنهاد ما این است که یک صفحه جداگانه برای وبسایت خود بسازید، و آن صفحه را معرفی کنید.
عنوان:
عنوان صفحه فیسبوک خود را نیز در این قسمت وارد نمایید.
توضیحات:
توضیحات مربوط به صفحه خود را نیز در این قسمت باید بنویسید.
تنظیمات پیشفرض آدرس تصویر:
این قسمت نیز برای تعیین تصویر شاخص برای مطالبی که دارای عکس نمیباشند مورد استفاده قرار میگیرد.
توییتر
در این قسمت میتوانیم تنظیمات مربوط به کارت توییتر را وارد نماییم.
در اینجا افزونه یواست کارت پیش فرضی را ساخته که مطالب بیشتری را همراه با تصویر به توییت میگذارد.
تنظیمهای دلخواه خود را در این بخش وارد کنید و در قسمت نام کاربری، اکانت خود را در توییتر بنویسید.
گوگل پلاس
نویسنده گوگل پلاس:
این فرد در گوگل یک حساب کاربری دارد، و همچنین در وبلاگ و یا سایت نیز یک اکانت برای نویسندگی دارد.
صفحه انتشار در گوگل:
در این قسمت لینک گوگل پلاس خود را وارد کنید، توجه داشته باشید که برای فعال سازی این قسمت باید در قسمت درباره من در گوگل پلاس حتما لینک وبسایت خود را وارد کرده باشید.
همچنین تیک گزینه محتوای متای نوشته Google را اضافه کنید به جز متای نویسنده را نیز فعال نمایید.
ساخت نقشه سایت با افزونه yoast seo
نقشه سایت یکی از مهمترین قسمتهای حیاتی برای وبسایتها میباشد.
چرا که خزندههای جستجوگرها بدون رد کردن کوچکترین موردی میتوانند کل سایت شما را ایندکس کنند و به موتورهای جستجوگر معرفی نمایند.
یک اشتباه بزرگ که حتما باید رسیدگی کنید، و آن اینکه استفاده از افزونههای نقشه ساز را کنار بگذارید.
چرا که افزونههای سایتمپ دارای یک متد یکسان و هم نوع میباشند که هر مطلبی به سایت اضافه شود، بطور اتوماتیک در نقشه سایت ایندکس میشود.
حال اگر شما مطلبی را Nofollow کنید دیگر این افزونههای قادر به تشخیص آن نیست.
و این یعنی یک خطر بزرگ برای رتبه شما در گوگل.
بنابراین باید افزونهای بکار ببریم که این ایراد را نداشته باشد، پس چه بهتر که از مپساز یک پلاگین سئوکار استفاده کنیم.
افزونه Yoast SEO نیز دارای یک مپ ساز بصورت نسبتا حرفهای میباشد.
نقشه سایت یوست سئو به طور خودکار پس از فعال سازی افزونه برروی سایت شما فعال میشود.
پس اینک فقط به تنظیمات نقشه سایت افزونه یوست میپردازیم:
گزینه اول را برای فعال سازی ساخت نقشه XML سایت فعال نمایید با استفاده از دکمه XML Sitemap نیز میتوانید نقشه سایت خود را مشاهده نمایید.
سایت مپ کاربر:
این گزینه بهتر است غیر فعال باشد، چون ممکن است گوگل دچار اشتباه شده و به سایت برچسب مطالب تکراری را بزند.
سایت مپ کاربر در نقشه سایت گزینههایی را با نام نویسندگان ایجاد میکند، که موجب میشود علاوه بر گروهبندی محتوا، مطالب بر حساب نویسندگان نیز گروه بندی شود.
تنظیمات عمومی:
در اینجا دو گزینه موجود هست که هر دو را فعال میکنیم، در قسمت توضیحات، موارد مربوطه گفته شده و نیاز به توضیح بیشتر نمیباشد.
گونههای فرسته:
در این قسمت نیز میتوانید موضوعات خاصی را وارد نقشه سایت نکنید!
باانتخاب هر یک از گزینهها، آن محتوا در نقشه سایت ظاهر نخواهد شد.
پیشنهاد میکنم همه گزینههای بدون علامت تیک باشد.
محدودیت برای طبقهبندیها:
در این قسمت نیز همانند گزینه قبلی میتوانید طبقهبندیهای خاصی را از ورود به نقشه سایت منع کنید.
نظر من این است تنها گزینههای موضوعات و برچسبها را بدون علامت تیک بگذارید.
ورودی در هر صفحه:
در این قسمت میتوانیم حداکثر تعداد نوشتهها را در یک صفحه از نقشه سایت تعیین کنیم، نقشه سایت برای کاربران مهم نمیباشد، پس تعداد مطالب قرار گرفته در صفحه نقشه نیز مهم نیست!
اما افزونه بصورت پیش فرض عدد 10 را تعیین نموده است، میتوانید در صورت خواسته شخصی این تعداد را کمتر نیز بکنید.
پیشنهاد میکنیم عدد 10 را بنویسید یا به کل عددی ننویسید.
تنظیمات پیشرفته افزونه یواست
نشانیهای ریزه میزه
در این قسمت تنظیمات مهمی وجود ندارد!
این بخش برای قالبهایی که ناشیانه طراحی شدهاند استفاده میشود.
اما قالبهای امروزی دارای تگهای مخصوص خود هستند که نیازی به تنظیم این قسمت نیست.
بنابراین گزینه فعال کردن پیوندهای خرده ریزه را غیرفعال کنید.
تنظیمات پیوندهای یکتا
در این قسمت تنظیمات مربوط به آدرسهای صفحات وجود دارند.
با تغییر این تنظیمات نوع آدرس صفحات شما تغییر میکند و این تغییرات در سئو سایت شما بسیار مهم میباشد.
آدرسهای کوتاه و با مفهوم برای گوگل و کاربران بسیار خوشایند هستند.
بنابراین باید با توجه ویژه این تنظیمات را انجام داد.
تهی کردن مبنای دسته:
کلیه مطالب ما در دسته بندیهای مختلفی قرار دارند.
در این قسمت تعیین میکنیم که آیا نام این بخشها جزئی از آدرس مطلب باشد یا فقط نام مطلب به عنوان آدرس مطلب دیده شود.
برای زیبایی ممکن است تنها نام کافی باشد.
اما برای سئوی سایت خوب نیست، پس علامت تیک این گزینه را فعال نکنید.
افزودن علامت انتهایی ممیز به نشانی دسته و برچسب:
گاهی ممکن است شما نیز در بعضی از سایتها مشاهده کنید که بعد از آخرین حرف یک آدرس کاراکتر اسلش یا همان قرار دارد.
این کاراکتر ساده نیز جزئی از سئو میتواند باشد.
پس این گزینه را فعال میکنیم تا در آخر آدرسهای مطالب سایتمان علامت نوشته شود.
توقف کلمات در نامکها:
توضیح این گزینه در خود افزونه گویای همهچیز هست!
پس آن را فعال میکنیم.
تغییر مسیر نشانی فایل پیوست به نشانی پست مادر:
در توضیحات این قسمت نیز به راحتی میتوان کاربرد آن را متوجه شد.
با فعال کردن این گزینه به گزینه بعدی میریم.
حذف متغیرهای replytom:
بطور کلی هیچوقت سایتی تا آن اندازه رشد نکرده که بخواهد این گزینه را فعال کند!
برای راحتی کاربران ما نیز این گزینه رو غیر فعال نگه میداریم.
ارجاع نشانیهای زشت به پیوند یکتای تمیز:
همانطور که در متن گزینه اعلام شده، فعال سازی این گزینه توصیه نمیشود.
مگر در زمانهای اضطراری.
اما اصلا کار این گزینه مهم چیست؟
وقتی فردی از خودش به ادامه آدرس سایت شما حرف و کلمهای اضافه میکند، طبیعتا در اکثر موارد کاربر با پیغام صفحه مورد نظر وجود ندارد خطای 404 روبرو میشود.
به اشتباه افرادی با استفاده از این گزینه، این خطا را رفع میکنند، و هر وقت کاربر کلمه را به آدرس شما اضافه و تایید را زد، به جای بروز خطای صفحه 404، صفحه ریدایرکت میشود به صفحهای که شما تعیین میکنید، شاید یک امکان جالب باشد اما اکثر افزونهها و موارد دیگه در سایت با اینکار مشکل اساسی دارند و موجب بروز خطا برای سایت میشوند.
تنظیمات RSS
در این قسمت موارد مربوط به فید سایت قرار دارند.
فید سایت یکی از مهمترین قسمتهای یک سایت میباشد، که هم برای کاربران و هم موتورهای جستجو میتواند بسیار مفید واقع شود.
محتوایی که قرار است قبل از هر نوشته در خوراک ظاهر شود:
در این بخش میتوانید گزینههای مختلف را بر حسب سلیقه تنظیم نمایید، اما من پیشنهاد میکنم از طرح رایج که در تصویر زیر ارائه شده استفاده نمایید:
توجه داشته باشید که کدها باید با حروف بزرگ نوشته شوند
ابزارها
وارد کردن و خروجی گرفتن:
در این قسمت میتوانید تنظیمات سئو مربوط به افزونههای دیگر را وارد Yoast SEO کنید، و یا تنظیمات افزونه یوست را بصورت دادههای متا استخراج کنید.
عموما این کار به درستی انجام نمیگیرد و بهتر است شما به جای وارد کردن، تنظیمات را بصورت دستی اعمال کنید.
ویرایشگر دسته جمعی:
در این قسمت نیز میتوانید مطالب سایت خود را ویرایش کنید و عنوانها و موارد دیگر را بهصورت یکجا تغییر دهید.
پیشنهاد میکنیم در اینجا تغییراتی انجام ندهید.
و اگر موضوعی باید ویرایش داده شود، حتما از ویرایشگر خود وردپرس استفاده کنید.
ویرایشگر پرونده:
این ابزار به شما این امکان را میدهد که به سرعت پروندههای مهم سئو مانند پروندۀ robots.
txt و.
htaccess را تغییر دهید.
ریدایرکت
ریدایرکت یا تغییر مسیر به آدرس جدید، روشی برای انتقال کاربران و موتورهای جستجو به آدرس URLی جدید و غیر از آدرس صفحه قدیمی است.
متاسفانه امکان ریدایرکت کردن صفحات به صورت مستقیم در وردپرس وجود ندارد.
اما افزونه Yoast SEO این قابلیت را در نسخه پولی اضافه کرده است.
همانطور که میبینید در این قسمت دو نوع ریدایرکت وجود دارد.
یکی redirect و دیگری regex redirect.
هر دو تب تنظیمات مشابهای دارند با این تفاوت که در تب regex redirect شما امکان ریدایرکت کردن چندین صفحه، به یک صفحه خاص را خواهید داشت.
در بخش redirects type نوع ریدایرکت که مد نظرتان هست را مشخص کنید:
آدرس جدید را دائمی در دیتابیس موتور جستجو جایگزین آدرس پیشین میکند.
ریدایرکت موقت انجام میشود و صفحه قدیمی را برای مدت کوتاهی از دسترس خارج میکند.
این نوع ریدایرکت برای صفحاتی مانند فرم پرداخت کاربرد دارد.
هنگامی که شما میخواهید از رفرش یا بوکمارک کردن صفحهای جلوگیری کنید میتوانید از این متد ریدایرکت استفاده کنید.
محتوای صفحه قدیمی را حذف میکند.
در صورتی که محتوا به دلایل مشکلات فنی در دسترس نباشد میتوانید از این نوع ریدایرکت استفاده نمایید.
سپس در old url آدرس صفحهای که با خطای 404 مواجه شده است را وارد نمایید و در قسمت url آدرس صفحه جدیدتان را وارد کنید و نهایتا دکمه add url را بزنید.
در این بخش میتوانید انتخاب کنید ریدایرکت صفحات از طریق کدهای php صورت بگیرد و یا با استفاده از فایل.
معمولا ریدایرکت از طریق فایل.
htaccess به دلیل سرعت بهتر، بیشتر از طرف متخصصین سئو مرسوم است.
این گزینه به شما میگوید در صورتی که مایل هستید یک فایل.
htaccess جداگانه توسط افزونه Yoast SEO به منظور انجام ریدایرکتها ایجاد شود.
که خب کار زیاد عاقلانهای نیست پس بهتر است این گزینه را غیرفعال کنیم.
افزایش سئو مطالب سایت وردپرس با استفاده از یواست
بسیار خب، تا به اینجای کار موفق شدیم سایت خودمان را با کمک افزونه Yoast SEO بهینهسازی یا به اصطلاح سئو کنیم.
اما کافی نیست!
تاکنون تنها نیمی از راه را پیمودهایم؛
برای بالا آمدن در نتایج اول گوگل نیاز داریم برروی سئو مطالب خود نیز کار کنیم.
من هم روزی مثل بسیاری از افراد فکر میکردم متخصصین سئو، جادوگران وب هستند!
اما اینطور نیست.
برای اینکه بتوانید پستهای وبلاگتان را در نتایج اولیه گوگل ببینید تنها کافیست چندین نکته کلیدی را رعایت کنید.
در همین راستا افزونه یوست کمک شایانی به ما خواهد کرد.
اما چگونه؟
در ادامه آموزش هم با من همراه باشید.
احتمالا شما هم پس از نصب افزونه Yoast SEO متوجه اضافه شدن دو ستون جدید به صفحات نوشتهها و برگههای سایت وردپرس خود شدهاید.
نقطههای رنگی در ستون سئو بیانگر امتیازی است که افزونه یواست به مطلب یا برگه شما میدهد.
و در ستون خوانایی، همانطور که از نام آن پیداست، میزان خوانایی متن نوشته شده از دید کاربران مورد بررسی قرار میگیرد.
این دایرههای رنگی دوست داشتنی از پنج رنگ تشکیل شدهاند و هرکدام معنای خاص خودشان را دارند:
دایره سبز به معنی قابل قبول بودن سئوی برگه یا مطلب میباشد
دایره نارنجی زرد به این معنی است که برگه یا مطلب نوشته جای بهبود دارد
اگر دایره قرمز باشد یعنی مشکلات زیادی در برگه یا مطلب وجود دارد
دایره خاکستری به این معنی است که هیچ اطلاعاتی در خصوص سئوی برگه مطلب در دسترس نیست
دایره آبی رنگ به معنی noindex بودن برگه یا مطلب میباشد
ولی به نظر شما افزونه Yoast SEO برای رتبهبندی مطالب چه ویژگیهایی را مورد بررسی قرار میدهد؟
اگر به یاد داشته باشید در ابتدای مقاله گفتیم یکی از مهمترین قسمتهای این پلاگین، بخش تحلیل و بررسی آن میباشد.
افزونه یوست به طور کاملا حرفهای هر پست و حتی هر صفحه وبسایت شما را مورد بررسی قرار میدهد.
اگر به انتهای مطالب خود مراجعه کنید، بخشی با نام یواست سئو را مشاهده میکنید.
در این قسمت میتوانیم تنظیمات ویژهای به پستها دهیم.
همانطور که مشاهده میکنید این قسمت از سه بخش تشکیل شده است، که آنها را آموزش خواهیم دید:
بهینهسازی محتوا
پیشنمایش اسنیپت
این بخش در واقع یک دمو از مطلب شما در موتور جستجوی گوگل میباشد.
که خود از سه قسمت اصلی عنوان، آدرس و توضیحات تشکیل شده است و نقش به سزایی در سئوی مطلب شما خواهد داشت.
برای ویرایش این مشخصات میتوانید برروی دکمه ویرایش اسنیپت کلیک کنید و تغییرات دلخواه را اعمال کنید.
در صورتی که آشنایی کافی ندارید تا چگونه ورودی مناسبی به این بخش اضافه کنید، تنها کافیست نکات زیر را رعایت نمایید:
کاربران و موتورهای جستجو URLهای طولانی را دوست ندارند.
اگر آدرس صفحات شما کمتر از 50 الی 60 کاراکتر هستند، به هیچ وجه نگران نباشید.
اما اگر URLهای شما بیشتر از 100 کاراکتر دارند بهتر است به فکر بازنویسی آنها باشید.
آدرس URL را با عنوان صفحه title هماهنگ کنید.
برای هر صفحه از عنوان منحصر به فرد استفاده کنید.
طول عنوان باید بین 50 تا 70 کاراکتر باشد.
حرف زائد و اضافه را از URL صفحات خود حذف کنید.
کلماتی مانند and و on و.
از متا تگهای تکراری استفاده نکنید.
طول متاتگ توضیحات Description صفحات خود را بین 50 تا 300 کلمه نگهدارید.
کلمه کلیدی کاربردی
کلمات کلیدی، کلید واژهها و عبارتهایی در محتوای سایت شما هستند که به افراد اجازه میدهند سایت شما را از طریق موتورهای جستجوگر پیدا کنند.
انتخاب کلمات کلیدی مناسب باعث میشود ما دقیقا بدانیم در مورد چه چیزی مطلب مینویسیم و میخواهیم برای چه جستجوهایی در گوگل بالا بیایم.
هنگامی که شما برای نوشته خود یک کلمه کلیدی تعیین میکنید، باید میزان تکرار این کلمه نسبت به متن دارای درصد خاصی باشید تا از نظر گوگل مورد پسند قرار بگیرد.
اصطلاحا به این مورد چگالی کلمه کلیدی میگویند.
در حالت عادیی باید بهصورت دستی چگالی کلمات کلیدی را تعیین کنید که کار بسیار دشواری است.
اما با کمک افزونه Yoast SEO دیگر نیازی به این کار نیست.
و این افزونه پس از اینکه کلمه یا کلمات کلیدی مطلب خود را انتخاب کردید؛
به شما پیشنهاداتی میکند تا بتوانید راحتتر در صفحه اول گوگل بالا بیاید:
سعی کنید به اندازه کافی از کلمه کلیدی در مطالب استفاده کنید.
معمولا چگالی کلمات کلیدی خود را بین 1 تا 3 درصد نگهدارید.
برای مثال اگر متن نوشتهتان دارای 700 کلمه میباشد، حداقل 7 و حداکثر 21 بار کلمه کلیدی را به کار ببرید.
از کلمه کلیدی چندین بار در پاراگراف اول و آخر پستتان استفاده کنید.
حتما از کلمه کلیدی در عنوان صفحه و توضیحات متا و همچنین آدرس پست استفاده نمایید.
در خاصیت alt تصاویر کلمه کلیدی را بگنجانید.
در زیر عنوانهای h1 و h2 و h3 از کلمه کلیدی استفاده کنید.
هرگز کلمه کلیدی متن خود را به صفحات خارجی لینک نکنید.
حتیالامکان هر کلمه کلیدی را تنها یکبار در سایت بهکار ببرید و در چندین پست مختلف، یک کلمه کلیدی را تکرار نکنید.
خوانایی
افزونه Yoast SEO با در نظر گرفتن یکسری پارامترهای از قبل تعیین شده، خوانایی مطلبی که نوشتهاید را از نظر کاربران مورد بررسی قرار میدهد.
این ویژگی جالب در نسخههای جدید افزونه اضافه شده است.
البته در نسخه فارسی این قابلیت چندان پیشرفته نیست.
در صورتی که در نسخههای انگلیسی، آلمانی و هلندی حتی میتواند نوع نوشته را از نظر ادبی مورد بررسی قرار دهد.
جملات کوتاه قابل خواندن و تاثیرگذارتر میباشند.
سعی کنید 25 جملات پستتان کمتر از 20 کلمه داشته باشند.
از پاراگرافهای کوتاه 7 8 جملهای استفاده نمایید.
طول پاراگرافهایتان از 150 کلمه بیشتر نشود.
سرفصلهای مطلبتان اندازه مناسبی داشته باشند، نه خیلی طولانی و نه خیلی کوتاه باشند.
تحلیل و بررسی
در این قسمت افزونه یواست تمامی نکات تاثیرگذار در سئو مطلبتان را لیست میکند.
و نکاتی را که رعایت کردهاید و باید رعایت کنید را مورد تحلیل و بررسی قرار میدهد.
شبکههای اجتماعی
تا به اینجا به نظر میرسد پستتان از نظر موتورهای جستجو سئو شده است.
حال بگذارید از به اشتراک گذاری مطلب شما در شبکههای اجتماعی مطمئن شویم؛
با تنظیم این بخش به گوگل میفهمانید که این پست مطلق به شماست.
و اگر دفعات اشتراک پستهایتان بالا باشد، یک امتیاز مثبت برایتان در نظر گرفته میشود.
در صورتی که این بخش را خالی رها کنید، شبکههای اجتماعی بهصورت پیشفرض از عنوان و متای توضیحات، همچنین یکی از تصاویر استفاده شده داخل پستتان استفاده خواهند کرد.
البته ممکن است این تصویر خیلی ایدهآل نباشد، بنابراین بهتر است خودتان شخصا این قسمت را درست کنید.
تنظیمات در اینجا بسیار ساده میباشد.
کافیست یک تصویر مربوط به پستتان را در قسمت image آپلود نمایید، عنوان و توضیحات مربوط به مطلبتان را وارد کنید.
در نهایت یک پیشنمایش از پستتان پس از اشتراک گذاری در فیسبوک یا توییتر را در بخش preview مشاهده خواهید کرد.
البته این بخش فقط در نسخه پریمیوم افزونه فعال هست.
تنظیمات پیشرفته
روباتهای ایندکس متا
ممکن است به هر دلیلی از موتورهای جستجو بخواهید که این صفحه و یا پستتان را شناسایی نکنند.
بدین منظور میتوانید تنظیمات این قسمت را برروی noindex قرار دهید.
پس اعمال این تغییر، افزونه Yoast SEO دایره رنگی مربوطه را به رنگ آبی در میآورد.
روباتهای متا دنبال
با استفاده از تنظیمات این گزینه میتوانیم به موتورهای جستجو بگوییم که آیا لینکهای موجود در این صفحه را دنبال کنند یا خیر.
همانطور که میدانید گوگل از طریق خزیدن میان صفحات اینترنتی اطلاعات مربوط به آنها را جمعآوری میکند.
بنابراین لینکهایی که پست یا صفحات خود قرار میدهید، مقصد بعدی گوگل هستند.
در صورتی در پستتان از لینکهای خارجی نامعتبر زیادی استفاده کردهاید میتوانید این گزینه را برروی nofollow بگذارید.
البته توجه داشته باشید با این کار لینکهای داخلی وبسایت خودتان هم که در این صفحه وارد کردهاید، بی ارزش خواهد شد.
متا روباتهای پیشرفته
در صورتی که وبسایتتان را در دایرکتورهای یاهو و DMOZ یا سایر دایرکتورهای ثبت کرده باشید، از تگهای عنوان و توضیحات ثبت شده در دایرکتورهای در نتایج موتورهای جستجوگر جلوگیری میکند.
برای جلوگیری از این نحوه نمایش شما میتوانید تظیمات را بهکار ببرید.
به موتورهای جستجو اجازه استفاده از توضیحات جایگزین از ODP DMOZ را نمیدهد.
به موتورهای جستجو اجازه نمیدهد از توضیحات سایت موجود در دایرکتوری یاهو استفاده کند.
فهرست تصویری موجود نیست:
از ایندکس شدن تصاویر در موتورهای جستجو جلوگیری میکند.
بدون بایگانی:
به موتورهای جستجو اجازه نمیدهد از نسخه ذخیره شده صفحات سایت استفاده کند.
بدون سربرگ:
به موتورهای جستجو اجازه نمیدهد از تگهای head سایت موجود در دایرکتوری یاهو استفاده کند.
نشانی قانونی canonical
در صورتی که گوگل هنگام خزیدن در صفحات سایت شما به دو صفحه با اطلاعات یکسانی برخورد کند، قادر به تشخیص آنها نخواهد بود.
و مشکل صفحات دوقلو پیش میآید که تاثیر بسیار بدی روی سئوی وبسایت شما میگذارد.
اما راهحل این مشکل چیست؟
نشانی قانونی یا canonical اینجا به کمک ما میآید.
در واقع این گزینه مانند ریدایرکت عمل میکند و مطالب دوقلوی شما را به آدرسی که شما در این بخش قرار میدهید منتقل میکند.
همچنین به گوگل میگوید که این مطلب اصلی ماست و فقط این را ایندکس کن.
البته ممکن است برخی از گزینه در منوی شما وجود نداشته باشد؛
سازندگان افزونه Yoast SEO برای جلوگیری از سردرگمی کاربران تازه کار، برخی از ویژگیهای افزونه را مخفی کردهاند.
که صد البته برای قوت بخشیدن به سئوی سایت خود به آنها نیاز دارید؛
به همین منظور از قسمت منوی وردپرس به بخش سئو رفته و گزینه پیشخوان را بزنید.
سپس برروی تب قابلیتها کلیک نمایید و تیک تنظیمات پیشرفته را فعال کنید.
همچنین لازم به ذکر است برای استفاده برخی امکانات از جمله ریدایرکت صفحات، کلمات کلیدی چندگانه و پیشنمایش شبکههای اجتماعی باید نسخه پریمیوم این افزونه را خریداری کنید.
تنظیمات افزونه یواست برای افزایش سئوی سایت وردپرسی
در این قسمت از آموزش نگاهی کامل به تمام تنظیمات افزونه Yoast SEO برروی سایت وردپرسی شما میاندازیم و سعی میکنیم کار با آن را آموزش دهیم.
تنظیمات عمومی سایت
عمومی
پیکربندی سریع:
با کلیک بر روی این دکمه یک تور آشنایی با Yoast SEO را مشاهده خواهید کرد.
مشخصات، تنظیمات و قسمتهای مختلف این افزونه را بهصورت خلاصه میتوانید در این قسمت مرور کنید.
در صورتی که در زمان زیادی ندارید، با استفاده از این قسمت، تنظیمات مهم سئو سایتتان را اعمال کنید.
دستاندرکاران:
در این بخش با سازندگان افزونه یواست آشنا شوید.
همانطور که اشاره شد در ساخت این پلاگین نامهای بزرگی فعالیت داشتهاند.
بازگشت به تنظیمات پیشفرض:
اگر دچار اشتباهاتی در تنظیمات افزونه یوست شدهاید و یا میخواهید تنظیمات به صورت پیش فرض اعمال شوند؛
این دکمه را فشار دهید.
با اینکار کلیه تنظیمات اعمال شده از طرف شما برروی افزونه Yoast SEO از بین خواهد رفت.
اطلاعات شرکت
در این صفحه اطلاعات عمومی وبسایت خود را از جمله نام شرکت یا شخص ، شعار، لوگو یا نماد را وارد نمایید.
هرگز از این مراحل سر سری نگذرید!
تمام این تنظیمات در متا تگهای سایت شما کاربرد دارند و گوگل از این اطلاعات برای نمایش در نتایج جستجوی خود استفاده میکند.
ابزارهای وبمستر
این ابزار اجازه میدهد به راحتی مالکیت سایت خود را با استفاده از کد متا ارائه شده توسط ابزارهای وبمستر مانند گوگل وبمستر تولز بررسی کنید.
اگر از قبل تایید ابزارهای وبمستر را انجام دادهاید، نیازی به ورود مجدد آنها نیست.
اما در صورتی که اطلاعات کافی در این زمینه ندارید، میتوانید راهنمای ما در خصوص اتصال سایت به گوگل وبمستر را مطالعه کنید.
لازم به ذکر است که با کدهای وبمستر گوگل و بینگ و Yandex شما به این جستجوگرها کمک میکنید تا سایت شما را به صورت کامل مورد ارزیابی قرار دهند؛
مواردی چون صفحات 404، سرعت بارگذاری صفحات، مطالب سایت و.
امنیت
اگر در وبسایت خود نویسندههای دیگری دارید، این گزینه به کار شما خواهد آمد.
با انتخاب این گزینه تنظیمات و تغییرات Yoast SEO را برای دیگر نویسندهها خواهید بست.
چنانچه نویسندهای دارید بهتر است این گزینه را برای جلوگیری از تغییرات ناخواسته در افزونه فعال نمایید.
تنظیمات عنوانها و متاهای سایت
همانطور که در جریان هستید مدیریت محتوای وردپرس، بهصورت پیش فرض از تمام متا تگها پشتیبانی نمیکند.
در حالی که متاها در سئو سایت از اهمیت بسیار بالایی برخودار هستند.
شاید بتوان این کمبود را یک ضعف برای وردپرس دانست.
در هر صورت برای افزودن متا تگها به تمامی صفحات سایت خود از طریق منوی سمت راست از زیر شاخه سئو برروی منوی عنوانها متاها کلیک نمایید.
در ادامه به آموزش گزینههای موجود در این بخش میپردازیم:
عمومی
این تب شامل دو قسمت مهم میباشد.
در بخش عنوان جداکننده یا Title Separator میتوانیم حرف مورد نظر را برای جدا کردن عنوان سایت و عنوان صفحه انتخاب کنیم.
بسته به سلیقه شخصی میتوانید یکی از سمبلها را انتخاب نمایید.
این علامت در تمام صفحات سایت و همچنین در نتایج گوگل نمایش داده میشود.
بخش بعدی یا فعال کردن تجزیه و تحلیل میباشد.
با فعال بودن تجزیه و تحیل خوانایی، یک بخش جدید در افزونه یواست تحت عنوان خوانایی در انتهای صفحه ویرایش هر برگه و پست افزوده میشود.
امکان بسیار جالبی که در نسخههای جدید افزونه شاهد آن هستیم، به بررسی متن از نظر خوانایی برای کاربران میپردازد.
همچنین اگر میخواهید با استفاده از افزونه Yoast SEO کلمات کلیدی سایتتان را مدیریت کنید، گزینه تجزیه و تحیل کلمه کلیدی را فعال نمایید.
این بخش یکی از مهمترین ویژگیهای این پلاگین میباشد.
در ادامه آموزش حتما به نحوه کار با این گزینههای حیاتی خواهیم پرداخت.
خانه Homepage
در این تب تنظیمات مربوط به صفحه اصلی و خانگی سایت شما موجود میباشد.
از آنجایی که همواره از صفحه اصلی یک سایت بهعنوان قلب تپنده وبسایت یاد میشود؛
برای این قسمت وقت بیشتری بگذارید.
شما میتوانید با کلیک برروی گزینه ویرایش خود صفحۀ نمایشی به صورت زنده این تغییرات را اعمال کنید.
تب گونههای فرسته Post Types
نام این تب یک مقدار عجیب است!
این گزینه معادل کلمه Post Types در نمونه انگلیسی افزونه یواست میباشد.
در این تب تنظیمات مربوط به سئو مطالب، صفحات و فایلهای رسانهای در اختیارتان قرار میگیرد.
و میتوانید با تعیین هر قسمت بهصورت جداگانه تغییرات خاصی را برای پیروی از یک فرمت خاص اعمال کنید.
تنظیمات عنوان:
این گزینه تنظیمات عنوان سایت را در وردپرس تغییر خواهد داد، استفاده از این گزینه به شدت توصیه میشود، زیرا گاهی عنوان سایت از طرف قالب ممکن است دچار مشکلاتی شود.
پس این گزینه را فعال میکنیم.
قالب توضیحات داده:
این قسمت مربوط به تگ متای توضیحات direction میباشد.
پیشنهاد میشود در این قسمت هیچ چیزی وارد نکنید و در صفحات، مطالب و رسانههای خود بهصورت دستی توضیحات داده را پر نمایید.
روبات متا:
اگر تنظیمات متا روبات را روی گزینه noindex بگذارید، در واقع از موتورهای جستجو از جمله گوگل درخواست کردهاید که صفحات شما را بررسی نکنند.
با این حال در صورتی که نیازی نمیبینید تا صفحات، مطالب یا رسانههای شما در گوگل ایندکس نشوند، این گزینه را برروی index فعال کنید.
تاریخ در پیش نمایش ریز:
اگر در برگهها و پستهای وبلاگ خود بهطور مداوم تغییر ایجاد میکنید و آنها را بهروز مینمایید، استفاده از این گزینه را به شما پیشنهاد میکنم.
با استفاده از این گزینه تاریخهای بهروز رسانی در متا تگها ثبت میگردند تا موتورهای جستجوهای را از اعمال آخرین تغییرات با خبر شوند.
جعبه متای Yoast SEO:
همانطور که در پایان ویرایشگر هر پست و باکس مربوط به افزونه یوست را مشاهده میکنید، با غیرفعال کردن این گزینه میتوانید از نمایش آن جلوگیری نمایید.
احتمالا شما هم مثل من به بیاستفاده بودن این گزینه فکر کردید!
اما در سایتهایی که دارای چند نویسنده هستند، به منظور عدم ورود اشتباه توسط افراد ناشی، این گزینه بسیار کاربردی میباشد.
طبقهبندی
در این قسمت میتوانید پارامترهای دسته بندی، برچسب، فرمت و.
را پیکربندی نمایید.
در اینجا نمیتوان پیشنهاد ویژهای داد، بسته به موارد مورد نیاز باید تکمیل شوند.
توجه داشته باشید که تنظیمات بخش طبقهبندی برروی کل مطالب سایت شما تاثیر میگذارد.
بایگانیها
در تب بایگانیها میتوانید تنظیمات ویژهای به صفحات بایگانی نویسندههای سایتتان، بایگانیهای تاریخی، و همچنین صفحات جستجو و 404 بدهید.
آپشنهای این بخش هم مانند سایر قسمتهای قبلی بوده و نیازی به توضیح مجدد نیست.
تنظیمات متای کلی سایت
در تب دیگر نیز یکسری گزینه وجود دارد که با هم آنها را آموزش میبینیم.
زیر صفحات بایگانی:
این گزینه همانطور که در توضیحات آمده، برای جلوگیری از نمایش صفحات بعدی آرشیو سایت در جستجوی داخلی میباشد.
پیشنهاد میشود علامت آن را فعال کنید، اگر غیرفعال باشد ممکن است گوگل با مطالب تکراری در سایت شما مواجه شود.
استفاده از متا کلمات کلیدی متا:
در توضیح موجود در این گزینه، نوع نوشتار گونهای بیان شده است که هر کسی را به شک وا میدارد که آیا فعال کنم یا نه!
اما فعال سازی این گزینه برای سایت یاهو و بینگ بسیار مفید میباشد.
در حالی گوگل از سال 2009 دیگر به این کلمات متا اهمیتی نمیدهد.
پس تیک این گزینه را نیز فعال میکنیم.
اجبار افزودن برچسب متا ربات noodp به صورت کلی به سایت:
اگر در دایرکتوری یاهو و سایت DMOZ از سایت خود نام بردهاید، بهتر است این گزینه را فعال نمایید، چرا که از بروز خطاهای احتمالی جلوگیری میکند.
تنظیمات شبکههای اجتماعی
شبکههای اجتماعی فیسبوک، توییتر و گوگل پلاس از پر مخاطبترین شبکههای اجتماعی میباشند.
فعالیت در این شبکهها به معنی افزایش بیسابقه بازدیدکنندگان از سایت و در نتیجه بالا رفتن رتبه، رنک سایت و محبوبیت بیشتر نزد گوگل میباشد.
با این حال افراد مبتدی از این تاثیر شگرف بیاطلاع هستند و یا خیلی ساده به خاطر زحمات کمتر، از کنار این مسئله رد میشوند.
افراد حرفهای هم شاید بخاطر کمبود وقت کافی خیلی به این این موضوع اهمیت ندهند!
اکنون که از تاثیر شبکههای اجتماعی بر سایت خود مطلع شدهاید، به تنظیمات این قسمت از افزونه Yoast SEO میپردازیم.
حسابها
در این تب میتوانید با اضافه کردن حسابهای کاربری شبکههای اجتماعی سایت خود، آنها را به موتورهای جستجو معرفی نمایید.
بدین منظور در هر بخش آدرس کامل صفحهتان را وارد نمایید.
اما در قسمت توییتر، تنها وارد کردن نام کاربری حساب توییترتان کفایت میکند.
فیسبوک
افزودن Open Graph meta data:
انتخاب این گزینه بستگی به سلیقه شما دارد، با انتخاب این گزینه نمودار دادههای متا به سر صفحه شما اضافه خواهد شد.
فعال کردن این گزینه باعث میشود هنگامی که صفحات شما به اشتراک گذاشته میشوند؛
استفاده از تصاویر و متاتگهای عنوان و توضیحات، آسانتر باشد.
البته دقت داشته باشید با انتخاب و فعال کردن Open Graph Meta Data گوگل از سر صفحه شما خوشش نخواهد آمد!
چون گوگل از Headهای کم حجم بیشتر طرفداری میکند.
پیشنهاد من غیرفعال بودن گزینه میباشد.
آدرس تصویر:
تصویر آواتار فیسبوک را از این قسمت انتخاب نمایید، این تصویر معرف صفحه سایت شما در فیسبوک میباشد.
اضافه کردن مدیر فیسبوک:
این دکمه را برای انتخاب مدیر فیسبوک انتخاب نمایید.
پس از انتخاب این گزینه پیش فرض شما باید به اکانت فیسبوک خود وصل شده و مدیریت خود را برای افزونه مشخص نمایید.
در مقابل این دکمه، دکمه دیگری با نام استفاده از برنامه فیسبوک به عنوان مدیر وجود دارد، که با انتخاب آن شما باید یکی از اپهای ساخته شده توسط خود را معرفی کنید.
این عمل برای افراد حرفهای میباشد، اگر در فیسبوک برنامه مخصوص خود را دارید میتوانید از این قسمت به عنوان مدیر سئو از آن استفاده نمایید.
نشانی صفحۀ فیسبوک:
آدرس فیسبوک خود را در این قسمت وارد کنید، پیشنهاد ما این است که یک صفحه جداگانه برای وبسایت خود بسازید، و آن صفحه را معرفی کنید.
عنوان:
عنوان صفحه فیسبوک خود را نیز در این قسمت وارد نمایید.
توضیحات:
توضیحات مربوط به صفحه خود را نیز در این قسمت باید بنویسید.
تنظیمات پیشفرض آدرس تصویر:
این قسمت نیز برای تعیین تصویر شاخص برای مطالبی که دارای عکس نمیباشند مورد استفاده قرار میگیرد.
توییتر
در این قسمت میتوانیم تنظیمات مربوط به کارت توییتر را وارد نماییم.
در اینجا افزونه یواست کارت پیش فرضی را ساخته که مطالب بیشتری را همراه با تصویر به توییت میگذارد.
تنظیمهای دلخواه خود را در این بخش وارد کنید و در قسمت نام کاربری، اکانت خود را در توییتر بنویسید.
گوگل پلاس
نویسنده گوگل پلاس:
این فرد در گوگل یک حساب کاربری دارد، و همچنین در وبلاگ و یا سایت نیز یک اکانت برای نویسندگی دارد.
صفحه انتشار در گوگل:
در این قسمت لینک گوگل پلاس خود را وارد کنید، توجه داشته باشید که برای فعال سازی این قسمت باید در قسمت درباره من در گوگل پلاس حتما لینک وبسایت خود را وارد کرده باشید.
همچنین تیک گزینه محتوای متای نوشته Google را اضافه کنید به جز متای نویسنده را نیز فعال نمایید.
ساخت نقشه سایت با افزونه yoast seo
نقشه سایت یکی از مهمترین قسمتهای حیاتی برای وبسایتها میباشد.
چرا که خزندههای جستجوگرها بدون رد کردن کوچکترین موردی میتوانند کل سایت شما را ایندکس کنند و به موتورهای جستجوگر معرفی نمایند.
یک اشتباه بزرگ که حتما باید رسیدگی کنید، و آن اینکه استفاده از افزونههای نقشه ساز را کنار بگذارید.
چرا که افزونههای سایتمپ دارای یک متد یکسان و هم نوع میباشند که هر مطلبی به سایت اضافه شود، بطور اتوماتیک در نقشه سایت ایندکس میشود.
حال اگر شما مطلبی را Nofollow کنید دیگر این افزونههای قادر به تشخیص آن نیست.
و این یعنی یک خطر بزرگ برای رتبه شما در گوگل.
بنابراین باید افزونهای بکار ببریم که این ایراد را نداشته باشد، پس چه بهتر که از مپساز یک پلاگین سئوکار استفاده کنیم.
افزونه Yoast SEO نیز دارای یک مپ ساز بصورت نسبتا حرفهای میباشد.
نقشه سایت یوست سئو به طور خودکار پس از فعال سازی افزونه برروی سایت شما فعال میشود.
پس اینک فقط به تنظیمات نقشه سایت افزونه یوست میپردازیم:
گزینه اول را برای فعال سازی ساخت نقشه XML سایت فعال نمایید با استفاده از دکمه XML Sitemap نیز میتوانید نقشه سایت خود را مشاهده نمایید.
سایت مپ کاربر:
این گزینه بهتر است غیر فعال باشد، چون ممکن است گوگل دچار اشتباه شده و به سایت برچسب مطالب تکراری را بزند.
سایت مپ کاربر در نقشه سایت گزینههایی را با نام نویسندگان ایجاد میکند، که موجب میشود علاوه بر گروهبندی محتوا، مطالب بر حساب نویسندگان نیز گروه بندی شود.
تنظیمات عمومی:
در اینجا دو گزینه موجود هست که هر دو را فعال میکنیم، در قسمت توضیحات، موارد مربوطه گفته شده و نیاز به توضیح بیشتر نمیباشد.
گونههای فرسته:
در این قسمت نیز میتوانید موضوعات خاصی را وارد نقشه سایت نکنید!
باانتخاب هر یک از گزینهها، آن محتوا در نقشه سایت ظاهر نخواهد شد.
پیشنهاد میکنم همه گزینههای بدون علامت تیک باشد.
محدودیت برای طبقهبندیها:
در این قسمت نیز همانند گزینه قبلی میتوانید طبقهبندیهای خاصی را از ورود به نقشه سایت منع کنید.
نظر من این است تنها گزینههای موضوعات و برچسبها را بدون علامت تیک بگذارید.
ورودی در هر صفحه:
در این قسمت میتوانیم حداکثر تعداد نوشتهها را در یک صفحه از نقشه سایت تعیین کنیم، نقشه سایت برای کاربران مهم نمیباشد، پس تعداد مطالب قرار گرفته در صفحه نقشه نیز مهم نیست!
اما افزونه بصورت پیش فرض عدد 10 را تعیین نموده است، میتوانید در صورت خواسته شخصی این تعداد را کمتر نیز بکنید.
پیشنهاد میکنیم عدد 10 را بنویسید یا به کل عددی ننویسید.
تنظیمات پیشرفته افزونه یواست
نشانیهای ریزه میزه
در این قسمت تنظیمات مهمی وجود ندارد!
این بخش برای قالبهایی که ناشیانه طراحی شدهاند استفاده میشود.
اما قالبهای امروزی دارای تگهای مخصوص خود هستند که نیازی به تنظیم این قسمت نیست.
بنابراین گزینه فعال کردن پیوندهای خرده ریزه را غیرفعال کنید.
تنظیمات پیوندهای یکتا
در این قسمت تنظیمات مربوط به آدرسهای صفحات وجود دارند.
با تغییر این تنظیمات نوع آدرس صفحات شما تغییر میکند و این تغییرات در سئو سایت شما بسیار مهم میباشد.
آدرسهای کوتاه و با مفهوم برای گوگل و کاربران بسیار خوشایند هستند.
بنابراین باید با توجه ویژه این تنظیمات را انجام داد.
تهی کردن مبنای دسته:
کلیه مطالب ما در دسته بندیهای مختلفی قرار دارند.
در این قسمت تعیین میکنیم که آیا نام این بخشها جزئی از آدرس مطلب باشد یا فقط نام مطلب به عنوان آدرس مطلب دیده شود.
برای زیبایی ممکن است تنها نام کافی باشد.
اما برای سئوی سایت خوب نیست، پس علامت تیک این گزینه را فعال نکنید.
افزودن علامت انتهایی ممیز به نشانی دسته و برچسب:
گاهی ممکن است شما نیز در بعضی از سایتها مشاهده کنید که بعد از آخرین حرف یک آدرس کاراکتر اسلش یا همان قرار دارد.
این کاراکتر ساده نیز جزئی از سئو میتواند باشد.
پس این گزینه را فعال میکنیم تا در آخر آدرسهای مطالب سایتمان علامت نوشته شود.
توقف کلمات در نامکها:
توضیح این گزینه در خود افزونه گویای همهچیز هست!
پس آن را فعال میکنیم.
تغییر مسیر نشانی فایل پیوست به نشانی پست مادر:
در توضیحات این قسمت نیز به راحتی میتوان کاربرد آن را متوجه شد.
با فعال کردن این گزینه به گزینه بعدی میریم.
حذف متغیرهای replytom:
بطور کلی هیچوقت سایتی تا آن اندازه رشد نکرده که بخواهد این گزینه را فعال کند!
برای راحتی کاربران ما نیز این گزینه رو غیر فعال نگه میداریم.
ارجاع نشانیهای زشت به پیوند یکتای تمیز:
همانطور که در متن گزینه اعلام شده، فعال سازی این گزینه توصیه نمیشود.
مگر در زمانهای اضطراری.
اما اصلا کار این گزینه مهم چیست؟
وقتی فردی از خودش به ادامه آدرس سایت شما حرف و کلمهای اضافه میکند، طبیعتا در اکثر موارد کاربر با پیغام صفحه مورد نظر وجود ندارد خطای 404 روبرو میشود.
به اشتباه افرادی با استفاده از این گزینه، این خطا را رفع میکنند، و هر وقت کاربر کلمه را به آدرس شما اضافه و تایید را زد، به جای بروز خطای صفحه 404، صفحه ریدایرکت میشود به صفحهای که شما تعیین میکنید، شاید یک امکان جالب باشد اما اکثر افزونهها و موارد دیگه در سایت با اینکار مشکل اساسی دارند و موجب بروز خطا برای سایت میشوند.
تنظیمات RSS
در این قسمت موارد مربوط به فید سایت قرار دارند.
فید سایت یکی از مهمترین قسمتهای یک سایت میباشد، که هم برای کاربران و هم موتورهای جستجو میتواند بسیار مفید واقع شود.
محتوایی که قرار است قبل از هر نوشته در خوراک ظاهر شود:
در این بخش میتوانید گزینههای مختلف را بر حسب سلیقه تنظیم نمایید، اما من پیشنهاد میکنم از طرح رایج که در تصویر زیر ارائه شده استفاده نمایید:
توجه داشته باشید که کدها باید با حروف بزرگ نوشته شوند
ابزارها
وارد کردن و خروجی گرفتن:
در این قسمت میتوانید تنظیمات سئو مربوط به افزونههای دیگر را وارد Yoast SEO کنید، و یا تنظیمات افزونه یوست را بصورت دادههای متا استخراج کنید.
عموما این کار به درستی انجام نمیگیرد و بهتر است شما به جای وارد کردن، تنظیمات را بصورت دستی اعمال کنید.
ویرایشگر دسته جمعی:
در این قسمت نیز میتوانید مطالب سایت خود را ویرایش کنید و عنوانها و موارد دیگر را بهصورت یکجا تغییر دهید.
پیشنهاد میکنیم در اینجا تغییراتی انجام ندهید.
و اگر موضوعی باید ویرایش داده شود، حتما از ویرایشگر خود وردپرس استفاده کنید.
ویرایشگر پرونده:
این ابزار به شما این امکان را میدهد که به سرعت پروندههای مهم سئو مانند پروندۀ robots.
txt و.
htaccess را تغییر دهید.
ریدایرکت
ریدایرکت یا تغییر مسیر به آدرس جدید، روشی برای انتقال کاربران و موتورهای جستجو به آدرس URLی جدید و غیر از آدرس صفحه قدیمی است.
متاسفانه امکان ریدایرکت کردن صفحات به صورت مستقیم در وردپرس وجود ندارد.
اما افزونه Yoast SEO این قابلیت را در نسخه پولی اضافه کرده است.
همانطور که میبینید در این قسمت دو نوع ریدایرکت وجود دارد.
یکی redirect و دیگری regex redirect.
هر دو تب تنظیمات مشابهای دارند با این تفاوت که در تب regex redirect شما امکان ریدایرکت کردن چندین صفحه، به یک صفحه خاص را خواهید داشت.
در بخش redirects type نوع ریدایرکت که مد نظرتان هست را مشخص کنید:
آدرس جدید را دائمی در دیتابیس موتور جستجو جایگزین آدرس پیشین میکند.
ریدایرکت موقت انجام میشود و صفحه قدیمی را برای مدت کوتاهی از دسترس خارج میکند.
این نوع ریدایرکت برای صفحاتی مانند فرم پرداخت کاربرد دارد.
هنگامی که شما میخواهید از رفرش یا بوکمارک کردن صفحهای جلوگیری کنید میتوانید از این متد ریدایرکت استفاده کنید.
محتوای صفحه قدیمی را حذف میکند.
در صورتی که محتوا به دلایل مشکلات فنی در دسترس نباشد میتوانید از این نوع ریدایرکت استفاده نمایید.
سپس در old url آدرس صفحهای که با خطای 404 مواجه شده است را وارد نمایید و در قسمت url آدرس صفحه جدیدتان را وارد کنید و نهایتا دکمه add url را بزنید.
در این بخش میتوانید انتخاب کنید ریدایرکت صفحات از طریق کدهای php صورت بگیرد و یا با استفاده از فایل.
معمولا ریدایرکت از طریق فایل.
htaccess به دلیل سرعت بهتر، بیشتر از طرف متخصصین سئو مرسوم است.
این گزینه به شما میگوید در صورتی که مایل هستید یک فایل.
htaccess جداگانه توسط افزونه Yoast SEO به منظور انجام ریدایرکتها ایجاد شود.
که خب کار زیاد عاقلانهای نیست پس بهتر است این گزینه را غیرفعال کنیم.
افزایش سئو مطالب سایت وردپرس با استفاده از یواست
بسیار خب، تا به اینجای کار موفق شدیم سایت خودمان را با کمک افزونه Yoast SEO بهینهسازی یا به اصطلاح سئو کنیم.
اما کافی نیست!
تاکنون تنها نیمی از راه را پیمودهایم؛
برای بالا آمدن در نتایج اول گوگل نیاز داریم برروی سئو مطالب خود نیز کار کنیم.
من هم روزی مثل بسیاری از افراد فکر میکردم متخصصین سئو، جادوگران وب هستند!
اما اینطور نیست.
برای اینکه بتوانید پستهای وبلاگتان را در نتایج اولیه گوگل ببینید تنها کافیست چندین نکته کلیدی را رعایت کنید.
در همین راستا افزونه یوست کمک شایانی به ما خواهد کرد.
اما چگونه؟
در ادامه آموزش هم با من همراه باشید.
احتمالا شما هم پس از نصب افزونه Yoast SEO متوجه اضافه شدن دو ستون جدید به صفحات نوشتهها و برگههای سایت وردپرس خود شدهاید.
نقطههای رنگی در ستون سئو بیانگر امتیازی است که افزونه یواست به مطلب یا برگه شما میدهد.
و در ستون خوانایی، همانطور که از نام آن پیداست، میزان خوانایی متن نوشته شده از دید کاربران مورد بررسی قرار میگیرد.
این دایرههای رنگی دوست داشتنی از پنج رنگ تشکیل شدهاند و هرکدام معنای خاص خودشان را دارند:
دایره سبز به معنی قابل قبول بودن سئوی برگه یا مطلب میباشد
دایره نارنجی زرد به این معنی است که برگه یا مطلب نوشته جای بهبود دارد
اگر دایره قرمز باشد یعنی مشکلات زیادی در برگه یا مطلب وجود دارد
دایره خاکستری به این معنی است که هیچ اطلاعاتی در خصوص سئوی برگه مطلب در دسترس نیست
دایره آبی رنگ به معنی noindex بودن برگه یا مطلب میباشد
ولی به نظر شما افزونه Yoast SEO برای رتبهبندی مطالب چه ویژگیهایی را مورد بررسی قرار میدهد؟
اگر به یاد داشته باشید در ابتدای مقاله گفتیم یکی از مهمترین قسمتهای این پلاگین، بخش تحلیل و بررسی آن میباشد.
افزونه یوست به طور کاملا حرفهای هر پست و حتی هر صفحه وبسایت شما را مورد بررسی قرار میدهد.
اگر به انتهای مطالب خود مراجعه کنید، بخشی با نام یواست سئو را مشاهده میکنید.
در این قسمت میتوانیم تنظیمات ویژهای به پستها دهیم.
همانطور که مشاهده میکنید این قسمت از سه بخش تشکیل شده است، که آنها را آموزش خواهیم دید:
بهینهسازی محتوا
پیشنمایش اسنیپت
این بخش در واقع یک دمو از مطلب شما در موتور جستجوی گوگل میباشد.
که خود از سه قسمت اصلی عنوان، آدرس و توضیحات تشکیل شده است و نقش به سزایی در سئوی مطلب شما خواهد داشت.
برای ویرایش این مشخصات میتوانید برروی دکمه ویرایش اسنیپت کلیک کنید و تغییرات دلخواه را اعمال کنید.
در صورتی که آشنایی کافی ندارید تا چگونه ورودی مناسبی به این بخش اضافه کنید، تنها کافیست نکات زیر را رعایت نمایید:
کاربران و موتورهای جستجو URLهای طولانی را دوست ندارند.
اگر آدرس صفحات شما کمتر از 50 الی 60 کاراکتر هستند، به هیچ وجه نگران نباشید.
اما اگر URLهای شما بیشتر از 100 کاراکتر دارند بهتر است به فکر بازنویسی آنها باشید.
آدرس URL را با عنوان صفحه title هماهنگ کنید.
برای هر صفحه از عنوان منحصر به فرد استفاده کنید.
طول عنوان باید بین 50 تا 70 کاراکتر باشد.
حرف زائد و اضافه را از URL صفحات خود حذف کنید.
کلماتی مانند and و on و.
از متا تگهای تکراری استفاده نکنید.
طول متاتگ توضیحات Description صفحات خود را بین 50 تا 300 کلمه نگهدارید.
کلمه کلیدی کاربردی
کلمات کلیدی ، کلید واژهها و عبارتهایی در محتوای سایت شما هستند که به افراد اجازه میدهند سایت شما را از طریق موتورهای جستجوگر پیدا کنند.
انتخاب کلمات کلیدی مناسب باعث میشود ما دقیقا بدانیم در مورد چه چیزی مطلب مینویسیم و میخواهیم برای چه جستجوهایی در گوگل بالا بیایم.
هنگامی که شما برای نوشته خود یک کلمه کلیدی تعیین میکنید، باید میزان تکرار این کلمه نسبت به متن دارای درصد خاصی باشید تا از نظر گوگل مورد پسند قرار بگیرد.
اصطلاحا به این مورد چگالی کلمه کلیدی میگویند.
در حالت عادیی باید بهصورت دستی چگالی کلمات کلیدی را تعیین کنید که کار بسیار دشواری است.
اما با کمک افزونه Yoast SEO دیگر نیازی به این کار نیست.
و این افزونه پس از اینکه کلمه یا کلمات کلیدی مطلب خود را انتخاب کردید؛
به شما پیشنهاداتی میکند تا بتوانید راحتتر در صفحه اول گوگل بالا بیاید:
سعی کنید به اندازه کافی از کلمه کلیدی در مطالب استفاده کنید.
معمولا چگالی کلمات کلیدی خود را بین 1 تا 3 درصد نگهدارید.
برای مثال اگر متن نوشتهتان دارای 700 کلمه میباشد، حداقل 7 و حداکثر 21 بار کلمه کلیدی را به کار ببرید.
از کلمه کلیدی چندین بار در پاراگراف اول و آخر پستتان استفاده کنید.
حتما از کلمه کلیدی در عنوان صفحه و توضیحات متا و همچنین آدرس پست استفاده نمایید.
در خاصیت alt تصاویر کلمه کلیدی را بگنجانید.
در زیر عنوانهای h1 و h2 و h3 از کلمه کلیدی استفاده کنید.
هرگز کلمه کلیدی متن خود را به صفحات خارجی لینک نکنید.
حتیالامکان هر کلمه کلیدی را تنها یکبار در سایت بهکار ببرید و در چندین پست مختلف، یک کلمه کلیدی را تکرار نکنید.
خوانایی
افزونه Yoast SEO با در نظر گرفتن یکسری پارامترهای از قبل تعیین شده، خوانایی مطلبی که نوشتهاید را از نظر کاربران مورد بررسی قرار میدهد.
این ویژگی جالب در نسخههای جدید افزونه اضافه شده است.
البته در نسخه فارسی این قابلیت چندان پیشرفته نیست.
در صورتی که در نسخههای انگلیسی، آلمانی و هلندی حتی میتواند نوع نوشته را از نظر ادبی مورد بررسی قرار دهد.
جملات کوتاه قابل خواندن و تاثیرگذارتر میباشند.
سعی کنید 25 جملات پستتان کمتر از 20 کلمه داشته باشند.
از پاراگرافهای کوتاه 7 8 جملهای استفاده نمایید.
طول پاراگرافهایتان از 150 کلمه بیشتر نشود.
سرفصلهای مطلبتان اندازه مناسبی داشته باشند، نه خیلی طولانی و نه خیلی کوتاه باشند.
تحلیل و بررسی
در این قسمت افزونه یواست تمامی نکات تاثیرگذار در سئو مطلبتان را لیست میکند.
و نکاتی را که رعایت کردهاید و باید رعایت کنید را مورد تحلیل و بررسی قرار میدهد.
شبکههای اجتماعی
تا به اینجا به نظر میرسد پستتان از نظر موتورهای جستجو سئو شده است.
حال بگذارید از به اشتراک گذاری مطلب شما در شبکههای اجتماعی مطمئن شویم؛
با تنظیم این بخش به گوگل میفهمانید که این پست مطلق به شماست.
و اگر دفعات اشتراک پستهایتان بالا باشد، یک امتیاز مثبت برایتان در نظر گرفته میشود.
در صورتی که این بخش را خالی رها کنید، شبکههای اجتماعی بهصورت پیشفرض از عنوان و متای توضیحات، همچنین یکی از تصاویر استفاده شده داخل پستتان استفاده خواهند کرد.
البته ممکن است این تصویر خیلی ایدهآل نباشد، بنابراین بهتر است خودتان شخصا این قسمت را درست کنید.
تنظیمات در اینجا بسیار ساده میباشد.
کافیست یک تصویر مربوط به پستتان را در قسمت image آپلود نمایید، عنوان و توضیحات مربوط به مطلبتان را وارد کنید.
در نهایت یک پیشنمایش از پستتان پس از اشتراک گذاری در فیسبوک یا توییتر را در بخش preview مشاهده خواهید کرد.
البته این بخش فقط در نسخه پریمیوم افزونه فعال هست.
تنظیمات پیشرفته
روباتهای ایندکس متا
ممکن است به هر دلیلی از موتورهای جستجو بخواهید که این صفحه و یا پستتان را شناسایی نکنند.
بدین منظور میتوانید تنظیمات این قسمت را برروی noindex قرار دهید.
پس اعمال این تغییر، افزونه Yoast SEO دایره رنگی مربوطه را به رنگ آبی در میآورد.
روباتهای متا دنبال
با استفاده از تنظیمات این گزینه میتوانیم به موتورهای جستجو بگوییم که آیا لینکهای موجود در این صفحه را دنبال کنند یا خیر.
همانطور که میدانید گوگل از طریق خزیدن میان صفحات اینترنتی اطلاعات مربوط به آنها را جمعآوری میکند.
بنابراین لینکهایی که پست یا صفحات خود قرار میدهید، مقصد بعدی گوگل هستند.
در صورتی در پستتان از لینکهای خارجی نامعتبر زیادی استفاده کردهاید میتوانید این گزینه را برروی nofollow بگذارید.
البته توجه داشته باشید با این کار لینکهای داخلی وبسایت خودتان هم که در این صفحه وارد کردهاید، بی ارزش خواهد شد.
متا روباتهای پیشرفته
در صورتی که وبسایتتان را در دایرکتورهای یاهو و DMOZ یا سایر دایرکتورهای ثبت کرده باشید، از تگهای عنوان و توضیحات ثبت شده در دایرکتورهای در نتایج موتورهای جستجوگر جلوگیری میکند.
برای جلوگیری از این نحوه نمایش شما میتوانید تظیمات را بهکار ببرید.
به موتورهای جستجو اجازه استفاده از توضیحات جایگزین از ODP DMOZ را نمیدهد.
به موتورهای جستجو اجازه نمیدهد از توضیحات سایت موجود در دایرکتوری یاهو استفاده کند.
فهرست تصویری موجود نیست:
از ایندکس شدن تصاویر در موتورهای جستجو جلوگیری میکند.
بدون بایگانی:
به موتورهای جستجو اجازه نمیدهد از نسخه ذخیره شده صفحات سایت استفاده کند.
بدون سربرگ:
به موتورهای جستجو اجازه نمیدهد از تگهای head سایت موجود در دایرکتوری یاهو استفاده کند.
نشانی قانونی canonical
در صورتی که گوگل هنگام خزیدن در صفحات سایت شما به دو صفحه با اطلاعات یکسانی برخورد کند، قادر به تشخیص آنها نخواهد بود.
و مشکل صفحات دوقلو پیش میآید که تاثیر بسیار بدی روی سئوی وبسایت شما میگذارد.
اما راهحل این مشکل چیست؟
نشانی قانونی یا canonical اینجا به کمک ما میآید.
در واقع این گزینه مانند ریدایرکت عمل میکند و مطالب دوقلوی شما را به آدرسی که شما در این بخش قرار میدهید منتقل میکند.
همچنین به گوگل میگوید که این مطلب اصلی ماست و فقط این را ایندکس کن.
آموزش بهینهسازی سایت آموزش بهینهسازی سایت
, سئو
, یواست سئو
, دانلود یواست سئو
|
گرگین پسر میلاد، یکی از پهلوانان دوران پادشاهی کی کاووس و کیخسرو، و رییس خاندان میلاد بود.
اشاره طبری بدین که هم پسر و هم پدر گرگین، میلاد نام داشتند، میتواند درست باشد، چه، انتخاب نام نخستین نوه بر اساس نام پدربزرگ، امری عادی بوده است.
بخش عمدهی ماجراهای گرگین در ضمن داستان بیژن و منیژه میگذرد.
در شاهنامه گفته میشود که گرگین به همراه بیژن برای کشتن گرازهایی که در ارمان، منطقهای واقع در مرز توران، پرسه میزدند، گسیل شده بودند.
گرگین که به دلیری بیژن رشک میبرد، به قصد گرفتار کردناش، او را ترغیب کرد که به بیشهای زیبا و دلپذیر در توران، که منیژه دختر افراسیاب بزم و ضیافتی را در آن برپا کرده بود، برود.
بیژن و منیژه با دیدن هم، در یک نظر دلباختهی هم شدند و مدتی در کنار یکدیگر بودند، تا آن که خبر این ماجرا به گوش افراسیاب رسید و فرمان داد که سربازاناش بیژن را دستگیر کنند و به سیاهچالهای بیافکنند.
در این اثنا، گرگین به ایران بازگشت و به دروغ گفت که بیژن هنگامی که در پی شکار گورخری رفته بود، گم شده است.
اما با آشکار شدن دروغگوییاش، گرگین به فرمان کیخسرو محبوس گردید، اما بعدا با وساطت رستم آزاد شد و به قصد نجات بیژن، با رستم همراه گشت.
گرگین، همچنین، یکی از یازده پهلوان توصیف شده در داستان دوازده رخ است، که در آن، هماورد تورانی خود، اندریمان را به هلاکت رساند.
از او در منظومههای حماسی دیگر، مانند فرامرزنامه و بهمننامه نیز یاد شده است.
در بهمننامه سرودهی ایرانشاه بن ابی الخیر گفته شده است که رویین، فرمانده سپاه بهمن، پسر گرگین بوده است.
ابن اسفندیار تاریخ طبرستان و رویان ، ظاهرا بر مبنای تشابه نامها، بنیانگذاری شهر گرگان را به گرگین نسبت داده است.
|
دانلود آهنگ نجوا در شب از یانی
|
نام رستم دو بهر میباشد.
بهر نخست از واژه رئوذ به معنی بالش و نمو است.
روی در پارسی که به معنی چهره و صورت ظاهر است که کلمه مذکور از ریشه فعل رئود که به معنی بالیدن است میباشد.
از همین واژه رستن و روئیدن میباشد.
بهر دوم از واژه تهم است تهمتن بنابر این رستم درست به معنی تهمتن است یعنی کشیده بالا وبزرگتن و قوی پیکر ،بسا در فرهنگها رستهم ضبط شده که به خوبی بهر دوم اسم محفوظ است.
یشتها.
ج 2،ص 139 رستم جهان پهلوان پور زال دستان پور سام سوار پور نریمان پشت و پناه ایرانیان نماینده فر و شکوه ایران باستان ،به تن چاره جوی و به دل مهربان ،نمونه بزرگواری و شرف و افتخار ،فدایی ایران ،دوست فروتنان و درماندگان و دشمن دروغ و کژی و پیمان شکنی.
تهمتن.
پیلتن.
شیرگیر ،شیرخوی ،دیوبند ،خداوند رخش ،یل شیراوژن تاجبخش ،بازوی ایران ،امید ایران ،نوید ایران ،سپهدار سپهکش ،شیرفش تندر بانگ آذرخش خشم ،راست گفتار راست کردار نیکو اندیش.
پیل رفتار بر آرنده نهنگان ز دریای نیل.
برای نخستین بار از رستم سردار نامی یزدگرد سوم نام برده شده است.
در شاهنامه آمده است چون سعد وقاص برای جنگ به سوی ایران آمد یزدگرد سوم:
رستم پسر فرخ هرمزد بود که از او در شاهنامه به نام فرخ زاد یاد شده است.
فرخ زاد رستم در زمان یزدگرد سوم نایب السلطنه حقیقی ایران محسوب میگشت ،وی مردی صاحب نیروی فوقالعاده و مدیری با تدبیر و سرداری دلیر بود.
او کاملا از خطر عظیمی که در نتیجه حمله عرب به کشور ایران روی آورده بود ،اطلاع داشت ،پس فرماندهی کل نیروی لشکری را به عهده گرفت و در دفع دشمن جدید کوششی دلیرانه کرد.
سپاهی بزرگ در پیرامون پایتخت حاضر شد.
اما خلیفه عمر دست پیش انداخت.
در سال 636 م سپاه ایران ،در قادسیه ،نزدیک حیره با سعد بن وقاص سردار عرب روبرو شد.
جنگ سه روز طول کشید و به شکست ایرانیان خاتمه یافت.
رستم که شخصا حرکات افواج ایران را اداره میکرد ،و در زیر نشسته و درفش کاویان را در برابر خود نصب نموده بود ،کشته شد ،و درفش کاویان کاوه آهنگر که نمودار شوکت و قدرت ایران بود ،به دست عرب افتاد.
ایران در زمان ساسانیان.
ص 525
پسر زال و رودابه است.
هنگامی که زال به پدر خود سام نریمان نامه نوشت تا تا از او برای پیوند با رودابه اجازه بخواهد ،سام از ستارهشناسان سرانجام این پیوند را پرسید و آنان پس از آنکه چندی راز آسمان را باز جستند به وی پاسخ دادند؛
ستاره شناسان مانند این پاسخ را به منوچهر شاه نیز دادند:
پیوند زال و رودابه انجام شد و رودابه باردار گشت و رنج بارداری خود را برای مادر چنین بر میشمرد؛
و چون زمان زادن فرا رسید ،رودابه به از هوش برفت و زال هراسان سیمرغ را به یاری خواند و سیمرغ حاضر آمد و زال را دلداری داد:
اما سیمرغ زال را گفت که فرزند رودابه:
تا پهلوگاه رودابه را بکافد و بچه را از پهلوی وی بیرون کشد و جای زخم را بدوزد و گیاهی را که سیمرغ به وی میدهد با شیر و مشک بیامیزد و بکوبد و در سایه خشک کند و بر آن نهد.
زال نیز چنین کرد و موبدی هنرمند و دانا را فرا خواند و موبد:
و چون رودابه به هوش آمد و فرزند را دید:
آنگاه از روی اندام رستم پیکرهای از حریر بساختند و درون آن را با موی سمور بیاگندند و رخ وی را بر آن آراستند و آن پیکره را که سنانی زیرکش و در دستی کوپال داشت بر اسب نشاندند و عنان به دست چپ وی دادند و به نزد سام فرستادند و چون سام این پیکره را دید شگفتیها نمود که مرا ماند این پرنیان گفت راست.
ده دایه به رستم شیر میدادند و چون وی را از شیر باز گرفتند خوراک وی ،غذای پنج مرد بود و هنگامی که از هشت سالگی گذشت سام دیدار رستم را به زابلستان آمد.
پیلی را بیاراستند و بر آن تختی زرین نهادند و رستم با آن زور بازو و یال دلاورانه ،تاج بر سر و کمر بسته با گرزی گران بر آن نشست و:
نخستین کار پهلوانی رستم هنگامی رخ داد که شبی پیلی سپید که از آن زال بود رها شد و به مردم گزند رساند.
رستم آگاه شد و گرز سام را برگرفت و با آنکه کسان راه را بر وی گرفتند رستم آنان را براند و زنجیر و بند سرای را در هم شکست و تازان به سوی ژنده پیل رفت و پیل را با ضربت گرز بر زمین افکند و کشت و باز گشت ،روز دیگر زال را از این داستان آگاه ساختند و او رستم را فراخواند و ستود و به رفتن به کوه سپند و گشودن دژ آن و گرفتن انتقام خون نریمان فرمان داد.
رستم جامه ساروانان پوشید و تنی چند از خویشان را بر گرفت و با کاروانی که نمک بدان دژ میبرد رهسپار کوه سپند گشت و گرز خود را در بار نمک پنهان ساخت و شادمان به دروازه دژ سپند رسید و به درون دژ راه یافت و به نزد مهتر دژ شتافت و زمین بوسه داد و نمک بدو هدیه بخشید و سپس به فروختن نمک پرداخت و چون شب فرا رسید جنگ در پیوست و بامدادان:
رستم ،گنجینه دژ را گشود و نامهای به زال نوشت و از پیروزی خود او را آگاه ساخت و سپس با گنجهای فراوان به نزد وی شتافت.
سالها بر این بر آمد تا آنکه افراسیاب برای سومین بار پس از درگذشت زو به ایران تاخت و ایرانیان هراسناک به نزد زال آمدند و او را سرزنش کردند.
و زال با آنان از پیری خود سخن گفت و رستم را زیبنده کلاه مهمی دانست و جهان پهلوانی را به وی ارزانی داشت و او را گفت:
و از دلاوریهای خود در کشتن پیل سپید و دژ سپند یاد کرد و افزود:
زال گله اسبان را فراخواند اما هیچ اسبی تاب رستم را نداشت تا آنکه از کابل فسیلهای آوردند که در آن مادیانی بود که در پی کرهای داشت که رخش خوانده میشد و رستم این کره را برگزید رخش و از این پس رخش یگانه مرکب رستم بود.
رستم به فرمان زال به البرز کوه رفت تا کیقباد را که زال و بزرگان او را به پادشاهی برداشته بودند به ایران آورد.
رستم در راه به طلایه داران ترک برخورد و با آنان جنگید و ایشان را به گریز واداشت و چون به نزدیکی البرز کوه رسید مجلسی از بزرگان آراسته دید.
بزرگان او را به آسودن و مینوشیدن فراخواندند ولی رستم پاسخ داد:
در همین بزم بود که رستم کیقباد را یافت و شناخت و با وی به سوی ایران بازگشت در نزدیکی سپاه ایران ،قلون تورانی راه را بر آن دو بست و رستم با وی در آویخت و او را کشت.
در نخستین لشکر کشی کیقباد برای نبرد با افراسیاب ،رستم پیشرو سپاه وی بود و چون نبرد قارن را با شماساس تورانی دید و دریافت که چگونه بود ساز ننگ و نبرد به پیش زال رفت و از او درباره افراسیاب پرسید و به نبرد با وی شتافت و چون افراسیاب را یافت با وی دراویخت و او را از پشت زین بر گرفت تا به نزد کیقباد برد.
و پس از همین حادثه بود که پشنگ به کیقباد پیشنهاد آشتی داد و جیحون بار دیگر مرز دو کشور شناخته شد اما رستم با آشتی همداستان نبود و از کیقباد میخواست که مجوی آشتی در گه کارزار.
کیقباد برای بزرگداشت دلاوریهای رستم ،عهدی نگاشت و نیمروز و زابلستان تا رود سند را به رستم بخشید و او را تاج و کمربند زرین دارد.
چون کیکاوس به پادشاهی نشست و اندیشه رفتن به مازندران گرفت ،ایران را به میلاد سپرد و از او خواست.
چون کاوس در بند دیوان مازندران گرفتار آمد و نابینا شد ،فرستادهای به نزد زال و رستم فرستاد و از آنان یاری خواست و زال رستم را گفت:
و رستم به فرمان زال ،از راهی کوتاه ولی پرفراز و نشیب که جایگاه دیوان و شیران و تا مازندران چهارده منزل بود ،رهسپار رهانیدن کاوس گشت و پس از آنکه دو منزل راه پیمود ،در نیستانی که کنام شیر بود بر آسود و بخفت و چون شیر باز آمد و رستم را در جای خود خفته یافت نخست با رخش دراویخت؛
اما رخش شیر را کشت بیآنکه سوار خود را بیدار کرده باشد و این نخستین خان از هفتخوان رستم در مازندران بود.
سپیده دم روز دیگر ،رستم به راه افتاد و به بیابانی گرم و سوزنده رسید که ز گرما و از تشنگی شد ز کار و بر خاک گرم افتاد و در حالی که زبانش از تشنگی چاک چاک شده بود با خدای به راز و نیاز پرداخت که ناگهان میشی نیکو سرین پدید آمد و رستم اندیشید که این میش را آبشخوری است.
پس او را دنبال کرد تا به چشمهای رسید و خدای را سپاس گفت و بدین سان دومین خان سفر را در پشت سر نهاد که این امر را میتوان نمودار ،فره ایزدی رستم دانست.
رستم در چشمه سر و تن بشست و بخفت اما این بار جایگاه خواب رستم ،مکان اژدهایی بزرگ بود.
اژدها در تیرگی شب سه بار آشکار شد ولی تا رخش وحشتزده رستم را بیدار میکرد و رستم چشم میگشود اژدها نهان میگشت.
اما در آخرین بار که رستم خشمناک با رخش بر میآشفت:
و با اژدها در آویخت و به یاری رخش که کتف اژدها را دریده بود ،بر اژدها پیروزی یافت و او را کشت و خان سوم را پشت سر نهاد و به راه خود ادامه داد تا آنکه شب هنگام به کنار چشمهای رسید و فرود آمد که جایگاه زنی جادوگر بود:
رستم به میخوردن و رود نواختن پرداخت و زن جادوگر خود را به سیمای میگساری جوان دراورد و به نزد رستم آمد اما چون رستم جامی شراب بدو داد و از خدای نیکی دهش یاد کرد ،سیمای زن جادوگر ،دگرگون و سیاه گشت و رستم او را در بند کشید و از وی خواست تا چهره واقعی خود را بنماید و زن ،به صورت ژنده پیری زشت و پلید نمایان گشت و رستم میانش را به خنجر به دو نیم کرد و از آنجا روی به راه آورد.
چون رستم خان چهارم را پشت سر نهاد ،به بیابانی تیره و تاریک رسید و از آن گذشت و به روشنایی در آمد و رخش را رها ساخت و خود بر آسود اما دشتبان رخش را در مرغزار یافت و به سوی رستم و رخش شتافت و چوبی بر پای رستم نواخت و او را پیدا ساخت.
و رستم خشمناک شد و بیآنکه سخن بگوید دو گوش دشتبان را بر کند و دشتبان نالان به نزد اولاد ،پهلوان آن مرز شتافت و از او یاری خواست و اولاد ،سپاهی بر گرفت و با رستم به نبرد پرداخت و این پنجمین خان سفر رستم بود اما رستم سپاه اولاد را پراکنده ساخت و اولاد را در کمند خویش گرفتار ساخت و او را پیاده ،کشان ،با خود ببرد و با وی بر آن نهاد تا اولاد جایگاه کاوس و دیو سپید و ارژنگ.
را به وی بنمایاند و او نیز پس از پیروزی ،پادشاهی مازندران را به اولاد بخشد و بدین سان اولاد راه خانه دیو سپید و همچنین زندان کاوس را به رستم نشان داد تا آنکه رستم به کوه اسپروز رسید که قرارگاه ارژنگ دیو بود و ششمین خان سفر.
رستم گرز سام را برگرفت و اولاد را بر درختی بست و به سوی ارژنگ روی آورد و با وی دراویخت و:
و پس از این پیروزی ،به جایگاه نخستین ،باز آمد ،اولاد را رها کرد و با او رهسپار زندان کاوس در مازندران گشت و کاوس را یافت و از کاوس نشان جایگاه دیو سپید را گرفت و دانست که درمان چشم کاوس به خون دل و مغز دیو سپید است.
رستم هفتمین خان سفر را آغاز کرد و از هفت کوه گذشت تا به غاری رسید که دیو سپید در آنجا بود ،پس درنگ کرد تا روز فرا رسید و دیوان را گاه خواب فراز آمد ،انگاه رستم به دیوان حمله برد و بسیاری از آنان را کشت و دیگران گریختند و رستم به جایگاه دیو سپید راه یافت و با او در آویخت.
و به نزد کاوس شتافت و او را از کشته شدن دیو سپید آگاه کرد و خون دیو سپید را در چشم کاوس چکانید و او بینایی خود را بازیافت و رستم را ستودن گرفت و نامهای به شاه مازندران نگاشت و او را به جنگ فراخواند و نامه را به رستم داد و رستم رهسپار درگاه شاه مازندران گشت.
بزرگان مازندران او را پذیره شدند و رستم قدرت نمایی را ،درختی بر کند و به سوی آنان پرتاب کرد که بسیاری از سواران در زیر شاخههای درخت ماندند و چون سواری برای آزمایش رستم دست وی را فشرد ،رستم خندید و:
و پهلوانی دیگر به نام کلاهور را نیز به همان سرنوشت دچار ساخت کلاهور و به نزد شاه مازندران رفت و شاه مازندران از بیم ،او را در پیش خود نشاند و گرامی داشت؛
اما چون پیشنهاد کاوس را نپذیرفت و پیام وی را بدرشتی پاسخ داد ،رستم برخاست و رو به راه نهاد و خلعت شاه مازندران را نیز نپذیرفت:
و به نزد کاوس باز آمد و سپاه آراست و به جنگ شاه مازندران روی آورد و پس از آنکه جویان پهلوان مازندران را مغلوب ساخت ،نیزهای برگرفت و به شاه مازندران حمله برد و:
پس رستم آن سنگ را برگرفت و به پیش سراپرده شاه آورد و آن را به ایرانیان سپرد و شاه مازندران را گفت که یا سنگ را با گرز خرد خواهد کرد یا خود را بنمایاند و شاه مازندران از بیم خود را نمود و رستم او را دستگیر ساخت و به سوی کاوس روی نهاد:
و کاوس فرمان داد تا شاه مازندران را کشتند و به تقاضای رستم ،اولاد را فرمانروای مازندران ساخت و خود رستم را هدیههای بیشمار داد 2 125 8 و رستم به نیمروز باز گشت.
کاوس به یاری پهلوانان خود جهانگشاییها کرد و به هاماوران رفت ولی در هاماوران شاه یمن او را فریفت و به زندان افگند و از سوی دیگر افراسیاب به ایران تاخت و زن و مرد و کودک ایرانی را بنده ساخت و مردم ایران به سوی زابلستان روی نهادند و به نزد رستم آمدند:
و رستم پس از آنکه از کار کاوس و سپاهش بنیکی آگاه گشت و از کابل ،سپاه خواست و آماده نبرد شد ،نامهای به کاوس نوشت و نامهای برای شاه هاماوران فرستاد و از وی خواست تا کاوس را رها سازد:
شاه هاماوران درخواست رستم را نپذیرفت و او را به نبرد فراخواند و رستم با او پیکار کرد و شاه هاماوران از وی گریخت و از شاهان مصر و بر بر یاری خواست و آنان وی را به سپاه کمک کردند و رستم که پیمان شاهان سه کشور را دید ،نهانی کس به نزد کاوس فرستاد و گفت که چون از جان وی بیمناک است نمیخواهد با اینان بجنگد اما کاوس رستم را به نبرد فرمان داد و رستم نبرد آغاز کرد و شاه شام را گرفتار ساخت و شاه هاماوران چارهای جز آشتی نیافت و پذیرفت که کاوس و پهلوانان ایرانی را رها سازد.
رستم نیز چون کاوس آزاد شد گنج سه پادشاه مصر و بربر و هاماوران را به سرا پرده کاوس برد.
پس از رهایی کاوس ،افراسیاب به نبرد با وی پرداخت اما سپاهش آسیب فراوان دیدند و افراسیاب که رستم را عامل شکست خود میدانست سپاه خویش را گفت که هر کس رستم را گرفتار سازد:
اما کسی را یارای برابری با رستم نبود و سپاه افراسیاب سرانجام شکست خوردند و گریختند و کاوس جهان پهلوانی به رستم داد 2 150 357.
اما چون کاوس به آسمان پرواز کرد و در بیشه شیر چین آمل فرود آمد ،رستم او را از این کار نکوهش کرد.
نام دیگر رستم برادر زاد فرخ از سرداران خسروپرویز که با دوازده هزار سپاه سر از فرمان خسرو پرویز پیچید.
همچنین پسر هرمزد و از سرداران یزدگرد سوم که به فرمان یزدگرد به رویارویی با سعد وقاص شتافت.
رستم که دانایی هوشمند و ستاره شناسی خردمند بود ،سی ماه در قادسیه با تازیان جنگید اما سرانجام چون راز اختران را دریافت و دانست که شکست خواهد خورد نامهای به برادر خود نوشت و او را از آینده ایران و سپاه آگاه ساخت.
متن نامه به نقل از فردوسی بزرگ
تازیان به رستم پیشنهاد کرده بودند که از قادسیه تا رود فرات را به ایرانیان ببخشند و از آن سو ایشان را باشد تا از شاه ایران فرمانبرداری کنند اما رستم میاندیشید:
رستم در نامه خود برادرش را به فرمانبرداری از یزد گرد و یاری دادن به وی سفارش کرد و افسوس خورد:
رستم فرستادهای نیز به نزد سعد فرستاد و آشتی جویی کرد ولی پاسخ سعد موافق خواست وی نبود بنابر این تصمیم به ادامه نبرد گرفت و برای سعد پیغامی دیگر فرستاد.
پس سپاه آراست و سه روز با تازیان که تنها در اندیشه اشغال سرزمینهای آباد و سرسبز ایران زمین بودند به نبردی سخت پرداخت آنچنانکه و سرانجام رستم با سعد به نبرد تن بتن پرداخت و اسب سعد را بکشت و سعد پیاده شد و رستم برای آنکه کار وی بسازد از اسب خود فرود آمد ولی در میان گرد و خاک نبرد ،لحظهای از سعد غافل شد و سعد دشنهای بر پیکر سردار دلاور ایران فرو برد و وی را بکشت:
و با کشته شدن رستم ،شکست در سپاه ایران افتاد و لشکریان رستم به بغداد نزد یزدگرد رونهادند.
رستم در تمامی شخصیتهای تاریخی ایران به عنوان نماد بزرگی و شکوه و قدرت ملی ایرانیان محسوب میشود و به همین دلیل است که بعد از حمله اعراب آرامگاه شاهنشاهان هخامنشی در کوه مهر به نام نقش رستم شناخته شد.
زیرا به باور ایرانیان آرامگاه داریوش بزرگ به عنوان نماد تبلور یافته در نام بزرگ رستم در طول تاریخ ایران بوده است.
|
باورها و ارزشها بهترین راهنما و مشاور زندگی شما هستند.
تنهاترین تنها.
دلم تنهاست!
آن تنهاست که میسوزد
|
باورها و ارزشها بهترین راهنما و مشاور زندگی شما هستند.
تنهاترین تنها.
هدیه عشق
|
آنچه درباره این دانشگاه اهمیت یاداوری دارد، فضای تسامح وتنوع علمی آن است.
دراین جندی شاپورمانعی وجود نداشت که نسطوریان مسیحی کار ومشارکت عملی کنند یا پزشکان یونانی وهندی به علت داشتن مذهب یا ملیت دیگر، نتوانند به فعالیت آموزشی وپژوهشی بپردازند.
از دیگرویژگیهای جندی شاپور، مبادله جهانی علم درانجاووجودارتباط بینالمللی بود.
از گوشه وکنار دنیا به سوی این مرکز روانه میشدند و اعضای ایرانی آن نیزبه هندویونان اعزام میشدند تا تجربههای آموزشی آنان را اخذ واقتباس کنند.
برزویه طبیب به دستور انوشیروان برای آشنایی با علوم هندی به آن دیار اعزام شد.
یکی از مهمترین کارکردهای جندی شاپور، تبدیل شدن آن به یک مرکز ترجمه بود.
آثاری از هندی به پهلوی برگردانیده میشد وهمچنین پزشکان مسیحی وسریانی زبان مثل سرگیس، کتابهای پزشکی وفلسفی را ترجمه میکردند.
نهضت جدید آموزش درایران
از سده نوزدهم میلادی که ایرانیان با دنیای نو مواجهه شدند، عقلا خیرخواهان واصلاح طلبان جامعه ما، چه در داخل حکومت وچه در بیرون آن، به این فکر افتادند که در روشهای ناکارامد سنتی تجدید نظر شود وبا استفاده از تجارب نوین دنیا، در جهت بهبود بخشیدن به امور کشور تلاش به عمل آید.
از جمله آنها متوجه شدند که ایرانیان به علوم وفنون ومهارتهای تازه نیازدارند ولازم است قبل ازهرچیز با سوابق این دانشها وتکنیکهای نو که در دوره اخیر به عللی درغرب به ثمر رسیده بود، آشناشوند تا بتوانند با این زمینه آشنایی، خودنیز به پشت گرمی مراث غنی واستعدادهای درونی، به تولید وخلاقیت بپردازند.
در همین راستا، فکرنهضت جدید آموزشی، جوانه زد وچند اقدام مشخص به عمل آمد، همانند اعزام به خارج که سبب وجود نخبگان نیک اندیش واصلاح طلبی همچون قائم مقام دردستگاه قاجار در اوایل سده 13 هجری و19 میلادی قوت گرفت.
نهضت جدید فکری با ترجمه کتب مغرب زمین در موضوعات نظامی، تاریخی، ریاضی، نجوم، جغرافیا و سفرنامه گسترش یافت و با همت امیرکبیر به تاسیس دارالفنون در نیمه دوم قرن 19 میلادی منتهی شد.
در دارالفنون نخستین مرکز آموزشی به معنای جدید کلمه که در زمان ناصر الدین شاه وبه تشویق امیر کبیر توسط دولت به وجود آمد.
اول بارامیرکبیربود که به سال 1267 هجری قمری با اقتباس از تجربههای نوین آموزشی در روسیه وعثمانی، مدرسه دارالفنون راپایه گذاری نمود.
مدارس جدید
در سال 1295 هجری قمری حاج میرزا حسین خانی سپهسالار کاخ بهارستان مقر کنونی مجلس ومسجد سپهسالار شهید مطهری را ساخت وبرای آموختن زبانهای خارجی مدرسه مشیریه را تاسیس نمود.
در سال 1293 هجری مدرسهای به خرج دولت با معلمین ایرانی واروپایی در تبریز ایجاد شد.
در سال 1300 مدرسه نظامی در اصفهان ودر سال 1302نظیر آن در تهران با معلمین اروپایی وایرانی تاسیس شد.
در اوایل حکومت مظفرالدین شاه در سال 1317 هجری قمری مدرسهای سیاسی با هدف تربیت کارمندان وزارت خارجه که به ماموریتهای خارجی میروند، در تهران افتتاح شد.
این مدرسه بعدها با مدرسه حقیقت یکی شد.
فکر اولیه تاسیس دانشگاه بوسیله بعضی از کسانی که توسط حکومت جهت تحصیل به خارج اعزام شدند.
برخی از اینها پس از بازگشت به ایران در دستگاههای اجرایی وتصمیم گیری قدرت داشته ومی توانستند ایده تاسیس دانشگاه رابه جریان اندازند.
که پس از انجام مطالعاتی دراین زمینه قانون تاسیس دانشگاه تهیه شد ودر سال 1313 هجری شمسی تاسیس دانشگاه تهران به تصویب نهایی رسید ودر همان سال با 6 دانشکده که عبارت بودند از دانشکدههای معقول ومنقول، علوم طبیعی وریاضی، ادبیات، فلسفه، علوم تربیتی، حقوق، علوم سیاسی و اقتصادی وفنی به وجود آمدند و پیشبینی شده بود که دانشسرای عالی ومدارس صنایع مستظرفه نیز تاسیس شوند.
بعدها به تدریج دانشکده معماری در سال 1319، دارو سازی ودندانپزشکی در سال 1335، علوم اداری وبازرگانی در سال 1343 تاسیس شد ودر سال 1343 دانشکده علوم استقلال یافت.
پس از دانشگاه تهران در شهرهای دیگر نیز مراکز دانشگاهی دیگر به وجود آمدند، مانند مدرسه عالی بهداری اصفهان وشیرازدر سال 1325 هجری شمسی، دانشگاه تبریز در سال 1326، مشهد وشیراز 1335 شمسی ودانشگاه اصفهان سال 1337 شمسی.
دانشگاه ملی ایران شهید بهشتی کنونی نیز در سال تحصیلی 40 1339 هجری شمسی با دو دانشکده بانکداری وعلوم اقتصادی دارایی ودانشکده معماری کارخود آغاز نمود.
در سال تحصیلی 41 1340 دانشکده پزشکی ودر سال تحصیلی 42 1341 هجری شمسی دانشکده زبانهای خارجی به وجود آمدند که پس از توسعه وایجاد رشته زبان وادبیات فارسی به نام دانشکده ادبیات وعلوم انسانی خوانده شد.
دانشگاه صنعتی شریف نیز پس از انجام مقدمات امراز اول مهرماه 1345 هجری شمسی کار خود را آغاز نمود ودر سال 1355 شمسی دارای 6 دانشکده مهندسی بود که هریک دارای چند رشته تخصصی بودند.
این دانشگاه در نخستین سال تاسیس خود، 412 دانشجو جهت دانشکدههای مختلف از طریق مسابقه پذیرفت
|
شهر سوخته در ساحل رودخانهی هیلمند و 56 کیلومتری شهر باستانی زابل قرار دارد.
شهری که نقش بسیار مهمی در ایران باستان داشته است.
زادگاه رستم و پهلوانان نامی ایران زمین.
اگرچه امروز بخش اعظم تمدن ایران باستان و رودخانهی هیلمند در کشورهای پاکستان و افغانستان قرار گرفته است.
سیستان جایی است که توانست تا قرنها خصلت مرد پروری خود را حفظ کند و در سدههای نزدیک به مولف تاریخ سیستان عیاران و جوانمردانی چون یعقوب لیث بپرورد.
شهر سوخته از نظر زمانی هم زمان با تمدن سومر در بین النهرین و تمدنهای هاراپا و موهنجودارو در شمال غربی پاکستان بوده است.
بسیاری از باستان شناسان معتقدند که مردم این ناحیه از همان نژاد سومر یا آنوناکی بودهاند که از سیارهی نیبیرو به زمین آمده بودند.
شباهت مجسمههای یافت شده با آنچه که در هاراپا وموهنجودارو وجود دارد این نظریه را اثبات میکند علاوه بر اینکه ابزارها و علوم پیشرفتهای که در شهر سوخته وجود دارد حکایت از شهری بزرگ و تجاری در 60 سال پیش میکند
نژاد و زبان مردم شهر سوخته:
علیرغم پیدا کردن بیش از 40 اسکلت در گورستانهای این شهر هیچکس موفق به شناسایی نژاد مردمی که در این ناحیه میزیستهاند نشده است.
همین مشکل در خصوص شهرهای باستانی هاراپا و موهنجودارو نیز وجود دارد و در نتیجه باستانشناسان را به این باور سوق داده است که مردم از همان نژاد ناشناس سومری بودهاند که به مناطق خوش آب و هوای زمین در کنار رودخانههای عظیم کوچ میکردند و با یکدیگر ارتباطا تجاری میداشتهاند.
علاوه بر این جثهی عظیم اسکلتها پس از پوسیده شدن در طول 60 سال باز هم این باور را تقویت میکند که پهلوانان عظیم الجثهی ایران باستان همچون گیو گودرز گرشاسب سام و نریمان و رستم از همان نژاد بوده یا دورگه بودهاند
زبان مردم شهر سوخته و به طور کلی مردم نواحی بلوچستان و زابلستان باستان نا شناس باقیمانده و کسی قادر به رمز گشایی نوشتهها و مهرهای کشف شده نیست.
اما آنچه مسلم و قابل اثبات است این است که زبان پهلوی و زبان اوستایی از جمله زبانهایی بودهاند که توسط برخی قبایل و سلسلههای باستان تکلم میشدهاند و همچنان امروز به ما رسیدهاند.
تجارت:
شهر سوخته ایران باستان به کشورهایی همچون سومر هاراپا موهمجودارو و مصر وسایل صنعتی و جواهرات و وسایل تزیینی صادر میکرده است.
دین مردم شهر سوخته:
به غیر از تعدادی مجسمهی بت مانند از خدایان مونث و چند پیکرهی مرد که گمان میرود طبقهی روحانی را نشان دهد علائم دیگری یافت نشده که بتوان دین اصلی مردم را مشخص کرد.
اما در جدیدترین کاوشها ساختمان یک معبد بسیار بسیار بزرگ کشف شده است که به زودی پاسخ به این سوال را خواهد داد.
آب و فاضلاب:
سراسر شهر سوخته دارای سیستم پیشرفتهای برای انتقال آب به منازل و سطح شهر است و جنس لولهها از سفال خاصی است.
چیزی که در تمدنهای بسیار پیشترفته مانند عیلامیها و هخامنشیان میبینیم و از یک قوم کوچک بسیار بعید است که اینقدر به مسئله بهداشت و تامین مصرف مردم و ساکنین اهمیت بدهند.
شهر سوخته در منطقهای کاملا غیر زلزله خیز حتی تا امروز بنا شده درست مانند تمدنهای سومر مصر و درهی سند.
این شهر 2 بار به طور کامل سوخته شده اما باز ساخته شده است و ناگهان بدون هیچ نشانی در 2100 سال پیش از میلاد تخلیه شده است.
دقیقا همزمان با ناپدید شدن تمدنهای درهی سند یعنی هاراپا و موهمجو دارو.
طبق کتیبههای آشور باستان این دقیقا همان تاریخی است که آنوناکیها ناگهان زمین را ترک کردند.
دلیل این خروج ناگهانی در کتب عهد عتیق و متون باستان تغییر ناگهانی آب و هوای زمین از مرطوب به خشک بوده است.
تمامی مناطقی که این تمدنها در آن به وجود آمده بود به دلیل تغییر مدار زمین، گرم و خشک شدند و این موجودات آنوناکی برای حیات به محیطی بسیار سبز و مرطوب نیاز داشتهاند.
از این رو ناگهانی ناپدید میشوند اما انسانهای دو رگه که از آمیزش آنوناکی و مردم زمین به وجود آمده بودند در زمین باقی ماندند که احتمالا همین انسانها سلسلههای مشهور و پادشاهان و پهلوانان را تشکیل میدادهاند.
به هر حال این منطقه و تمدن اعجاب انگیزچیزی حدود 4500 سال پیش بر اثر یک آتش سوزی عظیم ، انقدر عظیم که نمیتوانسته کار حمله احتمالی قومی به این منطقه باشد این شهر را از بین برده است.
این آتش سوزی میتواند آتشسوزیهای عظیم ناشی از گرم شدن زمین ، یک جنگ ویرانگر ، و یا صاعقههای بزرگی بوده باشد که توانسته شبانه و طی چند روز یک شهر را کاملا تبدیل به خاکستر بنماید.
شهر سوخته به علت رمزها و رازهای بسیار، بهشت باستان شناسان معرفی شده و هر روز چیز تازهای برای کشف شدن دارد.
اینان واقعا چه کسانی بودهاند!
جراحی مغز در 50 سال پیش
اسکلت کامل پیدا شده از یک دختر 14 ساله که مورد جراحی مغز قرار گرفته است.
چهرهی این دختر توسط اندام شناسان باستان شناس در تصویر فوق باز سازی شده است:
محل کشف اسکلت هائی که مورد جراحی قرار گرفتهاند، به همراه وسایل زینتی و چند کوزه:
ساخت و استفاده از چشم مصنوعی در 50 سال پیش
تعجب بیشتر باستان شناسان و مورخین زمانی زیادتر شد که دریافتند در 50 سال قبل، جراحی مغز و ساخت و کار گذاشتن چشم مصنوعی، در شهر سوخته انجام گرفته است.
تصویر زیر جمجمهی دختری 14 ساله را نشانمیدهد که به دلیل بیماری مغزی جراحی شده بوده است:
پیش از این تصور میشد که تنها مصریان باستان دست به جراحی میزدند بر اساس نوشتههای سینوهه مصری، پزشک مخصوص فرعون
همچنین این عکس، اسکلت زنی 35 ساله را نشانمیدهد که طی جراجی بسیار ظریف،از چشم مصنوعی استفاده میکرده.
جنس این کرهی چشم نا مشخص است و توسط تارهای بسیار باریکی از طلا به عصبهای چشم متصل شده بوده است:
مشخصات چشم مصنوعی کشف شده، به گزارش استاد سجادی:
مطالعات اولیه نشان دادهاند که این چشم مصنوعی، مربوط به چشم چپ یک زن تنومند ساکن شهر سوخته بوده است که در گور شماره 6705 مدفون بوده.
سن این زن بین 25 تا 30 سال تخمین زده شده است.
بررسی بیشتر توسط پزشکان، مشخص نمود که زیر طاق ابروی زن مذکو آثار آبسه و جراحی داشته است.
به علت طول زمان زیادی که بخش زیرین چشم مصنوعی با پلک چشم در تماس بوده آثار ارگانیکی پلک چشم بر روی پروتز مصنوعی مشخص است.
جنس این چشم مصنوعی یا پروتز کاملا هنوز مشخص نگردیده است اما به نظر میرسد از جنس قیر طبیعی با مخلوط یک نوع چربی حیوانی درست شده است.
وسط این پروتز خالی است که چشم از داخل آن پیدا بوده است.
بدنهی چشم مصنوعی با نوعی مفتول طلایی احاطه گردیده و توسط 2 سوراخ موازی به چشم این زن پیوند زده شده بوده.
نقشی که در روی این چشم مصنوعی طراحی شده دقیقا شبیه به مویرگهای ریز داخل چشم انسان میباشد.
ضمنا به همراه اسکلت این زن عجیب تعدادی لوازم مانند:
یک کیسه چرمی ، یک آینه مفرغی ، و تعدادی مهرهای تزئینی و تعدادی ظروف سفالی کشف شده است.
زمان فوت و درگذشت این زن با استفاده از کربن 14 و مطالعات آزمایشگاهی حدود 3هزار سال قبل از میلاد مسیح تائید شده است
پروتز یا چشم مصنوعی که در داخل جمجه یک اسکلت زن در 4 هزار سال که به تازگی کشف گردید و جهانیان را شگفت زده کرد.
این پروتز و محلهای بخیه بر روی آن دیرینه شناسان را با پزشکانی زبردست و شگفت مواجه کرده، که این قوم ناشناخته و عجیب ولی پیشترفته، در 40 سال پیش در کشور ایران، چگونه میتوانشتند عملهای جراحی به این ظرافت و دقت انجام بدهند؟
تصویر بازسازی شده چهره زنی که با یک چشم مصنوعی در 4 هزار سال پیش زندگی میکرده و توسط پزشکان آن دوره مورد جراحی زیبایی و بازسازی قرار گرفته است:
یک اسکلت کشف شده که مورد جراحی مغز قرار گرفته است:
با کشف این اثر پیشینه پزشکی در ایران به حدود 50 سال میرسد.
جراحی مغز به این شکل هنوز در هیچ جایی از کره زمین با سادهترین وسایل موجود و بدون تجهیزات اتاق عمل دیده نشده است.
تاسها و تخته نرد در شهر سوخته
چه تفکر عظیم و شگفت و پویایی در این مردم وجود داشته که حتی وسایل بازی شان نیز شبیه به وسایل امروزی است!
وسیلهای بازی شبیه به تخته نرد که دارای تاس و مهرههایی شبیه به تخته نرد امروزی بوده و در گور شماره 731 بدست آمده:
گزارش استاد سجادی باستان شناس ایرانی از کشف تخت نرد باستانی:
بازی از شهر سوخته به تمدن بین النهرین رفته است.
به تازگی از گور باستانی موسوم به شماره 731 قدیمیترین تخت نرد جهان به همراه 60 مهره آن در شهر سوخته کشف شد.
این تخته نرد بسیار قدیمی تر از تخت نردی است که در گورستان سلطنتی اور در بین النهرین کشف شده بود.
آقای سجادی گفته که این تخت نرد از چوب آبنوس و به شکل مستطیل است.
چون آبنوس در سیستان و بلوچستان نمیروئیده و مشخص است که از هند وارد شده است.
روی این تخت نرد، ماری که 20 بار به دور خود حلقه زده و دمش را در دهان گرفته، نقش بسته است.
به نظر میرسد که چنین طرحی هم به موضوعهای فرهنگی و فلسفی هند مربوط باشد، چرا که چنین علامتی در فرهنگ هند به معنی مرکز انرژیهای حیاتی در بدن انسان است.
این تخت نرد 20 خانه بازی و 60 مهره دارد.
مهرهها که در یک ظرف سفالی در کنار تخت نرد قرار داشتند از سنگهای رایج در شهر سوخته یعنی از لاجورد، عقیق و فیروزه است.
به نظر آقای سجادی این تخت نرد 100 تا 200 سال قدیمی تر از تخت نرد بین النهرین است و به همین دلیل او فکر میکند این بازی از شهر سوخته به تمدن بین النهرین رفته است.
گروه تحقیق و کاوش هنوز روش بازی با این تخت نرد را نیافته است.
یک جسد خاکستر شده انسان 50 ساله در شهر سوخته که در هنگام آتش سوزی در هنگام نیایش و یا خواب بسر میبرده است:
یک گور قدیمی در شهر سوخته متعلق به یک زن و شوهر.
اینان مدتی قبل از آتش سوزی و نابودی همیشگی شهر سوخته از دنیا رفته بودند.
جالب است بدانید هنوز دستبند و زیور آلات زن به همراه اسکلت مشخص بود و با نگاه اول مشخص میشد که کدام زن و کدام مرد هستند.
سن تقریبی این دو حدود 30 سال بوده و چنان عاشقانه در بغل و کنار یکدیگر بخاک سپرده شدند که گویی در آن دنیا نیز با یکدیگر خواهند بود.
در کنار آنها مقداری غذا و لوازم مورد نیاز در آن دنیا برایشان گذاشته شده بوده است.
یک نمونه مهر ، کشف شده در شهر سوخته.
این مهرها جهت شناسایی افراد مهم یا افراد حکومتی و یا اعتبار بخشیدن به فرمانهای حکومتی و همچنین برای شناخت تجار معروف یا مال التجارههای معتبر، در طول تاریخ استفاده میشده است.
تا کنون این مهرها بیشتر در حفاریهای دوران هخامنشی کشف گردیده بود.
نکته قابل توجه اینکه با کشف تعداد زیادی از این مهرها، معلوم گردید که ساکنان شهر سوخته چنان متمدن بودهاند که از تجارت و سلسله مراتب اجتماعی کاملا پیشرفتهای برخوردار بودهاند و چنان طبقات اجتماعی جالب و پیشرفتهای داشتهاند که افراد با توجه به موقعیتشان نسبت به یکدیگر از برتری و شناسایی و اعتبار خاصی برخوردار بودند.
یک فقره شانه بسیار جالب فلزی که در کوره به شکل ماهرانهای ساخته شده است.
این اثر نشانهای از نوع تفکر و رفتار اجتماعی ساکنان ایران زمین در 5 هزار سال پیش میباشد.
باستان شناسان از روی همین آثار مکشوفه به عادات، سنن و عمق تمدن یک ملت پی میبرند:
نقش متحرک!
یکی از قدیمیترین نقوش متحرک بدست آمده در جهان
کشفی که باستان شناسان را متحیر کرد!
کشف قدیمیترین تصویر متحرک که بر روی یک سفال، با استادی و مهارت بسیار کشیده شده.
در این تصویر یک بز کوهی یا گوزن در حال جهش به سمت یک درختچه برای خوردن گیاه آن میباشد.
این ظرف سفالی پس از کشف ، سر و صدای زیادی به پا کرد
تکهای از سر یک مجسمه شبیه به گربه که با ظرافت و دقت بالایی طراحی و نقاشی شده است:
یک نمونه پارچه کشف شده از لباس یک شهروند شهر سوخته در 5 هزار سال پیش.
جالب است بدانید در آن زمان ساکنین این شهر لباس کامل بر تن میکردند:
سفالهای کشف شده در شهر سوخته
این سفالها همگی رنگی بوده و با رنگهای طبیعی در 5 هزار سال پیش لعاب داده شده است.
در پایین یک نمونه گردنبند از سفال رنگی را مشاهده میکنید:
لیست اشیائی که تاکنون در منازل و گورهای شهر سوخته پیدا شده:
مهرهایی از جنس لاجورد و صدف و فیروزه
سفال با امضای سفالگر بر روی آن!
خانهی معمولی با چند اتاق خواب و اتاق نشیمن
شهرکهای مسکونی و ساختمانهای همگانی همچون آپارتمان!
چکش مفرغی مسی سوزن
کاسههای مرمری
اشیای وارداتی از تمدن هاراپا و سند که ارتباط و تعامل این تمدنها را ثابت میکند.
النگوهاو مهرهها و مجسمهها و پیکرههای انسانی
بذر خربزه حبوبات ماهی خشک کرده برنج خوراکی بذر زیرهی کرمانی
کورههای سفالگری و کورههای ذوب فلزات
دکمه تبر بند کفش قلاب شانهی سر
خط کش با دقت نیم میلیمتر!
این خط کش به طول 10 سانتیمتر با دقت نیم میلیمتری و از جنس چوب آبنوس است.
کشف خط کش در شهر سوخته زابل نشانگر این است که ساکنان این شهر باستانی دارای پیشرفتهای زیادی در زمینه علم ریاضیات بودهاند
طناب سبد لباس تخم حشرات ناخن و مو
که در هیچ نقطهی باستانی تا به حال یافت نشده و نشانمیدهد که این قسمت از ایران کاملا دست نخورده باقیمانده است
زنان شهر سوخته پنج هزار سال پیش طبق مد روز لباس میپوشیدند
میراث خبر، گروه استانها تحقیقات باستانشناسان درون قبور گورستان محوطه باستانی شهر سوخته نشان داد که زنان شهر سوخته مطابق مد روز پنج هزار سال پیش لباس میپوشیدند و به استفاده از زیورالات و آرایش خود اهمیت میدادند.
این بررسیها روی قبور و به خصوص مطالعه روی اسکلت زنان در کاوشهای فصل پیش انجام شده و باستانشناسان، نحوه آرایش و نوع پوشش زنان شهر سوخته را به دقت مورد مطالعه قرار دادهاند.
اشیای داخل قبوری که با مردگان درون قبرهای پنج هزار سال پیش به درون خاک میرفتند، باستانشناسان و محققان را به این اطلاعات رهنمون کرده است.
منصور سجادی، باستانشناس و سرپرست هیات کاوش در شهر سوخته در این باره به میراث خبر گفت:
در تمام قبور متعلق به زنان شهر سوخته، سرمهدان، سرمه و شانه دیده میشود.
زنان این منطقه به زیورالات خود توجه میکردند و بیشترین اشیای به دست آمده از شهر سوخته را زیورالات قیمتی تشکیل میدهند که با هنرمندی و ظرافت بسیار ساخته شدهاند.
وی در ادامه افزود:
زنان شهر سوخته در استفاده از سنگهای گرانقیمت بسیار تبحر داشتند و گردنبندها و دستبندهای به دست آمده از این منطقه، یکی از شاهکارهای هنری پنج هزار سال پیش محسوب میشود.
در قبری متعلق به یک زن 18 ساله بسیار ثروتمند، سرمهدان، سرمه، شانه، جعبه آیینه فلزی، میله سرمهکشی مرمری، هاون سرمهکوبی و سایر وسایل تزیینی به دست آمده است.
جنس و نوع اشیا نشان میدهد که این زن بسیار ثروتمند بوده، اما در قبور دیگر زنان نیز همین اشیا با جنسهای معمولی و ارزانتر دیده میشود.
سجادی همچنین درباره پوشش زنان شهر سوخته گفت:
از روی بقایای پارچههای به دست آمده از شهر سوخته و همچنین پیکرههای یافت شده در این منطقه، متوجه شدیم که زنان شهر سوخته لباسی همانند لباس ساری که در هندوستان و پاکستان استفاده میشود، میپوشیدهاند.
مردمان شهر سوخته از صنعت پارچهبافی بسیار بینظیری برخوردار بودهاند و همین امر موجب شده که آنان در انتخاب رنگ و نقش لباس خود، تنوع زیادی داشته باشند.
در یکی از پیکرههای یافت شده، زن شهر سوخته لباسی مانند ساری پوشیده و لباس او از روی سینه به پایین با پولک و سنگهای قیمتی، تزیین شده است.
تحقیقات روی زنان شهر سوخته در مجموع نشان میدهد که زنان پنج هزار سال پیش در این منطقه مطابق مد روز لباس میپوشیدند و ثروتمندی آنان موجب شده بود که آنان بسیار خوشلباس بوده و به آرایش خود بسیار اهمیت بدهند
|
طرح عظیم اقامه نماز استغاثه به حضرت زهرا س در شرکت آب و فاضلاب مازندران اجرا شد
هرگاه حاجتی داشتید و سختیها و مشکلات دست شما را از همه جا کوتاه کرد و از همه جا نا امید شدید نماز توسل و استغاثه به حضرت زهرا س را اقامه کنید و دوستان و آشنایان خود را نیز به اقامه این نماز تشویق و راهنمایی کنید
بمناسبت فرخنده میلاد بانوی بزرگ دو عالم حضرت صدیقه طاهره سلام ا.
علیها و همزمان با طرح عظیم اقامه نماز استغاثه به حضرت زهرا س همراه با میلیونها عاشق دلسوخته فاطمی با هماهنگی و اطلاعرسانی دفتر فرهنگی ،کارکنان شرکت آب و فاضلاب مازندران نیز در این طرح ملی شرکت نمودند.
این طرح به نیت سلامتی و تعجیل در ظهور امام زمان ارواحنا فداه و رفع مشکلات شیعیان جهان توسط شبکه ماهوارهای امام حسین ع و در سطح ملی برگزار گردید و در روند اجرایی آن کلیه مسلمانان جهان با ارسال کلمه یا فاطمه به شماره پیامک 308587 در ایران و سامانه پیامک بینالمللی 0015055101048 در طرح اقامه نماز حضرت زهرا س میتوانستند شرکت نمایند.
شایان ذکر است کیفیت نماز استغاثه به حضرت فاطمه س بدینصورت است که:
دو رکعت نماز به جای میاورید به نیت نماز استغاثه به حضرت زهرا س و پس از نماز سه بار تکبیر الله اکبر میگویید و پس از تسبیحات حضرت فاطمه س به سجده میروید، یکصد مرتبه میگویید:
یا مولاتی یا فاطمه اغیثینی.
سپس، جانب راست صورت را بر مهر و یا تربت حسینی میگذارید و همان ذکر را صد مرتبه تکرار میکنید سپس جانب چپ صورت را بر زمین میگذارید و صد مرتبه میگویید یا مولاتی یا فاطمه اغیثینی، برای آخرین بار به سجده میروید و صد مرتبه میگویید یا مولاتی یا فاطمه اغیثینی و حاجت خود را از خدای متعال میخواهید که به خواست خدای متعال و عنایت حضرت زهرا س حاجتتان براورده خواهد شد انشاالله.
|
جشن میلاد موعود در شرکت آب و فاضلاب مازندران برگزار شد
جشن میلاد مولا امام زمان عج در ستاد و مناطق 16 گانه همراه با پخش مولودی،درج پیام تبریک در سربرگ اداری، توزیع شیرینی و شربت،پذیرایی از ارباب رجوع با شیرینی و شکلات،ارسال پیام تبریک به تمامی همکاران از طریق اتوماسیون،چاپ و نصب بنر،ارسال احادیث،معرفی کتاب امام زمان،معرفی نرمافزار موبایلی مهدویت،معرفی نرمافزار امام زمان شناسی،ایستگاه صلواتی برگزاری نماز ظهر نیمه شعبان بطور همزمان در ستاد و مناطق،دعوت از سخنران و روحانیت معزز ،ارسال پیامک و نیز معرفی پکیج پیامکی مولود نیمه شعبان جهت استفاده همکاران، ایجاد بنرینگ تبریک در صفحه اول اتوماسیون اداری ستاد و مناطق،
|
استاندار مازندران با حضور در شرکت آب و فاضلاب ودر جمع مدیران این شرکت وضعیت ، مشکلات وپروژههای در دست اجرای بخش آبرسانی و فاضلاب را مورد بررسی قرار داد.
استاندار مازندران در این نشست با اشاره به اهمیت پسماند و استفاده آن در چرخه اقتصاد گفت:
اگر به موضوع پسماند با دید مهندسی نگریسته شود ، میتوان از آن به عنوان طرح کار بررسی در بستههای سرمایهگذاری بهره جست.
علی اکبر طاهایی با بیان اینکه مصرف بهینه تنها در اصلاح شبکهها نیست تصریح کرد:
باید بر روی الگوهای مصرف هم دقت نمود.
وی با اشاره به پیشرفتهای علمی ایران در زمینههای سلولهای بنیادی ، نانو، سدسازی و.
گفت:
توسعه دانش در جامعه متوازن نیست و برای ورود به عرصههای دیگر باید از دانش سایر کشورها استفاده نمود.
طاهایی با بیان اینکه برای موفقیت در اجرای طرح هدفمندی یارانهها نیاز به مدیریت صحیح میباشد ، تصریح کرد:
در نظامی که اسلام حاکم است نباید رفتار غیر عادلانه داشته باشیم.
وی اظهار داشت:
با شناسایی ظرفیتهای موجود در استان میتوان برای برون رفت از مشکلات برنامههایی ارائه داد و در این راستا نیز میتوان از ظرفیتهای بانکها ، سرمایهگذاران خارجی و ظرفیتهای دانشگاهی استفاده کرد.
وی از اجرای طرحهای مهمی چون پروژههای آبرسانی به رامسر و سوادکوه توسط همکاران آبفای مازندران بعنوان کارهای اساسی و بسیار مهم برای خدمات رسانی به مردم یاد کرد و ا ز تخصص ، توانمندی و ظرفیت بالای کارکنان آب و فاضلاب مازندران قدردانی نمود.
وی در پایان جلسه ضمن بازدید از نمازخانه در جمع نمازگزاران شرکت حضور یافت و اقامه نماز کرد
|
بسم الله الرحمن الرحیم
سوره بقره، آیات 185 183
یا ایها الذین آمنوا کتب علیکم الصیام کما کتب علی الذین من قبلکم لعلکم تتقون.
183 ایاما معدودات فمن کان منکم مریضا او علی سفر فعدة من ایام اخر و علی الذین یطیقونه فدیة طعام مسکین فمن تطوع خیرا فهو خیر له و ان تصوموا خیر لکم ان کنتم تعلمون.
184 شهر رمضان الذی انزل فیه القران هدی للناس و بینات من الهدی و الفرقان فمن شهد منکم الشهر فلیصمه و من کان مریضا او علی سفر فعدة من ایام اخر یرید الله بکم الیسر و لا یرید بکم العسر و لتکملوا العدة و لتکبروا الله علی ما هدیکم و لعلکم تشکرون.
ترجمه آیات
ای کسانی که ایمان آوردهاید روزه بر شما واجب شده همانطور که بر اقوام قبل از شما واجب شده بود شاید با تقوا شوید 183.
و این روزهائی چند است پس هر کس از شما مریض و یا مسافر باشد باید ایامی دیگر بجای آن بگیرید و اما کسانی که به هیچ وجه نمیتوانند روزه بگیرند عوض روزه برای هر روز یک مسکین طعام دهند و اگر کسی عمل خیری را داوطلبانه انجام دهد برایش بهتر است و اینکه روزه بگیرید برایتان خیر است اگر بنای عمل کردن دارید 184.
و آن ایام کوتاه ماه رمضان است که قرآن در آن نازل شده تا هدایت مردم و بیاناتی از هدایت و جدا سازنده حق از باطل باشد پس هر کس این ماه را درک کرد باید روزهاش بگیرد و هر کس مریض و یا مسافر باشد بجای آن چند روزی از ماههای دیگر بگیرد خدا برای شما آسانی و سهولت را خواسته و دشواری نخواسته و منظور اینست که عده سی روزه ماه را تکمیل کرده باشید و خدا را در برابر اینکه هدایتتان کرد تکبیر گفته و شاید شکرگزاری کرده باشید 185.
بیان آیات
ویژگیهای بیانی آیات تشریع روزه
سیاق این سه آیه دلالت دارد بر اینکه:
اولا هر سه با هم نازل شدهاند، برای اینکه ظرف ایام در ابتدای آیه دوم متعلق به کلمه صیام در آیه اول است و جمله شهر رمضان در آیه سوم یا خبر استبرای مبتدائی حذف شده که عبارت است از ضمیری که به کلمه ایاما بر میگردد، و تقدیر جمله هی شهر رمضان است و یا مبتدائی استبرای خبری که حذف شده و تقدیرش شهر رمضان هو الذی کتب علیکم صیامه است و یا بدل از کلمه صیام در جمله کتب علیکم الصیام در آیه اول است، و به هر تقدیر جمله شهر رمضان بیان و توضیحی استبرای روشن کردن جمله ایاما معدودات ایام معدودهای که روزه در آنها واجب شده.
پس به دلیلی که ذکر شد آیات سهگانه مورد بحثبه هم متصل، و نظیر کلام واحدی است که یک غرض را دربردارد، و آن غرض عبارت است از بیان وجوب روزه ماه رمضان.
و ثانیا دلالت دارد بر اینکه قسمتی از گفتار این سه آیه به منزله توطئه و زمینهچینی برای قسمت دیگر آن است، یعنی دو آیه اول به منزله مقدمه استبرای آیه سوم، چون در آیه سوم تکلیفی واجب میشود که صاحب کلام، اطمینان ندارد از اینکه شنونده از اطاعت آن سرپیچی نکند، برای اینکه تکلیف نامبرده تکلیفی است که بالطبع برای مخاطب، شاق و سنگین است، و به این منظور، دو آیه اول از جملاتی ترکیب شده که هیچیک از آنها از هدایت ذهن مخاطب به تشریع روزه رمضان خالی نیست، بلکه در همه آنها به تدریج ذهن شنونده را به سوی آن توجه میدهد، و به این وسیله استیحاش و اضطراب ذهن او را از بین میبرد، و در نتیجه علاقمند به روزه میکند، تا با اشاره به تخفیف و تسهیلی که در تشریع این حکم رعایتشده، و نیز با ذکر فوائد و خیر دنیوی و اخروی که در آن است، حدت و شدت دلخواهی و استکبار او را بشکند.
و بهمین جهتبعد از آنکه در جمله:
یا ایها الذین آمنوا کتب علیکم الصیام ، مساله وجوب روزه بر مسلمانان را خاطرنشان کرد، بلافاصله فرمود:
کما کتب علی الذین من قبلکم و فهمانید که شما مسلمانان نباید از تشریع روزه وحشت کنید، و آن را گران بشمارید، چون این حکم منحصر به شما نبوده، بلکه حکمی است که در امتهای سابق نیز تشریع شده بود.
لعلکم تتقون ، یعنی علاوه بر اینکه عمل به این دستور، همان فائدهای را دارد که شما به امید رسیدن به آن ایمان آوردید، و آن، عبارت است از تقوا، و علاوه بر این، این عمل که گفتیم در آن، امید تقوا برای شما هست، همچنانکه برای امتهای قبل از شما بود، عملی نیست که تمامی اوقات شما را و حتی بیشتر اوقاتتان را بگیرد، بلکه عملی است که در ایامی قلیل و معدود انجام میشود، ایاما معدودات
آری نکره و بدون الف و لام آمدن کلمه ایاما دلالتبر ناچیزی ایام دارد، و در اینکه ایام را به وصف معدود توصیف کرد، خود اشعاری استبه اهمیت نداشتن آن، همچنانکه همین توصیف در آیه:
و شروه بثمن بخس دراهم معدودة 1 میفهماند که یوسف ع را به چند درهم ناچیز فروختند.
علاوه بر اینکه ما در تشریع این حکم رعایت اشخاصی را هم که این تکلیف برایشان طاقتفرسا است کردهایم، و اینگونه افراد باید به جای روزه فدیه بدهند، آنهم فدیه مختصری که همه بتوانند بدهند، و آن عبارت است از طعام یک مسکین.
فمن کان منکم مریضا او علی سفر تا جمله فدیة طعام مسکین و وقتی این عمل هم خیر شما را دربردارد، و هم تا جائی که ممکن بوده رعایت آسانی آن شده خیر شما در این است که بطوع و غبتخود روزه را بیاورید، و بدون کراهت و سنگینی و بیپروا انجامش دهید، فمن تطوع خیرا فهو خیر له برای اینکه عمل نیک را بطوع و رغبت انجام دادن بهتر است، از اینکه به کراهت انجام دهند.
بنابر آنچه گفته شد زمینه گفتار در دو آیه اول مقدمه استبرای آیه سوم که میفرماید:
فمن شهد منکم الشهر فلیصمه الخ، و بنا بر این پس جمله:
کتب علیکم الصیام در آیه اول جملهای استخبری که میخواهد از تحقق چنین تکلیفی خبر دهد، نه اینکه در همین جمله تکلیف کرده باشد، آنطور که در آیه شریفه:
یا ایها الذین آمنوا کتب علیکم القصاص فی القتلی 2 و آیه کتب علیکم اذا حضر احدکم الموت ان ترک خیرا الوصیة للوالدین و الاقربین 3 تکلیف کرده چون هر چند در هر سه آیه تعبیر به کتب علیکم آمده، لیکن بین قصاص در مورد کشتگان در آیه دوم و وصیتبه والدین و اقرباء در آیه سوم، و بین مساله صیام در آیه مورد بحث فرق است، و آن این است که قصاص در قتلی امری استسازگار با حس انتقامجوئی امری است که دلهای صاحبان خون تشنه آن است، صاحبان خون به حکم غریزه و طبیعت نمیتوانند قاتل عزیز و پاره تن خود را زنده و سالم ببینند، و نمیتوانند این معنا را تحمل کنند که نسبتبه جنایتی که به ایشان شده بی اعتنائی شود، و همچنین وصیت و سفارش والدین و خویشان که مطابق با حس ترحم و شفقت و رافتبه ارحام است، آنهم در هنگامی که میخواهد بوسیله مرگ برای همیشه از آنان جدا شود.
پس قصاص و وصیت دو حکم مقبول بطبع، و موافق با مقتضای طبیعت آدمی است، و انشاء آن احتیاج به مقدمه و زمینهچینی ندارد، به خلاف حکم روزه که عبارت است از محرومیت نفوس از بزرگترین مشتهیات، و مهمترین تمایلاتش، یعنی خوردن و نوشیدن و جماع، که چون محرومیت از آنها ثقیل بر طبع و مصیبتی برای نفس آدمی است.
در توجیه حکمش ناگزیر از این است که قبلا برای شنوندگان با در نظر گرفتن اینکه عموم مردمند و بیشتر مردم عوام و پیرو مشتهیات نفسند مقدمهای بچیند، و دلهاشان را علاقهمند بدان سازد، تا تشنه پذیرش آن شوند، بدین جهت است که گفتیم آیه:
کتب علیکم القصاص الخ و آیه:
کتب علیکم اذا حضر احدکم الموت الخ، انشاء حکم است، و حاجتی به زمینهچینی ندارد، به خلاف آیه:
کتب علیکم الصیام تا آخر دو آیه که مشتمل بر هفت فقره است و خبر میدهد از اینکه بعدها چنین حکمی انشاء میشود.
یا ایها الذین آمنوا.
اینگونه خطاب ای کسانی که ایمان آوردهاید به منظور توجه دادن مردم به صفت ایمانشان است، و گرنه میفرمود:
ای مردم لیکن خواستبفهماند با توجه به اینکه دارای ایمانید باید هر حکمی را که از ناحیه پروردگارتان میآید بپذیرید، هر چند که بر خلاف مشتهیات، و ناسازگار با عادات شما باشد.
در اینجا ممکن استبپرسی:
علت این تعبیر در آیه مورد بحث روشن شد لیکن این معنا روشن نشد که چرا همین تعبیر در ابتدای آیه قصاص آمده، ولی در آیه وصیت نیامده؟
در پاسخ میگوئیم:
علتش این است که حکم قصاص هر چند مطابق میل و طبیعت آدمی است لیکن در عصر نزول آیه، مسیحیان با آن مخالف بودند، و آنها عفو را بر قصاص ترجیح میدادند، و لذا لازم بود در توجیه حکم قصاص در میان ملت اسلام، ایمان ملتخاطرنشان گردد و گفته شود ایمان شما شما را محکوم میکند به اینکه احکام الهی را بپذیرید، هر چند که دیگران مخالف آن باشند، و در آیه وصیت چون چنین مخالفتی در کار نبود، آن آیه به خطاب یا ایها الذین آمنوا آغاز نشد.
کتب علیکم الصیام کما کتب علی الذین من قبلکم
کلمه کتابت معنایش معروف است، لیکن گاهی کنایه میشود از واجب شدن عملی، و یا تصمیم بر عملی و یا قضای حتمی که بر چیزی رانده شده، که در آیه:
کتب الله لا غلبن انا و رسلی 4 کنایه از قضاء حتمی، و در آیه:
و نکتب ما قدموا و آثارهم 5 کنایه از عزیمت و قضاء حتمی است و در آیه و کتبنا علیهم فیها ان النفس بالنفس 6 کنایه از وجوب و وضع قانون و جعل حکم قطعی است.
و کلمه صیام و کلمه صوم در لغت مصدر، و به معنای خودداری از عمل است، مثلا صوم از خوردن، و صوم از نوشیدن، و از جماع و از سخن گفتن و راه رفتن و امثال آن به معنای خودداری از آنها است، و چه بسا در معنای آن این قید را اضافه کرده باشند، که به معنای خودداری از خصوص کارهائی است که دل آدمی مشتاق آن باشد، و اشتهای آن را داشته باشد.
صاحب این گفتار گفته:
معنای صوم در اصل لغتخودداری از خصوص چنین کارهائی بوده، و لیکن بعدها در شرع در خصوص خودداری از کارهای معینی استعمال شده، و آن هم خودداری از طلوع فجر تا مغرب و توام با نیت است و منظور از الذین من قبلکم امتهای گذشته و قبل از ظهور اسلام است، امتهای انبیاء قبل، چون امت موسی و عیسی و غیر ایشان است.
چون هر جا که در قرآن کریم این کلمه به چشم میخورد معهود همین معنا است، البته این به آن معنا نیست که جمله کما کتب علی الذین من قبلکم در مقام اطلاق از حیث اشخاص است و میخواهد بفرماید:
تمامی تکتک امتها روزه داشتهاند و نیز به آن معنا نیست که بفهماند روزه اسلام شبیه روزه امتهای پیشین است، پس آیه شریفه نه دلالتبر این دارد که تمامی امتها بدون استثناء روزه داشتهاند، و نه دلالت دارد بر اینکه روزه همه امتها مانند روزه ما مسلمانان در خصوص رمضان و از ساعت فلان تا ساعت فلان و دارای همه خصوصیات روزه ما بوده، بلکه تنها در این مقام است که اصل روزه و خودداری را در امتهای پیشین اثبات کند، و بفرماید:
امتهای پیشین هم روزه داشتهاند.
و مراد از جمله:
الذین من قبلکم الخ امتهای گذشته دارای ملت و دین است البته همانطور که گفتیم نه همه آنها، و قرآن کریم معین نکرده که این امتها کدامند، چیزی که هست از ظاهر جمله:
کما کتب الخ بر میآید که امتهای نامبرده اهل ملت و دین بودهاند که روزه داشتهاند، و از تورات و انجیل موجود در دستیهود و نصارا هیچ دلیلی که دلالت کند بر وجوب روزه بر این دو ملت دیده نمیشود، تنها در این دو کتاب فرازهائی است که روزه را مدح میکند، و آن را عظیم میشمارد.
و اما خود یهود و نصارا را میبینیم که تا عصر حاضر در سال چند روز به اشکالی مختلف روزه میگیرند، یا از خوردن گوشت و یا از شیر و یا از مطلق خوردن و نوشیدن خودداری میکنند.
و نیز در قرآن کریم داستان روزه زکریا و قصه روزه مریم از سخن گفتن آمده است.
و در غیر قرآن مساله روزه از اقوام بی دین نیز نقل شده، همچنانکه از مصریان قدیم و یونانیان و رومیان قدیم و حتی وثنیهای هندی تا به امروز نقل شده، که هر یک برای خود روزهای داشته و دارند، بلکه میتوان گفت عبادت و وسیله تقرب بودن روزه از اموری است که فطرت آدمی به آن حکم میکند، که بحثش خواهد آمد ان شاء الله.
و بعضی گفتهاند که مراد از جمله الذین من قبلکم یهود و نصارا و یا انبیای سابق است، که بر طبق هر یک از این دو قول روایاتی هم آمده، ولی روایاتی است که خالی از ضعف نیست.
لعلکم تتقون
وثنیها همانطور که اشاره شد به منظور تقرب و ارضای آلهه خود و در هنگامی که جرمی مرتکب میشدند به منظور خاموش کردن فوران خشم خدایان روزه میگرفتند، و همچنین وقتی حاجتی داشتند به منظور برامدنش دستبه این عبادت میزدند و این قسم روزه در حقیقت معامله و مبادله بوده، عابد با روزه گرفتن احتیاج معبود را بر میآورده تا معبود هم حاجت عابد را براورد، و یا او رضایت این را به دست میآورده، تا این هم رضایت او را حاصل کند.
ولی در اسلام روزه معامله و مبادله نیست، برای اینکه خدای عزوجل بزرگتر از آن است که در حقش فقر و احتیاج و یا تاثر و اذیت تصور شود، و سخن کوتاه آنکه خدای سبحان بری از هر نقص است، پس هر اثر خوبی که عبادتها داشته باشد، حال هر عبادتی که باشد تنها عاید خود عبد میشود، نه خدای تعالی و تقدس، همچنانکه اثر سوء گناهان نیز هر چه باشد به خود بندگان برمیگردد ان احسنتم احسنتم لانفسکم و ان اساتم فلها 7 این معنائی است که قرآن کریم در تعلیماتش بدان اشاره میکند، و آثار اطاعتها و نافرمانیها را به انسان بر میگرداند انسانی که جز فقر و احتیاج چیزی ندارد، و باز قرآن در بارهاش میفرماید:
یا ایها الناس انتم الفقراء الی الله و الله هو الغنی 8.
و در خصوص روزه، همین برگشتن آثار اطاعتبه انسان را در جمله:
لعلکم تتقون بیان کرده، میفرماید:
فائده روزه تقوا است، و آن خود سودی است که عاید خود شما میشود، و فائده داشتن تقوا مطلبی است که احدی در آن شک ندارد، چون هر انسانی به فطرت خود این معنا را درک میکند، که اگر بخواهد به عالم طهارت و رفعت متصل شود، و به مقام بلند کمال و روحانیت ارتقاء یابد، اولین چیزی که لازم استبدان ملتزم شود این است که از افسار گسیختگی خود جلوگیری کند، و بدون هیچ قید و شرطی سرگرم لذتهای جسمی و شهوات بدنی نباشد، و خود را بزرگتر از آن بداند که زندگی مادی را هدف بپندارد، و سخن کوتاه آنکه از هر چیزی که او را از پروردگار تبارک و تعالی مشغول سازد بپرهیزد.
و این تقوا تنها از راه روزه و خودداری از شهوات بدست میآید، و نزدیکترین راه و مؤثرترین رژیم معنوی و عمومیترین آن بطوریکه همه مردم در همه اعصار بتوانند از آن بهرهمند شوند، و نیز هم اهل آخرت از آن رژیم سود ببرد، و هم شکمبارگان اهل دنیا، عبارت است از خودداری از شهوتی که همه مردم در همه اعصار مبتلای بدانند، و آن عبارت است از شهوت شکم از خوردن و آشامیدن، و شهوت جنسی که اگر مدتی از این سه چیز پرهیز کنند، و این ورزش را تمرین نمایند، به تدریج نیروی خویشتنداری از گناهان در آنان قوت میگیرد و نیز به تدریجبر اراده خود مسلط میشوند، آن وقت در برابر هر گناهی عنان اختیار از کف نمیدهند، و نیز در تقرب به خدای سبحان دچار سستی نمیگردند، چون پر واضح است کسی که خدا را در دعوتش به اجتناب از خوردن و نوشیدن و عمل جنسی که امری مباح است اجابت میکند، قهرا در اجابت دعوت به اجتناب از گناهان و نافرمانیها شنواتر، و مطیعتر خواهد بود، این است معنای آنکه فرمود:
لعلکم تتقون.
ایاما معدودات
منصوب آمدن کلمه ایام بنابر ظرفیت و به تقدیر کلمه فی است، و این ظرف در ایامی معدود متعلق استبه کلمه صیام ، و ما در سابق هم گفتیم که نکره آمدن ایام و اتصاف آن به صفت معدودات برای این است که بفهماند تکلیف نامبرده ناچیز و بدون مشقت است، تا به این وسیله مکلف را در انجام آن دل و جرات دهد، و از آنجا که ما در سابق گفتیم آیه شهر رمضان الذی انزل فیه القران الخ بیان ایام است، قهرا مراد از ایام معدودات همان ماه رمضان خواهد بود.
بعضی از مفسرین گفتهاند:
که مراد از ایام معدودات روزه مستحبی سه روز در هر ماه و روز عاشورا است، و بعضی دیگر گفتهاند:
ایام البیض یعنی سیزده و چهارده و پانزدهم هر ماه، و نیز روزه عاشوراء است، که مسلمانان و رسولخدا ص در این ایام روزه میگرفتند، آنگاه آیه شریفه شهر رمضان الذی انزل فیه القران الخ نازل شد، و روزههای چند روز نامبرده نسخ گردید، و برای همیشه روزه رمضان واجب گشت.
صاحبان این دو قول هر کدام به یک دسته روایات وارده از طرق اهل سنت و جماعت تمسک کردهاند، روایاتی که صرفنظر از سند، در بین خود تعارض دارند، و بهمین جهت قابل اعتماد نیستند.
دلیل عمدهای که ضعف این قول را روشن میکند دو چیز است.
اول اینکه:
روزه همانطور که دیگران هم گفتهاند یک عبادت عمومی و همگانی است، و اگر منظور از آیه شریفه مورد بحث آن بوده باشد که اینان گفتند، قطعا تاریخ آن را ضبط میکرد، و دیگر اختلافی در ثبوتش پدید نمیآمد و بهمین دلیل نسخ آن نیز ثابت میشد و کسی در آن اختلاف نمیکرد و میبینیم که اینطور نیست، و در هر دو قسمت اختلاف شدید هست.
علاوه بر اینکه ملحق شدن عاشورا به سه روز در هر ماه و وجوب یا استحباب روزه آن بعنوان یک عید از اعیاد اسلامی از بدعتهائی است که بنی امیه لعنهم الله آن را ابداع کردند، بدین جهت ابداع کردند که در آن روز در واقعه کربلا ذریه رسول خدا ص و اهلبیت او را از بین بردند، مردانشان را کشتند و زنان و ذراری ایشان را به اسارت برده اموالشان را غارت کردند، و از خوشحالی و مسرت آن روز را مبارک شمرده، برای خود عید گرفتند، و روزه آنرا تشریع کردند تا از روزه گرفتن آن روز رکتبگیرند.
و باز بهمین منظور برای روزه آن روز فضائلی جعل کردند، و برکاتی تراشیدند، و احادیثی به این مضمون که عاشورا یکی از اعیاد اسلامی است، و بلکه از اعیاد عامهای است که حتی مشرکین جاهلیت و یهود و نصارا هم از زمان بعثت موسی و عیسی آن را پاس میدارند جعل کردند، در حالیکه هیچیک از این مضامین درست نیست، نه یهود عاشورا را عید میدانسته و نه نصارا، و نه مردم جاهلیت و نه اسلام، چون عاشورا نه یک روز ملی بوده تا نظیر نوروز و مهرگان عید ملی و قومی بشود، و نیز در آن روز هیچ واقعهای از قبیل فتح و پیروزی برای ملت اسلام اتفاق نیفتاده، تا نظیر مبعث و میلاد رسولخدا ص روزی تاریخی برای اسلام باشد، و هیچ جهت دینی هم ندارد تا نظیر فطر و قربان عیدی دینی باشد، پس عزت و احترامی که بنی امیه برای عاشورا درست کردهاند عزتی استبدون جهت.
دلیل دوم:
بر ضعف این قول این است که آیه سوم از آیات مورد بحثیعنی آیه:
شهر رمضان الخ سیاقی دارد که با نازل شدنش جدای از دو آیه دیگر نمیسازد، تا ناسخ آیههای قبل باشد:
چون ظاهر سیاق این است که جمله شهر رمضان خبر باشد برای مبتدائی که حذف شده، و یا مبتدائی باشد برای خبری که حذف شده، که توضیحش گذشت در نتیجه بیانی خواهد بود برای جمله:
ایاما معدودات و با در نظر گرفتن این معنا هر سه آیه کلام واحدی خواهد بود، که غرض واحدی را دنبال میکند، و آن عبارت است از واجب بودن روزه ماه رمضان.
و اما اینکه کلمه شهر رمضان مبتداء و جمله:
الذی انزل فیه القران خبر آن باشد، هر چند نظریهای است که آیه شریفه را مستقل از ما قبل میکند، و بنابر آن، آیه شریفه صلاحیت آن را دارد که به تنهائی نازل شده باشد، لیکن صلاحیت آن را ندارد که ناسخ آیه قبلش باشد، برای اینکه میان ناسخ و منسوخ باید منافاتی باشد، و میان این آیه و آیه قبلش هیچ منافاتی نیست، تا این ناسخ آن باشد با اینکه گفتیم در نسخ باید منافات و تباینی در بین باشد.
ضعیفتر از این قول، گفتار جمعی دیگر است، که از کلماتشان بر میآید که خواستهاند بگویند آیه دوم یعنی آیه:
ایاما معدودات الخ ناسخ آیه اول، یعنی آیه:
کتب علیکم الصیام است، به این بیان که قبل از اسلام روزه بر نصارا نیز واجب بود، ولی نصارا در آن کم و زیاد کردند، تا بالاخره بر عدد پنجاه روز قرار گرفت، آنگاه خدای تعالی برای مسلمین روزه رمضان را تشریع کرد، پس رسولخدا ص و مسلمانان در صدر اسلام و قبل از تشریع روزه رمضان همان روزه پنجاه روز مسیحیان را میگرفتند، و آیه اول هم همین را تشریع کرده، میفرماید شما مسلمانان نیز همان روزه مسیحیان را بگیرید، ولی آیه دوم وقتی نازل شد حکم آیه اول را نسخ کرد، چون فرمود روزه در چند روز معینی واجب است.
و وجه ضعیفتر بودن این قول از قول قبلی این است که همه ایرادهائی که به وجه قبلی وارد بود بر آن وارد است، علاوه بر اینکه متمم بودن آیه دومی برای اولی روشنتر از متمم بودن سومی برای دومی است، و نیز روایاتی که این قائل قول خود را مستند به آنها کرده جعلی بودن و مخالفتش با قرآن و با سیاق آیه روشنتر از مخالفت روایات قول اول با آیه است.
فمن کان منکم مریضا او علی سفر فعدة من ایام اخر
حرف فاء در ابتداء آیه میفهماند که مطلب آیه نتیجه و فرع آیه قبل است، که میفرمود:
کتب علیکم الخ، و نیز ایاما معدودات الخ، و معنای مجموع آن چنین میشود:
روزه بر شما واجب شده، و نیز عدد معینی در آن رعایتشده، و همانطور که از اصل روزه رفع ید نمیشود، از عدد آن نیز صرفنظر نمیشود، پس اگر در ایام رمضان عارضهای چون مرض و سفر پیش آید که حکم وجوب روزه را در آن ایام معدوده یعنی ایام رمضان بردارد از این ایام معدوده صرفنظر نمیشود، و باید به همان عدد در سایر روزها روزه گرفت، و این همان حقیقتی است که آیه سوم و لتکملوا العدة الخ متعرض است، پس جمله:
ایاما معدودات الخ همانطور که به بیان گذشته معنای تحقیر و ناچیز بودن ایام را افاده میکند، این معنا را هم افاده میکند، که همین عدد ناچیز رکنی است که در غرض و حکم روزه ماخوذ شده است.
کلمه مرض به معنای خلاف صحت و سلامتی است و کلمه سفر از ماده س ف ر گرفته شده، که به معنای کشف است و گویا سفر را از این جهتسفر میخوانند که مسافر برای بیرون شدن از وطن از خانهاش منکشف و ظاهر میشود، و گویا اینکه فرمود:
او علی سفر و مانند کلمه مریضا نفرمود مسافرا ، برای اشاره به این معنا بوده که آن مسافری روزهاش شکسته میشود که در حال حاضر مسافر باشد، نه در گذشته، مثل کسی که در سفر ده روز در محلی اقامت کرده است، که چنین کسی قبلا مسافر بوده، و فعلا مقیم است، و روزهاش صحیح است و نه در آینده مثل کسی که میخواهد بعد از ظهر حرکت کند که چنین کسی روزه آن روزش صحیح است.
بیشتر دانشمندان و علمای اهل سنت گفتهاند:
از آیه:
فمن کان منکم مریضا او علی سفر فعدة من ایام اخر الخ، استفاده میشود که مسافر میتواند روزه نگیرد، نه اینکه روزه گرفتن برایش حرام است، پس مریض و مسافر، هم میتوانند روزه بگیرند، و هم اینکه افطار نموده به همان عدد از روزهای دیگر سال روزه بگیرند.
لیکن این حرف صحیح نیست، زیرا گفتیم ظاهر جمله:
فعدة من ایام اخر کسی که مریض و مسافر باشد باید چند روزی در ایام دیگر سال روزه بگیرد عزیمت است، نه رخصت، یعنی از ظاهر آن بر میآید که مریض و مسافر نباید در رمضان روزه بگیرند، و این معنا از ائمه اهلبیت ع نیز روایتشده، و مذهب جمعی از صحابه از قبیل عبد الرحمان بن عوف، و عمر بن خطاب، و عبد الله بن عمر، و ابی هریرة، و عروة بن زبیر، نیز همین است، پس جمله نامبرده حجتی است علیه علمای نامبرده از اهل سنت.
ایشان برای توجیه نظریه خود چیزی در آیه تقدیر گرفته گفتهاند، تقدیرش فمن کان مریضا او علی سفر فافطر فعدة من ایام اخر است، یعنی هر کس مریض یا مسافر باشد، و به همین جهت افطار کرده باشد به همان عدد از روزهای دیگر روزه بگیرد.
و این تقدیر دو اشکال دارد، اول اینکه اصولا همانطوری که گفتهاند تقدیر گرفتن خلاف ظاهر است، وقتی گویندهای سخن میگوید تمامی کلماتی که در افاده منظورش دخالت دارد در کلام خود میآورد، و چیزی را نگفته نمیگذارد مگر آنکه به اتکاء قرینهای که در کلامش هستیک کلمه را حذف کند، چون یقین دارد خواننده یا شنونده با وجود آن قرینه میفهمد که فلان کلمه حذف شده است و اما بدون قرینه دستبه چنین حذفی نمیزند.
اشکال دوم اینکه:
به فرضی که تسلیم شویم و قبول کنیم که کلمه فافطر در آیه حذف شده، تازه این کلام هم دلالتی بر رخصت ندارد، کدام شنوندهای از عبارت و هر کس مریض یا مسافر باشد، و افطار کرده باشد در ایامی دیگر روزه بگیرد ، میفهمد روزه در سفر و مرض جایز است؟
آری نهایت چیزی که از عبارت فمن کان مریضا او علی سفر فافطر ، در این مقام که به گفته سایر مفسرین نیز مقام تشریع است استفاده میشود، این است که افطارش گناه نبوده چون جایز بوده، البته جواز به معنای اعم از وجوب و استحباب و اباحه، جوازی که با وجوب و استحباب و اباحه میسازد، و اما اینکه به معنای سومی یعنی الزامی نبودن افطار باشد به هیچ وجه لفظ آیه بر آن دلالت ندارد، بلکه باز هم بر خلاف آن دلالت میکند، چون قانونگذار حکیم در مقام تشریع خود، هرگز در بیان آنچه باید بیان کند کوتاهی نمیکند، و این خود روشن است.
و علی الذین یطیقونه فدیة طعام مسکین
کلمه یطیقون از مصدر اطاقه است، و اطاقه همانطور که بعضی گفتهاند به معنای به کار بستن تمامی قدرت در عمل است که لازمه آن این است که عمل نامبرده آنقدر دشوار باشد، که همه نیروی انسان در انجامش مصرف شود، در نتیجه معنای جمله و علی الذین یطیقونه این است که هر کس روزه برایش مشقت داشته باشد، و کلمه فدیه به معنای بدل و عوض است و در اینجا به معنای عوض مالی است، که همان طعام مسکین یعنی سیر کردن یک مسکین گرسنه است از غذائی که خود انسان میخورد، البته نه آن غذای سادهای که گاهی میخورد، و نه آن غذای لذیذی که باز گاه گاه میخورد، بلکه از غذای متوسطی که غالبا استفاده میکند، و حکم این فدیه نیز مانند حکم قضای روزه مریض و مسافر واجب است، چون تعبیر و علی الذین تعبیری است که وجوب تعیینی را میرساند، نه تخییری و نه رخصت را.
بعضی از مفسرین گفتهاند جمله نامبرده نیز رخصت را میرسانده و سپس نسخ شده چون خدای سبحان در اول، همه مردم را که میتوانند روزه بگیرند مخیر کرد بین روزه گرفتن و کفاره دادن از هر روز به طعام یک مسکین، چون مردم در آن ایام عادت به روزه نداشتند، بعدها که رفته رفته عادت کردند، این آیه به وسیله آیه:
فمن شهد منکم الشهر فلیصمه الخ نسخ شد.
بعضی دیگر از همین مفسرین گفتهاند:
تنها نسبتبه اشخاص توانا نسخ شد و قرار شد حتما روزه بگیرند، و اما مثل پیر زن و پیرمرد سالخورده و زن حامله و زن بچه شیرده آیه نسخ نشد، و حکم جواز افطار و فدیه دادن باقی ماند.
و به جان خودم اینگونه تفسیرها بازی کردن با قرآن و پاره پاره کردن آیات آن است، و اگر خواننده عزیز در آیات سهگانه مورد بحث دقت کند خواهد دید که هر سه یک غرض را دنبال میکند، و یک سیاق متصل و جملاتی به هم پیوسته و بیانی روشن دارد، آنگاه اگر این کلام واحد و پیوسته را با نظریه این مفسرین تطبیق دهد، خواهد دید که دیگر آن سیاق پیوسته را ندارد، جملاتش با یکدیگر متنافی است، اولش آخرش را نقض میکند، یک جا میگوید:
کتب علیکم الصیام روزه بر شما واجب شده، دنبالش میگوید آنهائی که میتوانند روزه بگیرند میتوانند افطار نموده به جای آن طعام دهند، و در آخر میگوید:
روزه بر همه شما واجب است تا حکم آخری ناسخ حکم فدیه نسبتبه خصوص قادران باشد، و حکم فدیه نسبتبه غیر قادران به حال خود باقی بماند، با اینکه در آیه شریفه بنا بر این تصویر حکم غیر قادرین اصلا بیان نشده است.
مگر اینکه کسی بگوید کلمه یطیقونه قبل از نسخ شدن به معنای قدرت داشتن است، و بعد از نسخ به معنای قدرت نداشتن، و این پیدا است که چقدر بیپایه است.
و سخن کوتاه اینکه بنا بر این باید جمله:
و علی الذین یطیقونه الخ که در وسط آیات قرار گرفته ناسخ جمله:
کتب علیکم الصیام در اول آیات باشد، که با آن تنافی دارد، آن وقت این سؤال پیش میآید که چرا بدون هیچ علتی حکم ناسخ را مقید به کسانی کرده که توانائی ندارند.
و نیز لازمه این تفسیر این است که جمله:
فمن شهد منکم الشهر فلیصمه تنها ناسخ حکم کسانی باشد که قادر بر روزهاند، نه آنهائی که از روزه عاجزند با اینکه ظاهر عبارت ناسخ مطلق است، هم قادر را شامل میشود و هم عاجز را، علاوه بر اینکه اصلا منسوخ شامل حکم عاجز نبود، تا ناسخ بخواهد آن حکم را برای عاجز باقی بدارد، و این تالی فاسدها فاحشترین تالی فاسدهایند.
حال اگر علاوه بر نسخهائی که از آقایان برای تو خواننده عزیز نقل کردیم، نسخهای دیگری که در باره این سه آیه ذکر کردهاند اضافه کنی، آن وقت تفسیری عجیب خواهی دید، و آن نسخها این است که گفتهاند جمله:
شهر رمضان ناسخ جمله:
ایاما معدودات الخ است، و جمله ایاما معدودات هم ناسخ جمله کتب علیکم الصیام است.
بد نیست دوباره نسخهائی را که آقایان در سه آیه قرآن قائل شدهاند بشماریم، تا بازیگری با کلام خدا بر ایمان روشنتر بشود:
1 جمله:
و علی الذین یطیقونه الخ ناسخ جمله:
کتب علیکم الصیام است.
2 جمله:
فمن شهد منکم الشهر فلیصمه ناسخ حکم و علی الذین یطیقونه است.
3 جمله:
شهر رمضان ناسخ جمله ایاما معدودات است.
4 جمله:
ایاما معدودات الخ ناسخ کتب علیکم الصیام است.
مترجم
فمن تطوع خیرا فهو خیر له
کلمه تطوع از ماده ط و ع است.
و معنای طوع مقابل معنای کراهت است، و یا بگو به این معنا است که انسان کاری را به رضا و رغبتخود انجام دهد، آنگاه همین طوع وقتی به باب تفعل میرود و به صورت تطوع در میآید.
معنای داوطلب بودن هم بر آن اضافه میشود پس تطوع به معنای این است که انسان خودش داوطلبانه کاری را انجام دهد که اطاعتخدا هم هست، بدون اینکه در انجام آن کراهتی داشته باشد، و اظهار ناراحتی و گرانباری کند، حال چه اینکه آن عمل الزامی و واجب باشد.
و چه غیر الزامی و مستحب.
این معنای اصلی کلمه تطوع بوده، پس اگر میبینیم که فعلا در خصوص افعال مستحب استعمال میشود یک اصطلاحی است جدید، که بعد از نزول قرآن در بین مسلمانان رائج گشته، و منشاش هم این بوده که معمولا عمل نیکی که یک مسلمان داوطلبانه انجام میدهد عمل مستحب است، و اما عمل واجب هر چه هم که بطوع و رغبت انجام شود باز بوئی از اکراه و اجبار در آن هست.
و سخن کوتاه آنکه کلمه تطوع همانطور که دیگران هم گفتهاند دلالتی بر خصوص استحباب ندارد، نه مادهاش ط و ع و نه هیاتش تفعل ، در نتیجه میتوان گفتحرف فاء که در آغاز جمله آمده جمله را فرع و نتیجه معنائی میکند که از کلام سابق استفاده میشد، و معنای مجموع کلام و خدا داناتر است این میشود:
روزه بر شما واجب شده است، و در آن خیر و صلاح شما رعایتشده، علاوه بر اینکه با داشتن این فریضه شما هم جزء امتهائی میشوید که قبل از شما بودند، با این تفاوت که در این فریضه تخفیف و تسهیلی برای شما منظور شده است، پس آن را بطوع و رغبتبیاورید، نه با کراهت چون هر کس عمل خیر را بطوع بیاورد بهتر است تا همان عمل را به کره بیاورد.
از اینجا روشن میشود که جمله:
فمن تطوع خیرا از قبیل به کار بردن سبب در جای مسبب است، سادهتر بگویم در این جمله سخن از خصوص روزه نشده بلکه سخن از مطلق تطوع خیر شده، که سبب تطوع در روزه است، نظیر آیه:
قد نعلم انه لیحزنک الذی یقولون فانهم لا یکذبونک و لکن الظالمین بایات الله یجحدون 9 یعنی غم مخور و صبر کن که علت تکذیب ایشان انکار آیات خدا است، چون در این آیه نیز سبب تکذیب در جای تکذیب نشسته.
بعضی از مفسرین گفتهاند جمله مورد بحثیعنی فمن تطوع خیرا فهو خیر له مرتبط به جمله قبل است، که میفرمود:
و علی الذین یطیقونه فدیة طعام مسکین الخ، و معنای مجموع آن دو جمله این است که کسی که بیشتر از طعام یک مسکین فدیه بدهد، مثلا برای یک روز روزه دو نفر مسکین را طعام دهد و یا طعام دو مسکین را به یک نفر بدهد برایش بهتر است.
اشکالی که بر این تفسیر وارد است همانست که گفتیم:
کلمه تطوع اختصاص به مستحبات ندارد علاوه بر اینکه بنا بر این تفسیر فاء تفریع بیمعنا میشود چون در نتیجه قرار گرفتن تطوع به آن معنا بیش از طعام یک مسکین دادن بر حکم فدیه هیچ نکته معقولی بنظر نمیرسد، علاوه بر اینکه اصولا کلمه تطوع بخیر هیچ دلالتی بر تطوع به زیادتر دادن ندارد.
و ان تصوموا خیر لکم ان کنتم تعلمون
این جمله متمم جمله قبلی است، و معنایش به حسب تقدیر به آن بیانی که گذشت این میشود با روزهای که بر شما واجب شده تطوع کنید، و آن را داوطلبانه بیاورید، که تطوع به کار خیر بهتر است، و روزه هم که خیر شما است پس تطوع به روزه هم خیری علاوه بر خیر دیگر است.
و بعضی از مفسرین گفتهاند:
جمله مورد بحثیعنی و ان تصوموا خیر لکم خطاب به کسانی است که از روزه گرفتن معذورند، نه عموم مؤمنین که در جمله روزه بر شما واجب شده مخاطب بودند، چون ظاهر عبارت نامبرده رجحان روزه است، و معلوم است که رجحان با ترک هم میسازد، در نتیجه عبارت ظاهر در استحباب روزه میشود نه وجوب که منافی با ترک است، و چون میدانیم روزه واجب است ناگزیر عبارت نامبرده را حمل میکنیم بر رجحان و استحباب روزه برای کسانی که از ناحیه شرع مجاز در ترک آنند، مانند مریض و مسافر که میگوئیم روزهای که بر همه واجب استبر مریض و مسافر مستحب است، و بهتر آن است که آنها نیز روزه را بر افطار ترجیح دهند، و در عین حال قضای آنرا هم بگیرند.
اما این تفسیر به خاطر اشکالاتی که بر آن وارد است صحیح نیست.
اشکال اول اینکه:
دلیلی بر طبق آن نیست.
اشکال دوم اینکه:
اگر مراد از جمله:
و ان تصوموا خیر لکم استحباب روزه برای مریض و مسافر بود، با در نظر گرفتن اینکه در جمله:
فمن کان منکم مریضا الخ مریض و مسافر غایب به حساب آمدهاند، جا داشت در جمله بعدی هم غایب به حساب آمده، در بارهشان بفرماید:
و ان یصوموا خیر لهم مریض و مسافر اگر روزه بگیرند بر ایشان بهتر است، ولی فرمود:
اگر روزه بگیرید برایتان بهتر است پس معلوم میشود در جمله دوم روی سخن با خصوص مسافر و مریض نیست.
اشکال سوم اینکه:
جمله اولی به خوبی دلالت دارد بر اینکه مریض و مسافر مختارند در گرفتن و نگرفتن روزه، نه اینکه گرفتن روزه رجحان داشته باشد، بلکه جمله بعدیش که میفرماید:
فعدة من ایام اخر صریح در این است که حتما باید در روزهای دیگر روزه بگیرند، آن وقت چطور مفسرین نامبرده میتوانند بگویند آیه در صدد بیان رجحان روزه بر ترک آن است.
اشکال چهارم اینکه:
اگر جمله اولی فمن کان منکم الخ در صدد بیان ترخیص روزه برای مسافر و مریض باشد، و بگوید گرفتن و نگرفتن روزه برای معذورین یکسان است، البته جا داشت در جمله بعدی بفرماید بلکه گرفتن آن بهتر است، تا یک طرف تخییر را ترجیح داده و بیانگر رجحان آن باشد، ولی جمله اولی در مقام بیان روزه رمضان و روزه ایام دیگر سال است، و با چنین زمینهای دیگر ممکن نیست تنها از جمله:
و ان تصوموا خیر لکم و بدون هیچ قرینهای در کلام استفاده کنیم که میخواهد روزه رمضان را بر روزه غیر رمضان ترجیح دهد.
اشکال پنجم اینکه:
مقام آیات، مقام بیان حکم نیست، تا ظهور رجحان از جمله فمن کان با حکم وجوبی منافات پیدا کند، بلکه مقام، همانطور که در سابق هم گذشت مقام بیان ملاک تشریع است، و اینکه اگر شارع اسلام حکمی را صادر میکند خالی از فلسفه و حکمت و خیر و نیکوئی نیست، و عینا نظیر آیه:
فتوبوا الی بارئکم فاقتلوا انفسکم ذلکم خیر لکم 10 ، و آیه:
فاسعوا الی ذکر الله و ذروا البیع ذلکم خیر لکم ان کنتم تعلمون 11 ، و آیه:
تؤمنون بالله و تجاهدون فی سبیل الله باموالکم و انفسکم ذلکم خیر لکم ان کنتم تعلمون 12 است که در هر سه آیه میفرماید، حکمی که شده برای شما خیر است و آیات در این باب بسیار است.
شهر رمضان الذی انزل فیه القران هدی
ماه رمضان نهمین ماه از ماههای سال قمری و عربی است، که بین ماه شعبان و شوال واقع است، و در قرآن کریم از ماههای دوازدهگانه غیر از ماه رمضان نام هیچ ماه دیگری نیامده.
و کلمه نزول به معنای پائین آمدن و وارد شدن از نقطه بلند است، و فرق میان انزال و تنزیل این است که انزال به معنای نازل کردن دفعی و یک پارچه است، و تنزیل به معنای نازل کردن تدریجی است، و کلمه قرآن اسم کتابی است که خدای تعالی آنرا بر پیامبر گرامیش محمد ص نازل کرده، و به این جهت آن را قرآن نامیده که قبلا از جنس خواندنیها نبود، و به منظور اینکه درخور فهم بشر شود نازلش کرد و در نتیجه کتابی خواندنی شد، چنانکه فرمود:
انا جعلناه قرانا عربیا لعلکم تعقلون 13 و این کلمه هم بر مجموع قرآن اطلاق میشود و هم بر اجزای آن.
و این آیه شریفه دلالت دارد بر اینکه قرآن یک پارچه در ماه رمضان نازل شده، از سوی دیگر ظاهر آیه شریفه:
و قرانا فرقناه لتقراه علی الناس علی مکث، و نزلناه تنزیلا 14 دلالت دارد بر اینکه قرآن کریم به تدریج و در مجموع مدت دعوت رسولخدا ص یعنی در مدت تقریبا بیست و سه سال نازل شده، تاریخ هم مؤید این معنا است، و از همین جهتبعضی گمان کردهاند که آیه مورد بحثبا این آیه منافات دارد.
و بعضی دیگر در پاسخ گفتهاند:
قرآن کریم دو بار نازل شده، یکبار در ماه رمضان بطور یک پارچه به آسمان دنیا نازل شد و بار دیگر از آسمان دنیا به تدریجبر زمین نازل شده، و این پاسخی است که مفسرین نامبرده آنرا از روایات گرفتهاند که بعضی از آنها را در بحث روایتی آینده نقل خواهیم کرد.
ان شاء الله ولی بعضی دیگر به این مفسرین اشکال کردهاند، که در آیه مورد بحث که تعبیر به انزال یعنی نازل شدن یک پارچه فرموده دنبالش فرموده:
هدی للناس و بینات من الهدی و الفرقان به این منظور نازل شده که باید هدایتگر مردم و فارق میان حق و باطل باشد، و دلائلی روشن از هدایت ارائه دهد، و این معنا با نازل شدن به آسمان دنیا نمیسازد، چون بنا بر این تفسیر قرآن کریم سالها در آسمان دنیا بود، در حالی که هدایتگر برای مردم نبود.
بعضی دیگر از این ایراد پاسخ دادهاند به اینکه هدایتبودن قرآن البته به این معنا که میتواند هادی مردم باشد و مردم را از ضلالت نجات دهد و فارق میان حق و باطل باشد، معنائی است که منافات ندارد با اینکه چند سالی در آسمان دنیا بدون هدایت فعلی و خلاصه راکد مانده باشد، تا وقتی زمان به کار افتادنش رسید از آسمان به زمین نازل گردد، و نظائر آن بسیار است، مانند قوانینی که از مجلس قانونگذاری گذشته تا هر وقت زمان بکار بردن فلان مادهاش رسید آنرا به کار ببرند، و از قوه به فعلیت در آورند.
این بود پرسش و پاسخهائی که پیرامون آیه کردهاند، و لیکن حق مطلب این است که حکم قوانین و دستورات با حکم خطاباتی که متوجه اشخاص میشود فرق دارد، در خطابات باید قبل از صدور خطاب مخاطبی باشد، هر چند به مدتی اندک آنگاه به او خطاب کنند، و معنا ندارد خطاب از مقام تخاطب جلوتر باشد، و در قرآن کریم از این خطابها بسیار است، مانند خطاب در آیه:
قد سمع الله قول التی تجادلک فی زوجها و تشتکی الی الله و الله یسمع تحاورکما 15.
و خطاب در آیه:
و اذا راوا تجارة او لهوا انفضوا الیها و ترکوک قائما.
16 و آیه:
رجال صدقوا ما عاهدوا الله علیه، فمنهم من قضی نحبه و منهم من ینتظر، و ما بدلوا تبدیلا.
17 که در این سه آیه و امثال آن خطابها متوجه مخاطبینی است که قبل از خطاب وجود داشتهاند.
علاوه بر اینکه در قرآن کریم ناسخ و منسوخ هست و معنا ندارد که ناسخ و منسوخ هر دو در یک زمان نازل شوند.
بعضی از مفسرین پاسخ دادهاند که مراد از نزول قرآن در ماه رمضان نزول آن قسمتی از قرآن است که در رمضان نازل شده.
ولی این جواب هم درست نیست، برای اینکه مشهور در نزد مفسرین این است که رسولخدا ص که مبعوث به قرآن بوده در روز بیست و هفتم از ماه رجب مبعوث شده، و بین رجب تا رمضان بیش از یک ماه فاصله است، آن وقت چگونه ممکن است در این مدت بعثت آن جناب از نزول قرآن خالی باشد.
از اینهم که بگذریم آیههای اول سوره علق شهادت میدهد که این سوره اولین سورهای بوده که نازل شده، و در اولین روز بعثت نازل شده، و همچنین سوره مدثر شهادت میدهد که در روزهای اول دعوت نازل شده، و به هر حال بسیار بعید است که اولین آیه نازل، در ماه رمضان باشد علاوه بر اینکه جمله مورد بحث که میفرماید:
شهر رمضان الذی انزل فیه القران دلالت صریحی ندارد بر اینکه مراد از قرآن اولین قسمت نازل آن باشد، پس حمل آیه بر اولین جزء نازل آن حملی استبدون دلیل.
و نظیر این آیه در دلالتبر اینکه قرآن در یک زمان نازل شده آیه:
و الکتاب المبین اناانزلناه فی لیلة مبارکة انا کنا منذرین 18 و آیه:
انا انزلناه فی لیلة القدر 19 میباشد چونکه از این آیات بر میآید همه قرآن در یک زمان نازل شده، و ظاهر آنها نمیسازد با اینکه منظور نزول اولین قسمت نازل آن باشد، و یا منظور اولین روز انزال آن باشد، قرینهای هم در کلام نیست که بخاطر آن قرینه بتوانیم دست از ظاهر آن برداریم.
و آنچه از تدبر در آیات کتاب بر میآید مطلبی دیگر غیر از همه این مطالب است، چون در آیاتی که میگوید قرآن در ماه رمضان و یا در شبی از شبهای آن نازل شد تعبیر به انزال آمده، که دلالتبر نازل کردن یکپارچه قرآن دارد، و در هیچیک از آنها تعبیر به تنزیل نیامده، مثلا یکجا فرموده:
شهر رمضان الذی انزل فیه القران 20 جای دیگر فرموده:
حم و الکتاب المبین انا انزلناه فی لیلة مبارکة 21 ، و در جای دیگر فرموده:
انا انزلناه فی لیلة القدر 22.
و این تعبیر و نازل شدن یکپارچه به دو اعتبار میتواند باشد، یکی به اعتبار اینکه مجموع و رویهمرفته قرآن و یا بعضی از آن یکپارچه و یک دفعه نازل شده هر چند که تکتک آیاتش به تدریج نازل شده باشد، همچنانکه در مورد باران با اینکه قطره قطره نازل میشود، ولی به اعتبار اینکه مجموع بارانها و قطرات مفید فائده بوده تعبیر میکند به اینکه کماء انزلناه من السماء 23 و نیز بهمین اعتبار فرموده:
کتاب انزلناه الیک مبارک لیدبروا آیاته 24.
دوم به اعتبار اینکه کتاب ماورای آنچه ما با فهم عادی خود از آن میفهمیم، که معلوم است فهم عادی ما مستلزم آن است که آیاتش را جدا جدا تدبر کنیم، و خود هم جدا جدا و به تدریج نازل شود، حقیقت دیگری دارد که به لحاظ آن حقیقت امری واحد و غیر تدریجی است، و نزولش به انزال یک دفعه است، نه تنزیل نزول بتدریج.
و همین اعتبار دومی از آیات کریمه قرآن استفاده میشود مانند آیه:
کتاب احکمت آیاته ثم فصلت من لدن حکیم خبیر 25 چون کلمه احکمت از احکام است و احکام در مقابل تفصیل است، و تفصیل عبارت است از اینکه کتاب را فصل فصل و قطعه قطعه کنند، در نتیجه احکام به معنای آن است که به نحوی باشد که جزء جزء نداشته و اجزایش از یکدیگر متمایز نباشد، چون همهاش به یک معنا بر میگردد، که آن معنا جزء و فصل ندارد و آیه شریفه صریح است در اینکه این تفصیل که ما امروز در قرآن مشاهده میکنیم تفصیلی است که بعدها به قرآن داده شده، و گرنه در آغاز محکم و بدون جزء و فصل بوده.
از این آیه روشنتر، آیه و لقد جئناهم بکتاب فصلناه علی علم هدی و رحمة لقوم یؤمنون.
هل ینظرون الا تاویله یوم یاتی تاویله یقول الذین نسوه من قبل قد جاءت رسل ربنا بالحق 26.
و آیه و ما کان هذا القران ان یفتری من دون الله، و لکن تصدیق الذی بین یدیه و تفصیل الکتاب لا ریب فیه من رب العالمین تا آنجا که میفرماید:
بل کذبوا بما لم یحیطوا بعلمه و لما یاتهم تاویله 27 چه از این آیات و مخصوصا آیه شریفه سوره یونس به خوبی استفاده میشود که مساله تفصیل و جداسازی امری است که بعدها بر کتاب خدا عارض شده است و قبلا به این صورت نبوده.
پس کتاب به خودی خود چیزی است، و تفصیلی که عارض بر آن شده چیزی دیگر، و کفاری که کتاب را تکذیب کردند تکذیبشان مربوط به تفصیل کتاب است، و ناشی از این است که فراموش کردند این تفصیل به چه چیز برگشت میکند و به زودی در قیامت میفهمند و جز فهمیدن چارهای ندارند، آن وقت پشیمان میشوند در حالی که پشیمانی سودی برایشان نداشته، و راه گریزی هم ندارند، و این آیه اشعاری هم به این معنا دارد که کتاب اصلی تاویل کتاب خواندنی یعنی قرآن است.
از آیه مورد بحث روشنتر این آیه شریفه است:
حم و الکتاب المبین، انا جعلناه قرانا عربیا لعلکم تعقلون و انه فیام الکتاب لدینا لعلی حکیم 28 چون این آیه ظهور در این معنا دارد که قرآن قبلا در کتاب مبینی بوده که خواندنی و عربی نبوده، و بعدها خواندنی و عربی شده، و لباس الفاظ آنهم به واژه عربیت پوشیده، تا مردم آن را بفهمند و گرنه همین کتاب قبلا در ام الکتاب ، که نزد خدا مقامی بلند داشته است، بوده مقامی که دستخرد بدان نمیرسد، کتابی که حکیم است، یعنی مانند کتاب قرآن آیه آیه و سوره سوره نیست.
و آیات شریفه فلا اقسم بمواقع النجوم، و انه لقسم لو تعلمون عظیم، انه لقران کریم، فی کتاب مکنون، لا یمسه الا المطهرون، تنزیل من رب العالمین 29 نیز در سیاق آیه سوره زخرف است، چون از ظاهر آن به خوبی بر میآید، قرآن کریم در کتاب مکنون و پنهان از دید بشر قرار داشته، در کتابی که جز پاکان کسی با آن تماس ندارد، و از آن کتاب که نزد رب العالمین است نازل شده است، و اما قبل از نازل شدن موقعیتی در کتاب مکنون داشته، مکنون از اغیار همان که در آیه سوره زخرفام الکتابش خوانده، و در سوره بروج لوح محفوظش نامیده و فرموده:
بل هو قرآن مجید فی لوح محفوظ 30 بلکه این لوح از این جهت محفوظ است که دگرگونگی در آن راه ندارد، و معلوم است قرانی که باید به تدریج نازل شود چون به عالمی نازل میشود که زمان و تدرج بر همه آن حاکم است هرگز از ناسخ و منسوخ و از تدریجخالی نیست و این تدرج خود نوعی تبدل است، پس کتاب مبین که اصل قرآن است و خالی از تفصیل و تدرج است، امری است غیر این قرآن نازل شده، و قرآن به منزله لباسی استبرای آن امر.
و همین معنا یعنی اینکه قران، نازل شده و بشری شده کتاب مبین که ما آن را حقیقت کتاب مینامیم باشد، و به منزله لباسی باشد برای اندام صاحب لباس، و مثال باشد برای حقیقت و نیز به منزله مثل باشد برای غرض صاحب کلام، خود مصحح آن است که احیانا آن حقیقت را هم قرآن بنامیم همچنانکه در آیه شریفه:
بل هو قرآن مجید فی لوح محفوظ 31 و آیاتی دیگر این تعبیر آمده، و همین نکته باعث میشود که آیه:
شهر رمضان الذی انزل فیه القران 32 ، و آیه انا انزلناه فی لیلة القدر 33 ، و آیه انا انزلناه فی لیلة مبارکة 34 را که دلالت دارند بر اینکه قرآن یک دفعه نازل شده حمل کنیم بر نازل شدن حقیقت قران، یعنی کتاب مبین، بر قلب رسولخدا ص در یک شب، همچنانکه همین قرآن بعد از آنکه بشری و خواندنی و مفصل شد، تدریجا در مدت بیست و سه سال دعوت نبویه نازل شده است.
این نزول تدریجی از آیات زیر استفاده میشود:
و لا تعجل بالقران من قبل ان یقضی الیک وحیه 35 و آیات:
لا تحرک به لسانک لتعجل به، ان علینا جمعه و قرانه، فاذا قراناه فاتبع قرانه ثم ان علینا بیانه 36 چون از این آیات بر میآید که رسولخدا ص میدانسته چه آیهای بر او نازل میشود، و به همین جهت قبل از آنکه وحی آیهای تمام شود او از پیش، آیه را میخوانده، و خدای تعالی از این کار نهیش فرمود، که ان شاء الله توضیحش در جای مناسب خواهد آمد.
و سخن کوتاه آنکه:
اگر کسی در آیات قرانی تدبر و دقت کند هیچ چارهای جز این ندارد که اعتراف کند به اینکه آیات قرانی دلالت دارد بر اینکه این قرانی که تدریجا بر رسول خدا ص نازل شده متکی بر حقیقتی است متعالی و بس بلند که عقول عامه بشر قاصر از درک آن، و دست افکار ملوث به لوث هوسها و قذارتهای مادهشان از رسیدن به آن حقیقت کوتاه است، و اینکه نخست این حقیقتبر رسولخدا ص نازل شده بود و به وی تعلیم داده بود که منظورش از کتاب که بعدا تدریجا نازل میشود چیست.
و ما ان شاء الله در بحث پیرامون تاویل و تنزیل در تفسیر آیه شریفه:
هو الذی انزل علیک الکتاب منه آیات محکمات 37 باز در این باره سخن خواهیم گفت.
این آن مطلبی است که گفتیم با دقت و تدبر از آیات کریمه قرآن به دست میآید بله محدثین که کارشان تنها نقل حدیث است و نیز علمای علم کلام و همچنین علمای مادی این عصر از آنجا که منکر ماورای ماده و محسوساتند ناگزیر شدهاند این آیات و نظائر آن را که دلالت دارند بر اینکه مثلا قرآن هدایت و رحمت و نور و روح و مواقع نجوم و کتاب مبین است، و یا در لوح محفوظ و نازل از ناحیه خدا است، و یا در صحف مطهره است، و یا تعبیرات دیگری که از قرآن شده، همه را حمل کنند بر اقسامی از استعاره و مجازگوئی، و با این عمل خود قرآن را همپایه یک کتاب شعری کردهاند، که به قول معروف هر چه گزافیتر و دروغتر باشد شیرینتر و شیواتر است.
بعضی دیگر از اهل بحث و تحقیق در معنای اینکه چگونه ممکن است قرآن در ماه رمضان نازل شده باشد؟
گفتاری دارد که خلاصهاش از نظر خواننده میگذرد.
هیچ شکی نیست در اینکه بعثت رسولخدا ص قرین و توام با نزول اولین بخش آن بوده، و در آن بخش به وی دستور داده که مردم را تبلیغ و انذار کن، از سوی دیگر در این نیز هیچ شکی نیست که بعثت و نزول اولین بخش قران، در شب اتفاق افتاده، برای اینکه آیه شریفه:
انا انزلناه فی لیلة مبارکة انا کنا منذرین 38 ، صریحا میفرماید:
که قرآن در شب نازل شده، و باز شکی نیست که آن شب از شبهای رمضان بوده، برای اینکه در سوره بقره آیه 185 میفرماید:
شهر رمضان الذی انزل فیه القران.
پس تا اینجا هیچ شکی نیست تنها گفتگو در این است که منظور این آیات تمام قرآن استیا بعضی از آن؟
در پاسخ از این سؤال میگوئیم:
گو اینکه همه قرآن در یک شب نازل نشده، اما همینکه سوره حمد که مشتمل بر بسیاری از معارف قرآن است در یک شب نازل شده، مثل این است که همه قرآن در یک شب نازل شده باشد، و بهمین اعتبار میشود گفت:
ما قرآن را در فلان شب نازل کردیم.
پاسخ دیگری که میتوان گفت اینکه:
کلمه قرآن همانطور که بر همه آیات بین دو جلد اطلاق میشود، بر بعض از آن نیز اطلاق میگردد، همانطور که بر سایر کتب آسمانی از قبیل تورات و انجیل و زبور نیز اطلاق میگردد، و این خود اصطلاحی است از قرآن کریم.
آنگاه اضافه کرده:
که اولین بخشی که نازل شده اقرء باسم ربک الذی خلق.
39 است که در شب بیست و پنجم رمضان نازل شد، در حالی که رسول خدا ص در وسط بیابان بود، و به طرف خانه خدیجه میآمد، همینکه این آیات به وی وحی شد به خاطرش رسید از جبرئیل بپرسد:
چگونه پروردگار خود را یاد کند، دوباره جبرئیل خود را به وی نشان داد و تعلیمش داد که بگوید:
بسم الله الرحمن الرحیم الحمد لله رب العالمین تا آخر سوره حمد، و سپس کیفیت نماز را به او یاد داد، و از نظرش غائب شد، رسول خدا ص به خود آمد در حالی که اثری از جبرئیل نیافت، تنها از آنچه دیده بود، تعبی و کوفتگی در خود احساس کرد، تعبی که همواره بعد از دیدن جبرئیل به او دست میداد، و چون اولین بار بود که به چنین منظرهای بر میخورد و نمیدانست که از طرف خدا مبعوث به نبوت و هدایتخلق شده، لذا وقتی به خانه درامد از شدت خستگی آن شب را تا به صبح خوابید، صبح آن شب مجددا فرشته وحی نزد او برگشت و این سوره را بر او نازل کرد:
یا ایها المدثر قم فانذر.
40 آنگاه مفسر نامبرده میگوید پس معنای نازل شدن قرآن همین نازل شدن سوره حمد است، که در ماه رمضان و مصادف با شب قدر نازل شده، و اما آنچه در کتب شیعه دیده میشود که بعثت در روز بیست و هفتم رجب بوده، روایاتی است که علاوه بر اینکه جز در بعضی از کتب شیعه که تاریخ تالیفش جلوتر از قرن چهارم هجرت نیست، یافت نمیشود مخالف کتاب خدا نیز هست، چون متوجه شدید که کتاب خدا نزول قرآن را در ماه رمضان دانسته.
سپس اضافه میکند:
که در این میان روایات دیگری هست مؤید آن روایات که میگوید معنای نزول قرآن در ماه رمضان این است که قرآن قبل از بعثت رسولخدا ص یک جا از لوح محفوظ به بیت المعمور نازل شد، و جبرئیل آن را در بیت المعمور به ملائکه املاء کرد، تا آنکه بعد از بعثتبه تدریجبر رسول خدا ص نازل شد.
و این روایات اوهامی استخرافی که دست اجانب آنها را با روایات اسلام آمیخته کرده و به چند جهت مردود است، 1 مخالف کتاب خدا هستند 2 لوح محفوظ را جزء ماورای طبیعت دانسته در حالی که لوح محفوظ عبارت است از عالم طبیعت و بیت المعمور عبارت است از کره زمین، که با سکونتبشر معمور و آباد گشت، این بود خلاصه گفتار آن مفسر.
مؤلف:
من نمیدانم کدام یک از جملات این مفسر که سراسر آن فاسد است قابل اصلاح است تا به وجهی از وجوه با حق و حقیقت منطبق شود، چون در چنین صورتی قضیه شبیه مثل معروف میشود که میگویند وصله از خود جامه بیشتر است.
زیرا اولا این افسانه که وی از پیش خود در باره بعثت درست کرده و یا اینکه گفته اولین بخش نازل شده چیست اقرء باسم ربک وقتی نازل شد که رسول خدا ص در راه بود، و بعد از آن سوره حمد نازل شد، و آنگاه نماز را به آن جناب تعلیم داده و آن حضرت داخل خانه شد و از خستگی به خواب رفت، و صبح آن شب سوره مدثر نازل شده، امر به تبلیغش نمود همه اینها مطالبی است که نه آیه محکمه دلالتبر آن دارد، و نه سنت قائمه، بلکه تنها و تنها قصهای است تخیلی که نه با کتاب موافق است و نه با حدیث، و بیان ناسازگاریش خواهد آمد.
و ثانیا وی گفته:
که بطور مسلم بعثت و نزول قرآن و امر به تبلیغ هر سه مقارن هم اتفاق افتاد، و در مقام تفسیر و توضیح این سخن گفته است:
نبوت با نزول قرآن آغاز شد و رسولخدا ص تنها در یک شب نبی و غیر رسول بود، و صبح همان شب به مقام رسالت هم رسید، چون سوره مدثر او را امر به تبلیغ نمود، ولی این مفسر هرگز نمیتواند بر طبق گفتههای خود دلیلی از کتاب یا سنتبیاورد، و عجب اینجا است که مساله را از مسلمات گرفته، در حالی که چنین نیست اما از نظر سنت مسلم نیستبرای اینکه کتب سنت چه آنها که علمای اهل سنت تالیف کردهاند، و چه آنها که علمای امامیه تالیف کردهاند، همه بعد از دو قرن و بیشتر از عصر رسولخدا ص تدوین شدهاند، هر چند که مفسر نامبرده این اشکال را منحصرا به کتب شیعه وارد دانسته، ولی تمامی کتب عامه نیز اینطور بودهاند، اگر در روایات شیعه دسیسه شده باشد.
در روایات عامه نیز شده است و اما کتب تاریخ علاوه بر اینکه متعرض این جزئیات نشده احتمال دسیسه در آنها بیشتر است، و اگر بیشتر هم نباشد حداقل مانند کتب حدیث در معرض آن بوده است.
و اما کتاب خدا که برای هر اهل فنی روشن است که دلالت آیات آن بر مساله بعثت قاصرتر از دلالت روایات است، بلکه میتوان گفت آیات قرآن بر خلاف آنچه مفسر نامبرده در مساله بعثت گفته دلالت دارد، و رسما افسانه و بافتههای او را تکذیب میکند، چون سوره علق بطوریکه اهل حدیث گفتهاند و به شهادت پنج آیه اول آن اولین سورهای بوده که بر رسولخدا ص نازل شده، و احدی از مفسرین نگفته و حتی احتمالش را هم نداده که تکه تکه نازل شده باشد، و حداقل احتمال میدهیم که یک باره نازل شده باشد، مشتمل بر این نکته است که رسولخدا ص در انظار مردم نماز میخوانده، و بعضی از مردم او را از این کار نهی میکردند، و در مجالس قریش از او بدگوئی میکردهاند، و اگر قبل از سوره علق قرآن بر آن جناب نازل نشده بود، پس رسول خدا ص چگونه نماز میخوانده، و در نمازش چه میگفته؟
سوره علق هم از نماز به غیر از امر سجده که دستوری دیگر نداده، پس معلوم میشود آن جناب قبل از سوره علق نمازی داشته و کسانی بودهاند که آن جناب را از نماز نهی میکردهاند، و از نهی خود ستبردار نبودهاند، مگر اینکه بگوئی منظور از این نمازگزار شخصی دیگر غیر از رسولخدا ص است، و این حرف بطلانش روشن است، برای اینکه در آخر سوره به خود آن جناب خطاب نموده میفرماید:
کلا لا تطعه آن کسی را که به تو میگوید نماز مخوان اطاعت مکن، بلکه همچنان خدا را سجده کن، و به او نزدیک شو.
اینک آیاتی از همین سوره که دلالتبر بطلان قول مزبور دارد:
ارایت الذی ینهی عبدا اذا صلی ارایت ان کان علی الهدی.
او امر بالتقوی.
ارایت ان کذب و تولی.
ا لم یعلم بان الله یری؟
کلا لئن لم ینته لنسفعا بالناصیة.
ناصیة کاذبة خاطئة.
فلیدع نادیه.
سندع الزبانیة.
کلا لا تطعه و اسجد و اقترب.
41 پس از این سوره استفاده میشود که رسولخدا ص قبل از نازل شدن اولین سوره از قرآن هم نماز میخوانده، و خود بر طریق هدایتبوده و احیانا دیگران را هم امر به تقوا میکرده، و این همان نبوت است، ولی رسالت نیست، و بهمین جهت این وضع آن جناب را انذار ننامیده، پس آن جناب قبل از بعثت هم نبی بوده، و نماز میخوانده، با اینکه هنوز قرآن بر او نازل نشده بود، و سوره حمد که جزء نماز است نیامده، و مامور به تبلیغ نشده بود.
و اما سوره حمد، مدتها بعد از بعثت نازل شد، و اگر نزولش بلا فاصله بعد از سوره علق بود، و بقول این مفسر در قلب رسولخدا ص خطور کرده بود جا داشتبفرماید:
قل بسم الله الرحمن الرحیم، الحمد لله رب العالمین.
و یا بفرماید:
بسم الله الرحمن الرحیم قل الحمد لله رب العالمین.
مترجم:
چون سوره علق به عبارتی آغاز شده که معنای قل را میدهد اگر سوره حمد هم بلا فاصله با آن سوره نازل شده بود باید کلمه قل و یا اقرء در اول آن قرار میداشت.
و نیز لازم بود که در این سوره گفتار در جمله مالک یوم الدین تمام شود زیرا بقیه سوره از غرض بیگانه است از طرفی ختم شدن سوره در جمله مالک یوم الدین از نظر بلاغت قرآن شریف مناسبتر و لایقتر بود.
بله در سوره حجر که به شهادت مضامین آیاتش از سورههای مکی است و بیانش خواهد آمد فرموده:
و لقد آتیناک سبعا من المثانی و القران العظیم 42 و مراد از کلمه سبع مثانی سوره حمد است که در آیه شریفه در مقابل قرآن عظیم قرار گرفته و این منتها درجه تجلیل و تعظیم از سوره حمد است و لیکن با همه این احوال سوره حمد قرآن نامیده نشده بلکه هفت آیه از آیات قرآن معرفی شده به دلیل اینکه آیه:
کتابا متشابها مثانی 43 همه قرآن مثانی خوانده شده و در آیه سوره حجر سوره حمد هفت عدد از آن مثانی خوانده شده.
و با این حال از آنجا که سوره حجر مشتمل بر نامی از سوره حمد است معلوم میشود سوره حمد قبل از سوره حجر نازل شده.
و نیز از آنجائی که سوره حجر مشتمل بر آیه فاصدع بما تؤمروا عرض عن المشرکین انا کفیناک المستهزئین.
44 میفهمیم که رسولخدا ص مدتی دست از انذار کشیده بود و در این آیه مجددا مامور بدان شده که میفرماید:
فاصدع پس از سوره حجر دو چیز استفاده شد یکی ترک انذار و دیگر نزول سوره حمد قبل از آن و شما از کجا ثابت میکنید که نزول حمد قبل از ترک انذار بوده؟
و اما سوره مدثر و مطالبی را که مشتمل است چون آیه قم فانذر اگر گفته شود همه آن یک باره نازل شده حال آیه:
قم فانذر حال آیه:
فاصدع بما تؤمر در سوره حجر است و نیز حال جمله و اعرض عن المشرکین در سوره حجر حال جمله ذرنی و من خلقت وحیدا در سوره مدثر است و هر دو مضمونی نزدیک به هم دارند، از هر دو فهمیده میشود اولا کسانی مزاحم دعوت رسول خدا ص بودهاند و در ثانی رسول خدا ص مدتی انذار را تعطیل کرده بود.
و چنانچه سوره مدثر قطعه قطعه نازل شده باز از سیاق آن بر میآید که تنها صدر آن در آغاز رسالت نازل شده و بقیه بعد از تعطیل انذار آمده است.
و ثالثا اینکه میگوید:
روایاتی که میگوید قرآن قبل از بعثت و یکپارچه در شب قدر از لوح محفوظ به بیت المعمور نازل شده و بعد از بعثتبه تدریج از بیت المعمور بر رسول خدا ص نازل میشده روایاتی است جعلی و خرافی چون مخالف کتاب است و مضمونی مستقیم ندارد، بلکه مراد از لوح محفوظ عالم طبیعت و مراد از بیت المعمور کره زمین است گفتاری استخطا و افتراء و به دلیل اینکه اولا:
ظاهر هیچ آیهای از آیات قرآن مخالف با این روایات نیست و بیانش از نظر خواننده گذشت.
و ثانیا:
در روایات نامبرده نفرمودهاند:
قرآن قبل از بعثت، یک جا به بیت المعمور نازل شد، و کلمه یک جا را مفسر نامبرده در اثر دقت نکردن در روایات اضافه کرده و ثالثا:
تفسیر لوح محفوظ به عالم طبیعت تفسیری استبسیار زشت و خندهآور، و ما نمیدانیم بنا به گفته وی به چه مناسبت عالم طبیعت در کلام خدا لوح محفوظ خوانده شده؟
، آیا از این جهت است که عالم طبیعت از تغیر و دگرگونی محفوظ است؟
که عالم طبیعت جای همه دگرگونیها است چون عالم حرکات است و ذوات موجودات سیال و صفاتشان هر لحظه در تغییر است.
و یا از این جهت لوح محفوظ خوانده شده که تکوینا و یا تشریعا از فساد و تباهی محفوظ است؟
که این نیز خلاف واقع است، برای اینکه عالم طبیعت عالم کون و فساد است.
و یا بدین جهتبوده که از اطلاع اغیار محفوظ استیعنی غیر اهل اطلاع کسی از اسرار آن آگاه نیست همچنانکه آیه شریفه:
انه لقران کریم فی کتاب مکنون لا یمسه الا المطهرون 45 خبر میدهد؟
که این نیز صحیح نیستبرای اینکه ادراک هر صاحب ادراکی نسبتبه عالم طبیعتیکسان است.
و بعد از همه این اشکالات اشکال مهمی که به وی وارد است این است که این مفسر در توجیه نازل شدن قرآن در ماه رمضان هیچ وجه صحیحی که هم در جای خود صحیح باشد، و هم لفظ آیه آن را بپذیرد، نیاورده، چون خلاصه گفتارش این شد که معنای جمله انزل فیه القران این است که کانما انزل فیه القران یعنی گویا قرآن در ماه رمضان نازل شده و معنای آیه انا انزلناه فی لیلة کانا انزلناه فی لیلة است، یعنی گویا ما قرآن را در یک شب نازل کردیم، و حال آنکه نه اهل لغت چنین معنائی از چنین عبارتی میفهمد، و نه اهل عرف و آشنای به سیاق کلام.
و اگر جایز باشد کسی بگوید نزول قرآن در شب قدر به خاطر نزول سوره حمد است، که مشتمل بر رؤوس مطالب قرآن است، باید جایز باشد که دیگری بگوید معنای نزول قرآن نزول همه آن، یعنی اجمال معارف آن استبر قلب رسولخدا ص، و هیچ مانعی هم ندارد که کسی این حرف را بزند و بیانش در سابق گذشت.
البته در گفتار مفسر نامبرده اشکالهای دیگری نیز هست، که چون بیرون از غرض ما بود متعرض آنها نشدیم.
هدی للناس و بینات من الهدی و الفرقان
کلمه ناس که عبارت است از طبقه پائین افراد جامعه که سطح فکرشان نازلترین سطح است، بیشتر در همین طبقه اطلاق میشود چنانکه آیه:
و لکن اکثر الناس لا یعلمون 46 و آیه:
و تلک الامثال نضربها للناس و ما یعقلها الا العالمون 47 اطلاق گردیده، معلوم میشود ناس معنائی اعم از علما و غیر علما دارد.
و این اکثریت همانهایند که اساس زندگیشان بر تقلید است و خود نیروی تشخیص و تمیز در امور معنوی به وسیله دلیل و برهان را ندارند، و نمیتوانند از راه دلیل میان حق و باطل را تشخیص دهند، مگر آنکه کسی دیگر ایشان را هدایت نموده حق را بر ایشان روشن سازد، و قرآن کریم همان روشنگری است که میتواند برای این طبقه حق را از باطل جدا کند، و بهترین هدایت است.
اما خواصی از مردم که در ناحیه علم و عمل تکامل یافتهاند، و استعداد اقتباس از انوار هدایت الهیه و اعتماد به فرقان میان حق و باطل را دارند، قرآن کریم برای آنان بینات و شواهدی از هدایت است، و نیز برای آنان جنبه فرقان را دارد، چون این طبقه را به سوی حق هدایت نموده، حق را برایشان مشخص میکند، و روشن میکند که چگونه باید میان حق و باطل فرق گذاشت، همچنانکه فرمود:
یهدی به الله من اتبع رضوانه سبل السلام، و یخرجهم من الظلمات الی النور باذنه و یهدیهم الی صراط مستقیم.
از اینجا علت اینکه چرا میان هدی و میان بینات من الهدی مقابله انداخت؟
روشن میگردد، چون مقابله میان آن دو مقابله میان عام و خاص است، قرآن برای بعضی افراد هدایت، و برای بعضی دیگر بیناتی از هدایت است.
فمن شهد منکم الشهر فلیصمه
کلمه شهادت به معنای حاضر بودن در جریان، و اطلاع یافتن از آن است، وقتی میگوئیم من در وقوع فلان امر شاهد بودم، یعنی حاضر بودم، و در نتیجه حضورم از جریان اطلاع یافتم ، و شاهد ماه رمضان بودن، به این معنا است که انسان همچنان زنده و هوشیار بماند، تا ماه رمضان فرا رسد، و آدمی از فرا رسیدنش آگاه شود، و این شهادت هم نسبتبه تمامی ماه صادق است، و هم نسبتبه بعضی از آن، مانند اینکه آدمی در اوائل ماه، مسافر باشد و در اواخر آن حاضر شود و اما اینکه مراد از شهود شهر این باشد که انسان شاهد رؤیت هلال رمضان باشد در حالی که مسافر هم نباشد، صحیح نیست چون دلیلی در لفظ آیه بر آن نیست، بله از راه ملازمه آنهم در بعضی از اوقات و به کمک قرائن میتوان چنین معنائی را بر آیه تحمیل کرد، و لیکن در آیه هیچ قرینهای بر این معنا وجود ندارد.
و من کان منکم مریضا او علی سفر فعدة من ایام اخر
وارد ساختن این جمله در آیه مورد بحث از قبیل تکرار به منظور تاکید و غیره نیست، چون قبلا هم گفتیم دو آیه قبلی در مقام بیان حکم نبودند، و تنها در مقام زمینهچینی بودند، و فقط آیه سوم حکم را بیان میکند، پس آیه سوم مشتمل بر جمله تکراری نیست.
یرید الله بکم الیسر، و لا یرید بکم العسر، و لتکملوا العدة
کانه این جمله میخواهد مجموع مطالب آیه را تعلیل کند، هم استثنا شدن مریض و مسافر و افطار کردن آن دو در ماه رمضان را، و هم روزه گرفتن در ایام دیگر سال را، چیزی که هست اینکه جمله اول مطلب اول را تعلیل میکند و میفرماید چون خدا سهولت را برایتان خواسته، و جمله آخر یعنی و لتکملوا العدة مطلب بعد را و میفرماید اینکه گفتیم به همان عدد از روزهای دیگر سال را روزه بگیرید برای این بود که تکمیل سی روز امری واجب است.
و حرف لام در جمله و لتکملوا العدة الخ لام غایت است، و جمله عطف استبر جمله:
یرید الخ، چون آن جمله نیز مشتمل بر معنای غایتبود، و تقدیر کلام این است که:
اگر ما شما را دستور دادیم که در سفر و مرض روزه را بخورید برای این بود که بار تکلیف شما را سبک کنیم، و هم برای اینکه عدد سی روزه را تکمیل کرده باشیم، و بعید نیست که ایراد جمله:
و لتکملوا العدة باعثشده که دیگر مانند آیه قبلی حکم آن صورت را که روزه طاقتفرسا باشد بیان نکند چون هم بیان آیه قبلی برای اینجا نیز کافی بود و هم کلمه سختی بر شما نخواسته دلالتبر آن میکرد.
و لتکبروا الله علی ما هدیکم و لعلکم تشکرون.
ظاهر دو جمله مورد بحثبطوریکه لام غایت البته غایتبه معنای غرض که آن نیز اصطلاح دیگری است اشعار دارد، این است که میخواهند غایت و نتیجه اصل روزه را بیان کنند، نه حکم استثنای مریض و مسافر را چون وقتی میبینیم جمله شهر رمضان را مقید کرد به جمله:
الذی انزل فیه القران.
، میفهمیم که میان وجوب روزه رمضان و نازل شدن قرآن در رمضان یک نحوه ارتباط و پیوستگی وجود دارد، در نتیجه برگشت معنای غایتبه این میشود که تلبس و اشتغال به روزه برای اظهار کبریائی حق تعالی استبه خاطر اینکه قرآن را بر ایشان نازل فرمود، و ربوبیتخود و عبودیتبندگان را اعلام داشت، و نیز بدین منظور بود که در مقابل اینکه به سوی حق هدایتشان فرموده و با کتاب خود برایشان حق را از باطل جدا کرده شکرش را بجای آرند.
و چون روزه وقتی متصف به این صفت میشود، یعنی وقتی شکر نعمتهای خدا میشود که مشتمل بر حقیقت معنای روزه باشد، یعنی از روی اخلاص انجام شود، و روزهدار از آلودگیهای طبیعت پاک باشد، و از بزرگترین مشتهیات نفس چشم بپوشد، لذا دنبال آیه نفرمود:
و لیتشکروا الله ، چون شکر تنها با روزه واقعی محقق میشود، بلکه در مقابل فرمود:
و لتکبروا الله علی ما هدیکم برای اینکه تکبیر و بزرگداشتخدا با صورت روزه هم انجام میشود، چه اینکه این صورت، حقیقت هم داشته باشد و یا نداشته باشد، و بهمین جهت مساله شکر را با کلمه لعل امید است ، از تکبیر جدا کرد، و فرمود، و لتکبروا الله علی ما هدیکم، و لعلکم تشکرون همانطور که در اول آیات، در باره روزه فرمود:
لعلکم تتقون.
بحث روایتی
در حدیث قدسی یعنی احادیثی که سلسله سندش منتهی به خود خدای تعالی میشود آمده:
که خدای تعالی فرمود:
روزه فقط برای من است، و من خود جزای آن را میدهم.
مؤلف:
این روایت را شیعه و سنی البته با مختصر اختلافی نقل کردهاند و وجه اینکه روزه برای خدای سبحان است این است که تنها عبادتی است که از امور عدمی تشکیل میشود، بخلاف عبادتهای دیگر، از قبیل نماز، و حج و امثال آن، که از امور وجودی ترکیب مییابد، و یا حداقل امور وجودی هم در آنها دخالت دارند، و معلوم است که فعل وجودی نمیتواند محض و خالص در اظهار عبودیت عبد و ربوبیت رب سبحان باشد، چون خالی از نقایص مادی و آفت محدودیت و اثبات انانیت نیست، و ممکن است در انجام آن قصد غیر خدا هم به میان آید، و سهمی از آن را برای غیر خدا انجام دهد، چنانکه در موارد ریا و سمعه و سجده برای غیر خدا این آفتها مشاهده میشود، بخلاف عملی که همهاش نفی است، یعنی روزه که عبارت است از نخوردن، ننوشیدن، و فلان و بهمان نکردن، که صاحبش خود را بالاتر از اسارت در برابر مادیات میبیند، و با خویشتنداری خود را از لوث شهوات نفس پاک نگه میدارد، و این امور عدمی چیزی نیست که غیر خدا هم سهمی از آن داشته باشد، زیرا امری است تنها میان بنده و پروردگارش و طبعا کسی جز خدا از آن با خبر نمیشود.
و اینکه فرموده:
و انا اجزی به اگر کلمه اجزی را به صیغه معلوم بخوانیم، یعنی من جزای آن را میدهم آن وقت دلالت میکند بر اینکه در دادن اجر به بنده، کسی میان او و خدا فاصله و واسطه نمیشود، همانطور که بنده هم در بندگی و عبادت خدا به وسیله روزه کسی را دخیل قرار نداد، و نگذاشت کسی از روزهداریش با خبر شود، چنانکه در باره صدقه آمده است:
صدقه را تنها خدا میگیرد، و بین صدقه دهنده و خدا کسی واسطه نیست، و در قرآن هم آمده:
و یاخذ الصدقات 50 و اما اگر اجزی را به صیغه مجهول بخوانیم، معنایش این میشود:
خود من جزای روزه قرار میگیرم آن وقت عبارت کنایه میشود از نزدیکی روزهدار به خدای تعالی.
و در کافی از امام صادق ع روایت آورده که رسول خدا ص در اوائل بعثت مدتی پشتسر هم روزه میگرفت، بطوریکه اشخاص مطلع میگفتند دیگر ترک نمیکند و سپس مدتی روزه را ترک میکرد بطوریکه اشخاص میگفتند دیگر روزه نمیگیرد، بعد از مدتی این رسم را رها کرد، یک روز روزه میگرفت، و یک روز افطار میکرد، که این همان روزه داوود پیغمبر است، بعد از مدتی این رسم را کنار گذاشت، و در هر ماه ایام البیض آن ماه یعنی سیزده و چهارده و پانزدهم آن را روزه میگرفت، و سپس این را هم ترک کرد، و در هر ده روز دو پنجشنبه و بین آن دو یک چهارشنبه روزه میگرفت، و این رسم را تا آخر عمر ادامه داد.
و از عنبسة العابد روایتشده که گفت:
رسولخدا ص در ایامی که از دنیا رفت، در این رسم و برنامه بود که همهساله شعبان و رمضان و سه روز از هر ماه را روزه میگرفت.
مؤلف:
اخبار از طریق اهلبیت ع در این باب بسیار است، و این همان روزه سنتی است که رسول خدا ص میگرفت و گرنه روزه واجب تنها همان روزه رمضان است.
و در تفسیر عیاشی از امام صادق ع روایت کرده که در تفسیر آیه:
یا ایها الذین آمنوا کتب علیکم الصیام فرموده:
این مخصوص مؤمنین است.
و از جمیل روایت آورده که گفت:
از امام صادق ع از معنای آیه:
یا ایها الذین آمنوا کتب علیکم الصیام ، و یا ایها الذین آمنوا کتب علیکم القتال پرسیدم، فرمود:
همه این خطابها شامل حال گمراهان و منافقین و خلاصه تمامی افرادی که به ظاهر شهادت به توحید و نبوت و معاد دادهاند میشود.
و در فقیه از حفص روایت کرده که گفت از امام صادق ع شنیدم میفرمود:
روزه ماه رمضان قبل از امت اسلام بر هیچ امتی واجب نبود، عرضه داشتم:
پس اینکه خدای عزوجل میفرماید:
یا ایها الذین آمنوا کتب علیکم الصیام کما کتب علی الذین من قبلکم چیست؟
فرمود:
بله ماه رمضان قبل از امت اسلام روزهاش واجب بوده، اما نه بر امتها بلکه تنها بر انبیای آنان، خداوند امت اسلام را بر سایر امم برتری داده، چیزی را که بر رسول خود واجب کرده بود بر امتش هم واجب فرمود.
مؤلف:
این روایتبه خاطر اینکه اسماعیل بن محمد در سند آن هست ضعیف است، و این معنا در روایتی دیگر از عالم ع آمده که آنهم مرسل است، یعنی اصلا سندش ذکر نشده، و به نظر میرسد هر دو روایتیکی باشد، و به هر حال از اخبار آحاد است، و ظاهر آیه هم مساعد با این نیست که مراد از جمله کما کتب علی الذین من قبلکم تنها خصوص انبیا باشد، و به فرضی که چنین چیزی منظور بوده، از آنجائی که مقام مقام زمینهچینی و تشویق و ترغیب بوده، تصریح به اسم آن انبیا از کنایه بهتر و مؤثرتر بود، و خدا دانا است.
و در کافی از کسی که از امام صادق ع سؤال نموده روایت کرده که گفت:
پرسیدم آیا کلمه قرآن و کلمه فرقان به یک معنا است؟
و یا هر یک معنائی جداگانه دارد؟
فرمود:
قرآن همه کتاب خدا است، و فرقان تنها آن آیاتی است که احکام واجب را در بر دارد.
و در کتاب جوامع از آن جناب ع روایت کرده که فرمود:
فرقان عبارت است از هر آیه محکمی که در قرآن است.
و در تفسیر عیاشی و قمی از آن جناب ع روایت آوردهاند که فرمود:
فرقان عبارت است از هر امر محکمی که در قرآن است، و کتاب عبارت است از آن آیاتی که انبیای قبل را تصدیق میکند.
مؤلف:
خود کلمه فرقان و کلمه کتاب هم با معنائی که در روایتبرای آن دو شده سازگار است، و در بعضی از اخبار آمده که کلمه رمضان یکی از اسمای خدای تعالی است پس دیگر شایسته نیست کسی بگوید رمضان آمد و رمضان رفت، بلکه باید گفت:
ماه رمضان آمد و ماه رمضان رفت، تا آخر حدیث و این روایتخبر واحدی است که در باب خودش غریب است، و این کلام از میان مفسرین از قتاده نیز نقل شده.
ولی در اخباری که راجع به اسامی خدای تعالی وارد شده نام رمضان دیده نمیشود، علاوه بر اینکه کلمه رمضان بدون اینکه کلمه ماه قبل از آن آید و نیز کلمه رمضانان دو رمضان در روایات وارده از رسولخدا ص و ائمه اهلبیت ع بسیار آمده، و این جدا بعید است که احتمال دهیم هر جا کلمه رمضان در احادیث آمده شهر رمضان بوده، و راوی کلمه شهر را از آن انداخته باشد.
و در تفسیر عیاشی از صباح بن نباته روایتشده که گفت:
من به امام صادق ع عرضه داشتم:
ابن ابی یعفور به من دستور داد چند مساله را از شما بپرسم حضرت پرسید آن مسائل چیست؟
عرضه داشتم:
او از شما میپرسد:
وقتی ماه رمضان آمد و من در منزل باشم آیا جایز است مسافرت کنم؟
فرمود:
خدای تعالی میفرماید:
فمن شهد منکم الشهر فلیصمه ، پس هر کس ماه رمضان را درک کند و در میان خانوادهاش باشد نمیتواند مسافرت کند، مگر برای حج و یا عمره، و یا برای طلب مالی که میترسد اگر به دنبالش نرود تلف بشود.
مؤلف:
و این نکته استفاده لطیفی است که امام از اطلاق آیه برای حکم کراهتسفر کرده است چون مسافرت در رمضان جایز است اما با کراهت.
و در کافی از علی بن الحسین ع روایت آورده که فرمود:
اما روزه در سفر و در حال مرض، عامه در آن اختلاف کردهاند، بعضی گفتهاند:
مریض و مسافر میتواند روزه بگیرد، و بعضی دیگر گفتهاند نباید بگیرد، طایفه سوم گفتهاند مختار است، اگر خواستبگیرد و اگر نخواست نگیرد، ولی ما میگوئیم باید در این دو حال حتما روزه را بشکند، و افطار کند، منظور این است که روزه نباید بگیرد، پس اگر در سفر و یا حال مرض روزه بگیرد روزهاش درست نیستباید آن چند روز را دوباره قضا کند برای اینکه خدای عزوجل میفرماید، فمن کان منکم مریضا او علی سفر فعدة من ایام اخر.
مؤلف:
این روایت را عیاشی نیز نقل کرده است.
و در تفسیر عیاشی از امام باقر ع روایت آورده که در تفسیر جمله فمن شهد منکم الشهر فلیصمه فرموده:
چقدر این بیان برای کسی که تعقلش کند روشن است!
برای اینکه در عبارتی کوتاه این معنا را رسانده، که هر کس ماه رمضان را درک کرد باید روزهاش را بگیرد، و هر کس در ماه رمضان مسافرت کرد باید روزهاش را بخورد.
مؤلف:
روایات وارده از ائمه اهلبیت ع در اینکه مریض و مسافر حتما باید روزهاش را بخورد بسیار زیاد است، و این مذهب ائمه اهلبیت ع است، بخلاف علمای اهل سنت که روزه رمضان را برای مسافر و مریض اختیاری میدانند ، و آیه شریفه بطوریکه خواننده توجه فرمود بر مذهب ائمه اهلبیت ع دلالت دارد.
و نیز در تفسیر عیاشی از ابی بصیر روایت آمده که گفت:
من از امام ع از معنای جمله:
و علی الذین یطیقونه فدیة طعام مسکین پرسیدم فرمود:
منظور بیماران و سالخوردگانی است که توانائی روزه گرفتن ندارند.
و باز در همان تفسیر از امام باقر ع در تفسیر همان آیه نقل کرده، که فرمود:
منظور سالخورده و کسی است که عطش آزارش میدهد.
و نیز در همان تفسیر از امام صادق ع روایت آورده که فرمود منظور زنی است که از جان فرزندش بترسد و سالخوردگانی که روزه برایشان طاقتفرسا باشد.
مؤلف:
روایات در تفسیر آیه، از ائمه ع بسیار است، و در روایت ابی بصیر مراد از مریض آن بیمارانیاند که قبل از ایام ماه رمضان بیمار باشند و نتوانند قضای روزه رمضان را در سایر ایام سال بجا آورند، چون واضح است که کلمه مریض در جمله:
فمن کان منکم مریضا شامل مریض نامبرده نمیشود، و کلمه عطاش که در روایت آمده به معنای بیماری عطش است.
66 که ظاهرا همان مرض قند باشد.
مترجم باز در همان تفسیر از سعید از امام صادق ع روایت آمده که فرمود:
در عید فطرهم تکبیر هست، عرضه داشتم تکبیر که غیر از روز قربان نیست، فرمود:
چرا در عید فطر هم هست، لیکن مستحب است که در مغرب و عشاء و فجر و ظهر و عصر و دو رکعت نماز عید گفته شود.
و در کافی از سعید نقاش روایت کرده که گفت امام صادق ع فرمود:
برای من در شب عید فطر تکبیر هست، اما واجب نیستبلکه مستحب است، میگوید، پرسیدم این تکبیر در چه وقت مستحب است؟
فرمود در شب عید در مغرب و عشا و در نماز صبح و نماز عید آنگاه قطع میشود، میگوید عرضه داشتم:
چگونه تکبیر بگویم؟
فرمود:
میگوئی الله اکبر، الله اکبر، لا اله الا الله، و الله اکبر، الله اکبر و لله الحمد، الله اکبر علی ما هدانا و منظور از کلام خدا که میفرماید:
و لتکملوا العدة همین است، چون معنایش این است که نماز را کامل کنید.
و خدا را در برابر اینکه هدایتتان کرده تکبیر کنید، و تکبیر همین است که بگوئید:
الله اکبر، لا اله الا الله، و الله اکبر، و لله الحمد راوی میگوید در روایت دیگری آمده که تکبیر آخر را چهار بار باید گفت.
مؤلف:
اختلاف این دو روایت که یکی تکبیر را در ظهر و عصر نیز مستحب میداند و دیگری نمیداند ممکن استحمل شود بر مراتب استحباب، یعنی دومی مستحب باشد، و اولی مستحبتر، و اینکه فرمود:
منظور از و لتکملوا العدة اکمال نماز استشاید منظور این باشد که با خواندن نماز عید، عدد روزه را تکمیل کنید و باز خود تکبیرات را بگوئید، که خدا شما را هدایت کرد، و این با معنائی که ما از ظاهر جمله، و لتکبروا الله علی ما هدیکم.
فهمیدیم منافات ندارد، برای اینکه کلام امام استفاده حکم استحبابی از مورد وجوب است، نظیر آنکه در سابق در جمله:
فمن شهد منکم الشهر فلیصمه گذشت، که گفتم از آن، کراهت مسافرت در ماه رمضان برای کسی که اول ماه را درک کند استفاده کردهاند، و اختلاف آخر تکبیرات در دو جای روایت اخیر مؤید این احتمال است که بعضی داده و گفتهاند در جمله:
و لتکبروا الله علی ما هدیکم تکبیر به دلیل اینکه با حرف علی متعدی شده متضمن معنای حمد است.
و در تفسیر عیاشی از ابن ابی عمیر از امام صادق ع روایت کرده که گفت:
به آن حضرت عرضه داشتم:
فدایتشوم احادیثی که در بین ما بر سر زبانها جریان دارد مبنی بر اینکه رسول خدا ص بیست و نه روز روزه میگرفت، بیشتر است از احادیثی که میگوید، سی روز روزه میگرفت؟
آیا احادیث اول درست است؟
فرمود یک کلمه از آنها سخن خدا نیست، و رسول خدا ص غیر از سی روز روزه نگرفته، و علتش هم این است که قرآن میفرماید:
و لتکملوا العدة و آیا رسولخدا ص آن را ناقص میکرد؟
مؤلف:
اینکه امام فرمود:
آیا رسولخدا ص آنرا ناقص میکرد استفهامی است انکاری، و روایت دلالت دارد بر بیانی که ما کردیم، و گفتیم ظاهر تکمیل، تکمیل ماه رمضان است.
و در محاسن برقی از بعضی راویان شیعه نقل کرده که او بدون ذکر سند گفته منظور از تکبیر در جمله:
و لتکبروا الله علی ما هدیکم تعظیم، و منظور از هدایت، ولایت است.
مؤلف:
اینکه هدایتبه معنای ولایتباشد از باب تطبیق کلی بر مصداق است و ممکن است از قبیل همان قسم بیاناتی باشد که نامش را تاویل گذاشتهاند، چنانکه در بعضی از روایات آمده و در معنای دو کلمه یسر و عسر فرمودهاند:
یسر ولایت و عسر مخالفتبا خدا و دوستی با دشمنان خداست.
و در کافی از حفص بن غیاث از امام صادق ع نقل کرده که گفت:
از آن جناب از کلام خدای عزوجل پرسیدم، که میفرماید:
شهر رمضان الذی انزل فیه القران ، چطور میفرماید قرآن در ماه رمضان نازل شد، با اینکه در دو دهه بین اول و آخرش نازل شده؟
امام ع فرمود:
قرآن در ماه رمضان یک باره به بیت المعمور نازل شد و سپس در طول بیستسال به تدریجبه زمین نازل گردید، آنگاه فرمود:
رسولخدا ص فرموده صحف ابراهیم در اولین شب از ماه رمضان نازل شد، و تورات در روز ششم رمضان، و زبور در هیجدهم رمضان و قرآن در بیست و سوم از ماه رمضان نازل شده.
مؤلف:
این روایت را که کافی از امام صادق و آن جناب از رسولخدا ص نقل کرده الدر المنثور به چند طریق آن را از واثلة بن اسقع از رسولخدا ص نقل کرده است 72.
و نیز در کافی و فقیه از یعقوب روایت کرده که گفت:
مردی را شنیدم که از امام صادق ع از شب قدر میپرسید، که آیا گذشته و یا همهساله هست؟
فرمود:
اگر شب قدر از بین برود، و برداشته شود، قرآن هم برداشته میشود.
و در الدر المنثور از ابن عباس روایت کرده که در باره ماه رمضان و لیله مبارکه و لیله قدر گفت:
لیله قدر همان لیله مبارکه است که در ماه رمضان واقع است، که در آن ماه قرآن کریم از ذکر به بیت المعمور نازل شد، و بیت المعمور همان موقع ستارگان در آسمان دنیا است، که قرآن در آنجا قرار گرفت، و سپس به تدریجبه رسولخدا ص نازل شد، قسمتی در امر و قسمتی در نهی و آیاتی در باره جنگها نازل میشد.
مؤلف:
این معنا از غیر ابن عباس مانند سعید بن جبیر نیز روایتشده، و از گفتار ابن عباس چنین بر میآید که این نظریه خود را از آیات قرانی استفاده کرده، مانند آیه:
و الذکر الحکیم 75 و آیات:
و کتاب مسطور فی رق منشور و البیت المعمور و السقف المرفوع 76 و آیات فلا اقسم بمواقع النجوم، و انه لقسم لو تعلمون عظیم، انه لقران کریم، فی کتاب مکنون لا یمسه الا المطهرون 77 و آیه:
و زینا السماء الدنیا بمصابیح و حفظا 78 که ارتباط گفتار ابن عباس با همه این آیات روشن است، تنها نقطه ابهامی که در کلام وی هست و معلوم نیست که از کجای قرآن استفاده کرده، این است که گفته:
محل ستارگان، آسمان اول، و موطن قرآن است، و دلالت آیات سوره واقعه بر این معنا روشن نیست.
بله در روایات ائمه اهلبیت علیهم السلام آمده که بیت المعمور در آسمان است که ان شاء الله بحث ما پیرامون آن خواهد آمد.
مطلب دیگری که تذکرش لازم است، این است که احادث هم مانند قرآن کریم محکم و متشابه دارد، و اشاره و رمز در میان احادیثبسیار شایع است، و مخصوصا در مثل اینگونه حقایق که فهم بشر از درکش عاجز است مانند لوح، و قلم، و حجب، و آسمان و بیت معمور، و بحر مسجور، لا جرم بر یک فرد دانشمند لازم است که برای بدست آوردن معنای واقعی کلام سعی کند قرائن کلام را بدست آورد.
پینوشتها:
1 و او را یوسف را به بهای ناچیزی، درهمی چند فروختند.
سوره یوسف آیه 20
2 ای کسانی که ایمان آوردهاید برای شما در باره کشتگان قصاص مقرر شد.
سوره بقره آیه 178
3 بر شما مقرر شد هنگامی که مرگ یکی از شما فرا رسد اگر مالی بجای گذارد برای پدر و مادر و خویشاوندان وصیت کند.
سوره بقره آیه 180
4 خدا قضاء رانده که من و رسولانم غلبه خواهیم کرد.
سوره مجادله آیه 21
5 مینویسیم آنچه از پیش فرستادند، و آنچه اثر که از دنبال دارند.
سوره یس آیه 12
6 و بر ایشان بنی اسرائیل نوشتیم که شخص در مقابل شخص است یعنی اگر کسی دیگری را کشت اولیاء مقتول حق دارند قاتل را بکشند و جان او برابر مقتول است.
سوره مائده آیه 45
7 اگر نیکی کنید به خود نیکی کردهاید، و اگر بدی کنید نیز به خود کردهاید.
سوره اسراء آیه 7
8 هان ای مردم شما همان محتاجان به خدائید، و خدا همانا بینیاز است.
سوره فاطر آیه 15
9 ما خبر داریم از اینکه سخن آنان تو را اندوهناک کرده، ولی آنها تو را تکذیب نمیکنند، بلکه ستمکاران آیات خدا را انکار میکنند.
سوره انعام آیه 33
10 به سوی آفرینندهتان بازگشت کنید و خودتان را یعنی کسانی را که گوساله پرستیدهاند بکشید آن برای شما بهتر است.
سوره بقره آیه 54
11 بشتابید به سوی ذکر خدا و سوداگری را واگذارید این برای شما بهتر است.
سوره جمعه آیه 9
12 ایمان به خدای آورید و در راه خدا با مال و جان خود جهادی کنید این برای شما بهتر است اگر بدانید.
سوره صف آیه 11.
13 ما آن را قرآن را کتابی خواندنی و عربی کردیم باشد که شما درکش کنید.
سوره زخرف آیه 3
14 و قرانی که آن را قسمت قسمت کردیم تا کمکم بر مردمش، بخوانی و به تدریج نازلش کردیم.
سوره اسراء آیه 106
15 خدا سخن آن کس که در باره همسرش با تو مجادله میکرد و به خدا شکوه میکرد شنید، و خدا همه گفتگوی شما را میشنود.
سوره مجادله آیه 1
16 و چون تجارت یا لهوی میبینند تو را در وسط سخن در حالی که ایستادهای رها میکنند.
سوره جمعه آیه 11
17 مردانی که عهد خود را که با خدا بستهاند وفا میکنند، بعضی از ایشان عمرشان سرامده، و بعضی دیگر منتظر سرامدن عمرند، و کمترین گوشهای از عهد خود را دگرگون نمیسازند.
سوره احزاب آیه 23
18 سوگند به کتاب روشنگر که ما آن را در شبی با برکت نازل کردیم، که ما همواره کار بیم رسانی را داشتهایم.
سوره دخان آیه 3
19 ما آن را در شب قدر نازل کردیم.
سوره قدر آیه 1
20 سوره بقره آیه 185
21 سوره دخان آیه 3
22 سوره قدر آیه 1
23 مثل آبی که ما آن را از بالا نازل کردهایم.
سوره یونس آیه 24
24 کتابی که ما نازلش کردیم بر تو کتابی پر برکت تا در آیاتش تدبر کنند.
سوره ص آیه 29
25 کتابی است که قبلا نزد حکیم خبیر، فشرده بود، و سپس آیاتش از هم جدا شد.
سوره هود آیه 1
26 محققا برای آنها کتابی آوردهایم که از روی علم تفصیل دادیم کتابی که هدایت و رحمت استبرای قومی که ایمان آورند آیا جز تاویل آن را منتظرند روزی که تاویلش بیاید آنها که از پیش آن را فراموش کردهاند اقرار میکنند که رسولان پروردگار ما به حق آمده و حق گفتند.
سوره اعراف آیه 52 53
27 این کتابی نیست که بتوان به خدا افتراء زد، لیکن مصدق کتب آسمانی عصر خودش و تفصیل همان کتابها است کتابی استبدون شک از ناحیه رب العالمین تا آنجا که میفرماید:
بلکه اینان چیزی را تکذیب میکنند که احاطه علمی بدان ندارند، و هنوز تاویلش نیامده.
سوره یونس آیه 39 37
28 حم سوگند به کتاب روشنگر که ما آن را کتابی خواندنی و عربی کردیم، تا شاید شما تعقل کنید، و گرنه آن کتاب در کتابی اصلی بود، که نزد ما مقامی بلند و فرزانه دارد.
سوره زخرف آیه 1 4
29 سوگند به جایگاههای ستارگان نخورم، و آن اگر بدانید سوگندی بزرگ است محققا قرانی است ارجمند در نامهای نهفته، جز پاک شدگان به آن دسترسی نیابند نازل کردنی از پروردگار جهانیان است.
سوره واقعه آیه 80
30 آن قرانی مجید است که در لوح محفوظ قرار دارد.
سوره بروج آیه 22
31 بلکه آن قرانی است ارجمند در لوحی محفوظ.
سوره بروج آیه 22
32 ماه رمضان که در آن قرآن را نازل کردیم.
سوره بقره آیه 185
33 ما نازل کردیم قرآن را در شب قدر.
سوره قدر آیه 1
34 ما نازل کردیم قرآن را در شبی مبارک.
سوره دخان آیه 2
35 در قرآن قبل از تمام شدن وحیش عجله مکن.
سوره طه آیه 114
36 زبان خود را بدان حرکت مده، که به آن عجله کرده باشی، چونکه جمع آن و نیز خواندش به عهده ما است، پس همینکه آنرا خواندیم خواندنش را پیروی کن، و سپس به عهده ما است که آنرا بیان کنیم.
سوره قیامت آیات 15 19
37 سوره آل عمران آیه 7
38 ما نازل کردیم قرآن را در شبی مبارک و ما هستیم بیم دهندگان.
سوره دخان آیه 2
39 سوره علق آیه 1
40 ای جامه بخود پیچیده برخیز و بترسان.
سوره مدثر آیه 2 1
41 آیا دیدی آن کسی را که بندهای را از اینکه نماز بخواند نهی میکرد، تو ای نهی کننده هیچ میدانی که اگر آن بنده بر راه راستباشد، و یا به پرهیزکاری دستور دهد، دیگر جا ندارد که تو او را از نمازش نهی کنی، ای پیامبر تو بگو آیا میدانی آن نهی کننده را که اگر تو را تکذیب کند، و از تو روی بگرداند چه کیفری خواهد داشت؟
راستی آیا او نمیداند که خدا رفتار او را میبیند، و از قصد او اطلاع دارد؟
بداند که جریان به این سادگیها نیست اگر از آزار پیامبر دستبرندارد موی پیشانی او را که موی پیشانی مردی دروغگو و خطاکار استخواهیم گرفت، پس باید اهل مجلس و قبیله و عشیره خود را بخواند، تا او را یاری دهند ما هم به زودی زبانه دوزخ را علیه او خواهیم خواند، تا او را فراگیرد.
نه چنان است فرمان او مبر و نماز را ترک مکن همچنان سجده کن و نزدیک شو.
سوره علق آیه 19
42 و همانا تو را هفت آیه و این قرآن بزرگ را دادیم.
سوره حجر آیه 87
43 سوره زمر آیه 23
44 آنچه را دستور دادهای آشکار کن و از مشرکان روی گردان.
سوره حجر آیه 95
45 سوره واقعه آیه 79.
46 ولی بیشتر مردم نمیدانند.
سوره روم آیه 30
47 و این مثلها را برای مردم میزنیم و لیکن به جز دانایان آن را نمیفهمند.
سوره عنکبوت آیه 43
48 خداوند به وسیله قرآن کسانی را که پیرو خوشنودی اویند به سوی راههای سلامت هدایت نموده از ظلمتها به سوی نور بیرون میکند با اذن خودش و به سوی صراط مستقیمشان راه مینمایاند.
سوره مائده آیه 16
49 بحار الانوار ج 96 ص 245 حدیث 14
50 و خداوند میگیرد صدقات را.
سوره توبه آیه 105
51 و52 فروع کافی ج 4 باب صوم رسول الله ص ص 89 و 91
53 و 54 تفسیر عیاشی ج 1 ص 78
55 فقیه ج 2 ص 61 حدیث 14
56 اصول کافی ج 2 ص 630 ح 11
57 تفسیر عیاشی ج 1 ص 9 و تفسیر قمی ج 1 ص 96
58 وسائل ج 7 ص 232
59 تفسیر عیاشی ج 1 ص 80
60 فروع کافی ج 4 ص 86
61 عیاشی ج 1 ص 81
62 وسائل ج 7 ص 154 و ص 123
63 تفسیر عیاشی ج 1 ص 78 79
64 و 65 تفسیر عیاشی ج 1 ص 78 79
66 و 67 تفسیر عیاشی ج 1 ص 82
68 فروع کافی ج 4 ص 166
69 تفسیر عیاشی ج 1 ص 82
70 محاسن ص 107 باب ولایت
71 اصول کافی ج 2 ص 628
72 الدر المنثور ج 1 ص 189
73 فروع کافی ج 4 ص 158 حدیث 7 و فقیه ج 2 ص 101
74 الدر المنثور ج 1 ص 189
75 سوره آل عمران آیه 58
76 سوگند به کتاب سطربندی شده در اوراقی انتشارپذیر، و سوگند به بیت معمور و سقف بلند گشته.
سوره طور آیه 5
77 سوگند به محل ستارگان که این سوگند اگر بدانید سوگندی است عظیم، که قرآن کریم در کتاب پنهان بوده، کتابی که جز پاکان با آن تماس ندارند.
سوره واقعه آیه 79
78 ما آسمان دنیا را به چراغهائی زینت دادیم.
سوره فصلت آیه 12.
ترجمه المیزان جلد دوم صفحه 3 استاد علامه طباطبایی رضوان الله تعالی
|
جدیدترین کتاب مرجع کامل نقشه برداری شامل جبر خطی و تئوری خطاها ، سرشکنی و تعدیل خطاها ، نقشه برداری ژئودتیک ، نقشه برداری 1 و 2 ، نقشه برداری زیرزمینی ، نقشه برداری مسیر
|
استفاده از GPS در تهیه نقشهها ومساله اعوجاج در سیستمهای تصویر:
یکی از مسایل عمدهای که در اکثر پروژههای عملی اتفاق میافتد، مساله عدم همخوانی طولهای روی نقشه با مقدار واقعی آن روی زمین میباشد.
این مشکل زمانی پیش میآید که در مراحل کار اعم از شبکه بندی مسطحاتی ویا برداشت عوارض از GPS استفاده میشود وعلت آن این است که مختصات نهایی پردازش شده توسط نرمافزارهای موجود، غالبا در یک سیستم تصویر ارائه میشود و مساله اعوجاجات طولی وزاویهای ازخصوصیات جدایی ناپذیر هر سیستم تصویر میباشد.
مساله اشاره شده در فوق زمانی بیش از پیش آشکار میگردد که نقشههای مفروض برای مقاصد پیادهسازی تاسیسات راه، عوارض عمرانی وساختمانی و.
به کار گرفته شوند.
میزان اعوجاج در سیستم تصویر UTM که بیشترین استفاده را در کشور دارد و از شناختهشدهترین سیستمهای تصویر برای همه کاربران میباشد در مناطق مختلف متفاوت میباشد.
البته اعوجاج برای جهتها وزوایا در این سیستم تصویر مطرح نمیباشد چرا که این سیستم تصویر اساسا یک سیستم متشابه یا Conformal میباشد.
به عنوان مثالی از اعوجاج طولی در سیستم تصویر UTM، در امتداد مدار 54 درجه مانند شهرهای میبد و اردکان ، مقدار واقعی یک طول 300 متری روی یک نقشه با این سیستم تصویر، برابر با 299.
829 متر میباشد.
اختلاف حدود 17 سانتیمتر.
ولی برای مناطق حوالی شهرستان ابهر در عرض جغرافیایی 36 درجه مقادیر طول روی نقشه وزمین تفاوتی ندارند.
البته در شرایط ایدهآل استفاده کننده از نقشه باید دانش استفاده از آن را هم داشته باشد وبا مسایل مربوط به آن آشنا باشد ولی طبیعی است که مقدار اختلاف یادشده در فوق به هیچ عنوان برای کارفرمایان که عمدتا با مسایل نقشه برداری وژئودزی آشنا نیستند قابل قبول نمیباشد واولین نتیجهگیری آنها از بروز چنین اختلافاتی، وجود اشتباه در عملکرد نقشه بردار پروژه میباشد!
برای رفع مشکل فوق راههای مختلفی وجود دارد:
سادهترین راه حل، تبدیل سیستم مختصات به یک سیستم محلی در نرمافزارهای موجود GPS میباشد.
البته در صورت وجود این امکان در نرمافزار مورد استفاده
راهحل دیگر، در صورتی که نرمافزارهای GPS در دسترس نباشند، نوشتن یک برنامه کامپیوتری نسبتا ساده میباشد که اعوجاج موجود را از روی مختصات نهایی ارائه شده توسط نرمافزار حذف کند.
روشهای فوق با دقت کافی مساله فوق را رفع خواهند کرد.
البته راه دیگری هم برای حل مساله فوق وجود دارد که مشکلترین راهحل ممکن میباشد وان توجیه کردن کارفرما ی پروژه وتوضیح مساله اعوجاج در سیستمهای تصویر برای وی میباشد.
|
باورها و ارزشها بهترین راهنما و مشاور زندگی شما هستند.
تنهاترین تنها.
کم میارم
آن تنهاست که میسوزد
|
فراموشت کردم
دیگر پشت هیچ پنجرهای در انتظارت نیستم
فقط شاید بعدها با لبخندی تلخ
یادت کنم.
|
به کلبه عاشقانه تنهاترین تنها خوش آمدید
|
باورها و ارزشها بهترین راهنما و مشاور زندگی شما هستند.
تنهاترین تنها.
دیگه با من حرفی نزن.
آن تنهاست که میسوزد
|
اسمشو از موبایلت پاک میکنی.
مسیجاش دیلیت میشه.
به دوستات میگی حق ندارین جلوم اسمشو بیارین
به خودت تلقین میکنی که فراموشش کردی
اما.
با جای خالیش تو قلبت چیکار میکنی؟
با این همه تشابه اسمی چیکار میکنی؟
با اهنگایی که باهاش گوش میکردی چیکار میکنی؟
وقتی غذایی که دوس داره رو میخوری و یادش میفتی چیکار میکنی؟
وقتی ازت سراغشو میگیرن چیکار میکنی؟
وقتی تیکه کلامشو میشنوی چیکار میکنی؟
|
اسدی طوسی:
465 حکیم ابو نصر علی بن احمد اسدی طوسی از شاعران قرن پنجم و از حماسه سرایان معروف ایران است و آثار او:
مناظرات گرشاسبنامه و لغت فرس است.
امیر معزی:
438 518 امیرالشهرا امیرعبدالله محمد بن عبدالملک معزی نیشابوری از شهرای قرن پنجم هجری که از ملکشاه سلجوقی لقب معزالدین گرفت.
انوری:
547 اوحدالدین محمدبن محمد انوری معروف به انوری ابیوردی و حجةالحق از جمله شاعران و دانشمندان ایرانی در قرن ششم هجریست.
تحصیلات او خاصه حکمت و ریاضیات و نجوم بود.
بیشتر سال 583 را سال درگذشت او میدانند انوری دارای طبعی قوی بوده، در بیان معانی مشکل به صورتی روان مهارت داشت، چیرهدستی خود در قصیده و غزل را به اثبات رسانید.
و از پیروان ابن سینا بود او در عهد سلطان سنجر زندگی میکرد از قصیده سرایان معروف بود و دیوان شعرهایش را کسانی چون سعید نفیسی تصحیح و بازنگری کردهاند
باباطاهر عریان:
390 450 باباطاهر همدانی، از شاعران معروف اواسط قرن پنجم هجری ایران پیری وارسته و درویش فروتن بوده است.
او معاصر با عهد طغرل بیک سلجوقی بوده است.
بابا لقبی بوده که به پیروان وارسته میدادهاند و عریان به دلیل بریدن به از تعلقات دنیوی بوده است.
گویند در یکی از دو بیتیهای مشهورش سال تولدش را به حروف ابجد گنجانیده، که پس از محاسبه توسط میرزا مهدی خان کوکب در عهد قاجار به سال 326 هجری رسیده و پس از 85 سال زندگی وفات یافته است.
آرامگاه وی در شمال شهر همدان، در میدان بزرگی به نام وی قرار است ترانهها یا دو بتیهای باباطاهر در بحر هزج مسدس محذوف و به لهجه لری، سروده شده است.
دو قطعه، چند غزل با لهجه لری، مجموعه کلمات قصار به زبان عربی و کتاب سرانجام شامل دو بخش عقاید عرفا و صوفیان و الفتوحات الربانی فی اشارات الهمدانی آثار او میباشد.
نوشتهها و شیوه بیان بابا طاهر مهمترین سند زبان کردی میباشد.
گزیدهای از سرودههای باباطاهر عریان:
شب تاریک و راه باریک و من مست قدح از دست ما افتاد و نشکست نگه دارندهاش نیکو نگه داشت و گرنه صد قدح نفتاده بشکست ز دست چرخ گردون داد دیرم هزاران ناله و فریاد دیرم نشسته، دلستانم با خس و خار دل خود را چگونه شاد دیرم دلا، خوبان دل خونین پسندند دلا خون شو ، که خوبان این پسندند متاع کفر و دین بی مشتری نیست گروهی آن ، گروهی این پسندند ندونم لوت و عریونم که کرده خودم جلادو بی جونم که کرده بده خنجر که تا سینه کنم چاک ببینم عشق بر جونم چه کرده بشم، واشم از این عالم بدر شم بشم از چین و ماچین دورتر شم بشم از حاجیان حج بپرسم که این دیری بسه یا دورتر شم اگر دل دلبره ، دلبر کدمه؟
وگر دلبر دله ، دل را چو نومه؟
اگر دستم رسد بر چرخ گردون از او پرسم که این چونست و آن چون یکی را دادهای صد گونه نعمت یکی را قرص جو آلوده در خون
مرا نه سر نه سامان آفریدند پریشانم پریشان آفریدند ز دست دیده و دل هر دو فریاد که هر چه دیده بیند دل کند یاد بسازم خنجری نیشش ز پولاد زنم بر دیده تا دل گردد آزاد بیشتر.
بدرتفلیسی:
بسام کورد:
بسام کورد از خوارج سیستان بود که به یعقوب لیث صفاری پناه آورده بود.
او از پیشگامان چامهسرایی به زبان پارسی است.
از او تنها قطعهای در ستایش یعقوب به جا مانده است.
بلفرج رونی:
بندار رازی:
شاعر ایرانی نیمه دوم سده چهارم هجری است.
از آثاراو چموشنامه؛
این اثر دارای چند بیت به گویش گیلکی بوده که اکنون از آن چیزی به جای نمانده است.
یکی دو شعر کوتاه از رسته فهلویات نیز منسوب به اوست که امروز در دست است.
شعرعایش بیشتر در قالب هزل بود.
از اشارهای که در دیوان خاقانی به او شده پیداست که مدتی در آذربایجان نیز زندگی کرده و یا شاعر مدیحهگوی یکی از دربارهای آن دیار بوده.
بهار میرزانصرا.
خان شروانی:
جمالالدین عبدالرزاق اصفهانی:
جمالالدین محمد بن عبدالرزاق اصفهانی یا اسپهانی چامهسرای سده ششم هجری بود.
وی در اصفهان تولد یافت او را بواسطه ابداع معانی خلاق المعانی لقب دادهاند وفاتش را در سال 588 ه.
ق.
نوشتهاند گویا در نقاشی نیز دست داشت
حکاک مرغزی:
حکاک مرغزی چامهسرای ایرانی در نیمه دوم سده چهارم هجری است.
شعرهایش بیشتر در قالب هزل بودند و از این رو لقب حکاک یافت
حاجی زین العابدین شروانی:
حنظله بادغیسی:
جمال خلیل شروانی:
خاقانی شروانی:
افضلالدین بدیلبن علی خاقانی شروانی متخلص به خاقانی از جملۀ بزرگترین قصیدهسرایان تاریخ شعر و ادب فارسی قرن 6 هجری بوده به سال 520 ه.
ق.
در شروان یا شیروان متولد و در سال 595 ه.
ق.
در شهر تبریز وفات یافته.
آثار خاقانی دیوان اشعارو مثنوی تحفةالعراقین و منشات خاقانی و مثنوی کوتاه ختمالغرایب میباشد
خبازی نیشابوری:
درگذشته 342 ق.
از شاعران ایرانی روزگار سامانیان بوده است.
و از معاصران کسایی، دقیقی، شهید بلخی و ابوالمؤید بلخی بوده است.
از اشعار او اثر کمی به جا مانده است.
در عروضی سمرقندی و عوفی و هدایت از او یاد شده.
خسروی سرخسی:
ابوبکر محمد پسر علی سرخسی خسروی شاعر و فیلسوف ایرانی بود.
خواجه عبدالله انصاری:
شیخالاسلام ابواسماعیل عبداللهبن ابیمنصور محمد معروف به پیر هرات و پیر انصار و خواجه عبدالله انصاری و انصاری هروی ، دانشمند و عارف بود.
وی از اعقاب ابوایوب انصاری است از کودکی زبانی گویا و طبعی توانا داشت چنانکه شعر پارسی و تازی را نیکو میسرود و در جوانی در علوم ادبی و دینی و حفظ اشعار عرب مشهور بود و مخصوصا در حدیث قوی بود و امالی بسیار داشت و در فقه روش امام حنبل را پیروی میکرد.
وی در تصوف از شیخ ابوالحسن خرقانی تعلیم گرفت و جانشین او بود.
محل اقامتش بیشتر در هرات بود و در آنجا تا پایان زندگانی بتعلیم و ارشاد اشتغال داشت.
تولد انصاری در هرات به سال 396 ه.
ق.
1006م.
و مرگ وی به سال 481 ه.
ق.
1088م.
بوده است.
از رسائل منثور او که بنثر مسجع نوشته مناجاتنامه، نصایح، زادالعارفین، کنزالسالکین، قلندرنامه، محبتنامه، هفتحصار، رسالهء دل و جان، رسالهء واردات و الهینامه و ترجمهء املاء طبقاتالصوفیهء سلمی بلهجهء هروی را میتوان نام برد.
شعر نیز میگفت
خیام:
حکیم ابوالفتح عمر بن ابراهیم خیام نیشابوری از ریاضیدانان، اخترشناسان و شعرای بنام ایران در دوره سلجوقی است.
در دوره سلطنت ملکشاه سلجوقی 426 590 هجری قمری و در زمان وزارت خواجه نظامالملک گاهشماری ایران را اصلاح کرد.
فقه را در میانسالی در محضر امام موفق نیشابوری آموخت؛
حدیث، تفسیر، فلسفه، حکمت و اختر شناسی را فراگرفت.
برخی نوشتهاند که او فلسفه را مستقیما از زبان یونانی فرا گرفته بود.
در دربار ملکشاه میزیست و از پیرامونیان و همراهان شاه بود.
با نظام الملک طوسی رابطهای نیکو داشت، کتاب جبر و مقابله را پس از نگارش به خواجه تقدیم کردو نیز در گاهشناسی، تقویم جلالی را تدوین کرد که به نام جلال الدین ملکشاه شهره است، اما پس از مرگ ملکشاه کاربستی نیافت.
عدهای از تذکرهنویسان، خیام را شاگرد ابن سینا و عدهای دیگر او را شاگرد امام موفق نیشابوری عارف معروف نوشتهاند.
وی بیش از 100 رباعی سرودهاست.
در حدود دهه نخست سده پنجم هجری در نیشابور زاده شد مرگ خیام را میان سالهای 517 520 هجری میدانند که در نیشابور اتفاق افتاد، وی را در باغی که آرامگاه امامزاده محروق به خاک سپردهاند آثار علمی و ادبی بسیار تالیف نمود که معروفترین آنها 1 رساله فی براهینالجبر و المقابله به زبان عربی، در جبر و مقابله که فوقالعاده معروف است 2 رساله کون و تکلیف به عربی درباره حکمت خالق در خلق عالم و حکمت تکلیف 3 رسالهای در شرح مشکلات کتاب مصادرات اقلیدس که از لحاظ ریاضی بسیار مهم است 4 رساله روضةالقلوب در کلیات وجود.
5 رساله ضیاء العلی.
6 رساله میزانالحکمه.
7 رسالهای در صورت و تضاد.
8 ترجمه خطبه ابن سینا.
9 رسالهای در صحت طرق هندسی برای استخراج جذر و کعب.
10 رساله مشکلات ایجاب.
11 رسالهای در طبیعیات.
12 رسالهای در بیان زیگ ملکشهاهی.
13 رساله نظام الملک در بیان حکومت.
14 رساله لوازمالاکمنه.
15 اشعار عربی خیام که در حدود 91 رباعی آن بدست آمدهاست.
16 نوروزنامه.
17 رباعیات خیام به زبان فارسی که در حدود 200 چارینه رباعی یا بیشتر عیون الحکمه.
19 رساله معراجیه.
20 رساله در علم کلیات.
21 رساله در تحقیق معنی وجود او میزان الحکمت را درباره فیزیک و لوازم الامکنت را در دانش هواشناسی نوشت و کتاب جبر و مقابله خیام با تلاش دانش پژوهان اروپایی در سال 1742 در یکی از کتابخانههای لندن یافته شد.
این کتاب در 1815 توسط تنی چند از دانشمندان فرانسوی ترجمه و منشر شد.
هم اکنون تندیس این بزرگ مرد در دانشگاه فلورنس ایتالیا نصب است و فلسفه و خصوصیات او تدریس میشود.
بیشتر دریاره عمر خیام
دقیقی طوسی:
320 369 ابو منصور محمد بن احمد دقیقی شاعر بزرگ ایرانی قرن چهارم بود.
زادگاه وی بنا به روایات گوناگون، توس، بلخ، سمرقند و بخارا ذکر شده است.
دقیقی بر آئین زرتشتی بوده و دقیقی بلخی در عصر سامانیان میزیست گویند به دست غلام ترک خود کشته شد.
ذولفقار سیدقوام الدین حسین ابن صدرالدین علی شروانی:
رابعه قزداری:
رابعه دختر کعب قزداری که به رابعه بلخی هم شناخته شدهاست بانوی شاعر چامهسرا پارسیگوی نیمه نخست سده چهارم هجری است.
رابعه همدوره با سامانیان و رودکی بود.
بسیاری رابعه را نخستین زن شاعر پارسیگوی میدانند پدرش فرمانروای بلخ و سیستان وقندهار و بست بود.
رابعه شیفته بردهای ترک به نام بکتاش میشود و برایش شعر میسراید.
برادرش حارث که از این عشق آگاه میشود آشفته میشود و دستور میدهد که خواهرش را به حمام برند و رگهایش را بگشایند تا بمیرد.
و بعد از آن درب حمام را گل بگیرند که بعد از آن رابعه با خون خود شعرهایش را بر دیوار حمام نوشت و به ناکامی از جهان بدرود گفت حکایت او را فقیر نظم کرده نام آن مثنوی را گلستان ارم نهاده
رشیدالدین وطواط:
امیر رشیدالدین سعدالملک محمد بن عبدالخلیل معروف به رشید وطواط شاعر و نویسنده ایرانی همدوره با خوارزمشاهیان در ایران است.
او دبیر دیوان اتسز خوارزمشاه بود.
برای اندام کوچکش به او لقب وطواط به معنای شبپره دادند.
کتاب حدائق السحر در علم بدیع و صنایع شعری از آثار اوست.
رودکی:
ابوعبدالله جعفربن محمد رودکی از شاعران ایرانی دورۀ سامانی در قرن چهارم هجری قمریست.
رودکی در روستایی بهنام رودک در نزدیکی نخشب که امروزه با نام قرشی در ازبکستان است متولد شد از کودکی نابینا بوده است و بهروایتی بعدها او را کور کردند رودکی در حدود یک میلیون و سیصدهزار بیت شعر سروده است مهمترین اثر او کلیلهودمنه منظوم است.
جز آن سه مثنوی از او بهما رسیده و از بقیه اشعارش جز اندکی نمانده است.
درموسیقی، ترجمه و آواز نیز دستی داشته است وی اسماعیلی بود و نصر نیز نخستین امیری بود که این مذهب را پذیرفت و بهمبلغین اسماعیلی اجازه داد تا در قلمروش آزادانه مذهب خود را تبلیغ کنند.
گذری بر زندگی رودکی
رونقی بخارایی:
ابوالموید رونقی بخارایی از چامه سرایان آغاز سده چهارم هجری است.
از او چیز چندانی به جا نمانده است جز دو قطعه دوبیتی و نیز گفته منوچهری که رونقی را یکی از پنج چامهسرای برتر شهر بخارا دانسته است.
سپهری بخارایی:
سپهری بخارایی از چامه سرایان آغاز سده چهارم هجری است.
او ستاینده سامانیان بود.
از وی تنها چامهای به جا مانده است
سلمان ساوجی:
خواجه جمال الدین بن علاء الدین از شعرای قرن ششم دارای قصاید شیوا و مثنویها و رباعیات است آثار او:
جمشید و خورشید و فراقنامه است
سنایی:
حکیم ابوالمجد مجدودبن آدم سنایی غزنوی، و نیز حکیم سنایی از بزرگترین شاعران زبان پارسی در سدۀ پنجم و معاصر دربار غزنوی است در سال 465 هجری قمری در شهر غزنه واقع در افغانستان امروزی متولد و در سال 525 هجری قمری در همانجا وفات یافت نصایح و اندرزهای حکیم سنایی دلاویز و پرتنوع، شعرش روان و پرشور و خوش بیان، و خود او، در زمرۀ پایهگذاران نخستین ادبیات منظوم عرفانی در زبان فارسی بهشمارامده است او در مثنوی، غزل و قصیده توانائی خود را بوضوح نشان داده است.
سنائی دیوان مسعود سعد سلمان را، هنگامی که مسعود در اسارت بود، برای او تدوین کرد این نیز از بزرگواری سنایی حکایت میکند.
مولانای بلخی، عطار نیشابوری و سنایی غزنوی را به منزلۀ روح و چشم خود میدانست از آثار او، غیر از دیوان اشعارششامل قصائد و غزلیات ، میتوان به مثنوی حدیقه الحقیقه، مثنوی طریقالتحقیق، مثنوی سیرالعباد الیالمعاد، کارنامۀ بلخ، عشقنامه و عقلنامه اشاره کرد.
سوزنی سمرقندی:
سوزنی سمرقندی چامهسرای ایرانی نیمه نخست سده ششم هجری است.
دیوان شعرهای سوزنی امروزه در دست است.
شاکر جلاب:
شاکر جلاب شاعر فارسیزبانی است که در میانه سده چهارم هجری میزیسته است.
جلاب به عربی معنای بردهفروش میدهد
شهید بلخی:
ابوالحسن شهید بن حسین جهودانکی بلخی شاعر و متکلم و حکیم قرن چهار هجری درگذشت 325 هجری قمری بنا به گفته ابن ندیم فیلسوفی بوده که علاوه بر تألیفاتی که داشته به مناظره با سایر فلاسفه ازجمله زکریای رازی نیز دست مییازید.
در خط نیز استاد بود مانند رودکی نزد شعرای بعد از خود مورد احترام بوده و او را در ردیف رودکی قرار دادهاند.
طاهرچغانی:
طاهر چغانی از امیران چغانی در بینالنهرین بوده و همچنین شاعری توانا بوده که از اشعار او امروز اندکی چند غزل در دست است.
طاهر فضل بلخی:
طیان ژاژخا:
طیان ژاژخا شاعر ایرانی نیمه دوم سده چهارم هجری است.
شعرهایش بیشتر در قالب هزل بود.
حتی تخلص او ژاژخا بیهودهگو ، یاوهسرا گواه بر این گرایش اوست.
ظهیرالدین فارابی:
وفات 598 ابوالفضل طاهربن محمد ظهیر فارابی متولد فاریاب بلخ شاعری توانا بود و در خدمت ملوک آل باوند و محمد بن ایلدگز و قزل ارسلان میزیست و دارای قصایدی بسیار شیوا است
عباس مروی:
عباس مروی درگذشته 13 ژوئیه 815 از پیشگامان شعر پارسی است.
او همدوره با روزگار مامون خلیفه عباسی میزیست
عبدالحمید غزنوی:
ابوالمعانی نصرالله پسر محمد پسر عبدالحمید غزنوی چامه سرای ایرانی است.
بزرگترین اثر او برگردان کلیله و دمنه از عربی به پارسی است
عبدالواسع جبلی:
وفات 5 از گرجستان بود قصاید و غزلیات او بسیار پر معنی و دارای صنایع بدایع لفظی و معنوی است مدتها بهرام شاه غزنوی و سلطان سنجر را مدح میگفت
عسجدی:
ابونظر عبدالعزیز بن منصور المروزی ناماور به عسجدی چامه سرای ایرانی است که در سال 432هجری در گذشته است.
وی از چامه سرایان دربار سلطان محمود غزنوی بود.
عطار:
فریدالدین ابوحامد محمد بن ابوبکرابراهیم بن اسحاق عطار نیشابوری یکی ازعارفان بزرگ و شاعران بلندنام ادبیات فارسی در اواخر سدۀ ششم و اوایل سدۀ هفتم است.
او در سال 512 هجری مطابق با 19 میلادی در روستای کدکن کنونی در نزدیکی نیشابور متولد شده نام او محمد ، لقبش فرید الدین و کنیهاش ابوحامد بود و در شعرهایش بیشتر عطار و گاهی نیز فرید تخلص کرده است.
بنا بر روایتی وی بیش از 180 اثر مختلف به جای گذاشته که حدود 40 عدد از آنان به شعر و مابقی نثر است.
عطار در سال 618 یا 619 و یا 627 در حمله مغولان شهید گشت.
برخی از آثار او منطقالطیر شعر مصیبت نامه شعر الهینامه شعر اسرارنامه شعر مختارنامه شعر خسرونامه شعر جواهرنامه و شرح القلب و تذکرة الاولیا نثر و دیوان قصاید و غزلیات شعر و مثنوی لسان الغیب بیشتر.
عماره مروزی:
ابومنصور عماره پسر محمد مروزی معروف به عماره مروزی شاعر ایرانی است که در سده چهارم هجری میزیست.
عمعق بخارائی:
وفات 543 شهاب الدین عمعق بخارائی شاعر سده پنچم هجری است.
معاصر ملوک افراسیابیه بود که لقب امیرالشعرائی گرفت شعرهای اندکی از او به جا مانده است
عنصری:
350 431 ابوالقاسم حسن بن احمد عنصری بلخی در سالهای پایانی نیمه نخست سده چهارم هجری در بلخ به دنیا آمد.
فرزند احمد، از شعرای فارسی سرا بود.
عنصری توسط یکی از برادران سلطان محمود به دربار غزنویان راه یافت و پس از گذشت زمان کوتاهی عنوان ملکالشعرایی دربار را از آن خود کرد و در رأس حدود چهارصد نفر از سخنوران و شاعران قرار گرفت.
از آثار او مثنوی عینالحیات و شادبهر از میان رفته و مثنوی وامق و عذرا از میان رفته و مثنوی سرخبت و خنگبت از میان رفته.
میگویند که دیوان شعر عنصری مشتمل بر سی هزار بیت بوده است، که در اثر گذشت زمان از بین رفته است، ولی آثار پراکنده بسیاری از انواع شعر پارسی از وی بجای مانده
عیوقی:
عیوقی از شاعران دربار سلطان محمود غزنوی بود.
اثر او داستان ورقه و گلشاه
غضائری رازی:
ابوزید محمد غضائری رازی چامه سرای ایرانی بود که به سال 426 هجری در گذشته است.
او دارای آیین شیع بود و بوییان را در چامه هایش ستایش میکرده است.
فخرالدین اسعد گرگانی:
شاعر داستانگوی ایرانی نیمه نخست سده پنجم هجری است.
ولادت او را با توجه به قرائنی باید در آغاز قرن پنجم هجری دانست.
وفات فخرالدین اسعد بعد از سال 446 و گویا در اواخر عهد طغرل سلجوقی اتفاق افتادهاست.
و اثر او منظومه ویس و رامین است
فرخی سیستانی:
360 429 ابوالحسن علی بن جولوغ فرخی سیستانی معاصر دربار سلطان محمود غزنوی بود دیوان او شامل قصاید و قطعات ترجیح بند و رباعیات است.
فردوسی:
حکیم ابوالقاسم حسن بن اسحاق معروف به فردوسی است.
از وی به نام خداوندگار تاریخ و فرهنگ ایرانشهر یاد میکنند.
شاعر نامی ایران که ایران را پس از 200 سال از دست زبان اعراب نجات داد و دوباره زبان پارسی را که از ریشه پهلوی و دری گرفته شده است را به کشور هدیه کرد.
او در حدود سال 329 در روستای پاژ در نزدیکی طوس در خراسان متولد شد.
پاژ امروزه در استان خراسان ایران و در 15 کیلومتری شمال مشهد قرار دارد.
و مدت 35 سال از عمر خود صرف جمعآوری تاریخ ایران به صورت نظم و شعر کرد که منبع گرداوری او از کتاب خدای نامه شاهنشاهی ساسانیان بود.
اما حاکم وقت سلطان محمود غزنوی رنج او را ضایع کرد و او را آزرده و رنجیده خاطر نمود.
او یکی از سه اثر بزرگ و شاهکار ادبی جهان را بوجود آورد که هم اکنون کشورهای مختلفی یادواره او را گرامی میدارند و او در نهایت اندوه در سال 411 هجری در طوس درگذشت.
که بدلیل سرودههای جنجالی او علیه اعراب و نکوهش چندین باره آنان مسلمانان بر جسدش نماز نگذاشتند و وی را در گورستان مسلمان خاک نکردند ولی او در تاریخ جاوید ماند صاحب بزرگترین اثر رزمی بنام شاهنامه میباشد.
گذری بر زندگی فردوسی بزرگ
فلکی شروانی:
فیروز مشرقی:
شاعر عهد صفاریان و معاصر عمرو لیث صفاری 265 287 بود و به سال 283 ه.
وفات کرد.
از میان اشعار او 9 بیت شامل سه قطعه دو بیتی و سه بیت مفرد برجای مانده است.
قطران تبریزی:
ابو منصور قطران تبریزی معروفترین سخن سرای دوره سلجوقی میباشد شاعر ایرانی سده پنجم هجری است.
او زاده آذربایجان بود و زبان مادریش پهلوی بود با این همه به پارسی دری نیکو شعر میسرود.
و از قصاید معروف او قصیدهای است که در وصف زلزله سال 434 تبریز سروده است ناصرخسرو قبادیانی در سفرش با او دیدار کرده است.
قوامی رازی:
شاعر پارسیگوی ایرانی شیعی سده ششم هجری است.
شعرهایش رویه دینی دارند.
قوامی گنجهای:
کافرک غزنوی:
چامه سرای ایرانی در نیمه دوم سده پنجم هجری است.
از او تنها پنج قطعه دوبیتی به جا مانده است.
او در شعرش دشمنی خویش با ترکان و عربهای اشغالگر آن زمان را نشان میدهد.
کسایی مروزی:
لبیبی:
شاعر ایرانی نیمه نخست سده پنجم هجری است.
لبیبی از استادان مسلم زبان پارسی بوده ولی متاسفانه امروز از اشعار او جز از اندکی در دست نیست.
لبیبی ظاهرا از مردم خراسان و از دوستان فرخی بوده است.
مسعود سعد سلمان در قصیدهای که به استقبال او ساخته است او را استاد و سیدالشعرا خوانده است.
او شعرهایی در قالب هزل دارد.
مجیرالدین بیلقانی:
وفات 594 از شاعران قصیده سرای قرن ششم بود شاعر ایرانی آذربایجانی است.
او شاگرد خاقانی شروانی بوده است
محمد پسر وصیف سجزی:
محمد پسر وصیف سجزی دبیر یعقوب لیث صفاری بود.
برخی سرایش نخستین چامه به پارسی را از او میدانند.
محمد سگزی:
محمد پسر مخلد سگزی زاده سیستان و از نخستین شاعران به زبان فارسی بود.
از وی تنها یک شعر در ستایش یعقوب لیث صفاری به جا مانده است.
محمود وراق هروی:
محمود وراق هروی چامهسرایی پیشگام پارسیگو همدوره با دودمانهای طاهریان و صفاریان بود.
از او تنها یک دوبیتی به جا مانده است
مسعود سعد سلمان:
شاعر دوره غزنوی که در نیمه دوم قرن پنجم و آغاز قرن ششم هجری میزیستهاست حیات مسعود سعد سلمان مصادف با عهد شش پادشاه غزنوی بودهاست که عبارتاند از؛
شاه فرخزاد، سلطان ابراهیم، مسعود بن ابراهیم، شهرزاد، ملک ارسلان و بهرامشاه.
مسعود سعد یکی از قصیدهسرایان بود و سبک شعر او خراسانی است.
دیوان او بهترین گواه میباشد که او در هر صنف شعری مهارت داشت.
بیشتر اشعارش حسبیه است.
علاوه بر قصاید در دیوانش غزل، رباعی، مثنوی، قطعه، چیستان نیز یافته میشود.
زبان او آسان و سلیس میباشد.
مسعود سعد سلمان در سال 438 هجری در لاهور به دنیا آمد و در سال 515 هجری از دنیا رفت او دو پسر و یک دختر داشت.
یک پسر موسوم به سعادت که شاعر بود و پسر دیگر صالح نام داشته که هنگام زندانی بودن پدر، در مرنج، وفات یافتهاست.
او هفت سال در قلعه سوودهک و سه سال در قلعه نای زندانی گردید و اشعاری در زندان نامی سروده است
مسعودی مروزی:
چامه سرای سده سوم و چهارم هجری بود.
او نخستین کسی بود که دست به سرودن شاهنامه زد
معروفی بلخی:
ابوعبدالله محمد پسر حسن معروفی بلخی چامهسرای ایرانی است.
او زاده شهر بلخ بود.
او همدوره با رودکی و شهید بلخی بوده است.
معزی:
امیرابوعبدالله محمد پسر عبدالملک معزی در گذشته به سال 520 هجری چامه سرای پارسی گو بود.
او چامه سرای بزرگ دربار ملکشاه سلجوقی بود و از سوی این پادشاه لقب امیر گرفت.
چامه هایش بیشتر در قالب قصیده یا غزل هستند.
منجیک ترمذی:
چامهسرای ایرانی نیمه دوم سده چهارم هجری است.
شعرهایش بیشتر جنبه هزل دارند.
منجیک نام راستین این شاعر نبوده است و برای اندام ریز و زبان نیش دارش بدو لقب منچیک دادهاند؛
منج در پارسی معنای زنبور عسل را میدهد با پسوند یک به معنای زنبوری و به مانند زنبور میباشد
منوچهری:
ابوالنجم احمدبن قوصبن احمد منوچهری دامغانی ناماور به منوچهری از شاعران و قصیده سرایان قرن پنجم ایرانی بود که به سال 432هجری درگذشت.
وی همدوره با پادشاهی سلطان مسعود غزنوی میزیست و از چامهسرایان شاعران دربار او بود.
بیشتر چامههای اشعار او درباره طبیعت است.
او در شعر عربی هم چیرگی داشت.
مهستی گنجوی:
بانوی شاعر ایرانی بود که در سده دوم هجری میزیسته است.
زادگاه او شهر گنجه بوده است.
وی همدوره با غزنویان بود.
او دیوانی داشته و چامههای بسیار سروده بوده است.
ولی گذشت زمان و بی انگاری کسان همه آنها را به باد فراموشی سپرده است.
ناصرخسرو:
حکیم ابومعین ناصر بن خسرو بن حارث قبادیانی بلخی، معروف به ناصرخسرو،از شاعران بزرگ و فیلسوفان برتر قرن پنجم هجری یازدهم میلادی ایران است که بر اغلب علوم عقلی و نقلی زمان خود از قبیل فلسفه یونانی و حساب و طب و موسیقی و نجوم و فلسفه و کلام تبحر داشت در سال 394 در روستای قبادیان در بلخ در استان بلخ در شمال افغانستان امروز در خانواده ثروتمندی چشم به جهان گشود.
و در یمگان بدخشان افغانستان در سال 481 هجری پدرود حیات گفت آثار ناصرخسرو عبارتاند از:
1 دیوان اشعار به فارسی 2 دیوان اشعار عربی که در دست نیست 3 جامع الحکمتین رسالة است به نثر دری در بیان عقاید اسماعیلی.
4 خوان الاخوان کتابی است به نثر دری در اخلاق و حکمت و موعظه.
5 زادالمسافرین کتابی است در حکمت الهی بزبان دری.
6 گشایش و رهایش رساله لیست به نثر دری شامل سی سوال و جواب آنها.
7 وجه دین کتابیست به نثر دری در مسایل کلامی و باطن عبادات و احکام شریعت.
8 دلیل المتحرین مفقود.
9 بستان العقول آنهم مفقود.
10 سفرنامه کتابیست که خلص محتوای سفر هفت سالهاش را در بر دارد.
11 سعادت نامه رساله ایست منظوم شامل سیصد بیت.
12 روشنایی نامه این هم یک رساله منظوم است.
به غیر از اینها کتب و رسالات دیگری نیز منصوب به حکیم ناصرخسرو هستند که ازین قراراند:
اکسیر اعظم،در منطق و فلسفه قانون اعظم، در علوم عجیبه دستور اعظم، کنزالحقایق، رسالة الندامه الی زادالقیامه رسالهای موسوم به سرگذشت یا سفرنامه شرق و رسالهای موسوم به سرالاسرار.
المستوفی؛
در فقه رساله در علم یونان کتابی در سحریات
نظامی گنجوی:
530 570 یا 602 حکیم ابومحمد الیاس بن یوسف بن زکی بن موئد ملقب به نظامی گنجوی شاعر نامدار ایران زمین در سال 535 در شهرستان اراک تفرش روستای تاد متولد شد.
بر سر تولد وی اتفاق نظر نمیباشد.
عدهای نیز باور بر این دارند که وی در شهر گنجه از آران بالای رود ارس به دنیا آمده است.
در هر دو شهر شکی بر ایرانی بودن وی نیست.
زیرا همه گنجه در جمهوری آذربایجان شهری ایرانی است و هم تفرش.
آثار او خمسه یا پنج گنج نظامی شامل:
لیلی و مجنون و هفت پیکر و خسرو و شیرین و مخزنالاسرار و اسکندرنامه مشتمل بر اقبالنامه و شرفنامه و قدیمیترین مثنوی نظامی مخزن الاسرار است و بهترین آنها خسرو و شیرین است و هم اکنون آرامگاه او در گنجه قرار دارد.
بیشتر.
شاعران سده هفتم تا نهم هجری
آذری طوسی:
نورالدین حمزه پسر علیملک اسفراینی آذری طوسی؛
زاده به سال 784 قمری؛
صوفی و چامه سرای ایرانی بود.
وی از تبار رهبران سربداران بود.
آثار او بهمننامه جواهرالاسرار طغرای همایونی عجایبالدنیا سعیالصفا
ابن حسام:
مولانا محمد پسر حسام الدین شناخته شده به ابن حسام شاعر ایرانی در گذشته به سال 875 هجری است.
آرامگاه وی در شهر خوسف از توابع بیرجند واقع است.
آثار او خاوران نامه دیوان قصیدهها
ابن یمین:
امیر منصور بن امیر یمین الدین طغرائی معروف به ابن یمین فریومدی شاعر ایرانی قرن هفتم و هشتم ایران است.
او در قریه فریومد از توابع سبزوار زاده شد.
معاصر سلطان محمد خدابنده بود.
پدرش در خدمت خواجه علاء الدین محمد مستوفی سلطان ابوسعید بها در شغل دیدانی داشت اشعار و قطعات ابن یمین بسیار نغز و پر معنی است
امیر خسرو دهلوی:
651 نام او محمد و از دانشمندان و شاعران بزرگ پارسی قرن 7 است که خاندانش از ایران ترک وطن نمودن و هندوستان رفتند آثار او:
وسط الحیوة غرة الکمال نهایة الکمال مطالع الانوار شیرین و خسرو مجنون و لیلی آینه سکندری هشت بهشت
امیرشاهی سبزواری:
مشهورترین شاعر سبزوار.
وفات 857 ه.
1452 م.
اوحدی مراغهای:
670 رکن الدین اوحدی از شهرای متصوف قرن هفتم آذربایجان و از معاصرین بهادر ایلخانیان و دارای دیوان شهری و مثنوی ترجیح بند است.
باباافضل کاشی:
افضل الدین محمد پسر حسن پسر حسین پسر محمد خوزهای مرقی کاشانی شناخته شده به باباافضل کاشی یا کاشانی شاعر و عارف ایرانی در واپسین سالهای سده ششم هجری زاده شد.
باباافضل همدوره با تازش مغول میزیست.
برخی خواجه نصیرالدین طوسی را شاگرد و یا خویشاوند وی میدانند.
بابا سودایی
بدر جاجرمی:
ملکالشعرا بدرالدین پسر عمر جامی چامهسرای بنام سده هفتم هجری است.
او در 686هجری درگذشت.
وی شیفته شاعر همدوره خویش مجدالدین همگر بود
بابافغانی شیرازی:
یکی شاعران پارسیگوی سده نهم هجری بوده است.
او در دوره پس از جامی شعر میگفت و پیشگام حرکتی نو در چامهسرایی پارسی شد.
بساطی سمرقندی:
سراج الدین بساطی سمرقندی شاعر ایرانی است که در سده نهم هجری میزیست اثر او دیوان بساطی سمرقندی
جامی:
نورالدین عبد الرحمن جامی 23 شعبان 817 18 محرم 898 ه ق 18 اوت 1414 19 نوامبر 1492م از شعرای قرن نهم و معاصر سلاطین تیموری که او را خاتم الشعرالقب دادند شاعر و عارف بزرگ ایرانی در خرجرد جام متولد شد.
جامی سرانجام در سن 81 سالگی در شهر هرات درگذشت.
آرامگاه او در حال حاضر معروف به تخت مزار است.
از جامی دهها کتاب و رساله از نظم و نثر به زبانهای فارسی و عربی به یادگار مانده است 1 آثار منظوم:
جامی اشعار خود را در دو مجموعه بزرگ گرداوری کرده است:
دیوانهای سهگانه شامل قصاید و غزلیات و مقطعات و رباعیات جامی دیوان خود را در اواخر عمر به تقلید از امیر خسرو دهلوی در سه قسمت زیر مدون نمود:
الف فاتحة الشباب دوران جوانی ب واسطة العقد اواسط زندگی ج خاتمة الحیاة اواخر حیات و هفت اورنگ که خود مشتمل بر هفت کتاب در غالب مثنوی است 1 تحفة الاحرار 2 سبحة الابرار 3 یوسف و زلیخا 4 لیلی و مجنون 5 خردنامه اسکندری 6 سلامان و ابسال 7 سلسلة الذهب و 2 آثار منثور:
که برخی از آنان عبارتاند از:
بهارستان، رساله وحدت وجود، شرح مثنوی، نفحات الانس و منشات.
جهان خاتون:
بانوی شاعر چامهسرا ایرانی است که در سده هشتم هجری میزیست.
او همدوره با عبید زاکانی بود و این دو با هم مشاعره و رودررویی داشتهاند.
حافظ:
خواجه شمس الدین محمد حافظ شیرازی حدود 726 791 هجری قمری ، شاعر و غزلسرای بزرگ قرن هفتم ایران و یکی از سخنوران نامی جهان است.
ملقب به لسان الغیب در خصوص سال دقیق ولادت او بین مورخین و حافظ شناسان اختلاف نظر است.
مولد او شیراز بوده و در همان شهر نیز وفات یافتهاست.
اشعار حافظ را غزل میگویند و بنمایه غالب غزلیات او عشق است.
حافظ به همراه سعدی، فردوسی و مولانا چهار رکن اصلی شعر و ادبیات فارسی را شکل دادهاند.
دیوان حافظ مشتمل بر حدود 500 غزل، چند قصیده، دو مثنوی، چندین قطعه، و تعدادی رباعیست.
با این حال عمده شهرت وی در سرودن غزل است.
حافظ به زبان عربی یعنی نگه دارنده و به کسی گفته میشود که بتواند قرآن را از حفظ بخواند.
گذری بر زندگی حافظ شیرازی
خواجوی کرمانی:
کمالالدین ابوالعطاء محمدبن علی کرمانی متخلص به خواجو زاده:
679 درگذشت:
753 ه.
ق.
معاصر سلطان ابو سعید بهادر ، یکی از شاعران بزرگ سدۀ هشتم است.
مقبره او در تنگالله اکبر شیراز است.
او در قصیده، مثنوی، و غزل طبعی توانا داشته، به طوری که گرایش حافظ به شیوۀ سخن پردازی خواجو و شباهت شیوۀ سخنش با او مشهور است آثار او 1 دیوان؛
شامل قصاید،غزلیات،قطعات،ترجیعات و رباعیات که برروی هم به دو بخش صنایع الکمال و بدایع الجمال تقسیم میشود.
و 2 شش مثنوی؛
در وزنهای گوناگون با این نامها:
سام نامه، همای و همایون، گل و نوروز، روضه الانوار، کمال نامه و گوهر نامه.
پنج مثنوی اخیر برروی هم خمسهی خواجو را تشکیل میدهد.
خیالی بخارایی:
رضای سبزواری:
شرف الدین رضای سبزواری شاعر ایرانی در سده نهم هجری است.
او از سادات سبزوار بود.
شعرهایش بیشتر در قالب غزل است.
زراتشت بهرام:
زراتشت بهرام پور پژدو چامه سرای پارسی گوی بود که همدوره با فرمانروایی خوارزمشاهیان بر ایران میزیست.
وی دین زرتشتی داشت.
چامه هایش برگردان نوشتههای دینی زرتشتی به زبان شعر بود.
سعدی:
610 694 ابو عبدالله شیخ مشرف الدین بن مصلح الدین بن عبدالله سعدی شیرازی از شعرا و سخنگویان دربار اتابک مظفرالدین سعد بن زنگی و مؤلف گلستان و بوستان و طیبات است.
سایر آثار او ملمعات بعربی و فارسی نصیحه الملوک و خواتیم است وی آثار دیگری به شکل غزل، قصیده، قطعه، و غیره نیز در دست است گذری بر زندگی سعدی شیرازی
سیمی نیشابوری:
شاه داعی شیرازی:
شاه نعمتالله ولی:
شرفالدین رامی:
حسن پسر محمد شرف الدین رامی نویسنده و چامهسرای سده هشتم هجری در ایران است.
آثار او انیس العشاق و منظومه ده فصل
شمس تبریزی:
شمس الدین محمد بن ملکداد تبریزی از اصحاب رکن الدین بود و مولوی از شیفتگان وی بود.
شهاب ترشیزی:
شیخ اطعمه:
شیخ بسحاق حلاجی شیرازی نویسنده چامه سرای ایرانی که بیشتر به نام شیخ اطعمه سرور خوردنیها شناخته میشود در سال 814 هجری برابر با1416 ترسایی در شهر شیراز درگذشته است.
پیکر وی را در تکیه چهل تنان به خاک سپردهاند.
او دیوانی دارد که امروزه بسیار کمیاب است.
بیشتر چامههای او تضمین شعر دیگران است که موضوع ثابت در آنها خوراکیهاست.
طالب جاجرمی:
عبید زاکانی:
عبیدالله معروف به عبید زاکانی قزوینی ملقب به نظامالدین از دانشمندان و از صاحبان صدور خاندان زاکان قزوین است و اشعار خوب دارد و رسائل بینظیر.
منتقد اجتماعی قرن 7 هجری که شکایات خود را از دست حکام ظالم وقت به شعر پارسی در آورده است موش و گربه از آثار منظوم اوست.
عرفی شیرازی:
وفات 9 جمال الدین محمد عرفی از شعرای معروف صفویه بود او گوینده قصاید بسیار شیوا به تقلید نظامی است
عصمت بخارائی:
عصمةالله بخارایی معروف به عصمت بخارائی و درگذشته به سال 829 قمری شاعر ایرانی بود.
عماد فقیه کرمانی:
غیاثالدین جلایر:
غیاث شیرازی:
فخرالدین عراقی:
شیخ فخرالدین ابراهیم بن شهریار بزگمهر بن عبدالغفار جوالقی همدانی متخلص به عراقی از شعرا و نویسندگان و غزلسرایان معروف قرن هفتم ایران است به سال 610 هجری در دهی به نام کمجان در بیرون شهر همدان متولد شد در سال 688 در اثر بیماری در گذشت مزارش در صالحیه دمشق پشت مرقد شیخ الدین محبی الدین عربی بودالبته تا نیمه اول قرن دهم هجری معلوم بود اما اینک از آن قبر اثری نمانده دیوان عراقی شامل غزلیات و رباعیات شورانگیز است که در حال جذبه و شوق سروده او مثنوی و قصیده نیز دارد اما مهمترین اثر او عشاق نامهمخلوتی از مثنوی و غزل است.
قاسم انوار:
سید علی پسر نصیر پسر هارون شناخته شده به قاسم انوار در گذشته به سال 837 هجری شاعر و عارف ایرانی است.
کاتبی ترشیزی:
مولانا محمد پسر عبدالله کاتبی ترشیزی، شاعر ایرانی در گذشته به سال 839 هجری بود.
آثار او 1 منظومه حسن و عشق 2 ناظر و منظور 3 بهرام و گلاندام
کما الدین اسمعیل:
خلاق المعانی کما الدین اسمعیل فرزند جمال الدین محمد عبد الرزاق اصفهانی از شاعران و قصیده سرایان معروف عراق در قرن هفتم که اتابکان و خوارزمشاهیان را در اشعار خود ستوده و بسال 635 طعمه شمشیر مغول شد
کمالالدین اصفهانی:
کمالالدین اسماعیل پسر جمالالدین محمد عبدالرزاق و دارای لقب خلاق المعانی چامهسرای ایرانی بود که به سال 635هجری درگذشت.
او از قصیدهسرایان نامدار ایران است و بیشتر چکامه هایش در ستایش دو خاندان آل خجند و اتابکان فارس بوده است.
کمال خجندی:
شیخ کمال الدین مسعود خجندی شاعر فارسیزبان در منطقه تاریخی خجند امروز مرکز استان سغد تاجیکستان در کنار رود سیحون بدنیا آمد.
شیخ کمال بسال 803 هجری بدرود حیات گفت و در شهر تبریز به خاک سپرده شد.
نزاری قهستانی:
نظامالدین محمود قاری:
نظامالدین محمود قاری چامهسرای سده نهم هجری است.
او در شعرهایش به پوشاک مردم زمان خود پرداخته است همانگونه که شیخ اطعمه به خوراکهای زمان.
محمد عصار تبریزی:
حاجی شمسالدین محمد عصار تبریزی درگذشته:
792 هجری 1389 میلادی از قصیدهسرایان ایرانی سده هشتم هجری است.
محمد عصار در ریاضیات و اخترشناسی نیز دستی داشته و در این زمینه شاگرد مولانا عبدالصمد بوده است، همچنین در زمینه تصوف از مریدان شیخ مجدالدین اسماعیل سیسی بشمار میآمد.
محمد عصار در تبریز درگذشت و در گورستان چرنداب این شهر در کنار گور استاد خود مولانا عبدالصمد به خاک سپرده شد آثار او:
مثنوی مهر و مشتری وافی فی تعداد القوافی در فنون ادبی فارسی
محمود شبستری:
سعدالدین محمودبن امینالدین عبدالکریمبن یحیی شبستری یکی از عارفان و شاعران سدۀ هشتم هجریست.
سال تولد او را گوناگون و از جمله 687 ه.
ق.
دانستهاند.
محل تولد این عارف نامآور قصبۀ شبستر در نزدیکی شهر تبریز است.
او در سال 720 ه.
ق.
در سن 33 سالگی وفات یافته و در همان زادگاهش شبستر مدفوناست.
آثار او:
آثار منظوم به شعر:
گلشن راز، و سعادت نامه آثار منثور به نثر:
حقالیقین، مراةالمحققین، و شاهد یا شاهدنامه
مجدالدین همگر:
مغربی تبریزی:
ملا محمد شیرین مغربی تبریزی در گذشته به سال 890 هجری صوفی و شاعر ایرانی است.
مولوی:
604 672 مولانا جلال الدین محمد بلخی فرزند سلطان العلماء بهاء الدین محمد بن حسین الخطیبی متولد در شهر بلخ.
وی پدر عرفان جهان نامیده شده است و سال 2007 از سوی سازمان یونسکو به نام وی نامگذاری شده است.
بلخ از شهرهای خراسان بزرگ است که طی قرارداد ننگین ترکمانچای به اشغال روسها در آمد.
بیشتر.
هلالی جغتائی:
939 از شاعران معاصر قاجاریه است.
همام تبریزی:
محمد پسر فریدون همام تبریزی 714 636 ق.
شاعر سده هشتم هجری در ایران است.
او در غزل از خود توانائی بسیار نشان داده.
همام شدیدا دوستدار سعدی شیرازی بوده و با او مکاتبه داشته شماری از غزلیات او بر مبنای غزلهائی از سعدی، بر همان وزن و قافیه و ردیف ساخته شدهاند.
همام تبریزی به زبان بومی آنزمان تبریز و آذربایجان یعنی زبان آذری نیز اشعار و ابیاتی دارد منظومهای بنام صحبت نامه از او باقی است.
وحشی بافقی:
929 991 از شعرای معروف دربار شاه اسماعیل اول صفوی شاهکار او ترکیب بندی است که در ادبیات فارسی بینظیر است.
شاعران سده دهم تا یازدهم هجری
بیدل دهلوی:
زیب النساء مخفی:
زلالی خوانساری:
صائب تبریزی:
1016 1081 محمد علی صائب تبریزی فرزند میرزا عبدالرحیم بزرگترین شاعر سبک هندی دوره صفوی است که لقب ملک الشعرائی به او داده شد.
استاد غزل سرای پارسی قرن 10 هجری
کلیم کاشانی:
کلیم همدانی:
وفات 1061 ابوطالب کلیم همدانی ملک الشعرای شاه جهان بود و اشعارشدر هند شهرت داشت و بسبک هندی شعر میسرود.
فوقی یزدی:
فوقالدین احمد یزدی تفتی شاعر سده یازدهم ایران است.
شعرهایش بیشتر در قالب هزلاند.
قدسی:
ملا شیدا:
محتشم کاشانی:
کمالالدین علی محتشم کاشانی دارای لقب شمس الشعرای کاشانی چامه سرای ایرانی در آغاز سده ده هجری و هم دوره با پادشاهی شاه طهماسب صفوی در کاشان زاده شد، و در همین شهر هم در ربیع الاول سال 996هجری درگذشت محتشم کاشانی به عنوان نام آورترین شاعر عاشورایی به شمار میرود.
مجموعه آثار این شاعر بزرگ پس از مرگ او توسط یکی ازشاگردانش در شش کتاب جمع شد که مشتمل بر غزلیات ،قصاید، قطعات، رباعیات،مثنویات و ترکیب بندهای محتشم میباشد.
منیر لاهوری:
میررضی آرتیمانی:
میرزامعزفطرت:
ناظم هروی:
واله هروی:
هاتفی خرجردی:
شاعران دوازدهم تا سیزدهم هجری
آذر بیگدلی:
1123 1195 ه.
ق حاجی لطقعلی بیگ آذر شاعر ایرانی که در غزلسرایی و قصیده گویی مهارت داشت.
کتابی به نام آتشکده دارد که در آن شرح حال بسیاری از شعرای معروف را ذکر کرده است.
منظومه معروفی هم دارد به نام یوسف و زلیخا که به تقلید از یوسف و زلیخا ی جامی سروده است.
خورشیدبانوناتوان:
رضاقلی خان هدایت:
فتحعلی خان صبا:
1238 از قصیده سرایان نامی دربار فتحعلی شاه قاجار بود که لقب ملک الشعرا داشت.
فروغی بسطامی:
1213 1274 هجری میرزا عباس بسطامی متخلص به فروغی او از شاعران غزلسرای دوره سلطنت فتحعلیشاه قاجار و دارای ذوق عرفانی و مردی درویش مسلک بود بیشترین و برجستهترین شعرهایش در قالب غزل است.
قاانی:
1292 میرزا حبیب الله متولد شیراز از شعرای خوش قریحه ایران و معاصر دربار محمد شاه و ناصرالدین شاه بود.
کوثر علیشاه همدانی:
عمادالدین نسیمی:
عمادالدین نسیمی، شاعر و متفکر حروفی بود.
وی به ترکی و فارسی شعر سرودهاست.
سازمان بینالملی یونسکو به خاطر کوششهای وی در اشعار انسانی و صلح جهانی در سال 1937 این سال را سال نسیمی اعلام کرد
مجمر اصفهانی:
1225 سید حسن طباطبائی متخلص به مجمر معاصر دربار فتحعلیشاه که لقب مجتهد الشعرا را داشت و بسبک خاقانی و امیر معزی قصیده میسرود.
مطیع:
میرزا عبدالباقی طبیب اصفهانی:
نشاط اصفهانی:
1244 1175 میرزا عبدالوهاب نشاط اصفهانی ملقب به معتمدالدوله از رجال سیاسی دربار فتحعلی شاه و در ذوق و قریحه شاعری بینظیر و در علوم حکمت بی مانند بود چامهسرای سده سیزدهم هجری ایران است.
اثر او دیوان و منشات نشاط اصفهانی و یا به گنجینه نشاط معروف است.
نظام وفا:
1285 از دانشمندان ایران بوده در شاعری خوش طبع بوده مثنوی حبیب و رباب پیوند دل معراج روح او بسیار شیرین است.
وصال شیرازی:
میرزا شفیع شیرازی معروف به میرزا کوچک وصال از شعرای معروف دربار فتحعلی شاه و محمد شاه بود آثار او:
غزلهای وصال و مثنوی بزم وصال و مثنوی فرهاد وشیرین.
هاتف اصفهانی:
شاعر نامدار قرن 12 هجری سید احمد هاتف اصفهانی مشهورترین شاعر دوره افشاریه و زندیه دیوان او مرکب از قصائد و غزلیات مقطعات رباعیات و در غزل نیز استاد بود ترجیح بندهای هاتف شهرت بسزا دارد.
یغما جندقی:
ابوالحسن یغما جندقی به سال 1196 ه.
ق.
در خور مرکز بخش جندق و بیابانک متولد شد.
نام نخستین او رحیم بود.
بعدها نام خود را به ابوالحسن تغییر داد و تخلص مجنون را برای خود برگزید یغما به سال 1276ه.
بعد از هشتاد سال زندگانی در خور وفات یافت و در بقعه امام زاده داود مدفون گردید.
آثار او به صورت کلی شامل قاضینامه خلاصه الافتضاح نظومه سرداریه
شاعران معاصر سده بیستم میلادی به این سو
شعر کلاسیک
عارف قزوینی:
1258 1312 ابوالقاسم فرزند ملاهادی معروف به عارف اهل قزوین از غزل سرایان شیرین بیان ایران بود عارف شاعری انقلابی بود و او را شاعر ملی لقب دادهاند مدتها در همدان گوشه گیربود و در آنجا در گذشت.
محمدتقی بهار ملکالشعرا:
1265 1330 محمدتقی در مشهد به دنیا آمد فرزند حاجی میرزا محمد کاظم حیدری از بزرگترین سخنوران و شاعران پارسی زبان است.
در دوران محمدرضا شاه پهلوی در 1325 شمسی بهار مدتی وزیر فرهنگ شد.
دیوان اشعار او در دو جلد انتشار یافته بهار در روز یکشنبه اول اردیبهشت ماه سال 1330 در اثر بیماری در گذشت.
فرخی یزدی:
1266 1318 محمد فرخی از آزادیخواهان ایران و از شاعران خوش قریحه بود.
اشعاری انقلابی میسرود و در زندان بسال 1318 در گذشت.
عشقی:
سید محمد رضا عشقی مشهور به میرزاده عشقی در سال 1272 خورشیدی در شهر همدان متولد شده و در بامداد دوازدهم تیرماه 1303 در خانۀ مسکونیش هدف گلوله قرار گرفت البته او مرگ نابهنگام خود را پیشبینی کرده بود او شاعری ملی و انقلابی بود که افکاری بسیار تند داشت از اوضاع ننگین و فلاکت بار آن روزگار بتنگ آمده بود و تابلوی مریم از آثار معروف اوست.
غلامرضا روحانی اجنه:
سید غلامرضا روحانی شاعر طنز پرداز ایرانی است که تخلص مستعار اشعار طنزش اجنه میباشد.
استاد محمدعلی جمالزاده او را رئیس طایفه فکاهی سرایان مینامد.
پدرش میرزا سید شکرالله متخلص به آزادی و جدش میرزا سید محمد تفرشی متخلص به علی، از شاعران دوره قاجار بودند.
غلامرضا روحانی در بیست و یکم اردیبهشت سال 1276 خورشیدی در مشهد به دنیا آمد.
و در 8 شهریور 1364 وفات یافت آثار او:
طلیعه فکاهیات روحانی, 1313 جلد اول کلیات اشعار و فکاهیات روحانی, اجنه 1343
ادیب الممالک فراهانی:
1277 1336 محمد صادق ملقب به امیری فرزند محیط مادرش دختر میرزا ابوالقاسم قائم مقام بود و دیوان شعرش به 220 بیت میرسد.
لطفعلی صورتگر:
شاعر, نویسنده, مترجم, استاددانشگاه.
تولد:
1279شیراز وفات:
3 مهر 1348 شیرازصورتگر فرزند میرزا آقا خان.
جد وی آقا لطفعلی از نقاشان هنرمند و چیره دست قرن سیزدهم هجری بود که کارهای او در موزههای پاریس و لنینگرا موجود است و بهای گزافی دارد.
آثار او:
عشاق ناپل, ترجمه سخن سنجی تاریخ ادبیان انگلیسی علم اقتصاد دیوان شعر ادبیات توصیفی ایران ادبیان غنایی ایران برگهای پراکنده, شعر.
پروین اعتصامی:
1285 1320 پروین اعتصامی، شاعره نامدار معاصر ایران از گویندگان قدر اول زبان فارسی است که با تواناترین گویندگان مرد ، برابری کرده و به گواهی اساتید و سخن شناسان معاصر گوی سبقت را از آنان ربوده است.
در جامعه ما با همه اهتمام و نظام فکری اسلام به تعلیم و تربیت عموم و لازم شمردن پرورش فکری و تقویت استعدادهای زن و مرد، باز برای جنس زن به علت نظام مرد سالاری امکان تحصیل و پرورش تواناییهای ذوق کم بوده و روی همین اصل تعداد گویندگان و علماء زن ایران در برابر خیل عظیم مردان که در این راه گام نهادهاند؛
ناچیز مینماید و پروین در این حد خود منحصر به فرد است.
رمز توفیق این ارزشمند زن فرهنگ و ادب فارسی، علاوه بر استعداد ذاتی؛
معجزه تربیت و توجه پدر نامور اوست که علیرغم محرومیت زن ایرانی از امکانات تحصیل و فقدان مدارس دخترانه، خود به تربیت او همت گماشت و دختر با استعداد و با سرمایه معنوی خود را به مقامی که در خورد او بود رسانید.
پدر پروین میرزا یوسف اعتصامی اعتصام الملک پسر میرزا ایراهیم خان مستوفی ملقب به اعتصام الملک از اهالی آشتیان بود که در جوانی به سمت استیفای آذربایجان به تبریز رفت و تا پایان عمر در همان شهر زیست.
یوسف اعتصام الملک در 1291 ه.
ق در تبریز به دنیا آمد.
ادب عرب و فقه و اصول و منطق و کلام و حکمت قدیم و زبانهای ترکی و فرانسه را در تبریز آموخت و در لغت عرب احاطه کامل یافت.
هنوز بیست سال از عمرش نرفته بود که کتاب قلائد الادب فی شرح اطواق الذهب را که رسالهای بود در شرح یکصد مقام از مقامات محمود بن عمر الزمخشری در نصایح و حکم و مواعظ و مکارم اخلاق به زبان عربی نوشت که بزودی جزء کتابهای درسی مصریان قرار گرفت.
چندی بعد کتاب ثورة الهند یا المراة الصابره او نیز مورد تحسین ادبای ساحل نیل قرار گرفت.
کتاب تربیت نسوان او که ترجمه تحریر المراة قاسم امین مصری بود به سال 1318 ه.
ق انتشار یافت که در آن روزگار تعصب عام و بیخبری عموم از اهمیت پرورش بانوان در جامعه ایرانی رخ مینمود.
اعتصام الملک از پیشقدمان راستین تجدد ادبی در ایران و به حق از پیشوایان تحول نثر فارسی است.
چه او با ترجمه شاهکارهای نویسندگان بزرگ جهان، در پرورش استعدادهای جوانان، نقش بسزا داشت.
او علاوه بر ترجمه بیش از 17 جلد کتاب در بهار 1328 ه.
ق مجموعه ادبی نفیس و پرارزشی بنام بهار منتشر کرد که طی انتشار 24 شماره در دو نوبت توانست مطالب سودمند علمی ادبی اخلاقی تاریخی اقتصادی و فنون متنوع را به روشی نیکو و روشی مطلوب عرضه کند.
زندگینامه
رخشنده اعتصامی مشهور به پروین اعتصامی از شاعران بسیار نامی معاصر در روز 25 اسفند سال 1285 شمسی در تبریز تولد یافت و از ابتدا زیر نظر پدر دانشمند و سخندان خود که با انتشار کتاب تربیت نسوان اعتقاد و آگاهی خود را به لزوم تربیت دختران نشان داده بود، به رشد پرداخت.
در کودکی با پدر به تهران آمد.
ادبیات فارسی و ادبیات عرب را نزد وی قرار گرفت و از محضر ارباب فضل و دانش که در خانه پدرش گرد میآمدند بهرهها یافت و همواره آنان را از قریحه سرشار و استعداد خارق العاده خویش دچار حیرت میساخت.
در هشت سالگی به شعر گفتن پرداخت و مخصوصا با به نظم کشیدن قطعات زیبا و لطیف که پدرش از کتب خارجی فرنگی ترکی و عربی ترجمه میکرد طبع آزمائی مینمود و به پرورش ذوق میپرداخت.
در تیر ماه سال 1303 شمسی برابر با ماه 1924 میلادی دوره مدرسه دخترانه آمریکایی را که به سرپرستی خانم میس شولر در ایران اداره میشد با موفقیت به پایان برد و در جشن فراغت از تحصیل خطابهای با عنوان زن و تاریخ ایراد کرد.
او در این خطابه از ظلم مرد به شریک زندگی خویش که سهیم غم و شادی اوست سخن میگفت.
خانم میس شولر، رئیس مدرسه امریکایی دختران خاطرات خود را از تحصیل و تدریس پروین در آن مدرسه چنین بیان میکند.
پروین، اگر چه در همان اوان تحصیل در مدرسه آمریکایی نیز معلومات فراوان داشت، اما تواضع ذاتیش به حدی بود که به فرا گرفتن مطلب و موضوع تازهای که در دسترس خود مییافت شوق وافر اظهار مینمود.
خانم سرور مهکامه محصص از دوستان نزدیک پروین که گویا بیش از دوازده سال با هم مراوده و مکاتبه داشتند او را پاک طینت، پاک عقیده، پاک دامن، خوشخو، خوشرفتار، در مقام دوستی متواضع و در طریق حقیقت و محبت پایدار توصیف میکند.
پروین در تمام سفرهایی که با پدرش در داخل و خارج ایران مینمود شرکت میکرد و با سیر و سیاحت به گسترش دید و اطلاعات و کسب تجارب تازه میپرداخت.
این شاعر آزاده، پیشنهاد ورود به دربار را با بلند نظری نپذیرفت و مدال وزارت معارف ایران را رد کرد.
پروین در نوزده تیر ماه 1313 با پسر عموی خود ازدواج کرد و چهار ماه پس از عقد ازدواج به کرمانشاه به خانه شوهر رفت.
شوهر پروین از افسران شهربانی و هنگام وصلت با او رئیس شهربانی در کرمانشاه بود.
اخلاق نظامی او با روح لطیف و آزاده پروین مغایرت داشت.
او که در خانهای سرشار از مظاهر معنوی و ادبی و به دور از هر گونه آلودگی پرورش یافته بود پس از ازدواج ناگهان به خانهای وارد شد که یک دم از بساط عیش و نوش خالی نبود و طبیعی است همگامی این دو طبع مخالف نمیتوانست دیری بپاید و سرانجام این ازدواج ناهمگون به جدایی کشید و پروین پس از دو ماه و نیم اقامت در خانه شوهر با گذشتن از کابین طلاق گرفت.
با این همه او تلخی شکست را با خونسردی و متانت شگفت آوری تحمل کرد و تا پایان عمر از آن سخنی بر زبان نیاورد و شکایتی ننمود.
بعد از آن واقعه تأثیرانگیز پروین مدتی در کتابخانه دانشسرای عالی تهران سمت کتابداری داشت و به کار سرودن اشعار ناب خود نیز ادامه میداد.
تا اینکه دست اجل او را در 34 سالگی از جامعه ادبی گرفت در حالی که بعد از آن سالها میتوانست عالی ترین پدیدههای ذوقی و فکری انسانی را به ادبیات پارسی ارمغان نماید.
بهرحال در شب 16 فروردین سال 1320 خورشیدی به بیماری حصبه در تهران زندگی را بدرود گفت و پیکر او را به قم بردند و در جوار قبر پدر دانشمندش در مقبره خانوادگی بخاک سپردند.
در تهران و ولایات، ادبا و شعرا از زن و مرد اشعار و مقالاتی در جراید نشر و مجالس یادبودی برای او برپا کردند.
در سال 1314 چاپ اول دیوان پروین اعتصامی، شاعره توانای ایران، به همت پدر ادیب و گرانمایهاش انتشار یافت و دنیای فارسی زبان از ظهور بلبل داستانسرای دیگری در گلزار پر طراوت و صفای ادب فارسی آگاهی یافت و از غنچه معطر ذوق و طبع او محفوظ شد.
پروین برای سنگ مزار خود نیز قطعه اندوهباری سروده که هم اکنون بر لوح نماینده مرقدش حک شده است.
ویژگی سخن او در قصایدش پیرو سبک متقدمین بویژه ناصرخسرو است و اشعارش بیشتر شامل مضامین اخلاقی و عرفانی میباشد.
پروین موضوعات حکمتی و اخلاقی را با چنان زبان ساده و شیوایی بیان میدارد که خواننده را از هر طبقه تحت تاثیر قرار میدهد.
او در قدرت کلام و چیره دستی بر صنایع و آداب سخنوری همپایهی گویندگان نامدار قرار داشته و در این میان به مناظره توجه خاص دارد و این شیوهء را که شیوهء شاعران شمال و غرب ایران بود احیاء مینماید.
پروین تحت تاثیر سعدی و حافظ بوده و اشعارش ترکیبی است از دو سبک خراسانی و سبک عراقی.
چاپ اول دیوان که آراسته به دیباچه پر مغز شاعر و استاد سخن شناس ملک الشعرای بهار و حاوی نتیجه بررسی و تحقیق او در تعیین ارزش ادبی و ویژگیهای سخن پروین بود شامل بیش از یکصد و پنجاه قصیده و مثنوی در زمان شاعر و با قطعهای در مقدمه از خود او تنظیم شده بود.
پروین با اعتقاد راسخ به تأثیر پدر بزرگوارش در پرورش طبعش، دیوان خود را به او تقدیم میکند.
نمونه اثر:
این قطعه را برای سنگ مزار خود سروده است:
اینکه خاک سیهش بالین است اختر چرخ ادب چروین است گر چه جز تلخی ز ایام ندید هر چه خواهی سخنش شیرین است صاحب آنهمه گفتار امروز سائل فاتحه و یاسین است دوستان به که ز وی یاد کنند دل بی دوست دلی غمگین است خاک در دیده بسی جان فرساست سنگ بر سینه بسی سنگین است بیند این بستر و عبرت گیرد هر که را چشم حقیقت بین است هر که باشی و ز هر جا برسی آخرین منزل هستی این است آدمی هر چه توانگر باشد چون بدین نقطه رسید مسکین است اندر آنجا که قضا حمله کند چاره تسلیم و ادب تمکین است زادن و کشتن و پنهان کردن دهر را رسم و ره دیرین است خرم آنکس که در این محنت گاه خاطری را سبب تسکین است
قریحه سرشار و استعداد خارق العاده پروین در شعر همواره موجب حیرت فضلا و دانشمندانی بود که با پدرش معاشرت داشتند، به همین جهت برخی بر این گمان بودند که آن اشعار از او نیست.
پروین اعتصامی بیتردید بزرگترین شاعر زن ایرانی است که در طول تاریخ ادبیات پارسی ظهور نموده است.
اشعار وی پیش از آنکه بصورت دیوان منتشر شود در مجلد دوم مجله بهار که به قلم پدرش مرحوم یوسف اعتصام الملک انتشار مییافت چاپ میشد 1302 1300 خورشیدی دیوان اشعار پروین اعتصامی که شامل 6500 بیت از قصیده و مثنوی و قطعه است تاکنون چندین بار به چاپ رسیده است.
مقدمه دیوان به قلم شادروان استاد محمد تقی ملک الشعرای بهار است که پیرامون سبک اشعار پروین و ویژگیهای اشعار او نوشته است.
عمر پروین بسیار کوتاه بود، کمتر زنی از میان سخنگویان اقبالی همچون پروین داشت که در دورانی این چنین کوتاه شهرتی فراگیر داشته باشد.
پنجاه سال و اندی است که از درگذشت این شاعره بنام میگذرد و همگان اشعار پروین را میخوانند و وی را ستایش میکنند و بسیاری از ابیات آن بصورت ضرب المثل به زبان خاص و عام جاری گشته است.
شعر پروین شیوا، ساده و دلنشین است.
مضمونهای متنوع پروین مانندباغ پرگیاهی است که به راستی روح را نوازش میدهد.
اخلاق و همه تعابیر و مفاهیم زیبا و عادلانه آن چون ستارهای تابناک بر دیوان پروین میدرخشد چنانکه استاد بهار در مورد اشعار وی میفرمایند در پروین در قصاید خود پس از بیانات حکیمانه و عارفانه روح انسان را به سوی سعی و عمل امید، حیات، اغتنام وقت، کسب کمال، همت، اقدام نیکبختی و فضیلت سوق میدهد.
محمدحسین بهجت شهریار:
به سال 1285 در روستای خشگناب در بخش قرهچمن آذربایجان ایران در اطراف تبریز متولد شد شهریار در روزهای آخر عمر به دلیل بیماری در بیمارستان مهر تهران بستری شد و پس از مرگ در 1367، بنا به وصیت خود در مقبرةالشعرا در تبریز دفن شد.
استاد سید محمد حسین بهجت تبریزی متخلص به شهریار شاعری شیوا بود و همچنین و دانشجوی پزشکی و از مریدان حافظ بود عنوان استاد افتخاری دانشکده ادبیات تبریز را نیز به وی اعطا نمودند دیوان شعر پارسی او شامل 13 هزار بیت از مثنوی و قصیده و غزل است و یک مجموعه مشهور آذری به نام حیدر بابا سلام از وی باقیمانده.
رهی معیری:
محمد حسن معیری در دهم اردیبهشت ماه سال 1288 خورشیدی در تهران متولد دو در 24 آبان ماه سال 1347 دیده از جهان برگرفت و در مقبره ظهیرالدوله به خاک سپرده شد رهی از غزلسرایان مشهور و معاصر است که از شیوۀ کهن پیروی میکرده دیوان کامل رهی مجموعه کامل اشعار و ترانههای اوست.
معری سرودههای بسیاری پیرامون تمدن و هویت ملی ایران سروده است.
ایرج میرزا:
1304 1291 یرج میرزا نامدار به جلال الملک، از نوادگان فتحعلی شاه، فرزند غلامحسین میرزا، شاعر دربار مظفرالدین میرزا در دوران ولیعهدی بود.
در تبریز زاده شد.
در دوران کودکی و نوجوانی، زیر نظر پدر و آموزگار سرخانه، زبان و ادبیات فارسی و مقدمات زبان عربی و فرانسه را آموخت.
از سالهای نوجوانی شعر میسرود.
نخستین شعرهایش را در ستایش امیر نظام گروسی، پیشکار ولیعهد که خود اهل ادب بود ، سرود.
ایرج به تشویق امیر نظام، زبان فرانسه را در مدرسه دارالفنون تبریز آموخت.
در 19 سالگی پدرش را از دست داد و اداره خانواده را به دوش گرفت.
مدتی نیابت مدرسه دارالفنون تبریز را به عهده داشت.
بنا به رسم زمان، پیشه پدر را در پیش گرفت و مدتی به عنوان فخرالشعرا، جانشین پدر بود.
پس از انقلاب مشروطیت، دربار مظفرالدین شاه را ترک کرد و به خدمت دولت درامد.
به سبب پیشه خود در شهرهای گوناگون به کارهای اداری پرداخت.
در این سالها با شاعران همزمان خود از جمله ادیب نیشابوری، دهخدا، بهار، عارف قزوینی و مرزاده عشقی آشنا شد.
موضوع اشعار ایرج در این دوره، افشای خودکامگی زمامداران، به مسخره گرفتن خرافه و پندارهای واهی و هجو ریاکاری است.
پس از برپایی حکومت مشروطه وزارت معارف از شاعران خواست تا شعرهایی سازگار با وضعیت نو برای کتابهای درسی بسرایند.
ایرج میرزا، شعرهایی با درونمایه اخلاقی، بزرگداشت مقام پدر و مادر و گسترش ادب و میهن دوستی، برای کتابهای درسی سرود.
این شعرها که زبانی ساده و روان داشتند، سالها برای آموزش کودکان در کتابهای درسی به چاپ رسیدند.
قطعاتی مانند ما که اطفال این دبستانیم، گویند مرا چو زاد مادر، پسر رو قدر مادر بدان از جمله این شعرها هستند.
او همچنین شماری از حکایتها و نوشتههای شاعران فرانسوی از جمله قطعه روباه و کلاغ را به فارسی برگرداند و به شعر دراورد.
از ایرج میرزا ترجمهای نیز به جای مانده است که تاریخ شوالیه دنکیشت نام دارد.
ایرج از شاعران دوره تجدد ادبی ایران است.
مجموعه کامل اشعارش پس از مرگ او در تهران به چاپ رسید.
ایرج به سبب سکته قلبی درگذشت و در گورستان ظهیرالدوله در شمال تهران به خاک سپرده شد.
ایرج میرزا را باید یکی از معماران ادبیات نو کودکان ایران دانست.
زیرا آگاهانه برای کودکان شعر سروده است.
او مانند دیگر آغازگران این راه، در کنار آفرینش آثار دیگر به ادبیات کودکان میپرداخت.
ایرج میرزا در روند رخدادهای انقلاب مشروطیت با جریانهای نواندیش در گستره آموزش و پرورش آشنایی یافت و بر آن شد که برای کودکان شعر بگوید و از این راه به آموزش و پرورش آنها بپردازد.
پرویز ناتل خانلری:
ادیب، پژوهشگر، نویسنده و شاعر ایرانی.
تحصیلات عالیه را در دانشکده ادبیات تهران تا درجه دکترا به اتمام رسانید در اسفند ماه سال 1292 خورشیدی در تهران متولد شد.
بعد از آزادی از زندان در اول شهریور 1369 در حالی که از بیماری و نداری رنج میکشید در 77 سالگی فوت کرد.
سالها معاون وزارت کشور و مدتی وزیر آموزش و پرورش و چهار دوره سناتور انتصابی مازندران بود.
او با آنکه در جوانی پیرو نیما یوشیج بود، ولی پس تحصیلات عمیق ادبی به این نتیجه رسید که عروض فارسی هنوز ظرفیت کافی را برای سرودن شعر فارسی دارد و آنچه نیازمند تغییر و تحول است ، زبان شعر است که باید امروزی شود.
او با این طرز تفکر، جریانی ادبی را در شعر فارسی پدید آورد که به حقیقت آن را مکتب خانلری نامیدهاند.
آثار او:
1 روانشناسی 1316 2 تحقیق انتقادی در عروض و قافیه فارسی 1337 3 وزن شعر فارسی 1337 4 درباره زبان فارسی 1340 5 زبانشناسی و زبان فارسی 1343 6 فرهنگ و اجتماع 1345 7 شعر و هنر 1345 8 تاریخ هنر 9 آخرین دیدار 10 روانشناسی و تطبیق آن با اصول پرورش 11 روش تازه تدریس قواعد زبان فارسی 12 ماه در مرداب مجموعه شعر 1343 13 تصحیح یوسف و زلیخا 14 تصحیح چهار مقاله 15 تصحیح رستم و سهراب 16 تصحیح سمک عیار 1338 17 تصحیح سفرنامه ناصرخسرو 18 تصحیح دیوان حافظ 19 ترجمه دختر سروان 1441 اثر الکساندر پوشکین 20 ترجمه چند نامه به شاعری جوان 1320 راینر ماریا ریلکه 21 ترجمه تریستان و ایزوت 22 ترجمه شاهکارهای هنر ایران 23 ترجمه اسباب حدوث الحروف 13 24 ترجمه مخارج الحروف 13
وحید دستگردی:
1298 1321 حسن فرزند محمد قاسم دستگردی متخلص به وحید متولد اصفهان وی حاشیه بر دیوانهای مشهور مانند دیوان اوحدی دیوان فراهانی و نظامی نوشته است.
تمکین کرمانشاهی:
شاعر کرمانشاهی کریم کوهساری متخلص به تمکین فرزند محمود کوهساری و متولد پاییز سال 1299 هجری خورشیدی در کرمانشاه است.
و در در اسفندماه 1375 درگذشت.
اشعار او به زبانهای فارسی و کردی است.
حیدریغما:
چامه سرا شاعر خشتمال نیشابوری سال 1302 هجری شمسی دریکی از روستاهای شمال نیشابور به نام صومعه، دیده به جهان گشود وشب دوم اسفند سال1366 سر بر بالین خواب گذاشت و هم آغوش مرگ شد.
یغما در شادیاخ، میان راه آرامگاه خیام وعطار به خاک سپرده شد و آرامگاهی در آن جا برای او ساختند.
او در چهل سالگی برای نخستین بار چامههای خود را بر روی کاغذ آورد واولین گرداورد مجموعه چامههای خود را در سال 1346 با نام اشک عاشورا را به چاپ رساند؛
پس از سه سال گرد آوردی از رباعیاتش و در سال 1355 نخستین گرداورد چکامه هایش غزل را به چاپ رساند.
همچنین اونسک کتاب دیگر خود را در سال 1365 به نام سیری در غزلیات یغما به چاپ رساند.
این چامه سرا نزدیک 4500 بیت چامه دارد که گزیدهای از آنها در نسک کتاب شاعر خشتمال نوشتهی جواد محقق نیشابوری برای اولین بار در سال 1373 به چاپ رسید.
چامههای این چامه سرا را در سه جستار گنجاند:
1 سخن عشق 2 سخن باخود 3 جهان بینی و باورها.
ادیب برومند:
از شاعران ایرانی است که به دلیل سرودن اشعار ملی و میهنی شاعر ملی روزگار ما محسوب میشود.
ادیب برومند در بیست ویکم خرداد 1303 در زادگاهش شهر گز از شهرستان برخوار استان اصفهان به دنیا آمد.
ادیب برومند مدت شصت سال با قلم و قدم در راه سر بلندی ایران و تحقق آزادی و ضدیت با استبداد و استعمار کوشیده و بیشترین قسمت اشعارش میهنی و سیاسی و ملی است که بیشتر آنها در مجموعه اشعارش با نام حاصل هستی به چاپ رسیده است.
پیش از این نیز مجموعه شعرهایی از وی به نامهای نالههای وطن ، پیام آزادی ، درداشنا ، سرود رهایی ، راز پرواز و مثنوی اصفهان به چاپ رسیده است.
ادیب برومند سالها ریاست شورای مرکزی جبهه ملی ایران را بر عهده داشت وی سالها وکیل بانک ملی در ایران بود.
یدالله بهزاد:
شاعر کهن سرای کرمانشاهی، فرزند حسین ایوانی ، متولد نیمه بهمن ماه 1304 در کرمانشاه.
از وی کتاب گلی بی رنگ از انتشارات آگه چاپ 1381 منتشر شده است.
فریدون مشیری:
در 30 شهریور ماه سال 1305 شهر تهران چشم به جهان گشود.
مشیری در بامداد روز جمعه 3 آبان ماه 1379 شمسی در بیمارستان تهران کلیلنیک در سن 74 سالگی درگذشت آثار او:
تشنه طوفان 1334 گناه دریا 1335 نایافته 1337 ابر 1340 ابر و کوچه 1345 بهار را باور کن 1347 پرواز با خورشید 1347 از خاموشی 1356 برگزیده شعرها 1349 گزینه اشعار 1364 مروارید مهر 1365 آه باران 1367 سه دفتر 1369 از دیار آشتی 1371 با پنج سخنسرا 1372 لحظهها و احساس 1374 آواز آن پرنده غمگین 1378 تا صبح تابناک اهورایی 1379
هوشنگ ابتهاج سایه:
امیر هوشنگ ابتهاج سمیعی گیلانی معروف به ه.
الف سایه و متخلص به سایه شاعر غزلسرای ایرانی.
او در سال 1306 در رشت متولد شداو در آغاز از شاگردان و پیروان نیما بود، اما به راه دیگر رفت و غزل سرود.
وی را در غزلسرایی بعد از حافظ بهترین غزلسرا میدانند.
وی علاوه بر شاعری موسیقیشناسی برجسته در زمینه موسیقی ایرانی است و مدتی مسئول برنامه گلها در رادیوی ایران بود و تعدادی از غزلهای او توسط خوانندگان ترانه اجرا شده است.
هم اکنون در آلمان زندگی میکند.
مجموعه اشعار او:
سراب سیاه مشق شبگیر چند برگ از یلدا
مظاهر مصفا:
استاد دانشگاه، شاعر و مصحح معروف معاصرایران است.
تحصیلات خود را در رشته زبان و ادبیات فارسی تا اخذ درجه دکتری از دانشگاه تهران ادامه داد.
دکتر مظاهر مصفا در سال 1307 در خانوادهای با فرهنگ از اهالی تفرش به دنیا آمد.
بزرگترین قصیده سرای ایران بعد از ملک الشعرای بهار محمدتقی بهار میدانند.
آثار او:
پاسداران سخن تصحیح مجمع الفصحاء در چند جلد تصحیح دیوان نزاری قهستانی تصحیح دیوان سنایی تصحیح بوستان سعدی و دهها اثر دیگر.
مهرداد اوستا:
وی در سال 1308 هجری خورشیدی در خانوادهای که به شعر و ادبیات علاقه داشتند، در شهر بروجرد بدنیا آمد.
پدر بزرگ مادری وی، شاعری خوش قریحه بود که در شعر رعنا تخلص میکرد.
اوستا را دومین قصیده سرای بزرگ معاصر پس از ملک الشعرای بهار میدانند.
ژان پل سارتر از وی به عنوان یکی از متفکران برجسته مشرق زمین نام بردهاست.
در سه شنبه، 17 اردیبهشت سال 70، در شورای شعر وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی درگذشت.
آثا او:
تصحیح دیوان سلمان ساوجی، سال32 عقل و اشراق از کاروان رفته پالیزبان حماسه آرش از امروز تا هرگز اشک و سرنوشت روش تحقیق در دستور زبان فارسی و شیوه نگارش شراب خانگی ترس محتسب خورده تیرانا
معروف:
محمد رفیع روزه دار فرزند احمد 1314 1382 یکی از شاعران بخش کوخرد شهرستان بستک در غرب استان هرمزگان در جنوب ایران بود.
نام کامل وی:
محمد رفیع بن احمد بن عبدالرحمن أیوب روزه دار.
وی در اشعارش معروف تخلص میکرد.
در روز هیجدهم خردادماه 1382 خورشیدی، در 68 سالگی در کوخرد دار فانی را وداع گفت اثر او:
دیوان اشعار معروف کوخردی در سال 1385 خورشیدی
عبدالرزاق مشایخی آگاه:
مشایخی در سال 1317 خورشیدی در روستای کوخرد بستک هرمزگان زاده شد و از آغاز جوانی علاقه خاصی به شعر و شاعری داشت.
وی اشعاری به فارسی رسمی و لهجه محلی قصیدههایی سرودهاست.
درگذشتش به سال 1381 خورشیدی در کوخرد بود.
محمدرضا شفیعی کدکنی:
از نویسندگان و شاعران امروز ایران است.
تخلص وی در شعر م.
سرشک است.
مدرک دکتری را در رشته زبان و ادبیات پارسی از دانشگاه تهران گرفت.
در سال 1318 در روستای کدکن نیشابور چشم به جهان گشود.
مجموعه اشعار در کوچه باغهای نشابور کتاب موسیقی شعر
شیون فومنی:
شیون فومنی میر احمد سید فخری نژاد از شاعران محبوب و مشهور خطهی شمال در سال 1325هجری خورشیدی در شهرستان فومن دیده به جهان گشود او در شهریورماه 1377 پس از یک دوره بیماری مزمن کلیوی در یکی از بیمارستانهای تهران از دنیا رفت.
آرامگاهش در بقعه سلیمانداراب رشت بنا به وصیتش در کنار مقبره میرزا کوچک جنگلی قرار دارد آثار او:
1 پیش پای برگ 2 یک آسمان پرواز 3 از تو برای تو 4 رودخانه در بهار
محمدعلی بهمنی:
محمدعلی بهمنی در سال 1378 موفق به دریافت تندیس خورشید مهر به عنوان برترین غزلسرای ایران گردید.
محمدعلی بهمنی در فروردین سال 1321 در شهر دزفول به دنیا آمد.
شعر بهمنی نیز البته شاید با خود او متولد شده باشد، گرچه بسیاری بر این عقیدهاند که غزلهای او وامدار سبک و سیاق نیماست.
نخستین شعر بهمنی در سال 1330، یعنی زمانی که او تنها 9 سال داشت، به چاپ رسید.
مجموعههای اشعار:
باغ لال 1350 در بیوزنی 1351 عامیانهها 1355 گیسو، کلاه، کفتر 1356 گاهی دلم برای خودم تنگ میشود 1369 غزل 1377 عشق است 1378 شاعر شنیدنی است 1377 نیستان 1379 این خانه واژههای نسوزی دارد 1382 کاسه آب دیوژن، امانم بده 1380
ملا ارباب:
به سال 1348 هجری قمری در روستای کوچکی بنام لاور علیا لاور شیخ زاده شد.
29 شهریور 1385 خورشیدی در سن 79 سالگی در کوخرد وفات یافت آثار او:
مبدأ العلم به صورت غزل و دوبیتی سرودهاست نعت نامه که شامل ده هزار بیت است.
منوچهر سعادت نوری:
معینی کرمانشاهی:
حمیدی شیرازی:
محمد حسین بهجتی اردکانی شفق:
شعر نو
علی اسفندیاری نیما یوشیج:
1338 علی اسفندیاری نیما یوشیج از اهل مازندران است و مبتکرین شعر نو در ایران بشمار میآید مهمترین اثر او افسانه نیما نام دارد.
سیمین بهبهانی:
یکی از شاعرههای باذوق و احساس ایران زمین در سال 1306 در تهران متولد شد فرزند عباس خلیلی نویسنده ، پژوهنده و مدیر روزنامه اقدام و مادر ،فخرعظماارغون نویسنده ، شاعر ، روزنامه نگار ،مترجم توانا از زبان فرانسوی و آشنا به زبان انگلیسی و عربی به سبب نوشتن شعر ناشناس در سال 1331 مدال بینالمللی صلح گرفته در سال 5 تیر ماه 1377بنیاد جهانی پژوهشهای زنان او را به عنوان زن سال بر میگزیند و در سال 1378 اعطای جایزه لیلیان هیلمن داشیل هامت به توسط سازمان نظارت بر حقوق بشر به سیمین و در همین سال سازمان جهانی حقوق بشر در برلین مدال کارل فون اوسی یتسکی رابه سیمین اهدا میکند مجموعه اشعار او شامل مرمر دشت ارژن رستاخیز خطی زسرعت و از اتش چلچراغ جای پا یک دریچه آزادی یکی مثلا اینکه و شعرهای تازه میباشد
مهدی اخوانثالث:
نام هنری:
م.
امید در سال 1307 در مشهد چشم به جهان گشود.
در سال 1369در شهریور ماه جان سپرد.
وی در توس در کنار آرامگاه فردوسی به خاک سپرده شد.
آثار او:
ارغنون 1330 زمستان 1335 آخر شاهنامه 1338 از این اوستا 1344 منظومه شکار 1345 پاییز در زندان 1348 عاشقانهها و کبود 1348 بهترین امید 1348 لرگزیده اشعار 1349 در حیاط کوچک پاییز در زندان 1355 دوزخ اما سرد 1357 زندگی میگوید اما باز باید زیست.
1357 ترا ای کهن بوم و بر دوست دارم 1368 گزینه اشعار 1368.
مهدی اخوان ثالث را میتوان یکی از برجسته ترین شعرای ملی معاصر ایران نام برد که سرودههای بسیاری در ستایش از تمدن و فرهنگ هزاران ساله ایران سروده است.
فروغ فرخزاد:
از شاعران نامدار ایرانی که نوشتههای تندش دینگرایان افراطی را به خطر انداخت.
در دیماه 1313در تهران متولد شد و در سال 1345 در تصادفی جان باخت زبان فرانسه و ایتالیایی و آلمانی را بخوبی میدانست برای فیلم این خانه سیاه است در سال 1342 برنده جایزه بهترین فیلم مستند از فستیوال جهانی اوبرهاوزن آلمان شد دیوان شعر ی از او بجا مانده است.
منوچهر آتشی:
محمدرضا شفیعی کدکنی:
سهراب سپهری:
بیژن ترقی:
نادر نادر پور:
یدالله رویایی:
بیژن جلالی:
|
به باور زرتشت در جهانی که بر راستی استوار شده است انسان دانا با یاری از خرد رسا وهنجار راستی اشا که نتیجه آن پیروی از اندیشه پاک ، گفتار نیک وکردار شایسته است به پیروزی خواهند رسید.
انجام کارنیک وخشنودی روان هستی از سفارشهای ویژه زرتشت به انسان خردمند است وپیوستن به گروه نیکان را تنها وظیفه انسان نمیداند بلکه کارنیک انسان را شادی بخش یاداوری میکند.
در سرود اشم وهو از اوستا، انجام کارنیک انسان وپیوستن به هنجارراستی هنگامی برترین است که برای ارزش راستی باشد ونه برای دریافت پاداش مادی ویا تشویق وتشکردیگران.
در دیدگاه زرتشت، آزادی دربسیاری ازامور زندگی حق مسلم انسان است، آزادی بیان، آزادی گزینش کارومکان زندگی، آزادی انتخاب دوست، آزادی گزینش همسرو آزاد بودن انسان در گزینش دین ازجمله آزادیهای انسانی است.
بیگمان چنانچه گزینش انسان از روی دانایی ورایزنی با خردمندان با تجربه باشد گزینش وی نیک تر خواهد بود ودر آن پشیمانی روی نخواهد داد.
با نگرش به آزادی دینی، پیروان زرتشت هیچگاه دین خود را نیز به زور به دیگران تحمیل نکرده ودر پی کشتار دیگران برای گسترش دین راستی نبودهاند.
در بینش زرتشت ، انسان با سرشت آلوده با گناه به دنیا نیامده است که باید رنج وریاضت بکشد تا ذات خویش را پاک سازد بلکه با کژاندیشی، دروغ ، گفتارناسزا و کردار ناشایست در زندگی، روان خود را به گناه آلوده خواهد کرد بنابراین انسان با خودسازی وگزینش راه نیک در زندگی بایستی خود ودیگران را از پلیدی ، ناپاکی ودروغ درامان دارد واز انگره مینو اهریمن که همان کژاندیشی است دوری گزیند زیرا سرچشمه گفتار آزاردهنده ورفتار آسیب رسان است.
از جلوهها ی ارزشمند بینش زرتشت برای انسان پاسداشت محیطزیست ، حفظ ونگهداری آن است.
زرتشت آلوده کردن هوا، آب ،خاک واتش را از کارهای ناشایست میداند و انسان را سفارش میکند تا هوا را آلوده نسازد بلکه درخوشبو ساختن آن تلاش کند، آب را پاک نگهدارد وبیهوده از آن استفاده نکند ، خاک را خوراک دهد وبکوشد تا سبزی وخرمی در آن بیشترگردد، به یاد نیاکان و به انگیزه اینکه فروغ اهورایی در جان و روانش همچنان پایدار بماند، آتش را آلوده نسازد بلکه از آن پرستاری کند و به سوی روشنایی اهورامزدا را نیایش کند.
انسان در زندگی خود باید نوگرا باشد.
فرشه که یک واژه اوستایی است تازه شدن وپویایی رابه انسان یاداوری میکند، اندیشه وخرد، تن وروان انسان و به طور کلی فرهنگ واخلاق بشر باید به سوی تازگی وپیشرفت حرکت کند، اشوزرتشت درپیام خود به انسان سفارش میکند که پیوسته جهان را نو وزندگی را تازه گردانند.
به باور زرتشت انسان باید گامهایی هرچند کوچک در راه رسیدن به زندگی بهتر، سازنده تر و کسب آسایش همراه با آرامش بردارد.
بینش زرتشت تفاوتی بین انسانها، به ویژه زن ومرد نمیداند.
در سرود ینگهه هاتام ازاوستا، زنان ومردان درصورتی نسبت به هم برتری دارند که در انجام کارنیک از یکدیگرسبقت بگیرند.
زرتشت به جوانان سفارش میکند که اگر میخواهند زندگی سعادتمندی با همسران خود داشته باشند باید در مهرورزی ونیک منشی از یکدیگر پیشی بگیرند و این کار را پشتوانه ادامه زندگی مشترک آنها میداند وبرعکس دروغ را سبب از هم پاشیدگی زندگی زناشویی انسان یاداوری میکند.
در پیام زرتشت انسان برای شاد بودن آفریده شده است بنابراین پیروان زرتشت غمگساری وسوگواربودن را نمیپسندند، زن ومرد باید پیوسته شاد وخشنود باشند زیرا در پرتواین فروزهها، تن انسان نیرومند وروان او شاد خواهد شد ودرنتیجه شوق به کار وکوشش در او فزونی میگیرد.
در این بینش خوشبختی واسایش واقعی انسان با تلاش واز راه راستی به دست میآید وهرگز انسانی که از راه ناشایست خود را خوشبخت میپندارد به خرسندی واقعی در زندگی دست نیافته است.
زرتشت تنها آرزوی انسان را نزدیک شدن به اهورامزدا میداند واغاز این حرکت را شناخت راه رستگاری و عرفان میداند.
پیام آورراستی باوردارد که شاد وخوشبخت ساختن دیگران و خدمت کردن به مردم، بهترین شیوه نیایش خداوند است، انسان بایستی آنچه را که آرزو دارد تنها از خداوند خود درخواست کند، از استوره سازی و خرافه پنداری دوری گزیند و نیروهای مادی و ساختگی را نجات دهنده ویاریگر خود باورنداشته باشد زیرا انسان با داشتن اندیشه وخرد، وظیفه دارد دانش اندوزد وبا یاری از خرد رسای خویش با مشکل ونارساییهای زندگی مبارزه کند.
بازدید:
|
نام کتاب
منم کوروش شهریار روشناییها دانلود
نویسنده
سعید علی صالحی
موضوع
شعر شعر فارسی شعر زرتشتی ایران باستان هخامنشیان کوروش کبیر کوروش بزرگ
رمز پسورد
تهیه توسط
0 حجم دانلود کتاب
8200 کیلوبایت KB
قالب کتاب
PDF پیدیاف
منبع الکترونیکی
تاریخ ما
|
چنین بود که ما، در خانه خویش نشسته بودیم و دهها بار در درازنای زمان، از سوی همسایگان خویش؛
ستم و ویرانی و جنگ دیدیم، و هر بار پس از یورش و جنگ، میهن خویش را آباد کردیم، و هر بار، در میانۀ آسایش و آرامش، ویرانی و جنگ و بیداد دیدیم!
سخن دیگری که ایرج بهنگام کشته شدن بر دست برادران میگوید چنین است که:
میازار موری که دانه کش است
که جان دارد و جان شیرین خوش است
سیاه اندرون باشد و سنگدل
که خواهد که موری شود تنگدل
چون فرهنگ ایرانی چنین فرمان میدهد:
برای هر کس شادی و خوشی بایسته است.
گشایش و آسانی آرزومندم از برای سراسر آفرینش راست.
درستی و درمان، درخواست میکنم از برای شما مردان پارسای پاک؛
هر آنچه اندر زمین و آسمان خوب و پاک است.
فروهرهای مردان و زنان پاکدین همه کشورها را میستاییم.
نخستین آموزگاران کیش.
کشورهایی را که پیش از این بودهاند، و پس از این خواهند بود میستاییم.
همه آبها را میستاییم.
همه گیاهان را میستاییم.
بالا و ریشه گیاهان را میستاییم.
چگونه توان، کسی را که فرمان از این فرهنگ میگیرد، بویرانی جهان و کشتار و آزار و جنگ برانگیختن؟
مگر آنکه دشمن بدو یورش آورد و او:
ز بهر بر و بوم و پیوند خویش
همان از بر زاد و فرزند خویش
همه سر بسر، تن به کشتن دهیم
از آن به، که کشور بدشمن دهیم
|
پیش گفتار
بعد از پایان دوره برده داری، کار و کارگری در جهان پیدا شد، هر قاره و سرزمین بنا به مختصات جغرافیایی و دینی، به کار و کارگری نگرش ویژه داشت.
این صفحه ادامه دارد و بازنویسی میشود.
کار و گارگری در ایران باستان
از ابتدای تاریخ ایرانیان به کار و کارگری اهمیت میدادند، اولین اثار تاریخی نوشته شده از کار و کارگری در جهان مربوط به شاهنامه فردوسی و زمان جمشید است، که کار و کارگری را ساماندهی کرد، و از آن در تاریخ صنعت در ایران نوشتهام، و از تکرار خود داری میکنم.
با رشد طبقه کارگر در دوران قبیلهای و شاهان ابتدای تاریخ ایران، اولین قیام کارگری به رهبری کاوه آهنگر در زمان ضحاک پدید آمد، اما مشخص نیست پیدایش ضحاک نام در تاریخ ایران بخاطر پوشش دادن به قیام کارگری بوده، یا بر اثر وجود ضحاک ظالم، قیام کارگری پدید آمد است، یا شاید با طولانی نوشتن حکومت ضحاک یا ضحاکیان، خواستهاند قیام کارگری را تحت پوشش ظلمهای بیگانگان ببرند، و شاههای ایران را از این قیام دور نمایند.
خورشید زد دست بر سر زشاه که شاها منم کاوه داد خواه
یکی بی زیان مرد آهنگرم ز شاه آتش آید همی بر سرم
عکس تصویر خیالی از قیام کاوه آهنگر و سخنرانی او برای کارگران، عکس شماره 2517 ، و مسلح شدن کارگران و بیعت با شاهزاده فریدون، برای انداختن کاخ ظلم و ستم ضحاکی، عکس شماره 2518، مشروح در شاهنامه فردوسی.
اولین جنگ و جدال بین کارگران و شاهان در تاریخ جهان بدین گونه در شاهنامه نوشته شده است، این جدالهای کارگری کم و بیش ادامه داشت، تا اینکه تمدن شاه خدایی در ساختارهای تاریخی اجتماع پدید آمد.
ظلم شاهان در تمدن جدیداز فرعون تا.
ادامه داشت، شاهها تا توانستند ظلم کردند و کشتند و کاخها ساختند، تا اینکه یکبار دیگر کارگران قیام کردند.
البته تاریخ و فرهنگ یاد گیری آن دوران باستان، زمان این قیامها را تعیین میکرد، وجود این حرکتهای کارگری گذر مهم تمدن دیگر بشری را پدید آورد، دوره هخامنشیان گذر تاریخی از شاه خدایی به تمدن جدید است.
در این دوره، کارگران از برده بودن خارج شده، و بعنوان حرفه و پیشه چون زمان جمشید شناخته شدند.
در یافتهها و آثار باستانی سلسله هخامنشیان، درباره کار و کارگری و دستمزدها زیاد دیده شده است، چون در وبهای دیگر از آنها بسیار نوشتهاند، اینجا تکرار نمیکنم.
این گذر تاریخی با حرکت کوروش بزرگ و آزاد سازی بردهها از دست شاهان بابل و غیره آغاز شد، بسیاری از تاریخ نویسها که وابسته به استعمار و امپریالیسم بودند، این اتفاق تاریخی را صرفا در ادامه رشد سرمایهداری تمدن نوشتهاند، که شاهی و بزرگی کارگران را آزاد نمود.
ولی من برعکس میگویم، این کارگران بودند که با قیامهای متعدد پنهان و آشکار خود، باعث تغییرات در تمدن بشری، و ایجاد یک گذر مهم تاریخی شدند، جهت توضیحات بیشتر به ساختارهای تاریخی اجتماع و تحلیل گذرهای تاریخی بروید.
کار و گارگری در سدههای میانه ایران
در دورههای مختلف تاریخ ایران، حرکتها و قیامهای کارگری پدید آمد و ادامه داشت، که هر کدام از آنها تاریخ و داستانهای مفصل دارد.
ولی مطابق معمول، همان تاریخ نویسان وابسته به استعمار و امپریالیسم، با انواع ترفندها این قیامهاها را، در لابلای جریانهای دیگر تاریخ پنهان کرده، و یا از بین بردهاند.
اما چون در دورههای مختلف تمدن، مردم و کارگران نمیتوانستند درک جدیدی از ایجاد یک حکومت داشته باشند، تقریبا همه فعالیتهای مردمی تحت پوشش تاریخ اجتماعی دوره ویژه خود قرار میگرفت، و رشد و تکامل مسیر آرام تاریخی خود را میپیمود.
درباره این موضوع به بخشهای تاریخی مربوطه که در فهرست وبلاگ میباشد، مراجعه نمایید و پیگیری کنید.
کار و گارگری در ایران کنونی
امروزه همان دستان استعمار سابق، دارند برای ملت ایران برنامهای جدید میچینند، و اینبار با پایان دوره تاریخی قبلی، میخواهند با ترفند جدیدی یکبار دیگر از کوروش بزرگ، برنامه برای تاریخ کار و کارگری ایران پیاده کنند، و بخیال خام خودشان ملت ایران را مچاله نمایند.
در این دوره انقلاب اطلاعاتی و ارتباطی، جوانان باهوش ایران، هوشیارانه به آگاهیهای خود میافزایند، و میدانند باید موضوعات و مسائل مختلف را در تخصصها و گرایشات متفاوت بررسی و تحلیل کرد.
آنچه که در تاریخ بوده را نمیتواند برای آینده پیاده نمود، بلکه میدانند آینده بر پایه تحقیق و تحلیلهای درست از گذشته، و ترکیب باعلوم نوین در محیط آرام دمکرات میباشد
|
فروغ در دیماه سال 1313 در محلۀ امیریۀ تهران پا به عرصۀ وجود نهاد پدرش محمد فرخ زاد یک نظامی سختگیر بود و مادرش زنی ساده و خوش باور.
او فرزند چهارم یک خانوادۀ نه نفری بود
چهار برادر به نامهای امیر مسعود، مهرداد و فریدون و دو خواهر به نامهای پوران و گلوریا
پس از اتمام دوران دبستان به دبیرستان خسروخاور رفت.
در همین زمان تحت تاثیر پدرش که علاقمند به شعر و ادبیات بود.
کمکم به شعر روی آورد.
و دیری نپائید که خود نیز به سرودن پرداخت.
خودش میگوید که در سیزده چهارده سالگی خیلی غزل میساختم ولی هیچگاه آنها را به چاپ نرساندم.
در سال 1329 در حالی که 16 سال بیشتر نداشت با نوۀ خالۀ مادرش پرویز شاپور که 15 سال از او بزرگتر بود ازدواج کرد.
این عشق و ازدواج ناگهانی بخاطر نیاز فروغ به محبت و مهربانی بود.
چیزی که در خانۀ پدری نیافته بود.
پس از پایان کلاس سوم دبیرستان به هنرستان بانوان میرود و به آموختن خیاطی و نقاشی میپردازد.
از ادامه تحصیلاتش اطلاعاتی در دست نیست.
میگویند که او تحصیلات را قبل از گرفتن دیپلم رها میکند
اولین مجموعۀ شعر او به نام اسیر در سال 1331 در سن 17 سالگی منتشر میگردد.
کم و بیش اشعاری از او در مجلات به چاپ میرسد.
با به چاپ رسیدن شعر گنه کردم گناهی پر ز لذت در یکی از مجلات هیاهوی عظیمی بپا میشود و فروغ را بدکاره میخوانند و از آن پس مورد نا مهربانیهای فراوان قرار میگیرد.
گریزانم از این مردم که با من به ظاهر همدم و یکرنگ هستند
ولی در باطن از فرط حقارت به دامانم دو صد پیرانه بستند
در سال 1332 با شوهرش به اهواز میرود.
دیری نمیپاید که اختلافات زناشوئی باعث برگشت فروغ به تهران میشود
حتی تولد کامیار پسرشان نیز نمیتواند پایههای این زندگی را محکم سازد.
سرانجام فروغ در سال 1334 از شوهرش جدا میشود
قانون فرزندش را از او میگیرد.
حتی حق دیدنش را.
فروغ 16 سال تمام و تا آخر عمرش هرگز فرزندش را ندید
وقتی اعتماد من از ریسمان سست عدالت آویزان بود
و در تمام شهر
قلب چراغهای مرا تکه تکه میکردند
وقتی که چشمهای کودکانۀ عشق مرا
با دستمال تیرۀ قانون میبستند
و از شقیقههای مضطرب آرزوی من
فوارههای خون به بیرون میپاشید
چیزی نبود.
هیچ چیز بجز تیک تاک ساعت دیواری
دریافتم:
باید، باید، باید
دیوانه وار دوست بدارم
مجموعههای از کارهای فروغ فرخزاد
مجموعۀ شعر
اسیر 1331
دیوار 1336
عصیان 1338
تولدی دیگر1341
و مجموعۀ نا تمام ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد
در حوزۀ سینما
پیوندفیلم یک آتش که در سال 1341 در دوازدهمین جشنوارۀ فیلمهای کوتاه و مستند ونیز در ایتالیا شایستۀ دریافت مدال طلا و نشان برنز شد.
بازی در فیلمی از مراسم خواستگاری در ایران.
سفارش موسسۀ ملی کانادا به گلستان فیلم بود.
همکاری در ساختن بخش سوم فیلم آب و گرما
مدیر تهیۀ فیلم مستند موج و مرجان و خارا به کارگردانی ابراهیم گلستان
مدیر و تهیه و بازی در فیلم نیمه کارۀ دریا محصول گلستان فیلم
ساختن فیلم مستند خانه سیاه است از زندگی جذامیان که در زمستان سال 1342 برندۀ جایزۀ بهترین فیلم جشنواره اوبرهاوزن آلمان شد.
بازی در نمایشنامۀ شش شخصیت در جستجوی نویسنده اثر لوئیچی پیراندلو در سال
و در سال 1344 از طرف یونسکو فیلمی نیم ساعته و از برناردو برتولوچی فیلمی پانزده دقیقهای.
در رابطه با زندگی فروغ ساخته شد.
دهمین جشنوارۀ فیلم اوبرهاوزن آلمان جایزۀ بزرگ خود را برای فیلمهای مستند به یاد فروغ نامگذاری کرد.
فروغ فرخزاد سرانجام در 24 بهمن سال 1345 به هنگام رانندگی بر اثر تصادف جان سپرد و روز 26 بهمن در گورستان ظهیرالدوله هنگامی که برف میبارید به خاک سپرده شد.
شاید حقیقت آن دو دست جوان بود
آن دو دست جوان
که زیر بارش یکریز برف مدفون شد
یادش همیشه گرامی باد
برای تهیۀ وبسایت فروغ، از منابع زیر یاری گرفته شده.
1 کتاب در غروبی ابدی، دکتر بهروز جلالی، انتشارات مروارید
2 کتاب مجموعۀ اشعار، انتشارات نوید
3کتاب گزینۀ اشعار انتشارات مروارید
4 نوار مصاحبۀ رادیوئی فروغ، تهیهکننده ایرج گرگین
|
این تنگه را شکارگاه بهرام چوبین هم مینامند چراکه در داخل این تنگه و پشت آن، محیطهای بکری برای حضور حیوانات و پرندگان است و طبق روایتها بهرام روزگاری در این دره شکار هم کرده است.
اما این دره علاوه بر محپطی برای خوش گذرانی به لحاظ آب و هوایی برای بهرام چوبین که به علت بلندی قد و عضلانی بودن اندام به چوبین مانند چوب معروف شده بود، مخفیگاه بهرام نیز بوده است.
مجموعه مذکور با آثار باقیمانده از دیوار و دژهای نظامی به بهرام چوبین از ژنرالهای دوره ساسانی منسوب است و مکانی بوده برای پناه گرفتن بهرام چوبین در زمان شورش علیه خسرو پرویز.
این تنگه به لحاظ نظامی در زمان خود طوری ساخته شده است که دشمنان به راحتی نتوانند وارد آن شوند.
دیوارهای تاریخی که بر روی صخرههای این تنگه ساخته شده است خود حاکی از امن بودن این منطقه دارد و سردار ساسانی با ظرافت خاصی این تنگه را طراحی کرده است.
همانطور که در تصویر بالا کاملا مشخص است در بالای صخرهها علاوه بر اینکه خود این صخرهها دژ محکمی هستند با دیوارهای ساخته بر روی آن این منطقه را امن تر کرده است.
از نکات جالب این است که چطور بر روی این صخرهها دیوارهای بلند ساختهاند در حالی که رفتن بر روی این تخته سنگهای بزرگ خود مشکل است.
متاسفانه آثار تاریخی بر روی صخرهها به مرور زمان از بین رفته است و دیوارها در حال ریزش هستند.
در درون تنگه، آثار تاریخی نیز وجود دارد که فقط دیوارهای ویران شدهای از آنها باقیمانده است در حالی که روزگاری در داخل تنگه، قلعه وجود داشته است ولی به مرور زمان تخریب شده است.
در تنگه بهرام چوبین آثار ارزنده فراوان در قسمت ورودی، پیشانی و ارتفاعات نیز وجود دارد.
تصویر بالا، نمونهای از آثار تاریخی در درون تنگه بهرام چوبین است که به چنین حال و روزی افتاده است و دیوارهای تاریخی به زیر خاک رفتهاند.
بیشتر دیوارها و قلعه تاریخی از سنگ و گچ ساخته شدهاند ولی متاسفانه مسئولان به این آثار هیچ توجهی نکردهاند.
زیبایی و شاهکار بهرام چوبین فقط به ساخت این تنگه ختم نمیشود بلکه در داخل تنگه، آثار پلکانهای سنگی بر روی دیوارهای سنگی و از همه مهمتر وجود چهار آب انبار که صخرههای سخت تراشیده شده است، وجود دارد که برای گردشگران میتواند جالب توجه باشد.
وجود آب آشامیدنی در داخل این آب انبارها از شاهکارهای این تنگه محسوب میشود چراکه با طرزی خارق العاده و زیبا آب انبارهایی طبیعی ساخته شده است.
در این آب انبارها آب شرب به مدت طولانی قابل نگهداری است و به نظر میرسد سردار ساسانی به مسئله آب و نگهداری آن توجه ویژه داشته است.
در داخل تنگه، آثار تاریخی مثل اماکن مسکونی و بنای شاهنشینی نیز وجود داشته است که به مرور زمان از بین رفتهاند.
تنگه بهرام چوبین هر چند در فهرست آثار ملی کشور ثبت شده است ولی متاسفانه هیچ تلاشی برای احیا این آثار تاریخی که روایتگر یک زندگی سردار ساسانی بوده، نشده است.
این آثار تاریخی نشانمیدهد که یک زندگی با امکانات کامل برای خوش گذارنی در این مکان برقرار بوده است و هم محلی امن بوده و هم محلی برای تفریح.
تصویر بالا همان قلعه اصلی تنگه بهرام چوبین است که با توجه به در کنار هم بودن صخرهها احتمالا مقر خود بهرام بوده است.
این تنگه آمیختهای از تاریخ و طبیعتی است که به یک اثر کاملا توریستی در استان ایلام تبدیل شده است و در ایام تعطیل هزاران نفر از این اثر بازدید میکنند.
اما مسئولان به رغم قولهای خود مبنی بر ایجاد زیرساختهای گردشگری در کنار این اثر تاریخی و طبیعی هیچ اقدامی انجام ندادهاند و چرا نباید در کنار این اثر ارزشمند حتی یک تابلو معرفی هم برای گردشگران وجود نداشته باشد.
در حقیقت مسئولان از حداقلها برای ارزش نهادن این اثر هم کوتاهی کردهاند.
وجود چنین آثار تاریخی و طبیعی برای استان محروم ایلام هم میتواند به معرفی استان کمک کند هم در راستای اشتغال چندین نفر در این تنگه موثر است که این امر با کارهای کارشنایی شده تحقق میباید.
در کنار این اثر تاریخی به راحتی میتوان با ایجاد جاده دسترسی مناسب و آسان و ایجاد مکاانهای مناسب برای گردشگران این اثر زیبا و دلنشین را به یک مکان توریستی در کشور تبدیل کرد.
در شهرستان دره شهر علاوه بر این تنگه، درهها و تنگههایی دیگر نیز وجود دارد که بازهم آثار تاریخی در آنها قرار گرفته است که مسئولان بیش از پیش باید به آثار تاریخی توجه کنند و برای جلوگیری از تخریب این آثار اقدام کنند
|
بهمردی با یاداوری این نکته که آنچه دربارهی گاتها خواهد گفت برگرفته از دیدگاه اوستاشناسان است، نه برداشت شخصی خود، افزود:
هنگامی که به پیرامون خود مینگریم، میبینیم که همهی انسانها با یک تن و یک جان و یک اندیشه آفریده شدهاند و با هم برابرند؛
با این همه میان آنها تفاوتهایی میبینیم.
این تفاوتها از کجا ریشه میگیرد؟
آیا جز این است که همه، توانایی بهدست آوردن دانش را دارند؟
پس چرا اینگونه نیست و انسان دانشآموختهی نیک داریم و انسان دانشاندوز بد؟
بهمردی برای یافتن پاسخ چنین پرسشی به بخشبندیهای گاهانی اشاره کرد و گفت:
در گاتها ی اشوزرتشت، چند بخشبندی هست:
نخست تقسیم کردن آدمیان به دو گروه دانایان و نادانان است.
اما باید توجه داشت که خواستهی اشوزرتشت از واژهی نادان کسی نیست که دانش ندارد؛
بلکه آنهایی هستند که دانش بد یا دانش منفی بهدست آوردهاند.
در زبان پهلوی چنین کسانی را پس دانا ، یعنی آنهایی که در دانایی به پستی میگرایند، نامیدهاند.
بهمردی با خواندن هات 30 بند 1 گاتها از دو گوهر همزاد و متضادی نام برد که در اندیشه پدید میآید و بر پایهی آنچه که در گاتها آمده است، زندگی و نازندگی را میآفریند.
او آنگاه افزود:
این دو گوهر همزاد و متضاد همان چیزی است که به آن خوب و بد میگویند.
میتوان پرسید که اگر یکی از این نیروها، بد است پس چرا نام گوهر بر آن نهادند؟
بهمردی افزود:
نکته اینجاست که گوهر منفی یا گوهر بد ، بد نیست، بلکه یکی ازعاملهای پیشبرنده است.
گوهر بد، یا نیروی بد، هنگامی بد خواهد شد که در اندیشهی آدمی راه یابد و انسانی بد پدید آورد.
از همین روست که هومباخ یکی از برجستگان اوستاشناس میگوید:
اندیشه، نیروی انجام دادن کار است.
چنین اندیشهای میتواند هم خوب باشد و هم بد؛
مثبت باشد یا منفی.
بهمردی در ادامه به بخشبندیهای گاهانی بخشبندی که در سرودههای اشوزرتشت آمده است پرداخت و نمونههایی از آن را برشمرد.
به گفتهی او جدا کردن انسانها به دو گروه اشونها و دروندها یک نمونه از این بخشبندی است.
اشون کسی است که دارای نظم و راستی اشا است و دروند نیز آن کسی است که به دروغ نیروی بد گرایش دارد.
بهمردی افزود:
اشوزرتشت در هات 32 بند 1 گاتها از چهار طبقهی اجتماعی یاد میکند و میگوید:
و باید آزادگان خواستار باشند، همانا برزیگران با پیشوایان، شما نیز، ای دیوها، از روی آموزش من آن شادمانی اهورامزدا را برانیم چون گماشتگان تو دور بداریم آنانی را که بدخواهاند.
برگردان پورداوود.
میبینیم که در این بند، از چهار طبقهی آزادگان، پیشوایان، برزیگران و نادانان سخن گفته شده است.
بهمردی سپس به بخشبندی فردوسی از طبقات اجتماعی در داستان جمشید اشاره کرد و آنها را کاتوزیان، نیساریان و کشاورزان و اهتوخوشییان دانست و گفت:
فردوسی میگوید که کار کاتوزیان ستایش بود.
جمشید این گروه را از مردم جدا کرده بود و فرمان داده بود که در کوهها باشند و به کار خود بپردازند.
خویشکاری کاتوزیان این بود که بیندیشند و بهترین راه را برای مردم بیابند.
در گاتها ی اشو زرتشت نیز از انجمن مغان یاد شده است که کار آنان نیز، همانند کاتوزیان، اندیشیدن و یافتن راههای نیک برای زندگی آدمیان بود.
به سخن بهمردی، نیساریان نیز طبقهی جنگاوران بودند؛
اما جنگ در اندیشه.
فردوسی جنگ را تنها جنگ بدنی نمیداند، بلکه نبرد اندیشهها را هم در نظر دارد.
کشاورزان نیز به کار کشتورزی خود سرگرم بودند و اهتوخوشییان نیز آنانی در شمار میآمدند که در پی اندیشه نمیرفتند.
بهمردی گفت:
میبینیم که بخشبندی فردوسی در شاهنامه با طبقات چهارگانهای که در گاتها آمده است، یکی است.
روشن هم هست که چرا چنین است؛
چون راه راستی یکی است و چند تا نیست.
از این رو در شاهنامه سخنانی را مییابیم که با گاتها همخوانی و برابری دارد.
بهمردی بخشبندی اوستا به پنج بخش یسنا، یشتها، ویسپرد، وندیداد و خرده اوستا، را نهتنها برپایه زمان سرایش هر کدام از این بخشها دانست، بلکه بدین نکته نیز اشاره کرد که چه بسا هر کدام از این بخشها برای ارایه کردن به یک گروه ویژهی اجتماعی تدوین شدهاند و بسته به این که هر انسانی در کدام یک از طبقات اجتماعی قرار میگیرد، میتواند آن کتابها را درک و فهم کند.
از همین روست که درک گاتها دشوار است؛
چون شناخت آن بستگی به دانستن دانشهایی همانند عرفان، فلسفه و حکمتهای شرقی دارد و کسی میتواند آن را خوب بفهمد که در طبقهی والایی از دانایی و اندیشه جای گرفته باشد.
اما فهم وندیداد که قانونهای پزشکی و اجتماعی است، دشواری کمتری دارد.
اردشیر بهمردی در پایان افزود:
در دانشاندوزی و مهارتاندیشی و جستجوگری، سلسله مراتبی هست.
از همین روست که در جامعه گروههای گوناگون را میبینیم.
پیداست که در میان هر گروهی هم اشون هست و هم دروند.
هر کسی که در یکی از این مرتبهها جای بگیرد، ویژگیهای آن گروه و طبقه را پیدا میکند.
|
نام کتاب
شناخت زرتشت دانلود
نویسنده
دکتر حسین وحیدی
موضوعات
تاریخ ادیان زرتشت زندگی زرتشت یتااهو راستی لغزشهایی در شناخت کیش زرتشت زبان اوستائی فرهنگ زرتشتی زرتشتیان ساسانی زنا با محارم ازدواج و زناشویی زرتشتی
رمز پسورد
تهیه توسط
0 حجم دانلود کتاب
4220 کیلوبایت KB
قالب کتاب
PDF پیدیاف
منبع الکترونیکی
تاریخ ما
|
شناسنامه کتاب
دریافت
عنوان اثر:
تاریخ خلیج فارس
موضوع:
تاریخ؛
تاریخچه؛
خلیج فارس
منبع:
فارسی بوک.
کام
|
معشوقی، عاشق خود را به خانه دعوت کرد و کنار خود نشاند.
عاشق بلافاصله تعداد زیادی نامه که قبلا در زمان دوری و جدایی برای یارش نوشته بود، از جیب خود بیرون آورد و شروع به خواندن کرد.
نامهها پر از آه و ناله و سوز و گداز بود، خلاصه آنقدر خواند تا حوصلة معشوق را سر برد.
معشوق با نگاهی پر از تمسخر و تحقیر به او گفت:
این نامهها را برای چه کسی نوشتهای؟
عاشق گفت:
برای تو ای نازنین!
معشوق گفت:
من که کنار تو نشستهام و آمادهام تو میتوانی از کنار من لذت ببری.
این کار تو در این لحظه فقط تباه کردن عمر و از دست دادن وقت است.
عاشق جواب داد:
بله، میدانم من الان در کنار تو نشستهام اما نمیدانم چرا آن لذتی که از یاد تو در دوری و جدایی احساس میکردم اکنون که در کنار تو هستم چنان احساسی ندارم؟
معشوق میگوید:
علتش این است که تو، عاشق حالات خودت هستی نه عاشق من.
برای تو من مثل خانة معشوق هستم نه خود معشوق.
تو بستة حال هستی.
و ازین رو تعادل نداری.
مرد حق بیرون از حال و زمان مینشیند.
او امیر حالها ست و تو اسیر حالهای خودی.
برو و عشق مردان حق را بیاموز و گرنه اسیر و بندة حالات گوناگون خواهی بود.
به زیبایی و زشتی خود نگاه مکن بلکه به عشق و معشوق خود نگاه کن.
در ضعف و قدرت خود نگاه مکن، به همت والای خود نگاه کن و در هر حالی به جستجو و طلب مشغول باش
|
منگور نام یکی از ایلهای کرد مکری منطقه پیرانشهر و مهاباد واقع در قسمت کردنشین استان آذربایجان غربی ایران است.
عشایر ایل منگور در روستاهای عشایری بین پیرانشهر و مهاباد و تا مرز عراق پراکنده هستند و از تلفیق کشاورزی و دامداری، گذران زندگی میکنند.
مناطق ییلاقی این ایل ییلاقهای سران، گده و هنگون در اطراف مهاباد است که معمولا از اواسط اردیبهشت به مدت چهار ماه منبع تغذیه دامهای ایل را تشکیل میداد.
اما هماینک به دلیل وضع خاص منطقه کوچ صورت نمیگیرد.
منطقهای را که منگورها در آن سکونت دارند منگورایتی مینامند.
جدا از شهرهای پیرانشهر و مهاباد که به ترتیب مرکز شهرستانهای پیرانشهر و مهاباد محسوب میشوند اکثریت جمعیت این ایل در دو دهستان منگور غربی و منگور شرقی سکونت دارد.
دهستان منگور غربی تابع پیرانشهر و دهستان منگور شرقی از توابع مهاباد میباشد.
ایل منگور ازشش تائفه مروت، امان، زیرن، شم، زین، خدر تشکیل شدهاند که اکثریت با تائفه مروت در مهاباد میباشد و بقیه به طورپراکنده در مهاباد و پیرانشهر سکونت دارند.
سازمان ایل منگور به شرح زیر است:
شاخه ساکن مهاباد این ایل در جنوب مهاباد به سر میبرد که امروزه یکجانشین شدهاند.
منطقه ییلاق تابستانی آنان کده، لسیو، کاکن میباشد.
گذران زندگی آنان از گله داری و کشت توتون، گندم، جو، چغندر و حبوبات است.
ایشان مسلمان و پیرو مذهب شافعی هستند.
منابع
اسکندری نیا، ابراهیم، ساختار و سازمان ایلات و شیوه معشیت عشایر آذربایجان غربی
|
پوران دختر خسرو پرویز بود که بعد از شهربراز به سلطنت رسید.
گویند پیامبر اسلام چون دریافت که پوران به پادشاهی ایران رسیده و میان بزرگان اختلاف و فتنه افتاده ، فرمودند:
مردمی که تدبیر کارشان را زنی کند رستگار نشوند.
مدت حکومت پوران بین یک سال و چهار ماه تا یک سال و نیم بود.
|
ایرج جنتی عطایی، ترانه سرا، نمایشنامه نویس و کارگردان بزرگ ایرانی در 19 دیماه 1325 به دنیا آمده، در دانشکده هنرهای دراماتیک دانشگاه تهران و همچنین کالج چلسی دانشگاه لندن تئاتر و جامعهشناسی هنر خوانده و از بنیانگزاران گروه تئاتر مزدک است.
جایزه ادبی فروغ فرخزاد به خاطر ارزشهای هنری و اجتماعی ترانههای ایرج جنتی عطایی و به خاطر کوششهای بیدریغ او در راه فزونی فکر و توسعه و فرهنگ از طریق موسیقی در سال 1351 به او تعلق گرفت.
او این جایزه را به عنوان اعتراض به شیوه حاکم بر گزینش نامزدهای دریافت جایزه، پس داد.
ترانههای ماندگاری همچون گل سرخ ، جنگل ، خونه ، بن بست ، دریایی ، یاور همیشه مومن ، مرا به خانهام ببر ، گریه نکن ، ستارههای سربی ، طلوع کن ، رازقی پرپر شد و دهها ترانهی شنیدنی دیگر از او چهرهای ماندگار در تاریخ ترانهی معاصر ساخته است.
عمدهترین شاخصههای ترانههای او شاعرانگی زبان، تازگی تصاویر و محوریت مسائل اجتماعی است.
اجتناب از شعارزدگی و همچنین داشتن خط فکری ثابت و آشکار، ترانههای اجتماعی او را به ماندگارترین آثار این عرصه بدل کرده است.
بسیاری از عاشقانهترین ترانههای تاریخ موسیقی ما هم امضای جنتی عطایی را با خود دارند، ترانههایی همچون پل و خوابم یا بیدارم.
به نظر میرسد تسلط جنتی عطایی بر ادبیات معاصر و شعر شاعرانی چون اخوان ثالث و شاملو ترانههایش را از حسی تازه و زبانی نوگرا آکنده کرده است.
این نوگرایی و تلاش برای تجربهی عرصههای تازه به خلق ترانههایی دلنشین انجامیده است که در سال گذشته آنها را در آلبومهای شب نیلوفری با موسیقی سیاوش قمیشی و صدای ابی و یک قطره دریا با موسیقی و صدای بیژن مرتضوی شنیدیم.
ایرج جنتی عطایی در عرصهی نمایش نیز از بزرگان معاصر است.
نمایشنامههایی همچون پرومته در اوین رستمی دیگر اسفندیاری دیگر پروانهای در مشت رفت و برگشت و.
از آثار ماندگار اوست.
همچنین در قفس کردن باد ترانه ممنوع دژخیم و پناه دادن به دشمن نام فیلمنامههایی است که ایرج جنتی عطایی برای انستیتوی فیلم بریتانیا One eyed dog و بیبیسی نوشته است.
مجموعه نمایشنامهها، ترانهها و شعرهایی که از ایرج جنتی عطایی تا کنون منتشر شدهاند شامل آثار زیر میشوند:
و آنگاه آهای فرشته مجموعه شعر تهران انتشارات بامداد 1349
سوگنامه برای تو نمایشنامه تهران انتشارات چاووش 1357
شکستن و رستن نمایشنامه تهران انتشارات چاووش 1358
زخمهای ما نمایشنامه انگلیسی لندن انتشارات همبستگیهای بینالمللی 1983
آواز در زنجیر مجموعه شعر لندن انتشارات شما 1985
فاخته دهان دوخته نمایشنامه لندن انتشارات شما 1986
پرومته در اوین نمایشنامه لندن انتشارات مزدک 1987 چاپ نخست
پرومته در اوین نمایشنامه کلن کانون کردستان 1988 چاپ دوم
خورشید شب گزینه آثار انگلیسی لندن انتشارات متوئن 1989
رستمی دیگر اسفندیاری دیگر نمایشنامه پاریس انتشارات اتوال 1992
پروانهای در مشت نمایشنامه لوس آنجلس انتشارات نشر کتاب 1995 چاپ نخست
پروانهای در مشت نمایشنامه استهکلم انتشارات باران 1996 چاپ دوم
زمزمههای یک شب سی ساله گزینه ترانه سانفرانسیسکو انتشارات نکیسا 1996
پرومته در اوین بازنوشتهی نمایشنامه استهکلم انتشارات باران 1998
رفت و برگشت نمایشنامه هامبورگ انتشارات سنبله 20
سه جلد گزینه نمایشنامه هامبورگ انتشارات سنبله 20
زمزمههای یک شب سی ساله گزینه ترانه تهران انتشارات کتاب مهر 1382
و در پایان ترانهای تازه و منتشر نشده از ایرج جنتی عطایی:
بگو آره!
بگو نه!
بگو نه!
به خط کشیدن رو پر پرواز رویا
بگو نه!
به سنگ پروندن به قناری
به شقایق
به قفس کردن مهتاب
به سیاه کردن آینه
بگو نه!
به سنگسار دوتا پروانهی عاشق
رد شو از ترس و به سایه بگو نه!
بگو نه!
که کوچه گلبارون شه
به سکوت و شب بگو نه!
بگو نه که عاشقی آسون شه!
بگو آره!
به ستاره
بذار از صدات یخ شب واشه
به رهایی بگو آره!
بگو آره که جهان زیبا شه!
بگو آره به ترانه
بگو آره به شکفتن
بگو نه!
به رمز و راز و
به اشارهها بگو نه!
به من و
آزادی و نو شدن از نو
بگو آره
به دوباره دلسپردن به دوبارهها بگو نه!
رد شو از ترس و به سایه بگو نه!
بگو نه!
که کوچه گلبارون شه
به سکوت و شب بگو نه!
بگو نه که عاشقی آسون شه!
بگو آره!
به ستاره
بذار از صدات یخ شب واشه
به رهایی بگو آره
بگو آره که جهان زیبا شه!
ایرج جنتی عطایی
|
به دنبال آن میگردم؟
نه!
جایش را میدانم اما هویتش فراموش شده است.
در پسکوچههای تاریخ سرک میکشم تا شاید رد پایی از آن بیابم افسوس!
چه سود که تاریخ گاهی تنها ویرانهای از آن به جا میگذارد.
گامهایم را روی خاکی میگذارم که ذره ذرهاش مقدس است.
ایران من!
سرزمینم است، من در گوشهای از آن ایستادهام که از دیر باز به آن پارسوماش میگفتند!
میدانم کمتر کسی آن را میشناسد،جایی که اولینها در آن زیاد رخ داده است!
ولی افسوس که باز هم با نامش آشنایی ندارید، من یک ایرانیام، وطنم اینجاست ، بوسه بر خاکش میزنم که شاهد تمام تاریخ است.
من یک بختیاریام!
از تیره هفت لنگ!
چشمانتان را ببندید تا باهم سفری به دل تاریخ داشته باشیم ، آنجا که مردمان ساده و سختکوشش برای کشورشان جان دادند و باز هم افتخار کنیم که میهنمان ایران است.
به سنگهایی نگاه میکنم که محکم و استوار روی هم به بلندای یک دیوار ایستادهاند تا مبادا زمان یاد آنها را ویران کند.
دیوارهای نیمه سنگی , شاید برای شما معنایی نداشته باشد اما وقتی در میانشان قدم میزنی احساس شادی و لذت و غرور سراسر وجودت را میگیرد؛
مگر میشود ایرانی بود و از دانستن تاریخ با داستانها, پهلوانها ودلاوریهایشان لذت نبرد؟
در اینجا , شما چیزی جز ویرانه و دیوارهای سنگی نمیبینید اما من اینجا آتشکدهای خاموش را میبینم که گرچه اکنون زنده نیست اما آتشش همیشه در دل ماست.
آتشکدهای که ، نامش خلاف نامهای رایج است و اسمش را به یادگار به شهرش داده است.
آتشکده سرمسجد!
اینجا مسجدسلیمان است جایی که زمانی آن راپارسوماش و انشان میخواندند.
جایی که زادگاه بزرگ مردانی چون سردار اسعد بختیاری , سردار بهادر بختیاری و.
بوده است.
شاید به شوند قرار گرفتن دراب و هوای گرم خوزستان همیشه میزبان خوبی برای پذیرایی از مهمانانش نباشد اما بهار و زمستان دل انگیزی دارد.
از قرون وسطی به آن تلغر و تا آغاز فعالیتهای اکتشافی صنعت نفت به آن جهانگیری میگفتند و با حفر چاه شماره یک به میدان نفتون تغییر نام داد.
سپس به آن انشان نام نهادند.
انشان مذکور در کتیبه معروف کوروش بزرگ باید همین حدود باشد که نیای کوروش پس از گروگان گرفتن پسر پادشاه عیلام آشور بانیپال به این اقامتگاه رفته است که با شوش بیش از 60 کیلومتر فاصله ندارد.
پارسوماش واژهای است کمابیش بین مردم مسجد سلیمان بیشتر افراد کهن سال رواج دارد.
پارسوماش از قوم پارس یا پارسه که از نژاد آریایی بودند و برای اولین بار در این شهر اسکان دایمی یافتند که به آن پارسوا میگفتند و چون قوم سیماش قبلا در این جا ساکن بود به مسجد سلیمان پارسوماش هم نام دادند.
طلوع دوباره این نخستین شهر پارسیان با فوران چاه شماره یک خاورمیانه در سال 1287 خورشیدی 1908 م و فعالیت شرکت نفت دارسی آغاز شد که فصل جدیدی در حیات سیاسی اجتماعی اقتصادی کشورمان بوجود آورد.
چاههای نفت یکی پس از دیگری حفر گردید که جمعا 316 حلقه چاه نفت به بهرهبرداری رسید.
این رشد اقتصادی باعث شد که مقامات خارجی داخلی زیادی رو به سوی این شهر آورند و اولین خط راهآهن خاورمیانه اولین کارخانه تقطیر و برق خاورمیانه اولین جاده ارتباطی اولین خیابان آسفالت نخستین مسکن مدرن نخستین بیمارستان مدرن و مجهز خاورمیانه نخستین لوله کشی آب و گاز خاورمیانه اولین فرودگاه و.
در آن بوجود آمد.
با این همه نخستین ولی از آن چیزی جز یک نام نمیدانیم!
که انگلیسیها به شوند سختی تلفظ آن را با نام M.
S مخفف Management Information System میشناسند.
پشت هر ماشین , کتاب ویا لباس اگر این نام را دیدید بدانید به همان معنای مسجد سلیمان است!
بختیاریها , ساکنان اصلی مسجد سلیمان هستند وان طور که در کتیبهها و از سنگنوشتههای بدست آمده پیداست , سابقه پیدایش این ایل1 بزرگ را به زمان پادشاهی کوروش بزرگ هخامنشی نسبت میدهند.
برخی بر این عقیدهاند که اینان در منطقهای که به آن باختر تاریخی میگفتند به سر میبردند سپس به مرور زمان نام این قوم ساکن درمسجد سلیمان بختیاری نام گرفت.
بخت آر نام محلی است که کمکم مبدل به بختیار شده است.
ایل بختیاری به دو طایفه هفت لنگ و چهار لنگ تقسیم میشود که زیر شاخههای زیادی دارد.
لنگ در اینجا به چم راس گوسفند، شتر ، گاو میباشد که خدایان و کلانتران ایل در گردهم آیی مقرر کردند که آن بختیاریهایی که مادیان بیشتر و مراتع بیشتری دارند مالیات بیشتری بپردازند و آن که کمتر دارد کمتر 7 4.
با توجه به کشفیات موجود از قبیل وجود ساختمانها , مسکوکات و اشیاء فلزی از ادوار گذشته به خوبی نشان داده میشود که در دوره پیش از اسلام تا تسلط اعراب این منطقه دارای فرهنگ و سوابق درخشان تاریخی بوده است.
این مردم ایرانی الاصل از هرگونه آمیزش و اختلاط با نژادهای غیر ایرانی خود را مصون نگه میداشتهاند.
با آنها اگر هم کلام شوی شیرینی خاصی در زبانشان است زبانی که پس از حمله اعراب به ایران دستخوش دگرگونیهای کوچکی شد!
گویششان تقریبا پهلویست آنطور که فردوسی بزرگ گوید:
زبان کیان پهلوی بوده است.
آثار تاریخی
شواهد و مدارک تاریخی زیادی دال بر این است که این شهر دارای آتشکدههای فراوان بوده که تنها آتشکده سرمسجد ، برد نشانده و تخت گاه از بین بقیه , که متروک و ویران شدهاند باقیماندهاند.
برد نشانده قدیمیترین عبادتگاه ایرانیان
هیئت باستانشناسی فرانسه در بهار سال 1342 شمسی در برد نشانده که در 23 کیلومتری شمال مسجد سلیمان قرار دارد آتشکدهای را شناسایی کردند.
معبد در 25 کیلومتری محلی که پلکانی به سطح بالای کوه هدایت میکند واقع شده و عبارت از یک پایه مربع 5متری است که از سنگهای بزرگ بنا شده.
حدود 700 متر طول و2500 متر عرض دارد.
این محوطه شامل 3قسمت میباشد:
1 کاخ محل اقامت بزرگان 2 تختگاه مقدس یا نیایشگاه در شرق 3 یک قصبه در شمال.
ساختمان آن متعلق به دوره پارسها و هخامنشیان است و نقوش بر جسته روی آن به عهد اشکانی بر میگردد.
اشیایی چند که هنگام حفاری بدست آمد ، نشانمیدهد که پایه اصلی در دوره هخامنشی ساخته شده ، از این رو این باستانی ترین عبادتگاه کیش دیرین ایرانیان است.
کشف یک عبادتگاه در هوای آزاد که متعلق به 25 قرن پیش باشد موفقیت جالبیست برای آشنایی به گذشته ایران.
معنی نام محل سنگ برجسته است.
زیرا برد به زبان بختیاری به چم سنگ است.
در نزدیکی سطح برد نشانده , قدیمیترین استخر ایرانیان قرار دارد که این محل را شهر استخر مینامیدند.
برد نشانده دارای سه رشته پلکان است.
همچنین مجسمه هراکلیوس خدای قهرمان به ارتفاع 2متر در حالی که شیر نئومه را خفه میکند در این آتشکده از دل خاک بیرون آورده شده است.
قلعه بردی
قلعه بردی قلعه سنگی اولین اقامتگاه دایمی و زادگاه اصلی کوروش بزرگ هخامنشی است.
این ساختمان در زمان ایلامیها بنا گردید.
دیوارهایی به بلندی 30 فوت دارد و مشرف به نهری است که اطرافش را درختان بلندی فرا گرفته است.
این بنای باستانی در نزدیکی قلعه ریت لیت قرار گرفته و از سنگهای بزرگ بدون ملاط ساخته شده.
از دیگر سو در کنار دره قرار گرفته و دارای آسیاب زمستانی میباشد که تنها دیوارهای آن سالم بجا ماندهاند.
آتشکده سرمسجد
پرفسور گیرشمن باستان شناس و ایران شناس معروف فرانسوی برای پنجمین بار برنامه حفاری علمی خود را در ایوان مقدس سرمسجد انجام داد و آنچه که در ذیل میخوانید ترجمهای از نوشته ایشان است:
با دقت و پژوهش بسیار به وجود آتشکدهای از عهد هخامنشیان پی بردم.
این محراب که متعلق به قرن هفتم تا هشتم قبل از میلاد است ، شامل یک سکو به اندازه 2025 پا در کتاب نگرشی بر ایل بختیاری و طایفه شهنی نگارش داریوش شینی آمده 2025 متر میباشد.
این محراب با سنگهای بزرگ بر روی یک بر آمدگی مشرف بر درهای که 15پا از آن فاصله دارد بنا شده است.
از بخش شرقی محراب که شامل آتشکده بوده برای عبادت ایرانیان استفاده میشده است.
در قسمت غربی آتشکده سه معبد دیگر نیز ساخته شده که یکی به هراکلیوس ، دیگری به خدایی مجهول و سومین و بزرگترین به آتنا اختصاص داده شده است.
یک پلکان به عرض 25 متر مومنان را به روی صفحه نزدیک محل مقدس هدایت میکند و از آنجا که در پایان مراسم نمیبایست از همان راه که آمدهاند باز گردند یک پلکان دیگر در گوشه دیگر یال شرقی برای پایین رفتن ساختهاند.
امروز هم زنان روستاهای اطراف بر بالای سکوی آتشکده سرمسجد رفته یا درون اتاق زیر زمین که جای نگهداری آتش بوده شمع میافروزند و حاجت طلب میکنند.
این سرنوشت مقدس مسجد سلیمان همواره ملازم آن منطقه بوده است پس از صدها سال که این آتشکده اخیر در خدمت آیین مزدا بوده است و آتشگاهش محل آمدوشد مومنان زرتشتی بود با آمدن مسلمانان به یکباره ویران و متروک شد!
اما یاد این پایگاه مقدس همچنان برجاست و به همین مناسبت آنجا را تا به امروز مسجد سلیمان نامیدهاند.
مردم دوران مقارن قرون وسطی هرگاه به ساختمان بزرگ بر میخوردند که از گذشته آن به درستی آگاهی نداشتند آن را به سلیمان یا اجنه نسبت میدادند.
چرا پس از آن همه تاریخ پر افتخار مسجد سلیمان این گونه مورد بی مهری واقع شد؟
سیمایش پراز حرفهای نگفته است و سکوت سنگینی بر آن حکمفرماست.
مارا چه میشود با خاک ایرانمان؟
اندوهی بزرگ بر دلم نشسته به یاد فردوسی بزرگ و یعقوب لیث صفاری که روانشان شاد باد افتادم که سروده:
بسی رنج بردم در این سال سی عجم زنده کردم بدین پارسی
این وظیفه هر پارسی زبان و ایرانی نژادی است که تاریخ کشورش را زنده نگاه دارد.
و این سرودی است که سکوت این شهر آن را میسراید:
سالها مشعل ما پیشرو دنیا بود چشم دنیا همه روشن به چراغ ما بود
استاد شهریار چکامهای که برای مسجد سلیمان سروده
1 ایل واژهای ترکی است به چم طایفه و ملت.
در زبان تازی به چم عشیره است.
یاری نامه:
1 تاریخ مسجد سلیمان نگارش دانش عباس شهنی
2 کتاب تاریخ بختیاری نگارش علیقلی خان سردار اسعد و عبدالحسین لسان السلطنه سپهر ملک المورخین به اهتمام جمشید کیان فر
3 نگرشی بر ایل بختیاری و طایفه شهنی نگارش داریوش شینی2
4 تاریخ سیاسی اجتماعی بختیاری نگارش پرفسور جن.
راف.
گارثویت ترجمه مهراب امیری
5 نگاهی به خوزستان نگارش ایرج افشار سیستانی
6 نگاهی به تاریخ خوزستان نگارش نیره زمان رشیدیان
7 جغرافیای محلی خوزستان نگارش عفت سواد کوهی
8 تاریخ بختیاری نگارش اوژن بختیاری
2 شینی شهنی
فرتورها از کتاب نگرشی بر ایل بختیاری و طایفه شهنی نگارش داریوش شینی
تاریخ بختیاری نگارش علیقلی خان سردار اسعد
تاریخ مسجد سلیمان نگارش دانش عباس شهنی
|
پژوهشها
از جملهی پژوهشهای بیرونی میتوان به اینها اشاره کرد:
شرحشمار هندی
مجموع گندمهایی که به تصاعد هندسی در خانههای شطرنج گذاشته شود
تثلیث زاویه و دیگر مسألههایی که با پرگار و ستاره حل نمیشود
پایهریزی روشی برای رسم کردن نقشههای جغرافیایی به نام قاعدهی تسطیح کره بر سطح مستوی
پژوهش در جرم مخصوص چگالی و تعیین دقیق جرم مخصوص 18 سنگ گرانبها و فلز
بیان علمی چاههای آرتزین بر اساس قانون ظرفهای مرتبط
پژوهشهایی در حساب سال و ماه قومهای گوناگون
رصد ماهگرفت، خورگرفت، سیارهها و ستارگان
اندازهگیری دقیق طول و عرض جغرافیایی چند شهر
10 ساختن ابزارهای اخترشناسی و چند ابزار علمی دیگر
اندازهگیری دقیق شعاع، قطر، محیط و مساحت زمین
تعیین فاصلهی بسیاری از شهرهای آباد زمان خود
پژوهشهای زمینشناسی
چگالی کانیها.
ابوریحان در کتاب الجماهر فی معرفه الجواهر به شرح فلزها و جواهرهای قارههای آسیا، اروپا و آفریقا میپردازد و ویژگیهای فیزیکی ماند بو، رنگ، نرمی و زبری حدود 300 نوع کانی و مواد دیگر را شرح میدهد و نظریهها و گفتارهای دانشمندان یونانی و اسلامی را دربارهی آنها بیان میکند.
او چگالیسنج دقیقی اختراع کرد و چگالی کانیهای شناخته شده را اندازهگیری کرد.
اندازهگیریهای او با اندازهگیریهای امروزی، که با ابزارهای پیشرفته انجام میشود، چندان اختلاف ندارد.
چاههای آرتزین.
بیرونی در آثار الباقیه دربارهی فوران آب از برخی چشمهها و چاهها چنین میگوید:
اما فوران چشمهها و صعود آب به سمت بالا، علتش این است که خزانهی آن از خود چشمهها بالاتر جای دارد، مانند فوران معمولی و گرنه آب هرگز به سوی بالا جز این که منبع آن بالاتر باشد، نخواهد رفت.
بسیاری از مردم که چون علت امری طبیعی را ندانند، به همین اندازه کفایت میکنند که بگویید الله اعلم، مطلبی را که ما گفتهایم انکار کردهاند و یکی از آنان با من به منازعه پرداخت.
البته ممکن است آب به قلهی کوه هم برود، به شرط آن که قلهی کوه از منبع و مخزن آب، پایینتر باشد.
اندازهگیری قطر و محیط زمین.
در کتاب قانون مسعودی نوشته است:
در سرزمین هند، کوهی را مشرف بر صحرای همواری یافتم که همواری آن همسان همواری سطح دریا بود.
بر قلهی آن محل برخورد ظاهری آسمان با زمین، یعنی دایرهی افق را اندازه گرفتم که از خط مشرق و مغرب به اندازهی اندکی کمتر از ثلث و ربع درجه، انحطاط داشت و من آن را 34 دقیقه محسوب داشتم.
سپس از تفاع کوه را از طریق رصد کردن قلهی آن از دو نقطه الحجر این قله، که بر یک امتداد بودند، اندازه گرفتم که مساوی ششصد و پنجاه و دو ذراع در آمد.
و چون حساب کردم، تقریبا 58 میل درامد و از اینجا به درستی اندازهگیری منجمان مأمون اطمینان یافتم.
او در پایان کتاب اسطرلاب، روش ریاضی به دست آوردن شعاع، محیط، مساحت و حجم کرهی زمین ر شرح داده است.
پژوهشهای دیگر.
شرح گردش زمین به دور خودش؛
بیان این که درهی سند را باید دریایی کهن دانست که با مواد رسوبی پر شده است
|
هرتسفلد معتقد بود که مبدأ این تاریخ، زمان تولد زردشت است که هزاره با آن آغاز میشود، همین نظر مورد قبول شاپور شهبازی متخصص دوره هخامنشی است.
به نظر این دانشمند ایرانی منظور ازتا زمان اسکندر، تاریخ اسکندری یا تاریخ سلوکی یا تاریخ منجمان بابل است.
به این حساب تاریخ تولد زردشت 258 سال پیش از تاریخ سلوکی یعنی سال 569 قبل از میلاد و تاریخ به پیامبری رسیدن او 228 سال پیش از تاریخ سلوکی یعنی 492 قبل از میلاد است.
اما شهبازی بر خلاف هنینگ و هرتسفلد و دیگران بر آن است که تاریخ 258 سال، فاصله واقعی میان زردشت و اسکندر نیست.
به نظر او در واقع این رقم مبین فاصله زمانی دو حاده مهم تاریخی که بعدا میان پادشاهان ایران از گشتاسپ تا دارای سوم تقسیم شده است.
وی بر آن است که تاریخ 228 سال پیش از اسکندر یعنی سال به پیامبری رسیدن زردشت را دانشمندان زردشتی از بابلیان شنیده بودند و این تاریخ مبین فاصله زمانی میان فتح بابل به دست کورش در سال 539 قبل از میلاد و تاریخ فتح این شهر به دست سلوکوس در سال 311قبل از میلاد است که مبدأ تاریخ سلوکی به شمار میرود.
رواج تاریخ سلوکی در اوایل دوره ساسانی موجب شد که زردشتیان معتقد شوند که آغاز هزاره زردشت با آغاز تقویم سلوکی یکی بوده است و پیروزی بزرگ ایرانیان یعنی فتح بابل را به دست کورش همان ظهور زردشت بدانند و در نتیجه تولد اورا 258 سال پیش از اسکندر یعنی تاریخ سلوکی به شمار آورند.
گ.
نیولی این نظر شهبازی را نمیپذیرد و برای توجیه تاریخ سنتی به روایت دیگری درکتاب پهلوی ارداویراف نامه استناد میکند.
از این روایت و نیز از گفته مسعودی بر میآید که میان زردشت و اسکندر 300 سال فاصله بوده است.
به نظر نیولی رقم 258 از کاهش 42 از 300 به دست آمده است؛
زیرا زردشت بر حسب روایتهای دینی در سن 42 سالگی گشتاسب را به دین خواند است.
به نظر این دانشمند در روایتی که اصل آن از بابل بوده است، استیلای 300 سالهای برای پادشاهان قدیم ایران قائل شده بودند و رقم 258 به گونهای خیال پردازانه میان شاهان از گشتاسب تا دارا تقسیم شده است.
بسیاری از پژوهندگان، تاریخ سنتی زردشت را به سبب ویژگی افسانهای آن به عنوان تاریخ حقیقی نمیپذیرند.
در اینجا باید رشته سخن مؤلفین اسطوره زندگی زرتشت را بریده و بگوئیم دیاکونوف در گفتار موجز و مختصری که در حواشی تارخ ماد نگاشته و نگارندگان این کتاب از آن غافل ماندهاند، مطلب فوق را بهتر و دقیقتر بیان کرده است:
آکادمیسین و.
و.
استروه به متابعت از ارنست هرتسفلد در کتاب زرتشت و جهان او، تاریخ آغاز فعالیت زرتشت را که بیرونی آورده یعنی 258 سال قبل از مبدأ تاریخ سلوکی یا 570 قبل از میلاد اشاره کرده استناد میکند.
اگر سن30 سالگی زردشت به هنگام بعثت وی را براین اضافه کنیم برای میلاد زرتشت آغاز قرن ششم پیش از میلاد به دست خواهیم آورد و ما بعدا به اثبات این نظر از منابع زرتشتی و غیر زرتشتی خواهیم پرداخت.
عجالتا به ادامه بحث مؤلفین اسطوره زندگی زردشت بر میگردیم:
روایات یونانی:
تاریخگذاری دیگری که با محاسبه ارقام و اعداد به دست میآید، مبتنی بر منابع یونانی است.
کسانتوس لیدیائی که معاصر اردشیر اول هخامنشی است، نقل میکند که زردشت 600 سال پیش از فتح یونان به دست خشایارشا سال 480 قبل از میلاد میزیسته است.
آما در نسخههای دیگر به جای عدد 600، رقم 60 آمده است؛
و این عدد مطابق روایات دیگر یونانی است که بر طبق آن زردشت 60 سال پیش از افلاطون میزیسته است.
ارسطو و ایودوکسوس نیز زردشت را 60 سال پیش از افلاطون متوفی 347 قبل از میلاد دانستهاند.
و هرمودروس زمان اورا 50 سال پیش از جنگ یونان و ترویا ذکر کرده است.
بعضی از دانشمندان در روایت کسانتوس عدد 600 را درست میدانند و بعضی 60 را که مطابق با دیگر روایات یونانی است.
شاپور شهبازی بر آن است که عدد 600 درست است و به نظر او زردشت 1080 قبل از میلاد میزیسته است 600 4801080.
نیولی با انتقاد از نظریه شهبازی، رقم 60 را درست میداند.
بر این اساس که در میان دانشمندان و نویسندگان یونان این تمایل وجود داشته است که افلاطون را از طریق دو دوره سه هزار ساله به زردشت پیوند دهند.
روایت بیرونی:
شهبازی برای تعیین زندگی زردشت از طریق محاسبه به همین روش، تاریخ دیگری پیشنهاد کرده است.
بیرونی آورده است که خوارزمیان چون خواستند تقویمی برای خود اتخاذ کنند، آمدن سیاوش فرائورت پسر کیکاووس خشثریتی را به خوارزم مبدأ قرار دادند و این در سال 8 پیش از اسکندر بود.
به نظر شهبازی منظور از اسکندر تاریخ اسکندری تاریخ سلوکی است.
بنابر این مبدأ این تاریخ حدود 1200 سال پیش از اسکندر میشود.
میان سیاوش سیاوش جد مادری سوم زردشت و زردشت چهار نسل فاصله بوده است و اگر هر نسل را 40 سال به شمار بیاوریم، باید از این رقم 120 سال کم کنیم تا رقم 1080 را به دست بیاوریم.
به نظر شهبازی این تاریخ که با تاریخی کسانتوس ذکر کرده مطابقت دارد، برای زمان زردشت از همه مناسب تر است.
نیولی این روایت بیرونی را روایتی افسانهای به شمار میآورد و این نظریه را که زردشت در 1080 سال قبل از میلاد میزیسته است، همانند تاریخ سنتی فاقد اعتبار تاریخی میداند.
چنانکه اشاره شد بنابر محاسبات ابوریحان بیرونی تولد زرتشت به قول هرتسفلد،سپیتاک در حدود آغاز قرن ششم پیش از میلاد روی داده است و پدر سپیتاک یعنی سپیتمه جمشید هوم عابد ضمن 12سال پیش از آن به همدستی کی آخسارو هووخشتره مادیای اسکیتی افراسیاب دوم، قاتل پدر کی آخسارو یعنی فرائورت سیاوش را در حدود شهرستان مراغه و کنار دریاچه اورمیه دستگیر و وی را که ولی نعمت سابقش بود تحویل کی آخسارو داد و در مقابل این خدمت بزرگ به مقام دامادی پسر کی آخسارو یعنی آستیاگ آژی دهاک رسید و با دختر او آمیتی دا ماندانا ازدواج نمود و حتی به طور رسمی به مقام ولیعهدی وی انتخاب شده و از ازدواج وی با آمیتی دا بود که زریادر زرتشت سپیتاک و برادر بزرگش مگابرن ویشتاسپ به دنیا آمدند.
بنابراین تولد زرتشت به طور قطع و یقین بعد از سال 612 پیش از میلاد صورت گرفته است.
در مورد طول عمر زردشت باید گفت در اساطیر و روایات دینی اسلامی و کلیمی اشاراتی به عمر سیماهای قرانی و توراتی سپیتاک زرتشت یعنی ابراهیم خلیل الله، ایوب، صالح، لقمان، بلعم ابن باعورا، آصف ابن برخیاء اشاراتی شده است که روشنترین و صریحترین خبر مربوط به ابراهیم خلیل الله پدر ملتهای فراوان که دوست صمیمی خداست که برایش 75 سال سن تعیین شده و ایوب صفوت الله برگزیده امتحان شده است که در سن 73 سالگی از امتحان خدایی فارغ شده است.
میتوان تصور کرد که در این سن به نیابت سلطنت کمبوجیه در ایران انتخاب شده و حدود 5 سال در امپراطوری هخامنشیان فرمان رانده و درپایان توسط داریوش و شش تن سران پارسی همدستش به قتل رسیده است.
این ارقام یعنی عمر 75و 78 سال برای سیماهای سامی زرتشت در منابع پهلوی در مورد زرتشت به عنوان هوشنگ پیشدادی40 40 سال و در مورد خود نام زرتشت 77 سال قید گردیده است.
رقم 80 سال عمر همچنین برای گئوماته زرتشت که در منابع بودایی زیر عنوان گوتمه بودا نامیده شده و بانی بودایی گری در واقع زرتشت شرق ایران و فلات قاره هند به شمار آمده، بیان گردیده است.
در کورشنامه گزنفون نیز مطالبی در باب تنائوکسار بردیه زرتشت و پسرش تیگران به عنوان پادشاهان ارمنستان و اران و ماد کوچک بیان شده که میتوان از آن نیز استنتاجهایی در باره طول عمر و زمان تولد زرتشت به عمل آورد.
گزنفون میآورد:
کورش درهنگام تصرف ارمنستان با تیگران جوان که تازه عروسی کرده بود و از قبل با وی دوستی داشت و پدر وی که در اینجا نامی از وی به میان نمیآورد و جای دیگر تنائوکسار بردیه زرتشت مینامد بر خورد نمود و در ضمن کورش از به قتل رسیدن سوفسطایی بزرگ این خاندان ابراز تأسف میکند.
پیداست که در اینجا مراد از این سوفسطایی صوفی، در اصل به معنی دانا و زیرک و رند همانا سپیتمه جمشید هوم عابد پدر سپیتاک زرتشت مراد بوده است که به دست آراسپ ارجاسپ سردار کورش به قتل رسیده بود پس بی جهت نیست که صوفیان پرستش زرتشت را تحت عناوین بایزید بسطامی و ابراهیم ادهم وارد مدار کیش خود نمودهاند بگذریم که اینان در اساس جهان بینی خود هم از تعالیم زرتشتی بهرهمند بودهاند و این نیز بی اساس نبوده که مرتاضان سمت شرق فالات ایران وشمال هند ازسپیتاک زرتشت نوبهار بلخ، بودای بهار خود را آفریده و وی را زودتر از زرتشت ایرانیان رهبر کیش رسمی خود نمودهاند.
به هر حال موضوع فوق نیز که از کورش نامه گزنفون نقل شد تاریخ تولد زرتشت را تا حدود سال 600 پیش از میلاد بالا میبرد چه تیگران خورشید چهر راهوله پسر سوم زرتشت بوده لذا سن زرتشت در این ایام نبایستی از چهل کمتر بوده باشد.
به هر حال کورش که خود نیز در آن اوان حدود چهل سال داشته دختر معروف خود آتوسا را نه به ازدواج پسری از او بلکه به ازدواج خود سپیتاک زرتشت گئوماته بردیه در میآورد و خود به طور رسمی یا صوری با مادر پیر سپیتاک زرتشت یعنی آمیتی دا ماندانا ازدواج مینماید و مقام ساتراپی ارمنستان را به پسر کوچک وی تیگران منوچهر، آرش کمانگیر، تهمورث سپرده و سپیتاک زرتشت زریادر، هوشنگ و برادر بزرگش مگابرن ویشتاسپ را به ترتیب به حکومت نواحی بلخ و گرگان انتصاب مینماید.
پیداست که مقاصد سیاسی پشت این ازدواج و شریک قدرت ساختن این خانواده محبوب مغ خوابیده بوده است.
در این جا باید یاداوری نمود سه برادر سلم جمله آزادگان ، تور سرکش و ایرج نجیب که پسران فریدون کورش به شمار رفتهاند دراقع همان مگابرن ویشتاسپ پسرخوانده بزرگ کورش و کبوجیه پسر واقعی کورش و سپیتاک زرتشت پسر خوانده و داماد کورش بوده است که در تورات جایی تحت سام معروف و حام سرکش و یافث تنومند و جای دیگر تحت اسامی ابراهیم پدر جماعت بسیار ، ناحور انتحار کننده یا کشنده و هاران آزادگان ذکر شدهاند.
معنی نامهای سلم و هاران یعنی آزادگان نشانمیدهد که آن از نام قبیله نیاکان پدری مگابرن ویشتاسپ و سپیتاک زرتشت یعنی سئیریمهها اسلاف صربوکرواتها به معنی همه سروران گرفته شده است.
در پایان باید گفت ارنست هرتسفلد از میان ایرانشناسان تنها کسی است که یکی از چندین سیمای تاریخی و اسطورهای زرتشت را در وجود سپیتاک پسر سپیتمه داماد و ولیعهد آستیاگ ساتراپ کورش در بلخ، تشخیص داده است.
در صورتیکه همین موضوع ساتراپی بلخ و ارمنستان به عنوان حلق واسطی سپیتاک ، زریادر زریر ، سپنداته گئومات و بردیه داماد و پسر خوانده کورش را به هم مربوط کرده و یگانه شان میسازد.
چه کتسیاس میگوید که سپنداته گئوماته و بردیه هم در بلخ زمان کورش حکومت کردهاند.
چنانکه دیدیم گزنفون و همچنین خارس میتیلنی نشان میدهند همین فرد تحت نامها و القاب تنائوکسار بردیه زرتشت، ایرج و زریادر دارای تن زرین زرتشت ابتدا در زمان کورش در ارمنستان و ماد کوچک و اران فرمان میرانده است.
این موضوعی است که ایرانشناسان غربی و ایرانی که روز به روز هم تعدادشان به تحلیل میرود از این سند معتبر غافل ماندهاند و غفلت ادامه دارد.
|
ادبیات پیشگویانه، جایگاهی ویژه در آموزههای برخی دینهای جهان دارد و غالبا چنان است که در قالب مکاشفاتی که به یک پیامبر یا یک روحانی برجسته دست میدهد، آگاهیهایی را در مورد حوادث آخرالزمان بازگو مینماید.
آیین زرتشت در مقام دینی کهن و پرنفوذ، دارای یکی از غنیترین آثار پیشگویانه است.
این آثار که در اصل، توصیفگر آخرتشناسی اصیل مزداییاند، از بدیها و تباهیهای آخرین مقطع تاریخ میگویند و از امید به استقرار ملکوت خداوند بر زمین سخن میرانند.
ادبیات پیشگویانهی زرتشتی، چون دیگر آموزههای اصیل آن، تأثیرات کلان و گستردهای بر ادیان سامی ابراهیمی پس از خود داشته و امروزه آشکار شده است که بخش عمدهای از آثار پیشگویانهی یهودی مانند بخشهایی از کتابهای دانیال و اشعیا و ارمیا و مسیحی مانند مکاشفهی یوحنا و اسلامی مانند احادیث مربوط به اوضاع آخرالزمان از آموزههای پیشگویانهی زرتشتی اثر گرفته است بویس، ص 493 به بعد؛
هدایت، ص 155 129.
محتوای آثار پیشگویانهی زرتشتی مانند متنهای پهلوی زبان زند وهومن یسن و یادگار جاماسپ ترکیبی است از آموزههای فرجامشناختی اصیل زرتشت، مبنی بر ظهور منجیانی در آخرالزمان، دررسیدن رستاخیز و فرشگردی و نابودی نهایی اهریمن و استقرار ملکوت خداوند بر زمین؛
و هزارهگرایی بابلی که بر پایهی آن، حوادث معینی در دورههای خاصی از زمان، به تکرار، واقع میشود.
موضوع مهمترین اثر پیشگویانهی زرتشتی که به زند وهومن یسن Zand e Vohuman Yasn معروف است و به زبان پهلوی نوشته شده و گویا مبتنی بر بخشهای از میان رفتهی اوستا بوده که سرانجام با افزودههایی، در دوران پس از اسلام نگاشته شده است، مکاشفاتی است که زرتشت بدان دست مییابد و ضمن آن، حوادث آخرالزمان را به گونهای نمادین مشاهده میکند و اورمزد نیز این نمادها را با بیانی پیشگویانه، برای وی تفسیر مینماید که چگونه در آستانهی رستاخیز، زمین و موجودات آن دچار تباهی و آسیب و رویدادهای شگرف و بسیاری میشود و سرانجام با ظهور منجیانی، پلیدیها نابود میگردد و رستاخیز در میگیرد.
البته غالب این پیشگوییها یادمانهای مربوط به وقایع و فجایع هجوم مقدونیان و اعراب و مغولان به ایراناند که با پیشگوییهای مربوط به هنگامهی رستاخیز و ظهور منجیان سهگانهی زرتشتی هوشیدر، هوشیدرماه، سوشیانس آمیخته شدهاند.
در آموزههای فرجامشناختی زرتشتی، باور بر آن بود که هزار سال پس از زرتشت، نخست تباهی و پلیدی و کاستی در زمین فزونی میگیرد و سپس با برامدن منجیانی موعود، نیروهای اهریمنی نابود شده و با وقوع رستاخیز، سعادت و بیمرگی و نیکویی، جاودانه از آن مردم میشود.
مندرجات متن زند وهومن یسن نیز بر همین محور استوار است.
در کتاب زند وهومن یسن، نشانههای پایان هزارهی زرتشت و دررسیدن آخرالزمان، از زبان اورمزد چنین بازگو میشود:
در آن پستترین هنگام، یک صد گونه و یک هزار گونه و ده هزار گونه دیوان ژولیده موی از تخمهی خشم، برسند.
آن بد تخمان از ناحیهی خراسان به ایرانشهر بریزند.
افراشته درفش باشند و زین سیاه دارند و موی ژولیده بر پشت دارند.
این دههای ایران را که من اورمزد آفریدم، به زیانجویی و بیداد برکنند هدایت، ص 9 38.
اندر آن هنگام، همهی مردم فریفتار و بدخواه یکدیگر باشند و آزرم و دلبستگی و روان دوستی از جهان برود همان، 40 39.
خورشید راستتر و نهفتهتر، و سال و ماه و روز کوتاهتر باشد و زمین تنگتر و راهها دشوارتر باشد و میوه تخم ندهد و رستنیها و دار و درخت بکاهد و مردم کوتاهتر زایند و هنر و نیروی ایشان کم باشد و فریفتار و بیدادتر باشند و سپاس و آزرم نان و نمک ندارند همان، ص 40.
ابر سهمگین همهی آسمان را چون شب تار کند.
باد گرم و باد سرد بیاید و میوه و تخمهی دانهها را ببرد و باران نیز به هنگام خویش نبارد و بیشتر خرفستر حشرات و جانوران وحشی ببارد تا آب همان، ص 44.
جوانان و خردسالان بیمناک باشند و ایشان را هوای بازی و رامش از دل برنیاید همان، ص 44.
زمین دهان بازگشاید و هر گوهر و فلزی پدیدار شود، چون:
زر و سیم و روی و قلع و سرب همان، ص 45.
در آن هنگام سخت، شب روشنتر و سال و ماه و روز سه یک بکاهد و زمین براید و آفت و مرگ و نیازمندی به جهان سختتر باشد همان، ص46.
چون دیوان ژولیده موی بیایند، خورشید نشان سهمناکی بنمایاند و ماه از رنگ بگردد و در جهان سهمناکی و تیرگی و تاریکی باشد؛
به آسمان نشانههای گوناگون پدید آید و زمین لرزه بسیار باشد و باد سختتر آید همان، ص 50.
|
اردشیر سوم کاخ داریوش اول
خدای بزرگ است اهورامزدا که این زمین را آفرید که آن آسمان را آفرید که مردم را آفرید که برای مردم خوشبختی آفرید و مرا اردشیر شاه کرد یک شاه از بسیاری یک فرمانروا از بسیاری.
گوید اردشیر شاه شاه شاهان شاه کشورها شاه این سرزمین:
من اردشیر شاه پسر اردشیر شاه اردشیر پسر داریوش شاه داریوش پسر اردشیر شاه اردشیر پسر خشیارشا شاه خشیارشا پسر داریوش شاه داریوش پسر ویشتاسپ ویشتاسپ پسر ارشام هخامنشی.
گوید اردشیر شاه:
بادا که اهورامزدا و ایزد مهر مرا و کشور مرا و آنچه انجام دادهام بپاید
|
خاستگاه ورزش چوگان ایران است.
این بازی چنان با فرهنگ و تاریخ و ادبیات ایرانیان در آمیخته که به شعرها، مثلها، نقوش قالیها، حجاریها و نگارگری نیز راه یافته است.
چوگان ورزشی است سراسر پرتلاش و همراه با تاخت و تاز با اسب در میدانی وسیع که میان دو تیم برگزار میشود.
از چوگان در کتاب کارنامه اردشیر بابکان نام برده شده و در شاهنامه و روایات طبری آمده که اردشیر بابکان و فرزندش شاهپور در این بازی مهارت زیادی داشتهاند.
بازی چوگان از ایران به روم شرقی و مصر راه یافت و از سمت شرق به هند و ژاپن و چین رفت در هندوستان، چوگان از ورزشهای محبوب پادشاهان، بهویژه سلسله مغول و گورکانی بود.
در سرزمینهای اسلامی، ورزش چوگان با نام صولجان رواج داشته و اعراب و مسلمانان به آن میپرداختند.
در دوره صفویه، بازی چوگان در ایران رواج دوبارهای یافت و شاهعباس از ایوان کاخ عالیقاپو به تماشای مسابقات چوگان در میدان نقش جهان میپرداخت.
در سفرهنامههای جهانگردانی چون شاردن و آنتونی شرلی از این بازی سخن به میان آمده است
|
چنانکه از کتابهای مورخین باخترزمین برمیآید، خسرو انوشیروان ترجمههای پهلوی و سریانی نوشتههای افلاطون، فدون Phedon ، گرجیوس Gorgius ، تیماخوس Timacus ، پارونیدوس Parunidus ، توکیدیدس و دموستنس را مطالعه کرده بود.
نسخهی خطی خلاصه شدهای از کتاب منطق ارسطو به زبان پهلوی در دست است که هماکنون در موزهی بریتانیا نگهداری میشود.
این نسخه توسط یکتن عیسوی بهنام پولسپرسا:
پاولایرانی برای خسرو انوشیروان فراهم آورده شده.
در سراغاز کتاب، پاول این خلاصه را بهنام پیروزبختخسرو، شاهشاهان، نیکترین مردان نامگانه کرده است.
در بخشی از این کتاب، پاول دیدگاههای گوناگونی را که پیرامون خدا و عالم هستی وجود دارد، چنین بیان کرده است:
بعضی به یک خدا قائلاند و برخی به خدایان بسیار عقیده دارند.
جماعتی گویند خدا صفات متضاد دارد و برخی منکر آن صفات در خدا هستند.
جمعی معتقدند که خدا بر همهچیز قادر است و گروهی انکار میکنند.
برخی معتقدند به حدوث و گروهی معتقد به قدم عالماند.
به عقیدهی کازارتلی، پاولایرانی در شرح فوق عقاید متداول ایرانیان روزگار خود را بیان کرده است.
به هر روی همین اندازه که در کتابی که ویژهی مطالعهی پادشاه ایران بوده، پاول این گونه گفتمانها را آورده و نوشتارهای دیگر پیرامون آرای فلاسفه بر آن افزوده و تا حدی مدعی تفوق فلسفه بر مذهب شده، میتوانیم چنین نتیجه بگیریم که انوشیروان به بعضی از افکار فلاسفه، که چندان به مذاق مذهبیون خوش نمیآمده، توجه داشته است.
آگثیاس به روشنی به راست بودن این سخن گواهی داده است.
اما تصدیق او همراه با تحقیر است.
لارنس لاکهارت در این باره مینویسد:
آگثیاس نویسندهای که به بیزانس تمایل داشت، بیجهت دانش فلسفی انوشیروان را تحقیر میکرد و چند سده بعد گیبن او را در حکمت متظاهر و سطحی خواند، در صورتیکه این قضاوت با رعایت عصر و محیطی که خسرو انوشیروان در آن میزیست، کمی سخت و دور از انصاف است.
گرچه انوشیروان ابرفیلسوف نبود لیکن صمیمانه به علم و ادب دلبستگی داشت و تردیدی نیست که استقبال او از دانشمندان یونان و سوریه چون اورانیوس و هفت فیلسوف مشرک و همچنین تاسیس دانشگاه معروف به گندیشاپور ، پیشرفت دانش و حکمت را در ایران تشویق کرد و توسعه عرفان و تصوف را در ازمنه بعد تا حدی سهل نمود.
|
فراز آمد آن گردش ایزدی
زیزدان به پیران رسید آن بدی
ابا خواست یزدانش چاره نماند
که در زیر او زور باره نماند
پیران فهمیده بود و میدانست زمانش بسر رسیده است ، اما مردانه میکوشید تا با گردش روزگار به ستیز برخیزد و از تیرهائی که گودرز بر او میبارید رهائی یابد و تیر او را با تیر پاسخ گوید.
اما در این میان تیر خدنگ گودرز به بر گستوان اسب پیران خورد.
آن را از هم درید.
در پی آن اسب بر زمین فرو غلطید و سوار زیر او ماند ، دست راستش شکست و به دو نیم شد.
پیران از زیر تنه اسب برخاست ، با درد و سختی رو بسوی کوه نهاد و از گودرز گریخت.
گودرز از دیدن حال پیران و بیوفائی روزگار دلش به درد آمد و زار گریست و فغان برآورد که:
ای پهلوان نامور!
آن زور و مردانگی و سپاهت کجاست که مانند نخجیر از من به کوه میگریزی؟
میدانی که زمانهات بسر رسیده پس زنهار بخواه تا ترا زنده نزد شاه ببرم ، شاید او ترا ببخشاید.
پیران با درد و اندوه گفت:
این خود مباد!
که اگر فرجام من چنین باشد ، من مرگ را گردن نهادهام.
گودرز سپررا بسر کشید و زوبین بدست در پس او از کوه بالا رفت.
پیران از دور او را دید و خنجرش را چون تیری از بالا بسوی گودرز انداخت که بر بازوی او نشست و آن را درید.
پهلوان پیر که از این زخم به خشم آمده بود ، زوبین را چنان بسوی پیران افکند که زرهش را درید ، بر جگرش فرود آمد و پیران غرشی کرده ، در غلطید و در میان سنگهای کوه جان داد.
گودرز سر رسید و او را با ریش و موی سفید ، خوار و زار ، با زره گسسته و دل و دست شکسته ، بر خاک افتاده یافت.
از یاد خون سیاوش و هفتاد پسرش که پیران کشته بود سخت خروشید ، چنگ در خون پیران زد و آنرا بر صورت مالید.
نزد دادگر نالهها کرد.
خواست سر از تنش جدا کند اما خود را چنین بدکنش نیافت.
پس درفش پیران را بالای سرش برپا کرد و سر او در سایه آن جای داد.
سپس با بازوی خون چکان ، درفش خود را بر بلندای کوه افراشت و از کوه پایین آمده رو به لشکر نهاد.
در پایان روز ، دلاوران ایرانی پس از خونخواهی با کشتههای حریف که بر اسبها بسته بودند به لشکرگاه باز آمدند و چون لشکریان ، گودرز را در میان آنان ندیدند ، ابتدا به خروش و فغان درامدند ولی پس از آنکه پهلوان پیر را دیدند که از دور با درفش برافراشته به لشکرگاه نزدیک میشود ، آرام گرفتند.
گودرز چون به پهلوانان خود رسید ، داستان نبردش را با پیران باز گفته و به رهام گفت تا برود و کشته پیران را بر اسبی بسته از کوه پائین آورد.
سپس به یلانی که پیرامونش گرد آمده بودند گفت:
بی گمان پس از نبرد امروز ، افراسیاب سپاهش را از آب خواهد گذراند و من امیدوارم سپاهیان ایران زودتر به یاری ما برسند.
شما همچنان کشتهها را بر اسب نگهدارید تا سپاه بیاید ، آنها را ببینند و شاد شوند.
در این هنگام گستهم پیش آمد و زمین را بوسه داد و گفت:
سپاهی را که به من سپرده بودی اکنون همچنان که بود باز میسپارم.
که ناگهان خروش دیده بان برخاست که:
دشت از گرد تیره شده و خروش کوس و کرنا ، کوه را به لرزه افکنده ، تخت پیروزه را بر پیل ، از دور میبینم و درفشهای رنگارنگ را که سایه بر دشت افکندهاند.
از آنسو ، دیده بان لشکر توران چون درفشهای نگونسار آن ده دلاور و پیران را دید و دید که درفش ایران با سپاهی بیکران به آنان نزدیک میشود ، شتابان لهاک و فرشید ورد را آگاه نمود.
آن دو برادر بالای بلندی رفتند و خود کشتگان توران را بچشم دیدند.
بر پیران و آن کشتگان دیگر زار گریستند و اندرز پیران را بیاد آوردند که هنگام بدرود به آنها گفته بود اگر در نبرد کشته شدم شما در لشکرگاه نمانید و بی درنگ به توران بگریزید.
در این هنگام سپاهیان که از کشته شدن سالارشان آگاه شده بودند زاری کنان نزد لهاک و فرشیدورد گرد آمدند تا بدانند چاره کار پس از آن پهلوان چیست.
آندو سپاهیان را دلداری دادند و گفتند:
سپهبد تا زنده بود ستون سپاه بود و قبل از مرگ نیز چاره و تدبیر کار را کرده است.
او با گودرز پیمانی دارد که پس از کشته شدن هر یک ، گزندی به سپاه دیگری نرسد و اکنون ناگزیر سه راه در پیش دارید:
یا اینجا بمانید تا لشکر افراسیاب به یاری بیاید آنگاه با ایرانیان بجنگید ، یا به توران باز گردید و سوم آنکه به زنهار نزد دشمنان بروید.
ولی هرگز چشم امید به ما ندوزید که ما برانیم تا از راه بیابان خود را به توران برسانیم.
سپاهیان تورانی پاسخ دادند:
ما نه نیروی ماندن داریم و نه پای گریز وانگهی ، برای سپاه بی سالار زنهار ، خواستن که عار نیست و از افراسیاب نیز باکی نداریم که او با مشتی خاک برابر است ، چه سپاهیانش که برای یاری میآمدند با شنیدن خبر کشته شدن پیران و دیگر سران حتما از نیمه راه بازگشتهاند.
لهاک و فرشیدورد پاسخ سپاه را مناسب دیدند و دانستند دیگر هنگام نبرد سپری شده است پس با ده سوار از ناموران تورانی راه بیابان را در پیش گرفته و روانه شدند.
دیده بانان ایرانی دور شدن آنها را دیده ، به نگهبانان خبر دادند و نگهبانان ایران راه را بر آنان گرفتند.
سواران توران بر آنان تاختند میانشان نبردی در گرفت که در آن هشت نگهبان ایرانی و هر ده سوار تورانی کشته شدند ولی فرشیدورد و لهاک جان سالم بدر برده و راه بیابان را در پیش گرفتند و چون باز هم دیده بان خبر داد ، دو سوار همچنان به راهشان ادامه میدهند ، گودرز دانست آندو جز لهاک و فرشیدورد نیستند ، گودرز از میان پهلوانان کسی را خواست که بدنبال آنان برود ولی دلاوران ایران چنان از نبرد آنروز خسته بودند که پاسخ از کسی بر نیامد.
تنها گستهم بود که پای پیش نهاد گفت:
از آنجا که امروز سپاه را بمن سپرده بودی و نتوانستم در نبرد شرکت نمایم ، اینک رخصتم ده تا در پی آنان بتازم و از این راه نام جویم.
گودرز پذیرفت و بر او آفرین و دعای خیر کرد.
گستهم زره پوشید و سر در پی آنان نهاد.
چون بیژن از رفتن گستهم آگاه شد ، شتابان نزد نیای خود آمد و از او اجازه خواست تا او نیز در پی گستهم بشتابد و به یاریش رود.
به گودرز گفت:
این درست نیست که تو هرکه را فرمانبردار مییابی به کشتن میدهی و تنها فرستادن او ، به کشتن دادن آن دلاور است.
گودرز گفتار بیژن را پسندید ولی کوشید تا او را از درگیر شدن در این کار باز دارد ، پس گفت:
من پهلوانی را در پی او خواهم فرستاد.
اما بیژن همچنان بر گفته خود پای فشرد و تهدید کرد اگر اجازه رفتن به او را ندهند ، سر خود را با خنجر خواهد برید.
گودرز که پافشاری بیژن را مشاهده کرد گفت:
تو که از کارزار سیری نداری و بر جوانی خودت رحم نمیکنی ، باشد بشتاب و برو!
بیژن زمین را بوسید و آماده رفتن شد.
بیژن شتابان کمر بست و شبرنگ را زین کرد ، آماده رفتن شد.
گیو آشفته راه را بر او گرفت و کوشید تا با پند و سخن او را از رفتن با زدارد.
گیو گفت:
ای یگانه فرزندم!
چرا شادکامی این پیروزی را بر ما تلخ میکنی؟
بیا و بخاطر پدر بازگرد و بیش از این دلم را میازار.
ولی بیژن استوار بر رای خویش پاسخ داد در این کار فرمان نخواهد برد و به یاری گستهم که همیشه یار و یاورش بوده است خواهد شتافت.
گیو ناچار پذیرفت و دعای خیر بدرقه راه او کرد.
از سوی دیگر لهاک و فرشیدورد نیز از دشت نبرد گذشتند ، تاختند تا به بیشهای سبز و خرم رسیدند.
از آنجا که گرسنگی و تشنگی غم و شادی نمیشناسد ، آنها نیز از اسب فرود آمدند ، شکاری کردند و خوردند سپس خسته و فرسوده همانجا بخواب رفتند.
ای فرزند!
از قضا گستهم نیز در سر راه خود به همان بیشه رسید و اسبش از دور بوی اسبان آندو را شنید و خروشی برآورد.
اسب لهاک نیز شیههای کشید و سواران خفته را بیدار کرد.
دو برادر شتابزده سوار شده و پا به گریز نهادند ، ولی چون به پشت سر نگاه کردند ، گستهم را دیدند که به تنهائی در پی آنها میتازد ، به یکدیگر گفتند بجای گریز با او خواهیم جنگید این بود که دل قوی کرده و به جنگ او آمدند.
نخست فرشیدورد با گستهم روبرو شد.
گستهم بی درنگ با تیغ بر سرش زد و او را بر زمین افکند.
لهاک چون برادر را کشته دید ، جهان پیش چشمش تیره شد.
تیری بر گستهم انداخت که کارگر نشد.
سپس دو سوار یکدیگر را تیر باران کردند و چون خسته شدند شمشیرها را بدست گرفتند و بر هم تاختند.
تا آنکه گستهم بر لهاک دست یافت و ضربهای با شمشیر بر گردنش زد که سر لهاک چون گوی بر زمین غلطید و گستهم با تنی چاک چاک از زخم شمیر ، خسته و مجروح خود را به بیشه رساند.
اسب را به درختی بست و خود بر خاک تیره کنار آب غلطید.
در آن حال از یزدان خواست تا بیژن به یاریش آید.
چون خورشید بر دمید بیژن به آن مرغزار رسید و اسب گستهم را گسسته لگام بسته بر درختی دید.
بیژن گمان برد که بر سوار گزندی رسیده است ، پس خروشی از درد برآورد و در آن بیشه به جستجوی گستهم پرداخت که ناگهان او را در کنار چشمه غلطیده در خاک و خون یافت.
پس او را در آغوش گرفت و زار بگریست.
گستهم چشمان خود را گشود و با دیدن زاری بیژن گفت:
ای یار نیکدل!
خود را چنین میازار که من مرگ را آسانتر از غم تو میدانم.
اینک چاره کن و مرا نزد لشکر برسان که تنها آرزویم دیدن روی شهریار است و از آن پس باکی از مردن ندارم.
سر دشمنان را هم با خود ببر تا همه بدانند من جنگیدم و نام جستم.
بیژن زخمهای گستهم را بست آنگاه به یکی از سواران توران که در آنجا پراکنده بودند زنهار داد و او را سوار اسب کرد و گستهم را به آهستگی روی زین نهاد و به سوار تورانی گفت تا او در آغوش بگیرد و اسب را به نرمی براند.
کشتگان را هم بر اسبشان بست و همگی بسوی لشکر ایران راندند.
چون نه ساعت از روز گذشت ، جهاندار کیخسرو به فروجاه به نزد سپاه رسید.
همه نامداران و جنگاوران ، پیاده به پیشبازش شتافتند و بر او آفرین خواندند و ستایشش کردند.
شاه بر همه آنها آفرین کرد و جنگاوریشان را ستود و بر اسب ماند تا همه سپاه او را ببینند.
آنگاه گودرز و ده نامدار جنگاور پیش آمدند و زمین را بوسیدند و کشتگان و گروی زره را بر شاه از اسب فرو کمد و جهان آفرین را نیایش کرد که:
زیزدان سپاس و بدویم پناه
که او داد پیروزی و دستگاه
سپس بر سپهدار گودرز و آن ده نامدار آفرین خواند و فداکاری آنها را ستود.
بعد بدیدن کشتگان آمد.
تا چشمش به کشته پیران افتاد ، آب به دیده آورد و از یاداوری مهربانیهای او سخت گریست و گفت:
این چه بخت نگونی بود که این شیر شرزه را به دام آورد.
آخر او غمخوار و کمر بسته من بود ، دل او از خون سیاوش به درد و کسی آزار او را ندیده بود.
افسوس که اهریمن دلش را از راه بدر برد و آن مهربان ، دژخیمی شد و مهر او جایش را به جفا داد و به جنگ ما آمد و آنهمه ایرانی را بکشتن داد.
او پند من و گودرز را نپذیرفت تا فلک او را به این روز انداخت و در راه کین افراسیاب خود و پسران و برادرانش تباه گردیدند.
من هرگز چنین مکافاتی برای او نمیخواستم.
سپس فرمود تا سر و تن پیران را با گلاب آمیخته به مشک و کافور و عنبر شستند و قبای رومی بر تن او پوشاندند.
کمر بر میانش بستند و خود بر سرش نهادند و آن پهلوان را با دیگر سران توران ، چنانکه شایسته بزرگان بود ، در دخمه نهادند.
سپس کیخسرو بر گروی زره که خون سیاوش را بیگناه بر زمین ریخته بود نفرین کرد و فرمود تا او را همچنان که او سیاوش را کشته بود ، مانند گوسفند سر ببرند ، بند از بندش جدا کنند و در آب افکنند.
ای فرزند!
شاه چندی در آن رزمگاه ماند و به کار سپاه رسیدگی کرد و به بزرگان و پهلوانانی که در نبرد کوشش و فداکاری کرده بودند ، خلعتهای شایسته بخشید و آنگاه آن کسانی که از لشکریان توران بجا مانده بود نزد شاه آمدند و سر بر زمین نهاده و تقاضای بخشش کردند و گفتند:
ما در کار سیاوش بی گناهیم و به میل خود به نبرد نیامدهایم.
زن و فرزندان ما به توران زمین در ماتمند ، اکنون رواست که شاه بر ما بخشایش آورد و زنهارمان دهد.
شاه آزاده ، آنها را بخشید و گفت:
گرچه شما تاکنون دشمن ما بودهاید ، اما از این پس در پناه من هستید هر که از شما بخواهد میتواند به توران بازگردد و هر که بخواهد میتواند نزد ما بماند.
آن پلنگان جنگی که چون آهو رام شده بودند ، کلاه از سر برگرفتند و سوگند یاد کردند که تا زندهاند فرمانبردار شاه ایران باشند.
آنگاه خروش دیده بان برخاست که سه اسب با سه کشته و یک سوار از دور دیده میشوند.
همه به شگفتی چشم براه دوختند که این کشتگان کیستند؟
تا آنکه بیژن از راه رسید که بر دو اسب ، کشته لهاک و فرشیدورد را بسته بود و بر اسبی دیگر گستهم خسته و مجروح در آغوش آن ترک جای داشت.
بیژن بیدرنگ نزد شاه شتافت و زمین را بوسید و آنچه در این نبرد بر گستهم گذشته بود باز گفت و گفت افزود:
تنها یک آرزو دارد و آن دیدن روی شهریار ، پیش از مرگ است.
شاه فرمود تا گستهم را نزد او آوردند.
گستهم نیمه جان بود و نفسش بسختی بر میآید.
چون نزد شاه رسید ، چشم گشود و با دیدگانی پر از اشک و مهر او را نگریست.
شاه و بزرگان همه بر حال او گریان شدند و کیخسرو مهرهای را که درمان زخم بود و از هوشنگ و جمشید به او رسیده بود از دستش گشود و بر بازوی گستهم بست.
پزشکان هندی و چینی خود را فراخواند تا به مداوای او بپردازند.
خود نیز به نیایش ایستاد و از یزدان شفای او را طلب کرد.
گستهم پس از دو هفته مداوا ، تندرست شد و از جای برخاست نزد شاه آمد.
شاه از دیدن او بسیار دلشاد شد و گفت:
سپاس پروردگار را که شادمانی پیروزی را بر ما تلخ نکرد.
و سپس رو به بیژن و گستهم کرد و گفت:
قدر این دوستی و فداکاری یکدیگر را بدانید!
آنها یک هفته دیگر در آنجا ماندند و بهر سو برای بزرگان پیام فرستادند تا با ساز و برگشان به پشتیبانی بشتابند که زمان و کین افراسیاب فرا رسیده است
|
از تحقیق و تفحص در تاریخ ایران عصر ساسانی چنین برمی آید که سازمانهای علمی و تربیتی آن روزگاران عبارت از خانواده، مدرسه و آتشکدهها بودند.
براساس نوشتههای کتاب کریستین سن، غلامی از خدمتگزاران دربار خسرو اول تفصیل تعلیماتی را که آموخته بود بیان داشته است.
روشن است که آگاهی از چگونگی آموزش یافتن او کمک بسیاری برای شناخت ویژگیهای آموزشی آموزشگاههای عصر ساسانی مینماید.
در سن مقرر او را به مدرسه گذاشتهاند و قسمتهای مهم اوستا و زند را به مانند یک هیربد در آنجا از برکرده، سپس در تعلیمات متوسطه ادبیات، تاریخ، فن بیان، هنر، اسب سواری، تیراندازی، نیزه بازی و به کار بردن تبرزین را آموخته و موسیقی و سرود و ستاره شناسی را فرا گرفته و در شطرنج و سایر بازیها به حد کمال رسیده است و.
همچنان که پیشتر نیز یاد گردید، عصر ساسانیان با گسترش و توسعه آیین مسیح و همچنین ظهور مکتبهای مانوی و مزدکی که مبلغان هریک از اینان در آموزش و تعلیم اصول مورد نظر خویش کوشا و فعال بودند همراه گردید.
از سوی دگر، توسعه و پیشرفت باورهای بودایی و عقاید و افکار چینی نقش اساسی در ایجاد سازمانهای نوین آموزشی در ایران ساسانی ایفا نمود، بر این اساس، آموزشگاهها هم از نظر کیفیت و هم از نظر کمیت توسعه یافته و بسط پیدا نمودند.
بارزترین نمونه آموزشگاههای عصر ساسانی دو مدرسه مشهور ایرانی یکی در شهر رها و دیگری در شهر نصیبین بود که هریک حدود هشتصد جوینده دانش در خود جای داده بودند.
بنا به اسناد به جای مانده از آن دوران، مدت تحصیل در مدرسه نصیبین سه سال بود و طی دو دوره تابستانی و زمستانی مجالس درس برگزار میشد.
برای اقامت شاگردان آن نیز مجموعهای متشکل از خانههای کوچک اختصاص یافته بود که در هرکدام هشت الی 10 نفر میزیستند.
از دیگر سوی، شاگردان بدون اجازه مسوولان مدرسه حق خروج از محوطه مدرسه را نداشته و تنها به هنگام تعطیلی مجالس درس اجازه بیرون رفتن مییافتند.
شایان توجه است که کلاسهای درس مدرسه نصیبین به طور معمول از صبح تا شام برقرار بود.
در این روزگار با گسترش دین مسیح و زبان سریانی، حوزههای علمی بسیاری به توسط مسیحیان در شهرهای مختلف ایران بنیان نهاده شد.
از این مدارس دانشمندان بزرگ و نام آوری چون نرسی و فرهاد، رئیس دیر شهر موصل و پولس ایرانی که کتابی مشتمل بر بحث منطق به ویژه منطق ارسطویی برای انوشیروان نوشت برخاستند.
به غیر از مراکز آموزشی یاد شده، حوزه علمی ویه اردشیر، به ریاست معانا بیت اردشیری، نامور به معانا ایرانی و کلیسای نسطوری مداین نیز در زمره مهمترین مراکز تدریس طب، منطق، فلسفه و نجوم در عصر ساسانی به شمار میآمدند.
دانشگاه گندی شاپور
شاهراه انتقال دانش
با تمام این اوصاف، در معرفی معتبرترین و مشهورترین مراکز آموزش عالی ایران ساسانی ضروری است که از دانشگاه گندی شاپور نام برده شود.
دانشگاهی که حتی پس از ورود اسلام و تا سالهای پایانی سده سوم هجری نیز به فعالیت خویش ادامه داد.
معروف است که بر سر در گندی شاپور نگاشته شده بود:
دانش و فضیلت برتر از بازو و شمشیر است.
تاریخ نگاران، بنای این دانشگاه مشهور را به، شاپور اول ساسانی، نسبت داده و تاریخ ساخت آن را سده سوم میلادی دانستهاند، اما برخی تاریخ پژوهان بر این باورند که بانی اولیه آن احتمالا، اردشیربابکان، بوده و نام گندی شاپور با توجه به اسم فرزند او، شاپور، بر آن نهاده شده است.
به هرحال، براساس آنچه از منبع تاریخی به دست میآید این دانشگاه چه موسسش اردشیر باشد و چه فرزندش شاپور، به توسط شاپور تکمیل یافته بود.
در دانشگاه گندی شاپور با وجود آنکه فلسفه، ریاضیات، ادبیات و الهیات تدریس میگشت و حتی دانشکدهای برای نجوم و رصدخانهای نیز جهت رصد ستارگان در آن بنا شده بود پزشکی بیش از سایر علوم رونق داشت، در حقیقت، حتی برخی نامدارترین اساتید طب و داروسازی همانند بختیشوع، ماسویه و یوحنا بن ماسویه که با تالیفاتشان پایه گذار اساس علم طب در تمدن اسلامی شدند فارغالتحصیل گندی شاپور بودند.
آنگونه که از بررسی و بازبینی منابع و ماخذ برمی آید استادان دانشگاه گندی شاپور از سه دسته تشکیل میشدند:
1 مسیحیان سریانی که ساکن و تبعه ایران و در حقیقت ایرانی بودند.
2 ایرانیان اصلی که زبانشان پهلوی و مذهبشان آیین زرتشتی بود.
3 دانشمندان هندی که نسبت به دو گروه دیگر در اقلیت بودند.
به نظر میرسد که سریانیان در پیدایش و غنای علمی گندی شاپور نقشی ارزنده ایفا نموده باشند، زیرا آنان اکثر کتابهای معتبر و ارزشمند علمی و ادبی یونان مانند کتب ارسطو، افلاطون، بقراط، فیثاغورس و هومر را ترجمه و به تدریس آن پرداختند.
آنچه روشن است، معرفت یونانی در امپراتوری ساسانی به ویژه به واسطه مسیحیان سریانی اشاعه یافته بود.
به عنوان نمونه، در سده ششم میلادی کتابهای پزشکی یونانی توسط دانشمند سریانی، سرگس رش عینایی، به زبان سریانی ترجمه شدند وکتابهای ارسطویی و سایر متون یونانی نظیر کتاب، بووشن و ویناهشن درباره به وجود آمدن و از میان رفتن، تالیف شدند.
مسیحیان حتی در ترجمه متون مسیحی به ویژه عهد جدید به زبان پهلوی یا پارسی میانه نیز فعال بودند که نمونههایی از آن امروزه در دست است.
آشنایی ایرانیان با دانش هندی هم، با توجه به دلایلی همچون حضور دانشمندان هندی در ایران، به خصوص در عرصه فلسفه و اخترشناسی انکارناپذیر است.
در این روزگار کتابهای منطق مشهور به، ترک، از سانسکریت به پهلوی ترجمه شدند.
فراموش نباید کرد کتاب پنجه تنتره نیز که امروزه به کلیله و دمنه اشتهار دارد در همین عهد به توسط برزویه طبیب از سانسکریت به پهلوی ترجمه شد.
براساس روایتهای تاریخی، خسرو انوشیروان، پزشک ویژه خویش، برزویه طبیب، را روانه هند ساخت تا نسخههایی از کتب ارزشمند هندیان را فراهم آورد و البته او کتابهای بسیاری همچون، کلیله و دمنه، از هند به ایران منتقل و ترجمه نمود.
البته درحال حاضر ترجمه پهلوی این کتاب موجود نیست اما ترجمه سریانی آن از زبان پهلوی که تاریخ نگارشش به دهههای میانی سده ششم میلادی بازمی گردد در دست است.
بایسته و شایسته یادکرد است، برزویه خود نیز رسالاتی متعدد و پرشمار در زمینههای جامعه شناسی، اخلاق و مذهب نگاشت.
اهمیت و اعتبار دانشگاه گندی شاپور که بیمارستان و همچنین کتابخانهای با هزاران مجلد کتاب را نیز شامل میشد در عهد زمامداری خسرو انوشیروان فزونی یافت، زیرا، در سال 529 میلادی، امپراتور روم، ژوستی نین، مدارس آتنی را تعطیل و مدرسان فیلسوف آنها را پراکنده ساخت، دستکم هفت تن از این فیلسوفان گریزان و فراری روزگار تعصبات کلیسایی بیزانس به ایران سفر نموده و در دربار انوشیروان مورد استقبال و احترام بسیار قرار گرفتند.
این هفت دانشمند به سه گروه اساتید سابق الذکر گندی شاپور اضافه شده و به تدریس و تعلیم پرداختند.
ناگفته پیدا است که حضور چنین دانشمندانی چقدر در بالا بردن اعتبار علمی گندی شاپور نقش داشته است.
براساس اسناد به جای مانده از آن روزگاران، نام این هفت دانشمند گریزان چنین بوده است:
دمسقیوس سوریایی، سیمبلیقیوس کلیکیایی، یولامیوس فروگی، پرسیکیانوس لودیهای، هرمیاس فینیقی، ایسیدوروس غزی و دیوجانوس فینیقی.
پرسیکیانوس لودیهای درواقع همان دانشمندی بود که کتابهایی درباره طبیعیات ارسطو، نظریه روح یا نفس، هواشناسی و زیست شناسی نوشت.
دکتر عبدالحسین زرین کوب، تاریخ نگار و ادیب نامی، در کتاب تاریخ مردم ایران نوشته است که پرسیکیانوس به درخواست انوشیروان کتابی در مورد مسایل مرتبط با روانشناسی و خواب نگاشت که امروزه ترجمه لاتین آن در دست است.
با توجه به تمامی این موارد میتوان همانگونه که دکتر تورج دریایی، نویسنده کتاب شاهنشاهی ساسانی، نیز بیان داشته است اذعان نمود که ایران در عهد باستان متاخر تبدیل به شاهراه انتقال دانش میان جهان هندی و یونانی شده بود و در نتیجه محل تلاقی اندیشههای نو و کهنه بود.
به عبارت دیگر، اندیشههای وارداتی غربی در این عصر با افکار و اندیشههای آمده از هند میآمیزد و اسباب شکوفایی و باروری افکار روشنفکران ایرانی را فراهم میآورد.
در تایید این نکته همان بس که مولف یا مولفان کتاب چهارم دینکرد، از کتب مذهبی زرتشتیان، بیان داشتهاند که متون یونانی و هندی را در زمینه پزشکی، جغرافیا و علوم دیگر مطالعه کردهاند.
البته این نکته را نباید از نظر دور داشت که بر پایه باور بیشتر باستان پژوهان و جستجوگران تاریخ، تمدن نوپای اسلامی این سنت را از ایران ساسانی به ارث برد و این اندیشهها را به مغرب زمین که سنت فلسفی، علمی و عملی خود را از یاد برده بود انتقال داد.
فلسفه مانی
اندیشه مزدک
همانگونه که پیشتر نیز یاد شد در عهد ساسانی دو مکتب نوین مزدکی و مانوی ظهور نمودند و البته این دو مکتب صفحاتی نوین را در تاریخ فلسفه ایران باز نمودند که به جای خود شایان توجه است.
آنچه روشن است، مزدکیان و مانویان به تبلیغ اصول خویش پرداخته و بدین ترتیب این دو مکتب توسعهای روزافزون یافتند، به خصوص حکمت مانوی گسترش بسیار یافت و در پهنه وسیعی از دنیای آن روزگار یعنی از چین تا سرزمین گل فرانسه هوادارانی یافت.
آموزش مانی تقابل و تضاد میان روح و ماده بود.
هرچه به روح و معنویت مربوط میشد نیک و هرچه به ماده مربوط میشد بد و اهریمنی بود.
دین مانی ضدماده و آن جهانی آخرتی بود.
مساله بنیادی که مانی میکوشید به حل آن بپردازد همانگونه که پروفسور ویدنگرن، استاد تاریخ دانشگاه اوپسالا و از نویسندگان مجموعه تاریخ ایران دانشگاه کمبریچ، نیز اذعان داشته وجود شر و جایگاه انسان به عنوان وابسته به شر بوده است.
مانی دین ابداعی خویش را جهانی میخواند و خود را مهر تایید پیامبران و آموزگاران پیشین میدانست.
او عقاید زرتشتیان، مسیحیان، بودائیان، نظام گنوسی ابن دیصان، مرقیون و همه پیامبران گذشته را میپذیرفت و میگفت فقط آمده تا پیام ایشان را تکمیل کند.
مانی بر این عقیده بود که حکمت او خلاصه و کمال همه حکمتهای دینی گذشته است.
به تعبیر رومان گیرشمن حکمت جهان بینی مانی متاثر از جهان بینی گنوستیکها، سرودهایش ملهم از بابلیها و اصول عقایدش برگرفته از موعظههای زرتشت بود.
همچنین تقلیدی از تثلیث مسیحیت، تناسخ بودایی و اسامی فرشتگان سریانی در آیین مانی وجود داشت.
آنچه روشن است، مانی تنها با دین یهود دشمن بود و به باور او یهوه همان اهریمن بود که جهان فاسد را اداره میکرد.
شاید آرای ضدیهود مانی در نتیجه پرورش یافتن وی در جایی بود که الخساییهای دارای نظریات ضدیهود نیز حضوری فراوان داشتند.
مانی برای ترویج آیین خویش کتابهای بسیاری نگاشت، از جمله آنها میتوان به کتابهای کفلایه، شاپورگان و کنزالحیات اشاره کرد.
شایان توجه است که مانی برای سهولت آموزش اصول آیین خویش به مردم عادی و بی سواد از تصاویر زیبا سود میجست و به همین سبب به مانی نقاش نیز ملقب گردید.
از معروفترین کتابهای او که تصاویر زیبا در آن جلوه مینمود کتاب ارژنگ را میتوان نام برد.
مزدک نیز با نشر افکار خویش که به مرام اشتراکی اشتهار یافته بود و بسیار به فلسفه مارکسیستی سوسیالیستی امروزین شباهت داشت از نیروهای موثر در فرآیند دانش و دانش پژوهی عصر ساسانی به شمار میآمد.
پیام اجتماعی فلسفه مزدک ایجاد نظام مساوات جویانه توزیع ثروت بود.
آیین مزدک که از نظر اقتصادی به تقریب ماهیت سوسیالیستی داشت یک جنبش دینی عرفانی با جنبههای اجتماعی نیرومند بود.
جنبشی که توسط مزدک برپا گشت خیزشی توده پسند و برابری خواهانه بود که در شکل افراطی خود برابری توزیع ثروت و شکستن یا کاستن موانعی را توصیه میکرد که سبب شده بود دارایی و زن در دست طبقات ممتاز قرار گیرد.
فردوسی در اثر سترگ خویش، شاهنامه، جزئیات بیشتری درباره فلسفه اخلاقی و اجتماعی آیین مزدک به دست داده و اقرار داشته است که در آیین مزدک انسان میبایست بر پنج دیو رشک، کین، خشم، نیاز و آز چیره باشد تا سعادتمند گردد.
بپیچاند از راستی پنج چیز
که دانا بر این پنج نفزود نیز
کجا رشک و کین است و خشم و نیاز
به پنجم که گردد بر او چیره آز
تو گر چیره باشی بر این پنج دیو
پدید آیدت راه کیهان خدیو
زن و خواسته باید اندر میان
چو دین بهی را نخواهی زیان
در حقیقت، همانگونه که دکتر احسان یارشاطر، از نویسندگان مجموعه تاریخ ایران دانشگاه کمبریچ، اذعان داشته است فلسفه اخلاقی مزدک بر پایههای صلح و عدالت مبتنی بود.
وی بر آن باور بود دور کردن رنج از مردمان که علت آن وسوسههای دیو تاریکی است تنها با از میان برداشتن انگیزههای هم چشمی و ستیزه و با سهیم کردن مردم در بهرهبرداری از وسایل و منابع موجود با روحیه عشق به برادری و برابری امکان مییابد.
مزدک نیز چون مانی کتابی را برای تبلیغ آیین خویش نگاشته بود که امروزه در دست نمیباشد، اما در منابع تاریخی سدههای نخستین اسلامی به دو ترجمه ابن مقفع و ابان لاحقی از آن اشاره شده است.
کتاب نامه:
1 الماسی، علی محمد;
تاریخ آموزش و پرورش اسلام و ایران;
تهران:
دانش امروز، 1370
2 پیرنیا، حسن;
تاریخ ایران باستان;
چاپ دهم، جلد سوم، تهران:
افسون، 1380
3 حکمت، علیرضا;
آموزش و پرورش در ایران باستان;
تهران:
موسسه تحقیقات و برنامهریزی علمی و آموزشی، 1350
4 درانی، کمال;
تاریخ آموزش و پرورش ایران قبل و بعد از اسلام;
تهران:
سمت، 1376
5 دریایی، تورج;
شاهنشاهی ساسانی;
ترجمه مرتضی ثاقب فر، تهران:
ققنوس، 1383
6 رجبی، پرویز;
هزارههای گمشده;
جلد پنجم، تهران:
توس، 1382
7 زرین کوب، عبدالحسین;
تاریخ مردم ایران;
چاپ نهم، جلد یکم، تهران:
امیرکبیر، 1384
8 سلطانزاده، حسین;
تاریخ مدارس ایران از عهد باستان تاسیس دارالفنون;
تهران:
آگاه، 1364
9 ضمیری، محمد علی;
تاریخ آموزش و پرورش ایران و اسلام;
چاپ سوم، تهران:
راهگشا، 1373
10 کریستین سن، آرتور;
ایران در زمان ساسانیان;
ترجمه رشید یاسمی، تهران:
صدای معاصر، 1378
11 کشاورزی، محمد ع;
تاریخ آموزش و پرورش در ایران و اسلام;
تهران:
روزبهان، 1382
12 گیرشمن، رومان;
تاریخ ایران از آغاز تا اسلام;
ترجمه محمود بهفروزی، چاپ دوم، تهران:
نیل، 1382
13 هوار، کلمان;
ایران و تمدن ایرانی;
ترجمه حسن انوشه، تهران:
امیرکبیر، 1363
تاریخ ایران کیمبریچ، گرداورنده احسان یارشاطر، ترجمه حسن انوشه، چاپ سوم، جلد سوم، قسمت دوم، تهران:
امیرکبیر، 1381
|
بر خلاف آنچه شایع شده است، زرتشتیان آتش پرست نیستند، بلکه از آنجا که آتش بزرگترین پاک کننده و در عین حال پکترین و نورانی ترین عنصر است، آنرا رمز و سمبل اهورامزدا میدانند.
زرتشت با انتخاب آتش بعنوان نشانهی کیش خویش از پیروان خود خواسته است که:
همچون آتش پاک و درخشان باشند.
همانگونه که پیوسته شعلههای آتش رو به بالا میرود، پیروان او نیز بسوی بالا، یعنی به طرف روحانیت، انسانیت و ترقی و تعالی عروج یابند.
آتش منبع زیبایی و اساس حیات و فعال و بی قرار استو تا بازپسین دم حیات لحظهای از کوشش باز نمیایستد.
انسان نیز باید یکپارچه شور و شوق باشد و دمی از کار و کوشش دست نکشد.
آتشی که در درون آدمی را از آلودگی پاک میکند چیزی جز اشا نیست که از طریق رعایت اصول سهگانهی اندیشهی نیک، گفتار نیک، کردار نیک بدست میآید.
در ایران باستان آتشکدهها تنها جای عبادت نبود، بلکه به عنوان دادگاه، درمانگاه و دبستان نیز از آنها استفاده میشد.
در آتشکدهها موبدان به دادرسی میپرداختند و بیماران روحی و جسمی علاج میشدند.
علاوه یر اینها هر آتشکده مجهز به کتابخانهای جامع بود و در آنجا کودکان دروس دینی را فرامی گرفتند.
|
نام کتاب
ناگفتههای تاریخ ایران زمین دانلود
نویسنده
سپهر نیازی
موضوعات
اولین سیستم اگو ی شهری کشف شیشه در ایران اولین کسانی که کشف کردند
رمز پسورد
تهیه توسط
0 حجم دانلود کتاب
776 کیلوبایت KB
قالب کتاب
PDF پیدیاف
منبع الکترونیکی
تاریخ ما
|
روزی اسب سپیدی را تقدیم پادشاه ایران وونن یکم پادشاه اشکانی نمودند و گفتند این اسب توسط بهترین سوارکاران آموزش دیده ، بدنی ورزیده دارد و بسیار باهوش است.
یکی از مشاوران دربار گفت اسب سفید برای پادشاه ایران خوب نخواهد بود.
وونن پرسید چرا؟
و آن رایزن پیر گفت چون اسب سپید مرکب ارواح است.
پادشاه ایران خندید و سوار بر اسب شد.
دانای ایرانی ارد بزرگ میگوید:
سخن بدون پشتوانه ، یعنی گزاف گویی.
گفته میشود اسب سپید چندین بار جان پادشاه ایران را نجات بخشید و درنهایت آن اسب توسط یکی از جاسوسان رومی مسموم شد
|
داریوش شاه
شاه بزرگ
شاه شاهان
شاه کشورها
پسر ویشتاسپ هخامنشی
آنکه این تچر را ساخت
|
با توجه به اینکه شهر طبس در محلی واقع شده است که در این محل در دورانهای گذشته زمینشناسی بقایای دریایی به نام تتیس قرار داشته است، احتمال تاثیر نام این دریا را در نامگذاری شهر طبس یا تبس نباید از نظر دور داشت.
نویسنده کتاب چهار سو با اعتقاد به ریشه مشترک تبس و تب، طبس را یکی از شهرهایی میداند که نامش با جغرافی دین مهر ارتباط دارد.
بر این اساس و با توجه به دیگر منابع چنین به نظر میرسد که ضبط اسم این شهر با ط بیشتر به بعد از اسلام برمیگردد و قبل از آن با تا نوشته میشده است.
این شهرستان جزو استان یزد و با پنج استان کرمان، اصفهان، سمنان، خراسان رضوی و خراسان جنوبی هم مرزاست.
شهرستان طبس 55 هزار و 460 کیلومتر مربع مساحت دارد.
همچنین فاصله این شهرستان با مشهد 540 کیلومتر و با بیرجند 270 کیلومتر است.
نزدیکترین شهرستان به طبس از طرف شمال شرق، شهرستان فردوس با 210 کیلومتر فاصله و از طرف جنوب غرب شهرستان یزد 365 کیلومتر فاصله است.
زبان قومی این منطقه از نظر سبک شناسی، متناسب با قواعد فارسی دری است و همان ویژگیها را یدک میکشد از جمله:
ابدال:
دیفال.
تبدیل مصوت:
خمش.
حذف صامت:
فک، قن.
تبدیل صامت:
قاغذ.
استفاده از الف زاید:
اشکم، اشتر.
گذاشتن باء زاید بر سر افعال:
برف.
اضافه کردن نون نفی بدون حذف باءزاید:
بنرف.
به هر حال این زبان قدمت خود را کاملا حفظ کرده است و دلایل آن نیز دوری این منطقه از سایر مراکز علمی، بسته بودن جو فرهنگی و مقابله شدید مردم مقابل فرهنگهای بیگانه است.
شهرستان طبس قدمتی سه هزار ساله در تاریخ خراسان دارد و از لحاظ فرهنگی و گویشی شباهتهای فراوانی با مردم استان خراسان رضوی دارا است که در سال 1381 در جریان تقسیمات خراسان از این استان انتزاع یافت و به استان یزد ملحق شد.
جاذبههای گردشگری
طبس از جاذبههای گردشگری بسیاری برخوردار است که به معرفی برخی از آنان میپردازیم.
امامزاده حسین بن موسی الکاظم ع:
امامزاده حسین بن موسی الکاظم ع از جمله امامزادگانی است که مورخان او را از فرزندان بلافصل امام کاظم ع دانستهاند.
نظر به برخی اسناد، زمان بنای اولیه این مزار در قرن پنجم هجری بوده است که در زلزله سال 1357 طبس این بنا به کلی ویران شد و پس از آن آستان قدس رضوی به بازسازی بقعه و رواقهای اطراف کرد.
طبس مشهد پاک مضجع تابناک یکی از اولاد و احفاد رسول ص خدا است، سرزمین تابناکی که پیکر مطهر حسین ع فرزند بلا فصل امام موسی الکاظم ع را دربر گرفته است.
امامزادهای که از جور ظلم و ستم خلفای عباسی مجبور به ترک دیار و هجرت شد و اینک بیش از 10 سال است که مرقد منورش ملجاء و پناه محبان و ارادتمندان به خاندان عصمت و طهارت ع است.
از این روی اینجا میقاتالرضا ع نام گرفته است زیرا اولین منزلگاه و دروازه ورود به مشهدالرضا ع و حرم شریف رضوی است.
در همین دیار است که گنبد فیروزهای، گلدسته زیبا، سقا خانههای با صفا و صحن و سرای دلگشای حضرت رهگذران را به سوی خویش فرا میخواند نسیم ولایت به جان شیفتگان حضرتش وزیدن میگیرد و زبانش به بیان عشق و عرض ارادت به ساحت مقدس هشتمین امام همام گشوده شده لبیک گویان به سوی مشهدالرضا ع رهسپار میشوند.
باغ گلشن به نوشته یعقوب دانشدوست در جلد اول کتاب طبس، شهری که بود، آن طور که مدارک موجود نشان میدهد، باغ گلشن طبس به وسیله امیرحسنخان، سومین حاکم طبس، از سلسله خوانینی که به وسیله نادرشاه به حکومت طبس منصوب شدند ساخته شده است.
در وقفنامهای که در سال 1218 ه.
ق تهیه شده است، میرحسن خان، این باغ و املاک زیادی را وقف اولاد و امور خیریه کرده است.
میرزا خانلرخان اعتصام الملک که در تاریخ 1294 ه.
ق از طبس دیدن کرده موضوع ساختن باغ به وسیله میرحسنخان را ذکر کرده است، سایر جهانگردانی هم که از طبس دیدن کردهاند مانند:
سون هدین سوئدی در سال 1906 و خانم آندره گدار فرانسوی باغ گلشن را توصیف و از درختان خرما و مرکبات، سایه خنک نخلها، نغمه زیبای آب روان جویها، چمنهای میان دو جوی، زمزمه باد در میان درختان و فوارههای متعدد که آب را مانند تحفهای به آسمان میفرستند، در آن باغ سخن راندهاند.
برداشت توصیفی تاریخی باغ گلشن، تا حدودی انسان امروز را قادر میسازد تا گذشته را درک کند.
باغ گلشن یکی از دو عنصر اصلی شهر طبس است و عنصر دیگر، ارگ است که در طرف دیگر شهر قرار دارد.
ساختمان سردر و دیوارهای زیبا و تاریخی آن که بازگوکننده سلیقههای گذشتگان بوده بر اثر زلزله سال 1357 از بین رفته است و تنها طبیعت سبز باغ، از ایام گذشته سخن میگوید، طبیعتی مشتمل بر 20نفر نخل، 2500 اصله مرکبات، 500 اصله انار و سایر ارقام مختلف گیاهان.
معمار اولیه باغ، طبیعت سبز آن را با توجه به نوع درختان، به صورت شطرنجی طراحی وکشت کرده است.
باغ گلشن یکی از باغهای نادر ایران است که آب جاری دائمی در آن جریان دارد.
در این باغ گونههای مختلف گیاهان سازگار با اقلیمهای متفاوت آب و هوایی وجود دارد.
مانند درخت چنار که خاص مناطق سردسیر است در کنار آن، خرما که فقط در گرمسیری رشد میکند.
باغ گلشن که ساختمان در ورودی آن در زلزله سال 57 تخریب شد، امروزه نیز به عنوان تفرجگاه اصلی مردم طبس و مسافرین خسته از طی طریق در کویر خشک اطراف شهر، به شمار میرود.
پیرحاجات روستای پیرحاجات بیش از 900 سال قدمت دارد،قدمت مزار و قلعه این روستا به قرن پنجم هجری قمری بر میگردد.
پیر حاجات روستای زیبایی است که حضور در آن به مردمان طبس آرامشی خاص میدهد.
این آرامش به خاطر تعلق خاطر مردم به مزار پیر بوده و طبیعت زیبای روستا، این حضور را جلوهای زیبا میبخشد.
کارشناس فرهنگی اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی شهرستان طبس میگوید:
در سالهای اخیر با توجه به حضور زیاد مردم، بخصوص در فصل تابستان و تعطیلات نوروز، عدهای خیر و همچنین هیأت امنای این روستا، محلهای نسبتا مجهز و خوبی را برای مسافران تدارک دیدهاند که این سوئیتهای جمع و جور و خوب، میتواند باعث رونق مبحث گردشگری در این منطقه شود.
سیدحمید حقی اظهار داشت:
پیرحاجات به سه دلیل عمده از اهمیت ویژهای برخوردار بوده و باعث جلب زوار و گردشگر میشود.
وی مزار پیر ابونصر مزار پیرحاجات را که نزد مردم طبس به پیر حاجات معروف است یکی از این دلایل نام برد.
حقی گفت:
این بنا چسبیده به صخره در دامنه کوهستانی، بنا شده است.
وی گفت:
بنای بارگاه شیخ احمد بن اسحاق از بناهای دوران سلجوقی است ونوع گنبد آن از نوع گنبد نار است.
همچنین قلعه پیرحاجات که در چند سال اخیر مرمتهایی نیز در آن صورت گرفته است، زیبایی خاصی به روستا بخشیده و بنا بر تحقیقات انجام شده و ذکر منابع و ماخذی بنای این قلعه نیز همچون بنای مزار به قرن پنجم هجری قمری بر میگردد.
حقی سومین دلیل توجه زوار و گردشگر به این روستا را ییلاقی بودن پیرحاجات نام برد.
وی افزود:
این روستا به علت واقع شدن در دامنه کوه روضه نسبت به دیگر مکانهای اطراف طبس دارای آب و هوای خنک است، به طوریکه مسافری که وارد پیرحاجات میشود و دست و صورتی با چشمه آب گوارای آن میشوید، خستگی از تنش بیرون میرود.
وی هوای این منطقه را بسیار پاک و شفاف ذکر کرد زیرا در سمت شمال آن که محل وزش بادهای تازه است تا فاصله بسیار دور شهر و روستایی وجود ندارد که دود و غبار آن باعث آلودگی هوای این منطقه شود.
او یاداور شد:
نزدیکترین محل به پیرحاجات از سمت شمال شهر سمنان است که بیش از 500کیلومتر تا آنجا فاصله دارد.
وی گفت:
این روستا در 110 کیلومتری شمال غرب شهر طبس قرار دارد و باید از مسیر جاده اصفهان، ابتدا به جوخواه رفت و سپس در محل دوراهی معروف به دو راهی حلوان از جاده اصفهان جدا شده، به حلوان وسپس پیستان و آنگاه به پیر حاجات رسید.
این روستا در:
طبس جوخواه جاده طبس اصفهان دو راهی حلوان حلوان پیستان پیرحاجات واقع است و دارای امکاناتی از قبیل سوئیت، امکانات اقامتی، دفتر مخابراتی و فروشگاه است.
امامزاده زرگ ع سکوت و آرامش، آب وهوای کوهستانی و خنک و جذابیت خاص روستای زرگ و از طرفی معنویت امامزاده این روستا همه و همه به نحوی است که هر مسافر و میهمانی را به خود جذب میکند.
این روستا قبل از زلزله مهیب و ویرانگر سال 1357 طبس، جزو زیباترین روستاهای شهرستان بود که در اثر زلزله، روستا ویران و عدهای از ساکنان آن از بین رفتند و بقیه به دیگر نقاط مهاجرت اجباری کردند.
در حال حاضر به لحاظ وجود بقعه آقا سیدحسین از اولاد موسی بن جعفر ع و پیگیریهای هیات امنای این امامزاده و همکاری مسئولان شهرستان طبس و استان یزد از شبکه آبرسانی اصفهک به طبس آب آشامیدنی منطقه تأمین شده است.
دشت اصفهک و زرگ یکی از مناطقی است که آب منابع زیرزمینی آن شیرین و با کیفیت و قسمت بزرگی از شهر و روستاهای اطراف را تأمین میکند.
وهمه روزه مخصوصا در روزهای تعطیل دهها نفر از زائران عاشق و دلسوخته به پابوسی این امامزاده میشتابند.
امام جماعت این آستانه که بعد از زلزله سال 57 مسئولیت پیگیری و بازسازی بقعه را به عهده گرفته و پدر و پدربزرگ و جدش بیش از 50 سال افتخار خدامی و جاروکشی این آستان را به عهده داشتهاند، میگوید:
در قدیم سینه به سینه و نسل به نسل ایشان را امامزاده آقا سیدحسین ع میخواندند و یکی از اولاد و نوادگان حضرت موسی بن جعفر ع است، اما به لحاظ این که در وسط کوه واقع شده و در مسیر تاریخنویسان قدیم نبوده کمتر در کتب قدیمی شرحی درباره این روستا و امامزادهاش چیزی نوشته شده است، یا لااقل ما ندیدهایم.
سیدمحمود رحیمی روحانی ادامه میدهد پس از آنکه حضرت امام رضا ع در خراسان به ظاهر ولایتعهدی را پذیرفت، اولاد ائمه طاهرین خاصه فرزندان و نوادگان حضرت موسی بن جعفر ع که ایشان دارای فرزندان زیادی بودند از مدینه راهی ایران و بالاخص سرزمین مقدس خراسان میشوند که پس از قضیه شهادت مظلومانه امام رضا ع آنان تحت تعقیب قرار گرفته و هر کدام در نقاط مختلف و عمدتا کوهستانی به شهادت میرسند.
وی افزود:
سیدعبدالرزاق کمونی حسینی در کتاب آرامگاههای خاندان پاک پیامبر ص به نقل از ابوطالب اسماعیل مروزی در انسابالطالبیه میگوید.
طبسیها که به حسین بن امام منسوبند، معتقدند که حسین بن موسی الکاظم ع در طبس از دنیا رفته است و در آن جا قبر حسین و اولادش عبدالله و احمد قرار دارد و اولاد حسینی در طبس منقرض شدهاند.
وی ادامه داد:
در صورت صحت این فراز از تاریخ گمان میرود، امامزاده ما یکی از اولاد حسین بن موسی الکاظم ع باشد.
وی میگوید:
در حال حاضر 14 زائرسرا با امکانات لازم در منطقه ساخته شده است و ساخت دیگر زائر سراها نیز هنوز ادامه دارد.
سیدمحمود رحیمی گفت که به مناسبتهای مختلف گروهها، خانوادهها و هیأتهای زیادی برای زیارت و گذراندن اوقات به اینجا میآیند و نذر خود را ادا کرده و دیگهای حلیم در اینجا بر پا میکنند.
حیات وحش نایبند
شهرستان طبس دارای حدود 5 2 میلیون هکتار عرصههای زیستی قابل حفاظت و داری جانورانی کمیاب، در معرض انقراض، حمایت شده و معمولی است.
در این عرصه زیستی حیواناتی همچون یوزپلنگ، جبیر، انواع گربه سانان بیابانی مانند کاراکل، گربه وحشی و انواع روباه مانند روباه کمیاب و روباه شنی، کفتار، گرگ، پلنگ، و پرندگانی چون هوبره، زاغ بور کویری، چکاوک هدهدی، پرندگان شکاری همچون بحری ، بالابان، شاهین، قرقی، انواع عقابها، و لاشخورها، کبک، تیهو، کوکر، غراب و انواع خزندگان در زیستگاههای مختلف و متنوع است که به لحاظ پوشش گیاهی و آب و هوا و پستی و بلندی زمین از ارتفاع 660 متری تا 3009 متری از جنگلهای کمتراکم و پراکنده و بسیار پراکنده حاشیه کویر تا جنگلهای کوچک و کم ارتفاعی که با توجه به وسعت گسترده بزرگترین عرصه شهرستانی ایران تنوع زیستی قابل توجهی را در این نقطه از کره زمین بهوجود آورده است.
پناهگاه حیات وحش نایبند به منظور حفظ نسل گونههای در معرض خطر انقراض و حمایت شده و حفاظت شده چون یوز و جبیر و سایر وحوش کمیاب در سال 1379 پیشنهاد شد و در سال 1380 در مهر توسط شورای عالی حفاظت محیطزیست مصوب شد.
بزرگی این عرصه به خاطر این است که میدان و قلمرو یوزپلنگ باید بسیار وسیع باشد تا بتواند در طبیعت به طور آزاد مانور بدهد و قادر به تولید مثل باشد.
همچنین حفظ جبیر که هم در دشت و هم در دامنهها تپه ماهورها باید ادامه حیات بدهد منطقه وسیعی میخواهد و به هر طریق یک محیط امن بزرگ برای جانورانی که درکره زمین در بسیاری از جاها در حال تهدید هستند لازم است.
کفتار رفتگر طبیعت باید در مسافتهای طولانی رفت و آمد کند تا بتواند زبالههای رها شده در طبیعت را جمعآوری و به زیر زمین منتقل کند، کل و بزها و قوچ و میشها در خشکسالیهای منطقهای از ارتفاعی به ارتفاعی دیگر رفت و آمد میکنند و اینها برای حفظ نسلشان به مکان امن وسیعی نیاز دارند این عرصه بزرگ، قابل توجه تمام کارشناسانی بوده که تاکنون چه از داخل و چه از خارج کشور مورد بازدید قرار گرفته و به نظر همه آنها میتواند یک عرصه تحقیقاتی مطالعاتی و طبیعت بکر در کره زمین باشد.
روستای هدف گردشگری
روستای ازمیغان در 45 کیلومتری شهرستان طبس واقع است و یکی از روستاهای هدف گردشگری این شهرستان است که تنوع و فراوانی جاذبههای روستا چنان است که جایی از آن را نمیتوان یافت که خالی از لطف و جذابیت برای گردشگر باشد.
از جاذبههای روستایی و باغها تا شالیزارها و نخلهای به بار نشسته از دامنههای ییلاقی، چشمههای گوارا و زلال از بافتهای قدیمی با معماری بومی با یادمانهای تاریخی و فرهنگی از هوای پاک و دلانگیز همه و همه جزیی از مجموعههای جذاب برای گردشگران محسوب میشوند.
|
چنانکه در تاریخ نهضتهای ملی ایرانیان دیدهایم ملت ایران برای رهایی از قید اسارت تازیان از راههای مختلف استفاده کرد که یکی از آنها طریق جنگ و عصیان و دیگری ادبیات بود.
ابو مسلم از جمله کسانی است که در عین توجه به ملیت، درحالیکه قیام او برای تحکیم مبانی ملیت و استقلال ایران مفید و موثر بود از طریق مذهب استفاده برد و با تقویت یکی از مذاهب اسلامی یعنی تشیع بر ضد خلفای اموی که از مخالفین جدی شیعه بودهاند، قیام کرد و آنان را از میان برد تا سرانجام مخالفین جدی ایران و ایرانیان و طرفداران سیادت نژادی عرب یعنی بنی امیه را برانداخت و حکومت را بدست ایرانیان داد.
زادگاه ابو مسلم خراسانی روستای ماخوان مرو است.
ضمنا باید دانست که درایرانی بودن ابو مسلم تردیدی نیست زیرا پدر او اصلا ونداد هرمز بنداد هرمز نام داشت و پس از آنکه قبول اسلام کرد به مسلم موسوم گردید.
آنگاه که نوزده ساله بود ابراهیم امام او را برای اداره خراسان برگزید از جمله سفارشهای ابراهیم به ابومسلم آن بود که:
اگر بتوانی در خراسان هیچکس را که به عربی تکلم کند باقی مگذار.
و ازاین فرمان به خوبی معلوم میشود که بنی عباس پیشرفت خود را تنها در جانبداری از ایرانیان میدانستهاند و ابو مسلم نیز در عین تظاهر به تشیع خالی از تعصب ملی نبود.
در این مدت دعوت شیعه بنی عباس مخفیانه انجام میشد اما در سال 129 هجری هنگامیکه ابو مسلم همراه با هفتاد تن از روسای شیعه عازم مکه بود در کومش نام قدیم ناحیه سمنان و دامغان نامهای از ابراهیم دریافت کرد که فرمان ان نامه چنین بود:
از هر کجا که نامه را یافتی بازگرد و به دعوت آشکار شیعه آل عباس بپرداز.
از این رو ابومسلم به زادگاه خویش بازگشت و روسای آل عباس را نیز به زادگاه خود در مرو آورد و پس از راهنمایی به طالقان و خوارزم و تخارستان و اطراف بلخ فرستاد تا دعوت خود را آشکار سازند.
در این زمان ابو مسلم نامهای به نصر بن سیار عامل بنی امیه در خراسان نوشت و او را به کتاب خدا و سنت پیامبر دعوت کرد اما نصر هجده ماه پس از قیام ابو مسلم سپاهی به سرداری یکی از اطرافیان خود به نام یزید برای جنگ با ابو مسلم فرستاد و این سردار در جنگ با سپاه ابو مسلم اسیر شد و سپاهیان نصر گریختند.
ابومسلم خلاف معمول نسبت به این اسیر نیکی کرد و در مداوای جراحات وی کوشید.
هنگامی که یزید از نزد ابو مسلم میرفت، سردار خراسان گفت:
بازگشت این مرد باعث خواهد شد که مردان پرهیزکار نزد ما آیند، زیرا دشمنان ما، ما را بت پرست و خون ریز و معترض به مال و جان مردم معرفی کردهاند و بیان مشاهدات این مرد ما را از این تهمتها بر کنار خواهد داشت.
و به این ترتیب نخستین جنگ ابو مسلم با عمال بنی امیه علاوه بر فتح ظاهری منجر به پیروزی بزرگی از لحاظ معنوی برای وی گشت.
موضوع مهمی که در آن هنگام در خراسان جلب نظر میکرد اختلافات شدید میان قبایل عرب بخصوص مخالفتهای سخت میان نصر بن سیار و سردسته فرقه یماینین معروف به کرمانی بود.
ابو مسلم چون دشمنی و سرگرمی شدید این دو فرقه را دید و همواره بدنبال فرصتی برای گرفتن انتقام از خونخواران متجاوز عرب را در سر داشت به فکر افتاد که از طرفی بر شدت دشمنی این دو دسته نسبت به یکدیگر بیفزاید و از طرفی از یک دسته بر ضد دسته دیگر استفاده کند و چون یکی را از میان برد دیگری را نیز از پای در آورد.
به همین منظور شروع به نوشتن نامههایی به هر دو طرف کرد.
مثلا نامهای به کرمانی نوشت و در ان از نصر بن سیار به نیکی یاد میکرد و به پیک خود دستور میداد که از راه سکونت قبایل طرفدار نصر بگذرد و طوری رفتار کند که آنها او را دستگیر کنند و نامه را بخوانند و همین کار را نسبت به طرف دیگر انجام میداد.
نتیجه این کار این شد که هر دو طرف دوستار وی گردیدند.
از طرف دیگر ابو مسلم در حالیکه مردمان شهرهای مختلف نزدیک زادگاهش مانند نسا و ابیورد و مرو رود را با خود همراه کرده بود تصمیم گرفت که در جنگ نصربن سیار و کرمانی شرکت نماید و از یکی برای ضعیف ساختن دیگری استفاده کند.
کرمانی در این جنگ به حیله نصر از بین رفت و ابو مسلم بر آن شد تا با پسر کرمانی یعنی علی برای خونخواهی پدرش هم دست شود تا بیش از پیش باعث ضعیف ساختن حاکم دولت اموی در خراسان گردد.
مبارزه شدید حاکم اموی خراسان با ابو مسلم از همین هنگام آغاز شد و نصر بن سیار برای مبارزه با سردار جوان ایرانی از دستگاه خلافت در دمشق تقاضای کمک کرد اما مروان خلیفه اموی به علت گرفتاری انقلابات در شام نصر را از فرستادن نیروی کمکی مایوس کرد.
این حوادث و مشکلات امویان.
فرصت نیکی برای ابو مسلم در تحکیم مبانی نیات خویش و تشدید اشکالات بنی امیه در خراسان به وجود آورد و او را چنان مقتدر ساخت که بسیاری از مردم خراسان گروه گروه به او ابراز وفاداری نمودند.
نصر چون از این امر آگاهی یافت پیکی به نزد مخالفین خود مانند پسر کرمانی و شیبان خارجی فرستاد.
آنها را به اتحاد در مقابل دشمن مشترک یعنی ابو مسلم فرا خواند.
اگر این اتحاد صورت میگرفت فتح ابو مسلم و غلبه ایرانیان غیر ممکن بود اما سردار جوان ایرانی به سرعت در صدد جبران این حوادث بر آمد و علی بن کرمانی و شیبان را با تحریک انان به خونخواهی کرمانی از قبول پیشنهاد نصر بن سیار باز داشت.
از این هنگام تا آغاز سال 130 هجری ابو مسلم همواره مشغول ایجاد تفرقه بین قبایل عرب بود به طوریکه با این سیاست ابو مسلم قبایل عرب به دو دسته تقسیم شدند:
گروهی طرفدار علی بن کرمانی و دستهای دیگر به نام مضریین جانب نصر بن سیار را گرفتند و کار اختلاف این دو گروه به جایی کشید که هریک به فکر استمداد از ابو مسلم بر ضد طرف دیگر افتادند و به این منظور منتخبینی نزد ابو مسلم فرستادند.
ابو مسلم پیش از دادن پاسخ صریح به منتخبین.
با سران سپاه خود صحبت کرد و به آنان تعلیم داد که هنگامی که من بعنوان مشورت از شما سوال کردم همگی جانب علی بن کرمانی را بگیرید زیرا اگر به به نصر یاری کنیم حکومت اموی را تقویت کردهایم.
پس از این امر ابو مسلم علی بن کرمانی را به جنگ با نصر تحریک کرد و هنگامی که علی و نصر در مرو سرگرم مبارزه بودند او با سپاهیان خویش به شهر هجوم آورد و بر انجا چیره شد و به طرفین جنگ فرمان داد تا به لشگرگاههای خود باز گردند و علاوه بر این پیکی به نزد نصر فرستاد تا او را به اطاعت از خویش فرا خواند و نصر چون چارهای ندید شبانه با زن و فرزند و یکی از نزدیکان به حیله از دست ابو مسلم گریخت.
پس از فرار نصر ابومسلم عدهای را مامور تعقیب او کرد و سپس به تحکیم وضع خود در مرو و از بین بردن سران قبایل عرب همچون شیبان خارجی و علی بن کرمانی پرداخت.
قحطبه یکی از سران بزرگ شیعه بنی عباس به همراه خالد بن برمک از خاندان برامکه از کسانی بودند که از طرف ابوسلم مامور تعقیب نصر شدند.
آنها در طوس و حوالی نیشابور به پیشرفتهای شگرفی نایل شدند و تمیم پسر نصر را به قتل رساندند و نصر چون از اوضاع اطلاع یافت از نیشابور به کومش و از آنجا به گرگان گریخت.
قحطبه نیز در تعقیب وی به گرگان رفت و در جنگ خونینی که در همان سال روی داد باز هم غلبه با خراسانیان بود و گرگان نیز بر قلمرو حکومت ابو مسلم افزوده شد.
نصر بن سیار در حال گریز به نواحی مرکزی ایران و با انجام جنگهایی به کمک ابن هبیره عامل معروف بنی امیه بر ضد خراسانیان که منجر به شکست او شد نهایتا به ساوه رفت و در آنجا درگذشت.
هنگامیکه خبر فتوحات سریع ابومسلم به ابن هبیره رسید سپاه بزرگی را که در کرمان به فرماندهی ابن ضیاره داشت مامور جنگ با ابو مسلم کرد و در این نبرد که در نزدیکی اصفهان روی داد در مدت کوتاهی سپاه بزرگ ابن هبیره از بیست هزار تن از سپاهیان ابو مسلم شکست خورد و غنائم زیادی نصیب همراهان ابو مسلم گردید.
پس از این فتح به سرعت زور و حلوان و مداین و جلولاء و انبار و خانقین و بسیاری از نواحی دیگر به دست سپاهیان خراسان افتاد.
سپاه ابومسلم پس از گذشتن از فرات و شرکت در جنگ شدیدی که منجر به کشته شدن قحطبه شد توانست کوفه را نیز فتح کند.
و این اولین بار پس از حمله اعراب به ایران بود که ایرانیان بازماندگان آنان را به آنسوی میانرودان راندن میگویند ابومسلم بیش از ششصد هزار عرب بنی امیه را در ایران از دم تیغ گذرانید.
در همین اوقات در کوفه ابوالعباس سفاح به جانشینی امام انتخاب شد و به این طریق حکومتی که قسمت اعظم اولیای امور آن ایرانی و یا از معاشرین ایرانیان بودند به وجود آمد و حکومت متعصب و عربی اموی بر لبه پرتگاه فنا رسید.
هنگامی که مروان بن محمد خلیفه اموی از کیفیت کار بنی عباس و پیشرفت خراسانیان اطلاع یافت خود با سپاهی عظیم به جنگ آنان شتافت و سفاح نیز سپاه بزرگی از خراسانیان به مقابله مروان فرستاد.
دو لشکر در زاب به هم رسیدند که نهایتا با پیروزی خراسانیان پایان یافت و مروان در حالیکه به مصر گریخته بود توسط سپاهیان خراسان که او را رها نکرده بودند کشته شد.
پس از کشته شدن مروان و قتل عام بنی امیه دولت عباسیان به قدرت رسید که از همان ابتدای کار در عین همکاری با ایرانیان در فکر بر انداختن سران ایرانی همچون ابومسلم و ابو سلمه بود.
آنان ابتدا ابو سلمه را با دسیسه در نزدیکی کوفه کشتند و سپس برای از بین بردن ابو مسلم به تکاپو افتادند.
پس از قتل ابو سلمه، سفاح برادر خود ابو جعفر منصور را نزد ابو مسلم به خراسان فرستاد و هنگامی که منصور قدرت و عظمت ابو مسلم را مشاهده کرد هنگام بازگشت برادر خود سفاح را به قتل ابو مسلم ترغیب کرد.
اولین خیانت خلیفه:
سفاح برای عملی کردن نقشه قتل ابومسلم.
یکی از رجال عرب نژاد به نام سباع بن نعمان الازدی را به خراسان فرستاد.
در همان هنگام مردی به نام زیاد بن صالح در ماوراء النهر بر ابومسلم طغیان کرده بود.
ابو مسلم به سرعت برای فرونشاندن این شورش به همراه سباع بن نعمان به شهر آمل عزیمت کرد و در آنجا دریافت که علت قیام زیاد بن صالح تحریکات سباع بن نعمان بوده است.
پس چون از قصد خائنانه سفاح خلیفه عباسی آگاهی یافت دستور داد فرستاده او را در آمل به قتل برسانند.
ابومسلم پس از آن تا سال 136 هجری هیچگاه از خراسان بیرون نرفت و همواره ترجیح میداد تا از مرکز حکومت عباسیان دور باشد.
اما سفاح که نتوانسته بود به وسیله سباع بن نعمان دشمن قدرتمند خود را از پای در آورد به فکر افتاد تا ابومسلم را به پایتخت بکشاند از این روی به وسیله وزیر خود ابوالجهم بن عطیه ابو مسلم را بر آن داشت تا برای ملاقات خلیفه و انجام حج به سمت بغداد حرکت کند.
هنگام عزیمت ابومسلم، سفاح به او فرمان داده بود که بیش از پانصد تن از سپاهیان را با خود نیاورد اما ابو مسلم به بهانه عدم اطمینان به مردم از قبول این فرمان عذر خواست و سرانجام با هشت هزار تن سپاهی به سمت پایتخت حرکت کرد.
هنگامیکه ابو مسلم به پایتخت رسید، منصور که دشمنی سختی با ابومسلم داشت، خلیفه را برای قتل ابو مسلم تحریم کرد و از وی خواست زمانیکه ابومسلم برای گفتگو به خدمت خلیفه رسید چند تن را مامور کند تا او را از پشت مورد حمله قرار دهند و از پای در آوردند.
سفاح ابتدا این رای را پذیرفت و منصور را مامور انجام این کار کرد اما بعد پشیمان شد و برادر را از این کار بازداشت.
منصور اگر چه موفق به عملی ساختن نقشه شوم خود نشد اما بعدها در دوره خلافت خویش آنرا با قساوت و نامردی عجیبی به انجام رساند.
آخرین توطئه در سال 136 هجری صورت گرفت و در همین سال ابوالعباس خلیفه عباسی بدرود حیات گفت و ابو جعفر منصور به جانشینی وی قرار گرفت.
در ان زمان ابو مسلم پس از زیارت حج آهنگ بازگشت به سمت خراسان کرد و چون این خبر به منصور رسید بسیار بیمناک شد، زیرا میدانست که اگر ابو مسلم به خراسان برسد دست یافتن به او کاری بسیار دشوار خواهد بود.
پس نامهای به او نوشت و گفت که ولایت مصر و شام را به وی واگذار کرده است تا او را از رفتن به سمت خراسان منصرف سازد، اما ابومسلم به نامه منصور توجهی نکرد و راه خراسان را ادامه داد.
منصور بار دیگر نامهای نوشت و به او فرمان داد که به خدمت خلیفه برگردد اما ابومسلم باز هم از قبول فرمان او سر باز زد.
منصور باز دست از اصرار نکشید و نامهای دیگر مشتمل بر وعدههای بسیار به ابو مسلم فرستاد اما این نامه نیز در ابومسلم موثر نیفتاد.
سپس منصور به عموی خود عیسی بن علی و برخی از بزرگان بنی هاشم گفت تا نامهای از جانب خود به ابومسلم بنویسند و او را به اطاعت از امر خلیفه دعوت کنند.
منصور آن نامه را به دست یکی از معتمدان خویش به نام ابو حمید مرورودی نزد ابو مسلم فرستاد و به او سفارش کرد تا در ابتدا با ابومسلم به نرمی و ملاطفت صحبت کند و اگر ابو مسلم نا فرمانی کرد به او بگوید که منصور خود به جنگ با وی خواهد آمد، تا یا کشته شود و یا ابو مسلم را از میان بردارد.
ابو حمید نیز چنین کرد و در حلوان به خدمت ابومسلم رسید.
ابو مسلم پس از مشاوره کامل با یاران خود از جمله ابو نثر مالک بن حیثم و نیزک به ابو حمید مرو رودی پاسخ داد که به نزد صاحب خود برگرد و بگو که من به خدمت او نخواهم آمد.
هنگامی که ابو حمید از بازگشت وی مایوس شد پیام منصور را به وی داد وقتی ابو مسلم سخنان تهدید آمیز منصور را شنید بیمناک شد و در تصمیم خود تردید کرد.
در همین زمان ابو داوود نایب ابومسلم در خراسان به تحریک و به دستور منصور نامهای به ابومسلم نوشت مبنی بر اینکه اگر تو با ابو مسلم آغاز جنگ کنی ما حاضر نخواهیم بود در عصیان به خلیفه خدا با تو همدست شویم.
پس ار دریافت این نامه ابومسلم دومین اشتباه بزرگ در زندگی خویش را مرتکب شد بدین معنی که از یک طرف بر اثر فشار و تهدید خلیفه و از طرف دیگر با مشاهده آثار خیانت از جانب نایب خود مجبور شد که علیرغم نصایح مشاورین خود که پیوسته او را از توجه به خدمت خلیفه منع میکردند، از راه خراسان بازگردد و به سمت مداین حرکت کند.
هنگامی که به نزدیک مداین رسید گروهی از بنی هاشم با شکوهی فراوان از او استقبال کردند و او را با حرمت بسیار به پیشگاه خلیفه بردند.
فردای آنروز منصور به یکی از خادمان خود به نام عثمان بن نهیک دستور داد که با چهار نفر از سربازان که همگی عرب بودند با شمشیرهای آماده در پشت اطاق وی حاضر باشند و وقتی منصور سه بار دست بر دست زد به داخل اتاق آمده و در حضور خلیفه ابو مسلم را از پای دراورند.
سپس شخصی را نزد ابومسلم فرستاد تا او را به خدمت منصور آورد و هنگامی که ابومسلم حاضر شد به او گفت میخواهم شمشیری را که در جنگ با عبدالله داشتی ببینم.
ابو مسلم شمشیر را به او داد آنرا زیر تشکی گذاشت و آنگاه شروع به تندی و ناسزا با ابو مسلم کرد و آتش خشم و کدورت دیرینه خود با ابومسلم را شعله ور ساخت و چون پاسخهای قاطع ابو مسلم را شنید بسیار خشمگین شد و دست بر دست زد.
گماشتگان منصور هنگامی که صدای دست وی را شنیدند با شمشیرهای آخته بر سر ابو مسلم ریختند و او را از پای در آوردند.
که این واقعه در بیست و پنجم ماه شعبان سال 137 هجری اتفاق افتاد.
به این ترتیب بزرگترین سردار تاریخ ایران به دست دشمنان سرزمینمان ناجوانمردانه از پای در آمد.
ابومسلم خراسانی واژگون کننده سلسله بنی امیه بود و بنی عباس را او به قدرت رسانید چرا که تصور میکرد آنها بدینواسطه دست از کشورمان خواهند شست اما آنها او را به شهادت رسانیدند پس از چند دهه بابک خرمدین به خونخواهی ابومسلم پرچم سرخ در دست گرفت و گفت روح ابومسلم در او حلول یافته اما بابک را نیز عربهای بنی عباس با مکر و حیله به شهادت رسانیدند زمانی نگذشت که از خاور خراسان سلجوقیان پارت برخواستند و بنی عباس را در بغداد همچون واتیکان محدود ساختند و تا مدیترانه پرچم ایران را برافراشتند.
اما مکر بنی عباس همواره ایران را آزار میداد تا در نهایت به تدبیر خراسانی دیگری یعنی خواجه نصیرالدین طوسی دودمان بنی عباس از روی زمین برای همیشه محو و نابود شد.
و بدین ترتیب انتقام خون سردار رشید میهنمان ابومسلم خراسانی برای همیشه گرفته شد.
اندیشمند و متفکر کشورمان ارد بزرگ میگوید:
ابومسلم خراسانی نماد برافراشته آزادگی ایرانیان است او بندهای دشمنان ایران را پاره کرد و خون گرمی شد در رگهای سرد کشورمان ، خونی که تا ابد در دل این کشور خواهد جوشید و هر زنجیری را پاره خواهد نمود.
سه حکایت زیبا از زندگی ابومسلم خراسانی به قلم یاسمین آتشی
انتقام سخت ابومسلم خراسانی از بنی امیه
آسمان روستای ماخان شهر مرو ، شهاب باران بود مردم حیرت زده به آسمان مینگریستند در سیاهی شب شعلههای آتشین آسمان را پاره پاره میساختند.
ریش سفیدان در دفتر روزگار سپری شده خویش چنین حالتی را به یاد نداشتند به گیو پیر خان و ریش سفید روستا خبر دادند فرزندی بدنیا آمده بی مانند.
گیو به آن خانه در آمد و بازوی کودک را دید که سه نگار مادری داشت یکی به شکل ستاره و دیگر دو حلال ماه.
رویش را به آسمان نموده و خداوند را سپاس گفت که چنین کودکی در آن شب زیبا در آن روستا پا به جهان نهاده است گیو پیر با چشمان پر اشک به پدر کودک گفت این شکوفه زیبا دستگاه جور تازیان را به دو نیم نموده و با لشکری سیاه همچون شب قیرگون امشب آسمان تیره ایران را همانند این شهاب سنگها روشن خواهد نمود.
نام آن کودک ابومسلم خراسانی بود.
ارد بزرگ متفکر برجسته کشورمان میگوید:
در تاریکترین شبهای ستم ، روشنترین ستارهها زاده میشوند.
ابومسلم خراسانی دودمان ستمگر بنی امیه را از اریکه قدرت به زیر کشید.
عظمت کار ابومسلم خراسانی را وقتی بهتر خواهیم فهمید که بدانیم هم او دستور داد صد هزار تن و بقولی دیگر ششصد هزار تن از تازیان بنی امیه گردن زده شوند.
و بدینوسیله انتقام ملت ایران را از دستگاه ظلم آنان گرفت.
یاسمین آتشی
بلایی که ابومسلم خراسانی بر سر کمونیسم آورد!
روزی ابومسلم خراسانی با سپاه خویش از کنار روستای بسیار سبز و زیبا میگذشت جمعی از مردم آن روستا تقاضای دیدار با او را داشتند یکی از آنها را اجازه دادند تا نزد سردار ایرانی بیاید او گفت ما مردان روستا از شما میخواهیم ثروت روستا را بین ما تقسیم کنید و ادامه داد باغ بزرگی در کنار روستا است که اگر تقسیماش کنید هر کدام از ما صاحب باغ کوچکی میشویم و همیشه دعاگوی شما خواهیم بود.
سردار پرسید اگر صاحب باغ هستید پس چرا به پیش من آمدهاید؟
بروید و بین خویش تقسیماش کنید.
مرد گفت:
در حال حاضر باغ از آن ما نیست اما ما آن را سبز کردیم ابومسلم متعجب شد و پرسید:
داستان این باغ چیست از آغازش برایم بگویید.
آن مرد گفت مردم روستای ما 15 سال پیش تنها چند باغ کوچک داشتند تا اینکه مرد مسافری شبی در روستای ما میهمان شد و فردای آن ، مسافر بخشی از زمینهای اطراف روستا را از مردم روستا خرید و بخشی از مردان و زنان روستا را به کار گرفت تا باغ سبز شد.
سردار پرسید در این مدت مزد کارگر و سهم زحمت مردم روستا را پرداخته است و روستایی گفت آری پرداخته اما ریشه او از روستای ما نیست و مردم روستا میگویند چرا او دارایی بیشتری نسبت به ما دارد؟
و باغی مصفا در اختیار داشته باشد و ما نداشته باشیم؟
سردار گفت شما دستمزد خویش را گرفتهاید و او هم برای آبادی روستای شما زحمت کشیده است پس چطور امروز این قدر پر ادعا و نالان شدهاید روستایی گفت دانشمند پرهیزگاری چند روزی است میهمان ما شده او گفت درست نیست که کسی بیشتر و فزون تر از دیگری داشته باشد و اینکه آن مرد باغدار هم از زحمت شما روستاییان باغدار شده و باید بین شما تقسیماش کند.
ابومسلم پرسید این مردک عالم این چند روزی که میهمان روستا بوده پولی هم به شما پرداخته روستایی گفت ما با کمال مهربانی از او پذیرایی کردهایم و به او پول هم دادهایم چون حرفهایش دلنشین است.
سردار دستور داد آن شیاد عالم را بیاورند و در مقابل چشم مردم روستا به فلک بستناش.
شیاد به زاری و التماس افتاده و از بابت نیرنگ و دسیسه خویش طلب بخشش و عفو مینمود.
آنقدر او را فلک نمودند که از پاهایش خون میچکید سوار بر خرش کرده و از روستا دورش نمودند.
مردم روستا بر خود میلرزیدند ابومسلم رو به آنها کرده و گفت:
شما مردم بیچاره ایی هستید!
کسی که ثروتش را به پای روستای شما ریخته برایتان کار و زندگی به وجود آورده را پست جلوه میدهید و میگویید در داشتههای او سهیم هستید و کسی را که در پی شیادی به اینجا آمده و از دسترنج شما شکم خویش را سیر میکند عزیز میدارید چون از مال دیگری به شما میبخشد!
هر کس با ثروتش جایی را آباد کند و با اینکار زندگی خویش و دیگران را پر روزی کند گرامی است و باید پاساش داشت.
ارد بزرگ اندیشمند و متفکر کشورمان میگوید:
کارافرین ، زندگی آفرین است پس آفرینی جاودانه بر او میگویند مردم بر زمین افتاده و از ابومسلم خراسانی بخشش خواستند.
و از آن پس هر یک به سهم خویش قانع بودند و آن روستا هر روز آبادتر و زیباتر میگشت.
یاسمین آتشی
درسی از ابومسلم خراسانی
شاگرد معمار ، جوانی بسیار باهوش اما عجول بود گاهی تا گوشی برای شنیدن مییافت شروع میکرد تعریف نمودن از تواناییهای خویش در معماری و در نهایت مینالید از این که کسی قدر او را نمیداند و حقوقش پایین است.
روزی برای سلمانی به راه افتاد دید سلمانی مشغول است و کسی را موی کوتاه میکند.
فرصت را مناسب شمرده و باز از هنر خویش بگفت و اینکه کسی قدر او را نمیداند و او هنوز نتوانسته خانه خوبی برای خویش دست و پا کند.
به اینجای کار که رسید کار سلمانی هم تمام شد.
مردی که مویش کوتاه شده بود رو به جوان کرده و گفت آیا چون هنر داری دیگران باید برایت اسباب آسایش بگسترند؟
جوان گفت:
آری
مرد تنومند دستی به موهای سفیدش کشید و گفت:
اگر هنر تو نقش زیبای کاشانه ایی شود پولی گیری در غیر اینصورت با گدای کوچه و بازار فرقی نداری.
چون از او دور شد جوانک از استاد سلمانی پرسید او که بود که اینچنین گستاخانه با من سخن گفت.
استاد خندید و گفت سالار ایرانیان ، ابومسلم خراسانی.
جوان لرزید و گفت:
آری حق با او بود من بیش از حد پر توقع هستم.
اندیشمند یگانه کشورمان ارد بزرگ میگوید:
آنچه بدست خواهی آورد فراتر از رنج و زحمتت نخواهد بود.
ابومسلم خراسانی با این حرف به آن جوان آموخت هنر بدون کار هیچ ارزشی ندارد و هنرمند بیکار و بی ثمر هم با گدا فرقی ندارد.
|
نام کتاب
نامه رستم فرخزاد به برادرش دانلود
نویسنده
فردوسی
موضوعات
آینده تاریک ایران بعد از حمله اعراب توصیه به برادر نامه رستم در شاهنامه
رمز پسورد
تهیه توسط
0 حجم دانلود کتاب
297 کیلوبایت KB
قالب کتاب
PDF پیدیاف
منبع الکترونیکی
تاریخ ما
|
نام کتاب
جامههای پارسیان در دوره هخامنشیان دانلود
نویسنده
انی کاظمی ابهری
موضوع
اهمیت اسب تزئینات جامهها عکس مادی هخامنشی
رمز پسورد
تهیه توسط
0 حجم دانلود کتاب
1460 کیلوبایت KB
قالب کتاب
PDF پیدیاف
منبع الکترونیکی
تاریخ ما
|
حسین پور سینا پور عبدالله معروف به ابن سینا دانشمند، فیلسوف و پزشک بزرگ سدهی چهار و پنجم هجری قمری از بزرگان و علمای موسیقیدان زمان خود بوده است.
او مباحث اصلی موسیقی را با نهایت دقت تشریح نموده و در این مباحث پیرو فارابی میباشد، عقاید او را تشریح میکند و در بسیاری موارد دارای ابداعات و ابتکار است.
ابن سینا در تالیفات موسیقی خود در مباحث گوناگون وارد شده و آنها را مختصر، مفید و با دلا یل منطقی بیان کرده که نتنها به اصول فیزیکی و ریاضی تکیه میکند بلکه دامنه بحث را به فلسفه و علم النفس نیز میکشاند.
تالیفات موسیقی ابن سینا:
ابن سینا سه کتاب موسیقی دو عدد به زبان عربی و یکی به زبان فارسی دارد که از همه مبسوط تر و مهمتر بیست هزار کلمه از فصل دوازدهم از بخش ریاضی کتاب الشفا و بعدی سه هزار کلمه در کتاب النجات است که خلاصهای از همان کتاب شفا است و سومی به فارسی در کتاب دانش نامه که خلاصهای از کتاب النجات است.
از کتاب دانشنامه دو نسخه خطی در موزه بریتانیا است و از شفا هفده نسخه خطی به این قرار موجود است:
یکی در کتابخانه سپهسالار، دو نسخه در کتابخانه مجلس، یک نسخه در کتابخانه حاج سید نصر الله تقوی، دو نسخه در کتابخانه مشکوه، یکی در کتابخانه استان رضوی، دو نسخه در کتابخانه بودلیان اکسفورد، یک نسخه در مکتب هندی لندن، یک نسخه دیگر در جامعه لید در هند، یک نسخه در کتابخانه جون رایلندز در منچستر، دو نسخه در کتابخانه مصری در قاهره، یک نسخه در کتابخانه جمعیه الملکیه السیویه در لندن و بالاخره یکی هم در کتابخانه اوبسالا در سوئد.
موسیقی شفای ابن سینا:
این کتاب شامل شش بخش به قرار زیر است:
بخش اول ، 5 فصل به این ترتیب:
1 مقدمه درباره روش تحقیق و تعریف صدا، 2 تعریف موسیقی و علل ایجاد صوت و زیر و بمی وعلل آن، 3 شناسایی ابعاد موسیقی ، 4 ابعاد ملایم مرتبه اول، 5 ابعاد ملایم مرتبه دوم
بخش دوم ، 2 فصل به این ترتیب:
1 جمع و تفریق اعداد، 2 مضاعف و نصف کردن ابعاد
بخش سوم ، 3 فصل به این ترتیب:
1 راجع به اجناس، 2 شماره اجناس، 3 اجناس قوی
بخش چهارم ، 2 فصل به این ترتیب:
1 جمع یا دستگاه، 2 ایجاد اهنگ از نتهای موسیقی
بخش پنجم ، 5 فصل به این ترتیب:
1 نتهای موسیقی، 2 علم اوزان، 3 وزن خوانی، 4 اوزان چهار تایی و پنج تایی و شش تایی و اوزان معمولی، 5 شعر و اوزان شعری
بخش ششم ، 2 فصل به این ترتیب:
1 ترکیب یا تالیف آهنگ، 2 اسبابهای موسیقی
تعریف موسیقی:
موسیقی یکی از علوم ریاضی است که منظور آن مطالعه صداهای موسیقی و بحث در ملایمت و عدم ملایمت و همچنین کشش آنها و قواعد ساختن قطعات آن است.
بنابراین علم موسیقی شامل دو بخش است و علم ترکیب نغمات مربوط به صداهای موسیقی و علم اوزان مربوط به زمانهایی که صداهای یک نغمه را از یکدیگر جدا مینماید.
پایه این دو قسمت بر اصولی استوار است از علومی خارج از موسیقی اخذ میشوند که بعضی از این اصول از ریاضی و بعضی دیگر از فیزیک و علوم طبیعی و برخی از هندسه گرفته میشوند.
تعریف صدا:
میگویم صدا یکی از پدیدههای خارجی است که حواس ما درک میکند و احساس آن ممکن است خوشایند باشد و در این مورد صفتی از صدا در نظرم است که آن را به گوش مطبوع یا نامطبوع میکند و نه اثری که در نتیجه شدت غیر عادی آن حاصل میشود و تنها خاصیتی از اجسام مادی است که در همه امتدادها ظهور میکند.
قوانین ارتعاش:
در شرح علل زیری و بمی صدا، قوانین ارتعاش را در اجسام روشن میسازد، علل زیری و بمی صدا عبارتند از:
اتصال شدید ذرات جسم و سختی آن معرف به قابلیت ارتجاع و کوچکی ابعاد آن و زیادی نیروی کشش درجه زیری و بمی با زیاد و کم شدن علل ان بستگی دارد و مثلا تاری با کشش ثابت با تغییر طول, صداهایی با زیری و بمی متفاوت ایجاد میکند و هر چه طویل تر باشد صدا بم تر است.
تعیین به عدد و صدا:
این مورد با اندازهگیری مقادیر خواصی که به ان اشاره شد میسر است و همچنین مقایسه مقادیر خواص مشابه آن انجام میشود یعنی از میان مولفههای موثر، همه بجز یکی ثابتاند که این بیان در حقیقت راهی برای یافتن قوانین ارتعاشی سیمها در فیزیک کلاسیک است.
شناسایی ابعاد:
هر گاه بعدی در نظر گرفته شود ممکن است اختلاف دو صدا آنچنان باشد که یکدیگر را برانند و به زحمت مجتمع شوند یا به هم بپیوندند و هم را نرانند که در این حالت بعد را ملایم و در حالت اول ناملایم گویند.
لذا اختلافی که سبب ملایمت شده با اختلافی که موجب عدم ملایمت میشود فرق دارد و هر گاه بین دو صدا یک بعد شباهتی باشد , ملایمت مسلم است.
درجه ملایمت ابعاد:
ابعاد ملایم consonant و غیر ملایم dissonant را با نسبتهای مشخص معرفی میکند.
ابعاد ملایم را آنهایی میداند که صداهای آن بالفعل یا بالقوه مشابه باشند انهایی که بالفعل مشابهاند که بانسبتهایی از اکتاو معرفی شوند و انهایی بالقوه مشابهاند که نسبتهایی به صورت یا به اصطلاح superpariels باشند.
جمع و تفریق ابعاد:
در این مورد به پیروی از روش فارابی ضرب و تقسیم نسبتهای معرف آنها را به کار میبرد و این عمل در حقیقت مبدا اختراع لگاریتم است.
ملودی و هارمونی:
در تقسیم اجناس اهمیت مخصوصی به جنس قوی مرکب از دو پرده 9 تقسیم به 8 و بقیه 256 تقسیم به 234 از نیم پرده میدهد و مخصوصا گوشزد میکند که 256:
234 از نیم پرده کمتر است وبا وجود اینکه این بعد به خودی خود جز ابعاد غیر ملایم است که ان را با عنوان مقدمهای بر فیزیک فاصلههای مطبوع و نامطبوع به طور کامل شرح دادیم ولی وجود آن در دنباله دو بعد ملایم مطبوع است چنانکه میدانیم این جنس معرف گام ماهور ایرانی و ماژور موسیقی غربی است هر چند این دو با هم فرق دارند.
همچنین بین اجناس ملایم تر آنها را از نوعی میدانند که ابعاد آن به ترتیب 10 به 9 و 9 به 8 و 16 به 15 باشد و چنانکه مشهود است گام هارمونی از فواصل فوق ساخته میشود.
هارمونی:
ابن سینا وجود هارمونی را به معنای امروزی میدانسته صداها ممکن است با هم یا پی در پی نواخته شوند چنانکه میدانیم برای ساختن آهنگ صداهایی به کار میروند که پی در پی دنبال هم واقع شوند، وقتی چندین صدا با هم نواخته شوند در حکم یک صدا میگردند ولی چنانکه اخطلاط انها با اصول صحیح باشد باعث تقویت ملودی میگردد.
|
زندگی علمی
طریان تحصیلات پایه را در مدرسه ارامنه و دوره دبیرستان را در دبیرستان انوشیروان دادگر زرتشتیان سپری کرد.
سپس به گروه فیزیک دانشکده علوم دانشگاه تهران رفت و با دریافت درجه کارشناسی در خرداد ماه 1326 دانش آموخته شد و همانجا به عنوان متصدی عملیات آزمایشگاهی دانشکده علوم استخدام شد.
سپس برای بورس تحصیلی درخواست کرد، ولی محمود حسابی رئیس وقت گروه فیزیک به دلیل زن بودن او، که تحصیل را تا همینجا برای وی زیاد میدانست، با درخواست او موافقت نکرد.
از استادان بانو طریان میتوان به کمال الدین جناب و دکتر علی اکبر خمسوی نام برد.
به هزینه پدر خود راهی فرانسه شد و در دانشگاه سوربن درس خواند و سر انجام در سال 1956 میلادی دانشنامه دکترای خود را کسب نمود.
با وجود پیشنهاد استادی در دانشگاه سوربن، دکتر طریان به ایران بازگشت و در دانشگاه تهران به عنوان دانشیار ترمودینامیک منصوب شد.
وی به زبانهای پارسی، ارمنی، فرانسوی تسلط و با ترکی و انگلیسی آشنایی داشت.
طریان در سال 1358 پس از سی سال کوشش پیوسته به در خواست خویش باز نشسته شد.
خدمات علمی
پایهگذاری نخستین رصدخانه فیزیک خورشیدی
برای نخستین بار درسهای فیزیک خورشیدی و اختر فیزیک را ارایه داد
طریان برای گسترش دانش و بهرهگیری دانشجویان ارمنی خانه خویش را وقف کرد
پایهگذاری نخستین تلسکوپ خورشیدی
سمتها
طریان در سال 1343 به جایگاه استادی در دانشگاه تهران رسید
ریاست گروه تحقیقات فیزیک خورشیدی
گفتاورد
من دانشجوها را خیلی دوست داشتم و بالطبع دانشجوها هم من را خیلی دوست داشتند و این مسئله باعث شده بود تا کوچکترین ناراحتیای در دوران تدریسم احساس نکنم و با دانشجویانم مثل دوست رفتار میکردم و اصلا خودم را نمیگرفتم.
معلم باید مهربان باشد و مهربانی را باید به دانشجوها و دانشآموزانش یاد دهد چرا که این جوانان آینده کشور هستند.
اگر اساتید بداخلاق باشند، نمیتوانند درس اخلاق بدهند.
اساتید باید به طور مرتب مطالعه داشته باشند و باید اطلاعات خود را مطابق با مطالب روز کنند و دانشجویان هم باید خوب درس بخوانند.
فیلم مستند
در سال 1382 فیلمی مستند از زندگی دکتر طریان ساخته شد که سوی خورشید نام داشت.
این فیلم مستند یکی از قسمتهای برنامه فرزانگان ایران بود که به سفارش شبکه اول سیمای جمهوری اسلامی تهیه شد
|
یکی از بناهای مهم ساسانیان کاخ اردشیر اول در فیروز آباد به نام رام اردشیر است.
طول نمای کاخ فیروز آباد حدود 60 متر و دهانه طاق ایوان بزرگ مرکزی 13 متر است.
پشت ایرانن مرکزی که در هر سمت آن دو ایوان مستطیل قرار دارد.
سه طاق چهارگوش گنبد وار واقع است.
این گنبدها، قدیمیترین گنبدهای شناخته شده ایرانی است که بر روی دیوارهایی به قطر 4 متر قرار گرفتهاند.
دیوارهای کاخ فیروز اباد از سنگهای ناصاف و با کمک ملاط ساخته شده و روی آن سفیدکاری شده است.
جزئیات تزیینات از کاخهای هخامنشی در تخت جمشید اقتباس گردیده است.
قلعه دختر
قصر کوچکتر دیگری به نام قلعه دختر دارای برج و بارو است و بر بلندی صخرهای به دستور اردشیر ساخته شده است.
این کاخ دارای یک ایوان بزرگ طاقدار است که در پشت این ایوان اتاق چهارگوش گنبدداری قرار دارد.
این گنبد به طرف آسمان باز بوده است.
طاق کسری
برجسته ترین یادگار دوره ساسانی طاق کسری در تیسفون در عراق امروزی واقع است.
ایوان آن دهانهای به قطر 25 متر، بزرگتر از هر طاق اروپایی، بلندایی به ارتفاع 30 متر و عمق نزدیک به 50 متر دارد.
زمانی بر بالای این طاق دیواری به بلندی 7 متر وجود داشت.
در این نما چند ردیف طاقنمای کم عمق باستونچههایی به وجود آمده است.
کاخ بیشابور
کاخ بیشابور مربوط به شاپور اول، نمونه کاملتری از بنای ایواندار است.
تالار بار عام که اتاق بزرگی به وسعت 500 متر مربع است، گنبدی به ارتفاع 25 متر دارد.
در هر ضلع این اتاق، سه ایوان تعبیه شده است که آنها را از سنگ و آجر با ملات ساختهاند.
در دیوارهای تالار بار عام، شصت و چهار تاقچه به شکلی استادانه ساخته شده است.
بسیاری از نقش برجستههای آرایشی آن از هنرهای یونان و روم اقتباس شده است.
کاخ سروستان
کاخ سروستان در سده پنجم توسط بهرام در سروستان استان فارس ساخته شده است.
ایوان مرکز نمای شرقی، در هر طرف آراسته به ایوان کوچکتری است که دسترسی به اتاق گنبد دار مرکزی را میسر میسازد.
در پشت آن حیاط چهارگوشی است که یگانه ایوان آن در وسط دیوار غربی قرار دارد.
این نباید یاداور نقشه کاخ فیروزاباد است اما در اینجا آزادی بیشتر و قرینه سازی کمتر به چشم میخورد.
طاق بستان
در طاق بستان که جایگاه چشمههای مقدس در نزدیکی کرمانشاه است دو ایوان تو رفته وجود دارد.
تورفتگی سمت راست در قرن چهارم کنده شده و تورفتگی سمت چپ که بزرگتر است به قرن پنجم مربوط میشود.
در دیوار انتهایی طاقچه ایوان نیز حجاری شده است.
در بالای آن نقش اعطای تاج به یک پادشاه و در پایین پیکره سواره یک شاه دیده میشود که این شاه را خسرو پرویز دانستهاند.
اطراف این طاقچه را با اجزای معماری مانند ستونچهها و قرنیز گچبری کردهاند.
بر دیوارهای جانبی حجاریهایی از شکارهای شاهانه دیده میشود و در دو گوشه طاقنما، دو تصویر انسان بالدار تاجهایی در دست دارند که معرف تاج شاهی است.
تخت سلیمان
یک از آثار مهم و با ارزش دوره ساسانی مجموعه تخت سلیمان در نزدیکی تکاب استان آذربایجان غربی است که برروی صفحه یا تخت گاهی طبیعی به ارتفاغ 20 متر از سطح ستهای اطراف بنا شده است.
حصاری بیضی شکل که مصالح آن از سنگ لاشه و ساروج است با 38 برج دفاعی مخروطی شکل به ارتفاع 14 متر اطراف آن را فرا گرفته است.
در وسط این مجموعه دریاچه ، کاخ خسرو دوم ساسانی با ایوان رفیع آن که به ایوان خسرو معروف است قرار دارد که ازاجر قرمز و ملات ساروج ساخته شده است.
آتشکدهای نیز در شمال این کاخ قرار دارد که به آتشکده آذر گشسب شهرت دارد که شامل یک سالن مربع شکل با 4 پایه قطور گنبد آجری آن بر روی این چهار پایه بنا شده چهارطاقی و تعداد زیادی بناهایی که در اطراف آتشکده است که احتمالا محل اقامت خانواده شاه بوده است.
بعد از ساسانیان ایلخانان مغول در این محل کاخی به عنوان کاخ تابستانی بنا کردهاند.
آتشکدهها
آتشکدهها و پرستشگاههای ساسانی در سراسر ایران و پادشاهی ساسانی پراکنده بود.
شکل آنها یکسان بود.
گنبدی بر روی گوشوارهها و بر بالای چهار پایهای بزرگ واقع بود که طاقنماهایی آنها را به یکدیگر میپیوست.
آتشکده چهار طاقی نیاسر که احتمالا مربوط به قرن دوم است، یکی از نمونههای آتشکدههای ساسانی است که عاقلانه حفظ شده است.
مهمترین و مؤثرترین دستاوردهای ساسانی در زمینه معماری در توسعه گنبد و قرار دادن آن روی گوشواره و ساختن طاقهای عظیم بدون قالب بود.
تمرکز دادن بار روی نقاط ثابت جداگانه مانند سروستان و استفاده عالی از طاقهای عرضی هم، زمینه مناسب را برای پیشرفتهای بعدی فراهم ساخت.
|
سراستاد پروفسور محمد حیدری ملایری اخترفیزیکدان نپاهشگاه رصدخانه nepaheshgah پاریس.
ایشان یکی از دانشمندان بزرگ جهان در این زمینه است.
یافتههای وی در زمینهی ستارگان پرجرم گواهی است بر این گفته.
اما گذشته از دانشوری و دانشگری این بزرگمرد کارها و پژوهش هایش در زمینهی زبان و ادب پارسی نیز یکتاست.
کار بزرگ وی در این زمینه فرهنگ ریشه شناختی اخترشناسی و اخترفیزیک است که در آن زبان پارسی پا به پای دو زبان بزرگ جهان دانش انگلیسی فرانسوی پیش میرود.
ایشان در ساخت دانشواژههای پارسی از گویشهای ایرانی همچون:
لری،کردی،تالشی و.
بهره برده است.
هر ایرانی با بررسی و دنبال کردن این کار بزرگ به توانمندی زبان پارسی پی خواهد برد و بی گمان به ایرانی بودن خود میبالد.
|
باوندیان خاندانی ایرانی از امیران طبرستان بودند که در حدود 700 سال، بیشتر در مناطق کوهستانی آن ناحیه، فرمان راندند.
در طول این زمان، باوندیان سه بار فروپاشیدند.
قلمرو آنان طبرستان، در جنوب دریای خزر، باختر گیلان و در خاور استراباد، شامل شهرهای آمل، ساریه ساری ، مهروان و آبسکون بوده ولی این تقسیمبندی در طول تاریخ دگرگون شده است.
حکومت
از جمله سلاله محلی که در زمان خلفای عباسی ، هنوز حکومتهای محدود و منطقهای خود را حفظ کرده بودند، خاندان باوند بود که در این ایام، در فرمانروایان باوندی لقب اسپهبد داشتند و گاهی نیز ملوکالجبال خوانده میشدند و این به این دلیل است که گاهی با آنکه سیطره خود را در دشتها از دست میدادند ولی قدرت خود را در در نواحی کوهستانی نگهداری میکردند.
سه شاخه این سلسله شامل:
شاخه کاؤسیه ، شاخه اسپهبدان و شاخه کینخواریه است.
هر چند فرمانروایان این خاندان، بعدها برای حفظ قدرت موروثی خویش ، ناچار به قبول آیین خلفا و اظهار اطاعت نسبت به آنها شدند ولی تختگاه آنها در جبال طبرستان تا مدتها بعد همچنان کانون تشعشع روح ایرانی باقی ماند.
از دوران خلافت مأمون هم ، در حالی که ، سالانه مبلغی به عنوان مال صلح به اعراب میدادند ، آیین پدران خود را حفظ کردند.
با آن که شورش مازیار در طبرستان، ادامه حکومت آنها را برای مدتی قطع کرد، اما در مدت زمان قیام علویان طبرستان ، قدرت آنها همچنان باقی بود و تا روی کار آمدن آل زیار نیز، این امر در همان تیره قدیم ادامه داشت.
این سلسله تا پیش از رویکار آمدن صفویان میزیست تا در آن زمان توسط چلاویان نابود شد.
پیش از تاسیس
پس از مرگ پیروز ، که از شاهنشاهان ساسانیان بود ، سه پسر وی با اسامی:
بلاش ، جاماسب و قباد بر سر تخت پدر به اختلاف رسیدند.
ابتدا پسر نخست که بلاش نام داشت حکومت را به دست گرفت ولی نتوانست بیش از چهار سال توان بیاورد.
سپس قباد با ارتش هیتالیان پایتخت را تصرف کرد و حکومت را بدست گرفت.
ولی پس از مدتی بزرگترین مؤبد آن زمان را ، که سوخرا نام داشت ، به قتل رساند.
بدین ترتیب عدهای از بزرگان دربار با کمک جاماسب پسر دوم پیروز قباد را زندانی کردند و بر اریکه قدرت نشستند.
قباد نیز کمی بعد به کمک دوستانش آزاد شد و به نزد هیتالیان گریخت.
سپس با ارتش هیتالیان به ایران هجوم آورد.
جاماسب که تاب مقاومت نداشت ، در برابر برادر کوچکش تسلیم شد و پس از برتخت نشستند قباد به سوی گیلان و ارمنستان گریخت و پسرانش در آنجا حکومت گاوباریان و پادوسبانیان را ساختند.
در زمان پادشاهی قباد شخصی به نام مزدک ادعای پیامبری کرد و اکثر بزرگان به کیش وی درامدند.
با توجه به این احوال قباد نیز اعلام کرد که مزدک را پذیرفته است ، ولی در قلب هنوز هم به زرتشت عشق میورزید و این را از دیگران مخفی میکرد.
ولی این واقعیت مدتی بعد فاش شد بدین گونه که؛
قباد سه فرزند داشت که بدین ترتیب بودند:
کاووس:
وی از مبلغان و شیفتگان مزدک بود و دین مزدک را قبول کردهبود.
ژم:
وی از خردسالی نابینا بود.
انوشیروان:
وی نیز دین زرتشت را رها نکرده بود و از خرد بالایی برخوردار بود.
قباد با اینکه کیوس فرزند نخست بود به خاطر اینکه از مزدک نفرت داشت ، کیوس را ولیعهد ننمود و فرزند دوم خود را نیز به علت کوری سزاوار پادشاهی ندانست ، بنابراین حکومت پس از خود را به انوشیروان سپرد.
تاسیس
بدین ترتیب کیوس به طبرستان رفت و گوشه نشین شد.
فرزند وی فیروز نام داشت و نوهاش را باو بود.
باو در زمان خسرو پرویز همراه وی در جنگ با ارتش روم شرکت کرد و پس از پایان جنگ خسرو پرویز ، که دلاوریهای باو را دیده بود ، وی را شاه آذربایجان نامید.
ولی پس از قتل خسرو پرویز توسط پسرش ، شیرویه ، باو به جرم وفاداری به خسروپرویز به زندان میافتد.
پس از مدت کوتاهی خواهر شیرویه که آزرمی دخت نام داشت با کشتن برادرش شهبانوی ایران میشود و زندانیان ، که باو در بین آنان بود ، را آزاد میکند.
سپس به باو پیشنهاد فرماندهی ارتش ایران را به باو میدهد ولی باو که از زنان خوشش نمیآمد قبول نمیکند و در آتشکدهای گوشهگیر میشود.
ولی پس از به حکومت رسیدن یزدگرد سوم دوباره به مقامات بالا میرسد.
با هجوم اعراب به ایران ، یزدگرد سوم قصد کرد تا بگریزد و باو نیز به همراه یزدگرد راهی شد ولی در راه باو به دلیل زیارت آتشکده کوسان ، که کاووس آن را بنا نهاده بود ، از یزدگرد جداشد و تصمیم بر این شد تا همدیگر را در گرگان ملاقات کنند.
پس از این که باو به زیارت آتشکده کوسان رفت، خبر مرگ یزدگرد به طبرستان نیز رسید بنابراین باو که خود را مقصر و دخیل در مرگ پادشاه جوان میدانست، سرش را کچل نمود سپس گوشهنشین شد و مشغول خدمت به آتشکده گردید.
بیست و چهار سالبعد ، همزمان با حکومت فرخان بزرگ در گیلان و دیلم در سنه 655میلادی ، ترکهایی که هنوز قبیلهای شکل بودند ، از سمت گرگان به طبرستان حمله نمودند.
پس از مدتی مردم این دیار از باو خواهش کردند تا رهبری مردمان را بدست بگیرد و به ترکان متجاوز هجوم برد.
ولی باو قبول نکرد و گفت قصد دارد تا مرگش در خدمت اهورامزدا باشد ، ولی با دعوت مصرانه مردم بالاخره راضی شد تا پادشاه بلاد شرقی مازندران گردد ولی شرطی را مقرر کرد و آن شرط این بود که:
تمام مردان ، زنان از کوچک تا بزرگ که در طبرستان زندگی میکنند همه باید سوگند وفاداری بخورند که باو را به رهبری انتخاب کردهاند و حاضرند جانشان را برای وی تسلیم کنند.
پس از اینکه مردم از باو اعلام حمایت کردند ، باو با ارتشی که تشکیل داده بود به سوی ترکان حملهور شد و تا زمان مرگش درگیر مسائلی همچون پکار با ترکها یا دیگر دشمنان بود.
|
شاهد دیگر بالبوای تازه از زندان بیرون آمده است.
بالبوا Balboa ، یکی از سرکردگان مهاجمان اسپانیولی، با رسیدن به سرزمینی که امروز آن را پاناما میخوانند نیز گزارش کرد که به خشکی ای پای گذارده که به آن دارین یا داریان میگفتند.
طولی نکشید که او زهر داریان را هم تجربه کرد.
زهری که بومیان کماندار تیر خود را به آن آغشته میکردند تا دشمن را در کمتر از 24 ساعت از پای دراورد.
بنابراین دارین هم نامی نیست که مهاجمان با خود آورده باشند.
تردیدی هم ندارم که این نام نمیتواند برگرفته از یکی از زبانهای بومی آنجا باشد.
دارین نامی ایرانی و منسوب به داریوش سوم است.
هرمان آرسینیگا Herman Arciniega ، بزرگمرد تاریخ معاصر کلمبیا که در پایان قرن گذشته در 99 سالگی ما را ترک کرد، در کتاب آن سوی تاریخ با بیان شواهد بسیار خواننده را آگاه میکند که نباید به غلط بپندارد که هرچه ستودنی است از اروپا به آمریکا برده شده است.
او برای مثال به کتابی اشاره میکند که پیش از کشف کلمب در فرانسه به چاپ رسیده و در آن از وجود ذرت در اروپا یاد شده و گفته شده بود از پارس Persia وارد میشده است.
درحالی که همیشه فکر میکردند ذرت از گیاهان بومی آمریکا بوده و از آنجا به سایر نقاط جهان رفته است.
به مطالعه تطبیقی زبانها اشاره کردید.
با توجه به اشارهتان به واژههای کوبا، دارین و مواردی از این دست، مایلیم مثالهای بیشتری بیان بفرمایید.
یک مثال واضح و مهم از این دست نام رود تیگره Tigre است.
تیگره همان دجله خودمان است با ریشهای در زبان بابلی که در زمان هخامنشیان به آن تیگره میگفتند.
داریوش برای سرکوبی شورشیها از آن عبور کرده بود و در سنگنوشتههای خود بارها از آن یاد کرده است.
پی یر لوکوک Pierre Lecoq در کتاب سنگنبشتههای پارسیان هخامنشی توضیح میدهد که ریشه این کلمه همان تیر فارسی است که سرعت حرکت آب رود را میرساند.
هرودت نیز شرح جالبی از جریان بسیار تند آب این رود که به تیر از کمان رها شده میماند آورده و نوشته که چون قایقرانی بر روی این رود از هر دو طرف غیرممکن بوده است، قایقرانانی که در جهت حرکت آب میرفتند و چیزی برای فروش با خود میبردند، الاغی هم در قایق سوار میکردند تا با رسیدن به آن سوی رود، کالاهای خود و قایق را بفروشند و با الاغ به محل اول برگردند.
نخستین بار کوروش از تیگره گذشت تا خود را به بابل برساند.
نام این رود امروز تقریبا در تمام کشورهای آمریکای مرکزی و جنوبی به چشم میخورد.
در شبه جزیره بزرگ یوکاتان، رودی، دریاچهای و برج و بارویی به این نام، یعنی تیگره وجود دارد.
در ونزوئلا، رودی و شهر بزرگی به نام تیگره و رود کوچک تری به نام تیگریتو تیگره کوچک یا تیگره کوچولو وجود دارد.
در پرو نیز رودی به نام تیگره و باز هم رود دیگری به نام تیگریتو جاری است.
مثال دیگر مربوط به کلمه مانی است.
یک کشیش در یوکاتان نوشتههای زیادی پیدا کرد و چون معتقد بود که مربوط به پیروان دین دیگری است که او آنها را ایدولاتر Idolatre یعنی بت پرست و خرافاتی میشمرد، همه را با افتخار در برابر چشمان بومیان سوزاند.
این واقعه در شهری به نام مانی Mani اتفاق افتاد.
مانی در زمان شاپور اول ساسانی ادعای پیامبری کرد ولی این نام پارسی پیش از او هم در زبان هخامنشیان وجود داشت.
مهاجمان اروپایی، که بیشتر جویندگان یا پرستندگان طلا بودند، برای رسیدن به طلا و چپاول سرزمین بازیافته، از هیچ جنایت و دد منشی، از کشتار بومیان و غارت آنان گرفته تا هر کار ناپسند دیگر، فروگذار نکردند.
آنان ستایشگران ماه، آفتاب، چشمه سارها و کوهستان را ایدولاتر یا بت پرست نامیدند.
پس نظر شما این است که ایرانیها از ناحیه تنگه پاناما به آمریکا رسیدند.
خیر، آنها ابتدا به السالوادر رسیدند ولی بعدها، با کندن آبراه داریان، کوهستان بلند سییرانوادا را دور زدند و به طرف پرو و برزیل رفتند.
نظر دیگری هم وجود دارد مبنی بر اینکه ورود به آمریکا با گذشتن از سیبری از ناحیه باب برینگ در نزدیکی آلاسکا انجام گرفت.
در این ناحیه است که کوهستان انادیر، رود انادیر، شهر انادیر و خلیج انادیر داریم.
این اسامی همگی ردپای آنها را از قارهای به قاره دیگر به اعتقاد من، انادیر مثل کوبا و باکو برگرفته از دارین و منسوب به ایرانی است.
در پاناما کوه دارین، خلیج دارین، رود دارین و شهر دارین وجود دارد که الان هم به همین نام هستند.
زمان مشخصی برای آغاز این دریانوردیها وجود دارد؟
رفت وامد میان جزایر اقیانوس آرام و آمریکای مرکزی از دیرباز عادی بوده، ولی نخستین بار ایرانیانی که نتوانستند بعد از فروپاشی امپراتوری هخامنشی خود را به ناوگان بزرگ و دست نخورده خود در دریای سرخ و خلیج فارس برسانند 330 پیش از میلاد از شمال اقیانوس هند گذشتند و از لابهلای جزایر اقیانوس آرام خود را به سواحل السالوادر در جنوب آمریکای مرکزی رساندند هرودوت سرنشینان کشتیها را در لشکرکشی خشایار شاه 241 هزار نفر میشمارد.
بسیاری از این کشتیها فقط آذوقه و نیازهای روزمره نیروی دریایی را حمل میکردند.
برخی از آنها نیز غرق شدند.
باستان شناسان در کشفیات اخیرشان، در ته دریای مدیترانه و شمال اقیانوس هند کشتیهایی پیدا کردهاند که بشکههای شراب و کلاهخود در آنها یافت شده است و از روی کلاهخودها حدس زدهاند که دستکم یکی از کشتیهای یافت شده در اقیانوس باید ایرانی باشد.
به یاد داشته باشیم که وقتی صحبت از نیروی دریایی میکنیم، منظور 4 یا 5 کشتی معمولی نیست.
برای حمله به آتن ناوگان مجهزی لازم بود.
به نوشته هرودت، در زمان خشایار شاه 1207 کشتی مجهز جنگی از راه کانال سوئز وارد دریای مدیترانه شده بودند.
هدایت کشتیها عموما به عهده فنیقیها بود.
آنها در جنگ با آتن 300 کشتی به نفع ایران وارد جنگ کرده بودند.
اصلا خود حفر کانال سوئز کار بسیار سختی بوده است.
البته بسیاری منکر آن هستند که داریوش آن را حفر کرده است ولی مطلب مهمی است.
آنتوان دوسنت اگزوپری، نویسنده شازده کوچولو، میگوید:
اگر میخواهید انسانها را با هم متحد کنید، بدهید چیزی را با هم بسازند.
گویا سرمشق داریوش نیز چنین اندرزی بود.
ملتهای زیادی زیر پرچم او زندگی میکردند و وی از اقتدار ویژهای برخوردار بود.
ابتکار حفرکانال سوئز برای خود داریوش بزرگ چندان اهمیت داشت که یکی از سنگنبشتههای سه زبانی خود به خط میخی را به آن اختصاص داد و آن را در همان آبراه نصب کرد.
این سنگ نبشتهها اکنون در موزه قاهره نگهداری میشود داریوش شاه در این سنگ نبشتهها میگوید:
من پارسیام.
از پارس مصر را گرفتم.
سپس فرمان دادم این آبراه را بکنند.
از رودی که به نام نیل در مصر جاری است به سمت دریایی که از پارس میآید.
سپس این آبراه کنده شد.
آن چنان که فرمان داده بودم و کشتیها از مصر و از راه این آبراه به سوی پارس روان شدند.
آنچنان که من مایل بودم.
برگرفته از ترجمه فرانسوی متن در کتاب سنگنبشتههای پارسیان هخامنشی از پی یر لوکوک.
اگر سنگ نبشته سوئز کوچک بود و مثلا در جیب جا میگرفت، بدون شک کسی از پیدا شدن آن آگاه نمیشد.
البته غربیها تمام ابتکار و افتخار مربوط به حفر این کانال را به فردیناند دوله سپس F.
de Lesseps ارزانی داشتند، اما در این میان نمیتوان ابتکار داریوش را نادیده گرفت.
هرودت دستکم چهار بار به آن اشاره میکند.
قضیه از چه قرار بود؟
دوله سپس که به مناسبت ماموریتش در مصر به سر میبرد، به تشویق سعید پاشا و با کمک تعداد زیادی کارگر مصری، کانال سوئز را خاکبرداری و بازگشایی کردند.
متاسفانه فرهنگ انگلیسی کالینز Collins درباره کانال سوئز مینویسد:
کانالی در سطح دریا، واقع در شمال شرقی مصر که باریکه خشکی سوئز را قطع میکند و مدیترانه را به دریای سرخ میپیوندد.
این کانال در فاصله سالهای 1854 تا 1869 به همت دوله سپس و با سرمایه فرانسویها و مصریها ساخته شد.
طول این کانال 163 کیلومتر است.
ویکونت فردیناند ماری دوله سپس 1894 1805 دیپلماتی فرانسوی بود که در واقع از کانال سوئز، که قرنها بدون استفاده مانده بود، خاکبرداری کرد و آن را دوباره در قرن نوزدهم باز کرد.
ولی غربیها از بناکننده واقعی این کانال نامی نبردهاند.
این در حالی است که هرودوت سه بار در تاریخش یاداوری میکند که آبراه سوئز را داریوش بزرگ پارسی ساخت.
امروزه در اطراف این کانال بعضی نامها مانند دندارا Dendara و وادی دارا هنوز به چشم میخورد.
نکته مهم دیگری که گاه باعث اشتباه نویسندگان دایره المعارفها شده است اشاره هرودوت به کوشش نکوس برای حفر این کانال است که ناتمام ماند.
نکوس Necos پسر پزامتیک Psammetique پادشاه مصر بود که پس از پدر به سلطنت رسید.
نکوس دست به کندن آبراهی زد که دریای مدیترانه را به اریتره بپیوندد.
و با آنکه 120 هزار مصری در کار کندن آبراه از بین رفته بودند، کار همچنان ادامه داشت تا اینکه پیشگوی معبدی به نکوس هشدار داد که آنچه میکند به نفع یک بربر، یک غیر مصری داریوش تمام میشود.
نکوس کار را رها کرد و به جهان گشایی پرداخت.
به این ترتیب، کار حفر کانال تمام نشده رها شد.
سپس داریوش اول دستور داد کانال را به تمامی حفر کردند و به نام پارسیان در تاریخ به ثبت رساند، چنان که به نوشته هرودوت:
آبراهی است که پس از نکوس به دست مرد پارسی داریوش بزرگ به اتمام رسید.
طول کانال به اندازه چهار روز کشتیرانی است.
دو قایق بزرگ با سه ردیف پاروزن میتوانند از کنار هم از عرض کانال عبور کنند و آب کانال از رود نیل میآید.
هرودوت جزئیات گشایش و حفر یک کانال دیگر کانال آتوس Athos را نیز به دست خشایارشاه پسر داریوش بزرگ شرح میدهد که بسیاری از ما تاکنون درباره آن اطلاعی نداشتهایم.
خشایارشاه در لشکرکشی به طرف آتن به کوه آتوس که رسید به یاد آورد کشتیهای پدرش ناچار شده بودند کوه آتوس را دور بزنند و بر اثر آن دچار توفان شدند و نیمی از آنها از بین رفتند.
پس برای نشان دادن نیروهای برتر خود دستور داد به کوه شلاق بزنند:
ای کوه خود را نرم کن تا سپاهیان من از درون تو بگذرند ورنه.
سپس به نشانه اطاعت کوه از فرمان او، با کمک گرفتن از ساکنان اطراف کوه آتوس و سپاهیانش، در مدت بیشتر از یک سال موفق به حفر آبراهی از زیر کوه شد که دو کشتی در کنار هم در حال رفت و برگشت از آن میگذشتند.
آتوس کوهستانی بلند و پراوازه است.
دو سال پیش مجله نیویورک تایمز از کشف کانال آتوس با جستوجوی یک گروه کاوشگر انگلیسی یونانی خبر داد.
هرودوت تمام جزئیات حتی تعداد حفاران، نژاد آنها و کیفیت کارشان را نوشته است.
جونز، کاشف این کانال، خوشبختانه بروز داده است که کانال را خشایارشاه پسر داریوش بزرگ که کانال سوئز را حفر کرده بود کنده است و اذعان دارد که فنون ساخت آن با کار پیشرفته ترین وسائل امروزی قابل مقایسه است.
و آبراههای سوئز و پاناما، هر دو نقش بسیار مهمی در منطقه داشته و دارند.
بله، اینها بسیار شبیه هماند.
بیشتر تمدنهای بزرگ قدیم در اطراف آن و به ویژه در شرق آن دیده میشود.
به نظر من مدیترانه دیگری هم وجود دارد که میتوان آن را مدیترانه غربی نامید و شامل دریای کارائیب و خلیج مکزیک است.
قدیم ترین تمدنهای آمریکای لاتین در این ناحیه وجود داشتهاند.
کانال سوئز و کانال پاناما هم دو نقطه بن بست را به هم باز میکنند و در تسهیل رفت و آمد و تجارت و بازرگانی و جهان گشایی نقش بسیار مهمی داشتهاند.
سوئز آسیا و اروپا را از آفریقا جدا کرد.
پاناما دو اقیانوس را به هم پیوست و آمریکای شمالی و مرکزی را از آمریکای جنوبی جدا کرد.
جای هیچگونه تردیدی نیست که کانال پاناما را نیز ایرانیان حفر کردند و آن را به یاد داریوش آبراه داریان نامیدند.
چه مسیری را برای رسیدن به آمریکا پیشنهاد میکنید؟
قبلا بگویم که ایران در زمانی که از آن صحبت میکنیم بسیار گسترده بوده است.
داریوش در کتیبهاش، در زیر دو ردیف مردانی که تخت او را روی دست میبرند، اشاره میکند که اگر میخواهید بدانید چند ملت این امپراتوری را تشکیل میدهد به لباسهای مردان نگاه کنید.
28 نفر، نماینده 28 ملیت یا قومیت تخت داریوش را حمل میکنند.
داریوش در جای دیگری اسامی یکایک این ملتها را آورده است.
در آن زمان، اقوام و ملل مختلف در کار ساخت و پرداخت، صنعت، عملیات جنگی، دریانوردی، ساختمان سازی، بافندگی و.
همکاری داشتند و همانطور که اشاره کردم، فنیقیها یکی از این اقوام تابع امپراتوری بودند که نهتنها هدایت کشتیها را بر عهده داشتند، بلکه در لشکرکشی خشایارشاه به او کمک کردند.
آنها توانستند برای رسیدن به آمریکای مرکزی همان مداری را طی کنند که در آغاز در جنوب ایران اختیار کرده بودند و بدان عادت داشتند.
آنها از شمال اقیانوس هند و اقیانوس آرام وارد شدند و با پشت سر گذاشتن جزایر پلی نزی و میکرونزی به غرب آمریکای مرکزی والسالوادر رسیدند.
جالب اینکه السالوادر یعنی پناهگاه و پناه دهنده.
تمام منطقه آمریکای مرکزی دارین نام داشته است.
البته به آن پانام هم میگفتند که امروزه شده پاناما.
جالب تر اینکه پانام همان روبندهای است که موبدان زرتشتی جلو دهان خود میبندند تا تنفس و بازدمشان آتش مقدس را آلوده نکند.
آقای دکتر، دو سه سال پیش تلویزیون ایران مصاحبهای را با یک جوان اروپایی مسیحی که تازه مسلمان شده بود و الیاس اسلام نام داشت پخش کرد.
پایاننامه دکتری او در مورد کشف قاره آمریکا قبل از کلمب به دست مسلمانان بود.
دانشگاه با این عنوان مخالفت و او را مجبور به انتخاب عنوان دیگری کرد.
آیا شما در این زمینه هم که مربوط به دوره اسلامی میشود نه قبل از اسلام اطلاعاتی دارید؟
خیر، اطلاعی ندارم.
اما بسیار امکان دارد چنین باشد.
مثلا یکی از محققان در مورد ساسانیان و اعراب مطالبی نوشتهاند و برایشان جالب بود که من این نسبت را به هخامنشیان دادهام.
ایشان ایراد گرفتند که پیش از اسلام فنیقیها به آمریکا رسیدند و من پاسخ دادم که فنیقیها جزء امپراتوری ایران بودند.
هرودوت میگوید:
فنیقیها 300 کشتی داشتند که در اختیار ایران گذاشتند و زیر پرچم ایران زندگی میکردند.
|
محمد شاه
محمد شاه سومین پادشاه سلسله قاجار فرزند عباس میرزا ولیعهد فتحعلیشاه بود که پس از مرگ پدر و در زمان حیات فتحعلیشاه به ولیعهدی منصوب گردید.
همین که خبر مرگ فتحعلیشاه در تبریز به محمد میرزا رسید در همان شهر تاجگذاری کرد، سپس با سپاهیان خود از تبریز به طرف تهران حرکت نمود.
در نزدیکی پایتخت با سپاهیان سلطان علی میرزا ظل السلطان عموی خود روبرو شد.
ولی لشکریان ظل السلطان به زودی شکست خورده و متلاشی شدند.
در ضمن یکی دیگر از عموهای محمد شاه یعنی حسنعلی میرزا فرمانفرما در شیرزا خود را پادشاه خواند، ولی قوای محمد شاه سپاهیان او را در جنوب قمشه در هم شکستند.
شکست در جنگ و تحریکات انگلیسیها و بروز طاعون و وبا در ایران و عدم کفایت حاج میرزا آقاسی در مقابله با این مشکلات، هرج و مرج و آشفتگی شدیدی در ایران بوجود آورد و در این میان خود محمد شاه که علیل و مریض بود در سال 1226 هجری شمسی پس از چهارده سال و سه ماه سلطنت در سن 43 سالگی در گذشت.
وی به هنگام مرگ 9 اولاد داشت که پنج تن آنان پسر و چهار تن دختر بودند.
در میان زنان محمد شاه مهد علیا از زنان مقتدر دربار و در امر عزل و نصب افراد دخالت کامل داشت و در اداره امور مملکت اعمال نفوذ میکرد.
او دارای یک پسر و یک دختر بود که اولی ناصرالدین میرزا ولیعهد محمد شاه که پس از مرگ پدر به پادشاهی رسید و دومی ملک زاده عزت الدوله که بعدها به همسری میرزا تقی خان امیر کبیر درامد.
تصویر محمد شاه قاجار در روز تاجگذاری
محمد شاه در دوران میانسالی
الماس دریای نور که زمانی بر بازوی محمد شاه بود
سردوشیهایی از الماس و مروارید که محمد شاه از آن استفاده میکرد
حاج میرزا عباس آقاسی ایروانی صدراعظم محمد شاه
میرزا ابوالقاسم قائم مقام فراهانی وزیر عباس میرزا نایب السلطنه و صدراعظم محمد شاه قاجار
چند تن از شاهزادگان قاجار در مراسم جشن عروسی در منزل عضدالملک
عبدالصمد میرزا از فرزندان محمد شاه
یک سرباز ایرانی در زمان محمد شاه
میرزا تقی خان امیرکبیر، داماد محمد شاه و همسر عزت الدوله
مهد علیا
ناصرالدین شاه در دوران جوانی
عزت الدوله دختر محمد شاه و همسر امیرکبیر
|
ابوریحان بیرونی در خانه یکی از بزرگان نیشابور میهمان بود از هشتی ورودی خانه ، صدای او را میشنید که در حال نصیحت و اندرز است.
مردی به دوست ابوریحان میگفت هر روز نقشی بر دکان خود افزون کنم و گلدانی خوشبوتر از پیش در پیشگاهش بگذارم بلکه عشقم از آن گذرد و به زندگیم باز آید.
و دوست ابوریحان او را نصیحت کرده که عمر کوتاست و عقل تعلل را درست نمیداند آن زن اگر تو را میخواست حتما پس از سالها باز میگشت پس یقین دان دل در گروی مردی دیگر دارد و تو باید به فکر آینده خویش باشی.
سه روز بعد ابوریحان داشت از دوستش خداحافظی میکرد که خبر آوردند همان کسی که نصیحتش نمودید بر بستر مرگ فتاده و سه روز است هیچ نخورده.
میزبان ابوریحان قصد لباس کرد برای دیدار آن مرد ، ابوریحان دستش را گرفت و گفت نفسی که سردی را بر گرمای امید میدمد مرگ را به بالینش فرستاده.
میزبان سر خم نمود.
ابوریحان بدیدار آن مرد رفته و چنان گرمای امیدی به او بخشید که آن مرد دوباره آب نوشید.
میگویند:
چند روز دیگر هم ابوریحان در نیشابور بماند و روزی که آن شهر را ترک میکرد آن مرد با همسر بازگشته خویش ، او را اشک ریزان بدرقه میکردند
|
جمشید از قدرتمند ترین پادشاهان اسطورهای درفرهنگ ایران زمین است که به ایجاد نظام طبقاتی و جامعه مدنی پرداخت ومردم را با مشاغل شهری مانند نساجی ، خیاطی ، معماری ، پزشکی ، صنعتگری ، کشتیرانی و استخراج سنگهای قیمتی آشنا کرد.
جمشید در تمام ملتهای منطقه جایگاه ویژهای دارد.
برای نمونه در بسیاری از کتب تاریخ عربی بارها به نیکی و درستی از وی یاد شده است.
نسبت دادن شهر پارسه داریوش شاه به نام تخت جمشید از دیگر نمونههای بزرگی و شکوه اوست.
جشن نوروز یادگار روز تاجگذاری اوست که به دو بخش نوروز عامه و خاصه تقسیم میشود.
از اقدامات دیگر جمشید ، تقاضای جاودانگی برای نوع بشر است که مورد پذیرش اهورا مزدا واقع شد.
ساختن ورجمکرد بهشت زمینی نیز برای بقای نسل انسانها پس از یخبندان مهر کوشان بود که از کارهای دیگر اوست.
جمشید با داشتن قدرتی بی پایان و ملتی سالم و جاودان دچار غرور شد و این موفقیتهای یزدانی را به خود نسبت داد.
از این رو دچار خشم الهی گشت و فره ایزدی از او دور شد.
و به جای وی پادشاهی سفاک از عربستان به نام ضحاک بر تخت نشست که سالها مردم را آزار و شکنجه داد تا این که یکی از نوادگان جمشید به نام فریدون به پشتیبانی کاوه آهنگر قدرت را به دست گرفت و ضحاک را به فرمان سروش در کوه البرز زندانی ساخت.
لایههای اجتماعی زمان جمشید را احیا کرد و به گسترش قلمرو سلطنتی خود از ایران به توران و روم پرداخت.
او جشن مهرگان را به عنوان روز جلوس خود پایه گزاری کرد وی پیرو آیین مهر یا میترائیسم بود.
فریدون پس از مدتی پادشاهی ، محدوده فرمانروایی خود را بین سه پسرش ایرج و سلم و تور تقسیم کرد اما سلم و تور بر اثر حسادت ، ایرج را کشتند زیرا خواستار ایران جایگاه فرمانروایی او بودند.
بعدها فرزند ایرج ، منوچهر انتقام پدر را گرفت و پادشاهی ایران بزرگ را عهدهدار شد.
واژه جمشید به معنای دو قلوی درخشان است زیرا وی با خواهرش جمک یمک در پهلوی همزادان اولیه بودند.
در سانسکریت یه مه نام نخستین مرد و پادشاه جهان مردگان است.
کزازی، 1385 262 پدر جمشید اولین سازندة نوشابة آیینی هوم است.
شاید پیوند جمشید با شراب از این موضوع سر چشمه گرفته باشد.
جام جم، جامی بود که افلاک و ستارگان روی آن نقش شده بود و به کمک آن آینده را پیشبینی میکردند.
اما برخی تعبیرات دیگری دارند مثلا جام جم را همان مناره اسکندریه میدانند بعضی نیز جام جم را آب که مایة حیات رنگارنگ جهان است تصور کردهاند و گروهی آن را نفس انسان کامل دانستهاند که نشان دهندة واقعیات هستی است.
رک:
اینترنت
جمشید همانند دیگر پادشاهان ایران باستان، موبد و حافظ آیینها بود.
اقدامات جمشید شاه
1 ایجاد چهار طبقة اجتماعی موبدان، سپاهیان، کشاورزان، صنعتگران که به ترتیب با نامهای آتورنیان، تیشتاریان، پسو یی، اهتوخوشی در شاهنامه از آنها یاد شده است.
رک:
شاهنامه ج1 ابیات 374 387
2 کشف جواهرات 1 395 397 و ساخت عطریات 1 398 399 ، ساخت سلاحهای جنگی 1 365 369 ، نساجی و خیاطی 1 370 372 ، معماری 1 391 394 ، پزشکی 1 399 ، کشتیرانی 1 401
3 تاج گذاری و استخدام دیوان برای بردن تخت وی به آسمان.
این کار در نوروز انجام شد.
مردم پس از تشکیل جامعه مدنی، جمشید را به عنوان پادشاهی محبوب گوهر باران کردند و این رسم از آن روزگار به یادگار ماند:
رک:
کزازی، 1385 262 271
چو خورشید تابان میان هوا
نشسته بر او شاه فرمانروا
جهان انجمن شد بر تخت اوی
شگفتی فرومانده از بخت اوی
به جمشید بر گوهر افشاندند
مر آن روز را روز نو خواندند
سر سال نو هرمز فوردین
بر آسوده از رنج تن دل زکین
چنین جشن فرخ از آن روزگار
به ما ماند از خسروان یادگار
در جهان بینی زرتشتی هر ماهی نامی داشت و هر روز هم نامی، نام ماهها در روزها تکرار میشد.
هرگاه نام ماه و روز یکی میگشت، جشن میگرفتند.
از این رو تعداد اعیاد زرتشتی نسبت به ادیان دیگر بیشتر است.
در آن زمان تابستان بزرگ از نوروز یعنی آغاز بهار شروع میشد و زمستان بزرگ از آغاز پاییز مهر ماه و دو جشن بزرگ نوروز و مهرگان در این ایام برگزار میشد.
جشن نوروز به دو قسمت نوروز عامه و خاصه تقسیم میشد.
پنج روز، نوروز و مهرگان عامه بود و یک روز، نوروز خاصه.
رسمهای مهرگان و نوروز:
1 بار عام شاهان.
2 اهدای پول و لباس به مردم.
این جشنها در زمان هخامنشیان پایهگذاری شده است و چهار جشن معروف نیز مهرگان، تیرگان، فروردینگان و بهمنگان بودند رک:
رضی، هاشم، 1381
نوروز را در اصل میتوان جشنی آیینی دانست که در پنج روز آخر اسفند و پنج روز اول فروردین، فرهوشیها، هال یعنی روح مردگان به دیدار زندگان میآیند و مراسم خانه تکانی، جشن و شیرینی و دید بازدیدهای عید به همین علت برگزار میشود اما جشن نوروز به شکل امروزی موجود نبود
رک:
کزازی، 1385، ج1 271
4 ساختن ورجمکرد بهشت زمینی که برای باقی ماندن نسل بشر پس از سرمای مهرکوشان به فرمان اهورامزدا ساخته شد.
این کار جمشید با طوفان و کشتی نوح قابل مقایسه است.
رک:
همان 269 و 309 311
5 تقاضای جاودانگی، سلامتی و جوانی برای مردم از آناهیتا خدای آب ، اشی خدای راستی و دروسپه.
رک:
همان 271
جمشید بزرگترین پادشاه پیشدادی و دارای بیشترین فره ایزدی است.
او تنها کسی است که قبل از زردشت، رودررو با اهورامزدا سخن میگوید و به وی پیشنهاد پیامبری میشود اما جمشید فقط سرپرستی گیتی را میپذیرد و از اهورامزدا صور و تازیانهای میگیرد.
در این مدت نسل بشر در کمال سلامتی رو به افزایش بود و جمشید با استفاده از دادههای اهورا، سه بار زمین را گسترش داد تا به اندازة کافی برای مخلوقات وسعت پیدا کند.
فرمانروایی وی نهصد سال به طول انجامید و از نظر نمادی نشانة سه کوچ بزرگ آریایی است.
سالهای بی مرگی، سلامتی و اطاعت مردم، جمشید را شاد و مغرور ساخت، از این رو خود را در هنر با خداوند برابر فرض کرد و بر اثر این سرکشی، فره ایزدی هاله اثیری، اورا که همان نور تأیید الهی است از او دور شد و این کار در سه مرحله به صورت پرندهای که از وی جدا میشد، انجام گرفت.
فره به ترتیب به مهر، فریدون و گرشاسب رسید.
رک:
کزازی، 1385، ج1 272 273؛
صفا،ذبیح الله 1379 427 به بعد؛
دایرة المعارف فارسی، ج 1، 1381 747؛
لغتنامه دهخدا، ج 5 زیر نظر محمد معین و جعفر شهیدی ستون 3 7855
ماجرای جمشید و ضحاک
در همان زمان در عربستان پادشاهی بخشنده به نام مرداس میزیست.
پسرش ضحاک به دستیاری اهریمن پدر را در چاه انداخت و خود پادشاه شد.
این شخصیت اسطورهای در ریگ ودا به صورت ماری نمادین و اسطورهای یا سه سر به نام داسا ظاهر میشود که پهلوان هندی به نام شریتا او را از پای در میآورد.
اژی داهاکای اوستایی نیز ماری سه سر و شش چشم است که فریدون، پهلوان ایرانی آن را میکشد.
در اسطورههای یونانی نیز پهلوان بزرگ، هراکلس پتیارهای سه سر به نام گرینئووس geryoneus را از پای در میآورد که میتواند همتای یونانی، داسا و داهاکا باشد.
شاید اژی داهاکای اوستایی با قوم داها که دشمن آریائیان بودند در آمیخته و اسطورة دهاک ماردوش را پدید آورده باشد.
رک:
کزازی، ج1، 1385 276 277
اهریمن پس از آلودن دست ضحاک به خون پدر و بر تخت نشاندن او، آشپز وی شد و با تهیة عذاهای گوشتی که خوردن آن در جهان بینی ایران باستان نوعی گناه و تقویت نیروهای اهریمنی است وی را پروراند، ضحاک از صرف غذاهای لذت بخش خشنود بود و اجازه داد شیطان به نشانة قدردانی شانههای او را ببوسد و همین سبب رویش دو مار از کتفهای او شد.
اهریمن بار دیگر به شکل طبیعی درامد و دستور داد مغز سر انسانها را غذای ماران سازند تا آرام گیرند و هدف او از این پیشنهاد در واقع، نابودی نسل بشر بود.
با دور شدن فر ایزدی از جمشید، گمراهی و هرج و مرج در ایران آغاز شد و فرمانروایان محلی به دنبال یافتن شاهی مقتدر به ضحاک، پیشنهاد فرمانروایی ایران را دادند او نیز به سرعت پذیرفت پس از این واقعه، جمشید پنهان شد و پس از صد سال توسط یکی از دستیاران اهریمن به نام سپیتیور کشته شد.
ضحاک چهل سال قبل از سرنگونی حکومت هزار سالهاش خواب دید که سه نفر به او حمله کرده و شخص جوانی از بین آنها، وی را به بند میکشد.
پس شتاب زده خواب را با اخترشناسان در میان گذاشت و آنها زایش فریدون را به ضحاک خبر دادند.
از آن پس ضحاک آرام نداشت و در جستجوی فریدون بود.
پدر فریدون، آبتین خوراک ماران ضحاک شد.
مادرش فرانک، فریدون را به مزرعهداری سپرد تا با گاو خود برمایه فریدون را پرورش دهد.
آنگاه به الهام الهی وی را به عارفی ساکن در کوه سپرد.
فریدون در شانزده سالگی از ماجرای زندگی خود آگاه شد.
از طرفی ضحاک برای آرامش وجدان، استشهاد نامهای تنظیم کرد که مردم و درباریان به عدالت او گواهی دهند.
اما کاوه آهنگر به قصر آمد و با فریاد اعتراض، کاغذ را زیر پا له کرد زیرا هیجده پسرش را در راه مارهای ضحاک از دست داده بود.
اگر چه ضحاک سعی کرد با برگرداندن پسر کوچک کاوه از او دلجویی کند ولی کاوه بلافاصله پس از خروج از قصر، پیشبند آهنگری خود را بر سر چوبی بست و به صورت پرچم کاویان دراورد و دست به شورش زد.
مردم با او متحد شدند و به سوی فریدون رفتند و به رهبری وی از اروندرود گذشتند و قصر ضحاک را تسخیر کردند.
در آن زمان ضحاک به هند رفته بود تا خود را در استخر خون بشوید که شاید از این طریق، فال اخترشناسان خنثی شود.
فریدون از فرصت استفاده کرد و تخت قدرت را به دست گرفت و همسران ضحاک ارنواز و شهرناز را که خود از تبار پادشاهان ایرانی بودند اختیار کرد.
ضحاک به وسیلة وزیر خود کندرو از این خبر تلخ آگاه شد.
برای مبارزه به کاخ آمد اما فریدون او را دستگیر کرد.
در همان لحظه سروش نزد فریدون آمد و به او توصیه کرد که فقط ضحاک را در البرز کوه به بند کشد زیرا اگر او را بکشد، سال اسطورهای به پایان خواهد رسید در حالی که هنوز زمان آن فرا نرسیده و مرگ ضحاک در آینده به دست گرشاسپ خواهد بود.
رک:
ج1 ب 551 1063؛
کزازی، 1384، ج 1 صص 286 324
لازم به توضیح است که سال اسطورهای در عقاید ایران باستان به چهار سه هزاره تقسیم میشود:
1 آفرینش بالقوه و مینوی
2 بندهشن:
آغاز آفرینش سرشار از پاکی.
3 گومیچشن:
دورة هجوم اهریمن به سرزمین نور و پاکی و آمیخته شدن بدی با آن.
4 ویچارشن جدایی:
آفرینش آلوده به پاکی میگراید.
در این زمان، سوشیانت موعود زرتشتی ظهور کرده و دنیا را از آلودگی نجات میدهد.
رک:
کزازی، میر جلال الدین، مازهای راز
اقدامات فریدون
1 شکست دادن و به بند کشیدن ضحاک، بزرگترین نماینده اهریمن که میخواست فرة ایزدی و فرمانروایی هفت کشور را به دست آورد.
ج1 ب 1025، 1039، 1041
2 سامان دادن به جامعه و احیای لایههای اجتماعی زمان جمشید ج1 ب 1055 1057
3 گسترش قلمرو سلطنتی از ایران به توران و روم در طی پانصد سال پادشاهی ج1 1074
4 پاک کردن جهان از بدی و نابخردان ج1 ب 1067 1068 و 1107 1108
5 بر پایی جشن مهرگان:
تاجگذاری فریدون در روز هرمزد از ماه مهر بود:
به روز خجسته سر مهر ماه
به سر بر نهاد آن کیانی کلاه
جشن مهرگان از بزرگترین جشنهای ایرانی است.
رک:
کزازی، میر جلال الدین، 1384 ج1 324 به بعد
برخی این روز را روز به زنجیر کشیده شدن ضحاک میدانند و برخی روز گسترش زمین اینترنت
شانزدهم مهر ماه روز مهر بود.
آیین مهر فریدون که معتقد به بغ مهر است بعدها با میترائیسم درامیخت و پیشوای آن مهر، شصت سال پس از حمله اسکندر به ایران از ناهیدزاده شد به این آیین در ایران اشکانی و روم گسترش یافت و پس از رواج مسیحیت وارد فرهنگ دینی آنان شد و بسیاری از باورهای مسیحی از این کیش گرفته شده است.
علاوه بر آن میترائیسم در مجامع صوفیان اثری عمیق به جانهاد.
میترا خدای نژاد هند و ایرانی در هزار و چهار صد سال قبل از میلاد است.
رک:
کزازی، میر جلال الدین، 1385، ج 1 325
فریدون خود دارای آیین میترائیسم است در شاهنامه دو بار به این موضوع اشاره شده است:
1 احترام و نماز بردن به خورشید هنگام رفتن به جنگ ضحاک:
فریدون به خورشید بر برد سر
کمر، تنگ بستش به کین پدر
2 تاج گذاری در ابتدای مهر ماه:
فریدون چو شد بر جهان کامکار
ندانست جر خویشتن شهریار
به رسم کیان، تاج و تخت مهی
بیاراست، با کاخ شاهنشهی
به روز خجسته، سر مهر ماه
بر سر بر نهاد آن کیانی کلاه
میروشن و چهره شاه نو
جهان نو ز داد و سر ماه نو
پرستیدن مهرگان، دین اوست
تن آسانی و خوردن آیین اوست
فریدون در دوران فرمانروایی خود صاحب سه پسر میشود و پس از رسیدن آنها به بهار جوانی، دختران شاه یمن را برایشان خواستگاری میکند.
شاه پس از امتحاناتی سخت آنان را میپذیرد و پسران و عروسان به ایران میآیند.
فریدون در هنگام ورود آنها به شکل اژدهایی ظاهر میشود.
تا شجاعت فرزندان خویش را بیازماید.
پسر بزرگ از برابر او فرار میکند.
وسطی به اژدها تیر میزند و پسر کوچک سرسختانه میایستد و به اژدها اعلان جنگ میدهد.
فریدون پس از دریافت میزان مقاومت آنها به شکل طبیعی بر میگردد و از پسران و عروسان، استقبال میکند و آنها را نامگذاری نامزد میکند سنت جالب توجه دران زمان این بود که نامگذاری فرزند پس از ازدواج صورت میگرفت
فریدون، فکر میکند مسئولیت پدری را انجام داده و خوشبختی را برای شاهزادگان فراهم ساخته است اما وقتی از اخترشناسان، طالع آنها را میپرسد، آیندهای پر هرج و مرج را میبیند از این رو فریدون تصمیم میگیرد تا زنده است قلمرو خود را بین سه پسر تقسیم کند.
روم و غرب را به سلم، پادشاهی ترکان و چین را به تور و ایران و یمن هاماوارن را به ایرج میدهد.
پس از سالها سلم، دچار تفکری شیطانی میشود و ادعا میکند به او ظلم شده چرا که ایران، سرزمین بهتر به پسر کوچتر ایرج تعلق گرفته است.
از این رو با تور متحد شد و اعلان جنگ داد.
فریدون وقتی این خبر را شنید آنها را نصیحت کرد و ایرج پس از مشورت با پدر برای مسالمتجویی نزد آنان رفت و حاضر شد حتی پادشاهی خود را برای جلب رضایت پدر و جلوگیری از خونریزی رها کند اما تور که سرشار از خشم و کینه بود، با صندلی زرین بر سر ایرج کوفت و او را کشت و سرش را نزد فریدون فرستاد.
فریدون ناباورانه با مرگ پسر مواجه شد و دردمندانه شیون و نفرین سرداد و آرزوی انتقام کرد.
دختر ایرج پسری به نام منوچهر پورپشنگ آورد.
سلم و تور دریافتند که وی انتقام خون پدر را خواهد گرفت از این رو ابتدا با فریب و سپس با حمله به ایران خواستند او را از بین ببرند اما منوچهر به یاری سپاهی از جانب فریدون، هر دو را از پای دراورد و پادشاهی ایران از فریدون به او منتقل به او منتقل گشت
|
استاد مدیریت دانشگاه شریف:
نیاکان ما در دانش مدیریت، آگاهیهایی داشتند که هنوز فهم نکردهایم خبرنگار امرداد شهداد حیدری:
برای آنکه دریابیم دانش نیاکان ما چه مایه گسترده و ژرف بوده است، نیاز به پژوهشهای بسیار داریم.
ما تنها سرنخها را یافتهایم.
در حالیکه اگر بهدرستی میدانستیم مانتره پزشکی چیست، چه بسا میتوانستیم روانپزشکی امروز جهان را دگرگون کنیم.
اگر اندکی از دانش گیاهشناسی نیاکانمان را شناخته بودیم، شاید میتوانستیم به دوران درخشان پزشکی کهن ایران بازگردیم.
نیاکان ما در دانش مهندسی و مدیریت آگاهیهایی داشتند که ما حتا آغاز به فهمیدنشان نکردهایم.
آنها راهی را رفتهاند که ما از آن گم شدهایم.
در این گمشدگی، گنجهای گرانبهای خود را از دست دادهایم و پناه به باخترزمین بردهایم.
آنچه داشتیم و اکنون از دست دادهایم، واقعی بود و آنچه اکنون با پیروی از باخترزمین به دنبال آن هستیم، خیالات است.
دانش و بینش نیاکان عنوان سخنرانی مهران سپهری، استاد دانشگاه، بود.
آنچه بازگو شد، بخشی از آن سخنرانی بود.
سپهری در آغاز به جایگاه خردورزی در دین زرتشتی اشاره کرد و گفت:
در اورمزد یشت خداوند، رایومند و خروهمند نامیده شده است.
این نکته اهمیت و جایگاه خرد، دانش و اندیشه را میرساند.
اشوزرتشت نیز در گاتها، میگوید که اورمزد، دانایی و خرد و آگاهی است.
خدای زرتشت، خدای خرد است.
خدایی که اشا را آفرید و به او اندیشهی نیک داد.
چنین خدایی، میگوید بیندیشید و برگزینید.
از سوی دیگر، در گاتها همواره دانش و بینش در کنار هم آمده است.
از اینرو، دانش و دین از هم جدا نیستند.
در یتا اهو هم چنین آمده است که آن هنجار هستی که بر کشور فرمان میراند، بر روان و سرشت و دین انسان نیز شهریاری میکند.
بازشناخت دو مفهوم دانش و بینش
سپهری سپس به بازشناخت دو مفهوم دانش و بینش پرداخت و افزود:
دانش چکیدهی آگاهیهایی است که حقیقت را به ما میشناساند.
اما این که با دانش بدست آمده چه کنیم؟
به بینش و اندیشهی ما بستگی دارد.
ما در جهان کنونی از دادهها و آگاهیهای بسیاری برخورداریم.
گاه این دادهها آنچنان فراوان است که در آن غرق میشویم.
تا زمانی که نتوانیم این آگاهیها را گروهبندی و نتیجهگیری کنیم، به دانش نمیرسیم.
چنین دانشی را در هرجای جهان میتوان داشت.
چون مسالهای علمی است.
اما بینش، نگرش است و راهکار و اندیشه.
بینش نیازمند تربیت است.
ترکیب دانش و بینش، خرد خواهد شد.
چه بسا ما چنان آگاهیهای گستردهای داشته باشیم که بتوانیم کتابها بنویسیم و کتابخانهها برپا کنیم.
اما هنگامی دانش کتابها و کتابخانهها ارزش خواهد داشت که همراه با بینش باشد.
در کنار این دو، منش جای دارد.
بینش، نگرش و جهت اندیشه است؛
اما منش، رفتار است.
روش را هم باید به آنها افزود.
مهارت و فناوری را روش میگویند.
اگر انسان بخواهد به تعادل برسد، باید دانش، بینش، منش و روش را با هم داشته باشد.
به سخن سپهری، اگر دانش و بینش با هم باشند، انسان میتواند به مانتره دست یابد.
یعنی آن چیزی که خدا سرچشمهی:
منشا آن است و اشوزرتشت آن را ستایش میکند.
در چنین راهی، تنها نیستیم.
خداوند اشا را آفریده است که هنجار هستی است.
ورای آن، وهومن است.
بینش زرتشت، برپایهی وهومن است.
اما دئنا و وجدان را در منش داریم.
در روش نیز آموزه و رتو:
پیشوای روحانی را خواهیم داشت.
اگر منش و بینش را جلو ببریم، فرهنگ پدید خواهد آمد؛
اگر منش و روش را بکار بگیریم، هنر بدست میآید.
روش و دانش نیز پدید آورندهی صنعت است.
جهان ما به همهی اینها نیازمند است.
از زمان اشکانیان،سکههای نقره را آبطلا میدادیم سپهری در ادامه به دستاوردی که نیاکان ما در پرتو دانش و بینش بدان رسیده بودند، اشاره کرد و افزود:
سخن گفتن دربارهی دانش نیاکانی، همانند آن است که بخواهیم دربارهی مفاهیمی چون ادبیات و هنر سخن بگوییم.
چنین سخنی، گستره و دامنهی بسیار خواهد داشت.
دانش نیاکانی ما به همان اندازه پهناور است.
تنها میتوان گذرا به نمونههایی اشاره کرد.
بسیاری از صنایعی که امروزه در جهان بهکار میرود، ریشه در ایران دارد.
سکههای طلایی از زمان اشکانیان یافتهاند که زیر آنها نقره بوده است.
یعنی ایرانیان آن روزگار میتوانستند سکهها را آب طلا بدهند.
در شهر 7 هزارسالهی جیرفت، تنگهایی پیدا کردهاند که همانند آن در چین نیز بهدست آمده است.
پیداست که در جیرفت تولید انبوه داشتهاند و با سرزمینهای دوردستی همانند چین داد و ستد میکردند.
این را هم میتوان دریافت که آنها از چه اقتصاد پیچیده و پیشرفتهای بهره میبردهاند.
باز در زمان اشکانی از مرد اقتصاددانی به نام آرتادخت نام برده شده است که وزیر دارایی اردوان چهارم بود و سامانهی مالیات، درامد و خرج و بودجه را پدید آورده بود؛
یعنی روشی که هنوز هم بهکارگیری درست آن برای ما دشوار است.
چشم و دندان مصنوعی
سپهری آنگاه افزود:
نیاکان ما از دانش ژنتیک آگاهی داشتند.
چندین گونه دانش پزشکی را میشناختند و میدانستند که چگونه بیماریها پدید میآیند.
شگفت است که میدانستند ویروس چیست.
از همینرو بیماران را قرنطینه میکردند.
یک گونه پزشکی به نام داد پزشکی داشتند که پزشکی قانونی بوده است.
در شهر سوخته اسکلتی پیدا شده که چشم و دندان مصنوعی داشته است.
در آن زمان الکل را نمیشناختند، اما نزدیکترین ماده به الکل را کشف کرده بودند.
جهان کنونی، تازه به این اندیشه رسیده است که داروهای شیمیایی زیانآور هستند.
پس به گیاهپزشکی روی آورده است.
یعنی همان دانشی که نیاکان ما از آن سود میجستند.
در وندیداد از پزشکانی نام برده شده است که برای درمان بیماریها، دارو بهکار نمیبردند و دست به مانتره پزشکی میزدند.
یعنی خواندن مانتره سخن اندیشهبرانگیز گاتها.
وندیداد بارها از پاکی و راستی سخن میگوید و در کنار آن از روش و قانون سخن به میان میآورد.
قانونهایی که چه بسا از قانونهای کنونی باخترزمین پیشرفتهتر است.
زمین گرد است سپهری سپس از دانش و صنعت شیشهسازی، ساخت آسیابهای بادی، کاریزهای فراوان که شاهکار دانش آبیاری ایران است، بناهی خشت و گلی که تاق داشتهاند و از اینرو تاکنون پایدار ماندهاند، سخن گفت.
همهی این دانشها را در نزد ایرانیان کهن میتوان یافت.
به همینگونه از گچبریهای شگفتآور ساختمانهای ایرانی میتوان یاد کرد که بیش از 2500 سال از ساخت آنها میگذرد.
دانش کشاورزی و آبیاری ایرانیان نیز نمونهوار بوده است.
آنها توانایی سدسازی داشتند و از دانشهایی چون ستارهشناسی برخوردار بودند.
از اینرو میدانستند که زمین گرد است.
سپهری در پایان گفت:
نخستین انجمن پادشاهی را ایرانیان در زمان خشایارشا داشتهاند.
در روزگار اشکانیان نیز مجلس مهستان داشتهایم.
اندرزنامهای از آدربادمهراسپندان در روزگار ساسانیان نوشته شده است که آموزههای آن برگرفته از گاتها است.
امروزه دانش و بینش را استراتژی و راهبردهای زماندار:
طولانی مدت مینامند.
چنین راهبرد و استراتژیی را در سرگذشت کورش بزرگ میبینیم.
او نخستین منشور حقوق بشر را نوشت و زنان را با مردان برابر دانست.
او نمیتوانست یکباره به چنین بینشی دست یافته باشد، مگر آنکه فرهنگ و دانشی پیش از او بوده است.
کوروش برخاسته از آن فرهنگ است.
این سخنرانی در پسین یکشنبه 11 تیرماه، در بنیاد فرهنگی جمشید جاماسیان، انجام شد
|
گردش زمین به دور خورشید و کروی بودن آن، اگر چه امروز موضوعی شناخته شدهاست و همگان به آن باور دارند، اما تا چند صد سال پیش از نظر اروپاییان یک موضوع ناشناخته بود و آنها زمین را ثابت میپنداشتند که خورشید به گرد آن میگردد.
آنان به دلیل نااشنا بودن با کتابها و منابع دینی و علمی دیگر نقاط جهان فکر میکردند که برای نخستین بار گالیله توانسته است این موضوع را کشفکند و این اشتباه را برطرف سازد.
در حالی که چند هزار سال پیش از آن در اوستا به این موضوع اشاره شدهاست.
در کتاب مقدس اوستا چندین بار از گرد بودن زمین و گردش آن گفتوگو شده و آن را با کلمه سکارنا به معنی گرد و گردنده و گوی مانند بودن بیان داشتهاست.
همچنین در آبانیشت قطعه 38 آمدهاست که:
نریمان گرشاسب آرزو کرد که در روی این زمین فراخ و گرد و گردنده دور کرانه بتازد و بر دشمن چیره شود
و نیز در قطعه 95 مهریشت، از مهر یاد شده و آمدهاست که:
مهر در هر غروب و آغاز شب به روی کرهزمین میآید و دو کرانه این زمین فراخ گرد و گردنده دور کرانه را میپیماید.
حتی فردوسی که تقریبا 500 سال پیش از گالیله میزیسته نیز در شاهنامه به گرد بودن زمین اشاره کرده است:
جهان پر شگفت است و تن هم شگفت نخست از خود اندازه باید گرفت
دگر آن که این گرد گردان سپهر همی نو نمایدت هر روز مهر
این مسئله شناخت دیرینه ایرانیان از گیتی و زمین را به خوبی نشانمیدهد.
ایرانیان حتی مدارهای نیمروزی نصف النهار به دور زمین طراحی نموده بودند و مرکز شروع آن شهر نیمروز که اکنون یکی از شهرهای افغانستان است بود که امروز استعمارگران غربی به جای شهر نیمروز از گرینویچ به عنوان مرجع زمان یاد میکنند.
فرتوری از مجسمه نقرهای شاپور دوم ساسانی ، که جهان را با مدارهایش بر روی تاجش میبینید
|
بهار سال 728 پیش از میلاد بود جهان در تب و تاب ایجاد و زایش بزرگترین تمدن تاریخ خویش قرار داشت.
سواران بسیاری به سوی هگمتانه روان بودند همه بر این باور که باید دست در دست یکدیگر کشوری یگانه را بنا نهند.
در این بین جوانی خوش سیما و بلند نظر نگاه همه ریش سفیدان را شیفته خود ساخته بود همه ایمان داشتن او میتواند چنین کار بزرگی را به سامان برساند.
دیاکو از تیره ماد یکی از سه تیره ایرانی پارت ، ماد و پارس بود مردم او را به خردمندی و دادگستری میشناختند و برای بر طرف شدن دعاوی بزرگ خویش از او کمک میخواستند.
ریش سفیدان سه تیره آریایی در فصل رویش شقایقهای سرخ ، دیاکو نخستین فرمانروای ایران را برگزیدند.
در آن مجلس دو زن هم در میان ریش سفیدان و بزرگان بودند که هر دو از تیره پارت و پهلوی بودند سه روز پس از انتخاب دیاکو به فرمانروایی از نزدیک با او دیدار کردند و به او گفتند در آشور زنان تحت فشار سارگون سارگن هستند و هیچ حقی ندارند آیا تو هم به آن راه خواهی رفت که اگر اینطور باشد دوستی میان ما نیست دیاکو با وجود جوانی گفت ایران سرزمین آزادگان خواهد بود در آزادگی و وارستگی هر که بلندتر باشد میدان بزرگتری در اختیار خواهد داشت.
دیاکو 53 سال پادشاهی کرد و همه در او دادگستری و گذشت را به نیکی دیدند چنانچه ارد بزرگ اندیشمند نام آشنای کشورمان میگوید:
خود را برای پیشرفت مردم ارزانی دار تا مردم پشتیبان تو باشند.
دیاکو توانست با پادشاهی شایسته خویش پایه اتحاد جاودانه سه تیره بزرگ آریایی ایران را بریزد که امروز همه ما به این همبستگی افتخار میکنیم
|
برگردان به پارسی:
پارسیان از نظر وسعت و ممالک و فزونی نیرو بر همهی ملتها برتری داشتند و خود را برترین ذات بشری میدانستند و خود را آزادگان نام نهاده و اقوام دیگر را بندگان میشمردند.
چون دولتشان بر افتاد و عرب که نزد آنها دونپایهترین قوم جهان بود بر آنها مستولی گردید این امر بر آنها گران آمد و خود به مصیبت تحمل نشدنی روبرو یافتند و بر آن شدند که با راههای مختلف به جنگ اسلام برخیزند.
ولی هربار خدایتعالی حق را نصرت داد.
از جمله رهبران آنان ایرانیان سنباد مقنع استادسیس بابک و دیگران بودند.
در دومین سند نیز بابک خرمدین به صراحت پارسی خوانده شده است.
سعید نفیسی مینویسد 117 116:
سرزمینی که بابک خرم دین در آن سالها فرمانروایی داشته از سوی مغرب همسایهی ارمنستان بوده و بابک در ارمنستان نیز تاخت و تازهایی کرده است به همین جهت با شاهان ارمنستان رابطه داشته و تارخ نویسان ارمنی آگاهیهای چندی درباره وی دادهاند.
از آن جمله یکی از کشیشان وارداپت واردان یا وارتان که در 1271 میلادی و 670 قمری در گذشته در کتابی که بنام تاریخ عموم نوشته و از ماخذ پیش از خود بهرهمند شده است، مطالبی دربارۀ او دارد.
ارمنیان نام بابک را گاهی باب، گاهی بابن و گاهی بابک ضبط کردهاند.
وارتان در حوادث سال 826 میلادی و 211 قمری مینویسد:
درین روزها مردی از نژاد ایرانی به نام باب که از بغتات بغداد بیرون آمده بود بسیاری از نژاد اسماعیل ارمنیان در آن زمان به تازیان اسماعیلی و از اسماعیلینژاد میگفتند را به شمشیر از میان برد و بسیاری از ایشان را برده کرد و خود را جاودان میدانست.
در جنگی که با اسماعیلیان کرد به یکبار سی هزار تن را نابود کرد.
تاگغارخونی آمد و خرد و بزرگ را با شمشیر از میان برد.
مأمون هفت سال در سرزمین یونانیان خاک روم بود و دژ ناگرفتنی لولوا را گرفت و به بین النهرین بازگشت.
در این قطعه به صراحت به نژاد یعنی تبار ایرانی بابک خرمدین اشاره شده است.
شایسته است که گفتار این منبع را بیشتر شکافیم.
این منبع در سال 1919 میلادی به فرانسوی نیز برگردانده شده است و استاد نفیسی بخشهایی از آن را به فارسی از فرانسه ترجمه کرده است.
مشخصات اصل فرانسوی این منبع چنین است:
در کتاب یاد شده، قطعهی ارمنی مذکور چنین ترجمه شده است ص 119:
در زبان ارمنی پارسی را از دیرباز همانند امروز پارسیک میگویند که در ترجمه فرانسوی منبع نامبرده نیز بهPERSE ترجمه شده است، و در فارسی، استاد نفیسی همان ایرانی را گزینش کرده است.
گزارش این منبع همزمان ارمنی، سندی صریح و آشکار مبنی بر پارسیک در ارمنی یعنی پارسی که تلفظ پهلوی واژه پارسی است تبار بودن بابک خرمدین است.
بیگانهپرستان در برابر این دو سند صریح چیزی برای گفتن ندارند و حتا کوچکترین مدرکی نیز در دست ندارند که نشان دهد زبان آذربایجان در زمان بابک یا پس از زمان وی ترکی بوده است.
حتا تا 800 سال پیش نیز نمونه و اثری از این زبان در آذربایجان وجود نداشته است.
اما جالب است بدانید که دشمنان بابک غالبا مزدوران ترک خلیفه بودند:
اشناس ایتاخ بوغا و.
خود خلیفه معتصم هم ترکزاد بود یعنی مادرش ترک بود.
البته افشین، سرداری که بابک را دستگیر نمود، از آسیای میانه بود و تبار وی یا سغدی بوده است یا غیر ایرانی.
در این راستا بیشتر پژوهش نیاز است ولی به گمان این نگارنده زادبوم وی، اسروشنه، نیز در آن دوران، سده سوم ق.
، هنوز ترکزده نشده بود تا فرماندار آن منطقه نیز بخواهد ترک باشد.
نگارنده هنوز نظر قطعی در این مورد نمیتواند بدهد.
به هر رو، میبینید که جهالت و نادانی بیگانهپرستان تا به کجا رسیده است که با وجود چنین اسناد صریحی که بابک را ایرانی پارسی خواندهاند اینان گمان میکنند بابک ترک بوده و برای چیره ساختن زبان ترکی میجنگیده است!
در حالی که دشمنان بابک مزدوران ترک بودند و در حالی که زبان ترکی صدها سال بعد به وسیلهی زردپوستان آسیای میانهای مهاجر و مهاجم در آذربایجان گسترش داده شد.
کهنترین آثار ترکی نیز متعلق به مغولستان و سپس به زبان ایغوری مانوی هستند.
آشکار است که هیچ شباهتی میان این ترکهای اصیل و هممیهنان ترکزبان ولی غالبأ ایرانیتبار آذری وجود ندارد.
نامهای جغرافیایی زمان بابک:
ابن خرداذبه در کتاب المسالک و الممالک مسافت آبادیها را از اردبیل تا شهر بذ جایگاه بابک چنین معلوم کرده است:
از اردبیل تا خش به ضم خا و سکون شین هشت فرسنگ و از آن جا تا برزند شش فرسنگ پس از اردبیل تا برزند چهارده فرسنگ راه بود ، برزند ویران بود و افشین آن را آباد کرد، از برزند تا سادراسپ که نخستین خندق افشین آن جا بود دو فرسنگ پس از اردبیل تا سادراسپ شانزده فرهنگ بوده ، از آنجا تا زهرکش که خندق دوم افشین بود دو فرسنگ پس از اردبیل هیجده فرسنگ فاصله داشته است ، از آن جا تا دوال رود که خندق سوم افشین بود دو فرسنگ پس از اردبیل تا دوال رود بیست فرسنگ بوده است و از آنجا تا شهر بذ شهر بابک یک فرسنگ.
از این قرار از اردبیل تا بذ، شهری که بابک در آن مینشسته، بیست و یک فرهنگ راه بود.
سعید نفیسی بابک دلاور آذربایجان، ص 33 32
همهی این نامهای جغرافیایی یاد شده در این شرح، پارسی هستند:
اردبیل سادراسپ دوالرود بذ برزند خش و.
ابنخردادبه، جغرافینگار سدهی سوم هجری، شهرهای آذربایجان را چنین برمیشمارد:
مراغه، میانج، اردبیل، ورثان، سیسر، برزه، سابرخاست، تبریز، مرند، خوی، کولسره، موقان، برزند، جنزه، شهر پرویز، جابروان، ارومیه، سلماس، شیز، باجروان المسالک و الممالک، ص 120 119؛
همچنین:
ابنفقیه، مختصر البلدان، ص 128؛
ابنحوقل، صورة الارض، ص100 81
که باز بیشینه آنها ایرانی و برخی نیز آسوری و ارمنی هستند.
بابک هم در شهری به نام بلالآباد به دنیا آمده است که باز هم یک نام پارسی است.
نام پدر بابک را مرداس یک نام شاهنامهای ذکر کردهاند و نام مادرش را ماهرو.
نام استاد بابک هم جاویدان پور شهرک است.
میبینید که هیچکدام از این نامها ترکی نیستند.
بدیهی است اگر در آن دوران آذربایجان سرزمینی ترکنشین بود و مردمانی ترکزبان داشت، نامهای جغرافیایی آن و نام مردمان آن، مانند ترکمنستان، باید تماما ترکی میشد، که میبینیم چنین نیست، و این خود نکتهی ظریف دیگری است که ایرانی بودن زبان و تبار مردم آذربایجان و از جمله بابک خرمدین را اثبات و آشکار میکند.
فراگیر بودن و پراکندگی قیام خرمدینان و دین خرمدینان و دشمنان ترک بابک:
مولف مجمل فصیحی آغاز بیرون آمدن خرمدینان را در سال 162 مینویسد و میگوید:
ابتدای خروج خرمدینان در اصفهان و باطنیان با ایشان یکی شدند و از این تاریخ تا سنه ثلماثه 300 بسیار مردم به قتل آوردند
کار خرم دینان چنان بالا میگیرد که نظام الملک در کتاب سیاست نامه مینویسد:
چون سال دویست و هژده اندر آمد دیگر باره خرم دینان اصفهان و پارس و آذربایگان و جمله کوهستان خروج کردند.
ابن اثیر هم در تایید گزارش نظام المک در کتاب اللباب فی تهذیب الانساب مینویسد:
ترجمه از عربی در 218 بسیاری از مردم جبال و همدان و اصفهان و ماسبذان لرستان و جز آن دین خرمی را پذیرفتند و گرد آمدند.
و در همدان لشکرگاه ساختند.
بنابراین قیام بابک محدود به آذربایجان نبوده است.
ابن اسفندیار در تاریخ طبرستان میگوید:
مازیار بابک مزدکی و دیگر ذمیان مجوس را عملها داد و حکم بر مسلمانان، تا مسجدها خراب میکردند و آثار اسلام را محو میفرمودند
سپس درجای دیگر ابن اسفندیار میگوید:
من مازیار و افشین خیدر بن کاوس و بابک هر سه از دیر باز عهد و بیعت کردهایم و قرار داده بر آن که دولت از عرب بازستانیم و ملک و جهانداری با خاندان کسرویان نقل کنیم نفیسی، ص 57.
برخی میخواهند با استناد به نظام المک بابک خرمدین را مسلمان اسماعیلی معرفی کنند ولی کارشان باطل است زیرا نهتنها بیشینهی مطلق اسناد را نادیده گرفتهاند بلکه نظام الملک خود میگوید:
از این جا پیداست که اصل مذهب مزدک و خرمدینی و باطنیان همه یک است و پیوسته آن خواهند تا اسلام را چون برگیرند و به صراحت میان خرمدینان و باطنیان تفاوت قائل است و تنها چون هر دو بر دولت عباسیان میشوریدند آنان را متحد دانستهاند.
ابوالفرج بن الجوزی در کتاب نقد العلم و العلما اوتبلیس ابلیس میگوید:
خرمیان و خرم کلمه بیگانه است یعنی پارسی است درباره چیزی گوارا و پسندیده که آدمی بدان میگراید و مقصود ازین نام چیره شدن آدمی برهمهی لذتها.
و این نام لقبی برای مزدکیان بود و ایشان اهل اباحت از مجوس بودند.
ابن حزم میگوید:
والخرمیة أصحاب بابک وهم فرقة من فرق المزدقیة خرمیان یاران بابکاند و آن فرقهای از فرقههای مزدکیه است.
و در روضة الصفا آمده است:
آیین او بابک را خرم دینی است بلخی ، محمد بن خاوند شاه؛
روضه الصفا؛
تهذیب و تلخیص غباس زریاب ، تهران:
امیرکبیر ، چاپ دوم ، جلد اول ، 1375 ، ص463 و رضایی ، عبدالعظیم؛
تاریخ ده هزارساله ایران ، تهران:
اقبال ، چاپ دوازدهم ، جلد دوم ، 1379 ، ص 235 هرچند که از جزییات معتقداتاش آگاهی دقیقی در دست نیست، ولی آن چه مسلم است این است که خرم دینان افکار مزدکی در سر داشتند و به پاکیزگی بسیار مقید بودند و با مردمان به نیکی و نرمی رفتار میداشتند عبدالحسین زرینکوب:
تاریخ ایران بعد از اسلام، انتشارات امیر کبیر، 1379، ص 459؛
و به هرحال قیام بابک سرخ جامگان بر ضد ظلم و جور اعراب و غلامان ترک نژادشان که با رفتارهای نابهنجار خود مردم را به ستوه آورده بودند در سال 201 هجری آغاز گردید و بیش از بیست سال به طول انجامید.
ترکانی که کودکان را میربودند و وبه اصرار و التماس پدران و مادران توجهی نمیکردند حسینعلی ممتحن:
نهضت شعوبیه، انتشارات باورداران، 1368 ص 300 ، و به روز روشن ، زنان را به عنف به محلههای بدنام میکشیدند همان، ص300
برای کسب اطلاع بیشتر به این منبع مراجعه نمایید:
دشمنان ترک بابک:
معتصم خیلفهی ترکزاد، یعنی دارای مادری ترک و سرداران ترک معتصم:
ایتاخ بوغا اشناس.
گروهی بابک خرمدین و افشین را همپیمان دانسته و گروهی آن دو را از روز نخست دشمن دانستهاند.
افشین از آسیای میانه بوده است و تبارش ایرانی سغدی.
زبان آذربایجان
در زمان بابک زبان آذربایجان فهلوی آذری بوده است یعنی گویشی بازمانده از زبان پهلوی ساسانی که در آذربایجان بدان سخن گفته میشده است.
این گویش را در متون مختلف، پارسی چون زبان پهلوی را پارسیک میخواندند و دانشمندان هم امروز آن را پارسی میانه دانند ، آذری، فهلوی پهلوی و رازی یعنی منسوب به ری، که این اطلاق پیوستگی گویشهای منطقهی فهله را با هم نشان میدهد خواندهاند.
ابن ندیم در الفهرست مینویسد:
فأما الفهلویة فمنسوب إلی فهله اسم یقع علی خمسة بلدان وهی أصفهان والری وهمدان وماه نهاوند وأذربیجان وأما الدریة فلغة مدن المدائن وبها کان یتکلم من بباب الملک وهی منسوبة إلی حاضرة الباب والغالب علیها من لغة أهل خراسان والمشرق و اللغة أهل بلخ وأما الفارسیة فتکلم بها الموابدة والعلماء وأشباههم وهی لغة أهل فارس وأما الخوزیة فبها کان یتکلم الملوک والأشراف فی الخلوة ومواضع اللعب واللذة ومع الحاشیة وأما السریانیة فکان یتکلم بها أهل السواد والمکاتبة فی نوع من اللغة بالسریانی فارسی
اما فهلوی منسوب است به فهله که نام نهاده شده است بر پنج شهر:
اصفهان و ری و همدان و ماه نهاوند و آذربایجان.
و دری لغت شهرهای مداین است و درباریان پادشاه بدان زبان سخن میگفتند و منسوب است به مردم دربار و لغت اهل خراسان و مشرق و لغت مردم بلخ بر آن زبان غالب است.
اما فارسی کلامی است که موبدان و علما و مانند ایشان بدان سخن گویند و آن زبان مردم اهل فارس باشد.
اما خوزی زبانی است که ملوک و اشراف در خلوت و مواضع لعب و لذت با ندیمان و حاشیت خود گفتوگو کنند.
اما سریانی آن است که مردم سواد بدان سخن رانند.
مسعودی در التنبیه و الاشراف مینویسد:
فالفرس أمة حد بلادها الجبال من الماهات وغیرها واذربیجان إلی ما یلی بلاد أرمینیة وأران والبیلقان إلی دربند وهو الباب والأبواب والری وطبرستن والمسقط والشابران وجرجان وابرشهر، وهی نیسابور، وهراة ومرو وغیر ذلک من بلاد خراسان وسجستان وکرمان وفارس والأهواز، وما اتصل بذلک من أرض الأعاجم فی هذا الوقت وکل هذه البلاد کانت مملکة واحدة ملکها ملک واحد ولسانها واحد، إلا أنهم کانوا یتباینون فی شیء یسیر من اللغات وذلک أن اللغة إنما تکون واحدة بأن تکون حروفها التی تکتب واحدة وتألیف حروفها تألیف واحد، وإن اختلفت بعد ذلک فی سائر الأشیاء الأخر کالفهلویة والدریة والاذریة وغیرها من لغات الفرس.
پارسیان قومی بودند که قلمروشان دیار جبال بود از ماهات و غیره و آذربایجان تا مجاور ارمنیه و اران و بیلقان تا دربند که باب و ابواب است و ری و طبرستان و مسقط و شابران و گرگان و ابرشهر که نیشابور است و هرات و مرو و دیگر ولایتهای خراسان و سیستان و کرمان و فارس و اهواز با دیگر سرزمین عجمان که در وقت حاضر به این ولایتها پیوسته است، همهی این ولایتها یک مملکت بود، پادشاهاش یکی بود و زباناش یکی بود، فقط در بعضی کلمات تفاوت داشتند، زیرا وقتی حروفی که زبان را بدان مینویسند یکی باشد، زبان یکی است وگر چه در چیزهای دیگر تفاوت داشته باشد، چون پهلوی و دری و آذری و دیگر زبانهای پارسی.
هر این دو سند ارزشمند به ایرانی بودن زبان مردم آذربایجان تصریح میکنند و به صراحت آنان را جزو ایرانیان پارسیان میدانند.
نام بابک و تحریف آن بدست بیگانگان:
جالب آن که بیگانهپرستان پانترکیست حتا ایرانی بودن نام بابک را نیز برنتافته و آن را تبدیل به بایبک کردهاند.
در حال یکه چنین نامی در هیچ متنی دیده نشده است و دوم این که بای و بک هر دو از یک ریشه هستند و تاکنون دیده نشده است که یک نام مرکب از دو واژهی هممعنی پیاپی باشد.
از سوی دیگر، واژگان بای و بایرام و بک همگی ریشهی سغدی ایرانی یعنی از گروه زبانهای ایرانی شرقی دارند که به زبانهای آلتایی وارد گشته است.
نام بابک به آشکارا ایرانی است و نام بنیانگذار سلسلهی ساسانی نیز بوده است.
این نام در گلستان سعدی و ویس و رامین و در شاهنامه 50 بار آمده است ولی حتا یکبار نیز چنین نامی در متون ترکی دیده و یافته نشده است.
نام بابک همان معنی پدر را میدهد:
باب پدر ک پسوند تحبیب
پسر گفتش ای بابک نامجوی
یکی مشکلت میبپرسم بگوی
بوستان سعدی
هر دو را در جهان عشق طلب
پارسی باب دان و تازی اب.
فرهنگ جهانگیری
سدیگر بپرسیدش افراسیاب
از ایران و از شهر و از مام و باب
فردوسی
چو بشنید بابک زبان برگشاد
ز یزدان نیکی دهش کرد یاد
فردوسی
وز باب و ز مام خویش بربودش
تا زو بربود باب و مامش
ناصر خسرو
نبد دادگرتر ز نوشینروان
که بادا همیشه روانش جوان
نه زو پرهنرتر به فرزانگی
به تخت و بداد و به مردانگی
ورا موبدی بود بابک بنام
هشیوار و دانادل و شادکام
فردوسی
بلعمی نیز در کتاب خود از اردشیر ساسانی این گونه یاد میکند:
اردشیر بن پاپک و طبری هم:
اردشیر بن بابک.
بابک هنوز در لهجهی خراسانی همان معنی پدر را میدهد و باوک نیز در گویشهای ایرانی دیگر مانند فیلی همین معنی را میدهد.
نام پدر و مادر و استاد بابک:
در منابع موجود نام پدر بابک، مرداس یک نامه شاهنامهای و اهل مدائن پایتخت پیشین ساسانیان دانسته شده، نام مادرش ماهرو، و استادش جاویدان پور شهرک، که همگی ایرانیاند.
اعتراف بیگانهپرستان و دشمنان ایران به ایرانی بودن بابک.
هرچند در نزد اصحاب علم و تحقیق آرا و آثار نویسندگان بیگانهپرست پانترکیست فاقد ارزش و اعتبار است و نظریات آنان یکسره بر بنیان جعل و تحریف و دروغ و فریب شکل گرفته است، اما از آن جا که یاوههای آنان در نزد بیگانهپرستان جاهل دارای اهمیت است، ناچار برای نشان دادن اعتراف خود آنان به ایرانی بودن بابک، برخی از نوشتههای آنان را در این جا نقل میکنیم:
جواد هیأت:
اوغوزها ترکمانان که اجداد ترکان آسیای صغیر و آذربایجان و عراق و ترکمنها را تشکیل میدهند از اقوام ترک هستند و قبل از آن که اسلام بیاورند در شمال ترکستان زندگی میکردند.
اوغوزهای جدید اجداد ترک زبانان ترکیه و آذربایجان و تراکمنه را تشکیل میدهند و از قرن 13 به بعد یعنی بعد از مهاجرت به غرب و آمیزش با سایر ترکان قبچاق ایغور و مغولها و اهالی محلی لهجههای ترکی آناطولی و آذربایجانی و ترکمنی را به وجود آوردند صفحهی 101 102.
از قرن دهم میلادی اوغوزهای ناحیهی سیحون اسلام آوردند و از قرن یازدهم به طرف ایران و آسیای صغیر سرایز شدند و از طرف مسلمانان به نام ترکمن نامیده شدند به طوری که بعد از دو قرن نام ترک و ترکمن جای اوغوز را گرفت.
در ساله 1035 میلادی قسمتی از اوغوزها به خراسان آمدند و بعد از جنگ و جدال بالاخره خراسان را از غزنویان گرفتند و دولت سلاجقه را تشکیل دادند ص 81
پس بنا به اعتراف این نویسندهی پانترک، تا سدهی یازدهم میلادی هیچ ترکی پا به ایران نگذاشته بود و لذا امکان ندارد که آذربایجان از ابتدای آفرینش ترکزبان باشد!
، بل که ترکها چندین سده پس از اسلام توانستند به آذربایجان رخنه کنند.
در گسترش این مدنیت اسلام و فرهنگ عظیم الهی اقوام و قبایل ترکزبان بیشک خدمات بی شائبه و صادقانه و افتخار آمیزی دارند.
ترکان اسلام را مناسبترین دین و آیین نزدیک به وجدان خود یافتند و قرنها دفاع از اسلام و گسترش ان را بر عهده گرفتند.
سرتاسر تاریخ افتخار امیز ترکان مسلمان مسلما عاری از شورش و یا مقاومت در برابر اسلام است.
در میان این قوم عصیانهایی شبیه عصیانهای روشن میان ، ماه فرید ، المقنع ، خرمیه ، زواریه و غیره دیده نمیشود محمدزاده صدیق
این نویسنده پانترک نیز خرمیه را، که پیشوای آن بابک بوده، ترک ندانسته است.
کشته شدن بابک به دست خلیفهی ترکزاد و ترکپرور معتصم:
پس از آن در صفر سال 223 هجری ، معتصم ، به دژخیم فرمان داد تا دو دست و پای بابک را قطع نماید و سپس او را گردن زند نهضت شعوبیه ، ص 302 و تاریخ ده هزارساله ایران ، جلد دوم ، ص 241 مطابق با تواریخ بابک در حین اجرای سیاست و قطع شدن اعضای بدن بردباری بسیار پیشه نمود و با خون خود چهره سرخ ساخت و به معتصم گفت:
من روی خویشتن ازخون سرخ کردم تا چون خون از تنم بیرون شود ، نگویند که رویش از ترس زرد شد تاریخ ده هزارساله ایران ، جلد دوم ، ص241 و نهضت شعوبیه ، ص 302 و بدینسان بابک در دم مرگ شکنجههای طاقت فرسا را با نهایت شهامت متحمل گردید و هیچگونه سخنی که نشانه عجز باشد بر زبان نیاورد و با کردارو گفتار نیک خویش ، نام خود و ایران را در تاریخ جاودان و سربلند ساخت.
چند تاریخ نویس کهن، واپسین سخن بابک خرمدین را بر سر دار آسانی و آسانیا و زهی آسانی و مانند آن گزارش دادهاند جوامع الحکایات و لوامع الروایات ، که این نکته گویای پایبندی وی تا واپسین دم به آرمانهایاش و نیز گواه پارسی سخن گفتن وی است.
نتیجهگیری:
بابک خرمدین فردی ایرانی بود و اغلب دشمناناش نیز همان ترکمنان مزدور خلیفه یعنی معتصم ترکزاد بودند.
اما این جهان همیشه پر از تناقض و شگفتی است، چه، ترکهایی که زمانی دشمن و مخالف بابک بودند اینک در جهت اهداف تجزیهطلبانه برای بابک جشن زادروز میگیرند و او را قهرمان خود میخوانند؛
این رفتار ایشان مانند آن است که در آینده روزی اسراییلیها برای یاسر عرفات جشن زادروز بگیرند و او را یک اسراییلی اصیل با مذهب ارتودکس یهودی بدانند!
|
ملتها و قومها و نژادها دارای فرهنگهایی متفاوت میباشند واز این رو برای بیان هر فرهنگ باید زبان و گویش مختص به آن قوم و نژاد را به کار برد که زبانی جزی از فرهنگ میباشد زبان مردم همدان یک گویش است گویشی که در تقسیمبندی گویشهای زبان در حیطه گویشهای جغرافیایی قرار دارد هر چند که از نظر گویش شناسی تاریخی و اجتماعی و گویش شناسی معیار نیز قابل بررسی است چرا که دیار همدان دارای قدمتی به درازی تاریخ ایران باستان است وبه همین جهت زبان و گویش نیاکانمان نمیتواند تنها در یک محور قابل طرح باشد مسئله مورد توجه این است که متاسفانه گروهی به خطا گویش مردم همدان را که خود شکلی از زبان فارسی کهن زبان مادی که زبان پادشاهان سلسله ماد و مردم غرب و مرکز ایران بوده و البته در طی دوران همانند همه زبانها تحولات زبانی را پذیرفته است تنها یک لهجه پنداشته و به همین نام لهجهی همدانی از این زبان یاد میکنند در حالی که لهجه اثر زبان اول شخص در زبان دوم اوست مثل آ ثار زبان کردی در صحبت کردن یک نفر کرد زبان زمانیکه فارسی صحبت میکنند و باید متذکر شد که لهجه خود زیر مجموعهای از یک گویش است و صرفا از جنبهی آوایی و تلفظ واژها میتواند در این امر دخیل باشد با توجه به اینکه یکی از توانائیهای یک زبان گویا و غنی سیر تحول آن به طرف ایجاز وتوانا ساختن واژهها از نظر مفهوم و معنی رسانی است هر منو تیک میبینیم که گویش مردم همدان از این توانایی برخوردار است و حتی گاهی یک واژه جانشین یک جمله کوتاه میگردد برای مثل واژهی مچیم.
MACH IM معنی جملهی من چه مدانم را میرساند که هر حرف در واژه فوق جانشین یک واژه است و مثلهائی از این قبیل و دیگر ویژگی این ایجاز آ هنگین شدن واژهها به علت همخوانی واجها میباشد که مخاطب را جلب میکند اما نکتهای که یاد آوری آن لازم است این است که در این مقوله نباید اشتباهات تلفظی و تقلیدی را که بیشتر در بین عوام مرسوم است مبانی کار برد واژهها قرار داد چه اینکه صورت نوشتاری بیان صحیح واژه را میطلبد و در زبان معیار امروزه هم همین موضوع لحاظ میشود و رعایت این نکته ما را در بررسی تصریفی برخی از واژهها کمک مینماید از آنجائیکه گویشها از نظر داشتن قواعد دستوری و نوع واژهها با یکدیگر تفاوت دارند و بررسی هم جانبهی یک گویش در این مقال نمیگنجد بنابر این باختصار نکاتی چند را ذیلا یاد آور میشود.
گویش مردم همدان میراث گرانبهائی است که از زبان پهلوی به یادگار مانده است و کار برد واژههای کهن در این گویش بیانگر این موضوع است
برای مثل مصدرهای
اشکستن اشکفتن اشناختن اساندن اشاندن اسپردن انداختن و.
که با ابتدا به کسر و با اضافه شدن علامتهای ضمیر به فعل تبدیل میشوند مثل از مصدر اشنفتن شنیدن:
اشنفتم.
اشنفتی.
اشنفت.
اشنفتیم.
اشنفین.
اشنفتن.
اضافه شدن حرف اضافه از به ضمایر متصل و منفصل به دو صورت از ا
ضمایر متصل ازم ازت ازش ازمان ازتان ازشان
ضمایر منفصلام.
اتو.
ااو.
اما.
اشما.
اانا.
آوردن حرف د برای تاکید قبل یا بعد از فعل امر دبرو.
برود دبگو.
بگود
آوردن حرف آ و یا برای تاکید بعد از فعل امر بگو آ.
نگوا بگی یا.
نگی یا بری یا.
نری یا
ایجاز در کلمات و گروه اسمی
اینجارم اینجا را هم
شبارم شبها را هم
شمارم شما را هم.
با توجه به اینکه قاعدهی کلی و طبیعی در املاء کلمات زبان نوشتار باید مطابق با زبان گفتار باشد لکن در پارهای موارد صورت گفتاری واژه با صورت نوشتاری آن مطابقت ندارد نا مطابقهای املائی که در گویش مردم همدان نیز همین نکته مشهود است و همانند زبان فارسی معیار فرایندهای واجی مانند کاهش افزایش ابدال ادغام اتباع وتکرار و.
با ویژگیهای مخصوص این زبان اعمال میشود.
کاهش
دس بن دست بند صحب صاحب
را رف راه رفت بیس دو بیست و دو
افزایش
خانهی حسن خانه حسن
ابدال
وا با وام با من.
و ب وردار بردار
کفدر کفتر.
کبوتر درخد درخت
شی چی شیه چیه
مثد مثل شمه شنبه
جوق.
جوب جوی
ابدال و ایجاز در واژه
میوا میباید
ادغام
زوتر زودتر شوپره شب پره.
پروانه
اتباع و تکرار
چوب موب درخت مرخت جانمان باران ماران د س مس
کار برد مصدرهای لازم از زبان پهلوی
بایستن باییدن لازم بودن.
واجب بودن
بایستنی بری.
با یستی بگی
پنامیدن باز داشتن.
منع کردن
پنام کردن پنهان کردن
کار برد حاصل مصدر از زبان پهلوی
خوازه گری.
خواز منی خواستگاری دختر
کار برد ترکیبات اصیل
آفتاب زرد.
آفتاب زردی غروب آفتاب
و آفتاب زرد پیش امیر آمد وگفت.
چهار مقاله عروضی.
مقاله دوم شعر در باب فرخی.
کار برد قید مرکب پسوند با اصالت زبان پهلوی
تاریکان به هنگام تاریکی تاریک آن تاریکان را افتاد
دودمان خاندان.
خانواده دود مان دود مانش بباد داد
کار برد مصدر مرکب
ایسپا ایستادن پائیدن نگاه کردن
کار برد پسوند نه در صفت اشاره و قید پرسش به دو حالت ابدال و قلب با توجه به لحن آن
اینجانه در اینجا.
خبری
اینجا نه؟
در اینجا؟
پرسشی
کوجانه؟
در کجا؟
پرسشی
کوجانه میری؟
به کجا میروی؟
پرسشی
انجانه در آنجا.
خبری
انجانه؟
در آنجا؟
پرسشی
کاربرد ترکیبات بصورت مراعات نظیر با و عطف
چک و چانه چک فک پائین و چانه
چک و چشم چانه و چشم
گل و گوش گل مخفف گلو گلو و گوش
دم و دیم دهان و چهره
کار برد وار VAR بار بر پهلوی
برای اندازه و مقدار چن وار آمدم چند بار آمدم
کار برد مصدر
هشتن هلیدن هشیدن مصدر مرکب پهلوی
هشت.
بهل.
هشته گذاشتن رها کردن.
بیان ن بصورت نون غنه در پارهای موارد
من م مرا در زبان فارسی دری.
من را م را
م اول شخص مفرد در گویش همدانی
کار برد وا Va در معنی با معیت
مثال م وا تو میام من با تو میآیم
واتو نم با تو هستم
کار برد وا به معنی باز
مثال واشد باز شد.
واکردی باز کردی.
واژهای دخیل
همانطور که در مقدمه گفته شد همدان دارای قدمتی به درازای تاریخ ایران باستان است وتحولات گوناگون در هر عصر باعث تغییر و تحول در گویش این دیار گردیده است و اثر واژههای دخیل تاشی از همین امر است برای نمونه
تالان تاراج کردن.
ترکی مغولی
جارچی آواز دهنده.
ترکی مغولی
چا پار خانه محل پیک.
ترکی مغولی
قاین برادر زن.
ترکی مغولی
قاین بابا.
قاین ننه پدر برادر زن.
مادر برادر زن.
ترکی مغولی
باجناق شوهران دو یا.
خواهر.
باجی خواهر.
آناق گرفتن ترکی مغولی
شعرها.
داستانها.
کنایهها وضرب المثلها یی که در اذهان یک قوم رسوب کرده است بیا نگر گوشهای از فرهنگ مردم آن مرز و بوم میباشد ودر این میانه شعر به عنوان زبان گویای جامعه همواره توانسته است مورد توجه واقع گردد.
شعر زبان ایجاز است و چنان چه این ایجاز در بردارندهی ظرفتها و زیبائیها قابل پسند اذهان و مخاطبین باشد و بتوانند القاء کنند ه یک حس مشترک شوند شعری مندگار خواهد بود بطوریکه در مقدمه این بحث ذکر شد برای بیان فرهنگ هر قوم زیباتر آن است که از زبان همان قوم استفاده شود شنیدن شعر حیدر بابایه سلام اثر مرحوم استاد شهریار به زبان ترکی حال و هوای دیگری را به خواننده ترک زبان خود القاء میکند تا ترجمه آن به زبان دیگر و همین موضوع میتواند در همه زبانها مصداق داشته باشد.
سرودن شعر به گویش همدانی ضمن اینکه میتواند براوردنده نیازهای روحی و روانی مردم همدان باشد در حفظ و اشاعهی این زبان نیز موثر خواهد بود به شرط آن که سراینده با فرهنگ مردم همدان آشنا بوده و آن را حس کرده با شد همچنین برای سرودن شعر و تصنیف یه گویش همدانی آشنائی با واژههای بکر و به کار گیری صحیح آنها لازم است که در این راه شاعر نهتنها باید شیوهی تقلید برای سرودن شعر به این گویش را رها سازد بلکه باید با تحقیق و تفحص و نواوری نیز دست یابد چه اینکه سرودههای دو دهه اخیر به این گویش توانمندی شعرای استان را در ایجاد تحول در قالب و مضمون اشعار به خوبی نشان میدهد که همین امر باعث قبول عام و رویکرد شعرای استان به سرودن اینگونه شعر میباشد.
گرداورنده مجموعه ترانههای گنجنامه سعی دارد تا با ارائه آثاری از شعرای گذشته و حال استان گویشهایی از فرهنگ وهنر این مرز وبوم را به شما بنماید امید است تورق این اثر مورد قبول طبع عزیزان واقع گردد.
|
در زمان اشکانیان روم کشور قدرتمندی شدهبود و رومیها بارها با ایرانیان جنگیدند.
یکی از شوند:
سببهای این جنگها علاقه امپراتوران روم به داشتن ارمنستان بود.
بر اثر جنگهای فراوان، دولت روم فرماندهانی مانند؛
سیپیون، ژول سزار، پمپه، آنتوان و.
را برای جنگ و یورش به سرزمینهای دیگر و به ویژه ایران پرورانده بود و اینان ارزش جنگی پیاده نظام روم را تا به اندازهای رسانده بودند که نظم، روحیه نظامیگری و رزمآزماییشان در دنیای آن روز زبانزد شده بود و به هر کجا که پای میگذاشتند، پیروز باز میگشتند.
شگفت اینکه همین لژیونها و لژیونرهای ممتاز روم در نخستین برخورد با سواره نظام ایران به گونهای زبون شدند که به گفتهی تاریخنویسان خودشان از آن پس هرگاه خبر لشکرکشی به ایران به گوششان میرسید، پشت سربازان و لژیونرهای رومی به لرزه میافتاد.
پس از بیرون راندن جانشینان اسکندر گجسته از ایران، و در دوره اشکانیان، در سال 60 پیش از میلاد، روم توانست بخشهای غربی سوریه و عراق، تا کنارههای دریای مدیترانه، را از ایرانیان بگیرد و یکی از فرماندهان نظامی خود را به حکومت آن بنشاند.
و سی سالی مانده به میلاد مسیح، روم، در پی کشورگشاییهای جولیوس قیصر، امپراطوری روم شد، مجلس سنای روم قدرتهای فراوان خود را از دست داد و فرماندهان نظامی، به ویژه بر پایهی نژادگرایی امپراتور روم توانستند بر بخش بزرگی از اروپا حکومت خود را آغاز کنند.
جنگهای ایران و روم در دورهی اشکانی مهمترین جنگهای تاریخ ایران است.
نیروی نظامی روم در این هنگام به اوج خود رسیده و سرداران و لژیونهای جنگ آزمودهاش سرمست از پیروزیهای کارتاژ ، اسپانیا و گل و پن، دولت اشکانی را به هیچ میشمردند و پیش خود چنین گمان میبردند که پس از چیرگی بر آنهمه ملتهای رشید و جنگجوی جهان آن روز، گرفتن ایران کار آسانی است.
کراسوس که در آن هنگام فرمانروای سوریه بود، کوشید تا شانس خود را با یورش آوردن به خاور و به مرزهای ایران بیازماید.
او با در اختیار داشتن یک سپاه هفت لژیونی و نیرومند، در سال 54 پیش از میلاد از رود فرات گذشت.
پلی را که بر فرات بود ویران کرد زیرا داستانهایی از جنگ و گریز سواران پارتی و دلیریهای آنان در سپاه روم پیچیده بود و آنها را در ترسی دهشتناک فرو بردهبود.
کراسوس از فرار سربازاناش بیم داشت.
گرچه او در آغاز پیروزیهایی به دست آورده بود اینان به تاراج روستاها و آبادیهای بیپناه میانرودان، میگفتند پیروزی!
ارد دوم فرستادهای نزد کراسوس فرستاد تا دربارهی این دشمنی از او پرسش کند، ولی او خیرهسرانه گفت که پاسخ پارتیان را در سلوکیه خواهد داد.
آنگاه فرستاده ارد پاسخ گفت:
هرگاه کف دست من مو دیدی سلوکیه را هم خواهی دید.
در جنگ حران کارهه هفت لژیون لشکر رومی و فرمانده آنان کراسوس نابود شدند.
فرمانده نیروهای ایران در این جنگ سپهبد سورنا بود که جنگ افزارهای تازهای به میدان آورد و تاکتیکهایی که تا آن زمان بیسابقه بود به کار بست.
روم سه سال طول کشید تا برای جنگی دیگری آماده شود.
یورش دوم رومیها به ایران در سال 36 پیش از میلاد با 113 هزار سرباز زبده به فرماندهی مارکوس آنتونیوس شوهر کلئوپاترا ملکه یونانی تبار مصر آغاز شد.
این بزرگترین لشکرکشی غرب به شرق در طول تاریخ البته تا سال 1990میلادی بوده است.
پیش از آغاز جنگ، آخرین درخواست اکتاویوس امپراتور روم که خواهان پس دادن پرچمهای سربازان شکست خورده رومی در جنگ حران شهری نزدیک ترکیه کنونی ، از سوی مجلس مهستان ایران رد شد.
در جنگ تازه، نیروهای ایرانی به فرماندهی فرهاد چهارم، از تاکتیک یورشهای تند و پیدرپی سواره نظام سبک اسلحه و کشاندن دشمن به میدان جنگ ویژه و رها کردن آنان در چنگ دلیرمردان ایرانی سود بردند و ارتش بزرگ روم را؛
با دادن 24 هزار کشته و هزاران اسیر نابود و وادار به فرار ساختند.
تاریخنگارانی که خود شاهد جنگ مارکوس و فرهاد چهارم بودند، نوشتهاند:
مارکوس که زیر ضربات سواره نظام ایران قرار داشت، پس از آخرین عقبنشینی که به او اجازه داده شد از راه دریای سیاه به روم بازگردد، از فشار لژیونهای شکستخوردهاش و با دیدن آشفتگی سربازان خسته و گرسنه رومی، به گریه کردن و اشک ریختن افتاد.
این جنگ و شکست سنگین رومیها چنان درسی به آنان داد که درگیریها بر سر ارمنستان، که پادشاه آن باید یک شاهزاده ایرانی میبود، پایان گرفت و تا 71 سال میان دو امپراتوری ایران و روم برخورد نظامی چشمگیری روی نداد.
|
شهرام ناظری خواننده و استاد موسیقی ایرانی است.
وی در خانوادهای اهل موسیقی در کرمانشاه بهدنیا آمد.
در 8 سالگی وارد گروه اهل عرفان شد.
در 11 سالگی اولین کار وی از تلویزیون ملی ایران پخش شد.
از آن پس شروع به فرا گیری ردیف آوازی ایران نمود.
در همین ایام علاقهمند به موسیقی عرفانی و ادبیات معاصر ایران علی الخصوص مولانا و عطار شد.
استادان وی جمعی از بزرگان موسیقی سنتی ایران از جمله عبدالله دوامی، نور علی برومند و محمود کریمی بودند.
وی همچنین برنامههای زیادی با دو گروه مشهور عارف و شیدا اجرا کرده است و صاحب آثار ضبط شده زیادی میباشد.
فهرستی از آثار
مثنوی موسی و شعبان
بهاران ابیدر
شعروعرفان بنمای رخ
یادگار دوست
ساقی نامه و صوفی نامه 1
ساقی نامه و صوفی نامه 2
نجوا
بشنو از نی
سخن تازه
دیوان شمس
لاله بهار
شورانگیز
درگلستانه
زمستان
کنسرت اساتید موسیقی
گل صدبرگ
آتش در نیستان
چاوش 2
چاوش 4
چشم به راه
کنسرتی دیگر
دل شیدا
کیش مهر
مطرب مهتاب رو
بی قرار
حیرانی
غم زیبا
سفر به دیگر سو
|
چنان که در غائلهی آذربایجان و زمزمه تجزیه طلبی در آن سامان به شدت برضد حزب دموکرات آذربایجان و حکومت سید جعفر پیشه وری مبارزه قلمی و شعری را آغاز نمود که تا پایان حادثه و بعد از آن از این حملات دست نکشید.
ادیب برومند از آبانماه 1328 که جبهه ملی ایران به رهبری زنده یاد دکتر محمد مصدق بنیان گذاری شد و نهضت ملی کردن صنعت نفت در سراسر ایران جنب و جوش خاصی پدید آورده بود، از هواداران سر سخت نهضت ملی ایران گردید و با سرودن اشعار میهنی و سیاسی به یاری و همگامی جبهه ملی و این نهضت ضد استعماری پرداخت و با نفوذ سیاسی انگلیس و تحریکات روسیه شوروی در آویخت؛
بعد از کودتای شوم 28 مرداد 1332 با حکومت کودتا به مبارزه برخاست و پس از تشکیل دوره دوم فعالیتهای جبهه ملی از روز نخست در شمار پایه گذاران این جبهه با حکومت دیکتاتوری محمد رضا شاه مخالفت نمود و در نتیجه مبارزه با استبداد سه بار زندانی گردید هنگام تجدید فعالیت جبهه در سال 1357 عضو شورای مرکزی جبهه ملی و سپس عضو هیئت رهبری بود و به اتفاق هم مسلکان خود در حزب ایران و جبهه ، با خیزش ملت قلما و قدما همگامی کرد و در این راه پایبندی خود را به اصالت انقلاب و انتقاد از انحرافات زیان بخش آن نشان داد.
در سال 1373 با همراهی چند تن از همفکران ، بار دیگر به ادامه فعالیتهای سیاسی جبهه ، پس از مدتی پراکندگی اقدام کرد وبا سازماندهی جبهه از وقفه یی که در این مسیر پیش آمده بود جلوگیری نمود.
باری سخن کوتاه ، ادیب برومند مدت شصت سال با قلم و قدم در راه سر بلندی ایران و آزادی و ضدیت با استبداد و استعمار کوشیده و بیشترین قسمت اشعارش میهنی و سیاسی و ملی است.
ادیب در اردیبهشت ماه 1326 با خاله زاده خود فرنگیس امینی فرزند حاج عبدالله امینی سدهی پیوند زناشوئی بست و از وی سه فرزند به نام جهانشاه ،پوراندخت و شهریار گردید که اولی دندانپزشک متخصص در جراحی لثه و کاشت دندان و موسیقیدان است و دومی وکیل دادگستری و محقق ادبیات و سومین مدیر و مؤسس شرکت بازرگانی بازار کوشان ایران و دارای لیسانس در رشته مدیریت بازرگانی بین اللملی است.
همسر ادیب برومند بانوئی دیندار ، نیکوکار و روشن اندیش است و با شوهر خود همفکری و صمیمیت و سازگاری کامل دارد.
برومند چندین بار به اروپا و یکبار به آمریکا و مصر سفر کرده و در سال 1355 به اتفاق دائی خود مرحوم حاج حیدر علیخان برومند به زیارت کعبه و حج تمتع نایل گردیده و دوبار نیز به فیض حج عمره توفیق حاصل کرده است.
زمستان سال 1380
آثار شعری چاپ شده ادیب برومند از این قرار است:
1 نالههای وطن شامل اشعاریست که به مناسبت حادثه سوم شهریور ماه 1320 و دفاع از استقلال کشور و آزادی ملت سروده شده است.
2 پیام آزادی درباره حمایت از کشورهای استعمارزده و رهبران استقلال طلب آنان و نیز مخالفت با خشونت و جنگ و هواداری از حقوق بشر است.
3 درد آشنا که قسمتی از غزلهای عاشقانه ، عرفانی ، سیاسی ست.
4 سرود رهایی مشتمل بر اشعاریست در هواداری از نهضت ملی شدن نفت و طرد سیاست استعماری و نکوهش کودتای 28 مرداد و مبارزه با نظام دیکتاتوری شاه.
5 راز پرواز در بردارنده شعرهای مذهبی است که دارای صبغه حماسی میباشد.
6 مثنوی اصفهان درباره اوصاف شهرتاریخی اصفهان و ویژگیهای گوناگون آن است.
7 حاصل هستی که عبارت است از انواع شعر مانند مثنوی ، قصیده ، غزل و.
درباره مطالب گوناگون.
آثار تحقیقی ادیب برومند عبارتست از:
1 تصحیح خرد نامه نگارش ابوا لفضل یوسف بن علی مستوفی که به وسیله انجمن آثار ملی به چاپ رسده است.
2 تصحیح دیوان خواجه حافظ شیرازی با مقابله دو چاپ معتبر قزوینی غنی و خانلری با یک نسخه خطی مورخ 874 به خط پیر حسین کاتب.
3 هنر قلمدان در تعریف و توصیف ساخت و ساز این پدیده هنری و سبک کار جمعی از استادان قلمدان نگاری.
4 تصحیح داستان سیاووش و رفتن گیو به ترکستان برای آوردن کیخسرو از شاهنامه فردوسی.
5 تصحیح داستان رستم و اسفندیار به پیوست هفت خوان اسفندیار ازشاهنامه فردوسی.
6 مجموعه مقالات به نام طراز سخن در موضوعهای ادبی ، هنری و سیاسی
7 کتاب به پیشگاه فردوسی درباره شخصیت ادبی و ملی فردوسی به پیوست شعرهای این سراینده در گرامیداشت آن شاعر بزرگ.
8 تصحیح و چاپ تذکره خلاصه الاشعار و نتایج الافکار به قلم تقی ا لدین کاشانی متخلص به ذکری قسمت معاصران.
9 کوشش برای چاپ کتاب مصور تاریخ جهانگشای نادری از مجموعه شخصی که از لحاظ چگونگی تصاویر منحصر به فرد است و نوشتن پیشگفتاری بر آن.
10 کوشش برای چاپ دیوان حافظ منسوب به خط میرعماد حسنی مورخ 1008 و نوشتن پیشگفتاری بران.
در پایان شاید لازم به یاداوری ست که ادیب برومند در خطاطی هم ممارست کرده و شکسته نستعلیق را خوش مینویسد.
|
به خاطر داشته باشیم که تمدنهای باستانی همگی در کنار رودهای بزرگ، همانند نیل، دجله، فرات، سند، گنگ، هوانگهو، یانگتسه و.
شکل گرفتند اما تنها تمدنی که به دور از هرگونه رودخانه عظیم شکل گرفت و مالکالرقاب جهان باستان شد، ایران بود.
جهش چشمگیر امپراتوری ایران مدیون قنات بود.
در زمان هخامنشیان، اگر کسی زمین بایری را با احداث قنات آبیاری میکرد، تا پنج نسل از پرداخت هرگونه مالیات معاف بود.
به گواهی تاریخ مصر، دریاسالار پارسی اسکیلاکس هخامنشی هنگام اقامت در مصر، فنون احداث کاریز را به مصریان آموخت.
در زمان ساسانیان، رساله مدیگان هزاردادستان، در شرح ساخت و لایروبی قنات و کاریز، و استفاده هوشمندانه از آن، تالیف شده است.
در نوشتههای دانشمندان ایرانی پس از اسلام، به نکتهای شایان توجه بر میخوریم و آن اینکه بسیاری از دانشمندان ایرانی در دوران اسلامی، هریک به گونهای، به جنبههای گوناگون دانش آبشناسی پرداختهاند.
دانش آبشناسی در آن دوران نیز مانند امروز دربردارنده بررسی دوره گردش آب یا چرخه آب سیکل آب در طبیعت، جریان آب در روی زمین، آبهای زیرزمینی، چشمهها، دریاچهها، دریاها و اقیانوسها و چگونگی دگرگونیهای کمی و کیفی آبهای آنها میشده است.
دانشمند بزرگ ایرانی، ابوریحان بیرونی در آثارالباقیه، در باره زیاد و کم شدن آب رودخانهها، چشمهسارها و کاریزها میگوید:
زیاد شدن آبها در جمیع اودیه و انهار به یک حالت نیست، بلکه اختلاف بزرگی با هم دارند.
چنانکه جیحون هنگامی آبش زیاد میشود که دجله و فرات رو به کمی گذارد و علت این است که هر رودخانهای که سرچشمه آن در نواحی سردسیر باشد، آب آن در تابستان زیادتر و در زمستان کمتر است، زیرا بیشتر آبهای اصلی آن از چشمهسارها گردمیآید و رطوبتهایی که در کوههایی که این رودخانهها از آن بیرون میآید و یا از آن میگذرد سبب زیادت و نقصان آب این رودخانهها میشود.
دیگر اندیشمند بزرگ ایران، ابوعلی سینا در دانشنامه علایی طبیعیات در باره جذر و مد دریاها و اثر ماه بر آن گوید:
روشنایی و قوتها که از آفتاب و ستارگان است در این عالم اثر کند و ظاهرتر اثر آن آفتابست و آن ماه که آب دریاها را مد کند.
و هم او درباره پدیدههای بارندگی گوید:
و اما بخار چون از گرمگاه برخیزد جنبش وی گرانتر بود و چون به آن جایگاه رسد از هوا که سرد بود، سرمای آن جایگاه او را ببندد.
و هرگاه که بخار زمین بفسرد، ابر شود.
و این را سه حکم بود.
یا اندک بود، که و را گرمی آفتاب بروی افتن، زود متفرق کند.
یا قوی بود، که آفتاب اندر وی فعل نتواند کردن، که پراکندش، پس چون گرداید، و یک اندر دیگر نشیند، و خاصه که باد گرداورش دیگر بار آب شود، و فروجهد، پس اگر سرما اندریابدش، پیش از آن که قطرهها بزرگ شود و برف بود.
دانشمند ایرانی سده پنجم هجری، ابوحاتم اسماعیل اسفزاری خراسانی، که برای نخستین بار در جهان پدیدههای جوی و هواشناسی را در کتاب خود به نام آثار علوی Meteorology ، گرداوری نموده و او را به حق باید پدر دانش هواشناسی نام داد، در باره بخار و باران و برف و شبنم میگوید:
هرگه که حرارتی از تابش خورشید یا از جوهر آتش به آب رسد، مدتی با او بماند، آب مستحیل شود، و از جای خود برخیزد، و به سوی بالا بر شود، آن را بخار گویند، چون گرما بر بخار مستولی شود، آن بخار جوهر هوا گردد.
و اگر برودتی بر آن بخار مستولی شود، جوهر آب گردد، و قصد زمین کند، آنگاه آن را باران گویند، پس اگر هوا ساکن بود، آن دانهها خردباران drizzle بود و اگر متحرک بود، آن دانههای خرد به یکدیگر بپیوندند بزرگ گردند rain تا به رگبار رسند shower.
و اگر برودتی به افراط بر آن غالب آید جوهر برف باشد.
هرگاه که هوا سرد باشد و سرما بر بخار مستولی گردد، آن هوا آب شود و بر صورت قطرههای آب از برگها بیاویزد، آن را شبنم صقیع dew خوانند.
وی همچنین مطالعات و بررسیهایی در باره چگالی آبهای گوناگون از مناطق مختلف انجام داده است.
ریاضیدان و مهندس بزرگ سده پنجم هجری، محمد بن حسین کرجی، دیدگاههای بسیار جالبی در باره آبشناسی دارد و در کتاب خود استخراج آبهای پنهانی، انباط المیا الخفیه، به بررسی روشها و قواعد مربوط به تشخیص آبهای زیرزمینی میپردازد.
او میگوید:
خدای بزرگ در روی زمین آبی ساکن آفرید، که همچون گردش خون در بدن جانوران در جریان است.
این آب با افزایش و کاهش بارندگی، افزون و کم نمیشود چرخه آب در طبیعت.
این آب بیشتر شکافهای درون زمین را پر میکند، و تا آنجا که مانعی سخت در سر راهش وجود نداشته باشد، هر قسمت به قسمت دیگر میپیوندد.
آبهایی که در زیر زمین قرار دارند نیز در بعضی مواضع مانند رودها جاری هستند و در بعضی موارد دیگر مانند دریا ساکن و آرامند.
در نزهتنامه علایی، دانشنامه بزرگ فارسی، تالیف شهمردانبنابیالخیر رازی، در سده ششم هجری، مطالب گوناگون و جالبی در باره آبشناسی آمده است.
آب، مد و جزر دریای پارس از عجایب است و به شبانهروز دو دفعه زیادت و نقصان گیرد، و در سیر ماه بسته است.
و جای هست که مقدار پنجاه ارش زمین خشک به وقت مد آب، بالا گیرد به هر دفعتی،.
ناوخدای، بزرگ بن شهریار رامهرمزی، دریانورد بزرگ ایرانی در سده چهارم هجری، که سفرهای اکتشافی فراوانی به شرق انجام داد، در کتاب بسیار جالبی به نام عجایب الهند، شرح کاملی از توفانهای دریای هند، مانسون، ارائه نموده است.
دریانورد معاصر او ابهره کرمانی نیز، که در آن روزگار هفت سفر دریایی به چین و شرق دور داشته است نیز، مانسون هند و تیفون چین هاریکنها یا سایکلونهای شرق آسیا ، را در نوشتههای خود شرح داده است.
جیهانی، وزیر دودمان سامانیان نیز اطلاعات خویش را در باره این توفان و همزمانی آن با بادهای 120 روزه سیستان، در کتابی گرداوری نموده است.
سلیمان سیرافی و مهران وهب سیرافی از دریانوردان ایرانی سده سوم و چهارم هجری، که سفرهایی به چین و هند داشتهاند، و همچنین سهل بن آبان دریانورد ایرانی سده ششم هجری که سفرهایی به هند و شرق افریقا داشته است، و سلیمان مهری دریانورد سده نهم هجری، نیز در سفرنامههای خود به بارانهای موسمی هند و منشا احتمالی آنها، اشاره کردهاند.
مسعودی مورخ ایرانی در کتاب التنبیه و الاشراف، به ذکر منشا رودها و دریاها پرداخته و از بسیار از پدیدههای آبی سرزمین ایران، سخن رانده است.
توصیف زیبا و دقیق ناصرخسرو در سفرنامهاش، از فانوسهای دریایی خشابهای دریای پارس، نمایانگر دانش آبشناسی و دریانوردی ایرانیان است.
اشاره کوتاهی به این مساله چندان دور از تدبیر نیست که سد کوریت در نزدیکی طبس در خراسان جنوبی که در زمان هخامنشیان، در منطقهای فوقالعاده، ساخته شده و یکبار در زمان ساسانیان نوسازی و بار دیگر به فرمان و اندیشه خواجه نصیرالدین توسی، در اوج شکوفایی مکتب مراغه، دیواره آن، بر روی شالوده هخامنشیان، کاملا بازسازی شده است، با ارتفاع بیش از 64 متر، بیشتر از شش صد سال، بلندترین سد جهان بوده است.
در دوران هخامنشیان بیش از 60 سد در ایران ساخته شد و این جدای از پل بندهای این دوره است.
در زمان ساسانیان پل و بند شوشتر با درازای بیش از پانصد متر ساخته شد.
تاریخ نام سازنده این پل و همچنین سد شادروان Shadervan شوشتر را یک مهندس ایرانی به نام برانوش پارسی ثبت کردهاست.
پلدخترهایی که در سراسر ایران از جمله سروستان و میانه به چشم میخورند منسوب به آناهیتا، ایزد آبها بودهاند.
اختراع سه نوع آسیاب آبی، نمایانگر دانش و بینش ژرف ایرانیان باستان در کلیه علوم از جمله آبشناسی است.
نخست آسیاب تنوره یا آسیاب نورس یا آسیاب پره، با محوری عمودی و پرههای قاشقی، دوم آسیاب چرخی که رومیان به آن آسیاب ویترویان نام نهادند، با محور افقی که نام مخترع آن را مهرداد ثبت نمودهاند، و سوم آسیاب شناور، که با پرههای بزرگ پارویی دوران میکرده است و در رودخانههای خراسان، خوزستان و میانرودان به تعداد زیادی ساخته شده بوده است، و بازمانده آن هنوز در شوشتر خودنمایی میکند.
دستگاه پالایش آب چغازنبیل زنگه ویل شهر زنگه ، نخستین و قدیمیترین دستگاه پالایش آب در جهان است که برابر با قانون ظروف مرتبط آب گلآلود رودخانه کرخه را به آبی سالم و گوارا تبدیل مینموده است.
و آبانبارهای کویری ایران هم که خود حدیث مفصلی است.
و این چکیده خود اندکی است از دانش آبشناسی ایرانیان که از دسترس چپاولگران زمانه و چنگورزان بیگانه در امان مانده و به ما رسیده.
باشد که ما شایستگی و بایستگی میراثداری آنان را داشته باشیم.
در سال 1289 رودخانه زایندهرود خشکید.
مردم در آن چاهی کندند به قرب سی زرع و آبی به زحمت میکشیدند برای مشروبات
|
صلیب پارسی یا صلیب آریایی به دیواره عظیم نقش رستم گفته میشود که در آن 4 عدد صلیب به ارتفاع بیشتر از یکصد متر در دل کوه حک و تراشیده شده است.
صلیب که عربی شده واژه چلیپا میباشد سمبل خورشید و میترایئسم بوده است و ایرانیان قدیم و سپس زرتشتیها برای سالها از آن به عنوان نماد سعادت استفاده میکردهاند بویژه ساخته شده آن از چوب یا سنگ را بر روی گورها نصب میکردهاند و صلیب مسیحیان نیز برگرفته از آن است.
صلیب آریایی یا صلیب پارسی اصطلاحی است که برای نخستین بار در کتاب خلیج فارس کنداب پارس نامی کهن تر از تاریخ از آن ضحبت شده و سپس در ویکیپدیا انگلیسی ترجمه آن آورده شده است اما به طور خلاصه چون صلیب از نمادهای آیین مهرپرستی است و بزرگترین صلیب حکاکی شده در دیوار نقش رستم میباشد آن دیوار با چهار صلیب آریایی یا پارسی نامیده است.
در اوستا میترا مقام شامخی دارد و در زمان پیش از اوستا و رستاخیز زرتشتی بزرگترین خدا به شمار میآمد.
این نشانه که صلیب عربی شده چلیپا شکسته نامیده میشود در حقیقت نشانه خدای خورشید آریایی است زیرا در ایران و هند هزاران سال پیشینه دارد.
این نشانه نخستین بار در حدود خوزستان یافت شده و مربوط به هفت هزار سال پیش از میلاد میباشد به این ترتیب پیشینه تاریخی آن در ایران بسی کهن تر از پیشینه آن نزد آریاییهای هند است و هرتسفلد آن را گردونه خورشید نامیده است.
در گرمی مغان آذربایجان گورهای خمرهای از دوره اشکانی به دست آمده که میان آنها پارچهای بسیار زیبا بافت شده است که دارای این نقش میباشد.
همچنین این نگاره بر دهانه پارهای از خمرههای سفالین که مردهها را در آن میگذاشتند دیده شده است در موارد دیگری چون جام تپه حسنلو ، جام زرکلاردشت ، گردنبند عقیق مربوط به دوره اشکانی ، گردنبند زرینی مربوط به هفت هزار سال ق م در رودبار گیلان این نگاره به چشم میخورد.
گردونه خورشید نخست به این شکل بوده و کمکم خطوط منحنی از بین رفته گاهی به صورت و گاهی با خطوط شکسته ولی با زاویه 90 درجه ترسیم شده و شکل هندسی و ترکیب کامل یافته است.
اقوام باستانی بسیاری از جانوران را میپرستیدهاند و از همین جا تورتمیسم پیدا شده است.
یکی از این حیوانات بز کوهی است که مظهر سودرسان طبیعت ، یعنی خورشید بوده است این نقش بر ظروف بازمانده از سدههای پیش از میلاد دیده شده و مهمتر از همه رابطهای است که مردم باستانی میان هلال ماه و خورشید و شاخ بز کوهی قرار داده بودند.
در بسیاری از سفالها در میان انحنای شاخ این جانور و نیز پشت آن نشانه یا دیده میشود.
مثلا بر لیوان سفالین مربوط به 3100 سال پیش از میلاد که در سیلک کاشان به دست آمده نگاره در انحنای شاخ گوزن پیدا است.
با نگرش به اینکه نشانه گردونه مهر به شاهین و فروهر هم بسیار نزدیک است میتوان پنداشت در زمانی که از اهمیت مهر کاسته شده نشانه مقدس میترائیسم رفته رفته به شاهین مبدل شده و این شاهین و نگاره فروهر تمام جاذبه معنوی و روهانی این نشانه را گرفته و مظهر فر و شکوه مینوی گردیده است.
هم اکنون این نقش را به گونهای دیگر بر کاشی کاری سر درب خاوری آرامگاه بایزید در بسطام میتوان دید.
میترا ، خداوند آبها و دریاها نیز هست و یکی از صفات او اود دام یعنی محاصره کننده است و همسر او وارونی الهه شراب است و در اساطیر گاهی با نامهای چون سورا یا ماد نیز خوانده میشود.
غسل تعمید مسیحیان ، ظرف آب متبرک در کلیسا ، سقاخانهها و حوضچههایی که در داخل مساجد و تکیههای مسلمانها برپا میکردهاند همه از یادگارهای کیش میترا است ، زیرا که در مهریشت به روشنی از غسل و شستشو در آیین میترا یاد شده است.
آیین مسیحیت از کیش میترا متولد شد.
همام طور که در مهرابهها چشمه آب جاری بود ، در نقشها و تابلوهایی که یافت شده ، مرشد مهری ، یا مغان میترا ، در حال تعمید مومنان مشاهده میشود.
علت اصلی اهمیت فوقالعادهای که برای شستشو در رم قایل میشدند همین اعتقاد به میترا بود.
ماهی نیز یکی از نشانههای مسیحی بود که در قرون ابتدایی برای شناسایی هم چون رمزی از آن بهره میجستند.
این نیز چون غسل تعمید ، نشان و رسمی بوده از کیش میترا.
در یکی از مهرابههای اروپا ، برابر پای میترا یک ماهی نقش شده و این رمز و نشان مسحیت ، نشانهای است از کیش میترا.
بسیاری از رموز و اسرار میترا بر خلاف آنچه مشهور شده ، اصل و بنیان ایرانی خود را حفظ کرده است.
آنچه امروز به نام غسل تعمید میان مسیحیان متداول است مانند بسیاری از مراسم و آداب دیگر ، از آریاییها اقتباس شده است.
ناگفته نماند که این عمل در زمان اقتباس در میان اقوام آریا بسیار کهنه و زمان گرفته بود.
در هند ، تبت ، روم ، یونان و مصر نیز که بعدها غسل تعمید رایج شد ، این آیین را از ایرانیها گرفته بودند.
در تبت ، چون چند سالی از تولد کودک میگذشت ، طی مراسمی در معبد و در برابر آتش به غسل تعمید او اقدام میشد.
به نام نامی خورشید ، کودک را در حالی که سرودهای مقدس میخواندند سه بار زیر آب فرو بده بر او اسمی مینهادند و علامت صلیب را بر سینه تعمید یافتگان نقش میکردند.
نکته مشترک آن بود که در این مراسم به نام خورشید ، به خدای خورشید متوسل میشدند.
میان زرتشتیهای قدیم و ایرانیان پیش از اشوزرتشت نیز غسل تعمید کودکان در مهرابه و آتشکدهها مرسوم بود.
در مهرابهها برابر آتش ، به نام خدای خورشید ، کودکان توسط مغان در آب فرو برده شده پس از آن نامگذاری میگردیدند.
در اوستا ، میترا و خورشید به هم بسیار نزدیک هستند.
در متن اوستایی مهریشت ، میترا خدای شکست ناپذیر جنگ است و سربازان و جنگ آوران در آوردگاه از او یاری میجویند و میترا نیز به سرعت به یاری آنها میشتابند.
جنگاوران مهر آیین ، همواره پیروزی را از آن خود میدانستند.
در بندهای اولیه مهریشت میتوان به مقام سرباز و روابط او با میترا و چگونگی حمایت میترا از وی پی برد.
علامت و نشان سرباز، کولهپشتی و کلاهخود و نیزه است.
سربازان میترا در دو جبهه مشغول جنگ بودند.
اول جنگهای معمولی بود که برای نگهداری کشور و گسترش آن صورت میگرفت.
آنچه مهمتر بود جنگ و ستیز با نیروهای شر و اهریمنی بود.
چهارمین مقام، منصب شیر بود.
در پردههای نقاشی و سنگ برجستههای منقوش، نقش شیر فراوان است و همین عمل سبب شد که بعد از اسلام، بهویژه در زمان سلجوقیان، علامت شیر و خورشید بر پرچمها نقش بست، در این پردهها کسانیکه به مقام چهارم رسیدهاند گاه در حال خدمتگزاری و گاه در حال اهدای هدایا به حضور میترا نشان داده شدهاند.
این طبقه نیز ناگزیر از گذراندن آزمایشهائی بودند که البته دیگر تحمل ریاضات و شکنجههای بدنی نبود، بلکه باید به ورزیدگیهای روانی، شایستگی اخلاقی، وحدت ذهنی و خلاصه فهم اسرار دست مییافتند.
روایات رمزی میترائی، حاکی از آن است که در واپسین روز از عمر جهان، آتشسوزی بزرگی رخ خواهد داد.
در این آتشسوزی ناپاکان خواهند سوخت و پاکان مثل اینکه در چشمهای شستشو میکنند، آسایش خواهند داشت.
پنجمین مقام، مقام پارسی بوده است که گذشته از وجوه رمزی، کنایهای است که با طبیعت و روئیدن گیاهان پیوند دارد و میان پیروان کیش میترا، نشان آزادی و آزادگی بوده است.
ششمین مقام، منصب خورشید است، سل خدای خورشید در میان رومیان و هلیوس خدای خورشید در اساطیر یونان باستان است.
مقام هفتم، والاترین و عالیترین مرحله تشرف برای یک سالک میترائی بوده، این مقام را مقام پتر یا پدر و پدرپدران مینامیدند.
پدران در حقیقت عالیترین مناصب را در آئین میترائی داشتند و همین لقب را عیسویان از مراسم میترائی اقتباس کردند و به خود نسبت دادند.
هفت منصب روحانی و هفت مقام برای تکمیل و ارتقاء مدارج در میان فرقه باطنیه یا اسماعیلیان تقلیدی از همین بنیان میترائی بود.
میان صوفیه نیز هفت وادی سلوک براساس همین هفت مرحله میترائی بنا شد.
نمادهای مهری نظر به اینکه تصویر خورشید کار سختی بوده است در آن زمان بجای خورشید دو عدد S را میکشیدهاند و سپس آنرا ساده نموده و بصورت در آوردند بزرگترین نماد میترائیزم در دیواره نقش رستم قرار دارد که آنرا صلیب پارسی و یا صلیب آریایی و یا ایرانی نامگذاری نمودهایم.
مهر، چنانچه گفته شد، خدای روشنایی و آتش بوده است، چنانچه خود نیز به تعبیری آتشگونه است، بدینترتیب روشن است که هر آتش و نوری نشانی از مهر تصور میشده است.
آتشی که زرتشتیان روشن نگاه میداشتهاند به تقلید از مهرپرستان بوده، و به ستایش او، و نیز خورشید به عنوان نمادی از مهر ستایش میشده است توجه کنید که نه آتش را میپرستیدهاند و نه خورشید را، بلکه آنها را به عنوان نمادهایی ستایش میکرده و محترم میشمردهاند.
همچنین مهرپرستان نمادی داشتهاند که چرخ خورشید نامیده میشود، و در واقع نمادی از خورشید بوده است.
چرخ خورشید به مانند علامت SS هیتلریست، و معکوس آن اگر دو تا S را عمودی روی هم بکشید SS به دست میآید البته هر S از 3 خط تشکیل میشود ، حال اگر به جای آنکه خطوط را به سمت راست بشکنید دو سر S را میگویم به چپ بشکنید نشان عادیی چرخ خورشید به دست خواهد آمد.
این نشان را در بسیاری بناهای باستانی میتوان مشاهده کرد مثلا چند نمونهاش را در تخت سلیمان یافته بودند.
|
مولوی لقبی است که به جلالالدین محمد، عارف و شاعر و حکیم و صاحب مثنوی معروف میدهند.
نام وی محمد و لقبش جلالالدین و گاهی خداوندگار و مولانا خداوندگار بوده و کلمه مولوی از قرن نهم برای وی به کار رفته و به نامهای مولوی، مولانا، مولای روم، مولای رومی، مولوی روم، مولانای روم، مولانای رومی، جلالالدین محمد رومی، مولانا جلالالدین محمد، مولا جلالالدین محمد و مولوی رومی بلخی شهرت یافته و از برخی از اشعارش تخلص او را خاموش، خموش و خامش دانستهاند.
وی هم از حیث بلندی افکار و شورانگیزی اشعار و هم از حیث مقدار شعری که از او باقیمانده است، یکی از بزرگترین شاعران جهان محسوب میشود.
تاملی بر زاویه دید قصههای غزلیات شمس
مولانا به دلیل ذوق قصه پردازی، نهتنها در مثنوی، بلکه در غزل نیز قصه پردازی کرده و مجموعا89 قصه کوتاه و بلند را در غزلیات شمس یاداور است.
چنانکه گاه در یک غزل دو یا سه قصه آوردهاست.
بررسی زاویه دید این قصهها ما را با هنر مولانا در داستان پردازی آشنا میکند.
مولانا در زاویه دید قصههای غزلیات شمس، بیشتر از مثنوی و سایر آثارش نواوری کرده واز شگردهای هنری و بدیعی در روایت قصه بهرههایی برده که در نوع خود کمنظیر است و هنر مولانا را در داستان پردازی نشان میدهد.
به گونهای که ردپای بسیاری از جریانات نوین ادبی را در زاویه دید این قصهها میتوان پیگیری کرد.
مثلا دگردیسی و تغییر زاویه دید، زمان پریشی در روایت به صورت بازگشت به پهلو، زاویه دید دوم شخص و استفاده از زاویه دید درونی که بسیار بدیع و هنری و کم سابقه و نشان دهندة هنر مولانا در داستان پردازی است.
علی گراوند،1386
مقایسة محتوایی فیه مافیه و مقالات شمس
دوران حضورشمس را میتوان پرشورترین و بااهمیتترین بخش از زندگی مولانا شمرد.
روزگاری که شخصیت حقیقی یکی از بزرگترین شاعران عارفمسلک ادبیات ما در آن شکل گرفت.
بیشترین بخش از کهنترین آثار مربوط به زندگانی مولانا از قبیلمناقب العارفین افلاکی و رسالة احمدسپهسالار نیز به بیان فراز و فرود این ماجرا و شگفتیهایآن اختصاص یافته است.
نخستین تاثیر ادبی این رویداد، پیدایی غزلهای پرسوز گداز و مکتوبات منظومی بود که مولانا میسرود و از قونیه به حلب میفرستاد.
تاثیر کلام شمس را در مثنوی نیز به نیکی میتوان دید.
تنها یادگار مکتوبی از شمس تبریزی بر جای مانده است که به اعتقاد اهل تحقیق، بخش عمدهای از آن را مولانا با دست خویش نوشته است.
در باب جستجو و بیان شباهتهای مثنوی و غزلیات مولانا با مقالات شمس، تلاشهایی به انجام رسیده است.
مولوی شناسان براین اعتقادند که:
گویی فیه و مافیه شرحی است که مولانا بر مثنوی نگاشته است.
از این روی کشف پیوندهای موجود در میان فیه مافیه و مقالات شمس، میتواند ما را درشناخت بیشتر و بهتر یکی از بزرگترین منظومههای عرفانی یعنی مثنوی معنوی نیز یاری دهد و سرچشمههای فکری سرایندهی آن را بیش از پیش آشکار گرداند.
رحیم کوشش ، 1386
آزادی انسان در اندیشه مولانا
مهمترین رکن اندیشه مولانا، انسان است.
مولانا میخواهد انسان را از وادیهای ژرف و تنگناهای مضیق و خوفناک و باریک گذر دهد تا او را تهذیب نماید و به افقهای حیرت انگیز انسانیت برساند.
بنابراین انسان مرکز جهان بینی مولاناست.
این انسان باید از تمام وابستگیها و تعلقات خویش رها شود تا بتواند مراتب وجودی خویش را اعتلا بخشد.
سخن مولا اینست که انسانها باید به سرچشمههای اصلی معرفت برسند و خویشتن را خلیفة الله سازند، اما این انسان در بند تعلقات، چگونه میتواند به معرفت حقیقی برسد؟
در نظر مولانا انسانها در زندانهای مختلف اسیرگشته، نمیتوانند موانع و حجابهای گوناگون را برای رسیدن به معرفت حقیقی رفع کنند.
بنابراین، انسانها باید حجابها را بشناسند و کشف و رفع نمایند.
سعیدبیگدلی و مریم صادقی،1386
پزشکی در آثار مولانا
هر که اساس طب نظری و حملی را بداند، چه شغل طبابت داشته و چه نداشته باشد، طبیبیکامل است.
برخی از شعرا ، عرفا و صوفیان بزرگ از جمله مولانا جلال الدین محمد بلخی را باید طبیبانی تمام عیار دانست که حرفة طبابت نداشته ولی چون مفاهیم علمی و عملی آن را به خوبی میدانستهاند، از نکات و رموز پزشکی برای بیان مفاهیم معنوی و اجتماعی بهره گرفتهاند.
مولانا درس طب را در دایره حکمت در مدرسهها و مکتبهای علمی قونیه و احتمالا دمشق آموخته است.
این خراسانی بزرگ پاکزاد، زبان پارسی را که زبان مادری اوست، زبان عشق میداند و بسیار امکان دارد که از گنجینه طب فارسی که در زمان او گسترش جهان شمول و پایداری نیک بنیاد یافته بود، بهرهگرفته باشد.
مولانا در یک رباعی ضمن اشاره به نبض و مشاهدة ادرار و سودازدگی برای تشخیص بیماری از طبیبی ملقب به زین الدین یاد میکند که به نظر میرسد همان سیداسماعیل جرجانی است دکتر حسن تاجبخش، 1386:
رفتم به طبیب و گفتم ای زینالدین
این نبض مرا بگیر و قارورو ببین
گفتا که هواست با جنون گشته قرین
گفتم هله تا باد چنین باد چنین
مشترکات زبانی و محتوایی شعر مولانا با شعر معاصر
مهمترین مضمونی که تا امروز درباره آن کمتر بحث شده و زمان اندکی برای اظهارنظر درباره آن مصرف شده،نواندیشی و نوگفتاری در شعر هردو دوره است.
قابل ذکر است که خصوصیات مشترک فراوانی را در محتوا و عروض شعر دو دوره میتوان جستوجو کرد که بدانها پرداخته نشده است.
ادبیات امروز کوشیده است تا عناصر مختلف را در تار و پود خویش قرار دهد.
عناصری مثل:
جهل ستیزی، ستمگریزی، پرهیز از گزافگویی، حذف یا محدودساختن مدح و ستایش، روی گردانی از تشریفات کلاسیک، سرپیچی از تملق گویی وچاپلوسی و سرانجام حق گویی و بسیاری از این عناصر به صورت برجسته وجود دارند.
به ویژه که در آثار مولانا بسیاری از این عناصر به صورت برجسته وجود دارند.
گرایش ساده گزینی و نزدیک شدن به زبان گفتاری و محاوره عادی نیز که در شعر امروز قابل مشاهده است، گاهی در اشعار مولانا دیده میشود.
یکی از خصوصیات برجسته شعر امروز ایران، گستاخی و بیباکی وجسارت است که به صورت آشکار و پوشیده و مبهم اظهار میشود، ما در شعر مولانا و حافظ نیز این گستاخی و بیباکی را آشکارا میبینیم.
شعر و ادبیات امروز به زمینههای جهانگردی و جهان وطنی نظر دارد و به شخصیت آدمی میاندیشد.
انسان در شعر معاصر ایران مقامی بالا و والا دارد.
شعر امروز میکوشد تا معیارهای اخلاقی و انسانی و شخصیت انسان حفظ شود.
این موضوع در شعر مولانا، حافظ و سعدی بسیار قابل توجه است.
از دیگر خصوصیات شعر مولانا که میتوان گفت در میان اشعار تمام شعرا تازگی دارد، ضرباهنگ است.
هنگامی که غزلهای حافظ و سعدی یا پروین اعتصامی را میخوانیم، زیبایی وخیال را به ویژه در شعر حافظ و سعدی حس میکنیم.
ولی اشعار آنها با تمام زیبایی فاقد حرکت است؛
در حالی که شعر مولانا از حرکت و ضرباهنگ خاصی برخوردار است و میتوانیم آنهارا با ضربه ساز همراه کنیم.
مولوی در مثنوی نیز دارای زبانی تازه و نو است.
در پشت این زبان تازه، تعلیم و تربیت و جهان نگری هم وجوددارد.
مولانا علاوه بر شعر در نثرنیز سخنانی تازه ونو دارد.
یعنی در آثار مثنوی مولوی، رگههایی بسیار از نواندیشی و نوع گفتاری میتوان یافت؛
چنان که در فیه ما فیه قابل ملاحظه است.
جعفر حمیدی ، 1388
شکل شعر مولوی
هماهنگی و انسجام در میان همه اجزا و ابیات غزلها که از آن به وحدت حال توان نام برد.
در دیوان شمس بیش از دیوان غزلهای عطار وسعدی و دیگران جلوهگر است.
با ملتزم نبودن به موازین زیباشناسی و رعایتهای لفظی و فنی، این وحدت حال را بیشتر شکل داده است.
قالب شکنی یکی دیگر از ویژگیهای شکل شعر مولانا است.
وی در بسیاری از غزلها ناگهان ردیف را به قافیه و یاقافیه را به ردیف تبدیل میکند و در رعایت ارکان عروضی بیقید شگفتی نشان میدهد؛
مثلا غزلی را که در بحر هزج آغاز کرده، در وسط کار ناگه به بحر رمل تبدیل میکند و بعد دوباره به همان بحر هزج برمیگردد.
چنان که درغزل به مطلع زهی عشق زهی عشق!
که ما راست خدایا!
به این شیوه دست زده است.
کوتاهی وبلندی بیش از حد معمول غزلها نیز یکی دیگر از خصوصیات شکل شعر اوست که گاهی از مرز نود بیت میگذرد.
زمانی از سه یا چهار بیت تجاوز نمیکند.
با این حال تعداد بحور شعری در اشعار مولوی بیش از دیگر شاعران است.
با این توضیح که به چهل و هفت بحر از بحور عروضی شعر سروده است و حال آنکه بحوری که در استخدام شاعران دیگر درامده، از بیست و هفت برتر و بالاتر نمیرود.
رباعیات:
که درمیان آنها اندشیهها و حالها و لحظات درخور مقام مولانا را میتوان سراغ گرفت.
فیه ما فیه:
این کتاب تقریرات مولانا به نثر است وان را سلطان ولد به مدد یکی از مریدان پدر تحریر کرده است.
مکاتیب:
که شامل نامههای مولانا است.
مجالس سبعه:
سخنانی است که مونالا بر منبر گفته است.
علیاکبر دهخدا 1373.
مولوی، تعالیم و آرای خودرا مانند یک اهل کلام، اما نه با استدلال خشک و جدی بلکه به یاری قیاسهای تمثیل و تشبیهات شاعرانه ارائه میدهد و تایید و اثبات میکند.
او قضایایی چون حقیقت توحید، حقیقت روح، کیفیت حشر و نشر، حدود جبر و اختیار و کثرت و وحدت که با استفاده از شیوههای ادبی چنان هنرمندانه و ملموس بیان میشود که عقل و دل هر دو را شیفته میسازد.
عشق را که محور تعالیم خود میداند و آن را سبب تزکیه دل و تهذیب نفس و معراج روح و مودی به کشف حقیقت میداند به کمک حکایات و تمثیلات بابیانی روشن و موثر در مثنوی خود عرضه میکند.
شیوه استدلال مولوی بیشتر بر تمثیل و حکایات خطابی تکیه دارد که لازمهی بلاغت منبری و شیوهی خاص مجالس وعظ و تذکر است.
اما او این بلاغت واعظانه را با شور و شاعرانه درمیآمیزد و مشهودات و متواترات را با ذوقی کم نظیر که خاص اوست، با قیاسات منطق و اشکال تجربی استدلال درمیآمیزد وهمین است که او را متفکری بزرگ و هم هنرمندی والا جلوه میدهد.
کامل احمدینژاد ، 1386
نویسنده مهندس سیدرضا عظیمیحسینی
برگرفته از روزنامه اطلاعات.
چاپ آبان ماه 1390
منابع و مأخذ:
1 احمدنژاد، کامل، شیوه استدلال مولوی در مثنوی، همایش بینالمللی بزرگداشت مولانا، تهران 6 و 7 آبان 1386 ص 5
2 بیگدلی، سعید، صادقی، مریم، آزادی انسان در اندیشه مولانا، همایش بینالمللی بزرگداشت مولانا، تهران، 6 و7 آبان 1386 ص 86
3حمیدی دکتر سید جعفر، خصوصیات مشترک زبانی و محتوایی مولانا با شعر معاصر، اطلاعات 15 بهمن 1388 ص 6
4 دهخدا علی اکبر، لغتنامه دهخدا، انتشارات دانشگاه تهران، ج 13، 1373 ص 19287 19285
5 دیباج دکتر موسی، هرمنوتیک شرقی مثنوی، اطلاعات 9 مهر 1388 ص6
6 صاحبالزمانی دکتر ناصرالدین، گزیدهای از ادبیات فارسی، کتاب زمان، چاپ رواج، 1352 ص 227 209
7 طباطبایی مجد، غلامرضا، مولوی عارف وشاعر انتشارات زرین، ج اول، 1374، ص 316
8 فاضلی قادر، شرح شمس، به مناسبت بزرگداشت شمس و مولوی درخوی، اطلاعات 13 و 14 مهر 1388 ص 6
9 فیض کریم، جستاری درحیات وهویت مولانا هستی در هستی، اطلاعات
31 اردیبهشت 1388، ص 6
10 کوشش رحیم، مقایسه محتوای فیه ما فیه مولانا و مقالات شمس، همایش بینالمللی بزرگداشت مولانا، تهران، 6 و 7 آبان 1386 ص
11 گراوند علی، تأملی بر زاویه دید قصههای غزلیات شمس، همایش بینالمللی بزرگداشت مولانا، تهران، 6 و7 آبان 1386 ص 3
12 معین، دکتر محمد، فرهنگ فارسی معین، انتشارات امیرکبیر ج 6، 1371، ص 2049 2048
|
زبان پارسی دری برماند گرانارج و گرانسنگ میهنی ایرانیان، برامده از دل هزارههای تاریخ و فرهنگ پر فر و فروغ ایرانزمین، از تبار گویشهای ایرانی آریانی است و ریشه به کهنترین زبان تاریخ، زبان اوستایی، میرساند.
در میان گویشهای زبانیک گوناگون روا در پهنهی پهناور ایرانزمین که همه یکسره همتبار و همریشهاند، زبان پارسی دری زبان سنجهی رسمی و بایین، و زبان پایهی فراگیر ایرانزمین و مایهی وند و پیوند و یگانگی و یکپارچگی ایرانیان در سرتاسر گسترهی سپنتای ایران بزرگ است.
پاسداشت و ارجگزارد و کاربرد زبان پارسی دری بر هر ایرانی راستین و سرشتین فریز است.
پاسداری از زبان پارسی را هیچگونه ستیزهای با دیگر گویشهای بومی ایرانی نباشد؛
چه همهی این گویشها همتبار و همریشهاند و برامده از درخت گشن بیخ و بسیار شاخ زبان ایرانی آریانی؛
و پاسداری از دیگر گویشهای بومی در کنار زبان سنجهی پارسی دری، فریز میهنی و فرهنگی همهی ایرانیان است.
در نوشتار و گفتار پارسی باید از کاربرد واژگان بیگانه پرهیخت و به کاربرد واژگان ناب و نژادهی پارسی کوشید.
برترین و بهترین آبشخور و بنمایه و درسنامهی زبان پارسی، همانا شاهنامهی ورجاوند و فرهمند فردوسی بزرگ است.
پاسداری از زبان پارسی، تنها کاربرد شماری واژهی پارسی به جای مشتی واژهی بیگانه نیست؛
که دربردارندهی چنین هنجار و کرداری است:
1 کاربرد همهی واژگان کهن و نوین پارسی در کنار یکدیگر
2 پاسداشت و کاربرد درست و بایین دستور زبان پارسی
3 یافتن و زنده گردانیدن تکواژها، پیشاوندها، میانوندها و پساوندهای کهن و از یاد رفتهی زبان پارسی، به ویژه بهنگام واژهگزینی در برابر واژگان بیگانهی نوین
4 بهنگام رویارویی با نوین واژگان بیگانه باید نخست در پی واژهیابی در بنمایگان کهن و سپس در پی واژهسازی بود.
5 بهنگام ساخت و آفرینش واژگان نوین باید پروای سبک و سیاک ساختار آوایی و دستوری و گردانشی زبان پارسی را نیک گزارد.
نوشتهی شهریور همافر برگرفته از سرزمین پارسیان
|
نام کتاب
15 داستان از مثنوی معنوی دانلود
نویسنده
دکتر محمود فتوحی
موضوع
نظم نثر نثر روان مولانا مولوی داستان گزیده
رمز پسورد
تهیه توسط
0 حجم دانلود کتاب
240 کیلوبایت KB
قالب کتاب
PDF پیدیاف
منبع الکترونیکی
تاریخ ما
|
نام کتاب
اریوبرزن،قهرمان ایرانی دانلود
نویسنده
عبدالرفیع حقیقت
موضوعات
حمله اسکندر مقدونی با چهل هزار سرباز جنگ گوگمل جزئیات حرکت اسکندر و جنگ و اقدامات نظامی آنها نقشهها و اقدامات اریوبرزن سردار پارسی
رمز پسورد
تهیه توسط
0 حجم دانلود کتاب
245 کیلوبایت KB
قالب کتاب
PDF پیدیاف
منبع الکترونیکی
تاریخ ما
|
هفته بسیج بر بسیجیان گرامی مبارک باد
|
ولادت امام حسن عسکری علیه السلام مبارک باد
|
ولادت امام محمد باقر ع مبارک باد
|
نویسنده کتاب به سپیدی یک رویا با تقدیر از برگزاری هشتمین جشنواره کتابخوانی رضوی:
خواندن کتاب مهمتر و ارزشمندتر از خرید آن است
فاطمه سلیمانی ازندریانی، نویسنده کتاب به سپیدی یک رویا گفت:
جشنواره کتابخوانی رضوی، مردمی، مخاطب پسند و نیاز جامعه امروز است؛
این جشنواره با تنوع منابع به سلیقه مخاطب احترام گذاشته است.
به گزارش روابط عمومی اداره کل کتابخانههای عمومی استان قم، فاطمه سلیمانی ازندریانی، نویسنده کتاب به سپیدی یک رویا علت نگارش این کتاب را عشق و ارادت خالصانه خود به امام علی بن موسی الرضا ع ، حضرت فاطمه معصومه س عنوان کرد و گفت:
علاقه به امام رضا ع سبب شد پس از 6 ماه تحقیق و پژوهش شبانه روزی از منابع معتبر و مستند دینی و تاریخی، کتاب به سپیدی یک رویا را به چاپ برسانم.
در این راه رنج فراوانی را متحمل شدم اما با عنایت معصومین علیهم السلام این موانع برطرف شد.
وی افزود:
این کتاب به پیشنهاد انتشارات نیستان به رشته تحریر در آمد و به لطف خدا به سرانجام رسید.
علت نامگذاری کتاب علاقه حضرت معصومه س به امام رضا ع بود که زیارت برادر برای آن بانوی آب و آیینه، رویای سپیدی بود که انتظارش را میکشید.
سلیمانی ازندریانی، شخصیت اسماء و دیگر شخصیتها را خاکستری معرفی کرد تا حضرت معصومه س در بین خاندان پیامبر همچون ستارهای در شب ظلمانی بدرخشد.
وی انتخاب این کتاب در جشنواره رضوی را لطف عالم آل محمد عنوان کرد.
این نویسنده اظهار داشت:
سوالهای خوبی از این رمان در مسابقه کتابخوانی رضوی طراحی شد و من به عنوان نویسنده کتاب و یک مخاطب از آن لذت بردم.
وی افزود:
آرزوی هر نویسنده این است که کتابش معرفی و خوانده شود و اکنون این شرایط برای خواندن کتاب میسر شده است که جا دارد از نهاد کتابخانههای عمومی کشور به دلیل فراهم کردن این فرصت تقدیر کنم؛
چراکه با تنوع کتابها به سلیقه مخاطب احترام گذاشته است و به عقیده من خواندن کتاب مهمتر و ارزشمندتر از خرید آن است.
نویسنده کتاب به سپیدی یک رویا نکته قابل تأمل در هشتمین جشنواره رضوی را انتخاب 7 عنوان کتاب متنوع برای سه گروه سنی دانست که هر سلیقهای را به خود جلب میکند.
وی گفت:
در بخش بزرگسالان ما با سه کتاب معرفتی، علمی و رمان روبرو میشویم و این یعنی ابتکار عمل و احترام به مخاطب که خود باعث جلب توجه عموم میشود.
در بخش کودک و نوجوان نیز شرایطی فراهم شده تا این عزیزان کتابهای مورد علاقه خود را پیدا کنند و به تصویرسازی از آن بپردازند.
این نویسنده تأکید کرد:
جشنواره رضوی تنها یک مسابقه نیست بلکه هدف آن فراتر و والاتر است؛
چرا که تمامی اهل خانواده را با روشی تحسین برانگیز به مطالعه و بررسی مباحث تاریخی و مذهبی در قالبهایی جذاب تشویق میکند؛
علاوه بر اینکه مخاطبان با نویسندگان مختلف و آثار آنان آشنا میشوند.
وی برگزاری جشنواره کتابخوانی رضوی را اقدامی ارزشمند، فرهنگی و معنوی دانست و گفت:
وقتی وارد خانهای میشوید که تمامی اعضای آن مشغول مطالعه هستند به طور حتم حس خوب و لذت بخشی در شما به وجود میآید؛
این تفریح سالم، وحدت بین خانوادهها را افزون میکند.
در واقع به نوعی اهمیت دادن به این کانون اجتماعی کوچک و ایجاد دغدغه در حوزه فرهنگ است که در جامعه امروز کمتر به آن توجه میشود.
سلیمانی ازندریانی از بارگذاری نسخه PDF کتابها در وبسایت جشنواره کتابخوانی رضوی به صورت رایگان برای دسترسی و سهولت کار کاربران و ایجاد شرایط مطالعه ابراز خرسندی کرد و افزود:
جشنواره کتابخوانی رضوی خلاء بیتوجهی به کتاب را پر میکند و چون در سطح ملی و بینالمللی برگزار میشود، ناخواداگاه ذهن کنجکاو و پرسشگر مخاطبان را به سمت خواندن هدایت میکند.
این جشنواره در سطح بینالملل افتخاری برای ایران و ایرانیان و به ویژه شیعیان محسوب میشود.
|
پاسخ به این پرسش آسان است.
چون با اندکی کنکاش در آئین زرتشت میتوان دریافت که این اندیشمند، هیچگاه خود را با کارمایه جهان برین پیوند نداد.
او هیچگاه به خود فرنام پیامبری نبسته و هیچگاه وانمود نکرده است که با پروردگاری که پهنه کهکشانهایش بیش از20 میلیارد 20 هزار میلیون سال نوری است نشست و برخاست داشته و یا به گونة ویژهای با او پیوند داشته است.
برای اینکه تا اندازهای به بزرگی کهکشانها پی ببریم باید به این نکته اشاره کنیم که ذره نور در هر ثانیه 300 هزارکیلومتر، بیش از هفت بار دور کره زمین را میپیماید.
بنا براین مسافتی راکه ذره نوری دریک سال میپیماید از پندار آدمی بیرون است.
از سوی دیگر برای شمارش عدد 20 میلیارد، دستگاهی مورد نیاز است که بیش از 500 سال به گونه پی در پی به شمارش بپردازد.
زرتشت هیچگاه به پیروانش فرمان نمیدهد، بلکه او رهنمود میکند که هر کس با خرد خود بسنجد تا از این راه به کردار نیک دست یابد و همچنین به آفریدگاری پی ببرد که جهان هستی را آفریده.
بنابر این میتوان گفت که اگر پیامبردستیار پروردگار است، پس زرتشت نه پیامبر بود و نه اینکه اندیشه و آئین او را میتوان دین نامید، بلکه زرتشت آموزگار اندیشمندی بوده است که به یاری خرد خویش به وجود آفرید گار پی برده و از زبان پاک و راست گویش از نشست و برخاست و همچنین از پیام آوردن از پروردگار سخنی نگفته است.
گاتاها سرود چهارم 31 بند 8ای خداوند جان و خرد،هنگامیکه با اندیشه خود تورا سراغاز و سرانجام هستی شناختم.
با دیده خرد تورا دریافتم.
براستی تویی آفریدگار جهان هستی وتویی سرچشمه اندیشه نیک
|
نیشابور در روزگار پادشاهی یزدگرد دوم 438 457 م از نظر اهمیت در شمار شهرهایی چون مرو و سمرقند بوده است.
پیدا شدن سکههای ساسانی در ویرانههای گوناگون نیشابور، خود نشان از اهمیت این شهر در آن دوران دارد.
سلجوقیان هر از گاهی نیشابور را پایتخت خود قرار دادهاند.
در این بین آلب ارسلان، ملکشاه و سنجر بیشتر در این شهر به سر بردهاند.
نیشابور، بزرگترین مرکز دانش اسلامی و گاهواره ارجمندترین سخنوران و دانشمندان ایران نیز بوده و پساز بلخ، مرو و هرات، چهارمین شهر خراسان باستانی بهشمار میرفته است.
نیشابور همچنین مرکز کتابخانههای بزرگ بوده است که از آن جمله میتوان به کتابخانه صابونی نیشابور، کتابخانه دانشگاه دارالاسته نیشابور، کتابخانه نظامیه، کتابخانه شخصی امام محمد غزالی، کتابخانه مسجد عقیل با 50 جلدکتاب و کتابخانه مدرسه سعدیه نیشابور و کتابخانه مدرسه بیهقیه نیشابور اشاره کرد.
شهرستان نیشابور، با پهنهای حدود 9308 کیلومتر مربع، در شمال خراسان رضوی قرار دارد.
این شهرستان از شمال به شهرستانهای چناران و قوچان، ازغرب به شهرستان سبزوار، از شرق به شهرستانهای مشهد و چناران، از جنوب به شهرستانهای تربت حیدریه و کاشمر و از شمال به رشته کوههای بینالود محدود است.
شهرستان نیشابور پوشش گیاهی گوناگونی دارد.
در بخش
کوهپایهای، گیاهانی مانند ریواس، کمای و دانه شور و در بخش دشتی تاغ، گز و جنگلهای دست ساز برای تثبیت شنهای روان به چشم میخورد.
اقتصاد این شهرستان بر پایه کشاورزی و دامپروری استوار است و مهمترین محصولات آن را پنبه، باقلا، حبوب، انواع میوه، صیفی و فراوردههای دامی تشکیل میدهند.
نیشابور همچنین دارای معادن نمک و فیروزه است که فیروزه آن بسیار مشهور و مرغوب است.
کارخانههای قند، پنبه پاک کنی و کولر سازی آن دارای اهمیت است.
خوراکیهای ویژه آن را نخود و زعفران تشکیل میدهد.
نیشابور شهری صنعتی، گردشگری، کشاورزی و ترانزیتی است.
نیشابور را شهر فیروزه مینامند.
معادن مهم فیروزه در فاصله 53 کیلومتری شمال غرب نیشابور است.
در قدیم فیروزه تراشان و معدنکاران درکنار هم در این مناطق به سر میبردند و به کاوش و جستوجوی معدن و تراش فیروزه و تزیین آن مشغول بودند، بدین علت این شهر از قدیم مورد توجه حکام و سلاطین برای به دست آوردن این سنگهای گرانبها بوده است.
صنایع دستی نیشابور، شامل فرشبافی، پارچه بافی، فیروزه تراشی، سفال سازی و سبد بافی است.
از روزگاران کهن فرشبافی در استان خراسان به ویژه نیشابور رایج بوده است.
بافت فرش در نیشابور به دوگونه بافت فارسی و بافت ترکی است.
نقشههای رایج در این شهرستان لچک ترنج ساده، افشان شاه عباسی، لچک ترنج پر، بته
جقهای، گل فرسنگ، اردبیلی، یا شیخ صفی، اسلیمی، درختی و نکارگاه است.
پشتی بافی نیز بین قالیبافان نیشابور رایج است.
فیروزه تراشی یا شناخت گونههای فیروزه از هنرهای مهم و با ارزش در شهرستان نیشابور است.
تراش فیروزه به گونههای پیکانی و مسطح از جمله تراشهاییاستکه علاقهمندان زیادی دارد.
در برخی نقاط این شهرستان کارگاههای پارچه بافی سنتی نیز به چشم میخورد که به تهیه کرباس، چادرشب، و ملحفه مشغول هستند.
در این کارگاهها کرباسهای سفید و ظریف بافته میشود که علاوه بر پیراهن و زیر شلواری در تهیه سفره، شمد، حوله و قطیفه نیز از آن استفاده میکنند.
دیدنیهای نیشابور
بیشتر مردم نیشابور از تیرههای پارسی هستند که در گذشتههای بسیار دور در این سرزمین مستقر شدهاند.
نیشابوریها به زبان فارسی و لهجه محلی نیشابوری سخن میگویند.
دانشمندان علم و ادبی، چون خیام و عطار نیشابوری، بر این خاک بالیدهاند.
آثار تاریخی نیشابور فراوان است و به جز خرابههای نیشابور قدیم و آتشکده نیشابور میتوان از مسجد جامع دوره تیموری، 899 هجری قمری ، تپههای باستانی آلب ارسلان غزنوی ، تپه سلطان میدان دوره اسلامی ، بنای گنبدهای آجری مهراباد گنبد بزرگ از دوره سلجوقی، گنبد کوچک از دوره ایلخانی ، کاروانسرای شاه عباس اواخر صفوی و آب انبار بازار نیشابور دوره صفویه نام برد.
مسجد جامع نیشابور
این مسجد یادگار سلطان حسین بایقرا آخرین امیرتیموری است و پهلوان کرخی، فرزند بایزید که مقبره وی نیز در این مسجد است.
آن را ساخته و تاریخ بنای آن را 899 نوشتهاند.
امامزاده محمد محروق ع
امامزاده محمد محروق ع از فرزندان امام چهارم ع است.
این آرامگاه با گنبد کاشیکاری شده و ایوانهای زیبا در باغ مشجری قرار دارد.
بقعه امامزاده محروق ع از بناهای زیبای قرن دهم هجری است.
کتیبه کاشی معرق ایوان و صندوق منبت و در ورودی حرم از زمان شاه طهماسب اول است.
سنگی از دوران شاه سلطان حسین صفوی مورخ به سال 19 هجری قمری در این بنا نصب است.
کاشیهای ازاره آن از زمان نادر شاه افشار باقیمانده است.
بانی این مزار امیر کمال الدین شاه میر حسین است.
کتیبه منظومی که از زمان شاه سلطان حسین صفوی در سمت راست ایوان بر روی سنگ حک شده بیانگر آن است که در اواخر دوره صفوی محمد خان نامی در نیشابور به بنای مسجد و مصلی اقدام کرده است.
امامزاده سیدابراهیم ع
در کنار بقعه امامزاده محروق ع ، امامزاده سیدابراهیم ع نیز دفن شده است که یکی از اولاد حضرت موسی بن جعفر ع است.
در بالای این حرم گنبدی کوتاه قرار دارد و ازاره حرم دارای کاشیهای شش گوش است.
نمای قبر با آجر و گچ ساخته شده و بدون هرگونه تزیین است.
تعدادی از بزرگان نیشابور نیز در حرم امامزاده دفن شدهاند.
بقعه قدمگاه نیشابور
بنای زیبایی به نام قدمگاه از قرن یازدهم هجری در نزدیکی نیشابور بر جا مانده است.
این بنا به صورت هشت گوش و با ایوانهای بلند و طاق نماهای دو طبقه ساخته شده است.
وجه تسمیه آن به قدمگاه وجود سنگی سیاه است که در آن اثر ردپای بزرگی منسوب به حضرت رضا ع دیده میشود.
آرامگاه فضل بن شاذان
ابومحمد فضل بن شاذان از فقهای شیعه در قرن سوم هجری و دارای 180 تالیف در علوم مختلف است.
به قولی فضل بن شاذان به همراه امام رضا ع به نیشابور آمده و در آنجا اقامت کرده و در سال 260 هجری درگذشته است.
آرامگاه وی در هفت کیلومتری جنوب شرق نیشابور در باغی وسیع و زیبا قرار دارد.
موزه نیشابور
کاوشهایی که در تپههای تاریخی آلب ارسلان، شادیاخ و آهنگران در سالهای 16 1312 انجام شده است، مجموعه آثاری از دوران طاهریان، سامانیان و غزنویان را به دست میدهد.
کاسههای سفالی با نقش گل سرخ و خطوط کوفی، ظروفی به سبک چینی متعلق به قرون اولیه اسلامی و سکههای به دست آمده از ناحیه سبزپوشان که تاریخ 153 هجری را بر خود دارد و سکههای ابومسلم که نام عبدالرحمن بر آن ضرب شده است، همه گواه تاریخ کهن این سرزمین است.
نمونههایی از این آثار را میتوان در موزه نیشابور واقع در بخش شرقی کاروانسرای شاه عباس از نزدیک دید.
آرامگاه حکیم عمر خیام نیشابوری
حکیم ابوالفتح عمربنابراهیم مشهور به خیام نیشابوری، فیلسوف و ریاضیدان، منجم و شاعر ایرانی اواخر قرن پنجم و اوایل قرن ششم هجری است که در تاریخ جهان به عنوان ریاضیدان و عالم هیأت و شاعر بلندپایه مشهور شده است.
آرامگاه حکیم عمر خیام نیشابوری در نیشابور به سبک معماری سلجوقی و به شیوه آثار دوران زندگی خیام با کاربرد فنون معماری جدید ساخته شده است.
این بنا از تلفیق معماری شرق و غرب مایه گرفته است و دارای گنبدی رسا و بلند و10 پایه همراه با سقفی بسیار مناسب است.
هر پایه ابتدا به شکل مکعب است و پس از 50 سانتیمتر دو حاشیه به پایه داده شده تا لوزی بزرگ را بهوجود آورد و در کنار لوزی بزرگ اشعار و عباراتی نوشته شده است.
لوزی دیگری نیز در بالای لوزی اول است و نزدیک به اوج گنبد لوزی سوم یا لوزی کوچکتری قرار گرفته است.
سرانجام مجموع پایهها در رأس گنبد به هم پیوسته است و سقف و کلاهک یا عرقچین گنبد را میآراید.
آرامگاه شیخ فریدالدین عطار نیشابوری
فریدالدین عطار شاعر و عارف نامی ایران حدود سال 540 هجری متولد و در سال 618 دارفانی را وداع گفت.
آرامگاه وی در شش کیلومتری نیشابور هر سال پذیرای عاشقان فرهنگ و ادب ایرانی است.
آرامگاه عطار از بناهای دوره امیر علیشیر نوایی است و در قرن نهم هجری ساخته شده است.
آرامگاه عطار هشت ضلعی است و خارج آن چهار غرفه کوچک و داخل آن چهار شاه نشین وجود دارد.
در ورودی به مقبره از طرف شرق است و قبر شیخ عطار در وسط بنا واقع شده است و در بالای مقبره گنبد کوچکی قرار دارد.
در بالا سر قبر استوانه سنگی بلندی نصب شده که ارتفاع آن نزدیک به 3 متر است که پایه آن زیرخاک فرو رفته است و سنگ را هشت ترک کردهاند و در بالای آن بعد از صلوات بر نبی اکرم ص اسامی دوازده امام نقل شده است.
آرامگاه کمالالملک
مقبره محمد غفاری فرزند میرزا بزرگ کاشانی ملقب به کمال الملک که از سرامدان نقاشی در ایران است، در ابتدای باغ شیخ عطار نیشابوری قرار دارد و زیارتگاه فرهنگدوستان ایرانی است.
آرامگاه نظامالملک بکروی
این آرامگاه در کدکن نیشابور واقع است و بنای مقبره از آهک و گچ ساخته شده و سقف آن دارای کاشی فیروزهای مزین است.
چشمه خمترکان
این چشمه در فاصله 131 کیلومتری مشهد، در قدمگاه نیشابور واقع است.
اطراف آن را رسوبات آبرفتی دوران چهارم زمینشناسی پوشانده و آب آن از آبهای سولفاته کلسیک سرد است.
چشمه گرماب طاقانکوه
این چشمه در 44 کیلومتری نیشابور واقع است.
اطراف این چشمه معدنی نیز از رسوبات دوران چهارم زمینشناسی پوشیده است.
بازار تاریخی نیشابور
بازار تاریخی نیشابور یکی از بازارهای قدیمی و مهم و از جمله مکانهای دیدنی این شهر است.
عملیات مرمت و بازسازی این بازار که حدود یک کیلومتر طول دارد، از سال 77 توسط سازمان میراث فرهنگی و کسبه بازار آغاز شد.
به این بازار، بازار سرپوشیده، بازار سرپوش و سوقالقدیم نیز میگویند.
این بازار تنها بخش به جا مانده از بازار بزرگی در نیشابور قدیم است که از دروازه مشهد آغاز و در دروازه عراق به پایان میرسیده است.
پیشینه این بازار به دوره صفویان باز میگردد.
گمان بر این است که نوسازی یا ساختن این بازار از جمله اصلاحاتی بوده که شاه عباس صفوی در مدت اقامت خود در نیشابور انجام داده است.
بازار زرگرها و حلاجها نیز متصل به این بازار تاریخی است.
از بناهای به جا مانده این بازار میتوان از سرا، کاروانسرا، تیمچه و گرمابه نام برد.
کاروانسرای مستوفی یکی از تیمچههایی است که در راسته این بازار قرار دارد.
چند مسجد و یک تکیه و یک آب انبار از دیگر بناهای این بازار است.
در حجرههای این بازار مشاغل سنتی و بومی از قبیل فرش فروشی، رویگری، مسگری، رنگرزی، آهنگری و پارچه فروشی مشاهده میشود.
|
زیباترین و جذاب ترین جلوههای زندگی عشایری جهان را میتوان در بین ایلات قشقایی که در محدوده استان فارس زندگی میکنند؛
به وضوح مشاهده کرد.
هنرمندانه ترین صنایع دستی که برخی از آنها زینت بخش موزههای بزرگ جهان است، محصول کار هنرمندان این خطه از ایران زمین است که جاذبههای گردشگری این منطقه را چندین برابرساخته است.
استان فارس سهم عمدهای دربخشهای اقتصادی کشور به ویژه کشاورزی و صنعت داشته و نهتنها قطب الکترونیک کشور بوده بلکه صنایع پتروشیمی آن نیز از اهمیت خاصی برخورداراست.
این استان درتولید گندم، ذرت و انجیر مقام اول کشور را داراست و به لحاظ گردشگری نیز از پرجاذبه ترین و مشهورترین مناطق ایران در جهان به شمار میآید.
مکانهای دیدنی و تاریخی
استان زیبای فارس که یکی از بزرگترین قطبهای فرهنگی ایران به شمار میآید از جمله مناطق بسیار دیدنی و مشهور ایران است که بخش مهمی از تاریخ تمدن کهن و بزرگ ایران را در برگرفته است.
طبیعت جذاب و غنی استان فارس به همراه منحصر به فردترین آثار تاریخی و باستانی فارس را در ردیف ممتاز ترین مناطق ایران قرار داده است.
درهها و تنگههای متعدد استان فارس، گردشگاههای طبیعی بسیار زیبایی را فراهم نمودهاند که همواره پذیرای بازدید کنندگان و دوست داران طبیعت میباشند.
تنگ بوان که از طبیعت زیبایی برخوردار است و تنگ خرقه فیروزاباد که درهای سرسبز و خرم است و پوشش جنگلی زیبا، چشمه سارهای فراوان و باغهای پربار دارد، گردش گاه میان جنگل که مانند تودهای انبوه در دامنه کوه میان جنگل و در دو سوی جاده خود نمایی میکند، و.
برخی از این تنگهها و گردشگاهها هستند.
مراتع و گل زارهای حاشیه دریاچههای منطقه همراه با ماهیهای آزاد و پرندگان وحشی چشم اندازهای زیبایی از این دریاچهها در بهار و پاییز به وجود میآورند که بسیار جذاب و دیدنی هستند.
رودخانهها و آبشارهای جذاب و منحصر به فردی مانند آبشار مارگون سبب شدهاند که این استان توانمندیهای قابل توجهی را در زمینه جاذبههای طبیعی داشته باشد و همراه با جاذبههای منحصر به فرد تاریخی خود، پذیرای طبیعت دوستان نیز باشد.
استان زیبای فارس در بر گیرنده کهن ترین آثار فرهنگی ایران است و شهرت جهانی این استان بی سبب نیست.
مجموعه کاخهای پاسارگاد و کاخهای تخت جمشید، کاخها و آرامگاههای شاهان اساتیری ایران، آتشکدههای قدیمی، قلعهها و دژهای مستحکم، تپههای تاریخی، مسجدهایی که برخی از آنها شاهکارهای معماری اسلامی هستند، باغهای تاریخی بسیاری که به واسطه معماری ارزشمند خود شهرت جهانی دارند و.
بخشی از آثار دیدنی و تاریخی استان فارس هستند که هر ایرانی و غیر ایرانی دوست دار فرهنگ و تمدن را به شدت تحت تاثیرقرار میدهد.
صنایع و معادن
صنایع استان فارس در دو دسته کارخانهای و دستی قابل بررسی و مطالعه است.
صنایع دستی استان به علت زیبایی، جذابیت و مرغوبیت، جایگاه ویژهای را در بازارهای داخلی و جهانی به خود اختصاص داده و فرش، گبه و خاتم آن از معروفیت خاصی برخوردار است.
در بخش صنایع ماشینی؛
استان فارس ازمقام ارزشمندی درکشوربرخورداراست.
صنایع ماشینی استان را بیشتر؛
صنایع الکترونیکی، شیمیایی، ریسنده گی، بافنده گی و صنایع غذایی تشکیل داده است.
بیش ترین سهم صنایع الکترونیکی به کارخانههای مخابراتی ایران کما تعلق دارد که از سال 1348 در این استان شروع به تولید کرده است.
کارخانه لاستیک سازی دنا بریجستون یکی از چهار تولید کننده بزرگ لاستیک سازی ایران، دراین استان قرار دارد.
در زمینه صنایع ریسندهگی، بافنده گی و چرم سازی، این استان با 50 کارگاه بزرگ و کوچک، سهمی عمده در تولید محصولات نساجی و فرش بافی دارد.
در فارس همراه با تولید محصولات کشاورزی، صنایع غذایی نیز رشد چشم گیری یافته است.
براساس اطلاعات موجود، بیش از 200 واحد صنایع غذایی در این استان فعالیت دارند که تولید مواد غذایی نظیر روغن، قند، شکر، گوشت و.
را بر عهده دارند.
پالایشگاه شیراز از سال 1352 آغاز به کار کرده و فراوردههایی مانند گاز مایع، بنزین معمولی، بنزین سوپر، و.
را تولید میکند.
در سالهای اخیر صنعت پتروشیمی استان نیز توسعه قابل توجهی یافته است.
استان فارس، قطب الکترونیک کشور بوده و صنایع پتروشیمی آن از اهمیت خاصی برخوردار است.
کشاورزی و دام داری
استان فارس سهمی عمده در بخشهای اقتصادی کشور به ویژه کشاورزی و صنعت دارد.
این استان در تولید گندم، ذرت و انجیر در کشور مقام اول را داراست.
طبق گزارش آمار نامه کشاورزی، این استان با 1025059 هکتار سطح زیر کشت پس از استانهای آذربایجان شرقی و خراسان، رتبه سوم را در کل کشور دارد.
بر اساس همین آمار، این استان با 59 12 درصد تولید گندم در کشور رتبه دوم را داراست.
دام داری از ارکان مهم اقتصادی منطقه فارس است و وجود عشایر قشقایی که یکی از بزرگترین و اصیل ترین عشایر ایرانند که دام داری شغل اصلی آنان است سبب رونق دام داری در منطقه فارس شده است.
وجه تسمیه و پیشینه تاریخی
فارس در کتیبههای هخامنشی به صورت پارسه و در نوشتههای یونانی به شکل پرسیس آمده و معرب آن فارس است.
یونانیان نام ایالت پرسیس را به اشتباه بر تمام ایران اطلاق میکردند.
درجنوب ایران تا کرانههای خلیج فارس، سرزمینی گسترده است که از روزگاران باستان، پارس فارس نام داشته و از آغاز دوره اسلامی مرکز آن شیراز بوده است.
این سرزمین، از چند هزار سال پیش زیست گاه پر رونق اقوام بومی ایران، و به ویژه، عیلامیان بوده و از این قوم، آثار بسیاری در گوشه و کنار فارس، هم چون کورنگون ممسنی، نقش رستم، تخت جمشید، مرودشت به جای مانده است.
سه هزار سال پیش از این، قومی که خود را آریایی میخواندند، ازجنوب روسیه امروزی به فلات ایران سرازیر شدند و پس از زد و خوردهای فراوان با بومیان آن سامان، به پیروزی رسیدند و برای خود سکونت گاههایی بر پا داشتند.
بیشتر این آریاییان، چوپان و گله دار و کوچ نشین بوده زندگی قبیلهای داشتند.
دین آنان، گونهای بینش توحیدی بود.
آنان به خدای یگانه و بزرگی به نام اهورامزدا ایمان داشتند و نیروهای طبیعی، مانند:
آب، آتش، باد، خاک و خورشید را دارای فره ایزدی پنداشته سرچشمه بدیها و تاریکیها را در وجود اهریمن میجستند.
این آریاییان، قبیلههای بزرگی داشتند که معروف تر از همه پارسیان، مادها، سکاها، بلخیان، سغدیان، خوارزمیان، هراتیان و پارتیان بودند.
همهی این قبیلهها به یک زبان بزرگ، اما، با لهجههای متفاوت سخن میگفتند و سرزمین خود را به نام آریا وئیج ایران ویج میخواندند.
پارسیان، یکی از اقوام ایرانی بودند که در سه هزار سال پیش به فارس آمدند و در چند مکان، از جمله در انشان مالیان در 46 کیلومتری شمال شیراز و پاسارگاد ساکن شدند.
پایتخت آنان، نخست، پاسارگاد بود که بعدا، به همدان انتقال یافت.
در اواخر سده هشتم قبل از میلاد، مادها در ایران غربی نیرو گرفتند و گرد هم جمع شده، با آشوریان تاراج گر به زد و خورد پرداختند و صد سال بعد آنان را از پای دراورده حکومتی بزرگ بر پا داشتند که 120 سال پایدار ماند، و سرانجام، فرمان روایی آنان توسط کوروش بزرگ فرو پاشید.
کوروش بزرگ فرزند کمبوجیه پادشاه پارسیان و شاه دختی مادی بود و با کارهای درخشانش بزرگترین امپراتوری جهان آن روزگار را پدید آورد.
ویژه گیهای نخستین فرمان روای فارس چنان است که مورخان او را پادشاهی دانا، مدیر و مدبر و مفسران بزرگ قرآن چون علامه طباطبایی او را ذوالقرنین که قرآن از او به نیکی یاد میکند میدانند.
کوروش پس از نزدیک به 30 سال فرمان روایی در جنگ با کوچ نشینان ماساگتی ازاقوام سکایی آسیای میانه کشته شد و پسرش کمبوجیه جای او را گرفت و به مصر لشکر کشید و آن سامان را به فرمان خود آورد ولی با شورش مغان رو به رو شد و پیش از گرفتن کین خویش در مصر در گذشت.
آن گاه داریوش بر تخت امپراتوری هخامنشی نشست و 36 سال بر ایران فرمان راند.
هخامنشیان نزدیک به 218 سال بر این سرزمین حکومت کردند تا این که اسکندر بر ایران تاخت و شاهنشاهی هخامنشی را برانداخت اما دولتش هفت سال بیش نپایید و آرزوهایش بر باد رفت و او هرگز نتوانست حکومت این سرزمین متمدن و بزرگ را بیش از این در اختیار داشته باشد.
اگرچه حاکمان پارس به سلطه سلاطین اشکانی در روزگار قدرت آنان گردن نهادند، اما، پارس هرگز جزو امپراتوری اشکانی نشد.
شاهان پارس قدرت خود را بر سواحل کارمانیا و سواحل عربستان بسط دادند.
از روایات مربوط به اردشیر اول ساسانی چنین برمی آید که در زمان او، پارس به ممالک کوچکی تقسیم شده بود.
از سکههای کشف شده آن دوران میتوان دریافت که در آن زمان، تمدن یونانی، به کلی از پارس رخت بر بسته بود و سنتهای تاریخی و اساطیری کهن و دین زردشتی استیلای کامل داشته است.
بر اساس شواهد، در آن زمان پارس تنها سرزمینی بود که در آن جا دین زردشتی حقیقی و نوشتههای مقدس آن محفوظ مانده بود.
به همین دلیل، تجدید حیات آیین زردشتی، با قیام اردشیر اول و کشور گشاییهای او از پارس آغاز شد.
اردشیر اول دودمان ساسانیان را بنیاد گذاشت و دین زردشتی را در سراسر کشور ایران مستقر کرد.
استخر که پایتخت پارس بود، در دورهی ساسانی شهری بزرگ و آباد بود.
پس از بنیان گذاری امپراتوری ساسانی، پایتخت امپراتوری به تیسفون منتقل شد.
پس از ظهور اسلام و فروپاشی امپراتوری ساسانی به دلیل ظلم و فساد پادشاهان , مردم ایران از جمله مردم فارس به تدریج مسلمان شدند.
حاکمان مسلمان تقسیم ایالت فارس را به پنج ولایت که هر یک را یک کوره میگفتند، از ساسانیان به ارث بردند و این تقسیم بندی، تا حمله مغولان باقی ماند.
پنج کوره فارس عبارت بودند از:
کوره اردشیر خوره که مرکز آن شیراز بود.
کوره شاپور خوره که مرکز آن شهر شاپور بود.
کوره قباد خوره یا ارجان که مرکز آن ارجان بود.
کوره استخرکه مرکز آن پرس پولیس بود.
و کوره داراب گرد دارابجرد که مرکز آن شهری به همین نام بود.
در زمان ضعف قدرت خلافت در قرن سوم هجری قمری، فارس به تصرف یعقوب لیث موسس سلسلهی صفاریان درامد.
وی شیراز را تصرف کرد و برادرش عمرولیث، مسجد بزرگی در این شهر ساخت که هنوز پا بر جاست.
پس از آن، فارس به تصرف آل بویه درامد.
عضدالدولهی دیلمی بر بیشتر ایران و قسمتی از بین النهرین مسلط شد.
از کارهای برجستهی او ساختن بند امیر بر رود کر بود.
پس از آل بویه، سلجوقیان بر فارس مسلط شدند.
در زمان ضعف سلاجقه، سنقر ابن مودود، دودمان اتابکان فارس را تاسیس کرد و این دودمان، در 543 هجری قمری بر سرزمین فارس فرمان روایی یافت و آخرین فرمان روای آن، آبش خاتون، پس از یک سال سلطنت در 667 هجری قمری به همسری منکو تیمور، یکی از پسران هلاکوخان مغول، درامد و از آن پس، سلطنت وی نامی بیش نبود و چندی نگذشت که فارس به دست امرای مغول افتاد.
در 754 هجری قمری، امیر مبارزالدین محمد، پادشاه سلسلهی آل مظفر، فارس را تصرف کرد.
شاهان این دودمان تا سال 795 هجری قمری، که امیر تیمور خاندان آل مظفر را برانداخت بر فارس فرمان روایی داشتند.
در سال 909 هجری قمری، فارس تحت استیلای شاه اسماعیل صفوی درامد.
در زمان او و جانشینانش، فارس و مرکز آن شیراز، آبادی و رونق یافت.
در این دوران، الله وردی خان و پسرش امام قلی خان فرمان روایان کاردان و با تدبیر فارس درزیبا ساختن و آبادانی شهر شیراز کوشیدند.
در جنگ میان نادر شاه و افاغنه تحت فرمان اشرف افغان، فارس رنج و ویرانی فراوانی دید.
این جنگ با شکست افاغنه در 1142 هجری قمری پایان یافت.
پس از مرگ نادر، بار دیگر فارس دست خوش پریشانی شد اما، با برامدن کریم خان زند صلح و آبادی به این ناحیه بازگشت.
از کاردانی و تدبیر و دوراندیشی کریم خان، آثار ارزشمندی، به ویژه در شهر شیراز به جای مانده است.
پس از مرگ کریم خان 1193 ه.
ق ، بر سر جانشینی او میان بازماندگانش اختلاف بسیاری پدید آمد و سرانجام، لطف علی خان زند به فرمان روایی رسید.
پس از آن، فارس در جنگهای لطف علی خان زند و آقا محمد خان آسیب فراوان دید.
پس از دودمان زندیه، قاجاریه حاکم شد.
پس از وفات فتح علی شاه 1125 ه.
ق پسرش حسین علی میرزا فرمان فرما که در فارس بود به دعوی سلطنت برخاست، اما کاری از پیش نبرد.
پس از قاجار، اگر چه فارس نقش ارتباطی مهم خود را از دست داد، ولی، به علت داشتن آثار گران سنگ سیاسی و تاریخی و آرامگاههای دانشمندان، شاعران و عرفای بزرگی هم چون سعدی، حافظ، ابوعبداله خفیف، ملاصدرا، خواجو، شیخ روزبهان و بواسحاق کازرونی، سیبویه و.
هم چنان به عنوان یکی از پراوازه ترین استانهای ایران با معروفیتی جهانی در گسترهی فرهنگ و ادب و عرفان جایگاه خود را حفظ کرد
مشخصات جغرافیایی
استان فارس 6 7 درصد مساحت کل جمهوری اسلامی ایران را به خود اختصاص داده است.
استان فارس در جنوب منطقه مرکزی ایران بین مدارهای 27 درجه و دو دقیقه و 31 درجه و 42 دقیقه عرض شمالی و 50 درجه و 42 دقیقه و 55 درجه و 36 دقیقه طول خاوری از نیمروز گرینویچ قرارگرفته است.
این استان از شمال با استان اصفهان و یزد، از باختر با استانهای کهگیلویه و بویر احمد و بوشهر، از جنوب با استان هرمزگان و از خاور با استان کرمان همسایه است.
استان پهناور فارس، منطقهای چهار فصل بوده و از نظر آب و هوایی میتوان سه منطقهی سردسیر، معتدل و گرمسیر را دراین منطقه مشاهده کرد.
متوسط دما در سردترین ماه سال بین 7 تا 2 درجهی سانتیگراد و در گرم ترین ماه سال بین 35 تا 40 درجه سانتیگراد در نوسان است.
جهت عمومی کوههای این استان شمال خاوری جنوب باختری است و هر چه از طرف شمال به جنوب پیش میرویم از ارتفاع کوهستان به طور عمومی کاسته میشود.
محدوده استان فارس به دلیل تنوع اقلیمی و ساختارهای جغرافیایی طبیعی فضاهای خاص و منحصر به فردی را دارا است و از انواع دریاچههای طبیعی، رودخانههای دایمی و فصلی، چشمههای آب گرم و آب سرد برخوردار است.
بر اساس سرشماری سراسری سال 1375 جمعیت استان فارس 3759954 نفر برآورد شده است.
شهرهای استان:
زرین دشت بوانات داراب شیراز آباده ارسنجان استهبان اقلید جهرم خرم بید سپیدان قیروکارزین لارستان لامرد نیریز مرودشت مهر ممسنی کازرون فسا فیروز آباد و.
|
سه شهید گفت و گویی صریح با همسران سه شهید شاخص انقلاب
نویسنده:
حمید داوود آبادی
ناشر:
مؤسسه شهید حاج احمد کاظمی
تعداد صفحه:
پیروزی انقلاب اسلامی علاوه بر ایجاد تحولات گسترده در ایران، موجب تغییرات اساسی در بسیاری از کشورهای جهان شد.
این انقلاب مردمی عظیم، معادلات از پیشنوشتهشده مستکبران را به نفع مستضعفان تغییر داد و موج بلند دریای مواجش، هیمنه جعلی استکبار جهانی را در هم شکست.
سه شهید خاطراتی کمترشنیدهشده از سه فرزند برومند ایران سربلند را برای ما روایت میکند.
این کتاب مستند تاریخی، آنقدر دلنشین و صمیمی به رشته تحریر در آمده، که بعید به نظر میرسد مخاطب پس از خواندن زندگی نخستین شهید گرانقدر از این سه شهید والامقام شهید طیب حاج رضایی بیآنکه ماجرای زندگی دوشهید عزیز دیگر سید علی اندرزگو و محمدعلی رجایی را تا آخرین کلمات بخواند، کتاب را بر زمین بگذارد.
بیان حقایق ناب و کمتر در دسترس تاریخی و معرفی جامع شخصیتهای ناشناخته و اثرگذار در پاورقیهای موثق و پیدرپی این اثر، وجه تمایز سه شهید از کتابهای مشابه به شمار میرود.
مصاحبه با افراد حقیقی نزدیکان و خانواده سه شهید بزرگوار شاخص اطمینانبخشی است که علاوه بر ارزشبخشی به صحت گفتار نویسنده، ما را با سبک زندگی آن بزرگواران از نزدیک و به دور از کلیشههای تکراری مرسوم آشنا میسازد؛
همچنین مطالعه این کتاب ما را با قدمهای استوار طیب، عیار با ایمان دهه 30 و 40 خیابانهای تهران، دستفروشی مسئولانه نوجوانی بیادعا و بزرگ که بعدها رئیسجمهور ایران اسلامی شد و لحظههای اضطرابانگیز تعقیب و گریز چریک قهرمان انقلابی، مأنوس و همراه میکند.
برای مطالعه این کتاب ارزشمند و آگاهی از ابعاد گوناگون زندگی سه شهیدی که هریک در برهههای مختلف، نقشی بسیار مهم و اثرگذار در به ثمر رسیدن نهال انقلاب اسلامی ایفا کردهاند به کتابخانههای عمومی سراسر کشور مراجعه کنید.
لحظههای انقلاب
نویسنده:
محمود گلابدرهای
ناشر:
معارف
تعداد صفحه:
لحظههای انقلاب گزارشی منطبق بر واقعیت از لحظههای سرنوشتساز مبارزات مردم ایران برای پیروزی انقلاب اسلامی در واپسین روزهای رژیم شاهنشاهی است و نقش جوانان و قشرهای مختلف جامعه بهخصوص دانشجویان را در شکلگیری انقلاب نشان میدهد.
قهرمان اصلی این کتاب، مردم انقلابی ایران هستند و انقلاب اسلامی حاصل انتخاب آگاهانه و نتیجه وحدت کلمه ایشان است.
محمود گلابدرهای با رعایت امانتداری و نزدیک کردن متن به زبان روایی، ماجراهای این کتاب را در قالب داستانی اجتماعی از دوران پرشور و شعور انقلاب اسلامی روایت میکند؛
روایتی که با خواندن آن، مخاطبان حاضر در آن دوران، صداقت نویسنده و واقعی بودن وقایع را حس کرده و نسل سوم و چهارم انقلاب، میتوانند بهراحتی با متن و رخدادهای آن مأنوس شوند.
شهید دکتر مفتح درباره کتاب لحظههای انقلاب گفته است:
با مطالعه مختصری از قسمتهای کتاب لحظههای انقلاب، محتوا را غنی، عبارات را جالب و زیبا یافتم.
نویسنده سعی کرده تا آن جا که خود ناظر عینی حوادث بوده، وقایع انقلاب را نقل کند.
در قسمتهایی که دیدم، امانت و صداقت نویسنده متجلی بود.
محمود گلابدرهای، نویسنده این اثر نیز درباره کتابش گفته است:
من تا روز 22 بهمن سال 57 دوشادوش مردم در راه پیروزی انقلاب به رهبری امام ره میدویدم و در همان ایام، رمان لحظههای انقلاب را نوشتم که حاصل تب و تاب همان روزها بود.
اگر مایلید یک مستندگونه داستانی از فجر ماندگار مردم شریف ایران اسلامی را مطالعه کنید، کتاب لحظههای انقلاب در سبد کتابخوان بهمن نهاد کتابخانههای عمومی کشور را از دست ندهید.
من نبودم دستم بود
نویسنده:
لعیا اعتمادی
تصویرگر:
نسیم بهاری
ناشر:
جمال
تعداد صفحات:
شاید شما هم با این موقعیت برخورد کرده باشید که کودک شما اشتباهی مرتکب شود و آن را انکار کند تا از مسئولیت کاری که انجام داده شانه خالی کند.
ممکن است کودک در این موقعیت، حتی به دروغ هم متوسل شود و کار بدش را به گردن دیگری یا شخصیتهای خیالی ساختهوپرداخته ذهن کوچکش بیندازد.
خیلی از مواقع پدران، مادران و مربیان، نمیدانند در برابر این کودکان، باید چه رفتاری داشته باشند.
حقیقت این است که کودک انسان است و او هم مانند همه انسانها اشتباه میکند و دوست دارد اشتباههایش را جبران کند.
شما با اشتباه کودکتان چگونه برخورد میکنید؟
آیا به فرزندتان اجازه مواجهه با اشتباهاتش را میدهید و به او کمک میکنید خطاهای کودکانهاش را جبران و حس شیرین بخشوده شدن را تجربه کند؟
من نبودم دستم بود داستان صبا، دختر کوچولو و مهربانی است که گاهی اشتباه میکند؛
ولی دستهایش را مقصر اشتباهاتش میداند و هربار که کار بدی انجام میدهد، دستهایش را شماتت و سرزنش میکند.
نویسنده در این کتاب تلاش دارد به شیوه غیرمستقیم و با ایجاد تفکر انتقادی در کودکان با خواندن و قضاوت رفتارهای صبا کوچولو ، قدرت استدلال کودک را تقویت کند تا او بتواند پیش از انجام کار ناشایست نتیجه کارش را درک کرده از انجام آن خودداری کند.
کسب مهارت رفتاری خودکنترلی و شناخت مسئولیت در برابر رفتار و اعمال، دیگر اثر آموزشی مطالعه این کتاب برای کودکان است.
مطالعه این کتاب پیشنهاد طرح کتابخوان بهمنماه به کودکان و والدین شان است.
برای دریافت من نبودم دستم بود همراه فرزندانتان به کتابخانههای عمومی سراسر کشور مراجعه کنید.
خانواده موفق راهکارهای دستیابی به یک خانواده متعادل
نویسنده:
زهرا رحیمی یگانه
ناشر:
حدیث راه عشق
تعداد صفحه:
حتما شما هم شنیدهاید که میگویند ازدواج به هندوانه دربسته میماند و تا وارد زندگی زناشویی و با همسرت همسقف و همراه نشوی از نتیجه انتخابت آگاه نخواهی شد.
به نظر شما این موضوع نگرانکننده نیست؟
پس جوانان چگونه میتوانند در خصوص مهمترین انتخاب زندگیشان درست تصمیم بگیرند و باقی عمرشان را در حسرت انتخاب نادرست خود تباه نسازند؟
ما به این موضوع اعتقاد نداریم و معتقدیم راههای خوبی برای آشنایی پیش از ازدواج با منش، اعتقادات و رفتارهای همسر وجود دارد که میتواند جوانان را تا حد زیادی از عواقب انتخاب جبرانناپذیر همسر نامناسب برهاند، مطالعه کتاب کاربردی و ارزشمند خانواده موفق یکی از این راهکارهاست.
به عنوان نمونه، معروف است که در جلسه خواستگاری سؤالهایی معمولا کلیشهای پرسیده میشود که پاسخش چندان واقعیتهای شخصیت طرف مقابل را نمایان نمیکند، اما در این کتاب شما با سؤالهایی آشنا میشوید که در صورت پرسیدن از طرف مقابل، پاسخی دریافت خواهید کرد که تا حد زیادی میتواند ابعاد شخصیتی طرف مقابل را برایتان آشکار کند.
همچنین این کتاب در خصوص مسائل بعد از پیوند مبارک ازدواج نیز مباحث بسیار ارزشمندی دارد و زوجهای جوان را پس از ازدواج رها نکرده و تلاش دارد، در حل شایعترین مشکلات و مسائل زندگی زناشویی، همسران را راهنمایی کرده و به ایشان راهکارهای مفیدی برای حل مسئله ارائه دهد.
این اثر که توسط ناشر تخصصی مسائل خانواده حدیث راه عشق و با تلاش گروهی پژوهشی در حوزه ازدواج تدوین شده است، مباحث خود را از انگیزههای ازدواج تا باورهای الزامی پیش از ازدواج و معیارهای اتنخاب همسر، چگونگی صحیح سپری کردن دوران عقد آغاز میکند و بعد از بیان مطالبی در خصوص بایستههای یک خانواده موفق، به طرح مسائل متداول و مشکلات شایع زوجها از جمله مشکلاتی مانند کمحرفی یا پرحرفی همسر، ایجاد محدودیتها بر اثر ازدواج، لجبازی و خشم همسر، چگونگی ارتباط با خانواده همسر، مسائل اقتصادی خانواده و.
میپردازد و در مجموع با آموزش مطالب مفید و کاربردی پیش و پس از ازدواج، مخاطب را با بایدها و نبایدها در موضوع ازدواج و حفظ بنیاد گرانقدر خانواده آشنا میکند.
|
جانشین کیاکسار هوخشتره در مدت 35 سال سلطنت خود از یک طرف به سیاست جهانگشایی را دنبال کرده و از سوی دیگر به سر و سامان دادن وضع داخلی کشور پرداخت.
او چون بنا به قرارداد صلحی که پدرش با پادشاه لیدی بسته بود نمیتوانست به آسیای صغیر دست یابد سپاهیان خوذ را برای فتح بین النهرین و شمال سوریه گسیل داشت.
حکومت آستییاگ در تاریخ ماد دوران اوج مادها را نشان میدهد.
در زمان حکومت این پادشاه قلمرو مادها در شرق به نواحی مرکزی فلات ایران در غرب به رود هالیس و در جنوب تا خلیج فارس گسترش یافته بود.
آستییاگ در طول حکومت خود کوشش کرد تا از قدرت نامحدود اشراف بکتهد روی همین اصل با آنها به گونهای خودکامه رفتار میکرد و در عین حال قدرت روحانیون مغها رو به فزونی میرفت.
در چنین شرایطی قسمتی از اشراف ماد به رهبری یکی از خویشاوندان شاه و فرمانده ارتش به نام گارپاگا تماسهایی با شاه پارس یعنی کورش دوم برقرار کردند و به این ترتیب کورش علیه پادشاه ماد به پا خواست.
سه سال پس از این قیام به سال 550 قبل از میلاد هنگامیکه آستییاگ به پارس لشکر میکشید ارتش تحت فرمان او علیه پادشاه ماد شوریده او را دستگیر کرده و به کورش تسلیم کردند این مطلب را یک تاریخ نگار بابلی گفته اما بنا بگفته هرودوت فقط قسمتی از ارتش ماد که جزو توطیه کنندگان نبودند بسختی با پارسها جنگیدند و دیگران آشکارا به آنها پیوستند.
بهر حال کورش دوم پادشاه هخامنشی در این نبرد پیروز شده و دولت هخامنشی جایگزین مادها شده
|
بیان نقش شاعران و نویسندگان ماوراءالنهر که بخشی از ملت تاریخی ایران بزرگ محسوب میشوند در شکلدهی به زبان و ادبیات فارسی در درازنای تاریخ این زبان، در سالهای پس از ورود اسلام به جهان ایرانی توضیح واضحات است، اما جدایی سرنوشت سیاسی این دو قوم پس از تشکیل سلسله صفویه در ایران و ازبکان شیبانی در ماوراءالنهر در قرن دهم هجری شانزدهم میلادی که در قرن بیستم ، همزمان با انقلاب اکتبر 1917 روسیه و پا گرفتن حصار آهنین کمونیست به گرداگرد این منطقه به اوج خود رسید و دست استعمار پلید روس و انگلستان که محور اساسی جدای منطقه خراسان بزرگ تاجیکستان افغانستان جنوب ازبکستان ترکمنستان کشمیر از ایران زمین بود موجب گسستگی اقوام مختلف ایرانی در فلات ایران شد و شاعران، نویسندگان و عالمان و محققان دو سوی جیحون را از یکدیگر بیخبر ساخت.
بر فرزندان رودکی در ماوراءالنهر، در شهرهای باستانی سمرقند، بخارا، ترمذ، فرغانه و تاشکند در طول حاکمیت نزدیک به یک قرن سلطه سیاه کمونیست چه گذشت؟
آیا با شکسته شدن پیوند پوشالی کمونیست در این مناطق در سال 1991 دریچهای رو به گذشته نیاکان این مردمان باز نشد؟
ما در این مجال اندک سعی خواهیم کرد چشمانداز نسبتا روشنی از شعر معاصر فارسی قرن بیستم با تکیه بر وضعیت دو دهه اخیر در این مناطق ترسیم کنیم.
کلید واژهها:
ماوراءالنهر،ازبکستان، ادبیات تاجیک، شعر معاصرفارسی.
درامد
تحولات عظیم سیاسیای که در طول قرن بیستم در منطقه ماوراءالنهر حادث شد، این منطقه را در سه مقطع حساس و سرنوشتساز تاریخی قرار داد که در نهایت با تعریف واحدهای جدید جغرافیایی در منطقه، هویتهای مشخص فرهنگی و اجتماعی تازهای برای آن ایجاد کرد:
سالهای 1900 1924 م
سالهای 1924 1991 م
سالهای 1991 20 م
در مقطع تاریخی نخست 1900 1924م ، در سه واحد جغرافیایی و سیاسی فرمانداری نظامی ترکسان به مرکزیت تاشکند؛
خاننشین خوارزم به مرکزیت خیوه و امیرنشین بخارا به مرکزیت بخارا زبان فارسی به عنوان زبان ادبی و در منطقه اخیر؛
یعنی بخارا و برخی شهرهای بزرگ مناطق دیگر از جمله سمرقند و ترمذ و خجند، زبان مادری ساکنان آن بود.
در این سالها، بخارا و سمرقند وخجند مرکز تحولات ادبی در حوزه فارسیزبانان ماوراءالنهر بود.
نخستین شاعران نوگرای ماوراءالنهر نیز در همین مناطق به خلق آثار خود پرداختند.
فطرت بخارایی مقت 1937 م ، عینی ف 1954 م منظم ف 1934 م ، عجزی سمرقندی ف 1926 م ، سید احمد وصلی ف 1925 م و اسیری خجندی ف 1916 م از آغازگران شعر معاصر فارسی در ماوراءالنهر بودند ، بهویژه نقش فطرت در پیدایش شعر و نثر عصر بیداری ماوراءالنهر که با تحول جدی محتوا و بنمایههای شعری از جمله وارد کردن مفهوم وطن، استقلال، آزادی، شیوه نوین تعلیم و تربیت همراه بود، و نیز اشعار انقلابی عینی در تهییج افکار عامه مردم، شایسته یادکردی جداگانه است نمونةادبیات تاجیک ، 531؛
جستارها ،93 126
در مقطع تاریخی دوم که از 1924 تا 1991 به مدت 67 سال به طول انجامید پنج واحد جغرافیایی جدید قزاقستان، قرقیزستان، ترکمنستان، ازبکستان و تاجیکستان در این منطقه شکل گرفت که تقسیمبندی آن اساسا به مؤلفههای نژادی و زبانی و سیاسی تکیه داشت تا پیشینه تاریخی فرهنگی و ادبی آن.
در این سالها هر چه از عمر جمهوریهای شوروی میگذشت از اهمیت زبانهای بومی کاسته میشد و در مقابل، جایگاه زبان روسی در سیستم دولتی و فرهنگ خانوادهها مستحکمتر میشد، حتی برخی از تاجیک زبانها و نمایندگان آنها که میراثدار اصلی زبان فارسی در منطقه بودند از اینکه بگویند من افتخار دارم که تاجیک روس زبان هستم ابائی نداشتند.
خراسان است اینجا،284
در این سالها زبان فارسی علاوه بر جمهوری تاجیکستان که از سال 1924 م با نام تاجیکی به عنوان زبان ادبی و دولتی به حیات خود ادامه میداد، در سایر جمهوریها تقریبا به طور کامل از نظام دولتی خارج شد، جز در جمهوری ازبکستان که به دلیل قرار گرفتن شهرهای بخارا، سمرقند، ترمذ و فرغانه در آن که به شکل سنتی در طی هزاران سال از مراکز ادب فارسی بودند، در بین تاجیک زبان این مناطق به صورت محدود در نظام تعلیم و تربیت و خانوادهها باقی ماند.
با این تذکر که بسیاری از شخصیتهای فرهنگی، نویسندگان و شاعران این مناطق در این سالها به جمهوری تازه تأسیس تاجیکستان مهاجرت کردند و دوشنبه به عنوان پایتخت کشور جدید، مقام و موقعیت نخست را در حوزه جریانهای ادبی به خود اختصاص داد، تمام شاعرانی که در سالهای پس از انقلاب 1917 م از ورود به دایره ادبیات شوروی سرباز زده بودند، مغضوب شدند.
کسانی همانند تمهید سمرقندی ف 1975 م سالهای زیادی از عمر خود را در زندانهای شوروی سپری کردند و بخش اعظم آثارشان در مقابل چشمان شاعر دراتش سوزانده شد و کسانی امثال خوبی سمرقندی ف 1976 م ، وافی سمرقندی ف 1971 م و دهها شاعر دیگر مجبور به مهاجرت از وطن و اقامت در عربستان و افغانستان، ترکیه و مصر شدند.
اوراق ناسوخته، 5 7؛
ارمغان، 7 10
شعر معاصر فارسی ازبکستان در دوران استقلال
فترت واقعی زبان و ادب فارسی در این مناطق که از سالهای دهة سی قرن بیستم شروع شده بود، در سالهای شصت به اوج خود رسید، اما در سالهای دهة هفتاد و هشتاد این قرن که به مقطع تاریخی سوم 1991 20م و استقلال این مناطق انجامید ، همزمان با تکامل شخصیتهای نسل معاصر زبان و ادب تاجیکی در تاجیکستان، چهرههای نسبتا موفقی در درون خاک ازبکستان نیز در حال رشد بودند.
جانی بیک قوناقف 1941 1990 م مطرحترین شاعر این نسل است.
ادبیات معاصر فارسی ازبکستان مدیون نام وی است، همان کسی که نسل جدید شاعران فارس تاجیکستان این کشور پس از سالهای 1985 م، خود را مدیون تلاشهای او در راه احیای مجدد زبان مادری میدانند.
در حقیقت اعلام پروستریکا و گلاسنوست در اتحاد جماهیر شوروی در سال 1985 م نقطه آغازین تحولات نوینادبیات دوران استقلال جمهوریای ماوراءالنهر در سال 1991 م بود.
ادبیات فارسی در تاجیستان ، 226 242 در این سالها، همزمان با درخشش فعالیت ادبی چهرههای جسور و شجاع معاصر تاجیکستان از جمله مؤمن قناعت تولد 1932 م ، بازار صابر تولد 1938 م ، لایق شیرعلی 1941 20 م عسکر حکیم تولد 1946 م و گلرخسار صفیاوا تولد 1947 م در جمهوری تاجیکستان، نسل نو و جدیدی از شاعران و نویسندگان ماوراءالنهر در درون جمهوری ازبکستان، در شهرهای باستانی سمرقند، فارش، ترمذ، تاشکند و فرغانه در حال شکلگیری بود؛
نسلی که برای روشن نگاه داشتن شعلة نام نیاکان، سمندروار از آتش سر بر کشیده بود و با چشمانی باز گام در راهی میگذاشت که پدرانش هزاران سال در آن جاده راه پیموده بودند.
اگر در سالهای فترت، دوشنبه و خجند به جای سمرقند و بخارا و ترمذ و فرغانه به مرکز ثقل تحولات ادبی آریایی نژادان ماوراءالنهر تبدیل شدند، در دهه 80 و 90 این قرن، نسل جدیدی در مناطق یاد شده با استفاده از شرایط استقلال و آزادی قد برافراشت و خود را برای رساندن به قلههای افتخار پیشینیان آماده کرد.
کهکشان آرزو، 3 6
هم اینک شاعران و ادیبان جمهوری ازبکستان در پنج محیط ادبی قابل مطالعه هستند، ضمن آن که روزنامههای تاجیک زبان آواز تاجیک تأسیس 1924 م صدای سوخ تأسیس 1951 م ، آواز سمرقند تأسیس 1990 م ، سمرقند تأسیس 1991 م ، صدای سرخان تأسیس 1991 م ، بخارای شریف تأسیس 1992 م در ایجاد محیطهای ادبی نام برده، دارای اهمیت فراوانی هستند:
محیط ادبی تاشکند با شاعران و نویسندگان مشهور خود عبدا.
سبحان تولد 1955 و پیمان تولد 1955؛
محیط ادبی سمرقند با نمایندگان مشهور خود، حیات نعمت سمرقندی تولد 1949 م ، ادش استد تولد 1946 م اکبر پیروزی تولد 1947 م ، حضرت صباحی تولد 1948 م ، محبوبه نعمتزاده تولد 1949 م؛
شهزاده تولد 1975 م ، دلشاده تولد 1975 م ، پریسا 1980 م؛
محیط ادبی سرخان دریا با شاعران و ادیبان نمایان خود، روشن احسان تولد 1945 م ، جلیل خالبای تولد 1946 م ، سلیمان خواجه نظر تولد 1947 م ، شادی کریم تولد 1953م ، عبدا.
رحمان تولد 1954 م ، سعیده سینوی تولد 1963 م ، جعفر محمد تولد 1968 م ، چهارشنبه دهنوی تولد 1950 م و اسدا.
شکوراف؛
محیط ادبی فرغانه با نمایندگان معروف خود، محمد شادی تولد 1959 م و ظفر صوفی فرغانی تولد 1964 م؛
محیط ادبی بخارا با نمایندگان خود، امین جان شکوراف تولد 1933 م و اسد گلزاده تولد 1937 م.
ادبیات معاصر فارسی تاجیکی ماوراءالنهر در ازبکستان در شاخه شعر، در قالبهای سنتی و نو دارای نمونههای ارزندهای است.
این میراث در قالبهای غزل، دوبیتی، دوبیتی نو، رباعی، مخمس، و به ندرت در قالبهای مثنوی و قصیده دیده میشود.
بازیابی و بازخوانی هویت ملی در آیینه زبان مادری، خویشتنشناسی و دعوت به بیداری ملی، پژواک زخمهای ملت در تاریخ گذشته آن ،به ویژه در یکصد سال اخیر؛
افتخار به میراث غنی و شکوهمند نیاکان، یادکرد و تذکار مفهوم وطن با تأکید بر ادوار فرهنگی و اقلیمی و ذکر ارزشهای آن در حفظ هویت زبانی و ملی مردمان ماوراءالنهر به ویژه مناطق باستانی سمرقند، بخارا، فرغانه و ترمذ، ثبت لحظههای عاشقانه، عارفانه و بازگشت به سنتهای دینی و مذهبی و نگاه اسطورهگرایانه به قهرمانان شاهنامة فردوسی از عمدهترین بن مایههای شعر معاصر فارسی تاجیکی ماوراءالنهر در جمهوری ازبکستان است.
این میراث اگر چه به شدت رنگ و بوی جغرافیای ماوراءالنهر را به خود گرفته است و در بسیاری از موارد، خصوصا در نثر آن متأثر از این محیط است، در شعر به راحتی با سایر همزبانان خود در جهان ایرانی، در تاجیکستان و ایران و افغانستان ارتباط برقرار میکند.
به همین دلیل به آسانی میتواند از زبان و سبک و سیاق شاعران فارس تاجیک زبان مناطق یاد شده وام بگیرد.
تأثیر شاعران تاجیکستان و ایران در شاعران این محیط امری مشهود است.
نیما یوشیج، سهراب سپهری، نادر نادرپور، احمد شاملو، فروغ فرخزاد از ایران، لایق شیر علی، بازار صابر، زلفیه عطایی، مؤمن قناعت و فرزانه خجندی از تاجیکستان از نامهای آشنا در این محیط به حساب میآیند.
چشمانداز شعر معاصر تاجیستان ، 265 317
زبان شعر و نیز ادبیات نوین فارسی تاجیکی ماوراءالنهر در سه ساحت واژگان، دستور و تلفظ نظام آوایی و واجی با فارسی ایران دارای تفاوتهای آشکاری است.
این تفاوتها به ویژه وقتی که به خط سیریلیک نمایانده میشود بیشتر چهره مینمایاند.
زبان فارسی فرارودی تاجیکی ،شصت و دو هشتاد و دو؛
جویبار لحضهها ، 383؛
فارسی ایران و تاجیستان ،30 158 سیطره و سلطنت شعر کلاسیک بر ضمیر ناخوداگاه و خوداگاه شاعران این مرز و بوم همانند پیوندی نامرئی، مغناطیسوار تا حد بسیار زیادی الفاظ و نحوة چینش آنها را در نحو زبان، به سمت خود کشانده است، بنابراین در بسیاری از موارد با فارسی معیار ایران تفاوتهای فاحشی ندارد؛
اما زبان شاعران معاصر تاجیکی با تحولاتی که در یکصد سال اخیر به ویژه پس از سال 1924 م که این زبان، عنوان زبان تاجیکی به خود گرفت با توجه خاصی که به زبان عامة مردم از خود نشان داد، به شدت با زبان معیار ایران تفاوت پیدا کرده است.
تجربههای صور خیال در شعر معاصر فارسی تاجیکی ازبکستان اگر چه از میراث ارزندة شعر ایران و تاجیکستان بهرهها برده است، هنوز در ابتدای راه است و لاجرم خام و ناپخته.
این شعر از آنجا که به خوبی از سرچشمة زلال میراث غنی و عظیم گذشته خود سیراب نشده است، گویی برای نخستین بار خلق شده است.
اگرچه این شعر در بسیاری از موارد به شعار تبدیل شده، و با نظم همچشمی میکند؛
به دلیل رویکرد شاعران آن به زبان نیاکان تا حد تقدس قابل ستایش است؛
به ویژه آنکه شاعران و ادیبان این منطقه با توجه ژرف خود به میراث نیاکان و زبان آنان، ظرفیت نوزایی و قدرت گسترشپذیری مجدد آن را پس از یک فترت طولانی دهها سالهای دو چندان کردهاند.
بیشک فرزندان رودکی در سالهای آینده حرفهای ناگفته فراوانی برای عرضه در ماوراءالنهر خواهند داشت.
نتیجه
همزمان با اعلام پروستریکا و گلاسنوست در اتحاد جماهیر شوروی سابق و گشودن شدن دریچة آزادی به روی جمهوریهای پیش گفته در ماوراءالنهر در سال 1985م که از آن به عنوان نقطة آغازین تحولات نوین ادبیات دوران استقلال در سالهای 1991م بدین سو یاد میشود؛
شاعران فارس تاجیک زبان شهرهای باستانی ماوراءالنهر که به هنگام تشکیل جمهوریهای پنج گانه در قالب جمهوری ازبکستان قرار گرفته بودند با استفاده از فضای ایجاده شده در این دوران و نیز با نگاهی جستجو گرانه به میراث نیاکان خویش که رودکی سمرقندی پدر شعر فارسی بر تارک آن میدرخشید؛
دورة جدیدی از زندگی شعر فارسی را در این منطقه از جهان ایرانی آغاز کردهاند.
در این میان سهم شاعران و ادیبان محیطهای ادبی سمرقند ، ترمذ ، فرغانه و تاشکند بیش از دیگران است.
این دوره با افزایش پیوندهای این شاعران با همزبانان خود در سایر نقاط جهان ایرانی درتاجیکستان ، افغانستان و ایران روز به روز در حال گسترش است.
نویسنده و پژوهشگر دکتر ابراهیم خدایار عضو هیات علمی مرکز تحقیقات زبان و ادبیات پارسی دانشگاه تربیت مدرس
|
مردی به بارگاه کریم خان زند معروف به وکیل الرعایا میرود وبا ناله و فریاد میخواهد تا با خان زند ملاقات کند.
سربازان مانع ورودش میشوند.
خان که مشغول غلیان کشیدن بوده است، سروصدا را میشنود و جویای ماجرا میشود.
پس از گزارش سربازان،خان دستور میدهدکه مرد را به حضورش ببرند.
مرد به حضور خان میرسدوبا این پرسش مواجه میشود:
چرا این همه ناله و فریاد مکنی؟
مردبا درشتی میگوید:
همهی اموالم را دزد برده است ودیگر چیزی در بساط ندارم.
خان میپرسد:
وقتی که اموالت را میبردند تو کجابودی؟
مرد میگوید:
من خوابیده بودم.
خان میگوید:
خب!
چرا خوابیدی که مالت راببرند؟
مرد پاسخی میدهد که در تاریخ ماندگار شده است.
میگوید:
برای این که فکر میکردم تو بیداری!
خان بزرگ زند لحظه یی تامل میکند و آنگاه دستور میدهد تا خسارت مرد جبران شودو در آخر میگوید:
این مرد حق دارد.
ما باید بیدار باشیم.
|
ابوالقاسم محمد بن حوقل در کنارب صوره الارض آن را بحر فارس نامیده است.
در کتاب حدود العالم من المشرق الالمفرب که به سال 372 تألیف گردیده نام خلیج فارس خلیج پارس یاد شده و بحر احمر یا دریای قلزم را خلیج عربی ثبت نموده است.
شمس الدین ابوعبدالله محمد بن احمد بن ابوبکر شامی مقدسی معروف به بشاری در کتاب احسن التقاسیم فی معرفه الاقالیم، آن را بحر فارس خوانده است.
در کتاب جهان نامهی تألیف محمد بن نجیب بکران، بحر پارس نامیده شده است.
بزرگ ابن شهریار را مهرمزی، دریا نورد ایرانی سدهی چهارم خورشیدی در کتاب خود عجائب الهند نیز این دریا را، خلیج فارس نامیده است.
ابن بلخی در کتاب خود به نام فارس نامه، این دریا را خلیج فارس نامیده است.
در دایره المعارف بستانی نیز خلیج فارس، به همین نام ذکر شده و هم چنین قاندیک یسوئی در کتاب خود المرأع الوضیته فی الکره الارضیه و اسماعیل علی مصری هم در کتاب معروف خود النخبه الازهریه فی الکره الارضیه، نام خلیج فارس را بر این دریا اطلاق نمودهاند.
جرجی زیدان لبنانی در تألیف معروف خود التمدن الاسلامی که با مقدمه و تحقیق و تحشیه دکتر حسین مونس استاد تاریخ دانشگاه قاهره تجدید چاپ شده است و هم چنین محمد فرید وجدی در دایره المعارف اسلامی قرن بیستم، خلیج فارس یاد نمودهاند و نام خلیج فارس در کتاب الدلیل العراقی که سالنامهی رسمی سال 1936 دولت عراق بوده، کرارا به چشم میخورد.
امین الریحانی در کتاب الملوک العرب و شیخ حافظ وهبه در کتاب جزیره العرب، خلیج فارس را به نام اصلی و معروف خود الخلیج الفارسی یاد نمودهاند.
طه الهاشمی رییس ستاد ارتش سابق عراق در کتاب خود جغرافی العراق، خلیج فارس را به نام اصلی آن الخلیج الفارسی قید کرده است.
لسترنج خاور شناس بزرگ در کتاب قطوری که بوسیلهی دو نفر از نویسندگان عراق بشیر فرنسیس و گورگیس عواد تحت عنوان بلدان الخلافه الشرقیه که از انگلیسی به عربی ترجمه نمودهاند و به هزینة المجمع العلم العراقی، چاپ و انتشار یافته است خلیج فارس، در سرتاسر آن کتاب پر بها، به نام حقیقی خود الخلیج الفارسی یاد شده است.
و.
منبع:
تاریخ سیاسی خلیج فارس صادق نشات شرکت نسبی کانون کتاب تهران 1345
برگرفته از:
پایگاه فر ایران
|
جمشید یکی از پادشاهان اسطورهای ایرانیاست و قدمتی بس کهن دارد.
نام او در اوستاو متون پهلوی و متنهای دوران اسلامی آمدهاست.
در اسطورههای ایرانی کارهایی سخت بزرگ به او نسبت داده شدهاست.
در شاهنامه، جمشید، فرزند طهمورث و شاهی فرهمند است که سرانجام به خاطر خودبینی و غرور فره ایزدی را از دست میدهد و به دست ضحاک کشته میشود.
جمشید در اوستا
جمشید در اوستا پسر ویونگهنت ویونگهان است.
نام او در اوستا به گونهی ییم آمده است.
واژهی جمشید از دو بهره ساخته شده است، جم و شید ، جم دراوستایی برابر با همزاد و شید برابر با خورشید به کار برده میشود.
در فرهنگ واژههای اوستا در پی نام جمشید چنین آمده است:
جمشید:
دوران تابندگی و درخشش زندگی آریاییان.
زمان جمشید زمانی بود که در آن مردمان به زدن خشت و ساختن ایوان و گرمابه و شهر، جامها و آوندهای سفالین، رشتن و بافتن ابریشم و کتان و پنبه، بر آوردن گوهرها از دل سنگ، ساختن کشتی و بو و عطر و میو.
دست یافتند.
و چون خوش گذرانی در آن دوران به نهایت رسید با ستم بابلییان ضحاک روزگار خوش آریاییان در نوردیده گشت و جمشید یا کشور آریایی به دست برادرش به دو نیمه شد و ضحاکیان بابلیان هزار سال بر ایران زمین با ستم و سوختن و کشتن فرمانروایی کردند.
بر پایه گزارش اوستا، زاده شدن جمشید، پاداشی بود که اهورامزدا در پی آماده ساختن نوشابهی هوم برای نخستین بار بدست ویونگهان، پدر جمشید، به او داده شد.
در اوستا هات 9 ، چنین میخوانیم:
زرتشت بدو گفت:
درود بر هوم.
ای هوم کدامین کس ، نخستین بار در میان مردمان جهان استومند ، از تو نوشابه برگرفت؟
کدام پاداش بدو داده شد و کدام بهروزی بدو رسید؟
آنگاه هوم.
اشون دوردارندهی مرگ ، مرا پاسخ گفت:
نخستین بار در میان مردمان جهان استومند ، ویونگهان از من نوشابه برگرفت و این پاداش بدو داده شد و این بهروزی بدو رسید که او را پسری زاده شد:
جمشید خوب رمه ، آن فره مندترین مردمان ، آن هور چهر ، آن که به شهریاری خویش جانوران و مردمان را بی مرگ و آبها و گیاهان را نخشکیدنی و خوراکها را نکاستنی کرد.
به شهریاری جم دلیر ، نه سرما بود ، نه گرما ، نه پیری بود ، نه مرگ و نه رشک دیو آفریده.
پدر و پسر ، هر یک به چشم دیگری پانزده ساله مینمود.
چنین بود به هنگامی که جم خوب رمه پسر ویونگهان شهریاری میکرد.
گزارش اوستا در آبان یشت، کردهی هفتم، از چگونگی خواستار شدن جمشید پادشاهی را از اردویسور آناهیتا و دستیابی او به پادشاهی، چنین است:
جمشید خوب رمه در پای کوه هکر، صد اسب و هزار گاو و ده هزار گوسفند او را پیشکش آورد.
و از وی خواستار شد:
ای اردویسور اناهیتا.
ای نیک.
ای تواناترین.
مرا این کامیابی ارزانی دار که من بزرگترین شهریار همهی کشورها شوم؛
که بر همهی دیوان و مردمان دروند و جادوان و پریان و کویها و کرپهای ستمکار چیرگی یابم؛
که من دیوان را از دارایی و سود هر دو و از فراوانی و رمه هر دو و از خشنودی و سرافرازی هر دو بی بهره کنم.
اردویسور اناهیتا که همیشه خواستار زور نیاز کننده و به آیین پیشکش آورنده را کامروا کند او را کامیابی بخشید.
پادشاهی جمشید دورانی بوده که در آن نه سرما و نه گرما ی بسیار بوده و جهان از مرگ دیو آفریده پاک بوده است.
بنا بر گزارش اوستا، جمشید پادشاهی بود که آریاییان را پس از یخبندانی بزرگ از سرزمینهای سرد به بیرون برد، به سوی ایرانویج مرکز نژاد و تخمهی آریا رهنمون شد.
چکیدهی این گزارش چنین است که:
اهورامزدا به جمشید هشدار میدهد که مردمانش گرفتار سه زمستان و یخ بندان هراس انگیز خواهند شد که در پی آن همگی زیوندگان از مردمان و جانوران و گیاهان نابود خواهند گشت.
به راهنمایی اهورامزدا و برای چاره اندیشی در برابرچنین تبهکاری مرگباری، جم پناهگاهی ساخت که آن را ورجم کرد گویند و تخمهی گونههای جانوران و گیاهان و بهین مردمان را به آن جا برد و به دور از سرما و گزند آن نگاه داشت تا پس از به پایان رسیدن آن سرد زمستانهای مهیب، که در پایان هزارهی اوشیدر پیش میآید و در پی گزند رسانیهای دیو ملکوس مردم و جانوران مفید نابود میشوند، درهای این پناهگاه را بگشاید و دوباره جهان آبادان و آکنده از به گزیدهی زیوندگان نژاده و نیک تبار گردد.
پس جمشید چنان کرد و زمستان سخت فرا رسید، سی سد سال مردن به جم لابه میکردند که مردم و جانوران افزون شدهاند و در ور جای نمیگیرند.
پس جمشید از کوه ور بالا رفته و با گفتن واژهی سپندارمذ سه بار چوبدستش را بر زمین کوبید و با زمین چنین گفت که:
فراز رو و فراخ شو، پس زمین در سه پستا نوبت فراخ شد.
پس از پایان سرما و یخ بندان، و با بازگشت زیوندگان از ورجم کرد به زمین زندگی دوباره بر زمین رونق گرفت و جهان از مردمان نیکو سرشت پر شد.
کشت زارها سبز شدند و شرسار از گیاهانی شفا بخش که دشمن بیماریها هستند و آنها را از بین میبرند.
دیگر نه بیماری مرگ بار بود و نه تباهی و سیاه کاری.
مرگ تنها در پی پیری روی مینمود یا کشته شدن.
و به این گونه بزرگترین و کارا ترین سلاح اهریمن که مرگ است ناتوان شد و نیروی خود را از دست داد.
از این پناه گاه در اوستا با نام ور جم کرد یاد شده است.
ور در زبان اوستایی برابر با جای سر پوشیده، پناهگاه، غار است و کرت کرد برابر با فراهم کردن، پایه گذاشتن، ساختن است که ورجم کرد برابر میشود با پناهگاهی که جمشید ساخت.
در اوستا جمشید با دو پاژنام هووتور و سریره آمده است که هووتور برابر با دارندهی گله و رمهی خوب و سریره برابر با زیبا است.
در پایان کار و در پی یورش بابلیان ضحاکیان جمشید به دست ضحاک با اره به دو نیم شد.
در اوستا واژهی ییمو کرنت برابر است با:
آنکه جمشید را به دو نیم کرد.
جمشید در شاهنامه
در شاهنامه جمشید فرزند تهمورث و شاهی فرهمند است که سرانجام در پی خود بینی، فره ایزدی را از دست میدهد و به دست ضخاک کشته میشود.
پادشاهی جمشید در شاهنامه هفت صد سال است.
کارهایی که انجام آن در شاهنامه به او نسبت داده شده است:
ساختن ابزار جنگ:
بر پایه گزارش شاهنمامه نخستین کاری که جمشید پیش گرفت ساختن ابزار جنگ بود تا خود را بدانها نیرو بخشد راه را بر بدی ببندد.
آهن را نرم کرد و از آن خود و زره و جوشن و خفتان و برگستوان ساخت.
پوشش مردمان:
سپس به پوشش مردمان گرایید و از کتان و ابریشم و پشم جامه ساخت و رشتن و بافتن و دوختن و شستن را به مردمان آموخت.
بخش کردن مردمان به چهار گروه:
پس از آن پیشههای مردمان را سامان داد و پیشه وران را گرد هم آورد.
آنان را به چهار گروه بزرگ بخش نمود:
مردمان دین که کارشان پرستش بود و ایشان را در کوهها جای داد.
دو دیگر جنگاوران، سه دیگر برزگران و دیگر کارگران و دست ورزان.
ساختمان سازی و خشت زنی:
دیوان که در فرمانش بودند را گفت تا خاک و آب را به هم آمیختند و گل ساختند و آنرا در قالب ریختند و خشت زدند.
پس سنگ و گچ را به کار برد و خانه و گرمابه و کاخ و ایوان بر پا کرد.
بر آوردن گوهر:
چون این کارها کرده شد و نیازهای نخستین مردمان برامد، جمشید در فکر آراستن زندگی مردمان در آمد.
سینهی سنگ را شکافت و از آن گوهرهای گوناگونی چون یاقوت و بیجاده و فلزات گران بها چون زر و سیم بیرون آورد تا زیور زندگی و مایه خوشدلی مردمان باشد.
بر آوردن بوهای خوش:
آن گاه در پی بوهای خوش بر آمد بر گلاب و عود و عنبر و مشک و کافور دست یافت.
ساختن کشتی و دریا نوردی:
پس در اندیشهی گشت و سفر افتاد و دست به ساختن کشتی برد و بر آبها دست یافت و سرزمینهای ناشناخته را یافت.
جشن نوروز:
بدینسان جمشید با خردمندی به همهی هنرها دست یافت و بر همه کاری توانا شد و خود را در جهان یگانه یافت.
آن گاه انگیزهی برتری و خود بینی در او بیدار شد و در اندیشهی پرواز در آسمان افتاد:
فرمان داد تا تختی گران بها برایش ساختند و گوهر بسیار بر آن نشاند و دیوان که بندهی او بودند تخت را از زمین برداشتند و بر آسمان برافراشتند.
جمشید در آن چون خورشید تابان نشسته بود و این همه به فر ایزدی میکرد.
جهانیان از شکوه و توانایی او خیره ماندند، گرد آمدند و بر بخت و شکوه او آفرین خواندند بر او گوهر افشاندند و آن روز را که نخستین روز از فروردین بود، نوروز خواندند.
رفتن فره ایزدی از جمشید و تاختن ضحاک بر ایران زمین:
از آن پس جمشید به خودکامه گی گرایید و فره ایزدی از او رخت بست و کار پادشاهی به نابسامانی رسید و ضحاکیان به ایران زمین تاختند:
بر او تیره شد فره ایزدی به کژی گرایید و نا بخردی
پدید آمد ازهر سویی خسروی یکی نامجویی ز هر پهلوی
سپه کرده و جنگ را ساخته دل از مهر جمشید پرداخته
کی اژدها فش بیامد چو باد به ایران زمین تاج برسر نهاد
گریختن جمشید از ضحاک:
پس جمشید از ایران گریخت و تا صد سال کسی از او با خبر نبود تا گماشتگان ضخاک او را در دریای چین یافتند و به پیش ضحاک بردند و او جمشید را با اره به دو نیم کرد:
صدم سال روزی به دریای چین پدید آمد آن شاه ناپاک دین
چو ضحاکش آورد ناگه به چنگ یکایک ندادش زمانی درنگ
به ارش سراسر به دو نیم کرد جهان را ازاو پاک بی بیم کرد
جمشید در نوشتههای فارسی میانه
از جمشید در نوشتههای فارسی میانه بسیار یاد شده است.
فارس نامه:
ابن بلخی در فارس نامه تخت جمشید را ساختهی جمشید دانسته و میگوید:
هر کجا صورت جمشید به کنده گرد کندهاند، مردی بوده است قوی، کشیده ریش و نیکو روی و جعد موی و در بعضی جاها صورت او گرد است و چنان است که روی در آفتاب دارد.
نوروز نامه:
خیام در نوروز نامه پیدایش میرا به دست یکی از نزدیکان جمشید به نام شاه شمیران دانسته است.
نفایس الفنون فی عرایس العیون:
در نفایس الفنون فی عرایس العیون نوشتهی محمد ابن آملی پیدایش میبه دست جمشید دانسته شده است:
عضد الدوله از صاحب ابن عباد میپرسد اول کسی که شراب بیرون آورد که بود؟
او جواب داد که جمشید جمعی را بر آن داشت تا نباتات و درختان گوناگون را بکارند و ثمرات آن را تجربه نمایند.
چون میوهی رز چشیدند در او اذتی هر چه تمام تر یافتند و چون خزان شد در میوهی رز استحالهای پدید آمد.
جمشید دستور داد تا آب آن را بگیرند و در خمره کنند.
پس از اندک مدتی در خمره آن تغییر حاصل شد و از اشتداد غلیان حلاوت او به مرارت پیدا شد.
جمشید در آن خمره را مهر کرد و دستور داد که هیچکس از آن ننوشد، زیرا میپنداشت که زهر است.
جمشید را کنیزک زیبایی بود که مدتها به درد شقیقه مبتلا گشته و هیچیک از اطبا نتوانستند او را معالجه کنند.
با خود گفت مصلحت من در آن است که قدری از آن زهر بیاشامم و از زحمت وجود راحت شوم.
قدحی پر کرد و اندک اندک ازان آشامید.
چون قدح تمام شد اهتزازی در او پدید آمد، قدحی دیگر بخورد، خواب بر او غلبه کرد.
خوابید و یک شبانهروز در خواب بود.
همه پنداشتند که کار او به آخر رسید.
چون از خواب برخاست از درد شقیقه اثری نیافت.
جمشید سبب خواب و زوال بیماری پرسید.
کنیزن حال باز گفت.
جمشید جملهی حکما را گرد کرد و جشنی بر پا نمود و خود قدحی بیاشامید و بفرمود تا به هر یک قدحی دادند.
چون یکی دو دور بگردید، همه در اهتزاز در آمدند و نشاط میکردند و آن را شاه دارو نام نهادند و در آن راه مبالغه مینمودند و در خوردن افراط میکردند.
همچنین گویند که جمشید جامی داشت که آن را جام جهان نما میگفتند و در آن احوال ملک خویش میدید.
از جام جم یا جام جهان نما در ادبیات فارسی نشانههای بسیاری میتوان یافت که پرداختن به آنها از حوصلهی این نوشتار بیرون است.
منبع
برومند، جواد.
نوروز جمشید.
عجم، محمد.
خلیج فارس نامی کهنتر از تاریخ
رجایی بخارایی، احمدعلی.
برگزیده شاهنامه فردوسی، به کوشش کتایون مزداپور، تهران:
پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، چاپ سوم 1381، ISBN 964 426 177 1
در خصوص چگونگی معرب شدن کلمات و از جمله کلمات فارسی به کتاب اللسان عربی شماره 50 چاپ سازمان ایسیسکو المنظمة العربیة للتربیة و الثقافة و علوم مکتب تنسیق التعریب مراجعه شود.
بهرامی، احسان.
به یاری فریدون جنیدی.
فرهنگ واژههای اوستا.
چاپ نخست.
نشر بلخ 1369
|
نام راستین زرتشت
شادروان دستور دالا پیرامون زرتشت میگوید:
ما همهچیز درباره محمد و موسی و عیسی و حتی بودا میدانیم ولی هیچ آگاهی علمی و دقیقی پیرامون زرتشت بزرگ آریایی و نخستین پیام آور جهان نمیدانیم
از سرودههای به جای مانده از زرتشت گاتها مییابیم که نامش زرتشتر و نام خانوادگیاش سپتام یا سپتم است.
اوستا شناسان نام زرتشت را از دو واژه زرث به معنی زرد زال و پیر و اشتر به معنی شتر معنی میکنند.
در مجموعه شتر زرد یا پیر معنی میدهد.
عده دیگری این نام را شایسته چنین بزرگ مردی نمیدانند و بر این باور هستند که زرث به معنی روشنایی معنی میدهد و اشتر را از ریشهاش یا درخشیدن میدانند.
که در مجوعه زرین روشنایی ترجمه میشود.
آنان بر این باورند که نام اصلی وی سپتم است که معنی سپید یا سپیدترین بوده است که پس از برانگیخته شدن به پیام آوری جهان زرتشتر خطاب شد به معنی روشنایی مینوی.
بودا نیز همین کار را کرده است.
نامش گوتم بوده به معنی گاوین و گاونر بزرگ که پس از برانگیخته شدن به ارشاد مردمان نام بذ را بر میگزیند که به معنی دانا است
سپتام زرتشتر اوستایی در پارسی امروزی زرتشت اسپنتمان نامیده میشود.
او بر خلاف ادیان دیگر که هزاران سال پس از وی آمدند هرگز اداعاهای همچون پسر خدا نور خدا و.
نکرد.
با اندیشه کردن در سرودههای گاتها ما در مییابیم که او انسانی برجسته دانا خردمند یکتا پرست و بی ادعا است.
او تنها گمراهان را به راه نیک دعوت میکند و آنان را از راه خطا سرزنش میکند ولی هرگز آنان را به آتش جهنم و سربهای آتشین آخرت و زنجیرهای جهنم و دوزخ دهشتناک وعده نمیدهد.
هرگز فرمان جهاد در راه خدا برای کشتار گمراهان را نمیدهد تا هر کجا کافری را دیدید او را بکشید.
او تنها آموزههای خردمندانه و فیلسوفانه خود را در روزگاری به مردم منتقل میکند که به دلیل وسعت تاریخیاش زمانش بر همگان پوشیده است
بستگان زرتشت
از روی گاتها متوجه میشویم که او از خویشاوندانش به نام خاندان اسپنتمان هیچداسب نام میبرد.
از دختر خردمندش پوروچیستا به معنی پر بینش نام میبرد و در جای دیگر از میدیوماه سپنتمان که گویا پسر عمویش است.
در کتاب دساتیر زرتشت را به خاندان مه آبادیان که هزاران سال پیش از کیومرث پیشدادی است نسبت داده است.
خود کیومرث به بیش از شش هزار سال پیش تعلق دارد
یاران نزدیک زرتشت
شاه گشتاسب کیانی بزرگترین یاور و گسترش دهنده دینی بهی بوده است که آئین وی ار پذیرفت.
زمان پادشاهی کیانیان نیز به بیش از سه هزار سال میرسد.
فرشوشتر و جاماسب که از نامداران خاندان هوگو بودند از نزدیکترین یاران زرتشت بودهاند.
گویا پس از درگذشت زرتشت جاماسب رهبر پیروان او میگردد.
خاندان فریان نیز که ریشه تورانی داشتهاند در ترکستان کنونی از یاران نزدیک زرتشت بودند.
یاران زرتشت در تاریخ به سه گروه نامیده شدهاند
گروه نخست خیتو که در معنی خودمانی میباشد.
اینان کسانی هستند که لقب آزادگان به آنان داده شده است و تمامی گفتار او را با جان و دل پذیرفته بودند و در گسترش آن کوشش میکردند
گروه دوم ورزن میباشد که به کسانی گفته میشود که در حلقه قرار دارند.
آنان اندکی از زرتشت دور بودند و در درک درست واژها و سخنان زرتشت کمی دورتر از گروه دوم بودند.
به آنان انجمنیان نیز گفتهاند
گروه سوم اریمن نام دارد که امروزه آریامنش نامیده میشود.
که در آن روزگار دوستان زرتشت در گسترده فلات بزرگ ایران خطاب میشدند.
آنان از دور و از کشورهای دیگر به سخنان او ایمان آورده بودند
بدخواهان زرتشت
زرتشت در برابر پندار بافی و پندار پرستی ایستاد و این کار وی بازار این افراد را تضعیف نمود.
بسیاری از بزرگان و شاهان برای خود معبادی برای پرستش ایجاد کرده بودند که ریشه آنها از آئین کهن مهر پرستی نیز میباشد.
آئین میترا یکی دیگر از نخستین آئینهای برتر جهان است که با ورود زرتشت رو به زوال رفت ولی بعدها به اروپا گسترش یافت و هنوز در برخی کلیساها اروپا نقاشی مهر در کنار گاو وجود دارد.
این پندار پرستان به نام کوی یا کرین نامیده میشدند.
کوی از همان کی پارسی است مانند کی آرش کی گشتاسب که شاه معنی میداده است.
آنان شاهان بودند که در امور دینی نیز رهبری مردم را بر عهده داشتند
کرپانان پیشوایان مذهبی روزگار زرتشت بودند که مراسمهای پیچیدهای برای خدا ایجاد کرده بودند.
از این خاندان سرداری به نام بندو یکی از بزرگترین دشمنان زرتشت بوده است که نامش بارها آمده است.
زرتشت در سروده هایش برای آنان از درگاه خداوند درخواست رهنمایی میکند.
جایی دگیر از خاندان اسیج نام میبرد که خونهای بسیاری را بیگناه ریختهاند
لهجه و زادگاه زرتشت
دکتر علی اکبر جعفری خاورشناس و محقق دین زرتشتی معتقد است:
گاتها به لهجه خوراسانی سروده شده است و هجای گاتها هجای رگ ویدی است.
این لهجه در باختر رود سند رایج بوده است.
زرتشت از خاندانهایی نام میبرد که متعلق به خراسان بزرگ و سرزمینهای سند و پنجاب در شرق ایران است.
در تمامی سرودههای او از مردمان آریایی نژاد سخنهایی دیده میشود.
وی به کشور هفتم اشاره میکند که همان ایرانویچ ائیرانه ویچه یا ایران بزرگ شامل افغانستان تاجیکستان مرو سمرقند بخارا و آسیای مرکزی.
بوده است.
گفتگویها اوستا بیشتر از خراسان بزرگ است.
شاه گشتاسب نیز از بلخ بود و بیشتر شواهد حاکی از آن است که زرتشت از شرق ایران بوده است
اما در این میان گروهی با استناد به متن اوستا که از رغه یاد شده است وی را از آذربایجان میدانند.
منجمله ارباب کیخسرو شاهرخ.
رغه به احتمالی همان مراغه کنونی در آذربایجان است.
در فصل بیستم بندهش زرتشت را از حوالی رود ارس شمال آذربایجان و مادرش را از رغه یا مراغه معرفی میکند.
این دسته پدر زرتشت را پورشاسب میدانند و مادرش را دغدو میخوانند.
دغدو واژهای اوستایی دغدوا است که به معنی دختر پاک و نجیب است.
زرتشت در سن سی سالگی در بالای کوه سبلان در آذربایجان به پیامبری برگزیده شد و سپس شهرها را یکی پس از دیگری برای گسترش دینش طی کرد.
زاد روز اشو زرتشت در ششم فروردین ماه میباشد که امروزه بسیاری از ایرانیان آن را احترام و جشن میگیرند.
در همان روز به گفته اوستا پدرش پوشاسب به شادی و جاودانگی فرزندش درختی کاشت.
این سنت از دیرباز در نزد ایرانیان بوده و امروزه نیز در برخی نقاط ایران پابرجاست.
نوع درخت معمولا گردو یا بادام یا سرو یا کاج میباشد احترام به طبیعت برای آنکه با افزودن یک فرزند ممکن است طبیعت نیز آلوده شود پدر و مادر ایرانی همیشه برای حفظ منابع طبیعی درختی را با بدنیا آوردن فرزندشان میکاشتند.
فردوسی بزرگ زاده شدن زرتشت را چنان مهم دانسته است که زادروز وی را همچون پدیدار شدن درختی میداند که شاخه و برگ آن را خرد و دانش و اندرز فرا گرفته است.
وی را نابود کنند اهریمن و بنیان گذار یکتاپرستی جهان میداند و میگوید پس از وی آتش پرستی از میان میرود و آتش تنها نور اهورامزدا و روشنایی مقدس قدرت او میگردد
چو یک چند گاهی بر آمد برین درختی پدید آمد اندر زمین
از ایوان گشتاسپ تا پیش کاخ درختی گشن بیخ بسیار شاخ
همه برگ او پند و بارش خرد کسی جز چون او بر خورد کی مرد
خجسته پی و نام او زردهشت که اهریمن بد کنش را بکشت
به شاه جهان گفت که پیغمبرم تو را سوی یزدان همی رهبرم
بیاموز آئین و دین بهی که بی دین همی خوب نه آید شهی.
دین بهی چیست؟
دین که به اشتباه از ریشه تازی خوانده میشود از ریشه پهلوی دن و دینه گرفته شده است.
که در معنی میشود وجدان و شرف انسان است در زبان پهلوی.
ولی اعراب این واژه را از ما گرفتند و جمع ادیان را ساختند و دیانت را نیز به آن افزودند.
در واژه نامه پهلوی استاد بهرام فره وشی دین به معنی گسترده یعنی کیش و خصایص روحی و تشخیص معنوی وجدان و ندای درونی انسانهاست.
که یکی از قوای پنجگانه نیروی باطنی انسان میباشد.
پس وجدان است که مستقل از عالم جسمانی فنا ناپذیر است و آن را آغاز و پایانی نیست.
این نیرو در انسان را خداوند به ودیعه گذاشته تا نیکی و بدی را تشخیص دهیم.
اگر انسان به ندای درونی خویش به نیکی عمل کند راه راست را دنبال کرده است و زرتشت بزرگترین و جاودانه ترین سخنش این است که راه در جهان یکی است و آنهم راستی است.
اگر به ندای منفی گوش فرا دهد به نیرو درونی یا همان دین آسیبی نخواهد رسید ولی در روز آخرت دین به صورت فرشته خوب و دختری زیبا ظاهر میشود وگرنه به سان زنی پتیاره و هرزه نمایان میشود.
دین بهی نیز از واژه پهلوی دن ای وه گرفته شده است که بزرگان جهان و مورخین و موبدان بزرگ آن را به دین بهی یا همان دین زرتشتی معنی کردهاند.
از این روی دین بهی نامیده میشود که سخنان و آموزه هایش تا ابد برای بشریت قابل اجراست و رمز تمامی بشریت در انسانیت و کردار نیک گفتار نیک و پندار نیک نهفته است.
واژه حضرت برای زرتشت درست نیست
حضرت واژهای تازی است که برای پیام آور سرزمینهای بزرگ آریایی پسندیده نیست زیرا اشو خود به معنی مقدس و روحانی است که پیشوند زرتشت اسپنتمان است.
واژه اشو زیباترین واژه برای او است که بارها در اوستا بر آن تاکید شده.
در اوستا این لقب از جانب اهورامزدا به وی داده شده است و هیچ مقامی بالاتر از وی در جهان نمیباشد
زمان ظهور اشو زرتشت
زمان ظهور پیامبر آریایی تا کنون بر هیچکس روشن نیست و هر مورخ و خاورشناسی دیدگاهی برای خود دارد.
آنچه بیش از همه مورد تاکید است بین سه هزار و پانصد سال تا پنج هزار و پانصد سال میباشد.
تقویم دینی زرتشتیان نیز به هزار و هفتصد و سی و هشت سال پیش از میلاد تهیه شده است.
روز تولد ایشان ششم فرودین است که این روز هزاران سال است که در ایران گرامی داشته میشود.
ویل دورانت تاریخ نگار امریکایی
زمان زرتشت به گفته یونانیان به بیش از پنج هزار سال پیش میرسد.
بروسوس بابلی زمان زرتشت را به دو هزار سال پیش از میلاد میداند.
اخیرا طبق نظریهای زمان زرتشت را به هزار تا ششصد قبل از میلاد نسبت دادهاند.
این نظریه زمانی به اثبات خواهد رسید که ویشتاسب که باشد زیرا ویشتاسب کیانی بیش از چهار هزار سال پیش فرمانروایی میکرده است ولی ویشتاسب پدر داریوش بزرگ دوهزار و ششصد سال پیش
فرهنگ پارسی عمید
نخستین پیام آور صلح و خرد و اندیشه جهان که تاریخ زیستن او را از حدود قرن هفتم قبل از میلاد تا هزار و سیصد و هفتاد و پنج قبل از میلاد تخمین زدهاند که هنوز هیچ تاریخ شناسی نتواسته است از زمان او آگاهی پیدا کند.
او ایرانیان را به پرستش خدا یگانه دعوت کرد.
نام پدرش پورشسب و نام مادرش دغدو.
که گفتهاند یکی از دلایل بوجود آمدن بزرگترین امپراتوری تاریخ در زمان شاهنشاهی هخامنشیان گرویدند پادشاهان آن زمان به دین زرتشتی بوده است
سوئیداس یونانی
که از مورخین یونان است و در سال نهصد و هفتاد میلادی بسر میبرده زمان زرتشت که از او به عنوان دانای پارس و ماد نام برده را به پنج هزار سال پیش از جنگ ترویا میداند
هرمدروس
از شاگردان ارشد افلاطون زرتشت را به بیش از پنج هزار سال قبل از شروع جنگ ترویا نامیده است
ارسطو
سایر مورخین یونانی از وی سندیت گرفتهاند.
او از شاگردان افلاطون بود و دوست و مربی اسکندر.
وی در سال سیصد و هشتاد و چهار پیش از میلاد تولد یافت و زمان ظهور اشو زرتشت را نه هزار و ششصد سال قبل از مسیح میداند
شاگردان افلاطون اودوکسوس و ارسطاطالیس در کتاب تاریخ طبیعی
آئین زرتشت بالاترین و برجسته ترین آئین انسانیت و احترام به دیگران است که به بیش از شش هزار سال قبل از افلاطون میرسد.
افلاطون در سال چهارصدو بیست و هفت قبل از میلاد متولد شده است و در سال سیصد و چهل و هفت درگذشت.
پس ظهور زرتشت برابر میشود با هشت هزار و چهارصد سال پیش
پلینی یا پلینیوس بزرگ رومی
وی از مورخین مشهور یونان است زمان زایش زرتشت را قبل از حضرت موسی خوانده است
پروفسور شیلر و مسیو دیمارگان فرانسوی
آنان از باستانشناسان فرانسوی هستند در حفریاتی که از شوش بابل نینوا بدست اوردهاند و به خط میخی نوشته شده است زمان زرتشت را به هفت هزار الی هشت هزار سال پیش از میلاد تخمین زدهاند و پادشاهان آنجا را زرتشتی خوانده است
هاشم رضی در کتاب گنجینه اوستا
زمان پیدایش زرتشت طبق گفتههایی به دوره پادشاهی کیانیان بازمیگردد
در گذشت زرتشت
درگذشت زرتشت بزرگ به تاریخ پنجم دیماه برابر با روز خور از ماه دی میباشد.
تاریخ نگاران نوشتهاند زرتشت پس از هفتاد و هفت سال از عمر خویش که بیشتر آن را برای هدایت و دادن خرد و آگاهی به مردمان صرف نموده بود روزی در آتشکده شهر بلخ مشغول عبادت بوده است.
گشتاسب شاه کیانی و پسرش اسفندیار که از حامیان بزرگ وی بودند نیز برای رسیدگی به شهرهای دیگر از بلخ خارج میشوند و ارجاسب که دشمن دیرینه زرتشت و ایرانیان بود از این هنگام بهره برد و توربراتور فرمانده سپاه خود را با لشگری بسیار راهی بلخ که جزوی از ایران بود کرد.
لشگر تورانی که همان ترکستان امروزی است دروازههای شهر بلخ را با تمام دلاوریها مردم در هم شکستند و هنگامی که زرتشت با لهراسب و گروهی دیگر از یارانش مشغول عبادت به درگاه اهورامزدا بودند توسط سپاه بربر ترکهای تورانی کشته میشود
بزرگان جهان درباره اشو زرتشت چه میگویند
دکتر ویت نی
مذهب زرتشتی در یکی از اقوام برترکره ارض متنعم شده است.
آنکس که از حیث مراتب فیلسوفانه و روحانی و جسمانی و پاکی صوری و معنوی دعوی اصالت نجابتش محل توجه است مذهبش زرتشتی است
پرفسور دکتر گیگر
به راستی هیچ قومی از اقوام باستانی خاور زمین قدرت حفظ و صحت کیش خویش را مانند زرتشتیان نداشتهاند و این خود از تاثیر حقیقت این مذهب است که در عین حقیقت بدون نقصانی در اصول باقیمانده است.
در همه تفتیشاتی که در طول زندگی کردهام هیچ آیینی و قومی را مانند زرتشتیان در یکتاپرستی خداشناسی آزاد منشی پاکی و حقیقت ندیدهام.
چه خوشبخت است قومی که این آیننشان است
نیچه فیلسوف آلمانی
زردشت بزرگترین پیامبر هوشمند و تیزهوشی است که پایههای گسترده اندیشه سازنده و مردمیش تاکنون برای باختر استوارترین ستون زندگی بوده است.
اندیشه زردشت آموزشهای بزرگی برای نیک زندگی کردن، نیک در پیوند بودن، نیک رفتار داشتن ونیک سخن گفتن و بالاتر از همه، چگونه ارج و ارزش نهی به دیگران است.
او هیچگاه در هیچ سخنش از به کاربردن پیدرپی راستی و درستی خودداری نکرده وپیوسته همه مردم را بدین سو خوانده است.
در سخن زردشت، شکوهی یافت میشود که در کمتر سخنی میتوان یافت.
پرفسورهرتسفیلد
پشتکار و کوششهای خستگی ناپذیر، از فروزههای درخشان ایرانیان میباشد که برپایه راستی و درستی استوار شده است که همه آنها پرتوی از آیین شکوهمند و پرفروغ زردشت است
پروفسور میه
فروزههای ایرانیان باستان ستایش آمیزند.
ولی باید دانست که انگیزه آنها ، آموزشهای نیک خواهانه و مردمی زردشت میباشد
زردشت از منشی والا برخوردار بود که توانست بر دل مردم رخنه نماید وانها را به سوی خود و آفریدگار مهربان و نیک خواهش بکشاند
التهیم
سرودههایی به این ژرفنایی واستادی و با روانی بی همانند دراین دوران تنها از کسانی برمیاید که نیک پرورش یافته باشند و از خانواده نژادهای باشند که از آموزش و پرورش نیک برخوردار باشند.
سرودهای زرتشت از یک مایه بنیادین بینشمندی و ادبی کم مانند بهره ور است که با دوران هند و اروپایی پیوندی ناگسستنی دارند.
بی پروا میتوان گفت که درونمایه گاتها از یک گفتار جهان برین برخوردار است که به اندیشه این مرد بزرگ رخنه کرده و دران جای گرفته است.
زرتشت اندیشمندی یکتا و بی همتا و درشناسایی و روشن نگری بسیار برجسته و والا بود.
از این رو پیشوای بی چون و چرای کسانی شد که با ژرف بینی و ژرف نگری به جهان نگریستند و پایه گزار بینشمندی شدند
جکسون
بودا و کنفوسیوس و سقراط که جویندگان نور و فروغ و روشنایی بودند.
از پایههایی بلند و سرکشیده برخوردار بودند، ولی باید پذیرفت که زردشت از همه آنها بالاتر و والاتر وارزشمندتر بود.
او بی گمان یکی از آموزگاران بزرگ خاوربه شمار میآید
گوته
دانشمند بلند آوازه آلمانی، سخت فریفته گفتار و سرودههای زرتشت بود و اورا مردی بسیار بزرگ و نوشته هایش را شکوهمند بازنمود کرده است.
گوته، زرتشت را خردمندی به شمار میآورد که جهان خرد کمتر همانند اورا به خود دیده است.
او در همه جا از کسی نام میبرد که هماره دراندیشه خوشبختی و آسایش مردم بوده است و جز راستی و پاکدلی سخن نگفته است
وتین آمریکایی
زردشت از همه نگرها ستودنی است، بیگمان مسیح پیرو او بوده واز اندیشه او بهره گرفته است.
سه سخن رسا و روان و شکوهمند او:
پندار نیک گفتار نیک کردار نیک، پایه و بنیاد همه دینها ست و هیچ خردمندی نتوانسته است چیزی بر آن بیفزاید
توماس هاید
این نویسنده بزرگ انگلیسی درباره زرتشت میگوید:
که در آن منش او را سخت میستاید و اورا اندیشمندی بزرگ به شمار میآورد.
او مینویسد که خداوند زرتشت را برای مردم ایران برگزید، زیرا ایرانیان از یک آگاهی بزرگی درباره خداوند برخوردار بودند.
این مردم با خرد، سزاوار مرد خردمندی چون زردشت بودند
هومباخ
درگاتها این سرودهی باشکوه زردشت، یک آفریدگار یافت میشود که اهورامزدای نیک خواه و خیراندیش است.
آموزشهای او برترین آموزشهای نیک و برجسته درراه یک زندگی پاک و آراسته و درست و شایسته است که بازدههای درخشان آن نیک آشکار میباشد.
اورا میتوان یک استاد مهر و پاکدلی خواند که جز درراه راستی و درستی گام ننهاد و از اهورامزدا جز خوشبختی مردمان روی زمین را نخواست
پرفسور جان هینلز
دین زرتشت را باید نخستین دین آزادی انسانها و حقوق بشر در جهان خواند
پرفسور هانری ماسه رنه گروسه
زرتشت اولین شخصی است که پایههای یکتا پرستی را در جهان بنیان نهاد
دکتر هاگ
زرتشتیان مقام زن و مرد را برابر دانستهاند.
رسومات دینی زنان و مردان برابر است.
مراسم تدفین مردگان برای زن و مرد فرقی ندارد
خانم فرانسیس پاورکاب
من شگفت دارم از این که اگر زرتشت در هزاران سال پیش از میلاد در شرایطی که هیچ قانونی برای بشریت وجود نداشت ظهور نمیکرد و چنین آموزههایی را برای ما به جای گذاشته که پس از هزاران سال بدون کوچکترین ناهمگون نبودن با شرایط امروز و همچنان پایههای انسانیت بشر را شکل میدهد اگر وی نیامده بود به راستی امروزه جامعه بشریت چه حالی داشت و در چه شکلی زندگی میکرد
برخی پندها و آموزهای اشو زرتشت اسپنتمان:
خوشبخت کسی است که خوشبختی دیگران را فراهم سازد زرتشت اشتودگات یسنای 43
انسان در گزینش خوب و بد زندگیاش آزاد است.
هر زن و مردی بایستی بهترین گفتار را بشنوند و مسیر خویش را در زندگی برگزیند.
زرتشت یسنای 30
بهشت و دوزخ ما در این جهان در دستان خود ماست.
نیکی پاسخ نیکی است و بدی سزای بدی.
نتیجه زندگی ما حاصل اعمال ماست.
زرتشت یسنای 30 و 31 بند 11 10
وظیفه هر انسان در زندگیاش کار و کوشش و آبادی و پیشرفت جهان است.
زرتشت یسنای 34 بند 14
هر کس باید بیاندیشد که کیست؟
از کجا آمده است و برای چه در این جهان زندگی میکند؟
زرتشت یسنای 43 بند 7
خداوند این جهان زیبا را برای شادی انسان در مسیر نیک آفریده است.
زرتشت یسنای 43 بند 6
کسانی در زندگی سرافراز و آسوده خواهند زیست که در زندگی به ندای وجدان درونی خویش گوش فرا دهند و آن را ارج نهند.
زیرا وجدان درونی همه انسانها آنها را به سوی کردار نیک رهنمایی میکند.
زرتشت یسنای 45 بند 5
انسانی که گمراهی را ببیند و او را با دانش و خرد خویش راهنمایی نکند در ردیف گناهکاران است.
زرتشت یسنای 46 بند 6
انسان به هر چه که اراده کند خواهد رسید.
اندیشه آدمی سازنده زندگی اوست.
یسنای 48 بند 4
بهترین زندگی دو جهان برای کسانی است که نیک بیاندیشند و پارسایی را سرلوحه زندگی خویش کنند.
زرتشت یسنای 51 بند 15
همسری که برای دخترت برگزیدی به او معرفی کن ولی انتخاب نهایی را به دست خودش بسپار.
زرتشت یسنای 53 بند 3
پرتوهای اهورامزدا از دیدگان زرتشت
اشا راستی
وهومنه منش نیک
خشتر شهریاری
آرمئیتی درست اندیشی
سپنت مینو مینوی فزاینده
دئنا دین
گو جهان زنده
اشی پاداش
خرتو خرد و شعور
امرتات جاودانگی
هئروتات رسایی
مانثر پیام
آثر آتش
چستی دانش
سروش نیوشایی
اتیوتی تندرستی
توشی توش و توانایی
گوش ارون جهان روان
گوش تشن ساخت جهان
فسرتو خرسندی و مژردک و آمرزش نامها و صفات اهورامزدا از آیات اورمزدیشت:
کسی که گله و رمه بسیار برای انسان آفرید
کسی که بر همهچیز تواناست
بهترین راستی
ظاهر کننده تمام نعمتها
کسی که پایان همه خردها ست
دانای دانایان
مقدس و اهورا
کسی که دست خصومت بر او نمیرسد
مغلوب ناشدنی
کسی که همه پاداشها را در خاطر نگه میدارد
کسی که همه را نگهبان است
کسی که همه را درمان بخش است
او پاسبان و چاره بخش و شهریار و پرورش دهنده و دادگر است
او آفریدگار همهچیز است.
سه اصل زرتشت:
هومت اندیشه
هوخت گفتار
هورشت کردار
در راس این سه آموزه ایرانی اندیشه نیک است.
تا تفکر درونی انسان نیک و انسانی نباشد گفتار و کردار هم نیک نخواهد شد.
زرتشت از دو نیروی خیر و شر در زندگی ما انسانها سخن میگوید:
انگره مینو نیروی اهریمنی
سپنتا مینو نیروی اهورایی
انگره مینو همان حوادث نیروی اهریمنی و نابرابریهایی است که در جهان میبینیم.
شخصی در گوشهای از دنیا در بالاترین امکانات به دنیا میآید.
دیگری در گوشهای دیگر از روی فقر و گرسنگی از دنیا میرود.
یا جنایات و وقایع شیطای که در جهان اتفاق میافتد.
سپنتا مینو نیروی اهورایی خداوند که در برابر انگره مینو قرار دارد و انسانها باید توسط این نیرو بر انگره مینو چیره شوند.
رفتار و منش و زندگی درست و نیک هر انسان پایهگذاری جهانی اهورایی همراه با صلح خرد و شعور است که جنگ و
کشتار و غارت و زشتی در آن جایی ندارد.
آزادی در انتخاب دین برابری زن و مرد بزرگترین مکتب انسان ساز بودن در جهان ایجاد صلح و امنیت جهانی دعوت به خرد و شعور و کسب دانش اندیشیدن در هر امری قبل از انجام یا پذیرش آن یکتا پرستی پاداش و جزای اعمال در روز آخرت و پل چینوت پل صراط اسلام و.
از جمله خصوصیات دین زرتشتی در جهان است.
از روز پیدایش زرتشت تا کنون سه منجی بایستی برای نجات بشریت ظهور کند:
اخشیت ارت
اخشیت نمه
استوت ارت سوشیانت
زرتشت بر این باور بوده است که هر کدام از این سه تن در هر هزار سال یکبار ظهور میکند.
پس اگر سه هزار و چهار صد سال عمر زرتشت باشد پس آخرین منجی یعنی سوشیانت در این هزاره ظهور خواهد کرد.
امشاسپندان در گاتها این واژه وجود ندارد.
ولی در یسن و ویسپرد آمده است.
در معنی یعنی پیرو دین زرتشت.
ولی امروزه آنرا به معنی فرشته در دین زرتشتی معنی کردهاند.
برای مثال فرشته نگهبان آب آناهیتا است که یکی از امشاسپندان میباشد.
نماز زرتشتیان
پنج بار نماز در شبانهروز میباشد:
هاونی:
نماز بامداد
رپیتون:
نماز نیمروز تا سه بعد از ظهر
ازیرین:
نماز سه بعد از ظهر تا فرو رفتن آفتاب
ایویسروتریم:
نماز غروب آفتاب تا نیمه شب
اوشهین:
از نیمه شب تا برامدن خورشید
نماز را با خشنوتره اهورهه مزدا آغاز میکنند یعنی برای خشنودی خداوند.
نمازهای مشهور زرتشتی:
اشم وهو
اشم وهو هیشتیم استی اوشتااستی اوشتا اهمایی هیت اشایی وهیشتایی اشم.
راستی بهترین نیکی و خوشبختی است.
خوشبختی برای کسی است که او راست باشد.
یتا اهو
یتا اهو وئیریو رتوش اشات چیت هچا ونگهئوش دزدا مننگهور شیوتنم انگهه اوش مزدایی خشترم چا اهورایی آییم در گوبیو ددت استارم.
همانگونه که یک سرور جسمانی مانند پادشاه نیرومند است.
همانگونه که یک سرور روحانی مانند موبدان بزرگ دارای صفات معنوی است پس بخشش فرشته بهمن از آن کسی است که برای خداوند گام بردارد و پاداش اهورامزدا برای کسانی است که بینوایان و درویشان را یاری رساند.
نماز بر تو ای اهورامزدا
خشنوتره اهورهه مزدا.
خشنود میکنم خداوند را با شکستن و خوار کردن روح خبیث تیره دلی و زشت کرداری و با نیکوکاری بر مردم تو را خشنود میسازم.
همی ستایم و ارجمند سازم نیک گفتاران و نیک کرداران و نیک اندیشان را.
ترک میکنم بد اندیشی بد گفتاری و بد کرداری را.
بخشش خداوند از آن کسی است که تنها برای رضای خدا گام بر میدارد.
آثر آگر آذر آتش نور و روشنایی اهورامزدا است که مظهر قدرت اللهی و منبع حیات تمام جانداران است و همچنین مظهر پاکی در جهان است.
از این روی زرتشت آتش را نشان دین خود قرار میدهد و از آن به عنوان نور اللهی و قدرت اهورامزدا معرفی میکند.
از روی دیگر چون مکتب میترائیزم بنیان گذار مکتبهای فکری جهان در ایران ظهور کرده است و او نیز باور خاصی به خورشید و آتش داشته است به همین روی زرتشت پس از ظهورش میترائیزم را به کلی مردود نکرد و خورشید و آتش میترائیزم را از درجه خدایی به درجه نور و قدرت خداوند تنزل داد.
با این کار عدهای از پیروان میترائیزم نیز به وی گرویدند.
اهورامزدا را خدای دانا و بزرگ معرفی نمود.
بسیاری از میهن پرستان آگاه هنگام آغاز سخنانشان میگویند به نام خدای ایران.
زیرا ریشه همه ادیان از ایران سرچشمه گرفته شده است و میترائیزم بنیان گذاری ایدئولوژی جهانی است که مرزهای اروپا را نیز درنوردید و هنوز در برخی کلیساهای باستانی اروپایی تندیس میترای ایرانی به همراه گاوی موجود میباشد.
گذری بر تاریخچه اوستا
اوستا کتاب دینی زرتشتیان میباشد که از پنج قسمت تشکیل شده است.
یسنا:
دارای 72 فصل که به زبان اوستایی نوشته شده است و شامل سخنان خود زرتشت میباشد که گاتها نام دارد.
ویسپرد:
که در ستایش بهترین نوع مخلوقات و ایزدان گفته شده است.
یشتها:
دارای بیست و یک قسمت است و مطالب دینی را آورده است.
خرده اوستا:
شامل نمازها و نیایشها است که در زمان شاپور دوم نوشته شده است.
وندیداد:
دارای 22 فصل است که برای دوری جستن از افراد اهریمن صفت نوشته شده است.
کل اوستا شامل این چهار موضوع میباشد:
تاریخ پهلوانی ایران پیشدادیان کیانیان ساسانیان.
جغرافیای تاریخ اقوام ایران شهرها و روستاها و تیرههای ایران و غیر ایرانی منطقه خاورمیانه
|
فرانسویان بدون در نظر گرفتن مفاد قرارداد بسته شده با دولت ایران، با روشهای غیرقانونی، اشیاء مکشوفه و حتا اجزاء معماری را که جابهجایی آنها به شیوایی در توافقنامه جلوگیری شده بود، به موزهی لوور پاریس منتقل کردند که این امر باعث شکایت درباریان شد و این قرارداد به واسطه مرگ ناصرالدین شاه به حالت تعلیق درامد.
بار دیگر در دوران سلطنت مظفرالدین شاه قاجار درسال 1898میلادی فرانسویان قدم پیش نهاده و خواستار اجرای قرارداد بسته شدهی دیگری شدند.
شاه ایران وعده همکاری داد و همین امر منجر به قرارداد جدید و غیرمنصفانهای شد که در سال 1900 میلادی میان دولت ایران و فرانسه بسته شد که به قرارداد دمورگان مشهور شد.
چراکه این بار ژاک دمورگان برای حفاری شوش به ایران فرستاده شد.
به موجب عقد این قرار داد نهتنها امتیاز کاوشهای شوش بلکه مطالعات و حفاریهای باستان شناسی سراسر ایران به انحصار فرانسویان درامد.
در سالهای حفاری شوش ، صدها صندوق آثار گرانبها بدون پرداخت حتا عوارض گمرک به فرانسه فرستاده شد.
عتیقههای کشف شده در منطقه بجز طلا و نقره تماما رایگان به انجمن علمی فرانسه تعلق میگرفت، و اگرهم عتیقهای از جنس طلا یا نقره به دست میآمد، هم وزن آن به نرخ عادله طلا و نقره در بازار روز به ایران پول میدادند.
دمورگان با استخدام تعداد زیادی کارگر به سرعت و بدون توجه به لایه نگاری اطلاعات زیادی را از بین برد.
و اشیاء مکشوفه را به فرانسه منتقل نمود، که از مهمترین آنها میتوان به لوح حمورابی اولین قانون نوشته شدهی بشری و مجسمه ناپیراسو ملکه آشور متعلق به چهل قرن پیش، که سه تن وزن داشت را به نیم میلیون تومان قیمت گذاشته بودند و در 1904 از ایران به پاریس فرستاده شد، نام برد.
دمورگان علاوه بر غارت میراث ایران به تخریب آن هم اهتمام ورزید.
او قلعه شوش یا شاتو رابر مرتفع ترین تل شوش یا آکروپولیس با یک طرح قرون وسطایی اروپا درسال 1898 برپا ساخت.
ساختمان این قلعه که با نظارت حاج مصطفی دزفولی آغاز گردید تا سال 1912 میلادی به انجام رسید.
پلان قلعه ذوزنقه شکل است که قاعده کوچک آن در سمت شمال واقع شده است.
دور تا دور آن را راهرویی احاطه کرده وردیف اطاقهایی به سمت حیاط، برگرد آن قرار گرفتهاند.
برج شمال غربی قلعه مربع شکل وبرج شمالی شرقی، دایره شکل است.
دمورگان ازبرای ساخت این قلعه دلایل زیر را آورد:
مکانی برای اقامت هیات کاوشگر ، محلی برای نگهداری و مطالعه اولیه اشیاء به دست آمده از کاوش محوطه باستانی شوش و جلوگیری از شبیخونهای اقوام عشایری که چندین بار به هیات فرانسوی هجوم آورده بودند.
و جالب اینجاست مصالحی که برای ساخت این قلعه استفاده شد از آجرهای بازمانده از دورانهای مختلف محوطه باستانی شوش و محوطههای اطراف آن از جمله محوطه هفتتپه کاخ آپادانا و چغازنبیل بود در دیوارهای نمای داخلی و خارجی قلعه، کففرش آجری و بعضا پلهها بهکاربرده شد.
خلاصه اینکه در ضمن حفاری شوش، با شکوه ترین قلعه و موزه آجر ایران خلق و تپه آکروپولیس که جزیی از تاریخ و میراث این کشور بود، به نابودی کشیده شد.
چرا که طبق قرارداد، تمامی الواح و سفالهای به دست آمده از منطقه متعلق به فرانسویان بود و آنها مختار به هرگونه استفادهای از آن بودند.
و اینگونه شد که امروز برای دیدن میراث خویشتن بایستی از موزههای اروپایی دیدن کنیم.
|
سالروز وفاتام النبین س تسلیت باد
|
انسانشناسی قرآن
نوشته:
مرتضی مطهری
انتشارات:
صدرا
تعداد صفحات:
بزرگی به شاگردش گفت:
ما نسبت به قرآن کبر داریم؛
شاگرد گفت:
استاد معنای این سخن چیست؟
استاد گفت:
یعنی برای اینکه بفهمیم در این عالم چه خبر است، حاضریم همهچیز بخوانیم الا کاتالوگ سازنده را که میشود قرآن.
این اثر که مجموعه سخنرانیهای گرداوری شده متفکر شهید استاد مرتضی مطهری رحمت الله علیه است، تبیینکننده انسانشناسی و جهانبینی از منظر قرآن است.
استاد مطهری در این کتاب به زبانی ساده و همه فهم به تعدادی از مهمترین و بنیادیترین سؤالات درباره انسان، مبتنی بر آیات قرآن و روایات و مباحث عقلی و مستدل پاسخ گفتهاست.
سؤالاتی نظیر رابطه قضا و قدر با اختیار چیست؟
چرا خداوند در این عالم از طریق اسباب کار میکند؟
هدف از خلقت چه بوده است؟
آیا از منظر قرآن نیکی و بدی در این دنیا هم عکسالعمل دارد؟
معنای این سخن که خداوند، انسان را گمراه میکند چیست؟
چرا خداوند زمانی که از بهشت سخن گفته بیشتر از نعمات محسوس و مادی آن اوصافی بیان شده و از نعمات معنوی بهشت کمتر سخنی به میان آمده است؟
معنای اینکه خدا در قرآن فرموده است کهای انسان خودت را فراموش نکن یعنی چه!
استاد در خلال مباحث عمیق و دقیق خود در موضوعات مختلف، بعد از ذکر نظرات دیگر اندیشمندان به تحلیل عقلی و منطقی آنها نیز پرداخته است که این مطلب از مزیتهای برجسته کتاب برای مخاطب به شمار میرود.
برخی اندیشمندانی که استاد شهید به نقد و تحلیل آراء ایشان به فراخور موضوعات مطرح شده در کتاب پرداختهاند عبارتند از:
برتراند راسل، گاندی، مارکس، فروید، علی الوردی، لنین، نیچه و.
استفاده گسترده و البته بهجای شهید مطهری از احادیث معصومین علیهم السلام و نظر دیگر متفکران بزرگ اسلامی و ذکر اشعار و حکایات جالب توجه در حین بیان مباحث، از دیگر عواملی است که بر جذابیت و فهم هر چه بهتر مطالب کتاب میافزاید.
فرنگیس
نویسنده:
مهناز فتاحی
ناشر:
سوره مهر
تعداد صفحات:
شیرزنان دلاور ایرانی همواره ثابت کردهاند در عرصههای مهم شجاعت و ایثار، بهویژه در بزنگاههای مهم و حیاتی پاسداشت از میهن اسلامی و ارزشها، هیچ تفاوتی میان زن و مرد وجود ندارد.
بیتردید، زحمات و تلاشهای بزرگزنان حماسهآفرین ایرانی در دوران دفاع مقدس نقش مهمی در خلق تصاویری زیبا و ماندگار در روزها و ماههای هشت سال فداکاری مردم نجیب این آبوخاک شریف ایفا کرده است.
فرنگیس یکی از این گرانقدر بانوان ایرانی است که همواره بیآنکه بر او تکلیفی یا از او توقعی باشد، وارد عرصههای دشوار مردانه شده است.
با خواندن ماجرای زندگی این بانوی صبور و دلیر به الگویی ارزشمند از یک دختر، همسر، خواهر، مادر و زن ایرانی دست مییابیم.
الگویی که نهتنها زنان بلکه مردان نیز میتوانند در جنبههای بسیاری از او درس بگیرند.
روایت زندگی بانو حیدرپور، بخشی از رشادتها و جانفشانیهای زنان شیردل کرد را در دوران پایداری بیان میکند.
این کتاب که به شیوه خاطرهنگاری در 12 فصل تنظیم شده است به زندگی این بانوی سربلند در نقشهای گوناگون و ارزشمند زندگی بابرکتش رزمنده، خواهر شهید و جانباز و.
میپردازد.
فصل اول به دوران کودکی فرنگیس میپردازد که در آن، قهرمان داستان و خانوادهاش در روستای آوه زین گیلانغرب با فقر و ناداری دستبهگریبان هستند.
فصل دوم، ازدواج و فصل سوم زندگی زناشویی او را به تصویر میکشد.
در ادامه آغاز جنگ تحمیلی و حمله نیروهای متجاوز عراقی به روستای آنها نقل میشود.
در همین فصل است که فرنگیس 18 ساله با 2 سرباز عراقی متجاوز مواجه میشود و برای دفاع از خود و عزیزان و میهنش، یکی از آنها را با تبر میکشد و دیگری را دستتنها اسیر میکند.
در فصلهای بعدی کتاب، سختیهای زندگی مرزنشینان در دوران جنگ با بیانی ملموس و داستانی نقل میشود و دنائت و ناجوانمردیهای دشمن بعثی و در مقابل جانفشانیها و پایداری مرزبانان سربلند ایرانی را بهروشنی ترسیم میکند.
ثبت خاطرات این بانوی بزرگ از خواستههای رهبر انقلاب اسلامی مدظلهالعالی در سفر ایشان به کرمانشاه بود که با قلم روان خانم مهناز فتاحی محقق شد.
زایو
نویسنده:
مصطفی رضایی کلورزی
ناشر:
کتابستان معرفت
تعداد صفحات:
سال 2041 میلادی است، ویروس Zi.
O جهان را فرا گرفته و هیچ راه درمانی برای آن وجود ندارد.
نسل بشریت رو به انقراض است و انسان در برابر شیوع گسترده این ویروس تسلیم شده است اما.
موضوع انسانهای آینده و جهان آنها همواره برای انسان جذاب و هیجان انگیز بوده است.
تخیل و تصور در مورد آیندۀ جهان و سرنوشت انسان مدرن، از سالها پیش پایش را به دنیای قصه و داستان باز کرده است و به دلیل جذابیت این موضوع، نویسندگان بزرگی در آثارشان به آن پرداختهاند.
آینده و فرجام جهان از موضوعاتی است که در متون دین اسلام و به ویژه تعالیم مذهب شیعه دارای مطالب و مباحث جدی و مهمی است؛
اما در در دنیای هنر، این غرب و به ویژه آمریکا است که همواره در آثار خود، لیبرالیسم را به عنوان منجی جهان معرفی میکند.
زایو رمانی است که وارد محدودهای شده که پیش از این فقط غرب و هالیوود از آن سخن میگفتند.
رمانی آینده نگرانه که از تحولات بنیادی در مناسبات جهانی به ویژه در منطقه جنوب غرب آسیا خاور میانه و حتی نظام ایالات متحده آمریکا سخن میگوید.
زایو چهره ایران و جهان در آیندهای نسبتا دور را روایت میکند.
داستانی که قهرمان اصلی آن یک دانشمند ایرانی است؛
خیلیها عقیده دارند ساخت و انتشار این ویروس مرگبار به عمد صورت گرفته است.
آنها میگویند یک توطئه پشت قضیه است.
میگویند از زمانی که جهان در آستانه انقلاب بزرگ قرار گرفت، این ویروس مشکوک گسترش یافت.
اکنون در سال 2041 بیشتر کشورهای دنیا خطر را حس کرده و با تشکیل گروههای بینالمللی، برای مبارزه با ویروس زایو در تلاشاند.
در این میان دولت ایران از یک ویروسشناس خبره به نام دکتر علی پارسا دعوت میکند تا در یک مأموریت ویژه، برای کشف نمونه و خنثیسازی ویروس به یک گروه ویژه بینالمللی بپیوندد.
او همراه این گروه به سر نخ و اطلاعات شگفتانگیزی دست پیدا میکند؛
اما در این مسیر حوادث و اتفاقات مرگباری پیش روی آنهاست.
داستانهای موموشی
نویسنده و تصویرگر:
کلر ژوبرت
ناشر:
دانشنگار
تعداد صفحات:
48 صفحه دو جلدی
کودکان با همه کوچکی هر روز با مسائل زیادی روبهرو میشوند که باید کمکم روش حل و مواجهشدن با آنها را بیاموزند.
کودکی که مهارت حل مسئله نداشته باشد در تشخیص رفتار مناسب هنگام وقوع مشکل یا ایجاد مسئله دچار اشتباه میشوند.
یکی از مهارتهایی که به یک کودک برای ساختن یک زندگی خوب در آینده کمک میکند، مهارت تصمیمگیری مستقل است.
این تصمیمگیری شاید گاهی همسو با میل و نظر والدین نباشد؛
اما بیتردید پدرومادر میتوانند با درایت و تدبیر و نظارت غیرمستقیم در روند رشد و یادگیری فرزندان خود نقش بسزا و مؤثری را ایفا نمایند.
داستانهای موموشی اثر کلر ژوبرت از جمله کتابهایی است که با طرح تمثیلهای نزدیک بهواقع کودکان و بزرگترها را در موقعیتهای گوناگون تصمیمگیری قرار میدهد و به آنها کمک میکند با خواندن ماجراهای موموشی جسور و زرنگ قصه، راهحلهای مختلفی در خصوص حل مشکلات بهویژه مشکلات ارتباطی کودکان خردسال در سنین رشد را بیاموزند.
جلد نخست این مجموعهداستان، حاوی پنج قصه به نامهای لانه موموشی، کمکمکم، خروپف، آش قاتی پاتی و قصه موموشی است و کیسه گندم، کلمه مخصوص، کلاف بازی، یک کار جالب، موش برفی عنوان داستانهای جلد دوم این کتاب مصور دوستداشتنی را تشکیل میدهد.
موموشی مهمان کتابخانههای عمومی سراسر کشور است و منتظریم هرچه زودتر بچههای کتابخوان را برای خواندن کتاب ماجراهایش ملاقات کنیم.
|
کتاب ارزشمند و کم نظیر شاهنامه اثر جاودانه حکیم و فرزانه توس سرشار از آداب و آئینهای کهن ایرانیان در قرون و اعصار گذشته بوده است.
فردوسی در این اثر حماسی و سترگ این رسوم دیرین را در میان داستانهای شور انگیز شاهنامه احیا نموده وان را به انسانهای بعد از خود و نسلهای آینده تقدیم کرده است.
در این اثر بینظیر به آداب و سنن زیادی اشاره گشته است که هر کدام از این آیینها در خور تأمل و تدبر میباشد.
ما دراین مجال بر آنیم آیینها و آداب ورسومی را که در داستان سیاوش از آن سخن به میان آمده ، مورد بازبینی و بررسی قرار دهیم و برای برخی از این آداب از سایر داستانهای شاهنامه نیز شواهدی ذکر گردیده است.
در این مقاله به بحث در پیرامون پنج آیین مهم که نیاکان دیرین ما بدان پای بند بودهاند ، میپردازیم واین آیینها عبارتند از:
1 آیین تشخیص گنهکاران و خطا کاران.
2 آیین باده نوشی 3 آیین سوگواری 4 آیین شکار کردن 5 آییننامه نگاری
1 آیین تشخیص گنهکاران و خطا کاران:
در روزگاران کهن و باستان ،برای تشخیص عاصیان و مجرمان و برای شناختن نیکان وپاکان از گنهکاران والوده دامنان از شیوهها ی متعدد و مختلفی بهره میبردهاند و مشهورترین رسم و آیینی را که کاوس پادشاه بلند آوازه ایران ، به دنبال نواخته شدن طبل رسوایی سیاوش آن شاهزاده نگون بخت از جانب سودابهی فسونگر ،به کار میبندد گذر از آتش تند و تیزی است که فرد خطاکار فقط میتواند در صورت بی گناهی و پاک بودن از حرارت سوزنده وشعلههای کشنده و مهیب آن رهایی یابد.
گذشتگان بر این باورندکه:
بر بی گناهان نیارد گزند.
اینک پادشاه بزرگ و بلند آوازهی ایران ، در مقابل ماجرای نفرت انگیز و چندش آوری قرار گرفته است که در صورت عدم شناسایی مجرم و مجازات آن لکهی ننگی بر پیشانی عظمت خاندان و شکوه سلطنت وی خواهد نشست که تا ابد دربرابر چشمان تیز بین مردمان جاودانه خواهد ماند.
کاوس در اندیشه و نگران آن است که اگر از یک سو سودابه نیک نژاد ، دختر شاه هاماوران که همسر و ندیم او گشته و از سوی دگر سیاوش آن جگر بند و شاهزاده نجیب ، عاصی وخطا کار باشند ،زدودن این لکهی ننگین از دامان سلطنت و حکومتش بسیار دشوار خواهد بود.
برای این که کاوس از این تشویش و دلهره عظیم آسوده شود با موبدان به رأی زنی و مشاوره پرداخته و چارهی این کار پیش آمده را از ایشان جویا میگردد.
زهر درسخن چون بدین گونه گشت بر آتش یکی را بباید گذشت
چنین است سوگند چرخ بلند که بر بی گناهان نیارد گزند
مگر آتش تیز پیدا کند گنه کرده را زود رسوا کند
پادشاه ایران زمین با تکیه بر این رسم و آیین کهن که آفریدگار و خالق جهان بر بی گناهان آسیب و گزند نمیرساند، دو تن از نزدیکترین کسان خود را به محاکمهای تاریخی و آزمونی بزرگ فرا خواند.
به دستور فرمود تا ساربان هیون آرد از دشت صد کاروان
هیونان به هیزم کشیدن شدند همه شهر ایران به دیدن شدند
به صد کاروان اشتر سرخ موی همی هیزم آورد پرخاشجوی
نهادند بر دشت هیزم دو کوه جهانی نظاره شده همگروه
سیاوش آن شاهزاده شرمگین و باوقار که در حضور پهلوان بلند آوازه و همیشه پیروز ایران رستم دستان ، آداب جنگ و نبرد و شیوههای به خاک افکندن دشمنان و رقیبان را آموخته و عقد پاکدامنی و شرم و حیا از گردن آویخته برای اثبات عصمت و بی گناهی خود و برای رهایی از تهمت شوم و پلیدی که سودابه هوسبازبه آن دامن عفتش آلوده ، مهیای گذر از آتش میشود وسیاوش با اطمینان از بی گناهی خودش ، خود تسلی بخش خاطر محزون پدر گردیده که اگر کوهی از آتش باشد ، گذر از آن برایش ساده و سهل است و با دلی در آن گلهای امید در آمده وبا لبانی که در آن شکوفه نشاط روییده، به استقبال آتش میشتابد.
لباس سپید را که نشانگر پاکی و بی آلایشی اوست بر تن نموده و بر سمندتیز پای سیاهی که بیانگر بخت نگون و سیاه اوست سوار گشته ودر مقابل چشمان شرمگین و نگاه اندوه بار پدر به وی اطمینان میبخشد که:
اگر کوه آتش بود بسپرم ازاین تنگ خواراست اگربگذرم
سری پر ز شرم و بهایی مراست اگر بی گناهم ، رهایی مراست
ور ایدون که زین کار هستم گناه جهان آفرینم ندارد نگاه
سیاوش با شتاب بر کوهی از آتش خشمگین تاخته و در میان شعلههای سوزان ومهیب آن گم میشود و فریاد اندوه و فغان مردم و نظاره گران در آن دشت پیچیده و ابرهای ماتم و حرمان بر آن پهنه سایه میافکند.
لحظات بسیار کشنده و جانکاهی فرا رسیده که در آن پهن دشت مخوف آزمون ، همگان از مهتران گرفته تا کهتران در اعماق حزن و غم افتاده و اشک اندوه وماتم به دامن میافشانند:
زهر سو زبانه همی بر کشید کسی خود و اسب سیاوش ندید
یکی دشت با دیدگان پر زخون که تا او کی آید ز آتش برون
چو او را بدیدند بر خاست غو که آمد ز آتش برون شاه نو
لحظاتی بعد هلهلهی شادمانی و فریاد سرور مردم ونظاره گران در آسمان پیچید اشکهای اندوه و ماتم درگونه و رخسار مردمان به اشکهای شادمانی و سرور گره خورد ناگاه از آن سوی آتش آن شاهزاده نجیب از آزمونی وحشتناک ودشوار سر بلند و پیروز بیرون آمد ه وبه سوی پدرخرامید پادشاه بزرگ و سواران لشکربه احترام عصمت و بی گناهی او از اسبها پیاده گشته و به شکرانه سلامتی او درهم و دینار پیش پایش نثار نمودند.
کاوس روی به آن فرزند شریف و نجیب نهاده و گرم به آغوش کشیده و از کردارهای زشت و ناپسند خود پوزش میطلبد و درمیان انبوه جمعیت شادمان تنها سودابه فتنه انگیز است که فسونگریهای او به اثبات رسیده است و با حسرت و اندوه و ناکام از نیت شوم و پلید خود چنگ در صورت انداخته و میکنان و مویه کنان اشک ندامت بر خاک تیره میریزد.
آری:
چو بخشایش پاک یزدان بود دم آتش و آب یکسان بود
درمیان داستانهای شاهنامه به شیوه هاو آیینهای مختلف دیگر در تمیز راستی از ناراستی و تشخیص گنهکار از غیر گنهکار و صدیق از غیر صدیق نیز اشاره گردیده است همچون گذراندن از آب رود خانه یا دریا وریختن مس گداخته بر سینه وفرو بردن پای در آب جوشان و.
به نظر میرسد که پیشینیان و گذشتگان ما در اجرای این آداب و رسوم کهن به ماجراهای و حوادث تاریخی که بر پیشوایان دین روی داده ، الهام گرفتهاند نظیر گذشتن حضرت ابراهیم خلیل الله از آتش نمرود و یا غرق شدن فرعون و سپاهش در آب نیل و نجات یافتن حضرت موسی و اصحابش.
داستان بی گناهی سیاوش در برابر سودابه نیز میتواند بر اساس داستان پاکی حضرت یوسف در مقابل وسوسههای زلیخا باشد.
و به هر حال یکی از شیوههای تشخیص گنهکاران نیز عبور از آتش بود که اشاره شد.
بدانگاه سوگند پر مایه شاه چنین بود آیین و این بود راه
2 آیین باده نوشی:
گویی باده نوشی و میگساری در دربار سلاطیت و شاهان به مناسبتهای مختلف از رسوم رایج و معمول بوده است.
این بزمها به بهانههای متعددی چون:
گشودن گره از اندوه دل،در پذیرایی و استقبال ازبزرگان بویژه پادشاهان،در بازگشت پیروزمندانه از جنگ و نبرد،دراراستن و بسیج کردن سپاه برای نبرد،درمجالس جشن و زناشویی، در اتفاق آشنایی بین افراد و شخصیتهای والا مقام و.
بر پا میگشت و در کنار بزم میگساری نیز رامشگران به رامش پرداخته و و مطربان و نوازندگان با نوای بربط و چنگ بزم شراب را با نشاط مینمودند.
به نظر میآید که باده نوشی در پیشگاه سلاطین و گردنکشان جزو آیین هاو برنامههای رسمی ایشان بوده و آداب وشرایط خاص و مراتب ویژهای به هم داشته است.
ابوالفضل بیهقی مورخ بسیار توانا و معروف دوره غزنوی که از نزدیک شاهد رفتار شاهان غزنوی بوده به صراحت در کتاب تاریخ بیهقی از مجالس و بزم مینوشی شاهان غزنوی و از افراط ایشان در این امر اشاره نموده و حتی از برگزای مسابقات باده پیمایی که در آن سلطان مسعود غزنوی گوی بسقت را از همگان میربوده ، سخن رانده است و خود بیهقی نیز در این مجالس با باده پیمایان هم پیاله میگشته وازبزم عیش و شرابی که طاهر دبیر بر وی آراسته ، عقب نمیماند.
حکیم ابوالقاسم فردوسی فرزانه آگاه و شهیر توس و سراینده بی همتای اثرجاوید شاهنامه از این بساط میگساری و عیش شبانه به دور نمانده و در ایامی که لشکر غم و اندوه بر دل آشفته و محزون وی میتازد به میو جام شراب پناه میبرد و یار مهربان و صمیمی خویش را فرا خوانده و با طلب باده کهنسال دل به نوای گرم چنگ و رود میسپارد:
بدو گفتم ای بت نیم مرد خواب یکی شمع پیش آر چون آفتاب
بنه پیشم و بزم را ساز کن به چنگ آر چنگ و میآغازکن
بیاورد شمع و بیامد به باغ برافروخت رخشنده شمع وچراغ
میآورد و نار و ترنج و بهی ز دوده یکی جام شاهنشهی
مرا گفت بر خیز و دل شاد دار روان را ز درد و غم آزاد دار
گهی میگسارید وگه چنگ ساخت توگفتی که ماروت نیرنگ ساخت
دلم بر همه کام پیروز کرد که بر من شب تیره نوروز کرد
فردوسی شبی در خواب میبیند ساغری از شراب ناب و باده کهن در دست دارد در این هنگام دقیقی شاعر بر وی پدیدار گشته و میگوید:
میجز به آیین کاوس مخور.
چنان دیدگوینده یک شب به خواب که یک جام داشتی چون گلاب
دقیقی ز جایی پدید آمدی بر آن جام میداستانها زدی
به فردوسی آواز دادی که میمخور جز به آیین کاوس کی
که شاهی زگیتی گزیدی که بخت بدو نازد و لشکر وتاج و تخت
در داستان سیاوش نیز بساط ساغر و صهبا به مناسبتهای خاص گسترده میشود و نخستین شراب در این داستان آن گاهی است که تهمتن غیرتمند به همراه سیاوش از زابلستان بر گشته و بر کاخ کاوس شاه وارد میشوند بزرگان ایران زمین همه با تقدیم نثار و پیشکش برای عرض تهنیت و شاد باش بر حضور کاوس شاه رفته و با دین فر و شوکت سیاوش انگشت تحیر به دندان گرفته و کردگار جهان ،افرین خواندند.
به دستور پادشاه کاخ و باغ ومیادین وهر جای شهربه یمن قدوم وخجستگی نزول فرزند جلیلش وبه فر خندگی قدوم یل دلاور و همیشه فیروزش آراسته و بزم نشاط مینهاده و رامشگران به شور نوا پرداختند و این سور و بساط هفت روز دوام یافت.
به هر جای ، جشنی بیاراستند میو رود و رامشگران خواستند
یکی سور فرمود کاندر جهان کسی پیش از اوان نکرد از مهان
به یک هفته زان گونه بودند شاد به هفتم در گنجها بر گشاد
فردوسی در این کتاب حماسی پرشور مدت و زمان آیینهای باده نوشی سلاطین و حکمرانان و بزرگان و صاحب منصبان حکومت را سه روز و گاهی هفت روز و حتی دو هفت روز نیز ذکر نموده است که البته بحث در پیرامون انواع شراب و ساغر و رسم میخواری و.
خود مجال و همتی دیگر میطلبد.
آن گاه که سودابه روی ماهتاب و درخشان و قامت موزون و دلربای سیاوش را میبیند دل بیقرارش سپند وار در مجمر سینهاش میجنبد وبه هر طریقی که شده با ترفند و حیله پای سیاوش را به حرمسرا و شبستان شاه میگشاید و میخواهد در نهان کام از او برباید و کاوس نیز با خواست وتمنای سودابه همراه بوده از سیاوش میطلبد که به شبستان اندر آید و در پس پرده پوشیدگان و دوشیزگان را بنگرد اما سیاوش بینا دل و آگاه میگوید که:
مرا موبدان ساز با بخردان بزرگان و کار آزموده ردان
دگر نیزه وگرز و تیر و کمان که چون پیچم اندرصف بدگمان
دگر تخت شاهان و آیین بار دگر بزم و رود ومی و میگسار
چه آموزم اندر شبستان شاه به دانش زنان کی نمایند راه
سیاوش به اصرار سودابه و فرمان کاوس شاه پا بر شبستان نهاده و درمیان سرای سودابه را میبیند که تاج زرین به سر نهاده وجعد مشکین از سرگشاده و شبستان چون بهشتی آراسته و به انتظار آمدنش بر تخت زمردین نشسته است.
همه جام بود از کران تا کران پراز مشک و دینار وپر زعفران
میو رود و آواز رامشگران همه بر سران افسران گران
زمانی که سیاوش در مقابل تخت آراسته و مجلل سودابه قرار میگیرد وی از تخت به زیر آمده و عشوه کنان سوی سیاوش خرامیده و او را تنگ در بر گرفته وچشم ورویش را غرق بوسههای آتشین و هوسباز خود میکند.
روزها از پی هم میگذرد و سودابه آن نامادری پلید غرق در افکار شوم وشیطانی گشته و در آتش این عشق چندش آور میگدازد تا اینکه خواست زشت و نیت پلیدش را با او در میان میآورد اما سیاوش که در مکتب رستم آیینهای پهلوانی و رزم وستیز ودر کنار آن درس آبرو و شرم و حیا آموخته دل به گناه نیالوده ودست برخیانت نمییازد وازاین تمنای وسوسه انگیز سودابه امتناع میورزد و سودابه نیز چون مار خم خورده و رنجور که از درد عشق بر خود پیچیده وتمام راههای کامجویی از وی را آزموه سر انجام کوس رسوایی و طبل بد نامی او را بر بام مینوازد و با پیش آمدن این ماجرا کاوس غم و ضجرتی عظیم و درد ناک در دل خود احساس میکند و اندوه جانکاه آن خاطر وی را میآزارد وعاقبت پس از رأی زدن با مؤبدان صلاح کار در آن میبیند که با آتش آن دو را بیازماید.
در آن وقت سوگند پر مایه شاه چنین بود آیین و این بود راه
اینک دو مظنون خطاکار باید از میان شعلههای سترگ و پرمهابت آتش بگذرند تا بدینگونه آتش تند و تیز گنه کرده زود پیدا نموده و کوس رسوایی وی را بنوازد و مجازات فرد خطاکار همان است که در کام آتش بسوزد و بر سزای عملش نائل آید.
نخست سیاوش خود را مهیا میکند تا با گذشتن از میان شعلههای کشنده آتش عصمت و بی گناهیش راکه سودابه بی سبب آن را آلوده، به ثبوت رساند و پادشاه ایران زمین نیز تاحدود زیادی به بی گناهی فرزندش اطمینان دارد، وسر انجام سیاوش با سرافرازی و بهروزی از میان کوهی از آتش گذشته وپاکی و بی گناهی خود با شکوه و اعجاز شگفت آور به اثبات میرساند.
کاوس به خاطر موفقیت در این آزمون دشوار به میگساران و رامشگران و مطربان دستور بساط عیش وباده نوشی و رامشگری میدهد.
به ایوان خرامید و بنشست شاد کلاه کیانی به سر بر نهاد
میآورد و رامشگران را بخواند همه کامها با سیاوش براند
سه روز اندر آن سور درمی کشید نبد بر در گنج بند و کلید
سیاوش در همه جا در رزم و بزم همواره در کنار یل قدرتمند و شکست ناپذیر ایران زمین رستم پر آوازه حضور دارد در رزم و جنگ با وی همگام و در بزم و چنگ نیز همپیاله است.
همی بود یک چند با رود و میبه نزدیک دستان فرخنده پی
گهی با تهمتن بدی میبدست گهی با زواره گزیدی نشست
بساط باده نوشی و میخواری با آیینهای خاص دیرین و کهن در شاهنامه حکیم ابوالقاسم فردوسی در اغلب داستانها ورخ دادها گسترده است و این بساط چنان نیست که بر روند و جریان امور خلل آرد گویی باده نوشی رسم و آیین باشکوهی است که همگان ملزم به حفظ این سنت معمول هستند.
3 آیین سوگواری:
آیین سوگواری و ماتم در اغلب داستانهای شاهنامه به ویژه در داستان سیاوش نمودی گسترده و چشمگیر دارد.
آیینها و شیوهها و آداب سوگواری در ایران کهن از دیر باز به گونههای مختلف و متعدد برگزار میشده و با تغییرات و دگرگونیهایی در شکل و نحوه به پاداشتن آن به زمان کنونی ما رسیده است.
در کنار فتح و نصرت جنگاوران وپادشاهان و دشمن سیتزان که نوید پیروزی و بهروزی بر همگان به ارمغان میآورد،گاه نیزدر میان بزمهای خونین رزم عدهای را هم جام تلخ سیه روزی و بدبختی نصیبشان گشته و دیدگانشان با خاک سرد و محنت فزای مرگ انباشته میشد و بدین گونه سایههای شوم سوگ و ماتم بر سر قوم و خویشان آن گذشته سایه افکنده و روزگارجامه سیه بختی براندام قوم و خویشان آن گذشته راست مینماید.
در جریان طبیعی حیات نیز هرگاه یکی از بزرگان وازادگان ، از کهتران گرفته تا مهتران،غبار ممات بر چهر گلفام ایشان نشیند،دیگران رخت عزا و ماتم بر قامت محزون وغمبار خویش کرده وبا نوحه سرایی و اشک افشانی ، اندوه و حرمان دل سوخته و داغدار خود را کاستی میبخشند.
دراین مجال بر آنیم تا به شیوهها و سنن پیشینیان در برپایی آیین و رسم سوگواری علی الخصوص در داستان سیاوش پرداخته و جنبههای مختلف این آیین دیرپا را به اختصار باز نماییم.
گذشتگان ارجمند ما در روزگاران قبل از حکومت ساسانیان به خاطر باور و اعتقادی بر شادمانی و سرور،ان را چهارمین آفرینش خداوند میپنداشتند واز آن رهگذر در اغلب آداب و رسوم خود به شادکامی و سرور روی آورده و حتی در جایگاه سوگواری افراد نیز به جای نالیدن و موییدن به ذکر نکات بر جسته حیات شخص مرده و حسنات قبل از مماتش پرداخته ودرد سنگین جدایی و فراق عزیزان و مهتران خود التیام میبخشیدند.
به نظر میرسد که مراسم سوگواری به سبک و طریق انسانهای امروزی بعد از مرگ درد آلود و غریبانه سیاوش در دیار غربت ،در کشور ما مرسوم گردیده و سالها این سوگواری به عنوان سوگ سیاوش بر گزار میشده و پس از آن نیز این رسم به آیین سوگواری ائمه و امامان شیعه مبدل گشته و از دوره حکومت صفویان آیینهای عزاداری به شکلهای بسیار گسترده و منسجم توسعه و دوام یافته است.
در مقابل واقعیت تلخ و اندوهبار مرگ که شرنگ نیستی بر کام آمال انسان میچکد،کس را یارای گریزو ستیز نیست.
لاجرم همگان سر تسلیم بر آستان مخوفش فرود آورده و با حکم وارادهی معبود ازلی که در لوح تقدیر ، به قلم تقریر نوشته است،دامن ازخاک تیره بر چیده و بر دیار باقی میشتابند.
از دست دادن و فقدان یک عزیز و جگر بند به خصوص فوت و درگذشت بزرگان و نام آورانی که برملک دلها حکومت میکردند،بسی درداور و دل گدازاست و تحمل بار سنگین غم و پریشانی آن به مراتب دشوارتر میباشد.
اغلب سوگواران و ماتم رسیدگان که به گرداب سهمگین این محنت جان گسل افتادهاند از فرط اندوه و کثرت حرمان خاک تیره بر سر افشانده و با چنگ رخسار خویش خسته و گریبان دریده و زلف خود آشفته و آتش به سرای و خانمان خویش میافکندند.
آن چنانکه در کلام فرزانه توس آمده ، آتش افروختن و زین اسبان نگون ساختن و دم اسبان را بریدن و کافور پراکندن و جامهی عزا به تن نمودن از مصادیق بارز آیین سوگواری پیشینیان در ازمنهی دیرین ودر داستانهای شاهنامه میباشد.
در این بخش به برخی از رسوم سوگواری که در میان مردمان آن روزگار رایج بوده و این رسوم که در اغلب داستانها و افسانههای شاهنامه حضور و نمودی چشمگیر دارد، میپردازیم:
پوشیدن رخت ماتم:
از مطالعه احوال و تاریخ گذشتگان چنین بر میآید که در میان برخی از ملل و اقوام پوشیدن جامه سپید در وقت عزا معمول بوده است آنگاه که سیاوش میخواهد برای اثبات بی گناهی و پاک دامنی خویش مهیای عبور از میان آتش سهمگین میشود به نشانه پاکی و عصمت ونیز به علامت سیر به پیشگاه مرگ جامه سفیدبرتن کرده و خود را به آغوش شعلههای مهیب و جان گسل مرگ میسپارد.
سیاوش بیامد به پیش پدر یکی خود زرین نهاده به سر
هشیوارو با جامههای سپید لبی پر زخنده دلی پر امید
پراگنده کافور بر خویشتن چنان چون بودرسم وسازکفن
در کتاب ارزشمند تاریخ بیهقی نیز آمده است که در هنگام مرگ خلیفه بغداد ، سلطان مسعود و ندیمانش جامههای سپید بر تن نموده وسه روزماتم وی را نکو داشتند.
پوشیدن جامه سفید اکنون نیز در میان ملل و اقوام و طوایف مختلف در جهان مرسوم است لیکن علی الرسم پوشیدن جامههای سیاه که به ظاهر از اقوام عرب در میان مردمان قدیم ما راه یافته وبه عنوان نماد تیره روزی و نگون بختی و خاکساری رواج بیشتری داشته است.
در اثر سترگ و کم نظیر سخن سرای توس جامههایی با لون تیره چون پیروزهای، لاجوردی رخت سوگ و عزا ذکر گردیدهاند که به شواهدی از آن اشاره میکنیم:
در هنگام کشته شدن سیامک به دست خروزان دیو:
همه جامهها کرده فیروزه رنگ دوچشم ابرخونین دورخ باد رنگ
خطاب به هماورد زال:
هر آن کس که با او بجوید نبرد کند جامه مادر بر او لاژورد
هنگام آگاه شدن ایرانیان از مرگ سیاوش:
همه جامه کرده کبود و سیاه همه خاک بر سربه جای کلاه
و یا:
به کین سیاوش سیه پوشد آب کند روز نفرین بر افراسیاب
ایام سوگواری:
آن چنان که امروز مرسوم است ایام و روزهای سوگواری متفاوت بوده ودرمیان قبایل و فرق مختلف و نیز در داستانهای شاهنامه این ایام ازسه روزگرفته تا هفت روز ، یک ماه ، چهل روز ویکسال ادامه داشته است.
سوگوارانو عزاداران بعد از اتمام ایام سوگواری از ماتم عزا بیرون میآمدهاند که امروزه نیز برای خارج کردن افراد معزی از سوگ و ماتم رسوم خاصی وجود دارد.
در زمینه مدت ایام سوگواری شواهدی از شاهنامه ذکر میگردد.
پراگنده کاوس بر تاج خاک همه جامهی خسروی کرد چاک
به یک هفته باسوگ بودودژم به هشتم بر آمد ز شیپور دم.
همه شهر ایران ماتم شدند پرازدرد نزدیک رستم شدند
به یک هفته باسوگ وبااب چشم به درگاه بنشست با درد وخشم.
منوچهر یک هفته با درد بود دو چشمش پرابو رخش زرد بود
به هشتم بیامد منوچهر شاه به سر بر نهاد آن کیانی کلاه
همی بود با سوگ مادر دژم همی کرد با جان شیرین ستم
همی بود یک ماه با درد و داغ نمیجست یک دم ز انده فراغ.
چو رنگین رخ تاجور تیره شد از آن درد بهرام دل خیره شد
چهل روز بد سوگوار و نژند پر از گرد و بیکار تخت بلند.
همه جامهها کرده فیروزه رنگ دو چشم ابرخونین ورخ بادرنگ
نشستند سالی چنین سوگوار پیام آمد از داور کردگار.
روی خستن و جامه دریدن:
پیداست که اندوه رسیدگان و ماتم زدگان از داغ فراق و غم سنگین عنان اختیار از کف داده و مویه کنان و موی کنان چنگ بر عذار انداخته و رخ گلگون را گلگون نموده و زلف میآشفته وگیسوان میبریدند وخاک تیره بر سر افشانده و گریبان دریده و زنار خونین به میان میبستند.
برخی ازاین اعمال اندوه بار که در چنان مواقع و شرایطی از غمزدگان و مصیبت دیدگان بروز میکند، سخت جانسوز و دل گداز است و بعضی حتی به خاطر دلبستگی شدید و میل و علاقهی مفرط به درگذشته در اثر ناتوانی در تحمل بار سنگین جدایی و فراق عزیزان ،خود نیز بدرود حیات میگویند نظیر جریره که در سوگ فرزندش فرود دژ را به آتش کشانده وخود را بر بالین فرزند هلاک میکند و نمونههایی از این قبیل:
سیاوش زدرگاه اندر آمدچودیو بر آورد بر چرخ گردون غریو
به تن جامه خسروی کرد چاک به سر بر پراگند تاریک خاک.
همه شهر ایران کمر بستهاند ز خون سیاوش جگر خستهاند
نگون شد سر و تاج افراسیاب همی کند موی و همی ریخت آب
خروشان به سربرپراگند خاک همه جامهی خسروی کرد چاک.
زخون سیاوش برامد خروش جهانی ز گرسیوز آمد به جوش
همه بندگان موی کندند باز فرنگیس مشکین کمند دراز
برید ومیان رابه گیسو ببست به فندق گل ارغوان را بخست
سر ماه رویان گسسته کمند خراشیده روی و بمانده نژند.
تهی دید از آزادگان جشنگاه به کیوان بر آورده گرد سیاه
همی سوخت باغ و همی خست روی همی ریخت اشک و همی کند موی.
چو آگه شد ازمرگ فرزند شاه ز تیمار گیتی برو شد سیاه
فرود آمد از تخت ویله کنان زنان بر سر و موی رخ کنان.
از آن دشت بردند تابوت اوی سوی خیمه خویش بنهاد روی
دریغ این غم وحسرت جان گسل ز مادر جگر و ز پدر داغ دل
همی ریخت خون وهمی کند خاک همه جامهی خسروی کرد چاک.
ز لشکر بر آمد سراسر خروش ز فریاد لشکر بدرید گوش
همه خاک بر سر همی بیختند ز مژگان همی خون دل ریختند.
فرنگیس بشنید رخ را بخست میان را به زنار خونین ببست
پیاده بیامد به نزدیک شاه به خون رنگ داده ورخسارماه
آتش به سر افکندن و زین اسبان نگون ساختن و یال و دم آنها رابریدن و زنار خونین به کمر بستن نیز از جمله آیینهای سوگواری است که به وفور در شاهنامه به چشم میخورد.
بریده بش و دم اسب سیاه پشوتن همی برد پیش سپاه
بر او بر نهاده نگونسار زین ز زین اندر آویخته گرز کین.
زدند آتش اندر سرای نشست هزار اسب را دم بریدن پست
نهاده بر اسبان نگونسار زین تو گفتی همی برخروشدزمین.
به پرده سرای آتش اندر زدند همه لشکرش خاک برسر زدند
منوچهر بنهاد تاج کیان به زنارخونین ببستش میان.
میان را به زنار خونین ببست فگند آتش اندر سرای نشست
گلستانش بر کند و سروان بسوخت به یکبارگی چشم شادی بدوخت
نهاده سر ایرج اندر کنار سر خویشتن کرد سوی کردگار
تابوت و جسد آراستن:
دیگر از آداب سوگواری آن بوده که بر مردگان به ویژه اگر از شاهزادگان وبزرگان ویلان جنگجو باشد،تابوت زرین ساخته وبه طلا وجواهرمی آراسته و پیکر در گذشته به پرنیان و دیبای گران میپیچیدند و نیز تابوت و جسد را معطر ساخته وبرای خاکسپاری دخمهای بر وی میکندند و اگر مرده از جنگجویان ودلیران میدان رزم بود، سلیح و ابزار نبرد وی آراسته و به یادش ماتم به پا میداشتند.
رستم بعد از مرگ جگر بندش چنان میکند.
بپوشید بازش به دیبای زرد سر تنگ تابوت را سخت کرد
همی گفت اگر دخمه زرین کنم ز مشک سیه گردش آگین کنم
چون من رفته باشم نمانه به جای وگرنه مراخودجزاین نیست رأی
یکی دخمه کردش ز سم ستور جهانی ز زاری همی گشت کور.
قباد به برادرش:
اگر من روم زین جهان فراخ برادر به جایست با برز و شاخ
یکی دخمه خسروانی کنند پس از رفتنم مهربانی کنند
سرم را به کافورومشک وگلاب تنم را بدان جای جاوید خواب
سپار ای برادر تو پدرود باش همیشه خرد تار و تو پود باش.
رستم در سوگ اسفندیار:
یکی نغز تابوت کرد آهنین بگسترد فرشی ز دیبای چین
ز دیبای زر بفت کردش کفن خروشان براو نامدار انجمن
از آن پس بپوشید روشن برش ز پیروزه بر سرنهاد افسرش.
اسکندر در مرگ دارا:
سکندر همه جامهها کرد چاک به تاج کیان بر پراگند خاک
یکی دخمه کردش بر آیین او بدان سان که بد فره دین او
4 آیین شکار کردن:
یکی از سرگرمیهایی که در نزد شاهان و شاهزادگان و جنگاوران موجب تجدید قوا و تمدید نشاط میگشته ، پرداختن به نخجیر و شکار بوده است که کوه و بیابان و نخجیرگاه محل جولان و تاخت و تاز صیادان خون آشام شده و شیران و ببران درنده و گوران و غزالان رمنده و پرندگان خوش الحان هدف نیزه وتیر و کمان و کمند نخجیرگران شده ودر خاک سیاه تیره بختی ونگون ساری مبتلا میغلتیدند.
گویا در دربار حکومت شاهان و امیران ایران رسم و آیین بر آن بوده است که آنگاه خاطر عالی و خجسته سلطان اعظم و بزرگان دربار را غبار محنت و اندوه مکدر میساخت ، به نخجیر و شکارمی پرداختند وبا ریختن خون رمندگان و چرندگان بیچاره گرد رنج و پریشانی ازدل میزدودند.
در روزگاران گذشته در بین مردمان پیشین ، نخجیر و شکار آداب و قوائد ویژهای داشته است.
به عنوان نمونه غزالان خرد و آهوان بچه دار را به دام کمند خود گرفتار نکرده و در پی آزار آن بر نمیآمدند.
نحوه صید کردن نیز در میان صیادان متنوع و متفاوت بوده وعدهای با به دام انداختن و به کمند بستن و بعضی نیز با پرتاب تیر و نیزه وبرخی با یوزان وبازان و سگان به شکار و صید میپرداختند.
قصد شکار شاهان و بزرگان همواره با حشمت و جاه فراوان همراه بوده و در رکاب همایونی امیران معظم ، یلان جنگجوی و رزمجویان نامجوی و بسیاری دیگر از ندیمان وملازمان نیز موکب سلطانی را همراهی مینمودند.
پادشاهان و پهلوانان ایرانی اغلب به این کار تمایل داشته و با صید و شکار حیوانات و با گلاویز شدن با شیران درنده و کشتن آنها اعجاب و تحسین همگانی بر خود وا میداشتند.
نخجیر کردن رستم، سیاوش ، بهرام گور، بیژن، توس ، گیو، گودرز ، گشتاسب ، زواره و.
در شاهنامه حکیم ابوالقاسم فردوسی، ارزش و اهمیت و نیز میزان توجه گذشتگان را به این امر روشن میسازد.
سیاوش قهرمان بد فرجام شاهنامه که به قصد شکار با سپاه خود به صحرا تاخته است ، با دیدن گوری چون باد از میان سپاه دمیده و با گذر از فراز و نشیب بیابان با ضربت شمشیری مرگ آور ، گور را به دو نیم افکنده ، چنان که دو نیمه را جزئی فزونتر یا فروتر از دیگری نگشت.
سیاوش به دشت اندرون گور دید چو باد از میان سپه بر دمید
سبک شد عنان و گران شر رکیب همی تاخت اندر فراز و نشیب
یکی را به شمشیر زد به دو نیم دو دستش ترازو و بدگور سیم
به یک جو ز دیگر گرانتر نبود نظاره شد آن لشکر شاه زود
سیاوش همیدون به نخجیربور همی تاخت وافکند دردشت گور
به غاروبه کوه وبه هامون بتاخت به شمشیروتیروبه نیزه بیاخت
در آغاز داستان سیاوش ، سخن از شکار توس و گیو و گودرز است که به همراه خود بازی را نیز به نخجیر بردهاند.
چنین گفت مؤبد که یک روز توس بدانگه که برخاست بانگ خروس
خود و گیو و گودرز و چندی سوار برفتند شاد از در شهریار
به نخجیر گوران به دشت غوی ابا باز و یوزان نخجیر جوی
فراوان گرفتند و انداختند علوفه چهل روزه را ساختند
و روزی رستم یل پرتوان و نام آور ایران زمین برای نخجیر به نخجیر گاهی در مرز تورانیان میرود و در میان بیشه زار ، گوری از بین گوران انداخته و در آتش سوزان بریانش نموده و به دندان حرص و چنگ اشتیاق هفت اقلیم گور از هم دریده و پس آنگه در خواب و استراحت به روی خویش میگشاید و چون سر از بالین شیرین خواب فرازمی نماید اثری از رخش پر خروش نمییابد و در جستجوی رخش بینظیر سر از دیار سمنگان براورده و اسب خود از ایشان میطلبد.
داستان شکار بهرام و انداختن شیران و صید گوران بر یاد و خاطر همگان جاریست.
روزی بهرام کنیزکی را که اشتیاق و دلبستگی بی حد بدو داشت ،همراه خود به شکار گاه برده و در آن شگار گاه مرالان و آهوان فراوان میبینند که ناگاه دو گوزن مادینه و نرینه از مقابل ایشا ن به تگ میگذرند و کنیزک خوب چهر از بهرام میخواهد که به تیر شاخ از گوزن نر زدوده وشاخی دگر بر سر گوزن ماده نهد و بهرام به چابکی به تیر سهمگین شاخ از گوزن نر گرفته و به تیری دگر شاخی آهنین بر سر گوزن ماده بر آورد:
به پیش اندر آمدش آهو دو جفت جوانمرد خندان به آزاده گفت
کهای ماه من چون کمان رابه زه برارم به شست اندر آرم گره
کدام آهو افکنده خواهی به تیر که ماده جوانست وهمتاش پیر
بدو گفت آزاده کای شیر مرد به آهو نجویند مردان نبرد
تو آن ماده را نره گردان به تیر شود ماده از تیر تو نره پیر
از آن پس هیون را برانگیز تیز چو آهو ز چنگ تو گیرد گریز
کمان مهره انداز تا گوش خویش نهد همچنان خواربردوش خویش
کمان را به زه کرد بهرام گور بر انگیخت از دشت آرام شور
دوپیکان به ترکش یکی تیرداشت به دشت اندرون بهرنخجیرداشت
هم آنگه چو آهو شد اندر گریز سپهبد سروهای آن نره تیز
به تیر دو پیکان ز سر بر گرفت کنیزک بدو ماند اندر شگفت
هم اندرزمان نره چون ماده گشت سرش زان سروی سیه ساده گشت
همان در سروگاه ماده دو تیر بزد همچنان مرد نخجیر گیر
دو پیکان به جای سرو در سرش به خون اندرون لعل گشته برش
هیون را سوی جفت دیگر بتاخت به خم کمان مهره درمهره ساخت
به گوش یکی آهو اندر فگند پسند آمد و بود جای پسند
بخارید گوش آهو اندر زمان به تیر اندر آورد جادو کمان
سروگوش و پایش به پیکان بدوخت بدان آهو آزاده را دل بسوخت
آری!
بدینگونه شکارچیان جان شکر به همراه رامشگران و خنیاگران و مه رویان و پری چهرگان عزم شکار نموده و غبار غم و اندوه از دل زدوده و کام دل از روزگار غدار وگیتی مکار و بد کنشت میستاندند.
ناگفته نماند که برخی شاهان و بزرگان که میل شکار میکردند ،دیگران تمهید شکار فراهم آورده وشاهان فقط عزم نواخت تیر یا پرتاب نیزه مینمودند و آنگاه همراهان نیز از روی تزور لب به تحسین و آفرین وی گشوده و از صله و پاداش آنان بهرهمند میگشتند.
و در مقابل برخی از شاهان و شاهزادگان نیز به حقیقت شجاع و جسور بوده و در دلیری و جسارت و حتی در شکار گوی سبقت از دیگران میربودند.
5 آییننامه نگاری:
نامه نگاری در گذشته به عنوان یکی از ابزارها و امکانات ارتباطی بین تلقی شده و در شاهنامه نیز ارسال نامه در بین افراد به ویژه در میان بزرگان و رجال حکومتی و دولتی و دربین حکمرانان ممالک و سلاطین مرسوم بوده است.
اصول نامه نگاری و کیفیت نگارش مطالب و چگونگی صدر و ذیل آن و نحوه ارسال آن با بریدان و پیکان آداب و شرایط خاصی داشته است.
سبک نگارش و نحوه تنظیم آن نسبت مقام و موقعیت گیرنده متفاوت و مختلف بوده و به یقین جملهها و عبارات مورد استفاده در متن نامه مطابق و هم تراز با شخصیت گیرندگان نامهها آراسته وانگاه به سوی دیار مقصود شده رهسپار مینمودند.
ارسال نامه نیز در ازمنه قدیم و حتی در روزگاران نه چندان دور از زمان مابه وسیله پیکهای مخصوص برید که نامه را با استفاده از اسبهای چاپار و تیزگام با پیمودن منازل فراوان سر انجام به مقصد میرساندند و درقبال انجام این مسؤلیت سنگین و دشوار از اجر و پاداش مادی و معنوی صاحبان نامه نیز بر خوردار میگشتند.
در دیوان حکومتی شاهان بخشی جداگانه به نام دبیرخانه یا بخش رسالات بوده که افراد سرشناس و معتبر که در عرصهی فصاحت و بلاغت و فن کتابت یکه تاز میدان قلم و اقلیم سخن هستند به اموراتی نظیر نوشتن احکام دولتیان و تنظیم نامههای درباری و نیز بررسی نامههای رسیده از دیگر سلاطین و حکمرانان میپرداختند.
موضوع نامه و مکتوبی که در بین سلاطین وحکمرانان به هم دیگر نوشته و ارسال میشود با نامه عادی و عامیانهای که در بین مردمان نوشته میشود تفاوت فاحش و چشمگیری دارد.
دبیران مجرب و کار آزمودهای که در دیوان شاهان بدین کار گماشته شدهاند ، ملزم به رعایت اصول مکاتبت و متعهد به کتمان اسرار و مطالب آن نامهها بودهاند.
دبیران دیوان در باره یک موضوع خاص که اغلب با اراده و خواست امیران و پادشاهان بوده ابتدا به طریق مسوده آن را نوشته و سپس به وجه احسن بیاض کرده و زواید وزوایای آن پرداخته وبرای توقیع وتأیید به حضورشاهان دربار عرضه مینمودند.
و سرانجام با مهر و خاتم مخصوص شاهان مهمور گشته و به وسیله چابک سواران باد پای به ممالک و ولایات دیگر روانه میگشت.
همچنان که در اغلب افسانهها و داستانها آمده ، گاهی برای ارسال نامه از پرندگانی چون کبوتر نیز بهره میجستهاند و با بستن پیام یا نوشته بر پای یا بال کبوتر وی روانه دیار مقصود میکردند.
علاوه بر نحوه نگارش و رعایت قوائد و اصول نامه نگاری ، اسباب و آلات ولوازم نامه نگاری هم مورد توجه مردمان آن روزگار بوده و نسبت به انتخاب قلم و قلمدان و جوهر و کاغذ نامه و.
توجه و دقت بیشتری از خود نشان داده و معمولا نامه را بر پوستهای چرمین و روی پرنیان و ابریشم سفید و با استفاده ازمشک وعنبر مینوشتند.
به نظر میرسد که در دوران گذشته آییننامه نگاری بیشتر در سطح دیوانیان و حکومتیان مرسوم بوده و مردمان عادی کمتر میتوانستهاند به قصد اطلاع از اوضاع روزگار و احوال همدیگر به معنی امروزی از آن بهرهمند شوند.
ابوالفضل بیهقی در کنار استادش بو نصر مشکان که عمری در خدمت سلاطین غزنوی به کتابت و دبیری پرداخته ، در تاریخ ماندگار خود به بیش از بیست نوع نامه و مکاتبه که در آن روزگار معمول بوده سخن به میان آورده است همچون:
عریضه ، منشور ، ملطفه ، نامه معما ، مواضعه ، پیمان نامه ، سوگند نامه ، فتح نامه ، مشافهه ، رقعه ، گشاد نامه ، تذکره ، قصه ، نامه توقیعی ، نامه خصوصی و.
که هر کدام در جایگاه خاص خود به کار میرفته است.
برای آشنایی با انواع نامههای و شیوههای مکاتبات در گذشته این کتاب از منابع معتبر و گران سنگ تاریخ گذشته ایران میباشد که مطالعه این کتاب بسیار نفیس و ارزشمند به علاقمندان توصیه میشود.
بریدان که وظیفه رساندن نامهها را بر دوش داشتهاند گاه در طی منازل و بین راه با خطراتی متعددی مواجه شده و در برخی مواقع به وسیله رهزنان و یا جاسوسان و گماشتگان افراد خاص مورد کاوش قرار گرفته و بر اسرار نهان مکتوب نیز دست مییافتند و اغلب برای رهایی از این معظل نامه را به رمز و ایما مینوشتند تا در صورت دست یافتن رهزنان بران از مطالب و مندرجات نامه بویی نبرند.
اگرقاصد نامه حامل پیام خوب و مسرت بخش بود گیرنده آن را برسر وصورت وچشم خودمالیده و برسر مینهاد و آنگاه با دادن هدایا وصلههای قیمتی برید را به سوی مرز و دیار خود روانه میساختند.
در دربار شاهان دادن هدایا و صله و پوشاندن خلعت مرسوم و معمول بوده است.
در کتاب جاوید وکم نظیر شاهنامه که بزرگترین اثر حماسی شناخته شده در جهان میباشد ، نامههای متعددی بین بزرگان رد و بدل میشود همچون نامه زال به پدرش سام ، نامه کیقباد به رستم ، نامه سیاوش به کوس پادشاه ایران ، نامه کیخسرو به فریبرز و توس، نامه جریره به سیاوش ، نامه فریدون به سلم وتور، نامه گیو به کاوس و.
آنچه در نگارش این نامههای قابل توجه است آغاز نامه هاست که به نام یاد و خالق بی مثال شروع گشته و سپس عرض ارادت و مودت به پیشگاه سلطان و حاکم عصر به میان آمده و به دنبال آن به ذکر مقصود و هدف نهایی میپرداختند و رعایت این سبک و روال در نامه نگاریها جزء آداب و آیینهای کهن گذشتگان ما بوده است.
به بخشی از نامههایی که در کتاب شاهنامه و به ویژه نامههایی که در داستان سیاوش سخن از آن به میان آمده ، اشاره میکنیم:
از نامه سیاوش به کاوس پادشاه ایران زمین:
سیاوش در بلخ شد با سپاه یکی نامه فرمود نزدیک شاه
نوشتن به مشک و گلاب و عبیر چنان چون سزاوار بد بر حریر
از نامه جریره به سیاوش ، آنگاه که میخواهد وی را از به دنیا آمدن فرزندش با خبر کند:
به زودی مرا با سواری دگر بگفت اینک شو شاه رامژده بر
همان مادر کودک ارجمند جریره سر بانوان بلند
بفرمود یکسر بفرمان بران زدن دست آن خرد بر زعفران
نهادنتد بر پشت این نامه بر که پیش سیاوش خود کامه بر
بخشی از آغاز نامه زال بر پدر خود سام:
یکی نامه فرمود نزدیک سام سراسر نوید و درود و خرام
ز خط نخست آفرین گسترید بدان دادگر کو جهان آفرید
ازویست شادی ازویست نور خداوند کیوان و ناهیدو هور
خداوند هست و خداوند نیست همه بندگانیم و ایزد یکیست
از او باد بر سام نیرم درود خداوند کوپال وشمشیروخود.
یکی کار پیش آمدم دل شکن که نتوان ستودنش بر انجمن
پدر گر دلیر است ونراژدهاست اگر بشنود راز بنده رواست
من از دخت مهراب گریان شدم چو بر آتش تیز بریان شدم
ستاره شب تیره یار من است من آنم که دریا کنارمن است.
منابع:
1 شاهنامه به تصحیح ژول مل
2 نامه باستان جلد 3 دکتر میر جلال الدین کزازی
3 تاریخ بیهقی به کوشش خلیل خطیب رهبر
|
ولادت امام زمان علیه السلام مبارکباد
|
شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها تسلیت باد
|
ولادت امام حسین ع ولادت امام زین العابدین ع ولادت حضرت ابوالفضل العباس ع مبارک باد
|
سالروز فتح خرمشهر در عملیات بیتالمقدس مبارکباد
|
آغاز امامت امام زمان عج مبارک باد
|
علیرضا مختارپور در یادداشتی که شنبه 13 مردادماه در روزنامه جام جم منتشر شده است، به معرفی مجموعه ذوق لطیف ایرانی اثر مرحوم ابوالحسنی منذر پرداخته است که در ادامه میخوانید.
مرحوم علی ابوالحسنی منذر 1334 1390 از محققان و پژوهشگران معاصر است که شرح زندگی و فعالیتهای علمی او بسیار خواندنی است.
در 20 سالگی در رشته مهندسی صنایع دانشگاه علم و صنعت ایران پذیرفته میشود اما بعد از 3 ماه از تحصیل دانشگاهی منصرف شده و به تحصیل در حوزهی علمیه قم و کسب علوم و معارف در حوزههای ادبیات، فقه و اصول، تاریخ و فلسفه میپردازد.
علیرغم عمر کوتاه 56 ساله آثار بسیار ارزشمندی از وی در موضوعات مختلف از مجموعه پنج جلد مشروطیت و شیخ فضلالله نوری گرفته تا کتاب بوسه بر خاک پی حیدر ع بحثی در ایمان و آرمان فردوسی و پرتوگیری شاهنامه از قرآن و احادیث تا کتابهایی درباره سکوت و.
به یادگار مانده است.
علاقه بسیار مرحوم ابوالحسنی منذر به ایران و ادبیات اغلب آثارش بوضوح قابل مشاهده است.
یکی از آثار خواندنی و قابل توجه وی مخصوصا از نظر قابل استفاده بودن برای عموم مردم مجموعه سه جلدی ذوق لطیف ایرانی است.
این مجموعه حاوی صدها نکته و حکایت و شعر و واقعه تاریخی است که همگی بر محور ذوق لطیف و هنرمندانه ایرانیان گرداوری شده است.
دفتر اول این مجموعه با عنوان فرعی پیشپرده با تأکید بر نقش برجسته ایرانیان در هنر و فرهنگ و تمدن و دانش بشری به بیان حکایتهای واقعی در این خصوص پرداخته.
دفتر دوم به لطایف و ظرایف گفتار و کردار علما و روحانیون ایرانی در حوادث مختلف اختصاص دارد.
دفتر سوم نیز شامل نمونههای حاضرجوابیها و بداههگوییها و حاضرجوابیهای علما میباشد.
با توصیه خوانندگان جام جم به مطالعه مجموعه ذوق لطیف، یکی از مطالب این کتاب را میخوانیم:
مرحوم آیتالله العظمی شیخ محمدحسین غروی اصفهانی کمپانی از فقها و حکیمان بزرگ و نامدار شیعه در عصر اخیر است که نظریههای بلند علمی او، بهویژه در علم اصول فقه، مورد توجه و بحث استادان و مدرسان حوزههای دینی است.
آن مرحوم، گذشته از مقامات عالی علمی، در شعر و ادب نیز دستی بلند داشت و اشعار فارسی و عربی وی در مدح ائمه معصومین علیهمالسلام زبانزد خطبا و مداحان در محافل دینی است.
ماجرای زیر، نمونهای از ذوق لطیف ادبی اوست:
نقل است که مرحوم آیتالله سید هبةالله شهرستانی، که در زمان مرحوم اصفهانی، قاضی دادگستری بغداد بود، به چشمدرد شدیدی مبتلا گردید، بهطوری که سرانجام از نعمت بینایی محروم گردید؛
ازاینرو بین بزرگان علمای عراق شیعه و سنی اختلاف شد که آیا شخص نابینا میتواند قضاوت کند؟
به دنبال آن از بزرگان علما استفتا کردند.
مرحوم اصفهانی، جواب این استفتا را با یک جمله بسیار زیبا و موجز دادند که مورد توجه قرار گرفته و در روزنامههای آن روز چاپ شد.
ایشان در پاسخ به استفتا، این جواب را مرقوم فرمودند:
بسم الله الرحمن الرحیم.
العبرة فی القضاوة، بالبصیرة لا بالباصرة!
والله أعلم.
سخن شیوای مرحوم اصفهانی، یاداور پاسخ ظریف و دندانشکن ابنعباس صحابی بزرگ پیامبر و مولای متقیان ع به معاویه است که صلاحالدین خلیل صفدی در نکت الهمیان فی نکت العمیان نقل میکند:
عبدالله بن عباس.
قال له معاویه یوما:
ما بالکم تصابون فی ابصارکم یا بنیهاشم!
فقال له:
کما تصابون فی بصائرکم یا بنی امیه!
یعنی، روزی معاویه به عبداللهبن عباس گفت:
چگونه است که شما بنیهاشم چشمتان آسیب دیده و دچار کوری میشوید!
عبدالله پاسخ داد:
همانگونه که شما امویان، چشم بصیرت خویش را از دست میدهید و کوردل هستید!
|
واسه همهچیز میبخشمت
فدا سرت
ولی واسه اینکه نذاشتی ی چیزی رو بهت ثابت کنم
هیچوقت هیچ وقت نمیبخشمت
دلمو شکوندی ، خدا بشکونه دلتو
|