text
stringlengths 26
117k
⌀ |
---|
تف به ذات اون
که.
همه جوره
پاش وایسادی.
ولی تا کارش گیر
نکنه بهت.
سراغتو نمیگیره ،،
یک کلام.
ختم کلام.
رفیق رو باید جلوی
جنس مخالف شناخت.
دنیا رو سیاست به باد داد.
ما رو رفاقت
هه.
|
موهای یک زن خلق نشده
برای پوشانده شدن
یا برای باز شدن در باد
یا جلب نظر
یا برای به دنبال کشیدن نگاه
موهای یک زن خلق شده
برای عشقش
که بنشیند شانهاش کند , ببافد و دیوانه شود.
عطر موهای یک زن فراموش شدنی نیست!
وقتی خدا میخواست تو را بسازد
چه حال خوشی داشت،
چه حوصلهای!
این موها، این چشمها.
خودت میفهمی؟
من همه اینها را دوست دارم.
دوست دارم یه بار بشینم موهاتو شونه کنم
یه چند تارش بریزه.
بگم اینارو میبینی؟
بگی اره.
منم بگم با همه دنیا عوضش نمیکنم
دنیا فهمید خیلی حقیر است وقتی گفتم:
یک تارموی تو را به او نمیدهم.
برچسبها:
دختر
|
قرار شد دیگه از ماه و درخت و سوسک و.
حرف نزنم.
ولی موضوع یه چیز دیگه است!
آخه من چی بنویسم؟
کمکم بهار مییاد ولی از نشونه هاش خبری نیست!
میخواستم بگم که همینه که هست!
هر چی دوست دارم مینویسم!
بی زحمت انتقاد نکنید!
دوباره میگم:
همینه که هست!
|
آه زمین حرف بزن آه زمین کلافهام بگو چرا رو حجم تو من یه جرم اضافهام.
زمین ای سرباز خورشید ای سیارهی رو به سردی با این نظم کسل کننده تو تا کی میخوای بگردی.
زمین با من حرف بزن.
زمین با من حرف بزن.
|
چهرهی آفتاب در پشت ابرها ناپیداست!
رنگ آسمان امروز خاکستری است!
|
دوباره زنجیرها به یاد گذشته در هوا به پرواز در میآیند!
بادباکها با زنجیرهای کاغذی گذشته رو زنده میکنند!
دوران کودکی!
|
مشتمو باز کردم ببینم تورو تو دستم مثه پروانه پرواز کردی!
نوشته شده در پنجشنبه بیست و ششم فروردین 1389ساعت 19:
38 توسط ص.
ب
|
پاییز پر برگ توی گوشم فوت میکنه!
من قلقلکم میاد!
نوشته شده در پنجشنبه هفتم آبان 1388ساعت 20:
5 توسط ص.
ب
|
تازگیها باد سرور برگها شده!
کلی سوغاتی از دریای مدیترانه برای آسمون مییاره
|
توجه اطلاعیه
شرکت نوین گستران با نام تجاری افرا صنعت با شماره ثبت 439144 هیچگونه مسئولیتی در قبال شرکتهایی که دارای اسامی و مطالب مشابه ما میباشند ندارد.
شرکت ما مفتخر به آموزش شما کاراموزان عزیز در کارگاه مجهز و مجزایی در بازار صنعتی آهن مکان تهران میباشد.
لازم بذکر است در مکان دفتری شرایط انجام کارهایی اعم از جوشکاری ، برشکاری ، کار با آهن و تیغه ، دریل کاری ، سیم و داکت کشی و.
نبوده در نتیجه شرکت نوین گستران افرا صنعت به هیچ عنوان مسئولیتی در قبال شرکتهایی که دارای مکان دفتری با اسامی مشابه ما هستند ندارد.
کارگاه آموزشی ما دارای فضای کاملا صنعتی و فنی است.
لطفا شرکت ما را با آدرس اینترنتی novingostaran.
ir و با شماره تماسهای 44286318 021 و 508712 021 الی 14 شناخته و حتما قبل از ثبتنام تصاویر مربوط به کارگاه آموزشی را مشاهده نمایید.
موفق و موید باشید مدیریت شرکت نوین گستران افرا صنعت مهندس بشارتی
این شرکت دارای سابقه چندین ساله در زمینه آموزش نصب کرکره برقی ، آموزش نصب درب اتوماتیک پارکینگی ، آموزش نصب دوربین مدار بسته بهمراه انتقال تصویر روی اینترنت و موبایل ، آموزش نصب دزدگیر اماکن و آشکارسازها بهمراه آیفونهای صوتی و تصویری در کل کشور میباشد.
لطفا جهت مشاهده سوابق ما کلیک نمایید.
بخش آموزش و اشتغال
آموزش نصب و راهاندازی کرکره برقی
آموزش نصب و راهاندازی درب اتوماتیک پارکینگی
آموزش نصب دوربینهای مدار بسته انتقال تصویر روی اینترنت
آموزش نصب دزدگیر اماکن ، آشکارساز حریق و.
آیفون تصویری
دانلود فیلم گزیدههایی از کلاس آموزشی شرکت
|
چگونه شاد زندگی کنیم؟
الگوهای رفتار:
ضمیر ناهشیار مسئول بخش بزرگی از پیامدها و سبب همه تکرارها در زندگی انسان است.
ما بر اساس برنامههای ثبت شده در ضمیر ناهشیار خود عمل میکنیم.
در هر مرحلهای که باشید میتوانید به آنچه میخواهید دست یابید و هدف ما از این کتاب نیز بیان چگونگی انجام این عمل است.
اما همین جا باید یک نکته را برای خود مشخص کنیم که هر وقت تصمیم به تغییر بگیریم با مقاومت روبرو میشویم بعبارت دیگر کمربندها را محکم ببندید.
شکلگیری الگوهای رفتاری:
بلافاصله پس از تولد، الگوهای رفتاری شروع به شکلگیری میکنند پس بسیار محکم و جاافتاده هستند.
بخش کوچکی از الگوهای انسان در زندگی هشیارانه و بخش اعظم آن ناهشیار بوده و بازتاب آموختههای او از والدین است.
همیشه از خود به خوبی یاد کنید و زندگی را بطور دلخواه تصور کنید.
کتابهایی را که در زمینه موفقیت نوشته شدهاند با دقت بخوانید.
بهتر است الگوهای رفتاری دلخواه را روی کاغذ بیاورید تا این الگوها برای شما بصورت یک انتخاب آگاهانه درایند.
تصویر ذهنی از خویشتن:
منشا تمام افکار و حرکات ما چگونه دیدن خویشتن است.
بنابراین تصویر ذهنی ما تعیین میکند که دنیا را تا چه اندازه دوست داریم و چقدر مایل به زندگی در آن هستیم دقیقا چه اندازه در زندگی موفق خواهیم بود.
از اینرو است که دکتر ماکسول مالتز مینویسد:
هدف تمام رواندرمانیها تغییر تصویریست که فرد از خویشتن دارد.
اولین گام بسوی یک پیشرفت گسترده برای کسب نتایج مطلوب، تغییر نوع تفکر و بیان ما در رابطه با خویشتن است.
خود محور بودن و خود دوستداری دو مقوله جداگانهاند.
معنی خود دوستداری سالم اینست که ما اصراری برای توجیه خود و دیگران نداشته باشیم ما باید بتوانیم از انجام هر کاری که به کیفیت و زیبایی زندگیمان میافزاید احساس راحتی کنیم.
مردم موفق همیشه از واژههای تشکرامیز استفاده میکنند زیرا به این نتیجه رسیدهاند که باید قدر ارزشهای خود را بدانند.
دیگران با همان رفتاری را دارند که ما با خود با خویشتن داریم.
ارزش انسان:
شما سزاوار عشق و احترام هستید تنها به این خاطر که شما، شما هستید.
ارزشهای خود را بشناسید و مرتب برای خود خاطرنشان کنید که سزاوار بهترین رفتارها هستید.
اگر تصویر ذهنی ما از خویشتن ناسالم باشد همواره درون خود زمزمهی من لیاقت ندارم را میشنویم و این نگرش باعث میشود که شادیها را بگونهای ناهشیار پس بزنیم.
نشانههای رفتاری یک تصویر ذهنی ناسالم:
حسادت
منفی صحبت کردن درباره خود
احساس گناه
ناتوانی در ادای تعارفات کلامی
عدم پذیرش تعارفات کلامی
اهمیت ندادن به نیازهای خویش
سوال نکردن در مورد خواستههای خود
ضعف مزاجی پایدار
مقایسه خود با دیگران
انتقاد از دیگران
ناتوانی در پذیرفتن و لذت بردن از عواطف و محبت دیگران
ناتوانی در بیان عواطف
محروم ساختن بیدلیل خود از رفاه و آسایش و.
تندرستی:
بیماری اغلب نتیجه تعارضات درونی حل نشده است که دیر یا زود در جسم نمودار میشود.
برای سالم بودن و انرژی داشتن لازم است که هیجانات مثبت خود را حفظ کنیم، به بیان احساسات خود بپردازیم و خود را سزاوار سلامتی و تندرستی بدانیم.
از همینجا و همین لحظه خود را بپذیرید و افکار شاد و سلامت داشته باشید.
درد:
درد، انسان را به تامل و تغییر جهت ما وامیدارد.
همانند درد جسمانی، اگر با درد عاطفی نیز برخوردی احمقانه داشته باشیم، ضربهها همچنان ادامه خواهند یافت.
این آسیبها تا زمانی که در نگرش خود تغییری ایجاد نکنیم همچنان ادامه خواهند یافت.
ما جزئی از دنیای روزمره خود هستیم:
ما به بخشی از محیط بلافصل خود تبدیل میشویم و هیچکس نسبت به تاثیرات محیط، دوستان، خانواده، کتاب و.
مصونیت ندارد پس اگر برای تغییر زندگی خود مصمم هستید، برای تغییر محیط خود نیز مصمم شوید.
ثروت:
فقر نتیجه تفکر فقیرانه است اگر ثروت میخواهید نوع تفکر خود را عوض کنید.
در زندگی همان چیزی را بدست میآوریم که انتظارش را داریم.
برای پول دراوردن یا جمع کردن آن، باید بتوانید با آن راحت باشید اگر ایتگونه نباشید هشیارانه یا ناهشیارانه ترتیب از دست دادن آن را خواهید داد.
برای ثروتمند بودن باید بتوانید نسبت به ثروتمندان دیگر احساس خوب و مثبتی داشته باشید هر کسی باید بپذیرد که ارزش کمک گرفتن دارد، زیرا توانایی شما برای پذیرش کمک دیگران تعیینکننده توانایی شما برای کسب ثروت است.
اگر بیش از اندازه به پول وابسته هستید پول دراوردن و نگه داشتن آن برایتان دشوار خواهد بود
اگر قبول موفقیت برای شما تشویش و ناراحتی به همراه آورد همیشه خود را دور از موفقیت نگه خواهید داشت.
فقر ربطی به معنویت ندارد، ثروت و بینیازی نشانه توازن فرد است.
نکانی برای بهبود وضعیت مالی:
1 اول پول پسانداز کنید، بعد خرج کنید
2 نگرشهای ثروتمندان را بررسی کنید
3 به خود خاطر نشان کنید که شایسته ثروت هستید
4 نقشه بریزید و اهداف خود را مشخص کنید
5 پدر و مادر، اوضاع جوی، اقتصاد، دولت و.
را به خاطر حال و روزتان سرزنش نکنید.
فصل دوم
در حال زندگی کنید:
زمان واقعا وجود ندارد.
این لحظه تنها زمانی است که در اختیار داریم از این لحظه چیزی بسازید.
زیستن در زمان حال یعنی که ما از هر کاری که در حال انجام آن هستیم بخاطر خود آن لذت ببریم و نه اینکه صرفا بدنبال هدف نهایی آن باشیم.
انتظار:
زندگی را در زمان حال بگذران و نفست را به خاطر اتفاقات آینده در سینه حبس نکن.
وقتی منتظر وقوع چیزی هستید خود را با کار دیگری مشغول کنید.
با رها کردن موقعیت به حال خود، نتایج را تسریع کنید.
بخشندگی:
کینهورزی یکی از اصلیترین علل بیماریهاست.
سرزنش کردن دیگران هیچ ثمری برای ما ندارد و چیزی را تغییر نمیدهد.
سرزنش خود و دیگران تنها ما را از پرداختن به مسئله اصلی که باید انجام دهیم باز میدارد.
انتخاب با ماست که مهار زندگی خود را بدست گیریم و در حال زندگی کنیم یا خود را در لجاجتها و پریشانیهای گذشته زنجیر کنیم.
مقابله با افسردگی:
آیا احمقانه نیست تمام نگرانیهای 25 سال آتی را با خود حمل کنیم و تازه متعجب باشیم که چرا زندگی اینگونه دشوار است؟
ما را برای بیست و چهار ساعت زندگی امروز طراحی کردهاند و نه بیشتر.
نگرانی امروز برای مشکلات فردا دردی از ما دوا نخواهد کرد.
شوخی:
ما اغلب وقتی مریض میشویم که خود و زندگی را بیش از اندازه جدی میگیریم.
آنچه برای سالم ماندن بدن نیاز داریم، خندیدن است.
بیایید گاه و بیگاه برای خود خاطرنشان کنیم که ما انسان هستیم و مانند تمام انسانهای دیگر ممکن است کارهای احمقانه از ما سر بزند.
اگر توقع شما بیعیب و نقص بودن و کمال است به این سیاره تعلق ندارید.
زندگی آنقدرها جدی نیست بیایید شوخی را جدیتر بگیریم.
فصل سوم:
ما به طرف اندیشههای غالب خود کشیده میشویم:
اصل از این قرار است:
به هر چیزی که فکر کنی به طرفش کشیده میشوی حتی اگر آن افکار دلخواهمان نباشند.
علت اینست که مسیر حرکت ذهن همیشه بسوی هر چیز است و نه در جهت گریز از آن.
تفکر مثبت سازنده است، به آنچه میخواهید فکر کنید.
ضمیر ناهشیار:
بیایید بپذیریم که ما هر روز از طریق افکار خود برنامههای تازهای به ضمیر ناهشیار خود میدهیم.
پس مواظب افکارمان باشیم.
هدف خود را بهدست آمده تصور کنید تا ضمیر ناهشیار شما ترتیب رسیدن به آن را فراهم کند.
تخیل:
هر چه تخیل شما رشد یافتهتر باشد یاداوری و حل مسائل برایتان آسانتر است.
تخیل خود را مانند جسم خود پرورش دهید.
همهچیز از رویا آغاز میشود.
حامی رویای خود باشید.
در ترانهای آمده است اگر هرگز رویایی نداشتهاید، پس هیچوقت همرویایی که به حقیقت پیوسته باشد نخواهید داشت.
تمرین ذهنی:
ارزش اساسی تمرین ذهنی در این است که ما را قادر به ارائه الگوهایی از عملکرد کامل و بدون نقص به سلولهای مغزیمان میکند.
ما در تخیل مرتکب اشتباه نمیشویم.
در هر حال قبل از هر چیز زمانی را به انجام بیعیب و نقص عملی که میخواهید انجام دهید، در ذهن خود بپردازید.
قانون جذب:
ذهن انسان شبیه یک آهنرباست و هر چه را به آن فکر کند بطرف خود میکشد.
به خواستههای خود فکر کنید تا به آنها دست یابید.
البته استفاده از نیروی فکر جایگزینی برای عمل نیست، بلکه استفاده صحیح از ذهن ما را قادر میسازد که با سهولت و سرعت بیشتر به اهداف خود دست پیدا کنیم.
ترس:
با تعمیم این اصل به اصل تازهای میرسیم با نام ترس از دست دادن.
وقتی بیم از دست دادن چیزی را داریم، خود را مستعد از دست دادن آن میکنیم.
اصل از این قرار است:
بر آنچه که دارید تمرکز کنید، از داشتن آن لذت ببرید و نگران از دست دادنش نباشید اگر بر این باور باشیم که با از دست دادن چیزی یا کسی زندگی ما رو به نابودی خواهد گذاشت آنگاه چه بسا جهان تصمیم بگیرد به ما اثبات کند که بدون آن چیز یا آن کس هم قادر به زندگی خواهیم بود.
ترس از دست دادن، زیستن در زمان حال نیست، زیستن در آینده است.
فرار از ترسها:
اصل شگفتانگیز دیگر آن است که غالبا وقتی ما شهامت مواجهه با مشکلات را پیدا میکنیم آنها ناپدید میشوند و دیگر نیازی به رودررو شدن با آنها باقی نمیماند.
قدرت واژهها:
هرچه بر زبان بیاورید همان را بدست خواهید آورد چون همین کلمات سازنده نگرش ما هستند اگر مصمم به شاد زیستن هستید باید درباره خود مثبت سخن بگویید.
بیان مثبت به ما اجازه میدهد که به گزینش شایسته و نشاندن آنها در ضمیر خود بپردازیم و از این رهگذر عملکرد و احساس بهتری داشته باشیم.
اصولی که باید در هنگام بیان مثبت رعایت شود:
1 ذهن همیشه به طرف آنچه میاندیشیم حرکت میکند، پس اگر بیان شما اینگونه باشد که من مریض نیستم نتایج دلخواه شما عایدتان نخواهد شد.
2 با گفتن و نوشتن یک بیان مثبت میتوان تاثیر آن را دو چندان کرد چون بدین ترتیب حواس فیزیکی بیشتری درگیر شده و تاثیر عمیقتری میگذارد.
3 تکرار این جملات لازم و مهم است.
برای بازسازی نظام عقایدی که بیست سال مدافع آن بودهایم مسلما به پافشاری و اصرار نیاز است.
شکرگزاری:
وقتی سپاسگزار نعمتهای خود هستیم مرکز توجه خود را بر خواستههای مطلوب خود قرار میدهیم.
وقتی زندگی خود را سرشار از مواهب الهی بدانیم و آنچه که اکنون در اختیار داریم معترف باشیم سبب جاری گشتن سیلی از مواهب تازه به زندگی خود میشویم.
فصل چهارم:
اهداف:
هدف آن چیزی است که ما را همیشه در حرکت نگه میدارد.
هدف داشتن جزئی از طبیعت ماست و صرف هدف داشتن به مراتب مهمتر از ماهیت آن هدف است.
چون مهمترین چیز رسیدن به هدف نیست بلکه یاد گرفتن و رشد کردن در خلال راه است.
قانون نتایج افزوده اصلی است که با اطمینان به ما میگوید:
علاوه بر خود هدف اصلی، نتایج بسیاری عاید شما خواهد شد.
هنگام برنامهریزی برای هدف لازم است نحوه عملکرد هر چیز را در این سیاره به خاطر بسپاریم، هیچ چیز در خط مستقیم حرکت نمیکند و هیچ هدفی مستقیم بدست نمیآید بلکه تصحیح مداوم و پیوسته راه رسیدن به هدف است.
هدفهای خود را بر روی کاغذ بیاورید.
مسلما تهیه لیست تنها کاری نیست که باید انجام شود، اما این لیست، طریقه و ساختاری برای دستیابی به اهداف زندگی در اختیار ما قرار میدهد.
محدودیتها:
تنها چیزی که موفقیت ما را محدود میسازد تفکریست که به ما میگوید:
نمیتوانی موفق شوی.
با هر محدودیتی که برای خود قرار میدهیم، مسئولیتی تازه برای خود ایجاد میکنیم.
دور ریختن برچسبهایی که به خود آویزان کردهایم نخستین گام بسوی خوب زیستن است.
مشکلات:
ما پیوسته با موقعیتهای بزرگی روبرو میشویم که زیرکانه خود را در غالب مشکلات لاینحل از ما پنهان میکنند.
مشکلات بخشی از میراث فرهنگ جهان هستند که ما را برای رهایی از خود بسوی یادگیری و تجربه میرانند و ذهن ما را وسعت میبخشند.
اشتباهات:
اشتباهات واقعا اشتباه نیستند، بیایید در هر موردی انتظار خطا از خود داشته باشیم و آنها را بعنوان بخشی از فرآیند یادگیری بپذیریم.
از آن گذشته اگر تا این اندازه در برابر خود جدی و خشک نباشیم زندگی کردن با اشتباهات بسیار، بسیار آسانتر خواهد بود.
شکست خوردن هرگز مایه شرمساری نیست، شرمساری تنها از تلاش نکردن است.
قانون کاشت و برداشت:
با تو همانگونه رفتار خواهد شد که تو با دیگران رفتار کردهای.
هرچه بکاری همان را پس میگیری.
جهان هستی منصف و عادل است، برداشت امروز ما از زندگی حاصل کشتههای دیروز ماست.
ریسک:
رسیدن به هر هدفی، همیشه مستلزم قبول خطر است.
چاشنی زندگی دست زدن به کارهای تازه و خلق تازهها از جوهر خویشتن است.
بیخطری نیروی حیات را خفه میکند.
تعهد:
وقتی ما بر خود مسلط میشویم اتفاق جالبی میافتد، بدین معنی که اغلب همان تعهد کافیست.
به بیان دیگر وقتی ما حاضر میشویم هر بهایی را برای رسیدن به هدف خود بپردازیم عموما دیگر نیازی به پرداخت آن پیش نمیآید.
تلاش:
ما نیاز به تلاش داریم زیرا طبیعت ما آنرا طلب میکند.
زیرا تلاش، امتیاز و اشتیاق انسان برای یادگیری،خودازمایی، آزمایش و تجربه است.
اشتباه اغلب مردم اینجاست که تنها برای رسیدن به اهداف نهایی کار میکنند و نه برای لذت از کار کردن و به همین خاطر است که وقتی به اهداف مورد نظر خود نمیرسند دچار یاس و افسردگی میشوند.
اوضاع وقتی بهتر میشود که ما بهتر شویم همهچیز زمانی تغییر میکند که ما تغییر کرده باشیم و نه قبل از آن.
تمام توان خود را به کار بگیرید:
وقتی فلسفه فردی شما این باشد که من تمام تلاش خود را خواهم کرد صرفنظر از اینکه.
آنوقت است که همیشه میتوانید سرافرازانه بر عقاید خود بایستید.
شکست آسیب میرساند اما این آسیب زمانی شدیدتر است که بدانیم حداکثر تلاش خود را بهکار نبردهایم.
پایان شب سیه:
زندگی اینگونه است، همیشه سردترین و تاریکترین لحظهها درست قبل از سپیده است، اما اگر خود را از سقوط و نومیدی حفظ کنیم پاداشها به زودی سرازیر میشوند.
پافشاری:
پافشاری یک راز است، رازی که انسانهای موفق بخوبی از آن آگاهند.
اینان میدانند که این راز عامل اصلی پیروزی است اما بازندگان پافشاری را به منزلهی نوعی تلاش اضافی بیمورد تلقی میکنند البته پافشاری را با کلهشقی نباید اشتباه گرفت
درخواست کردن:
درس اول چگونه رسیدن به هر خواستهای، درخواست کردن آن است.
به چندین دلیل عمده زیر مطرح کردن خواستهها حائز اهمیت است:
1 درخواست کردن نشانه اعتمادبهنفس و ارزش قائل بودن برای خود است و این برای سلامت مهم است.
2 اولین قدم منطقی برای تفهیم خواستههای خود به دیگران است زیرا هیچکس قادر به خواندن ذهن ما نیست
3 برای دیگران هم لذت کمک کردن به ما را در بردارد.
و اگر کسی به شما جواب منفی دهد به معنی لیاقت نداشتن شما نیست بلکه تنها بدین معنی است که ایدههای شما با ایدههای آن شخص جفت نمیشود.
دلایل و نتایج:
اگر زندگی دلخواه خود را ندارید، اگر واقعا کار دلخواه خود را انجام نمیدهید هیچ عذری برای توجیه آن پذیرفته نیست.
میزان لذتی که از زندگی میبریم با میزان سرزنش اوضاع و احوال نسبت معکوس دارد.
فصل پنجم:
نیاز به زمان:
طبیعت همیشه نیازمند زمان است.
بلوط یکشبه بزرگ نمیشود، رشد و تکامل ما نیز چنین است.
بنا کردن اعتماد، پرورش یک بدن سالم، یک تجارت سوداور همه و همه نیازمند زمان است.
استراحت:
طبیعت گاهبهگاه به استراحت و آسودگی نیاز دارد.
ما نیز به فراغت، به استراحت، به مرور، به تامل و به بودن نیازمندیم.
از کودکان بیاموزیم:
وقت خود را با بچهها بگذرانید و چیزهای بیشتری در مورد خندیدن، کنجکاوی، پذیرفتن، اعتماد، اراده و تصور خلاق از آنها بیاموزید، بچهها برای آموزش ما آمدهاند.
فعالیت بیوقفه:
مادامی که در حرکت هستیم وقتی برای نگران شدن نداریم بهاینترتیب از ضعف وحشتناکی که ناشی از تعبیر و تفسیرهای شخصی شخصی است اجتناب کردهایم.
رمز شادی و تکامل در فعالیت است.
اگر استفاده نکنید، از دستش میدهید:
جهان هستی پیوسته ما را ترغیب به مشغول ماندن میکند.
قانون بهرهبرداری قانونی شگفتانگیز است.
ما را به حرکت وامیدارد و وقتی میتوانیم آنچه را داریم برای خود نگه داریم که از آن حداکثر استفاده را ببریم.
آسوده باشید و امور را به حال خود واگذارید:
از دیدگاه علمی، وقتی ما آسوده هستیم ریتم مغزی حرکتی آرامتر به خود میگیرد یعنی امواج آلفا را نشان میدهد و در این حالت است که انسان توانایی و خلاقیت بسیار بیشتری از خود نشان میدهد و نتایج مطلوب به سهولت به بار میآیند.
عدم وابستگی:
برای رسیدگی به اهداف خود بکوشید اما زندانی این اهداف نباشید ما برای بدست آوردن بعضی چیزها لازم است قادر باشیم بدون آنها زندگی کنیم.
تغییر:
جز تغییر هیچ چیز دوام نمیآورد.
با این همه بهنظر میرسد که ما گاه این قانون را فراموش میکنیم و یاسها رنجهای فراوانی را بیجهت به خود تحمیل میکنیم.
کنارگذاری:
برای خلق یک جریان سالم، تمام چیزهایی را که نمیخواهید، استفاده نمیکنید یا نیاز ندارید رها کنید.
جدا از احساساتی که بدین ترتیب آشکارا به مرحلهای از تعالی میرسند ناگهان میبینید که مانند یک آهنربا چیزهای تازهتری را به خود جذب میکنید.
ما واقعا چقدر میدانیم؟
اگر مصمم هستید که قبل از استفاده کردن از هر چیزی ابتدا آنرا درک کنید باید مدتها انتظار بکشید.
تجربه به من ثابت کرده است اگر آنچه را داریم بپذیریم و از آن استفاده کنیم بیشترین لطف را به خود کردهایم.
بگذارید دیگران وقت خود را به توجیه مسائل بگذرانند بیایید دنبال نتیجه گرفتن باشیم.
زندگی بیارزش است مگر آنکه شما به آن ارزش دهید:
زندگی کسالتبار نیست بلکه کسالت در مردمی است که از پشت عینکهای کثیف و تیره به دنیای خود نگاه میکنند.
تا این لحظه هرچقدر هم از زیباییها لذت برده باشید امروز میتوانید تصمیم بگیرید که بیشتر لذت ببرید.
امروز زمان انتخاب است، امروز و هر روز.
فصل ششم
امروز مهم است:
هرجا که هستید همانجا نقطهی آغاز است، تلاش بیشتر امروز، سازندهی فردای متفاوت شماست.
یک درخت هر چقدر هم که بزرگ باشد با یک دانه آغاز میشود، طولانیترین سفرها با اولین قدم
لائوتسه
|
فیسبوک رو دوست داشتم، امنیتش رو، حفظ حریم خصوصیاش رو و تنظیماتی که انتخابهای زیادی در اختیارت قرار میداد.
و از همه مهمتر ارتباط با دوست و آشنایانی بود که سالها ازشون بیخبر بودم و بدون این پدیده شاید هرگز خبری ازشون به دستم نمیرسید.
اما این روزها!
این پدیده شده بازیچهای برای مردمی که همیشه ادعای فرهنگ دارن، به گذشته مینازن و همیشه تر و البته روز به روز بیشتر طلبکار چیزی ان که خودشون هم نمیدونن چیه.
خیلیها یاد گرفتن پشت این آی دیهای مجازی و عکسهای آتلیهای قایم بشن و تخیلات و اوهام خودشون رو به راحتی به اشتراک بذارن و حتی ازش دفاع کنن!
یاد گرفتن دانش یعنی به کار بردن کلمات قلمبه سلمبه که بعضا معنیاش رو هم نمیدونن.
و صد البته به کار بردن املایی اشتباه که به خیالشون خنده داره یا به زبون خودشون فانیه funny.
بگذریم.
بالاخره باید ثابت کنن در جو گیری قدرت بالایی دارن.
این روزا فیسبوک شده برای من تداعی این خاطره:
آقای ا.
از پرستاران درمانگاهی که قبلا کار میکردم به تازگی گوشیاش رو عوض کرده بود.
نشسته بود کنار من و داشت باهاش ور میرفت.
اشاره به اپلیکیشن یوتیوب کرد و ازم پرسید:
این چیه دکتر؟
گفتم این یه سایته که فایلهای ویدیویی رو به اشتراک میذاره که البته تو ایران اجازه دسترسی بهش نداریم.
اشاره کرد به آیکون اپلیکیشن فیسبوک و گفت:
اینم که برا دوست یابیه
و من فقط سر تکون دادم.
امین گرجی زاده
|
شنبه هفتم اردیبهشت 1392 ساعت 18 چه میبری این کوله بار رنج را
نسل به نسل
خانه به خانه
بر آنم تا تلسم بشکنم
آنگونه سخت
که در حیات خود پافشاری نکردهام
امین گرجی زاده
|
در و دیوار این تابوت سنگی شاهد بودند
از شادیهای کوچک یک کودک ده ساله
تا آوازهای غمگین بیست سالگی
تولد یک ترانه را شاهد بودند
و شعف ناشی از
رهایی از قفل قافیهها
و به بند کشیدن زمزمهها
جنگجویی که
به فتح آسمان میاندیشید
با سینههای سپر کرده و
مشتهای بر هم فشرده
لبخند اندک بود
اما بود
و واژههایی که سرود فتح و آزادی بود
تا تو آمدی
با همان نگاه معصومانه
دشنهای نداشتی
اما
به جنگ آمده بودی
حتی خودت نمیدانستی؛
تنها حجاب چشمانت کافی بود
برای دریدن سینهی سپر کردهام.
ندیدی
چگونه قلم از دستم افتاد
نبودی
چگونه زخمهای خود را میفشردم
و تو
آرام آرام
لباس رزم میپوشیدی
غافل از آنکه من
بی شمشیر
بی زره
بی سپر
با نگاهم
برای تو سایبانی میساختم
لبخند دیگر نبود
آوازهای عاشقانه
تلفیقی از اشک و آه
و ظهوری نو
قطره قطره قطرههایی که
بر روی کاغذهای بی جان
جان میسپرد
جنگوی تو
دیگر به فتح آسمان نمیاندیشید
و فرزند خلف انسان
تیشهای به دست گرفت
به دنبال کوهی
تا فرهاد تو باشد
خم به ابرو نیاور بهترینم
اگر گهگاه
چینهای صورتم بیشتر میشود
یا
چشمهای مه گرفتهام
به گودالی از خون میغلتد
فقط زخم تیشهها بر استخوانم
سر باز میکند
خم به ابرو نیاور مهربانم
در و دیوار این تابوت سنگی شاهدند
از گریههای معصومانهی یک کودک ده ساله
در مرگ یک پرندهی کوچک
تا لحظههای خون و جنون
با دلی شکسته و پنجههای مانده بر دیوار
امین گرجی زاده
|
وقتی صبح از خونه میای بیرون سگی رو میبینی که با اینکه قلاده داره، تو سرما توی آشغالا دنبال غذاست و فقط با نگاهی از روی ترس بهت زل میزنه و آمادهی فراره.
به سر خیابون که میرسی پیرزنی رو میبینی که کلی نون تازه گرفته دستش و لنگان لنگان به گوشهی خیابون میرسه، با سختی و در حالی که نونهایی که تو چادرش گرفته رو به زمین تکیه میده روی جدول میشینه، چند دقیقهای نفس تازه میکنه، و با سختی بلند میشه و لنگان لنگان به راهش ادامه میده.
این روزت چه روزی میتونه باشه؟
وقتی میای درمانگاه، میبینی زن و شوهر جوون روستایی یک ویزیت گرفتن و هر دوشون مریضن، و وقتی ازشون میپرسی مریض کدومتونه، شروع میکنن با هم پچ پچ کردن که من حالم زیاد بد نیست، تو بشین؛
نه!
من حالم از امروز صبح بهتر شده، تو بشین؛
نه!
تو حالت بدتر از منه، تو بشین.
لبخندی میزنی و میگی اشکال نداره هر دو تاتون رو معاینه میکنم!
و لبخندی از شرم، ناراحتی و غم رو لب هر دوتا میشینه.
وقتی میبینی یه دختربچه 8 ساله دفترچهاش رو گرفته دستش و اومده دکتر.
این روزت چه روزی میتونه باشه؟
وقتی عصر برمیگردی خونه، دختر 7 8 ساله واحد روبرویی رو دوباره میبینی که ناشنواست و همیشه برادر یکسالهاش رو تو بغلش داره و تو پارکینگ میچرخونه، ظهرها که پدر خانواده میخواد بخوابه، عصرها که مادر خانواده میخواد شام درست کنه، و حتی شبها که کل خانواده میخوان سریال تلویزیونی نگاه کنن.
این روزت چه روزی میتونه باشه؟
|
رفاقت زیر باران ایستادن و با هم خیس شدن نیست!
رفاقت این است که یکی برای دیگری چتر شود.
و دیگری نفهمد که چرا خیس نشد؟
|
دلم گرفته از آدمهایی که میگن دوست دارم اما معنیش را نمیدونند.
از آدمهایی که میخواند مال اونا باشی اما خودشون مال تو نیستند.
از اونایی که زیر بارون برات میمیرند و وقتی آفتاب میشه همهچیز یادشون میره!
|
گاهی دوست دارم بدون پک زدن ، فقط بنشینم و نگاه کنم که سیگارم چگونه میسوزد.
شاید آخر فهمیدم چه لذتی میبری از تماشای سوختن من؛
شاید آخر قانع شدم!
|
امشب دلم پره، امشب مسافری
فرصت نشد بگم چی میکشم بری
چشمم به رفتنت، دلگیرم از خودم
فرصت نشد بگم، من عاشقت شدم
من عاشقت شدم، ما میرسیم به هم
کاش مونده بودی و میشد بهت بگم
ما عاشق همیم، ما میرسیم به هم
کاش اینجا بودی و میشد بهت بگم
میترسم از همه، ازین شبهای سرد
تو فکر رفتنی، کاریش نمیشه کرد
میخواستم بهت بگم، فکر کسی نباش
میخواستم بهت بگم ، اما دلم نذاشت
من عاشقت شدم ، ما میرسیم به هم
کاش مونده بودی و میشد بهت بگم
ما عاشق همیم، ما میرسیم به هم
کاش اینجا بودی و میشد بهت بگم.
کاش.
|
جاده پر بود از پروانههای سفید.
پروانههایی که گهگاه زیر چرخهای ماشینهای شتاب زده له میشدند.
حاشیهی جاده سبز بود.
سبز از خود روییدههایی که هرز نامیده میشوند.
کمی آن طرف تر، تاکستان حاشیهی جاده، درختانی با ریشههای قطور، شاخههای بریده و خالی از میوه.
با برگهای فرسوده.
کودکی کنار جاده رویا میفروخت.
رویای مدرسه، کتابهای رنگارنگ.
با طعم گس انار، آلوچه و کیوی.
برای ماشینهای شتابان دست تکان میداد.
خورشید بود، باران بود، سبزه و خاک بود؛
در حول و حوش جادهای که پروانههای سفید زیر چرخ ماشینهای شتابزده له میشدند.
و کودکی که رویا میفروخت.
دل خوش اما بود؟
چراغهای ده تک به تک با گرگ و میش چشمک میزدند.
پروانهها خوابیدند.
خورشید رفت و باران ماند.
کودک رفت و ماشینهای شتابان ماندند.
کودک دستفروش خواب برکهی ماهی میدید، خواب گلهای بابونه.
خواب انگورهای قرمز، خوشههای طلایی خوشرنگ در تلالو آفتاب.
خواب کلاه حصیری پدربزرگ که سالها پیش بر سر مترسکی جا گذاشته بود.
پ.
ن:
بجنورد، جادهی بدرانلو، بهار 91
|
مادر!
ببخش!
نامهام اینبار خط خطی است
چیزی نوشتهام، و به تکرار خط خطی است
از زندگی خود، از این تلخی نوشتهام
اینبار هم وصیتم انگار خط خطی است
مردم مرا علامت دیوانگی زدند
از بس که دفترم، در و دیوار خط خطی است
اعصاب من همیشه نه، گاهی فقط، کمی
از دست این جماعت بیمار خط خطی است
اما قسم به چادرت تقصیر من نبود
طرحی که روی سینه از سیگار خط خطی است
مشتی است قرص مشکلم از یاد میبرم
گاهی دلم از این همه آزار خط خطی است
از یاد میبرم چرا اینگونه زخمیام
حالم از این تلاطم آوار خط خطی است
دستور بستری ، درون کاغذ و قلم
زنجیر در اتاقک سیار خط خطی است
با یک لباس مسخره، آرام بستنام
حالا درون ذهن من، بسیار خط خطی است
پرواز میکنم در این سلول!
بی هدف
با سینهای که از تب اسرار خط خطی است
مادر!
ببخش!
نامهام!
که بی سر و ته است
مادر!
ببخش!
نامهام اینبار خط خطی است!
امین گرجی زاده
هجدهم آبان یکهزار و سیصد و نود
|
حضورت
دلخوشی تمامی خوابهای من است
و لبخندت
امنیتی در
پشت تمامی دلهرهها.
بیدارخوابیهای کنار آرامش چشمانت زیباست.
و تویی
پایان همهی سردرگمیها
از دلشوره هایم نرنج که تنها، تنهایی را با تو دوست دارم
ای حدیث مروارید و چلچراغ بهار!
امین گرجی زاده
توضیح عکس:
24 مهر 1387
مشهد، حرم امام رضا ع
|
من تنهاییام را فراموش نکردهام
تو هم از یاد مبر
پیلههایی که به هوای پروانه شدن تنیدی
هر دو غافل بودیم
که پرواز
بال میخواهد نه رویای آسمان
امین گرجی زاده
|
از دشنام هایت نمیرنجم
چرا که ناشی از ضعف توست
و در گیجی سیگار و مشروب
توان پنهان کردن زشتیهای درونت را نداری
از دشنام هایت نمیرنجم
که نا سزاست برای من
و خود میدانی
بیهوده قلمت را تیزتر میکنی
حتی اگر تیشه هم برداری
قامتم از ضربه هایت خم نمیشود
و خود میدانی
سرانجام این جوانههای سر براورده از کندهی مناند
که به دشنامهای تو
در گیجی سیگار و مشروب میخندند
امین فروردین 91
|
توی قصهی دیوانه و سنگ و چاه.
ما همون سنگی بودیم که تو انداختی توی چاه و هیشکی نمیتونه دیگه درمون بیاره!
|
میگن آدم برای رسیدن به عشقش باید از تمام دنیا بگذره.
ولی تو که دنیای منی چه طوری ازت بگذرم؟
|
غرور
آدمی غرورش را خیلی زیاد.
شاید بیشتر از تمام داشته هایش دوست میداردحالا ببین اگر خودش، غرورش را به خاطر تو، نادیده بگیرد ،چه قدر دوستت دارد!
و این را بفهم آدمیزاد!
|
خدایا.
بت بود بت شکن فرستادی!
خدایا.
من پر از بغضم بغض شکن هم داری؟
|
نه،عشق اگر پیدا شد که دیگر عشق نیست.
معرفت است.
عشق از آن رو هست،که نیست!
پیدا نیست و حس میشود.
میشوراند.
منقلب میکند.
به رقص و شلنگ اندازی وا میدارد.
میگریاند.
میچزاند.
میکوباند و میدواند.
دیوانه به صحرا!
گاه آدم، خود آدم، عشق است.
بودنش عشق است.
رفتن و نگاه کردنش عشق است.
دست و قلبش عشق است.
در تو میجوشد، بیآنکه ردش را بشناسی.
بیآنکه بدانی از کجا در تو پیدا شده، روییده.
شاید نخواهی هم.
شاید هم بخواهی و ندانی.
نتوانی که بدانی.
عشق، گاهی همان یاد کمرنگ سلوچ است و دستهای آلوده تو که دیواری را سفید میکنند!
|
عزیزان مدت هاست سئوالی ذهنم را مشغول به خود کرده و آن که
کار انسانی باید در خدمت انسان کاری باشد و یا انسان کاری در خدمت کار انسانی؟
و چرا؟
فکر کنم با پاسخ دادن به این سئوال مفهوم کارافرینی برای همه ما بهتر تبیین شود.
|
نمادین پست سازمانی تو سازمانهای این مملکت پست مدیریت منابع انسانیه که معمولا بی دانش ترین افراد سازمان رو در این مهمترین پست قرار میدهند تا الان متوجه نشدم چرا اما با کمک شما خوبان حتما متوجه خواهم شد چرا؟
هنوز سرمایههای ناملموس مانند سرمایه فکری برای برخی مدیران منابع انسانی اهمیت پیدا نکرده خدا لعنتشون کنه کسانیکه این احمقها را میگذارن مدیر منابع انسانی.
حضرت محمد میفرماید؛
انسانها همانند معادناند معادنی از جنس طلا و نقره.
معدن را هر چه بیشتر واکاوی کنیم غنی تر میشود اما منبع تهی تر.
امروز دیگر انسانها منبع نیستند که باهاشون ثروتمند بشویم بلکه خودشان ثروتند و معدن ما محسوب میشوند.
بر این اساس دیگر مدیریت منابع انسانی مردود و همیاری معادن انسانی جایگزین آن باید شود و این احمقها این را نمیدانند البته در نزدیکی من هم این احمقها حضور دارند که هر چه بهشان میگویم نمیفهمند.
و چه سخت است فهماندن چیزی به کسی که برای نفهمیدن آن کار میکند و پول میگیرد.
نویسنده:
مجتبی ناهید
|
دوشنبه هجدهم فروردین 1393 ساعت 8 کفش هات، جای خالیت پر نمیکنن.
امین
|
گاهی برای نوشتن باید یه گوشهای پیدا کنی.
بی هیچ چشمی، بی هیچ گوشی، بی هیچ دستی و بی هیچ زبانی.
گوشهای دور حتی تاریک تا به جای قلم و کاغذی که هووی ذهنت میشن و کلمات رو فراری میدن یه ضبط صوت کهنه و قدیمی دستت بگیری و شروع کنی.
حتی مطمئن نباشی که روزی این نوار رو پیاده میکنی.
آره!
گاهی فقط باید به یک کبریت سوخته بسنده کنی.
وقتی سوختن و سوزاندن هم دردی رو دوا نمیکنه، وقتی دیگه چیزی رو کاغذ نیست که تو آتیش محو بشه و همهچیز با فشار دادن یه دکمه ناپدید میشه.
انگار از اول نبوده.
و تازه تو اوج خودازاری به این نتیجه میرسی کهای کاش ذهن آدم هم یه shift delete داشت.
|
از یک جایی به بعد، دیگه فقط باید آه کشید.
|
گاهی باید چند لحظهای خلوت کنی، چند خطی
بنویسی، بعد کاذ رو مچاله کنی و بندازی.
این روزا دیگه نمیشه دلهرهها رو با سیاهی قلم
و سپیدی کاذ شریک شد.
این روزا روزای
فونتهای جور واجوره و back space و.
|
بعد از 12 سال بطور اتفاقی دیدمش.
قیافهاش هیچ فرقی نکرده بود.
سالها میگذشت از زمانی که مادرش میگفت اگه این پسر منم تنبلی رو بذاره کنار و صبحها تا لنگ ظهر نخوابه یه چیزی میشه.
نمیدونم چی به سر مادرش اومد.
ولی خودش رویاهاش رو برداشت و یه مدت تحت تعقیب بود.
مطمئنا من رو شناخت ولی اون هم ترجیح داد حرفی نزنه.
|
بچه که بودم، دو چیز را خیلی دوست داشتم، قاصدک را، که شنیده بودم خوش خبر است.
و دیگری سنجاقک که در ورای بالهای شیشهای مصداق زلال رهایی بود.
همیشه مترصد شکار این دو بودم.
آرام آرام دست کودکانه را به سمت سنجاقک دراز میکردم و بالهایش را به پشت میفشردم و میگرفتمش، البته نه همیشه، در اغلب موارد فرار میکردند و دستم بهشان نمیرسید.
و البته تر همیشه بعد از گرفتنشان رهایشان میکردم.
یکبار در جایی، در بین گل و گیاه، کودکی بازیگوش، با خال سیاه روی دندانهایش راه جدید شکار سنجاقکها را به من یاد داد.
با ساقههای بلند درخت و علف، چیزی شبیه به جارو درست میکرد با دستهای بلند و سری پهن.
از دور به سر سنجاقک بیچاره میکوبید و آنرا میفشرد تا با دست بگیردش.
و سنجاقک بیچاره که به راحتی شکار شده بود، اگر هم زیر فشار سلاح کودک بازیگوش زنده میماند، با بالهای شکسته وتنی زخمی زیاد عمر نمیکرد.
از آن روز یاد گرفتم شکار کار سختی نیست.
ماهیگیر پیر توری به داخل رودخانه انداخت، یک ماهی کوچک به تور افتاده بود، کشان کشان به ساحل آمد و ماهی بیچاره را که در تقلای ناامیدانه ماسههای داغ به تنش میچسبیدند از تور جدا کرد و به زمین انداخت.
با تمسخر به ما نگاهی انداخت، گفت:
ماهی نمیخواین و رفت.
من هم یک شکارچی هستم، و میتوانم این را بگویم که ذرهای احترام به مادر زمین، لحظهای، حتی لحظهای آرامش در بین سگ دو زدنهای صبح تا شب یا شب تا صبح به همراه خواهد داشت.
پ.
ن1:
گاهی میاندیشم، آدمی جز تکثیر و تخریب چه ارمغانی داشته
پ.
ن2:
کسی که آشغالهای دم رودخانه را به داخل کیسه زباله میاندازد سوسول نیست، به دنبال تیریپ و کلاس نیست، که اگر هم باشد، سگش شرف دارد به دماغی که رو به بالا میرود و از گرفتن دستمال کاغذی خودش که بر زمین افتاد تهوع میگیرد.
پ.
ن3:
ساحل جواب سرزنش موج را نداد گاهی فقط سکوت سزای سبک سریست فاضل نظری
طرح از خودم
|
عشق
عشق آدم را داغ میکند
و دوست داشتن آدم را پخته میکند
هر داغی یک روز سرد میشود ،
ولی هیچ پختهای دیگر خام نمیشود.
|
خیلی سخته
نصفه شبی بغض گلوتو بگیره و دلتنگش بشی
فکر کنی شاید مثل قدیما
باز هم یه اس گاه و بی گاه بده و بپرسه خوابی یا بیدار.
ولی باید قبول کنی
اون دیگه مال تو نیس.
|
تمام خستگی هایت را یکجا میخرم!
تو فقط قول بده.
صدای خنده هایت را به کسی نفروشی.
|
اگه یه روزی کسی بهت گفت:
دوست دارم.
سعی نکن بهش بگی دوستش داری!
اگه گفت عاشقتم
سعی نکن عاشقش بشی.
اگه گفت همه زندگیش تویی!
سعی نکن همهی زندگیش توباشی.
چون.
یه روز میاد وبهت میگه ازت متنفرم
اون وقت تو نمیتونی سعی کنی ازش متنفر بشی.
|
هر چیز خوب پر هزینه است.
گسترش شخصیت.
یکی از پرهزینه ترین چیزهاست.
یونگ
|
بیان مسئله
یکی از مشخصههای دنیای امروز تغییر و یکی از مشخصههای مهم تغییر، تازگی و نوگرایی است.
اینچنین است که دیگر نمیتوان با تجربیات و امکانات و منابع گذشته در رقابت با سایرین به موفقیت دست یافت، و بر ریسکهای ناشی از وقایع آینده چیره شد.
بلکه در این رهگذر سازمانهایی پیروزند که اندیشمندانه آینده را نه پیشبینی بلکه بسازند.
این نواوران کسانی هستند که شعارشان ما استانداردها را تعیین میکنیم است.
در نتیجه برای پذیرش تغییر در سازمانها و باور نیاز به تازگی و نوگرایی، سازمانها ناگزیرند که هم تازگی و نوگرایی را بفهمند و هم عنصر کشنده بر سر راه خود یعنی عادات و باورهای خود را از میان بردارند.
این عادت که یکی از سویه گیریهای مهم در الگوهای تصمیمگیری و حل خلاقانه مسئله محسوب میگردد در موضوع آینده سازی سازمانها از عناصر تاثیرگذار بوده و از میان برداشتن این حصارها از هنرهای سازمانهای پیشرو و کارافرین است.
بر این اساس با بررسی بحرانها و تحولات حال حاضر جهان میتوان نتیجه گرفت که آینده زودتر از گمان ما تبدیل به زمان حال میشود و شناسایی آن و حتی شناخت آن گذر از شرایط کنونی به شرایط مطلوب را ممکن تر میسازد.
اینچنین است که با برداشته شدن موانع بر سر راه، دنیا وارد مرحله جدیدی از جهانی شدن شده است.
در این مرحله تمامی شرکتها نگزیرند از حالت منفعلانه خارج شده و فعالانه ویژگیهای جهانی شدن را برگزینند از این رو دیگر حاشیه امنی برای شرکتهای غیر رقابتی حتی در بازارهای داخلی وجود نداشته و محصولات رقابتی رقبا میتواند در مناطق و کشورهای بسیار دور دست تولید شود و به درون منازل تولید کنندگان غیررقابتی نفوذ نموده و مورد مصرف قرر گیرد.
بنابراین رقابت پذیرسازی شرکتها دیگر یک انتخاب نبوده و نیاز اساسی و شرط بقاء و ماندگاری امروز و فردای شرکتها در کنار بنگاههای جهانی میباشد.
از طرفی عنصر اطلاعات و دانش محور شدن سازمانها که از طریق کارافرینی در حال وقوع است و سازمانها برای مواجهه با رقابتهای روزافزون ناگزیر به توجه و فراگیری آن شدهاند.
این مهم خود میتواند در پذیرش تغییر و رواوری به تازگی و نوگرایی نقش بسزایی را ایفا نماید و از این طریق رابطهای تنگاتنگ میان آینده پژوهی و کارافرینی که هر دو به دنبال حداکثر نمودن فرصتها به جهت دستیابی به مزیتهای رقابتی هستند، به وجود میآید.
هر چند میزان دقت و معرفت افزایی مطالعات آینده همواره مورد تردید و اشکال بوده است اما تلاش برای فهم بیشترین میزان از آینده پیش روی را گسترش میدهد.
این مهم سبب شده است تا این مقاله ضمن بررسی ادبیات مفهومی آینده پژوهی و کارافرینی به ارتباط و تاثیرات این دو مقوله بر هم و بر رقابت پذیری سازمانها بپردازد و به این سئوال پاسخ دهد که آیا آینده پژوهی و کارافرینی میتوانند به عنوان عوامل مهم و تاثیرگذار در رقابت پذیری سازمانها محسوب شوند؟
برای این منظور از طریق روش کتابخانهای ساختاریافته ضمن مرور تحقیقات گذشته و واکاوی در ادبیات موضوع، تلاش شده است تا به این سئوال پاسخ داده شود.
|
میدانم بیرحمانه است
اگر آرزو کنم
مرگم را در زادروز تو
تا هیچوقت نتوانی فراموشم کنی!
پس آرزو میکنم آنرا
در زادروز خودم
تا فقط سالی یکبار
به یادم باشی
نگران نباش!
نمیرنجم اگر
حتی آن یک روز را از یاد ببری
امین گرجی زاده
23 اسفند 1390
|
جمعهی بارونی یعنی پنجرهی بخار گرفتهی منتظر.
جمعهی بارونی یعنی پیانوی آندره آرزومانیان، صدای مانی رهنما و حق السکوت اندیشه فولادوند با ریتم برف پاک ماشین.
جمعهی بارونی یعنی هوس سیگار پشت چراغ قرمز، قهوهای تلخ کنار برفهای نشسته روی جاده، بلال داغ روبه دریای طوفانی.
جمعهی بارونی یعنی غزلهای نیمه کاره، ترانهای که مدام تکرار میکنی که فراموش نکنی و هیچوقت نمینویسیش.
جمعهی بارونی یعنی گیتار بابک پیام و زنجیری نیما پولادوند.
جمعهی بارونی یعنی نیمه شب جاده چالوس، لبه تاریکی اریک کلاپتون.
جمعهی بارونی یعنی باید بنویسی تا فراموش کنی.
لعنت به همهی پنجرههای بخار گرفته!
پ.
ن:
از کسانی که بدون اجازه نامشان را آوردهام عذرخواهی میکنم.
|
وقتی بلور قلب تو با دست سرد شب شکست
غم غریبی مث اشک توی نگاه من نشست
دیگه سکوت ساز من رنگ ترانه رو ندید
از دوری نگات فقط گریههای منو شنید
با رفتن تو آینهها از دوری چشات شکست
غزلسرای چشم تو دل به ترانه هم نبست
اجاق سرد لحظه هام خاکستر ترانه هام
به یاد آخرین نگات شده یه کوه رو شونه هام
تو آینهی شکستهی خواب و سکوت خاطره
نگاه معصوم دلم برات هنوز یه عابره
اما نگاه تو برام شده پناه لحظه هام
دلم هنوز به عشق تو جون میده به ترانه هام
میگه شاید تو آینهها یه روز ترانه هامو چید
از توی بغض جادهها صدای خستمو شنید
آخه تمام شعر من جاریه از رنگ چشاش
ببین با رفتنش غزل جون میکنه یواش یواش
|
صلیبم بر پشت
جنازهام بر دوش.
بال به پرواز میگشایم
خدا را چه دیدهای!
شاید یکی از همین روزهای گنگ و خیس.
نترس
گم نمیشوم!
قیامت هم که بر پا شود
من در کنار همین عکس باران خورده میمانم
امین گرجی زاده
|
در من چند تن گم گشتهاند
به تکرار
یکی شان کلنگ به دست به دنبال گنج نهفتهای میگردد هزار ساله
یکی شان مدام پشت پلک هایم سیگار میکشد
آن دیگری مدام نعره میزند، میچرخد و میخندد، میایستد و دوباره نعره میزند.
یکی شان مدام خواب میبیند و بیدار میخوابد
در من چند تن گم گشتهاند.
به تکرار
و من تنها از یکی شان میترسم
قاتلی فراری که سالهاست محبوس است
و مهرههای شطرنج دست نخوردهی روی میز شکستهی ذهنم را مرور میکند
و من تنها از یکی شان میهراسم
از او که سالهاست به هیبت طفل خردسال مانده و بر بالین گنجشکک راه گم کرده اشک میریزد
و من تنها
از یکی شان میترسم
هم او که ساکت است، حرفی نمیزند، فقط فکر میکند و به سیاهی درونم میاندیشد
و من تنها از یکی شان میهراسم
کودک شیرین زبانی که هم بازی خود را با دستان خود خفه کرد
و سالهاست در اندوه لگد کردن مورچهای خود را میساید
در من چند تن گم گشتهاند به تکرار
در من دیوانه سرایی است مکرر
امین گرجی زاده
14 دی یک هزار و سیصد و نود و یک
|
دوشنبه هجدهم آذر 1392 ساعت 9
|
پرده ا را بکش
پشت این پنجرههای مات
چیزی جز نور مه گرفتهی چراغی قدیمی نیست
و هوای سرد صبحگاه
امین گرجی زاده
|
یکشنبه بیست و دوم دی 1392 ساعت 12
ارغوان کوچکم!
سلام کن به آفتاب بخیل زمستان.
عکس از خودم
|
جمعه بیست و نهم آذر 1392 ساعت 11
تنهایی رو
اونی فهمید
که
تنها،
سفر کرد
|
قشنگترین اتفاق ذهنم
حادثهی شنیدن صدای تو بود.
چقدر تنهایم
وقتی
گاهی کم میشوی.
|
تنهایی را دوست دارم.
زیرا بی وفا نیست.
تنهایی را دوست دارم.
زیرا عشق دروغی در اون نیست.
تنهایی را دوست دارم.
چون تنهایی را تجربه کردم.
|
عشق.
چه لذتی داره اونی که با تمام وجود دوسش داری
یهویی صدات کنه بگه
عشقم:
عاشقتم
|
چکیده
تغییر و تحولات سریع علم و فناوری در جهان و تلقی ورزش به مثابه یک حرفه از یک طرف و تبدیل آن به یک صنعت از طرف دیگر، دستاندرکاران ورزش را با چالشهای جدیدی روبرو ساخته است که گذر از آنها نیازمند بکارگیری رویکردها و روشهای خلاقانه است، در این شرایط، داراییهای فکری و به خصوص سرمایههای انسانی جزء مهمترین داراییهای سازمانی محسوب میشوند و موفقیت بالقوه سازمانها ریشه در قابلیتهای فکری آنها دارد.
از این رو هدف این تحقیق بررسی تأثیر ابعاد سرمایه فکری در تشخیص فرصتهای کارافرینانه ورزشی شهر تهران میباشد.
جامعه آماری پژوهش شامل 110 نفر از کارافرینان صنعت ورزش و سرمایه گذاران، مسئولین دستاندرکار شهر تهران میباشند.
روش تحقیق در این پژوهش توصیفی از نوع همبستگی و ابزار گرداوری دادهها پرسشنامه است.
جهت تحلیل دادهها از تحلیل رگرسیون ساده و چندگانه و آزمون فریدمن استفاده شده است.
نتایج تحقیق حاکی از آن است که سرمایه فکری دارای تأثیر مثبت و معناداری در تشخیص فرصتهای کارافرینانه است و از بین عناصر سهگانه آن سرمایه رابطهای یا مشتری، بیشترین تأثیر را در تشخیص فرصت صنعت فوق دارد.
واژگان کلیدی:
سرمایه فکری، سرمایه انسانی، سرمایه ساختاری، سرمایه رابطهای یا مشتری، تشخیص فرصت.
نویسنده:
مجتبی ناهید چاپ شده در مجله علمی پژوهشی مدیریت ورزشی دانشگاه تهران
برای مطالعه کامل تر به ادامه مطلب مراجعه فرمایید.
|
چکیده
هیات مدیرهها به عنوان عنصری فعال و تسهیل کننده در فعالیتهای اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی سازمان، از مسئولیتهایی برخوردارند که این مسئولیتها به صورت رسمی یا غیررسمی در شرح شغلی آنها تعریف میشود.
آنچه به وضوح در تحقیقات اخیر به چشم میخورد، درک این موضوع است که هیات مدیرهها زمانی میتوانند به مسئولیتهای خود جامه عمل بپوشانند که آنها را به درستی درک کرده و اقدامهای مقتضی را برای تحقق آنها اعمال کنند.
از این رو توانمندسازی هیات مدیره به عنوان یک موضوع بسیار مهم در تحقق این امر مورد توجه پژوهشگران سازمانی قرار گرفته است.
این تحقیق به دنبال شناسایی تأثیر توانمندسازی هیأت مدیره در شرکتهای کوچک است.
در این تحقیق از پیشبینی نتایج دو نظریه وابستگی شرکتها و عوامل برای بررسی ارتباط برخی عوامل با توانمندسازی هیأت مدیره در بنگاههای اقتصادی استفاده شده است.
تمرکز این مطالعه بیشتر بر هیات مدیرهای پرتعداد است که نماینده عالی مدیران خارج از شرکت و سایر منصبهای کلیدی اصلی آن محسوب میشوند.
تجزیهوتحلیل آماری که بر روی یک گروه نمونه متشکل از 45 شرکت کوچک انجام شد و مشخص گردید که توانمندسازی هیأت مدیره شرکتهای کوچک، عامل مؤثری در تأمین رضایت افرادی است که مستقیما در مدیریت سازمانهای تحت مالکیت خود دخالت ندارند.
از دیگر عوامل مؤثر بر توانمندسازی هیأت مدیره میتوان به کم سن و سال بودن مدیران عامل، بالا بودن میزان صادرات و عملکرد ضعیف شرکت در گذشته اشاره کرد.
با این حال اثرگذاری عوامل احتمالی با وجود مالکان خارج از شرکت چندان مؤثر و قدرتمند به نظر نمیرسد.
واژههای کلیدی:
توانمندسازی هیأت مدیره، تئوری وابستگی به منابع، تئوری نمایندگی.
نویسنده:
مجتبی ناهید، چاپ شده در فصلنامه مطالعات مدیریت و کارافرینی برای مطالعه کامل تر به سایت مجله مراجعه فرمایید.
|
حس بدیه وقتی از خودت بدت بیاد!
حس بدیه داغون باشی ولی جلو بقیه بخندی واسه اینکه
بگی غمی نداری!
حس بدیه با اینکه دورت شلوغه اما تنهایی!
خیلی بده ، خیلی.
|
نویسنده مطلب:
مجتبی ناهید
چکیده
توسعه، تغییر کمی و کیفی در جهت بهبود سطح زندگی افراد جامعه میباشد؛
و توسعه منطقهای، رشد و شکوفایی چند بعدی است که با استفاده بهینه منابع و توانهای محیطی جهت برطرف نمودن عدم تعادلهای منطقهای، در محیطی خاص، رخ میدهد.
فرایند توسعه نیازمند جریان امواج نواوری است که توسط کارافرینی ایجاد میگردد.
میتوان اینگونه بیان نمود که رابطه میان مولفههای کارافرینی و فرهنگ، و همچنین کارافرینی و توسعه در یک سازمان، ارتباطی دو سویه است، بطوریکه نتایج کارافرینی ایست که بر جامعه و فرهنگ آن تاثیر میگذارد و از دیگر سوی، فرایند کارافرینی و فرهنگ حاکم بر آن است که متاثر از مبانی فرهنگ جامعه است و هم میتواند در آن تحولات اساسی ایجاد کند.
این ارتباط و تعامل اگر در راستای همسویی فرهنگ و کارافرینی در جامعه باشد با ایجاد هم افزایی موجبات تحول و توسعه آن جامعه را سبب میشود.
کارافرینی عامل مهمی است که به فرایند نوسازی سریع اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی کمک میکند.
به دیگر سخن، هم افزایی ایجاد شده از این همسویی باعث رشد و شکوفایی و در یک کلام، فزونی سطح رفاه و محرک توسعه آن جامعه میباشد.
این مقاله کوشش مینماید در راستای پاسخ دهی به این مسئله مهم که چرا و چگونه فرهنگ و کارافرینی و همسویی آنها با یکدیگر موجب توسعه و شکوفایی منطقهای میشود، گام بردارد.
در این راستا سعی شده است با بررسی ادبیات موضوعی در خصوص فرهنگ و کارافرینی، نسبت به بررسی تعاملات و تاثیرات مولفههای این دو مقوله بر هم و سپس به صورت چند سویه بر جامعه پرداخته و در انتها با جمعبندی و نتیجهگیری مطالب و ارائه راهکارهای پیشنهادی موثر جهت فزونی این تعاملات، نسبت به پیشنهاداتی برای تحقیقات آتی، اقدام نماید.
واژگان کلیدی:
فرهنگ، کارافرینی، فرهنگ کارافرینانه، توسعه منطقهای.
|
بازی روزگار را نمیفهمم!
من تو را دوست میدارم.
تو دیگری را.
دیگری مرا.
و همه ما تنهاییم.
داستان غم انگیز زندگی این نیست که انسانها فنا میشوند، این است که آنان از دوست داشتن باز میمانند.
همیشه هر چیزی را که دوست داریم به دست نمیآوریم پس بیاییم آنچه را که به دست میآوریم دوست بداریم.
انسان عاشق زیبایی نمیشود، بلکه آنچه عاشقش میشود در نظرش زیباست!
انسانهای بزرگ دو دل دارند:
دلی که درد میکشد و پنهان است، دلی که میخندد و آشکار است.
همه دوست دارند که به بهشت بروند، ولی کسی دوست ندارد که بمیرد.
عشق مانند نواختن پیانو است، ابتدا باید نواختن را بر اساس قواعد یاد بگیری، سپس قواعد را فراموش کنی و با قلبت بنوازی.
دنیا آنقدر وسیع هست که برای همه مخلوقات جایی باشد پس به جای آنکه جای کسی را بگیریم تلاش کنیم جای واقعی خود را بیابیم.
اگر انسانها بدانند فرصت باهم بودنشان چقدر محدود است محبتشان نسبت به یکدیگر نامحدود میشود.
عشق در لحظه پدید میآید.
دوست داشتن در امتداد زمان.
و این اساسیترین تفاوت میان عشق و دوست داشتن است.
|
مقدمه
زمان به سرعت و بیرحمانه میگذرد و با رشد روزافزون تکنولوژی، انسان فردگراتر، تنها و منزویتر میشود.
پیامد این تحول سریع، انسانها را در برابر خود و دیگران بیگانهتر ساخته و مجبور میسازد در این آزادی بیحد و مرز، جهانی را برای خود بیافریند که در آن معنایی بیابد.
جامعه مدرن با بیرحمی، انسان را با سقوط ارزشهای مشترک، گسست خانواده، دریده شدن پردههای اخلاقی و از میان رفتن پیوندهای اجتماعی رو به رو ساخته است.
در گذشتهای نه چندان دور، انسان در فضایی زیست میکرد که در همان فضا نیز دوستی، مهر و عشق را جست و جو کرده و به نیازهای اساسی هستی خود پاسخ داده و آن را تحقق میبخشید و همه آن سادگیها و طبیعی زیستنها، امروزه به پدیدهای پیچیده و دشوار بدل گشته و موجب استفاده اغراقآمیز از تکنولوژی شده است.
با گسترش بیشتر و سایبر و دنیای ماشینها، عشق کم رنگتر شده و احساسات تا حد بسیار زیادی، چنان که در فیلمهای تخیلی میبینیم، از بین میرود و رباطها و ماشینها، جایگزین عواطف بشری میشود.
در گذشته فیلمهای تخیلی، انسان متمدن و نسلهای آینده را در خارج از اتمسفر و ساکن سیارات دیگری تصور میکرد که با گسترش بیشتر سایبر، این تئوری به سمت انقراض رفت و امروز انسان را در یک فضای سایبری تیره، خطرناک و بیروح بدون وجود سایر جانوران، باغها و دریاها میبیند که عشق در آن جایی ندارد؛
فضایی بدون آسمان آبی و زمانی که منبع انرژی خورشید به پایان رسیده است و همه میدانند که صبحها خورشید طلوع نمیکند!
این نوع نگرش به عاقبت عشق، عواطف و فضای اطراف انسانها نهتنها در ایران و جوامع شرقی که در عرفان و داستانهای رمانتیک و عاشقانه هم مشهور است؛
حتی در جوامع کاملا مدرنی هم که دستاوردهای پیشرفته هوش مصنوعی و.
در آنها جاری است مشاهده میشود.
هنگامی که سنت، فرهنگ و ارزشهای اخلاقی و انسانی معنای خود را از دست بدهند و دیگر وجود نداشته باشند تا روابط انسانی را تعریف و تعیین کنند، فرد باید به گونهای دیگر، جهانی معنیدار را برای تداوم هستی خویش بیافریند و در همین جا است که میتوان گفت عشق، هنری است که انسان مدرن در آفرینش و حفظ آن ناکام مانده است.
انسان مدرن عشق را به صورت پدیدهای میبیند که فقط باید به او عشق ورزیده شود؛
بیآنکه او نیز خود عشق بورزد و بیآنکه استعداد عشقورزی را در خود رشد و پرورش دهد؛
از این رو فرد پیوسته میکوشد دیگران را متوجه عشق ورزیدن به خود کند؛
عشقی که اعتماد، صداقت، شناخت، مهر و مسئولیت، لازمه دوام و بقای آن است و عشق اینترنتی بیش از هر چیز عاری از تمامی این ارزشها و مفاهیم است.
جهان دانش نشان میدهد که انسان در هر ثانیه با یازده میلیون دریافت حسی رو به رو میشود و کارکرد حواس آن، جمعآوری این دریافتهای حسی است که از راه چشم، گوش، حس لامسه، چشایی و بویایی اتفاق میافتد و هجوم این دریافتهای حسی چنان زیاد است که ثبت و ضبط آنها فقط در حد بسیار کمی برای انسان میسر است.
حال چگونه میتوان ندید، نشنید، نبویید، لمس نکرد و عشق ورزید!
از طرفی کارافرینی نیز حوزه فکری جدید بینا رشتهای است که آمده تا به ما کمک نماید در این زمانه تکنولوژیک محور چگونه بتوانیم با توجه به فرصتها از تهدیدات عبور نماییم و به جای همراهی با طبیعت آنرا همراه خود کنیم و به سمت کمال خود یعنی برتر بودن در جهان هستی حرکت کنیم.
اما در این میان بسترسازی مناسب برای نهادینه شدن چنین تفکری بدون توجه به مقوله عشق و زندگی و هنر و آن هم با توجه به شرایط جدید آن میسر نمیگردد از این رو هدف اصلی این نوشته آن است که بررسی نماید رابطه میان زندگی، عشق و هنر در چیست؟
و کارافرینی چه نقشی در این میان دارند.
برای این منظور به تفصیل به ادبیات عمومی هر یک از این واژگان پرداخته میشود و در انتها نیز نگارنده قصد دارد از طریق همین ادبیات رابطهای در خور را یاداور شود.
|
چهارشنبه بیست و یکم فروردین 1392 ساعت 13 این روزها شقایقها بیشتر در خرابهها میرویند
در بستری از خاکستر و زباله.
عکس:
فریدونکنار، خرابهای جنب خیابان اصلی
21 فروردین 1392
|
عمریست در حوالی آنسوی آینه، یک سایهی سیاه به من خیره میشود
در تنگنای چوبی این قاب با من است، او کیست گاه گاه به من خیره میشود
ویرانی مرا فقط این سایه دید و بس، وقتی در آینه به خودم فکر میکنم
آن گاه که هوایی تو میشوم مدام، تا وقت شامگاه به من خیره میشود
در هر نفس که شعر مرا سینهام شکست، تنها سکوت میکند و.
آه میکشد
گاهی نگاه میکند و.
آه میکشد، با بغض هر نگاه به من خیره میشود
عمریست پا به پای غم آلودگی من، تنهایی مرا به من طعنه میزند
گهگاه خنده را.
و لبی تازه میکنم!
با چشم خیس و آه به من خیره میشود
گاهی میان خاطرهها کاغذی سفید، گاهی میان دلهرهها وحشتی عجیب
این سایه در نبود تو، در تار و پود من!
معصوم و بی پناه به من خیره میشود
در جستجوی تو به همین سایه میرسم، میبینمش همواره که از دور میرود
این سایه پا به پای من انگار تا ابد، چون بختکی سیاه به من خیره میشود
امین گرجی زاده دیماه 1389
بازنویسی:
اول آبان یک هزار و سیصد و نود
ممنونم از دوست خوبم مهدی شریفی بابت زحماتی که بهش دادم
|
همیشه آنکه سراغی از تو نمیگیرد دلتنگ دیدنت است.
و از شکاف چشمانش به نبودنت خیره میشود.
همیشه آنکه تو آنرا نمیبینی نا مهربان نیست!
|
برای بودن,
گاهی لازم است که نباشی!
شاید نبودنت, بودنت را به خاطر آورد.
اما دور نباش.
دوری همیشه دلتنگی نمیآورد.
فراموشی همان نزدیکیهاست!
|
روزی از من پرس ید:
بزرگترین آرزویت چیست؟
گفتم:
تحقق یافتن آرزوی تو
اما افسوس هرگز ندانستم آرزوی تو جدایی از من بود
دستانم را محکم تر بگیر!
من هنوز هم نمیخواهم ،
تو را از دست بدهم.
|
هراز گ اهی ازشدت تنه ایی به سرم
هوس اعتم ادی دوب اره میزن د.
خنج رخیانتی ک ه درپشتم فرورفته در میآورم
میبوسمش اندک ی نمک به رویش میپ اشم
دوباره برسرج ایش میگ ذارم.
ازقول من به آن لعنت ی بگویی د.
خیالش تخت.
من دیوانه هن وز به خنجرش هم وفادارم.
|
با دوستی صحبت میکردم، در مورد آینده پژوهی به عنوان یک اصل مهم در راستای تکمیل حوزه علمی کارافرینی.
بحث جالبی پیش آمد.
او میگفت اگر بخش مهم کارافرینی را به بحث کار از هر نوعی اختصاص دهیم، آیا خود مبحث کار را درست فهمیدهایم که حال میخواهیم از ابعاد مختلف یاری رسان آن باشیم.
به قول پروین اعتصامی که معتقد است دین از تو کار میخواهد و کار از تو راستی، نمیشود درمان با مباحثه این درد.
بیشتر مفاهیم کار و زندگی و.
و کارافرینی حداقل در کنون ما سرابی برای برون رفت از بنبستهای فکری است تا عملی.
یعنی بیشتر از جنبههای روانی مشابه مسکن است اما ضمانت اجرایی ندارد.
او میگفت:
درد ما نه نبود نیروی متخصص است و نه محدودیت منابع و.
درد ما، خود ما است.
در جایی است که نمیدانیم چه میخواهیم و قرار است چه بکنیم.
او عنوان کرد؛
واژهها و مفاهیم شکل دهنده جریانها هستند و اگر درست تبیین نشوند ویرانگرند.
مثلا او ادامه داد؛
آیا در مبحث کار، مسئله رقابت مهمتر است یا یاریگری و تعاون؟
آیا جوامعی که امروز مجددا مفاهیمی از جمله سرمایه اجتماعی و یاریگری و کارافرینی و آینده پژوهی و.
را مطرح میکنند همان جوامعی نیستند که از آنها بی بهره بودهاند و برای رهایی از بسیاری از کمبودها از جمله فرد محوری به این مباحث روی آوردهاند؟
و به حق نیز دارند کار میکنند و جالب برای آنکه بتوانند این نوع مفاهیم را به دیگران عرضه نمایند به آنان القاء نمودهاند که شماها که فاقد این جریانها هستید و به همین جهت جهان سومی ماندهاید، بیایید و با بهرهگیری از مباحثی که ما با اتکا به آنها پیشرفت کردهایم از این شرایط و بحرانها نجات یابید و ما فرشته نجات شماییم.
در صورتی که به قول آن دوست مگر تمدن و اندیشه بشری فقط در قرن بیستم به بعد شکل گرفته که در تمام رفرنسهای علمی با نقل قول از بزرگان در چند دهه اخیر کارهای علمی خود را غنیتر مینماییم.
آیا این مفاهیم و مباحث پیشتر نیز در طول تاریخ و در کارهای علمی بزرگان به ثبت نرسیده است؟
آیا ما ایرانیان در گذشته دور معنای واقعی سرمایه اجتماعی و حتی کارافرینی و.
را تجربه نکردهایم؟
تاریخ که شاهد آن است که کردهایم.
حال سئوال این است؛
چرا که ما جمع گرا بودهایم، از اولینها بودهایم اولین در کشاورزی، نساجی، هنر و.
، سرمایه اجتماعی انباشتهای داشتیم، سرمایههای فکری قابل اتکایی در دسترس داشتهایم و کارافرین به معنای واقعی را میتوانستیم در بازارهای گذشته خود مشاهده کنیم.
حال به سمت فرد محوری محض، رقابت و.
رفتهایم و آنهایی که از این تمدن بی بهره بوده و یا عقبتر از ما بودهاند به گذشته ما و امثال ما رجوع نموده و از طریق آن خصایص و ویژگیها جوامع خود را تغییر دادند و روح فرد محوری و از هم پاشیده اجتماعی را به ما صادر کردهاند و ما این شدیم.
ما در شرایط فعلی و البته از گذشتهها دارای تفکر تابعایم در صورتی که مردمانی مستقل بودهایم.
چه بر سر ما آمده و دارد میآید؟
این سئوالی است که هر انسان ایرانی اگر بپذیرد انسان است مسئول است به آن بی اندیشد و پاسخ قابل تأملی برای آن به جز دیگری را مقصر جلوه دادن بیابد.
فراموش نکنیم کارافرینان افرادی هستند که دارای ویژگی مرکز کنترل درونیاند و اگر ما مردمانی کارافرین بودهایم باید این خصیصه را به یادگار از پیشینگانمان بهره برده باشیم.
آیا میتوان با رویکرد آینده پژوهانه به ارتقاء فرهنگ کارافرینی و موفقیت در عرصههای مختلف دست یافت؟
آن دوست میگفت، آینده پژوهی دارد طوری مطرح میشود تا روح رقابت محض و فقط برای پیروزی، پس زنی، اول بودن و فرد محوری در جهان توسعه یابد با این رویکرد نمیتوان از آن برای بهبود انسانیت و پیشرفت بهره برد و خود میتواند مبنای نابودی انسانیت قرار گیرد.
او با این حوزه علمی بینا رشتهای نهتنها مشکلی نداشت بلکه بسیار علاقهمند نیز بود.
فقط او از روح و رویکرد حاکم بر این حوزه به خصوص در کشور و نحوه بهکارگیری آن نگران بود.
میگفت، آیا برای بدست آوردن آیندهای بهتر رقابت مهمتر است یا یاریگری؟
او معتقد بود این مفاهیم و مباحث با مباحثه حل نمیشوند و نیاز به عمل دارد.
چیزی که امروز کارافرینی را در ایران یتیم و درمانده نموده است دقیقا رویکرد مباحثهای به این مسئله است تا عملی.
ما در ایران از کارافرینی و آینده پژوهی چه میخواهیم و پرچمداران آن یعنی فارغالتحصیلان این رشتهها و دانشگاههای متولی و سازمانهای متولی در چه راستایی از آن قرار است بهره برند.
کارافرینی را برای کارافرینی میخواهیم و یا برای.
ایشان خاطرهای تعریف نمودند؛
یکبار به دانشکده کارافرینی آمدم، شگفت زده شدم و برایم جالب بود، جایی که قرار است متولی علمی و عملی کارافرینی باشد، روح یاریگری و تعاون در آن حداقل بود و فضای رقابتی علمی و عملی فراوانی به وضوح مشاهده میشد چه در میان اساتید و چه دانشجویان!
حتی گاهی هم غیر اخلاقی، و با یک نگاه گذرا و ساده میشد آنرا درک کرد.
فرد محوری رویکرد اصلی آنجا بود و به جای عمل فقط مباحثه و تئوری آن هم نه متناسب با روح حاکم بر کشور و این مرز و بوم بلکه از نوع وارداتی، بحث رفرنسهای 2012 به بعد نکته جالبی بود.
کسی ظاهرا قرار نبود کارافرینی را برای ایران مطالعه و عمل کند.
ظاهرا این عزیزان نیروهای تحقیقاتی برای مجامع خارجی بودند تا داخلی و این برایم عجیب و درداور بود.
این شد که نگاهم به موج کارافرینی بسیار تغییر یافت.
البته قرار نبود بنده اظهار نظری در این نوشته داشته باشم اما به حق نظر این دوست را به عنوان یکی از فارغالتحصیلان قدیمی آنجا تایید میکنم به طوریکه اگر لپ تاب دانشجویان را بگیرید بسیاری از آنها نمیدانند از آن لحظه به بعد باید چکار کنند و یا اگر روزی دانشکده را زودتر تعطیل کنیم بسیاری از اساتید محترم سردرگم میشوند!
آیا مفاهیم و واژگانی که این روزها به عنوان رشته و یا حوزههای علمی در کشور مد شده است در گذشته در جای جای این کشور مورد استفاده قرار گرفته و یا در جریانهای علمی مورد بررسی قرار گرفته است؟
اگر جواب خیر است که تکلیفمان تا حدودی روشن است.
اما اگر جواب مثبت است پس چرا در اکثر نوشتههای علمی امروز، از این افراد به عنوان رفرنس کمتر استفاده میشود.
آیا آینده کارافرینی با مفهوم رقابت پایدارتر است یا یاریگری؟
و نقش آینده پژوهی در آینده کارافرینی در ایران چیست؟
و قرار است با چه رویکرد فکری این ارتباط برقرار باشد؟
این دوست تحصیل کرده مجددا ادامه داد؛
امیدوارم کارافرینی ابزاری برای سلطه جویی در عصر حاضر و در تمام ابعاد زندگی مورد استفاده قرار نگیرد و این حوزه فکری حداقل اگر قرار نیست بهبود دهنده باشد تباه کننده نیز نباشد که حتما جهت بهبودی ایجاد شده است.
ادامه میدهند:
واقعا انسان قرن بیستم به بعد به جز نابودی جهان هستی و یا تلاش برای آن و تخریب و ویرانی و برگشت به وحشی گری اما با نگاه مدرنتر چه دستاوردی داشته که آنقدر به خود افتخار میکند و همه رفرنسها را به خود و در این بازه محدود نموده است.
این سئوال اساسی است که ما باید به آن پاسخ عملی دهیم و گرنه به آیندگان بدهکار میشویم.
تمام نوشتههای بالا نتیجه مباحثه و نه عمل!
چند ساعته ما بود البته بنده نقطه نظراتم را درج نکردم تا فقط نظرات این دوست که از بیرون نگاهی متفاوت و انتقادی به حوزههای علمی نوپدید!
امروزین کشور داشتهاند مطرح شود.
شاید این نگاه متفاوت باعث شود در مطالعات آتی و حوزههای عملیمان بتوانیم نگاهی همهجانبه تر و منسجمتری داشته و از این طریق به رشد این حوزههای علمی ابتدا برای زیستنی بهتر و سپس برای تقویت محتوایی خود این حوزهها، گامهای عملیاتیتری برداریم.
انشا الله.
|
چکیده
کارافرینان از طریق ارتباطات بین فردی خود اطلاعات راجع به فرصتهای کارافرینانه را بدست میآورند الگوی کلی ارتباطات میان فردی سرمایه اجتماعی بعد ساختاری کارافرینان محسوب میشود که میتواند به افراد برای بدست آوردن انواع منابع اجتماعی کمک کند.
از سویی دیگر فرصت ممکن است شانس دیدن نیاز یا علاقه، یا خواست در بازار برای ارائه ارزش بالاتر از طریق ترکیب خلاق منابع باشد، در بین تمام این عوامل، سرمایه اجتماعی به علت توجیه و نفوذ قوی آن مورد توجه بسیاری از دانشمندان قرار گرفته است، جایگاه خاص بعد ساختاری سرمایه اجتماعی کارافرین در درون شبکه اجتماعی میتواند تاثیر زیادی در تشخیص و بهرهبرداری فرصتهای کارافرینی داشته باشد.
از این رو هدف این مقاله شناسایی نقش شناسایی نقش سرمایههای اجتماعی بعد ساختاری بر تشخیص فرصت کارافرینان صنعت پوشاک است.
روش تحقیق این پژوهش از نوع کاربردی و بصورت آمیخته اکتشافی میباشد، بخش کیفی تحقیق از طریق مصاحبه با شش نفر از خبرگان صاحبنظران و اساتید دانشکده کارافرینی، کارافرینان صنعت پوشاک نساجی و سرمایه گذاران، مسئولین دستندرکار انجام شده است و جامعه آماری تحقیق حاضر 75 نفر از کارافرینان صنعت پوشاک نساجی و سرمایه گذاران، مسئولین دستندرکار میباشند که بخش کمی با استفاده از پرسشنامه انجام شده است.
یافتهها نشان میدهد، سرمایه اجتماعی بر تشخیص فرصت کارافرینان نقش دارد، سرمایه اجتماعی بعد ساختاری بر تشخیص فرصت کارافرینان نقش دارد، همچنین شکل و ترکیب شبکه بر تشخیص فرصت کارافرینان نقش دارد.
واژههای کلیدی:
سرمایه اجتماعی بعد ساختاری ، تشخیص فرصت کارافرینانه، صنعت پوشاک.
نویسنده:
مجتبی ناهید، چاپ شده در فصلنامه مطالعات مدیریت و کارافرینی برای مطالعه کامل تر به سایت مجله مراجعه فرمایید.
|
بدون شک، نواوری در سازمان توسط کارکنان سازمان شکل میگیرد و کارکنان در حفظ و توسعه نواوری در سازمان نقش اساسی دارند لی و ژنگ، 2014.
سؤال اصلی تحقیق، چگونه پرورش نواوری در بین کارمندان و مدیران در سازمان شکل میگیرد؟
با توجه به اهمیت نواوری در سازمان، واکاوی مبنی بر چگونگی شکلگیری پرورش نواوری در سازمان در بین اعضای سازمانی وجود دارد.
به عبارتی استون و همکاران 2008 شکلگیری پرورش نواوری در سازمان را حاکی از فرآیند ورودی و خروجی میدانند.
چنانکه گمال و همکاران 2011 فرآیند نواوری در سازمان را پیچیده معرفی مینماید.
با توجه به فرایندی بودن پرورش نواوری در سازمان، ورودی فرآیند نواوری شامل ابعاد متعددی میباشد که یکی از این ابعاد، مدیریت دانش در سازمان است نوناکا و همکاران، 20.
چنانکه، استون و همکاران 2008 دانش را به مثابه ورودی فرآیند نواوری در سازمان میدانند.
به عبارتی مؤلفههای فرایندهای مدیریت دانش دارای فرایندهای اجتماعی سازی، ترکیب، درونی سازی و برونیسازی است که منجر به شکلگیری نواوری در سازمان میگردد، میباشند.
وجود دانش و شکلگیری آن در سازمانها در پرورش کارکنان نواور اهمیت بسزایی دارد.
البته در منابعی دیگر، همچون کلیسن و استریت 2001 میتوان رفتار نواور کارکنان در سازمان را به 4 مرحله شامل:
جستجوی فرصتها، ایده کلی، حمایت پژوهشی و کاربرد آن معرفی نمودند.
لی و ژانگ 2014 2 بعد اصلی را به زیرساخت رفتار نواورانه در سازمان توجه مینماید:
1 فردی سرمایه روانشناختی و کمیته فردی.
2 جمعی جو نواوری سازمانی، سرمایه اجتماعی و رهبری.
هر یک از منابع در به ارائه مؤلفههای زیرساختی پرورش کارکنان توجه داشتهاند و در ادامه مؤلفههای زیرساختی، استراتژیهای جمعی در سازمان میتواند به پرورش نواوری کارکنان سازمان منجر شود.
شکلگیری پرورش نواوری در سازمانی در بین اعضاء برگرفته از وجود دانش و مدیریت دانش نوناکا و همکاران، 20؛
استون و همکاران، 2008 ، فرایندی بودن نواوری در سازمان گمال و همکاران، 2011؛
لی و ژانگ، 2014 میباشد.
مطالعات حاضر، دارای ضعفها و قوتهای نظری میباشند.
ضعفهای این مطالعات عدم توجه به پرورش نواوری در سازمان و قوتهای آنان، توجه به فرایندی بودن و ورودی و خروجیها نواوری در سازمان است.
بنابراین، پرورش نواوری کارکنان در سازمان فرایندی است که از یک طرف نیازمند وجود زیرساختهای فردی و جمعی است و از طرف دیگر، نیازمند وجود مدیریت دانش برای بازنمایی رفتار نواوری در سازمان میباشد.
به عبارتی میتوان، برای رفتار نواوری اعضای سازمان یک ورودی زیرساخت و عوامل علی سازمانی و فرآیند فرایندهای مدیریت دانش و خروجی پیامدهای رفتار نواور بیان نمود.
بنابراین هدف اصلی تحقیق، طراحی الگوی پرورش نواوری اعضای سازمان میباشد.
این میتواند یکی از موضوعات مفید برای تحقیقات باشد.
|
دغدغهی شعور اجتماعی و رعایت و شناخت بایدها و نبایدهای زندگی در یک اجتماع و حقوق دیگران امروز بیش از هر زمان دیگری نسل جوان ما را به خود مشغول کرده است که به باور من نشانهی خوبی نیست،بلکه بیانگر این است که از این دیدگاه در شرایطی بحرانی قرار داریم.
شعور اجتماعی و حقوق دیگران
این کتاب همانطور که از عنوان فرعی آن بر میآید نوشتهای راهنما است برای شناخت و درمان خطرناک ترین بیماری تاریخ بشریت که به زعم نویسنده assholism یا به قول مترجم، بیشعوری است.
کتاب حاوی 25 فصل کوتاه است و لذا خواندن آن زیاد سخت نیست!
در ابتدای هر فصل از زبان شخصیتهای مثلا مشهور یا کسانی که تحت درمان هستند یا وابستگانشان جملاتی بیان میشود که بسیار جالب توجه است که زائیده ذهن طنازنویسنده است.
البته این کتاب به جهت آنکه از سوی وزارت ارشاد به ترویج هم جنس بازی مجوز چاپ نگرفت مورد انتقاد است که بنده نیز این جنبه از کتاب را تایید نمیکنم و تنها توجه و درک رویکرد متفاوت کتاب به برخی معضلات اجتماعی به عنوان بی شعوری را پیشنهاد مینماید.
نویسنده معتقد است:
دو شگفتی بزرگ جهان، اهرام مصر و مجسمه ابوالهول نیستند آنها عبارتند از اینکه 1 چرا بیشعورها به خودشان حق میدهند که اینقدر نفرت انگیز رفتار کنندد؟
2 چرا از یاداوری این نکته اینقدر میرنجند؟
نویسنده کتاب که یک پزشک متخصص مقعدشناسی است و تجربه طولانی در این امر دارد!
ابتدا در مقدمه کتاب از نحوه متوجه شدن خود نسبت به این بیماری در وجود خودش پرده بر میدارد:
من بیست سال آزگار یک بیشعور تمام عیار بودم و به نشانههای آن میپردازد.
از نظر او بیشعور کسی است که رفتار وقیح و نفرت انگیزی را به صورت کاملا ارادی و عمدی از خود بروز میدهد و از ایجاد اختلالی که در کارها به وجود آورده و آزاری که به دیگران رسانده قلبا بسیار خوشحال است.
مقدمهی مترجم با این جملات آغاز میشود:
آیا از این که همسایه یتان زباله هایش را در جوی آب میریزد عصبانی هستید؟
آیا تا به حال پیش آمده که به ادارهای برای گرفتن یک امضاء روزها و ساعتها در آمد و شد باشید؟
آیا دوست دارید صندلی را بر فرق سر پرشکی که بدون آنکه به حرف هایتان در مورد بیماریتان گوش کند شروع به نوشتن نسخه کرده بکوبید؟
آیا وسوسهی خفه کردن بزرگترهای فامیل که مدام در حال فضولی و نصیحت و بزرگتری کردن هستند زیاد به سراغتان میآید؟
اگر پاسختان به این پرسشها مثبت است این کتاب برای شماست.
پیشنهاد میکنم حتما این کتاب را مطالعه نمایید البته بنده با نوع دید و جایگاه مترجم و نویسنده کاری ندارم و آن را لزوما تایید نمیکنم اما فرازهای کتاب قابل تامل است و به هیچ عنوان با دید سیاسی و یا مذهبی به آن نگاه نکنید و فقط به عنوان رویکردی متفاوت آن را در نظر داشته باشید.
ضمنا فایل کتاب در رفرنس دوم قابل بهرهبرداری است.
|
اولین عکسی که در وبلاگم میزارم،عکسی است از یک لیوان چای.
خودم این عکس و خیلی دوست دارم.
|
عید نوروز بر همهی شما مبارک
امیدوارم سال پرباری را در پیش داشته باشید
|
با سلام خدمت همهی دوستان عزیز
این تحقیق توسط بنده و 2 تن از دوستان خوبم انجام شده و عنوانش اینه بحران اقتصادی،اثار و پیامدهای آن
لطفا نظرات خود را در رابطه با این تحقیق،برام ارسال کنید.
لینک دانلود مستقیم PDF
|
امروز هم آسمان مثل من
دلش گرفته بود.
خوش به حال آسمان که
با ریختن اشکهایش همه را
خوشحال میکند اما چشمان من
دیگر سویی برای اشک ریختن ندارند
|
زندگی خواهم کرد
نه در انبوه تصاویر و تعابیر سیاه
زندگی خواهم کرد
پشت یک پنجرهی باز شده رو به عبور،
در دل غربت یک دانهی پنهان شده در بستر خاک،
مثل یک ذرهی رقصنده به موسیقی نور
فارغ از ثانیههایی که مرا میپویند،
فارغ از خاطرههایی که مرا میجویند،
زیر امنیت بی منت یک سنگ سپید
با صمیمانه ترین واژهی ابراز امید
در تن تردترین ریشه که لمسم کند از عمق زمین،
نور خواهم نوشید
شور خواهم پاشید
خالی از وسوسه، افسوس، فریب.
بی تعلق به زمان.
بی تعلق به مکان
من در آغوش پر از مهر زمین
من در آرامش بی خدشهی خاک
تهی ازبغض و پریشانی و درد
زندگی خواهم کرد.
|
هیچ از خودت پرسیدی عاقبت این دل عاشق چه میشود؟
کاش میدانستم صدای چه چه گنجشکها روزی به پایان میرسد و من تنها میمانم.
تو رفتی!
چگونه دلت آمد از دل ساده و قلب مهربانم بگذری قلبی که به عشق تو میتپید و تو آن را تنها گذاشتی.
بعد از تو نه بهار رنگ سبزی برایم دارد نه تابستان برایم معنایی.
تو رفتی!
آری تو رفتی و مرا در یخبندان بی کسیها تنها گذاشتی امیدوارم تنها بمانی نا بدانی با قلب عاشقم چه کردی
کاش تنها بمانی.
برچسبها:
تنهایی, عاشقونه, دپ فاز
|
سلام.
دوباره اومدم.
با خستگی هام.
با دلتنگی هام.
با بغضی که تو گلومه.
اومدم که بنویسم.
بنویسم و بنویسم برای کسی که هنوز هم فراموشش نکردم.
با اینکه میدونم دوسم نداری.
با اینکه میدونم بهم فکر نمیکنی.
با اینکه میدونم بودن یا نبودنم برات فرقی نداره.
با اینکه میدونم با یکی دیگه هستی.
با اینکه هزار تا چیز دیگه رو هم میدونم.
اما هنوزم عاشقتم.
هنوز دیوانه وار دوست دارم.
هنوز هر شب به یاد تو میخوابم.
هنوز از عاشقی پشیمون نشدم.
هنوز.
من دیوونم؟
شاید.
چون فراموشت نکردم.
چون نمیخوام فراموشت کنم.
چون برام مهم نیست که ازدواج کردی.
چون هنوز مثل گذشتهها دوست دارم.
چون.
دیگه دلیل نمیخواد.
معلومه که دیوونم.
|
به جایی رسیدم ک دیگه خیلی چیزا واسم مهم نی.
جایی ک وقتی یکی دلمو میشکنه.
مثه آب خوردن میزارمش کنار.
جایی که با دیدن بی معرفتا فقط میگم:
به درک.
دیگه نه از اومدن کسی ذوق زده میشم.
نه از رفتنه کسی ناراحت که بخوام نازشو بخرم.
بی احساس نبودم.
یه کسایی اومدن تو زندگیم ک یه سری باورهارو ازم گرفتن.
همونایی ک میگفتن تو واسه این دنیا زیادی خوبی هه.
آبی پشت سر کسی نمیریزم ک برگرده.
هر کی رفت ب سلامت.
هوا سرده بی زحمت درم ببند.
برچسبها:
دپ فاز, TEXT, تنهایی
|
اشک گونه هایش را بوسید.
آفتاب اشک را در دل آسمان برد!
اشک بارید و به درختی کهن سال رسید!
بهار شده بود و کودکی سیبی قرمزرا از درخت پیر کند و با دندانهای کوچکش گاز زد!
سیب قرمز تلخ بود!
اشک از چشمان کودک جاری شد.
|
شب تمام نمیشود.
همه جا تاریک است.
هوا سرد است.
باران بر روی آسفالت کهنه صدا میکند.
شب به پایان نمیرسد.
|
6 ماه فصل سرد به این درد میخوره که آخر فروردین یهو برف نیاد!
خورشید خانوم فعلا داره با ابرهای سیاه رقابت میکنه!
میگم خوبه کنکور نمیدن!
|
خورشید خانوم میخواد بخوابه!
خسته شده!
بقول شاعر هوا بس ناجوانمردانه سرد است!
خورشید خسته!
|
فوم پلی استایرن یکی از فراوردههای صنایع پتروشیمی بوده و شکل ظاهری آن از بلورهای ریز تشکیل شده است که در مجاورت فشار و بخار منبسط میگردد به علت ساختار سلولی بسته در بلوکهای پلی استایرن یونولیت مقاومت خوبی در مقابل آب داشته و نیز در مقابل فساد پذیری و رشد باکتری از خود محافظت مینماید.
پلی استایرن انبساطی یا به اختصار یونولیت:
گرانولی سبک و سفید رنگ است.
انبساط این محصول در اثر وجود مقداری گاز پنتان است که به صورت حل نشده در هنگام تولید در داخل آن محبوس میشود.
این گاز در اثر حرارت ناشی از بخار آب از داخل دانههای پلی استایرن خارج شده و باعث انبساط آن میگردد.
در اثر خروج این گاز حجم دانههای پلی استایرن تا 40 برابر اندازه اولیه آنها افزایش مییابد.
بعد از عملیات انبساط ، دانههای منبسط شده بر حسب نوع کاربرد قالب گیری میشوند
بلوکهای سقفی پلی استایرن امروزه در صنعت ساختمان به طور گسترده مورد استفاده قرار میگیرد.
این بلوکها به دلیل کاستن بار مرده سقف به میزان 200 کیلوگرم در متر مربع پایداری سازه را در برابر زلزله بالا برده و همچنین به عنوان عایق صدا گرما سرما و رطوبت در ساختمان باعث جلوگیری از هدر رفتن انرژی میگردد.
بلوکهای یونولیتی پلی استایرن مدتی است که برای ساختمان سازی در کشور و در آپارتمانهای بلند به دلیل سبکی و کم هزینه بودن مورد استقبال انبوه سازان بساز بفروشهای سابق قرار گرفته است.
این بلوکها در دو نوع قابل اشتعال و غیر قابل اشتعال در بازار عرضه میشوند.
وزن هر قطعه بلوک سیمانی که در ساختمان سازی به کار میرود، 15 کیلوگرم است، در حالی که وزن بلوکهای یونولیتی بسیار ناچیز است و تا اندازه بسیار زیادی موجب پایین آوردن وزن ساختمان میشود.
با وجود پوشش نسوزی که زیر و روی این بلوک را محصور کرده است، در صورت آتش سوزی در ساختمان، این بلوکها تنها تا 20 دقیقه تاب مقاومت در برابر حرارت را دارند.
ایمنی اماکن مسکونی در برابر حریق و حادثه از جمله مواردی است که باید از نظر ایمنی شهری مورد توجه قرار گیرد.
در ایمنی یک ساختمان موارد زیادی نقش دارد که میتوان به مصالح به کار رفته در آن به عنوان یکی از مهمترین موارد اشاره کرد.
بلوکهای سقفی پلی استایرن به دلیل سبکی وزن خود، وزن نهایی ساختمان را کم میکنند، به همین دلیل در ساختمان سازی مورد استفاده قرار میگیرند.
بلوکهای مذکور نقش باروری ندارند و به همین دلیل در برابر زلزله ایمن هستند.
اما این بلوکها، در برابر آتش به راحتی حجم خود را از دست میدهند و تنها اشکال این بلوکها، کمی مقاومت در برابر حرارت و شعله وری آنها است.
در صورتی که از جنس مرغوب این بلوکها در ساختمان سازی استفاده شود، در برابر آتش مقاوم تر خواهند بود.
در ایران نهتنها این نوع از مصالح ساختمانی بلکه تعداد بی شماری از مصالح ساختمانی مورد استفاده قرار میگیرد که از استانداردهای اجباری برخوردار نیستند و همچنان در ساختمان سازی به کار میروند.
با توجه به بحران خیز بودن کشورمان در ساختمان سازی نباید از بلوکهای قابل اشتعال استفاده شود و نوع غیرقابل اشتعال این بلوکها نیز با رعایت ضوابط محدود شود تا از حریقهای گسترده در ساختمانها جلوگیری شود.
همچنین انبار و نگهداری این مواد به دلیل واکنشهایی که ممکن است داشته باشند، بسیار خطرناک است و تاکنون شاهد مواردی از حریق انبار این بلوکها بودهایم.
جالب اینکه این بلوکها برخلاف تصور و ذهنیت برخی از کارشناسان، به دلیل یکپارچه نبودن در برابر ضربه.
کوبهای اثرات مثبت ندارند و بر عکس در تقویت صدا اثرگذار خوبی هستند.
یونولیت جاذب صوتی بهتری نسبت به بتن است و عایق صوت برتری محسوب نمیشود و به همین دلیل یونولیت به تنهایی تاثیری در افت صوت ندارد.
به گفته کارشناسان تنها در صورتی که بین دیوار دو جداره یونولیت به کار رود، افت صوتی افزایش مییابد.
همچنین عایقهای حرارتی هم به تنهایی عایق صوت نیستند و در صورتی که داخل سیستم قرار بگیرند، میتوانند موجب کاهش صوت شوند.
ماده اولیه:
ماده اولیه یونولیت پروپان است و در پتروشیمی به شکل جامد در آمده یونولیت اولا نام یک شرکت در ایران است و اخیرا این ماده را تحت عنوان پلاستوفوم پلی استایرن انبساطی نام میبرند.
ضریبهای عایق بودن:
10 سانتیمتر یونولیت معمولی در برابر صدا 42 دیزبل عایق است
10 سانتیمتر یونولیت معمولی در برابر گرما 35 عایق است
ویژگیهای بلوکهای پلاستو فوم:
1 سبکی قطعه بلوکبه ابعاد
2 کاهش 30 درصدی حجم بتن
3 کاهش مصرف فولاد
4 کاهش مصرف تیرچه
5 صرفهجویی در مصرف قالب بندی
کاربردهای پلاستوفوم:
1 استفاده از ورقهای پلاستوفومی تا ابعاد 100 200 سانتیمتر و ضخامتهای گوناگون از 4 تا 10 میلیمتر به عنوان زمینه Background انواع تابلوها مانند تابلوی اعلانات و یا بسیاری از مصارف گوناگون دیگر.
2 انواع ورق و بلوکهای پلاستوفومی در ابعاد گوناگون و ضخامتهای متفاوت در بستهبندیهای خاص، و شکل دهی بوسیله دستگاه برش به منظور تهیه کاردستی دانشآموزان دورههای ابتدایی و راهنمایی البته با نظارت مربیان مربوطه.
3 ورق در ضخامتهای گوناگون و یا دانههای فوم گرانول جهت ساخت اشکال ، انواع طرحها و حروف فارسی و انگلیسی، ساخت ماکت ، تهیه تابلوهای تبلیغاتی و تزئینی و به عنوان فوم ریخته گری و فوم گلسازی که در درس حرفهوفن دوره راهنمایی تحصیلی خواهران و برادران و همچنین برخی رشتههای کار و دانش دوره متوسطه استفادههای فراوان دارد.
4 استفاده از ورق پلاستوفوم به عنوان عایق ساختمان و بلوکهای سقفی پلاستوفومی به عنوان جایگزین بلوکهای سیمانی یا سفالی در صنعت ساختمان.
ضوابط فنی برای استفاده از بلوکهای سقفی پلی استایرن منبسط شده در سیستم سقف تیرچه بلوک بلوکهای سقفی از نوع پلی استایرن منبسط شده 1 در صورتی عملکرد مناسب و قابل قبول خواهند داشت که مواردی از قبیل ایمنی در برابر آتش، رواداریهای ابعادی، مقاومت مصالح که میتواند با دانسیته مصالح ارتباط داشته باشد ، شکل هندسی و روش اجرایی مناسب در آن رعایت گردد.
بنابراین لازم است تا مشخصات بلوک تولیدی با ضوابط زیر انطباق داشته و در اجرا نیز از روشها و محافظتهای صحیح بهرهگیری گردد.
بدیهی است که سیستم سقف تمام شده باید علاوه بر تطابق با این ضوابط، مانند سایر سیستمهای ساختمانی به طور کامل با مقررات ملی ساختمان و کلیه ضوابط و آئیننامههای مصوب مرتبط مطابقت نماید.
1 الزامات ایمنی در برابر آتش
تنها استفاده از انواع کندسوزشده 2 بلوکهای سقفی پلی استایرن منبسط شده مجاز بوده و استفاده از انواع غیرکندسوز ممنوع
است.
تولید کنندگان موظف میباشند مدارک لازم دال بر استفاده از مواد اولیه از نوع کندسوز شده برای تولید بلوک را به شرح زیر ارائه نمایند:
مواد اولیه پودر پلی استایرن منبسط شده محصول کارخانجات پتروشیمی باید از نوع کندسوز باشد.
در این زمینه باید مدارک فنی معتبر از کارخانه فروشنده مواد اولیه اخذ گردد.
مدارک فوق باید قرار گرفتن ماده اولیه از نظر واکنش در برابر آتش را، بر اساس استانداردهای معتبر بینالمللی، در یکی از گروههای زیر نشان دهد:
EN 13501 یا گروههای بهتر از آن مطابق با استاندارد 1D گروه
DIN یا گروههای بهتر از آن مطابق با استاندارد 4102 B گروه 1
BS 3837 مطابق با استاندارد 1 A تیپ
ASTM E مطابق با استاندارد 84 A گروه
برای حفاظت ازبلوک سقفی پلی استایرن و جلوگیری از برخورد مستقیم هرگونه حریق احتمالی با بلوک لازم است تا زیرسقف به وسیله پوشش مناسب محافظت شود.
پوشش باید به تیرها و تیرچهها متصل و مهار گردد.
اتصال مستقیم به بلوک پلی استایرن مانند گچ کاری مستقیم بر روی بلوک بدون استفاده از اتصالات مکانیکی به تنهایی قابل قبول نیست.
انواع پوششهای مورد پذیرش به شرح زیر میباشند:
1 پوشش گچ یا پوششهای محافظ پایه گچ پرلیت یا گچ ورمیکولیت یا تخته گچی به ضخامت حداقل 5 سانتیمتر که به نحو مناسب و مستقل از بلوک به سقف سازهای مهار شده باشد.
اتصال مستقیم اندود به بلوک با هر شکل هندسی اعم از معمولی یا دارای انواع شیار به تنهایی و بدون استفاده از اتصالات مکانیکی به هیچ وجه مجاز نبوده و ضرورتا باید از اتصالات مکانیکی مهار شده به تیرها و تیرچ هها نظیر سیستم رابیتس استفاده شود.
لذا تولیدکنندگان موظف هستند از ارائه هر گونه اطلاعات شفاهی یا کتبی به مصر ف کنندگان که مغایر با این موضوع باشد، خودداری نمایند.
از آنجایی که دیوارهای بین واحدهای مستقل مانند دیوار بین آپارتمانهای مسکونی یا واحدهای تجاری، اداری مستقل و غیره در هر ساختمان باید دارای مقاومت در برابر آتش باشند، این دیوارها باید از لایه بلوکهای پلی استایرن عبور کرده و تا زیر سقف سازهای یعنی زیر تیرچه یا بتن امتداد داشته باشند یا به طور مناسب از مصالح حریق بند استفاده شود، به گونهای که بلوکهای پلی استایرن در این قسمت بین دو فضای مجاور پیوستگی نداشته باشند و از گسترش هر گونه حریق احتمالی بین دو فضایی که به وسیله دیوار مقاوم در برابر آتش از یکدیگر جدا شدهاند، جلوگیری گردد.
انبارکردن بلوکها در کارگاه ساختمانی:
بلوکهای سقفی پلی استایرن منبسط شده در محل کارگاه ساختمانی به دور از هر گونه مواد قابل اشتعال نظیر رنگها ، حلالها یا زبال ههای قابل اشتعال نگهداری شوند.
محل نگهداری باید به گونهای باش د که از احتمال ریزش یا تماس برادههای داغ یا جرقههای ناشی از جوشکاری یا هر گونه شیء داغ دیگر با بلوکها در کارگاه ساختمانی پیشگیری شود.
محل انبار اصلی بلوکها حتی الامکان به دور از محل عملیات ساختمانی باشد تا از سرایت هر گونه شعله یا حریق احتمالی به محل انبار اصلی جلوگیری شود.
توصیه میگردد که از انبار کردن بلوکها به حجم بیش از 60 متر مکعب خودداری شود.
در صورت نیاز به انبار کردن مقادیر بیش از 60 متر مکعب، بلوکها به قسمتهای با حجم حداکثر 60 متر مکعب تقسیم شده و بین هر دو قسمت حداقل 20 متر فاصله وجود داشته باشد.
کلیه کارگران و کارکنان باید نسبت به عدم استفاده از هرگونه شعله و نیز عدم استعمال سیگار در مجاورت محل نگهداری بلوکها توجیه شوند و استفاده از تابلوی استعمال دخانیات ممنوع در مجاورت محل نگهداری بلوکها الزامی است.
تعدادی کپسول آتش نشانی نیز در نزدیکی محل نگهداری بلوکها پیشبینی گردد.
2 الزامات مکانیکی
حداقل مقاومت بلوکهای تولیدی در برابر بارهای حین اجرا باید برابر با 200 کیلوگرم به ازای هر 30 سانتیمتر طول بلوک باشد.
این بار باید در نواری به عرض حداکثر 7 سانتیمتر در وسط بلوک اعمال شود.
تذکر:
آزمایشها نشان میدهند که به علت تفاوتهای موجود در مواد اولیه و فرآیند تولید، چگالی دقیقی برای کسب مقاومت مذکور در فوق نمیتوان مشخص کرد.
با این وجود به عنوان یک راهنمای کلی انتظار میرود که در صورت تولید مناسب، بلوکهای با عرض 50 و ارتفاع 25 سانتیمتر با دانس یته حدود 14 13 کیلوگرم بر متر مکعب مقاومت مورد نظر کسب شود.
ضمنا با فرض شرایط یکسان از نظر مواد اولیه، فرآیند تولید و ضخامت بلوک، هر چه که عرض بلوک افزایش یافته یا ارتفاع آن کاهش یابد، به چگالی بیشتری برای کسب مقاومت لازم نیاز خواهد بود.
لازم است تا کارخا نجات تولیدکننده بلوکهای سقفی پلی استایرن منبسط شده دارای آزمایشگاه حداقل برای کنترل رواداریهای ابعادی و باربری بلوک باشند.
در این آزمایشگاه باید باربری بلوکها با استفاده از جک با بار معادل 200 کیلوگرم و بصورت نواری بر روی بلوکهای به طول 30 سانتیمتر مورد آزمایش قرار گیرد مطابق شکل زیر.
بلوکی که به این شکل آزمایش میشود، نباید دچار هیچگونه شکست یا گسیختگی گردد.
استفاده از بلوکهای با طول کمتر از 30 سانتیمتر ممکن است خطر شکست بلوک را در پی داشته باشد.
لذا به مصرفکنندگان توصیه میشود از به کار بردن بلوکهای با طول کمتر خودداری نمایند.
همچنین هرگونه تولید و یا ارائه بلوکهای به طول کمتر از 30 سانتیمتر به مصرفکنندگان ممنوع است.
استفاده از بلوکهای توخالی با طول کمتر از بلوک کامل برش آن به قطعات کوچکتر از یک بلوک کامل ممنوع است.
برای بلوکهای دارای حفره که در ابتدا و انتهای دهانه یا در مجاورت پلهای اصلی یا در مجاورت تیرهای عرضی و یا در هر محلی که امکان ورود بتن به داخل حفرهها وجود داشته باشد، قرار میگیرند، به منظور جلوگیری از سنگین شدن سقف و هدر رفتن بتن باید تمهیدات لازم برای بستن حفرههای بلوک به وسیله درپوشها یا پرکنندههای مناسب به نحو مطمئن به عمل آید تا از ورود بتن به داخل آن جلوگیری شود و یا اصولا در این قسمتها از بلوکهای توپر استفاده شود.
3 الزامات ابعادی
27 میلیمتر باشد.
از آن جایی که افزایش عرض لب?
نشیمن این نوع بلوکها در 1 3.
عرض لبه نشیمن بلوکها در محل قاعده باید 2 مقایسه با بلوکهای سفالی و بتنی سبب کاهش عرض موثر جان تیرچه بتنی م ی گردد، لذا برای جبران آن توصیه میشود عرض فوندول?
تیرچه در هنگام ساخت حداقل برابر 14 سانتیمتر درنظر گرفته شود.
رعایت پخی در دو لبه فوقانی به ارتفاع 5 و قاعده 5 سانتیمتر به منظور تسهیل در عبور بتن به داخل تیرجهها الزامی است.
حداکثر رواداری طول، عرض و ضخامت بلوک از مقدار اسمی اعلام شده، به شرح زیر باشد:
طول بلوک در هر نقطه حداکثر 5 میلیمتر به ازای هر متر طول اسمی بلوک و عرض بلوک حداکثر 3 میلیمتر با عرض
اسمی بلوک میتواند تفاوت داشته باشند.
ضخامت هیچ نقط?
اندازهگیری شده از بلوک نباید بیش از 5 میلیمتر با مقدار اسمی تفاوت داشته باشد.
کلیه لبههای بلوکها به غیر از محلهای پخی در لبههای فوقانی باید گونیا باش ند.
رواداری مجاز برای انح راف از گونیا بودن لبههای طولی و عرضی حداکثر 5 میلیمتر به ازای هر 10 میلیمتر طول یا عرض نمونه میباشد.
حداکثر انحراف از گونیا بودن لبه ضخامت 3 میلیمتر میباشد.
4 مشخصات ظاهری
بلوکها باید دارای ظاهر سالم و یکپارچه باشند.
سطح بلوک باید نسبتا صاف باشد و بین دانههای پلی استایرن فاصله مشخص ظاهری وجود نداشته باشد.
لازم است تا نام تولید کننده، کندسوز بودن محصول، حداقل چگالی و اندازههای طول، عرض و ضخامت بلوک بر روی تمام بلوکهای تولیدی کارخانه حک یا چاپ یا برچسب شود.
در صورت استفاده از چاپ یا برچسب، ا ین کار باید به نحو تثبیت شده صورت گیرد، به گونهای که امکان پاک شدن یا برامدن ساده در حین نقل و انتقال یا سوءاستفاده توسط افراد وجود نداشته باشد.
روش تهیه:
مخلوطی از 22 میلی لیتر اب مقطر و 36 0 میلی لیتر محلول سدیم فسفات 10 و 0 میلی لیتر امونیاک غلیظ را در بالن بریزید و بر روی هم زن مغناطیسی قرار دهید و با سرعت 100 60 دور در دقیقه هم بزند.
6 میلی لیتر اب مقطر و 75 0 میلی لیتر کلسیم کلرید 10 را به تدریج در طول 30 دقیقه به وسیله قیف جداکننده به بالن اضافه کنید.
این غمل باعت تشکیل کلسیم فسفات میشود که برای پخش مونومر در محیط به کار میرود.
پس از اضافه کردن این مخلوط را داخل حمام اب 90 درجه سانتیگراد بگذارید و دمای بخاری و سرعت مگنت را تا انتهای واکنش ثابت نگه دارید.
به 10 میلی لیتر مونومراسیون تقطیر شده 4 0گرم بنزوئیل پروکسید اضافه کنید و پس از حل شدن این مخلوط را به وسیله قیف جداکننده در 10 دقیقه به مخلوط اضافه کنید.
پس از دو ساعت پلی استیرن حاصل را روی قیف بوخنر صاف کنید و پس از شستشو با اب یا کلریدریک اسید 2 در اتو 40 درجه سانتیگراد خشک کنید.
خواص پلاستوفوم:
حدود 97 درصد از حجم پلاستوفوم از هوای حبس شده بین سلولهای پلاستوفوم تشکیل شده است که همین موضوع باعث میشود عایقی بسیار عالی و سبک بوجود آید.
هوا یکی از بهترین عایق هاست و به همین دلیل برای عایق نمودن ساختمانها در مقابل گرما , سرما و صدا از پلاستوفوم استفاده میشود و به دلیل سبک بودن و ضربه گیری بهترین گرینه جهت بستهبندی تولیدات میباشد.
همچنان پلاستوفوم میتواند در کشاورزی و در ورزشهای تفریحی موج سواری , دوچرخه سواری و.
و کشت بدون خاک گلخانهای و در راه اهن و جاده سازی جلوگیری از یخ زدن سطح زیرین جادهها و در صنایع هواپیما سازی و اتومبیل سازی جهت عایق نمودن از نظر صدا مورد استفاده قرار گیرد.
کاربرد عمده پلاستوفوم در صنایع مختلف:
1 خانههای پیش ساخته
2 در ایجاد عایق در برابر سرما گرما و صدا
3 زیرسازی راهها و محافظت از یخ زدن بدنه جاده و راهآهن
4 لوحهای نما سقف کاذب و تیرچه بلوک فومی
5 اجسام شناور بر سطح دریاها وسایل نجات غریق و استخرها
6 سردخانه و یخچال سازی
7 بستهبندی مواد غذایی ، میوه ، ماهی و.
ویژگیهای بلوک پلاستوفوم:
1 برش در سایزهای مختلف و دلخواه شما با دستگاه CNC:
ابعاد به سانتیمتر:
و با وزن مخصوص 15 3 Kg m و پوشش کامل 10 متر مربع بنافقط با یک تن بلوک.
2 کاهش 30 حجم بتن:
الف با توجه به مجوف بودن بلوکهای سنتی در ابتدا و انتها و قسمت کلاف میانی jost چهار طرف سوراخهای بلوک پر از بتن میگردد.
در حالیکه بلوک آلوارس فوم به دلیل توپر بودن مانع از هدر رفتن بتن میگردد.
ب کاهش میزان چاله تیرچهها به دلیل افزایش تیرچهها با 70 و 60 سانتیمتر.
ج حجم بتن فونداسیون ، ستون و پوترها به دلیل کاهش وزن سقف.
3 کاهش مصرف فولاد:
استفاده از بلوکهای سقفی آلوارس فوم در ساختمان سازی به دلیل وزن اندک سقفها بهرهوری بیشتر از آهن آلات را میسر میسازدو حداقل 20 کاهش وزن آهن آلات را به همراه خواهد داشت.
4 کاهش مصرف تیرچه:
به دلیل افزایش فاصله تیرچه از 40 سانتیمتر به 50 الی 70 سانتیمتر از مصرف حداقل 20 الی 40 تیرچه اضافی جلوگیری میشود.
5 صرفهجویی در میزان قاب بندی:
نیازی به قاب بندی خاص نمیباشد و به دلیل برش آسان امکان پوشش کنارهها را دارد.
6 حذف اندود گچ و خاک:
امکان حذف اندود گچ و خاک و در نتیجه صرفهجویی در وقت و قیمت تمام شده و بار مرده سقف را دارا میباشد.
7 ایمن در مقابل آتش سوزی:
نوع غیر قابل اشتعال f grode شعله ور نمیگردد و در نتیجه از گسترش آتش سوزی جلوگیری میکند و EPS در اثر سوختن تبدیل به گاز CO2 و آب میگردد و مواد افزودنی موجود در آن در حد صدم درصد میباشد.
8 حمل و نقل آسان:
سهولت بالا کشیدن در ارتفاع و امکان بکارگیری در مناطق صعب العبور بدون نیاز به کارگران متخصص و اینکه حمل و نقل بلوک با هزینه اندک صورت میگیرد قابلیت نصب آسان دارد انعطاف پذیر و بدون ضایعات است و باعث صرفهجویی در مصرف بلوک میشود.
9 کاهش هزینههای تهویه مطبوع:
هزینه تهویه مطبوع ساختمان در تابستان و زمستان کاهش یافته و مصرف انرژی کمتر اعم از سوخت فسیلی و برقی و افزایش عمر مفید ساختمان و دستگاههای تأسیساتی.
10 ضربه پذیر:
مانند بلوکهای سنتی ترد وشکننده نیست و درهنگام بتن ریزی ضربههای وارده را جذب میکند.
11 مقاوم در برابر آب و رطوبت:
آب و رطوبت محیط تأثیری در فرم و ظاهر اولیه بلوکها نمیگذارد.
12 عایق صدا:
عایق صوت و عامل رفاه بیشتر در ساختمانهای مسکونی و درمانی است.
13 جلوگیری از نفوذ حشرات:
مقاوم در برابر نفوذ حشرات و میکروارگانیسمها میباشد افزایش ایمنی ساختمان در برابر زلزله موجهای انفجار آوار ناشی از تخریب سقف در اثر زلزله و حوادث قهریه.
توصیه شده در نشریه استاندارد 94 سازمان برنامه و بودجه:
امروزه عواملی چون بارگذری جنس زمین سفرههای زیرزمینی گسلها و حرکات تکتونیکی زمین و عوامل دیگر باعث جابجایی و تغییر شکل سازههای سنگین میشود.
بلوک پلاستوفوم باعث کسر 180 کیلوگرم جرم در هر 100 متر مربع سقف میشود و شیره و دوغاب بتن را به خود جذب نمیکند و آب بتن را هدر نمیدهد و باعث عمل آوری طبیعی و باعث حفظ خواص بتن میشود.
ویژگیها:
مقاومت مکانیکی لازم:
حداقل مقاومت بلوکهای تولیدی در برابر بارهای حین اجرا باید برابر با 200 کیلوگرم به ازای هر 30 سانتیمتر طول بلوک باشد.
این بار باید در نواری به عرض حداکثر 7 سانتیمتر در وسط بلوک اعمال شود.
تذکر:
آزمایشها نشان میدهند که به علت تفاوتهای موجود در مواد اولیه و فرآیند تولید، چگالی دقیقی برای کسب مقاومت مذکور در فوق نمیتوان مشخص کرد.
معهذا به عنوان یک راهنمای کلی انتظار میرود که درصورت تولید مناسب، بلوکهای با عرض 50 و ارتفاع 25 سانتیمتر با دانسیته حدودkg m 3 14 13 مقاومت مورد نظر کسب شود.
ضمنا با فرض شرایط یکسان از نظر مواد اولیه، فرآیند تولید و ضخامت بلوک، هر چه که عرض بلوک افزایش یافته یا ارتفاع آن کاهش یابد، به چگالی بیشتری برای کسب مقاومت لازم نیاز خواهد بود.
شرط مقاومتی بیان شده در فوق برای هر دو نوع بلوکهای توپر و توخالی صادق است.
برای بلوکهای دارای حفره به منظور براورده شدن الزامات مقاومتی توصیه میشود که حداقل ارتفاع بلوک 25 سانتیمتر باشد.
این بلوکها در وسط باید دارای تیغه عرضی باشند.
استفاده از بلوکهای با طول کمتر از 30 سانتیمتر ممکن است خطر شکست بلوک را در پی نداشته باشد.
لذا به مصرفکنندگان توصیه میشود از به کار بردن بلوکهای با طول کمتر خودداری نمایند.
مشخصات ظاهری:
بلوکها باید دارای ظاهر سالم و یکپارچه باشند.
سطح بلوک باید نسبتا صاف باشد و بین دانههای پلی استایرن فاصله مشخص ظاهری وجود نداشته باشد.
لازم است تا نام تولید کننده، کند سوز بودن محصول و چگالی متوسط آن بر روی تمام بلوکهای تولیدی کارخانه حک یا چاپ شود.
عایق داخل پانلها:
این دو سطح مشبک فولادی ماده عایقی از جنس پلی استایرن کند سوز گرید F و یاعایقهای شناخته شده دیگر با ضخامتهای مناسب قرار دارد که کاربرد این عایقها در جلوگیری از تبادل حرارت و برودت و صدا به تناسب موقعیت ساختمان عملکرد خوبی دارد و در آزمایشات انجام شده بر روی یک قطعه پانل که شرایط مناسب ساخت و نصب و بتن پاشی را گذرانیده باشد نشان داده است که دیوار 10 سانتی متری شبکه 5 7 با عایق 6 سانتی متری پلی استایرن و اندود سیمانی طرفین معادل 60 سانتیمتر دیوار آجری خاصیت عایق بودن را دارا است.
کاربرد:
در ساختمان
پانل را میتوان جهت دیوارهای محیطی و جداکنندههای داخلی ساختمانها به کار گرفت بیشترین کاربرد این محصول در ساختمانهای مرتفع میباشد زیرا در طراحی و ساخت چنین ساختمانهایی کاهش منطقی وزن مصالح بار مرده مد نظر است که با استفاده از این محصول دستیابی به این مهم مقدور میگردد زیرا وزن یک متر مربع دیوار آجری 22 سانتی متری با ملات ماسه سیمان و اندود طرفین بیش از 450 کیلوگرم میباشد در اندودهای از نوع سبک طرفین کمتر از 100 کیلوگرم وزن دارد و طبعا به کار گیری پانل کاهش بار مرده ساختمانهای بلند مرتبه را به طرز چشم گیری موجب میگردد با پانلها میتوان ساختمانهای یک یا دو طبقه را بدون استفاده از اسکلت فلزی بنا کرد و به عنوان دیوارهای باربر تقسیم کننده و همینطور سقف از آن بهره گرفت.
پانل به جهت خود ایستا بودن در اجرای دیوار بلند سالنهای سوله و سیلوها و آشیانههای هواپیما کاربرد موثر و مطمئن دارد.
در ویلا سازی:
پانلها به جهت سبک بودن و حمل آسان آن در مناطق صعب العبور قطعهای کاملا مفید جهت ویلاسازی و انبوه سازی میباشد.
ایستایی و مقاومت بالای سیستم موجب میشود که ساختمانهای یک تا دو طبقه را بدون استفاده از اسکلت فلزی بنا کرد و اجرای سقف مسطح و شیبدار و گنبدی و.
از قابلیتهای کم نظیر این قطعه مفید ساختمانی میباشد.
دیوار و سقف عایق دار ویلاهای احداثی موجب صرفهجویی انرژی بوده و پایداری بنا در برابر زلزله فرایند ویژه سیستم است.
در صنعت نفت و پتروشیمی و آب و فاضلاب:
ایجاد حفاظ بتنی مسطح عایق دار بر روی جداره خارجی مخازن فلزی مواد نفتی و آمونیاک همچنین منابع فلزی و یا بتنی آب و فاضلاب نیز یکی دیگر از ویژگیهای منحصر به فرد پانل میباشد ساخت مخازن هوایی آب مصرفی شهرها و روستاها در نقاط گرمسیر و یا سردسیر کشور با پانلها موجب صرفهجویی در مصرف آب و انرژی خواهد بود.
در ساختمانهای بلند مرتبه:
استفاده از پانلها در ساختمانهای بلند مرتبه به عنوان دیوارهای محیطی و میانی به جهت سبک بودن نسبت به سایر مصالح و بار مرده ساختمان را به طور چشمگیری پایین آورده و در نتیجه فونداسیون و اسکلت با کاهش قابل توجهی رو به رو خواهد بود.
سهولت بالا کشیدن قطعات در ارتفاع و دستیابی به فضای مفید بیشتر و حذف کنده کاری و تخریب تاسیساتی حذف گچ و خاک و عایق مناسب صوتی و حرارتی و برودتی، حذف نعل درگاه و سرعت در اجرا و در نهایت بازگشت سرمایهگذاری در کوتاهترین زمان از دیگر مزایای استفاده از سیستم ساختمانی پانل در بلند مرتبه سازی میباشد کاهش مصرف انرژی و پایداری اطمینان بخش ساختمان در برابر زلزله را نباید فراموش نمود.
در عایق بندی حرارتی و رطوبتی:
یکی دیگر از مشکلات اساسی که دراکثرسازهها به چشم میخورد مشکل نم و رطوبت میباشد که در بعضی مواقع خسارات جبران ناپذیری را به سازهها و ساختمان وارد مینماید و یکی از راهکارهای مقابله با آن عایقکاری رطوبتی میباشد.
در ایران با توجه به اقلیم و آب و هوا و نیز وجود منابع عظیم نفتی متداولترین عایق رطوبتی قیر و گونی میباشد که با پیشرفت تکنولوژی این روش جای خود را به عایقهای پیش ساخته داده است.
اما با پیشرفت علوم و نیز گرانی مواد نفتی و قیر در بعضی موارد عایقهای پیش ساخته نیز مقرونبهصرفه نبوده و مهندسان را به آن داشت تا از مواد شیمیایی جهت عایق بندی سازه استفاده کنند که هم از نظر اقتصادی و هم از نظر کیفیت و کارایی بتواند با سایر عایقها رقابت کند.
بعد از تحقیقات متعدد مهندسان موفق شدند که با استفاده از رزینهای اکریلاتی و استایرنی که با آب حل میشود، عایق رطوبتی جدیدی بسازند که صورت یک لایه mm1 روی سطوح مورد نیاز اجرا میشود و انعطاف پذیرنیز میباشد.
درسوله و سیلو و سازههای بلند:
1 سرعت اجرای بالا
2 وزن کم دیوار kg m2200 و تاثیر آن در کاهش وزن اسکلت و کاهش مقاطع شناژ و فونداسیون.
3 کاهش ضخامت دیوار ازcm45 اندود سیمان cm35 دیوار به cm15.
4 خاصیت جذب انرژی و نیروی ارتعاش و ضربه ماشینآلات و جرثقیلهای مورد استفاده در سالن.
5 ضریب هدایت حرارتی پائین و تاثیر آن بر کاهش پرت حرارتی.
6 شاخص کاهش موارد بالا نسبت به دیوارهای مشابه و کم نمودن آلودگی صوتی و جلوگیری از انتقال صوتی دستگاهها.
7 قابلیت اجرایی پانل برای دیوارهای بلند تا ارتفاع 9 متر و دهانه 6 متر بینیاز مهاربندی جانبی و آهنکشی اضافی ساپورت.
8 کمک به سازه ساختمان در جهت تحمل نیروی جانبی.
9 پایداری سیستم پوما در برابر طوفان و زلزلههای مخرب.
10 امکان اجرای سقف کاذب سالنها با سیستم پانل در نتیجه باکس box شدن سالن به ویژه در کارخانههای تولید مواد غذایی وبهداشتی و پزشکی.
ضوابط فنی:
ضوابط فنی پیشنهادی مرکز تحقیقات ساختمان و مسکن برای استفاده از بلوک سقفی پلی استایرین منبسط شده در ساختمان بلوکهای پلی استایرین سقفی در صورتی عملکرد مناسب و قابل قبول خواهند داشت که مواردی از قبیل ایمنی در برابر آتش، رواداریهای ابعادی، مقاومت مصالح که میتواند با دانسیته مصالح ارتباط داشته باشد و شکل هندسی مناسبی در آن رعایت شده باشد.
الزامات ایمنی در برابر آتش استفاده از انواع معمولی قابل اشتعال بلوک پلی استایرین منبسط شده ممنوع بوده و تنها استفاده از انواع کند سوز شده fire retarded مجاز میباشد.
با توجه به نتایج آزمایشهای انجام شده، اتصال مستقیم اندود به بلوک با هر شکل هندسی اعم از معمولی یا دارای انواع شیار به هیچ وجه مجاز نبوده و ضرورتا باید از اتصالات مکانیکی مهار شده به تیرها و تیرچهها نظیر سیستم رابیتس استفاده شود.
در صورت وجود هر گونه دیوار مقاوم حریق درساختمان مانند دیوار بین آپارتمانها درمجموعههای مسکونی ، این دیوارها باید از لایه بلوکهای پلی استایرن عبور کرده و تا زیر سقف سازهای یعنی زیر تیرچه یا بتن امتداد داشته باشند یا به طورمناسب ازمصالح حریق بند استفاده شود،به گونهای که بلوکهای پلی استایرن در این قسمت بین دو فضای مجاور پیوستگی نداشته باشند و از گسترش حریق احتمالی بین دو فضایی که به وسیله دیوار مقاوم حریق جداشدهاند، جلوگیری گردد.
انبار کردن بلوکها در کارگاه ساختمانی:
توصیه میشود که بلوکهای پلی استایرن منبسط شده در محل کارگاه ساختمانی به دور از هر گونه مواد قابل اشتعال نظیر رنگها، حلالها یا زبالههای قابل اشتعال نگهداری شوند.
محل نگهداری باید به گونهای باشد که از احتمال ریزش یا تماس برادههای داغ یا جرقههای ناشی از جوشکاری یا هر گونه شیء داغ دیگر با بلوکها در کارگاه ساختمانی پیشگیری شود.
توصیه میشود که محل انبار اصلی بلوکها حتی الامکان به دور از محل عملیات ساختمانی باشد تا از سرایت هر گونه شعله یا حریق احتمالی به محل انبار اصلی جلوگیری شود.
نحوه اجرا:
الف 1 بافت شبکههای فلزی با استفاده از مفتولهای مقاوم با ضخامتهای 5 2، 3و4 میلیمتر در طول 3وعرض 1 متر با چشمههای پنج سانتیمتر.
ضخامت و اندازهها در صورت نیاز قابل تغییر میباشد.
الف 2 تولید و برش فوم از جنس پلی استایرن در ضخامتهای مورد نیاز وابعاد شبکههای فلزی بافته شده.
الف 3 قرار دادن قطعات فومها بین شبکههای بافته شده و اتصال آنها به یکدیگر با استفاده از مفتولهای اشاره شده بصورت شبکههای فضایی و با فواصل ،5 7،10 ودر صورت لزوم اندازههای مورد نیاز توسط ماشینآلات مربوطه.
قطعات پانلها با قرار گرفتن در کنارهم مطابق نقشهها و اندازههای مورد نظر توسط شبکههای اتصال ساده، گونیا و u شکل و متناسب با محل مصرف با استفاده از بستهای مخصوص که برای این کار طراحی شده یا سیم نرم آرماتور بندی به یکدیگر بسته میشوند.
|
b حکایت من
حکایت ماهی تنگ شکسته ایست
که روی زمین دل دل میزند.
و حکایت تو
حکایت پسرک شیطان تیر کمان به دستی
که نفسهای او را شماره میکند.
|
تحقیق حاضر در مورد کارافرینی کودکان در امریکا اجرا شده است.
وضعیت به گونهیی بود که کودکان امریکایی با دیدن پدران خویش به این نتیجه رسیدهاند که نظام کارگری و کارفرمایی باعث ایجاد فشار عظیمی بر روی آنها خواهد شد در واقع پیروی از یک شخص و یک رئیس باعث از بین رفتن نیروی خلاقیت و ابتکار در انسان میشود.
آنها به وضوح میدیدند که پدرانشان صرفا مطیع و فرمانبردار هستند و نیروی ایدهزایی و خلاقیت در اثر این دستورات یکجانبه از طرف کارفرما از میان رفته است.
در واقع این فرزندان علیرغم سن پایین نوعی دموکراسی سازمانی و سلسله مراتب از پیش تعیین شده و معین را درک میکردند و این فرآیند به خوبی برای آنها قابل لمس بود.
از طرف دیگر آنها به خوبی دانستند که احساسات آنان، تفکر آنان، رسالت وجودی و استراتژی آنها با پدران خویش متفاوت است.
آنها دیگر نه میتوانستند و نه میخواستند که مطیع یک شخص باشند.
دیگر برای این فرزندان جوان اسیر قیود سازمانی شدن و در بند تصمیمات از پیش تعیین شده امری نامتجانس و ناملموس با ویژگیهای شخصیتی آنها بود.
شخصیت کودکان امروز شخصیتی بود مبتنی بر روحیاتی خلاق، نواور و به عبارتی دیگر کارافرین، اینها ویژگیهایی بود که حداقل به صورت بالقوه در شخصیت کودکان امروز و بزرگان فردا قرار دارد.
آنها دیگر نمیتوانستند و نمیتوانند و نخواهند توانست که سایه یک رهبر را بالای سر خود احساس نمایند.
آنها خود میخواهند رئیس خود باشند، کارشان را خود ایجاد نمایند، طرحشان را خود پیاده کنند و به عبارت بهتر یک کارافرین موفق باشند.
در این راستا و در جهت اجرای چنین تفکراتی و به کارگیری چنین خصوصیات سودمندی یک تحقیق و مطالعه میدانی در امریکا اجرا شد.
در واقع این تحقیق در فضایی در امریکا فراهم میشد که افراد بتوانند به طریق اجرایی و کاربردی این خصوصیات بالقوه خویش را به عرصه حضور رسانند.
لذا
برنامه یی با عنوان Minisocieaty یا جامعه کوچک در برخی مدارس آمریکا اجرا شد.
هدف این برنامه آموزش کارافرینی به لحاظ عملی و جنبه اجرایی آن برای کودکان بین 8 تا 16 سال بود.
به طور عمده اهداف این پروژه را میتوان در سه قالب زیر عنوان نمود:
تدارک و آمادهسازی کودکان در بهرهبرداری از فرصتهای محیطی و زمینههای کارافرینی.
آموزش مفاهیم کارافرینی از جنبه عملی.
ترکیب و ادغام مباحث کارافرینی با دیگر موضوعاتی نظیر:
ریاضیات، علوم اجتماعی، حل مساله، یادگیری گروهی و تفکر در شرایط بحرانی.
اما محور جنبههای عملی این پروژه بدین صورت بود که دستههای پنج نفرهیی از کودکان با انتخاب یک نام و یک پرچم کشور مورد نظر خود را گزینش میکردند.
در مرحله بعد این کودکان در قالب شورای رهبری آن جامعه به برنامهریزی و تصمیمگیری در جهت هدایت جامعه میپرداختند، به عنوان مثال، کودکان نیروهای مورد نظر خود را جهت همکاری از طریق مصاحبهها، آزمونهای استخدامی و سایر موارد این چنینی که خود ایجاد میکردند انتخاب مینمودند.
در نمونههای دیگر، کودکان با شناخت از فرصتهای موجود به ایجاد کسب و کارهای مطلوب جهت تولید کالاها و خدمات مورد نظر برای شهروندان مجازی خود میپرداختند.
علت لفظ مجازی به این سبب است که تمامی این موارد از طریق نرمافزارهای خاص کامپیوتری اجرا میشد.
در واقع به صورت واقعی هیچ شهروند و یا هیچ کارمندی به غیر از همان پنج نفری که به عنوان شورای رهبری یا انجمن تصمیمگیری ایفای نقش میکردند وجود نداشت.
در واقع این برنامهیی بود که به کمک آن کودکان میتوانستند قوانین، الگوهای رفتاری و کاربردی، مهارتهای خاص تصمیمگیری و سایر مواردی که در دنیای واقعی نمادهای حقیقی آن وجود دارد بشناسند.
و به نوعی زمینه اصلی جهت رشد و شکوفایی استعدادهای بالقوه آنان و تبدیلشان به فرصتهای ترقی و پیشرفت فراهم آید.
موارد اجرایی
این دورهها عمدا در طی ده هفته و در ده الی چهارده جلسه برگزار میشد.
زمان برگزاری این کلاسها در روزهای جمعه از
ساعت 9 تا 12 ظهر بود.
نکته اصلی که در این راستا باید توجه زیادی به آن مبذول داشت این است که طول این دورههای آموزشی باید در حد ایدهآل و مناسب باشد.
به عبارت بهتر کوتاهی این دورهها سبب از دست رفتن این آموختهها در مدت کوتاهی خواهد شد همانطور که افزایش بیش از حد زمان این دورهها نوعی کسالت و بیمیلی را در افراد ایجاد میکند چرا که محرک و برنامه برای آنها بیش از حد طولانی میشود.
نظرات برخی از افراد در مورد این دورهها
مدیر اجرایی پروژه:
اثربخشی این دوره به گونهیی بود که هیچگاه نمیتوانستیم بدون وجود این دورهها حتی به نقطه آغازین آنها نیز دست یابیم.
یکی از کارکنان:
عشق و علاقه بچهها به این دورههای آموزشی است.
آنها دیگر از خرید و فروش دست بر نمیدارند.
یکی دیگر از کارمندان Minisocieaty:
برنامهیی است که علاوه بر آنکه میتواند آموزههای زیادی را در زمینههای کسب و کار، تصمیمگیری، خرید و فروش به بچههای ما انتقال دهد نوعی برنامه تفریحی و سرگرمی نیز است.
مادر یک پسر یازده ساله:
من هیچگاه نمیتوانستم فرزندم را جهت کارهای گروهی و به طور کلی تصمیمگیری به صورت مستقل حرکت دهم اما در حال حاضر و بعد از طی این دوره وضع به گونهیی شده است که من دیگر جلوی او را نمیتوانم بگیرم.
پسرم همواره در مورد چگونگی راهاندازی یک کسب و کار جدید و فروش محصول به همراه سایر دوستانش از من سوؤالاتی میکند.
نحوه ارزیابی کارایی دورههای Minisocieaty
جهت ارزیابی راندمان و بازدهی این دورههای آموزشی دو دوره تست سنجش وضعیت از کودکان به عمل آمد به طوری که تست اول قبل از اجرای این پروژه و تست دوم بعد از اجرای آن بود.
در تستی که قبل از اجرای این پروژه انجام شد تنها 27 درصد از کسانی که تمایل به شرکت در این دورههای آموزشی را داشتند از اصول و مفاهیم کسب و کار و کارافرینی اطلاعات داشتند.
اما در تست دوم که بعد از این دوره انجام شد وضع به گونهیی دیگر بود.
اکنون 93 درصد از افرادی که در این دورههای آموزشی شرکت کرده بودند به خوبی اصول و مفاهیم کسب و کار و کارافرینی را درک میکردند.
ضمن اینکه طبق گفته والدین این کودکان علاوه بر پرورش سطح نبوغ و آگاهی فرزندان آنان در زمینه کسب و کار آنها اکنون مفاهیم درسی خود را نیز بهتر درک میکردند و این بالواقع یکی از شگفتیهای این دوره آموزشی بود.
اما در مورد نحوه و استاندارد ارزیابی کارایی این پروژه باید بگوییم که تستهای آموزشی با مدلهای صددرصد علمی و از
طریق نرمافزارهای کامپیوتری اجرا میشد و این امر به خوبی میتواند بازگوی کیفیت بالایی این دورهها باشد.
نکات مهم:
برخی از مهمترین نکات که در راستای تهیه و اجرای این پروژههای آموزشی کارافرینی کودک باید مدنظر قرار داد به قرار زیر است:
از مهمترین مواردی که باید به آن توجه اساسی نمود، وجود دورههای آموزشی جهت ارتقای سطح فنی و به روز کردن برای معلمین است.
به عبارت بهتر همانگونه که ما از طریق این پروژههای آموزشی میخواهیم توانایی کودکان را ارتقا دهیم و بتوانیم استعدادهای بالقوه آنان را به کارگیریم ضروری است که معلمین و اساتید ما نیز آگاهی از وجود و انتقال چنین مفاهیمی را داشته باشند.
پس ضروری مینماید جهت اجرای بهتر و موثرتر و به روزتر کردن این دورههای
آموزشی، معلمین و اساتید ما نیز با فرصتهای جدید، آشنا شوند.
بدون شک، تمام کودکانی که در این دورههای آموزشی قصد شرکت کردن و آموزش دیدن را دارند از نظر سطح نبوغ و استعداد در یک اندازه نیستند لذا ضروری است که با توجه به سطوح مختلف یادگیری دانشآموزان دورههای جداگانهیی برای آنها فراهم شود.
به عبارت بهتر این دورهها باید متناسب با وضعیت نبوغ افراد طرحریزی شود.
باید تا حد ممکن در دورههای آموزشی از تکنولوژیها و نرمافزارهای مدرن کامپیوتری بهره برد.
به عنوان مثال، دورههای آموزش و پرورش گل و گیاه در بسیاری از نقاط جهان و برای سنین مختلف 8 تا 12 سال اجرا میشود.
اما این دورههای آموزشی و شرکتکنندگان آنها به هیچ عنوان نمیتوانند به عنوان یک کارافرین ظهور نمایند چرا که مسیر و محور اصلی ارتقا و نواوری برای آنها مجهول و پوشیده است.
اما در نمونهیی دیگر که در هند برگزار شد این دورههای آموزشی به نحوی دیگر اجرا شد.
در آنجا نیز پایه اصلی کار بر همان آموزش و پرورش گل و گیاه بود اما در این کلاسهای آموزشی آن چیزی که مازاد و افزوده بر سایر دورههای آموزشی جلوه میکرد آموزش نحوه خرید و فروش گل و گیاه از طریق اینترنت و وبسایتهای تجاری بود.
در واقع این دوره آموزشی آن افق و مسیر مجهول را به نوعی نمایان میساخت.
یکی از نکات بسیار موثر و مهمی که در امر کارافرینی در سنین مختلف باید توجه خاص و ویژهیی به آن مبذول داشت توانایی و هنر شنیدن و بیان کردن است.
متاسفانه این یکی از مواردی است که از توجه دقیق و موشکافانه به دور مانده است.
این واقعیت که موثر شنیدن و خوب بیان کردن یک هنر و توانایی است از چشم بسیاری از اساتید و صاحبان فن و بیان به دور مانده است.
بالواقع به راحتی میتوان چنین ادعا کرد که یکی از پلههای اصلی و پایهیی کارافرینان موفق توانایی موثر شنیدن و خوب بیان کردن آنهاست.
در این راستا باید به این نکته ظریف دقت اساسی نمود که موثر شنیدن و شنیدن دو مقوله متفاوت و جدا از هم هستند.
همه ما میشنویم، همه ما میبینیم و همه ما صحبت میکنیم اما اثربخشی در شنیدن، دیدن و بیان کردن مقولهیی متفاوت با اینهاست.
اینها هنرهایی اکتسابی هستند که در مقابل شنیدن، دیدن و بیان کردن ذاتی قرار دارند.
در تعریف شنیدن موثر و تفهیم مفاهیم با بیانی رسا و دقیق میتوان چنین بیان نمود که در این اثربخشیها ما نکات ریز، مهم و استراتژیکی را میبینیم، میشنویم و بیان میکنیم که از دید انسانهای عادی که فاقد این توانایی هستند به دور است لذا یکی از نکات اساسی که معلمین و اساتید باید در طول این دورههای آموزشی، توجه محوری به آن نمایند تقویت و پرورش قوای سمعی، بصری و بیانی افراد است و در این زمینه همین نکته کافی است که بدانیم شالوده و محور اصلی ارتقا، پیشرفت، نواوری، خلاقیت و در نهایت کارافرین شدن اثربخشی بالا در شنیدن، دیدن و بیان کردن است.
جهت ارتقای سطح کارایی و بهرهوری معلمین مدارس، والدین و حتی صاحبان صنایع باید نتایج این دورههای آموزشی به صورت یک بازخور در اختیار آنها قرار گیرد.
در واقع از طریق این بازخورهاست که هر یک از گروههای مذکور میتوانند از پیشرفت کار خویش آگاهی یابند.
به عبارت بهتر معلمین مدارس از طریق بازخور این دورههای آموزشی میتوانند با نیازهای جدید، مسیرهای پیشرفت جدید و تکمیل بهتر دورههای آموزش گامهای بنیادینی بر دارند.
در والدین میتوان از طریق بازخور این دورهها نوعی انگیزش و شوق و هیجان جهت ترغیب و هدایت فرزندان خود جهت شرکت در این دورههای آموزشی ایجاد کرد.
در واقع والدین و معلمین مدارس از طریق این نتایج به نوعی اطمینان و آرامشخاطر از افق روشن آتی فرزندان خویش حاصل میکنند.
از نقش صاحبان صنایع در ارتقای کیفیت و حتی کمیت این دورههای آموزشی نمیتوانیم غافل بمانیم.
در حقیقت یکی از مصارف نهایی و مهم این کودکان امروز و جوانان آینده صاحبان و مدیران صنایع هستند.
شاید اینها به لحاظ ابعاد عملی از نیازهای آتی در صنایع و کسب و کار آگاهی بهتری داشته باشند.
لذا آنچه که ضروری مینماید و به هیچ عنوان نباید از آن غافل شد نقش مدیران و صاحبان صنایع در تدوین نوع و کلاس کاری این دورههای آموزشی است.
یک مطالعه موردی
یکی از جالبترین مطالعات موردی که در امریکا و در مرکز مطالعات و آموزش اقتصاد Idaho انجام گرفت و شگفتی بسیاری را برانگیخت به قرار زیر بود:
در این کارگروهی دانشآموزان به دستجات کوچک 5 تا 7 نفره تقسیم میشدند.
هر یک از گروههای دانشآموزی یک کشور را برای خود انتخاب میکردند.
سپس این دانشآموزان به مطالعه قوانین مهم اقتصادی، صادرات، واردات، حقوق گمرکی، تعرفهها و سایر موارد این چنینی که در بستههای نرمافزاری خاصی وجود داشت میپرداختند.
پس از اتمام تحقیقات آنها و آشناییشان با اصول بنیادین صادرات و واردات اینک آنها باید از طریق شبکهیی خاص که با سایر گروهها ارتباط برقرار میکردند، در حکم پیشهوران و بازرگانان یک کشور عمل میکردند.
آنها باید به امر صادرات و واردات مجازی به سایر کشورها میپرداختند.
نتیجه این مسابقه و این دوره آموزشی چنین مشخص میشد که هر کشوری که میتوانست متناسب با تولید ناخالص ملی آن کشور ارزش افزوده بیشتری را کسب نماید برنده این بازی و کلاس آموزشی میشد.
به این ترتیب بود که دانشآموزان با اصول محوری صادرات و واردات به خوبی آشنا میشدند و نبوغ و حس کارافرینی در آنها تقویت مییافت.
بچهها در این سنین کم با مفاهیمی چون کارتهای اعتباری، ارزش افزوده، تعرفههای گمرکی و حتی حقوق بینالملل آشنا میشدند.
این یک رویا نبود بلکه نتیجه کار و تحقیقات و پژوهشهای گسترده در زمینه کارافرینی کودک و حل مشکلات آتی کودکان امروز بود.
منبع:
مقاله کارافرینی کودکان در آمریکا روزنامه اعتماد چهارشنبه 14 مهر 1382 اولین ویژه نامه کارافرینی کودک تهیهکننده:
گروه هیئت تحریریه
|
این روزها همه به من
دلتنگی
هدیه میدهند
لطفا آتش بس اعلام کنید!
به خدا
تمام شد
دلم.
|
این شعر را همین حالا بخوان
وگرنه بعدها باورت نمیشود
هنگام سرودنش چگونه دیوانه وار عاشقت بودم
همین حالا بخوان
این شعر را که ساختار محکمی ندارد
و مثل شانههای تو هربار گریه میکنم میلرزد
هربار گریه میکنم
و پیراهن هیچ فصلی خیس تر از بهاری نیست
که عاشقت شدم.
امشب لب رودخانه نشستم و گریه کردم.
|
چرا و چگونه گرایش به سمت نظریه شهر خلاق در تمام دنیا رواج پیدا کرد؟
در سال 1980 که ایده شهر خلاق ارائه گردید مشخص شده بود که جهان آرام آرام به سمت تغییراتی گسترده در پارادایم جریان اطلاعات پیش میرود.
صنایع از سال 1970 شروع به گسترش و بازسازی ساختارها کرده بودند و این جریان همچنان ادامه یافت تا جایی که این حرکت در جریان زمان به صورت عمومی مورد تجزیه و تحلیل و درک شدن واقع شد.
جاری شدن ایده شهر خلاق با پیدایش فناوری نوین و مخصوصا ارتباطات اینترنتی تسهیل شد به طوریکه اقتصاد نوین شهری بر پایه تمرکز بر قدرت اندیشه و ارزشگذاری آن بر پایه اختراعات و نواوریها در حوزه اطلاعات، با تصویب قانون کپی رایت آغاز گردید.
برای مطالعه کامل تر به ادامه مطلب مراجعه فرمایید.
نویسنده مقاله:
مجتبی ناهید
|
بیان مسئله
در دنیایی که هر چیزی که قابل انجام باشد، انجام میشود و سریعتر از آنچه قابل تصور است یا باید نواوری 1 به وسیله افراد به جلو رانده شود و بر اساس آن نیازهای جدید برای جهان خلق گردد و یا باید منتظر رقبایی سرسخت بود تا آنها ما را از گردونه این رقابت به زیر کشند.
در دنیای کنونی رقابت فقط با افرادی نیست که همیشه رقیب ما بودهاند، بلکه رقابت با افراد گوناگونی است که توانایی انجام کارهای کوچک، متوسط و بزرگ را حتی از طریق مکانی در منزل خود دارند و میتوانند برایمان رقیبی سرسخت باشند.
دنیای امروزی، دنیای شکار فرصت هاست.
برای اینکه فرصت شناس و فرصت بین باشیم باید پیوسته در جستجو و جمعآوری اطلاعات باشیم تا هوشیارتر شویم.
برای بدست آوردن اطلاعات دیگر مرزها فرو ریختهاند، دیگر نیاز نیست کیلومترها طی شود و زمان فراوان هدر شود بلکه جهان به سطحی از همکاری رسیده است که از طریق تسهیل کنندگانی میتوان بدون توجه به رنگ، ملیت، مسافت و.
با یکدیگر تبادل و تعامل داشت و جهانی شد.
اما یکی از لازمههای این دنیای بدون مرز و هموار، تغییر است.
افراد کارافرین و نوافرین به عنوان پیشگامان پذیرش این تغییرات که از اصول آن تازگی و نواندیشی است، با فرصت شناسی و بهرهبرداری از آن، آمادگی مواجهه با تغییرات سریع را که از الزامات ورود به سطح جدید رقابتها میباشد، دارند.
در نتیجه لازمه همراه شدن با دنیایی هموار، پذیرش تغییر و داشتن راهبردی برای همراه شدن با آن است.
از این رو، دراین نوشتار تلاش شده است تا به این پرسش پاسخ داده شود که آیا واقعا دنیا در حال هموار شدن است؟
و ابزار همراهی با آن چیست؟
در این راستا جهت پاسخگویی به پرسشهای مطروح از طریق بررسی سیر تحولات جهان مطالبی ارائه گردیده تا برای دقایقی ذهن خواننده را نسبت به تحولات شگرف جهان امروز به چالش بکشاند.
ادبیات موضوع
فریدمن 2 2006 معتقد است:
امروزه مفهوم جهانی شدن به سطح کاملا جدیدی رسیده است.
از منظر تاریخی شاید بتوان سه دوره بزرگ برای جهانی شدن تصویر نمود.
دوران اول، از 1492 میلادی، که کریستف کلمب سفر اکتشافی دریایی خود را آغاز کرد و دنیای قدیم و جدید را رو در روی هم قرار داد و تا 1800 میلادی طول کشید.
میتوان این دوران را جهانی شدن نوع اول نامید؛
دورانی که دنیا را از مقیاس بزرگ به مقیاس متوسط رساند.
موضوع جهانی شدن نوع اول، کشورها و نیروهای جسمانی آنها بود؛
به این معنا که عامل کلیدی تغییر نیروی محرکه فرایند یکپارچگی جهانی، زور بازو و نیروی عضلات، قدرت اسب، قدرت باد و در اواخر دوره، قدرت بخار در یک کشور بود و این که چقدر خلاقانه میتوانست آنها را بکار گیرد.
در این دوران کشورها و دولتها در انهدام دیوارها و جوش دادن دنیا به هم، پیشرو بودند و یکپارچگی جهانی را پیش بردند.
در جهانی شدن نوع اول، پرسش اصلی این بود:
جایگاه کشور من در رقابت و فرصتهای جهانی کجاست؟
چگونه میتوانم جهانی شوم و از طریق کشورم با جهان همکاری کنم؟
دوران دوم، تقریبا از 1800 میلادی تا 20 میلادی طول کشید و با رکود بزرگ در اقتصاد آمریکا و سپس اروپا و جنگ جهانی اول و دوم دچار وقفههایی شد.
میتوان این دوران را جهانی شدن نوع دوم نامید.
این دوران دنیا را از مقیاس متوسط به مقیاس کوچک رساند.
در جهانی شدن نوع دوم، عامل اصلی تغییر و نیروی محرکهی یکپارچگی جهانی از کاهش هزینهی حمل و نقل در اثر کاربرد موتور بخار و راهآهن و در نیمهی دوم این دوران از کاهش هزینهی ارتباطات راه دور، در اثر گسترش تلگراف، تلفن، کامپیوتر شخصی، ماهواره، کابلهای فیبر نوری و نگارش اولیهی وب جهانی، نیرو میگرفت.
در این دوران، تولد و بلوغ اقتصاد جهانی، به این معنا که حرکت کالا و اطلاعات از قارهای به قاره دیگر به حدی برسد که بازاری جهانی، با خرید و فروش جهانی کالا و نیروی کار شکل بگیرد، تحقق یافت.
نیروی محرکهی این دوران، اختراعات جدیدی همانند سخت افزاری، موتور بخار و راهآهن در ابتدای دوره، و تلفن و کامپیوترهای بزرگ در پایان دوره بوده است.
پرسش اساسی این دوران آن بود که؛
جایگاه مناسب شرکت من در اقتصاد جهانی کجاست و چگونه از فرصتها استفاده میکنم؟
چگونه میتوانم از طریق شرکت خودم با دیگران همکاری کنم؟
این دوران دقیقا پس از فرو ریختن دیوارها مانند دیوار برلین و ایجاد یکپارچگی بیشتر جهانی آغاز گردید.
در حدود سال 20 میلادی دوران کاملا جدیدی شکل گرفت به نام جهانی شدن نوع سوم.
این نوع جهانی شدن، جهان را از مقیاس کوچک به ریز تقلیل داده و همزمان زمین بازی را هموارتر کرده است.
نیروی محرکه جهانی شدن نوع اول، کشورها بودند، و نیروی محرکهی جهانی شدن نوع دوم شرکتها، و نیروی محرکهی جهانی شدن نوع سوم، نیرویی که آن را منحصر به فرد میکند، قدرتی است که افراد برای همکاری و رقابت جهانی به دست آوردهاند.
اما جهانی شدن نوع سوم فقط به سبب کوچک کردن و مسطح کردن دنیا و توانمندساختن فرد با دوران قبل تفاوت ندارد.
در دوران جهانی شدن نوع اول و دوم اساسا افراد و موسسات امریکایی و اروپایی فرایند جهانی شدن را به پیش میراندند.
اما در جهانی شدن نوع سوم این مسئله دیگر بی معناست و سایر کشورها هم به این فرایند پیوسته و سطح وسیع تری از دنیا را پوشش دادهاند و بیشترین کاراییها را از طریق برون سپاری به انجام میرسانند و دیگر مرزها بی معنا گشته است.
جهانی شدن نوع سوم این امکان را برای انسانهای بیشتری فراهم کرده که به راحتی وارد بازی شوند و خواهیم دید که در این فرایند هر رنگی از رنگین کمان بشری نقشی خواهد داشت.
بر این اساس دیگر برای رقابت کردن در بازارها لزوما نه در سطح یک کشور و نه در سطح یک سازمان، بلکه باید در سطح فردی تلاش نمود.
این امر باعث میشود که مرزها درنوردیده شده، رنگها اهمیت و برتری خود را از دست داده و تنها و تنها یک چیز مهم گردد:
شایستگی دیدن فرصتها.
وقتی رقابت به این میزان جزء شده است، پس قطعا سرعت در آن نیز فزونی مییابد و این، یعنی باید برای رقابتها خود را مجهز نمود، اما به چه چیزی؟
به مزیتهایی نسبت به دیگران.
اما این مزیتها را چگونه میتوان ایجاد نمود؟
با استفاده از تسهیل کنندها برای دیدن بهتر و متفاوت تر مسائل.
یعنی وقتی برای جهانی شدن میتوان به صورت فردی عمل کرد، پس باید به آن سطح از توانایی دست یافت تا مسائل و نیازهای موجود را بهتر دید و برای رفع آن نیز بهترین راهحلها را ارائه نمود.
این موقعیت برای براورده کردن نیازها و حل مسائل، همان فرصتهایی هستند که باید برای شناسایی آنها در سطح جهانی، شایستگی هایش را بدست آورد.
برای این منظور حوزه فکری جدیدی به نام کارافرینی توانسته است تا حد بسیار زیادی این نوع شایستگی را در افراد ایجاد و تقویت نماید؛
زیرا فرایند کارافرینی مبتنی بر فرصت است و از این رو میتواند در جهانی سازی نوع سوم بسیار حائز اهمیت باشد.
وقتی در این سطح از جهانی شدن سرعت رقابتها فزونی مییابد کمیابی نیز بیش از پیش نمایان میشود؛
یعنی فزونی مسائل و نیازها و کاهش منابع برای حل و رفع آنها.
پس میتوان ادعا نمود، موقعیت براورده کردن این نیازها و حل خلاقانه و متفاوت مسائل همراه با کمبود منابع در دسترس یک شایستگی است و استفاده از تسهیل کنندهایی مانند، آپ لود 3 ، آوت سورس 4 ، این سورس 5 ، زنجیره تدارکات 6 ، این فرم و.
و از جمله کارافرینی این شایستگی را با شناسایی، ارزیابی و بهرهبرداری از فرصتها با توجه به همین کمیابیها به افراد هدیه میکند و اینچنین افراد را با نوع سوم جهانی شدن همراه مینماید.
در نتیجه باید قبول نمود که با ورود به سطح سوم جهانی شدن در بعد فردی، دیگر افراد حتی از منزل خود نیز میتوانند جهانی شوند.
دیوید راتکوف، مقام ارشد سابق وزارت بازرگانی آمریکا که اکنون یک مشاور خصوصی در امور استراتژیک است، میگوید:
جهانی سازی واژهای است که برای تشریح تغییر روابط دولتها و شرکتهای بزرگ بیزینس پیدا کردهایم و میافزاید:
اما اتفاقی که امروزه دارد رخ میدهد گستردهتر و پدیدهای بسیار عمیقتر است.
موضوع فقط نحوهی ارتباط دولتها، شرکتهای خصوصی و مردم نیست؛
موضوع فقط نحوهی تعامل سازمانها نیست، بلکه موضوع تکوین الگوهای کاملا جدید اجتماعی، سیاسی و کسب و کار است.
موضوع دربارهی چیزهایی است که بر عمیق ترین و ریشه دارترین وجوه جامعه و سرانجام بر ماهیت قرارداد اجتماعی تاثیر میگذارد.
موضوع را از خود این سئوال کنید:
چه وضعیتی پیش میآید اگر نهاد سیاسی ای که در آن قرار دارید، با شغلی که در فضای سایبر دارید هماهنگ نباشد، یا واقعا نتواند در برگیرندهی کارگرانی باشد که با گروه دیگری از کارگران در نقطهی دیگری از جهان همکاری میکنند، یا دیگر نتواند محصولی را که همزمان در چند محل ساخته میشود، ثبت کند؟
چه کسی مقررات کار را وضع میکند؟
چه کسانی باید از این مقررات بهرهمند شوند؟
بی گمان، اگر به هموار شدن دنیا به صورت جدی باور داشته باشیم، آنگاه به وقت خود یکی از تغییرات بنیادین یا نقاط عطف تاریخ را به وضوح لمس مینماییم؛
چرا که مشخصه این هموار شدن، سرعت و دامنهی وقوع آن است.
وقتی فرایند برون سپاری 7 بسیاری از فعالیتهای شرکتهای آمریکایی به کشور هند را مورد بررسی قرار میدهیم این مهم موید نکتهای است که به آن اشاره شد؛
دیگر پستی و بلندی، دیوار، مانع و یا هر چیز غیر هم سطحی وجود ندارد، همهچیز کنار رفته و همهچیز هموار شده تا از گوشهای از دنیا مسائل را دید و نیازها را شناسایی و برای حل و رفع آنها به گوشهای دیگر، خدمات و محصولات ارائه نمود.
شرکتهای آمریکایی با برون سپاریهای فعالیتهای خود به کشوری مانند هند، بسیاری از هزینههای خود را کاهش دادهاند و از سوی دیگر این امر برای شرکتها و حتی در سطح فردی در هند رونق و رشد چشمگیر اقتصادی حاصل نموده است.
دیگر لازم نیست برای انعقاد قرارداد و گفتمان، ساعتها پرواز نمود و کیلومترها راه را پیمود، بلکه از طریق بهرهگیری از تکنولوژیهای نوین همانند ویدئوکنفرانس میتوان ضمن دستیابی به نتایج، هزینهها را کاهش داد.
در نتیجه دیگر باید پذیرفت دنیا هموار است و رنگها در نوع موفقیت نقش ندارند.
اما نکته مهم دیگری که میتواند در تکمیل مطلب مطروح مفید باشد، چگونگی انتخاب و ورود به حوزههای جهانی در سطح فردی است.
در کتاب از خوب به عالی مطلبی مطرح شده است که به آن اشاره میکنم، برای انتخاب و ورود به حوزههای جهانی درک عمیق از سه محور متقاطع بسیار مهم است، این سه محور عبارتند از؛
1 زمینهای که به شدت به آن علاقه دارید، 2 زمینهای که میتوانید در آن بهترین عملکرد را داشته باشید و 3 عامل حرکت موتور اقتصادی.
از این رو مهم آن است که مشخص شود فرد در کدام زمینه میتواند در سطح جهانی حرفی برای گفتن داشته باشد و همچنین مشخص شود که در کدام زمینه قادر به این امر نخواهد بود.
این شناخت از خود میتواند برای ورود به عرصههای جهانی شدن به کمک افراد آمده و اهداف و برنامههای آنها را برای ماندگاری در این سطح هموارتر نماید، که البته از دستمایههای اصلی این شناخت، کارافرینی است.
چرا که برای همراه شدن با فرایند جهانی شدن باید تغییر را پذیرفت و برای پذیرش تغییر، اول، باید نوگرایی و تازگی را فهمید؛
دوم، باید الگوهای گذشته و جاری را مورد تجدید نظر قرار داد و حصارهای ذهنی را بابت مواجهه با مسائل و نیازها کنار زد تا خلاقیت و ابعاد مختلف مسائل ظهور یابند و رشد کنند.
آنگاه است که تغییر قابلیت پذیرش دارد و وقتی تغییر باور شد کارافرینی برای ورود مهیا میگردد؛
چون کارافرین که به عنوان همان فرد مورد نظر در فرایند جهانی شدن نوع سوم ایفای نقش مینماید؛
شتاب دهنده تغییرات در جهان بوده و اندیشمندی مستقل است که جرات میکند در محیطی از رویدادهای متداول، متفاوت باشد.
و نهایتا، برای جهانی شدن در سطح فردی باید کارافرین بود تا فرایند هموار شدن دنیا ملموس تر اتفاق افتد و برای همراه شدن با این همواری باید گوش دادن و سرعت آهنگ تغییرات و پذیرفتن الگوهای جدید را به عنوان یک اصل اجتناب ناپذیر باور نمود.
نتیجهگیری
همانگونه که مطرح شد، جهان به سمت همواری و خروج از انحصاراها سوق یافته و این مهم را میتوان از سقوط دیوارها، باز شدن پنجرهها، ظهور رایانههای خانگی و.
مشاهده نمود و این موارد با یکدیگر ترکیبی را ایجاد نمودهاند تا افراد از سرتاسر دنیا و بدون محدودیتها بتوانند پیام خود را به یکدیگر منتقل نمایند.
در این سطح افراد توانستند با یکدیگر تا حد زیادی در ارتباط باشند، اما گسترش اینترنت و تولد وب باز هم توانست این ارتباط را میان افراد گستردهتر نموده و با هزینههای کمتر، بهرهوری بیشتری برای استفاده کنندگان خود بوجود آورد.
و سرانجام با تولد کابلها و پروتکلهای استاندارد ارسال اطلاعات که برنامههای کاربردی و ماشین و.
و همه و همه را به هم متصل نمود، به توسعه کسب و کارها منجر گردید و این ابزار و تسهیل کننده توانست برای همکاریهای بیشتر و با هزینه کمتر به کمک کسب و کارها آمده و زمان و مکان را به هم نزدیکتر نماید.
همه اینها سراغاز یک همکاری جدید با رویکردی جدید بدون مرز و محدودیت را ایجاد مینماید.
این مهم باوری را در سطح جهانی ایجاد نمود که همه افراد میتوانند از شایستگیهایی برخوردار شوند که بر اساس این نوع همکاریها فارغ از مکانی که در آن قرار دارند به فعالیت بپردازند و این میزان همکاری از طریق تسهیل کنندهایی از جمله:
آپ لود، آوت سورس، این سورس، زنجیره تدارکات، این فرم و.
و از جمله روح کارافرینانه، به همراه یادگیری بهرهگیری از تکنولوژیهای نوین توانسته است به فرایند هموار شدن جهان و خرد شدن سطح رقابتها و شایستگیهای جهانی شدن سرعت بیشتری ببخشد.
در نتیجه میتوان ادعا نمود باید برای شناسایی و ارزیابی فرصتها به عنوان شایستگی مهم جهانی شدن در سطح فردی به کارافرین شدن روی آورد و پذیرفت دنیا برای همکاری و ارتقاء سطح نیازها و براوردن آن مسطح است و با آغوش باز نواوران و نوباوران را میپذیرد.
نواوری یعنی بالاتر از نیاز مشتری فکر و عمل کردن
به فرایند انتقال مطالب از رایانه محلی به رایانهای دوردست از طریق خطوط ارتباطی گفته میشود.
به واگذاری عملیات غیر اصلی یک سازمان به نهادی بیرونی که در آن کار تخصص دارد گفته میشود.
همکاری و تولید ارزش افقی.
به جریان مواد، قطعات و اطلاعات، از تدارک مواد خام تا تحویل محصول به کاربر نهایی اشاره دارد.
|
تعریف تصمیمگیری
تصمیم انتخابی است که از میان گزینههای ممکن صورت میگیرد.
تصمیمگیری فرایندی است که از طریق آن یک راه کار به عنوان راهحل برای مسئلهای مشخص انتخاب میشود.
اهمیت تصمم گیری
از تعریفها و تعبیرهایی که از صاحبنظران درباره اهمیت تصمیمگیری نوشته شده میتوان نتیجه گرفت که تصمیمگیری همچون روح در کالبد وظیفهای مدیریتی است که شامل برنامهریزی سازماندهی تجهیز منابع و امکانات هدایت و کنترل به منظور دستیابی به اهداف سازمان در راستای نظام ارزشی جامعه و سازمان میباشد که در یک رابطه مکمل شخصیت مدیریتی مدیر را شکل میدهد.
مسئله
مشکل یا فاصلهای بین وضعیت مطلوب و وضعیت موجود.
تصمیم نگرفتن
تصمیم نگرفتن به همان اندازه اهمیت دارد که تصمیم به تصمیم نگرفتن میتواند اهمیت داشته باشد.
چه موقع باید تصمیم گرفت که نباید تصمیمی اتخاذ شود؟
موارد ذیل در عدم اتخاذ تصمیم ممکن است مطرح شود.
1 مسئله وارد نیست یا در حال حاضر موردی وجود ندارد.
2 مسئله وارد است ولی مدیر نمیتواند تصمیم بگیرد زیرا اطلاعات کافی در دست نیست.
3 مسئله مرتبط است و باید تصمیم گرفته شود ولی تصمیم باید به وسیله دیگری اتخاذ شود.
4 مسئله مرتبط است و باید تصمیم گرفته شود و کسی جز او نباید درباره او تصمیم بگیرد ولی بهتر است تصمیمی گرفته نشود زیرا صلاحیت کافی برای اتخاذ تصمیم را ندارد.
5 مسئله مرتبط است تصمیم باید گرفته شود علیرغم اینکه اطلاعات ندارد الزاما باید تصمیم بگیرد.
عوامل موثر در موفقیت یک تصمیم
بعضی از عوامل که در نیل به هدف موثر میباشد خارج از کنترل تصمیم گیرنده قرار گرفته است عوامل طبیعی و غیر فابل کنترلی وجود دارد که تصمیمگیری را تحت تاثیر خود قرار میدهد عواملی غیر قابل کنترل موجود در محیط و یا ترکیباتی ازان را حالت طبیعی و یا وضعیت مو.
جود نامیدهاند.
اصرار بر تعهد
گاهی اشخاص سعی میکنند با وجود شواهد بارز و وانع کننده مبتنی بر وجود مشکل و اجزای یک تصمیم ادامه دهند این تمایل به پافشاری بر یک کار غیر موثر را که برابر شواهد موجود پروژه را در آینده به شکست میکشاند غالب شدن تعهد مینامند.
بعد زمانی و نکات تصمیمگیری
زمان را به لحاظ کوتاهمدت میان مدت و بلند مدت تقسیم میکنند.
تصمیماتی که نیاز به بعد زمانی دارد بعد تعهدات هم مطرح میشود.
در بعضی کشورها ملاک توجه به کوتاهمدت است.
بعد تصمیمگیری باید کوتاهمدت باشد.
نحوه عمل در مورد این که چگونه درس بخوانیم برای نمره گرفتن باشد یا برای اینکه در ذهن بماند فرق میکند.
50میلیون پول؛
خرید آپارتمان کوتاهمدت و خرید ویلایی مخروب بلند مدت
نگاه متفاوت باعث انتخاب متفاوت میشود.
بعد روابط انسانی
برای مثال میتوان قیمت نفت را بیان کرد.
بعضی کشورها با تسهیلات و با بعضی دیگر به بالاترین قیمت به فروش میرسد.
در مسائلی که جزئی کم اهمیت و ساده باشد و یا کسی دیگری باشد که که مسائل جزئی را حل کند و یا کل سازمان را تحت تاثیر قرار ندهد نباید در آن دخالت کرد.
مدیریت استراتژیک حتما باید به نقاط قوت و ضعف و هم فرصت و تحدیدهای سازمان توجه داشته باشد.
فرصت:
نقاط قوتی در خارج از سازمان که از آنها میتوانیم استفاده کنیم.
سه نوع خطایی که امکان دارد مدیران انجام دهند:
1 ارتباط نادرست با رویدادها مسائلی که در بیرون از سازمان وجود دارد ممکن است نشناسیم چه عاملی را فرصت مینامیم؟
هر پدیدهای در آن واحد میتواند هم فرصت باشد هم تحدید.
برای مثال جمعیت در کشور چین یک فرصت است اما در کشور ایران یک تحدید به شمار میآید.
2 اگر شناختیم انتظارمان درست باشد.
مثلا در روسیه با دمای بیست درجه زیر صفر به بیرون میآیند و در ایران انتظار میکشند دارس تعطیل شود.
3 استنباط نادرست از خود و جامعه.
روشهای تصمیمگیری بر مبنای سازش
الف تئوری بازی ب تئوری بحران
تئوری بازی:
در تصمیمگیریها فقط ما موثر نیستیم عوامل دیگری هم هستند که تاثیر میگذارند سادهترین شکل تصمیم گیری، مثال شطرنج است چون فقط دو بازیکن دارد و تعداد حرکات محدود است پیشبینی بر مبنای حرکت حریف است هر چه تعداد بازیگر بیشتر شود مشکل تر میشود.
تئوری بحران:
بحران به معنی یک نوع تحول به حساب میآید.
ویژگیهای بحران
هر چه را که ایجاد میکند جدید و نو است.
آمادگی ما برای بحران کم است.
هر چه زمان میگذرد بحران عمیقتر میشود.
قابل پیشبینی و انتظار نیست.
اولویتها برای ما شناخته شده نیست.
دستور و العملهایی که لز قبل وجود دارد کار ساز نیست.
مجبور به پاسخ و عکس لعمل سریع هستیم.
بحران الگویی متشکل از سه عامل است.
تعادل 2.
عدم تعادل 3.
بی ثباتی.
رعایت اصول اخلاقی در تصمیمگیری
اخلاق در شکل و نوع تصمیمگیری مهم است.
بعضی از تصمیمگیریها مبنای اخلاقی را رعایت کرده است و در بعضی دیگر از موارد هم رعایت نکرده است.
چه رفتارهایی اخلاقی است و چه رفتارهایی اخلاقی نیست؟
شخص در چه مرحله از تکامل اخلاقی است رشد اخلاقی فرد؛
رشد بالای اخلاقی 2.
رشد پایین اخلاقی.
محیط سازمان؛
محیط سالم 2.
محیط ناسالم
کانون کنترل
کسی که دارای فضائل اخلاقی است تصمیمهای اخلاقی میگیرد نسبت به کسانی که دارای درجه پایین اخلاقی میباشد.
فردی که در محیط سالم کار میکند تصمیمات اخلاقی میگیرد نسبت به کسی که در محیط ناسالم کار میکند.
کانون کنترل درونی است غزت نفس دارد تصمیمگیریها اخلاقی است.
کانون کنترل بیرونی است باید مراقب برای آنها گذاشت.
رشد بالای اخلاقی در محیط ناسالم؛
تحقیقات نشانمیدهد کسانی که در مراحل رشد بالای اخلاقی در محیط ناسالم هستند مقاومتشان شکسته میشود.
رشد پایین اخلاقی و محیط سالم؛
جرات خطا کردن ندارد.
فرآیند تصمیمگیری
تصمیمگیری گاهی به عنوان انتخاب از میان راهحل تعریف شده است اما این تعریف بسیار سادهای است زیرا تصمیمگیری یک فرآیند است که نسبت به اقدام ساده انتخاب چند راهحل ترجیح دارد.
مرحله یک:
قالب بندی یک مسئله
فرآیند تصمیمگیری با پیدا شدن حداقل یک مسئله یا بیشتر آغاز میشود.
فرآیند شناسایی مسئله
مستقیم غیر مستقیم
مسئله یابی از طریق مستقیم به سه صورت امکانپذیر است:
سازمان از رقبا عقب افتاده و رقبا پیشی بگیرند.
تجربات گذشته مدیر نشانمیدهد که سازمان دچار مسئله شده است.
سازمان از برنامه پیشبینی شده منحرف شود.
مسئله یابی از طریق غیر مستقیم به سه صورت امکانپذیر است:
از طریق کارکنان
از طریق مقامهای ارشد سازمان
به وسیله ارباب رجوع
مرحله دوم:
تعیین معیارهای تصمیم
پس از آنکه یک مسئله تبیین گردید و مشخص شد که مدیر باید به آن توجه کند تعیین معیار تصمیم برای حل مسئله اهمیت مییابد.
معیار تصمیم تعیین میکند چه چیز مرتبط با یک تصمیم است.
مرحله سوم:
تخصیص وزن به معیارها
معیارهای تصمیم که در مراحل قبل اشاره شد دارای اهمیت برابری نیستند بنابراین ضرورت دارد تا رای تعیین اولویتهای صحیح در تصمیم به هر یک از آنها وزنی داده شود.
مرحله چهارم:
بسط جایگزینها
تصمیم گیرنده فهرستی از بدیلهای ممکن که در حل موفقیت آمیز مسئله موثر است تهیه میکند.
در این مرحله باید توجه شود هیچ تلاشی به منظور ارزیابی این جایگزینها نباید صورت گیرد زیرا هرگونه ارزیابی میتواند منجر به محدودیت در پیدا کردن بدیلها شود.
مرحله پنجم:
تجزیه و تحلیل راهحلها
زمانی که راهحلها تعیین گردید تصمیم گیرنده باید هر یک از آنها را تجزیه و تحلیل انجام دهد قوت و ضعف هر یک از راهحلها از طریق مقایسه با معیارها و وزنهای تخصیصی در مراحل 2و3 مشخص میگردد.
مرحله ششم:
انتخاب یک راهحل
ششمین مرحله اقدام حیاتی انتخاب بهترین گزینه از مین راهحلهای برشمرده و ارزیابی شده است.
زمانی که عوامل موثر در تصمیم تعیین شدند و به هر یک از آنها متناسب با ماهیتی که دارند وزنی تخصیص داده شد و تمام راهحلها تعیین گردیدند در نهایت یک راهحل که در مرحله پنجم مقایسه با معیارها بیشترین امتیازها را به خود اختصاص میدهد.
مرحله هفتم:
اجرای راهحل
باید توجه داشت چنانکه راهحل انتخابی به شکل صحیحی اجرا نشود امکان دارد تصمیم با شکست مواجه شود بنابراین آنچه در این مرحله اهمیت دارنداجرای صحیح راهحل انتخابی است.
مرحله هشتم:
ارزیابی اثر بخشی تصمیم
آخرین مرحله در فرآیند تصمیمگیری ارزیابی نتیجه تصمیم است تا مشخص گردد مسئله رفع شده است.
فرضهای عقلایی
شفافیت مسئله
توجیه هدف
حالتهای شناخته شده
اولویتهای روشن
اولویتهای تغییر ناپذیر
عدم محدودیتهای زمانی و هزینه
حداکثر نتایج.
با تشکر از سرکار خانم لیلا دهقان
|
اما چند نکته که در کارهای بعدی نظریهپردازی مورد توجه قرار گیرد.
نکتة اول اینکه اگر نظریهای مطرح شد، معلوم نیست این نظریه، نظریة خوبی باشد.
نظریه میتواند نظریة بسیار بدی هم باشد.
فوئرباخ میگوید:
خدا فرافکنی آرزوهای انسانی است، این حرف خیلی بیربط است، ولی نظریه است.
فروید یک سری نظریه میدهد.
بنابراین ارزیابی خوب و بدی نظریه را باید با ارزیابی نظریه جدا کرد.
باید بین این دو فاصله باشد.
حالا چطور میشود که یک چیزی نظریه میشود؟
یکی از چیزهایی که در نظریه شدن یک نظریه اثر دارد این است که یک جریان طبیعی آن را به عنوان یک نظریه بپذیرد.
این جریان طبیعی میتواند دامنة اندیشمندان باشد، میتواند فضای اجرایی یک کاری باشد، و میتواند عوامل بسیاز زیاد دیگری باشد.
برای اینکه یک نظریه پذیرفته شود، فرایند پذیرفتن آن هم یک فرایند جالب است.
بعضی نظریات هستند که در دوران خودشان نظریه میشوند، بعضیها هستند، بعد از خودشان نظریه میشوند، بعضیها هستند که پنجاه سال بعد از خودشان تازه شروع میکنند به نظریه شدن.
هر نظریهای یک رشد و یک افول دارد.
یکی از کسانی که نظریهپردازی کرد مالبرانش بود، نظریهای داشت با عنوان اوکیژنالیسم و نظریة دیگری با عنوان رؤیت در خدا.
میگویند مالبرانش توفیق داشت که در دوران خودش نظریهاش مورد توجه قرار گیرد.
افراد زیادی بحث کردند، اما نظریة مالبرانش بعد از فوت او دیگر باقی نماند، یعنی کسی را نداریم که دنبال آن نظریه را به طور جدی بگیرد.
به عنوان یک نظریه در کنار نظریات دیگر مطرح شد.
اما نظریة کییرکگور متعلق به نیمة دوم قرن بیستم است، یعنی صد سال بعد از مرگ کییرکگور، نظریة او به عنوان یک نظریة جدی دوباره مطرح شده و روزبروز اقبال بیشتری پیدا کرده است.
البته از اوایل قرن بیستم به نظریه کییرکگور اقبال شد ولیکن رفتهرفته این اقبال رشد پیدا کرده و الان به عنوان یکی از نظریات بسیار جدی مطرح است.
یک زمانی نظریات سارتر بسیار مطرح بود ولی افول پیدا کرد.
یعنی نظریات میتوانند در معرض حیات و ضعف و مرگ قرار بگیرند.
یکی از چیزهایی که نظریات را در معرض حیات قرار میدهد نقد مداوم است.
نظریه وقتی نظریه است که جا را برای نقد مداوم باز بگذارد.
نه اینکه یکبار نقد شود و بعد تکلیف آن مشخص شود.
آنچه که علت مبقیة یک نظریه است و نه علت محدثة آن، نقد مداوم و جریان مداوم حضور نظریه در ذهن اندیشمندان است.
شاید یکی از جسارتهایی که بنده در مورد کرسیهای نظریهپردازی میکردم همین دور شدن از جریان طبیعی بود.
شما میبینید گتیه یک مقاله دارد که در یک مجلة دسته سوم اروپا چاپ میکند و سه صفحه هم بیشتر نیست اما جریان فلسفة تحلیلی را به کلی عوض میکند.
نظریات صدق را مطرح میکند.
کواین تنها دو مقاله دارد که این دو مقاله تمام جریان فلسفة تحلیلی را زیر سئوال میبرد که براساس آن شبکة باور خود را بیان میکند.
کار را به جایی میرساند که تمام دنیا علیه او نظریهپردازی میکنند.
کنفرانس میگذارند در نقد کواین و اولین کسی را هم که دعوت میکنند خود کواین.
مقالات خود را در آن کنفرانس ارائه میکنند و سپس کواین به آنها پاسخ میدهد.
مجموعة این مباحث به صورت یک کتاب درامده که شاید مهمترین کتابی که بتوان برای شناخت کواین معرفی کرد این کتاب باشد.
در جامعة بعضی وقتها نظریاتی بوده که خیلی آدمها نسبت به آن موضع گرفتهاند و میتواند نظریه باشد.
اما سئوال این است که برفرض که یک نظریهای نظریه بود، هنر نظریه در ابلاغ و فراگیری بیشتر نظریه است.
لذا به نظر من الان یکی از کارهایی که در امپریالیسم علمی غرب انجام میشود همین مسئله است که یک نظریه را به گونهای جلوه بدهد که در تمام جوامع حضور پیدا کند.
یک مقاله است، اما این مقاله قابل دسترس برای خیلیهاست.
یک نظریه است اما این نظریه بتواند در جوامع مختلف مورد بحث و تبادل نظر و مورد توضیح و تبیین قرار بگیرد.
به همین صورت است که در خیلی کشورها اگر بخواهند فلسفه بخوانند در ابتدا باید دکارت و کانت بخوانند.
فلسفه یعنی این و غیر از این نیست.
یک نظریه داریم و شیوع نظریه داریم.
یک نظریه داریم و یک رساندن نظریه داریم.
نظریه یک چیز است، ولی رساندن آن یک چیز دیگر است.
چون نظریه در مرزهای دانش است من به جد تأکید میکنم که شیاع نظریه در به وجود آمدن نظریه نقش ذاتی دارد.
یعنی اگر نظریة خوبی مطرح شود و بعد نتواند شیوع پیدا کند این نظریه ناموفق است.
نه از بابت اینکه خود مطلب ناموفق است، بلکه از این لحاظ که نظریه به جایی نرسیده است.
مثل آن بندة خدایی بود که خمرة پر از سکهای داشت و به هیچکس نگفته بود، بعد خمره را دزدیدند.
او دادوفریاد کرد که سکههای من را دزدیدند، همه گفتند کدام سکه، کسی ندیده تو سکه داشته باشی.
وقتی سکه مطرح است که این سکه در دست مردم بگردد.
لذا در نظریهپردازی باید به این نکته توجه داشت که در معرض اینگونه مسائل قرار بگیرد.
به همین جهت است سبکی که الان در جهان مرسوم است و معمولا در کتابها و مقالات پژوهشی برای آن ضریب IF ضریب تأثیر تعیین میکنند، ناظر به همین مسئله است.
نگاه میکنند که چه کسانی به این نظریه ارجاع دادهاند.
هرچه ارجاع به این نظریه، چه مثبت و چه منفی بیشتر باشد میگویند این نظریه، نظریة جاافتادهتری است.
نظرات ارزشمند استاد بزرگوار دکتر آیت اللهی
|
مقدمه
در عصر حاضر به دلیل پیشرفتهای علمی و فنی، بازنمایی ذهنی بشر از کره زمین به دهکده جهانی مبدل شده است.
از این رو عوامل همراه کننده با این بازنمایی بیش از پیش مورد توجه بشر قرار گرفته است.
یکی از این عوامل کارافرینی است که در دهههای گذشته به دلیل کمک به رشد محصولات، ارائه خدمات جدید، ایجاد اشتغال و توسعه اقتصادی توجه روزافزونی را به خود جلب نموده است.
بدین جهت افراد و شرکتهای بزرگ به دنبال کارافرینی بیشتری هستند 1.
به نظر میلر 2 1983 و نامان و سلوین 3 1993 کارافرینی به توانایی شرکت برای نوسازی مداوم، نواوری، و داشتن ریسک در بازارها و حوزه فعالیتشان اشاره دارد.
گرایش به کارافرینی به عنوان فرایند سازمانی مهمی است که برای بقا و عملکرد شرکت کمک میکند 4.
مرور ادبیات مربوط مشخص مینماید اجماع کلی حول این نظر وجود دارد که گرایش موفقیت آمیز به کارافرینی با بهبود عملکرد سازمان ارتباط دارد.
این نظر وجود دارد که گرایش به کارافرینی به عنوان یک مسیر مناسب به سوی سطوح بالای عملکرد سازمانی شناخته میشود و اینکه کارافرینی سازمانی به عنوان یک عمل ارزشمند و موثر با منافع محسوس و عینی در درون سازمان و سطوح مدیریتی اتفاق میافتد 5.
لامپکین و دس 6 1996 اقدام به مفهومسازی در خصوص رویکرد کارافرینی نمودند.
آنها ابعاد کلیدی مفهوم کارافرینی در سطح شرکت همچون استقلال، نواوری، مخاطره پذیری، پیشگامی و رقابت تهاجمی را شناسایی کردند.
همچنین امروزه کارافرینی را باید یکی از ضروریات هزاره جدید دانست، در عصری که به جامعه اطلاعاتی و هنگامه جهانی شدن مرسوم است پژوهشگاهها و مؤسسات پژوهشی میتوانند بخشی از فعالیت خود را به پرورش کارافرینان تخصیص دهند.
هر چند مؤسسات پژوهشی میتوانند فقط به تولید و عرضه دانش بسنده کنند و آن را در اختیار دانشجویان، محققان و جامعه بگذارند، اما این به معنای موفقیت نیست.
مؤسسات پژوهشی میتوانند افقها و فرصتهای فنآوری را برای افراد ترسیم نمایند و آنها را در جهت استفاده هدایت کنند.
اما این میسر نمیشود مگر آنکه خود این مؤسسات ابتدا کارافرین باشند و به کارافرینی سازمانی و نواوری توجه ویژه نمایند.
از این رو پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی که در سال 1373 شروع به فعالیت نموده است در حوزه علوم انسانی و دینی با بیش از بیست و چهار گروه علمی و پنج پژوهشکده با همراهی 100 عضو هیات علمی و 350 محقق موفق، به خلق بیش از 700 اثر علمی نموده و به عنوان یکی از بزرگترین پژوهشگاههای علوم انسانی و دینی مشغول فعالیت است.
که این کارنامه باعث گردید تا پژوهش حاضر این فرضیه اساسی را مورد بررسی قرار دهد که آیا میتوان ادعا نمود میان گرایش کارافرینانه و عملکرد سازمانی کارکنان پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی رابطه و همبستگی معناداری وجود دارد.
|
انتقامش رو گرفت.
کینهی سالهای دور.
کینهی همهی کتابهایی که خونده بود و نخونده بود.
تو لذت این انتقام فقط یک چیز رو فراموش کرد
یک قانون ساده.
|
صدای هر قطرهی باران
چون صدای دهلی که خبر از حادثهای دارد؛
این چه آرام طوفانی است؟
میترسم!
از این آرامش عجیب میترسم
وقتی روشنای اتاق
چون شمع نیم سوختهی رو به باد
گاه خاموش میشود و گاه یکباره گر میگیرد،
منتظر صدای اولین شلیک مینشینم
امین گرجی زاده
|
حال عجیبی ست
مثل عشق بچههای دبیرستانی که با گچهای رنگی روی دیوارهای شهر نقش میبندد
مثل دلتنگیهای سرباز غریب که با خودکار روی صندلیهای اتوبوس و سینما نوشته میشود
مثل خواندن یک داستان جنایی از صفحه چهلم
مثل نوشتن گواهی فوت یک کودک
اینها همه حال من است وقتی مینویسم و تو نیستی که بخوانی.
دکتر رفی فلاحی
|
سالها قبل یک مصاحبه از من در یکی از نشریات دانشگاه چاپ شد که از من پرسیده بودند:
برای تخصص چه رشتهای دوست داری؟
، و من گفته بودم:
اطفال.
حالا امروز اگر همسرم در این رشته در حال تحصیل نبود، شاید هنوز هم انتخاب اولم همان میبود که بود.
البته به نظر خیلی از دوستان هیچ مشکل یا منعی در این مساله نمیبینند اما به نظر من.
و شما وقتی در تضاد جبر و اختیار فقط فرصت انتخاب داری، و نه امکان خلقت، پس باید بهترین گزینه از همه نظر رو انتخاب کنی، در جدال بین عقل و احساس و خیلی فاکتورهای دیگر.
تا وقتی آخرین برگ رو ورق میزنی، مدام در حسرت برگشت به گذشته آهی سر راه حنجرهات را مسدود نکند.
و اگر آدمی فرصتی دوباره میداشت، و به عقب بر میگشت، چه ضمانتی وجود داشت که دوباره همان اشتباهات را تکرار نکند؟
که اگر تکرار کند نامی وحشتناک تر از اشتباه میگیرد.
|
شادی هایت را قسمت میکنی!
سهم من.
تنها
لبخند یک اشتباه!
|
بزن باران!
به پشت شیشههای تار
به روی چهرههای خسته و غمبار.
بزن باران!
در این دشت به خون خفته،
بگو با خاک
تمام آن سخنها و گلایههای ناگفته.
بزن باران!
به روی چهرهی خونین این میدان
برای گفتن آن حق
که در ظلمت،
نشسته بر سر داران.
بزن باران!
نقاب از چهره بردار
که دشمن در لباس یار
به کامم زهر میریزد.
رفیقان در لباس مکر
عزیزان در دیار مرگ،
هنوز بر نیزهها
سرها
هنوز در هر دیار و شهر
مسیحا بر صلیب قهر
هنوز حلاج
انالحق گو
به دار فتنه آویزان.
بزن باران!
اگرچه دیر و بیهوده است،
اگرچه
نوشدارو پس از مرگ است،
که سهراب در میان خون و حسرتها
ضیافت رفتهی مرگ است.
بزن باران.
امین گرجی زاده پاییز 81
|
هنر یا میدان جنگ؟
کجا قدم میزنیم؟
از این همه جدال به دنبال چه چیزی هستیم؟
چرا همیشه همهچیز را طایفهای میکنیم؟
تو را دوست ندارم پس شعرت را نمیپسندم، تو را دوست ندارم پس آهنگی که ساختی ایراد دارد!
تو را دوست ندارم چون با کسی که دوست ندارم دوستی!
تو را دوست ندارم چون دوست ندارم!
فقط علامت سئوال!
و من چند سئوال از هزاران را میپرسم!
کسی که اینگونه به همهچیز میپری!
که فلانی بد است!
فلانی جای شعر مزخرف میسراید!
فلانی پیش دوستانش حرفهای رکیک میزند.
فلانی ماشین آنچنانی سوار است و از فقر میسراید با لحن تمسخر ، فلانی فلان است و فلان!
آیا تا به حال به این فکر کردهای که خودت فرزند کدام امام زادهای که بی نقصی؟
با شما هستم!
شما که خود را شاعر مینامید!
خود را هنرمند میدانید!
آیا هنر که به لطافت و شعور معنی میشود جایی برای جولان دادن غرضهای شخصی است؟
گیرم که از من خوشت نمیآید!
با دوستانم چه کار داری؟
گیرم که مرا نمیپسندی!
شعرهایم را چرا هرزه میخوانی؟
مگر میدان جنگ است اینجا که به دنبال نفرات افتادهای و دوستانم را به دوستی با من سرزنش میکنی!
چرا عادت کردهایم که کسی یا خوب است یا بد؟
چرا عادت نمیکنیم خوبیهای یکدیگر را ببینیم!
من هم بدی دیدهام، من هم نمیدانم کی و کجا، ولی گاهی مورچهای را زیر پاهایم له کردهام!
ولی تمرین کردم که آدمی مثل خودم ترکیبی از خوبی و بدی است.
که البته این خوبی و بدی خود جای سخن دارد، که با چه معیار و محک سنجیده میشود.
بگذریم
چرا به جای اینکه ایرادهای یکدیگر را به هم گوشزد کنیم، همدیگر را به آرامی نقد کنیم، بلند بلند نشخوارهای پوچمان را جار میزنیم و مغرور که من از فلانی که مدعی است ایراد گرفتم!
چرا از تخریب یکدیگر اینگونه لذت میبریم
گیرم که مذهبتان، مرامتان، باورتان فرق دارد با اینکه من هستم، چرا همانگونه که من تحملتان میکنم، شما هم قدری دندان به جگر نمیگذارید؟
دلم میگیرد از این همه جدال!
این جنگها!
این جبهه گیریها!
خیانتی است نابخشودنی به هنر، به خودتان اگر خود را هنرمند میدانید!
|