text
stringlengths
26
117k
حاج محمود کریمی ردیف موضوع برتر اجرا حجم KB 1 مدیحه خوانی جدید 2,156 حاج محمدرضا طاهری ردیف موضوع برتر اجرا حجم KB 1 مولا مولا ، یابن الزهرا امام هادی جدید 1,658 2 ای دهم حجت خدا مدیحه خوانی جدید 2,515 3 محرم عشقی اگر، دل حرم حیدر است جدید 1,101 4 بر لی حور و ملک ترانه. جدید 2,306 احمد پناهیان ردیف موضوع برتر اجرا حجم KB 1 بیا ای بلبل خوش لهجه‌ی من جدید 2,354 دیگران ردیف موضوع برتر اجرا حجم KB 1 گل بریزید وقت صفا و مستی. قسمت اول جدید 2,898 2 گل بریزید وقت صفا و مستی. قسمت دوم جدید
صحبت پدر شهید محمد حسین در مدرسه خیابانی مشغول به تحصیل بودندو روزی که امام به ایران تشریف آوردند حسین تصادف کرده بود و طحال ایشان پاره شده بود و در بیمارستان بستری بودند. هنگامی که از بیمارستان مرخص گردید اصرار می‌نمودند که من حتما باید به زیارت آقا بروم ما ایشان را با برادر بزرگشان شهید داوود برای زیارت حضرت امام اعزام نمودیم که پس از زیارت ایشان بازگشتند. هنگامی که جنگ تحمیلی آغاز گشت و امام فرمودند: بسیج شوید ما کم‌تر حسین را در منزل ملاقات می‌نمودیم و من فکر می‌کردم ایشان یا سینما می‌روند یا تفریح و از این قبیل مسائل. اما در پی‌گیری‌های بعدی فهمیدیم که ایشان دارند کارهایی را انجام می‌دهند که مربوط به بسیج و بسیجی و کارهای مذهبی و انقلابی است. ادامه‌ی سخنان پدر و مادر شهید فهمیده را در ادامه مشاهده کنید. صحبت پدر شهید محمد حسین در مدرسه خیابانی مشغول به تحصیل بودندو روزی که امام به ایران تشریف آوردند حسین تصادف کرده بود و طحال ایشان پاره شده بود و در بیمارستان بستری بودند. هنگامی که از بیمارستان مرخص گردید اصرار می‌نمودند که من حتما باید به زیارت آقا بروم ما ایشان را با برادر بزرگشان شهید داوود برای زیارت حضرت امام اعزام نمودیم که پس از زیارت ایشان بازگشتند. هنگامی که جنگ تحمیلی آغاز گشت و امام فرمودند: بسیج شوید ما کم‌تر حسین را در منزل ملاقات می‌نمودیم و من فکر می‌کردم ایشان یا سینما می‌روند یا تفریح و از این قبیل مسائل. اما در پی‌گیری‌های بعدی فهمیدیم که ایشان دارند کارهایی را انجام می‌دهند که مربوط به بسیج و بسیجی و کارهای مذهبی و انقلابی است. روزی از طرف بسیج به کردستان اعزام گردیدند که ما اصلا اطلاعی نداشتیم. ایشان را بچه‌های سپاه از کردستان آوردند کرج. مادرشان را هم خواسته بودند تا از ایشان تعهد بگیرند که حسین دیگر به منطقه نرود. چون هم قد ایشان کوچک و هم سنشان کم بود. و ایشان درحضور مادرشان به آن برادر سپاهی می‌گویند: خودتان را زحمت ندهید اگر امام بگوید هرکجا که باشد آماده هستم و من باید به مملکت خودم خدمت کنم. اولین روزهای جنگ تحمیلی بود و جنگ در خرمشهر شروع شده بود و خبر از یورش ناجوانمردانه متجاوزین و شهادت عزیزان بسیجی و سپاهی می‌دادند. ایشان پس از ثبت‌نام به درب مغازه میوه فروشی که داشتم آمدندو خداحافظی نمودند و رفتند. البته لازم به تذکر است که دران زمان ما در حال ساخت خانه بودیم و خانه‌ای داشتیم فاقد برق ، آب و. که حسین در زندگی واقعا کمک و یاور ما بودند و زندگی مارا می‌چرخاندند. شب هنگام به منزل که آمدم سراغ حسین را گرفتم. گفتند: عصر دوربین برادرشان را برداشتند و دیگر پیدایشان نیست. و من گفتم که ایشان می‌آیند مقداری دیرتر. تا چندین روز از حسین اطلاعی نداشتیم که یکی از بچه‌های همسایه‌هایمان آمدند و گفتند: به مادرش بگوئید: من رفتم جبهه نگران من نباشید. دقیقانمی‌دانم این فراق 33 یا 44 روز به طول انجامید که یک روز رادیو برنامه عادی خود را قطع کرد و اعلام نمود یک نوجوان 13 ساله خودرابه زیر تانک دشمن انداخته و تانک دشمن را منهدم ساخته و خود نیز شربت شهادت نوشیده‌اند. در حال شام خوردن بودیم که مجددا تلویزیون خبر را اعلام نمود و مادرشان گفتند: بخدا حسین است انگار این مطلب به او الهام شد که حتی قسم نیز می‌خوردند پس از چند روز برادران سپاهی به درب منزل آمدند و خبر شهادت حسین را اعلام نمودندو گفتند مقداری از جنازه حسین که باقی‌مانده برایتان می‌آوریم. و من ازانها سوال نمودم که منظورتان از مقداری چیست؟ و این بنده خدا که اسمشان آقای شمس بود برادر شهید محمد رضا شمس که با حسین در منطقه با همدیگر بودند چنین تعریف نمودند. حسین از بسیج به منطقه اعزام شده بود که یک روز نزد فرمانده ما آمد و گفت: آقا اجازه بدهید من بیایم و با شما کار کنم فرمانده بدلیل اینکه ایشان قدرت لازم را ندارند قبول ننمودند و حسین در جواب گفت: حالا اجازه دهید یک هفته با شما باشم اگر خوب بودم که می‌مانم اگر خوب نبودم هم می‌روم بدین طریق حسین نزد ما آمد و ما از ایشان واقعا راضی بویم هر کاری که پیش می‌آمد حسین پیشقدم بودند. و حسین هنگامی که با برادر من زخمی شدند به بیمارستان ماهشهر منتقل گردیدند. پس از مرخصی‌شدن از بیمارستان نزد فرمانده آمدند که به خط بروند و فرمانده اجازه ندادند و حسین اصرار می‌کرد که با خط اعزام گردد و فرمانده هم نمی‌پذیرفتند. دران هنگام چشمان حسین پر از اشک شدو رگ‌های گردنش متورم و با ناراحتی به فرمانده گفت: من به شما ثابت می‌کنم که می‌توانم به خط بروم پس از چند روزی مشاهده نمودیم که یک عراقی به سمت ما درحرکت می‌باشد بچه‌ها می‌خواستند او را مورد هدف قرار دهند که من گفتم خودش با پای خودش می‌آید نزنید صبر کنید و موقعی که نزدیک شد دیدیم که حسین است از او سوال نمودیم کجا بودی این لباس‌ها چیست این اسلحه‌ها ازان کیست و ایشان گفتند: فرمانده اجازه دادند که ایشان به خط بروند. در خط با محمدرضا همسنگر بودند در جنگ محمدرضا تیر می‌خورد و حسین با وسایل همراهش محمدرضا را به عقب انتقال می‌دهند و در آنجا به او می‌گویند کجا؟ حسین در جواب می‌گوید: من باید انتقام همسنگرم را از این دشمن بگیرم هنگامی که به جایگاه قبلی خویش باز می‌گردد 5 تانک عراقی را می‌بیند که به طرف بچه‌ها می‌آیند و قصد حمله دارند در این لحظه نارنجکها را به کمر بسته به طرف تانکهای دشمن متجاوز می‌رود که تیری به پای وی اصابت می‌نماید و ایشان زخمی می‌شوند. به هر صورت ممکن خود را به اولین تانک می‌رساند وبا نارنجکی که به همراه داشت تانک را منفجر می‌نماید و خود نیز با نسیم عشق به پرواز درمی‌آید و تن به نسیم بهشتی می‌سپارد. بچه‌ها احساس می‌کنند برایشان کمکی آمده و دشمن نیز فکر می‌کند که غافلگیر شده ودر حال شکست می‌باشد که بچه‌های بسیج بقیه تانکهارا منهدم می‌سازد. ما پس ازچند روز که به سراغ حسین رفتیم مقداری از جسم مطهر ایشان را پیدا کردیم که برایتان می‌آوریم. پای صحیت مادر شهید محمد حسین فهمیده مادر شما چگونه از شهادت فرزند دلبندتان اطلاع حاصل نمودید وعکس العمل شما چگونه بود؟ شبی هوا خیلی سرد بود و من در فکر پسرم بودم که کجاست؟ و چه می‌کند؟ و آیا در این هوای سرد وسیله‌ای برای گرم کردن دارد یا نه؟ صبح ساعت 8 ازرادیو که پیام رهبر اعلام گردید را شنیدم همان لحظه به سرعت خود را به خانه دخترم که نزدیک ما بود رساندم و خبر را به آنها دادم و گفتم دخترم نکند این نوجوان که خودش را زیر تانک انداخته حسین باشد. دامادمان گفت فکر نمی‌کنم، این پسر خرمشهری است حسین اصلا تا آنجا نرفته که بخواهد این کار را بکند شب نیز تلویزیون همان خبر را داد من به پدر و برادر بزرگترش داوود گفتم بخدا این حسین است که این کار را کرده پدرش در جواب گفت اگر چنین سعادتی داشتیم که خیلی خوب بود این پسر اهل خرمشهر است نه حسین. آن شب گذشت و بعد از یک هفته دو نفر از سپاه آمدند و خبر شهادت حسین را همان‌طور که خودم حدس زده بودم گفتند. حسین که دائما در رابطه با اسلام و دین بحث می‌کرد. نه‌تنها با ما بلکه با مردم هم همین‌طور بود اگر می‌گفتیم برو نفت بگیر می‌گفت: جوانان ما در جبهه‌ها در سرما می‌جنگند آنوقت شما می‌گویید برو نفت بگیر. حتی در مدرسه هم در این رابطه بحث و جدال داشت داوود هم با پدرش در میوه فروشی کار می‌کرد و اعتقاد داشت نباید مادر یا خواهرانش بیرون بروند و با نامحرم روبرو شوند و می‌گفت هر آنچه امام می‌گوید عمل کنید خیلی ساکت و مظلوم بود نماز و روزه و واجباتش ترک نمی‌شد پس از این که معافی از سربازی گرفت بجای پدرم به جبهه رفت که پس از 2 ماه و 10 روز به شهادت رسید. گاهی حسین را بلند صدا می‌کردم جواب نمی‌داد و بعد از چند لحظه می‌گفت بله می‌گفتم: حسین معلوم هست تو کجایی می‌گفت سر قبرم می‌گفتم مگر قبر تو در آشپزخانه یا اتاق است می‌گفت نه قبر من در بهشت زهرا قطعه 24 ردیف 11 است. هر وقت به بهشت زهرا می‌رفت و بعد برای ما تعریف می‌کرد. می‌گفتم حسین یک‌بار من را هم ببر خیلی دوست دارم به بهشت زهرا بروم حسین می‌گفت: آنقدر بهشت زهرا خواهی رفت که سیر شوی. شبی که داوود می‌خواست به جبهه برود من خیلی گریه می‌کردم همان موقع داوود گفت: فردا جلوی دوستان من گریه نکنی شما مادر شهید سیزده ساله هستی باید طوری رفتار کنی که من افتخار کنم. این دیدار آخر ما بود و آخرین خاطره من. تعیین سالروز شهادت بسیجی سیزده ساله شهید محمد حسین فهمیده به عنوان روز بسیج دانش‌آموزی در مدارس انتخابی شایسته است که موجب می‌شود خاطره و آرمان آن شهید همواره پیش روی نسل آینده انقلاب قرار گیرد.
یه بارعاشق شدن بس یه بارتنها شدن بسه نمی‌خوام این دل خسته بشه تعقیردیگه بسه دیگه عاشق نمی‌مونم دیگه ازتونمی خونم بذارتنها باشم تنهادیگه هرگزنمی خونم دیگه این دل نمی‌تونه توروبیگانه می‌مونه شکسته این دلم صدباردیگه این بارنمی تونه یه روزعشق ترین باربودم برات من بهترین بودم ندونستم توی رویام توقلبت آخرین بودم دیگه عاشق نمی‌مونم دیگه ازتونمی خونم بذارتنها باشم تنهادیگه هرگزنمی خونم دیگه این دل نمی‌تونه توروبیگانه می‌مونه شکسته این دلم صدباردیگه این بارنمی تونه
نبیک صلی الله علیه و اله فی کل موطن و موقف وقف فیه نبیک صلی الله علیه و اللهم العن ابا سفیان و معاویة و یزید بن معاویة علیهم منک اللعنة ابد الابدین و هذا یوم فرحت به ال زیاد و ال مروان بقتلکم الحسین صلوات الله علیه اللهم فضاعف علیهم اللعن منک والعذاب الألیم اللهم انی اتقرب الیک فی هذا الیوم وفی موقفی هذا و ایام حیوتی بالبرائة منهم واللعنة علیهم السلام پس می‌گویی صد مرتبه اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد و ال محمد و اخر تابع له علی ذالک اللهم العن العصابة التی جاهدت الحسین وشایعت و بایعت و تابعت علی قتله اللهم العنهم جمیعا پس میگوئی صد مرتبه السلام علیک یا ابا عبدالله و علی الارواح التی حلت بفنائک علیک منی سلام الله ابدا ما بقیت و بقی اللیل و النهارو لاجعله الله اخر العهدمنی لزیارتکم السلام علی الحسین وعلی علی بن الحیسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین پس می‌گوئی اللهم خص انت اول ظالم باللعن منی وابدء به اولاثم الثانی والثالث والرابع اللهم العن یزید خامسا و العن عبید الله بن زیاد و ابن مرجانة و عمربن سعد و شمرا و ال ابی سفیان وال زیاد و ال مروان و الی یوم القیامة پس سجده می‌روی و میگوئی اللهم لک الحمد حمد الشاکرین لک علی مصابهم الحمد لله علی عظیم رزیتی اللهم ارزقنی شفاعة الحسین یوم الورود وثبت لی قدم صدق عندک مع الحسین و اصحاب الحسین الذین بذلوا مهجهم دون الحسین علیه السلام
موارد تبدیل گناه صغیره به کبیره: از آیات و روایات استفاده می‌شود که در چند مورد، گناه صغیره ، تبدیل به کبیره شده و حکم گناهان کبیره را پیدا می‌کند از جمله: اول. اصرار بر صغیره: تکرار گناه صغیره ، آن را تبدیل به گناه کبیره می‌کند، و اگر انسان حتی یک گناه کند، ولی استغفار نکند، و در فکر توبه هم نباشد، اصرار به حساب می‌آید. صغیره همچون نخ نازک و باریکی است که اگر تکرار شود، طناب و ریسمان ضخیمی می‌گردد که در این صورت پاره کردنش مشکل است. قرآن درباره‌ی پرهیزکاران می‌فرماید: آنان آگاهانه بر گناهانشان ، اصرار نورزند. آل عمران، 135 25 امام باقر علیه السلام در شرح این آیه فرمود: اصرار، عبارت از این است که کسی گناهی کند و از خدا آمرزش نخواهد و در فکر توبه نباشد. امیرمؤ منان علی علیه السلام فرمود: از اصرار بر گناه بپرهیز، چرا که از بزرگ‌ترین جرایم است. مستدرک الوسایل،موسسه آل البیت، ج11، ص368 26 از گناهان کوچک غافل نشویم: امام صادق علیه السلام فرمود: رسول خدا صلی الله علیه و آله همراه یاران در سفری در سرزمین بی آب و علفی فرود آمد، به یارانش فرمود: ائتوابحطب ، هیزم بیاورید که از آن آتش روشن کنیم تا غذا بپزیم. یاران عرض کردند: اینجا سرزمین خشکی است و هیچ‌گونه هیزم در آن نیست! رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: بروید هر کدام هر مقدار می‌توانید جمع کنید آنها رفتند و هر یک مختصری هیزم یا چوب خشکیده‌ای با خود آورد و همه را در پیش روی پیامبر صلی الله علیه و آله روی هم ریختند، پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: این گونه گناهان ، روی هم انباشته می‌شوند. سپس فرمود: ایاکم و المحقرات من الذنوب از گناهان کوچک بپرهیزید که همه آنها جمع و ثبت می‌گردد. اصول کافی، ج2، ص 288 امام صادق علیه السلام فرمود: لا صغیرة مع الاصرار در صورت اصرار، گناه صغیره‌ای نباشد. بحار الانوار، ج 8، ص 352 دوم. کوچک شمردن گناه: کوچک شمردن گناه ، آن را به گناه بزرگ تبدیل می‌کند، برای روشن شدن موضوع ، به این مثال توجه کنید: اگر کسی سنگی به سوی ما پرتاب کند، ولی بعدا پشیمان شده و عذرخواهی کند، ممکن است او را ببخشیم ، ولی اگر سنگ ریزه‌ای به ما بزند، و در مقابل اعتراض بگوید: این که چیزی نیست ، بی خیالش. او را نمی‌بخشیم ، زیرا این کار، از روح استکباری او پرده برمی دارد و بیانگر آن است که او گناهش را کوچک می‌شمرد. به این روایات توجه کنید: امام حسن عسکری علیه السلام فرمود: از گناهان نابخشودنی این است که انسان بگوید: کاش مرا به غیر از این گناه مجازات نکنند؛ یعنی آن گناه مورد اشاره را کوچک بشمرد. بحارالانوار، ج50، ص250 27 امیرمؤ منان علی علیه السلام می‌فرماید: بدترین گناهان ، آن است که صاحبش آن را کوچک بشمرد. کلمة التقوی، ج2، ص294 28 امام صادق علیه السلام فرمود: از گناه حقیر و ریز، بپرهیز سبک مشمار که آمرزیده نشود. عرض کردم: گناهان حقیر چیست! فرمود آن است که: کسی گناه کند و بگوید خوشا به حال من اگر غیر از این گناه نداشتم. مشکوة الانوار، ص273 29 سوم. اظهار خوشحالی هنگام گناه: لذت بردن از گناه و شادمانی هنگام انجام گناه ، از اموری است که گناه را بزرگ می‌کند و موجب کیفر بیش‌تر می‌شود. در اینجا به چند روایت توجه کنید: امیرمؤ منان علی علیه السلام فرمود: بدترین بدها کسی است که به انجام بدی خوشحال گردد. عیون الحکم و المواعظ، ص294 30 و نیز فرمود: کسی که از انجام گناه ، لذت ببرد خداوند ذلت را به جای آن لذت به او می‌رساند. عیون الحکم والمواعظ، ص436 31 امام سجاد علیه السلام فرمود: از شاد شدن هنگام گناه بپرهیز، که این شادی بزرگ‌تر از انجام خود گناه است. بحارالانوار، ج75، ص159 32 و نیز فرمود: عذاب دردناک گناه شیرینی آن را تباه می‌سازد. چهارم. گناه از روی طغیان یکی دیگر از اموری که موجب تبدیل گناه کوچک به گناه بزرگ می‌شود، طغیان و سرکشی در انجام گناه است؛ در قرآن کریم می‌خوانیم: و اما آنها که طغیان کردند و زندگی دنیا را مقدم شمردند، بی گمان جایگاهشان دوزخ است. پنجم. مغرور شدن به مهلت الهی: دیگر از اموری که گناه کوچک را به گناه بزرگ تبدیل می‌کند، آن است که گنهکار مهلت خدا و مجازات نکردن سریع او را دلیل رضایت خدا بداند و یا خود را محبوب خدا بداند. گناهکاران در دل می‌گویند: چرا خدواند مارا به خاطر گناهانمان عذاب نمی‌کند؟ جهنم برای آنها کافی است ، وارد آن می‌شوند و بد جایگاهی است. وعده عذاب جهنم برای چنین افرادی ، دلیل آن است که گناه افرادی که مغرور به عدم مجازات سریع خداوند هستند، گناه کبیره است. مجادله، 8 35 ششم. تجاهر به گناه: آشکار نمودن گناه نیز، گناه صغیره را تبدیل به گناه کبیره می‌کند، شاید از این نظر که آشکار نمودن گناه حاکی از تجری و بی باکی بیش‌تر گنهکار است ، و موجب آلوده کردن جامعه ، و عادی نمودن گناه می‌گردد. امیرمؤ منان علی علیه السلام فرمود: از آشکار نمودن گناهان بپرهیز، که آن از سخت‌ترین گناهان است. عیون الحکم والمواعظ، ص95 36 و حضرت رضا علیه السلام فرمود: پاداش پنهان کننده کردار نیک ، معادل هفتار کار نیک است ، و آشکار کننده گناه ، خوار می‌باشد. بحارالانوار، ج67، ص251 37 هفتم. گناه شخصیت‌ها: گناه آنان که در جامعه ، دارای موقعیت خاص هستند، با گناه دیگران یکسان نیست ، و چه بسا گناه صغیره آنها، حکم گناه کبیره را داشته باشد، زیرا گناه آنها دارای دو بعد است: بعد فردی و بعد اجتماعی. گناه شخصیت‌ها و بزرگان از نظر بعد اجتماعی می‌تواند زمینه‌ی اغوا و انحراف جامعه و موجب سستی دین مردم شود. بر همین اساس ، حساب خداوند با بزرگان و شخصیت‌ها، غیر از حساب او با دیگران است. گناه بزرگان از دیدگاه قرآن: در سوره حاقه در باره عالمان بدعت گذار می‌خوانیم و اگر او پیامبر سخن دروغ بر ما می‌بست ، ما او را با قدرت می‌گرفتیم ، سپس شاهرگش را قطع می‌کردیم ، و احدی از شما نمی‌توانست مانع شود و از او حمایت کند. حاقه، 44 تا 48 38. در قرآن افراد بدعت گذار و تحریف گر بسیاری مطرح شده‌اند اما خدا درباره‌ی هیچ‌کدام از آنها این گونه سخن نگفت که: رگ گردنت را می‌زنیم ، ولی به پیامبر صلی الله علیه و آله به خاطر عصمت و مقام علم و آگاهیش چنین می‌فرماید، زیرا او شخص بزرگی است که گناهش نیز بسیار بزرگ است. بنابراین آنان که دارای شخصیت علمی و دینی هستند و انتسابشان به دستگاه دین بیش‌تر است ، مسئولیت بیش‌تری دارند. گناه بزرگان از دیدگاه روایات: 1 امام صادق علیه السلام در ضمن گفتاری فرمود: هفتاد گناه از جاهل ، بخشیده می‌شود قبل از آنکه یک گناه از عالم ، بخشیده گردد. بحارالانوار،ج75، ص193 39 رسول اکرم صلی الله علیه و آله در ضمن گفتاری فرمود: اگر عالمان دین و زمامداران ، فاسد شدند، مردم نیز فاسد می‌شوند. و در سخن دیگر فرمود: عوام امت من اصلاح نمی‌شوند مگر با اصلاح خواص امت من! شخصی پرسید: خواص امت چه کسانی هستند؟ فرمود: خواص امت من چهار دسته‌اند: 1 زمامداران. 2 دانشمندان. 3 عابدان. 4 تاجران. شخصی دیگر پرسید: چگونه؟ پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: زمامداران چوپانان مردمند، وقتی چوپان گرگ شود، گوسفندان چگونه بچرند؟ و علما طبیبان مردمند، وقتی طبیب بیمار باشد، بیماران را چه کسی درمان کند، بندگان عابد خداوند راهنمای مردمند، اگر راهنما گمراه شد، چه کسی راه رونده را هدایت می‌کند؟ و تاجران امین مردمند، وقتی که امین خیانت کرد، به چه کسی باید اطمینان نمود؟ بنابراین گناه مسئولین ، چهره‌ها، علما، نهادها، نویسندگان ، بزرگان و سادات بیش‌تر به حساب می‌آید.
مقام صاحب الزمان، شب نیمه شعبان، خرداد 95
در لحظات آخر عمر پیامبر ص ، فاطمه س بسیار گریان بود. پیامبر ص او را به نزدیک خود طلبید و مطالبی را به او گفت: که فاطمه س گریه‌اش شدت یافت. آنگاه مطلبی را به ایشان گفت: که حضرت زهرا تبسم کرد. ایشان بر پاسخ سؤال دیگران فرمودند که لحظۀ اول پیامبر ص فرمودند: در همین درد می‌میرم و در باب شادی و تبسم‌اش فرمودند: تو اولین کس از اهل‌بیت ع من هستی که به من ملحق می‌شود و این بود که من تبسم کردم
عاون فرهنگی اجتماعی شهرداری اهواز گفت: به مناسبت ولادت با سعادت امام علی ع هفت جشن بزرگ منطقه‌ای در شهر اهواز برگزار می‌شود. امیر آهن‌جان اظهار داشت: به مناسبت با ولادت حضرت امام علی ع هفت جشن بزرگ در مناطق هفتگانه اهواز برگزار می‌شود. وی افزود: روزهای برگزاری این جشن‌ها، روزهای پنج شنبه، جمعه و شنبه، نهم، دهم و یازدهم اردیبهشت ماه است. معاون فرهنگی‌اجتماعی شهرداری اهواز عنوان کرد: ایستگاه فرهنگی، ایستگاه سلامت، آموزش شهروندی، و مکان ویژه برای کودکان از جمله برنامه‌های جانبی این جشن‌ها هستند. وی گفت: همچنین یک جشن ویژه دیگر در بلوار ساحلی کیانپارس در روز یازدهم اردیبهشت ماه با حضور هنرمندان کشوری و استانی برگزار می‌شود که توسط صداوسیمای مرکز خوزستان به صورت زنده پخش می‌شود. آهن جان بیان کرد: در هر منطقه نیز بین 5 تا 7 مسجد به صورت مشارکتی با شهرداری اهواز اقدام به برگزاری جشن ولادت امام علی ع می‌کنند. وی افزود: یک کتابچه از 50 نسخه از احادیث امام علی ع بین مردم شهر اهواز توزیع می‌شود.
در ماه سپتامبر امسال زنی به جرم قتل دوست خود در کشور گویان محاکمه شد وی در دفاعیه خود اظهار کرد که او فقط سعی در بیرون راندن شیطان از بدن دوست خود داشته است. موضوع جن گرفنگی سال‌هاست که به یکی از جذاب ترین و در عین حال ترسناک ترین موضوعات تبدیل شده است افراد زیادی در طی تاریخ ادعای جن گیری , دفع شیطان و موارد مشایه را داشته‌اند و توضیحات زیادی نیز دراین رابطه ارائه شده است مثل اینکه بعضی از افراد قدرت مشاهده موجودات ماورائی را دارا هستند موجوداتی کمه به طور طبیعی از دید ما پنهان هستند البته وجود اشیا و جاندارانی که از دید ما پنهان هستند انکار ناپذیر بلکه یک حقیقت علمی است اما اینکه آیا افرادی می‌توانند این موجودات ماورائی را ببیند هنوز به اثبات نرسیده است , البته یک نظریه دیگر هم بیان می‌کند جن گرفتگی در واقع یک نوع بیماری عصبی است چیزی مشابه صرع اما اینکه چرا افراد در این حالت چیزهای مشابهی می‌بینند و می‌شنوند کمی این نظریه را متزلزل ساخت است افرادی که دچار این بیماری یا به عبارتی جن زدگی شده‌اند همگی گفته‌اند که در صورت افراد چهره‌های شیطانی می‌بینند و موجوداتی که افراد دیگر آن را نمیبینند و همچنین صداهایی که می‌گویند آنها ملعون شده‌اند و تفرین شده هستند وجود عوارض مشابه در تمامی موارد احتمال وجود یک نوع بیماری روانی را کاهش می‌دهد راز جن گیری و جن زدگی همیشه پنهان باقی‌مانده است ما به طور قطع تمیدانیم آیا این افراد واقعا نفرین شده هستن یا نه نکته جالب این است که من خودم هم این موضوع را باور نمیکردم تا روزی که با چشمان خودم یکی از این افراد را دیدم زنی که ادعا می‌کرد توسط شیاطین و جن‌ها تسخیر شده خانواده وی او را نزد پزشکان روانشناس زیادی بردند اما هیچ‌کدام نتوانستند او را درمان کنند پس به ناچار دست به دامان افراد دعا نویس شدند اما با بستن اوراد و دعاهای این افراد به دست و پای او حال او هر روز بدتر از دیروز می‌شد تا روزی که با یک مرد جن گیر آشنا شدند و او توانست با روش‌های مخصوص به خود به این ماجرا خاتمه دهد شاید کار این مرد جن گیر فقط نوعی تکنیک روان‌شناسی پیشرفته و یا نوعی تلقین بوده است اما چرا روانپزشکان و اوراد نویسان نتوانستند این کار را انجام دهند مشخص نیست شاید هم به واقع کاری که این مرد انجام داد راندن موجوداتی بود که ما قادر به دیدن آنها نیستیم مجوداتی که ما آنها را جن نامیدیم
ملامت پرهیز از افسردگی پیامبر خدا صلی الله علیه واله: از دو خصلت برحذر باش: افسردگی و تنبلی؛ اگر افسرده و دلتنگ شدی، حق را تحمل نمی‌کنی و اگر تنبلی کردی، حق را ادا نمی‌کنی. خنده انواع خنده پیامبر خدا صلی الله علیه واله: خنده دو قسم است: خنده‌ای که خداوند آن را دوست دارد و خنده‌ای که خداوند آن را دشمن دارد. اما خنده‌ای که خداوند آن را دوست دارد، لبخندی است که مرد در اثر شوق دیدار به روی برادرش می‌زند و اما خنده‌ای که خدای تعالی آن را دشمن دارد، این که مرد برای خندیدن یا خنداندن، سخن ناروا و باطلی بگوید که به سبب آن، هفتاد پاییز در جهنم سرنگون گردد. نکوهش خندیدن زیاد پیامبر خدا صلی الله علیه واله: خنده بسیار، دل را می‌میراند. پیامبر خدا صلی الله علیه واله: بسیار خنده نکن؛ زیرا خنده بسیار، دل را می‌میراند. ضرر پیامبر خدا صلی الله علیه واله: ملعون است کسی که به مؤمنی زیان رساند یا با او حیله ورزد. پیامبر خدا صلی الله علیه واله: هر که زیان رساند، خداوند بدو زیان رساند. و هر که سخت‌گیری کند، خداوند بر او سخت گیرد. ناتوان پیامبر خدا صلی الله علیه واله: درباره ناتوانان، مرا یاری دهید؛ زیرا در سایه آنان به روزی رسیده و نصرت می‌یابید. پیامبر خدا صلی الله علیه واله: شما را به زیر دستانتان سفارش می‌کنم شما را به زیر دستانتان سفارش می‌کنم، پس از غذای خود به آنها بخورانید و از نوع لباس‌های خود به آنها بپوشانید و اگر مرتکب خطایی شدند که نمی‌خواهید آن‌ها را ببخشید، آنان را بفروشید ولی عذابشان نکنید. پیامبر خدا صلی الله علیه واله: بردگان شما، برادران شمایند پس با آنها نیکی کنید؛ در کارهای سخت خود از آنان کمک بگیرید و آنان را در کارهای سختشان یاری کنید. پیامبر خدا صلی الله علیه واله: درباره رفتار با بندگان بردگان خود، از خدا بترسید؛ ظاهرشان را بپوشانید، شکمشان را سیر کنید و با آنها به ملایمت سخن بگویید. پیامبر خدا صلی الله علیه واله: درباره کسی که جز خدا یاوری ندارد، از خدا بترسید. پیامبر خدا صلی الله علیه واله: روز قیامت خدای تعالی از هر کس درباره زیر دستانش و حتی درباره اهل خانه‌اش می‌پرسد که آیا از آنان خوب مراقبت نموده، یا ضایعشان ساخته است؟
اسلام نام دین خداست که یگانه است و همه پیامبران برای آن مبعوث شده‌اند و به آن دعوت کرده‌اند صورت جامع و کامل دین خدا به وسیله خاتم پیامبران حضرت محمد بن عبدالله صلی الله علیه و آله و سلم به مردم ابلاغ شد و نبوت پایان یافت و امروز با همین نام در جهان شناخته می‌شود. تعالیم اسلامی که به وسیله خاتم انبیاء ابلاغ شد، به حکم اینکه صورت کامل و جامع دین خداست و برای این است که برای همیشه راهبر بشر باشد، مشخصات و ممیزات خاص دارد که متناسب با دوره ختمیه است این مشخصات در مجموع خود نمی‌توانست در دوره‌های قبل که دوره‌های کودکی بشر بود وجود داشته باشد هر یک از این مشخصات معیاری است برای شناخت اسلام با این معیارها و مقیاسها که هر کدام یک اصل از اصول تعلیمات اسلامی است می‌توان سیمایی و لو مبهم، از اسلام به دست آورد، و هم می‌توان با این معیارها تشخیص داد که فلان تعلیم از اسلام هست یا نیست. ما مدعی نیستیم که بتوانیم همه معیارها را در اینجا گرد آوریم، ولی سعی می‌کنیم حتی المکان صورت جامعی از آنها ارائه دهیم. می‌دانیم هر مکتب و ایدئولوژی و هر دستگاه اندیشه که طرحی برای نجات و رهایی و کمال و سعادت بشر ارائه می‌دهد، یک سلسله ارزش‌ها عرضه می‌دارد و باید ها و نباید ها و شاید ها و نشاید ها در سطح فرد یا جامعه می‌آورد که باید چنین بود، باید آنچنان شد، باید چنین یا چنان ساخت، باید فلان جهت را انتخاب کرد، باید به فلان سو رفت و فلان هدف را تعقیب کرد، مثلا باید آزاد و آزاده زیست، باید شجاع و دلیر بود، باید مدام و پیوسته رفت، باید کامل شد، باید جامعه‌ای بر اساس قسط و عدل ساخت، باید در جهت قرب به حق پیش رفت ولی این باید ها و نباید ها متکی بر فلسفه خاصی است که آنها را توجیه می‌نماید، یعنی اگر یک مکتب یک سلسله دستورها و فرمانها عرضه می‌دارد، ناچار متکی بر نوعی فلسفه و جهان بینی درباره هستی و جهان و جامعه و انسان است که چون هستی چنین است و جامعه یا انسان چنان است، پس باید اینچنین و آنچنان بود. جهان بینی یعنی مجموعه‌ای از بینشها و تفسیرها و تحلیلها درباره جهان و جامعه و انسان که جهان چنین است و یا چنان است، اینچنین قانون دارد، آنچنان پیش می‌رود، فلان هدف را تعقیب می‌کند یا نمی‌کند، مبدا دارد یا ندارد، غایت دارد یا ندارد و امثال اینها، و یا انسان چنین سرشت و طبیعتی دارد، مثلا با فطرتی خاص آفریده شده یا نشده، مختار و آزاد است یا مجبور، یک واقعیت انتخاب شده در طبیعت است و به تعبیر قرآن اصطفا شده و یا یک واقعیت تصادفی، و یا جامعه مستقل از قوانین حاکم بر افراد قانون دارد یا ندارد، قوانین حاکم بر جامعه و تاریخ چه قوانینی است و امثال این‌ها. ایدئولوژی بر پایه جهان بینی استوار است اینکه چرا باید اینچنین یا آنچنان بود یا زیست یا رفت یا ساخت باشد، برای این است که جهان یا جامعه یا انسان چنین یا چنان است چرای هر ایدئولوژی در جهان بینی‌ای که آن ایدئولوژی بر آن استوار است نهفته است و به اصطلاح، ایدئولوژی از نوع حکمت عملی است و جهان بینی از نوع حکمت نظری هر نوع خاص از حکمت عملی مبتنی بر نوعی خاص از حکمت نظری است، مثلا حکمت عملی سقراط بر اساس بینش خاصی است که سقراط از جهان دارد که همان حکمت نظری اوست، و همچنین است رابطه حکمت عملی اپیکور و حکمت نظری او، و همچنین دیگران. پس چرا ایدئولوژیها مختلف و متفاوت است؟ چون جهان بینها مختلف است ایدئولوژی تابعی است از جهان بینی. از طرف دیگر، جهان بینی که می‌توان آن را جهان شناسی نیز تعبیر کرد، چرا مختلف است؟ چرا یک مکتب جهان را اینچنین می‌بیند و دیگری آنچنان؟ یکی اینچنین می‌شناسد و دیگری آنچنان؟ پاسخ به این پرسش چندان ساده نیست. برخی تا به اینجا می‌رسند فورا پای پایگاه اجتماعی و وضع طبقاتی را به میان می‌کشند، مدعی هستند موضع طبقاتی و پایگاه طبقاتی به هر کس دید خاص می‌دهد و عینک خاص برای دیدن جهان به چشمش می‌زند، رابطه انسان با جامعه‌اش با آنچه در جامعه تولید و توزیع می‌شود، با چگونگی تولید و توزیع و در نتیجه برخورداری یا محرومیت خودش، عکس‌العمل ویژه در روان و اعصاب او ایجاد می‌کند و به وضع درونی او شکل خاص می‌دهد، شکل خاص وضع درونی و ذهنی او اندیشه و ارزیابی و قضاوت او را درباره اشیاء تحت تاثیر قرار می‌دهد. به قول مولوی: چون تو برگردی و برگردد سرت خانه را گردنده بیند منظرت ور تو در کشتی روی بریم روان ساحل یم را چو خودبینی دوان گر تو باشی تنگدل از ملحمه تنگ بینی جو دنیا را همه ور تو خوش باشی به کام دوستان این جهان بنمایدت چون بوستان چون تو جزو عالمی پس ای مهین کل آن را همچو خودبینی یقین هر که را افعال دام و دد بود بر کریمانش گمان بد بود طبق این نظر کسی نمی‌تواند بینش خود را صحیح و بینش دیگری را غلط تلقی کند، زیرا بینش، امری نسبی و محصول رابطه خاص هر فرد با محیط طبیعی و اجتماعی اوست و برای هر کس همان صحیح است که می‌بیند. ولی مطلب به این سادگی نیست در اینکه اندیشه انسان تا حدود زیادی تحت تاثیر محیط قرار می‌گیرد، بحثی نیست، ولی اینکه انسان یک پایگاه آزاد اندیشه دارد که می‌تواند از هر تاثیری خود را مستقل نگه دارد که از آن در زبان اسلام به فطرت تعبیر شده است قابل نفی و انکار نیست و در جای دیگر و فرصتی دیگر باید به تفصیل درباره آن سخن بگوییم. فرضا هم بخواهیم اصالت و استقلال انسان را و در حقیقت واقع بینی او را از او بگیریم، هنوز زود است که در این مرحله مرحله جهان بینی و جهان شناسی انسان را محکوم کنیم. آنچه برای فیلسوفان ودانشمندانی که از نزدیک در این مسائل مطالعه دارند امروز مسلم است این است که ریشه چند گونگی جهان بینیها و جهان شناسیها را در شناخت شناسیها، در آنچه که امروز نظریه معرفت و یا شناخت نامیده می‌شود، باید جستجو کرد. همت فیلسوفان متوجه شناخت شناسی شده است تا آنجا که عده‌ای مدعی شدند فلسفه، جهان شناسی نیست، شناخت شناسی است اینکه جهان شناسیها مختلف می‌شود، از آن است که نظریات درباره شناختن مختلف است یکی می‌گوید جهان را از طریق عقل باید شناخت و دیگری می‌گوید از راه حواس و سومی می‌گوید از راه تزکیه نفس و اشراق و الهام از نظر یکی مراحل شناخت به گونه‌ای است و از نظر دیگری به گونه‌ای دیگر کاربرد عقل از نظر برخی محدود است و از نظر برخی نامحدود منابع شناخت چیست؟ معیار آن چیست؟ و امثال این‌ها. پس ایدئولوژی هر مکتب مبتنی است بر جهان بینی آن و جهان بینی آن مبتنی است بر نظریه‌اش درباره معرفت و شناخت. مترقی بودن هر ایدئولوژی بستگی دارد به مترقی بودن جهان بینی‌اش و مترقی بودن جهان بینی‌اش بستگی دارد به مترقی بودن شناخت شناسی‌اش در حقیقت، حکمت عملی هر مکتب وابسته است به حکمت نظری آن و حکمت نظری‌اش وابسته است به منطق آن مکتب. پس هر مکتب در درجه اول باید منطق خود را مشخص نماید. اسلام، هر چند یک مکتب فلسفی نیست و با زبان و اصطلاح فلسفه و فلاسفه با مردم سخن نگفته است، زبانی دارد مخصوص خودش که عموم طبقات به فراخور فهم و استعداد خود از آن بهره می‌گیرند، ولی در لابلای مطالب خود درباره همه این مسائل سخن گفته است و این سخت حیرت آور است بطوریکه می‌توان ایدئولوژی آن را به صورت یک دستگاه اندیشه عملی، و بینشهای جهانی آن را به صورت یک حکمت نظری، و نظریاتش را در باب معرفت و شناخت شناسی به صورت اصول یک منطق عرضه داشت. در کتاب اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد اول مخصوصا مقاله چهارم ارزش معلومات درباره این گونه مطالب به تفصیل بحث شده است در رساله‌ای که در نظر است تحت عنوان شناخت منتشر شود مفصل تر بحث خواهد شد.
خب قبل از اینکه این پست رو شروع کنم می‌خوام از کسی که این مطلب رو میخونه بخوام لحظه‌ای از وقتشو بده و برای لحظاتی بره به چندسال آینده سالی که منابع آب در کشورها کم شدند و در خیلی از کشورها که البته ایران هم جزو آنهاست از بین رفته به طور کامل. چه تصویری داری؟ میتونی تصور کنی؟ واقعیت اینه که برای ما که درحال حاضر از این بابت مشکلی نداریم احتمالا تصور هم نمیتونیم کنیم که این روز بیاد ولی میاد اون روز که زمین کاملا خشکه آبی برای آشامیدن یا طبخ خوراک در اختیار نداری میاد. زمانی که از نظر بهداشتی تو شرایط واقعا بدی قرار داری. همین الان هم در بسیاری از کشورها این مشکلات وجود داره میدونید که جنگ سوم جهانی بر سر آب خواهد بود. پنجاه سال پیش آب یک منبع بی‌نهایت تصور می‌شده اما حالا؟ در اون زمان جمعیت کره زمین نصف اون چیزی بوده که الان هست؛ میزان مصرف و نیاز به آب در اون زمان به اندازه الان نبوده ما برای هرکاری که میخوایم بکنیم به آب نیاز داریم بدون آب نه نوشیدنی وجود داره و نه غذایی برای خوردن یا انواع بیماری‌ها شیوع پیدا می‌کنه و این کشور تو شرایط بسیار بد بهداشتی قرار خواهد گرفت اوضاع اینجا می‌شه چیزی شبیه کشورهای آفریقایی در مصرف تمام منابع باید صرفه‌جویی کرد اما آب جایگزین نداره شاید امکانش باشه برای منابع دیگه جایگزینی درست بشه اما برای آب همچین چیزی کاملا غیرممکنه. پس لطفا برای خودت برای عزیزانت برای کشورت؛ دنیات؛ آرمانهات درست استفاده کن ما عادت داریم برای نوع پوشش یا حتی خیلی از کلماتمون از غرب پیروی می‌کنیم نمی‌دونم چرا هیچ‌وقت ما تو چیزای خوب مثل همین نوع مصرف از اروپا تقلید نمی‌کنیم مثلا تو آلمان خیلی بیش‌تر از ما پول میدن و خیلی هم کم‌تر از ما مصرف می‌کنن؛ موضوع مصرف نیست بلکه درست استفاده می‌کنند قرار نیست دولت شرایطی فراهم کنه خودت بخاطر خودت سعی کن میزان مصرفت رو درست کنی قرار نیست کم استفاده کنی درست استفاده کن چرا همیشه باید بشینی و یک بزرگ رو ستایش کنی؟ یک مخترع رو ستایش کنی؟ و بگی این شخص اومد و با این کارش تاثیر مثبت گذاشت رو جهان یا یه چیز بدرد بخور به دنیا عرضه کرد؟ برای چی تو خودت اون بزرگ نباشی؟ کسی که برای کشورش برای دنیاش برای تمام مردم کاری کرد؟ قرار نیست عکست بره صفحه اول روزنامه و سایت خبری؛ فرض کن دنیادرحال نابودیه و تو ماموری که نجاتش بدی؛ با هر قطره آبی که مانع هدر رفتنش میشی یک نفس هدیه میدی یک لبخند میبخشی و کودکی که دیگه از بی آبی گریه نمیکنه تو بزرگی. و قدرتمند. بجنگ. این راه. تو ادامه بده. تو بساز رؤیا رو. راه.
به نام تک نوازنده‌ی گیتار عشق. خیلی دلم می‌خواد بشینم کنارتو هرچی دلم می‌خواد باهات حرف بزنم! دوس دارم اینقد باهات حرف بزنم که خسته بشم نمی‌دونم چه حکمتیه ولی نیاز به جنس مخالف خیلی آدمو اذیت می‌کنه! ولی اینو یادت باشه که تو نیاز جنس مخالف من نبودی،تو عشق من بودی و هستی! ای کاش این حس تو وجود من رشد نمی‌کرد تا منم بخوام به یه آدمایی رو بزنم که هیچ ارزشی ندارن! نمی‌دونم چرا عاشق شدم؟ همیشه دوس داشتم جواب این سوالو بدونم که چرا آدما عاشق میشن؟ خیلی ضربه سختی خوردم،خیلی با احساساتم بازی شد تا فهمیدم اینا همش یه بازیه! چرا خدا منو نمیکشه و راحتم کنه؟ ولی خودم تمومش می‌کنم! به قرآن خسته شدم،دیگه نمیتونم1تا کی باید کم محلیای توروتحمل کنم؟ تا کی باید بیام بینم دستت تو دست یکی دیگه ست و هیچی نگم؟ بریدم. حتی یه نفرم پیدا نمیشه که باهاش دردل کنم! یه روز میرسه که دیگه من نیستم! اون روز دوس دارم ببینم چیکار می‌کنی؟ دوس دارم ببینم واسم اشک میریزی یا نه،بخدا توقع زیادی ندارم،همینکه یه لحظه بهم فکر کنی واسم کافیه،چون میدونم بهم علاقه‌ای نداری! نمی‌دونم چی شد که بعد از 2 سال ولم کردی؟ ولی هنوزم دوستت دارم،خیلی دوستت دارم باور کن دارم برات میمیرم! خداحافظ گلم،عشقم نفسم!
وصیت نامه محمد هادی فضلی. با سلام و درود بیکران بر یگانه منجی عالم بشریت و نائب بر حقش امام خمینی و با سلام و درود بیکران برخانواده‌های معظم شهدا و مجروحین و معلولین و اسرای جنگ تحمیلی عراق و ایران ، پدر و مادرم از اینکه مرا پرورانده‌اند و زحمات طاقت فرسایی در طول زندگی من متحمل شده‌اند، از اینکه نتوانستم برای آنها فرزندی مثمرثمر باشم ،برای آنها از خداوند متعال شفای عاجل وشایانی می‌طلبم. چنانچه اگر شهید شدم در مرگم کم‌تر ناراحت باشید و دوست دارم هر شب جمعه با خواندن یک آیه قرآن تسلی بخش روح من باشید. هرچند نتوانستم خواسته‌های شما را براورده سازم و زندگی لذت بخشی را به کشته شدن در راه خدا ترجیح دادم. شعله‌ای بی ثمرم بهتر که خاموش کنید رفتم از شهر شما دیگر فراموش کنید وصیت نامه شهید بهروز غلامی بهترین دعا دعای کمیل است این دعا خیلی برایم تحسین انگیز و دل نشین است. سپاه بازوی ولایت فقیه است و تداوم دهنده انقلاب اسلامی در جهان است. با شکست صدام جنگ تمام نمی‌شود بلکه جنگ تا بعد از شکست عراق ادامه دارد پس ما باید خود را برای نابودی اسرائیل آماده کنیم. وصیت نامه مهدی عاصی تهرانی بسم الله الرحمن الرحیم خدایا تو خود می‌دانی که دلم می‌خواست که در راه رضای تو قدم بردارم که در قالب اوقات برنداشتم، به خاطر اینکه نمی‌دانستم و باز عمل می‌کردم، به این دلیل بود که تو را نشناختم و نمی‌دیدم. خدایا هنوز هم نمی‌دانم این خودم هستم که این جریده را می‌نویسم یا نفس سرکش و جاه طلب من است. ای عزیز! ای ستار! ای غفار، با این عقل و چشم ناقصم ذره‌ای از کرم و لطف و ستاریت تو را حداقل در خودم می‌بینم که من چه بوده‌ام و تو مرا چگونه نشان دادی، من چه کردم و تو پنهان کردی، من چه راهی را می‌رفتم و تو نگذاشتی و بخشیدی و هدایت کردی. پس از شکر خداوند که این سعادت را نصیب من کرد که در این راه که همانا راه انبیا و اولیا خاص خداوند است قدم برداشته و رهبر آنها باشم. و با تشکر از خانواده‌ام که طوری عمل کردند که من بتوانم در مسیر زندگی چنین راهی را انتخاب کنم. فرزندانم را خوب تربیت کنید و خود نیز دنباله رو راه شهیدان از صدر اسلام تا انقلاب اسلامی ایران باشید و امام ره را فراموش نکنید. به حرف یاوه گویان توجهی نکنید و با توکل به خدا بر دهان یاوه گویان بکوبید به امید زیارت کربلا و قدس عزیز. خداوند انشاء الله مرا در زمره شهدای انقلاب اسلامی قرار دهد. والسلام علیکم و رحمه الله برکاته وصیت نامه شهید رمضانعلی عبدی مردم مسلمان! خط امام را ادامه بدهید که خط اصیل اسلام است. این گروه‌ها نمی‌توانند برای شما پابرهنه‌ها کار کنند و این شعار است که می‌گویند: خلق. برادران و خواهران مسلمان به سخنان امام امت گوش دهید. چون هر یک کلمه‌اش درسی است برای من و شما. وصیت نامه شهید مهدی شمس مادرم! خواهرم را خوب تربیت کن زینب گونه او را به اسلام و قرآن آشنا کن تا فرزدان حسین گونه او از دین اسلام دفاع کنند و راه شهیدان را ادامه دهند. مواظب این گروهکها باشید و راه شهیدان رجایی و بهشتی و شهدای محراب را ادامه دهید زیرا که آنها در راه اسلام و قرآن به دست همین بی خبران از خدا به شهادت رسیدند. وصیت نامه شهید علی سهرابی. دست از حمایت پیر جماران، خمینی کبیر برندارید و تا آخرین قطره‌ی خون از این انقلاب و از آرمان‌های شهدا دفاع نمایید. برای شهادت من گریه نکنید زیرا شهیدان زنده‌اند و نیازی به عزاداری و گریه و زاری شما ندارند. آنان مهمان پروردگار خویش‌اند و نزد پروردگارشان روزی می‌گیرند. وصیت نامه شهید حبیب الله شمایلی چون هدف بزرگ و مسئولیتی که به دوش امت ما افتاده و انتظاری که محرومان دنیا از انقلاب ما دارند، عظیم می‌باشد سختی، دوری، کمبود، نارسایی، و سایر عوامل طبیعی بود، ما باید صبر و استقامت را از رسول الله ص و امامان معصوم ع آموخته، زیرا آنان به وعده خداوند ایمان و یقین کامل داشته‌اند، خداوندا انقلاب ما را تا پیوند آن با انقلاب جهانی حضرت مهدی عج مستدام بدار. وصیت نامه شهید مسعود صباغ ای کسانیکه ندای ما را می‌شنوید تا زمانی که دشمن نابود و مستضعفان جهان از زیر سلطه ابرقدرت‌های جهان خوار بیرون نیامده و کربلا را بعثیان کافر رها نکرده و مکه معظمه آن خانه خدا و جای عبادت و سیاست آزاد نشده، همه ذلیل هستیم، و تنها رمز پیروزی و رسیدن به این هدف پشتیبانی از ولی فقیه است مادر جان هروقت خواستی برای من گریه کنی صدها بلکه هزاران شهید گمنام و بی مزار و بی کفن گریه کنید، که صهیونیست‌های غاصب خون پاکشان را در بیروت به زمین ریختند. ببوسم دستت ای مادر که پروردی مرا آزاد بیا بابا تماشا کن که فرزندت شده داماد به حجله می‌روم شادانه ولی زخمی به تن دارم به جای رخت دامادی لباس خون به تن دارم وصیت نامه شهید محمدحسن شصت پاره. همان‌طور که می‌دانیم یکی از وظایف مسلمانان جهاد در راه خداوند است. جهادی که پروردگار عالم در قبال انجام آن وعده بهشت در راه خداوند را داده است. و اکنون در این زمان که دین و میهن‌مان مورد هجوم کفار قرار گرفته است ما هم وظیفه داریم طبق گفته رهبر بزرگمان امام خمینی که فرمود: از این مملکت دفاع کنید که دفاع شما دفاع از مملکت و جهاد در راه خداست. خانواده عزیزم. من هم به عنوان یک سرباز کوچک اسلام، با آگاهی کامل به جبهه آمدم تا بلکه بتوانم وظیفه‌ای را که خداوند به من محول کرده انحام دهم اگر در این راه کشته شوم و اگر جنازه من تحول شما شد، مرا در کنار سایر شهدا در شهیداباد دفن کنید و اگر جنازه‌ام به دست شما نرسید بدانید که قبر من قبر تمام شهیدان است آنجا برای من فاتحه بخوانید. خانواده عزیزم، من مقداری کتاب و پول دارم که کتابهایم را به مسجد و یا به بچه‌های خودمان بدهید که انشاالله وقتی بزرگ شدند به عنوان یادگاری از آنها استفاده نمایند. از پروردگار توانا خواستارم که وجود امام خمینی این پیر مجاهد امید مستضعفین را تا ظهور حضرت مهدی عج در پناه خود محفوظ بدارد، مسلمین را بر کفار پیروز بگرداند و گناهان مرا ببخشاید. مرگ بر دشمنان اسلام، زنده باد پیروان اسلام، و جاوید باد دین مبین اسلام. وصیت نامه شهید غلامحسین طالبی خدایا تو را شکر که به من منت گذاردی و من را در جوار مجاهدان راهت قرار دادی، خدایا چقدر نعمت‌ها که به من دادی نتوانستم شکرگذار باشم خدایا اکنون که قلم در دست گرفته و وصیتی می‌نویسم تو می‌دانی که در قلبم و قلبها چه می‌گذرد. خدایا تو می‌دانی که من باور نمی‌کنم که شهید شوم. لیکن صفت رحمانیت و رحیمیت تو امیدوارم کرد و همواره با در نظر گرفتن این صفت است که خود را آماده‌ی رزم و شهادت می‌کنم. خدایا مرا ببخش و از تقصیرات و گناهانم بگذر. بگذار عاشقانه شهید شوم و عاشقانه پای در وادی عشق بنهم. خدایا اکنون که بار شهیدان زنده تاریخ و بار حماسه آفرینان صحرای غریب کربلا و بار تمامی عزیزانی که پیکرشان در زیر گرمای خوزستان است و مادرانشان چشم به در دوخته و منتظرشان می‌باشند و به اشک چشم خردسالانشان که همواره سراغ پدر را از مادر گرفته و مانند رقیه حسین ع سراغ پدر را از خویشان می‌گیرند خدایا تاکی به فرزندان شهیدان بگوییم که، پدر در سفر است، خدایا تا کی بگوییم که پدر رفته کربلا، خدایا تا کی بگوییم ما هم می‌رویم کربلا، خدایا عنایتی و لطفی کن ما را و من را از زمزه‌ی شهیدان در خون غلطان قرار بده. آری خوشا به حال آن کسانی که رفتند و کلمه‌ی لا بر لب داشتند. لا به همه‌ی لذائد زندگانی، لا به هوای نفس، لا به احساسات مادر، لا به عواطف و لبیک به هل من ناصر ینصرنی. حسین زمان خمینی بت شکن گفتند: یا مهدی عج ادرکنی سخن آخر. و اما در آخر کمک می‌گیرم از مهدی سالم که معلم آخر من بود، آری چه به جا می‌گفت من عزادار نمی‌خواهم من پیرو می‌خواهم خداوند همه‌تان را حفظ کند و توفیق عظمت به اسلام و قرآن را بدهد. اگر جنازه‌ام بدستتان رسید مانند دیگر شهیدان دفن کنید سعی کنید قوانین دفن رعایت شود. حتما بعد از دفن پدرم برگردد و سفارش مرا به حسین ع بکند و اگر جنازه‌ام بدستتان نرسید یک قبر در بهشت زهرا س اختیار کنید و همان را به اسم من بردارید. سعی کنید قبرم را ساده درست کنید چون در تیپ سیدالشهداء و در گردان علی اصغر ع شهید شوم، لذا سعی کنید در مراسم ختم روضه علی اصغر و مصیبتهای وارده بر زینب س و حسین ع و فاطمه س شود. خدایا خدایا تا انقلاب مهدی حتی کنار مهدی خمینی را نگهدار خدایا خدایا رزمندگان اسلام نصرت عطا بفرما خدایا خدایا مریضان و جانبازان انقلاب را شفا عنایت فرما خدایا خدایا اسیران اسلام آزادشان بگردان خدایا خدایا به خانواده شهدا اجر و صبر عنایت بفرما. والسلام. وصیت نامه شهید سید جمال طباطبایی از ملت خواستارم که حقشان را بر حقیر ببخشند که نتوانستم خدمتگزار خوبی برای آنها باشم اگر اشتباهی داشته‌ام خصوصا افرادی که با آنها سرکار داشته‌ام عاجزانه می‌خواهم مرا عفو کنند چون خیلی بر من حق دارند و از خداوند متعال اجر فراوان برای آنها خواستارم. وصیت نامه شهید مهدی ذوالفقاری ای ملت به پاخاسته تا آخرین نفس در مقابل کفر و الحاد و نفاق بایستید و آنان را نابود کنید تا مسلمانان دنیا نفس راحت بکشند و بهتر خدا را عبادت کنند از خط ولایت فقیه که ادامه دهنده‌ی راه پیامبران و امامان است قویا حمایت کنید. وصیت نامه شهید غلامرضا صادق زاده به نام آنکه شکافنده شب می‌باشد و از میان تاریکی نور را می‌آفریند، توصیه‌ام را به تمام شاهدان حال و آینده تاریخ با آیه‌ای آغاز می‌کنم که در آن با کسانی که در راه خدا جهاد می‌کنند و کشته شوند وعده بهشت داده شد و آینده‌ای روشن برای آنان ترسیم شده است. کاش در خور لیاقت چنین مرکی را می‌دیدم و می‌دانستم که در راه خدا شهید خواهم شد. توصیه اول و بزرگ من این است که امت اسلامی ما به هیچ وجه دست از اسلام و قرآن و امامان و ولایت فقیه برندارند که همانا عذاب عظیم خداوندی بر انان واجب خواهد شد. روحانیت پیرو ولایت فقیه را ارج گذارید که در صورت تضعیف این پیروان و مروجان اسلام ضربه‌ای به اسلام خواهد خورد که جبران آن بسیار سخت خواهد بود سعی‌تان این باشد که انقلاب اسلامیمان را یاری کنید و به شعارهای میلیونی خود جامه عمل بپوشانید. پدرو مادر عزیز! امیدوارم در رفتن من نمونه کامل یک مسلمان معتقد به الله باشید که هیچ‌گاه در اعاده امانت از خود بی تابی نشان نمی‌دهند. همسرم نیز بداند و می‌داند که وظیفه سنگین زینب گونه بر دوش اوست که اراه‌ای چون کوه می‌خواهد و عزمی پولادین تا ادامه راه ناتمام، ولی روشن مرا با دلیلی امام و همراهی از شهیدان زنده انقلاب خداوندا تمامی گناهان مرا که خوب برامدن واقفی و واقفم ببخش و از تو طلب مغفرت می‌کنم امیدوارم تا لحظه آخری که در این دار فانی خواهم بود، دو جبهه حق و باطل را به خوبی تفکیک نمایم و ذره‌ای در ایمانم خلل وار نیاید، بیش از این در این مقال و این دهن کور نگنجد. 30 8 1360 9 صبح وصیت نامه شهید احمد علی عسکری پیامی که نسبت به شما مردم عزیز دارم این است که وحدت کلمه را حفظ کنید و دست از ولایت فقیه برندارید. اگر فرمانبرداری نکنید خدا این نعمت بزرگ را از شما خواهد گرفت. خدایا مرا خالص گردان تا بدان فیض الهی که همان شهادت است برسم.
خب بعد مدت‌ها اومدم و نمی‌دونم چی بنویسم که خوب باشه از اون موقع که نبودم تا الان بزار ببینم چه اتفاقایی افتاده. آها یه معدن ریزش کرد و دیگه داعش رفته بود صحن مجلس دیگه دیگه تو بلوچستان چندین گروه تروریست دستیگر شدن دیگه هوا هم گرمه ماه رمضونم تموم شد ماه عسلم به عنوان تنها برنامه ایی که دوسش دارم تموم شد و اتفاقای بیش‌تری هم افتاده الان حضور ذهن ندارم اما همین موقع که اینارو اینجا نوشتم تا مرور کنم حرف تروریست تو بلوچستان که زدم یاد یچیزی افتادم به هر حال موضوع پست امروز مشخص شد. چن نفر تروریست وارد صحن مجلس شدن یه درگیریی اتفاق افتاد یه عده کشته شدن تروریستام خودشون منفجر کردن تا مدتی بحث زیادی تو شبکه‌های اجتماعی راه افتاد اظهار نظرهای مختلف. بعد اونم چن گروه تروریستی تو قصر قند و و. شناسایی و دستگیر شدن و جامعه فکر کرد پیروز شده تو جنگ با تروریست من پیروزی رو با خومون نمیبینم خیلی خوب بود که شناسایی شدن و منحل شدن و همه‌ی این قبیل اتفاقات اما مسئله ایی که از اولین روز این داستان وجود داره نگاه زشت زننده ناشی از نژاد پرستی بود که بین ما بود ینی قشنگ معلومه ما دنبال حداقل بهانه و موقعیتی هستیم که بگیم من فارسم اون یکی بلوچه اون یکی کرده یکی عربه من شیعه یکی سنی و اینا. مثلا جایی تو بین شایعات و واقعیات گفته شد زنی اهل فلان منطقه با تروریست‌ها بوده و ملت همیشه در صحنه‌ی توهین‌ها شروع کردن به توهین و فحش و ناسزا و. به اون منطقه اصلا من میگم شایعه نه راست خب راست بوده خب که چی؟ واقعا که چی؟ یک نفر از یه جایی اشتباهی کرد خیانتی مرتکب شد مگه بقیه‌ی مردم اونجام گنهکارن؟ به بقیه چه؟ یا مثلا گفتن فلان تروریست دستگیر شده ایرانی بوده و عربی صحبت می‌کرده خب که چی؟ حالا بابت این تماام عرب زبانای ایران تروریستن؟ گناهکارن؟ که مردم جمع شدن و بدون فکر هر توهین و نگاه زننده ایی که تونستن به عربای ایران کردن؟ اینجور که مردم رفتار کردن لابد پس قانون باید اینجوری باشه که اگه مثلا بچه یه خانواده جرمی مرتکب شد بقیه خانوادشم زندانی کنن دیگه. مردم تاریخ رو از یاد بردن یادشون رفته همین عربا همین عرب زبونا چه شیعه چه سنی یا اصلا کردا چه تعداد شهیدی برای دفاع از کشور دادن. یادشون رفته خوزستان چه زجری متحمل شد تو هشت سال جنگ. البته جنگی که برای ما هشت سال بود برای اونا خیلی بیش‌تر از این حرفا بود حالا اصن بجز مردم عرب زبان همین مردم بلوچستان و مناطق کرد نشین. کم نبودن تعداد کردای عراقی که تو دوره جنگ اومدن ایران و مقابل سربازای عراق جنگیدن. آره کم نبودن مادرایی که بچه دادن همسراشون رو دادن برای دفاع از کشوری که من بدون ترس گلوله تو خیابوناش قدم می‌زنم روا نیست اصلا روا نیست تا تقی به توقی خورد به قشر خاصی توهین می‌کنید. داعش به هدفش رسید خیلی راحتم رسید با سه نفر آدم هشتاد میلیون آدم به جون هم افتادن چه دستاوردی بزرگ‌تر و مهم‌تر از این؟
دیگه عاشق نمیشم آخه عاشقی روزگارموسیاه کردعمرموجوونی موتباه کردمنواسودغصه هاهم رهاکرداگه عاشقی نامردیه همه مون نامردیمو مرمون کیه توکه میگفتی ازهمه عاشقترم حالا می‌فهمم فرق مردو نامردم چیه اسم عاشقوگذاشتی روت آخه ازهمه دنیا شدی متروک زدی به چهرت نقاب حیله گفتی مرام روزگاراینه دیگه عاشق نمیشم آخه عاشقی روزگارموسیاه کردعمرموجوونی موتباه کردمنواسودغصه هاهم رهاکرد،یادته بهم می‌گفتی همیشه پیشم می‌مونی اگه عاشقی یه بازی باشه برام یه هم بازی می‌مونی رفتیوتنهام گذاشتی پاروی دلم گذاشتی آخه ازدنیایی سردم مگه توخبرنداشتی میکشم خاطره هاتوباخنجرنامردیه تو،توی قلبم می‌نویسم: دیگه عاشق نمیشم دیگه عاشق نمیشم آخه عاشقی روزگارموسیاه کردعمرموجوونی موتباه کردمنواسودغصه هاهم رهاکرد آخه عاشقی روزگارموسیاه کردعمرموجوونی موتباه کردمنواسودغصه هاهم رهاکرد
دیگه از مهربونی هات از این حس تو دلسردماگر چه پیشمی اما تو رو یک عمره گم کردم اگر رفتی نیار یادت چه قول‌هایی به من دادی به فکر من نباش اصلا برو عشقم تو آزادی همیشه بدرقه‌ات بودن همین چشم‌های مرطوبمبرو هر جا بدون من تو خوش باشی منم خوبم فقط می‌ری یه کاری کن که انگار از خدامونه یه کاری کن بگن مردم که تقصیر دوتامونه اگر گفتن فلانی کو؟ جواب مردم و دادیبگو رفتم سفر اصلا بذار تو آبرو داری ولی ای کاش می‌فهمیدی چقد حال بدی دارم دوباره من نمی‌دونم باهات چه نسبتی دارم نه می‌تونم بگم حبسی نه می‌زارم رها باشینه با من فکرت آرومه نه می‌تونی جدا باشی بهم خوبی نکن شاید بیافتی از سرم ساده داره می‌گیرتت از من همونی که تورو داده چقدر باید بمونم تا بشه عشقت فراموشملباسم بوی تو می‌ده دیگه حیفه نمی‌پوشم واسم عادت شده حتما که عطرت رو تنم باشه یا حتی بعد هر دعوا گناهت گردنم باشه دلم لک می‌زنه واست زمانی که ازم دوریولی در خاطرم هستی دیگه اینجاش و مجبوری اگر حرف حرف من باشه هنوزم مرد و مغرورم میرم تو خوش باشی منم اینجاش و مجبورم
عبدالملک بن مروان عبدالملک بن مروان بن حکم بن ابی العاص بن امیة بن عبدشمس، معروف به ابوالولید. او در سال 26هجری 647میلادی به دنیا آمد هم سن یزیدبن معاویه بود و در مدینه پرورش یافت. عبدالملک به حفظ قرآن و علوم دینی بسیار علاقه داشت و همیشه با محدثین و فقهای مدینه حشرو نشر داشت. در مدینه بیش‌تر به قرآن و حدیث مشغول بود و او را کبوتر مسجد لقب داده بودند. عبدالملک بعد از مرگ پدرش در سال 65 هجری به خلافت نشست. بسیاری از مورخین او را موسس دوم امویان لقب داده‌اند وبعضی او را تثبیت کنندۀ حکومت بنی امیه می‌دانند. عبدالملک علی‌رغم بروز مشکلات سیاسی در زمان خلافتش، فرمانروایی مقتدر و سیاستمداری هوشمند بود. او توانست حکومت بنی امیه را از ورطۀ سقوط نجات دهد وبر اوج اقتدار بنشاند. یکی دیگر از دلایلی که عبدالملک، در تاریخ اسلام، به عنوان شخصیتی تاثیر گذار و مقتدر شناخته شده، این بود که او به اصلاحات گسترده‌ای در شیوۀ حکومتداری دست زد. در زمان خلافت او زبان عربی، به عنوان زبان رسمی، و حکومتی اعلام، و جایگزین زبان‌های رومی و پهلوی شد. او برای اولین بار سکه‌های اسلامی ضرب کرد و دیوان‌ها وموسسات حکومتی جدیدی را راه‌اندازی کرد. با این حال هیچ‌گاه نمی‌توان او را به عنوان یک شخصیت برجستۀ اسلامی شناخت بلکه تاریخ او را به عنوان یک پادشاه مقتدر و جبار معرفی می‌کند. مواجهۀ عبدالملک با طوفان‌های سیاسی زمانی که عبدالملک در سال 65 هجری بر تخت خلافت تکیه زد، حکومت اسلامی با اوضاع آشفته و نابسامانی روبرو بود. هرگروه لاشۀ قدرت را به سمت خود می‌کشید وسهم بیش‌تری از خوان خلافت طلب می‌کرد. اکنون عبدالله بن زبیر اکثر سرزمین‌های اسلامی را تحت سلطۀ خود داشت و شیعیان در عراق و ری قیام کرده بودند. خوارج هم در اهواز و یمامه سربرتافته، ادعای استقلال و خلافت کرده بودند. اوضاع در شاخ آفریقا بهتر از این نبود وامپراتوری روم به همراه قبایل بربر، قیروان را به دست گرفتند. علاوه بر این، نزاع داخلی در بنی امیه هم چون آتش زیر خاکستر، خاموش می‌نمود. بنابر این عبدالملک می‌دانست که برای یکپارچه کردن ممالک اسلامی باید سیاستی بسیار دقیق و ظریف را در پیش بگیرد، تا بتواند بنی امیه را از لبۀ پرتگاه به سمت قلۀ قدرت هدایت کند. علی الجمله عبدالملک در طول دوران خلافت با طوفان‌های بزرگ سیاسی روبرو شد که به اجمال به آنها اشاره می‌کنیم: ادعای خلافت توسط عبدالله بن زبیر ونفوذ قدرت او در اکثر ممالک اسلامی قیام شیعیان در عراق و به مرکزیت کوفه وادعای خلافت توسط مختار قیام گروه‌های مختلف خوارج تسخیر قیروان توسط رومیها و بربرها چشم طمع امپراتوری روم شرقی به ممالک اسلامی و حمله به مرزها ادعای خلافت توسط برخی از افراد بنی امیه مثل عمروبن سعید بن عاص ناارامی در شام زفر بن حارث در قرقیسیا و جنبش جراجمه شورش‌های پراکنده در نواحی مختلف از جمله خراسان عبدالملک به خوبی توانست مشکلات را یکی پس از دیگری برطرف کند وی، با به کارگیری ترفندهای سیاسی، خلافت را در بنی امیه تثبیت کرد. اما اگر بخواهیم روش‌های عبدالملک را بررسی کنیم، از اسلوب اولیۀ این نوشته خارج می‌شویم. هرچند به اجمال می‌توان گفت عبدالملک وتمام پادشاهان بنی امیه از چند روش کلی برای تثبیت قدرت خود استفاده می‌کردند: مکر و حیله، تطمیع و تفرقه و خشونت بی حد و حصر. واین سیاست کلی بنی امیه، در دوران حکومت بود. عبدالملک و دو رقیب قدرتمند با اینکه عبدالملک با مشکلات و رقبای مختلفی در داخل و خارج روبرو بود اما دو رقیب بسیار قدرتمند داشت و پیروزی بر این دو رقیب، شاه کلید پیروزی بر دیگر رقبای داخلی و خارجی بود. همان‌طور که گفتیم یکی از رقبای مهم، عبدالله بن زبیر بود که اکثر سرزمین‌های اسلامی را تحت سلطۀ خود داشت و دیگری مختاربن ابی عبید ثقفی که به خونخواهی از امام حسین علیه السلام قیام کرد و بسیاری از شیعیان و موالی ایرانی را دور خود جمع کرد و توانست کوفه و قسمت زیادی از ایران و عراق را تحت فرمان خود بگیرد ودر دو جبهه با امویان و ابن زبیر به جنگ برخواست مهم‌ترین سیاستی که عبدالملک پیش گرفت این بود که دو رقیب را به حال خود رها کرد تا یکی بردیگری غلبه کند، زیرا در پایان هر کدام از آنها که در صحنه باقی بماند، دیگر توانی برای مقابلۀ جدی با عبدالملک نخواهد داشت. 1 وهمینطور هم شد. جنبش شیعیان در عراق در بین شیعیان و مخصوصا در کوفه دو قیام مستقل و جداگانه صورت گرفت. یکی قیامی که توابین معروف شد و رهبر آنها سلیمان بن صرد خزاعی بود و دیگری قیام مختاربن ابی عبید ثقفی. قیام توابین: بعد از حادثۀ کربلا و کشته شدن پارۀ تن محمد صلی الله علیه و آله یعنی امام حسین علیه السلام و یارانش، بسیاری از شیعیان در کوفه اظهار ندامت و پشیمانی کردند چون حسین علیه السلام در حالی کشته شد که برای اجابت به دعوت آنها روانۀ کوفه شده بود و کوفیان هنگامی که امام حسین علیه السلام به یاری آنها نیاز داشت، او را رها کردند. به همین خاطر شیعیان کوفه خود را مقصر می‌دانستند. گویی هنوز صدای زینب کبری زمانی که او را به اسارت به کوفه آوردند در گوش کوفیان تیر می‌کشید که می‌فرمود: یا اهل الکوفه! یا اهل المکر و الغدر والخیلاء و این احساس گناه و پشیمانی همچون داغی سوزان، وجدان آنها را به آتش می‌کشید. بسیاری از بزرگان شیعیان در خانۀ سلیمان بن صرد خزاعی جمع شدند و با هم هم قسم شدند تا انتقام خون حسین علیه السلام را از قاتلین او بگیرند. سلیمان بن صرد دران جلسه خطبه‌ای خواند که می‌توان انگیزۀ قیام را به خوبی درک کرد و توجه به این خطبه، بسیاری از شبهات را در مورد قیام توابین بر طرف می‌کند. سلیمان در قسمتی از سخنان خود گفت: ما پیش از این برای آمدن اهل‌بیت ودیدار آل محمد صلی الله علیه و آله سر برافراشتیم و وعدۀ نصرت وقیام به آنها دادیم وانها را تشویق به این امر کردیم اما وقتی روبه سوی ما نهادند آنها را رها کردیم و راه مکر و خدعه، پیش گرفتیم تا جایی که پارۀ تن رسول الله صلی الله علیه و آله را در کنار ما کشتند. در حالی که او طلب یاری و انصاف می‌کرد. هان بپا خیزید که خداوند بر شما خشم گرفته و از شما راضی نمی‌شود مگر با قاتلین اهل‌بیت نبرد کنید وبکشید یا کشته شوید. سلیمان به آیۀ 54 سوره بقره استناد کرد و در واقع این آیه را به عنوان شعار خود انتخاب کردند: وإذ قال موسی لقومه یا قوم إنکم ظلمتم أنفسکم باتخاذکم العجل فتوبوا إلی بارئکم فاقتلوا أنفسکم ذلکم خیر لکم عند بارئکم فتاب علیکم إنه هو التواب الرحیم 54 و زمانی را که موسی به قوم خود گفت: ای قوم من! شما با انتخاب گوساله برای پرستش به خودتان ستم کردید! پس توبه کنید؛ و به سوی خالق خود باز گردید! و خود را یکدیگر را به قتل برسانید! این کار، برای شما در پیشگاه پروردگارتان بهتر است. سپیده خداوند توبه شما را پذیرفت؛ زیرا که او توبه‌کنندگان و رحیم است. و به همین جهت به آنها توابین می‌گفتند. برخی مورخین می‌گویند قیام توابین از همان سال 61 هجری سال شهادت امام حسین آغاز شد. اما در ابتدا به صورت مخفیانه و برای جمع‌آوری سلاح و یار بود. توابین در سال 65 هجری 684میلادی تصمیم گرفتند که به سپاه عبیدالله زیاد در شام حمله کنند. زیرا عبیدالله زیاد را عامل اصلی شهادت امام حسین علیه السلام می‌دانستند. عبدالله بن یزید والی ابن زبیر در کوفه هم با آنها به خوبی رفتارنمود و آنها را در این کار تشویق کرد. هرچند آل زبیر میانۀ خوبی با بنی هاشم و شیعیان نداشتند اما قصد داشتند از قیام توابین برای مقابله با سپاه عبیدالله بن زیاد استفاده کنند. توابین ابتدا به کربلا رفتند و یک شبانه‌روز در کربلا به گریه و توبه مشغول شدند و بعد به قصد سپاه عبیدالله بن زیاد به سمت شام روانۀ شدند. توابین با سپاه امویان در عین الورده روبرو شدند شمال غربی صفین در حالی که سپاه امویان به بیست هزار نفر می‌رسید و توابین کم‌تر از 4 هزار نفر بودند. جنگ بسیار سختی بین دو گروه در گرفت و سر انجام جنگ، چیزی جز کشته شدن رهبران توابین و نابودی سپاه آنها نبود. فقط گروه اندکی به همراه رفاعة بن شداد البجلی یکی از رهبران توابین به کوفه بازگشتند. قیام مختار ثقفی شخصیت مختار مختار ابی عبیدۀ ثقفی در سال یکم هجری در طائف به دنیا آمد در زمان خلافت عمر، همراه پدرش به مدینه رفت و پدرش در واقعۀ یوم الحجر توسط ایرانیان کشته شد. آغاز زندگی سیاسی مختار را می‌توان از بعد از واقعۀ کربلا دانست. مورخین، اعم از شیعه و سنی در مورد شخصیت مختار اختلاف نظر دارند برخی او را مستحق لعن و نفرین می‌دانند و گروهی او را بسیار مدح و ستایش می‌کنند. علی ای حال شخصیت مختار در تاریخ اسلام و به خصوص در تاریخ تشیع، بسیار پیچیده و قابل تامل است. به هر حال در تاریخ نقل است که وقتی مسلم بن عقیل وارد کوفه شد. ابتدا در خانۀ مختار اقامت گزید و زمانی که مسلم دارالامارۀ کوفه را محاصره کرد. عبیدالله بن زیاد مختار را دستگیر کرد و به جرم همراهی با مسلم، او را کتک زد 3 و از این جریان، زخمی بر چشم مختار به یادگار ماند و او قسم خورد که عبیدالله را تکه تکه کند. عبیدالله او را به زندان انداخت و او تا بعد از واقعۀ کربلا در زندان بود. تا اینکه بعدها با شفاعت عبدالله بن عمر 4 از زندان آزاد شد و مجبور شد به زادگاه خودش طائف بازگردد. او یک سال در طائف بود تا اینکه با عبدالله بن زبیر در مکه بیعت کرد به شرط آنکه ابن زبیر در هر کاری با او مشورت کند و بعد از پیروزی، بهترین حکومت را به او بسپارد. در سال 63 هجری وقتی سپاهیان یزید به فرماندهی حصین بن نمیر، مکه را محاصره کردند. مختار با عبدالله بن زبیر بود و شجاعتی کم نظیر از خود نشان داد. بعد از مرگ یزید و خلافت عبدالله بن زبیر؛ 5 ماه در کنار او بود اما خبری از امارت و حکومت نشد در نتیجه راه خود را از ابن زبیر جدا کرد و برای خونخواهی از قاتلان حسین علیه السلام و تشکیل حکومت مستقل راهی کوفه شد. قیام مختار مختار 6 ماه بعد از مرگ یزید بن معاویه در رمضان سال 64 هجری وارد کوفه شد. از زمانی که مختار به کوفه وارد شد فقط به 2 چیز فکر می‌کرد: بدست گرفتن قدرت ، انتقام از قاتلین امام حسین علیه السلام مختار خود را نمایندۀ پسر خواندۀ علی علیه السلام محمد بن حنفیه، معرفی کرد مختار ابتدا می‌خواست از امام سجاد علیه السلام تایید بگیرد اما امام سجاد علیه السلام روی خوشی به او نشان نداد و لذا از محمد بن حنفیه کمک خواست و محمدبن حنفیه جواب مبهمی به او داد و مختار هم در کوفه خود را نمایندۀ محمد بن حنفیه اعلام کرد. شیعیان کوفه گروهی را به حجاز فرستادند تا از خود محمد بن حنفیه دربارۀ مختار بشنوند. محمد بن حنفیه با ابهام و ایهام پاسخ گفت وگفت: من دوست دارم تا خدا به دست هرکسی که خود از بندگانش می‌خواهد، انتقام ما را بگیرد. کوفیان همین را به عنوان تایید مختار تلقی کردند و لذا مختار در کوفه جایگاه ویژه‌ای یافت. گویا مختار با توابین و رهبر آنها سلیمان بن صرد خزاعی رابطۀ خوبی نداشت و آنها را به عنوان یک رقیب سیاسی تلقی می‌کرد و سعی می‌کرد شیعیان را از یاری کردن به توابین منصرف کند. مختار می‌گفت سلیمان بصیرت سیاسی ندارد او می‌خواهد خود را بکشد و ما را هم به کشتن می‌دهد. تبلیغات مختار موثر افتاد و شیعیان از دور سلیمان پراکنده شدند. تا جایی که سلیمان ده هزار نفر یا بیش‌تر نیرو داشت ولی زمانی که به قصد جنگ با عبیدالله زیاد حرکت کرد،کمتر از چهار هزار نفر همراه او بودند. هنگامی که توابین به سمت عین الورده برای جنگ با عبیدالله زیاد حرکت کردند، مختار مشغول زمینه سازی برای قیام بود و در همین زمان توسط والی زبیری کوفه دستگیر شد و دوباره به زندان افتاد اما با وساطت عبدالله بن عمر، نزد ابن زبیر آزاد شد. و دوباره کار خود را پی گرفت. او از چند گروه در کوفه برای قوام قیام خود استفاده کرد: قبایل قدرتمند شیعه و به خصوص قبایل یمنی: مختار توانست ابراهیم پسر مالک اشتر را با خود همراه کند ابراهیم رئیس قبایل قدرتمند نخعی بود و تاثیر بسزایی در پیروزیهای مختار داشت و البته همان‌طور که اشاره خواهیم کرد، در شکست مختار هم موثر بود. موالی 5: اکثر موالی کوفه ایرانی بودند و در بدترین وضعیت ممکن زندگی می‌کردند مختار توانست از قدرت حساب نشدۀ موالی و ایرانیان به نفع قیام خودش استفاده کند و آتشفشان خشم و نفرت ایرانیان را در مقابل امویان و قاتلین اهل‌بیت علیه السلام برانگیزاند. به قدری موالی در لشگر مختار، زیاد بودند که بسیاری از مورخین این قیام را یک قیام ایرانی شیعی می‌دانند. می‌گویند یکی از سرداران شام برای مذاکره با ابراهیم بن اشتر به اردوگاه او رفت و از ابتدای لشگر تا خیمۀ ابراهیم، حتی یک کلمۀ عربی نشنید. شیعیان کوفه: در آن زمان کوفه مرکز شیعیان در عراق بود و مختار از قدرت شیعیان در مقابل اشراف کوفه استفاده کرد. سر انجام در شب 14 ربیع الاول سال 66 هجری سپاهیان مختار بر حاکم کوفه شورش کردند و شهر را بدست گرفتند و عبدالله بن مطیع حاکم ابن زبیر مخفیانه از شهر فرار کرد. وقتی مختار کوفه را بدست گرفت با 3 دشمن بزرگ روبرو بود 1. سپاه امویان از شمال 2. ابن زبیر در جنوب و به خصوص معب بن زبیر حاکم بصره 3. اشراف و بزرگان کوفه که از مختار دل خوشی نداشتند. مختار سپاهی را برای مقابله با عبیدالله بن زیاد روانۀ موصل کرد و با اینکه سپاه مختار توانست امویان را شکست دهد اما ناچار به عقب‌نشینی شد. اشراف کوفه این موقعیت را مناسب دیدند و در داخل کوفه شورشی بر علیه حکومت او شکل گرفت اما مختار همۀ آنها را سرکوب کرد و در خلال این جنگ در صدد انتقام قاتلین امام حسین علیه السلام برامد و بسیاری از آنها را کشت. از جملۀ این افراد می‌توان به شمربن ذی الجوشن، عمربن سعد، و حرمله اشاره کرد. می‌گویند مختار حدود 3 هزار نفر از کسانی را که در کربلا شرکت کرده بودند را به قتل رساند. قتل عام مختار در کوفه دو نتیجۀ مهم در پی داشت: اول آنکه بسیاری از اشراف غیر شیعه کوفه به بصره فرار کردند و به مصعب بن زبیر پناهنده شدند و او را برای جنگ با مختار تحریک کردند ودیگر آنکه این کار محبوبیت او را در میان شیعیان بالا برد و موجب جلب رضایت محمد بن حنفیه شد. مختار در سال 67 هجری 686 میلادی سپاه دیگری را به فرماندهی ابراهیم بن اشتر به سمت لشگر امویان فرستاد و در دهم محرم جنگ سختی بین دو طرف در ساحل رودخانۀ خازر در گرفت و عبیدالله بن زیاد و حصین بن نمیر سکونی که از سرداران به نام امویان بودند، در این جنگ کشته شدند. 9 بعد از این جنگ، نفوذ مختار در عراق بیش‌تر شد و حالا اگر بصره را فتح می‌کرد، قسمت اعظمی از عراق و ایران تحت سلطۀ او قرار می‌گرفت لذا سپاه خود را بری فتح بصره از دست مصعب بن زبیر آماده کرد. در این هنگام ابراهیم بن اشتر از مختار کناره گرفت و به اشراف کوفه در بصره پیوست وبه نظر می‌رسد کناره‌گیری ابراهیم بن اشتر برای مختار بسیار گران تمام شد. و کفۀ ترازوی جنگ در سپاه مختار سبک شد. از همین رو مختار شکست سختی از مصعب بن زبیر متحمل شد و مصعب بن زبیر کوفه را محاصره کرد و سرانجام مختار بعد از مقاومتی جانانه کشته شد. مختار در زمان مرگش 66 سال سن داشت. بعد از قتل او مصعب بن زبیر یکی از همسران او را هم کشت.
اسلام کاملترین و آخرین دین الهی و پیامبر آن آخرین رسول الهی است و بعد از پیامبر اسلام پیامبر دیگری نخواهد آمد. همه مسلمانان بر این عقیده اجماع و اتفاق نظر دارند و تا به حال هیچ مسلمانی منکر این عقیده نبوده است. علاوه بر اتفاق نظر مسلمانان، قرآن و احادیث قطعی اصل خاتمیت پیامبر اسلام را اثبات می‌کند. قرآن می‌فرماید: ما کان محمد ابااحد من رجالکم ولکن رسول الله و خاتم النبیین و کان الله بکل شیء علیما 1 محمد ص پدر هیچ‌یک از مردان شما نیست ولی فرستاده خدا و خاتم پیامبران است و خدا همواره بر همه چیزی داناست. خاتم به فتح تا، یا به کسر تا دلالت بر این می‌کند که با نبوت مهر خورده و این مهر شکسته نخواهد شد و پیامبر دیگری با شریعتی جدید نخواهد آمد. چنان که موارد استعمال واژه‌های هم خانواده خاتم همچون تختم، مختوم، ختام نیز به همین معناست یعنی مهر کردن و به آخر رسیدن یا پایان یافتن است و به عبارت دیگر: خاتم به معنای چیزی است که به وسیله آن پایان داده می‌شود و چون خاتم به معنای پایان دادن است پیامبر اسلام، پایان بخش نبوت است و خاتم الانبیاء بودن پیامبر به معنای خاتم المرسلین بودن هست زیرا مرحله رسالت مرحله‌ای فراتر از نبوت است که با ختم نبوت رسالت نیز خاتمه می‌یابد. روایات فراوانی نیز از پیامبر و ائمه وارد شده که بر همین معنا پافشاری می‌کنند و این که برخی خاتم را به معنای انگشتر و چیزی که مایه زینت به حساب آورده‌اند به خاطر همین است که نقش مهره را بر روی انگشتر هایشان می‌کندند و بوسیله آن نامه‌ها را مهر می‌کردند که این مهر کردن حکایت از پایان‌نامه داشت. از این رو با دقت در روایات ذیل می‌توان پرده از ابهام این واژه برداشت. 1 انس می‌گوید: از رسول خدا ص شنیدم، می‌فرمود: انا خاتم الانبیاء و انت یا علی خاتم الاولیاء. و قال امیر المؤمنین ع: ختم محمد ص الف نبی و انی ختمت الف وصی. 2 من پایان دهنده پیامبران و تو یا علی پایان بخش اولیاء هستی و امیرالمؤمنین ع فرمود: محمد پایان بخش هزار پیامبر و من هزار وصی را پایان بخشیدم. 2 پیامبر ص فرمود: انا اول الانبیاء خلقا و آخرهم بعثا 3؛ من از نظر آفرینش اولین و از حیث بعثت آخرین پیامبرم. 3 پیامبر ص فرمود: مثل من در بین پیامبران، مانند مردی است که خانه‌ای را بنا کرده و آراسته است، مردم برگرد آن بگردند و بگویند: بنایی زیباتر از این نیست جز این که یک خشت آن خالی است فانا موضع اللبنة، ختم بی الانبیاء، 4 و من پرکننده جای آن خشت خالی هستم از این رو نبوت پیامبران به من ختم پذیرفت. 4 امام باقر علیه السلام فرمود: ارسل الله تبارک و تعالی محمدا الی الجن و الانس عامة و کان خاتم الانبیاء و کان من بعده اثنی عشر الاوصیاء. 5 حقتعالی در خطاب به حضرت زکریا فرمود: یا زکریا قد فعلت ذلک بمحمد ولا نبوة بعده و هو خاتم الانبیاء پیامبر اسلام حضرت محمد ص ختم پیامبران و پیامبری بعد از او نیست. 6 حضرت موسی بن عمران ع نیز همچون سایر پیامبران این حقیقت را بر زبان آورده است که پیامبر اسلام حضرت محمد ص خاتم پیامبران است قال رسول الله: و فیما عهد الینا موسی بن عمران علیه السلام انه اذا کان آخر الزمان یخرج نبی یقال له احمد ص خاتم الانبیاء لا نبی بعده، یخرج من صلبه ائمة ابرار عدد الأسباط 6 بعد از او پیغمبری نیست و از صلب او دوازده پیشوا به تعداد اسباط بنی اسرائیل خارج می‌شوند. 7 پیامبر ص همچنان فرمود جبرئیل هنگام ظهر بر من نازل شد و گفت: یا محمد ص خداوند تو را سید پیامبران و علی را سید اوصیاء قرار داد. محمد سید النبیین و خاتم المرسلین و جعل فیه النبوة. 7 محمد سید پیامبران و خاتم رسول است و در او نبوت را قرار داد. 8 امیرالمؤمنین به کرات در جای جای نهج‌البلاغه به خاتمیت حضرت محمد ص تصریح کرده و به طور شفاف خاطرنشان ساخته است که محمد ص پایان بخش پیامبران است، مانند: الف رسول الله فقفی به الرسل و ختم به الوحی. ب رسول الله الخاتم لما سبق و الفاتح لما انغلق. ج امین وحیه و خاتم رسله. 9 حضرت مسیح علیه السلام بنا به نقل انجیل یوحنا فرمود: انی سائل ربی ان یبعث الیکم فارقلیط آخر یکون معکم الی الابد و هو یعلمکم کل شی‌ء 11 من از پروردگارم خواستم برای شما فارقلیط دیگری یعنی حضرت محمد ص را مبعوث فرماید که تا ابد با شما باشد و هر چیز را به شما بیاموزد. 10 امام محمد باقر علیه السلام در تفسیر آیه ما کان محمد ابا احد من رجالکم ولکن رسول الله و خاتم النبیین می‌فرماید: خاتم النبیین یعنی پیامبری بعد از حضرت محمد ص نخواهد بود یعنی لا نبی بعد محمد. پرسش‌هایی درباره خاتمیت از دیرباز پیرامون مسأله خاتمیت پرسش‌هایی مطرح بوده که امروزه نیز احیانا در قالب‌های نوینی شکل گرفته و پاره‌ای اشکال‌های جدید نیز بر آن افزوده شده است، در آینده نیز دگر باره در همین شکل و یا در قالب‌های مدرن‌تری به بازار عرضه خواهد شد. از این رهگذر ما در این نوشته به بعضی از آن‌ها اشاره کرده و به پاسخ گویی خواهیم پرداخت: الف آیا با توجه به سیر تکاملی بشر، چگونه انسان می‌تواند از رهبری آسمانی محروم باشد؟ ب آیا قوانین عصر نبوت می‌توانند در این روزگار جوابگو باشند؟ ج آیا با قطع شدن وحی و نبوت. باید انسان از ارتباط با جهان غیب محروم بماند؟ د حجیت و ولایت دینی از آن پیامبر ص است و بابسته شدن دفتر نبوت به مهر خاتمیت شخصیت هیچ‌کس پشتوانه سخن او نیست، بدین معنا که خطاب پیامبران نوعا آمرانه، از موضع بالا و غالبا بدون استدلال است، به قرآن و دیگر کتب آسمانی به ندرت استدلال‌هایی ، مانند: لو کان فیهما الهة الا الله لفسدتا؛ 13 یافت می‌شود از این رو شیوه سخن پیامبران این است که ما علی الرسول الا البلاغ 14 کاری جز تبلیغ و ابلاغ پیام الهی بر عهده پیامبر نیست حتی قل هاتوا برهانکم 15 هم که می‌گویند معطل برهان آوردن مخالفان نمی‌شوند، پیشاپیش برهانشان را باطل می‌دانند حجتهم داحضة عند ربهم 16 این نکته ما را به عنصر مقوم شخصیت حقوقی پیامبر نزدیک می‌کند، این عنصر ولایت است. ولایت به معنای این است که شخصیت فرد سخنگو، حجت سخن و فرمان او باشد، و این همان چیزی است که با خاتمیت مطلقا ختم شده است. بنابر این وقتی در کلام، دلیل می‌آید، رابطه کلام با شخص و شخصیت گوینده قطع می‌شود، از آن پس ما می‌مانیم و دلیلی که برای سخن آمده است، اگر دلیل قانع کننده باشد مدعا را می‌پذیریم و اگر نباشد نمی‌پذیریم، دیگر مهم نیست که استدلال کننده علی علیه السلام باشد یا دیگری، از این پس دلیل پشتوانه سخن است نه گوینده صاحب کرامت آن.
سلام بر مهدی ع ، خورشید جان‌ها و امید انسان‌ها. مهدی ع ، یادگار پیامبران، خلاصه ابراهیم، عصاره محمد، احیا و زنده کننده سنت هاست. نیمه شعبان، مطلع خورشید فروزان مهدی ع در ظلمت تاریخ است. پیروان قائم آل محمد ع همچون او اهل قیام و انقلابند. مهدی عج ، کعبه مقصود و قبله موعود امت هاست. غیبت کبرا، دوره آزمایش منتظران راستین حضرت مهدی ع است. وقتی نیمه شعبان می‌رسد، گلواژه‌های انتظار، ظهور، فرج، حکومت جهانی، قسط و عدل، دیدار و مهدی می‌شکفد. نیمه شعبان، عید منتظران وراثت زمین برای مستضعفان و شکست سلطه‌های جباران است. نیمه شعبان، افروختن چراغ شوق در دل شیعیان و امید بخشیدن به محرومان است.
از دیدگاه اسلام ترس از مرگ و قیامت پسندیده است , زیرا خوف از عذاب خدا نقش عمده‌ای درجلوگیری از ناهنجارها دارد. مؤمنان از قیامت می‌ترسند, زیرا نمی‌دانند اعمال آنان در محکمهء عدل الهی قبول می‌شود یا نه البته نباید ترس از مرگ و قیامت سبب شود انسان از رحمت خداوند نا امید گردد. انسان باید در طی مسیر زندگی با دو بال خوف و رجا حرکت کند, چنان که انذار و بشارت دو عامل هدایت توسط انبیا بوده‌اند. ترس ازقیامت در حد معقول و منطقی قابل قبول است. برای جلوگیری از ترس‌های غیر معقول راه‌هایی وجود دارد که به برخی از آن‌ها اشاره می‌شود! 1 شناخت ماهیت مرگ اگر انسان بداند ماهیت مرگ , تکامل و انتقال از عالمی به عالم دیگر و قیامت عالم بقا است , هیچ‌گاه از مرگ وقیامت نمی‌ترسد. امام هادی ع خطاب به یکی از اصحاب خود فرمود: آزمودم مرگ من در زندگی است چون رهم زین زندگی پایندگی است 2 2 قیامت گرایی اعتقاد به قیامت به عنوان جایگاه ابدی و اعتقاد به نعمت‌های الهی در آن عالم , یکی از عوامل بنیادی عدم ترس از قیامت و مرگ می‌باشد. بر همین اساس است که بندگان صالح خداوند از قیامت هراس ندارند, عاشقان مرگ وقیامت هستند, چنان که امام علی ع فرمود: مرگ اگر مرد است گو نزد من آی تا در آغوشش بگیرم تنگ تنگ من ز او جانی ستانم پربهااو زمن دلقی ستاند رنگ رنگ 4 3 تقوا تقوا عامل بنیادی جلوگیری ترس از قیامت است. صحنهء قیامت برای کسانی وحشتناک است که گناه کرده وپروندهء سیاه دارند, اما انسانی که گناه نکرده است , از قاضی نمی‌ترسد. بر همین اساس یکی از علل ترس از مرگ ,گناه بیان شده است. 4 انجام اعمال صالح بی‌تردید مرگ , مسافرت از دنیا به آخرت است که نیاز به ره توشه دارد. انجام فعالیت‌هایی مانند حمایت ازمحرومان و دادن صدقات و ساختن مساجد, مصادیق مهم انجام اعمال صالح است که نقش عمده‌ای در جلوگیری ترس از مرگ دارد. 5 محبت به ولایت شناخت اهل‌بیت: و عشق و علاقه به آنان , یکی از عوامل مهم از بین رفتن ترس از قیامت و مرگ است. برهمین اساس در روایات اشاره شده است که ولایت اهل‌بیت: و قبولی رهبری آنان , عامل آسان شدن مرگ است. در برخی از روایات آمده است که معیار قبولی اعمال , محبت به اهل‌بیت: به ویژه امام علی 7است. با توجه به مطالب فوق باید گفت: رعایت عوامل فوق نقش عمده‌ای در رفع اضطراب و ترس از مرگ و قیامت دارد و عوامل شادمانی است. منابع: محمد تقی فلسفی , معاد از نظر روح و جسم , ج 1 ص 179 همان , ص 177 نهج‌البلاغه صبحی صالح , خطبه 5 ص 52 محمد حسین حسینی طهرانی , معادشناسی , ج 1 106
این مجموعه شامل 30 بنر ویژه مناسبت‌های مذهبی می‌باشد. طرح‌های این مجموعه با کیفیت بالا و سایز قابل چاپ می‌باشند. لینک‌های دانلود: مشخصات: فرمت: TIF تعداد: لینک دانلود یکجای مجموعه بنرهای مذهبی حجم: 246 مگابایت نمایش فایل‌ها
شیطان، نخستین کسی بود که بعضی کارها را مرتکب شد و پیش از او کسی آنها را انجام نداده بود. و آنها از این قرارند: اولین کسی که قیاس نمود و خود را از حضرت آدم علیه السلام برتر و بالاتر دانست و گفت: من از آتشم و او از خاک در حالی که آتش از خاک بالاتر است. اولین کسی که در پیشگاه با عظمت الهی تکبر نمود و به دستور خالق خود عمل نکرد. اولین کسی که که معصیت و نافرمانی خدا را کرد و آشکارا با او مخالفت نمود. اولین کسی که به دروغ گفت: خدا گفته از این درخت نخورید، چون درخت جاوید است و اگر کسی از آن بخورد تا ابد زنده می‌ماند و با خدا شریک می‌شود. اولین کسی که که قسم به دروغ خورد و گفت: من شما را نصیحت می‌کنم. شیطان اولین کسی است که صورت‌های مجسمه و بت را ساخت اولین کسی که نماز خواند و یک رکعت آن چهار هزار سال طول کشید. اولین کسی که که غنا و آواز خواند، همان زمانی که آدم علیه السلام از درخت نهی شده خورد. اولین کسی که نوحه خواند و گریست؛ چون او را به زمین فرستادند، به یاد بهشت و نعمت‌های آن نوحه و گریه کرد. اولین کسی که لواط کرد آنگاه که به میان قوم لوط آمد. اولین کسی که دستور ساختن منجنیق را داد تا حضرت ابراهیم علیه السلام را با آن در آتش اندازند. اولین کسی که دستور ساختن نوره را در زمان حضرت سلیمان داد، برای این که موهای اضافی پای بلقیس پادشاه سبا را از بین ببرند. اولین کسی که دستور ساختن شیشه را داد تا حضرت سلیمان علیه السلام آن را روی خندق گذارد و بلقیس را آزمایش کند. اولین کسی که عبادت و بندگی او، فرشتگان را به تعجب در آورد! اولین کسی که به خدای خود اعتراض کرد. اولین کسی که شبیه شدن به دیگران را مطرح و مردم را به آن تشویق کرد. اولین کسی که که سحر و جادو کرد و آن دو را به مردم یاد داد. اولین کسی که برای زیبایی ، زلف گذاشت. اولین کسی که شبیه شدن به دیگران را مطرح و مردم را به آن تشویق کرد. اولین کسی که نقاشی کرد و چهره کشید. اولین کسی که آتش حسدش شعله ور شد. اولین کسی که به ناحق مخاصمه و جدال کرد. اولین کسی که خدای تعالی به او لعنت نمود و از ناراحتی فریاد کشید. اولین کسی که به خدا کفر ورزید. اولین کسی که گریه دروغی نمود. اولین کسی که عبادت و خلقت خود را ستود. اولین کسی که صورت‌های مجسمه و بت را ساخت.
مینوسم واسه خودم. تا یادم بمونه. حالمو. سرنوشتو. اینکه دنیا فانیه. اینکه چه روزایی گذشته. نه واسه من،واسه خالم. واسه بقیه. اینکه چه آدمایی بودن والان نیستن. واسه موندن خاطرات،هرچند که خوب نبودن. اینکه یادم نره خوب باشم تا اون دنیا سربلند باشم. نه شرمنده. می‌خوام برگردم به یه سال پیش. و یکی از خاطرات بد زندگیمو یاداورشم. برگردم به روز30 و 31 تیر سال 1396. صبح روز جمعه 30تیر ساعت هشت صبح کنار مامان خواب بودم. صدای زنگ‌گوشی بابا بیدارم کرد. دیدم دخترخاله اس. گفتم حتما بامامان کار داره به خاطر همین،به جای اینکه گوشی رو بدم به بابا،مامان رو بیدار کردم. مامان گوشی رو جواب داد. یدفعه تمام صورتش قرمز شد،معلوم بود فشارخونش زده بود بالا این بابت اشتباه من بود،نباید گوشی رو میدادم بهش تا جواب بده یه چیزایی می‌گفت که دقیق نمیدونستم چی میگه یا در مورد چی حرف میزنه. فقط صدا ی مامان میومد که داشت با گریه می‌گفت چی؟ چی میگه خاله؟ و. مامان اون لحظه بی اراده دستشو کوبید به صورتش و جاش موند. همه متعجب و نگران بیدار شده بودیم و سعی داشتیم بفهمیم مامان درمورد چی حرف میزنه. مامان روشو سمت نگاه‌های منتظر ما برگردوند و با تمام حسرت و غصه گفت: جابر تموم کرده و مصطفی پاش شکسته. می‌گفت تصادف کردن تو جاده. و همه این‌ها رو با گریه می‌گفت. محمد داداشم پادگان بود و قرار بود اون روز مرخصی بیاد. چشمای وحید وحشت زده و پر غم بود. چون جابر و وحید پسرخاله نبودن. داداش بودن. رفیق فاب بودن. همه جا با هم بودن. اون لحظه همه سریع حاضر شدن و رفتن سمت ماشین تا برن خونه خاله. و اما من بهت زده هیچ کاری نمیکردم و فقط به بقیه نگاه می‌کردم. همه رفتن. من تنها موندم خونه. درست وسط خونه نشستم. با موهای بافته شده. به یه گوشه خیره شده بودم. چرا من نرفتم باهاشون؟ چرا حواسم نبود باید منم برم. چرا اونا متوجه من نشدن که همراهشون نیستم؟ تا لحظه برگشتنشون من وسط خونه به هفته قبل فک می‌کردم که جابر اومده بود خونمون. همشون تو ذهنم میچرخید. اونا برگشتن ولی بابا همراهشون نبود. بابا رفته بود شمال برای برگردوندن جسم بی جون جابر. به همین سادگی. وقتی برگشتن همش از مامان میپرسیدم مطمئنی؟ شاید اشتباه شده. شاید زنده باشه. اونا که جنازشو ندیدن. مامان گفت: نیم ساعت مونده بوده برسن مقصد و امین داداش جابر منتظرش بوده و جابر میگفته که رسیدم الان میام دنبالتون جلو در منتظر باشین. اومدم داداش. امین وقتی زنگ میزنه گوشی جابر خاموشه. به مصطفی اون یکی داداشش زنگ میزنه کسی جواب نمیده. ولی در نهایت شخصی غریبه جواب میده. امین: چرا جواب نمیدی نمیگی من نگرانم؟ شما چه نسبتی با این آقا دارین؟ امین: داداششم تو کی هستی؟ راننده آمبولانس. امین اون لحظه دیوونه می‌شه. خودش دستش جایی بند نیست خودش زندانیه و سه تا دختر داره. دستشم خالی. اون لحظه نمیخواستم حرفای مامانو باور کنم. همین‌طور هممون گریه می‌کردیم. و وحید با چهره مردونش. اشکاش تو چشاش. بی ارده میریخت. و من هر لحظه بیش‌تر میمردم. مامان و وحید دوباره رفتن خونه خاله. اینبار منو مصطفی باهم بودیم. مدتی گذشت. وقتی صدای ماشین شد فهمیدیم برگشتن. ولی باصدای گریه مامان که وحید داشت آرومش می‌کرد. مامان می‌گفت: دوتاشون مردن. با شنیدن این جمله گریه منو داداشم مصطفی شدت گرفت. اون لحظه دعا می‌کردم این چیزایی که میشنوم اشتباه باشن. مامان و، وحید اومدن تو خونه. وحید سریع با امین تماس گرفت تا حقیقتو بشنوه که خداروشکر گفتن مصطفی زنده اس اما رفته تو کما. هممون تو خونه بی حرکت و ساکت نشسته بودیم و هر کسی تو فکر فرو رفته بود. فکرای عمیق. صدای در شد فهمیدم محمد اومده از پادگان. درو باز کردم تو چهارچوب در ایستاده بود خوشحال از اومدن به خونه. نگاهش کردم و بی هیچ سلامی گفتم: جابر تموم کرده! و اون متعجب گفت چی؟ گفتم فوت شده اونو مصطفی باهم تصادف کردن اما مصطفی تو کماس. محمد اومد تو خونه. جو خونه یجور غیر قابل توصیف بود. باز همون حالت نشستیم. تلویزیونو روشن کردم. هیچ برنامه‌ای نبود. تا خودمونو سرگرم کنیم. محمد آهنگای فلشو آورد. و این آهنگ پلی کرد از امبر عباس گلاب که خیلی غمگینه. بذار از نگاهت همین چند ساعت واسه من بمونه با این چند ساعت چراغای این خونه روشن بمونه حالا که نمیشه تمام تو سهم منو زندگیم شه بذار چند ساعت نگاهم این عشقو با چشمات سهم شه صبورم که باشم نه , طاقت ندارم نبینم تو رو اگه سنگ بارید اگه سیل اومد تو بی من نرو اگه خیلی سخته اگه خیلی دوره اگه حتی دیر همین چند ساعت همین دلخوشی رو تو از من نگیر از این سرنوشتی که بهش دچارم مگه بدترم بود یه مشت خواب بد شد همه رویاهایی که توی سرم بود تو رو اینجوری کم همون آرزو بود که هیچ‌وقت نکردم ببین ترس دوریت با من کاری کرده که راضی به دردم. میگن خوب نیس وقتی کسی فوت می‌شه آهنگ گوش داد. اما من مخالفم و تصحیحش می‌کنم. وقتی کسی فوت می‌شه نباید آهنگ شاد گوش داد. اما هر آهنگی که اون لحظه غمتو خالی می‌کنه و آرومت می‌کنه رو گوش بده و این شد یه آهنگی که هر لحظه میشنوم یاد اون روز میفتم. شب شد. همه رفتن بخوابن. اما میدونم کسی نتونست. خصوصا وحید. 31 تیر 1396 همین ساعات. من رفتم مثه بقیه بخوابم. اما نشد هندزفری زدم و آهنگ یونانی رو گذاشتم. اون آهنگی که حتی معنیشم نمیدونستم ولی جوری بود که قلبمو خالی می‌کرد. آرومم می‌کرد. آهنگAn eisai ena asteri اگه تو یک ستاره‌ای از Nikos vertis نیکوس ورتیس. چشام باز بود. تمام تنم میلرزید. دستام یخ کرده بودن بدون اینکه چهره‌ام گریون باشه اشکام بی اراده سرازیر می‌شد. تمام صورتم خیس. قلبم تند می‌زد و نمیتونستم جلوی لرزش بدنمو بگیرم. سردم شده بود تو دل تابستون رفتم زیر پتو اما فایده‌ای نداشت. شاید بگید دیوونه یا مریض. اما من میگم. وقتی خیلی غم داشتم. و هر کاری می‌کردم آروم نمیشدم. اون شب به بدبختی صبح شد و من این آهنگو تا خود صبح گوش دادم و اشک ریختم. الان دارم گوش میدمش به یاد اون شب. صب شد. عصر شد. شب شد. خاله صدیقه از زاهدان اومده بود. بابا زنگ زد گفت برید سر پلیس راه الان یه آمبولانس رد می‌شه. که جنازه توشه و امین هم همراهش هست. رفتیم و منتظردموندیم. آمبولانس رو دیدیم که با سرعت عبور کرد. وحید راننده بود و پشت آمبولانس می‌روند. وحید رفیقشو تو اون ماشین می‌دید. وحید دنبال جسم یخ زده و بی جون رفیقش می‌رفت. کسی که خودش این مسیر رو رانندگی کرده بود. الان داره با آمبولانس برمیگرده. خدایا اون لحظه تو ماشین یادم نمیره که چقد دیدن آمبولانس از پشت سخت بود. جلوتر ناصر منتظر بود به همراه پسر عمو هاش که از ماشین پیاده شده بود. ناصر داداش جابره که از زاهدان اومده بود جنازه داداششو ببینه. وقتی آمبولانس از کنارش رد شد. یه مردو دیدم که گریه می‌کنه و دنبال آمبولانس میدوه و تهش با تمام ناامیدی وایمیسته. اره اون ناصر پسرخالم بود. که تازه نامزد کرده بود. جابر منتظر عروسی آخرین داداشش بود. رسیدیم بیمارستان شهید مفتح. تمام فک و فامیل تو محوطه بودن فک و فامیلای مامانم خیلین. خیلی. میخواستن جنازه رو انتقال بدن سرد خونه و تمام خاله‌ها دایی‌ها. دخترخاله‌ها و پسرخاله‌ها. داداشیا آبجیا. شوهر خاله‌ها. همه و همه بی اراده بی تاب دیدن جابر. همه آدمایی که اونجا بودن متعجب به ماها نگاه میکردن و معلوم بود میخواستن بدونن این کیه که فوت شده؟ نگبهبان گفت شلوغ نکنید. خلوت کنید برید. وحید بهم گفت برو بشین تو ماشین. منم به حرفش گوش دادم و رفتم. انگار تنها کسی که به حرف اون نگهبان گوش داده بود من بودم. تنها نشستم تو ماشین. هق هق میزدم. زار میزدم. نفس نفس میزدم. نفسم بالا نمیومد. می‌خواستم پیاده بشم و برم پیش بقیه اما گفتم نه. وحید گفته بمونم تو ماشین. مثه یه زندانی تو ماشین بودم که داشت اونجا از حال می‌رفت و به صحنه‌های بیرون نگاه می‌کرد اما هیچ کاری نمیتونست بکنه. چند بار دستمو گذاشتم رو دستگیره که درو باز کنم. ولی نرفتم. چون داداش گفته بود نیای. شاید اگه پیش بقیه بودم. شاید اگه تو بغل مامانم بودم آرومتر بودم. ولی اونجا تو ماشین بدترین حالت ممکن بود. انگار اسیر بودم. تموم شد. همه رفتن سمت ماشیناشون. خونواده سوار ماشین شدن. رفتیم خونه مادر زن جابر همه اونجا جمع بودن. خیلیاشونو نمیشناختم. اونام منو نمیشناختن. دخترخالم محدثه داداش نداره و پسرخاله هاشو مثه داداشش دوس داره. اون لحظه اون مثه دیوونه‌ها گریه می‌کرد. بغض کرده بودم. کنار مامان که داشت آروم گریه می‌کرد نشسته بودم. بغصم ترکید. زدم زیر گریه. تو بغل مامان رفتم. تنها جایی که آرومم می‌کردم. بلند گریه کردم. باز به نفس نفس افتادم. شروع کردم به گفتن چیزایی که فقط مامان میتونست بفهمه چی میگم. از هفته پیش می‌گفتم که جابر اومده بود پیشمون. از تمام خاطراتش. از اینکه هنو بچش 9 ماهشه. از اینکه خیلی سختی کشید. از اینکه همش دوساله ازدواج کرده. از اینکه چقد ماشینشو دوس داشت و هر هفته می‌رفت پیش پدرو مادرش و ماشینشم اونجا میشست. تهش همین ماشین اونو به کشتن داد. همه ساکت شده بودن و به من نگاه میکردن. به خاطر مذهبمون که با فامیلای مامانم فرق می‌کنه رسم و رسوماتمون باهاشون متفاوته اما من قوانینو شکستم و خیلی گریه کردم. تو مذهب ما زیاد گریه کردن یاحتی خودزنی درست نی البته من خودزنی نکردم. یه دختر واسم آبمیوه آورد نمی‌دونم کی بود. لیوانو پس زدم. مامان لیوانو داد دستم. چند قلپ خوردم. انقد گریه کردم تا خوابم برد. شب قبلش نخوابیده بودم سرم رو پاهای مامان بود. همه زن‌ها نشسته بودن. چیزی از خوابم نگذشته بود که با صدای جیغ و گریه سمانه بیدارشدم. خواهر جابر. تازه رسیده بود. و من همش با صدای جیغ و گریه بیدار میشدم. اون شب گذشت جابر دفن شد. دخترش اون لحظه تو بغلم بود. نمیدونست دارن باباشو میبرن واسه دفن. کوچولوی مظلوم. آره جابر پسرخالم بود. شاید اینهمه گریه و اشک واسه بعضیا عجیب باشه اما اون فقط پسرخالم نبود، داداشم بود، درسته همیشه حدو مرزی دارم واسه روبرو شدن با نامحرم حتی اگه پسرخالم باشه. من زیاد پیشش نبودم. هرچی باشه یه حدودی دارم،یه دخترم. اما برخلاف همه اینا جابر مثه داداشم هوامونو داشت. وقتی میومد خونمون دستای خالشو سه بار میبوسید و می‌زد به پیشونیش. روحت شاد. خواهش می‌کنم واسه شادی روحش فاتحه بخونید 21 روز بعد. ادامشو 21 مرداد شب وفات مصطفی زیر همین پست مینویسم
افرادی که مایل هستند با کمپین نقطه صفر مرزی همراه شوند، می‌تواند هدایای خود را به آدرس‌های زیر ارسال کنند. محل جمع‌آوری هدایا: 1 بزرگراه نواب، شمال به جنوب بعد از تونل، داخل لاین کندرو، خیابان محبوب مجاز، کوچه پرستو، دفتر جمعیت طلوع بی‌نشان‌ها از ساعت 9 تا 18 2 بزرگراه شهید محلاتی شرق به غرب، قبل از خروجی امام علی ع شمال، دسترسی محلی، کوچه شهید عبدالمحمدی، مقابل درب جنوبی مسجد جامع قاسم ابن الحسن ع ، سرای مهر طلوع از ساعت 9 تا 21 3 میدان بهمن، ابتدای بزرگراه بعثت، خیابان امامی انتهای خیابان ، خیابان شرفی، سمت چپ خیابان ندایی، مقابل ورزشگاه مرغوبکار، سرای نور طلوع از ساعت 9 تا 21 4 ولنجک، خیابان 15 شرقی، مجتمع آموزشی شهید آبشناسان از ساعت 7 تا 21 تحویل سرایدار 5 خیابان پاسداران، نیستان سوم، خیابان راستوان، میدان احتشامیه، مجتمع آموزشی سارا، دبستان سارا از ساعت 8: 30 تا 13: 6 خیابان ستارخان، خیابان خسرو جنوبی، نبش 27 شرقی، ساختمان مرکزی، مجتمع آموزشی ابوعلی سینا از ساعت 8 تا 15 7 سعادت آباد، میدان بهرود، پارک پرواز، بازارچه بخشش، غرفه طلوع بی‌نشان‌ها از ساعت 16 تا23 8 بالاتر از میدان ولی‌عصر عج ، کوچه دانش کیان، پلاک 19، موسسه دکتر شهبازی از ساعت 9 تا 19. نقطه صفر مرزی جمعیت طلوع بی نشان شماره تلفن:
فردا امیر میره سربازی. سیرجان. مادر خیلی ناراحته؛ براش نگرانم. واای از این حس مادرانه متنفرم ینی اینکه آدم بیش‌تر از خودش یکی دیگه رو دوس داره خب مادرا اینجورین مادر من از همه بدتره تو این مورد؛ حالا هی میشینه میگه واای الان چی میخوره اصن غذا خورده هوا گرمه نمی‌دونم سرده بچه‌ام خسته شده این مادر ما بچه هاش یه کیلومتر ازش فاصله بگیرن باید دستش تو سرش باشه و هی بگه نمی‌دونم بچم چیکار می‌کنه رسید نرسید و و و. مادرا زیادی از خود گذشتن مادر بودن یه زجره برای خودش. هیجکس یه مادرو نمیفهمه به سلامتی همه مادرا. شاید الان ندانی ولی بعدها یک روز خواهی فهمید که او مادر تنها کسیست که واقعا دوستت دارد حتی اگر بدی کنی جتی اگر قلبش را بشکنی تنها اوست که باز هم دوستت دارد. کسی که همیشه تو را می‌خواهد. میدونی؛ مثه خدا.
خیلی وقته آپ نکردم راستش اصلا حسش رو نداشتم چی بگم در واقع چی نگم؟ بد وضعیته دنیای تاریک و داغونیه میدونید هنوزم خوبی هستا فقط من می‌ترسم دیگه نتونم تو اینهمه سیاهی اون نورای خوبی رو ببینم. بارون نمیاد چرا؟ تصویر این مناطق بی آبو زندگیشونو حرفاشونو که می‌بینم و میشنوم دلم آتیش میگیره دیگه کسی وبلاگ هم نمیاد دارم با کی حرف می‌زنم. درون کوچه‌های شهر ما پاییز طولانیست. نمی‌دانم بهاری هست. نمی‌دانم صدایی هست. عجب صبری خدا دارد عجب صبری خدا دارد عجب صبری خدا دارد. این یه قسمت از آهنگ پروستوها از سعید پورسعید بود
بس کن میدونم که توعاشق دعواو وخط ونشونی پیشت نمیام میدونم که نباشم تنهامیمونی نگو قول وقرار که دلیل جدائی روخودت میدونی،میگی عاشقمی آخه عاشق اینجوری من که ندیدم راهی که میری همه خط کشی یاشو خودم کشیدم بروغصه بسازواسه یک نفردیگه که من غریبم، میگی عاشقمی آخه عاشق اینجوری من که ندیدم راهی که میری همه خط کشی یاشو خودم کشیدم بروغصه بسازواسه یک نفردیگه که من غریبم،من وسیاه نکن مگه نمیدونی یه عمریه ذغال فروشم من ومی ترسونی باباگرگمو لباس بره می‌پوشم توخیال می‌کنی که من برده وغلام حلقه بگوشم میگی عاشقمی
آسمان وقت نگاهت گل من مانده‌ام چشم براهت گل من هرکجاهستی وباش گویم که خداپشت وپناهت گل من رفتنت موج غریبی است که دل می‌شکند بی توچه کنم؟ خدایا. دنیات چقدرکوچیک.
والپیپر امراه روزنامه دیواری امراه
گیف‌های امراه در سریال عشق و ماوی
امضاهای بسیار زیبا از امراه در
نوزدهمین حدیث از چهل حدیث حضرت امام خمینی ره در خصوص غیبت، راه‌های ترک این گناه و گناه شنیدن غیبت است. این مبحث با روایتی از امام صادق علیه السلام شروع می‌شود: امام به نقل از رسول خدا ص فرمودند: غیبت در دین مرد مسلمان سریع‌تر از مرض اکله در درونش اثر می‌گذارد و رسول خدا ص فرمود: نشستن در مسجد در انتظار خواندن نماز عبادت به حساب می‌آید، تا زمانی که از او چیزی سر نزند. از آن حضرت سوال شد چه چیز از او سر نزند؟ حضرت فرمود: غیبت از او سر نزند. مرض اکله، دردی است که وقتی در عضوی از اعضای بدن پیدا می‌شود، آن عضو را می‌خورد و نابود می‌کند. منظور حدیث این است که همان‌طور که وقتی مرض اکله در بدن پیدا شود، عضو مبتلا را می‌خورد و نابود می‌سازد، غیبت کردن هم همین تاثیر را نسبت به دین شخص دارد. معنای غیبت فقها تعاریف فراوانی برای غیبت داشته‌اند و معیارهایی در این خصوص ارائه کرده‌اند. شیخ شهید در کتاب کشف الریبه ملاک غیبت را اینگونه معنا کرده است که: هرگاه کسی در غیاب دیگری سخنی نسبت به او بگوید که عرفا و در نزد مردم نقص و عیب به حساب می‌آید و قصد وی از این کار سرزنش و یا برملا کردن نقص او باشد، مرتکب غیبت شده است. همچنین ابوذر می‌گوید: از رسول خدا ص پرسیدم که غیبت چیست؟ حضرت فرمودند: غیبت عبارت است از اینکه نسبت به برادرت چیزی بگویی که او از آن خوشش نمی‌آید. ابوذر پرسید: حتی اگر این صفت و ویژگی در او باشد؟ باز هم غیبت، به حساب می‌آید؟ حضرت فرمود: اگر آن صفت در او باشد، غیبت است؛ والا تهمت به حساب می‌آید. روشن است که منظور برادر در این روایت تنها برادر نسبی نیست، بلکه برادر ایمانی را هم شامل می‌شود. منظور از اکراه نیز چیزی است که عرفا عیب و نقص به حساب می‌آید و قصد مذمت و گفتن نقص هم در روایت مستتر و تلویحا آمده است؛ والا اگر از راه لطف و مرحمت چیزی در خصوص او بگوید، غیبت صورت نگرفته است. اشکال مختلف غیبت نکته قابل توجه اینکه غیبت کردن تنها با لفظ شکل نمی‌گیرد، بلکه در بسیاری از موارد غیبت کردن با حرکات اعضا هم مصداق می‌یابد، چنان که عایشه می‌گوید: زنی نزد ما آمد. چون روی خود برگرداند با دست اشاره کردم که کوتاه قد است. رسول خدا ص فرمودند: غیبت این زن را کردی. از روایات درک می‌شود که افشای آنچه از عیب‌های مومن پوشیده شده است حرام می‌باشد؛ چه شخص راضی باشد و چه راضی نباشد، چه قصد برملا کردن نقص در میان باشد و چه نباشد، اما از ملاحظه مجموع روایات برمی آید که قصد، برملا کردن نقص است که این افشاگری را حرام می‌کند مگر این که اصل مورد از مواردی باشد که اظهار آن حرمت شرعی داشته باشد مثل معصیت که خود معصیت کننده هم نمی‌تواند اظهار کند. حتی اگر مومن نسبت به برملا کردن مسائل پنهان خود راضی باشد و قصد برملا کردن نقص و عیب هم در میان نباشد، غیبت به حساب می‌آید. حرمت غیبت اجماعی است حرمت غیبت اجماعی و بلکه از ضروریات فقه است. مهم ، توجه به پیامدهای آن است که امید است با اندیشیدن در این پیامدها به آن مبتلا نشویم و اگر مبتلا هستیم، به زودی برگردیم که اگر با این صفت از دنیا برویم، رسوایی در قیامت را به دنبال دارد و صورت ملکوتی آن همان است که در سوره مبارکه حجرات آیه 12 آمده است: آیا یکی از شما دوست دارد که گوشت برادر خود را بخورد، در حالی که مردار است. از آن جا که غیبت کننده در دنیا آبروی مردم را دریده است مانند حیوانی که بدن مردم را پاره می‌کند در قیامت صورت ملکوتی این عمل خوردن مردار به او برمی‌گردد. در روایت آمده است که رسول خدا ص مردی را به خاطر ارتکاب زنا سنگسار نمود. یکی از حاضران به رفیقش گفت: این مرد در جایگاه خود مثل سگ کشته شد. سپس رسول خدا ص با آن دو نفر از مرداری عبور کردند. پیامبر ص به آنها فرمود: با دندان‌های خود از این مردار بکنید. آنها گفتند: یا رسول الله؛ آیا از گوشت مردار بخوریم؟ پیامبر ص فرمود: آنچه از برادر خود به شما رسید تعفن آن بیش از این است. عذاب برای غیبت کننده در برخی روایات هم آمده است که در روز قیامت غیبت کننده گوشت خود را می‌خورد. مرحوم شیخ صدوق به سند خود از امام علی ع نقل می‌کند که در ضمن موعظه‌های خود به نوف البکالی فرمود: از غیبت دوری کن، زیرا غیبت نان و خورش سگهای آتش است. ای نوف! دروغگوست کسی که فکر می‌کند حلال زاده است در حالی که گوشت‌های مردم را با غیبت کردن می‌خورد. در روایت دیگری از پیامبر اکرم ص آمده است که: کسی که فرد مسلمانی را غیبت کند، روزه‌اش باطل گردد و وضویش شکسته شود و در قیامت در حالی محشور می‌شود که از دهانش بویی بدتر از مردار به مشام می‌رسد، به طوری که اهل قیامت از بوی او در عذاب خواهند بود. همچنین انس بن مالک به نقل از رسول خدا ص می‌گوید: در شب معراج بر قومی گذر کردم که روی خود را با چنگال خویش خراش می‌دادند. از جبرئیل پرسیدم: این‌ها چه کسانی هستند؟ گفت: این‌ها کسانی هستند که غیبت مردم را می‌کردند و آبروی مردم را می‌بردند. کسی که تلاش می‌کند عیب‌های پوشیده مردم را برملا کند، خداوند او را رسوا خواهد کرد. چنان که امام صادق ع به نقل از رسول خدا ص فرمود: ای کسانی که به زبان اسلام آورده‌اید و ایمان به قلب شما وارد نشده است! مسلمانان را سرزنش نکنید! و عیب‌های پوشیده آنها را جستجو نکنید! زیرا کسی که پوشیده‌های آنها را جستجو کند، خداوند پوشیده هایش را جستجو کند، افتضاح نماید، اگر چه در خانه‌اش باشد. فردی که عیب‌های پوشیده مردم را افشا می‌کند؛ چون مردم ناموس الهی‌اند، هتک حرمت الهی کرده است. پس در این عالم و آن سرا رسوا خواهد شد. در روایتی از امام باقر علیه السلام آمده که رسول خدا ص در معراج از خداوند پرسید: ای پروردگار! حال مومن نزد تو چگونه است؟ فرمود، ای محمد! کسی که دوستی از من را اهانت کند، پس همانا به محاربه با من اقدام کرده است. در روایتی دیگر از امام صادق علیه السلام آمده است که غیبت کردن سبب خروج از ولایت الهی و ورود در ولایت شیطان می‌شود. غیبت حق الناسی است که. غیبت از جمله گناهانی است که علاوه بر جنبه حق اللهی، جنبه حق الناسی هم دارد. رسول خدا ص در ضمن سفارشات خود به ابوذر فرمود: از غیبت کردن بترس که آن از زنا شدیدتر است؛ پرسیدم: ای رسول خدا! به چه علت؟ حضرت فرمود: چون زنا کننده اگر توبه کند، خداوند او را می‌آمرزد، اما غیبت آمرزیده نشود مگر این که صاحبش غیبت شونده را راضی کند. پس چه بسیار افرادی که گرفتار حق الناس شوند و در قیامت شخصی از او راضی نگردد! روایت دیگری در این زمینه از رسول خدا ص گویای تاثیرغیبت در از بین بردن نیکی‌های بنده است. آن حضرت فرمود: آتش در سوزاندن و از بین بردن چیز خشک از غیبت در نابودن کردن نیکی‌های بنده سریع‌تر نیست؛ چنان که در روایتی از رسول خدا ص آمده است که در روز قیامت شخصی در نامه عمل خود نیکی‌های خود را نمی‌بیند. چون از این امر سوال می‌کند به او گفته می‌شود چون غیبت کردی، عمل تو از بین رفت. آسیب‌های اجتماعی غیبت گناه غیبت نه‌تنها موجب فساد در ایمان و اخلاق شخص و رسوایی او در دنیا و آخرت می‌گردد، بلکه مفاسد اجتماعی و بشری را هم به دنبال دارد. از مقاصد بزرگ انبیاء علیهم السلام تشکیل مدینه فاضله و جامعه‌ای نیکوست، و این مهم زمانی به وجود می‌آید که مردم با یکدیگر الفت و محبت داشته باشند، به طوری که افراد همگی به منزله یک شخص باشند و در این صورت چنین طایفه و ملتی بر طوایف و ملت‌های دیگر پیروز خواهند شد، همان‌طور که مسلمین صدراسلام بر اثر همین اتفاق و وحدت بر حکومت‌های بزرگ آن پیروز شدند. بر اساس آنچه گفته شد و روایاتی که در این زمینه وجود دارد، مسلمین مامور و موظفند که با یکدیگر دوستی و مودت ورزند؛ و طبعا آنچه این دوستی را می‌افزاید مطلوب و پسندیده است و هر چه از این دوستی و مودت کم کنند، ناپسند است و واضح است که غیبت کردن موجب کینه و دشمنی و بغض می‌شود و از این رهگذر وحدت اجتماع از بین می‌رود، و این از آسیب‌های اجتماعی غیبت است و لازم است برای پرهیز از این ضرر بزرگ از این عمل زشت دور شوند. راه درمان غیبت برای درمان این بیماری از دو راه علم و عمل باید استفاده نمود. درمان علمی: درمان علمی این گناه آن است که شخص در پیامدهای این گناه بیندیشد و این پیامدها را با آنچه از این گناه عایدش می‌شود، مقایسه کند، از این مقایسه وی تشویق می‌شود که این عمل را ترک کند؛ زیرا او با این گناه از چشم مردم می‌افتد، رسوای دو عالم می‌گردد، بغض و کینه و دشمنی ایجاد می‌کند. هرگاه این پیامدها را با چند لحظه یاوه سرایی و بذله گویی مقایسه کند، پی خواهد برد که با غیبت کردن چه خطای بزرگی مرتکب شده است. ای عزیز! با بندگان خدا که مورد دوستی خداوند هستند، محبت قلبی داشته باش! مبادا با محبوب حق، دشمنی ورزی که خداوند در این صورت ترا از رحمت خود دور می‌سازد. قدری در آثار دنیایی و اخروی غیبت اندیشه کن و در صورت‌های وحشتناک این گناه در قبر و قیامت تأمل نما و به اخبار و احادیثی که در این زمینه وارد شده است دقت کن و میان چند دقیقه بذله گویی و نتایج این گناه مقایسه‌ای به عمل آور. در این صورت از این گناه پرهیز خواهی کرد. وانگهی اگر کسی غیبت دیگری می‌کند به این انگیزه که با او دشمن است، چگونه حاضر می‌شود نیکی هایش را به دشمنش منتقل کند و گناهان دشمن را به نامه عمل خود وارد کند؟ چنان که در روایات به این پیامد غیبت اشاره شده است. درمان عملی: آنست که به هر زحمتی هم که شده، عنان نفس زبان را به دست بگیری تا به مرور زمان به راحتی از غیبت کردن پرهیز نمایی. و سعی کنیم که خوبیهای مردم را ببینیم و به دنبال معایب آنها نباشیم. آورده‌اند که حضرت عیسی ع با عده‌ای از حواریون از جایی عبور می‌کردند که به مردار سگی برخوردند. همراهان گفتند: چه مردار بدبویی! حضرت عیسی ع فرمود: چه دندان‌های سفیدی دارد. آنها نقص مردار را دیدند و حضرت عیسی کمال آن را گوشزد کرد. چقدر خوب است بیش از آنچه به عیب‌های دیگران توجه کنیم به دنبال کشف عیبهای خود باشیم. چنان که رسول خدا ص فرمود: خوشا به حال کسی که مشغول بودن او به عیبش، او را از عیب جویی دیگران باز دارد. گوش دادن به غیبت نیز حرام است همان‌طور که غیبت کردن حرام است، گوش دادن به غیبت هم گناه به حساب آمده و حرام می‌باشد. از برخی روایات استفاده می‌شود که گوش کننده غیبت همانند غیبت کننده است؛ چنان که امام علی ع فرمود: گوش کننده به غیبت، نیزغیبت کننده است. از برخی روایات استفاد می‌شود که رد کردن غیبت واجب است و در روایتی از رسول اکرم ص رد کردن غیبت را باعث دفع شر و بدی از غیبت کننده عنوان نموده‌اند. امام صادق علیه السلام به نقل از رسول خدا فرمود: آگاه باش کسی که بر برادر خود منت بگذارد و غیبتی را که در مجلسی درباره او شنیده است رد کند، خداوند متعال هزار باب از بدی در دنیا و آخرت از او رد می‌کند و اگر با وجود توانمندی از این کار خودداری ورزد، برای او مثل گناه کسی است که هفتاد بار او را غیبت کرده باشد، خواهد بود. روایت دیگری در این زمینه از رسول خدا ص آمده است. آن بزرگوار فرمود: ای علی! کسی که نزد او برادر مسلمانش غیبت شود و بر یاری کردن برادرش دفع غیبت او توانا باشد و او را یاری نکند، خداوند او را در دنیا و آخرت رسوا می‌کند. نکته ظریفی را مرحوم شیخ انصاری در تفسیر این روایات آورده و آن این است که مقصود از یاری رساندن غیبت شونده غیر از نهی از غیبت است؛ بلکه منظور آن است که هرگاه غیبت کننده عیبی دنیایی را مطرح کرد، شخص در جواب بگوید این‌ها که عیب نیست؛ بلکه گناه کردن عیب است؛ و اگر عیبی اخروی مطرح کند، برای یاری کردن برادر دینی‌اش بگوید: بالاخره افراد گاهی مرتکب خطا می‌شوند بهتر است برای او طلب آمرزش شود نه عیب جویی و غیبت. نکته دیگر این که گاه شنونده غیبت با برخی حرکات مشوق غیبت کننده می‌شود، مثلا وقتی غیبتی می‌شود مکرر استغفار کند یا کلامی مثل عجب و. بگوید. این حرکات غیبت کننده را به ادامه کار تشویق می‌کند و طبعا حرمت آن محرز و مسلم است. کلامی از شهید ثانی شهید ثانی کلامی در این زمینه دارد و آن این که از بدترین انواع غیبت، غیبتی است که اهل علم با برخی جمله‌ها مرتکب می‌شوند؛ مثلا وقتی سخن از کسی به میان می‌آید، او می‌گوید: الحمدلله که ما اهل ریا و خودنمایی نیستیم این شخص در حقیقت مرتکب غیبت شده، زیرا به طرف فهمانده است که شخص مورد نظر اهل ریا و خودنمایی است. یا گاهی کسی صفت بدی را به خود نسبت می‌دهد تا دیگری را به این صفت مطرح کند؛ مثلا می‌گوید فلانی آدم خوبی است؛ ولی به دلیل کم تحملی که همه ما به آن مبتلا هستیم، در عبادات سست است. یا بگوید: برای فلان دوست ما فلان حادثه اتفاق افتاد، خداوند او و ما را بیامرزد. او با این کار در حقیقت سرپوشی بر باطن پلید خود قرار داده است. این‌ها نیز از مصادیق غیبت هستند. آنچه گفته شد برخی از پیامدهای غیبت و نیز راه‌های مقابله با آن و مصادیق این گناه بود. به خداوند متعال پناه می‌بریم از نفس اماره و بدی‌هایی که رها کردن عنان زبان ما را به آنها دچار می‌سازد. پی نوشت: ترک کردن غیبت رهایی از دست غیبت چکنیم که غیبت نکنیم
سخنگوی وزارت خارجه، اقدام دولت کانادا در قطع روابط دیپلماتیک با ایران را غیر قابل توضیح دانست و گفت: حتما واکنش مناسبی به این اقدام دولت کانادا توسط دستگاه سیاست خارجی ایران داده خواهد شد. رامین مهمان‌پرست سخنگوی وزارت امور خارجه ایران در گفت‌وگو با خبرنگار سیاسی خارجی خبرگزاری دانشجویان ایران ایسنا خاطرنشان کرد: برگزاری بسیار موفق اجلاس سران کشورهای عضو جنبش عدم تعهد در تهران با وجود فشارهای زیادی که کشورهای غربی به‌ویژه دولت ایالات متحده آمریکا و هم‌چنین کانادا و رژیم صهیونیستی برای عدم حضور هیات‌های خارجی در کشور ما داشته‌اند و یا اصرار می‌کردند که سران کشورها و سازمان‌های بین‌المللی در تهران حضور نیابند باعث عصبانیت این دولت‌ها شده است و نمی‌خواهند قبول کنند در نبرد تمام‌عیار دیپلماتیک شاهد شکست بسیار سنگینی شده‌اند. وی افزود: این کشورها می‌خواستند افکار مردم کشورهای غربی و کشورهای دیگر دنیا را به به سمتی منحرف کنند که ایران کشوری است که در انزوا به سر می‌برد. از پیشرفت‌ها به خاطر تحریم‌ها عقب افتاده است و یا مردم ایران به خاطر تحریم‌های دولت‌های غربی در وضعیت نامناسبی به سر می‌برند. با برگزاری بسیار خوب اجلاس سران در تهران و همیاری قابل تقدیر مردم کشورمان در برگزاری این اجلاس، این کشورها با وضعیت بدی مواجه شده‌اند و خودشان را در افکار عمومی مردم دنیا به‌ویژه کشورهای غربی نمی‌توانند پاسخگو ببیند و توضیحی برای اقدامات اشتباه و غیرحرفه‌ای خود که توسط رسانه‌ها دنبال شد، ندارند. سخنگوی وزارت خارجه ایران تاکید کرد: این‌گونه اقدامات در راستای تحت‌الشعاع قرار دادن پیروزی دیپلماتیک وسیع ایران در اجلاس سران عدم تعهد است. مهمان‌پرست تصریح کرد: دولت فعلی کانادا نشان داده است که دولتی افراط‌گرا و به شدت تحت تاثیر رژیم صهیونیستی است و اقداماتی که دنبال می‌کند در جهت فشار آوردن به ملت ما و ایجاد مشکل برای اتباع ایرانی است. ما قبلا هم شاهد این‌گونه اقدامات غیرقانونی و غیردیپلماتیک کانادا در پیشقدم بودن برای تحریم‌های یکجانبه علیه بانک مرکزی و مسدود کردن حساب‌های اتباع ایرانی و مختل کردن ارایه‌ی خدمات کنسولی به شهروندان ایرانی بوده‌ایم. همه‌ی این اقدامات به منظور ایجاد نارضایتی و فشار به ملت ما است و نشان‌دهنده‌ی این است که دولت افراط‌گرای کنونی کانادا منافع خود را در نظر نمی‌گیرد و به دنبال پیاده کردن سیاست‌هایی است که از طرف آمریکا، انگلیس و رژیم صهیونیستی دیکته می‌شود. سخنگوی دستگاه دیپلماسی کشورمان تاکید کرد: حتما واکنش مناسبی به این اقدام خواهیم داشت و طی بیانیه‌ای در اولین فرصت دیدگاه‌های خود را اعلام می‌کنیم. مهمان‌پرست در عین حال درباره‌ی انجام این اقدام از سوی کانادا گفت: بیشترین ژست مخالفت‌های سیاسی و اعمال تحریم‌های اقتصادی به صورت یکجانبه از طرف کشورهایی انجام می‌شود که کمترین رابطه‌ی اقتصادی و تجاری را با آنها داریم. از این اقدامات تلاش می‌کنند بهره‌برداری سیاسی کنند، نه این‌که در عمل فشاری را برای متوقف کردن فعالیت‌های ملت بزرگ ما ایجاد کنند. وی در پایان تاکید کرد: ملت ما وقتی مشاهده می‌کند اقدامات غیرمنطقی و غیرعاقلانه‌ای از سوی برخی کشورها دنبال می‌شود و دشمنان آنها چنین اقداماتی را دنبال می‌کنند مطمئن می‌شوند که راهی که در پیش گرفته‌اند مصمم‌تر ادامه دهند.
ردیف امام علی النقی علیه السلام دانلود کتاب مؤلف چهل داستان و چهل حدیث زندگانی امام هادی علیه السلام عبدالله صالحی سیره پیشوایان داستان زندگی امام دهم مهدی پیشوایی فعالیت‌های علمی و فرهنگی مرکز تحقیقاتی سپاه پاسداران اخلاق و سیره عملی مرکز تحقیقاتی سپاه پاسداران چهل حدیث منتخب از علی بن محمد الهادی علیه السلام فعالیت‌های علمی و فرهنگی
هو الطیف گاهی خداوند در طول زندگی روزیهایی را به انسان عطا می‌فرمایند ، که بعدها وقتی بر می‌گردیم و از آنها یاد می‌کنیم ، خودمون رو لایق این همه نعمت خداوند نمی‌بینیم. وقتی که نوجوان بودم همیشه فکر می‌کردم که اگر پدرم به مردم کشورم ادای دین نکرده بود و خاکهای جبهه رو لمس نکرده بود ، چطور بعدها می‌تونستم توجیه بیاورم و اورا ببخشم. همیشه خوشحال بودم و سربلند از اینکه در بدن پدرم نشانی از آن روزهاست تا شرمنده حضرت زهرا س نباشیم. و یکی دیگه از چیزهایی که هروقت فکر می‌کنم توی زندگیم چه جوری به دست آوردم و اون رو چیزی جز لطف خدا نمی‌بینم ، عشق به شهدا و توی مقاطعی از زندگی خدمتگزاری به اونها است. خدا رو شکر می‌کنم که در خانواده‌ای هستم که این مسائل براشون اهمیت داره. اگر خدائی نکرده در خانواده‌ای رشد می‌کردم که اینطور نبودن آیا واقعا یاد شهدا با پوست و گوشت و خونم آمیخته می‌شد؟ و یا اینکه در خانواده‌ای بزرگ می‌شدم که حاصل تربیتشون این می‌شد که بعدها به شهدا می‌گفتند یه مشت جوون که خودکشی کردن ، چه کار می‌کردم. حالا که به این سن رسیدم و به جهت نوع کارم با بچه‌های چند نسل بعد از خودم در ارتباطم ، جای خالی شهدا رو در زندگی خیلی از اونها احساس می‌کنم. انگار هر چی زمان جلوتر می‌ره یاد و خاطره شهدا کم‌تر می‌شه. بچه‌های این نسل فقط می‌دونن که یه روزی جنگ شده و یه عده هم دفاع کردند. دیگه هیچ کدومشون نمی‌پرسند که به سر اون رزمنده‌ها چی گذشته. یادمه اون موقع‌ها که 10 12 ساله بودم ، نصف کتاب‌های غیر درسی که مطالعه می‌کردم در مورد شهدا بود. اما حالا چی؟ چقدر در این زمینه کار فرهنگی کردیم؟ ما دوران کودکی‌مان را در جنگ گذراندیم. اما چرا نسلی که اصلا جنگ را ندیده‌اند هیچ عشق و علاقه‌ای به دانستن اتفاقات آن روزها ندارند؟ و چرا نمی‌خواهند بدانند امروز در امنیتی هستند که داشتن آن را مدیون همان شهدا و رزمندگان هستند. متاسفانه گاهی وقتی تلویزیون را می‌بینم صحنه‌هایی رو می‌بینم که در اون خیلی‌ها رو از نام شهید و خانواده شهید و جانباز فراری می‌دهند. درست است که بعضی مسائل حاشیه‌ای از واقعیت‌های این زمان است ، اما ما چقدر اصل را نشان داده‌ایم و چقدر فداکاری‌ها را به تصویر و قلم کشیده‌ایم که حالا به سواستفاه‌ها چسبیده‌ایم؟ پناه بر خدا چگونه می‌توانیم پاسخگو باشیم؟ این دغدغه باعث شد تا خاطراتی را که با خانواده‌های شهدا گذرانده‌ام ، را در اختیار عموم قرار دهم تا هم برای خودم یاد آوری بشه و فراموش نکنم که خداوند چه نعمت بزرگ به بنده عطا کرده و هم نسل جدیدتر آشنایی مختصری پیدا کنند با علایق درونی و نعمت‌های الهی ما در دوران نوجوانیمان.
امام مهدی عج نوید بخش پیروزی حق بر باطل اندیشة پیروزی نهایی نیروی حق و عدالت بر باطل و ستم و برپایی تمام ارزش‌های انسانی به دست مبارک مهدی اندیشه‌ای است که همه گروه‌های مسلمان‌، آن را باور دارند؛ زیرا ریشه در قرآن کریم دارد؛ اما چرا نام مهدی در قرآن نیامده است؟ آیا اگر نام او می‌آمد، باور مردم به او عمیق‌تر نمی‌شد؟ برای پاسخ به این سؤال، روش‌های قرآن مجید را در معرفی انسان‌های خوب و وارسته بیان می‌کنیم. قرآن برای شناساندن این افراد، از سه راه استفاده کرده است: راه اول. معرفی با اسم: نخستین راه شناساندن، آوردن اسم شخصیت مورد نظر است؛ مانند: و ما محمد الا رسول 1 یا واذکر فی الکتاب مریم 2 راه دوم. معرفی با عدد: شیوه دوم، بیان تعداد افراد خاص است. قرآن نقبای بنی اسرائیل را با عدد می‌شناساند؛ مانند: و بعثنا منهم اثنی عشر نقیبا 3 راه سوم: معرفی با ویژگی و صفت: شناساندن با ویژگی‌های فرد، بهترین راه معرفی است، زیرا راه را بر سودجویان می‌بندد. نام جعلی درست کردن آسان است؛ ولی ویژگی‌های هر فرد، مخصوص او است. همچنین قران، از افرادی نام می‌برد که با آن که پیامبر صل الله علیه و آله و سلم را کاملا با نام می‌شناختند؛ ولی باز او را انکار می‌کردند. قرآن کریم، اهل‌بیت را در آیه‌های تطهیر، مباهله، ولایت 4 و. با این روش معرفی کرده است. امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف نیز در قرآن با این روش شناسانده شده است. اینک بررسی چند آیه از آیات مهدویت: آیه اول: آیا می‌توان زنده بودن امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف را از قرآن استفاده کرد؟ برخی آیه‌های قرآن کریم، وجود امام و حجت را بر روی زمین می‌رسانند. یکی از این آیات ، آیه چهارم سورة قدر است: تنزل الملائکه و الروح فیها باذن ربهم من کل امر در شب قدر فرشتگان و روح با اجازه پروردگارشان برای هر امری فرود می‌آیند. فعل تنزل مضارع است و استمرار و تداوم را می‌رساند؛ پس هر سال، شب قدر دارد. در شب قدر، فرشتگان و روح نازل می‌شوند. از طرفی هر انسان، توانایی پذیرش فرشتگان به ویژه روح که برتر از فرشتگان است را ندارد و باید انسانی در مرتبه پیامبر گرامی اسلام صل الله علیه و آله و سلم باشد تا این قابلیت را دارا باشد. اما هم اکنون در شب قدر، فرشتگان و روح بر چه کسی نازل می‌شوند؟ امیرمؤمنان علی علیه السلام فرمود: شب قدر، در هر سال است و امر سال در آن شب نازل می‌شود. برای این امر، والیانی پس از رسول خدا وجود دارد. ابن عباس پرسید: اینان چه کسانی هستند؟ فرمود: من و یازده نفر از نسل و فرزندان من. آیه دوم: اگر بخواهیم ویژگی‌های عصر ظهور مهدی امت را به بهترین شکل بیان کنیم، آیه‌ای بهتر از آیة 55 سوره نور نمی‌یابیم. در این آیه، خداوند به مؤمنان صالح وعده می‌دهد و وعده او حق و یقینی است. 6 اما این وعده چیست؟ بهتر است آیه را بخوانیم و وعده‌های الهی را در آن ببینیم. وعد الله الذین آمنوا منکم و عملوا الصالحات لیستخلفنهم فی الارض کما استخلف الذین من قبلهم و لیمکنن لهم دینهم الذی ارتضی لهم و لیبدلنهم من بعد خوفهم أمنا یعبدونی لا یشرکون بی شیئا خداوند، به مؤمنان درستکار شما وعده داده است آنان را در زمین جانشین می‌کند؛ همچنان که گروهی از پیشینیان را جانشین کرده و دینی که برایشان می‌پسندد، بگستراند و بعد از بیمناکیشان به آنان امنیت می‌بخشد که آن زمان، من را می‌پرستند و چیزی را شریکم قرار نمی‌دهند. وعده‌های خداوند به مؤمنان صالح 1 تمام زمین را در اختیارشان می‌گذارد؛ همانند حکومت‌های صالحان گذشته؛ چون نوح و داود و سلیمان. 2 دین آنان را در تمام زمین برتری و گسترش می‌دهد؛ دینی که خداوند برای انسان‌ها پسندیده است؛ یعنی اسلام همراه با ولایت اهل‌بیت علیهم السلام که جریان غدیر و آیه‌های مربوط به آن ، آن را می‌رساند. 3 امنیت و آرامش را جایگزین ترس و وحشت مؤمنان درستکار قرار می‌دهد. البته امنیت کامل، زمانی حاصل می‌شود که سراسر زمین در اختیار مؤمنان با تقوا باشد و دشمن قابل توجهی مقابل آنان نباشد. 4 نتیجه این حکومت، از میان رفتن جلوه‌های شرک و نفاق و پرستش خدای یکتا است. در پرتو آن، برکت از آسمان و زمین آشکار می‌شود و همگان در رفاه و آسایش قرار می‌گیرند. رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم در ذیل این آیه فرمود: وقتی قائم ما قیام کند، زمین را پر از عدل و داد می‌کند، پس از آن که لبریز از ظلم و ستم شده باشد و فرمود: خوشا به حال صبرپیشگان در پنهانی او و خوشا به حال یاری‌کنندگانش در قیام او. نکته مهم، این که وعدة خدا، حق و تخلف ناپذیر است؛ ولی جهانی‌شدن آیین الهی تا کنون اتفاق نیفتاده است؛ به همین سبب مفسر بزرگ قران، مرحوم طبرسی رحمه الله در تفسیر این آیه می‌گوید: چون گسترش دین در سراسر زمین و جهانگیر شدن آیین، از گذشته تا کنون پدیدار نشده است، به یقین، این امر در آینده اتفاق خواهد افتاد؛ زیرا جهانی شدن دین اسلام، وعده‌ای الهی است و وعدة خدا، تخلف‌پذیر نیست. امام سجاد علیه السلام پس از تلاوت آیه فوق فرمود: به خدا سوگند! اینان شیعیان ما هستند. خداوند به دست مردی از ما، این کار را در حق آنان خواهد کرد و آن مرد، مهدی این امت است و او همان کسی است که پیامبر صل الله علیه و آله و سلم دربارة او فرموده است: اگر از عمر دنیا جز یک روز نمانده باشد، خداوند آن روز را چنان طولانی کند تا مردی از خاندان من حاکم جهان گردد. نام او هم نام من است. او زمین را از عدل و داد پر خواهد کرد همان‌گونه که از ظلم و ستم لبریز شده باشد. در پایان، یاداور می‌شویم، اهل سنت نیز روایاتی آورده‌اند که آیاتی از قرآن را درباره حضرت مهدی عج و حکومت جهانی آن حضرت می‌داند؛ برای نمونه فخر رازی در ذیل آیه‌3 سوره بقره، از مصادیق غیب، مهدی آل محمد عج را می‌داند که باید به آن ایمان داشت. پی‌نوشت‌ها: آل عمران: مریم: مائده: احزاب: آل عمران: مائده: اصول کافی، ج1،ص 532، ح11. در بیش از بیست آیه قران، حق بودن وعده‌های خداوند و تخلف ناپذیر بودنشان بیان شده است. بحارالانوار، ج 36، ص 304، باب 41، ح 144. مجمع البیان، ج7، ص152. همان. تفسیر فخر رازی.
رئیس نمایشگاه قرآن در همایش تجلیل از مدیران موسسات قرانی گفت: نمایشگاه بین‌المللی قرآن با هدف توسعه فرهنگی برپا می‌شود زیرا حضور کلام الله مجید باید در ذهن و قلب جاری باشد. به گزارش خبرگزاری مهر، دومین همایش تجلیل از مدیران، مربیان و قرآن آموزان موسسات قرانی استان تهران با حضور حجت الاسلام حمید محمدی، رئیس نمایشگاه قران، احسان قاضی زاده، مدیر کل مطبوعات داخلی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و مرتضی تمدن، استاندار تهران یکشنبه، 15 مرداد، در سالن اصلی شبستان برگزار شد. حجت الاسلام محمدی رئیس نمایشگاه قرآن در این مراسم گفت: قرآن و اهل‌بیت ع در کنار یکدیگر معنا پیدا می‌کنند و از یکدیگر جدا نیستند. ما به عنوان جریان‌های اصلی اهل‌بیت وظیفه داریم از این کتاب مقدس نگهداری کنیم و آن را در سطح گسترده تری ترویج کنیم. وی افزود: ماه مبارک رمضان متعالی ترین ماه خدا است و 14 ویژگی ممتاز دارد که از بین این ویژگی‌ها می‌توان به نزول تمامی کتاب‌های آسمانی اشاره کرد. در ماه رمضان ارزش اعمال چندین برابر می‌شود و تا جایی شب‌های قدر در این ماه اهمیت دارد که امام صادق ع فرموده‌اند شب‌های قدر آغاز سال جدید و پایان سال گذشته است. رئیس نمایشگاه قرآن درباره اهداف برگزاری این نمایشگاه نیز بیان کرد: نمایشگاه قرآن با هدف توسعه فرهنگی برپا می‌شود زیرا حضور کلام الله مجید باید در ذهن و قلب جاری باشد و حضور معنوی و عمیق در افکار نسبت به حفظ قرآن از اهمیت بالاتری برخوردار است. وی اظهار کرد: بر خلاف نظرات مردم که بر این باورند تهران از امکانات بیش‌تری برای ترویج قرآن برخوردار است، باید بگویم استان تهران یکی از مظلوم ترین استان‌ها در این زمینه محسوب می‌شود. فعالان قرانی در تهران نسبت به سایر استان‌ها محدود هستند زیرا دشمن بیشترین آسیب‌ها را برای رسیدن به مقاصد خود به پایتخت کشور ما وارد می‌کند. حجت الاسلام محمدی تاکید کرد: ما باید بستر رشد همه‌جانبه قرآن را در استان تهران فراهم کنیم زیرا آینده کشور به شهر تهران وابسته است و فعالیت‌های قرانی که در پایتخت انجام می‌گیرد چندین برابر ارزشمند تر از فعالیت قرانی در استان‌های دیگر است. در ادامه مراسم از مدیران و مربیان و قرآن آموزان موسسات قرانی تقدیر شد: در بخش مدیران: معصومه ماهری مدیر مؤسسه قرآن و عترت حوزه علمیه حضرت زهرا س ، فاطمه روحانی، مدیر موسسه قرآن و عترت امام سجاد ع تجلیل شد. در بخش مربیان نیز معصومه اسدیان، مربی مؤسسه قرآن و عترت نرگس، فاطمه شرمحمدی، مربی مؤسسه قرآن و عترت صدره المنتهی، مورد تقدیر قرار گرفتند. همچنین در بخش قرائت آموزان از صدیقه فهیمی، مریم مختاری، اکرم مجیدیان، محمد سعید میرکار تقدیر به عمل آمد. بیستمین نمایشگاه بین‌المللی قرآن کریم 25 تیر ماه با شعار قران، فرهنگ بیداری در مصلای بزرگ تهران حضرت امام خمینی ره آغاز به کار کرده است و تا 24 مرداد ادامه دارد.
زنانی که به محضر امام زمان می‌شتابند آنهایند که در آن ایام می‌زیسته‌اند و همانند دیگر یاران امام علیه السلام به هنگام ظهور در حرم امن الهی به خدمت امام علیه السلام می‌رسند. در این باره دو روایت وجود دارد: روایت اول: ام سلمه ضمن حدیثی درباره علایم ظهور، از پیامبر روایت کرده است که فرمود: یعوذ عائذ من الحرم فیجتمع الناس الیه کالطیر الوارده المتفرقه حتی یجتمع الیه ثلاث مأة واربعة عشر رجلا فیه نسوة فیظهر علی کل جبار و ابن جبار. یعنی: در آن هنگام پناهنده‌ای به حرم امن الهی پناه می‌آورد و مردم همانند کبوترانی که از چهار سمت به یک سو هجوم می‌برند به سوی او جمع می‌شوند تا اینکه در نزد آن حضرت سیصد و چهارده نفر گرد آمده که برخی از آنان زن می‌باشند که بر هر جبار و جبار زاده‌ای پیروز می‌شود. روایت دوم: جابربن یزید جعفی، ضمن حدیث مفصلی از امام باقر علیه السلام در بیان برخی نشانه‌های ظهور نقل کرده که: و یجیی‌ء والله ثلاث مأة و بضعة عشر رجلا فیهم خمسون امراة یجتمعون بمکة علی غیر میعاد قزعا کقزع الحزیف یتبع بعضهم و هی الایة التی قال الله اینما تکونوا یأت بکم الله جمیعا ان الله علی کل شی‌ء قدیر. به خدا سوگند، سیصد و سیزده نفر می‌آیند که پنجاه نفر از این عده زن هستند که بدون هیچ قرار قبلی در مکه کنار یکدیگر جمع خواهند شد. این است معنای آیه شریفه: هر جا باشید خداوند همه شما را حاضر می‌کند. زیرا او بر هر کاری توانا است.
اگر میانگین عمر انسان‌ها رو 80 درنظر بگیریم، میانگین عمر جن‌ها 10 ساله اما مثل انسان‌ها ممکنه از میانگین بیش‌تر یا کم‌تر هم زندگی کنند. فکر می‌کنید موجوداتی که تا الان مثلا 500 600 سال زندگی کردن حتما پیر و فرسوده هستن، نه؟ اما اینطور نیست. نکته جالبی که در مورد عمر جن‌ها وجود داره، روند رشد جسمی شونه. جن‌ها از نظر فیزیکی بسیار کند رشد می‌کنند. جسمشون تقریبا 11 برابر کندتر از انسان رشد می‌کنه. یعنی اونا 11 برابر دیرتر از ما پیر می‌شن. یه مثال می‌زنم. فرض کنید همین امروز یه نوزاد انسان و یه نوزاد جن همزمان به دنیا اومده باشند. یه بچه مدرسه‌ای کلاس پنجم دبستان در نظرتون میاد. درسته؟ حالا نوزاد جن چی؟ اون بعد از 11 سال تازه اندازه‌ی یه بچه‌ی یکساله شده. برعکس این جریان ، جن‌ها از نظر رشد عقلی و احساسی خیلی خیلی سریع‌تر از انسان هستند. یعنی یک جن هر روزی که از عمرش می‌گذره به اندازه‌ی 5 6 سال آگاهی و شعورش بیش‌تر می‌شه. طوری که نوزاد جن 3 هفته بعد از تولدش تمام آگاهی‌هایی که یه انسان عادی در طول زندگیش می‌تونه بدست بیاره، در ذهنش داره. البته مقیاس‌ها و اعدادی که من استفاده کردم، تقریبی بودند و یه چیز حدودی گفتم که بتونید تصور کنید وگرنه محاسبات دقیق نیست. 11 سال دیگه اون نوزاد انسان چه شکلی می‌شه؟
وفاداران به انقلاب هتک حرمت به ساحت مقدس امام ره را محکوم کنند خبرگزاری فارس: یکی از مراجع تقلید با تاکید بر اینکه تمام وفاداران به انقلاب باید هتک حرمت به ساحت مقدس امام خمینی ره را محکوم کنند، گفت: هتک حرمت نسبت به ساحت مقدمس امام ره ، اهانت به تمام ارزش‌های انقلاب و اهانت به تمام ملت ایران است. به گزارش خبرگزاری فارس از قم، آیت‌الله‌العظمی ناصر مکارم شیرازی صبح امروز در آغاز درس خارج خود در مسجد اعظم قم ضمن محکوم کردن هتک حرمت به ساحت مقدس بنیانگذار انقلاب اسلامی ره گفت: سرچشمه اهانت به ساحت مقدس امام راحل ممکن است سه عامل باشد، عامل نخست اینکه فرد نادانی از روی جهل و نادانی اقدام به این کارکرده باشد. وی افزود: عامل دوم اینکه ممکن است از این فراتر باشد و شخصی مغرض و ضد انقلاب اقدام به این کارکرده باشد و احتمال سوم اینکه احتمال دارد یک عامل نفوذی و مامور بیگانه برای ایجاد اختلاف در میان صفوف مردم دست به چنین کاری زده باشد. این مرجع تقلید در ادامه تصریح کرد: به هر حال هتک حرمت نسبت به ساحت مقدمس امام راحل قدس ، هتک و اهانت به تمام ارزش‌های انقلاب، اهانت به خون شهدای انقلاب و شهدای جنگ تحمیلی و اهانت به تمام ملت ایران است. وی با تاکید بر اینکه تمام وفاداران به انقلاب باید این جریان را محکوم کنند، خاطرنشان کرد: اجازه ندهیم سدها یکی پس از دیگری شکسته شود و قداست‌ها از بین برود و نسبت به انقلاب و نظام سستی و وهنی حاصل شود. آیت‌الله مکارم شیرازی در بخش دیگری از سخنان خود با بیان اینکه امروز برابر با دو مناسبت از ایام ولایت است، اظهار داشت: امروز روز مباهله و همچنین روز بخشیدن انگشتر توسط امیرالمومنین به سائل در هنگام نماز و فردا نیز مصادف با نزول آیه هل اعطا است. وی با اشاره به قرار گرفتن این سه مناسبت پس از واقعه غدیر گفت: گویا خداوند می‌خواهد آن واقعه غدیر را با این سه واقعه برای همه روشن‌تر سازد.
رمضان اسمی از اسماء الهی می‌باشد و نباید آن را به تنهایی ذکر کرد مثلا بگوییم رمضان آمد یا رفت، بلکه باید گفت ماه رمضان آمد، یعنی ماه را باید به اسم اضافه نمود. در این زمینه هشام بن سالم از حضرت امام محمد باقر علیه السلام نقل روایت می‌نماید و می‌گوید: ما هشت نفر از رجال در محضر حضرت ابی جعفر امام باقر علیه السلام بودیم، پس سخن از رمضان به میان آوردیم. امام علیه السلام فرمود: نگویید این است رمضان و نگویید رمضان رفت و یا آمد، زیرا رمضان نامی از اسماء الله است که نمی‌رود و نمی‌آید که شی ء زائل و نابود شدنی می‌رود و می‌آید، بلکه بگویید ماه رمضان، پس ماه را اضافه کنید در تلفظ به اسم، که اسم، اسم الله می‌باشد، و ماه رمضان ماهی است که قرآن در او نازل شده است و خداوند آن را مثل و عید قرار داده است همچنانکه پروردگار بزرگ، عیسی بن مریم سلام الله علیه را برای بنی اسرائیل مثل قرار داده است، و از حضرت علی بن ابی طالب علیه السلام روایت شده که حضرت فرمود: شما به راستی نمی‌دانید که رمضان چیست و چه فضائلی در او نهفته است!
پیشگویی غیبت نخستین کسی که به غیبت امام زمان علیه السلام اشاره کرده، رسول گرامی اسلام، سپس امیر المؤمنین و سایر ائمه علیه السلام بودند. آنان غیبت او را پیش‌بینی کرده و سر زبان‌ها انداخته‌اند. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: سوگند به خدایی که مرا برای بشارت برانگیخت، قائم فرزندان من بر طبق عهدی که به او می‌رسد، غایب می‌شود. هرکس زمان غیبت را درک کرد، باید دینش را نگهداری کند وشیطان را از طریق شک به خود راه ندهد. امیر المؤمنین علیه السلام فرمود: آگاه باشید که آن جناب به طوری غایب می شود که شخص نادان خواهد گفت: خدا به آل محمد احتیاجی ندارد. مسلمانان به دلیل همین احادیث، غیبت را برای امام مهدی علیه السلام ضروری واز جمله خصایص آن حضرت می‌دانستند. لذا بعضی‌ها که از مهدویت سوء استفاده کرده و خود را مهدی موعود معرفی می‌کردند، مقید بودند که تا حدی ویژگی غیبت را نیز برای خود ثابت کنند سید حمیری می‌گوید: من درباره محمد حنفیه غلو کرده و عقیده داشتم که غایب است. تا مدتی به این عقیده غلط بودم تا این که خداوند بر من منت نهاد وبه وسیله امام صادق علیه السلام هدایت شدم، واز این عقیده برگشته وتوبه کردم. به هر حال، مسأله غیبت آن چنان بین شیعیان شایع بود که مؤلفان بسیاری درباره آن کتاب‌ها نوشته‌اند. و اما کسانی که قبل از ولادت امام زمان علیه السلام درباره غیبت کتاب‌هایی نوشته‌اند عبارتند از: فضل بن شاذان نیشابوری کتاب اثبات الغیبة ابو الحسن طائی جرمی الغیبة، حسن بن علی بن ابو حمزه بطائنی الغیبة، ابو الحسن علی بن عمر اعرج لغیبة، ابوعلی حسن بن محمد بن سماعة الغیب، ابوالفضل عباس بن هاشم ناشری الغیبة، ابوالحسن علی بن محمد بن علی سواق الغیبة، ابو اسحاق ابراهیم بن صالح انماطی الغیبة، عبدالله بن جعفر حمیری الغیبة والحیرة والغیبة ومسائله، الفترة والغیبة، علی بن حسن بن علی بن فضال، الغیبة والملاحم، حافظ نعیم بن مادالفتن والملاحم، ابراهیم بن اسحاق احمری، الغیبة و 4 بنابراین، موضوع غیبت حضرت مهدی علیه السلام امر جدید وناشناخته‌ای نبوده است تا برخی شیعیان از قبیل عثمان بن سعید برای حفظ موقعیت خویش آن را اختراع کرده باشنداما ویژ گی‌ها وممیزات دو غیبت: زمان غیبت صغری محدود بود هفتاد سال به خلاف غیبت کبری که غیر از خدا کسی از مدت آن اطلاع ندارد. در دوران غیبت صغری، استتار و احتجاب امام علیه السلام همه‌جانبه وعمومی نبود، بلکه کسانی مانند نواب خاص وبرخی از وکلای دیگر، می‌توانستند با امام در تماس باشند و سؤالات و نامه‌های مردم را خدمت امام ببرند وپاسخ امام را به مردم برسانند، ولی در غیبت کبری، امام از انتظار مردم پنهان است وباب مکاتبات ومراسلات بسته است. البته این معنایش این نیست که امکان ندارد دیده شود، بلکه ممکن است حضرت را بعضی از افراد کما این که با سندهای معتبر هم نقل شده ببینند. در غیبت صغری، حضرت چهار نماینده داشت که آنان اقامتگاه حضرت را می‌دانستند، ولی در غیبت کبری چنین نیست. در غیبت صغری ممکن بود کسی او را ببیند وبشناسد ولی در غیبت کبری کسی او را نمی‌بیند، واگر هم ببیند او را نمی‌شناسد. باید توجه داشت که پیشوایان دین، با بیان روایات درباره غیبت، نظرشان این بودکه هرگونه شک وتردید را از دل شیعیان برطرف سازند و آنان را برای غیبت طولانی امام خود آماده نمایند تا با غیبت امام انس بگیرند وبا وظایف خود در دوران غیبت آشنا شوند واز روی دلایل قطعی، به وجود غیبت امام خود ایمان راسخ و استوار پیدا کنند. پی نوشتها: سیمای آفتاب، ص84. ثبات الهدی ج6، ص 386. همان ص 393.
اسم من سعید است. 12 ساله هستم و حدود یک سال و هشت ماه به سرطان مبتلا بودم و دکترها جوابم کرده بودند. 15 روز قبل، شب چهارشنبه که به مسجد جمکران آمدم در خواب دیدم که نوری از پشت دیوار به طرف من می‌آید. ابتدا ترسیدم، اما بعد خودم را کنترل کردم. آن نور آمد و با بدن من تماس پیدا کرد و رفت. نور آن قدر زیاد بود که نتوانستم آن را کامل ببینم. بیدار شدم و دوباره خوابیدم. صبح که از خواب بیدار شدم، دیدم که می‌توانم بدون عصا راه بروم و متوجه شدم که حالم خیلی خوب است. تا شب جمعه در مسجد ماندیم. آن شب مادرم بالای سرم نشسته بود و قرآن می‌خواند. احساس کردم کسی بالای سر من آمد و جملاتی را فرمود که فهمیدم باید یک کاری را انجام دهم. سه مرتبه هم جملات را تکرار کرد. به مادرم گفتم: مادر! شما به من چیزی گفتی؟ گفت: نه! گفتم: پس چه کسی با من حرف زد؟ گفت: نمی‌دانم. هر چه سعی کردم تا آن جملات را به یاد بیاورم، متأسفانه نشد و تا الان هم یادم نیامده است. اهل زاهدان هستم. از منطقه سنی نشین ایران به مسجد مقدس جمکران آمده‌ام تا مولایم مرا شفا دهد. دوست دارم زنده باشم. دوست دارم درس بخوانم. من کلاس پنجم ابتدایی هستم و در مدرسه محمد علی فایق درس می‌خوانم. یک غده سرطانی در قسمت شانه، لگن و شکمم بود که روز به روز مرا ضعیف تر می‌کرد; نمی‌توانستم قدم از قدم بردارم. دکترها از درمان من مأیوس شده بودند; بعضی از دکترها هم به مادرم گفتند که باید پای مرا قطع کنند. از سه ماه قبل که برای نمونه برداری مرا عمل کردند، نتوانستم از خانه بیرون بیایم. توی رختخواب افتاده بودم و توانایی راه رفتن نداشتم. وقتی از همه جا و همه کس مأیوس شدیم، مادرم مرا به جمکران آورد. او مطمئن بود که آقا امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف به ما جواب رد نمی‌دهد چون او پسر فاطمه علیها السلام است و او گداهای در خانه خود را دست خالی رد نمی‌کرد. بله! مادرم مطمئن بود که مریضی من در قم خوب می‌شود. الان هم که همه بیماری‌ام بر طرف شده است و امام زمان علیه السلام شفایم داده است، احساس واقعا خوبی دارم. وقتی به دکترها مراجعه کردم، باور نکردند که بیماری من بهبود یافته باشد. یکی از دکترها به مادرم گفت که مرا پیش کدام دکتر برده است؟ مادرم گفت: ما دکتر دیگری داریم. پسرم را در قم به مسجد جمکران بردم و امام زمان علیه السلام او را شفا داد. پزشک‌ها گفتند که حتما به قم و به جمکران خواهند آمد. مادر نوجوان سرطانی شفا یافته می‌گوید: ببخشید! من از یک جهت ناراحت و از یک جهت خوشحال هستم و لذا نمی‌توانم درست صحبت کنم. ناراحتی من این است که مجبورم از این جا بروم و خوشحالیم از آن جهت است که فرزندم شفا پیدا کرده است. پسرم یک سال و هشت ماه مریض بود. یک سال با درد ساخت و سوخت اما چیزی به من نگفت تا ناراحتی‌اش خیلی شدید شد و دردش را اظهار کرد. او را پیش دکترهای زاهدان بردم. گفتند که باید این بچه را به تهران ببرید. او را به تهران آوردم و نمونه برداری کردند و گفتند: غده سرطانی است. من بی اختیار شده و به سر و صورتم می‌زدم. از آن روز به بعد که مرض او را فهمیدم، خواب راحت نداشتم و نمی‌دانم شب‌های طولانی را چطور می‌گذراندم. خواب به چشمان من نمی‌آمد. آنچه بلد بودم این بود که اول به نام خدا درود می‌فرستادم و الله اکبر و لا اله الا الله می‌گفتم. چندین دوره تسبیح لا اله الا الله گفتم. بعد! به نام محمد صلی الله علیه و آله و سلم و بعد به نام حضرت مهدی علیه السلام و بقیه انبیای الهی صلوات فرستادم; وقتی خواب به چشمم نمی‌آمد، نمی‌خواستم بیکار باشم. مادر! دکترها چه گفتند؟ آنها می‌گفتند: الان که بچه را از بین بردی برای ما آوردی؟ بیماری پسرت سرطان است و علاجی ندارد. گفتم: تقصیر من نیست. پسرم چیزی به من نگفت. به پسرم گفتند: چرا چیزی نمی‌گفتی؟ گفت: من نمی‌دانستم که سرطان است. به هر حال دکترها عصبانی شدند. چهار دکتر ما را جواب کردند. به بعضی از دکترها التماس کردم که گفتند: شیمی درمانی می‌کنیم تا چه پیش آید. چند جلسه شیمی درمانی کردند و هنوز او را زیر برق نگذاشته بودند که سعید را به مسجد جمکران آوردم. وقتی به این جا آمدیم، روز سه‌شنبه بود. سعید، شب چهارشنبه، ساعت سه بعد از نصف شب که تنها بود و من توی مسجد بودم، خواب می‌بیند. وقتی من آمدم، دیدم که او بدون عصا راه می‌رود. گفتم: سعید جان! زود برو چوب را بردار! چرا بدون عصا راه می‌روی؟ گفت: من دیگر می‌توانم با پای خودم راه بروم و احتیاجی به عصا ندارم. مگر من نیامدم این جا تا بدون چوب راه بروم؟ من و برادرش گفتیم که لابد شوخی می‌کند، اما او گفت: من شفا گرفتم و بعد خوابش را تعریف کرد. برادرش گفت: اگر راست می‌گویی، بنشین! سعید نشست. گفت: بلند شو! سعید برخاست. گفت: سینه خیز برو! رفت. سعید کاملا خوب شده بود. الحمدلله رب العالمین. من به خاطر این که بچه را چشم نظر نکنند و اسباب ناراحتی او را فراهم نکنند، خواستم به کسی نگویم تا بعدا برای متصدی مسجد نقل کنم. شکر. الحمدلله. بچه را آوردم این جا، سالم شد و امید است که حضرت اجازه بدهد تا از خدمتش مرخص شویم. در نوار ویدئویی از این مادر سوال شد: چرا شما به مسجد جمکران آمدید؟ وقتی در بیمارستان تهران بودم، خواب دیدم که مرا به این جا راهنمایی کردند و گفتند: شفای فرزند تو این جا است. سعید چند ماه مریض احوال و بستری بود؟ از شهریور ماه. از شهریور تا آبان دیگر نتوانست راه برود. در زاهدان پدرش او را بغل می‌کرد و به این طرف و آن طرف و پیش دکترها می‌برد و در مسافرت هم برادرش که همراه ما است او را بغل می‌کرد. سعید بعد از نمونه برداری به کلی از پا افتاد. عکس‌ها و مدارک همه‌چیز را نشان‌می‌دهد. بعد از شفا هم او را پیش دکترها بردید؟ بله! آنها تعجب کردند و گفتند: چه کار کردی که این بچه خوب شد؟ گفتم: ما یک دکتر داریم که پیش او بردم. گفتند: کجاست؟ گفتم: قم، مسجد جمکران. و بعد چند تا از سکه‌های امام زمان علیه السلام را به آنها دادم. به خدا دکتر تعجب کرد، دکتر آدرس جمکران را هم گرفت. کدام دکتر بود؟ دکتر بیمارستان هزار تختخوابی امام خمینی، آقای دکتر رفعت و یک دکتر پاکستانی دیگر. دقیقا چه مدت است که این جا هستی؟ نزدیک یک برج است که این جا هستم و باید حضرت امضا کند و اجازه بدهد تا از این جا بروم. در منطقه شما اکثرا اهل تسنن هستند؟ بله! خودتان چطور؟ ما خودمان هم سنی و حنفی هستیم. پیرو دین، قرآن و اسلام هستیم. حالا که امام زمان علیه السلام بچه شما را شفا داد، شما شیعه نمی‌شوید؟ امام زمان علیه السلام مال ما هم هست و تنها برای شما نیست. در سفری که اخیرا به همراه آقای حاج سید جواد گلپایگانی جهت افتتاح مسجد سراوان به زاهدان داشتم و جویای حال این خانواده شدم به دو نکته آگاهی یافتم. 1 دیدار این نوجوان با مرحوم آیة الله العظمی گلپایگانی و سفارش ایشان به او که باید جزو شاگردان مکتب امام صادق علیه السلام و از سربازان امام عصر علیه السلام شود. 2 مژده دادند که افراد خانواده این نوجوان، همه شیعه اثنی عشری شده‌اند و این قصه در نزد مردم آن جا مشهور است.
اعلان عمومی برای سفر حج در سال دهم هجرت، به دستور الهی آخرین سفر پیامبر صلی الله علیه و آله به مکه برای تعلیم حج و اعلام ولایت ائمه علیهم السلام آغاز شد. در این سفر بیش از یکصد و بیست هزار نفر آنحضرت را همراهی کردند که در شرایط آن زمان سابقه نداشت. بلافاصله پس از پایان مراسم حج، اعلام شد همه حجاج از مکه خارج شوند و برای برنامه‌ای مهم در غدیر خم که کمی قبل از محل جدا شدن کاروانها بود حضور یابند. سه روز پس از پایان مراسم حج، سیل جمعیت به سوی غدیر حرکت کردند. اجتماع عظیم در غدیر با رسیدن به محل موعود، فرمان توقف از سوی پیامبر صلی الله علیه و آله صادر شد و مرکبها از حرکت ایستادند و مردم پیاده شدند و هر کس جائی برای توقف سه روزه آماده کرد. به دستور پیامبر صلی الله علیه و آله، سلمان و ابو ذر و مقداد و عمار زیر چند درخت کهنسال را آماده کردند و روی درختان، پارچه‌ای به عنوان سایبان قرار دادند. در زیر سایبان، منبری به بلندی قامت پیامبر صلی الله علیه و آله از سنگ‌ها و روانداز شتران ساختند به طوری که حضرت هنگام خطبه بر همه مردم مشرف باشند. هنگام ظهر، پس از ادای نماز جماعت، پیامبر صلی الله علیه و آله بر فراز منبر ایستادند و امیر المؤمنین علیه السلام را فرا خواندند تا بر فراز منبر در سمت راست حضرت بایستند. قبل از شروع خطابه، امیر المؤمنین علیه السلام بر فراز منبر یک پله پائین‌تر در طرف راست آنحضرت ایستاده بودند. سخنرانی پیامبر صلی الله علیه و آله پیامبر صلی الله علیه و آله نگاهی به سمت راست و چپ جمعیت نمودند و منتظر شدند تا همه مردم در مقابل منبر اجتماع کنند. سپس سخنرانی تاریخی و آخرین خطابه رسمی خود را برای جهانیان آغاز کردند. با در نظر گرفتن این شکل خاص از منبر و سخنرانی که دو نفر بر فراز منبر در حال قیام دیده می‌شوند به استقبال سخنان حضرت می‌رویم که آنرا می‌توان در یازده بخش ترسیم نمود: پیامبر صلی الله علیه و آله در اولین بخش سخن به حمد و ثنای الهی پرداختند و صفات قدرت و رحمت خداوند را ذکر فرمودند، و به بندگی خود در مقابل ذات الهی شهادت دادند. در بخش دوم، حضرت سخن را متوجه مطلب اصلی نمودند و تصریح کردند که باید فرمان مهمی درباره علی بن ابی طالب علیه السلام ابلاغ کنم، و اگر این پیام را نرسانم رسالت الهی را نرسانده‌ام و ترس از عذاب او دارم. در سومین بخش، حضرت امامت دوازده امام علیهم السلام را تا آخرین روز دنیا اعلام نمودند تا همه طمعها یکباره قطع شود. از نکات مهم در سخنرانی حضرت، اشاره به عمومیت ولایت آنان بر همه انسان‌ها در طول زمانها و در همه مکانها و نفوذ کلماتشان در جمیع امور بود، و نیابت تام ائمه علیهم السلام را از خدا و رسول در حلال و حرام و جمیع اختیارات اعلام فرمودند. برای آنکه هر گونه ابهامی از بین برود و دست منافقین از هر جهت بسته باشد، در بخش چهارم خطبه، پیامبر صلی الله علیه و آله با دسته‌ای مبارک بازوان امیر المؤمنین علیه السلام را گرفتند و آنحضرت را از جا بلند کردند تا حدی که پاهای آنحضرت محاذی زانوان پیامبر صلی الله علیه و آله قرار گرفت. در این حال فرمودند: من کنت مولاه فهذا علی مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره و اخذل من خذله ، هر کس من نسبت به او از خودش صاحب اختیارتر بوده‌ام این علی هم نسبت به او صاحب اختیارتر است. خدایا دوست بدار هر کس علی را دوست بدارد، و دشمن بدار هر کس او را دشمن بدارد، و یاری کن هر کس او را یاری کند، و خوار کن هر کس او را خوار کند. سپس کمال دین و تمام نعمت را با ولایت ائمه علیهم السلام اعلام فرمودند و بعد از آن خدا و ملائکه و مردم را بر ابلاغ این رسالت شاهد گرفتند. در بخش پنجم حضرت صریحا فرمودند: هر کس از ولایت ائمه علیهم السلام سرباز زند اعمال نیکش سقوط می‌کند و در جهنم خواهد بود. بعد از آن شمه‌ای از فضائل امیر المؤمنین علیه السلام را متذکر شدند. مرحله ششم از سخنان پیامبر صلی الله علیه و آله جنبه غضب الهی را نمودار کرد. حضرت با تلاوت آیات عذاب و لعن از قرآن فرمودند: منظور از این آیات عده‌ای از اصحاب من هستند که مأمور به چشم‌پوشی از آنان هستم، ولی بدانند که خداوند ما را بر معاندین و مخالفین و خائنین و مقصرین حجت قرار داده است، و چشم‌پوشی از آنان در دنیا مانع از عذاب آخرت نیست. سپس به امامان گمراهی که مردم را به جهنم می‌کشانند اشاره کرده فرمودند: من از همه آنان بیزارم. اشاره‌ای رمزی هم به اصحاب صحیفه ملعونه داشتند و تصریح کردند که بعد از من مقام امامت را غصب می‌کنند و سپس غاصبین را لعنت کردند. در بخش هفتم، حضرت تکیه سخن را بر اثرات ولایت و محبت اهل‌بیت علیهم السلام قرار دادند و فرمودند: اصحاب صراط مستقیم در سوره حمد شیعیان اهل‌بیت علیهم السلام هستند. سپس آیاتی از قرآن درباره اهل بهشت تلاوت کردند و آنها را به شیعیان و پیروان آل محمد علیهم السلام تفسیر فرمودند. آیاتی هم درباره اهل جهنم تلاوت نمودند و آنها را به دشمنان آل محمد علیهم السلام معنی کردند. در بخش هشتم مطالبی اساسی درباره حضرت بقیة الله الاعظم حجة بن الحسن المهدی ارواحنا فداه فرمودند و به اوصاف و شئون خاص حضرتش اشاره کردند و آینده‌ای پر از عدل و داد به دست امام زمان عجل الله فرجه را به جهانیان مژده دادند. در بخش نهم فرمودند: پس از اتمام خطابه شما را به بیعت با خودم و سپس بیعت با علی بن ابی طالب علیه السلام دعوت می‌کنم. پشتوانه این بیعت آن است که من با خداوند بیعت کرده‌ام، و علی هم با من بیعت نموده است. پس از این بیعتی که از شما می‌گیرم از طرف خداوند و بیعت با حقتعالی است. در دهمین بخش، حضرت درباره احکام الهی سخن گفتند که مقصود بیان چند پایه مهم عقیدتی بود: از جمله اینکه چون بیان همه حلالها و حرامها توسط من امکان ندارد با بیعتی که از شما درباره ائمه علیهم السلام می‌گیرم بنوعی حلال و حرام را تا روز قیامت بیان کرده‌ام. دیگر اینکه بالاترین امر به معروف و نهی از منکر، تبلیغ پیام غدیر درباره امامان علیهم السلام و امر به اطاعت از ایشان و نهی از مخالفتشان است. در آخرین مرحله خطابه، بیعت لسانی انجام شد. حضرت با توجه به آن جمعیت انبوه و شرائط غیر عادی زمان و مکان و عدم امکان بیعت با دست برای همه مردم، فرمودند: خداوند دستور داده تا قبل از بیعت با دست، از زبان‌های شما اقرار بگیرم. سپس مطلبی را که می‌بایست همه مردم به آن اقرار می‌کردند تعیین کردند که خلاصه آن اطاعت از دوازده امام علیهم السلام و عهد و پیمان بر عدم تغییر و تبدیل و بر رساندن پیام غدیر به نسل‌های آینده و غائبان از غدیر بود. در ضمن بیعت با دست هم حساب می‌شد زیرا حضرت فرمودند: بگوئید با جان و زبان و دستمان بیعت می‌کنیم. بیعت عمومی پس از اتمام خطابه پیامبر صلی الله علیه و آله، دو خیمه بر پا شد که در یکی خود آن حضرت و در دیگری امیر المؤمنین علیه السلام، جلوس فرمودند. مردم دسته دسته وارد خیمه حضرت می‌شدند و پس از بیعت و تبریک، در خیمه امیر المؤمنین علیه السلام حضور می‌یافتند و با آن حضرت بیعت می‌کردند و تبریک می‌گفتند. زنان نیز، با قرار دادن ظرف آبی که پرده‌ای در وسط آن بود بیعت نمودند. به این صورت که امیر المؤمنین علیه السلام دست مبارک را در یک سوی پرده داخل آب قرار می‌دادند و در سوی دیگر زنان دست خود را در آب قرار می‌دادند. وقایع سه روز در غدیر در طول سه روز توقف در غدیر، پس از ایراد خطابه چند جریان به عنوان تأکید و به نشانه اهمیت غدیر به وقوع پیوست که شرح آن چنین است: پیامبر صلی الله علیه و آله در این مراسم، عمامه خود راکه سحاب نام داشتبه عنوان افتخار بر سر امیر المؤمنین علیه السلام قرار دادند. حسان بن ثابت از پیامبر صلی الله علیه و آله در خواست کرد تا در مورد غدیر شعری بگوید، و با اجازه حضرت اولین شعر غدیر را سرود. جبرئیل علیه السلام به صورت انسانی ظاهر شد و خطاب به مردم فرمود: پیامبر برای علی بن ابی طالب عهد و پیمانی گرفت که جز کافر به خدا و رسولش آنرا بر هم نمی‌زند. مردی از منافقین گفت: خدایا اگر آنچه محمد می‌گوید از طرف توست سنگی از آسمان بر ما ببار یا عذاب دردناکی بر ما بفرست. در همین لحظه سنگی از آسمان بر سر او فرود آمد و او را هلاک کرد، و این معجزه غدیر تأیید الهی را بر همگان روشن کرد. پس از سه روز مراسم پر شور غدیر پایان یافت، و آن روزها به عنوان ایام الولایة در صفحات تاریخ نقش بست. مردم پس از وداع با پیامبرشان و معرفت کامل به جانشینان آن حضرت تا روز قیامت، راهی شهر و دیار خود شدند. خبر واقعه غدیر در شهرها منتشر شد و به سرعت شایع گردید و خداوند بدینگونه حجتش را بر همه مردم تمام کرد.
حجت السلام پور حمیدی: حضور پرشور مردم ولایت مدار شهرستان شوشتر در مراسم‌ها نمود دلبستگی وعلاقه ایشان به نظام وعشق به ائمه اطهار می‌باشد ریس اداره اوقاف شوشتر با بیان اینکه هر ساله در مقام علی شوشتر جشن با شکوهی به مناسبت میلاد مولود کعبه توسط اداره اوقاف وهییت امناء مقام علی برگزار می‌شود که استقبال بی نظیری از آن صورت میگیردکه قریب به 5الی 6 هزار نفر حضور بهم میرسانند ایشان درادامه گفتند این مراسم که با تلاوت روح بخش قرآن کریم اغاز وبا سخنرانی ومداحی وهمچنین اهدائ جوایز ونور افشانی صورت می‌گیرد شرو مراسم ساعت 9: 30 شب در آن مقام شریف میباشددر پایان با اشاره به اینکه شام ولادت امام علی نیز در مراسمی باشکوه در مقام صاحب الزمان عج که شامل سخنرانی ومداحی ونور افشانی با سخنرانی امام جمعه محترم بخش شعیبیه جناب حاج آقا منصوری ساعت 10 شب در روز سه‌شنبه برگزار می‌گردد
یزید بن معاویه یزیدبن معاویه بن ابی سفیان بن صخربن حرب بن امیة بن عبدشمس بن عبدمناف او در سال 26 هجری در سرزمین شام بدنیاامد. مادرش میسون بنت بجدل کلبی است. میسون زندگی در شهر را دوست نداشت. به همین خاطر به همراه یزید، در بادیه زندگی می‌کرد و یزید تا سنین جوانی در صحرا می‌زیست. همان‌طور که در زندگی معاویه به آن اشاره کردیم. یزید در زمان معاویه ولیعهد شد. و بعد از مرگ پدر در سال 60 هجری بر تخت سلطنت تکیه زد. یزید فردی خوشگذران و عیاش بود و شاید به شرابخواری و قماربازی بیش‌تر علاقه داشت تا به خلافت. معاویه در زمان حیات بسیار کوشید که وجهۀ مثبتی از یزید به نمایش بگذارد. اما اکثر جامعۀ اسلامی و حتی نزدیکان معاویه هم نمی‌توانستند این مسئله را قبول کنند. متاسفانه در طول تاریخ و به خصوص در عصر ما برخی سعی می‌کنند که اعمال و رفتار یزید را توجیه کنند. وحتی او را خلیفۀشرعی مسلمین بدانند 1. کنار گذاشتن تعصبات مذهبی درحدامکان در طرح مسائل تاریخی، رویۀ این حقیر درسایت تاریخ اسلام است. به خصوص در اسم بردن و قضاوت کردن در مورد افراد. با این حال هیچ‌گاه فکر نمی‌کنم که فاسق بودن و ضد اسلامی بودن یزید از تعصبات مذهبی من ناشی می‌شود بلکه این واقعیتی تاریخی است که هر منصفی آن را درک می‌کند. به نظر بنده توجیه کردن و شرعی دانستن فردی چون یزید، بیش‌تر شبیه یک شوخی گریه آور است تا یک توجیه و تحلیل تاریخی. علی ای حال اگر جدای از شراب خواری و سگ بازی، بتوانیم، کشتن سبط النبی در واقعۀ کربلا، قتل عام مدینه و اعدام صحابی رسول صلی الله علیه و آله ، در واقعۀ حره، و آتش زدن خانۀ کعبه را در اعمال اسلامی بگنجانیم پس یزید هم از مسلمین بوده است. سیاست داخلی یزید بن معاویه وقتی یزید به سلطنت نشست حاکمان ممالک اسلامی از این قرار بودند: مدینه: ولیدبن عتبة بن ابی سفیان کوفه: نعمان بن بشیر انصاری بصره: عبیدالله بن زیاد مکه: عمروبن سعیدبن العاص وقتی یزید به تخت نشست فقط در فکر بیعت گرفتن از مخالفینی چون حسین بن علی علیه السلام و عبدالله بن زبیر بود. 2 او به حاکم مدینه ولید بن عتبه نامه نوشت و او از مرگ معاویه با خبر کرد وبه او دستور داد که از سه نفر بیعت بگیر واگر بیعت نکردند گردنشان را بزن: عبدالله بن عمر، عبدالله بن زبیر و حسین بن علی علیه السلام واقعۀ کربلا امام حسین علیه السلام اقامت بیشتر، در مدینه را جایز ندید و به همراه خانواده و یارانش به سمت مکه حرکت کرد. کوفیان وقتی از مرگ معاویه و حرکت امام حسین علیه السلام به سمت مکه مطلع شدند. تصمیم گرفتند او را به کوفه دعوت کنند تا بر علیه یزید قیام کند. اولین کسی که به امام حسین نامه نوشت و امام را به کوفه فراخواند سلیمان بن صرد خزاعی بود. بعد از او افراد دیگری نامه دادند که تعداد نامه‌ها را به اختلاف اقوال تا دوازده هزار نامه ذکر کرده‌اند. امام حسین علیه السلام پسر عمویش مسلم بن عقیل را برای بررسی اوضاع کوفه روانه کرد. وقتی مسلم در 6 شوال سال 60هجری به کوفه رسید استقبال بسیار گرمی از او شد. و حدود 12هزار نفر به استقبال او آمدند. 4 حاکم کوفه، نعمان بن بشیر، فردی نرم خوی و صلح جوی بود و فقط شیعیان را از قیام بر حکومت برحذر می‌داشت. طرفداران بنی امیه در کوفه ترسیدند و در نامه‌ای به یزید اعلام خطر کردند. یزید هم بلافاصله نعمان بن بشیر را عزل کرد و عبیدالله بن زیاد را که فردی بی رحم بود به حکومت کوفه گماشت. مسلم شرایط کوفه را خوب ارزیابی کرد و در نامه‌ای به امام حسین علیه السلام نوشت که هرچه سریع‌تر به سمت کوفه حرکت کن. وقتی نامه به امام حسین علیه السلام رسید. امام حسین علیه السلام آهنگ حرکت به کوفه کرد. بزرگان حجاز بر حسین علیه السلام نصیحت کردند که کوفیان بی وفایند وهمانطور که پدرت را کشتند و برادرت را رها کردند بر تو نیز وفا نمی‌کنند. اما امام حسین علیه السلام عاقبت خود را بهتر از همه می‌دانست. در این میان به نظر می‌رسد برخی از نصیحت کنندگان از سر دلسوزی وخیر خواهی نصیحت می‌کردند مثل ابن عباس که امام از نصیحت دلسوزانۀ او تشکر می‌کند اما تاکید می‌کند که مصمم به رفتن است. 6 اما برخی دیگر به دنبال مقاصد سیاسی خود بودند مثل ابن زبیر که به حسین علیه السلام پیشنهاد می‌کند در مکه بماند و از همانجا با یزید مبارزه کند. وقتی ابن زبیر از نزد حسین علیه السلام خارج شد. امام حسین علیه السلام فرمود: هیچ چیز برای این فرد محبوب تر از این نیست که من از حجاز به عراق بروم. عبیدالله بن زیاد که اکنون علاوه بر بصره حاکم کوفه هم بود. به سرعت خود را به کوفه رساند. عبیدالله به تعقیب مسلم پرداخت و فهمید که هانی بن عروة او را مخفی کرده است. او هانی را فراخواند و از او خواست که مسلم را تحویل دهد اما او نپذیرفت. عبیدالله ، هانی را دستگیر کرد و او را کتک زد. مسلم شیعیان را جمع، و دارالاماره را محاصره کرد. حوالی غروب بود که نزدیک به چهل هزار نفر سپاه داشت. وقتی نماز عشاء را خواند فهمید که چندنفری بیش‌تر با او نیستند وهمه فرار کرده‌اند. بعداز مدتی آنها هم فرار کردند ومسلم تنها ماند و سرانجام بعد از جنگ و گریز دستگیرشد و سر او را بریدند و از بالای دارالاماره به پایین انداختند. امام حسین علیه السلام به سمت کوفه حرکت کرده بود و دربین راه خبر شهادت مسلم را شنید اما به راه خود ادامه داد. تا زمانی که به لشگریان عبیدالله برخورد و به سمت کربلا رفت. ودر دهم محرم در کربلا امام حسین علیه السلام و یارانش به شهادت رسیدند و اهل‌بیت محمد صلی الله علیه و آله به اسارت رفتند. و جسم نورانی امام حسین علیه السلام سبط النبی بدون کفن در صحرای کربلا رها شد و سر مبارکش را برای یزید به دمشق فرستادند. واقعۀ حره کشته شدن سبط النبی و بازگشت اسرای کربلا به مدینه، خشم و نفرت مردم مدینه را از یزید لبریز کرد. و مدینه مهیای قیام برعلیه حکومت یزید می‌شد. ولید بن عتبة از حکومت مدینه عزل شده، عثمان بن محمدبن ابی سفیان حاکم مدینه بود. او برای اینکه از اهل مدینه دلجوئی کند، گروهی از بزرگان مدینه را به دمشق فرستاد تا مورد لطف یزید قرار گیرند. یزید از آنها به خوبی استقبال کرد و هدایای زیادی به آنها داد. اما وقتی اعضای این هیئت به مدینه بازگشتند. خشمی دو چندان در دل آنها جای گرفته بود چون در آنجا شاهد شراب خواری و فسق و فجور خلیفۀ مسلمین بودند. اهالی مدینه با عبدالله بن حنظلۀ غسیل انصاری بیعت کردند، حاکم مدینه را بیرون کرده و امویان را در خانۀ مروان بن حکم محاصره کردند. یزید از این جریان مطلع شد و مسلم بن عقبۀ مری را با سپاهی به مدینه فرستاد و به او دستور داد: سه روز به مردم مدینه مهلت بده اگر اطاعت کردند که هیچ، و اگر سرباز زدند با آنها بجنگ و وقتی بر آنها ظفر یافتی سه روز شهر را بر لشگریان مباح کن تا هرچه می‌خواهند غارت کنند. وی حصین بن نمیر سکونی را نائب او کرد. مردم مدینه خندقی که در زمان پیامبر صلی الله علیه و آله حفر شده بود، احیا کردند و سنگر گرفتند. مسلم بن عقبه سه روز به مردم مدینه مهلت داد. اما آنها تسلیم نشدند می‌گویند عبدالملک بن مروان که در آن زمان حدودا 36 ساله بود به مسلم بن عقبه پیشنهاد کرد از ناحیۀ حره زمینی سنگلاخ بود که در غرب مدینه قرار داشت. به اهل مدینه حمله کنند. از اوائل صبح، جنگ بسیار سختی بین دو طرف در گرفت. تا حوالی ظهر که اهالی مدینه شکست خوردند و عبدالله بن حنظلۀ انصاری کشته شد. سپاهیان شام سه روز تمام مدینه را غارت کردند و بسیاری از صحابی و تابعین را کشتند و به زنان بسیاری تجاوز نمودند. بعد از سه روز از مردم بیعت گرفتند به شرطی که بندۀ یزید باشند و هرکس که قبول نمی‌کرد کشته شد. واقعۀ حره در سال 63 هجری رخ داد. بعد از آرام شدن مدینه، مسلم بن عقبۀ مری به سمت مکه حرکت کرد تا عبدالله بن زبیر را سرکوب کند اما دربین راه مرد. عبدالله بن زبیر در مکه عبدالله بن زبیر زیربار خلافت یزید نرفت. و از اهالی تهامه و حجاز برای خود بیعت گرفت و به غیر از ابن عباس و محمد بن حنفیه، اکثرا با او بیعت کردند. یزید ابتدا قصد داشت با ابن زبیر مذاکره کند و با او کنار بیاید. یزید به ابن زبیر پیشنهاد کرد که حاکم حجاز باشد و امارت هر شهری را که بخواهد به خاندان خودش واگذار کند اما عبدالله بن زبیر بر تصمیم خود استوار بود. یزید به مسلم بن عقبه دستور داد تا از مدینه به مکه برود اما همان‌طور که گفتیم مسلم بن عقبه در بین راه مرد و حصین بن نمیر سکونی فرماندۀ سپاه شد. حصین بن نمیر مکه را محاصره کرد و با منجنیق مکه را کوبید که در اثر آن کعبه خراب شد. عبدالله زبیر، مخالفان بنی امیه را تحت فرمان خود در مکه جمع کرد و خوارج و همچنین مختار ثقفی که از شیعیان بود در این شرایط حساس به کمک ابن زبیر آمدند. و مقاومت بسیار سختی در مکه شکل گرفت. در اثناء محاصره به فرمانده محاصره کنندگان خبر رسید که یزید در دمشق مرده است. می‌گویند حصین بن نمیر به ابن زبیر پیشنهاد کرد که با او به دمشق بیاید تا برای او بیعت بگیرد اما ابن زبیر به دلایلی این پیشنهاد را رد کرد. مرگ یزید یزید پس از سه سال و هشت ماه، حکومت، در سال 64 مرد در حالی که 39 سال سن داشت.
دل گفته‌های پنهانی با خدا همه ما پنهانی ودر نهان با خداوند ، دل گفته‌هایی با خدا داریم، کسی از آن خبر ندارد وخود می‌گوییم و خدا شنونده است. آن چه می‌آید بخشی‌هایی ازگفتگوهای من وشما ،با خداست. اگر می‌دانید ،مطلبی باید اضافه شود پیغام بگذارید تا اضافه شود؛ همه این مطالب از من نیست؛ با احترام به شخصیت تهیه‌کننده متن ، که نمی‌شناسم و نمی‌دانم کیست با دخل وتصرف‌هایی؛ آن را تقدیم می‌کنم. گفتم: خسته‌ام گفت: لاتقنطوا من رحمة الله. از رحمت خدا نا امید نشید زمر 53: گفتم: انگار، مرا فراموش کرده‌ای! گفت: فاذکرونی اذکرکم. منو یاد کنید تا یاد شما باشم بقره 152: گفتم: تا کی باید صبر کرد؟ گفت: و ما یدریک لعل الساعة تکون قریبا. تو چه می‌دانی! شاید موعدش نزدیک باشد احزاب 63: گفتم: تو بزرگی و نزدیکیت برای من کوچک، خیلی دوره! تا آن موقع چه کار کنم؟ گفت: واتبع ما یوحی الیک واصبر حتی یحکم الله. کاراهایی که به تو گفتم انجام بده و صبر کن تا خدا خودش حکم کند یونس 109: گفتم: خیلی خونسردی! تو خدایی و صبور! من بنده‌ات هستم و ظرف صبرم کوچک است. یک اشاره کنی تمامه! گفت: عسی ان تحبوا شیئا و هو شر لکم. شاید چیزی که تو دوست داری، به صلاحت نباشه بقره 216: گفتم: انا عبدک الضعیف الذلیل. اصلا چطور دلت میاد؟ گفت: ان الله بالناس لرئوف رحیم. خدا نسبت به همه‌ی مردم نسبت به همه مهربان است بقره 143: گفتم: دلم گرفته گفت: بفضل الله و برحمته فبذلک فلیفرحوا. مردم به چی دلخوش کردن؟ باید به فضل و رحمت خدا شاد باشند یونس 58: گفتم: اصلا بی‌خیال! توکلت علی الله گفت: ان الله یحب المتوکلین. خدا آنهایی را که توکل می‌کنند دوست دارد آل عمران 159: گفتم: خیلی چاکریم! ولی این بار، انگار گفتی: حواست را خوب جمع کن! یادت باشد که: گفت: و من الناس من یعبد الله علی حرف فان اصابه خیر اطمأن به و ان اصابته فتنة انقلب علی وجهه خسر الدنیا و الاخره. بعضی از مردم خدا را فقط به زبان عبادت می‌کنند. اگه خیری به آنها برسد، امن و آرامش پیدا می‌کنند و اگر بلایی سرشان بیاید تا امتحان بشوند، رو گردان می‌شوند. خودشان تو دنیا و آخرت ضرر می‌کنند حج 11: گفتم: چقدر احساس تنهایی می‌کنم؛ گفت: فانی قریب. من که نزدیکم بقره 186: گفتم: تو همیشه نزدیکی؛ من دورم. کاش می‌شد به تو نزدیک بشوم گفت: و اذکر ربک فی نفسک تضرعا و خیفة و دون الجهر من القول بالغدو و الأصال. هر صبح و عصر، پروردگارت رو پیش خودت، با خوف و تضرع، و با صدای آهسته یاد کن اعراف 205: گفتم: این هم توفیق می‌خواهد! گفت: ألا تحبون ان یغفرالله لکم. دوست ندارید خدا شما را ببخشد؟ نور 22: گفتم: معلومه که دوست دارم مرا ببخشی گفت: و استغفروا ربکم ثم توبوا الیه. پس از خدا بخواهید شما را ببخشد و بعد توبه کنید هود 90: گفتم: با این همه گناه. آخر چه کاری می‌توانم بکنم؟ گفت: الم یعلموا ان الله هو یقبل التوبة عن عباده. مگر نمی‌دانید خداست که توبه را از بنده‌هایش قبول می‌کند؟ توبه 104: گفتم: دیگر روی توبه ندارم گفت: الله العزیز العلیم غافر الذنب و قابل التوب. ولی خدا عزیزو دانا است، او آمرزنده‌ی گناه هست و پذیرنده‌ی توبه غافر 2 3: گفتم: با این همه گناه، برای کدام گناهم توبه کنم؟ گفت: ان الله یغفر الذنوب جمیعا. خدا همه‌ی گناه‌ها را می‌بخشد زمر 53: گفتم: یعنی اگر بازهم بیابم؟ بازهم مرا می‌بخشی؟ گفت: و من یغفر الذنوب الا الله. به جز خدا کیه که گناهان را ببخشد؟ آل عمران 135: گفتم: نمی‌دانم چرا همیشه در مقابل این کلامت کم میارم! آتشم می‌زند؛ ذوبم می‌کند؛ عاشق می‌شوم! توبه می‌کنم گفت: ان الله یحب التوابین و یحب المتطهرین. خدا هم توبه‌کننده‌ها و هم آنهایی که پاک هستند را دوست دارد بقره 2: ناخواسته گفتم: الهی و ربی من لی غیرک گفت: الیس الله بکاف عبده. خدا برای بنده‌اش کافی نیست؟ زمر 36: گفتم: در برابر این همه مهربانیت چه کار می‌توانم بکنم؟ گفت: یا ایها الذین آمنوا اذکروا الله ذکرا کثیرا و سبحوه بکرة و اصیلا هو الذی یصلی علیکم و ملائکته لیخرجکم من الظلمت الی النور و کان بالمؤمنین رحیما. ای مؤمنین! خدا را زیاد یاد کنید و صبح و شب تسبیحش کنید. او کسی هست که خودش و فرشته‌هایش بر شما درود و رحمت می‌فرستند تا شما را از تاریکی‌ها به سوی روشنایی بیرون بیاورند. خدا نسبت به مؤمنین مهربان است. احزاب 41 43: گفتم: هیچ کسی نمی‌داند تو دلم چه می‌گذرد گفت: ان الله یحول بین المرء و قلبه. خدا حائل هست بین انسان و قلبش! انفال 24: گفتم: غیر از تو کسی را ندارم گفت: نحن اقرب الیه من حبل الورید. ما از رگ گردن به انسان نزدیک‌تریم ق 16: گفتم: گفت:
ذکر و یاد خدا، در همه مراتب و مراحلش، امری پسندیده و مورد تاکید اسلام است. در آیات قرآن توصیه به یاد فراوان خدا شده است. اذکروا الله ذکرا کثیرا. یاد، که یک مرتبه‌ی بلند عرفانی است، آن است که انسان پیوسته خدا را در یاد داشته باشد و او را حاضر و ناظر بر خویش ببیند و در تنهاترین حالات هم او را از یاد نبرد و در شداید و مصیبت‌ها و برخورداری‌ها و نعمت‌ها، ربوبیت و ولایت الهی را فراموش نکند. زنده بودن چراغ یاد خدا در دل، هم سبب پیشگیری از گناه می‌شود، هم مقاومت انسان را در سختی‌ها و گرفتاری‌ها می‌افزاید و هم انسان به سرمستی و غرور نمی‌افتد و هم زمینه‌ساز ارتقاء روحی و تصفیه اخلاق از رذایل و خالی شدن خانه دل از غبار است. ذکر، هم مرحله قلبی دارد، هم مرتبه زبانی. ذکر کامل آن است که هم زبان انسان به نام و صفات خدا گویا باشد و حمد و تسبیح بگوید و نام آن محبوب برین را پیوسته بر زبان آورد، هم همراه ذکر لسانی، قلبش متوجه ذات خداوند باشد و او را از یاد نبرد و خدا را تکیه‌گاه و پناهگاه و نیروبخش و بینا و شنوای کارها و حرف‌هایش بداند. این که نماز در قرآن به عنوان ذکر خدا مطرح است، چون هم مشتمل بر حمد و شکر و تسبیح الهی است، هم در بردارنده توجه قلبی به معبود. عاشورا، مظهری روشن از یاد خدا است که در گفتار و رفتار و حالات امام حسین علیه‌السلام و یاران او دیده می‌شود. این خصلت دست‌پروردگان مکتب قرآن است که هرگز خدا را در هیچ حالی از یاد نمی‌برند. سیدالشهداء علیه‌السلام در بحرانی‌ترین حالات و پیشامدها، با یاد خدا آرامش می‌یابد و این اطمینان قلبی را به یاران و خانواده‌اش نیز منتقل می‌کند. خطبه‌هایش با نام و یاد خدا است، داغ شهیدان و شهادت بستگان، زمینه ذکر خدا می‌شود. به نمونه‌هایی از سیره او در عرصه کربلا توجه کنید: وقتی برای اصحابش خطبه می‌خواند، آغاز خطبه با ثنا و حمد خدا است: اثنی علی الله احسن الثناء و احمده علی السراء والضراء 2؛ خدا را به نیکوترین ستایش، می‌ستایم و او را در حالت سرور و غم و راحتی سپاس می‌گویم. در صبح عاشورا، وقتی سپاه دشمن به سوی او می‌آید، می‌فرماید: اللهم انت ثقتی فی کل کرب 3؛ خدایا در هر گرفتاری، تو تکیه‌گاه منی. امام و یاران پاکباز او، شب عاشورا را که مهلت گرفتند، تا صبح به نماز و قرآن و ذکر خدا پرداختند. امام در روز عاشورا، در اوج سختی‌های توان‌سوز و مدهوش‌ساز، یک لحظه از یاد خدا غافل نبود و گویا خویش را در معرض نگاه پر مهر خدای خود می‌دید و پیوسته نام آن محبوب را بر زبان می‌راند و قطره وجودش را به دریای الهی متصل می‌ساخت. این که گفته‌اند روز عاشورا امام حسین علیه‌السلام پیوسته و مداوم، خدا را یاد می‌کرد و زیاد می‌گفت: لا حول و لا قوة الا بالله العلی العظیم 4 ، شاهد این ارتباط قلبی دوستدار با دوست است. حتی برای تحمل‌پذیر کردن سخت‌ترین مصیبت‌ها هم، از اهرم ذکر خدا بهره می‌گرفت. وقتی کودک شیرخوارش را روی دستانش به تیر زدند و شهید کردند، فرمود: آن چه تحمل این مصیبت و درد را آسان و همواره می‌سازد، این است که جلوی چشم خداوند است و او می‌بیند و شاهد است هون علی ما نزل بی انه بعین الله. مناجات‌های عاشقانه امام حسین علیه‌السلام با معبودش در آخرین لحظات حیات نیز، تداوم همین حالات روحانی و عرفانی را می‌رساند. به تعبیرهای مختلف، نجواهای گوناگونی از آن حضرت در واپسین‌دم نقل کرده‌اند، ولی قدر مشترک آنها این است که وقتی از زنده ماندن مایوس شد و یارانش همه به شهادت رسیدند و خود در قتلگاه بر زمین افتاد، خدا را می‌ستود و یاد می‌کرد و مراتب تسلیم و رضای خویش را ابراز می‌نمود و خدا را به عظمت یاد می‌کرد اللهم متعالی المکان، عظیم الجبروت. آمیختن حماسه و عرفان و جهاد و یاد خدا، از درس‌های عاشورا است. دست‌پروردگان امام عاشورا نیز چنین بودند. یک نمونه، مسلم بن عقیل بود. وقتی دستگیر شد و او را برای کشتن به بالای دارالاماره می‌بردند، زبانش به ذکر حق گویا بود و دلش به یاد معبود، و می‌گفت: الحمدلله علی کل حال و پیوسته الله اکبر می‌گفت و از خدا مغفرت می‌طلبید و بر فرشتگان و فرستادگان الهی، صلوات و درود می‌فرستاد. پیش از او نیز وقتی هانی را به جرم پناه دادن به مسلم و همکاری با او بر ضد خلیفه دستگیر کردند، پیش از شهادت، باز یاد خدا در زبان و دلش بود و می‌گفت: بازگشت به سوی خداست، پروردگارا به سوی رحمت و رضوان تو پر می‌گشایم! استرجاع، یکی از شاخصه‌های ذکر است، یعنی در برخورد با حوادث تلخ و مصائب، انسان خود را از خدا و برای خدا و به سوی خدا بداند و با گفتن انا لله و انا الیه راجعون، این خط سیر از اویی و به سوی اویی را اعلام دارد. به تعبیر قران، این ازاوصاف صابران است که درمواجهه با مصیبت و حادثه ناگوار،چنین می‌گویند. سیدالشهدا علیه‌السلام در مسیر کربلا، وقتی خبر شهادت مسلم بن عقیل و هانی بن عروه را در کوفه شنید، چنین گفت: انا لله و انا الیه راجعون، رحمة الله علیهما. 10 جز این بار، بارهای دیگر هم آن حضرت در طول راه استرجاع نمود. از سوی دیگر غفلت از یاد پروردگار و خدا فراموشی عامل مهمی در کشیده شدن به گناهان و مفاسد و ظلم است. امام حسین علیه‌السلام درباره سپاه کوفه که به کشتن او کمر بسته بودند، روی این نکته تاکید فرموده که شیطان بر آنان چیره شده و خدا را از یادشان برده است: لقد استحوذ علیکم الشیطان فانساکم ذکر الله العظیم 11 و این اقتباس از قرآن کریم است که خداوند، از ویژگی‌های حزب شیطان، خدا فراموشی را برمی‌شمارد که زمینه سپردن زمام طاعت به دست شیطان می‌شود. این‌گونه است که یاد خدا، هم سازنده اخلاق و تعالی بخش روح و جان است، هم سدی در برابر رخنه شیطان به قلعه دل و سلطه هوای نفس بر اراده و نیت و عمل انسان. پی‌نوشت‌ها: 1 احزاب، آیه 41؛ جمعه، آیه 10. 2 موسوعة کلمات الامام الحسین، ص 395.
دعوت عباسی وابو مسلم هرقد رکه قدرت اموی به واسطه ضعف خلفا و بهم ریختگی اعراب پشتیبان خلافت رو به ضعف می‌رفت نفوذ شیعه زیاد تر می‌شد. این دعوت که در زمان محمد بن الحنیفه آغاز شده بود موضوعش آل علی ع و خلافت انها بود. اما د راخر ، بنی العباس با مهارت عجیبی آن را به نفع خود برگرداندند. خراسان در آن روزگار تابع بصره بود. طوایف عربی برای خود حوزه‌ای را با قریه‌ها و مزارع و چرا گاههای آن تصرف کرده بود. این طوایف از میراث زمان جاهلیت میان خود دودستگی هاو اختلافات فراوان داشتند. دولت اموی نیز که سیاست خود را برروی این دودستگی‌ها و اختلافات فراوان داشتند. دولت اموی نیز که سیاست خود را برروی این دودستگی‌ها بنا گذاشته بود آتش اختلافات را دامن می‌زد. درخراسان مهم‌ترین و نافذترین قبیله عرب بنی تمیم بودند. این‌ها از نژاد عدنانی محسوب می‌شدند. د رمقابل آنها طایفه ازد بود از نژاد قحطانی بودند و طوایف ربیعه نیز به انها ملحق شده بودند. میان این دو دسته برسر ریاست و نفوذ در خراسان زدو خودرها رخ داد. در طی کشاکشها و زدو خوردها دعوت شیعه که بنی عباس خود را در انجا داده بودند نهفته انتشار می‌یافت. امام عباسی نزدیک دمشق که از زمان عبدالملک بن مروان اقامتگاه خانواده عباسی شده بود منزل داشت. مرکز تبلیغاتی دیگری نیز در کوفه داشتند. گاهی هم امام مبلغین خود را درموسم حج د رمکه دیدار می‌کرد. دستور امام به دعات آن بود که بیش‌تر به ایرانی‌ها بپیچند واز اعراب به طوایف یمانی قحطانی اعتماد کنند و با مضریها نزاریها به ظاهر مهربان ودر باطن دشمن باشند به طوری که اگر بتوانند یکی از انها باقی نگذارند. محمد که اولین امام عباسیان است اول کسی بود که دعات به اطراف فرستاد و دستور داده بود که دعوت به الرضا من آل محمد کنند و اسم کسی را نبرند. پس از محمد ، ابراهیم پسر ش به وصیت او به امامت نشست و ابو مسلم دعوت او را اشکار کرد. بدین طریق فرقه راوندیه که طرفدار امامت بنی العباس بود در آغاز با کیسانیه یعنی طرفداران محمد بن الحنفیه اتصال داشته ودر امتداد آن بوجود آمده است. در زمان مهدی عباسی خواستند این اتصال را قطع کنند پس سلسله امامت را مستقیما به عباس بن عبدالمطلب رساندند به استناد آنکه عموی پیغمبر و وارث او بوده است. بدین طریق علویان را از حساب خود حذف کردند. برگردیم بر سر تاریخ. در موقعی که ابو مسلم مرو را گرفت فتح دیگری نیز خود به خود به آغوش او آمد و آن چنان بود که عبدالله بن معاویه که به داعیه خلافت مدتی جنوب ایران را به دست گرفته بود اخیرا از جلو لشکری که مروان به سر وقت او فرستاده بود اصفهان را گذاشته به خراسان آمد و به ابومسلم پناهند ه شد. ابو مسلم او را به زندان افکند و کشت. پس از فتح مرو، ابو مسلم سرداران خود را به فتح اطراف خراسان فرستاد و فتوح به سرعت پیش می‌رفت. دسته‌ای از نیروی مروانیها از اصفهان به گرگان وارد شد؛ ابو مسلم قحطبة بن شبیب را به مقابله آنهامامور کرد. قحطبه آن لشکر را درگرگان شکست داد و ا زانجا به طرف ری پیش راند. ابو مسلم نیز از مرو به جانب نیشابور کشید. قحطبه به مرکز ایران رسیده بود لشکریان خلیفه اموی که از جلو قحطبه فرار می‌کردند پس از تخلیه همدان در نهاوند به مقاومت ایستادندوپس از چند ماه تسلیم شدند ذوالقعده 131. لشکر خراسان شاهراه معمولی کرمانشاه حلوان خانقین را پیش گرفته از فلات ایران به جلگه عراق سرازیر شدند و ناگهانی برسردشمن فرود آمدند. در گیرو دار فتح ، قحطبه شبی به طرز مجهولی نابود شد ولی پسرش حسن که خود سردار رشید و با شهامتی بود فتح را انجام داد و یکسره وارد کوفه شد محرم 132. پیش ا زاین واقعه ابراهیم امام را در حمیمه به فرمان مروان گرفته بودند و بعد در زندان کشتند. ولی براد راو ابو العباس عبدالله بن محمد بن علی باعده‌ای از خوسشاوندان فرارا خود را به کوفه نزد شیعیان انجا رسانده بود. در این هنگام که حسن با لشکر وارد کوفه شد شیعیان این عبدالله را به حکم آنکه ابراهیم اوراوصی و جانشین خود قرار داده بود به خلافت برداشتند ربیع الاول132 در این موقع مروان از حران بیرون آمده از راه موصل روانه کوفه شد. دسته‌ای از لشکر خراسان به استقبال او رفت و در کنا ررود زاب بزرگ جنگ د رگرفت و ازدوم جمادی الاخری تا یازدهم آن ماه طول کشید و مروان شکست فاحشی خورد. این جنگ که به جنگ زاب معروف است دولت امویان را خاتمه داد. سرانجام در بوصیر در مصر علیا با لشکر خراسان که همه جا به تعاقب او آمده بودند مصاف داد و در میدان مبارزه کشته شد. سرش رابریده برای ابوالعباس به کوفه فرستادند. افراد بنی امیه را در همه جا جستند و کشتند ، باروری شهر دمشق را ویران کردند و قبور خلفای بنی امیه را شکافته استخوان‌ها راسوزانیدند. از این تعقیب و کشتار یکی از نوادگان هشام بن عبد الملک که نامش عبد الرحمن بود جان در ربود جان دربود و خود را به‌اند لس انداخت و درانجا خلیفه شد و سلسله امویان اندلس از او آغاز شد. با وجود انقراض مروان تسخیر کامل شام که مقر چندین ساله دولت اموی بود هنوز مبلغی کار داشت ، عده‌ای از سرداران اموی از بیم جان یا به طمع مملکت هنوز می‌جنبیدند و شهرها را بر عباسیان می‌شورانیدند. با زوال زمام حکومت از دست اعراب بیرون امد و به دست طرفداران بنی عباس یعنی ایرانیان افتاد و ایجاد بغداد نیز این تحول را نشاندار کرد. زبان کشور هنوز عربی بود اما ادبیات و رسو م زندگانی همه تحت تاثیر این تحول قرار گرفت و تمدن تازه‌ای اغاز شد. جنگ زاب نقطه مقابل جنگ قادسیه بود و ایرانیان قدرتی را که در آنجا باخته بودند در اینجا بدست اوردند.
مادری همراه فرزندش به واحد فرهنگی مسجد جمکران مراجعه نمود و اظهار داشت: فرزندم مدت‌های زیادی ناراحتی کلیه داشت. وقتی او را به دکتر نشان دادیم، گفت که کلیه فرزندم به طور مادرزادی کار نمی‌کند و عفونی شده است. او را سونوگرافی کردند و گفتند که کلیه باید از بدن جدا شود. عکس رنگی گرفتیم. در بیمارستان لبافی نژاد کمیسیون پزشکی تشکیل شد و همه نظر دادند که باید عمل شود. ماه رمضان بود. شبی در خواب دیدم که قرار است فرزند مریضم را به اتاق عمل ببرند. من به آقای دکتر می‌گفتم که آقای دکتر! بچه من خوب می‌شود؟ دکتر در پاسخ گفت: خانم! همه‌چیز دست آقا امام زمان علیه السلام است. وقتی دوباره به دکتر مراجعه کردم، قرار شد که یک‌بار دیگر سونوگرافی بگیرند. آزمایشات لازم انجام شد و تصمیم گرفتند تا بچه را به اتاق عمل ببرند. همان روز مطلع شدم که هیأتی از نازی آباد تهران به مسجد جمکران می‌آید. گفتم: بگذارید قبل از سونوگرافی و آزمایش، بر اساس خوابی که دیده‌ام او را به مسجد جمکران ببرم. همراه با هیأت به مسجد جمکران آمدم و فردا صبح مستقیما به مرکز سونوگرافی رفتم. به آقا امام زمان علیه السلام عرض کردم که من از مسجد جمکران می‌آیم، مرا نا امید نکنید! وقتی سونوگرافی انجام شد، گفتند: این بچه هیچ ناراحتی ندارد. وقتی به دکتر مراجعه کردم، عکس‌های رنگی و سونوگرافی‌های قبل را با سونوگرافی جدید مقایسه کرد و گفت: دیگر هیچ عیب و ناراحتی در کلیه بچه وجود ندارد. بچه از دعای امام زمان علیه السلام شفا گرفته است.
نه غزه نه لبنان یعنی نه قرآن حجت الاسلام والمسلمین محسن قرائتی ، رئیس ستاد اقامه نماز کشور در یک برنامه تلویزیونی به مناسبت عید فطر اظهار داشت: به من گفتند یک عده‌ای شعار داده‌اند که نه غزه نه لبنان ، جانم فدای ایران. اگر اینطور است پس نمازتان را هم تغییر بدهید و بگویید السلام علینا و علی ایرانیان درحالی که باید بگوییم و علی عبادالله صالحین یعنی هرجا بنده صالحی هست باید کمک کنیم. قرآن می‌گوید که یک هشتم زکات برای مؤلفة قلوبهم است و می‌گوید این را حتی به کافر هم بدهید تا به شما علاقمند شود ، چه برسد به مسلمان. وی با بیان اینکه من برای کار سیاسی این حرف‌ها را نمی‌گویم ، بلکه به عنوان معلم قرآن حرف می‌زنم گفت: ما باید از مظلوم دفاع کنیم ، حتی اگر مشرک باشد؛ قرآن می‌فرماید زمان قیامت می‌پرسند که به چه گناهی این دختر را زنده بگور کردید؟ به این نکته توجه کنید که مسلمانان دختر را زنده بگور نمی‌کردند. بلکه مشرکان در صدر اسلام دختر را ننگ می‌دانستند و زنده بگور می‌کردند. قرآن حتی برای دختر مشرک هم غصه می‌خورد و حالا ما مسلمان هستیم. نه غزه نه لبنان می‌دانی یعنی چه؟ یعنی نه قرآن. ما باید حرکتی بکنیم که به غیرت عرب‌ها بر بخورد و مدعیان حقوق بشر رسوا شوند که هیچ کاری برای مسلمانان غزه نکردند. وی با طرح این سئوال که با آن شعارها چه کسانی دلخوش شده‌اند اظهار داشت: ما ایران را دوست داریم ، اما ایران پرست نیستیم. حب وطن خوب است. اما پرستش وطن شرک است؛ ما نه پدر می‌پرستیم ، نه آیت‌الله ، نه حزب ، نه سیاست ، نه عمامه ، نه لباس و نه کت و شلواری ، ما فقط خداپرست هستیم و وطنمان را هم دوست داریم. ما به ایران عشق می‌ورزیم و به ایرانی بودن خود افتخار می‌کنیم و از کشورمان هم دفاع می‌کنیم. اما نه اینکه حالا چون ایرانی هستیم ، شعارهایی بدهیم که ضدقران باشد. مگر ما در ماه رمضان دعا نخواندیم که اللهم اغن کل فقیر؟ بعد در جمعه آخر ماه رمضان ، 5 نفر یا 100 نفر یا هزار نفر و یا 20 هزار نفر یا هرچقدر دیگر بیایند و بگویند فقط ایران؟ پس دعاهایی که خواندیم دروغ بود؟ قرائتی خطاب به کسانی که اینگونه شعارها را سر داده‌اند اظهار داشت: شعارهایتان را از یک اسلام‌شناس بپرسید و حواستان باشد دنبال موجی نرویم که بعدا در قیامت جوابی برای آن نداشته باشیم؛ مراقب باشیم آب به آسیاب دشمن نریزیم. لینک مرتبط: نظر امام پیرامون مرگ بر روسیه چیست؟ دانلود کلیپ تصویری صحبت‌های آقای قرائتی درباره این موضوع پی‌نوشت بی‌ربط: دیروز در حرم مطهر امام رضا ع ، دعاگوی همه بودم. با اجازتون شب هم رفتم ارتفاعات مشهد کوهسنگی و در جوار شهدای گمنام ، بازم به یاد همه دوستان بودم! البته یه عکس هم گرفتم که حرم هم توش معلومه. عکسو می‌تونید اینجا ببینید. با موبایل گرفتم ، ببخشید اگه زیاد خوب نشده! اللهم الرزقنی توفیق جهاد فی سبیلک.
هنگامی که فرانسوا میتران در سال 1981 میلادی زمام امور فرانسه را بر عهده گرفت،ازمصر تقاضا شد تا جسد مومیایی شده فرعون را برای برخی آزمایشها و تحقیقات از مصر به فرنسه منتقل کند. جسد فرعون به مکانی با شرایط خاص در مرکز آثار فرانسه انتقال داده شد تا بزرگ‌ترین دانشمندان باستانشناس به همراه بهترین جراحان و کالبد شکافان فرانسه، آزمایشات خود را بر روی این جسد و کشف اسرار متعلق به آن شروع کنند. رئیس این گروه تحقیق و ترمیم جسد یکی از بزرگ‌ترین دانشمندان فرانسه به نام پروفسور موریس بوکای بود، او بر خلاف سایرین که قصد ترمیم جسد داشتند، در صدد کشف راز و چگونگی مرگ این فرعون بود. تحقیقات پروفسور بوکای همچنان ادامه داشت تا اینکه در ساعات پایانی شب نتایج نهایی ظاهر شد بقایای نمکی که پس از ساعت‌ها تحقیق بر جسد فرعون کشف شد دال بر این بود که او در دریا غرق شده و مرده است و پس از خارج کردن جسد او در دریا غرق شده و مرده است و پس از خارج کردن جسد او از دریا برای حفظ جسد، آن را مومیایی کرده‌اند. اما مسئله غریب و آنچه باعث تعجب بیش از حد پروفسور بوکای شده بود این مسئله بود که چگونه این جسد سالمتر از سایر اجساد، باقی‌مانده در حالی که این جسد از دریا بیرون کشیده شده است. حیرت و سردرگمی پروفسور دوچندان شد وقتی دید نتیجه تحقیق کاملا مطابق با نظر مسلمانان در مورد غرق شدن فرعون است و از خود سئوال می‌کرد که چگونه این امر ممکن است با توجه به اینکه این مومیایی در سال 1898 میلادی و تقریبا در حدود 200 سال قبل کشف شده است،در حالی که قرآن مسلمانان قبل از 1400 سال پیدا شده است؟ چگونه با عقل جور در می‌آید در حالی که نه عرب و نه هیج انسان دیگری از مومیایی شدن فراعنه توسط مصریان قدیم آگاهی نداشته و زمان زیادی از کشف این مسئوله نمی‌گذرد؟ و آیا ممکن است محمد ص هزار سال قبل از این قضیه خبر داشته؟ پروفسور موریس بوکای تورات و انجیل را بررسی کرد اما هیچ ذکری از نجات جسد فرعون به میان نیاورده بودند. پس از اتمام تحقیق و ترمیم جسد فرعون، آن را به مصر بازگرداندند ولی موریس بوکای خاطرش آرام نگرفت تا اینکه تصمیم به سفر کشورهای اسلامی گرفت تا از صحت خبر ذر مورد ذکر نجات جسد فرعون توسط قرآن اطمینان حاصل کند. یکی از مسلمانان قرآن را باز کرد و آیه 92 سوره یونس را برای او تلاوت نمود. این آیه او را بسیار تحت تاثیر قرار داد و لرزه بر اندام او انداخت و با صدای بلند فریاد زد: من به اسلام داخل شدم و به این قرآن ایمان آوردم موریس بوکای با تغییرات بسیاری در فکر و اندیشه و آیین به فرانسه بازگشت و ده‌ها سال در مورد تطابق حقائق علمی کشف شده در عصر جدید با آیه‌های قرآن تحقیق کرد و حتی یک مورد از آیات قرآن را نیافت که با حقایق ثابت علمی تناقض داشته باشد. و بر ایمان او به کلام الله جل جلاله افزوده شد لایاتیه الباطل من بین یدیه و لا من خلفه تنریل من حکیم حمید. فالیوم ننجیک ببدنک لتکون لمن خلفک ءایه و ان کثیرا من الناس عن ءایتنا لغفلون 92 یونس پس امروز بدن و جسد بی جان تو را از امواج رهایی می‌بخشیم به این دلیل که برای آیندگان نشانه‌ای از سرانجام گناه باشی تا افراد ظالم از تو عبرت گرفته و دست از ستم خود بکشند و افراد مومن برا ایمان‌شان افزوده شود و با اراده محکم تری براساس اعتقادات خویش عمل کنند، اما بسیاری از مردم از آیات و نشانه‌های ما غافلند.
دانلود سخنرانی با حجم 516 کیلو بایت دانلود مداحی تصویری با فرمت 3gp با حجم 2. 1 مگابایت دانلود مداحی تصویری با حجم 17. 1 مگابایت دانلود مداحی صوتی با حجم 2. 9 مگابایت پسورد w. com به صورت حروف کوچک وارد کنید
کوروش دوم بنیان‌گذار هخامنشیان، نوروز را در سال 538 قبل از میلاد، جشن ملی اعلام کرد. وی در این روز برنامه‌هایی برای ترفیع سربازان، پاکسازی مکان‌های همگانی و خانه‌های شخصی و بخشش محکومان اجرا می‌نمود. این آیین‌ها در زمان دیگر پادشاهان هخامنشی نیز برگزار می‌شده‌است. در زمان داریوش یکم، مراسم نوروز در تخت جمشید برگزار می‌شد. البته در سنگ‌نوشته‌های به‌جا مانده از دوران هخامنشیان، به‌طور مستقیم اشاره‌ای به برگزاری نوروز نشده‌است. 8 اما بررسی‌ها بر روی این سنگ‌نوشته‌ها نشان می‌دهد که مردم در دوران هخامنشیان با جشن‌های نوروز آشنا بوده‌اند،و هخامنشیان نوروز را با شکوه و بزرگی جشن می‌گرفته‌اند. شواهد نشان می‌دهد داریوش اول هخامنشی، به مناسبت نوروز در سال 416 قبل از میلاد سکه‌ای از جنس طلا ضرب نمود که در یک سوی آن سربازی در حال تیراندازی نشان داده شده‌است. در دوران هخامنشی، جشن نوروز در بازه‌ای زمانی میان 21 اسفند تا 19 اردیبهشت برگزار می‌شده‌است
خاورمیانه با کشته شدن سفیر امریکا در لیبی و حمله معترضان مسلمان به سفارت امریکا در قاهره گزارش‌ها از افزایش موج اعتراض‌ها در کشورهای اسلامی نسبت به هتک حرمت پیامبر ص خبر می‌دهند. به گزارش واحد مرکزی خبر مسلمانان کشورهای مختلف امروز در اعتراض به هتک حرمت پیامبر اعظم ص در یک فیلم آمریکایی تظاهرات برپاکردند. شرکت‌کنندگان در این تظاهرات ، پرچم آمریکا را به آتش کشیدند. فلسطینی‌ها امروز در اعتراض به ساخت و پخش اینترنتی یک فیلم در آمریکا که درباره وهن پیامبر اسلام است تظاهرات برپاکردند. شرکت‌کنندگان در این تظاهرات ، پرچم آمریکا را به آتش کشیدند. مردم سودان در اعتراض به هتک حرمت به پیامبر اسلام تظاهرات کردند. امروز مردم سودان در مقابل سفارت آمریکا در شهر خارطوم پایتخت تظاهرات کردند. این تظاهرات در اعتراض به ساخت و پخش فیلم موهن درباره پیامبر اسلام در آمریکا بود. مردم افغانستان در اعتراض به ساخت فیلم موهن درباره پیامبر اسلام تظاهرات برپا می‌کنند. پیش‌بینی می‌شود واکنش‌های گسترده‌ای هم در افغانستان به انتشار این خبر صورت پذیرد. این خبر در شرایط بسیار حساسی منتشر می‌شود زیرا احساسات ضدامریکایی در افغانستان به شدت شدید است. چندی پیش هم در داخل پایگاه نظامی آمریکا در بگرام افغانستان ، چند جلد قرآن سوزانده شد. این اقدام نظامیان آمریکایی با واکنشها و تظاهرات گسترده در افغانستان همراه شد. بسیاری از افغانها می‌گویند نمی‌خواهند نظامیان خارجی در خاک کشورشان حضور داشته باشند. مردم افغانستان به شدت از آمریکا خشمگین هستند. قرار است فردا در اکثر استان‌های افغانستان، مردم تظاهراتی در اعتراض به ساخت و پخش این فیلم آمریکایی برپاکنند. مردم مصر در اعتراض به اکران یک فیلم موهن به ساحت مقدس پیامبر اسلام در آمریکا در مقابل سفارت این کشور در قاهره تجمع کردند. مسلمانان خشمگین با حمله به سفارت آمریکا، پرچم این کشور را به زیر کشیده، پاره کرده و سوزاندند. تجمع کنندگان شعار می‌دادند ملت مصر خواهان اخراج سفیر آمریکا از کشور است، با جان و خون‌مان از اسلام حمایت می‌کنیم. تظاهرکنندگان مصری پلاکاردهایی در محکومیت این فیلم و تولید کنندگان آن در دست داشتند. آن‌ها به شدت از تولید کنندگان این فیلم یعنی قبطی‌های خارج نشین انتقاد کردند. واتیکان که مرکز مسیحیان کاتولیک جهان است به انتشار فیلم ضد اسلام و پیامبر اسلام در آمریکا واکنش نشان داد. واتیکان در بیانیه‌ای این فیلم را تحریک آمیز خواند و از آن به شدت انتقاد کرد. سخنگوی وزارت امور خارجه کشورمان انتشار فیلم آمریکایی اهانت آمیز به ساحت مقدس پیامبر ص را اقدامی نفرت انگیز دانست. رامین مهمانپرست گفت: جمهوری اسلامی ایران توهین به مقدسات اسلامی را قویا محکوم و با احساسات جریحه دار شده امت اسلامی ابراز همدردی می‌کند. وی افزود: دولت جمهوری اسلامی ایران در ادامه هشدارهای قبلی تاکید می‌کند سکوت سیستماتیک و مستمر دولت آمریکا در مقابل اینگونه اقدامات منزجرکننده که در جهت اسلام ستیزی صورت می‌گیرد ، عامل اصلی استمرار این اقدامات است.
کایت عالمی معتبر را مناظره افتاد با یکی از ملاحده لعنهم الله علی حده و به حجت با او بس نیامد ، سپر بینداخت و برگشت. کسی گفتش تو را با چندین فضل و ادب که داری با بی دینی حجت نماند؟ گفت: علم من قرآن است و حدیث و گفتار مشایخ و او بدینها معقد نیست و نمی‌شنود. مرا شنیدن کفر او به چه کار آید. آن کس که به قرآن و خبر زو نرهی آنست جوابش که جوابش ندهی حکایت یک روز جالینوس ابلهی را دید دست در گریبان دانشمندی زده و بی حرمتی همی کرد. گفت: اگر این نادان نبودی کار وی با نادانان بدینجا نرسیدی. دو عاقل را نباشد کین و پیکار نه دانایی ستیزد با سبکسار اگر نادان به وحشت سخت گوید خردمندش به نرمی دل بجوید دو صاحبدل نگهدارند مویی همیدون سرکشی ، آزرم جویی و گر بر هر دو جانب جاهلانند اگر زنجیر باشد بگسلانند یکی را زشتخویی داد دشنام تحمل کرد و گفت ای خوب فرجام بتر زانم که خواهی گفتن آنی که دانم عیب من چون من ندانی حکایت یکی از حکما را شنیدم که می‌گفت: هرگز کسی به جهل خویش اقرار نکرده است مگر آکسی که چون دیگری در سخن باشد همچنان ناتمام گفته سخن آغاز کند. سخن را سر است ای خداوند و بن میاور سخن در میان سخن خداوند تدبیر و فرهنگ و هوش نگوید سخن تا نبیند خموش حکایت تنی چند از بندگان محمود گفتند حسن میمندی را که سلطان امروز تو را چه گفت در فلان مصلحت؟ گفت: بر شما هم پوشیده نباشد. گفتند: آنچه با تو گوید به امثال ما گفتن روا ندارد. گتف: به اعتماد آنکه داند که نگویم ، پس چرا همی پرسید؟ نه سخن که براید بگوید اهل شناخت به سر شاه سر خویشتن نباید باخت حکایت در عقد بیع سرایی متردد بود م. جهودی گفت: آخر من از کدخدایان این محلتم وصف این خانه چنانکه هست از من پرس ، بخر که هیتچ عیبی ندارد. گفتم: بجز آنکه تو همسایه منی. خانه‌ام را که چون تو همسایه است ده درم سیم بد عیار ارزد لکن امیدوارم باید بود که پس از مرگ تو هزار ارزد حکایت شاعری پیش امیر دزدان رفت و ثنایی بر او بگفت. فرمود تا جامه ازو برکنند و از ده بدر کنند. مسکن برهنه به سرما همی رفت. سگان در قفای وی افتادند. خواست تا سنگی بردارد و سگان را دفع کند ، در زمین یخ گرفته بود ، عاجز شد ، گتف: این چه حرامزاده مردمانند، سگ را گشاده‌اند و سنگ را بسته. امیر از غرفه بدید و بشنید و بخندید ، گفت: ای حکیم ، از من چیزی بخواه. گفت: جامه خود را می‌خواهم اگر انعام فرمایی. رضینا من نوالک بالرحیل. امیدوار بود آدمی به خیر کسان مرا به خیر تو امید نیست ، شر مرسان سالار دزدان را رحمت بروی آمد و جامه باز فرمود و قبا پوستینی برو مزید کرد و درمی چند. حکایت منجمی به خانه درامد ، یکی مرد بیگانه را دید با زن او بهم نشسته. دشنام و سقط گفت و فتنه و آشوب برخاست. صاحبدلی که برین واقف بود گفت: تو بر اوج فلک چه دانی چیست؟ که ندانی که در سرایت کیست؟ حکایت خطیبی کریه الصوت خود را خوش آواز پنداشتی و فریاد بیهده برداشتی. گفتی نعیب غراب البین در پرده الحان است یا آیت انکر الاصوات لصوت الحمیر در شان او. مردم قریه بعلت جاهی که داشت بلیتش می‌کشیدند و اذیتش را مصلحت نمی‌دیدند تا یکی از خطبای آن اقلیم که با او عداوتی نهانی داشت باری بپرسش آمده بودش. گفت: تو را خوابی دیده‌ام ، خیر باد. گفتا: چه دیدی؟ گفت: چنان دیدم که تو را آواز خوش بودی و مردمان از انفاس تو در را حت. خطیب اندرین لختی بیندیشید و گفت: این مبارک خواب است که ددی که مرا بر عیب خود واقف گردانیدی ، معلوم شد که آواز ناخوش دارم و خلق از بلند خواندن من در رنج ، تو کردم کزین پس خطبه نگویم مگر باهستگی. از صحبت دوستی برنجم کاخلاق بدم حسن نماید عیبم هنر و کمال بیند خارم گل و یاسمن نماید کو دشمن شوخ چشم ناپاک تا عیب مرا به من نماید حکایت شخصی در مسجد سنجار بتطوع گفتی به ادایی که مستمعان را ازو نفرت بودی و صاحب مسجد امیری بود عادل ، نیک سیرت ، نمی‌خواستش که دل آزرده گردد، گفت: ای جوانمرد ، این مسجد را موذنانند قدیم هر یکی را پنج دینار مرتب داشته‌ام تو را ده دینار می‌دهم تا جایی دیگر بروی. برین قول اتفاق کردند و برفت. پس از مدتی درگذری پیش امیر بازامد. گفت: ای خداوند ، برمن حیف کردی که به ده دینار از آن بقعه بدر کردی که اینجا که رفته بیست دینارم همی دهد تا جای دیگر روم و قبول نمی‌کنم. امیر از خنده بی خود گشت و گفت: زنهار تا نستانی که به پنجاه راضی گردند. به تیشه کس نخراشد ز روی خارا گل چنانکه بانگ درشت تو می‌خراشد دل حکایت ناخوش آوازی به بانگ بلند قرآن همی خواند. صاحبدلی بر او بگذشت گفت: تو را مشاهره چندست؟ گفت: هیچ. گفت: پس این زحمت خود چندان چرا همی دهی؟ گفت: از بهر خدا می‌خوانم. گفت: از بهر خدا مخوان. گر تو قرآن بدین نمط خوانی ببری رونق مسلمانی. باب پنجم: در عشق و جوانی حکایت حسن میمندی را گفتند سلطان محمود چندین بنده صاحب جمال دارد که هر یکی بدیع جهانی‌اند ، چگونه افتاده است که با هیچ‌یک از ایشان میل و محبتی ندارد چنانکه با ایاز که حسنی زیادتی ندارد؟ گفت: هر چه به دل فرو آید در دیده نکو نماید. هر که سلطان مرید او باشد گر همه بد کند، نکو باشد وانکه را پادشه بیندازد کسش از خیل خانه ننوازد327 کسی به دیده انکار گر نگاه کند نشان صورت یوسف دهد به ناخوبی و گر به چشم ارادت نگه کنی در دیو فرشته ایت نماید به چشم کروبی حکایت گویند خواجه‌ای را بنده‌ای نادرالحسن بود و با وی سبیل مودت و دیانت نظری داشت. بایکی از دوستان گفت: دریغ این بنده با حسن و شمایلی که دارد اگر زبان درازی و بی ادبی نکردی. گفت: برادر ، چو اقرار دوستی کردی توقع خدمت مدار که چون عاشق و معشوقی در میان آمد مالک و مملوک برخاست. خواجه با بنده پری رخسار چون درامد به بازی و خنده نه عجب کو چو خواجه حکم کند وین کشد بار ناز چون بنده حکایت پارسایی را دیدم به محبت شخصی گرفتار ، نه طاقت صبر و نه یارای گفتار. چندانکه ملامت دیدی و غرامت کشیدی ترک تصابی نگفتی و گفتی: کوته نکنم ز دامنت دست ور خود بزنی به تیغ تیزم بعد از تو ملاذ و ملجاءیی نیست هم در تو گریزم ، ار گریزم باری ملامتش کردم و گفتم: عقل نفیست را چه شد تا نفس خسیس غالب آمد؟ زمانی بفکرت فرو رفت و گفت ک هر کجا سلطان عشق آمد، نماند قوت بازوی تقوا را محل پاکدامن چون زید بیچاره‌ای اوفتاده تا گریبان در وحل حکایت یکی را دل از دست رفته بود و ترک جان کرده و مطمح نظرش جایی خطرناک و مظنه هلاک. نه لقمه‌ای که مصور شدی که به کام آید یا مرغی که به دام افتد. چو در چشم شاهد نیاید زرت زر و خاک یکسان نماید برت باری بنصیحتش گفتند: ازین خیال محال تجنب کن که خلقی هم بدین هوس که تو داری اسیرند و پای در زنجیر. بنالید و گفت: دوستان گو نصیحتم مکنید که مرا دیده بر ارادت او است جنگجویان به زور و پنجه و کتف دشمنان را کشند و خوبان دوست شرط مودت نباشد به اندیشه جان ، دل از مهر جانان برگرفتن. تو که در بند خویشتن باشی عشق باز دروغ زن باشی گر نشاید به دوست ره بردن شرط یاری است در طلب مردن گر دست رسد که آستینش گیرم ورنه بروم بر آستانش میرم متعلقان را که نظر در کار او بود و شفقت به روزگار او ، پندش دادند و بندش نهادند و سودی نکرد. دردا که طبیب ، صبر می‌فرماید وی نفس حریص را شکر می‌باید آن شنیدی که شاهدی بنهفت با دل از دست رفته‌ای می‌گفت تا تو را قدر خویشتن باشد پیش چشمت چه قدر من باشد؟ آورده‌اند که مر آن پادشه زاده که مملوح نظر او بود خبر کردند که جوانی بر سر این میدان مداومت می‌نماید خوش طبع و شیرین زبان و سخنهای لطیف می‌گوید و نکته‌های بدیع ازو می‌شنوند و چنین معلوم همی شود که دل آشفته است و شوری در سر دارد. پسر دانست که دل آویخته اوست و این گرد بلا انگیخته او. مرکب به جانب او راند. چون دید که نزدیک او عزم دارد. بگریست و گفت: آن کس که مرا بکشت باز آمد پیش مانا که دلش بسوخت بر کشته خویش چندان که ملاطفت کرد و پرسیدش از کجایی و چه نامی و چه صنعت دانی ، در قعر بحر مودت چنان غریق بود که مجال نفس نداشت. اگر خود هفت سبع از بر بخوانی چو آشفتی الف ب ت ندانی گفتا: سخنی با من چرا نگویی که هم از حلقه درویشانم بل که حلقه به گوش ایشانم. آنگه به قوت استیناس محبوب از میان تلاطم محبت سر برآورد و گفت: عجب است با وجودت که وجود من بماند تو به گفتن اندر آیی و مرا سخن بماند! این بگفت و نعره‌ای زد و جان به جان آفرین تسلیم کرد. عجب از کشته نباشد به در خیمه دوست عجب از زنده که چون جان به در آورد سلیم؟
سخن به مدح تو باید فصیح و کامل گفت هم از شکوه مقامت ، هم از فضائل گفت شبیه صائب صاحب سخن قصیده نوشت غزل غزل سر زلف تو را چو بیدل گفت نه چند مثنوی و قطعه و غزل ، باید که شرح قصة حسن تو در رسائل گفت عبا ، نه. اینکه گدای شما شدم کافیست حدیث حسن تو کی می‌توان چو دعبل گفت تفضلی! که فقط از تو خوانده‌ام یک عمر و من نگفته‌ام و هر چه بود این دل گفت زلال اشک مرا از تبار کوثر کن در آسمان دو دستت مرا کبوتر کن به قفل بسته کلید اجابت است اینجا که آستانة جود و کرامت است اینجا به دلنوازی جان در رواق او بنشین چرا که قبر مسیحای عترت است اینجا بکوش تا پر پروانه‌اش شوی ، زیرا پر از تلأ لؤ شمع هدایت است اینجا زلال اشک تو از چشمة خلوص دل همیشه إذن دخول زیارت است اینجا نه دیدن حرم و قبر و صحن و گلدسته هدف وصال حقیقی حضرت است اینجا دوباره کسب ثواب هزار حج کردم طواف قبر تو یا ثامن الحجج کردم ببین که حال و هوای حرم چه عرفانیست پر از بلور و کبوتر پر از چراغانیست به لطف گنبد و گلدسته‌های زر پوشش همیشه صحن حرم پر فروغ و نورانیست کجاست روضة رضوان به غیر از این مرقد کجاست جنت الأعلی اگر که اینجا نیست صدای پر زدن بال جبرئیل است این در ازدحام حرم گرم عطر افشانیست حدیث سلسله از یادمان نخواهد رفت ولایتت به خدا شرطی از مسلمانیست هزار مرتبه شکر خدا که نور تو چراغ زندگی مردمان ایرانیست کتاب رأفت و مهرت پر از حکایتها نظیر قصة آن پیر مرد سلمانیست ز یاد مردم سایه نشین ایوانت نرفته خاطره‌های نماز بارانت سلام! مظهر یکتای لیس إلا هو سلام! حضرت خورشید! ماه یوسف رو مقام عصمتتان إنما یرید الله قسم به اشهد أن لا اله الا هو شبی نشان بده از باب یطمئن قلوب به چشم خسته‌مان گوشه‌ای از آن ابرو دخیل گریه ببندید زائران اینجا به حلقه‌های ضریح مطهر از هر سو چگونه ضامن دل‌های ما نخواهد شد رئوف شهر که کرده ضمانت آهو خوشا به حال کسی که شبیه اهل نظر به خدمت حرمش گیرد از مژه جارو غباری از اثر رفت و آمدش شاید شبیه فرش حرم بر روی سرش باشد همیشه باغ لبش غنچة تبسم داشت که خنده با لب نورانیش تفاهم داشت تمام عمر شریفش ، مکارم الأخلاق به لحظه لحظة اوقات او تجسم داشت اگر امام رئوف است ، بسکه همواره به سینه دغدغة مشکلات مردم داشت برای رزق تمام کبوتران شهر حیاط خانة آقا همیشه گندم داشت هر آنکه جرعه‌ای از جام معرفت نوشید سری به خاک قدوم امام هشتم داشت و هر فرشته برای تبرک بالش به خاک راه امام رضا تیمم داشت برای ما به جز این آستان پناهی نیست از آسمان حرم تا بهشت راهی نیست تویی که این همه دارالشفای دل داری نرفته از حرمت نا امید بیماری دوباره نغمة نقاره خانه می‌آید شفا گرفته کسی با تفضلت! آری کجاست گوش دلی تا که بشنود هر روز از این ترنم نقاره بانگ بیداری دو بال پر زدنت را قنوت اشکت کن ببین برای پریدن عجب سبکباری دوباره پنجره فولاد و إذن کرب و بلا میان صحن حرم شد چه گریه بازاری دوباره روضه گرفتند زائران اینجا بیاد مشک عطش نوش و خشک سرداری رهاست در نفس این حرم شمیم یاس به یاد علقمه و قبر حضرت عباس سخن به مدح تو باید فصیح و کامل گفت هم از شکوه مقامت ، هم از فضائل گفت شبیه صائب صاحب سخن قصیده نوشت غزل غزل سر زلف تو را چو بیدل گفت نه چند مثنوی و قطعه و غزل ، باید که شرح قصة حسن تو در رسائل گفت عبا ، نه. اینکه گدای شما شدم کافیست حدیث حسن تو کی می‌توان چو دعبل گفت تفضلی! که فقط از تو خوانده‌ام یک عمر و من نگفته‌ام و هر چه بود این دل گفت زلال اشک مرا از تبار کوثر کن در آسمان دو دستت مرا کبوتر کن به قفل بسته کلید اجابت است اینجا که آستانة جود و کرامت است اینجا به دلنوازی جان در رواق او بنشین چرا که قبر مسیحای عترت است اینجا بکوش تا پر پروانه‌اش شوی ، زیرا پر از تلأ لؤ شمع هدایت است اینجا زلال اشک تو از چشمة خلوص دل همیشه إذن دخول زیارت است اینجا نه دیدن حرم و قبر و صحن و گلدسته هدف وصال حقیقی حضرت است اینجا دوباره کسب ثواب هزار حج کردم طواف قبر تو یا ثامن الحجج کردم ببین که حال و هوای حرم چه عرفانیست پر از بلور و کبوتر پر از چراغانیست به لطف گنبد و گلدسته‌های زر پوشش همیشه صحن حرم پر فروغ و نورانیست کجاست روضة رضوان به غیر از این مرقد کجاست جنت الأعلی اگر که اینجا نیست صدای پر زدن بال جبرئیل است این در ازدحام حرم گرم عطر افشانیست حدیث سلسله از یادمان نخواهد رفت ولایتت به خدا شرطی از مسلمانیست هزار مرتبه شکر خدا که نور تو چراغ زندگی مردمان ایرانیست کتاب رأفت و مهرت پر از حکایتها نظیر قصة آن پیر مرد سلمانیست ز یاد مردم سایه نشین ایوانت نرفته خاطره‌های نماز بارانت سلام! مظهر یکتای لیس إلا هو سلام! حضرت خورشید! ماه یوسف رو مقام عصمتتان إنما یرید الله قسم به اشهد أن لا اله الا هو شبی نشان بده از باب یطمئن قلوب به چشم خسته‌مان گوشه‌ای از آن ابرو دخیل گریه ببندید زائران اینجا به حلقه‌های ضریح مطهر از هر سو چگونه ضامن دل‌های ما نخواهد شد رئوف شهر که کرده ضمانت آهو خوشا به حال کسی که شبیه اهل نظر به خدمت حرمش گیرد از مژه جارو غباری از اثر رفت و آمدش شاید شبیه فرش حرم بر روی سرش باشد همیشه باغ لبش غنچة تبسم داشت که خنده با لب نورانیش تفاهم داشت تمام عمر شریفش ، مکارم الأخلاق به لحظه لحظة اوقات او تجسم داشت اگر امام رئوف است ، بسکه همواره به سینه دغدغة مشکلات مردم داشت برای رزق تمام کبوتران شهر حیاط خانة آقا همیشه گندم داشت هر آنکه جرعه‌ای از جام معرفت نوشید سری به خاک قدوم امام هشتم داشت و هر فرشته برای تبرک بالش به خاک راه امام رضا تیمم داشت برای ما به جز این آستان پناهی نیست از آسمان حرم تا بهشت راهی نیست تویی که این همه دارالشفای دل داری نرفته از حرمت نا امید بیماری دوباره نغمة نقاره خانه می‌آید شفا گرفته کسی با تفضلت! آری کجاست گوش دلی تا که بشنود هر روز از این ترنم نقاره بانگ بیداری دو بال پر زدنت را قنوت اشکت کن ببین برای پریدن عجب سبکباری دوباره پنجره فولاد و إذن کرب و بلا میان صحن حرم شد چه گریه بازاری دوباره روضه گرفتند زائران اینجا بیاد مشک عطش نوش و خشک سرداری رهاست در نفس این حرم شمیم یاس به یاد علقمه و قبر حضرت عباس
انفجار نورپیروزی انقلاب اسلامی در ایران تنها یک حادثه داخلی برای تغییر یک رژیم سیاسی نبود. بلکه همان‌گونه که بسیاری از دولتمردان آمریکائی، اسرائیلی و اروپائی در خاطرات خود از آن روزها تعبیر کرده‌اند، انقلاب از دیدگاه آنان زلزله‌ای ویرانگر برای جهان غرب بود. گذشته از آنکه آمریکا مطلوبترین شرائط جغرافیائی، اقتصادی و نظامی را در یکی از حساسترین مناطق جهان که مرزهای طولانی با رقیب دولت شوروی داشت، از دست می‌داد امواج این انفجار بزرگ رژیم‌های وابسته به غرب را در ممالک اسلامی و بلاد عربی متزلزل و بیمناک کرده بود. پیام اصلی انقلاب اسلامی ماهیتی فرهنگی داشت و مبتنی بر اندیشه دینی و ارزش‌های معنوی بود. پیروزی انقلاب به معنای صدور پیام و ارزش‌های آن و به حرکت در آمدن موجی از خیزشهای رهایی بخش در کشورهای اسلامی و جهان سوم بود. همزمان با ایران، رژیم وابسته به آمریکا در نیکاراگوئه نیز سرنگون شد. در افغانستان دولت شوروی ناگریز از کودتای خونین و سپس لشکرکشی و اشغال این کشور شد تا حرکت اسلامی را مهار کند. 1 در عراق، کودتای صدام با همین هدف شکل گرفت. 2 مردم لبنان و فلسطین پیروزی انقلاب ایران را جشن گرفتند و جهاد خویش را در شکلی نوین و ملهم از انقلاب اسلامی آغاز کردند. جنبش‌های اسلامی در مصر، تونس، الجزایر، سودان، عربستان و ترکیه احیا شدند. پس از جنگ جهانی دوم نظمی ظالمانه بر جهان حکمفرما بود. مناطق مختلف جهان بین دو قدرت غالب شرق و غرب تقسیم شده بود و سازمان‌های نظامی ورشو و ناتو نگهبانان این نظم ناعادلانه بودند. هیچ حرکت و تحولی در جهان سوم خارج از این چارچوب و بدون وابستگی به یکی از دو قطب حاکم امکان موفقیت نمی‌یافت. اینک انقلابی در جهان معاصر و در منطقه امن غربی‌ها پیروز شده بود که شعار اصلی آن نه شرقی نه غربی بود. نهضت امام در ایران مستقیما با امپریالیسم آمریکا درافتاده بود و شکست را بر او تحمیل کرده بود. این واقعیت کمونیست‌ها را در ادعای مبارزات ضدامپریالیستی شان خلع سلاح می‌کرد و برای نخستین بار در عصر حاضر، دین را به عنوان عاملی حرکت‌زا در پهنه مبارزات ملت‌ها مطرح می‌ساخت. با وجود همه ناباوریها و تمامی تلاشهایی که در سطح بین‌المللی برای حفظ رژیم شاه و جلوگیری از موفقیت امام‌خمینی بعمل آمد، انقلاب اسلامی در مرحله نخست مبارزات خویش پیروز گردید و از این جهت پیروزی آن بیش‌تر به یک معجزه شبیه بود تا تحولی عادی. به جز امام‌خمینی و توده‌های بیشماری که خارج از تحلیل‌های معمول، به گفته‌ها و وعده‌های امام باور قلبی داشتند، عموم تحلیل‌گران سیاسی و همه کسانی که در رخدادها و حوادث ایران دخیل بودند وقوع چنین پیروزی را، حتی تا روزهای واپسین عمر رژیم شاه ناممکن می‌دانستند. چنین بود که از صبحدم 22 بهمن 1357 خصومت با نظام نوپای اسلامی در پهنه‌ای گسترده آغاز شد. جبهه دشمنیها را آمریکا رهبری می‌کرد و دولت انگلیس و برخی دول اروپایی دیگر به همراه تمامی رژیم‌های وابسته به غرب در آن مشارکت فعال داشتند. شوروی سابق و اقمار آن نیز ناخرسند از اتفاقی که در ایران افتاده و به حاکمیت دین منجر گردید، با آمریکائیها در بسیاری از خصومتها همسو شدند. نمونه بارز این هم‌پیمانی در همنوائی نیروهای چپ و راست ضدانقلاب داخل کشور که بعدها اسناد وابستگی آنان به سفارتخانه‌های شوروی و آمریکا افشا گردید و از آن بارزتر هماهنگی همه‌جانبه دو کشور در تجهیز صدام و حمایت از او در جنگ با جمهوری اسلامی را می‌توان مشاهده کرد. اما امام‌خمینی با همان منطقی که نهضت اسلامی را آغاز کرده بود، در اوج فتنه‌ها و فشارهای خارجی انقلاب را هدایت کرد و آن را با اراده خویش به دوره سازندگی و ثبات هدایت نمود. نهضتی که امام‌خمینی پرچمدار و پایه‌گذار آن بود، توانست غبار از چهره اسلام زدوده و سیمای حقیقی آن را پس از 14 قرن به جهان تشنه عدالت بنمایاند. به همین دلیل است که انقلاب اسلامی ایران در جهان اسلام به عنوان انقلاب امام‌خمینی شناخته شده است. به همین علت است که تاکنون هیچ‌یک از طرح‌های سیاسی و اقتصادی و نظامی آمریکا علیه ایران ک غالبا با حمایت یا سکوت متحدان منطقه‌ای و جهانی آن کشور همراه بوده، به نتیجه نرسیده است. و به همین دلیل است که پس از گذشت نزدیک به سه دهه مقابله غرب با انقلاب، امروز تئوریسین‌ها و سیاستمداران اروپائی و آمریکائی بر ضرورت پذیرش و تحمل واقعیت انقلاب و جایگاه جمهوری اسلامی در عرصه بین‌المللی تاکید می‌کنند. نهضتی که در 22 بهمن 1357 به پیروزی رسید، امروزه برای بسیاری از ملل جهان چراغ راه زندگی است. مهم‌ترین دستاوردهای این انقلاب در صحنه بین‌المللی تاکنون به قرار زیر بوده است. تجدید بنای تفکر انقلابی بر مبنای دین مطرح شدن اسلام بعنوان یک ایدئولوژی انقلابی. تلفیق موفقیت آمیز رهبری سیاسی و مذهبی. احیاء اخوت اسلامی در میان مسلمانان جهان. احیاء روحیه گرایش به معنویات و ارزش‌های دینی در میان مسلمانان جهان. احیاء روحیه خودباوری و سلطه ستیزی در میان ملت‌ها. منفعل شدن دولت‌ها و قدرتها در برابر اراده ملت‌ها. از این رو 22 بهمن تنها نباید به عنوان روز پایانی یک رژیم سیاسی و آغازی بر حیات رژیم دیگر تلقی گردد. بلکه باید از آن به عنوان سرفصلی برجسته در تاریخ سیاسی ایران و نقطه‌ای عطف در روند مبارزات ملت ایران یاد کرد. احمد ساجدی پانوشت‌ها: 1 افغانستان در اردیبهشت 1357 شاهد کودتای کمونیستی نورمحمد تره‌کی و در دی 58 شاهد اشغال نظامی توسط قوای ارتش سرخ شوروی بود. 2 کودتای صدام در 25 تیر 1358 به وقوع پیوست
اگر چیزی میان دو چیز دیگر حائل و فاصله باشد ، آن چیز را برزخ می‌نامند. قرآن کریم از زندگی پس از مرگ تا قیامت کبری با کلمه برزخ تعبیر کرده است. در سوره مؤمنون آیه 100 می‌فرماید: حتی اذا جاء احدهم الموت قال رب ارجعون. لعلی اعمل صالحا فیما ترکت، کلا انها کلمه هو قائلها و من ورائهم برزخ الی یوم یبعثون. تا آنگاه که یکی از آنها را مرگ فرا می‌رسد می‌گوید: پروردگارا! مرا باز گردان، باشد کار شایسته‌ای در زمینه‌هایی که نکرده‌ام انجام دهم. ابدا ، این صرفا سخنی است که او گوینده آن است و از جلوی آنها از حین مرگ تا روزی که مبعوث شوند برزخ و فاصله‌ای است. این آیه تنها آیه‌ای است که فاصله میان مرگ و قیامت را برزخ خوانده است. علمای اسلام از همین جا اقتباس کرده و نام عالم بعد از دنیا و قبل از قیامت کبری را عالم برزخ نهاده‌اند. در این آیه از ادامه حیات بعد از مرگ، همین قدر سخن آمده است که انسان‌هایی پس از مرگ اظهار پشیمانی می‌کنند و درخواست بازگرداندن به دنیا می‌نمایند و به آنها پاسخ منفی داده می‌شود. این آیه کاملا صراحت دارد که انسان پس از مرگ دارای نوعی حیات است که تقاضای بازگشت رجوع می‌کند ولی تقاضایش پذیرفته نمی‌شود. آیاتی که دلالت می‌کند که انسان در فاصله مرگ و قیامت از نوعی حیات برخوردار است و در آن حال شدیدا احساس می‌کند، گفت و شنود دارد، لذت و رنج و سرور و اندوه دارد و بالاخره از نوعی زندگانی سعادت آمیز یا شقاوت آلود برخوردار است، زیاد است. مجموعا در حدود 15 آیه است که در قرآن کریم به نحوی از انحاء یک جریان حیاتی را یاد کرده است که می‌رساند در فاصله بین مرگ و قیامت از یک حیات کامل برخوردار است. این آیات بر چند گونه است: آیاتی که جریان یک سلسله گفت و شنودها میان انسان‌های صالح و نیکوکار و یا انسان‌های فاسد و بدکار را با فرشتگان الهی یاد می‌کند که بلافاصله بعد از مرگ صورت می‌گیرد. این گونه آیات زیاد است. آیه 97 از سوره نساء و آیه 100 از سوره مؤمنون که قبلا هر دو آیه را نقل و ترجمه کردیم از این گونه آیات است. آیاتی که علاوه بر مضمون آیات بالا رسما می‌گویند که فرشتگان پس از آن گفت و شنودها به صالحان و نیکوکاران می‌گویند از این پس از نعمت‌های الهی بهره گیرید، یعنی آنها را در انتظار رسیدن قیامت کبری نمی‌گذارند. دو آیه ذیل مشتمل بر این مطلب است: الذین تتوفاهم الملائکه طیبین یقولون سلام علیکم ادخلوا الجنه بما کنتم تعملون. آنان که در حالی که پاکیزه‌اند فرشتگان آنان را تحویل می‌گیرند و فرشتگان به آنها می‌گویند: درود بر شما! همانا به موجب کردارهای شایسته‌تان وارد بهشت گردید. قیل ادخل الجنه قال یا لیت قومی یعلمون بما غفر لی ربی و جعلنی من المکرمین پس از مرگ به او گفته شد: داخل بهشت شو! او گفت: ای کاش مردم من که سخن مرا نشنیدند اکنون می‌دانستند که چگونه پروردگارم مرا آمرزید و مرا جزء بندگان مکرم خویش قرار داد. در آیات قبل از این آیه جریان محاوره این مرد مؤمن مؤمن آل یس با قومش نقل شده که مردم را به پیروی رسولانی که در شهر انطاکیه مردم را به ترک پرستش غیر خدا و پرستش مخلصانه خدا می‌خواندند دعوت می‌کند و سپس ایمان و اعتقاد خویش را اظهار می‌دارد و از آنها می‌خواهد که سخن او را بشنوند و به راه او بروند. در این آیات می‌گوید: ولی آن مردم سخن او را نشنیدند تا آنگاه که او به جهان دیگر رفت. در آن جهان در حالی که مغفرت و کرامت الهی را درباره خویشتن مشاهده کرد، آرزو کرد که‌ای کاش قوم من که هنوز در دنیایند از وضع سعادتمندانه من در این جهان آگاه می‌شدند. بدیهی است که همه این جریانها قبل از قیامت کبری است، زیرا در قیامت کبری همه اولین و آخرین جمع‌اند و کسی در روی زمین باقی نیست. ضمنا این نکته را باید بدانیم که آنچه پس از مرگ برای اهل سعادت آماده شده، بهشتهاست نه بهشت، یعنی انواع بهشتهاست. بهشتها در آخرت به حسب مقامات قرب الهی متفاوت‌اند. بعلاوه همان‌طور که در اخبار و روایات اهل‌بیت علیهم السلام رسیده است بعضی از این بهشتها مربوط به عالم برزخ است نه عالم قیامت. علیهذا اینکه در دو آیه فوق کلمه بهشت آمده است نباید سبب اشتباه شود که مربوط به قیامت است. دسته سوم آیاتی است که در آن آیات سخنی از گفت و شنود فرشتگان با انسان‌ها در میان نیست بلکه مستقیما از حیات انسان‌های سعادتمند و نیکوکار یا انسان‌های بی سعادت و بدکار و تنعم دسته اول و عذاب و رنج دسته دوم در فاصله مرگ و قیامت یاد شده است. دو آیه ذیل از این گونه است: و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا، بل احیاء عند ربهم یرزقون. فرحین بما آتیهم الله من فضله و یستبشرون بالذین لم یلحقوا بهم من خلفهم الا خوف علیهم و لا هم یحزنون گمان مبر آنان که در راه خدا کشته شده‌اند مرده‌اند ، بلکه نزد پروردگار خویش زنده‌اند و روزی داده می‌شوند ، بدانچه خدا از فضل و رحمت خود به آنها عنایت کرده شادمان‌اند و آرزو می‌کنند که بشارت شهادت دوستان دنیاشان به آنها برسد تا آنها را با خود در این شهادت شریک بینند. و حاق بال فرعون سوء العذاب. النار یعرضون علیها غدوا و عشیا و یوم تقوم الساعه ادخلوا آل فرعون اشد العذاب عذاب ناراحت کننده، آتش، بر فرعونیان احاطه کرد، هر بامداد و شامگاه بر آن عرضه می‌شوند. آنگاه که قیامت به پا شود گفته می‌شود فرعونیان را در شدیدترین عذاب داخل نمایید. این آیه کریمه دو نوع عذاب برای فرعونیان ذکر می‌کند: یکی قبل از قیامت که از آن به سوء العذاب تعبیر شده است و آن این است که روزی دو بار بر آتش عرضه شوند بدون آنکه وارد آن گردند، دوم بعد از قیامت که از آن به اشد العذاب تعبیر شده است که فرمان می‌رسد که آنها را داخل آتش نمایید. در مورد عذاب اول از بامداد و شامگاه نام برده شده است برخلاف عذاب دوم. همان‌طور که امیرالمؤمنین علی ع در توضیح و تفسیر این آیه فرموده است بدین جهت است که عذاب اول مربوط است به عالم برزخ و در عالم برزخ به تبع عالم دنیا صبح و شام و هفته و ماه و سال هست، برخلاف عذاب دوم که مربوط به عالم قیامت است و در آنجا صبح و شام و هفته و ماه و غیره وجود ندارد. در روایات و اخباری که از رسول اکرم ص و امیرالمؤمنین علی ع و سایر ائمه اطهار علیهم السلام رسیده است درباره عالم برزخ و حیات اهل ایمان و اهل معصیت در این دوره فراوان تاکید شده است. رسول خدا در جنگ بدر پس از فتح مسلمین و کشته شدن گروهی از سران متکبران قریش و انداختن بدنهای آنها در یک چاه حوالی بدر، سر به درون چاه برد و به آنها رو کرده ، گفت: ما آنچه را خداوند به ما وعده داده بود محقق یافتیم، آیا شما نیز وعده‌های راست خدا را به درستی دریافتید؟ بعضی از اصحاب گفتند: یا رسول الله! شما با کشته شدگان و مردگان سخن می‌گویید! مگر این‌ها سخن شما را درک می‌کنند؟ فرمود: آنها اکنون از شما شنواترند. از این حدیث و امثال آن استفاده می‌شود که با آنکه با مرگ میان جسم و جان جدایی واقع می‌شود، روح علاقه خود را با بدن که سال‌ها با او متحد بوده و زیست کرده بکلی قطع نمی‌کند. امام حسین ع در روز دهم محرم پس از آنکه نماز صبح را با اصحاب به جماعت خواند، برگشت و خطابه کوتاهی برای اصحاب و یاران ایراد کرد. در آن خطابه چنین گفت: اندکی صبر و استقامت، مرگ جز پلی نیست که شما را از ساحل درد و رنج به ساحل سعادت و کرامت و بهشتهای وسیع عبور می‌دهد. در حدیث است که مردم خوابند، همینکه می‌میرند بیدار می‌شوند. مقصود این است که درجه حیات، بعد از مردن از پیش از مردن کامل‌تر و بالاتر است. همان‌طور که انسان در حال خواب از درجه درک و احساس ضعیفی برخوردار است، حالتی نیمه زنده و نیمه مرده دارد و هنگام بیداری آن حیات کامل‌تر می‌شود ، همچنین حالت حیات انسان در دنیا نسبت به حیات برزخی درجه‌ای ضعیف‌تر است و با انتقال انسان به عالم برزخ کامل‌تر می‌گردد. لازم به ذکر است، مطابق آنچه از روایات و اخبار پیشوایان دین رسیده است در عالم برزخ فقط مسائلی که انسان باید بدانها اعتقاد و ایمان داشته باشد مورد پرسش و رسیدگی واقع می‌شود، رسیدگی به سایر مسائل موکول به قیامت است.
قبلا یه وبلاگ داشتم مواقعی که حالم خوب نبود. با دلیل یا بی دلیل وقتی کلافه و درگیر بودم می‌رفتم و اونجا یه چیزی مینوشتم گاهی هم چیزی نمینوشتم فقط نقطه میزاشتم تو اون پست. معمولا تو زندگی هر کدوم از ما یه روزایی هست که نابودیم که داغونیم خیلی کلافه و آشفته‌ایم گاهی ممکنه دلیل خاصی براش داشته باشیم ولی مشکل از روزایی شروع می‌شه که کلافه و سردرگمی و حتی خودت نمیدونی دقیقا چته. باخت. باخت. باخت. این برای من تو زندگی من معنی شده قبل از باخت شکسته. شکست چیزبدی نیست درواقع گاهی حتی خوبم هست گاهی به نفعمون از آب درمیاد وقتی که حتی خودت هم حواست نیست اما همیشه مواقعی هم هست که غرق میشیم تو این شکستمون غرق میشی تو افکار شکست میمونی و منتظر کسی که بیاد و درکت کنه و بلندت کنه ولی واقعیت چیز دیگست اون یه نفر هرگز نمیاد اون اونطور که تو انتظار داری وجود نداره. اگه یه همچی کسی باشه اون خودته. بله. دقیقا خودت. تویی که نابی تویی که تکی تنها کسی که درون تو رو میبینه خودتی تو کل کره خاکی فقط یکی از تو هست بلند شو. بلند شو و از شکست برای خودت یه باخت نساز. خوب من این قشنگه اینکه غرقی در دریای افکار و شکست و برمیخیزی خودت رو از ترس‌ها و تشویش‌ها بیرون میکشی و تو پیروزی یک پیروز واقعی تو از یک جاده امن و صاف به رؤیاهات نرسیدی تو،در دریای تشویشها و ترسها شنا کردی و به جزیزه رسیدی ودنیات رو نجات دادی رؤیاهات رو. اینطوره که رؤیاهامون رو نجات میدی. و تو بزرگی. قدرتمند کسی که جنگید برای نجات رؤیاها برای آرمانها و تمام خواستن‌ها پس بجنگ بجنگ و قدرتمند پیروز شو
دانلود فایل صوتی روضه بی بی حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها توسط مداح اهل‌بیت حاج محمود کریمی. روضه بسیار زیباییست. حتما دانلود کنید. رهپویان شهدای روحانی تکدید برای دانلود به ادامه مطلب بروید دانلود قسمت اول روضه دانلود قسمت دوم روضه شادی روح بی بی صلوات
درب زیارتگاه امیر مومنان علی ع که در ایران ساخته شد راهی جایگاه خود در نجف می‌باشد که یکی از شهرهای که با حضور درب زیارتگاه تبرک میابد شهرستان شوشتر واقع در استان خوزستان است که در تاریخ 19 رمضان مهمان مردم این شهرستان می‌باشد که به همبن مناسبت در این شهرستان در قدمگاه حضرت علی ع واقع در میدان 15 خرداد مراسم شب احیایی برای عاشقان امیر مومنان بر گزار می‌گردد
ردیف حضرت امام جعفر صادق علیه السلام دانلود کتاب مؤلف کتاب سیره پیشوایان زندگینامه امام صادق ع مهدی پیشوایی سیره زندگانی جعفر بن محمد الصادق علیه السلام مناظرات امام جعفر صادق علیه السلام و شاگردان ایشان اخلاق و صفات امام صادق علیه السلام داستان‌ها و حکمت‌ها علوم جعفری شهادت و مصائب امام صادق علیه السلام سیمای قرآن و شیعه در نگاه امام صادق علیه السلام
صلح اهمیت آشتی دادن مردم پیامبر خدا صلی الله علیه واله: خدا ترس باشید و در میان همدیگر به اصلاح بپردازید. پیامبر خدا صلی الله علیه واله: شایسته‌ترین مردم، کسی است که بیش‌تر به صلاح مردم کار کند. پیامبر خدا صلی الله علیه واله: بهترین صدقه، آشتی میان مردم است. پیامبر خدا صلی الله علیه واله: آیا شما را از چیزی بهتر از روزه و نماز و صدقه باخبر سازم؟ آن، اصلاح و آشتی میان مردم است؛ زیرا افساد و برهم زدن میان مردم، مایه هلاکت است. پیامبر خدا صلی الله علیه واله: آدمیزاد، کاری بهتر از نماز، آشتی میان کسان، و اخلاق نیکو ندارد. جایز بودن دروغ در اصلاح پیامبر خدا صلی الله علیه واله: میان مردم آشتی بده هر چند با دروغ باشد. صلح نامشروع پیامبر خدا صلی الله علیه واله: هر نوع صلح و آرامشی میان مسلمانان رواست، مگر آن صلحی که حرامی را حلال یا حلالی را حرام نماید. خاموشی فضیلت خاموشی پیامبر خدا صلی الله علیه واله: نخستین مرحله عبادت، خاموشی است. پیامبر خدا صلی الله علیه واله: خاموشی از دیکته کردن شر، بهتر است. پیامبر خدا صلی الله علیه واله: خاموشی، خردمندی است ولی خاموشان کمند. پیامبر خدا صلی الله علیه واله: خاموشی، رفیع‌ترین عبادتها است. پیامبر خدا صلی الله علیه واله: خاموشی، زینت دنیا و پوشش نادان است. پیامبر خدا صلی الله علیه واله: خاموشی، سرور خلق‌ها است و هر که شوخی کند، او را سبک شمارند. پیامبر خدا صلی الله علیه واله: تنهایی، بهتر از هم‌نشین بد است. و هم‌نشین خوب، بهتر از تنهایی است. و نیکو سخن گفتن، بهتر از سکوت است و سکوت، بهتر از بد سخن گفتن است. تشویق به سکوت پیامبر خدا صلی الله علیه واله: خوش اخلاقی و خاموشی طولانی پیشه کن؛ زیرا سوگند به خدایی که جانم به دست اوست، خلایق به مانند آن دو، زینت نمی‌یابند. فواید سکوت پیامبر خداصلی الله علیه واله: خداوند رحمت کند بنده‌ای را که سخن نیکو بگوید تا بهره‌مند گردد یا از بدگویی ساکت باشد تا سالم بماند. پیامبر خدا صلی الله علیه واله: هر که سکوت اختیار کرد، نجات یافت.
تصاویر دیدنی از حرم رضوی در سال‌های دور روش شناس مناظرات امام رضا ع پیش از بیان شمه‌ای از این مناظرات باید به چند نکته روش شناختی موجود در شیوه مناظره امام ع اشاره کرد که همواره و در تمام مناظرات آن حضرت رعایت می‌شده که برخی از این نکات روش شناسانه امروز نیز در میان متفکران مغرب زمین بدون ادعای آشنایی این متفکران با تعالیم اسلامی و علوی مورد توجه است که خود گویای اتکای بزرگان دین اسلام بر مواجهه عقلی در مباحث معرفتی و دوری از مغالطات رایج و اختلاط‌های ناصواب روشی در این زمینه است. 1 شاید مهم‌ترین نکته روش شناسانه در این مناظرات این است که: ایشان علاوه بر استدلالات خود با عمل و رفتار توحیدی، مردم را دعوت به انتقال اعتقادات ذهنی به عملی می‌کرد. گفتگوی علامه سید جعفر مرتضی العاملی، مورخ و اندیشمند لبنانی با سایت آینده و این بدان معناست که تنها عقل و آگاهی انسان نیست که باید در پذیرش حقیقت قانع شود بلکه عواطف و سایر امکانات وجودی آدمی هم باید مورد توجه در حقیقت جویی قرار بگیرد و این نکته‌ای است که امروزه در میان مباحث جدید معرفتی نیز مورد توجه بسیاری از متفکران قرار دارد 2 رویه امام رضا ع در مناظراتش این نیست که اعتقادات اسلام یا اعتقاد خود را برای طرف مقابل حق بالقوه فرض کند. در واقع حضرت رضا ع در مناظرات خود با سران ادیان به دنبال برتری جویی نبودند و با استفاده از عنصر عقل و منطق به اثبات حقانیت اعتقادات اسلامی می‌پردازند. همان 3 یک اصل در مناظره وجود دارد و آن این‌که نمی‌شود با هیچ فردی مناظره کرد مگر این‌که مشترکاتی بین افراد وجود داشته باشد، به عبارت دیگر هر انسان حتی اگر بخواهد از دیگری سؤالی داشته باشد، باید یک امر مشترک بین آنها وجود داشته باشد و از آن نقاط مشترک برای رفع مجهولات استفاده شود، در واقع باید از مشترکات برای رسیدن به اختلاف‌ها و رفع آن حرکت کرد. همان 4 در مواجهه با اهل کتاب نیز ایشان از طریق استدلال عقلی و براساس مشترکات اعتقادی و دینی به رفع اشکالات و به اثبات حقانیت اسلام می‌پرداختند، زیرا بدون تعقل نمی‌توان تناقضات بین ادیان را رفع کرد. همان 5 نکته بسیار مهم دیگر و قابل استنباط از ماجرای مناظرات آن حضرت این است که ایشان به رغم علم به نیت سوء مامون از برگزاری این مناظرات از مناظرات سر باز نزدند و ضمن پرهیز از نیت خوانی هر چند دقیق و درست که خود مبتنی بر بصیرت اهل‌بیت ع است در مقام بحث و نظر به آن اعتنایی نکردند و بالعکس، از برگزاری این مناظرات استقبال کردند. به بیان دیگر سخن گوینده، البته در مقام بحث و نظر نه در میدان جنگ مانند ماجرای مواجهه خوارج با علی ع در جنگ صفین نه شخصیت و نیت وی باید مورد توجه باشد. در مناظره با ملحد خدمتگزار امام رضا علیه‌السلام می‌گوید یکی از زنادقه در حالی که جماعتی نزد آن حضرت بودند، خدمت امام رسید، امام رو به او نمود و فرمود: اگر فرضا نظریه شما، در رابطه با مبدا و معاد صحیح باشد و حال آنکه چنین نیست آیا قبول داری که در نهایت ما و شما یکسان هستیم و نمازها و روزه‌ها و زکات‌های ما و اعتراف ما به مبدا و معاد برای ما زیانی ندارد؟ زندیق که پاسخی نداشت، سکوت اختیار کرد. امام ادامه داد و فرمود: اگر نظریه ما در رابطه با مبدا و معاد صحیح باشد در حالیکه چنین هم هست آیا قبول داری که شما هلاک شده‌اید و ما نجات یافته‌ایم؟ زندیق که باز پاسخی نداشت، سخن را به جای دیگر کشید و گفت: خدا رحمت کند تو را ،به من بگو که او خدا چگونه است و کجا است؟ امام: وای بر تو، راه را اشتباه رفتی، او کجا را بوجود آورد، او بود و مکانی نبود، ونیز او چگونگی را ایجاد کرد، او بود و چگونگی وجود نداشت، خداوند با کیفیت و مکان شناخته نمی‌شود و با حواس، قابل درک نیست و او را با هیچ چیز نمی‌توان مقایسه نمود. زندیق گفت: بنابراین او چیزی نیست، چون با هیچ‌یک از حواس قابل درک نمی‌باشد. امام: وای برتو، چون حواس نمی‌تواند او را ادراک کند منکر او می‌شوی، و ما درست بر عکس، بدلیل این‌که حواس ما از ادراک او ناتوان است یقین می‌کنیم که او پروردگارما است، و شباهتی با سایر موجودات ندارد. زندیق گفت: به چه دلیل می‌گویی که او هست؟ امام فرمود: به دلیل این‌که وقتی به خویش می‌نگرم می‌بینم که نمی‌توانم در طول و عرض، چیزی به خود اضافه کنم و یا کم نمایم و نمی‌توان ناخوشی‌ها را از خویش دفع و منفعت را به سوی خود جلب کنم، روی این حساب فهمیدم که بنیاد هستی من بنایی دارد و لذا به او اعتراف کردم. علاوه بر این با رویت پدیده ابرها و گردش بادها و جریان خورشید و ماه و ستارگان و غیره که آیات شگفت‌انگیز و متقن آفرینش هستند، دانستم که این امور تدبیر کننده و پدید آورنده‌ای دارند. زندیق گفت: پس حد و مرز او را برای من بیان کن. امام فرمود: او بی‌نهایت است، حد و مرزی ندارد. زندیق: چرا؟ امام پاسخ داد: چون هر چه محدود باشد، نهایت دارد و احتمال محدودیت مساوی است با احتمال زیاده و نقصان. بنابراین او محدود نیست و زیاده و نقصان نمی‌پذیرد قابل تجزیه نمی‌باشد و به وهم نمی‌آید. زندیق گفت: توضیح بدهید، این‌که می‌گویید خداوند لطیف، شنوا، بینا، دانا و حکیم است، آیا شنیدن جز با گوش و دیدن جز با چشم، و ظریف کاری جز با دست و حکمت جز با سازندگی امکان پذیراست؟ امام فرمود: مقصود از این‌که می‌گوییم خداوند لطیف و ظریف کار است این که او در پدید آوردن مصنوعات، ظرافت و دقت دارد. نمی‌بینی وقتی شخصی در اخذ چیزی ظرافت و دقت به خرج می‌دهد، می‌گویند فلانی چقدر با لطافت کار می‌کند، بنابراین چرا این معنی به آفریننده با شکوه جهان گفته نشود؟ و این‌که ما می‌گوییم خداوند شنوا است، برای این است که هیچ صدایی از او پنهان نیست. و در تشخیص هیچ لغتی اشتباه نمی‌کند بنابراین او شنوا است ولی نه بوسیله گوش و گفتیم او بینا است زیرا او جای پای مورچه ریز سیاه در شب تاریک بر سنگ سیاه را می‌بیند، او حرکت مور را در شب قیرگون مشاهده می‌نماید. بنابراین او بینا است ولی نه به وسیله چشم همانند آفریده‌های خود. این مناظره آنقدر طول کشید، تا این‌که در همان جلسه، زندیق اسلام اختیارکرد. احتجاج طبرسی ج 2 ص173 171. استدلال اول این مناظره مبتنی بر همان نکته‌ای است که امروزه به رغم قدمت آن نزد مسلمین به نام پاسکال دانشمند فرانسوی ثبت شده و به شرطیه پاسکال معروف است که البته پیش‌تر از امام رضا ع در مناظره امام صادق ع با یکی از زنادقه مشهور عرب ابن ابی العوجاء از سوی ایشان بیان شده است. مناظره با جاثلیق مأمون، امام را کنار خود نشاند، مدتی با او گرم صحبت شد و سپس به جاثلیق گفت: ای جاثلیق! ایشان پسر عموی من، علی بن موسی الرضا، از فرزندان فاطمه، دختر پیامبراسلام، و علی بن ابیطالب است. دوست دارم با او بحث کنی اما انصاف را هم رعایت نمایی. جاثلیق گفت: ای امیرمؤمنان! چگونه بحث کنم با مردی که می‌خواهد با من از کتابی سخن گوید که من آن را قبول ندارم و از سخنان پیامبری برای من دلیل بیاورد که به او ایمان ندارم؟ حضرت رضا ع در کمال آرامش فرمود: ای نصرانی! اگر من با انجیلی که تو قبول داری، با تو بحث کنم، آیا می‌پذیری؟ جاثلیق گفت: مگر من می‌توانم آنچه را انجیل بگوید، رد کنم؟ بله؛ به خدا قسم، حتی اگر خوشایندم نباشد و به ضررم تمام شود، هر چه انجیل بگوید قبول دارم. امام فرمود: اینک هر چه می‌خواهی بپرس! جاثلیق گفت: درباره‌ی نبوت حضرت عیسی چه می‌گویی؟ امام فرمود: به نبوت حضرت عیسی و کتابش اعتقاد دارم ولی به عیسایی که نبوت حضرت محمد ص را انکار کند، ایمان ندارم. جاثلیق پرسید: آیا شاهدی وجود دارد که حضرت عیسی به آمدن محمد مژده داده است؟ امام فرمود: آیا یوحنای دیلمی را قبول داری؟ جاثلیق گفت: به به! نزدیک‌ترین دوست مسیح! امام فرمود: آیا یوحنا نگفت عیسی مرا به دین محمد ص مژده داد و خبر داد که بعد از او ظهور خواهد کرد؟ و آیا یوحنا این مژده را به یاران خود نگفت؟ و آیا آنها به محمد ایمان نیاوردند؟ جاثلیق گفت: بله، ولی ما پیامبر عرب نمی‌شناسیم. استدلال امام از انجیل: امام شروع کرد به خواندن سفر سوم انجیل تا رسید به نام مبارک محمد صلی الله علیه و آله و سلم. بعد فرمود: ای نصرانی! به حق مسیح و مادرش سوگند، آیا من عالم به انجیل هستم؟ گفت: آری امام مطالب مربوط به حضرت رسول اکرم ص و اهل‌بیت و امتش را از انجیل قرائت کرد و سپس پرسید: ای نصرانی، در برابر این گفته‌های انجیل چه می‌گویی؟ اگر انجیل را قبول نکنی و حضرت عیسی و حضرت موسی را تکذیب کنی که قتلت واجب است! جاثلیق گفت: من به مطالب انجیل ایمان دارم. سپس از حضرت رضا ع اسامی حواریون یاران نزدیک حضرت عیسی را پرسید. امام نام آنها را یک‌به‌یک بیان کرد و سپس فرمود: اما ما به عیسای شما به جهت ضعفی که در عبادت و روزه و نماز داشت، اعتراض داریم! جاثلیق عصبانی شد و گفت: من گمان می‌کردم امروز در میان ملت اسلام، از شما داناتر کسی نیست! عیسی همه شب‌ها بیدار بود و روزها روزه می‌گرفت و در عبادت هرگز کوتاهی نمی‌نمود! امام فورا فرمود: اگر چنین است، حضرت عیسی برای چه کسی نماز می‌خواند و روزه می‌گرفت؟ شما که می‌گویید عیسی خداست! جاثلیق چیزی نگفت. امام فرمود: ای جاثلیق! من زنده کردن مردگان را به دست حضرت عیسی ع را انکار نمی‌کنم، ولی او به اذن خداوند مردگان را زنده می‌کرد. جاثلیق گفت: زنده کردن مرده از افعال خداوند است و هر کس چنین کند یا کر و کور را شفا دهد، شایسته عبادت است. امام فرمود: الیسع یکی از پیامبران نیز مانند حضرت عیسی، مردگان را زنده می‌کرد و کورها را شفا می‌داد و روی آب راه می‌رفت، ولی امت او هرگز او را خدای خود ندانستند. حضرت حزقیل یکی دیگر از پیامبران 35 هزار مرده را در یک روز زنده کرد؛ در حالی‌که 60 سال بود از دنیا رفته بودند و این مطلب در تورات هست. ای. آیا این مطلب در تورات نیست؟ گفت: چرا. امام فرمود: قریش نزد رسول خدا آمدند و گفتند: مردگان را زنده کن! رسول اکرم امیرالمؤمنین علی ع را خواست و فرمود: به گورستان برو و افرادی را که این‌ها نام می‌برند، صدا بزن و بگو محمد می‌گوید به اذن خداوند از جای خود حرکت کنید! آنان زنده شدند و به رسالت پیامبر اسلام اقرار کردند. آری، پیامبر اسلام بیماران و دیوانگان را شفا می‌داد و با حیوانات سخن می‌گفت ولی ما مسلمان‌ها او را خدای خود نگرفتیم. همچنین یکی از انبیای بنی اسرائیل به امر خداوند به یک مشت استخوان پوسیده خطاب کرد که به اذن خداوند از جای خود حرکت کنید. آنها همه زنده شدند. ابراهیم خلیل پرندگانی را قطعه قطعه کرد و آنها را کوبید و هر قسمت را سر کوهی قرار داد؛ وقتی آنها را خواند، همه زنده شدند. زنده کردن مردگان به دست پیامبران الهی نمونه‌های بسیار دارد. من این داستان‌ها را نقل کردم تا نتوانی آنها را رد کنی. آیا هر کس مردگان را زنده کند باید پرستش شود؟ اگر چنین است پس همه این پیامبران باید پرستش شوند. چه می‌گویی؟ جاثلیق گفت: حق به جانب تو است و خدایی جز خدای یگانه نیست. دلیل اختلاف اناجیل چهارگانه: سپس امام رضا ع به راس الجالوت رو کرد و فرمود: تو را به حق آن 10 آیه‌ای که بر حضرت موسی ع نازل شد، آیا خبر محمد ص را در تورات ندیده‌ای؟ راس الجالوت گفت: بله. امام پرسید: آیا در انجیل گفتار عیسی ع را دیده‌ای که فرمود من به‌زودی نزد خدای خود می‌روم و بعد از من فارقلیطا خواهد آمد و به حقانیت من گواهی خواهد داد، همان‌گونه که من به حقانیت او گواهی می‌دهم؟ جاثلیق گفت: آری؛ این سخنان در انجیل هست. امام فرمود: به شما بگویم انجیلی را که گم کردید، در کجا یافتید؟ جاثلیق گفت: ما فقط یک روز آن را گم کردیم و دوباره بدون هیچ کم‌وکاستی پیدایش نمودیم. امام فرمود: اطلاع تو نسبت به انجیل بسیار کم است. اگر آن را فقط یک روز گم کرده‌اید، چرا در آن این همه اختلاف است؟ بدان هنگامی که انجیل از میان شما گم شد، نصاری دور هم جمع شدند تا ببینند چه باید بکنند. لوقا و مرقابوس گفتند انجیل در سینه ما محفوظ است، آن را خواهیم نوشت. سپس با یوحنا و متی دور هم جمع شدند و این چهار انجیل را نوشتند. لذا اناجیل چهارگانه با هم اختلاف دارد. جاثلیق گفت: من امروز فهمیدم که مطلب از چه قرار بوده؛ و بر فهم و علم من افزوده شد. سپس امام رضا ع نمونه‌هایی از اختلاف میان انجیل‌ها را بیان فرمود؛ به طوری که جاثلیق گفت: لوقا و مرقابوس و متی در مورد حضرت مسیح، شهادت دروغ داده‌اند. سپس گفت: ای دانشمند مسلمانان! مرا معاف بدار و بگذار دیگران سؤالات خود را مطرح کنند که به مسیح سوگند، در میان علمای مسلمانان، کسی مانند شما نیست. مناظره حضرت با راس الجالوت امام رضا ع رو به راس الجالوت، بزرگ یهودیان کرد و فرمود: تو می‌پرسی یا من بپرسم؟ گفت: من می‌پرسم؛ ولی باید از تورات و انجیل یا زبور داوود و صحف ابراهیم و موسی با من صحبت کنید. شما نبوت حضرت محمد ص را چگونه اثبات می‌کنید؟ فرمود: موسی بن عمران و عیسی بن مریم و داوود به نبوت او شهادت داده‌اند. راس الجالوت گفت: کجا؟ امام فرمود: مگر حضرت موسی به بنی اسرائیل وصیت نکرد که به زودی پیغمبری از برادران شما خواهد آمد؛ او را تصدیق کنید؟ گفت: بله؛ این سخن موسی است. امام فرمود: آیا از برادران بنی اسرائیل پیغمبری جز محمد آمده است؟ گفت: نه امام فرمود: مگر در تورات نیامده که نور از کوه طور و کوه ساعیر و کوه فاران ظهور کرد؟ گفت: بله؛ اما تفسیرش چیست؟ امام فرمود: ظهور نور در طور سینا همان وحی خداوند است بر موسی ع و روشنی کوه ساعیر همان وحی است به حضرت عیسی ع؛ و مقصود از نوری که از کوه فاران آمده، رسالت حضرت محمد ص است. زیرا فاران نام یکی از کوه‌های اطراف مکه است که رسول خدا از آنجا مبعوث شده است. سپس حضرت رضا ع نمونه‌هایی از مژده‌های پیامبران را که در تورات آمده، ذکر کرد و از قول شعیای پیغمبر و حیقوق پیغمبر نشانه‌های حضرت محمد ص را بیان فرمود و از کتاب زبور داوود، قسمتی را برای راس الجالوت خواند که تنها درباره حضرت محمد ص صدق می‌کرد. مناظره با عمران صائبی امام با هربذ اکبر که عالم زرتشتیان بود سخنی کوتاه گفت و او نیز از جواب عاجز شد. سپس فرمود: هر کس سؤالی دارد، بپرسد. عمران صائبی که از علمای زبردست بود، گفت: من با افراد زیادی در کوفه و بصره بحث کرده‌ام ولی کسی نتوانسته به من ثابت کند که این جهان خدای واحدی دارد. شما برای من ثابت کنید. امام با او به مباحثه پرداخت و آن‌قدر درباره وجود خداوند و صفاتش صحبت کردند که سرانجام عمران گفت: شهادت می‌دهم که الله همان‌گونه است که شما وصف کردید و او را یگانه شمردید؛ و شهادت می‌دهم که محمد بنده اوست که به دین حق و هدایت از جانب او مبعوث شد. سپس خود را به خاک انداخت و سجده کرد و مسلمان شد. سایر حضار که دیدند عمران با اینکه در مباحثه بسیار قوی بود، مسلمان شده، جرات نکردند چیزی بگویند و همگی از مجلس خارج شدند. عمران پس از مسلمان شدن حسن بن محمد نوفلی در ادامه روایت می‌گوید: آن شب امام ع عمران را برای شام دعوت کرد. سپس یک دست لباس و یک مرکب با 10 هزار درهم به عمران هدیه کرد و او را سرپرست صدقات بلخ قرار داد. مأمون هم 10 هزار درهم و فضل بن سهل نیز پول زیادی به او بخشیدند. از آن پس عمران در دفاع از اسلام با علمای ادیان دیگر بحث می‌کرد و آنها را شکست می‌داد. بیت الحکمه؛ نخستین بنیاد علمی در تمدن اسلامی بیت الحکمه به معنای خانه دانش جایی است که ترجمه آثار علمی در عصر رضوی به دستور مامون خلیفه عباسی انجام می‌شد. بیت الحکمه، نخستین بنیاد علمی در تمدن اسلامی است که در زمان هارون‌الرشید، خلیفه عباسی، بنیانگذاری شد و در زمان مامون عباسی، در سده دوم هجری هشتم میلادی ، به شکوفایی رسید. در آن بنیاد علمی، که ایرانیان در بنیانگذاری و شکوفایی آن نقش چشمگیری داشتند، کتاب‌هایی از زبان‌های گوناگون، به‌ویژه پهلوی، سریانی و یونانی، به عربی برگردانده شد. به‌زودی، خانه دانش از یک مرکز ترجمه‌ای به یک مرکز پژوهشی دگرگون شد و رصدخانه‌ای نیز در کنار آن ساخته شد. ترجمه آثار علمی بیگانگان از زمان امویان شروع شد و در عصر عباسیان بویژه در زمان هارون و مأمون به اوج خود رسید. همان‌گونه که در این زمان وسعت کشور اسلامی به بالاترین حد خود در طول تاریخ رسید مأمون نامه‌ای به پادشاه روم نوشت و مجموعه‌ای از علوم قدیم و آثار ارسطو را درخواست کرد و جمعی از دانشمندان مانند حجاج بن مطر و ابن بطریق و سلما سرپرست بیت الحکمه کتابخانه بزرگ بغداد را مأمور ترجمه آنها نمود. خالد بن یزید، طب وشیمی را می‌خواست از راه شیمی طلای مصنوعی به دست آورد حنین بن اسحاق بعضی از کتب سقراط و جالینوس را، ابن مقفع، کلیله و دمنه و همین‌طور کتاب اقلیدس را، به عربی برگرداندند. خود مأمون نیز ترجمه می‌کرد. یعقوب ابن اسحاق کندی که در طب، فلسفه، حساب، منطق، هندسه و نجوم خبره بود و درتألیفات خود از روش ارسطو پیروی می‌کرد، بسیاری از کتاب‌های فلسفه را به عربی برگرداند و مشکلات آن را توضیح داد. کسانی را به قسطنطنیه فرستاد تا کتاب‌های کمیاب فلسفه، هندسه، موسیقی و طب را بیاورند. محمد بن موسی خوارزمی ریاضیدان بزرگ، جبر را از حساب جدا کرد. بیت‌الحکمه تا زمان ابن الندیم 385ه. و تا زمان حمله مغول به بغداد 656 دایر بوده است آمار دقیقی از کتب موجود در کتابخانه بیت‌الحکمه وجود ندارد. از چهارصد هزار جلد تا رقم مبالغه‌آمیز چهار میلیون جلد را هم برخی نوشته‌اند. از آنجا که منابع تاریخی، بیت‌الحکمه را بزرگ‌ترین و مهم‌ترین کتابخانه صدر اسلام ذکر کرده‌اند، معلوم می‌شود که منابع و کتاب‌های بسیاری در آن بوده است. این کتاب‌ها در دفتری ثبت می‌شده که گویا فهرست آن کتابخانه بوده است و این فهرست را مأمون بررسی می‌کرده است. در برخی منابع، ضمن اشاره به این مطلب، نوشته‌اند که مأمون در یک نوبت که این فهرست را بررسی می‌کرده متوجه می‌شود که کتاب جاویدان خرد کتابی در حکمت عملی تألیف ابوعلی مسکویه متوفی 421 حکیم، مورخ و ادیب عهد آل بویه. این کتاب اندرزنامه‌ای است شامل ادب و حکمت اقوام ایرانی، هندی، عرب و رومی؛ به همین سبب گاهی آن را آداب الفرس و الهند و العرب و الروم نیز نامیده‌اند در آن فهرست ثبت نشده است و حال آن که این کتاب را برای مأمون آورده بودند، لذا از کتابداران در مورد این کتاب و علت ثبت نکردن آن در فهرست سوال می‌کند. خلفای معاصر امام 10 سال از مدت امامت حضرت با هارون الرشید. و 5 سال با محمد امین پسر هارون سپری شد. 10 سال با عبدالله مأمون پسر دیگر هارون که با برادرش جنگید، همزمان بود. امام در حدود 20 سال از مأمون بزرگ‌تر بود. مناظرات امام مناظره با جاثلیق این کلمه لقب پیشوای عیسویان بود. مناظره با راس الجالوت این کلمه لقب پیشوای یهود بود. مناظره با هربذ اکبر این کلمه لقب پیشوای زرتشتی بود. با عمران صائبی از پیروان حضرت یحیی علیه السلام با سلیمان مروزی؛ وی عالم بزرگ علم کلام در خطه خراسان بود. علی بن محمد بن جهم؛ دشمن اهل‌بیت: مناظره با ارباب مذاهب مختلف در بصره. منبع: جام جم آنلاین
یشوایان معصوم ع هر کدام به نوبت خود منبع فضایل و مناقب و آموزگاران واقعی فضیلت و شرف و اصول انسانیت هستند. آنان پایه گذاران تمدن واقعی و پی افکنان اصول معاشرت و روابط اجتماعی صحیح و سالم می‌باشند. از اینرو صفات و فضائلی که اکنون در این بخش می‌آوریم در دیگر پیشوایان هم وجود داشته است. علم و دانش حضرت خاندان عصمت و طهارت از پایه گذاران علوم و دانشتهای حقیقی بشر بشمار می‌آیند که با روشنگریها و راهنمائی‌های خود که همه از روی علم و حکمت و جهان بینی عمیق معنوی و فکری بوده است تاریکی‌ها و اوهام را زائل ساخته‌اند و اجتماع را بسوی حقیقت معارف و مکارم واقعیت و درستی‌ها و مفاهیم اصیل معاریف بشری رهنمون گشته‌اند. یادگارهای علمی و فکری امام موسی بن جعفر ع که در محتویات کتاب‌های حدیث و فقه و کلام و تفسیر ثبت گردیده است یکی از بهترین و غنی ترین میراثهای علمی است که اصول زندگی و روش‌های تربیتی و معارف ماوراء الطبیعه را با محکمترین و استوارترین بیانها در اختیار پویندگان آن معارف قرار می‌دهد و اسرار آفرینش را با عالیترین بیانات توضیح می‌دهد که امروز علم با آن همه پیشرفت و ترقی فراتر از آن گام ننهاده است. صدر المتألهین در شرح و تقریط حدیث شریف عقل که امام ع به یکی از یاران خود بنام هشام بن حکم القاء فرموده است چنین می‌نویسد: این حدیث عقل در برگیرنده بزرگ‌ترین مشخصات و ویژگی‌های عقل است که در محتویات خود معارف عالیه‌ای از قرآن مجید را دارد این حدیث شریف محتوی معارف پر ارج الهی است که همانند آنرا در چندین مجلد از کتاب‌های عرفا و دانشمندان صاحب نظر نمی‌توان پیدا نمود جامعیت حدیث از آن نظر است که اشاراتی به علم ماوراء الطبیعت فلکیات، روان‌شناسی، اخلاق، سیاست مدنی، تربیتی و. دارد و از نظر مواعظ و پند و اندرز و توجیه به نشاءة آخرت سرشار و غنی است 1 رهبر فکری و معنوی: امام موسی بن جعفر ع بعد از رحلت پدر عالی قدرش اداره کننده فکری و علمی دانشگاه وسیع و بزرگی بود که از پدر به میراث باقی‌مانده بود. دانشگاهی که مدیریت علمی آن به عهده امام واگذار گردید در حال توسعه و گسترش و دربر گیرنده هزاران دانشجو و استاد بود که در کلاس‌های مختلف آن از مکتب پر فیض امام صادق ع دانش آموخته و اکنون در طی مدارج عالی تری از دانش و فضیلت بودند. گروه‌های متعددی از متکلمین و فقها، و فلاسفه و محدثین و مفسرین و ریاضیون و مورخین، و رجالیون و ادبا و شعرا و دیگر طبقات مختلف علمی اکنون متوجه مقام علمی الهی امام موسی بن جعفر گردیده‌اند و از کمالات و فضائل و دانش بی پایان او استفاضه می‌نمایند. و گرد شمع وجود او را فرا گرفته‌اند تا مبانی مکتب فکری و علمی اسلامی را غنی تر و پربارتر سازند و نور درخشان اسلامی را روشن‌تر و تابان تر نمایند. امام موسی بن جعفر ع دانشمندترین و با فضیلت ترین مردم عصر خود بود و علم و دانش او همانند انبیاء و رجال الهی از منبع پر فیض الهام و کرامت الهی سرچشمه گرفته بود و در مکتب تربیتی خاندان رسالت و طهارت تکمیل و سرشار گردیده بود. امام صادق ع در تصدیق دانش و آگاهی‌های علمی او می‌فرماید: فرزندم موسی به حدی آمادگی علمی دارد که اگر از تمام محتویات قرآن از او پرسش نمائی با دانش و علم کافی که دارد به تو پاسخ قانع‌کننده‌ای می‌دهد. او کانون حکمت، فهم، معرفت و اندیشه است. در وسعت و تبحر علمی او کافی است که در نظر آوریم که دانشمندان و محدثین در فنون مختلف اسلامی از وی حقایقی نقل کرده‌اند که کتبها و دفاتر خود را با آنها پر ساخته‌اند بحدی که آن حضرت با لقب عالم شهرت یافته است. دانشمند عصر عصر زندگی امام از نقطه نظر علم و دانش، یکی از درخشان ترین اعصار اسلامی بوده است، دانش و هنرهای گوناگون در آن عصر پا بر پلکان اعتلاء نهاده بود. عصر طلائی دانشها و هنرهای ظریف در دنیای اسلام آغاز گشته بود در یک چنین عصری مشعشع که دیوانها و کتاب‌های دانشمندان ایران، یونان و هند به زبان تازی ترجمه می‌شد و فلسفه و ادبیات و دیگر شاخه‌های علوم آن روزی در اوج اعتلای نسبی خود بود پیشوای هفتم ما را در محافل علمی دانشمندان و مجامع بحث و گفتگو و مناظره عالم و دانشمند می‌نامیدند تا آنجا که این عنوان در شمار القاب آن حضرت در آمده بود و این موضوع خود می‌رساند که وجهه علمی و تبرز فکری او در میان نا باوران امامت نیز پذیرفته شده بود
خون شهیدان انقلاب و اسلام را بیمه کرده است در آینده ممکن است افرادی آگاهانه یا از روی نااگاهی در میان مردم این مسئله را مطرح نمایند که ثمره‌ی خون‌ها و شهادت‌ها و ایثارها چه شد؟ این‌ها یقینا از عوالم غیب و از فلسفه‌ی شهادت بی‌خبرند! و نمی‌دانند کسی که فقط برای رضای خدا به جهاد رفته است و سر در طبق اخلاص و بندگی نهاده است حوادث زمان به جاودانگی و بقا و جایگاه رفیع آن لطمه‌ای وارد نمی‌سازد. و ما برای درک کامل ارزش و راه شهیدانمان فاصله‌ای طولانی را باید بپیماییم و در گذر زمان و تاریخ انقلاب و آیندگان آن را جست و جو نماییم. مسلم خون شهیدان انقلاب و اسلام را بیمه کرده است! خون شهیدان برای ابد درس مقاومت به جهانیان داده است. و خدا می‌داند که راه و رسم شهادت کور شدنی نیست. و این ملت‌ها و آیندگان هستند که به راه شهیدان اقتدا خواهند نمود. و همین تربت پاک شهیدان است که تا قیامت مزار عاشقان و عارفان و دل سوختگان و دارالشفای آزادگان خواهد بود. خوشا به حال آنان که با شهادت رفتند. خوشا به حال آنان که در این قافله‌ی نور جان و سر باختند. خوشا به حال آنهایی که این گوهرها را در دامن خود پروراندند. خداوندا! این دفتر و کتاب شهادت را همچنان به روی مشتاقان باز، و ما را هم از وصول به آن محروم نکن. خداوندا! کشور ما و ملت ما هنوز در آغاز راه مبارزه‌اند و نیازمند به مشعل شهادت. تو خود این چراغ پرفروغ را حافظ و نگهبان باش. بخشی از پیام امام راحل رحمت الله علیه به مناسبت قبول قطعنامه 598
السجود فإنه یحط الذنوب کما تحط الریح ورق الشجر. پیامبر خدا صلی الله علیه واله: زیاد سجده کن; زیرا، همچنان که باد برگ درختان را فرو می‌ریزاند، سجده گناهان را می‌ریزاند. أمالی الصدوق: اعجاز سجده اساسا سجده باعث تقویت بیش‌تر عضلات ناحیه ستون فقرات می‌شود و دردهای سمپاتیک را آرام می‌کند. همچنین سجده باعث افزایش جریان خون مغز و پوست ناحیه صورت می‌شود و فرد سجده گزار در هنگام سجده یک سنگینی را در ناحیه سر و گردن احساس می‌کند که این همان افزایش جریان خون است. پوست این ناحیه از طراوت خاصی برخوردار می‌شود سجده باعث تسکین استرس و فشار روحی خود نمازگزار می‌شود. نوشته شده توسط یک بنده خدا
خواب دیدم قبرتان آخر طلایی می‌شود بغض مانده در گلو عقده‌گشایی می‌شود دور قبر پاکتان با دست عشاق حسن خشت‌ها بر روی هم، بر پا بنایی می‌شود گنبد و گلدسته و ایوان زیبای بقیع عاقبت یک صبح زیبا رونمایی می‌شود این دل پردرد من با یاد ارباب کریم در میان صحن، مشغول گدایی می‌شود با نوای گرم مداحان پاک اهل‌بیت در حریم فاطمه نغمه‌سرایی می‌شود با سلامی رو به سوی مرقد پاک حسین در بقیع عشق، دل‌ها کربلایی می‌شود با توسل بر غریب نینوا در صحنتان از تمام زائران مشکل‌گشایی می‌شود شاعر: اصغر چرمی
قسمتی از وصیت نامه شهید حمید باکری: زمانی فرا می‌رسد که جنگ تمام می‌شود و رزمندگان امروز به سه دسته تقسیم می‌شوند: دسته‌ای به مخالفت با گذشته خود بر می‌خیزند و از گذشته خود پشیمان می‌شوند. دسته‌ای راه بی‌تفاوت می‌گزینند و در زندگی مادی خود غرق می‌شوند و همه‌چیز را فراموش می‌کنند. دسته سوم به گذشته خود وفادار می‌مانند و احساس مسئولیت می‌کنند که از شدت مصائب و غصه‌ها ،دق خواهند کرد. پس از خدا بخواهید که با وصال شهادت از عواقب زندگی بعد از جنگ در امان بمانید.
حاج منصور ارضی ردیف موضوع اجرا حجم KB زمان 1 هستی من رفته از دست 448 0: 08 2 رکن بودن من، رفتی سفر دل خسته 494 0: 46 3 سوز مظلوم از درون چون ساز شد 498 0: مهدی اکبری ردیف موضوع اجرا حجم KB زمان 1 یاس کبود حیدرم در بین دیوار درم 2,211 0: ملا باسم ردیف موضوع اجرا حجم KB زمان 2 هذه مفاوز کربله 541 0: ابوالفضل بختیاری ردیف موضوع اجرا حجم KB زمان 1 بسوزد چو شمعی برابرت زینب 1,969 0: 35 2 خاتون دو عالم، دختر نبی خاتم، اشفعی لنا یازهرا 499 0: روح الله بهمنی ردیف موضوع اجرا حجم KB زمان 1 ای بانوی رشیدم از زینبت شنیدم 1,056 0: 59 2ام ابیها فاطمه فاطمه فاطمه 1,188 0: 22 3 یاور حیدر غریبونه میون بستر غرق خونه 560 0: 35 4 دل پریده تو صحنه مسجد نگاه تو 1,417 0: 01 5 قرآن بخونید که شاید مریضه علی شفا بگیره 1,100 0: سید مجید بنی فاطمه ردیف موضوع اجرا حجم KB زمان 1 نمی‌تونم روی خاک گلم رو پرپر ببینم 1,242 0: 02 2 منم بی درد و درمانم ، چگونه جان سپردی 1,664 0: 43 3 زهر جفا تسکین لحظه آخرین شده 1,495 0: 29 4 مادر مادر مادر 315 0: 19 5 بر گرد بستر تو، همچون پروانه‌ای ببین 268 0: حاج سعید و محمد حسین حدادیان ردیف موضوع اجرا حجم KB زمان 1 هستم دخیل در گه‌ات ام الحسن‌ام الحسین 1,173 0: 39 2 از غم نیستان در نیستان ناله دارد 1,410 0: 00 3 گل‌های نیلوفری رو سبد سبد بیارید 275 0: 46 4 دادی به دست دخترت با آه و زاری 236 0: 13 5 نقش پیشانی ما یا فاطمه ست 615 0: 14 6 آنکه با قد خم شده توحید به پا کرد منم 98 0: حاج حسن خلج ردیف موضوع اجرا حجم KB زمان 1 آرزو داشتم دردونه من، گریه می‌کردی 451 0: حسین سیب سرخی ردیف موضوع اجرا حجم KB زمان 1 دل شکسته تن خسته نفسش بالا نمی‌آد 332 0: 38 2 همه هستم همه بودم ای گل یاس کبودم 273 0: 9 3 دلم را از غم مادر سرشتند 447 0: 35 4 شکسته بال و پری زاشیانه می‌بردند 329 0: 29 5 فاطمه جان فاطمه جان 359 0: 54 6 زدستم می‌رود یارم گره افتاده بر کارم 473 0: 28 7 یک کوه رنج و ماتم، باشد مرا به سینه 502 0: حاج مهدی سلحشور ردیف موضوع اجرا حجم KB زمان 1 توی جوشم تو خروشم کوه غصه هاست رو دوشم 677 0: 50 2 مه حیدر گل پرپر مرو از پیشم مرو از پیشم 1,294 0: 20 3 تویی مسافر خسته غم بانوی بی قبر حرم 1,029 0: 50 4 کیست زهرا آن که ختم الانبیاء را کوثر است 818 0: 38 5 مهاجر غربت مسافر خسته 1,310 0: 25 6 هستیم نقش بر آب دلم از غصه کباب 575 0: 15 7 ای گل یاس بهشت ای هدف سر نوشت 1,367 0: 45 8 فاطمیون ذکر زهرا سر دهید 1,389 0: 52 9 دلم پر از غم ، هرچی بگم بازم کم 1,286 0: 17 10 غم شده غمخوارم من عزا دارم داغ مادر دارم 1,046 0: 56 11 یک واژه‌ام نوشته شده در کتابتان 1,010 0: 43 12 هر شب تو چشماش می‌شینه شبنم اشک 1,366 0: 45 13 ای شفیعه روز جزا محرم اسرار خدا محرم اسرار خدا 1,257 0: 07 14 این بانوی آیینه و سجاده باشد 435 0: 27 15 مرو تنها یار مولا 1,176 0: 40 16 مادر سادات قبله‌ی حاجات امید دل‌ها هستی 513 0: 53 17 زهرا رفتنت خانه خرابم می‌کند 428 0: 23 18 زندگی در دل این شهر حرام است علی 586 0: 17 19 مادر من وای وای 1,251 0: 04 20 آرامش قلبم مظلومه‌ی عالم 664 0: حاج محمد رضا طاهری ردیف موضوع اجرا حجم KB زمان 1 بأی ذنب قتلت 501 0: 52 2 سبد سبد بیارید گلای نیلوفری رو 686 0: 31 3 خداحافظ خداحافظ یاحیدر 415 0: 41 4 مست رفتار تو هستم، علی مظلوم 391 0: 21 5 ای شمع خانه، می‌زنی سو سو 248 0: حمید علیمی ردیف موضوع اجرا حجم KB زمان 1 فاطمه یعنی صفای مرتضی 1,991 0: 39 2 آه‌ای جوانم قامد کمانم 3,084 0: 31 3 دل سجده جز بر آن خم ابرو نمی‌کند 1,411 0: 25 4 چادر خاک آلود تو، بغض منو وا می‌کنه 138 0: 56 5 روزگارای قدیم تو مدینه یه خونه بود 349 0: 46 6 آه و واویلا 226 0: 05 7 بر تن هر خسته جانی، تیر عشق عارفانی 327 0: 28 8 مولاتنا یا فاطمه 369 0: 03 9 دیده بگشا مادرم بین دو چشمان ترم 248 0: احد قدمی ردیف موضوع اجرا حجم KB زمان 1 بانوی خسته‌ای دل شکسته‌ام الائمه یافاطمه 613 0:
گناه کبیره‌ی دوم: آز تعریف در فرهنگ لغت: از واژه‌ی لاتین Avaritia، نام مؤنث: شیفتگی زیاد نسبت به پول، خساست، لئامت، بدجنسی تعریف کلیسای کاتولیک: بر خلاف فرمان نهم و دهم از ده فرمان است به زن همسایه‌ات طمع نکن. به خانه‌ی همسایه‌ات طمع نکن. میل و تمنای بیش از حد نسبت به لذات یا مال دنیا. از نگاه سنکای فیلسوف: فقیر همیشه چیزی می‌خواهد، ثروتمند زیاد می‌خواهد، حریص و آزمند همه‌چیز را می‌خواهد. حکایتی از کشیشان صحرا: نواموزی به رئیس دیر گفت: مرد مقدس. قلم سرشار از عشق به جهان است و روحم از وسوسه‌های شیطان در امان است. گام بعدی‌ام چیست؟ رئیس دیر از شاگردش خواست همراه او به ملاقات بیمار محتضری برود که نیازمند تدهین بود. کشیش بعد از تسلی دادن خانواده‌ی بیمار، دید که در گوشه‌ی خانه صندوقی هست. پرسید: داخل آن صندوق چیست؟ برادرزاده‌ی بیمار گفت: لباس‌هایی که عمویم هرگز نپوشید. همه‌چیز می‌خرید، همیشه فکر می‌کرد که موقعیت مناسب برای پوشیدن این لباس‌ها پیش می‌آید، اما همه‌شان داخل این صندوق پوسید. وقتی می‌رفتند، کشیش به شاگردش گفت: آن صندوق را از یاد نبر. اگر در قلبت گنجینه‌های معنوی داری، همین الان از آن‌ها استفاده کن، وگرنه می‌پوسند. متنی درباره‌ی بحران اقتصادی کشورهای شرق آسیا در سال 1997: دلالان سهام می‌خریدند و می‌فروختند و مطمئن بودند که دنیا عوض نمی‌شود، چرا که فقط باید مدام بیش‌تر سرمایه‌گذاری می‌کردند و رشد ثروتشان را تماشا می‌کردند. به آسیبی که به وجه رایج مالزی وارد می‌کردند، اهمیت نمی‌دادند. ناگهان 500 میلیارد دلار از چرخه‌ی اقتصادی ناپدید شد. زمانی که باید توضیحی به تمام کسانی می‌دادند که با آن همه بدبختی این همه سال پول جمع کرده بودند و سرمایه‌شان ناگهان به باد رفت، گفتند: تقصیر بازار است. اما در واقع، خودشان بازار بودند. مرگ و آز: مرگ و آز مردانی را تماشا می‌کردند که با هیجان کار می‌کردند تا در رودخانه الماس پیدا کنند. مرگ گفت: من آمدم اینجا تا چند تا روح با خودم ببرم. یک سوم این افراد را به من بده تا بروم پی کارم. آز گفت: این‌ها مال منند، برده‌ی منند. هیچ چیز به تو نمی‌دهم. مرگ عصای سحرامیزش را به آب زد و آب مسموم شد. مردها یکی یکی شروع کردند به مردن. آز با عصبانیت داد زد: چرا برده‌های مرا دزدیدی؟ مرگ گفت: برای اینکه هیچ کدامشان را به من ندادی. یک سخنرانی: یهودی‌ها به خاطر ناتوانی‌شان در تولید، انگلند و هدفشان به برده کشیدن دیگران است. از حرص و آز طبقه‌ی متوسط سوء استفاده می‌کنند. آدولف هیتلر، در زمینه‌سازی هولوکاست که منجر به مرگ شش میلیون یهودی شد. خاخام موشه بن میمون، قرن‌ها پیش گفت: پروردگار پیک‌های خود را برای انسان فرستاد که امراض نام داشتند. مشیت ازلی، مرا مسئول سلامت آن‌ها کرد. باشد که عشق به آنچه می‌کنم همیشه راهنمای من باشد. مباد که حرص و آز یا تشنه‌ی قدرت شدن، یا میل به اشتهار مرا کور کند و از یادم ببرد که هدف انسان بخشیدن بهترین بخش وجودش به دیگران است. پندی از دائو د جینگ: پنج رنگ اصلی چشم انسان را کور می‌کند. پنج نوای اصلی گوش‌ها را کر می‌کند. پنج طعم اصلی به کام آسیب می‌رساند. رقابت تمایلات وحشیانه و خشمگین را در قلب بیدار می‌کند. اموالی که سخت به دست می‌آید، به خاطر موانع خطرناک، آسیب می‌زند. به همین دلیل. انسان فرزانه امور سطحی را پس می‌زند و ترجیح می‌دهد به اعماق شیرجه بزند.
منظور قرآن از تورات و انجیل کدام است؟ کتاب: ترجمه المیزان، ج 3، ص 309 نویسنده: علامه طباطبایی اما باید دید که منظور از تورات چیست و قرآن کریم از این اسم چه کتابی را در نظر دارد؟ آن کتابی که در میقات در الواحی که قرآن کریم در سوره اعراف داستانش را آورده و به موسی نازل کرد؟ و یا این اسفاری که فعلا در دست یهود است، به قول بعضی‌ها به مطاعن انبیا شبیه‌تر است تا به کتاب آسمانی مترجم قطعا منظور قرآن کریم از کلمه تورات این اسفار نیست، برای اینکه خود یهودیان هم اعتراف دارند بر اینکه سند این اسفار به زمان موسی ع منتهی نمی‌شود و سلسله سند در فترت و فاصله بین بخت نصر یکی از پادشاهان بابل و کورش یکی از ملوک فارس قطع شده، چیزی که هست قرآن کریم تمامی مطالب تورات موجود در عصر رسول خدا ص که ما نمی‌دانیم تا این عصر چه مقدار دیگرش تحریف شده را رد ننموده و آن را بطور کلی مخالف تورات اصلی ندانسته، هر چند که به دلالت خود قرآن کریم از تحریف هم به دور نمانده، چون دلالت آیات قرآن بر اینکه تورات بازیچه دست تحریف شده، روشن است. از قرآن کریم چنین فهمیده می‌شود که انجیل که به معنای بشارت است یک کتاب بوده و بر عیسی بن مریم ع نازل شده و وحیی بوده مختص به آن جناب، چون فرموده: و انزل التوریة و الانجیل من قبل هدی للناس 1 ، و نفرموده اناجیل اربعه، پس این انجیل‌های چهارگانه: متی ، مرقس ، لوقا ، و یوحنا کتابهائی هستند که بعد از جناب عیسی ع تالیف شده‌اند. و نیز آیات قرآن دلالت دارد بر اینکه احکام دینی هر چه هست در تورات بوده و انجیل تنها بعضی از احکام ناسخ را آورده، یکی از آن آیات، آیه: 50 از آیات مورد بحث است که می‌فرماید: مصدقا لما بین یدی من التوریة، و لا حل لکم بعض الذی حرم علیکم 2. و نیز آیه زیر است که می‌فرماید: و آتیناه الانجیل فیه هدی و نور، و مصدقا لما بین یدیه من التوریة، و هدی و موعظة للمتقین، و لیحکم اهل الانجیل بما انزل الله فیه 3 ، و بعید نیست که از این آیه استفاده شود که در انجیل غیر احکام ناسخ یعنی احکامی که احکام تورات را نفی می‌کند، احکام اثباتی هم بوده باشد. و باز آیات قرانی دلالت دارد بر اینکه انجیل مشتمل بوده بر بشارت از آمدن خاتم الانبیاء ص، همچنانکه تورات نیز مشتمل بر آن بوده، چون قرآن کریم می‌فرماید: الذین یتبعون الرسول النبی الامی الذی یجدونه مکتوبا عندهم فی التوریة و الانجیل 4. و رسولا الی بنی اسرائیل ظاهر این عبارت این است که عیسی ع تنها مبعوث بر بنی اسرائیل بوده است همچنانکه از آیات راجع به حضرت موسی ع هم بر می‌آید که آن جناب نیز تنها مبعوث بر بنی اسرائیل بوده و از سوی دیگر در بحثی که در ذیل آیه: کان الناس امة واحدة فبعث الله النبیین 5 داشتیم، اثبات کردیم که عیسی هم مانند موسی از انبیای اولوا العزم بوده که بر تمامی اهل دنیا مبعوث شده‌اند. و لیکن این اشکال و ناسازگاری، به بیانی که ما در ذیل آن آیه داشتیم حل می‌شود، در آنجا گفتیم فرق است میان رسول و نبی ، نبوت منصب بعثت و تبلیغ است و رسالت سفارت خاصه‌ای است که دنبالش ضامن اجرائی هست و آن عبارت است از قضای الهی و داوری خدائی بین مردم یا به بقا و نعمت و یا به هلاکت و زوال نعمت، همچنانکه آیه زیر آن را افاده نموده و می‌فرماید: و لکل امة رسول فاذا جاء رسولهم قضی بینهم بالقسط 6. و به عبارتی دیگر نبی انسانی است که از طرف خدای تعالی مبعوث می‌شود برای اینکه احکام دین را برای مردم بیان کند و اما رسول عبارت است از انسانی که مبعوث می‌شود برای ادای بیانی خاص که دنبالش یا هلاکت است اگر آن را رد کنند و یا بقا و سعادت است اگر آن را قبول کنند، همچنانکه این معنا از گفتگوئی که قرآن کریم از رسولانی چون نوح و هود و صالح و شعیب و دیگر رسولان با قوم خود حکایت نمود کاملا به دست می‌آید. و وقتی مطلب از این قرار باشد لازم نیست که رسالت یک رسول به سوی قومی معین بعثت به سوی همان قوم باشد و لا غیر، بلکه ممکن است رسالتش به سوی قومی خاص باشد، ولی بعثت و نبوتش به سوی تمامی بشر باشد، همچنانکه در موسی و عیسی ع چنین بود. و شواهدی که از قرآن کریم بر این معنا وجود دارد یکی دو تا نیست، از آن جمله در مورد رسالت موسی به سوی فرعون می‌فرماید: اذهب الی فرعون انه طغی 7 ، و در عین حال می‌بینیم ساحران فرعون به موسی ایمان آوردند و گفتند: آمنا برب هرون و موسی 8 و بطوری که از ظواهر آیات بر می‌آید ایمان‌شان هم قبول شده، با اینکه از بنی اسرائیل نبودند و در باره دعوت قوم فرعون با اینکه از بنی اسرائیل نبودند فرموده: و لقد فتنا قبلهم قوم فرعون، و جاءهم رسول کریم 9. و نظیر این آیات در دلالت بر عمومیت بعثت آن جناب ایمان آوردن امت‌های بسیاری از غیر بنی اسرائیل، قبل از بعثت رسول خدا ص به آن جناب است، مانند مردم روم و امت‌های بزرگی از غربی‌ها، از قبیل: فرانسویان و اطریش و بورسا و انگلستان و امت‌هائی از شرقیین، چون نجران به وی گرویده بودند با اینکه از بنی اسرائیل نبودند و قرآن کریم در هیچ آیه‌ای که سخن از نصارا دارد دیده نمی‌شود که روی سخن را متوجه خصوص نصارای بنی اسرائیل کرده باشد، بلکه اگر مدح می‌کند عموم نصارا را مدح می‌کند و اگر مذمت هم می‌کند عموم را مذمت می‌کند. انی قد جئتکم بایة من ربکم، انی اخلق لکم من الطین. و احیی الموتی باذن الله در این آیه نسبت خلقت را به عیسی ع داده، و این تعبیری است سؤال‌انگیز که مگر عیسی خالق است؟ در پاسخ باید دانست که کلمه خلقت به معنای بوجود آوردن از عدم نیست بلکه به معنای جمع آوردن اجزای چیزی است که قرار است خلق شود و لذا در جای دیگر فرموده: فتبارک الله احسن الخالقین 10. و کلمه اکمة به معنای کسی است که از شکم مادر بدون چشم متولد شده باشد، گاهی هم به کسی اطلاق می‌شود که چشم داشته و سپس نابینا شده است. راغب می‌گوید: می‌توان گفت: فلانی دیدگانش اکمه شد به حدی که چشم‌هایش سفید گردید 11 و کلمه ابرص به معنای کسی است که دچار برص شده و پیسی که یک بیماری پوستی است گرفته 12. و از اینکه فرمود: و احیی الموتی 13 ، یا بطور صریح و یا بطور اشاره فهمیده می‌شود که عیسی ع یک‌بار و دو بار مرده زنده نکرده، بلکه متعدد این کار را کرده است. و همچنین سیاق جمله باذن الله می‌فهماند که صدور این آیات معجزه‌آسا از عیسی ع مستند به خدای تعالی و اذن او است. و خود آن جناب مستقل در آن و در مقدمات آن نبوده و این جمله را در آیه شریفه تکرار کرد تا اشاره کند به اینکه نسبت به تذکر آن اصرار دارد، چون جای این توهم بوده که مردم آن جناب را در زنده کردن مردگان مستقل بپندارند و در نتیجه به الوهیت آن جناب معتقد گشته و گمراه شوند و برای اعتقاد خود استدلال کنند به آیات معجزه آسائی که از آن جناب صادر شده، و لذا عیسی ع بعد از هر معجزه‌ای که از آن خبر می‌دهد کلام خود را مقید می‌کند به مشیت و اذن خدای تعالی، از خلقت خود خبر می‌دهد خبر خود را مقید می‌کند به اذن خدا، از مرده زنده کردنش خبر می‌دهد مقیدش می‌کند به اذن خدا. و در آخر، کلام خود را با این جمله ختم می‌کند که: ان الله ربی و ربکم فاعبدوه هذا صراط مستقیم. و ظاهر اینکه فرمود: انی اخلق لکم. این است که این معجزات در خارج از آن جناب صادر می‌شده، نه اینکه از باب صرف تحدی و احتجاج خواسته است بفرماید: من چنین و چنان می‌کنم، چون اگر منظور صرف حرف بوده و خواسته عذر خصم را قطع و حجت را تمام کند، جا داشت کلام خود را به قیدی که این معنا را افاده کند مقید سازد، مثلا بفرماید: اگر از من بخواهید مرده را زنده می‌کنم و امثال این عبارات. علاوه بر اینکه آیات زیر که حکایت خطاب خدای تعالی به عیسی ع در روز قیامت است، بطور کامل دلالت می‌کند بر اینکه این معجزات از آن جناب سرزده، می‌فرماید: اذ قال الله یا عیسی بن مریم، اذکر نعمتی علیک و علی والدتک تا آنجا که می‌فرماید و اذ تخلق من الطین کهیئة الطیر باذنی، فتنفخ فیها فتکون طیرا باذنی و تبری الاکمة و الابرص باذنی، و اذ تخرج الموتی. این را گفتیم که تا بطلان گفتار بعضی از مفسرین روشن شود که گفته‌اند: نهایت چیزی که از آیه شریفه استفاده می‌شود این است که خدای سبحان چنین سری به عیسی بن مریم داده بود، و او هم در مقام احتجاج و به منظور اتمام حجت فرموده که دلیل نبوت من این است که اگر از من این معجزات را بخواهید انجام می‌دهم و اما اینکه همه این معجزات و یا بعضی از آنها را انجام داده، آیه شریفه دلالتی بر آن ندارد. و انبئکم بما تاکلون و ما تدخرون فی بیوتکم. این جمله اخبار به غیبی است که مختص به خدا و رسولانی است که خدای تعالی آگهی بدان را به وسیله وحی به آنان داده و این خود معجزه‌ای دیگر است و اخبار به غیبی است که صریح در تحقق است، یعنی هر کس آن را بشنود شکی در معجزه بودنش نمی‌کند، برای اینکه هر کسی و هر انسانی عادتا می‌داند چه خورده و در خانه خود چه چیزی را ذخیره کرده است. و اگر این یک معجزه را مقید به اذن خدا نکرد، با اینکه می‌دانیم هیچ معجزه‌ای بلکه هیچ عملی بدون اذن خدا تحقق نمی‌یابد، همچنانکه فرمود: و ما کان لرسول ان یاتی بایة الا باذن الله 15 ، برای این بوده که از این معجزه تعبیر کرده بود به خبر دادن. و خبر دادن، غیر از خلق نمودن و زنده کردن است که حقیقتا فعل خدا است و اگر به عیسی منسوب شود با اذن او خواهد بود. و خبر دادن فعل خدای تعالی و لایق به ساحت قدس او نیست، بدین جهت فقط این معجزه را مقید به اذن خدا نکرد. علاوه بر اینکه مساله خلق و احیاء این تفاوت را هم با اخبار به غیب دارد که در دو معجزه اولی خطر گمراه شدن مردم بیش‌تر است، مردم وقتی ببینند کسی مرده را زنده می‌کند و بدون شکافتن قبر با بیل و کلنگ از قبر در می‌آورد و یا از گل مرغی درست می‌کند و آن را زنده می‌کند و پرواز می‌دهد، با مختصر وسوسه و مغلطه‌ای به ذهنشان می‌رسد که این شخص خدا است، به خلاف از غیب خبر دادن که در نظر مردم ساده، امری مبتذل و پیش پا افتاده است و آن را برای هر کسی که ریاضت بکشد و برای هر کاهن و شعبده‌بازی ممکن می‌داند، لذا لازم بود در آن دو معجزه اول اذن خدا را قید کند تا بیننده در مورد آن جناب، قائل به الوهیت نشود. و در سومی یعنی اخبار به غیب، لزومی نداشت و همچنین در شفا دادن اکمه و ابرص که در این سه معجزه کافی بود که تنها بفهماند این اعمال شعبده‌بازان نیست، بلکه آیتی است از ناحیه خدای تعالی، آن هم در برابر مردمی که ادعای ایمان می‌کنند و به همین جهت در آخر کلامش فرمود: ان فی ذلک لایة لکم ان کنتم مؤمنین ، یعنی اگر شما در ادعایتان که ایمان داریم راست بگوئید این معجزات برای شما کافی است. و مصدقا لما بین یدی من التوریة و لا حل لکم بعض الذی حرم علیکم این آیه شریفه عطف است به جمله: و رسولا الی بنی اسرائیل ، خواهید پرسید: جمله معطوف علیه یعنی رسولا. در سیاقی قرار گرفته که عیسی ع در آن غایب فرض شده و می‌فرماید: خدا به او کتاب و حکمت و تورات و انجیل آموخته در حالی که او را به سوی بنی اسرائیل گسیل داشته و جمله معطوف یعنی و مصدقا. در سیاقی است که خود عیسی متکلم است، می‌گوید: من چنین و چنانم با این حال چگونه ممکن است این دو سیاق به هم عطف شود؟ در پاسخ می‌گوئیم: این اختلاف سیاق، عیبی ندارد، برای اینکه قبل از آیه مورد بحث: یعنی جمله معطوف ، سیاق قبلی با جمله: انی قد جئتکم تفسیر شده و وجهه کلام را از غیبت متکلم برگردانده بود، پس در حقیقت عطف آیه مورد بحث به جمله: و رسولا عطف سیاق متکلم است به سیاق متکلم. سؤال دیگری که ممکن است در اینجا به ذهن خواننده برسد این است که آیه مورد بحث صریحا می‌گوید: عیسی ع تورات را تصدیق داشته، معلوم می‌شود تورات تا زمان آن جناب تحریف نشده بود، با اینکه تقریبا شش قرن قبل از میلاد، بنی اسرائیل و توراتش به دست بخت نصر منقرض شد، و به گفته تاریخ خود یهود یک قرن قبل از میلاد نیز مورد حمله طوطوز وزیر اسپیانوس قرار گرفت و در این دو حادثه اثری از تورات نماند و آنچه فعلا در دست است یادداشت‌هائی است که افراد از تورات به خاطر داشته و نوشته‌اند مترجم. در پاسخ می‌گوئیم: آیه مورد بحث آن توراتی را می‌گوید که در دو آیه قبل در خطاب به مریم می‌فرمود: به عیسی تعلیم می‌دهد، نه آن توراتی که در عصر بعثت آن جناب در بین یهودیان بوده، پس آیه مورد بحث هیچ دلالتی ندارد بر اینکه عیسی ع تورات متداول در بین مردم آن روز را قبول داشته و تا آن روز تورات تحریف نشده، تا با جریان بخت نصر و طوطوز منافات داشته باشد، همچنانکه آیاتی که می‌گوید: پیامبر اسلام تورات و انجیل را قبول دارد، منظورش تورات و انجیل متداول در عصر نزول قرآن نیست، بلکه تورات و انجیلی است که وحی به آن جناب تعلیم داده. پی‌نوشت‌ها: 1 سوره آل عمران، آیه 4. 2 من آمده‌ام تا احکام کتاب آسمانی قبل از خودم یعنی تورات را تصدیق نموده و نیز بعضی از چیزهائی را که در تورات بر شما حرام شده، حلال کنم. سوره آل عمران آیه 50. 3 ما به او انجیل دادیم که در آن هدایت و نور است، در حالی که کتاب آسمانی قبل از خودش یعنی تورات را تصدیق دارد و هدایت و موعظت است برای مردم پرهیزکار، به او انجیل دادیم تا چنین و چنان شود و تا وی در بین اهل انجیل حکم کند بدانچه خدا در انجیل نازل کرده. سوره مائده، آیه 47. 4 کسانی که پیروی می‌کنند رسول درس نخوانده‌ای را، که نامش را در کتاب آسمانی خود تورات و انجیل می‌خوانند و می‌یابند. سوره اعراف، آیه 157. 5 مردم یک گروه بودند خدا رسولانرا فرستاد. سوره بقره، آیه 213. 6 برای هر امتی رسولی است همینکه رسولشان آمد در بینشان به قسط حکم می‌شود. سوره یونس، آیه 47. 7 به جانب فرعون روانه شو که وی در کفر، سخت طغیان کرده است. سوره طه، آیه 24. 8 ما بخدای موسی و هارون ایمان آوردیم. سوره طه، آیه 70. 9 ما قبل از اینان قوم فرعون را آزمودیم و رسولی کریم ایشان را دعوت کرد. سوره دخان، آیه 17 10 آفرین بر الله که بهترین خالقان است. سوره مؤمنون، آیه 14. 11 مفردات راغب ص. 12 مفردات راغب ص. 13 مردگان را زنده می‌کنم. 14 یعنی روز قیامت آن زمان که خدای تعالی به عیسی بن مریم می‌فرماید: به یاد آر نعمتی را که من بر تو و بر مادرت انعام کردم. و به اذن من از گل چیزی به شکل مرغ درست می‌کردی و در آن می‌دمیدی، پس به اذن من مرغی زنده می‌شد و کور مادر زاد و بیمار برصی را به اذن من شفا می‌دادی و مردگان را به اذن من از قبر در می‌آوردی! سوره مائده، آیه 110. 15 هیچ رسولی نمی‌تواند معجزه‌ای بیاورد مگر به اذن خدا. سوره مؤمن، آیه 78
اعراب به سه دسته کلی تقسیم می‌شود. 1 ظاهری اصلی ، فرعی 2 محلی 3 تقدیری اعراب ظاهری: مخصوص کلمات معرب است که علامت اعراب درظاهر آنها مشخص ومعلوم باشد. العلم مفید العلم مبتدا به اعراب ظاهری مرفوع مفید خبر به اعراب ظاهری مرفوع اعراب ظاهری خود به دو دسته تقسیم می‌شود الف ظاهری اصلی لفظی: مخصوص کلمات معرب است که ، حرکات اصلی اعراب وساکن رادر جای خودش بپذیرد. الرجل عالم الرجل مبتدا به اعراب ظاهری اصلی مرفوع عالم خبر اعراب ظاهری اصلی مرفوع ب ظاهری فرعی نیابی: مخصوص کلمات معرب که بجای حرکات اصلی اعراب یک حرف یا یک حرکت دیگر ، جانشین آنها گردد. موارد اعراب فرعی عبارتند از: 1 اسم مثنی: ان درحالت رفعی و ین درحالت نصب وجر مثال الرجلان مؤدبان مررت علی الرجلین رأیت الرجلین مبتدا به اعراب ظاهری فرعی مرفوع خبر به اعراب فرعی مرفوع مجرور به حرف جر فرعی مفعول و منصوب فرعی 2 جمع مذکر سالم: ون درحالت رفعی و ین در حالت نصب وجر المسلمون هادفون سلمت علی المومنین رأیت المومنین مبتدا مرفوع فرعی خبر مرفوع فرعی مجرور به حرف جر فرعی مفعول منصوب فرعی اسماء خمسه: اب اخ ذو فو حم این اسماء هرگاه مفرد باشند ومضاف واقع شوند ومضاف الیه انها ی متکلم نباشد در اینصورت اعراب آنها فرعی است یعنی در حالت رفعی با و ودر حالت نصبی با ا ودر حالت جری با ی می‌آید. خرج ابوالفضل سلمت علی ابیک رأیت اباک فاعل مرفوع فرعی مجرور به حرف جر فرعی مفعول منصوب فرعی تذکر: در موارد 4و5 مواردی است که حرکت به جای حرکت دیگر می‌آید. 4 جمع مؤنث سالم: فقط در حالت نصب اعراب آن فرعی است یعنی زمانیکه بجای فتحه کسره می‌گیرد. رأیت التلمیذات التلمیذات مجتهدات. سلمت علی المعلمات مفعول منصوب فرعی مبتدا مرفوع اصلی مجرور به حرف جر اصلی 5 اسامی غیر منصرف: فقط در حالت جر اعراب آن فرعی است یعنی زمانیکه بجای کسره فتحه می‌گیرد. سافرت الی مشهد هی فا طمة مجرور به حرف جر فرعی خبر به اعراب اصلی مرفوع 6 مضارع مرفوع: زمانیکه بجای ضمه ن می‌گیرد صیغه‌های 5 گانه اعراب آن فرعی است یذهبان تذهبان 7 مضارع منصوب و مجزوم: در صیغه‌های 5گانه زمانیکه ن آنها حذف می‌شود اعراب آن فرعی است. تذکر: در مضارع مجزوم زمانیکه حرف عله ناقص حذف می‌شود اعراب آن نیز فرعی است. ان یکتبا به اعراب فرعی منصوب لم یکتبا به اعراب فرعی مجزوم لم یدع مضارع مجزوم به اعراب فرعی مجزوم اعراب محلی: مخصوص کلمات مبنی وجمله وشبه جمله‌ای که نقش پذیر است، که علامت ا عراب درظا هر انها مشخص ومعلوم نیست. هو عالم الرجل خرج من البیت التلمیذ فی الصف مبتدا محلا مرفوع خبر جمله فعلیه محلا مرفوع خبراز نوع شبه جمله محلا مرفوع اعراب تقدیری: مخصوص کلمات معرب ، که به دلایلی اعراب آنها ظاهر نمی‌شود. موارد اعراب تقدیری عبارتند از: 1 اسم مقصور: درهرسه حالت رفع ونصب وجر اعراب آن تقدیری است جاء الفتی رأیت الفتی مررت علی الفتی فاعل مرفوع تقدیرا مفعول منصوب تقدیرا مجرور به حرف جر تقدیرا 2 اسم منقوص: فقط در حالت رفع وجر اعراب آن تقدیری است در حالت نصبی اعراب آن اصلی می‌باشد. جاء القاضی سلمت علی القاضی رأیت القاضی فاعل مرفوع تقدیرا مجرور به حرف جر تقدیرا مفعول به اعراب اصلی منصوب 3 اسمی که به ضمیر ی متکلم متصل شود در هر سه حالت نصب وجر ورفع اعراب آن تقدیری است هذا کتابی خبر مرفوع تقدیرا رأیت ابی مفعول منصوب تقدیرا سلمت علی ابی تقدیرا مجرور به حرف جر 4 فعل مضارع مرفوع ناقص در صیغه‌های 4گانه اعراب انها تقدیری می‌باشد وهمچنین مضارع منصوب ناقص در صیغه‌های 4گانه زمانیکه به ی ختم می‌شود اعراب آن تقدیری می‌باشد. یا به عبارت دیگر فعل مضارع نا قص زمانی که به ی و ی ختم شود اعراب آن تقدیری است. یدعو یرمی ان یخشی ان تخشی. تذکر 1: فعل مضارع مرفوع زمانیکه ضمه می‌گیرد ومضارع منصوب زمانیکه فتحه می‌گیرد ومضارع مجزوم زمانیکه ساکن می‌شود ، اعراب آن اصلی است. تذکر 2 اسم مثنی وجمع مذکر سالم هرگاه به ضمیر ی متکلم متصل شود همچنان اعراب آن فرعی است. هذان کتابای کتابا خبر به اعراب فرعی مرفوع موضوعات مرتبط: قواعد عربی ونمونه سوال
باستان گرایی باستان گرایی یکی از مسائل هم در تاریخ اندیشه ایرانیان در دو سده اخیر از اهمیت به سزایی برخوردار است و در جنبه‌های فرهنگی ، ادبی و حتی سیاسی نمود پیدا کرده است. باستان گرایی در پی آن است تا با احیاء و تجدید حیات سنتها و عقاید کهن و باستانی ، نظم جدیدی را در تفکر اجتماعی ، فرهنگی و سیاسی باز تولید نماید و زیر ساختهای فرهنگی و اجتماعی نوینی را بر پایه سنت‌های کهن بنا نهد. و با ایجاد تضاد بین دو دوره تاریخی ایران یعنی ایران قبل از اسلام و ایران دوره اسلامی ،اسلام و تعالیم آن را به عنوان عامل عقب ماندگی ایرانیان معرفی می‌نماید. محدوده این پژوهش از آغاز حکومت ناصرالدین شاه یعنی از اولین زمانیکه زمزمه‌های باستان گرایی شروع گردیده تا پایان دوره رضا شاه را شامل می‌گردد که از مهم‌ترین مراحل باستان گرایی محسوب می‌شود. باستان گرایی به عنوان یک پدیدة فکری ، فرهنگی و سیاسی از عوامل متعدد داخلی و خارجی سرچشمه می‌گیرد که مهم‌ترین آنها پی جویی علت عقب ماندگی ایران توسط برخی روشنفکران و تأثیرات غرب و تحولات تاریخی آن از قبیل رنسانس و نگرش متفکران و نویسندگان غربی و همچنین تأثیرات شرق شناسی که جدا از نگرش غرب نبود و نیز ناسیونالیسم که جریانی از آن پایه‌های هویت ایرانی را بر مبنای فرهنگ و آداب و تاریخ باستانی ایران نهاد. باستان گرایی در سیر خود ابتدا به صورت سره نویسی و عدم استفاده از کلمات غیر فارسی در آثار برخی از نویسندگان و شاعران نمود پیدا کرد و بعد از انقلاب مشروطه و در آستانه جنگ جهانی اول بنا به علل اجتماعی و سیاسی تبدیل به ایده و جریان فکری عمومی و همه گیر گردید. رضا شاه با تکیه بر این شعارهای باستان گرایانه و ناسیونالیستی توانست این جریان فکری را در خدمت حکومت خویش قرار دهد و در این راستا دست به اقداماتی زد. جریان باستان گرایی در نهایت به علت ندیده گرفتن نهادها و فرهنگ ریشه دار مذهبی و سنتی با شکست رو به رو گردید و بطلان این افکار معلوم گردید. اما آنچه که باید مورد توجه قرار گیرد توجه متناسب و همگام به عناصر سازنده فرهنگ ایرانی که عبارت باشد از فرهنگ ایرانی ، فرهنگ اسلامی و فرهنگ جهانی که در قرون اخیر با آن مواجه شده‌ایم. موضوعات مرتبط: نکته‌ها
بین انبیای الاهی چند نفر مانند پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله حضرت موسی، حضرت یوسف، حضرت داوود، حضرت سلیمان علیهم السلام و. دارای حکومت بودند. بین این حکومت‌های الاهی، حکومت حضرت داوود و سلیمان ویژگی‌های خاصی دارد که قرآن مجید آنها را چنین بیان کرده است: استفاده از نیروهای نهانی عالم جنیان و شیاطین: و الشیاطین کل بناء و غواص1 در بند کردن شیاطین متمرد. و آخرین مقرنین فی الأصفاد2 استفاده از پرندگان جهت انجام مأموریتها: فمکث غیر بعید فقال أحطت بما لم تحط به و جئتک من سبإ بنبإ یقین3 بهره‌برداری از هوا جهت جابه‌جایی نیروها و امکانات عظیم حضرت سلیمان: و لسلیمان الریح غدوها شهر و رواحها شهر4 استفاده از آهن و صنعت فولاد جهت ساختن ابزارهای گوناگون از جمله زره و آنچه آدمی را از آسیب‌ها مصون می‌دارد: و ألنا له الحدید. 5 و علمناه صنعة لبوس لکم لتحصنکم من بأسکم فهل أنتم شاکرون6 به کارگیری علم الکتاب در ادراه امور و انجام کارهای خارق العاده مانند آوردن تخت بلقیس از فاصلة بسیار دور: قال الذی عنده علم من الکتاب أنا آتیک به قبل أن یرتد إلیک طرفک7 مکالمه با حیوانات حشرات ، پرندگان و دانش فهم سخن حیوانات. دانش قضا و فیصله دادن به صورت فصل الخطاب: و شددنا ملکه و آتیناه الحکمة و فصل الخطاب8 خداوند برای مطرح کردن حکومت موعود خویش در آخرالزمان به حکومت داوود و سلیمان اشاره می‌کند: و لقد کتبنا فی الزبور من بعد الذکر أن الأرض یرثها عبادی الصالحون9 مقصود از ذکر ، تورات است و زبور، کتاب حضرت داود و حضرت سلیمان وارث حکومت داوود: و ورث سلیمان داود و قال یا أیها الناس علمنا منطق الطیر و أوتینا من کل شی ء إن هذا لهو الفضل المبین10 محور قرار گرفتن زبور و حکومت حضرت داوود و سلیمان به نوع حکومت و امکاناتی اشاره دارد که حکومت صالحان در آخرالزمان دارای آن خواهد بود. برقراری عدالت و دفع ظلم حتی از حشرات یکی از جلوه‌های بارز حکومت حضرت سلیمان که در قرآن مذکور است آن است که حتی مورچگان از زیر دست و پا ماندن در امانند و این اوج عدالت و سلامت محیط‌زیست حتی برای مورچگان است. در سوره نمل چنین آمده است: حتی إذا أتوا علی واد النمل قالت نمله یا أیها النمل ادخلوا مساکنکم لا یحطمنکم سلیمان و جنوده و هم لا یشعرون11 لشکر حضرت سلیمان که به سرزمین مورچگان رسید، ملکه مورچگان به مورچه‌ها چنین گفت: ای مورچگان! وارد لانه‌های خود شوید تا مبادا سلیمان و لشکریانش شما را لگدمال کنند؛ در حالی که توجه ندارند. در این آیه چند نکته قابل توجه است: نظام و تدبیر حضرت سلیمان به گونه‌ای بوده است که مورچگان از نزدیک شدن حضرت به لانه‌های آنان از پیش آگاه می‌شوند و تدبیر لازم را برای محفوظ ماندن از آسیب اعمال می‌کنند. مورچگان در حکومت سلیمانی می‌دانند که لشکریان حضرت سلیمان به قدری دقیق و منظم و حساب شده عمل می‌کنند که در حال توجه حتی مراقب هستند مورچه‌ها را لگدمال نکنند و آن‌ها را از بین نبرند. این امنیت و این جریان عدالت و جلو گیری از ظلم به قدری گسترده است که حشرات و حیوانات نیز از آن بهره می‌برند. اکنون در پرتو این آیات نورانی می‌توان از حکومت موعود مصلح کل در آخرالزمان ترسیمی قرانی داشت که ابعاد عدالت آن حکومت موعود خداوند یرثها عبادی الصالحون تا کجا است
درس بیست ودوم مقاله قالب نگارشی است که برای مقاصد خاصی تهیه می‌شود ومثل هر نوشته انواع گوناگونی دارد. 1 برای هدف ومقصود خاصی نوشته می‌شود. 2 از نظمی خاص وسیر منطقی مشخصی پیروی می‌کند. 3 بین بخش‌های آن هماهنگی وارتباط وجود دارد. 4 درتهیه‌ی آن ازمنابع معتبر استفاده می‌شود. 5 حجم مقاله‌ها بین 500تا 50کلمه است. مقاله‌ها بر اساس چگونگی تهیه به چند دسته تقسیم می‌شوند: 1 پژوهشی وتحقیقی 2 توصیفی وتشریحی 3 تحلیلی اساس تهیه‌ی مقاله تحقیقی آزمایش ، تحقیق ، تجربه ، آمار واسناد است وحدس وگمان در آن جایی ندارد. درمقالات تشریحی نویسند ه با دقت وموشکافی وقایع ، زشتی‌ها وزیبایی‌ها را برای خواننده مصور می‌سازد. مقالت بر حسب لحن به دودسته‌ی: جدی وانتقادی تقسیم می‌شوند. تهیه‌ی مقاله مراحل خاصی دارد که با انتخاب موضوع شروع وبا ذکر منابع پایان می‌یابد. قسمت‌های تشکیل‌دهنده‌ی مقاله عبارتند از: عنوان ، فهرست ، مقدمه ، متن مقاله ة نتیجه ومنابع وما خذ. نویسنده مقاله ضمن تسلط واگاهی باید آزاد اندیش وراستگفتار وامین باشد. درس بیست وسوم گروه قیدی در زبان فارسی از یک کلمه یا بیش‌تر ساخته شده ودر ساختمان واحد بالاتر جایگاه ادات را اشغال می‌کند. واژه‌هایی که به تنهایی در جایگاه قید یا متمم قیدی به کار می‌روند واژه‌ی قیدی نامیده می‌شوند. گروه قیدی بخشی از سخن است که فعل به آن نیازمند نیست وبه همین دلیل می‌توان آن را از جمله حذف کرد. گروه قیدی از نظر ساختمان دو گونه است: 1 نشانه دار 2 بی نشانه گروه‌های قیدی نشانه دار چهار نوع است: 1 کلمات تنوین دار 2 پیشوند اسم 3 متمم‌های قیدی 4 واژه‌های مکرر گروه‌های قیدی بی نشانه سه نوع است: 1 قیدهای مختص 2 اسم‌های مشترک با قید 3 صفت‌های مشترک با قید قیدهای مختص واژه‌هایی هستند که تنها قید واقع می‌شوند وشمار آنها در فارسی زیاد نیست. راه تشخیص قید حذف آن از جمله است. اگر باحذف کلمه جمله ناقص نشود آن کلمه قید محسوب می‌شود. قیدهای مشترک بر دونوع است: 1 قیدهایی که در اصل گروه اسمی‌اند ومی توانند در جمله نقش دیگری بگیرند 2 قیدهایی که با صفت مشترک هستند. درزبان فارسی برخی فعل‌ها حرف اضافه‌ی خاصی می‌پذیرند باید دقت کرد که حروف اضافه‌ی آن فعل را به کار برد درغیر این صورت جمله نادرست است: ترسیدن از امیدوار به آموختن به درس بیست وچهارم زبان شناسان زبان را در سه سطح بر رسی می‌کنند: واج شناسی ، دستورزبان ، وروابط معنایی زبان شناسان سطح دستور زبان را به دو بخش صرف ونحو تقسیم وهر یک از آن دو را جداگانه بر رسی می‌کنند. در بخش صرف به مطالعه‌ی درونی واژه می‌پردازند. ساختمان کلمه را می‌توان مرکب از سه عنصر دانست: پیشوند ، پایه ، پسوند. واژه به آن واحد زبان گفته می‌شود که از یک تکواژ یا بیش‌تر ساخته شده است. به کوچک‌ترین واحدهای با معنایی که از تجزیه‌ی واژه‌ها مشخص می‌شود تکواژ گفته می‌شود. تکواژها بر پایه‌ی ویژگی‌های معنایی ساختواژی ودستوری به چهار دسته تقسیم می‌شوند: 1 تکواژهای واژگانی یا قاموسی 2 تکواژهای دستوری یا نقشی 3 تکواژهای اشتقاقی 4 تکواژهای تصریفی تکواژهای تصریفی دارای دو ویژگی عمده هستند. 1 برای همه‌ی واژه‌های هر دسته یا مقوله به طور یکسان به کار می‌روند. 2 مقوله‌ی واژه‌ی حاصل را نسبت به پایه‌ی واژه تغییر نمیهند. نقش تکواژهای اشتقاقی یا ساختن کلمه‌ی آزاد است یا آماده کردن کلمه برای قرار گرفتن در ساختار صرفی است. نقش ساخت واژه‌های تصریفی آماده‌سازی کلمات موجود زبان برای ورود به ساخت نحوی جمله است. واژه‌ی غیر ساده آن است که بیش ازیک تکواژ دارد ومی توان آن را به اجزای سازنده تقسیم کرد. واژه‌ی غیر ساده را از جهت اجزای سازنده آن به سه دسته تقسیم می‌کنند: مرکب مشتق مشتق مرکب در مورد واژه‌های غیر ساده وضعیت امروز آنها را در نظر می‌گیریم. درزبان فارسی دو ضمیر این و آن جانشین اسم نمی‌شوند ونمی توان آنهارا به جای اسم به کار برد. اما می‌توانند به عنوان صفت پیشین همراه اسم بیایند. درس بیست وپنجم مطالب کتاب بصورت خلاصه می‌باشند! درس بیست وششم کلماتی اهمیت املایی دارند که دارای یک یا چند از گروه‌های شش گانه باشند. حرف‌های ح ه نماینده واج وصدای ه می‌باشند. حرف‌های ز ذ ض ظ همگی نماینده واج وصدای ز می‌باشند. حرف‌های غ ق هر دو نماینده واج غ می‌باشند. غیر از گروه‌های ششگانه چند گروه فرعی ومحدود از جمله کلمات تنوین دار ، کلمات شمارشی ، کلمات اختصاری نیز جز گزینش املایی هستند. نوشتن اعداد با حرف یا رقم واستفاده از شکل اختصاری کلمه در املا غلط است. به کار بردن شکل اختصاری کلمه در املا از بار دوم به بعد صحیح است. درس بیست وهفتم جمله در ساختمان واحد بزرگ‌تر زبان یعنی جمله مستقل به کار می‌رود. جمله مستقل یک ساخت زبانی است که جزئی از ساخت بزرگ‌تر نباشد. جمله مستقل بزرگ‌ترین واحد زبان است. جمله مستقل بر دو نوع است: 1 ساده 2 مرکب جمله ساده یک فعل دارد. جمله‌ی مرکب آن است که بیش از یک فعل دارد. جمله‌ی مرکب از یک جمله‌ی هسته ویک یا چند جمله‌ی وابسته تشکیل می‌شود. بخشی از جمله‌ی مرکب که پیوند وابسته ساز دارد جمله‌ی وابسته نامیده می‌شود. بخشی که پیوند وابسته ساز ندارد هسته است. پیوندها بر دو نوعند: وابسته ساز هم پایه ساز پیوندهای وابسته ساز که جمله‌ی وابسته را به جمله‌ی هسته وابسته می‌سازند عبارتند از: که تا چون اگر زیراکه و. پیوندهای هم پایه ساز که دو جمله‌ی ساده را به همدیگر ربط می‌دهند بدون آنکه بین آنها وابستگی ایجاد شود عبارتند از: اما ولی و یا و. جمله‌ی وابسته را از پیوند وابسته ساز همراه آن تشخیص می‌دهیم. به جمله‌هایی که با پیوند هم پایه ساز ساخته می‌شوند جمله‌ی هم پایه می‌گویند: هوا سرد است وبرف می‌بارد جمله‌ی وابسته می‌تواند پیش از جمله‌ی هسته یا پس از آن بیاید. در زبا فارسی کلماتی وجود دارد که شکل نوشتاری آنها اندکی با هم متفاوت است بدون آنکه در معنا تفاوتی داشته باشند انتخاب یکی از آنها به سبک وعلاقه‌ی ما بستگی دارد. الف آشیان رخسار روزن ب آشیانه رخساره روزنه درس بسیت وهشتم گزارش نوعی نوشته است که در آن نویسنده اطلاعات را در موضوعی خاص تهیه می‌کند ودر اختیار کسانی می‌گذارد که از آن اطلاع واگاهی ندارند. گزارش انواع گوناگونی دارد: رسمی واداری غیر رسمی دوره‌ای ومرتب اجمالی کوتاه مفصل فردی گروهی و. تهیه‌ی گزارش مراحلی دارد که باید رعایت شود. در نگارش متن گزارش رعایت نکات مهم زیر مهم است: 1 آمار واعداد ومحاسبات را به دقت ذکر کنیم. 2 از جزئیات غیر ضروری پرهیز کنیم 3 سعی کنیم مطالب گزارش مستند باشد. 4 به زبان ساده روان گویا وقابل فهم بنویسیم. 5 لحن گزارش را به دور از تعصب توهین تمسخر ومبالغه بنویسم. درپناه حق موضوعات مرتبط: خلاصه زبان فارسی 2 دبیرستان
سری جدید عکس‌های مبارزه با بدحجابی سری جدید عکس‌های مبارزه با بدحجابی سری جدید عکس‌های مبارزه با بدحجابی سری جدید عکس‌های مبارزه با بدحجابی سری جدید عکس‌های مبارزه با بدحجابی سری جدید عکس‌های مبارزه با بدحجابی سری جدید عکس‌های مبارزه با بدحجابی سری جدید عکس‌های مبارزه با بدحجابی
شش چیز پس از فوت مؤ من ثوابش به او می‌رسد علی علیه السلام فرمود: شش چیز پس از وفات مؤ من ثوابش به او می‌رسد: 1 فرزندی که از خود باقی گذارد تا برای او استفاده کند. 2 کتابی بنویسد که بعد از او بماند و دیگران از آن استفاده کنند 3 درختی بکارد که دیگران از ثمراه‌اش بهرمند شوند. 4 چاهی حفر کند که دیگران از آبش استفاده نمایند. 5 صدقه جاریه مانند ساختن مسجد و مدرسه و پل عبور. 6 سنت و کارخوبی که پس از او بماند و دیگران به آن عمل کنند.
در انتظار امام زمان انتظار فرج هر فردی را نرسد که خود را در انتظار فرج امام غایب بداند چه قومی که در انتظار مصلح هستند باید خود صالح و شایسته باشند و کسی می‌تواند در صدد اصلاح خود بر آید که امام زمان علیه السلامخود را بشناسد و گر نه بمانند کسی است که در زمان جاهلیت زندگی می‌کند و بدیهی است که بمانند مردم جاهلیت هم خواهد مرد. 1 امام ششم می‌فرماید: کسانی که این امر پیشوایی امام زمان خود را بشناسند همان انتظارشان فرج است. 2 یعنی کسی که امام زمان خود را شناخت و دانست که امام از پیروانش چه انتظار دارد و چه می‌خواهد بناچار قیام می‌کند و هر روز که خواسته امام عملی شود همان روز فرج است. حضرت رضا علیه السلاممی فرماید: آیا نمی‌دانی که انتظار فرج جزء فرج است؟ از بررسی سخنان گرانمایه ائمه طاهرین علیه السلام وظیفه شیعه که شناخت امام و شناخت وظیفه و کوشش در ایفای آن است به روشنی بدست می‌آید و هر گاه تلاش و کوشش روزانه ما در راه اصلاح خود و دیگران به ثمر رسد همان روز فرج است. پس سررشته فرج به دست ماست، آری به دست ما! و ما باید این رسالت را به انجام رسانیم. اعلام الوری تالیف شیخ طبرسی، ص 415. بحار الانوار تالیف مرحوم مجلسی ص 139 ج 52. بحار الانوار تالیف مجلسی، ص 130، ج 52. ارزیابی انتظار انتظار قائم برابر است با شهادت در راه حق! امام صادق علیه السلامفرمود: کسی که در انتظار این امر ظهور امام زمان علیه السلام در گذرد همانند مردی است که او با قائم در خیمه وی است. پس از این سخن امام، قدری درنگ کرد سپس فرمود: نه، بلکه مانند فردی است که در رکاب مهدی شمشیر زده باشد. سپس فرمود: نه، به خدا سوگند همانند کسی است که در رکاب پیامبر اکرم صلی الله علیه واله شهید شده باشد 1 و نیز آن حضرت می‌فرماید: آن کس که در انتظار امر ظهور قائم ما بسر می‌برد بمانند فردی است که در راه خدا در خون خود غوطه ور شود. 2 آری چنین است ارزش فردی که در انتظار فرج است و در اجرای خواسته امام زمان علیه السلام می‌کوشد چون فردی است که در آخرین درجه به پیکار و جهاد بپردازد و هر روز در خون خود غوطه خورد انتظار وظیفه است؟ بحار الانوار جلد 52، ص 126. کمال الدین منتخب الاثر ص 498. وظیفه شیعه و پیرو امام زمان علیه السلامدر زمان غیبت بس فراوان است که مجال شرح و تفصیل آن نیست و شاید لازم به تذکر هم نباشد زیرا همچنان که یک کارمند می‌داند که در شغل اداریش چه وظایفی دارد یعنی مسئولیت خود را در برابر رئیس خویش احساس می‌کند چگونه می‌شود که یک مسلمان واقعی وظیفه‌اش را در برابر مولا و امام زمان خود نداند که چیست؟ انتظار فرج امام غایب از آن جهت ارزش شهادت در راه حق را دارد که منتظرش در راه بارور کردن آرمان‌های عالی اسلامی از پای نمی‌نشیند و افضلیت و برتری این ایده و برنامه است که مردم زمان غیبت را از مردمان دیگر زمانها ممتاز ساخته به عقل و هوش خاصی توصیف می‌نماید. امام سجاد می‌فرماید: بی‌تردید مردم زمان غیبت مهدی که به امامت او معتقد و در انتظار ظهورش هستند از مردم زمان‌های دیگر افضل و برترند، زیرا خدای تبارک و تعالی به آنان عقل و درک و شناختی داده است که غیبت برایشان بمانند ظهور است چون امام را باور دارند و بمانند زمان ظهور به خدمتگزاری مشغولند خدای متعال آنان را در آن زمان هم درجه افرادی قرار می‌دهد که در رکاب رسول خدا صلی الله علیه و آله شمشیر می‌زده‌اند. آنان در حقیقت دارای نیتی پاک و شیعیان راستین ما بوده و در پنهانی و آشکارا مردم را به سوی خدای عز و جل می‌خوانند. کمال الدین، ص 320. با نگرشی در سخنان ائمه درباره شناخت امام غایب علیه السلامو ارزیابی انتظار فرج و برتری خدمتگزاران واقعی امام زمان علیه السلاموظیفه بلکه وظایف خویش را در برابر آن حضرت در می‌یابیم که همواره باید آن حضرت را نگران اعمال خود بدانیم و از کارهای زشت و گناه دست برداریم و برنامه خویش را طوری تنظیم نماییم که در زمره افراد شایسته که قرآن به آنها اشاره می فرماید: ان الارض یرثها عبادی الصالحون 1 در آییم. آن زمان است که در شمار یاران ویژه آن حضرت خواهیم بود. آری رسیدن به آرمان‌های عالی اسلامی در حدود امکان خود نشانه حالت انتظار است. آیا آن چنان که لازم است دستورات اسلامی را بکار می‌بندیم تا در زمره منتظران واقعی بشمار آییم؟ خدایا دلی ده که در کار تو جان بازیم و جانی ده که کار آن جهان سازیم. دانایی ده که از راه نیفتیم بینایی ده تا در چاه نیفتیم 2. انبیا، ص 105. همانا بندگان شایسته من زمین را به ارث می‌برند. خواجه عبدالله انصاری. فرجام غیبت امام زمان مژده و لقد کتبنا فی الزبور من بعد الذکر ان الارض یرثها عبادی الصالحون. 1 و هر آینه در زبور داود به دنبال یک یاد آوری قبلی نگاشتیم که همانا زمین را بندگان نیکو و شایسته من به ارث خواهند برد. و اما در خصوص اسماعیل ترا اجابت فرمودم او را برکت داده بارور گردانم و او را بسیار گردانم، دوازده رئیس از وی پدید آیند و امتی عظیم از وی بوجود آورم. چون خدا از سخن گفتن با وی فارغ شد از نزد ابراهیم صعود فرمود. توراه سفر پیدایش باب هفدهم بسبب شریران خویشتن را مشوش مساز و بر فتنه انگیزان حسد مبر. زیرا که مثل علف بزودی بریده می‌شوند. و مثل علف سبز پژمرده خواهند شد. بر خداوند توکل نما و نیکوئی بکن. در زمین ساکن باش و از امانت پرورده شو. و در خداوند تمتع ببر. پس مسالت دل ترا بتو خواهد داد. طریق خود را بخدا بسپار. و بر وی توکل کن که آن را انجام خواهد داد. و عدالت ترا مثل نور بیرون خواهد آورد. و انصاف ترا مانند ظهر. نزد خداوند ساکت شو و منتظر او باش. و از شخص فرخنده طریق و مرد حیله گر خود را مشوش مساز. از غضب بر کنار شو و خشم را ترک کن. خود را مشوش مساز که البته باعث گناه خواهد شد. زیرا که شریران منقطع خواهند شد و اما منتظران خداوند وارث زمین خواهند بود. هان بعد از اندک زمانی شریر نخواهد بود. در مکانش تامل خواهی کرد و نخواهد بود. و اما حلیمان وارث زمین خواهند شد. و از فراوانی سلامتی متلذذ خواهند گردید. شریر بر مردم عادل شوری می‌کند. و دندان‌های خود را بر او می‌افشرد. خداوند بر او خواهد خندید. زیرا می‌بیند که روز او می‌آید. شریران شمشیر را برهنه کرده و کمان را کشیده‌اند. تا مسکین و فقیر را بیندازند. و راست روان را مقتول سازند. شمشیر ایشان به دل خود ایشان فرو خواهد رفت. و کمانهای ایشان شکسته خواهد شد نعمت اندک یک مرد صالح بهتر است از اندوخته‌های شریران کثیر. زیرا که بازوهای شریران شکسته خواهد شد. و اما صالحان را خداوند تایید می‌کند. خداوند روزهای کاملان را می‌داند. و میراث ایشان خواهد بود تا ابد الاباد. سوره انبیاء 105. کتاب مزامیر مزمور سی و هفتم ابدیت و جهانی بودن اسلام، شکست ستمگران و شریران، و سرانجام پیروزی نیکوکاران از بشارات قطعی است که به بشریت ابلاغ شده است. موضوع نخست به اندازه‌ای محکم و غیر قابل تردید است که نیازی به بحث و استدلال در آن زمینه احساس نمی‌شود. چه حتی یک نفر مسلمان با این مساله مهم مخالفت نکرده است. ولی قبل از آن که بموضوع دوم بپردازیم وضع جهان را از نظر فساد و تباهی مورد بحث قرار داده، توجه خواننده را به فهرست آمار جنگ‌ها و تسلیحات و اوضاع جاسوسی و فساد اخلاق فردی و اجتماعی و آینده دردناک دول بزرگ دنیا جلب می‌کنیم: از آغاز قرن هفدهم کشورهای اروپایی در آتش 2300 جنگ سوخته اند. 1 خبر گزاریها خبر دادند که اسرائیل بیش از هر کشور جهان مخارج نظامی سرانه دارد. رقم 477 دلار معرف این واقعیت است. یعنی به تعداد هر نفر مرد و زن و بچه سالیانه 477 دلار خرج امور نظامی می‌کند. 2 آمریکا با 379 دلار پسر از اسرائیل در مقام دوم و شوروی با مخارج نظامی سرانه 270 دلار در مقام سوم قرار دارد. جامعه‌شناسی نوشته ساموئیل کینگ ترجمه مشفق همدانی. مجله علمی و مذهبی مکتب اسلام سال 14 شماره 1 ص 72 بنقل از کیهان شماره 8824. در سال قبل حدود 219 هزار میلیون دلار به مصرف تسلیحات رسیده است و با مقایسه با هزینه‌های تسلیحاتی ده سال گذشته در حدود 82 افزایش نشان‌می‌دهد. 1 هم اکنون بیش از بیست ماه مصنوعی جاسوس پرنده از فراز شوروی و چین می گذرد. ماه‌های مصنوعی میداس و ساموس و اکسیلور مرتبا در اطراف کره زمین می‌گردند و اطلاعات ارزنده و تصاویر بسیار جالبی مخابره می‌کنند و با دوربین‌های مجهز به چشم‌های دارنده اشعه ماوراء قرمز خود مراقب انفجارهای اتمی هستند این گزارش‌ها مرتبا در مراکز مربوطه بررسی می‌شود. 2 آمریکائیها اگر چه از اقمار جاسوسی خود سخن نمی‌گویند ولی هر سال 500 میلیون دلار خرج تکمیل این سیستم می‌نمایند اما طرز کار این دستگاه‌ها جزو اسرار نظامی است. 3 کندی در 1962 علنا اعلام داشت که: آمریکا آینده دردناکی پیدا خواهد نمود. چه جوانان بی بند و بار و غرق در شهواتند و دیگر حاضر نیستند وظایفی را که به آنان محول می‌گردد بخوبی انجام دهند مثلا از میان هر هفت تن جوانی که به سربازی اعزام می‌شوند شش تن نالایق و سست از آب در می‌آیند و این بدان سبب است که افراط در شهوترانی استعدادهای بدنی و روانی آنان را کاسته است 4 پروفیمو وزیر جنگ انگلیس بخاطر تمتع از لذات جنسی اسرار دولت خود را در معرض خطر قرار داد. مکتب اسلاا سال 14، شماره 2 اسفند ماه 51 بنقل از مطبوعات. کیهان شماره‌های مسلسل 6404 6402. اطلاعات 11992 بنقل از منابع اورور فرانس سوار. کتاب سیمای جهل در غرب صفحات 144 و 145. وی می‌خواست که خاطر معشوقه خود را جلب کند. 1 خروشچف نیز مانند کندی در 1962 تصریح کرد که: آینده شوروی در خطر است و جوانان هرگز آتیه امید بخشی ندارند چه بی بند و بار و اسیر شهوات گشته‌اند. 2 رئیس دادگاه عالی طلاق انگلستان چنین می‌گوید: انگلستان در هر سال چهار میلیون لیره خرج طلاق می‌کند! در صورتی که نصف این مبلغ صرف ازدواج نمی‌شود. 3 خبر گزاری اسوشیتدپرس: از هر پنج دختر انگلیسی که برای ازدواج بکلیسا می‌روند یکی حامله است! 4 هر سال در تهران 250 نفر در اثر مصرف کردن مشروبت الکلی می میرند. 5 طبق گزارش سخنگوی ژاندارمری یک مرکز قریب 600 دزد را تنها در یک ماه دستگیر کرده‌اند. با کمال تاسف در میان افرادی که آلوده به این بدبختی شده‌اند نه‌تنها عده‌ای از جوانان تحصیل کرده بلکه بعضی از کودکان نیز دیده می‌شوند که با همسالان خود باندهای دزدی تشکیل داده‌اند. 6 روزانه دو هزار نفر خودکشی می‌کنند. روزانه سه میلیون نفر اعلام انتحار می‌کنند. از هر سه دانشجو که می‌میرد یکی بصورت انتحار است. 7 سخن کوتاه کنیم که این رشته سر دراز دارد. سیمهای جهل در غرب ص 145. سیمای جهل در غرب، ص 145. کیهان شماره 6522. اطلاعات 21 مرداد 38. کیهان شماره 6260. روزنامه اطلاعات شماره 10704. سازمان بهداشتی M. از بررسی و مقایسه اوضاع آشفته و نابسامان امروز جهان با پنجاه سال قبل چنین بدست می‌آید که اگر از فرمول ریاضی استفاده کرده بین اوضاع امروز و پنجاه سال آینده یک تناسب ببندیم جواب چه خواهد بود؟ خدا بهتر می‌داند. این زندگی نابسامان دنیا روز بروز نابسامانتر می‌شود راستی بشر به کجا می‌رود؟ خودش هم نمی‌داند! آیا بدبختی و سقوط از این هم بدتر امکان دارد که با این همه پیشرفت در علم و دانش و صنعت و تکنیک و تسخیر فضا و تصرف کرات بشر در مهار کردن هواهای نفسانی، خود خواهی و تکبر خویش عاجز و زبون مانده باشد؟ کدام ملت است که با مشاهده محیط ننگ آورش از اصلاح مایوس و ناامید نباشد؟ جوانان جوانان را ممکنست سوالی پیش آید که: بار بالا رفتن میزان مفاسد وظیفه یک جوان مسلمان چیست؟ آیا صرف دعا و نیایش کار ناساز جامعه اسلامی را سازمان می‌دهد؟ نه، دعا و نیایش در اوضاع زندگی افراد اثری بسزا و عمیق دارد چنانکه دکتر الکسیس کارل یک کتاب در اثر نیایش برشته تحریر در آورده و اثرات معجزه آسایش را طی مشاهدات خود با دلائل متین باثبات می‌رساند. ولی باید دانست که: در زندگی یک مسلمان دعا و نیایش فقط شرط لازم برنامه یا دین و یا عقیده او را تشکیل می‌دهد و مسلمان نمی‌تواند شرط کافی برای سعادت فرد مسلمان و اجتماع اسلامی باشد. یک فرد مسلمان قبل از هر چیز باید آن قدر بصیر باشد که بداند آن چنان که اسلام می‌تواند با مفاسد و ستمها مبارزه کند هیچ‌یک از مکتبهای اجتماعی دیگر دنیا نمی‌تواند بان اندازه مبارزه و دفاع کند و بدنبال آن باید بنکات زیر توجه کامل داشته باشد: پایه‌های ایمان خود را نسبت به اسلام با برهان قاطع و محکم، استوار سازد. چه ارزش یک مسلمان به آنست که ایمان او باسلام از روی دلیل و برهان باشد. بنابر این بر مسلمانان بویژه مربیان جامعه اسلامی فرض است که روزانه بر بصیرت خویش از طرف مختلف بیفزایند یعنی یک معلم یا یک استاد نباید به مطالبی که در دوران طفولیت و یا در دوران تحصیل درباره دین شنیده قناعت کند که این خود یک نوع کم لطفی به خود و افرادی است که زیر نظر او تربیت می‌شوند. بلکه همواره باید در مسیری حرکت کند که اطلاعات و درجات ایمانش روز افزون باشد تا مشمول این سخن نشود که: هر که در روزش برابر باشد مغبون است روی همین اصل، اسلام یک فرد مسلمان را موظف بکسب دانش و فضیلت می‌نماید چه اسلام وقتی برای مسلمان قابل درک و فهم می‌شود که با دلیل و برهان فراگرفته و با دانش اندوزی به مزایای آن پی برده باشند 1 ضمنا این وظائف که از طرف شارع اسلام برای مسلمانان مطرح می‌شود خود بزرگ‌ترین دلیل است بر اینکه این دین بر صحت و درستی و حقانیت خود اطمینان کامل دارد و گر نه چنین ماموریتهایی به پیروانش نمی‌داد. نکته دیگر آنکه در اکثر آیات شریفه قرآن کریم، هر کجا نامی از ایمان بمیان می‌آید بدنبال آن به نکته اساسی و اصیل کوشش و عمل و انجام وظیفه توصیه می‌شود. قرآن باین دسته افراد که دارای ایمان و علم باشند ارزش زیاد قائل شده و آنان صاحبان درجه رفیع معرفی می‌فرماید: یرفع الله الذین آمنوا و الذین اوتوا العلم درجات. روی این حساب آنانی که در محیط خود و دیگران تبلیغات مسموم دشمنان دین را مشاهده می‌کنند و بعد مهر سکوت بر لب می‌زنند و قلم خود را به خود جنبش و حرکت در نمی‌آورند که از حریم اسلام و حق و عدالت و عفت و پاک دامنی دفاع کنند دل‌های این‌ها از نور و تابش اسلام خالی است. پیامبر اسلام می‌فرماید: هر گاه انحرافی در اجتماع اسلامی رخ دهد بر هر فرد مسلمان داناست که در راه مبارزه علیه هر گونه بدعت و کجروی از دانشش استفاده کرده و راه را بر سود جویان منحرف بربندد. اینجاست که وظیفه فردی بوظیفه اجتماعی مبدل می‌شود و یک فرد مسلمان مامور نظارت اجتماعی بنام امر بمعروف و نهی از منکر می‌گردد و دیگر گول جمله عوام فریب بمن چه؟ و به او چه؟ دشمنان اسلام را نمی‌خورد و طبق دستور قرآن مجید به کوشش و فعالیت در راه خدا می‌پردازد و در ردیف بهترین گروه: کنتم خیر امه اخرجت للناس تامرون بالمعروف و تنهون عن المنکر 1 قرار می‌گیرد و نیز چون دشمنان ما حاضر نیستند از فعالیت خود دست بردارند ما هم هر روز باید آماده دفاع باشیم چه هر روزی که بدون مبارزه گذرد و هر ساعتی که بدون کوشش علیه فساد و تباهی پایان یابد و هر لحظه و دقیقه‌ای که بدون کار مثبت تلف شود در وجدان فرد مسلمان گناهی بحساب می‌آید که جز نبرد پیگیر نمی‌تواند آن را جبران کند. اگر ما مسلمان باشیم، همین کافیست که بدون درنگ، با تمام قوا، بدون خستگی و ملال علیه تمام پلیدیها و انحرافها و بدعتها و خرافات و زشتیها و نابسامانیهای دینی و اجتماعی بپاخیزیم و اگر چنین نبودیم یا نیستیم باید بدرجه ایمان خود بنگریم و در اساس و پایه‌های ایمان خود تجدید نظر کنیم. شاید در داشتن ایمان خود را گول زده باشیم و گر نه چگونه ممکنست از مبارزه علیه مفاسد و جنایات روز افزون باز ایستیم! سوره آل عمران، آیه 110 ترجمه: شما بهترین امتی هستید که از بین مردم ماموریت بافته‌اید که بمعروف امر کنید و از منکر نهی نمائید. نقش اسلام مفاسدی که نمونه‌ای از آثارش یاد آور شد، ناشی از طبیعت و چگونگی رژیمهائی است که در این جوامع حکمفرما بوده و اسلام را از میدان زندگی خود دور ساخته اند. ولی آنچه مایه تعجب است اینست که در برابر این گونه مشکلات، اسلام را مورد بازخواست و یا سوال قرار می‌دهند و یا از آن راه حلهائی می‌طلبند در حالی که در بوجود آمدن آنها، اسلام کوچک‌ترین نقشی را بعهده نداشته است. پاسخ هر گونه مشکلی که از اسلام سوال می‌شود آنست که گفته شود: نخست اسلام کامل را در همه امور زندگی دخالت دهید و قوانین آن را اجرا کنید سپس نظریه آن را درباره مشکلاتی که بوجود می‌آید بخواهید نه آن که راه‌حل مشکلات ناشی از یک نظام ضد اسلامی را از اسلام طلب کنید. اسلام امور مردم را بر وفق اساس مخصوصی اداره می‌کند و پایه‌های اجتماعی و اقتصادی و احساس ویژه‌ای برای آنان بوجود می‌آورد و روی این حساب نخست اگر همه اصول اسلامی را در تمام شوون اجتماعی اجرا کنند آن گاه خواهند دید که این مشکلاتی که از آنها سخن بمیان آمد خود بخود از بین رفته است. آری آنها مشکلاتی است که جامعه سالم اسلامی هرگز آنها را بخود نخواهد دید. کتاب ما چه می‌گوئیم با تصرف و تلخیص.
حضرت فاطمه علیهاالسلام بعد از پدر بزرگوارش چند ماهی بیش‌تر زندگی نکرد در همان مدت کوتاه بقدری گریه کرد که او را یکی از بکائین زیاد گریه کنندگان شمردند هیچ‌گاه خندان دیده نشد گریه‌های زهرا علل و عوامل متعددی داشت مهم‌ترین چیزی که روح حساس و غیور بانوی بزرگ اسلام متعددی داشت مهم‌ترین چیزی که روح حساس و غیور بانوی بزرگ اسلام را ناراحت می‌ساخت این بود که می‌دید ملت جوان اسلام از مسیر حقیقی و طریق مستقیم دیانت منحرف شده در راهی افتاده که پراکندگی و بد بختی از نتایج حتمی آنست. حضرت زهرا چون پیشرفت‌های سریع اسلام را دیده بود انتظار داشت که به همان منوال پیشرفت کند و در مدت کوتاهی کفر و بت پرستی را از بین ببرد و دستگاه ظلم و بیداد گری را برچیند. ولی با پیش آمد غیر مترقب غصب خلافت کاخ امیدش یک مرتبه درهم فروریخت. روزی‌ام سلمه بر فاطمه علیها السلام وارد شد عرض کرد: ای دختر رسول خدا شب را چگونه صبح کردی؟ فرمود با غم و اندوه گذراندم پدرم را از دست داده‌ام خلافت شوهرم غصب شده و بر خلافت دستور خدا و رسول امامت را از او گرفتند زیرا از علی علیه السلام کینه داشتند چون پدرانشان را درجنگ بدرو احد کشته بود. علی ع می‌فرماید: فاطمه س روزی پیراهن پدرش را از من خواست. وقتی پیراهن را به او دادم بوئید و بوسید و گریست تا بیحال شد. وقنی چنین پیراهن را از او مخفی نمودم. روایت شده وقتی رسول خدا از دنیا رفت ، بلال مؤذن مخصوص آن حضرت دیگر اذان نگفت. روزی فاطمه پیغام فرستاد: آرزو دارم یک مرتبه دیگر بانگ مؤذن پدرم را بشنوم. بلال بر طبق دستور فاطمه شروع به اذان کرد. گفت: الله اکبر ، الله اکبر. فاطمه به یاد روزگار پدر افتاد ، نتوانست از گریه خود داری کند
رسانه‌های ترکیه از تولد یک بره مرده با سر انسان در یکی از روستاهای این کشور خبر داده و اعلام کردند: وقوع چنین رویدادی یک واقعه عجیب و در عین حال بی‌سابقه است. در گزارش یکی از روزنامه‌های ترکیه آمده است که هفته گذشته یک بره از یک گوسفند در یکی از روستاهای ایزمیر به دنیا آمد، اما زنده نماند. نکته جالب در تولد این بره مرده آن است که این حیوان صورت انسان دارد و باعث شد تا دامپزشکی که مسوولیت به دنیا آوردن آن را داشته باشد به شدت شوکه شود. ارهان الی بول دامپزشک مسوول در مصاحبه‌ای با رسانه‌های دولتی ترکیه، خاطر نشان کرد: من برای زنده نگهداشتن مادر مجبور به عمل شدم. من پیش از این گوساله دو سر و چهار چشم و حتی پنج پا هم دیده بودم، اما تولد این بره با سر انسان بسیار غیرقابل باور است. وی یاداور شد: من احتمال می‌دهم که به دلیل ازدیاد و انباشت ویتامین A در بدن گوسفند مادر، این بره به چنین وضعی به دنیا آمده باشد. گفتنی است، سال گذشته نیز در زیمباوه چنین بره‌ای به دنیا آمد و حتی چند ساعت نیز زنده ماند، اما به شدت باعث ترس و وحشت مردم روستایی شده بود. فرماندار استان ازمیر نیز اضافه کرد: تولد این بره مرده با سر انسان بسیار دلهره‌آور و ترسناک است. تا به حال چنین چیزی را ندیده بودم، انگار که سر انسان بر روی بدن بره‌ای باشد.
درس پانزدهم: پیدا و پنهان الفت موج مردان خداxml: لغت: 1 معنای واژه‌ی مشخص شده در مصراع به بوی آن که درمانش تو باشی چیست؟ امید 2 بادیه؛ یعنی. بیابان 3 متاع در مصراع ترسم نفروشند متاعی که خریدند به چه معنی است؟ کالا تاریخ ادبیات: 4 فخرالدین عراقی شاعر کدام قرن است؟ قرن هفتم 5 درون مایه‌ی غزلیات عراقی اغلب. و. است: عشق ، عرفان 6 کلیم کاشانی ، شاعر کدام سبک است؟ هندی یا اصفهانی 7 کدام شاعرلقب خلاق المعانی ثانی داشت؟ کلیم کاشانی آرایه‌های ادبی: 8 درمصراع نه همین می‌رمد آن نوگل خندان از من چه آرایه‌ای وجود دارد؟ استعاره توگل خندان 9 کدام واژه در مصراع تا به کی سرکشی ، سرو خرامان از من؟ استعاره است؟ سرو 10 مصراع گرد غم را نتوان شست به طوفان از من چه آرایه‌ای دارد؟ تشبیه 11 کدام واژه در مصراع می‌کشد خار در این بادیه ، دامان از من ایهام دارد؟ دامان کشیدن دامن مرا می‌کشد از من کناره می‌گیرد9 12 غزل در کدام یک از انواع ادبی قرارمی گیرد؟ ادب غنایی درک مطلب: 13 معنای مصراع می‌کشد خار در انی بادیه ، دامان از من چیست؟ خار نیز از من دوری می‌گزیند 14 حوصله داشتن در مصراع گرچه مورم ولی آن حوصله با خود دارم به چه معناست؟ توانایی ، قابلیت 15 مصراع دوم بیت همت طلب از باطن پیران سحر خیز زیرا که یکی را ز دو عالم طلبیدند به چه امری اشارت دارد؟ وحدت وجود 16 هر دست که دادند از آن دست گرفتند؛ یعنی. هر عملی انجام دادند متناسب با آن پاداش گرفتند 17 از دامگه خاک بر افلاک پریدند؛ یعنی. به اصل خویش بازگشتند. درس شانزدهم: از درد سخن گفتن راز رشید لغت: 1 اسوه؛ یعنی. نمونه ، الگو 2 عرصه به چه معناست؟ میدان 3 معنای واژه‌ی مشخص شده در مصراع هر جا که در آغوش صبا غنچه‌ی وردی استچیست؟ گل سرخ 4 متواتر؛ یعنی. پی در پی 5 مشام؛ یعنی. بینی تاریخ ادبیات: 6 کتاب بیدل ، سپهری و سبک هندی اثر کیست؟ سید حسن حسینی 7 پالیزبان اثر کدام شاعرمعاصراست؟ مهرداد اوستا 8 شهرت شعری مهرداد اوستا در کدام قالب شعری است؟ قصیده آرایه‌های ادبی: 9 وجه شبه در مصراع بازای که چون برگ خزانم رخ زردی استچیست؟ زرد بودن 10 کدام واژه در شعرو پیمان برادری‌ات با جبل نور چون آیه‌های جهاد محکم ایهام دارد؟ محکم 11 بیت از راهروان سفر عشق در این دشت گلگونه سرشکی است اگر راه نوردی است چند تشبیه است؟ دو گونه به دشت و اشک به راه نورد درک مطلب: 12 دم سرد؛ یعنی. آه سرد و حسرت بار 13 شاعر در شعر به گونه‌ی ماه نامت زبانزد آسمان‌ها بود چه کسی را مورد خطاب قرارداده است؟ حضرت عباس ع 14 درشعر و پیمان برادری‌ات باجبل نور چون آیه‌های جهاد محکم اشاره به چه امری دارد؟ وفاداری حضرت عباس نسبت به برادرش امام حسین ع 15 منظور شاعر از کوه درشعر و کنار درک تو کوه از کمر شکست کیست؟ امام حسین ع 16 در شعر و ساعتی بعد در باران متواتر پولاد بریده بریده افشا شدی شاعر چه امری را بیان می‌کند؟ شهادت حضرت عباس ع 17 معنای بیت از رهروان سفر عشق در این دشت گلگونه سرشکی است اگر راه نوردی است چیست؟ تنها راه نورد راه عشق، اشک گلگون است. 18 منظور از مردم بی درد در مصراع بامردم بی درد ندانی که چه دردی استچیست؟ کسانی که دردی ندارند و عاشق نیستند. درس هفدهم: گل‌های چیده لغت: 1 واژه‌ی مشخص شده در مصراع موجه‌ی این محیط طوفان زاست به چه معنی است؟ اقیانوس 2 نغز؛ یعنی. خوب و نیکو 3 سترون به چه معناست؟ عقیم و نازا 4 طلیعه؛ یعنی. پیش قراول تاریخ ادبیات: 5 مجموعه شعر صلای غم اثرکیست؟ مشفق کاشانی 6 کدام اثر از مشفق کاشانی نیست؟ شراب آفتاب، آذرخش، براده‌ها: براده‌ها سید حسن حسینی آرایه‌های ادبی: 7 در بیت ناله‌های شراره خیز، به گوش ز آهوان رمیده می‌آید کدام واژه استعاره است؟ آهوان 8 بیت از پی هر شکست پیروزی است از دل شب سپیده می‌آید چه آید چه آرایه‌ای دارد؟ تضاد 9 تضمین در اصطلاح ادبی چه آرایه‌ای است؟ آوردن شعری از شاعری دیگر در اصطلاح تضمین است. 10 حریر باورچه آرایه‌ای دارد؟ تشبیه 11 مسند در مصراع موجه‌ی این محیط ، طوفان راستکدام واژه است؟ طوفان زا 12 در مصراع زمین سترون و در وی نشان رویش نیست کدام واژه مشتق است؟ رویش 13 بوی عشقچه آرایه‌ای است؟ حس آمیزی درک مطلب: 14 بود و نبود جهان؛ یعنی. چگونگی و وجود دنیا کارهای دنیا 15 بر آستان تو عمری گریستم چون ابر یعنی این که. بر درگاه تو یک عمر مثل ابر گریه کردم 16 صلا دادن به چه معناست؟ آواز دادن و خواندن 17 بیت از پی هر شکست ،پیروزی است از دل شب ، سپیده می‌آید کدام آیه‌ی قرانی را به خاطر می‌آورد؟ ان مع العسر یسری درس هجدهم: کرامت آبی سجاده‌ی سبز لغت: 1 تقریر؛ یعنی. بیان شرح 2 سلوک به چه معناست؟ طریق ، روش 3 معرکه؛ یعنی. میدان جنگ 4 واژه‌ی مشخص شده در مصراع گل مصحف صد برگ به سوگند گشوده است به چه معناست؟ کتاب و دفتر املاء: 5 کدام ترکیب غلط املایی دارد؟ طلاقی صخره، اصرار خداوند ، برهان معاد: تلاقی صخره، اسرار خداوند تاریخ ادبیات: 6 دریا در غدیر اثر کیست؟ سهیل محمودی 7 مجموعه شعر تبسم‌های شرقی از کیست؟ زکریا اخلاقی آرایه‌های ادبی: 8 مصراع گل ، دفتر اسرار خداوند گشوده است چه آرایه‌ای دارد؟ تشخیص 9 آرایه‌ی مصراع این چشمه که از چشم دماوند گشوده استچیست؟ جناس 10 مصراع سرشار ز شیرینی شهد خوش خویش است چه آرایه‌ای دارد؟ واج آرایی حرف ش و جناس بین خوش و خویش درک مطلب: 11 بیت دلم شکسته تر از شیشه‌های شهر شماست شکسته باد کسی کاین چنینمان می‌خواست به کدام واقعه اشاره دارد؟ موشک باران شهرها در دوران جنگ ایران و عراق 12 منظور شاعر در مصراع به یک کرامت آبی نظر دوخته ایدچیست؟ آسمان 13 باتوجه به بیت شما چه قدر صبور و چه قدر خشم آگین حضورتان چو تلاقی صخره با دریاست: خشم آگین 14 منظور از حجله‌ی سبز در مصراع. این حجله‌ی سبزی که خداوند گشوده است چیست؟ سبزه‌ها و گیاهان 15 درمصراع اگرچه باغچه‌ها را کسی لگد کردهمنظور شاعر از باغچه‌ها چیست؟ خاک وطن 16 شکر خند؛ یعنی. خنده‌ی شیرین و زیبا 17 در بیت پاک است طرب نامه‌ی خوش بوی سلوکش این گل که چنین چهره‌ی خرسند گشوده استشاعر گل را چه دانسته است؟ عارف سالک. 18 تخلص اصطلاحا یعنی آمدن. نام شاعر در پایان شعر. موضوعات مرتبط: سوالات درک مطلب ادبیات تخصصی انسانی
سوزان بشیر 41 ساله یک زن آمریکایی تازه مسلمان شده است. او کارمند شرکت ارتباطات سیار ای تی‌اند تی است. گفته می‌شود او پس از اینکه از دین مسیحیت به دین مبین اسلام گروید، از سوی شرکت زیر فشار شدید کار قرار گرفت. در پی افزایش فشار شرکت به این کارمند تازه مسلمان شده، او به دادگاه ایالت تکزاس سیتی مراجعه کرده و از این شرکت شکایت کرد. در نهایت دادگاه حکم خود را صادر کرد و شرکت ای تی‌اند تی را به پرداخت 5 میلیون دلار جریمه نقدی محکوم نمود. در همین راستا خانم امی کوبمن وکیل این خانم تازه مسلمان شده، طی اظهاراتی در این باره گفت: موکلم پس از اینکه به دین اسلام گروید، حجاب بر سر کرد و نمازهای جمعه‌اش را نیز هرگز ترک نکرد. وی در ادامه افزود: گویا این مسأله خوشایند مسئولان شرکت ارتباطات سیار ای تی‌اند تی نبوده لذا او را زیر فشار گذاشته و وی را تروریست نامیدند، از همین رو او هم برای گرفتن حق خود به دادگاه رفت و از این شرکت شکایت کرد.
مداحی و سینه زنی ماه محرم از مداح محبوب اهل‌بیت هلالی یکی از زیباترین مداحی‌های ایشان رو با فرمت قابل پخش در موبایل اماده کردیم به مناسبت ماه محرم دانلود از سایت میهن دانلود. کام توجه: دانلود مداحی ماه محرم در ادامه مطلب دانلود با حجم2. 1 مگابایت پسورد w. com به صورت حروف کوچک وارد کنید!
کلیپ تصویری صحبت‌های شهید بزرگوار وحید درخشانی 15 دقیقه قبل از شهادتش. عجب روحیه شادی. رهپویان شهدای روحانی تکدید برای دانلود کلیپ تصویری به ادامه مطلب بروید دانلود فایل تصویری
در اعصار گذشته، همواره زن را موجودی پست می‌شمردند و او را عضوی ناقص که طفیلی و سربار جامعه است معرفی می‌کردند و تفاوت‌های او را با مرد، مایه نقصان او می‌دانستند. اما بر عکس در قرن اخیر در هر محفلی سخن از زن، شخصیت و حقوق اوست. شخصیت زن و حقوق وی، از مسائلی است که در طول تاریخ همواره مظلوم واقع شده‌است. هرچند در جهان کنونی درباره آن بسیار سخن گفته و کتاب نوشته شده. اما واقعیت آن است که این مظلومیت در جهان متمدن کنونی هنوز وجود دارد. در اعصار گذشته، همواره زن را موجودی پست می‌شمردند و او را عضوی ناقص که طفیلی و سربار جامعه است معرفی می‌کردند و تفاوت‌های او را با مرد، مایه نقصان او می‌دانستند. اما بر عکس در قرن اخیر در هر محفلی سخن از زن، شخصیت و حقوق اوست. مخصوصا در جوامع غربی که مبارزه برای آزادی زن بیداد می‌کند. جالب این‌جاست که هرچند این دو دوره از لحاظ تقدم و تاخر زمانی با هم اختلاف و فاصله دارند، اما شیوه برخورد با زن هیچ‌گاه عوض نشده است; به دیگر سخن اگرچه شعارها و شخصیت ظاهری به زن دادن نسبت‌به گذشته جلوه‌ای زیباتر به خود گرفته اما نفس‌الامر با گذشته هیچ تفاوتی نکرده است. در گذشته، به زن سرکوفت ناقص بودن می‌زدند و او را مجبور می‌کردند برای کم جلوه کردن نقص خویش، همیشه خود را محتاج مرد و زیر سایه او بداند و سعی کند تا می‌تواند کاری کند که مردها از او راضی باشند و در نتیجه، همواره در کنج‌خانه بماند و از کمال علمی و معنوی محروم بشود و بدین روی، خود نیز باور کرده بودکه عضو ناقص اجتماع است و خود را مستحق شخصیت و حقوق نمی‌دانست. در هر حال، هر دو دوره در پایمال کردن شخصیت و حقوق زن مشترک بوده‌اند و چه بسا ضربه دوره دوم بسیار مخرب‌تر بوده است. جوامع غربی، شخصیت و ارزش زن را در استفاده ابزاری از وی می‌داند. ملاک پذیرش یک زن در غرب، این است که خود را بیش‌تر در معرض دیگران قرار بدهد. متاسفانه در پیش از انقلاب، تب مبارزه برای آزادی زن به ایران هم سرایت کرده بود. حکومت پهلوی سعی داشت‌به هر شکلی که شده چادر را از سر زنان بردارد و بالاجبار آن‌ها را در جایگاه رفیع خود بنشاند و با انجام مراسم‌های گوناگون از قبیل انتخاب دختر شایسته و. ایران را به ماکتی از غرب تبدیل کرده‌بودند. و به قول امام عزیزمان رحمه الله در دوره اختناق می‌خواستند زنان جنگجوی ما را ننگجو بار آورند. به این ترتیب، آن‌ها زن را حتی بالاتر از مرد حساب می‌کردند و این بار برعکس دوره قبل، تفاوت‌های زن و مرد را نقص برای مرد می‌دانستند! ولی واقعیت این است که زن در هیچ‌کدام از این دو دوره، شخصیت واقعی خود را نیافته و در هر دو دوره از رشد و کمال علمی و معنوی خود باز مانده است. در این‌جاست که پای اسلام ناب به عنوان حامی واقعی زن به میان می‌آید. آنچه اسلام در مورد زن می‌گوید، کاملا با آنچه در جهان امروز بدان عمل می‌شود تفاوت دارد; اسلام زن را همانند مرد، انسانی بزرگ با شخصیتی مستقل می‌داند که تا اوج ملکوت می‌تواند پرواز کند. اسلام با قرار دادن محور تقوا برای سنجش انسان‌ها، ملاک برتری افراد را نسبت‌به دیگران، صرفا داشتن تقوای بیش‌تر می‌داند. خلقت انسان در اندیشه قرآن انسان از خاک آفریده شده و بازگشت همه به خاک و مبعوث شدن همه نیز از خاک می‌باشد: منها خلقناکم و فیها نعیدکم و منها نخرجکم تارة اخری. هم‌چنین قرآن خلقت انسان را به هفت مرحله تقسیم می‌کند. 2 تفسیر نمونه در توضیح آیه 67 سوره مؤمن می‌نویسد: به این ترتیب نخستین مرحله، مرحله تراب و خاک است. مرحله دوم، مرحله نطفه که مربوط به همه انسان‌هاست جز آدم و حوا. مرحله سوم، مرحله‌ای است که نطفه تکامل یافته و رشد قابل ملاحظه‌ای نموده و به صورت یک لخته خون بسته در آمده است. پس از این مرحله مضغه چیزی شبیه به گوشت جویده و مرحله ظهور اعضا، مرحله حس و حرکت است که در این‌جا چهارمین مرحله را مرحله تولد جنین ذکر می‌کنند و مرحله پنجم را مرحله تکامل قدرت و قوت جنسی که بعضی آن را سن سی سالگی می‌دانند قرآن از آن تعبیر به بلوغ اشد کرده است. از آن به بعد، مرحله عقب گرد و از دست دادن نیروها آغاز می‌شود و تدریجا دوران پیری که مرحله ششم است فرا می‌رسد. سرانجام پایان عمر، که آخرین مرحله است فرا می‌رسد و انتقال از این سرا به سرای جاویدان تحقق می‌یابد 3 خلقت زن در آینه ادیان و اندیشه‌ها به راستی خلقت زن چگونه است؟ آیا او هم خلقتی همانند مرد دارد؟ آیا تفاوتی از لحاظ ترکیب ماده و جسم بین زن و مرد وجود دارد؟ یا به تعبیر بعضی‌ها که مرد را موجودی برتر می‌دانند، آیا از آفرینش برتر نیز نسبت‌به زن برخوردار است و زن خلقتی ناقص دارد؟ برای پاسخ به سؤالات فوق ابتدا به بررسی نظریات مختلف در این‌باره پرداخته و سپس نظر اسلام را مطرح می‌کنیم. قدیمی‌ترین نظریه در این زمینه، نظریه افلاطون است که می‌گوید: انسان در اول دو جزء نبود بلکه در اثر ارتکاب گناه، مورد غضب خداوند قرار گرفت و به دو جزء نر و ماده تقسیم گردید. 4 ایرانیان باستان نیز اعتقاد داشتند، کیومرث اولین انسان بود که وارد زمین گردید و سی سال در کوهستان‌ها زندگی نمود و در موقع مرگ نطفه‌ای از پشتش چکید و در اثر تابش آفتاب خشکید تا چهل سال دیگر در روز مهرگان 16 مهر که جشن باستانی است‌به صورت دو ساقه ریواس از زمین رویید، آنگاه به شکل انسان یکی به نام میشانه جنس ماده و دیگری میشه جنس نر در آمدند. کاتولیک‌ها، معتقدند که روح مرد با روح زن فرق دارد و تنها مریم در میان زنان دارای روح معادل با مردان است و روح بقیه زنان حالت‌بین انسان و حیوان دارد. یهودیان معتقدند: حوا از آخرین دنده چپ آدم آفریده شده است 7 و نیز در تورات تحریف شده آمده است: خدا گفت: درست نیست آدم تنها بماند لذا حوا را آفرید. بهاگواد گیتا که دارای آیین هندو می‌باشد عقیده کلی را این‌گونه تشریح می‌کند: این فقط روح گنهکار است که به صورت زن متولد می‌شود. در کتاب لجبکی کتاب مذهبی ژاپن باستان در قسمت‌خلقت انسان نوشته شده است: آماتراسو اله آفتاب که خدای خدایان است مرد و زن را یکسان آفرید ولی زن نتوانست از این تساوی بهره گیرد، لذا مرد برتر گردید. نظر اسلام در خلقت زن اگر بخواهیم دقیقا نظر اسلام را مورد بررسی قرار بدهیم، باید ببینیم نظر قرآن درباره خلقت زن و مرد چیست. قرآن کریم در آیات متعددی این موضوع را مطرح کرده است; از جمله آیه 21 سوره روم، 27 نحل، 11 شوری، 49 ذاریات، و آیه 1 سوره نساء. از باب نمونه و رعایت اختصار، به تفسیر و توضیح آیه اول سوره نساء پرداخته و نظریات مختلف مفسران و دانشمندان را در این مورد، بررسی می‌نماییم: یایها الناس اتقوا ربکم الذی خلقکم من نفس واحدة و خلق منها زوجها. تعدادی از مفسران و دانشمندان اهل تسنن اعتقاد دارند که زن از دنده چپ مرد آفریده شده است. از جلمه طبری پس از این‌که در تفسیر خود نظرات مختلف محدثین را در این مورد می‌آورد، به بررسی آن‌ها می‌پردازد. هرچند که در آخر نظر خود را بیان نمی‌دارد، اما آنچه از شواهد به دست می‌آید این است که او هم این نظریه را بیش‌تر قبول دارد و حتی در تاریخ خود تاریخ طبری این‌گونه می‌آورد: خدا آدم را در بهشت قرار داد که در آن تنها همی رفت و همسری نداشت که بدو آرام گیرد لحظه‌ای بخفت و چون بیدار شد زنی را بالای سر خود دید که خدای از دنده او خلق کرده بود. به گفته اهل تورات و دیگر مطلعان، خوابی برای او آدم انداخت. آن‌گاه یک دنده او را از طرف چپ بگرفت و جای آن را از گوشت پرکرد و آدم هم‌چنان در خواب بود تا خدا از دنده وی حوا را بیافرید. تفسیر قرآن العظیم‌، تالیفت ابن کثیر قرشی دمشقی نیز در مورد زوجها این‌گونه توضیح می‌دهد: و هی حواء خلقت من ضلعه آدم الایسر 12 مفسران دیگری هم وجود دارند که در مورد خلقت زن، همین اعتقاد را دارند 13 ، ولی به نظر می‌رسد آنچه ذکر شد کافی بوده و رساننده مقصود باشد. مفسران و علمای شیعه نیز همانند علمای اهل تسنن در مساله خلقت زن، نظرات مختلفی دارند: علامه طبرسی رحمه الله در تفسیر مجمع البیان نظر مفسران مبنی بر آفریده شدن حوا از ضلعی از اضلاع آدم را مطرح کرده است: ذهب اکثر المفسرین انها خلقت من ضلع من اضلاع آدم 14; ولی در تفسیر جوامع الجامع نظر خود را بیان داشته و در ذیل آیه اول سوره نساء می‌نویسد، منظور از خلقکم من نفس واحدة: فرعکم من اصل واحد و هو نفس آدم ابیکم 15 و منظور از خلق منها زوجها: خلق حواء من ضلع من اضلاعها 16 است. درتفسیر شبر نوشته علامه سیدعبدالله شبر هر دو نظریه محتمل دانسته شده است: خلق منها من فضل طینتها او من ضلعها 17 هرچند نظریه دوم مقدم دانسته شده است. علامه طباطبائی رحمه الله در مورد این آیه در تفسیر المیزان درباره کلمه زوج می‌فرمایند: بنا به گفته راغب، به معنای همسر است‌یعنی این کلمه در مورد هر دو قرین که یکی نر و دیگری ماده باشد، استعمال می‌شود هم به نر زوج گفته می‌شود و هم به ماده. 18 سپس در مورد خلقت‌حوا می‌فرمایند: ظاهر جمله مورد بحث می‌خواهد بیان کند که همسر آدم از نوع خود آدم بود و انسانی بود مثل خود او. و این همه افراد بی شمار از انسان که در سطح کره زمین منتشر شده‌اند همه از دو فرد انسانی مثل هم و شبیه هم منشا گرفته‌اند. بنابراین من نشویه خواهد بود و عبارت مورد بحث همان نکته‌ای را می‌رساند که آیات زیر در صدد افاده آن است: و من آیاته ان خلق لکم من انفسکم ازواجا لتسکنوا الیها، و الله جعل لکم من انفسکم ازواجا. پس این‌که در بعضی تفسیرها آمده که همسر آدم از بدن خودش درست‌شده صحیح نیست هرچند که در روایاتی آمده، لیکن از خود آیه استفاده نمی‌شود و در آیه چیزی که بر آن دلالت کند وجود ندارد. تفسیر نمونه نیز در مورد خلت زن اظهار می‌دارد که: خدا آدم را آفرید و سپس همسرش را از باقی‌مانده گل او خلق کرد 20 و این جمله که می‌گوید همسر آدم از او آفریده شد، بعضی مفسرین از این تعبیر چنین فهمیده‌اند که همسر آدم حوا از بدن آدم آفریده شده و پاره‌ای از روایات غیر معتبر را که می‌گوید حوا از یکی از دنده‌های آدم آفریده شده، شاهد بر آن گرفته‌اند. این سخن بی‌اساس است و از بعضی روایات اسرائیلی گرفته شده و هماهنگ با مطالبی است که در فصل دوم از سفر تکوین تورات تحریف شده آمده است. و از این گذشته بر خلاف شاهد و حس می‌باشد; زیرا طبق این نظر که حوا از یکی از دنده‌های آدم آفریده شده، باید مردان در طرف چپ، یک دنده کم‌تر داشته باشند در حالی که می‌دانیم هیچ تفاوتی میان تعداد دنده‌های مرد و زن وجود ندارد; و این تفاوت یک افسانه بیش نیست. ولی با توجه به سایر آیات قران، هرگونه ابهامی از تفسیر این آیه برداشته می‌شود و معلوم‌می‌شودمنظورازان این است که خداوند همسر او را از جنس او آفرید: جعل لکم من انفسکم ازواجا; خداوند همسران شما را از جنس شما قرار داد نه از اعضای بدن شما. و طبق روایتی که از امام باقر علیه السلام در تفسیر عیاشی نقل شده است، آفریده شدن حوا از یکی از دنده‌های آدم شدیدا تکذیب شده و تصریح شده که حوا از باقی‌مانده گل آدم آفریده شده است. بعضی دیگر از تفاسیر مانند تفسیر برهان فقط به جمع‌آوری نظریات و احادیث پرداخته و خود نظر مستقلی را ارائه نداده‌اند. با توجه به آنچه گفته شد، به این نتیجه می‌رسیم که نظریه اول خلقت‌حوا از دنده آدم دارای ضعف‌های عمده است: 1 مطابق نظر تورات است و احتمال این‌که از اسرائیلیات باشد بسیار زیاد است; 2 روایات اهل‌بیت علیهم السلام به شدت آن را تکذیب کرده‌اند; 3 ازلحاظتجربی‌ومشاهده،پذیرفته‌نیست; 4 زن و مرد هر دو انسانند و طبعا باید از یک چیز آفریده شده باشند نه یکی از خاک و دیگری از موجودی زنده. آیا خلقت زن شر است و عامل گناه بعضی وجود زن را شر دانسته و او را عامل بدبختی و گرفتاری معرفی کرده و اعتقاد دارند زن عنصر گناه است. متاسفانه این مساله در ادبیات و تاریخ جهان نیز تاثیر نامطلوبی گذارده است. در تاریخ نیز از زنان برجسته کم‌تر نام و نشانی یافت می‌شود و این در حالی است که بسیار زیاد به نام و ویژگی‌های غلامانی برمی‌خوریم که وسیله عیش و نوش و تفریح سالم و ناسالم پادشاهان را فراهم می‌آورده‌اند و چه بسا از آن‌ها به نیکی یاد شده است. همواره از زن به عنوان موجودی که عامل گناه است‌سخن به میان آمده و حتی بعضی از شعرا آن چنان در هجو زنان شعر سروده‌اند که گمان می‌رود هیچ زن نیکی در تاریخ وجود نداشته است. برخی را اعتقاد بر این است که زن شیطان کوچک است، مرد در ذات خود مبرا از گناه بوده و زن وی را به گناه می‌کشاند. به دلیل پای بند بودن به چنین اعتقادی است که بسیاری از آیین‌ها کناره‌گیری از زن را توصیه می‌کنند. برای ریشه‌یابی این مساله، باید دید که این تفکر از کجا نشات گرفته است؟ عوامل گوناگونی‌موجب‌به وجود آمدن این تفکر شده است; از جمله: بعضی همان‌طور که عنوان شد خلقت زن را از دنده چپ مرد می‌دانند و او را موجودی ناقص می‌شمارند. و به همین دلیل، اورا موجودی کجرو و شرورخوانده‌اند: زن از پهلوی چپ شد آفریده کس از چپ راستی هرگز ندیده عامل‌دیگر این‌است که می‌گویند، آدم اول که فریب شیطان را خورد و از بهشت‌بیرون رانده‌شدازطریق زن بود; زن بود افسون‌گری، ایمان ربای یعنی شیطان حوا را فریفت و حوا آدم را. این مطلب در بعضی کتب تاریخی نیز به چشم می‌خورد و از جمله تاریخ طبری: گفت پروردگار: ای آدم از کجا فریب خوردی؟ گفت: از حوا پروردگار من! برای بررسی این عوامل بهتر است نظر قرآن و روایات را جویا شویم تا بتوانیم پاسخ صحیح را به دست آوریم. شهیدمطهری رحمه الله در این مورد می‌فرمایند: قرآن داستان بهشت آدم را مطرح کرده ولی هرگز نگفته که شیطان یا مار حوا را فریفت و حوا آدم را، قرآن نه حوا را به عنوان مسؤول اصلی معرفی می‌کند و نه او را از حساب خارج می‌کند. قرآن می‌گوید به آدم گفتیم خودت و همسرت در بهشت‌سکنی گزینید و از میوه‌های آن بخورید، قرآن آنجا که پای‌وسوسه‌شیطانی‌رابه‌میان می‌کشد ضمیرها رابه‌شکل‌تثنیه می‌آورد، می‌گوید: فوسوس لهما الشیطان; شیطان آن دو را وسوسه کرد. فدلاهما بغرور; شیطان آن دو را به فریب راهنمایی کرد. و قاسمهما انی لکما من الناصحین; شیطان در برابر هر دو سوگند یاد کرد که جز خیر آن‌ها را نمی‌خواهد. هم‌چنین در روایات ما، زنان منشا خیر و برکت‌اند. از جمله از امام صادق علیه السلام روایت است که اکثر الخیر فی النساء و چگونه ممکن‌است‌خیرو شر در یک‌جا جمع شوند؟ به‌این‌ترتیب،قران‌و روایات‌با این فکر که از زمان گذشته وجود داشته و تا حال هم آثاری از آن باقی است، سخت‌به مبارزه می‌پردازند و جنس زن را از این اتهام کاملا مبرا می‌دانند. و امام عزیزمان هم چه خوب فرموده‌اند: خدمت مردها هم، بسیارش مرهون خدمت زن‌هاست. 24 ادامه دارد. منبع: فاطمة السادات مؤذن پی‌نوشت‌ها: 1 طه: 55، از آن آفریدیمتان و در آن برگزیدیمتان و از آن بیرون آوردیم بار دیگر. 2 مؤمن: 67، اوست‌خدایی که شما را از خاک بیافرید و سپس از قطره آب نطفه و آنگاه از خون بسته علقه پس شما را از رحم مادر طفلی بیرون آورد تا آن‌که به رشد برسید و باز پیری سالخورده می‌شوید و برخی از شما از پیری فوت کنید. 3 تفسیر نمونه، ج 20، ص 165 4 و 5 علی اکبر علویقی، زن در آینه تاریخ، ص 10 6 علی اکر علویقی، پیشین، ص 37 7 تفسیر نمونه، ج 19، ص 380 8 علی اکر علویقی، پیشین، ص 33 9 زن از دیدگاه اسلام، انتشارات دارالتبلیغ قم، ص 18 10 علی اکر علویقی، پیشین، ص 14 11 ترجمه تاریخ طبری، ج 1، ص 63 12 تفسیر قرآن العظیم، ذیل آیه 1 نساء 13 از جمله تفسیر روح‌البیان، ص 159 و. 14 مجمع‌البیان، ص 3 4، ص 6 15 و 16 جوامع الجامع، ج 1، ص 233 17 تفسیر شبر، ذیل آیه نساء 18 و 19 ترجمه المیزان، ج 4، آیه 1 نساء 20 تفسیرنمونه، ج 19، ص 38 21 تفسیرنمونه، ج 3، ص 245 تفسیر احسن الحدیث، ج 1، ص 69 22 ترجمه تاریخ طبری، ج 1، ص 69 4 کلمات قصار، مؤسسه نشر آثار امام، ص 208 بانک مقالات فارسی
عزیزم چه زیبا اجرا می‌کنی خط به خط تمام گفته هایم را،خواسته هایم را. هه! اما برای دیگری!
دل من چه خردسال است ساده می‌نگرد ساده می‌خن دد ساده می‌پوش د دل من از تبار دیوارهای کاه گلی ست ساده می‌افت د ساده می‌شکن د ساده می‌میرد دل من تنها سخت میگری د.
قرار بود تکیه گاه باشی نه اینکه گاهی باشی ، گاهی نباشی.
بی‌تفاوت باش. به جهنم! مگر دریا مرد از بی بارانی؟
استان ایلام بامساحتی حدود 19086کیلومتر مربع در یک منطقه کوهستانی و مرتفع واقع شده است. این استان در غرب و جنوب غربی کشور در میان رشته‌کوه‌های کبیر کوه وزاگرس قرار دارد و ازشمال به کرمانشاه از جنوب به خوزستان از شرق به لرستان و از غرب به کشور عراق محدود شده است. ایلام به لحاظ آب و هوا دارای ویژگی خاصی نسبت به دیگر مناطق کشور است
کسی را پیدا کنید که: هیچ‌گاه از بوسیدن شما خسته نشود وقتی احساس حسادت می‌کنید شمارا در اغوش بگیرد وقتی عصبی هستید شمارا درک کند و ساکت بماند وقتی حالتان خوب نیست دستتان را بگیرد اینده خود را با شما تصور کند و برایش برنامه‌ریزی نماید وقتی چنین کسی را یافتید هرگز رهایش نکنید
ارزانتر از آنچه که فکرش را بکنی بودی ولی برای من گران تمام شدی.
موضوعات مرتبط: کنکور دکترا ، کنکور کارشناسی ارشد ، کنکور کاردانی به کارشناسی ، کنکور هنرستان به کاردانی ، آزمون نظام مهندسی ، آزمون کارشناسان دادگستری برچسب‌ها: کتاب ژئودزی دکانسپت , کتاب ژئودزی پیتر ونیچک , ترجمه کتاب ژئودزی دکانسپت , geodesy the Concept
مهندسی نقشه برداری چیست؟ مهندسی نقشه برداری رشته‌ای است که به مباحثه مربوط به روش‌های مختلف جمع‌آوری اطلاعات زمینی به منظور تهیه نقشه برای کاربران مختلف از روش‌های متفاوت می‌پردازد. اصولا لزوم تهیه نقشه کاملا واضح و روشن است برای مثال در فعالیت‌های عمرانی نظیر احداث راه‌ها , خطوط انتقال نیرو و آب , احداث تونل و مترو و مواردی دیگر وجود یک نقشه مناسب اولین و ضروری ترین پارامتر می‌باشد. نقشه برداری به شاخه‌های مختلفی تقسیم می‌شود: 1 Geodesy ژئودزی: علمی است که هدف از آن تعیین شکل و اندازه زمین و مختصات نقاط روی سطح زمین و یا بالای آن و همچنین بررسی تغییرات زمانی در شکل و میدان ثقل زمین می‌باشد. ژئودزی خود به گرایش‌های مختلفی تقسیم می‌شود مانند: الف ژئودزی فیزیک فیزیکال ژئودزی: هدف تعیین پارامترهای میدان ثقل زمین. ب ژئودزی دینامیک: هدف بررسی تغییرات لحظه‌ای در شکل و اندازه زمین. ج ژئودزی ماهواره‌ای: هدف تعیین مختصات با روش‌های ماهواره‌ای نظیر LLR SLR GPS 2 فتوگرامتری: علم است که هدف از آن تعیین مختصات نقاط است با استفاده از اطلاعات بدست آمده از روی عکس که این رشته نیز به گرایش‌های مختلفی تقسیم‌بندی می‌شود. الف فتوگرامتری هوائی: هدف تهیه نقشه جهت مناطق وسیع یا مناطقی است که بروشهای زمینی نمی‌توان از آنها نقشه تهیه کرد. ب فتوگرامتری برد کوتاه: هدف تعیین مختصات نقاط به شرطی که فاصله نقاط تا دوربین عکسبرداری خیلی کم باشد این شاخه از فتوگرامتری در فعالیت‌های صنعتی نیز استفاده می‌شود. 3 سنجش از راه دور: در این رشته از اطلاعات بدست آمده از تصاویر ماهواره‌ای جهت تهیه نقشه استفاده می‌شود. سیستم اطلاعات جغرافیایی به منظور طبقه‌بندی اطلاعات در لایه‌های مختلف و ارائه مناسب به کاربر. 5 هیدروگرافی: تهیه نقشه‌های دریایی جهت ناوبری از وظایف این رشته است.
موضوعات مرتبط: کتاب‌های آموزشی برچسب‌ها: تحلیل در GIS , تحلیل در Arc GIS , تحلیل گر زمین آماری , تحلیل , کتاب تحلیل گر زمین آماری در Arc GIS
موضوعات مرتبط: کتاب‌های آموزشی برچسب‌ها: آموزش نرم‌افزار ENVI , استخراج اطلاعات از نرم‌افزار ENVI , کاربا تصاویر ماهواره‌ای , ENVI , کتاب آموزش پردازش و استخراج اطلاعات از داغده‌های م
فصل دوم فتوگرامتری 9 مبانی فتوگرامتری. 9 1 تعاریف. 9 2 خطاهای سیستماتیک موثر در مختصات عکسی. 9 3 برجسته بینی. 9 4 طرح پرواز. 9 5 تست‌های طبقه‌بندی شده مبانی فتوگرامتری. 9 6 پاسخ‌های تشریحی مبانی فتوگرامتری. 10 فتوگرامتری دستگاهی. 10 1 سیستم مختصات عکسی. 10 2 معادلات کانفورمال. 10 3 افاین 5 پارامتری و یا 6 پارامتری. 10 4 حالت‌های مختلف در فتوگرامتری. 10 4 1 تک عکس. 10 4 1 1 زمین مسطح است. 10 4 1 2 زمین غیر مسطح است. 10 4 2 زوج عکس. 10 4 2 1 ترفیع تقاطع فضایی. 10 4 2 2 توجیه نسبی توجیه مطلق. 10 5 دستگاه‌های اپتیکی. 10 5 1 راه‌حل multiplex مولتی پلکس. 10 5 2 راه‌حل Balplex بالپکس. 10 5 3 راه‌حل Kelsh کلش. 10 5 4 حل توجیه داخلی در دستگاه‌های نوری. 10 5 5 توجیه نسبی. 10 5 5 1 توجیه نسبی عددی تقریبی. 10 5 5 1 1 توجیه نسبی دو طرفه. 10 5 5 1 2 توجیه نسبی یکطرفه. 10 5 5 2 توجیه نسبی تحلیلی Rigorous کامل. 10 5 5 2 1 زمینه‌ای مسطح و نقاط قرینه. 10 5 5 2 2 زمینه‌ای غیرمسطح و نقاط قرینه. 10 5 5 2 3 زمینه‌ای غیرمسطح و نقاط غیر قرینه. 10 5 5 2 4 مدل‌های ناقص. 10 5 5 3 توجیه نسبی دستگاهی. 10 5 6 توجیه مطلق. 10 5 6 1 روش‌های ایجاد ارتباط اورتوگونال. 10 5 6 1 1 اتصال مستقیم A7. 10 5 6 1 2 اتصال از طریق tierod B8,planicart. 10 5 6 1 3 راه‌حل تلفیقی. 10 5 7 روش‌های تصحیح خطای سیستماتیک در دستگاه‌های مکانیکی 759 10 5 7 3 روش porro kroppe. 10 6 دستگاه‌های تحلیلی. 10 8 تستهایطبقه بندی شده فتوگرامتریدستگاهی. 10 9 پاسخ‌های تشریحی فتوگرامتری دستگاهی. 11 فتوگرامتری تحلیلی. 11 1 مقدمه. 11 2 مدل‌های ریاضی. 11 3 معادله شرط هم خطی. 11 4 حل معادلات شرط هم خطی. 11 5 ترفیع فضایی. 11 6 معادلات Self calibration. 11 7 تقاطع فضایی. 11 8 شرط هم خطی. 11 9 شرط هم صفحه‌ای. 11 10 توجیه مطلق تحلیلی. 11 11 هندسه تصاویر پویا. 11 12 تست‌های طبقه‌بندی شده فتوگرامتری تحلیلی. 11 13 پاسخ‌های تشریحی فتوگرامتری تحلیلی. 12 مثلث بندی هوایی. 12 1 مقدمه. 12 2 سرشکنی نوارها. 12 3 سرشکنی به روش مدل مستقل. 12 3 1 روش m7. 12 3 2 روش M4. 12 3 3 روش M3. 12 3 4 روش M4 3. 12 4 سرشکنی به روش دسته اشعه. 12 5 داده‌های کمکی. 12 5 1 استاتوسکوپ. 12 5 2 سیستم APR. 12 5 3 داده‌های کمکی گروه دوم. 12 6 دقت مدل سرشکنی نوارهاوبلوک. 12 7 نتایج تحقیقات بر روی مکان نقاط کنترل مسطحاتی. 12 8 مثلث بندی دستگاهی. 12 9 مجموعه سوالات طبقه‌بندی شده مثلث بندی هوایی. 12 10 پاسخ‌های تشریحی مثلث بندی هوایی. 13 مجموعه سوالات طبقه‌بندی شده فتوگرامتری کاردانی به کارشناسی 941 13 1 تست‌های فتوگرامتری کاردانی به کارشناسی سراسری 941 13 2 پاسخ‌های تشریحی فتوگرامتری کاردانی به کارشناسی سراسری 955 13 3 تست‌های فتوگرامتری کاردانی به کارشناسی آزاد. 13 4 پاسخ‌های تشریحی فتوگرامتری کاردانی به کارشناسی آزاد 973 13 5 تست‌های فتوگرامتری کاردانی پیوسته فنی و حرفه‌ای 979 13 6 پاسخ‌های تشریحی فتوگرامتری کاردانی پیوسته فنی و حرفه‌ای 983 فصل سوم ریاضی 14 ریاضی 1. 14 1 روابط مهم ریاضی. 14 2 اعداد مختلط. 14 3 مروری بر هندسه تحلیلی. 14 4 حد و پیوستگی. 14 5 مشتق و مباحث مربوطه. 14 6 تابع لگاریتمی و نمایی. 14 7 توابع معکوس مثلثاتی. 14 8 توابع هیپربولیک، توابع معکوس هیپربولیک. 14 9 روش‌های انتگرال گیری. 14 10 کاربردهای انتگرال معین. 14 10 1 مساحت یک ناحیه در صفحه. 14 10 2 حجم یک جسم دوار. 14 11 صور مبهم. 14 12 انتگرالهای نا متعارف ناسره، مجازی. 14 12 1 انتگرال‌هایی که یک یا هر دو حد انتگرال گیری بی‌نهایت است 1031 14 12 2 انتگرال‌هایی که تابع زیر علامت انتگرال بی‌کران است. 14 13 دنباله و سری. 14 13 1 دنباله. 14 13 2 سریهای عددی. 14 13 3 سری با جملات مثبت. 14 13 4 آزمون انتگرال. 14 13 5 سری با جملات مثبت و منفی. 14 13 6 سری توانی. 14 13 7 سری تیلور. 14 14 تست‌های طبقه‌بندی شده کارشناسی ارشد ریاضی 1 1045 14 15 پاسخ‌های تشریحی ریاضی 1. 15 ریاضی 2. 15 1 هندسه تحلیلی خم و رویه در فضای سه بعدی. 15 1 1 معادله صفحه در فضا. 15 1 2 معادله خط در فضا. 15 1 3 اوضاع خط و صفحه نسبت به هم، فاصله‌ها. 15 1 4 رویه‌ها در فضای سه بعدی. 15 1 5 حجم‌ها در فضای سه بعدی. 15 1 6 خم‌ها در فضای سه بعدی. 15 2 توابع برداری. 15 2 1 دیدگاه جبری. 15 1 2 دیدگاه فیزیکی. 15 2 3 دیدگاه هندسی. 15 3 توابع چند متغیره. 15 3 1 توابع دو یا بیش از دو متغیره. 15 3 1 1 دامنه تعریف توابع. 15 3 1 2 همسایگی ، ناحیه‌ها در صفحه. 15 3 2 حد و پیوستگی. 15 3 2 1 تعریف رسمی حد. 15 3 3 مشتقات توابع چند متغیره. 15 3 3 1 مشتقات جزئی. 15 3 3 2 مشتقات جزئی مراتب بالاتر. 15 3 4 مشتق پذیری و دیفرانسیل. 15 3 4 1 قضایای مشتق پذیری. 15 3 5 قاعده زنجیره‌ای. 15 3 5 1 قضیه اویلر در توابع همگن. 15 3 6 مشتقات توابع ضمنی ژاکوبین. 15 3 6 1 تعریف ژاکوبین. 15 3 6 2 قضایای ژاکوبین. 15 3 6 3 مفهوم هندسی ژاکوبین. 15 3 7 مشتقات جهتی. 15 3 7 1 مشتقات جهتی توابع مشتق پذیر. 15 3 8 بسط تیلور توابع چند متغیره. 15 4 کاربردهای مشتق توابع چند متغیره. 15 4 1 کاربردهای هندسی مشتقات جزئی. 15 4 2 نقاط بحرانی و اکسترمم‌های توابع چند متغیره. 15 4 2 1 تشخیص نوع نقاط بحرانی توابع. 15 4 2 2 تعیین اکسترمم‌های مطلق روی خم‌ها. 15 4 2 3 تعیین اکسترمم‌های مطلق روی نواحی بسته کراندار. 15 4 3 روش ضرایب لاگرانژ. 15 5 انتگرال‌های توابع چند متغیره. 15 5 1 انتگرال‌های دوگانه. 15 5 1 1 انتگرال‌های مکرر. 15 5 1 2 خواص انتگرال‌های دوگانه. 15 5 1 3 جانشینی در انتگرال‌های دوگانه. 15 5 1 3 1 تبدیل قطبی. 15 5 1 3 2 تبدیل بیضوی. 15 5 2 انتگرال‌های سه‌گانه. 15 5 2 1 جانشینی در انتگرال‌های سه‌گانه. 15 5 2 1 1 تبدیل کروی. 15 5 2 1 2 جانشینی برای بیضی گون‌ها. 15 5 3 انتگرال‌های رویه‌ای. 15 6 انتگرال‌های روی خم میدان‌های برداری. 15 6 1 انتگرال‌های روی خم. 15 6 1 1 تعریف انتگرال‌های روی خم. 15 6 1 2 خواص انتگرال‌های روی خم. 15 6 2 میدان‌های برداری. 15 6 2 1 شار و گردش روی خم‌ها. 15 6 2 2 شار روی سطوح. 15 6 2 3 دیورژانس و کرل یک میدان برداری. 15 6 3 قضایای گرین، استوکس و دیورژانس. 15 6 4 میدان‌های پایستار و استقلال از مسیر. 15 6 4 1 خواص میدان‌ها پایستار. 15 7 مجموعه سوالات طبقه‌بندی شده کارشناسی ارشد ریاضی 2 1208 15 8 پاسخ‌های تشریحی ریاضی 2. 16 معادلات دیفرانسیل. 16 1 تعاریف و کلیات. 16 2 معادلات دیفرانسیل مرتبه اول که نسبت به مشتق حل می‌شوند 1257 16 2 1 معادلات تفکیک پذیر. 16 2 2 معادلات همگن. 16 2 3 معادله دیفرانسیل کامل. 16 2 4 فاکتور انتگرال. 16 2 5 معادلات دیفرانسیل خطی مرتبه اول. 16 2 6 معادله برنولی. 16 3 معادلات مرتبه اول که نسبت به مشتق حل نمی‌شوند. 16 4 معادلات دیفرانسیل مرتبه دوم و بالاتر. 16 4 1 معادلات خطی مرتبه دوم. 16 4 2 معادلات خطی مرتبه دوم همگن با ضرائب ثابت. 16 4 3 معادلات غیر خطی غیر همگن مرتبه دوم. 16 4 4 معادلات خطی غیر همگن با ضرائب ثابت. 16 4 5 روش عمومی برای حل معادلات خطی غیر همگن. 16 4 6 معادله خطی مرتبه دوم با فرض داشتن یک جواب معادله همگن متناظر 16 4 7 روش‌های کاهش مرتبه. 16 4 8 دستگاه معادلات دیفرانسیلی خطی. 16 5 حل معادلات با استفاده از سری. 16 5 1 حل معادلات دیفرانسیل به کمک سری توانی. 16 5 2 معادله لژاندر و چند جمله‌ای لژاندر. 16 5 3 روش توسعه یافته سری توانی، روش فروبنیوس. 16 5 4 معادله بسل، توابع بسل نوع اول و نوع دوم. 16 6 تبدیل لاپلاس. 16 6 1 تبدیل لاپلاس مشتق. 16 6 2 تبدیل لاپلاس انتگرال. 16 6 3 قضایای انتقال. 16 6 4 مشتق گیری از تبدیل لاپلاس، انتگرال گیری از تبدیل لاپلاس 1290 16 6 5 تابع دلتای دیراک. 16 6 6 کانولوشن. 16 7 مجموعه سوالات طبقه‌بندی شده معادلات دیفرانسیل 1293 16 8 پاسخ‌های تشریحی معادلات دیفرانسیل. 17 مجموعه سوالات کاردانی به کارشناسی ریاضی. 17 1 مجموعه سوالات ریاضی کاردانی به کارشناسی آزاد و سراسری 1326 17 2 پاسخ‌های تشریحی ریاضی کاردانی به کارشناسی آزاد و سراسری 1350