0
stringlengths 1
203
| 1
stringlengths 1
235
|
---|---|
با آخرین نفسش بهم التماس کرد | با نفس های آخرش ازم خواهش کرد |
و اصلا اشتباه نکن بالاخره می کشمت | بدون هیچ اشتباهی قطعا توی آشغال رو میکشم |
تقریبا داشتی گولم میزدی | تقریبا من رو تو مشتت گرفتی |
یه جایی که هیچوقت بهش شک نمی کنه | یه جایی که به مغزشم خطورنکنه |
و من اومدم که کمکت کنم | من اینجام تا کمک کنم |
متحد بشن و کنار هم بجنگن | متحد و یکپارچه درحال مبارزه ببینم |
و این اتفاق بدون تو نمیوفتاد بروس | بدون تو امکان پذیر نبود بروس |
شنیدم یه غریبه هست که | من معتقدم یه غریبه وجود داره |
از دریا به اینجا میاد | از دریا میاد به این روستا |
از زمانی که آخرین کشتی اومده <عدد> ماه میگذره | از اخرین کشتی که ازش میگذره چهار ماه میگذره |
یکی مثل این غریبه و افراد شبیهش | این غریبه و بقیه ای که مثل اونن |
دارم اتحادی تشکیل میدم تا از خودمون مراقبت کنیم | من دارم یه اتحاد به وجود میارم برای دفاع از خودمون |
پنج هزار دلار امریکا میشه | گردش بردن سگ ها رو داری |
وقتی نبرد از راه برسه بهت احتیاج پیدا میکنیم | وقتی جنگ فرا برسه ما بهت نیاز داریم |
چون خوشم نمیاد بیای اینجا تو کارم سرک بکشی | چونکه دوست ندارم تو بیای اینجا کارای منو موشکافی کنی |
کارای خوبی میکنی فکر میکنی کسی نمیبینه | تو فکر میکنی هیچکس کارای خوبت رو نمیبینه |
یه مرد قدرتمند وقتی قدرتمندترینه که تنهاست | آدم قوی تنها قوی ترینه |
اون درحال مبارزه در کنار من مرد | اون توی جنگ کنار من مرد |
من به هیچکس دینی ندارم | من چیزی مدیون کسی نیستم |
عقلتو از دست دادی بروس وین | تو دیوونه شدی بروس وین |
خدای من ارباب وین ولی خیلی سرده | خدای من استاد بروس وین هوا سرده |
چطوره به مد بزرگ بعدی تو جامائیکا برسیم؟ | ممکنه بتونیم به جزر و مد عجیب بعدی توی جامائیکا برسیم؟ |
شاید یکی دوتا ابر انسان تو فیجی پیدا کردیم | ممکنه توی فیجی یک یا دو تا ابر انسان باشه |
پس گزینش دونفرمون شد هیچی به هیچی؟ | پس اون گزینش دو نفریمون به جایی نرسید؟ |
نه رفیق نزن راتو برو بجنب | نه رفیق شلیک نکن حرکت کن حرکت کن |
کنار دیوار به خطشون کن | اونا رو جای دیوار به صف کنین |
ساکت بمونید خفه شید خفه شید | ساکت باشین خفه شو خفه شو |
خیلی زود یه معامله میکنیم | به زودی اظهار نظر میکنیم |
کلی جسد بچه میوفته رو دستتون | بچه های مرده زیادی روی دستتون میمونه |
بریجید امروز یه اردو داشتن | امروز توی خیابون بریجیت اردو داشتن |
یه چند هزار سالی به عقب ببرن حوصله سر بره حالا چرا گروگان گیری؟ | حوصله سر بر چرا گروگانها؟ |
فقط داریم پلیسو سرگرم میکنیم تا انجامش بدیم | ما فقط پلیس رو معطل میکنیم تا اینکار رو انجام بدیم |
تا چهار دقیقه دیگه <عدد> تا ساختمون شهر میترکن | در عرض چند دقیقه چهار بلوک شهر |
اونها صدهزار جهان رو نا امید کردن | اونا از <عدد> جهان شکست خوردن |
من اومدم به شما وعده ی تاریکی بزرگ رو بدم | من اومدم تا شما رو از تاریکی بزرگ مطلع کنم |
من در ترس شما قدرت میگیرم | من در ترس تو شنا میکنم |
باید زندان رو مستحکم کنید | باید قفس رو ببند |
تا دو جعبه دیگه رو پیدا کنه | برای پیدا کردن دو جعبه دیگه |
اون آتش <عدد> هزار ساله که نسوخته | اون <عدد> ساله که روشن نشده |
وقتی پیدا بشن یکپارچگی آغاز میشه | وقتی اونا پیدا بشن وحدت شکل میگیره |
ازون پسره تو مشروب فروشی خبری نشد؟ | خبری از اون بچه فروشگاه مشروب فروشی نشد؟ |
اگه برای هر احتمالا یه دلار داشتم | من برای هر احتمالی پول ندارم |
آره ازینی که هستیم غیر قابل تحمل تر میشدی | اره این غیر قابل تحمل ترت میکنه |
آقای بری الن از سنترال سیتیه | یه نفر آقای بری آلن هست از مرکز شهر |
شاید یه نتیجه مثبت غلط دیگه باشه | ممکنه یه فرض اشتباه دیگه باشه |
یکیشونو پیدا کردن دوتاشون اگه دایانا رو حساب کنیم | یه نفر پیدا کردم دو نفر پیدا کردم با دیانا |
حالا باید دوباره پیش هم برگردیم و این قضیه رو درستش کنم | من باید همدیگمونو گرد هم جمع کنم و اینو درستش کنم |
خب از زمان هشدار لوثر چندوقتی میگذره | خب مدتی هست که از اخطار لوتور میگذره |
نه حملهای شده نه بربرها پشت دروازن | نه حمله ای نه ادمای وحشی جای دروازه هستن |
به او تاریکی قبل از روشنایی تاریخ را نشان ده | قبل از طلوع تاریخ تاریکی رو به اون نشون بده |
دخترم را هشدار ده که جنگ در راه است | به دخترم هشدار بده که جنگ اتفاق افتاده |
چی بگم خب؟ من اونقدرا هیجان انگیز نیستم | اخه چیکار میتونم بکنم؟ من خیلی هیجان انگیز نیستم |
احتمالا وقتی از اینجا میری بیرون ناپدید میشی | وقتی از اینجا میری ممکنه غیبت بزنه |
همونطور که میبینید در پشت سر من | همونطور که پشت سرم میبینی |
این آتش در تمام مدت طول شب روشن بوده | در طول شب هم این اتش روشن بوده |
و کم کم پنج مایل با اون فاصله داریم | و حداقل <عدد> مایل باهاش فاصله داریم |
این اتفاق ساکنین و همچنین مقامات دولتی رو پریشان کرده | این موضوع مردم محلی و مقامات دولتی رو کاملا گیج کرده |
حالا ساکنین و مقامات دولتی سردرگم اینن که | حالا مردم محلی و مقامات دولتی گیج شدن |
چی این آتش رو به وجود آورده تهاجم | که چی باعث این اتفاق شده تهاجم |
نه یه مدت قبل جاش اشتباهن عوض شده بود | نه چند وقت پیش یه جای دیگه گذاشته شده |
یه شهروند ساده ام استارلبز یه طرف خصوصی قرارداده | من یه شهروند غیر نطامیم استارلبز یه پیمانکار خصوصیه |
اینجا تو قرنطینست روی چهره نگاری داره کار میکنه | الان توی قرنطینه است و داره روی تحقیقات کار میکنه |
حدس دارین که کی یا چی ممکنه بوده باشه؟ | فکری داری که چه کسی یا چه چیزی ممکنه باشه؟ |
خوب راجع به هیولاها میدونی | تو چیزای زیادی درباره هیولاها میدونی |
شاهی که انسان شد | پادشاهی که انسان خواهد بود |
تموم اون زمانی که حروم کردم | تموم وقتی رو که هدر دادم |
از اینجا خوشم میاد ساکته | اینجا رو دوست دارم جای ساکتیه |
با سطح آب مگه فرقی داره؟ | سطح دریا مگه تفاوتی داره؟ |
هیچکس نمیاد به من بگه پادشاه سطح آب | هیچکس منو پادشاه سطح دریا صدا نمیزنه |
رباینده هایی از اون بالا | دزدا از جهان بالا هستن |
تا ابد نمیتونی به دنیا پشت کنی آرتور | ارتور نمیتونی برای همیشه پشتت رو به دنیا کنی |
همونی که بیدار شد و من رو فرا خوند | کسی که بیدار شد و منو صدا زد |
در حالی که من دژی رو به نام شکوه او برپا میکنم | در حالی که من با اسم شکوهمند اون یک قلعه مستحکم بنا میکنم |
اما غرورش مانع شد | اما غرورش اونو ناکام گذاشت |
بذار از او عذر خواهی کنم | بزار تا به اون درخواست کنم |
من کسانی رو که به تاج و تخت اون چشم داشتند رو از دم تیغ گذروندم | من کسایی رو که به دنبال تاج و تخت اون بودن کشتم |
که بدهیت رو صاف کرده باشی | وقتی دینت رو ادا کنی |
مادرباکس ها پیدا و یکی خواهند شد | جعبه های مادر پیدا میشن و متحد خواهند شد |
این دنیا هم مصل بقیه سقوط خواهد کرد | این دنیا مثل تموم دنیاهای دیگه سقوط میکنه |
به فضای بیشتر و محموله بیشتری برا حمل نیاز دارم | من به دسترسی بیشتری نیاز دارم و به محموله بیشتری هم نیاز دارم |
تو راه نیست بروس | حمله ای در راه نیست بروس |
مدت ها قبل یک بار به اینجا اومده بودن | اونا قبلا یه بار مدتها پیش اومدن اینجا |
یه ناو بزرگ در وسط آسمون ظاهر شد | یه ناوگان عظیم توی اسمون پدیدار شد |
نامی که در هر دنیایی نفرین میشد و همزمان هم ازش میترسیدن | نامی نفرین شده و ترسیده شده در هر جهان |
دارکساید به مصاف جنگی با مدافعین زمین رفت | دارک ساید در نبرد با مدافعان زمین رو به رو شد |
و محافظانی از سوی ستاره ها | و نگهابانان از میان ستاره ها |
و به اتحاد امید نبندن | امید به اتحاد نداشته باشن |
در حالی که دارکساید جنگی رو بر روی زمین به پا میکرد | دارک ساید با شروع جنگ بر روی زمین |
رازی رو در اونجا پیدا کرد | اون یه رازی رو کشف کرد |
اون اهل تصویف رو فراخوند | اون عارفان فوق رو فرا خوند |
و به هم بپیوندن و یکپارچگی رو شکل بدن | و با هم به وحدت بپیوندن |
یکپارچگی یه سیاره رو با آتش تطهیر میکنه | وحدت یه سیاره رو با اتش نابود میکنه |
اما قبل از اینکه یکپارچگی بتونه انطباق پیدا کنه | اما قبل از اینکه اتحاد شکل بگیره |
و در حالی که یکی شدن جنگیدن | و به عنوان یک نژاد جنگیدن |
سه مادرباکس هیچوقت با هم منطبق نشدن | سه جعبه مادر هرگز یکی نشدن |
جعبه ها بر روی زمین رها شدن | جعبه ها روی زمین باقی مونده بود |
اونا ضعیف شدن سگ های بدون اربابی که | ضعیف شدن مثل سگ هایی بدون استاد |
در حالی که از دید دشمنشون محو میشدن | از دید دشمن محو شدن |
میان تریلیون ها ناشناخته بودن | ناشناسی در میان یک تریلیون جهان |
دارکساید تا حالا ازش شکست خورده رو فتح کنه | تنها دنیایی که دارک ساید ازش شکست خورده |