text
stringlengths
15
122k
summary
stringlengths
1
1.81k
title
stringlengths
3
127
آقای السیسی گفته است که کشورش در معرض تهدید گروه‌های اسلامگرای افراطی قرار دارد و نگران فروپاشی کشورهای همسایه و آثار آن بر شرایط داخلی خود است. او تصویب قانون شرایط اضطراری در مصر و به خصوص برخورد شدید با برخی گروه‌های سیاسی را برای حفاظت از امنیت کشور لازم دانسته است. رئیس جمهوری مصر در عین حال تاکید کرده است که وجود شرایط فعلی به معنی انحراف از مسیر "انقلاب دموکراتیک" سال ۲۰۱۱ مصر و هدف نهایی استقرار دموکراسی کامل در این کشور نیست بلکه اقدامات دولت برای جلوگیری از هرج و مرج و دفاع از امنیت این کشور لازم بوده است. در فوریه سال ۲۰۱۱، حسنی مبارک، رئیس جمهوری وقت مصر، در واکنش به چند هفته تظاهرات ضد دولتی به خصوص تجمع هزاران نفر از مخالفان در میدان التحریر مصر، از سمت خود کناره‌گیری کرد و یک دولت موقت نظامی زمام امور را در دست گرفت. از این واقعه به عنوان "انقلاب دموکراتیک" مصر نام برده می‌شود. رئیس جمهوری مصر سختگیری‌های سیاسی فعلی را موقتی دانست و گفت: "ما در نظر داریم اراده مردم مصر را تحقق بخشیم، مردم چهار سال است که خواستار تحول هستند و ما ملزم به اجرای خواست مردم و تلاش هر چه بیشتر برای ساختن آینده دموکراتیک و بهتری برای آنان هستیم." وی در عین مطلوب نبودن شرایط کنونی کشورش را پذیرفت و اظهار داشت: "در نظر ما، آنچه که به دست آمده ممکن است بهترین وضعیت ممکن نباشد، اما ما به تلاش ادامه می‌دهیم و در آینده پیشرفت بیشتری خواهیم داشت." عبدالفتاح السیسی از قانون مبارزه با تروریسم که در ماه اوت سال جاری تصویب و اجرایی شد دفاع کرده و آن را در شرایط فعلی لازم دانسته است. مخالفان دولت گفته‌اند که این قانون حقوق اساسی شهروندان را مخدوش می‌کند و به استقرار وضعیت اضطراری دایم در مصر منجر می‌شود. رئیس جمهوری مصر این نظر را رد کرد و گفت: "ما در پی ثبات سیاسی هستیم و نمی‌خواهیم این هدف را با توسل به زور یا سرکوب به دست آوریم بلکه خواستار قانونمندی و سامان‌دهی در جامعه هستیم." تجمع مخالفان مرسی به مداخله ارتش و برکناری او منجر شد سیاست دولت مصر با انتقاداتی از سوی برخی سازمان‌های مدافع حقوق سیاسی و شماری از دولت‌های اروپایی مواجه بوده که این سیاست را با موازین دموکراتیک منطبق ندانسته‌اند. رئیس جمهوری مصر در پاسخ به این انتقادات گفت که منتقدان او در غرب باید به خطرات خاصی که مصر را تهدید می‌کند توجه داشته باشند و یادآور شد که طی دو سال گذشته، ششصد تن از نیروهای امنیتی به دست تندروهای مسلح کشته شده‌اند. وی افزود: "محیط کشورهای اروپایی را در مصر برقرار سازید، آنوقت دیگر به اقدامات فعلی نیازی نخواهد بود." به گفته منتقدان دولت مصر، در حال حاضر هزاران نفر به دلایل امنیتی در زندان هستند و شماری از مخالفان محاکمه و به اعدام محکوم شده‌اند. آقای السیسی در مورد این گروه از محکومان گفت که بعید است که این احکام به اجرا گذاشته شود زیرا یا در نتیجه محاکمات غیابی صادر شده یا اینکه قابل فرجام خواهی است. برکناری مرسی چندین ماه تظاهرات و درگیری را در پی آورد در مورد سرنوشت گروه اسلامگرای اخوان المسلمین نیز وی گفت که اعضای این گروه بخشی از جامعه مصر هستند و مردم مصر باید در مورد نقشی که باید در آینده ایفا کنند تصمیم یگیرند. در پی استعفای حسنی مبارک، انتخابات پارلمانی در نوامبر سال ۲۰۱۱ برگزار شد و گروه اسلامگرای اخوان المسلمین، به عنوان سازمان یافته‌ترین گروه فعال در مبارزه علیه دولت سابق، توانست به پیروزی چشمگیری دست یابد و در ماه ژوئن سال ۲۰۱۲ نیز محمد مرسی، وابسته به همین گروه، به ریاست جمهوری انتخاب شد. با اینهمه، اقدامات آقای مرسی مخالفت‌هایی را در پی آورد که سرانجام به برگزاری تظاهرات گسترده و برکناری او توسط ارتش در اوایل ژوئیه سال بعد منجر شد. در آن زمان، عبدالفتاح السیسی فرماندهی کل نیروهای مسلح را برعهده داشت. وی پیشتر توسط محمد مرسی به این سمت منصوب شده بود. دولت مصر اسلامگرایان از جمله اخوان المسلمین را مسئول حملات خشونت‌آمیز دانسته است مخالفان آقای مرسی او را به ناتوانی در اداره امور کشور و همچنین تلاش برای استقرار یک نظام سیاسی دینی و جلوگیری از استقرار دموکراسی در مصر متهم می‌کردند. برکناری محمد مرسی به چندین ماه تظاهرات به خصوص توسط اعضا و هواداران اخوان المسلمین و درگیری‌های خونین بین آنان و نیروهای امنیتی منجر شد. از آن زمان، مصر شاهد اقدامات خشونت‌آمیز به ویژه علیه نیروهای نظامی و امنیتی بوده که دولت مصر گروه‌های اسلامگرا از جمله اخوان المسلمین را عامل آنها می‌داند. اخوان المسلمین توسل به خشونت را تکذیب کرده است. در ژانویه سال ۲۰۱۴، قانون اساسی جدید به تصویب رسید و در انتخابات ریاست جمهوری ماه مه همان سال، عبدالفتاح السیسی با اکثریت قابل توجه آرا به ریاست جمهوری انتخاب شد و دوره زمامداری خود را در ماه ژوئن آغاز کرد. در خبری دیگر در مورد مصر، پلیس این کشور روز چهارشنبه اعلام کرد که دست کم سه نفر در یک حمله انتحاری در شبه جزیره سینا جان خود را از دست داده اند. براساس این گزارش، راننده یک اتومبیل حامل مواد منفجره این اتومبیل را به ساختمان یک پاسگاه پلیس کوبید که انفجار شدیدی را در پی داشت.
عبدالفتاح السیسی، رئیس جمهوری مصر از اجرای مقررات امنیتی در کشورش دفاع کرده اما گفته است که مصر همچنان در مسیر تحقق دموکراسی حرکت می‌کند. رئیس جمهوری مصر روز چهارشنبه، ۱۳ آبان (۴ فوریه) به دعوت دولت بریتانیا برای دیدار از این کشور وارد لندن می‌شود. همزمان، یک حمله انتحاری در شبه جزیره سینا تلفاتی برجای گذاشته است.
عبدالفتاح السیسی: مصر همچنان در مسیر انقلاب دموکراتیک خود حرکت می‌کند
اندی انسون، مديرتجاری باشگاه منچستر يونايتد شايعه تغيير دادن نام استاديوم اولد ترافورد را برای جذب حمايت کننده مالی تکذيب کرد. وی افزود هر چند که اين باشگاه بدنبال يافتن جايگزينی بجای شرکت ودافون، حمايت کننده قبلی اين باشگاه، برای تبليغ روی لباس بازيکنان است، اما تغيير نام استاديوم در دستور کاراين باشگاه قرار ندارد و اولدترافورد هميشه اولد ترافورد خواهد ماند و منچستر يونايتد هيچ قرار دادی برای تغيير نام ورزشگاهش نخواهد بست. اين در حاليست که باشگاه آرسنال در يک قرار داد ۱۰۰ ميليون پوندی با خطوط هوايی امارات برای هشت سال علاوه بر تبليغ روی پيراهن بازيکنان ، نام ورزشگاه خود را امارات خواهد گذاشت. صعود ‎اينترميلان، چلسی‎ و ليورپول‎ ‎ تيمهای‎اينترميلان، چلسی‎ و ليورپول‎‎ به‎‎ مـرحلـه بعـد‎‎ جـام‎ قهرمانان‎ اروپا صعـود کردند. چهارشنبه شب در هفته‎‎ پنجم‎ از مرحلـه گـروهـی‎ایـن‎ رقابتهـا و در گـروه‎ پنـج‎ تیـم‎ آث مـیـلان‎ میـزبـان‎ خـود فنرباغچه‎‎ ترکيه را با چهار گل‎ شگست داد. در همين‎‎ گروه‎ آيندهوون هلند بـرابـر ميزبان‎‎ خود شالکه‎ آلمان سه بر صفـر شکـسـت‎ خورد. به‎‎ اين‎ ترتيب‎ در جـدول‎ گـروه پـنــج‎ تیـمهـای‎ ميلان‎ و شالکه‎ بـا هشت امتـیـاز در ردههــای‎ اول‎ و دوم‎ قـرار گـرفتــنـــد و آينـدهـون‎ بـا هفـت‎ امـتیـاز در رده‎ سـوم‎ ايستاد تا تکليف‎ تيمهای‎ صعود کننده‎ از اين‎ گروه‎‎ در هفته پایـانـی‎ مشخص‎ شود. در گروه‎ هفتم‎‎ تيم ليورپول‎ مــدافــع‎ عنـوان‎‎ قهرمانی‎ با وجود تساوی‎ بـدون گــل‎ مقـابـل‎‎ ميهمان‎ خود رئال بتيس‎ اسپانيا بـه‎ مـرحلـه‎ حذفی‎ صعود کرد. چلسی‎ نيزدر بروکسل‎ تيم انـدرشـت‎ بلژیـک‎ را با با دوگل مـغلـوب‎ کـرد و بـه‎ مرحلـه‎‎ بعـد راه يافت‎. در جـدول‎‎ گـروه‎ هفـت‎ لیــورپــول ۱۱ امتيازی‎ شد، چلسی‎ بـا ۱۰ امتـیـاز در رده‎ دوم‎‎ ايسـتـاد و بتيس‎ هم با ۷ امتیــاز در مکـان‎ سـوم‎ جـای‎ گرفت‎. در گروه‎ شش‎ تيم‎ رئال‎ مادريد در زمين‎ خـود مقابل‎ ليون‎ با نتيجه يک‎‎ ـ يک مساوی‎ متوقف‎ شد. در همين‎ گروه‎ ديدار دو تيم‎ روزنبورگ‎ نروژ با المپياکوس يونان‎ به‎‎ نتيجه تســاوی‎ یـک‎‎ ـ يک انجاميد. در جدول‎ اين‎‎ گـروه‎ تیـمهـای‎ لیـون و رئال‎ مادريد که‎‎‎ پيش‎ از اين‎ بـه مـرحـلــه بعـد راه‎‎ يافته اند با ۱۳ و ۱۰ امـتیــاز اول‎ و دوم‎ هستند و روزنبورگ‎ و المپیـاکـوس در انـتهـای‎‎ جدول‎ جای دارند ودر گروه‎ هشت‎ بـازی‎‎ تیـمهـای پـورتـو پرتغـال‎ و رنجرز اسکاتلند در شهر پـورتـو یـک‎‎ ـ یـک خاتمه‎ يافت‎ و اينتر چهار بر صـفـر ميهمـان‎ خـود تيم‎ آرتمديای‎ اسلـوواکــی‎ را مـغلـوب‎ و بـه‎‎ مرحله حذفی‎ صعود کرد. مربی رئال مادريد هو شد هواداران رئال مادريد پس از تساوی خانگی يک بر يک اين تيم برابر المپيک ليون، واندرلی لوکزامبورگو، سرمربی برزيلی رئال را هو کردند. بدنبال شکست سه بر صفرهفته گذشته رئال مادريد مقابل بارسلون، شب گذشته هواداران اين تيم اسپانيايی درورزشگاه ‪ ۷۵‬هزارنفری سانتياگوبرنابئو برای روحيه دادن به تشويق‌های بازيکنان پرداختند، اما در اواخر بازی به اعتراض به تعويض های لوکزامبورگو و نتيجه بازی، سرمربی برزيلی رئال را هو کردند. فرياد اعتراض هواداران رئال مادريد با تعويض زين الدين زيدان و ديويد بکام شدت گرفت. مطبوعات اسپانيا نيزامروز به انتقاد از اين مربی پرداخته و تنها فرصت او برای ادامه فعاليتش در تيم رئال را به نتيجه بازی هفته آينده ليگ اسپانيا منوط دانسته و نوشته اند که در صورت شکست اين تيم، انتظار می‌رود وی از مربيگری برکنار شود. پيروزی فوتباليستهای جوان ايران تيم ملی فوتبال جوانان ايران عصرپنجشنبه در چارچوب مرحله‌ نخست رقابت‌های انتخابی جام جهانی در منطقه‌آسيا موفق شد در ورزشگاه انقلاب کرج با نتيجه‌ پنج بر صفر تيم فوتبال جوانان بنگلادش را شکست دهد. ديدار برگشت تيم ملی جوانان ايران و بنگلادش چهارشنبه‌ هفته‌ آينده در شهر داکا پايتخت بنگلادش برگزار خواهد شد. واليبال قهرمانی باشگاه‌های برتر ايران هفته يازدهم مسابقات واليبال قهرمانی باشگاه‌های برتر ايران عصرپنجشنبه پيگيری شد و در مهمترين ديدار تيم آذرپيام اروميه که ميزبان تيم سايپا تهران بود، با نتيجه سه ‬بر يک حريف خود را شکست داد، تيم ذوب آهن اصفهان نيز با نتيجه ‪ سه بر دو مقابل پرسپوليس تهران پيروز شد و پيام مخابرات گلستان با شکست سه بر صفراز تيم گل گهر سيرجان همچنان در قعر جدول رده‌بندی مسابقات باقی ماند. خدمات
اولدترافورد، اولدترافورد می ماند
تازه ترين خبرها از ورزش ايران و جهان
خانم عبادی که وکيل دادگستری در ايران است، به بی بی سی گفت که به درخواست مادر خانم زهرا کاظمی وکالت اين پرونده را پذيرفته است. وی افزود طبق اعلام مقام های قضايی، رسيدگی به پرونده کسانی که متهم به نقش داشتن در مرگ خانم کاظمی هستند در ماه ژوئن آغاز خواهد شد. دو مامور وزارت اطلاعات ايران در ارتباط با مرگ خانم کاظمی بازداشت شده اند. خانم کاظمی در اثر ضربه مغزی، ناشی از وارد آمدن ضربه به سرش جان خود را از دست داد. زهرا کاظمی هنگام بازداشت، در حال گرفتن عکس در اطراف زندان اوين تهران بود. وزارت اطلاعات ايران مسئوليت مرگ خانم کاظمی را قبول نکرده و گفته است اين خبرنگار وقتی توسط ماموران قوه قضائيه در حال بازجويی بوده، جراحاتی را که منجر به مرگ وی شد برداشته است. خدمات
شيرين عبادی، حقوقدان ايرانی برنده جايزه نوبل صلح، روز سه شنبه دهم فوريه اعلام کرد که وکالت خانواده زهرا کاظمی، خبرنگار ايرانی - کانادايی که سال قبل حين بازداشت در ايران جان سپرد را بر عهده گرفته است.
شيرين عبادی وکالت پرونده زهرا کاظمی را برعهده گرفت
اين سه سرباز از لشکر چهارم پياده نظام ارتش آمريکا به قتل غيرعمد متهم شده اند. ادعا می شود که اين سه نفر در شهر سامرا در شمال عراق يک عراقی را که تحت بازداشت آنها بود وادار کردند خود را از پل به داخل رود دجله بياندازد. مرد عراقی در پی اين حادثه غرق شد. يکی از سه متهم دارای درجه افسری - ستوان يکم - است. او و يک گروهبان همچنين به ضرب و شتم، توطئه، اظهارات دروغ و سد کردن روند عدالت متهم هستند. سرباز ديگری نيز به ضرب و شتم يک عراقی ديگر که ادعا می شود او نيز وادار به پريدن از روی پل شد متهم شده است. اين عراقی از حادثه جان به در برد. مرگ او يکی از 30 موردی است که در بازداشتگاه های آمريکايی در عراق و افغانستان روی داده و ارتش آمريکا درباره آنها تحقيق می کند. اين سربازان که ماموريت آنها در عراق پايان يافته و با لشکر خود به آمريکا بازگشته اند احتمالا در دادگاه نظامی محاکمه خواهند شد. خدمات
ارتش آمريکا سه سرباز اين کشور را در ارتباط با مرگ يک عراقی در ماه ژانويه در شمال عراق متهم کرده است. سرباز ديگری نيز به خاطر ضرب و شتم يک عراقی ديگر متهم شده است.
چهار سرباز در ارتباط با آزار عراقی ها متهم شدند
تظاهرات حامیان تیم انتخاباتی "ثبات و همگرایی" در تخار در تظاهرات امروز در تخار و فاریاب در شمال افغانستان، تظاهرکنندگان شعار می‌دادند که "تقلب" را نمی‌پذیرند و خواهان "جدا شدن آرای پاک از آرای تقلبی" هستند. پیش از این حامیان این تیم در ولایات کابل و بغلان نیز راهپیمایی‌هایی را راه اندازی کرده بودند. در نشست خبری شورای نامزدان، احمد ولی مسعود، از نامزدان انتخابات ریاست جمهوری، رهبران حکومت وحدت ملی را عامل "بحران به میان آمده" دانست و گفت: "رای پاک ما نه، رای آلوده آنها بحران‌ساز شده... کمیسیون حالا دو راه دارد؛ یا تیمی که به آن وابسته است را پیروز کند یا انتخابات را به دور دوم ببرد که هر دو قابل قبول ما نیست." او می‌گوید که آنها خواهان "حکومت مشارکت ملی" با مدل "ائتلاف سیاسی" هستند که تیم‌های انتخاباتی در آن سهم داشته باشند. هشت نامزد شورایی را با نام "شورای نامزدان" تشکیل داده‌اند صدیق صدیقی، سخنگوی ریاست جمهوری افغانستان، طرح این شورا را در "مخالفت صریح با قانون اساسی" و طرحی "میان‌تهی" خوانده و تاکید کرده که نامزدان ریاست جمهوری باید به اراده، تصمیم و جایگاهی که مردم برایشان برگزیده‌اند، احترام بگذارند. معترضان چه می‌خواهند؟ باطل شدن ۳۰۰ هزار رای که به باور آنها "نامعتبر" است، مهمترین خواست تیم "ثبات و همگرایی" است. حامیان این تیم مانع آغاز روند بازشماری آرا در هفت ولایت افغانستان نیز شده‌اند؛ روندی که در سایر ولایات تکمیل شده و برای اعلام نتایج ابتدایی باید به پایان برسد. اسدالله سعادتی، معاون این تیم انتخاباتی می‌گوید کمیسیون انتخابات این کشور استقلال خود را از دست داده و هدف آنها بازگشت این روند به مسیر اصلی آن است. آقای سعادتی می‌گوید اعتراضات آنها ادامه خواهد یافت تا "حق به حق دار برسد." راهپیمایی هواداران تیم "ثبات و همگرایی" در فاریاب اما تیم انتخاباتی محمد اشرف غنی، رئیس جمهوری افغانستان و نامزد پیشتاز دیگر انتخابات این کشور می‌گوید آنها خواهان تطبیق شدن تقویم انتخاباتی هستند. داوود سلطان زوی، عضو تیم دولت ساز می‌گوید: "تقویم انتخاباتی، خواست سلیقه ای نیست، بلکه خواست قانونی است... اثرات عدم تطبیق آن، خلاء و نبود معلومات است که با توطئه‌ها پر می‌شود و وضع اقتصادی، سیاسی و اجتماعی مردم در حالت غیردلخواه قرار می‌گیرد چون نتایج انتخابات معلوم نیست." او تاکید دارد که آنها از کمیسیون انتخابات می‌خواهند هر چه زودتر به این موضوع رسیدگی کرده و تقویم انتخاباتی را عملی سازند. هواداران تیم ثبات جمعه در کابل راهپیمایی کردند کمیسیون انتخابات چه می‌گوید؟ عصمت الله مل، معاون کمیسیون مستقل انتخابات روز گذشته گفته بود که آنها هنوز هم درحال رایزنی برای حل مشکلات پیش آمده هستند. همچنین او گفت آنها منتظر تکمیل گزارش بازشماری آرا در ۲۷ ولایت هستند تا تصامیم بعدی خود را بگیرند. او در مورد تصامیم بعدی کمیسیون چیزی نگفته اما پیش از این، خبرهایی از احتمال اعلام نتایج ابتدایی قسمی و یا اعلام نتایج ابتدایی بدون بازشماری هفت ولایت باقیمانده منتشر شده بود. انتخابات ریاست جمهوری افغانستان به تاریخ ششم میزان/مهر برگزار شد. قرار بود نتایج ابتدایی این انتخابات به تاریخ ۲۷ میزان/مهر اعلام شود اما به تاریخ ۲۳ عقرب/آبان به تعویق افتاد. اختلافات و اعتراض‌ها بر روند بازشماری آرا، بار دیگر اعلام این نتایج را به تعویق انداخت. کمیسیون مستقل انتخابات هنوز تاریخ جدید را برای اعلام این نتایج اعلام نکرده است. کمیسیون افغانستان تاکید کرده که "حاضر به ارایه پاسخ به اعتراض‌های قانونی و مبتنی بر شواهد و مدارک معتبر بوده و خود را در برابر مردم و قانون پاسخ‌گو می‌داند جنجال انتخابات بر سر کدام آرا است؟ تیم ثبات و همگرایی به رهبری عبدالله عبدالله که مخالف اصلی روند بازشماری آرا است، اعلام کرده که آنها خواهان باطل شدن نزدیک به ۳۰۰ هزار رای هستند. این آرا به اساس گفته‌های اعضای این تیم، شامل ۱۳۷ هزار رای قرنطین شده است که بدون اطلاع تیم‌های انتخاباتی وارد محاسبه نهایی آرای معتبر شده، بیش از صد هزار رای ثبت شده در خارج از زمان قانونی انتخابات (هفت صبح تا پنج بعد از ظهر ششم میزان/مهر) و بیش از پنجاه هزار رای ثبت شده با تصاویر تکراری و یا عکس‌های گرفته شده از روی عکس می‌باشد. کمیسیون انتخابات می‌گوید تفاوت آرا در محاسبه نهایی به دلیل تفاوت در آرای ثبت شده در کارت حافظه و آرای ثبت شده در دستگاه‌های بیومتریک است. همچنین این نهاد آرای ثبت شده در زمان خارج از جریان برگزاری انتخابات را یک مشکل فنی خوانده است. کمیسیون در مورد آرا با تصاویر مشابه توضیحی نداده است. همچنان شماری از ستادهای انتخاباتی و نهادهای ناظر انتخاباتی اعتراض شان را به بازشماری نزدیک به ۲۵۰۰ محل رای دهی اعلام کردند که به گفته آنها دستگاه‌های بیومتریک آنها و یا حافظه دستگاه‌های آنها تاکنون ناپدید است. کمیسیون در پاسخ به این اعتراضات گفت آنها هنوز در مورد معتبر یا نامعتبر بودن این آرا تصمیم نگرفتند و تنها برای بررسی سرنوشت این آرا، آنها را شامل بازشماری کردند. چند روز پیش این کمیسیون اعلام کرد که از مجموع ۱۱۹۰ محل از این محلات رای دهی که آرای‌شان تاکنون بررسی شده، آرای ۱۱۷۹ محل را باطل ساختند.
در حالی که هزاران نفر از حامیان تیم انتخاباتی "ثبات و همگرایی" به رهبری عبدالله عبدالله، رئیس اجرایی افغانستان و از نامزدان پیشتاز انتخابات ریاست جمهوری در ولایت‌های تخار و فاریاب تظاهرات برگزار کردند، اعضای "شورای نامزدان" در یک نشست خبری خواهان تشکیل "حکومت مشارکت ملی برای حل بحران" شدند. هشت نامزد عضو این شورا هستند.
جنجال انتخابات افغانستان؛ ادامه اعتراض‌ها و پیشنهاد تشکیل دولت ائتلافی
وی انتخابات در ايران را فرايندی توصيف کرد که با تصميم افراد غيرمنتخب شکل می گيرد و به مردم ايران در حدی که شايسته آنند اجازه انتخاب دولت حاکم بر کشورشان را نمی دهد. دولت آمريکا پيشتر نيز از رد صلاحيت بيش از يکهزار نفر که برای نامزدی در انتخابات رياست جمهوری ثبت نام کرده بودند ابراز نگرانی کرده بود و کاندوليزا رايس، وزير خارجه آمريکا از مردم ايران خواسته بود که آزادی و حقوق خود را مطالبه کنند و بدانند که آمريکا در کنار آنان است. ديدگاه غيرخوشبينانه آمريکا نسبت به افزوده شدن مصطفی معين و محسن مهرعليزاده به جمع نامزدهای انتخاباتی در ايران در شرايطی صورت می گيرد که آقای معين که يکی از دو نامزد اصلی اصلاح طلبان به شمار می رود هنوز اعلام نکرده که آيا حاضر است بر خلاف آنچه پيشتر اعلام کرده بود، دخالت رهبر را در تأييد صلاحيت خود بپذيرد و وارد انتخابات شود يا نه. موضوع پذيرش يا عدم پذيرش دخالت رهبر همچنين شکافی ميان اصلاح طلبان ايجاد کرده است. گروهی بر اين باورند که آقای معين بايد از فرصتی که برايش ايجاد شده استفاده کند و وارد رقابتهای انتخاباتی شود تا بر ميزان شرکت مردم در انتخابات نيز افزوده شود. از ديدگاه آنان، نامه آيت الله خامنه ای را بايد نوعی عقب نشينی در مقابل خواست اصلاح طلبان تلقی کرد و اظهارات محمد خاتمی و ديگر مقامهای ايرانی که بر "حکم حکومتی" نبودن نامه آيت الله خامنه ای پافشاری می کنند می تواند تلاشی برای تقويت موضع اين دسته از هواداران آقای معين و کمک به قانع کردن وی برای شرکت در انتخابات تلقی شود. بخشی از هواداران آقای معين نيز که با مداخله مستقيم رهبر در امور اجرايی و مخالفند و استفاده از ابزار "حکم حکومتی" را "اقدام فراقانونی" می دانند، معتقدند که نبايد به بهای شرکت در رقابت انتخاباتی، به آنچه 'اقدامات فراقانونی' می نامند اعتبار بخشيد و بر اين باورند که اگر آقای معين اکنون به مداخله رهبر تن بدهد، نه تنها شعارهای گذشته خود را کمرنگ می کند بلکه در صورت رئيس جمهور شدن نيز مجبور خواهد بود همچنان مداخله رهبر در امور اجرايی را بپذيرد. خدمات
در پی تأييد صلاحيت دو نامزد اصلاح طلب برای نامزدی در انتخابات رياست جمهوری ايران که به درخواست رهبر ايران انجام گرفت، ريچارد بوچر، سخنگوی وزارت خارجه آمريکا در نشست خبری روزانه اين وزارتخانه گفت که افزوده شدن اين دو نامزد به جمع نامزدهای رياست جمهوری در ديدگاه دولت آمريکا نسبت به انتخابات در ايران تغييری ايجاد نمی کند.
واکنش سرد آمريکا به تأييد صلاحيت دو نامزد اصلاح طلب
سال ۲۰۰۹ وقتی هیجده ساله بودم در خانه یکی از دوستانم خوش می‌گذراندیم و با دخترهای دیگر می‌رقصیدیم. در مصر هیچ محل عمومی برای رقصیدن دخترها وجود ندارد و مجبوریم در خلوت خانه‌های خودمان برقصیم. + مجموعه 'شرم' از رادیو، تلویزیون و سایت بی‌بی‌سی از یکی از دوستانم خواستم که با تلفن موبایلم از رقصم فیلم بگیرید. این ویدئو هیچ جنبه برهنه یا پورنوگرافیکی نداشت ولی پیراهن کوتاهی به تن داشتم که بخشی از بدنم را نشان می داد. چند روز بعد ویدئو را برای دوست پسرم فرستادم. در اروپا و آمریکا این موضوع مهمی نیست. ولی من فرزند یک خانواده معمولی مسلمان در دلتای رود نیل هستم و مثل اکثر دختران مصری با این سنت بزرگ شده ام که هیچ مردی به غیر از شوهرم حق ندارد بدن من را ببیند. آن زمان من هنوز در بیرون حجاب داشتم که نماد نجابت زنان تلقی می شود. می دانستم فرستادن چنین ویدئویی برای مردی که شوهر و حتی نامزد من نیست ممکن است ریسک باشد. ولی به هر حال آنرا فرستادم. مدتی بعد حتی کار خطرناکتری کردم و برایش چند تا عکس خصوصی فرستادم. + شرم؛ به کودکان ما دست نزنید سال ۲۰۱۲ ما از هم جدا شدیم و از همان موقع تهدیدها شروع شد. او گفت اگر دوباره برنگردیم پیش هم ویدئو و عکسهای مرا روی اینترنت منتشر خواهد کرد. او می دانست که من فعالیت سیاسی و مبارزه برای حقوق زنان را شروع کرده ام و فکر می کرد با این کارش می تواند هم فعالیتها و هم اعتبار شخصی ام را نابود کند. واقعا ترسیده بودم. حتی فکر می کردم ممکن است زندگی ام به خطر بیافتد. در جامعه ما اعتبار هر خانواده ای به رفتار دختران و زنان آن بستگی دارد. بدن ما زنان مال خود ما نیست. متعلق به اعضای مذکر خانواده است، مثل رگ هایی که خون ناموس خانودگی در آن جریان دارد. می ترسیدم انتشار این ویدئو باعث آبروریزی پدر و مادرم شود. دوستان و همسایگان به خاطر اینکه نتوانسته دخترش را "با نجابت" بزرگ کند پدرم را سرزنش کنند. به دوست پسر سابقه التماس کردم که ویدئو و عکس ها را منتشر نکند. + کلاهبرداری سکسی در اسکایپ، ثروتی محصول شرمسار کردن دیگران یادم است حدود یک سال بعد، اوایل سال ۲۰۱۳ در گفتگو با دوستانم یادآوری کردم که از رقصیدن خوشم می آید. جواب یکی از پسرها را هیچگاه فراموش نخواهم کرد. او گفت:"می دانم. رقص تو را روی یوتیوب دیده ام." دوست پسر سابقم نه تنها ویدئو بلکه از عکس های خصوصی من نیز یک مونتاژویدئویی درست کرده و آنرا هم منتشر کرده بود. من توانستم شبکه یوتیوب را قانع کنم تا عکس های خصوصی من را حذف کند ولی ویدئوی رقص من هنوز آنجا قابل دسترس بود. مخفیانه با یکی از دوستانم که وکیل است تماس گرفتم و پرسیدم آیا در قوانین مصر مقرراتی وجود دارد که با کمک آن بتوانم شکایت کنم؟ او مرا تشویق کرد که به خاطر افترا و بدنام کردن شکایت کنم. فردای آن روز از دوست پسر سابقم به پلیس شکایت کردم. خانواده ام هنوز از هیچیک از این مسایل خبر نداشت و من امیدوار بودم بتوانم موضوع را مخفی نگاه دارم. ولی چند ماه بعد وقتی که داشتم از قاهره به شهر محل سکونت پدر و مادرم برمی گشتم مادرم تلفن زد. دوست پسر سابقم که از شکایت من ترسیده بود رفته بود پیش پدرم و هه چیز را برای او تعریف کرده بود. او حتی برای اینکه ثابت کند بدن مرا دیده عکس های خصوصی مرا به پدرم نشان داده بود و بعد برای "احیا" ناموس خانواده پیشنهاد داده بود که حاضر است با من ازدواج کند به شرطی که من شکایتم را پس بگیرم. بدون هیچ تردیدی می توانم بگویم این بدترین پیشنهاد ازدواجی است که به من داده اند. ابتذال این پیشنهاد، یک مصالحه قضایی که در لفاف ازدواج پوشانده شده، فقدان آزادی جنسی زنان در مصر و در سراسر جهان عرب را به خوبی عریان می کند. حرمت و اعتبار خانواده کاملا به "پاکدامنی" (طهارت) جنسی زنان وابسته است، اگر این پاکدامنی به هر شکلی صدمه ببیند تنها راه احیا آن ازدواج و یا در موارد افراطی کشتن آن زن است. برخی از کشورها حتی در موارد تجاوز به زنان همین منطق را به کار می برند. به عنوان مثال در اردن هنوز قانونی وجود دارد - بند ۳۰۸- که در صورت موافقت فرد متجاوز با ازدواج با قربانیش مجرم از مجازات عفو خواهد شد. + سکس، شرم و اخاذی در دنیای آنلاین وقتی رسیدم خانه مادرم بسیار پریشان بود و گفت "آبروی ما را بردی." از خانه رفتم و با اتوبوس برگشتم به قاهره که از مدتی پیش آنجا ساکن بودم. به این نتیجه رسیدم که دیگر خانواده ام را از دست داده ام. ولی پس از چند کیلومتر از راننده خواستم اتوبوس را نگاه دارد تا پیاده شوم. به خانه برگشتم و از پدر و مادرم خواستم به من کمک کنند تا این خطا را جبران کنم. به آنها گفتم:"بدون کمک شما نمی توانم این مشکل را حل کنم." پدرم به خاطر فرستادن عکس و ویدئو برای یک غریبه بشدت از دست من عصبانی بود. سعی می کردم برایش توضیح دهم که خطای من نبوده بلکه گناه مردی است که حریم خصوصی مرا نقض کرده است. او به هیچ وجه قانع نمی شد. ولی با وجود فشار اجتماعی شدیدی که احساس می کردند پدر و مادرم از تلاشهای من برای دفاع از حریم خصوصی ام حمایت کردند. بالاخره در سال ۲۰۱۴ دوست پسر سابقم به جرم افترا و بدنام کردن غیابا محاکمه و به یک سال حبس محکوم شد. شرم؛ واتس‌اپ، عامل خودکشی یک دختر جوان او با طرح شکایتی در مورد مسایل مالی سعی کرد پرونده را پیچیده و شکایت مرا از مسیر اصلی منحرف کند. در نهایت از همه دردسرهای پرونده خسته شدم و شکایتم را پس گرفتم. حکم او لغو شد و هیچگاه بازداشت و یا زندانی نشد. ولی همین حد که یک قاضی پرونده را بررسی کرده و او را مجرم تشخیص داده بود برایم کافی بود. اخاذی به پایان رسید و فکر می کردم می توانم ماجرای ویدئو را فراموش کرده و برگردم سر زندگی ام. ولی اشتباه می کردم. سال ۲۰۱۲ یک سال پس از شروع اعتراضات سیاسی مصر و جنبش میدان تحریر من گروهی تشکیل دادم به نام "انقلاب دختران" که با یک هشتگ روی شبکه توئیتر شروع شد و به مرور به جنبشی از زنان جوان که برای تحول مبارزه می کردند بدل شد. احساس می کردیم ما زنان در مصر هیچ حق و حقوقی نداریم و در کشور خودمان با ما مثل مهمان رفتار می شود. همان موقع تصمیم گرفتم حجابم را بردارم و فعالیتم را بیشتر کردم. در شبکه فیسبوک، بحث های تلویزیونی و جاهای دیگر با لحن صریح تری در مورد حقوق زنان صحبت می کردم. کارهای من مخالفت برخی از مردها را برانگیخت و توهین به من در شبکه های اجتماعی شروع شد. در اکتبر ۲۰۱۴ یکی از این غول های غارنشین لینکی به ویدئوی رقص من را با این اظهار نظر منتشر کرد:"این غدیر احمد است که می خواهد دختران مصر را فاسد کند و این هم ویدئویی است که نشان می دهد خود او بی بند و بار است." این برای من نقطه عطفی شد. از خشم داشتم می ترکیدم. با خودم می گفتم :"حاضر نیستم از من حق سکوت بگیرند، حاضر نیستم مرا تهدید کنند، و به خاطر هیکل زنانه ام زیر بار شرم نمی روم. دیگر هیچگاه در مورد بدنم احساس گناه نخواهم کرد و از آنچه که می توانم با بدنم بکنم نخواهم ترسید." اکنون داستانم را برای همه بازگو می کنم تا به این وسیله هزاران دختر در سراسر جهان را که بوسیله تصاویر دیجیتالی تهدید و وادار به سکوت می شوند، تشویق کنم. + داستان زنی که زندگی خصوصی او، سوژه دوربین های مخفی همسرش شد تصمیم گرفتم ویدئوی رقص را روی صفحه فیسبوک خودم منتشر کنم تا همه دنیا آنرا ببینند. در پیام همراه آن نوشتم:"دیروز یک عده مرد با منتشر کردن این ویدئوی خصوصی از رقصیدن با دوستانم سعی کردند مرا شرمسار کنند. با نوشتن این پیام اعلام می کنم که بله این ویدئوی من است و نه خیر من از بدنم خجالت نمی کشم. خطاب به همه کسانی که بعنوان یک فمینیست می خواهند مرا تخطئه کنند می گویم که من به تصورات غلط و رایج در جوامع شرقی در مورد بدن زنان باور ندارم و این مسایل را پشت سر گذاشته ام. من خجالت نمی کشم چون با خوشحالی می رقصیدم، درست همانطور که در عروسی خواهرم در جمع رقصیدم و آنجاهم پیراهن کوتاه و بدن نمایی پوشیده بودم. حالا می خواهم از شما بپرسم: چه چیزی واقعا شما را ناراحت کرده؟ بی بند و باری من؟ یا اینکه من بدون خوابیدن با شما فاحشه شده ام؟ بدن من نه موضوع و نه منبع شرم است. چیزی در این ویدئو نیست که از آن پشیمان باشم." به فاصله کوتاهی این ویدئو و پیام در شبکه های اجتماعی بازنشر و پر طرفدار شد. خیلی ها می گفتند چقدر شجاع هستی و با استدلال من موافق بودند که این حق زنان است که صاحب بدن خود باشند و در عین حال این حق آنهاست که روی شبکه اینترنت حریم خصوصی آنها نقض نشود. دوستان نزدیکم با من تماس می‌گرفتند و حمایتشان را اعلام می‌کردند. بالاخره پس از پنج سال احساس می‌کنم که به همه آن هراس ها پایان داده و آن ماجرا را برای خودم تمام کرده ام. در این دو سالی که گذشته از منتشر کردن ویدئو هیچ پشیمان نشدم. هر از چند گاه یکبار دختری باید قید و بندهایی را که برای دختران ساخته شده بشکند. دختری باید به پا خیزد و بگوید:"مرا به وسیله تصاویر خصوصی ام به سکوت واداشتند. من عکس ها را به تصمیم خودم فرستادم ولی با این وجود هیچکس حق ندارد از آنها برای تحقیر و شرمساری من استفاده کند." اکنون برای تشویق هزاران دختر در سراسر جهان که به وسیله تصاویرشان روی شبکه های اجتماعی تهدید و تحت فشار قرار می گیرند داستانم را با همه شما در میان می گذارم. حرفی که می خواهم به شما بزنم این است: شما تنها نیستید. من مشکلاتی را که برای شما پیش آمده تجربه کرده ام. احساس تنهایی و بی پناهی می کردم، احساس می کردم ضعیفم و احساس شرم می کردم. در مقاطعی از این تجربه دردناک کاملا از پا می افتادم. من این حق را ندارم که به شما بگویم مثل من بجنگید. ولی از شمامی خواهم از کسانی که به آنها اعتماد دارید، تقاضای کمک بکنید. وقتی شروع کنیم به کمک خواستن کمتر احساس تنهایی می کنیم و کمتر احساس خطر می کنیم. با همدیگر می توانیم فرهنگی را که باعث هراس و شرم ما می شود تغییر دهیم. با کمک همدیگر می توانیم از این مشکلات عبور کنیم. با همدیگر، مثل خواهران، می توانیم جهان را به جای امن تری برای زنان بدل کنیم.
وقتی غدیر احمد دختر نوجوان مصری ویدئوی کوتاهی از رقصیدنش، بدون حجاب و با پیراهنی کوتاه را برای دوست پسرش فرستاد تصور نمی کرد او این ویدئو را روی اینترنت منتشر کند. اما چند سال بعد او این کار را کرد. غدیر در این مطلب توضیح می دهد چرا تصمیم گرفت خودش این ویدئو را دوباره منتشر کند و به همه بگوید هیچ دلیلی ندارد که شرمسار باشد.
شرم؛ از بدن زنانه‌ام خجالت نمی‌کشم
تیم پرسپولیس موفق شد در هفته بیست و ششم رقابت های فوتبال لیگ برتر ایران با نتیجه دو بر یک از سد میهمان خود فولاد خوزستان بگذرد و جای خود را در رده پنجم جدول این رقابت ها حفظ کرد. گل های این دیدار را حسین کعبی (۱۶) و حسین بادامکی (۳۹) برای پیروزی و تک گل تیم فولاد را پژمان منتظری در دقیقه ۴۷ به ثمر رساندند. تیم فولاد با این شکست در امتیاز بیست باقی ماند تا همراه با راه آهن، دیگر تیم قعرنشین، خطر سقوط به دسته پایین تر را بیش از پیش حس می کند. در دیگر دیدارهای روز یکشنبه پیکان تهران دو بر صفر سایپا را شکست داد تا روند نزولی تیم علی دایی همچنان ادامه پیدا کند. در اهواز نیز استقلال این شهر سه بر یک پاس را مغلوب کرد تا با توجه به شکست سایپا جای این تیم را در رده دوم جدول بگیرد. در حال حاضر تیم استقلال تهران با ۵۰ امتیاز از ۲۶ بازی صدرنشین است و تیم های استقلال اهواز (یک بازی کمتر)، سایپا تهران، سپاهان اصفهان (یک بازی کمتر) و پرسپولیس به ترتیب مکان های دوم تا پنجم جدول را به خود اختصاص داده اند. نادال فدرر را برد و قهرمان شد رافائل نادال، شهرت خود را به عنوان 'سلطان' تنیس در زمین خاک رس، با شکست حریف قدرتمند خود، راجر فدرر (نفر اول تنیس جهان)، به اثبات رساند تا برای سومین بار پیاپی قهرمان رقابت های مونت کارلو فرانسه شود. در این دیدار نادال اسپانیایی موفق شد دو بر صفر و با نتایج ۶ بر ۴ و ۶ بر ۴ از سد رقیب سوئیسی خود بگذرد و شصت و هفتمین پیروزی پیاپی خود در زمین تنیس از جنس خاک رس را جشن بگیرد. این پنجمین برد متوالی نادال برابر فدرر در این نوع زمین است. با این قهرمانی، رافائل نادال ۲۰ ساله به هشتمین عنوان قهرمانی خود دست پیدا کرد. او از آوریل ۲۰۰۵ میلادی تا کنون در این نوع زمین شکست نخورده است. این تنیس باز چپ دست اسپانیایی اولین نفر بعد از ایلی ناستاس (۱۹۷۱-۱۹۷۳) است که توانسته است در سه دوره پشت سر هم به مقام قهرمانی این رقابت ها دست یابد. قهرمانی زودهنگام اینتر در ایتالیا تیم اینترمیلان ایتالیل موفق شد در فاصله پنج هفته تا پایان رقابت های فوتبال سری آ، قهرمانی باشگاه های ایتالیا - موسوم به اسکودتو - را کسب کند. پانزدهمین عنوان قهرمانی اینتر در حالی بدست آمد که این تیم توانست میزبان خود تیم سیه نا را دو بر یک شکست دهد و آ اس رم، تیم دوم جدول، مقابل آتلانتا، شکست خورد. هر دو گل اینتر را مارکو ماتراتسی، مدافع ملی پوش این تیم، وارد دروازه سیه نا کرد تا تیم میلانی برای دومین سال پیاپی قهرمانی لیگ ایتالیا را جشن بگیرد. سال گذشته پس از پایان مسابقات سری آ، مقام های فوتبال ایتالیا قهرمانی را از تیم یوونتوس به دلیل تبانی در رقابت ها گرفتند و این عنوان به اینترمیلان رسید. دو از سه برای استونر در موتوگراندپری کیسی استونر، راننده ۲۱ ساله استرالیایی تیم دوکاتی در سومین مرحله از قهرمانی موتوگراندپری، در حضور بیش از ۴۰ هزار تماشاچی مشتاق که در ترکیه برگزار شد به مقام اول دست یافت. تنها کمتر از اتمام یک دور، ابتدا ولنتینو راسی راننده ۲۸ ساله ایتالیایی تیم فیات یاماها و هفت بار قهرمان کل مسابقات موتوگراندپری (رده های مختلف، ۱۲۵ سی سی به بالا)، کنترل موتورش را از دست داد و ۵ رتبه عقب افتاد. استونر در همان مراحل اولیه که توانست از راسی سبقت بگیرد، تا آخر با اختلاف زیادی جلوتر از همه از خط پایان گذشت. او سال گذشته همراه تیم LCR هوندا، توانسته بود در همین پیست به مقام دوم برسد و سال قبل تر در مسابقات ۲۰۵ سی سی پیروزی این مسابقات را از آن خود کرده بود. برای مقام دوم و سومی رقابت شانه به شانه ای بود که در نهایت مقام دوم این مسابقه را تونی الیاس راننده اسپانیایی تیم "هوندا گرسینی"که از مقام دهم مسابقه را شروع کرده بود کسب کرد و لوریس کپراسی راننده ایتالیایی تیم دوکاتی سوم شد. استونر پیش از این در مرحله اول مسابقات که در پیست لوسیل دوحه برگزار شد به مقام اول دست یافته بود. خبرهای کوتاه از ورزش ایران و جهان خدمات
برد پرسپولیس و ادامه باخت های سایپا
قهرمانی زودهنگام اینتر میلان، برد پرسپولیس
مسابقه دوچرخه‌سواری میان دهها نفر از دختران دوچرخه‌سوار از ولایت‌های مختلف روز گذشته در بامیان آغاز شد. در دومین روز از این مسابقه قرار است امروز ۱۲ نفر از این دختران برای عضویت در تیم ملی دوچرخه‌سواری دختران افغانستان انتخاب شوند. قرار است دوچرخه‌سواران امروز از چهارراه اریکین شهر بامیان رکاب بزنند و فاصله حدود ۷۵ کیلومتری میان شهر بامیان و بند امیر را بپیمایند. دراین مسابقه حدود ۳۵ نفر از ولایات کابل، بامیان، دایکندی، مزارشریف، هرات شرکت کرده‌اند. رخسار حبیب‌زی، مربی تیم ملی دختران بایسکل‌ران/دوچرخه‌سوار افغانستان می‌گوید این اولین مسابقه دوچرخه‌سواری دختران است که به صورت معیاری برگزار شده است. شرکت کنندگان می‎گویند دلیل انتخاب بامیان برای برگزاری این مسابقه امنیت و زیبایی این ولایت است. دوچرخه‌سواری در افغانستان بین مردان عمومیت دارد اما دوچرخه سواری در میان دختران به تازگی در حال رونق گرفتن در برخی از ولایت‌ها است.
رقابتها چهارشنبه ۱۵ اسد/مرداد برای دو روز برگزار شد. دراین مسابقه حدود ۳۵ نفر از ولایات کابل، بامیان، دایکندی، مزارشریف، هرات شرکت کردهاند. در دومین روز از این مسابقه قرار است امروز ۱۲ نفر از این دختران برای عضویت در تیم ملی دوچرخهسواری دختران افغانستان انتخاب شوند.
آلبوم عکس؛ رقابت‌های انتخابی دوچرخه‌سواری دختران در بامیان
در ژاپن بعضی از مشتریان ار محافظ صورت استفاده می‌کنند آیا زندگی شبانه می‌تواند قوانین فاصله اجتماعی را رعایت کند؟ اگر آری، تفریح شبانه چگونه خواهد بود؟ پیست رقص وجود نخواهد داشت الکس بلک، مدیر یک کلوپ و سالن موزیک با ظرفیت ۶۰۰ نفر به نام تکلا در شهر بریستول می‌گوید: "احتمالا مردم باید ماسک بزنند و باید دمای بدنشان را هنگام ورود چک کرد". تکلا یک کلوپ عادی نیست، یک کشتی باری قدیمی است که در اسکله‌ای در مرکز شهر لنگر انداخته با این حال همان مشکلاتی را دارد که جاهای مشابه در خشکی، یعنی داخلش می‌تواند شلوغ و تنگ شود و فضای بیرونی‌اش هم کوچک است. الکس به بی‌بی‌سی گفت: "در حال حاضر برنامه ما این است که از فضای بیرون استفاده کنیم و داریم با شهرداری منطقه صحبت می‌کنیم تا از پارکینگ خودروها استفاده کنیم". آنها باید بیرون، مبلمان سنگین بگذارند یا آنها را به زمین ثابت کنند تا فاصله اجتماعی رعایت شود و به احتمال زیاد باید با اپلیکیشن سفارش گرفت. الکس می‌گوید پیست‌های رقص بسته می‌شوند: "اگر افراد مشروب بنوشند و بخواهند فاصله‌شان را با دیگران کم کنند، نه، پیست رقص دیگر ممکن نخواهد بود". از جمله تدابیر تازه می‌تواند مثل سوپرمارکت‌ها یک طرفه کردن مسیرها باشد و توالت‌ها هم موقتا بیرون باشند. افرادی هم مسئول نظارت بر رعایت مقررات خواهند بود. هزینه این کارها به اضافه هر کاهشی که در میزان سفارش با اپلیکیشن ایجاد شود و همچنین هزینه‌های شهرداری منطقه برای استفاده از فضای اضافی، یعنی سوددهی سخت خواهد بود. کلوپ شبانه تکلا در بریستول الکس می‌گوید ممکن است راه حل کلوپ‌های شبانه این باشد که هر شب برنامه بگذارند با دی جی یا گروه موسیقی و ورودیه بگیرند: "ما باید با یک نوع برنامه تفریحی ورودیه را توجیه کنیم. در حقیقت این تنها راه سودآوری است". فقط کلوپ‌ها نیستند که نیاز به موسیقی و فضای بیشتر دارند. میکده‌ها (پاب‌ها) هم ممکن است نتوانند باز کنند. شان هیوز که میکده‌ای درجه دو در سنت آلبانز به نام "بوتز" را می‌گرداند می‌گوید: "معمولا ۷۰ نفر اینجا جا می‌گیرند ولی با رعایت دو متر فاصله اجتماعی، حساب کردیم که می‌توانیم حدود ۵ نفر را جا بدهیم. محل سرو نوشیدنی (بار) ما نعلی شکل و باریک است. از در تا بار حدود دو متر است و میزها هم کنار چیده شده‌اند. یک طرف توالت‌ها هستند و به همین دلیل هیچ میزی آنجا گذاشته نمی‌شود چون مردم جلوی دستشویی‌ها صف می‌کشند". تنها راه برای "بوتز" مانند بسیاری از میکده‌های دیگر گذاشتن صندلی در بیرون و خیابان است که شهرداری منطقه موقتا آن را بسته است. حتی در این صورت هم، احتمالا صف برای ورود، سفارش با اپلیکیشن، دستکش و محافظ صورت برای کارکنان ضروری خواهد بود. او نگران است این کارها باعث شوند به مشتریان خوش نگذرد و تعدادشان کم شود. به علاوه، تمام بارها، میکده‌ها و کلوپ‌ها شانس برخورداری از یک فضای بیرونی را ندارند. ایمی لامه یکی از پرنفوذترین افراد در تفریح‌های شبانه در لندن و ساشا لرد مشاور اقتصادی تفریح‌های شبانه در منچستر از جمله افرادی هستند که برای اطمینان از ایمنی و سودآوری این کسب و کارها در شهرهای بزرگ مانند لندن فعالیت می‌کنند. ساشا درباره بارها و میکده‌ها می‌گوید: "قطعا به این فکر کرده‌ام که همه مشتریان بنشینند، میزها سرویس داشته باشند و از مشتریان خواسته نشود لیوان‌هایشان را به بار برگردانند". او می‌گوید منوهای یکبار مصرف و صفحه‌های نمایش متداول می‌شوند: "از آن حال و هوای قبلی مدتی خبری نخواهد بود." آیا بارها و میکده‌ها با کاهش ظرفیت، قیمت نوشیدنی‌ها را بالا خواهند برد؟ ایمی می‌گوید: "فکر نمی‌کنم، ما به سمت یک رکود اقتصادی می‌رویم و فکر نمی‌کنم افزایش قیمت جزء گزینه‌ها باشد." او قبول دارد که سودآوری سخت خواهد بود: "در اکثر بارها، میکده‌ها و کلوپ‌ها، پولی که بیست درصد مشتریان خرج می‌کنند صرف هرینه‌ها می‌شود بنابراین برای سودآوری بسیار مهم است که حداکثر ظرفیت ممکن را داشته باشند". فقط بریتانیا نیست که برای بازکردن اقتصاد شبانه خود تلاش می‌کند. نزدیک به ۴۰ مشاور اوقات شبانه از سراسر دنیا از جمله بریتانیا، آمریکا، استرالیا، برزیل، هلند و آلمان در یک گروه واتس‌اپ عضو شده اند تا راه حل‌های پیشنهادی را به اشتراک بگذارند. تدبیرهای احتیاطی در آلمان از حدود یک ماه پیش به مکان‌هایی که فضای خارجی بزرگ داشتند اجازه بازگشایی داده‌اند. اینها مثل حیاط‌های آبجو فعالیت می‌کنند و در آنها غذا و آبجو سرو می‌شود اما رقصیدن ممنوع است و همه ساعت ۱۰ شب تعطیل می‌شوند. بارها هم از حدود دو هفته پیش باز شده‌اند ولی مشتریان باید سر میز با فاصله یک متر و نیم از همدیگر بنشینند و آخرین سفارش ساعت ۱۱ شب گرفته می‌شود. کلوپ‌ها هنوز تعطیلند. در هلند هم مانند ایتالیا و فرانسه، بارها باز شده‌اند ولی پذیرش آنها به سی مشتری در فضای داخلی محدود شده است. در ایتالیا هم بین میزها صفحات پلاستیکی گذاشته‌اند. در اسپانیا از هفته پیش بارها و بعضی کلوپ‌ها باز شده‌اند ولی رقص ممنوع است. در سوئیس هم همه مکان‌های عمومی شبانه باز شده‌اند ولی تعداد مشتریان محدود شده و برای ردیابی شیوع، مشخصات آنها ثبت می‌شود. بارها در چین از سه ماه پیش باز شده‌اند و ردیابی مشتریان بسیار پیشرفته است. مشتریان بار و کلوپ باید نشان دهند اپلیکیشن دولتی سلامت را روی موبایلشان نصب کرده‌اند. بعد دمای بدنشان معمولا از روی مچ دست اندازه گرفته می‌شود و همه باید نام و شماره تماس و شماره گذرنامه‌شان را در یک فرم بنویسند. نصب صفحه‌های محافظ در یک کلوپ شبانه در اسپانیا که اجازه دارد از پنجاه مشتری در داخل پذیرایی کند الکس بلت که بریتانیایی است اما در پکن زندگی می‌کند می‌گوید در مقایسه با قبل از همه‌گیری کرونا همه چیز بسیار فرق کرده است: "همیشه مراقبید که همه قوانین را رعایت کنید. آیا درست امضا کردم؟ آیا دمای بدنم طبیعی بود؟ آیا اپلیکیشن درست را نشان دادم؟ پشت کدام میز اجازه دارم بنشینم؟ آیا باید دائم ماسک داشته باشم؟ این تردیدها را جاهایی دارید که قبلا برایتان خیلی عادی بوده. اما در نهایت مردم برای استراحت به این جاها می‌روند. آنها هم متوجه این نکته هستند و سعی می‌کنند کارشان را به بهترین نحو انجام دهند". "بی‌معنی" سوال اصلی در بریتانیا این است که با رعایت فاصله اجتماعی، چه تعدادی از این مکان‌ها می‌توانند فعالیت خود را دوباره آغاز کنند. مایک کیل که مدیر عامل اتحادیه کسب و کارهای شبانه می‌گوید: "با رعایت دومتر فاصله، ۳۰ تا ۴۰ درصد بارها و میکده‌ها و درصد کمتری کلوپ می‌توانند باز شوند. اگر فاصله اجتماعی به یک متر و نیم برسد، ۵۰ درصد و با فاصله اجتماعی یک متر ۶۰ درصد آنها می‌تواند دوباره فعال شوند". جاز کافه در کمدن در شمال لندن یکی از چهل درصد مکان‌هایی است که در صورت اعمال فاصله اجتماعی به هر میزان نمی‌توانند باز شوند. روآری فرو، مسئول موسیقی آن می‌گوید: "ما انواع فاصله‌گذاری را از نظر تدارکات و تعداد کسانی که می‌توانیم بپذیریم بررسی کردیم و همه حالت‌ها بی‌معنی بودند." طرح دولت بریتانیا برای پرداخت حقوق کارکنان اواخر اکتبر، حدود چهار ماه و نیم دیگر، به اتمام می‌رسد. جاز کافه که یکی از محبوب‌ترین سالن‌های موزیک لندن است می‌تواند با کمک‌های مردمی تا سال ۲۰۲۱ دوام بیاورد. اینها باعث شده که نهادها و مشاغل از دولت بریتانیا بخواهند درباره زمان و چگونگی بازگشایی بارها و میکده‌ها در انگلستان شفاف‌تر باشد. یک سخنگوی دولت به بی‌بی‌سی گفت وزارت تجارت، انرژی و صنعت با این مشاغل از نزدیک همکاری و "به آنها برای بازگشایی کمک می‌کند." اما دولت هر رویه‌ای را در پیش بگیرد، مدتی طول می‌کشد تا لذت آشنای زندگی شبانه قبل از دوران کرونا دوباره برگردد.
وقتی از مردم بریتانیا پرسیدند بعد از رفع محدودیت و تعطیلی‌ها، بیشتر چشم‌انتظار چه چیزی هستند، بعد از دیدن خانواده و دوستان، بیشتر افراد در انتظار تفریح‌های شبانه بودند. در حال حاضر که امکان معاشرت محدود است، همه توجه‌ها به بارها، میکده‌ها و کلوپ‌های شبانه است که در بریتانیا دست‌کم تا بیست روز دیگر اجازه ندارند باز کنند.
کرونا؛ تفریح شبانه از این پس چطور خواهد بود؟
اما این گزینش در نهایت باید توسط روسای دولت کشورهای عضو اتحادیه تصویب شود و به همین خاطر شاید آنها به غیر از تمام نامزدهای معرفی شده فرد دیگری را در نظر داشته باشند. دوره ماموریت ژوزه مانوئل باروسو رییس فعلی کمیسیون اروپا در ماه نوامبر به پایان خواهد رسید. اولین مناظره مهم بین نامزدهای این مقام روز ۲۸ آوریل و از طریق شبکه تلویزیونی یورونیوز پخش شد. رای گیری برای انتخابات پارلمانی اروپا در فاصله ۲۲ تا ۲۵ ماه مه انجام می شود. نگاهی به نامزدهای مقام ریاست کمسیون اروپا ژان کلود یونکر، اهل لوکزامبورگ، نامزد فراکسیون احزاب راست میانه موسوم به حزب مردم اروپایی آقای یونکر از سال ۱۹۹۵ تا ۲۰۰۳ نخست وزیر لوکزامبورگ بود که برای کشورهای اروپایی یک رکورد طولانی است. او از با سابقه ترین سیاستمداران اتحادیه اروپا و یکی از افراد کلیدی در دوره مدیریت بحران اقتصادی اخیر است. او ریاست کمیسیون متشکل از وزرای اقتصاد کشورهای عضو اتحادیه را برعهده داشته که مهمترین تصمیم ها از جمله اصلاحات کشورهای مقروض مثل یونان، پرتغال، ایرلند و قبرس را اتخاذ کرده است. آقای یونکر از معتقدان سرسخت به ادغام بیشتر کشورهای عضو اتحادیه است و بسیاری او را "فدرالیست" یا طرفدار یک نظام فدرال برای اتحادیه اروپا می دانند. او در راه اندازی طرح پول واحد اروپا نیز نقش مهمی داشت. او که متولد ۱۹۵۴ است در اروپایی بزرگ شده که هنوز با پیامدهای جنگ جهانی دوم دست و پنجه نرم می کرد. از طرفداران حفظ برنامه های حمایت اجتماعی در اروپاست و با بازگذاشتن دست اقتصاد بازار برای تحمیل سیاست های خود به کشورهای عضو مخالف است. مارتین شولتز، اهل آلمان ، نامزد فراکسیون چپ میانه و دموکرات های اروپا او ریاست پارلمان اروپا را به عهده دارد که دوران کارش به پایان رسیده و همچون آقای یونکر یکی از طرفداران سرسخت ادغام بیشتر کشورهای عضو اتحادیه است. او در سال ۱۹۵۵ در منطقه آخن آلمان متولد شده که از نظر تاریخی قلب پروژه اتحادیه اروپا تلقی می شود. او در دوران جوانی کتابفروش بوده و به مرور در سلسله مراتب حزب سوسیال دموکرات آلمان پیشرفت کرده است. مصدومیت شدید، امید دوران جوانی او برای پیشرفت در فوتبال حرفه ای را برباد داد ولی توانست در عرصه سیاست پیشرفت کند و در سال ۱۹۹۴ به نمایندگی پارلمان اروپا انتخاب شد. صحنه رویارویی او با سیلویو برلوسکونی نخست وزیر سابق ایتالیا در سال ۲۰۰۳ در جلسه پارلمان اروپا از موارد به یادماندنی است . آقای برلوسکونی در آن مکالمه تند آقای شولتز را با نگهبانان اردوگاههای مرگ آلمان نازی مقایسه کرده بود. این مشاجره باعث شد که مدتی روابط آلمان و ایتالیا به شدت سرد شود. آقای شولتز چه در فعالیت های خود و چه در مناظره تلویزیونی اخیر از مسایلی نظیر حقوق بشر، اصلاحات در سیستم مالی و همینطور کنار گذاشتن سیاست های ریاضتی و تاکید بر مشوق ها برای رونق اقتصادی اتحادیه اروپا دفاع کرده است. گای فرهوفشتات اهل بلژیک، نامزد فراکسیون احزاب لیبرال اروپا آقای فرهوفشتات متولد ۱۹۵۳ و یکی از مدافعان اصولی فدرالیسم در اتحادیه اروپا است. او در فاصله سالهای ۱۹۹۹ تا ۲۰۰۸ نخست وزیر بلژیک بود و قبل از آن نیز مقامهای سیاسی و دولتی دیگری برعهده داشت. از نظر دیدگاههای اقتصادی او به نئولیبرالیسم گرایش شدیدی داشت و از پیروان ایده های مارگارت تاچر تلقی می شد. در دوره بحران اقتصادی اخیر او از کمیسیون اروپا خواست که اقدامات قاطع تری انجام داده، در کنترل اقتصاد کشورهای عضو دخالت بیشتری کرده و در عین حال کشورها را درمسیر نزدیکی بیشتر با یکدیگر هدایت کند. او طرفدار یک صندوق پول اروپایی و چاپ اوراق قرضه واحد برای کل اروپا است تا به این طریق از شکاف مالی موجود بین کشورهای طلبکار و بدهکار کاسته شود. او معتقد است که اتحادیه اروپا برای رقابت با آمریکا، چین و یا قدرتهای دیگری که در عرصه اقتصاد جهان رو به شکوفایی هستند، به یکپارچگی بیشتری نیاز دارد. او در سال ۲۰۰۴ نیز به عنوان یکی از نامزدان مقام ریاست کمیسیون اروپا معرفی شده بود ولی در نهایت این مقام به ژوزه مانوئل باروسو داده شد. بریتانیا از جمله کشورهایی بود که از نامزدی آقای فرهوفشتات برای این مقام دفاع کرد. اسکا کلر اهل آلمان، نامزد فراکسیون احزاب سبز اسکا کلر از چهره های بسیار فعال جنبش سبزها و طرفداران محیط زیست در آلمان است و از تمام نامزدهای دیگر برای مقام ریاست کمیسیون اروپا با فاصله زیادی جوانتر است. او در مناظره تلویزیونی ۲۸ آوریل شرکت داشت ولی سبزهای اروپا برای ریاست کمیسیون اروپا یک نامزد دیگر هم دارند که ژوزه بوو از رهبران قدیمی و قهرمانی مبارزات دهقانان فرانسه است. خانم کلر که ۳۲ ساله است در یکی از شهرهای آلمان شرقی سابق و نزدیک مرز لهستان متولد شده است. او در سال ۲۰۰۹ به نمایندگی در پارلمان اروپا انتخاب شد و درمسائلی مثل مهاجرت، بیکاری جوانان و تجارت عادلانه صاحبنظر است. الکسیس سیپراس اهل یونان، نماینده فراکسیون چپ های اروپا آقای سیپراس رهبر گروه اصلی مخالف دولت یونان، در انتخابات آینده پارلمان اروپا که در ماه مه برگزار می شود رهبری احزاب چپ گوناگون در کشورهای اروپایی را برعهده خواهد داشت. اگر رای دهندگان اروپایی به جناح چپ متمایل شوند او و فراکسیون تحت رهبری‌اش برای ائتلاف با فراکسیون چپ میانه شانس زیادی خواهند داشت و به احتمال زیاد شانس مارتین شولتز برای کسب مقام ریاست کمیسیون اروپا را افزایش خواهد داد. حزب سیریزا به رهبری آقای سیپراس در انتخابات پارلمانی یونان در سال ۲۰۱۲ با کسب آرای زیاد در مقام دوم قرار گرفت. در آن زمان بسیاری از رای دهندگان دراعتراض به پیامدهای بحران اقتصادی و سیاست های ریاضتی اتحادیه اروپا، احزاب قدیمی را رها کرده و از حزب آقای سیپراس حمایت کردند که طرفدار مهار سیاست های مالی اتحادیه اروپا و دفاع از حقوق اجتماعی شهروندان است. آقای سیپراس متولد سال ۱۹۷۴ در آتن در رشته مهندسی راه و ساختمان تحصیل کرده و در دوره دانشجویی جزء گروههای کمونیست بود. او با طرح ها و شروط نهادهای بین المللی و وام دهندگان به یونان مخالف است. او طرفدار ملی کردن ادارات و موسسات خدمات اجتماعی مثل بهداشت و آموزش و پرورش است و سیاست های بازار آزاد را مسئول فقر و دشواریهای اقتصادی میلیون ها نفر از مردم یونان می داند.
فراکسیون های سیاسی حاضر در پارلمان اروپا که دربرگیرنده احزاب همفکر در کشورهای عضو اتحادیه هستند، نامزد مورد نظر خود را برای ریاست کمسیون اروپا معرفی می کنند. این اولین بار در تاریخ اتحادیه اروپا است که اعضای پارلمان که در حقیقت نمایندگان شهروندان کشورهای عضو هستند، رییس کمیسیون اروپا عالی ترین مقام اجرایی این اتحادیه را انتخاب خواهند کرد.
انتخابات اروپا: چه کسی رئیس کمیسیون اروپا می‌شود؟
دولت با تکیه بر متحدان خارجی خود به طور مداوم اسلحه دریافت کرده است. در حالی که شورشیان به طور مخفیانه سلاح و اقلام غیر کشنده دریافت کرده‌اند. در این مطلب نگاهی داریم به جریان انتقال کمک های نظامی به سوریه. چه کسی سلاح دولت سوریه را تامین می کند؟ پیش از آغاز شورش، دولت سوریه دارای انواع سلاح‌های سنگین از جمله تانک، خودروهای زرهی، توپ و موشک بود و گفته می‌شد یک زرادخانه موشک‌های بالستیک هم در اختیار دارد. نیروی هوایی نیز به نوبه خود دارای جت های جنگنده و هلی کوپترهای توپدار است. بعد از دو سال جنگ، نیروهای دولتی هنوز مجهز‌تر و سازمان یافته‌تر از شورشیان هستند، اما مقامات غربی می‌گویند که انبار مهمات و سلاح‌هایشان رو به کاهش است و لاجرم بر کمک های خارجی تکیه کرده‌اند. روسیه بر اساس گزارش ها موشک های اس ۳۰۰ زمین به هوا هنوز به سوریه انتقال نیافته اند روسیه همواره در طول درگیری به ارتش سوریه سلاح و تجهیزات ارسال کرده، اما دولت این کشور اصرار دارد که تنها طبق قراردادهایی عمل کند که پیش از آغاز جنگ منعقد شده بنابراین موجب نقض تحریم‌های بین المللی نمی‌شود. با وجود فشارهای غرب، مسکو در اوایل سال جاری اصرار داشت که قراردادهای خود با دولت سوریه را محترم شمرده و به ارسال موشک زمین به هوای دوربرد از نوعS-۳۰۰ ادامه دهد. البته گفته می شود که هنوز این موشک ها به سوریه ارسال نشده اند. اما گزارش شده است که روسیه موشک های پیشرفته ضد کشتی از نوع "یاخونت" ، موشک زمین به هوا از نوع SA-۱۷ و موشک هایی با برد کوتاه پانتسیر- اس را قبلا به سوریه ارسال کرده است. ایران مقامات غربی می گویند ایران از اواخر ۲۰۱۲ کمک های نظامی خود به نیروهای دولتی سوریه را افزایش داده است. به عقیده آنها، تهران به یکی از مهمترین منابع تامین موشک، موشک های ضد تانک، آر پی جی و خمپاره تبدیل شده است. هرچند، مقامات ایرانی هرگونه نقض تحریم های سازمان ملل علیه صدور سلاح از سوی این کشور را انکار می کنند. ادعا شده است که ایران به منظور دور زدن تحریم ها، حجم زیادی از سلاح های خود را از مسیر هوایی و زمینی عراق و با استفاده از هواپیماهای تجاری و یا کامیون به سوریه منتقل می کند، موضوعی که دولت عراق آن را انکار می کند. شواهدی شامل عکس و فیلم نیز در اینترنت موجود است که ظاهرا نشانگر فعالیت های اخیر ایران در زمینه صدور اسلحه به سوریه است. گفته می شود که یکی از این تصاویر یک موشک ساخت ایران را نشان می دهد که تاریخ ساخت ۲۰۱۲ روی آن ثبت شده است و دیگری یک صندوق مهمات حاوی خمپاره های ساخت یکی از شرکت های زیر مجموعه وزارت دفاع ایران را نشان می دهد که باز هم تاریخ ساخت آن ۲۰۱۲ است. چه کسی سلاح شورشیان را تامین می کند؟ گروه های شورشی در سوریه از مسیرها و به شیوه های مختلف سلاح و تجهیزات دریافت می کنند. بازار سیاه، تصرف در حین درگیری، کارخانه های خودساخته، محموله هایی که اشخاص، گروه ها و دولت های خارجی هزینه آن را تامین می کنند، از جمله شیوه هایی دستیابی شورشیان به سلاح است. فرماندهان گروه های شورشی تقاضای سلاح های پیشرفته کرده اند اما آنطور که گفته می شود، تنها حجم محدودی از سلاح های کوچک دریافت کرده‌اند. سوریه نمایندگان ارتش آزاد سوریه می گویند حجم زیادی از سلاح را در بازار سیاه خریده و یا با صرف تسلیحات دولتی به دست آورده اند. گروه های شورشی از ۲۰۱۱ تاکنون تعدادی از پایگاه های نظامی از جمله در تفتناز، التیاس و جیره را به تصرف خود در آورده‌اند. این پایگاه‌ها برای شورشیان، منابع مهم تجهیزات و سلاح به ویژه موشک های ضد هوایی و خودروهای زرهی به شمار می روند. قطر تاکنون قطر یکی از مهمترین مسیرها برای ارسال سلاح به شورشیان به شمار می رفت. این امیرنشین واقع در شبه جزیره عربستان تامین سلاح شورشیان را انکار می‌کند، اما وعده داده که "هرچه شورشیان نیاز داشته باشند" در اختیارشان قرار خواهد داد. گفته می شود که بیشترین حجم سلاح در اختیار گروه های اسلامگرای افراطی، از جمله گروه های نزدیک به اخوان المسلمین قرار دارد. بنا به گزارش‌ها، این مسئله انتقاد مقامات در غرب را بدنبال داشته که معتقدند بیشتر این گروه ها افراط گرا هستند. روزنامه نیویورک تایمز گزارش کرده که در ژانویه سال ۲۰۱۲ میلادی هواپیماهای حامل مهمات نظامی متعلق به نیروی هوایی قطر از مسیر ترکیه به شورشیان سلاح ارسال کرده‌اند. تردد این هواپیماهای قطری که در فرودگاه اسنبوگا در نزدیکی آنکارا فرود می‌آمدند تا پاییز سال ۲۰۱۲ به هر دو روز یک بار رسیده بود. مقامات قطری همواره اصرار کرده‌اند که آنها حاوی اقلام غیر کشنده هستند. عربستان سعودی بر اساس گزارش ها عربستان سعودی اخیرا به بزرگترین منبع کمک های مالی و نظامی به شورشیان تبدیل شده است. عربستان سعودی، برخلاف قطر به گروه های اسلامگرای افراطی اطمینان ندارد و حمایت خود را نسبت به نیروهای ملی گرا و گروهای سکولاری چون ارتش آزاد سوریه متمرکز کرده است. آنطور که گزارش ها حاکی است، در سال ۲۰۱۲ عربستان سعودی هزینه خرید "هزاران تفنگ و صدها مسلسل" موشک انداز و نارنجک انداز و مهمات ساخته کرواسی را برای ارتش آزاد سوریه پرداخت کرد. این مهمات از راه هوایی، از مسیر اردن و ترکیه به طور قاچاق وارد خاک سوریه شدند. مقامات عربستان سعودی از هر گونه اظهار نظری در این مورد خودداری کرده اند. لیبی این کشور واقع در شمال آفریقا، مهمترین منبع تامین سلاح برای شورشیان سوری است. گروهی از کارشناسان شورای امنیت که بر تحریم تسلیحاتی علیه لیبی از آغاز انقلاب سال ۲۰۱۱ میلادی که به سرنگونی 'معمر قذافی'، رهبر پیشین این کشور منجر شد، نظارت می کنند، در گزارش سالانه خود در آوریل ۲۰۱۳سال تصریح کردند که انتقال سری سلاح از جمله " سلاح های سبک و سنگین، سلاح های کوچک با مهمات، مواد منفجره و مین" از سوی لیبی به شورشیان سوری صورت گرفته است. در بخشی از این گزارش آمده است که "حجم قابل توجه بعضی از محموله ها و میزان هماهنگی در نقل و انتقال و نحوه توزیع نشان از آن دارد که مقامات محلی لیبی، چنانچه مستقیما در این انتقالات دست نداشته اند، حداقل به آن واقف بوده اند." اروپا در مه ۲۰۱۱، تحریم های تسلیحاتی اتحادیه اروپا بر علیه سوریه آغاز شد. با گذشت سه سال از آغاز شورش‌ها، بعضی از اعضای این اتحادیه، در راس آن بریتانیا و فرانسه، تلاش های خود را برای اصلاح قانون تحریم‌ها برای تامین سلاح به شورشیان میانه رو آغاز کردند. با وجود اختلاف‌های عمیق، سرانجام وزرای خارجه در مه سال ۲۰۱۳ به توافق رسیدند که تحریم تسلیحاتی علیه سوریه به تعویق بیفتد. با آنکه ظاهرا اعضای اتحادیه اروپا مستقیما به شورشیان سلاح نفرستاده‌اند، نام یک کشور اروپایی دیگر در ارتباط با انتقال سری حجم زیادی از سلاح از طریق هوایی مطرح است. در ژانویه سال ۲۰۱۳، یک وبلاگ نویس بریتانیایی متوجه تصاویری در اینترنت شد که نشان می‌داد سلاح‌های ساخت یوگسلاوی سابق در دست شورشیان در جنوب کشور است. به نظر می رسد که حجم بزرگی از تفنگ های خودکار، موشک‌های دوش پرتاب و نارنجک انداز که از زمان جنگ بالکان در دهه ۹۰ بر جای مانده و به طور مخفیانه در کرواسی نگهداری شده، به سوریه راه یافته است. مقامات در غرب به نیویورک تایمز گفته‌اند که این سلاح ها به عربستان سعودی فروخته شده و از دسامبر سال ۲۰۱۲ تاکنون، چندین هواپیما حامل این سلاح ها، کرواسی را به مقصد ترکیه و اردن ترک کرده‌اند. بر اساس گزارش ها، این محموله‌ها سپس به گروه‌های متحد غرب از جمله، ارتش آزاد سوریه، تحویل داده شده‌اند. وزارت خارجه کرواسی و آژانس صادرات سلاح، انتقال این محموله‌ها را انکار کرده‌اند. آمریکا آمریکا به کرات گفته است که مایل به فرستادن سلاح به شورشیان نیست زیرا نگران آن است که سلاح ها در دست گروه های تندرو موسوم به جهادی بیفتد. اما مقامات آمریکایی در واشنگتن در ۱۴ ژوئن ۲۰۱۳، پس از آنکه گزارش شد نیروهای ارتش سوریه از سلاح شیمیایی استفاده کرده اند، گفتند که 'کمک های مستقیم نظامی' خود را به شورشیان ارائه می‌دهند. بر اساس گزارش ها، سازمان مرکزی اطلاعات آمریکا، سیا، از ۲۰۱۲ نقش مهمی در هماهنگی نقل و انتقالات سلاح به شورشیان متحد آمریکا بازی کرده است. همچنین گزارش شده است که سیا در انتقال هوایی سلاحهایی که ادعا شده از کرواسی وارد شده نیز دست داشته است. ترکیه دولت ترکیه از هواداران سرسخت شورشیان است، اما رسما فرستادن سلاح برای شورشیان را تایید نکرده است. هرچند گزارش ها حاکی از آن است که از اواخر سال ۲۰۱۲، ترکیه نقش مهمی در تسریع شدید انتقال سلاح به شورشیان داشته است. بر اساس گزارش نیویورک تایمز، مقامات ترکیه بر انتقال سلاح از کرواسی نظارت داشته اند . بر اساس این گزارش 'مقامات برای نظارت بر کامیون های حامل سلاح از مسیر ترکیه به سوریه، گیرندههایی بر آنها نصب کرده اند'. اردن سلاح های ساخت یوگسلاوی سابق که گفته می شود از اوایل سال ۲۰۱۳ در اختیار ارتش آزاد سوریه بوده، به طور قاچاق از مرز اردن وارد شده است. دولت اردن داشتن هرگونه نقش در این انتقالات را انکار کرده و گفته است که تلاش می‌کند از قاچاق اسلحه جلوگیری کند. هرچند، نیویورک تایمز شواهدی پیدا کرده مبنی بر اینکه نیروی سلطنتی هوایی اردن و هواپیماهای تجاری این کشور در انتقال سلاح از کرواسی به کار رفته اند. عراق گفته می شود شورشیان سوریه که اکثرا متعلق به جامعه اکثریت سنی این کشور هستند، از قبایل سنی و گروه های شبه نظامی سنی در عراق، کشور همسایه، نیز سلاح، مهمات و مواد منفجره دریافت کرده اند. بنا به گزارش ها سلاح از طریق مرزهای پر خطر و طولانی منتقل و به شورشیان یا فروخته شده و یا به طور رایگان در اختیارشان قرار می گیرد. القاعده در عراق نقش مهمی در بنیان گذاری جبهه نصرت داشته و آنها را با کمک های مالی و نظامی تامین می‌کند. لبنان طبق گزارش ها، جامعه سنی لبنان هم مانند عراق، شورشیان سوری را با سلاح های کوچکی که در بازار سیاه خریداری شده و از مسیرهای مختلف در منطقه، از جمله لیبی، وارد می شود، تامین می کند. مقامات در لیبی بعضی از کشتی های حامل مهمات از قبیل آر پی جی را توقیف کرده اند. شهر قصیر در سوریه که نیروهای دولتی در ژوئن ۲۰۱۳ کنترل آن را در دست گرفتند، یکی از مسیرهای اصلی قاچاق اسلحه از شمال شرقی لبنان بود.
در طی دوسال گذشته و در طی جنگ در سوریه، یکی از مسائل مهم همواره این بوده است که چه کسی سلاح طرفین درگیر را تامین می‌کند.
چه کسی به نیروهای درگیر در سوریه سلاح می فرستد؟
کینگزلی کومان در آلمان برنده سه‌گانه در ایتالیا برنده دو‌گانه و در فرانسه قهرمان لیگ شده است کینگزلی کومان که در تمام هشت فصلی که به عنوان بازیکن بایرن به زمین رفته، قهرمان لیگ فوتبال آلمان شده است، با ضربه سر دروازه پاری‌سن‌ژرمن را باز کرد تا تنها پاریسی خوشحال در لیسبون باشد: "احساسی غیرعادی داشتم. واقعا خوشحال بودم اما از طرف دیگر برای پاریس ناراحت بودم. کمی قلبم به درد آمده بود با این که صد در صد بایرنی هستم." حضور این بازیکن ۲۴ ساله در ترکیب اصلی بایرن مقابل پاری‌سن‌ژرمن غافلگیرکننده بود. پس از شروع مجدد بازی‌ها (به دنبال وقفه ناشی از شیوع کرونا)، هانسی فلیک، سرمربی بایرن در لیگ قهرمانان اروپا بجای او از ایوان پریسیچ در پست بال چپ استفاده کرده بود. اوون هارگریوز، کارشناس فوتبال و هافبک پیشین بایرن مونیخ در مورد این بازیکن گفت: "در زمین تمرین بایرن او را کینگ صدا می‌کنند و او در این بازی کینگ بود." کومان در این بازی فقط ۳۸ بار توپ را لمس کرد، ولی حین مسابقه روزگار تیلو کرر، دفاع راست پاریس را سیاه کرد و نقطه برجسته این تقابل "لایی" هوشمندانه‌ای بود که او در نیمه اول به این بازیکن زد. اما اوج عملکرد کومان توپی بود که با ضربه سر وارد دروازه حریف کرد؛ به این ترتیب او تبدیل به پنجمین بازیکن فرانسوی شد که در فینال لیگ قهرمانان گل زده و همچنین اولین بازیکنی که این کار را مقابل یک تیم فرانسوی انجام داده است. فلیک گفت: "شاید بتوان گفت که او سرانجام این فصل توانسته از سایه آرین روبن و فرانک ریبری خارج شود. کینگزلی استعداد فوق‌العاده‌ای دارد و امشب نشان داد که می‌تواند گل هم بزند." سرژ گنابری که در پست بال راست برای بایرن بازی می‌کند نیز گفت: "او کمک بسیار بزرگی برای ما بود. کینگزلی به زمین آمد و ما می‌دانستیم که در جدال‌های مستقیم کار را برای بازیکن حریف سخت می‌کند. زدن آن گل، پس از چند بازی بیرون ماندن به دلیل مصدومیت، برای او فوق‌العاده بود." نکته عجیب برای کومان این است که نقطه اوج حرفه‌ای او مقابل باشگاهی بدست آمد که از بچگی طرفدارش بوده و هنوز هم جوان‌ترین بازیکنی است (با ۱۶ سال و ۸ ماه و ۴ روز) که در ترکیب اصلی آن بازی کرده است. او در حالی که مجموعا ۳۹ دقیقه به زمین رفت توانست طی دو فصل ۲۰۱۲ تا ۲۰۱۴ همراه با پاری‌سن‌ژرمن ‌‌دو بار قهرمان لیگ فوتبال فرانسه شود. کومان سپس به یوونتوس پیوست و همراه این تیم قهرمان فصل ۱۶-۲۰۱۵ سری‌آ فوتبال ایتالیا شد. فصل بعد او فقط یک بار برای یووه در لیگ بازی کرد (که برای گرفتن مدال قهرمانی کافی نبود) و پس از آن راهی بایرن مونیخ شد و همراه با این تیم پنج بار متوالی جام قهرمانی بوندس‌لیگا را بالای سر برد. کومان همچنین در این مدت سه بار "دو‌گانه" (قهرمان بوندس‌لیگا و جام حذفی) و یک بار سه‌گانه (بوندس‌لیگا، جام حذفی و لیگ قهرمانان) را همراه بایرن برد، در حالی که پیش از آن در ایتالیا هم برنده دو‌گانه شده بود؛ و البته فراموش نکنیم که فقط ۲۴ سال دارد. هارگریوز می‌گوید: "هانسی فلیک همیشه در لحظات کلیدی تصمیم‌های درستی می‌گیرد و تصمیم امروز او کینگزلی کومان بود." حتی توماس توخل، سرمربی پاری‌سن‌ژرمن هم گفت که توقع نداشت این بازیکن در ترکیب اصلی بایرن قرار بگیرد: "ما حدس می‌زدیم که بایرن دو تغییر داشته باشد، اما کمی عجیب بود که کومان بازی را شروع کند. پریسیچ در بازی‌های قبلی خیلی خوب بود و سرعت زیادی به خط دفاع آن‌ها داده بود." این آخرین نمونه از مجموعه تصمیم‌های هوشمندانه هانسی فلیک بود؛ مردی که به عنوان کمک مربی به بایرن مونیخ پیوست و پس از اخراج نیکو کواچ در نوامبر هدایت این تیم را به عهده گرفت. فلیک که مربی‌گری را با تیم‌های سطح پایین آلمان تجربه کرده بود و بعد هم دستیار سرمربی تیم ملی فوتبال آلمان شد، قبل از هدایت معروف‌ترین باشگاه آلمانی در دنیا، تجربه‌ای خارج از این کشور نداشت. هانسی فلیک ۵۵ ساله، در رتبه چهارم مسن‌‌ترین مربیانی که قهرمان لیگ قهرمانان فوتبال اروپا شده‌اند، قرار می‌گیرد بایرن آن زمان ۱-۵ به اینتراخت فرانکفورت باخته بود و در رتبه چهارم جدول قرار داشت. پس از حضور فلیک تیم شروع به بردن کرد و در نتیجه حضور او به عنوان سرمربی موقت تمدید شد. وقتی که پیروز‌های بایرن ادامه یافت، قرارداد او از موقت به دائمی تغییر کرد؛ اما آن‌چه بعد از آن تغییر نکرد، پیروزی‌های متوالی بایرن بود. از ۳۶ مسابقه زیر نظر فلیک بایرن مونیخ ۳۳ برد بدست آورد. آن‌ها هر ۲۱ مسابقه قبلی خود را برده‌اند، روندی که موجب شد قهرمان بوندس‌لیگا (با ۱۳ امتیاز اختلاف)، قهرمان جام حذفی و حالا قهرمان لیگ قهرمانان اروپا شوند. هارگریوز که سال ۲۰۰۱ همراه با بایرن قهرمان لیگ قهرمانان شد، می‌گوید: "این یکی از بزرگ‌ترین تیم‌های تاریخ بایرن است. فلیک تیم را به یک ماشین تمام عیار تبدیل کرده است." "فصل گذشته لیورپول آن‌ها را از میدان بدر کرد و ما فکر می‌کردیم دوره‌شان تمام شده است و حالا شاهد آغاز یک دوران هستیم. تازه لروی سانه هم به این تیم اضافه می‌شود."
قبل از شروع فینال لیگ قهرمانان فوتبال اروپا در لیسبون همه از قدرت ابر ستاره‌های خط حمله صحبت می‌کردند. از یک سو آمار حیرت‌انگیز گلزنی بایرن مونیخ در این فصل بررسی می‌شد و از سوی دیگر نیمار و کیلیان امباپه که توانایی عبور از هر خط دفاعی را دارند. اما تکلیف قهرمان نه در دستان ستاره‌های پاریس بود و نه حتی روبرت لواندوفسکی، ماشین گلزنی بایرن. قهرمان لیسبون "کینگ" (پادشاه) بود.
فینال لیگ قهرمانان فوتبال اروپا؛ از تنها پاریسی خوشحال در لیسبون چه می‌دانیم؟
از خبر نامزد شدن اوتار سینگ خالصه در انتخابات پارلمانی آینده افغانستان در شبکه‌های اجتماعی افغانستان استقبال شده بود حمله انتحاری جلال‌آباد در حالی صورت گرفت که محمد اشرف غنی رئیس جمهوری افغانستان در فاصله چند صد متری در درون ساختمان ولایت حضور داشت. این حمله واکنش سفارت هند مقیم کابل را نیز در پی داشت. این سفارت حمله یاد شده را محکوم کرده و در توییتر خود نوشته: "این حمله یک بار دیگر نیاز به اتحاد جهانی در مبارزه علیه تروریسم بین‌المللی و الزام به پاسخگویی کشورهایی را برجسته کرد که به هر طریق ممکن از تروریست‌ها حمایت می‌کنند" انفجار جلال آباد: دست‌کم ۱۹ کشته؛ بیشتر قربانیان سیک بودند یک خبرنگار بی‌بی‌سی در محل می‌گوید در این حمله یکی دیگر از فعالان سیک به اسم راویل سینگ نیز کشته شده و اقبال سینگ سخنگوی سیک‌های ولایت ننگرهار در میان زخمیان دیده شده است. اوتار سینگ خالصه در فهرست ابتدایی نامزدان انتخابات آینده پارلمانی افغانستان خبرنگاران می‌گویند گروهی از سیک‌های مقیم ننگرهار به استقبال رئیس جمهوری رفته بودند. خبرگزاری فرانسه گزارش کرده که مسئولیت حمله انتحاری جلال آباد را گروه داعش برعهده گرفته است. ولایت ننگرهار از محلات مهم تجمع و فعالیت گروه موسوم به دولت اسلامی، داعش محسوب می‌شود.
بر اساس گزارش‌ها، اوتار سینگ خالصه، از چهره‌های بسیار فعال در میان سیک‌های افغانستان که نامش در فهرست ابتدایی نامزدان انتخابات پارلمانی منتشر شده، در انفجار امروز (یکشنبه، ۱۰تیر/سرطان) جلال‌آباد در شرق افغانستان کشته شده است. در انفجار جلال‌آباد دست‌کم ۱۹ نفر کشته و ۲۰ نفر زخمی شدند.
کشته شدن 'تنها نامزد' سیک انتخابات افغانستان در حمله جلال‌آباد
طی سومین نشست کمیته هوادارن سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، که از تشکلهای عمده اصلاح طلب ایران به شمار می رود، محسن امین زاده، معاون وزارت امورخارجه ایران در دوران محمد خاتمی، سیاست خارجی دولت محمود احمدی نژاد را هرج و مرج گرا خوانده و گفته که دولت کنونی ایران آگاهانه به دنبال این است که تصویری هرج و مرج گرا از خود نشان دهد و در صحنه بین المللی به گونه ای رفتار کند که دیگر دولتهای جهان به آن به چشم دولتی غیرقابل محاسبه، شگفت‌ انگیز، غیرقابل درک و ناسازگار با هنجارهای متعارف بین ‌المللی نگاه کنند. وی به سخنان سال گذشته آقای احمدی نژاد اشاره کرد که وی با سخن گفتن از نابودی اسرائیل جنجالی جهانی علیه خود برانگیخت؛ به عقیده آقای امین زاده، هدف آقای احمدی نژاد از این سخنان این بوده که برای خروج از گرفتاری در مسئله هسته ‌ای، مناقشه دیگری راه بیندازد که تندتر و توجه برانگیزتر از مناقشه هسته ‌ای باشد تا توجه جهانیان را از این مناقشه منحرف کند اما چنین سیاستی در نهایت بسیار مخرب است و پلهای روابط ایران با جامعه جهانی را خراب می ‌کند. به گفته آقای امین زاده، مسئولان کنونی با اتخاذ این سیاست خارجی "ماجراجویانه" فکر می ‌کنند کشور اقتدار و عزت به دست می ‌آورد و می ‌تواند از این طریق در عرصه بین‌ المللی در موضعی بالاتر از قبل قرار گیرد و در آن شرایط معامله کند، مسئولان سیاست خارجی بنابراین سیاست تندترین حرفها را می زنند و در عین حال تمایل به گفتگو هم ابراز می کنند، غافل از آنکه این ترفند همه پایه ‌های تعامل ایران با جهان را سست می‌ کند. وی احساسات و حمایتهای مردمی را که نسبت به سیاست خارجی محمود احمدی نژاد ابراز می شود ناشی از وجود محیط پوپولیستی (عوامگرا) دانسته و گفته: "می ‌توان برای این نوع رفتار شاهد ابراز احساسات مردمی هم بود که برای اظهارات رادیکال این مسئولان هورا می ‌کشند اما نهایتاً این سیاستها خسارات سنگینی به منافع و امنیت ملی وارد می ‌کند، چیزی که امروز شاهدیم و می ‌بینیم این است که این گونه رفتار به عزت و منزلت و نفوذ ایران درصحنه جهان لطمه زده و در صورت ادامه این لطمات بیشتر هم خواهد شد". معاون سابق وزارت امورخارجه ایران، موقعیت کنونی ایران در صحنه بین المللی را بدترین موقعیت در 28 سال گذشته خوانده و گفته: "آنچه امروز به نام سیاست خارجی رقم می‌خورد اصولاً نیازی به وزارت خارجه ندارد، این سیاست خارجی یک میکروفن می ‌خواهد و یک یا دو مقاله ‌نویس هیجان‌ برانگیز". به عقیده وی، ایران برای اینکه دارای فناوری اتمی شود این فناوری را برای خود حفظ کند، باید اطمینان جهانیان را جلب کند و امکاناتی نیز که تاکنون در فناوری اتمی به دست آورده، ناشی از تلاشهای دولت محمد خاتمی در کاهش نگرانیها و دشمنیها با ایران در عرصه سیاست خارجی بوده است. آقای امین زاده افزوده که سیاستگذاران کنونی ایران نه تنها به دنبال اطمینان بخشیدن به دیگر کشورها نیستند بلکه از اینکه دیگر کشورها از قدرتمندتر شدن ایران بترسند، احساس قدرت به ایشان دست می دهد: "سیاست خارجی ما به ‌جای آنکه لوازم و اسباب بزرگی ایران را فراهم کند، تلاش کرده با بزرگنمایی و خودنمایی، واقعیتها را حتی بزرگتر و کوبنده ‌تر از آنچه هست به نمایش بگذارد و این رفتار دنیا را به این نتیجه رسانده که باید تصمیم جدی علیه ایران بگیرند و حتی کسانی که تا دیروز اصلاً با ما مخالف نبودند و در کنار ایران قرار داشتند، تدریجاً به این نتیجه رسیده ‌اند که در این اجماع علیه ایران، خود را کنار بکشند و از حمایت از ایران پرهیز کنند". این دیپلمات سابق، اجماع بین ‌المللی را که به صدور قطعنامه های شورای امنیت سازمان ملل متحد علیه ایران انجامیده در تاریخ سازمان ملل بی ‌نظیر دانسته و گفته که ایجاد چنین اجماعی تنها بر اثر اقدامات آمریکا نبوده، بلکه رفتار ایران نیز در آن نقش داشته، رفتاری که به گفته آقای امین زاده، باعث شد ادعاهای آمریکا علیه ایران باورکردنی شود و همه به ایران به چشم تهدید احتمالی نگاه کنند: "هیچگاه در شورای امنیت سازمان ملل حتی در خصوص مسائلی همچون صلح خاورمیانه، حمله به عراق یا درگیریهای اروپای شرقی چنین اجماعی شکل نگرفته بود ... اجماع علیه ایران، بزرگترین اجماع بین‌ المللی علیه یک کشور و بزرگترین شکست ایران در عرصه بین‌المللی پس از پیروزی انقلاب اسلامی بود". به عقیده معاون سابق وزارت امورخارجه، اکنون آمریکا بتنهایی می‌ تواند برای همیشه مانع از بسته شدن پرونده ایران بشود و تا زمانی که همه مسائلش را با ایران حل نکند، این پرونده را باز نگه دارد. وی افزوده که از پنج سال پیش که مناقشه اتمی ایران به راه افتاد، تقریباً تمامی کارشناسان صاحب‌ نظر سیاست خارجی با وجود سلیقه ها و مواضع داخلی متفاوتی که داشتند بارها به دست اندرکاران توصیه کردند که نگذارند پرونده ایران به شورای امنیت کشانده شود و پای آمریکا به میان بیاید اما مسئولان سیاست خارجی در دوره محمود احمدی نژاد این هشدارها را جدی نگرفتند و اکنون باید پاسخگوی عواقب کار خود باشند. یک روز پس از سخنرانی آقای امین زاده، روزنامه آمریکایی کریستین ساینس مانیتور نیز طی گزارشی به نقل از محمد خاتمی، رئیس جمهور پیشین ایران نوشته در حال حاضر راه حل مناقشه اتمی ایران این است که هر دو طرف ایرانی و آمریکایی دست از اظهارات تهدیدآمیز علیه یکدیگر بردارند و برای حل مناقشه به گفتگوی رو در رو و مستقیم دست بزنند. این اظهارات در شرایطی منتشر می شود که تازه ترین دور مذاکرات ایران با اتحادیه اروپا برای دستیابی به راه حلی جهت حل دیپلماتیک مناقشه اتمی به بن بست رسیده و مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا رسماً با ابراز نا امیدی از این مذاکرات، ادامه مذاکرات را منوط به برداشتن گامهای مثبتی از جانب ایران اعلام کرده است. پنج عضو دائم شورای امنیت سازمان ملل متحد با همراهی آلمان قرار است بر اساس نظر مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا و با توجه به گزارش اخیر آژانس بین المللی انرژی اتمی از فعالیت اتمی ایران در مورد اتخاذ گام بعدی در قبال ایران تصمیم بگیرند. در حالی که ایران گزارش آژانس را مثبت و به نفع خود ارزیابی کرده، آمریکا و متحدان غربی اش معتقدند که این گزارش همچنان ابهامات مهمی در مورد فعالیت اتمی ایران باقی گذاشته و خواهان اقدامات سختگیرانه تری علیه ایرانند. محسن امین زاده نیز پیش بینی کرده که شورای امنیت با صدور قطعنامه تازه ای، تحریمهای بیشتری بر ایران اعمال کند، تحریمهایی که با سرایت به همه راههای ارتباطی ایران با دنیا، باعث شود این کشور میلیاردها دلار پول بابت رفتار سیاسی ‌اش در سطح بین‌ المللی هزینه ‌کند. به عقیده آقای امین زاده، دولت محمود احمدی نژاد در پیشبرد روند دستیابی ایران به فناوری اتمی سهمی بیش از ده درصد ندارد، به گفته وی، دولتهای قبل از محمد خاتمی حدود سی درصد و دولت خاتمی شصت درصد در این روند سهم داشته است: "کار بزرگ همان کاری بود که پنج سال پیش رخ داد و از آن تاریخ تا به امروز هیچ اتفاق بزرگی رخ نداده است". وی با اشاره به تولید دستگاه سانتریفوژ اورانیوم و راه اندازی تأسیسات تولید گاز هگزافلوئورید اورانیوم در اصفهان که در زمان دولت خاتمی انجام گرفت و به گفته وی، تحریم و تهدیدی علیه ایران برنینگیخت گفت تبلیغاتی که دولت محمود احمدی نژاد بر سر افزایش تعداد سانتریفوژهای فعال تحت عنوان جشن هسته ای راه انداخته منافع ایران را به خطر انداخته است: "روزی که اولین سانتریفوژهای ساخت ایران آزمایش شد، پیروزی بزرگ ملی بود، می ‌توانستیم جشن هسته‌ ای بگیریم اما به نظر دولت اصلاحات این سروصداها لازم نبود ... واقعاً مسئولان کنونی کشور چگونه می توانند پاسخ دهند که چرا به خاطر ادامه کار خط تولید سانتریفوژهای کشور که در دولت پیش از آنان طراحی و اجرا شده بود، بزرگترین تحریمها را برای کشور به ارمغان آورده‌ اند". آقای امین زاده در ادامه سخنانش به نیروگاه اتمی بوشهر پرداخت که آمریکا و متحدانش مخالفتی با آن ابراز نکرده و حتی پیشنهاد داده اند که برای ساخت چنین نیروگاههایی با ایران همکاری کنند اما به عقیده آقای امین زاده، با رفتاری که دولت احمدی نژاد در پیش گرفته، روسیه که سازنده این نیروگاه است تا زمانی که ایران مسئله خود را با دنیا حل نکند، نیروگاه بوشهر را راه ‌اندازی نخواهد کرد: "ایران باید تلاش می ‌کرد به جای این نوع برخوردها، در تعامل با جهان امکان ساخت چند نیروگاه با کیفیت عالی را به دست می ‌آورد، اگر ایران نیروگاه نداشته باشد، تولید سانتریفوژهای ایران هیچ کاربردی جز نظامی نخواهد داشت و طبعاً این مسئله ادعای آمریکا را تقویت خواهد کرد". معاون سابق وزارت امورخارجه ایران در مورد نزدیکی روابط دولت محمود احمدی نژاد با روسیه به امید کمک روسیه در جلوگیری از افزایش فشار بین المللی بر ایران گفت این روسیه است که از ایران به عنوان ابزاری برای تهدید آمریکا استفاده می کند و ایران به جای اینکه در این میانه چیزی به دست بیاورد به وجه المصالحه و ابزار تهدید تبدیل شده است. در بخشی دیگر از سخنان معاون سابق وزارت امورخارجه ایران به سفرهای محمود احمدی نژاد به آمریکا و سخنرانیهای وی در مجمع عمومی سازمان ملل و دانشگاه کلمبیا در نیویورک پرداخته شد که به عقیده آقای امین زاده، نه تنها فایده‌ ای نداشته بلکه باعث وهن خود او و کشورش شده و به عزت و منزلت ایران در میان مردم آمریکا و حتی جهان لطمه زده: "نه تنها هیچکدام از رؤسای جمهور ایران در گذشته در سفر به نیویورک چنین مورد توهین رسانه‌ ها و افکار عمومی قرار نگرفته ‌اند، بلکه هیچ رئیس ‌جمهور دیگر مخالف آمریکا نیز در رسانه‌ های این کشور این گونه تحقیرآمیز مورد توهین و بی ‌حرمتی واقع نشده است". پیش از محسن امین زاده، حسن روحانی، مسئول مذاکرات اتمی ایران در دوران محمد خاتمی و همچنین اکبر هاشمی رفسنجانی، رئیس مجمع تشخیص مصلحت و مجلس خبرگان نیز انتقاداتی به سیاست خارجی محمود احمدی نژاد و بويژه سیاست او در قبال مسئله اتمی مطرح کرده بودند اما هیچیک به اندازه آقای امین زاده لحنی صریح نداشتند. با این حال آقای احمدی نژاد علناً مخالفان سیاست هسته ای دولت خود را خائن خوانده و در مقابل سخنان آقای هاشمی رفسنجانی که شرایط ایران را ويژه و خطرناک توصیف کرده بود موضع گرفته است. روزنامه کریستین ساینس مانیتور در کنار نقل قول از محمد خاتمی، از محمدعلی ابطحی که یکی از معاونان او در دوران ریاست جمهوری بود نیز نقل کرده که جریانی جدی در ایران وجود دارد که فکر می کند ایران به دشمن احتیاج دارد و چه بهتر که این دشمن آمریکا باشد. این روزنامه از قول صادق خرازی که در زمان محمد خاتمی سفیر ایران در فرانسه بود نیز نوشته: "هیچ کشوری به اندازه آمریکا با ایران منافع مشترک ندارد، ما همچنان شعار مرگ بر آمریکا سر می دهیم اما به دنبال رویارویی با آمریکا نیستیم، نیازی نیست که عاشق آمریکا باشیم، مهم این است که با هم همزیستی داشته باشیم". اما آقای خرازی در عین حال به آمریکا توصیه کرده که این موضوع مهم را در نظر داشته باشد که تصمیم گیرنده اصلی در سیاست خارجی ایران، نه محمود احمدی نژاد، بلکه آیت الله خامنه ای رهبر ایران است که سیاست خارجی تحت نظارت مستقیم اوست و تصمیم نهائی را او می گیرد. خدمات
معاون سابق وزارت امورخارجه ایران انتقادات تندی علیه سیاست خارجی دولت محمود احمدی نژاد مطرح کرده و محمد خاتمی، رئیس جمهور سابق ایران راه حل مناقشه بین المللی را که بر سر فعالیت اتمی کشورش به راه افتاده، گفتگوی مستقیم با آمریکا دانسته است.
انتقاد تند معاون سابق وزارت خارجه از احمدی نژاد
اما هنوز چند روزی از صحبت‌های آقای روحانی نگذشته بود که آیت‌الله خامنه‌ای، رهبر ایران، هرگونه مذاکره بعدی را با آمریکا ممنوع کرد. او گفت: "مذاکره با آمریکا یعنی راه را باز کردن که اینها بتوانند در زمینه‌های اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و امنیتی کشور نفوذ کنند". توجه به این نکته ضروری است که آقای خامنه‌ای در اینجا صحبت از اینکه چه فردی با چه نوع تفکری رئیس جمهور آمریکاست نمی‌کند. اوباما، ترامپ و یا هر فرد دیگری با هر گرایشی که رئیس جمهور آمریکا باشد. به نظر می ر‌سد که وی بطور استراتژیک معتقد است که مذاکره، راه "نفوذ" را برای آمریکا باز می‌کند و لذا ورود دولت به این وادی ممنوع است. در نتیجه این دکترین آقای خامنه‌ای، شاید از همان ابتدا واضح بود که سرانجام برجام چه می‌توانست باشد. وقتی دو حکومت در رابطه‌ای با منتهای خصومت با یکدیگر به سر می‌برند و "برای کاهش تشنج با یکدیگر مذاکره هم نکنند"، امکان اینکه یک توافق، در یک بخشی از دعوای گسترده دو طرف پایدار باقی بماند بسیار اندک است. به عبارت دیگر حتی اگر دونالد ترامپ هم رئیس جمهور آمریکا نمی‌بود، ادامه روابط خصمانه و عدم مذاکره برای کاهش تشنج بین دو کشور، بالاخره در جائی تاثیر خود را بر برجام می‌گذاشت و آنرا ناپایدار می‌کرد. با معلق شدن برجام، بر اثر تحریم های آمریکا وعده‌های آقای روحانی در خصوص وعده‌ بهبود شرایط اقتصادی و مهار تورم به شکست انجامید. گزارش ۴ مرداد خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) حاکی است که قیمت ها بطور متوسط نسبت تیر ماه سال پیش ۴۸ درصد و مایحتاج غذائی مردم ۷۲ درصد افزایش داشته است. عیسی علیزاده، معاون فرهنگی جهاددانشگاهی، روز ۱۲ مرداد گفته است که نتایج یک نظرسنجی نشان می‌دهد وضعیت رضایت از زندگی مردم ایران روند کاهشی داشته است؛ میانگین نمره رضایت از زندگی (در بازه صفر تا ۱۰) از ۶.۳ در آذر ۱۳۹۴ به ۳.۶ در مهر ۱۳۹۷ رسیده است. آقای روحانی که شرایط را رو به وخیمتر شدن می‌بیند، حدود دو ماه پیش در لفافه مسئولیت کمبود‌ها و شکست‌ برجام را متوجه مرکز قدرت دیگری کرد و گفت: "وقتی از دولت سئوال و مطالبه‌ای می‌شود باید از طرف دیگر بررسی شود که دولت چه مقدار در حوزه‌های مورد سئوال (بطور مثال در حوزه سیاست خارجی) دارای اختیار بوده است". وی افزود: " باید ببینیم که دولت چقدر در این حوزه‌ها اختیار دارد. باید در حد توان و در حوزه اختیارات رییس جمهوری از دولت مطالبه داشت". چند روزی از ایراد این سخنان نگذشته بود که وی طی سخنانی خواهان "اختیارات ویژه" شد. وی تاکید کرد که کشور در شرایط فعلی، برای مدیریت بهتر، به "تمرکز قدرت و تصمیم‌گیری" نیاز دارد. این سخنان با واکنش محافظه‌کاران و بی‌اعتنائی آقای خامنه‌ای مواجه شد. موافقان استعفای روحانی چه می‌گویند؟ در میان اصلاح طلبان، سعید حجاریان، از نظریه‌پردازان جبهه اصلاحات، در اردیبهشت ماه، طی مقاله‌ای در نشریه "مشق نو" با عنوان "کدام اصلاح‌طلبی؟ کدام بقا؟" ضرورت استعفای آقای روحانی را از منظر منافع ملی مطرح کرد. وی نوشت: "حاکمیت دوگانه به‌طور جدی محل پرسش قرار گرفته است و شاید، تمهید 'حاکمیت یگانه ' و پایان دادن به این معضل، از معبر استعفای رییس‌جمهور و برگزاری همزمان دو انتخابات (مجلس و ریاست جمهوری) در اسفندماه سال جاری بگذرد تا نتیجتا، مجلس و دولتی همسو با روسای همسوتر بر مصدر امور قرار بگیرند" . علیرضا علوی‌تبار، تحلیلگر و دیگر چهره برجسته اصلاح‌طلب در ایران به یورو نیوز می‌گوید که "طیف وسیعی از چهره‌های سیاسی که برخی از آن‌ها در حزب کارگزاران حضور دارند ... پشت پرده بحث استعفای روحانی را مطرح می‌کنند". وی می‌گوید که آنان "معتقدند این وضع که قدرت در اختیار یک نفر باشد و پاسخگویی بر عهدۀ یک نفر دیگر، صحیح نیست و باید قدرت و مسئولیت در یک نفر جمع شود". به عبارت دیگر ادامه وضعیت فعلی جز اینکه برای این جریان هزینه به بار آورد و نهایتا به فلج شدن آن برای مدت مدیدی بیانجامد حاصل دیگری در بر ندارد. به گفته آقای علوی تبار، به غیر از این گروه، بخشی از اصلاح طلبان که افراد شاخصی مانند احمد زیدآبادی آنرا نمایندگی می‌کنند معتقدند که "دوره دورۀ ... اصلاح‌طلبان نیست". آقای علوی تبار می‌افزاید که "در واقع طیف اول، یعنی کارگزاران، می‌خواهد در حاشیۀ قدرت باشد اما طیف دوم خروج کامل از ساختار قدرت را تجویز می‌کند". مخالفان استعفا چه کسانی هستند و حرفشان چیست؟ جالب اینجاست که مخالفان استعفای آقای روحانی را تندرو‌های محافظه‌کار تشکیل می دهند. محاسبات آنان احتمالا بر این مبناست که تا سال ۱۴۰۰ آنقدر نارسائی‌ها انباشته می‌شود که برای مدت مدیدی جناح میانه‌رو و اصلاح‌طلب قادر به حضور موثر در صحنه سیاسی ایران نخواهند بود. کیهان در واکنش به پیشنهاد استعفا نوشت: "چه استعفایی؟! ... مگر وسط مسابقه و دست و پنجه نرم کردن با حریف می‌شود تیم را یکجا کنار گذاشت و فی‌الفور تیم جدیدی جایگزین کرد؟!" نشریه مزبور در جائی دیگر موضوع را به نقد کشیده و می‌نویسد که مدعیان اصلاحات "همین شگرد فریب مردم با وعده‌های پوپولیستی قبل از انتخابات ... را پیشه خود ساخته‌اند و به جای پاسخگویی به مطالبات مردم و وعده‌های بهبود اقتصادی که می‌دهند، مدعی می‌شوند "نمی‌گذارند ما کار کنیم"! ... اگر واقعاً معتقدند دولت یا مجلس اختیار ندارند، نباید وارد گود انتخابات شوند و وعده بدهند". احمد بخشایش اردستانی، اصولگرا، استاد دانشگاه تربیت معلم در این رابطه به یورونیوز گفته است: "روحانی باید تا سال ۱۴۰۰ سر جای خودش باشد.. .. دولت روحانی الان باری بر دوش اصلاح‌طلبان شده است و آقای حجاریان پیشنهادش برای استعفای روحانی را ... مطرح کرده است تا این بار را از دوش اصلاح‌طلبان به زمین بیندازد. ... سال ۱۴۰۰ نوبت تشکیل دولت اصولگرایان است ولی آقای حجاریان می‌خواهد حساب دولت روحانی را از اصلاح‌طلبان جدا کند تا اصلاح‌طلبان بتوانند یک بار دیگر سوار گردۀ مردم شوند". آیا روحانی استعفا خواهد داد؟ به نظر می‌رسد که بحران روابط خارجی، تحریم‌ صنعت نفت و سیستم بانکی و افزایش قیمت ها عرصه را بر آقای روحانی و دولت او تنگتر می‌کند. وضعیت بوجود آمده تا همین الان هم طبق نظر اکثر تحلیلگران اصلاح‌طلب ضربه خود را به این جریان وارد کرده است. با ادامه این روند و تشدید بحران اقتصادی شانس انتخاب یک رئیس جمهور اصلاح‌طلب و یا میانه‌رو بطور جدی کاهش خواهد یافت. با این حال بعید است که آقای روحانی استعفا دهد. ضمن اینکه باید گفته که آقای روحانی هرگز "اصلاح‌طلب" نبوده. با نزدیک شدن آقای هاشمی رفسنجانی به اصلاح‌طلبان پس از وقایع سال ۸۸، او نیز که از پیروان آقای هاشمی به شمار می‌رفت، شاید بنا به مصلحت به این جریان پیوست. در یک اتفاق بارز که نشان دهنده تفاوت فکری آقای روحانی با اصلاح طلبان است، اوایل تیر ماه امسال، پایگاه خبری انتخاب نزدیک به میانه‌رو‌ها، از اختلاف میان آقای روحانی با معاون اول خود آقای جهانگیری پرده برداشته و نوشت: "در پی بروز مباحثه‌ای در جلسه شنبه سران قوا، روحانی خطاب به جهانگیری می‌گوید که شما و اصلاح‌طلبان به دنبال سرنگونی دولت هستید". از سوی دیگر، آقای روحانی علیرغم مخالفت با اصولگرایان تندرو، با بخش میانه‌روی اصولگرا که افرادی مانند علی لاریجانی آنرا نمایندگی می‌کنند رابطه حسنه و نزدیکی دارد. هر چند که با افزایش فشار بر دولت و تضعیف جدی جایگاه سیاسی روحانی در جامعه، احتمال استعفای وی وجود دارد اما با توجه به تاریخچه سیاسی آقای روحانی احتمال غالب این است که با تحمل هر مشقتی وی تا سال ۱۴۰۰ بر سر کار خود باقی بماند. فراموش نباید کرد که در میان همه افت و خیزهای سیاسی در دوران آقای خامنه‌ای، آقای روحانی به مدت ۲۳ سال، از ابتدای تشکیل شورای عالی امنیت ملی تا زمانی که در انتخابات دوره اول ریاست جمهوری خود شرکت کرد، بدون وقفه نماینده ولی فقیه در شورای عالی امنیت ملی بود و ۱۶ سال دبیری شورای مزبور را بر عهده داشت، شغلی که شاید بتوان با اعتماد گفت که آقای خامنه‌ای در اختیار یک اصلاح‌طلب قرار نخواهد داد. آقای روحانی بیش از آنکه خارج دایره قدرت باشد در درون آن قرار دارد. اختلاف وی با آقای جهانگیری از همین دوگانگی میان او و اصلاح‌طلبان ناشی می‌شود.
در سال ۱۳۹۴، دو ماه پس از امضاء توافق هسته‌ای بین ایران و پنج قدرت جهانی (برجام)، حسن روحانی، رئیس جمهور ایران که برای شرکت در مجمع عمومی سازمان ملل در نیویورک به سر می‌برد، بار دیگر در خصوص رابطه ایران و آمریکا تاکید کرد که که تاکنون هر دو طرف حسن نیت نشان داده‌اند و "اگر در همین مسیر حرکت کنیم، راه برای همکاری‌های بیشتر باز خواهد شد". وی افزود: "دو کشور باید بر حل‌وفصل مسائل موجود متمرکز شوند".
برجام؛ موافقین و مخالفین استعفای روحانی چه می گویند؟
براساس اعلام این کمیته، سیاوش یزدانی بازیکن تیم سپاهان از همراهی این تیم تا اطلاع ثانوی محروم شد. سیاوش یزدانی پس از بازی روز گذشته در گفتگو با خبرنگاران گفته بود "من از هواداران پرسپولیس می‌خواهم که به اصفهان نیان، چون امنیت آنها را فقط خدا می‌تونه تامین بکنه و من بهشون تذکر می‌دم که نیان ... من مطمئنم که اگر اصفهان بیان خون به پا میشه". تیم فوتبال پرسپولیس هم اعلام کرد که از سیاوش یزدانی و باشگاه سپاهان به کمیته اخلاق و کمیته انضباطی شکایت خواهد کرد. کمیته انضباطی همچنین آقای یزدانی را برای "ادای پاره‌ای توضیحات" احضار کرده است. این کمیته همچنین امیر قلعه‌نویی سرمربی سپاهان را به دلیل عدم حضور در نشست‌های متعدد خبری و میگوئل تکسیرا مربی این تیم را به دلیل رفتار غیرورزشی احضار کرده از آنان خواسته اگر دفاعی در خصوص عملکردشان دارند ظرف ۴۸ ساعت ارائه کنند. باشگاه پرسپولیس هم بعنوان تیم میزبان بازی دیروز بدلیل "عدم رعایت شرایط میزبانی" و "فروش بیش از حد ظرفیت بلیت مسابقه" تذکر گرفته و بایستی توضیحاتش را ظرف دو روز به فدراسیون فوتبال ارائه کند. کمیته انضباطی فدراسیون فوتبال، مهدی کیانی کاپیتان تیم سپاهان را هم به "تخلف و نشر اکاذیب از طریق انجام مصاحبه" متهم کرده و خواستار دفاعیات او شده است. آقای کیانی پس از این بازی به خبرگزاری مهر گفته بود: "مقصر اصلی این اتفاقات فدراسیون فوتبال است که هنوز توانایی برگزاری یک بازی بزرگ را ندارد." سعید مطهری‌زاده، فرمانده یگان‌ ویژه تهران هم خبر از دستگیری ۱۰ نفر "از افرادی که باعث تحریک هواداران" شده‌اند داد و گفت که این افراد "تحویل مقام قضایی شدند تا در رابطه با آنها تصمیم‌گیری شود". امروز، علی اصغر یوسف نژاد، نایب رئیس فراکسیون ورزش مجلس ایران هم گفت که حواشی مسابقه فوتبال تیم‌های پرسپولیس و سپاهان در این فراکسیون بررسی خواهد شد و "فدراسیون فوتبال و وزارت ورزش باید پاسخگوی این حوادث باشند" و خواستار "برخورد جدی" با مسببین این حادثه شد. روز گذشته و در جریان هفته بیست و هفتم لیگ برتر فوتبال ایران، که در هفته‌های پایانی این فصل است، دو تیم پرسپولیس تهران صدرنشین و سپاهان اصفهان تیم دوم جدول با حضور ۸۰ هزار تماشاگر در ورزشگاه آزادی تهران به مصاف یکدیگر رفتند. حاشیه‌های این مسابقه پیش از شروع بازی آغاز شده بود و گزارش‌های جسته گریخته‌ای از درگیری تماشاگران دو تیم با ماموران انتظامی منتشر ‌شد. خبرگزاری ایسنا، پس از بازی و به نقل از یک مقام درمانی تهران گفت که بیش از ۲۴۵ نفر در درگیری‌های حاشیه این بازی آسیب دیده‌اند. در برخی تصاویر منتشر شده، تماشاگران ماموران نیروی انتظامی را از روی سکو‌ها به داخل زمین و طبقه پایین‌تر پرتاب می‌کنند. براساس اعلام پزشکی قانونی یک نفر نیز فوت کرده که دلیل فوت آن ابتدا مصرف مواد مخدر اعلام شد و پس از آن اعلام شد که دلیل هنوز مشخص نیست. گزارش شده که هواداران پرسپولیس از طبقه بالای ورزشگاه آزادی بر سر هواداران سپاهان سنگ و بطری آب زدند. هواداران سپاهان هم صندلی‌های ورزشگاه را کنده و به داخل زمین پرت کردند.
در پی اتفاقات و حواشی و درگیری‌های ایجاد شده در بازی پرسپولیس تهران و سپاهان اصفهان و حوادث پس از آن که منجر به زخمی شدن بیش از ۲۴۵ نفر و مرگ یک نفر شده بود، کمیته انضباطی فدراسیون فوتبال ایران امروز(یکشنبه ۷ اردیبهشت) نسبت به اتفاقات این بازی واکنش نشان داده و سرمربی تیم سپاهان را احضار کرده و یک بازیکن این تیم را از حضور در مسابقات تا اطلاع ثانوی محروم کرده است.
محرومیت و تعلیق، رای کمیته انضباطی برای بازی پرسپولیس و سپاهان
خلدون المبارک(چپ) ، رئیس و شیخ منصور(راست)، مالک منچستر سیتی از سال ۲۰۰۸ هدایت باشگاه را به عهده گرفته‌اند اشپیگل همچنین گزارش کرده که شیخ منصور بن زاید آل نهیان، مالک باشگاه منچستر سیتی از اسپانسرهای باشگاه در ابوظبی خواسته است که پول بیشتری در منچستر سیتی سرمایه‌گذاری کنند. شیخ منصور از اعضای خاندان سلطنتی امارات است. مجله اشپیگل در مقاله‌ای که روز جمعه منتشر شد علاوه بر منچستر سیتی، باشگاه پاری‌سن‌ژرمن فرانسه را هم به دور زدن قوانین مالی یوفا متهم کرده است. منچستر سیتی از واکنش به این اتهام خودداری کرده و می‌گوید پاسخی برای مدارکی که احتمالا دزدیده یا هک شده‌اند و بدون در نظر گرفتن تصویری بزرگ‌تر از ماجرا منتشر شده‌اند، ندارد. طبق قانون بازی جوانمردانه یوفا، باشگاه‌های حرفه‌ای فوتبال اجازه ندارند بیشتر از درآمدشان برای کسب موفقیت یا حل کردن مشکلاتی که ممکن است بقای آن‌ها در آینده را به خطر بیاندازد، پول خرج کنند. پارسال خاویر تباس، رئیس لالیگا (لیگ دسته اول فوتبال اسپانیا)، ادعای مشابهی را مطرح کرده بود، اما مسئولان اتحادیه فوتبال اروپا گفتند که در مورد سیتی تحقیق نمی‌کنند. منچستر سیتی از سال ۲۰۰۸ که شیخ منصور مالکیت آن را به عهده گرفته است، سه بار قهرمان لیگ برتر فوتبال انگلیس شده است. یوفا در سال ۲۰۱۴ هم منچستر سیتی را به دلیل دور زدن قانون بازی جوانمردانه مالی گناهکار دانست، ولی دو طرف توافق کردند تا سیتی ۴۹ میلیون پوند جریمه (که ۳۲ میلیون آن تعلیقی بود) بپردازد. منچستر سیتی همچنین مجبور شد که نفرات معرفی شده برای حضور در لیگ قهرمانان اروپای فصل ۱۵-۲۰۱۴ را کاهش دهد و فقط ۲۱ بازیکن معرفی کند. اشپیگل توافق انجام شده را "ضعیف" دانست و مدعی شد یوفا "حتی دقیقا متوجه نشده بود تا چه میزان فریب خورده." منچستر سیتی با هدایت روبرتو مانچینی قهرمان جام حذفی سال ۲۰۱۱ انگلیس شد، اما سه روز پس از باختن در فینال سال ۲۰۱۳ اخراج شد روبرتو مانچینی، سرمربی ایتالیایی منچستر سیتی در سال ۲۰۱۳ پس از این که نتوانست از عنوان قهرمانی لیگ برتر دفاع کند و فینال جام حذفی را باخت، اخراج شد. اشپیگل می‌گوید یک ایمیل داخلی باشگاه را دیده است که در آن خورخه چومیاس، مدیر مالی سیتی نوشته: "ما ۹ میلیون و ۹۰۰ هزار دلار برای مطابقت با قانون بازی جوانمردانه یوفا، کسر بودجه داریم. این کسری به دلیل اخراج روبرتو مانچینی است و به نظرم تنها راه حل برای پر کردن این فاصله، گرفتن پول اضافی از اسپانسر ابوظبی است." این ایمیل همچنین جزئیات قراردادهایی را نشان می‌دهد که احتمال دارد دستکاری شده باشند و اشپیگل همچنین مدعی است شرکت هوایی اتحاد، شرکت سرمایه‌گذاری آبار و مسئولان گردشگری ابوظبی در فصل ۱۳-۲۰۱۲ بیشتر از مبلغی که توافق کرده‌اند به باشگاه منچستر سیتی پول داده‌اند. اشپیگل می‌گوید به یک ایمیل داخلی دیگر که آوریل ۲۰۱۰ فرستاده شده، دسترسی پیدا کرده. در این ایمیل سایمون پیرس، از مدیران اجرایی باشگاه راجع به توافق ۱۵ میلیون پوندی با شرکت آبار نوشته است. در این ایمیل می‌خوانیم: "طبق صحبتی که داشیم، میزان تعهد سالانه آبار ۳ میلیون پوند است. بقیه ۱۲ میلیون پوند باید از منابع جایگزینی که توسط اعلیحضرت تامین می‌شوند، بیاید." نمایندگان باشگاه منچستر سیتی گفته‌اند که این شرکت‌های مستقر در ابوظبی، اسپانسرهایی مستقل هستند.
روزنامه آلمانی اشپیگل می‌گوید باشگاه منچستر سیتی و حامیان مالی این تیم قوانین مالی بازی جوانمردانه اتحادیه فوتبال اروپا را دور زده‌اند. این نشریه مدعی شده به مدارکی از داخل باشگاه دست پیدا کرده که نشان می‌دهد مسئولان منچستر سیتی مشغول بحث برای مخفی کردن ۹ میلیون و ۹۰۰ هزار پوند کسری بودجه در سال ۲۰۰۹ بوده‌اند.
اتهام کلاه‌برداری به قهرمان فوتبال انگلیس؛ 'سندسازی و پول‌های یواشکی از امارات'
روز پنجم؛ بازی اول: کره جنوبی 2- توگو 1 14:00 (لندن) - 16:30 (تهران) تيم فوتبال توگو که اولين حضور خود در رقابت های جام جهانی فوتبال را تجربه می کند، با تک گل دقيقه 31 محمد قادر کوباجا از کره جنوبی، که در جام 2002 به مقام چهارم رسيده بود، پيش افتاد. اما در نيمه دوم تيم کره جنوبی بازی بهتری از خود ارائه داد و با اخراج يک بازيکن تيم توگو در دقيقه 53، در موقعيت برتر قرار گرفت. کره ای ها از ضربه آزادی که در پی خطای مدافع توگو و بالافاصله پس از اخراج وی نصيب آنها شده بود نهايت استفاده را بردند و در دقيقه 54 بازی با گل لی چون سو مسابقه را به تساوی کشاندند. گل دوم کره ای ها نيز در دقيقه 72 و روی شوت از راه دور بازيکن تعويضی آنها بدست آمد تا با اين پيروزی به صدر جدول گروه G صعود کنند. ترکيب اصلی دو تيم کره جنوبی: لی وون جائه، سونگ چونگ گوگ، چوی جين چئول، کيم جين کيو، لی يونگ پيو، پارک جی سانگ، کيم نام ايل، لی ائول يونگ، لی چون سو، آن يونگ هوان، سئول کی هيئون توگو: کاسی آگاسا، داره نيبومبه، ژان پل آبالو دوسه، ماساماسو چانگای، لودويک آسمواسا، کوامی آگبو، توماس دوسه وی، چريف توره مامان، آلکسيس رومائو، امانوئل آدبايور، محمد قادر کوباجا روز پنجم؛ بازی دوم: فرانسه صفر - سوئیس صفر 17:00 (لندن) - 19:30 (تهران) ديدار دو تيم همسايه اروپايی در ورزشگاه شهر اشتوتگارت پس از نود دقيقه بدون رد و بدل شدن گلی به پايان رسيد. در اين بازی نسبتا پر برخورد، 5 بازيکن سوئيسی و 3 بازيکن فرانسوی (از جمله زيدان) از کارت زرد دريافت کردند. تيم فرانسه، مدعی گروه G، با اين تساوی و با توجه به پيروزی کره جنوبی در برابر توگو، صدر جدول را دست کم در پايان روز اول به تيم کره واگذار کرد. ترکيب اصلی دو تيم فرانسه: فابين بارتز، ويلی سانيول، ليليان تورام، ويليام گالاس، اريک ابيدال، پاتريک ويرا، کلود ماکه له له، فرانک ريبری، زين الدين زيدان، سيلوين ويلتورد، تيه ری آنری سوئيس: پاسکال تسوبربولر، لودويک ماگنين، فيليپ سندروس، پاتريک مولر، فليپ دگون، رافائل ويکی، يوهان فوگل، دانيل گايگا، ريکاردو کاباناس، ترانکيلو بارنتا، آلکس فرای روز پنجم؛ بازی سوم: برزيل 1 - کرواسی صفر 20:00 (لندن) - 22:30 (تهران) همان تک گل کاکا کافی بود تا برزيل رکورد ديگری را در جام جهانی به نام خود ثبت کند؛ برزيلی ها تنها تيمی در جهان هستند که در هشت بازی پياپی در دور نهايی اين جام پيروز شده اند. امرسون در دقيقه 44 پا به توپ وارد نيمه زمين کرواسی شد و حرکتی را آغاز کرد که به گل برتری برزيل انجاميد. او توپ را برای کافو فرستاد و کاپيتان ۳۶ ساله برزيل هم به نوبه خود با پاسی رو به جلو کاکا را صاحب موقعيت کرد. کاکا قدر اين فرصت را دانست و با سرعت توپ را به روی پای چپ خود انداخت تا تنها گلزن اين ميدان باشد. اما اين نکته که در ميان اين همه ستاره بی نظير و گران قيمت برزيلی، ديدا دروازه بان بلندقامت اين تيم بيشترين درخشش را داشت نشان می دهد که حريف سختکوش بالکانی چگونه در طول 90 دقيقه قدرت تراز اول فوتبال را آزار داده است. در حالی که بازيکنان دفاعی کرواسی، به ويژه دروازه بان آنها، استيپه پلتيکسا، حملات ستارگان فنی و ماهر برزيلی را خنثی می کردند، بازيکنان هجومی اين تيم، به خصوص دادو پرشو، گلزن گلاسکو رنجرز و ايوان کلاسنيچ، مهاجم وردر برمن بارها ديدا را به واکنش واداشتند. هرچند برزيل همچنان بيشترين بخت را دارد تا شمار قهرمانی های خود در جام جهانی را به عدد دست نيافتنی ۶ برساند، اما رقابت پاياپای کرواسی نشان داد که حتی برزيلی ها هم نقاط ضعف خود را دارند. برزيل: ديدا، کافو، لوسيو، خوان، روبرتو کارلوس، امرسون، زی روبرتو، کاکا، رونالدينيو، رونالدو، آدريانو کرواسی: پلتيکوزا، سيميچ، کوواچ، سيمونيچ، سرنا، تودور، کوواچ، بابيچ، کرانيار، کلاسنيچ، پرسو خدمات
سه شنبه 13 ژوئن - 23 خرداد
جام جهانی - روز پنجم؛ بازيهای گروه F - G
کرزی و حنا ربانی وزیر خارجه سابق پاکستان سیاست خارجی پاکستان در قبال افغانستان در این مدت واضح و روشن بوده ولی زمامداران کابل در این مدت فراز و نشیب زیادی در سیاست خارجی اش دیده می‌شود که گاهی حکایت از دوستی و زمانی دشمنی دارد. در این دوران ۱۳ ساله، آقای کرزی که در مقاطع مختلف زمامداری‌اش سیاست های متفاوت در مقابل پاکستان اعمال کرده، گاهی پاکستان به جنگ طلبیده، زمانی خود را مدافع این کشور قلمداد کرده و در اخیر زمامداری اش بارها اعلام کرده که عامل ایجاد مشکلات و نا امنی افغانستان پاکستان است. گرندانی غیرت افغانیم کرزی و گیلانی نخست وزیر سابق پاکستان بعد از استقرار دولت موقت اولین واکنش رسمی کرزی در مراسم افتتاح مرکز بین‌المللی مطبوعات در محل وزارت اطلاعات و فرهنگ در کابل بود. بعد از اینکه زمامداران کابل از افزایش نا امنی در تیرماه ۱۳۸۲ به خشم آمدند این خشم باعث شد که آقای کرزی پاکستان را با خواندن این شعر به مبارزه طلبد. او با خواندن این شعر "گر ندانی غیرت افغانیم / چون به میدان آمدی می‌دانی‌ام" و اولین خشم خود را در مقابل پاکستان ابراز کرد. ولی قرائت این شعر برای افغانستان هزینه بردار بود و دولت افغانستان سه میلیون روپیه بهای این شعر را به اسلام آباد پرداخت. بعد از این واکنش آقای کرزی تعداد از جوانان خشمگین به سفارت پاکستان حمله کردند و تمام وسایل کاری و شیشه‌های سفارت را در منطقه وزیر اکبر خان در نزدیکی ارگ ریاست جمهوری، شکستند. در این حمله به کارمندان سفارت پاکستان آسیب نرسید و کشور پاکستان اعلام کرد که تا زمانی که کابل جبران خسارت نکرده و تامین امنیت کارمندانش را تضمین نکند، فعالیت سفارت خود را در کابل به حالت تعلیق در می‌آورد. کرزی با حکومت آصف زرداری روابط بهتری داشت کرزی بعد از این عمل جوانان خشمگین، رسما از کشور پاکستان عذر خواهی کرد. ولی یک روز بعد سفارت پاکستان تمام خبرنگاران را در کابل به دیدن سفارت این کشور دعوت کرد، تا آنچه را بر سر سفارت این کشور در کابل آمده، مشاهده کند. همه چیز به هم ریخته و خیلی از وسایل شکسته بودند. مظاهره کنندگان خشمگین وقتی وارد سفارت شده بودند به همه چیز صدمه زده بود و کارمندان این سفارت با پناه گرفتن در یک اتاق محافظت شده توانسته بودند، جان سالم بدر برند. میانجی گری بوش بعد از این حادثه نیز دولت کابل به انتقادهای تند خود از پاکستان ادامه داد. جاوید لودین یکی از سخنگویان کرزی برای اولین بار در سال ۱۳۸۴ اعلام کرد که سران ارشد گروه طالبان در کشور پاکستان به سر می‌برند. بعد از این بود که زلمی خلیل زاد سفیر سابق آمریکا در افغانستان درپایان ماموریت خود در کابل بعد از پخش مصاحبه تلویزیونی یکی از سران طالبان از شبکه تلویزیون خصوصی پاکستان از این کشور انتقاد کرده و گفت:"اگر یک شبکه تلویزیونی می‌تواند، با طالبان در تماس باشد، چگونه دستگاهای اطلاعاتی کشوری که دارای بمب اتمی است و نیروهای امنیتی و اطلاعاتی بیشماری در اختیار دارند نمی‌تواند آنها را بیابد." آقای کرزی در دوران زمامداری اش بیست بار از پاکستان دیدار کرد بعد از افزایش این تنشها در ژوئیه سال ۲۰۰۵ شوکت غزیز نخست وزیر پاکستان از کابل دیدن کرد، این دیدار دو ساعت به طول انجامید، بعد از این دیدار حامد کرزی که کلاه قره قل خود را بدست گرفته بود در مقابل دوربینهای خبرنگاران شاداب و خندان ظاهر شد. در این نشست کرزی گفت که "در شش ماه گذشته از حملات تروریستها به مساجد، روحانیون و مدارس در آمان نبوده ایم و پاکستان نیز از موضوع آسیب دیده است." قبل از این شیخ رشید احمد، وزیر اطلاعات پاکستان اعلام کرده بود که افغانستان با متهم کردن پاکستان به مداخله در امور افغانستان می‌خواهد که ضعف خود را پنهان کند و آقای کرزی درباره این اظهارت مقامات پاکستانی سوکت کرد و تنها گفت که افغانستان و پاکستان روابط نزدیک دارد. قبل از این دستگیری سه تبعه پاکستانی به جرم ترور زلمی خلیل زاد سفیر آمریکا در افغانستان، عامل تنش روابط دو کشور بود و مطبوعات افغانستان گزارش داد که جورج دبلیو بوش، رئیس جمهور وقت آمریکا میان پرویز مشرف و آقای کرزی میانجیگیری کرده و در صحبت ۱۵ دقیقه‌ای تلفنی با این دو نفر، مشرف وعده داده بود که اسلام آباد کابل را در برگزاری انتخابات ریاست جمهوری این کشور یاری خواهد داد. افغانستان از پاکستان طرفداری می‌کند در سال ۲۰۱۱ که تنش میان واشنگتن و اسلام آباد بر سر چگونگی مبارزه با شورشیان و کشته شدن اسامه بن‌لادن، رهبرالقاعده در خاک پاکستان بالا گرفت و فشارهای بین المللی بویژه آمریکا به پاکستان افزایش یافت؛ آقای کرزی در این زمان اظهارت حیران کننده داشت. کابل، نقش نظامیان پاکستان را در تیره گی روابط کابل_ اسلام برجسته می‌داند او در مصاحبه با تلویزیون جیو پاکستان، ۳۰ میزان/ مهر سال ۱۳۹۰ گفت:" خدا ناخواسته، اگر هرگاه میان پاکستان و آمریکا جنگ شروع می شود، افغانستان از پاکستان طرفداری خواهد کرد." این اظهارات آقای کرزی برای خیلی از مردم افغانستان حیران کننده بود، زیرا این واکنش درست بعد از آن انجام شد که به دلیل کشته شدن برهان الدین ربانی، رهبر جمعیت اسلامی در کابل و متهم کردن کابل اسلام آباد را به طرح ریزی این قتل روابط دو کشور تیره و حتی کابل خواستار تشدید فشار بین‌المللی بر اسلام آباد شده بود. ولی یک دفعه ورق برگشت و کرزی با این اظهارات حیران کننده اش مردم را بیشتر در برابر سیاسیت افغانستان در مقابل پاکستان گیج و حیران کرد. در حقیقت این موضع گیری آقای کرزی در برابر پاکستان نشان دهنده سیاست سیال دولت افغانستان ومقامات کابل در برابر اسلام آباد است. خط دیورند را به رسمیت نمی شناسم در بهار سال ۱۳۹۲ درگیری میان نیروهای امنیتی افغان و پاکستان در ولسوالی گوشته ولایت ننگرهار در شرق این کشور باعث کشته شدن یک پلیس مرزی افغان و زخمی شدن سه نفر آنان شد. بعد از این حادثه تنشها میان افغانستان و پاکستان افزایش یافته ولی چند روز بعد آقای کرزی اعلام کرد که خط دیورند را به رسمیت نخواهد شناخت. ریچارد هولبروک، نماینده ویژه آمریکا در امور افغانستان و پاکستان برای بهبودی روابط کابل- اسلام آباد تلاش کرد آقای کرزی با متهم کردن پاکستان به این تنش مرزی گفت: "از جانب پاکستان به این طرف خط دیورند و به خاک ما حمله توپخانه‎ای می‎شود، تروریسم و افراطیت فرستاده می‏‎شود، انسان‎های ما کشته می‎شوند، مکاتب و مساجد ما خراب می‎شود و کوشش بر این است که مانع پیشرفت ما شوند، شاید دو دلیل داشته باشد: یکی این که افغانستان که از ده سال پیش به کمک جامعه جهانی برای حکومت‎داری خود اساس گذاشت، این دولت قوی نباشد، پراکنده و بی‎دولت باشیم. دلیل دیگرش شاید این باشد که مردم افغانستان مجبور شوند تا خط دیورند را به رسمیت بشناسند." با ادامه تنشها در بهار سال ۱۳۹۳ شورای وزیران افغانستان به نهادهای دولتی دستور داد که دیگر در مورد مرز بین افغانستان و پاکستان از واژه "سرحد" استفاده نکنند و به جای آن از عبارت "خط دیورند" استفاده کنند. پاکستان برنده عرصه دیپلماتیک دیپلماتهای پاکستانی از گذشته‌های دور نسبت به همتایان افغان خود بهتر عمل کرده است صدیق فرهنگ در کتاب افغانستان در پنج قرن اخیر می نویسد. بعد از ضمیمه شدن پشتونستان به خاک پاکستان، تنش میان دو کشور زمانی بیشتر اوج گرفت که در سال ۱۹۵۵ میلادی پاکستان طرح تشکیل واحد پاکستان غربی را اعلان و افغانستان از مجرای دیپلوماتیک بر این طرح اعتراض کرد، به منظور جلوگیری از عملی شدن این طرح، دولت افغانستان تظاهرات ساختگی را در کابل، کندهار و جلال آباد علیه سفارت خانه و کنسولگری های پاکستان راه اندازی کرد و به تظاهر کنندگان اجازه داد تا با ورود به سفارت پاکستان به پرچم این کشور نیز توهین کند. ترکیه نیز یکی از میانجیگران میان افغانستان و پاکستان بود دیپلوماتهای پاکستان توهین به پرچم این کشور را به تمام هیات های دیپلوماتیک مقیم کابل نشان داد. بعد از نشر این اخبار خشم عمومی در پاکستان بر انگیخته شد و تظاهر کنندگان پاکستانی در شهر پیشاور به کنسولگری افغانستان حمله کردند و دست به اعمال مشابه همانند تظاهر کنندگان افغان زدند. کنسول افغانستان در پاکستان که اهمیت موضوع را درک نکرده بود فورا آثار تعرض تظاهر کنندگان را بر کنسولگری از بین بردند و پاکستان توانسته بهره برداری لازم را از این موضوع کند. که با میانجیگری کشورهای اسلامی از جمله عربستان، مصر و عراق این بحران حل شد. اکنون نیز دپیلماتهای پاکستانی چیره دست تر از افغانها هستند و از این طریق پاکستان همواره توانسته که به راحتی افکار عمومی جهان را همراه با خود کند. یک دیپلمات ارشد افغانستان که خواست نامی از او برده نشود گفت تسلط دیپلماتهای پاکستانی به زبان انگلیسی و ارتباط آنان با نهادهای بین‌المللی باعث شده که این کشور همواره از دیپلماتهای افغانستان در روابط خارجی خود جلو باشد. به گفته او در یکی از نشستهای دو به دو آقای کرزی و آقای اوباما، رئیس جمهمور آمریکا به کرزی گفته است "که پالیسی ما نیست که به پاکستان حمله کنیم و افغانستان نیز حساسیت پاکستان را نسبت به هند باید در نظر گیرد." بریتانیا نیز بارها میان پاکستان و افغانستان میانجگری کرد به گفته او افغانستان می‌خواهد که همسایه خوب برای پاکستان باشد و راه ترانزیتی کشورهای کشورهای آسیایی میانه بر روی پاکستان باز باشد، از آبهای افغانستان دو کشور استفاده مشترک و قانونی کنند و دو کشور در زمینه‌های مختلف دیگر همکاری داشته باشند ولی پاکستان بر عکس می‌خواهد که حکومت دست نشانده در کابل داشته باشد. او گفت که پاکستان در دوران حاکمیت آقای کرزی هیج گاه در دیدار با مقامات ارشد افغان، درباره خط دیورند ابراز نظر نکرد ولی کشور انگلستان به نمایندگی از پاکستان در این باره با افغانستان صحبت کرده و نگرانی‌اش را در این زمینه ابراز داشته است. به گفته او دلیل این کار این‌است که پاکستان حوزه نفوذش فراتر از خط دیورند، مرز کنونی میان دو کشور است. اکنون پاکستان تا عمق استراتژیک افغانستان نفوذ دارد و مقامات پاکستانی نگرانی ازخط دیورند، ندارد. هند ترسی پاکستان حضور هند در افغانستان نیز به گفته مقامات امنیتی افغانستان یکی از نگرانی‌های پاکستان است و مقامات این کشور بارها با مقامات افغانستان از آنچه حضور گسترده هند در این کشور خوانده ابراز نگرانی کرده است. این کشور همچنین از حضور تحریک طالبان پاکستان در افغانستان ابراز نگرانی کرده، موضوع که مقامات افغان آنرا رد کرده ولی پاکستان نگران این است که این نیروها در دست رقیب پاکستان، هند افتد و سلاح افراط گرای اسلامی که اکنون به گفته مقامات افغان در دست پاکستان است به دست هند افتد. در دوران زمامداری نواز شریف روابط کابل_ اسلام آباد خوب نبود یکی از مقامات ارشد امنیتی افغان گفت که ترس و توهم از هند باعث شده که پاکستان همواره نسبت به آنچه در افغانستان رخ می‌دهد به دیده تردید بنگرد و این کشور به دولت افغانستان اعلام کرده که ۱۴ کنسولگری هند در افغانستان فعال هستند و ۱۴ هزار مشاور نظامی هند در حال آموزش نیروهای ارتش افغانستان هستند. او افزود:" ما بارها به پاکستان گفته‌ایم که شواهد برای این ادعاهای خود ارائه کند تا ما بتوانیم درباره بستن کنسولگری و اخراج مشاوران اقدام کنیم، ولی آنها فقط درفضای هند ترسی که در زمان ضیاالحق در پاکستان بوجود آمده بود زندگی می‌کند."
به نظر اغلب افغانها از آغاز زمامداری کرزی تاکنون کمتر کسی در این مدت ۱۳ سال، همانند زمامداران پاکستان باعث رنجش آقای کرزی و حکومت او شده است. حتی تنش روابط کرزی با غرب بخصوص آمریکا، نیز وابستگی مستقیم به تیرگی رابطه کابل- اسلام آباد دارد.
کرزی و ۱۳ سال فراز و نشیب رابطه با پاکستان
این حادثه در ولایت فراه در غرب افغانستان اتفاق افتاده که به طور نسبی ولایت آرامی است. مقامات می گویند دهها شبه نظامی به قرارگاه پلیس در خاک سفید، حمله کرده و و نزدیک به یک ساعت این قرارگاه را اشغال کرده بودند. حمله کنندگان سبب قرارگاه را آتش زده و رئیس پلیس محلی و چند مامور را با خود بردند. رئیس پلیس ولایت فراه می گوید جسدعبدالله ملهم روز دوشنبه یافت شده است. در مورد تلفات جانی دیگر این حمله خبری در دست نیست. برخلاف ولایات جنوبی و شرقی افغانستان که در سال گذشته مرتبا صحنه زد و خورد گسترده بین شورشیان ضد دولتی و نیروهای افغان و خارجی بوده، ولایت فراه و دیگر ولایات غربی افغانستان بالنسبه آرام بوده اند. با این وجود به گفته گزارشگر بی بی سی، در حالی که فشار بر طالبان در جنوب افغانستان افزایش می یابد موارد درگیری های کوچک در غرب افغانستان افزایش یافته است. خدمات
یک مقام امنیتی ارشد افغانستان می گوید کسانی که ظن آن می رود از نیروهای طالبان باشند عبدالله ملهم، یک رئیس پلیس محلی را که شب گذشته(یکشنبه 31 دسامبر) ربوده بودند به قتل رسانده اند.
قتل یک رئيس پليس محلی در افغانستان
همچنین گزارش شده که ۱۰۰ نفر در جریان این درگیری ها زخمی شده اند. از ساعت دوی بعد از ظهر روز چهارشنبه ۲۲ اوت به وقت لندن، دو طرف که آتش بس را پذیرفتند. نخست وزیر لبنان درگیری های اخیر را "احمقانه" توصیف کرده بود. نا آرامی های سوریه، باعث بروز اختلافات فرقه ای و درگیری مسلحانه میان هواداران علوی مذهب و مخالفان سنی مذهب دولت سوریه در لبنان شده است. در درگیری های اوایل ماه ژوئیه دست کم ۱۵ نفر کشته شدند.
شمار تعداد کسانی که بر سر طرفداری و مخالفت با بشار اسد در لبنان کشته شدند، به دوازده نفر رسیدند.
۱۲ کشته در درگیری بین موافقان و مخالفان سوریه در لبنان
روی آوردن به رژیم غذایی وگان، یعنی پرهیز از خوردن تمام مواد گوشتی، از جمله مرغ و ماهی، لبنیات و تخم مرغ یک تصمیم جدی و تغییری اساسی در خورد و خوراک و حتی نحوه زندگی افراد است. اما در سالهای اخیر تعداد هر چه بیشتری به این رژیم غذایی روی آورده اند. البته این به آن معنی نیست که به طور کلی با مصرف فراورده های حیوانی مخالف باشند و یا برای همیشه این مواد غذایی را کنار بگذارند. در برخی موارد روی آوری افراد به رژیم غذایی وگان فقط برای یک مدت چند هفته ای است. براساس آمارهای جامعه وگان‌ها، تعداد افرادی که عهد می کنند به مدت یک ماه از این رژیم غذایی پیروی کنند به شکل چشمگیری رو به افزایش است. به عنوان مثال تعداد افرادی که در دو ماه اول سال ۲۰۱۳ چنین تصمیمی گرفتند به نسبت سال ۲۰۱۲ حدود ۴۰ درصد افزایش را نشان می دهد. یکی از مشهورترین موارد روی آوری به رژیم غذایی وگان تصمیم بیانسه خواننده معروف و همسرش جی - زی ( Jay – Z ) بود که "با هدف توجه به معنویات و پاکسازی جسم خود" به مدت ۲۲ روز به وگانیسم یا رژیم غذایی وگان روی آوردند. سازمان دهندگان یک کارزار به نام Veganury (که ترکیبی از دو کلمه وگان و ژانویه در زبان انگلیسی است) می گویند که امسال بیش از سه هزار نفر به این برنامه پیوسته و متعهد شده اند که در ماه ژانویه از خوردن هرگونه فرآورده حیوانی پرهیز کنند. بسیاری از این وگان های موسمی و پاره وقت در اصول با خوردن فرآورده های حیوانی مخالف نیستند ولی شاید از شخصیت های معروفی نظیر جیمز کامرون فیلمساز برنده اسکار، بیل کلینتون رییس جمهور سابق آمریکا و بیل گیتس از موسسان و صاحب شرکت مایکروسافت الهام گرفته باشند که همه کاملا و به طور دائم سبک زندگی وگانها را در پیش گرفته اند. به گفته جامعه وگان های بریتانیا، در این کشور حدود ۱۵۰ هزار وگان همیشگی وجود دارد که تقریبا معادل یک نفر از هر ۴۰۰ نفر جمعیت بریتانیا است. گروههای وگان در آمریکا می گویند که تعداد پیروان این رژیم غذایی و سبک زندگی در آن کشور حدود دو میلیون نفر و از هر ۱۵۰ نفر آمریکایی تقریبا یک نفر اکنون وگان است. وگانها همچون گیاهخواران هیچ فرآورده ویا محصول گوشتی چه دام ، چه طیور و چه ماهی، وعلاه بر آن تخم مرغ ، لبنیات و یا هر فرآورده دیگری را که از بدن جانداران تهیه شده باشند را نمی خورند. آمارها نشان می دهد که تعداد افرادی که به عنوان یک رژیم غذایی دوره ای و مکمل به وگانیسم روی می آورند به مرور از تعداد معتقدان به این سبک و فلسفه زندگی بیشتر می شود. روی آوری به این رژیم غذایی برای یک دوره موقت می تواند انگیزه های مختلفی داشته باشد. برخی برای پاکسازی بدن و دستگاه گوارش و برخی دیگر برای زدودن آثار پرخوری دوران کریسمس و سال نو این کار را می کنند. به گفته جولیت گلاتلی مدیر یک گروه وگان و سبزی خواری به نام " ویوا" انگیزه اکثریت این افراد را می توان به دو بخش عمده تقسیم کرد: توجه بیشتر به سلامتی خود و حساسیت نسبت به نحوه رفتار با حیوانات که برای مواد غذایی تولید و سلاخی می شوند. وی می گوید: "برخی از این افراد ممکن است نارسائی قلبی و یا مشکل کلسترول داشته باشند. شاید هم صحنه های دلخراش رفتار با حیوانات در دامپروری‌ها را دیده باشند . ولی وقتی یک نفر به سمت گیاهخواری متمایل می شود معمولا طرز فکر وی تغییر کرده و ممکن است به سوی گزینه های دیگر مثل رژیم غذایی وگان هم تمایل پیدا کند. عامل دیگر هم توجه به مشکلات زیست محیطی از جمله گرمایش زمین است." بخشی از این عوامل روی تصمیم ریچل هولاس نیز تاثیر گذاشت. او که یک مدیر بازاریابی و زنی جوان اهل شهر لندن است، می گوید دلیل روی آوری وی به طور موقت به رژیم غذایی وگان مسئله سلامتی فردی است. ریچل هولاس می افزاید: "من در مورد تاثیرات منفی لبنیات روی بدن و به خصوص تاثیر هورمون های موجود در شیر گاو روی سیستم تولید و کار هورمون های بدن انسان مطالب فراوانی خوانده بودم." نکته دیگری که روی تصمیم وی تاثیر گذاشت گزارشهای یک نهاد حمایت از حقوق حیوانات در مورد بدرفتاری با حیوانات در دامپروری‌های بریتانیا بود که تبلیغات و پوشش فراوانی داشت. ریچل می گوید که رژیم غذایی وگان با خورد و خوراک معمول و همیشگی وی که شامل ماهی، مرغ و یا لبنیات است تفاوت زیادی دارد. او در طول هفته هایی که رژیم وگان دارد اکثر وعده های غذایی خود را در خانه مهیا می کند ولی اگر قرار باشد در بیرون غذا بخورد رعایت این رژیم مشکل خواهد بود. ریچل می افزاید:" هنگامیکه رژیم غذایی وگان دارم دلم برای کیک و شکلات تنگ می شود چون اکثر کیک ها کره دارند و حتی شکلات سیاه هم درصدی شیر دارد و هیچیک از این فرآورده ها را نمی توانم بخورم. در مجموع باید بگویم که در هفته هایی که این را رژیم غذایی می گیرم احساس می کنم که انرژی بیشتری دارم و بدنم خیلی سبک تر و آسوده تر است ولی در عین حال همیشه یک نوعی احساس گرسنگی دارم." جولیت گلاتلی می گوید که پیروان رژیم غذایی وگان با برنامه ریزی دقیق تر وعده های غذا و موادی که هر بار مصرف می کنند به راحتی می توانند مشکل احساس گرسنگی دائم را حل کنند. به گفته وی غذاهایی مثل حریره خشکبار، شوربای گندم و جو و یا غلات پخته مثل لوبیا و نخود به خوبی می تواند شکم را سیر نگاه دارد. لوک گراهام جوان ۳۲ ساله اهل کاردیف که مربی خصوصی ورزش بدنسازی است و در کار روزانه خود حجم زیادی از کالری مصرف می کند، می گوید که با رژیم غذایی وگان هیچگاه احساس گرسنگی نمی کند. دلیل روی آوردن او به این رژیم غذایی به گفته خودش "ترکیبی از توجه به سلامتی و معیارهای اخلاقی و در عین حال کسب تجربه جدیدی" است. لوک گراهام می افزاید:" نکته اصلی در رژیم غذایی وگان برنامه ریزی دقیق برای انتخاب مواد غذایی و حجم مورد نیاز است. قبلا من هر شب گوشت و سبزیجات می خوردم ولی الان باید مواد غذایی دیگری را به جای گوشت جایگزین کنم." او ده سال پیش هم یک بار دیگر سعی کرده بود که وگان شود ولی انرژی و وزن زیادی از دست داد. با توجه به اینکه برای حرفه خود به بدنی قوی و انرژی زیادی نیاز دارد پس از یک مدت کوتاه رژیم غذایی وگان را رها کرد. اما می گوید که این بار با توجه به اطلاعات دقیق تر توانسته است رژیم غذایی خود را طوری برنامه ریزی کند که توان و انرژی مورد نیاز وی را در طول روز تامین می کند. جولیت گلاتلی از گروه وگان ها و گیاهخواران "ویوا" خاطر نشان می کند که در دیدگاه و طرز برخورد مردها با رژیم غذایی وگان تغییر محسوسی به وجود آمده است. وی می افزاید: "قبلا اکثر مردها می گفتند به هیچ وجه از خوردن گوشت دست نخواهند کشید. برخورد مردها با این موضوع خیلی سنتی و مردسالارانه بود، گو اینکه گوشت خوردن بخشی از مردانگی است. ولی فضا اکنون تغییر کرده و تعداد زیادی از مردان مهم و پر قدرت جهان به این رژیم غذایی روی آورده و می گویند سالم تر است." توقف خوردن گوشت و سایر فراورده های حیوانی به مدت چند و یا چندین هفته تنها شکل از روی آوری مردم به رژیم غذایی وگان نیست. از زمان انتشار کتابی توسط مارک بیتمن نویسنده ستون تغذیه در روزنامه نیویورک تایمز در سال گذشته، یک رژیم غذایی جدید با عنوان VB۶ توجه زیادی به خود جلب کرده است. وی توصیه می کند که همه افراد تا قبل از ساعت شش عصر حتما رژیم غذایی وگان را رعایت کنند. علاوه بر این انواع و اقسام مواد غذایی مثل آب میوه های مخصوص پاکسازی دستگاه گوارش، سوپ های مخصوص کاهش وزن به بازار آمده اند که ویژگی همه آنها نداشتن هیچگونه فراورده حیوانی است. در عین حال شواهد دیگری نیز وجود دارد که نشان می دهد روی آوردن به وگانیسم فقط به ماه ژانویه و ایام پس از زیاده روی های سال نو میلادی محدود نمی شود. بازار فروش محصولات غذایی که فراورده های حیوانی ندارند در بریتانیا طی سال گذشته به ۶۲۵ میلیون دلار پوند رسیده و در مقایسه با پنج سال پیش حدود ۲۱ درصد افزایش را نشان می دهد. در همین دوره پنج ساله میزان عرضه و فروش فراورده هایی که عاری از لبنیات، آرد و گلوتن هستند حدود ۷۰ درصد افزایش یافته است. "وگانز" اولین سوپر مارکت زنجیره ای آلمانی که فقط محصولات رژیم غذایی وگان را عرضه می کند با ارائه بیش از شش هزار فراورده غذایی متنوع قرار است به زودی در لندن نیز یک شعبه دایر کند. از همه این مسائل گذشته عوامل دیگری نیز در روی آوری مردم بریتانیا به رژیم غذایی وگان تاثیر داشته است. به گفته یکی از سازمانهای مدافع حقوق مصرف کنندگان رسوایی مربوط به مخلوط کردن گوشت اسب در همبرگرها که سال گذشته خبر ساز شد روی تصمیم مردم برای انتخاب مواد غذایی تاثیر داشته است. برخی دیگر معتقدند که تبلیغات و تلاشهایی که با حمایت ستارگان و شخصیت های معروف برای کاستن از مصرف گوشت و به خصوص گوشت قرمز به راه افتاده در این زمینه موثر بوده است. ولی جولیت گلاتلی معتقد است که یک چرخش بسیار مهم در نگرش مردم نسبت به وگانیسم به وجود آمده و این رژیم غذایی دیگر عجیب و بیگانه تلقی نمی شود. وی می افزاید: "این به آن معنی نیست که مردم کاملا وگان می شوند ولی به نظر می رسد که مردم اکنون پیروان این رژیم غذایی را تحسین می کنند و حتی اگر به خوردن گوشت ادامه می دهند می دانند که برای سلامتی آنها ضرر دارد." وی معتقد است هر مقدار از آگاهی بیشتر و هر مقدار کاستن از مصرف گوشت جانداران یک گام مثبت است و باید از آن استقبال کرد حتی اگر به معنای وفاداری و اعتقاد به رژیم غذایی وگان نباشد. به تجربه وی افراد یکباره وگان نمی شوند و معمولا این روند با کاستن از حجم گوشت قرمز و بعد کنار گذاشتن کامل آن شروع می شود و در مراحل بعدی انواع گوشتهای دیگر مثل طیور و ماهی و حتی لبنیات و تخم مرغ را هم از رژیم غذایی خود حذف می کنند. به همین خاطر اکثر کسانی که امروز کاملا وگان هستند سابقا فقط گیاهخوار بودند و به مرور همه فرآورده های حیوانی دیگر را کنار گذاشتند. اما برای ریچل هولاس رژیم غذایی وگان فقط مخصوص ماه ژانویه و زدودن زیاده‌روی‌های ایام سال نو است. وی می گوید که با فرا رسیدن ماه فوریه به مرور ماهی و پس از مدتی هم گوشت سفید را به رژیم غذایی خود خواهد افزود. وی می افزاید: "رژیم غذایی وگان باعث شده که من درمورد آنچه که می خورم خیلی حساس شوم و دقت زیادی بکنم. در همین مدت من فراورده هایی غذایی و دستور پخت و پز غذاهای خیلی سالمی را شناختم که آنها را به رژیم غذایی‌ام خواهم افزود. به نظر من خیلی از فرضیه ها و نظرات مربوط به رژیم غذایی وگان نه فقط معقول بلکه نتیجه تجربه عملی هستند. بنابراین حتی اگر کمی هم دشوار باشد به زحمتش می ارزد." به نظر می رسد که برای افرادی مثل ریچل گنجاندن دوره ای و موقت وگانیسم در رژیم غذایی خود به یک تصمیم دائمی بدل شده است.
سابقا اکثر افراد به خاطر حمایت از حقوق حیوانات، اعتقادات مذهبی و یا پیروی از یک رژیم غذایی سالم از خوردن هرگونه محصول و مواد غذایی حیوانی پرهیز می‌کردند و در نتیجه وگان می‌شدند. ولی امروزه تعداد بسیار بیشتری هر چند به شکل پاره وقت و موسمی به رژیم غذایی وگان روی می آورند. دلیل آن چه می تواند باشد؟
پرهیز از فرآورده‌های حیوانی؛ افزایش شمار وگان‌های پاره وقت
طی دو هفته گذشته تظاهرات اعتراض آميز عليه حاکميت فردی پادشاه نپال ده نفر جان خود را از دست داده اند. مقامات دولتی هرگونه تظاهراتی را ممنوع دانسته و اعلام کرده اند که به سوی متخلفان تيراندازی خواهد شد. به گفته دولت شورشيان مائوئيست در حرکات اعتراضی رخنه کرده اند تا آن را به خشونت بکشند. با راه پيمايی روز پنجشنبه سومين هفته از تظاهرات و اعتصابات پياپی شروع می شود. دولت علاوه بر اعلام مقررات شديد منع رفت و آمد، مدت بازداشت گروهی از سران جنبش اعتراضی و فعالان مدافع حقوق بشر را دوبرابر کرده است. در هفته گذشته در سراسر کشور حرکات اعتراضی در مخالفت با حاکميت پادشاه ادامه داشته است. خدمات
در کاتماندو پايتخت نپال برای جلوگيری از راه پيمايی در مخالفت با دولت، برای 18 ساعت مقررات منع عبور و مرور اعلام شده است.
در پايتخت نپال مقررات شديد منع رفت و آمد اعلام شد
سخنان دیروز حسن روحانی علیه مخالفان دولت که در آن گفته به نام ایستادگی در برابر ابرقدرت ها مردم را غارت کردند، مهم ترین پاسخی است که از دید روزنامه ها رییس دولت به مخالفان خود در جناح مقابل داده است. تیتر و عکس صفحه اول اعتماد علی خرم در مقاله ای در اعتماد با اشاره به گزارش های سازمان بین المللی انرژی اتمی درباره پیشرفت های عملی ایران در توافق ها، و مذاکرات هیات های نمایندگی ایران و کشورهای پنج به اضافه یک نوشته این ها تا حدود زیادی اطمینان می‌دهد اجلاس وین ۴ نیز بدون هر گونه مشکل جدی شروع شود. این استاد دانشگاه با تاکید بر این که نگارش متن برنامه جامع پیچیدگی‌ها و دقایق حقوقی فراوانی دارد نوشته: این برنامه می‌تواند آینده فعالیت‌های هسته‌یی ایران و حتی برنامه سیاست خارجی را هموار سازد و سمت و سوی آن را تعیین کند. همچنین چگونگی برداشتن گام‌ها برای لغو تحریم‌ها با توجه به انواع تحریم‌های شورای امنیت و تحریم‌های فراقانونی یکجانبه امریکا و اتحادیه اروپا در این برنامه جامع روشن وتبیین می‌شود. به نوشته این دیپلومات سابق در مقاله اعتماد: برخی در کشور با درک اهمیت این دوره از تاریخ معاصر ایران تلاش دارند یکپارچه از مذاکره‌کنندگان خود حمایت به عمل آورند تا اعتماد به نفس کامل را به آنان منتقل سازند. اما اقلیتی در ایران به جای منافع و امنیت ملی کشور درصدد برآورده کردن منافع جناحی یا منافع شخصی خود هستند و شعارگونه به ایجاد شک و شبهه در میان مردم می‌پردازند. اهل علم، نخبگان و اساتید دانشگاه باید با روشن کردن راه برای مردم و به ویژه نسل جوان از هدر رفتن انرژی کشور و احیانا جایگزینی شعارها به جای شعورها جلوگیری کنند. بازگرداندن تفکری که از مردم نه گرفت مصطفی داننده در مقاله ای در ابتکار هدف اصلی از فعالیت های نمایندگان مخالف دولت برای کشاندن هیات های نمایندگی امروز و سال های گذشته به جلسه علنی را بازگشت نام سعید جلیلی به رسانه‌ها دانسته و نوشته این در حالی است که نتیجه انتخابات ریاست جمهوری نشان داد که دبیر سابق شورای امنیت ملی، یک سیاستمدار شکست خورده است. نویسنده تاکید کرده: برگزاری این جلسه به فرض محال در مجلس شورای اسلامی، احتمالا اینگونه خواهد بود. تیم جلیلی بدون توضیح در مورد عملکرد خود با سوالات متعدد خود و احتمالا با متهم کردن، دولت روحانی به سازش است. این گروه به دنبال این است که نشان دهد که روحانی در تحقق چرخش اقتصاد در کنار چرخش سانتریفیوژ، ناموفق بوده است. سرمقاله ابتکار به این جا رسیده که: در جریان انتخابات ریاست جمهوری هم در مناظره‌ای که سیاست خارجی، مسئله مورد بحث نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری بود، در فضای دو قطبی ایجاد شده میان روحانی و جلیلی. نتایج انتخابات هم نشان می‌دهد که تفکر جلیلی در کشور تنها ۴ میلیون رای دارد و دیگر مردم در رای‌های خود نامی به غیر از تفکر جلیلی نوشتند. رای شش میلیون نفر به قالیباف و در نهایت رای ۱۸ میلیونی حسن روحانی، نه بزرگ به سعید جلیلی و تفکر او بود. تفکری که پایداری چی‌ها به دنبال بازگشت آن هستند. تیتر و عکس صفحه اول ابتکار حشمت الله فلاحت پیشه در مقاله ای در آرمان قرار گرفتن تیم مذاکره کننده هسته ای در برابر نمایندگان مجلس را که صد نماینده مجلس پیشنهاد کرده اند مناظره دانسته و نوشته: برگزاری مناظره در قانون برای نمایندگان مجلس تعریف نشده است و نمایندگان می توانند از شیوه های نظارتی که برای آن ها تعریف شده است استفاده کنند. نماینده‌ها می‌توانند از تیم گذشته مذاکرات هسته ای دعوت کنند و در بحث های کارشناسی از آن ها استفاده و راهنمایی بگیرند ولی این که تیم گذشته و حال هم زمان در مجلس حضور داشته باشند نوعی برگزاری مناظره است. این نماینده اصولگرای سابق مجلس تاکید کرده: زمانی که موضوع هسته ای کشور به عنوان بحثی کلان در دستور کار شورای امنیت ملی کشور قرار دارد دلیلی برای نگرانی وجود ندارد. جدای از این که چه کسانی به دنبال این بحث و ایجاد تنش هستند در هیچ جای دنیا چنین امری سابقه ندارد که چنین مسئله مهم و حیاتی برای کشور در یک قالب پوپولیستی مورد بحث و نقد قرار گیرد. مقاله آرمان به این جا رسیده که: وقتی که قانون مشخص کرده که در موضوع هسته ای چه کسی ناظر، چه کسی تصمیم گیرنده است و مجری تصمیمات کیست و زمانی که بارها مقامات عالیه کشور این مذاکرات را تایید کرده اند، دلیلی برای حساسیت این دسته از افراد وجود ندارد. سازندگان من روحانی هستم ابراهیم رها در ستون طنز اعتماد نوشته: ماجرای فیلم من روحانی هستم هر روز جذاب‌تر می‌شود. بعضی چیزها هر روز جذاب‌تر می‌شود و بعضی‌ها هر روز جذابیت خود را از دست می‌دهند. این فیلم جزو دسته اول است. چند روز پیش در روزنامه اعتماد عکسی از نشست خبری سازندگان این فیلم چاپ شده بود که سه، چهار تا مرد با محاسن بلند نشسته بودند و بالای سرشان این تیتر به چشم می‌خورد: از معصومه... تا منصوره...! من هر قدر آن شمایل‌ها را با اسامی‌ای که برای نام کارگردان ردیف شده بود مطابقت دادم قضیه برایم پیچیده‌تر شد. طنزنویس اعتماد در نهایت به این نتایج رسیده: دوستان در انتخاب اسم برای خود خیلی دقت به خرج نداده بودند. یا دوستان یکپارچه آقا هستند اما چون با همدیگر خیلی صمیمی‌اند (زیادی) همدیگر را معصومه و منصوره و... صدا می‌زنند! و یا شاید برای این عزیزان سازنده فیلم من روحانی هستم به زودی اسامی دیگری نظیر شهلا، مهوش، پریوش هم کشف شود. در انتهای طنز اعتماد آمده: راستی قابل توجه این بود که همه این سازندگان گرامی موهایشان را دقیقا به یک شکل و از چپ به راست شانه زده بودند. بد نیست بعضی وقت‌ها سلمانی‌تان یا لااقل شانه‌تان را عوض کنید! دومین وعده مسکن احمدی نژاد هم عملی نیست فرهیختگان در گزارشی نوشته آخرین وعده مسکنی دولت دهم با عنوان طرح مسکن ویژه هم مانند مسکن مهر، متوقف می‌شود و از این پس مسکن ویژه جدیدی نخواهد بود و دولت یازدهم تنها به تعهدات مسکنی دولت گذشته عمل می‌کند. این گزارش تاکید کرده: وزیر راه و شهرسازی دولت پیش در آخرین وعده‌های مسکنی خود، آغاز تحویل واحدهای مسکن ویژه تهرانسر را تیر ماه سال ۹۲ اعلام کرده بود. عباس آخوندی، وزیر راه و شهرسازی نیز پیش از این به‌صراحت اعلام کرده بود که اعتقادی به مسکن مهر و ویژه ندارد. گزارش فرهیختگان حاکی است: یک‌سال و چند ماه بعد از اجرای این طرح، متقاضیان علی‌رغم واریز ۸۰ میلیون تومان از مهرماه سال ۹۱ همچنان بلاتکلیفند. ضمن ‌اینکه آن‌طور که خبرگزاری‌‌ها گزارش داده‌اند، هنوز قراردادی هم از سوی وزارت راه و شهرسازی به این متقاضیان داده نشده است. به‌گونه‌ای که متولیان تنها عنوان می‌کنند ثبت‌نام جدیدی نخواهیم داشت. در این میان مسئولان دولتی تنها به این نکته اکتفا می‌کنند که مسکن‌های نیمه‌تمام ویژه ادامه می‌یابد. همه آماده خشونت کارتون نعیم تدین، شهروند قادر باستانی در مقاله ای در آرمان نوشته: در تهران برخی راننده‌ها، چوبدستی یا وسیله تهاجمی دیگری را در کنار صندلی خود می‌گذارند. رُشد فزاینده خشونت‌های شهری، چشم آنها را ترسانده که یک موقع اگر دعوا شد، دست خالی نباشند. چند روز پیش در یک محله در جنوب تهران، چند جوان بر سر محل پارک خودرو، با چاقو و قمه به جان هم افتادند و بنا به اعلام پزشکی قانونی، پنج نفر به شدت مجروح شدند. پلیس در این حادثه ۱۴ نفر را بازداشت کرد. نویسنده با یاداوری این که: چندی پیش هم دانش‌آموزان یک مدرسه ابتدایی به خاطر چاقوکشی، کارشان به بیمارستان کشید. فکر می کنید چرا مردم کم‌حوصله شده‌اند؟ برای چه درگیری‌های خشن بر سر مسائل کم‌اهمیت، مدام بیشتر می‌شود؟ به چه دلیل دامنه‌ استفاده از سلاح سرد در نزاع‌های خیابانی، نگران‌کننده‌ شده است. مقاله آرمان با تاکید بر این که ظرف ده سال، تا ۱۳۹۰ بیش از ۱۱ هزار نفر در درگیری با سلاح سرد، کشته شده‌اند پرسیده: کجای کار می لنگد؟ چه باید کرد؟ آیا ندیدن و از کنار آن عبور کردن چاره کار است؟ در شهرهای بزرگ به جهت کنار هم قرار گرفتن افراد با فرهنگ ها و خاستگاه‌های مختلف، کنترل اجتماعی ضعیف شده و خشونت افزایش یافته است. برای بهبود وضعیت، رسانه‌ها مخصوصاً رسانه ملی نقش ممتازی دارند. داستان دفن ریچارد فرای کاظم موسوی‌بجنوردی در مقاله ای در شرق یک‌بار دیگر به آن ها که مخالف دفن آقای فرای در اصفهان هستند یادآور شده که که فرای هیچ‌گاه جاسوس «سیا» نبوده و کسانی که این اتهام واهی را به ایشان زده‌اند اشاره به ۷۰ سال پیش در دوره سربازی ایشان در جنگ جهانی دوم دارند که به‌عنوان افسر وظیفه «شرق‌شناس» گزارش‌هایی را که بخش اطلاعاتی ارتش از این سرباز می‌خواسته، پاسخ داده و نظرات خود را ابراز داشته است. کارتون پیام برومند، شرق رییس دایره المعارف بزرگ اسلامی با یادآوری این که در آن زمان اصلا سازمان سیا تشکیل نشده بوده که کسی عضو آن باشد نوشته اکنون «مرکز دائره‌المعارف بزرگ اسلامی» در نظر دارد، بزرگداشتی برای این ایران‌دوست مظلوم برگزار کند. راجع به دفن او در اصفهان هنوز مایوس نشده‌ام. در این‌باره، ظاهرا پیشنهاد شده است که در قبرستان ارمنیان اصفهان یا در شیراز یا در قبرستان زردشتیان یزد دفن شود. به گزارش رییس دایره المعارف اسلامی: کسانی مشغول مذاکره با همسر آسوری‌ ـ ایرانی ایشان هستند. من هنوز بر عهد خود هستم که اگر پیکر این عزیز را تحویل ما دهند پیکرش را با احترام دفن کنیم و مقبره‌ای هم برایش بسازیم و یاد و خاطره‌اش را به پاس خدماتی که به فرهنگ و تاریخ ملی ما کرده است، گرامی بداریم. کشف نقطه قدرت رسانه ملی امیر فضل الهی در ستون طنز ابتکار نوشته: وسط یه فیلم خارجی دختر به پسر از خونه خارج می شن و توی پیاده رو راه می رون. پسر به دختر: دستت درد نکنه اگر به من درس نمی دادی مطمئنم توی امتحان فردا رد می شدم. دختر: خواهش می کنم. تو خودت استعدادت خوبه. من فقط استارت را زدم. بقیه مسائل رو خودت حل کردی. پسر: ممنون، فردا هم بیام؟ دختر: مگه فردا هم امتحان داری؟ پسر: نه از این درس خوشم اومد…
روزنامه های صبح امروز در عناوین بزرگ خود از آغاز گفتگوهای هسته ای ایران و کشورهای پنج به اضافه یک در وین نوشته، همچنان که روزنامه های هوادار دولت ابراز خوش بینی کرده اند، روزنامه های منتقد با اشاراتی کوشیده اند نگرانی خود را بابت نتیجه این مذاکرات اعلام دارند.
بررسی روزنامه های صبح تهران؛ چهارشنبه ۲۴ اردیبهشت
خط لوله موسوم به "جریان ترک" قرار است گاز روسیه را به ترکیه و اروپا انتقال دهد و خط لوله موسوم به جریان شمال ۲ (نورد استریم ۲) قرار است گاز طبیعی روسیه را به اروپا از طریق مسیر شمال انتقال دهد. خط لوله موسوم به "جریان ترک" گاز روسیه را از طریق دریای سیاه به ترکیه و خط لوله موسوم به جریان شمال ۲ از طریق دریای بالتیک به آلمان انتقال می دهد. لایحه بوجه دفاعی آمریکا در سایت کمیته امور دفاعی سنا نشر شده است. چگونگی تحریم این دو خط لوله گاز در این سند مشخص نشده است. اما در این سند آمده است که هدف تحریم ها علیه این دو طرح خط لوله گاز روسیه تامین امنیت انرژی اروپا است. آمریکا پیش از این نیز با این دو طرح روسیه مخالفت کرده بود. روسیه می‌خواهد این دو خطوط لوله را با هدف افزایش صدور گاز طبیعی خود به اروپا بدون ترانزیت آن از طریق خاک اوکراین احداث کند. اعضای کنگره، دولت آمریکا را وادار به اتخاذ اقدامات بیشتر برای متوقف کردن این دو پروژه کرده اند. ساخت این دو طرح در حال اتمام است. این در حالی است که هفته گذشته روسیه نخستین خط لوله بزرگ انتقال گاز طبیعی خود به چین را مورد بهره‌برداری قرار داد.
در لایحه بودجه دفاعی چند صد میلیارد دلاری آمریکا که روز دوشنبه، ( ۹ دسامبر، ۱۸ آذر) کنگره بر سر آن به توافق رسید بندی در مورد وضع تحریم‌ها علیه دو طرح خط لوله انتقال گاز روسیه به اروپا گنجانده شده است. این بودجه هنوز به تصویب نهایی نرسیده است.
آمریکا می‌خواهد دو پروژه انتقال گاز روسیه به اروپا را تحریم کند
میانگین نرخ رشد ماهانه نقدینگی در ۹ ماه سال، ۲.۲۵ درصد بوده است اینکه حرکت نقدینگی به هر سو از این بازارها سبب ساز برهم خوردگی بوده یا نوسانات شدید قیمتی در این بازارها را موجب شده است، اینکه نقدینگی با راه یافتن به بورس، رکوردشکنی‌هایی تاریخی بر جای گذاشته است، اینکه حرکت بطئی و آرام نقدینگی به سمت و سوی دیگر بازارها، گسل‌های نوسان در چهارراه استانبول تهران را فعال کرده است. محاسبه ابعاد یک هیولا اما این نقدینگی چقدر است که چنین قدرتی را به نمایش می‌گذارد؟ آخرین گزارش رسمی بانک مرکزی از متغیرهای پولی به آذرماه سال ۹۸ بازمی‌گردد که رقم نقدینگی در آن گزارش دو هزار و ۲۶۲ هزار میلیارد تومان گزارش شده است، پس از آن اگر عددی از نقدینگی اعلام شده یا ارزیابی بوده یا روایتی غیررسمی و شفاهی به حساب می‌آمده است. اما اگر بخواهیم به عدد نقدینگی پایان پارسال دست یابیم، چاره‌ای نداریم جز این که با توجه به روندهای پیشین رشد نقدینگی مراجعه کنیم، البته الزاما رجوع به روندهای پیشین رشد نقدینگی، نمی‌تواند به طور دقیق رقم نقدینگی در پایان پارسال را محاسبه کند، چراکه روند تغییرات رشد نقدینگی روند ثابتی نیست و بنا به شرایط و نیازهای اقتصادی یا برنامه‌های آتی اقتصادی تغییر می‌کند. با این حال حدس و گمان درباره رقم نقدینگی در پایان سال ۱۳۹۸ بهتر از نداشتن هیچ عدد و رقمی در این باره است، روند ۹ ماهه تغییرات نقدینگی تا پایان آذرماه پارسال نشان می‌دهد که رقم نقدینگی در آذرماه پارسال در مقایسه با آذرماه سال ۹۷، رشدی حدود ۲۸ درصدی داشته است. نرخ رشد نقدینگی در آبان ماه ۹۸ نسبت به ماه مشابه سال قبل از آن یعنی آبان ۹۷ نیز همین رقم بود اما در ماه‌های قبل‌تر پارسال نرخ رشد نقدینگی با شتاب‌های پایین‌تری افزایش یافته‌است. میانگین نرخ رشد نقطه به نقطه نقدینگی در ۹ ماه پارسال به ۲۶.۲ درصد می‌رسید. اگر این نرخ رشد میانگین نقطه به نقطه را مبنای محاسبه قرار دهیم، رقم نقدینگی در پایان اسفندماه سال ۹۸ به دو هزار و ۳۷۸ هزار میلیارد تومان رسیده است. اما روش دیگری هم برای ارزیابی رقم نقدینگی در پایان پارسال وجود دارد و آن محاسبه بر مبنای نرخ رشد ماهانه نقدینگی در ۹ ماه پارسال است که آمار آن قابل اندازه گیری است، بر اساس آمار بانک مرکزی، رقم نقدینگی در پاییز پارسال ماهانه با نرخ رشدهای بیش از ۲ درصد رشد کرده است. نرخ رشد ماهانه نقدینگی در دیگر ماه‌های پارسال ثابت و برابر نیست اما حدود نوسان نرخ رشد ماهانه نقدینگی کانال دو درصد بود. میانگین نرخ رشد ماهانه نقدینگی در ۹ ماه سال، ۲.۲۵ درصد بوده است، بر اساس همین میانگین نرخ رشد ماهانه، رقم نقدینگی در پایان اسفندماه ۹۸ به بیش از ۲۴۱۸ هزار میلیارد تومان بالغ می‌شود. مبنای دیگر ارزیابی برای محاسبه رقم نقدینگی در اسفندماه ۹۸، ثابت فرض کردن نرخ تورم نقطه به نقطه دو ماه پایانی فصل پاییز و تداوم آن در ماه‌های بعدی است، در ماه‌های آبان و آذر پارسال نقدینگی نسبت به ماه‌های مشابه سال قبل از آن با نرخ ۲۸.۲ درصدی رشد کرده بود اگر همین شتاب رشد نقدینگی را تا پایان پارسال ثابت بگیریم و نقدینگی در اسفندماه ۹۷ با نرخ ۲۸.۲ درصدی رشد کرده باشد، رقم نقدینگی در پایان پارسال به ۲۴۱۴ هزار میلیارد تومان رسیده است. ۲۴۷۰ هزار میلیارد تومان نقدینگی مسعود خوانساری، رئیس اتاق بازرگانی، صنایع و معادن و کشاورزی تهران نیز یک هفته قبل در دوازدهمین نشست اعضای این اتاق، رقم نقدینگی اسفندماه پارسال را به نقل از بانک مرکزی ایران دو هزار و ۴۷۰ هزار میلیارد تومان اعلام کرد. این رقم نسبت به اسفندماه سال ۹۷، رشدی بیش از ۳۱ درصدی را نشان می‌دهد. بیشتر بخوانید: آقای خوانساری بلافاصله پس از اعلام این رقم برای نقدینگی در پایان پارسال، رشد شاخص‌ها در بورس ایران را حاصل ورود این نقدینگی به بازار سرمایه عنوان کرد. اگر همین رقم دو هزار و ۴۷۰ هزار میلیارد تومان را رقم نهایی نقدینگی در پایان سال ۹۸ درنظر بگیریم به این معنی است که نقدینگی در طول سال ۹۸، به طور متوسط روزانه به میزان ۱.۶ هزار میلیارد تومان افزایش یافته است. رشدی افزون بر میانگین نیم قرنی عبدالناصر همتی، رئیس کل بانک مرکزی ایران در بهمن ماه پارسال یادداشتی در صفحه اینستاگرامی خود منتشر کرد که در آن اذعان کرده بود "رشد نقدینگی امسال [سال ۱۳۹۸] از میانگین رشد نقدینگی ۵۰ ساله کشور که ۲۵ درصد بود، بیشتر است." با این حال او اسفند پارسال یعنی چند هفته پس از انتشار آن پست اینستاگرامی در جمع اقتصاددانان از "کنترل شرایط و نقدینگی" سخن گفت اما در عین حال همچنان اعتراف می‌کرد که "نرخ رشد ۲۸ درصدی برای نقدینگی بالاست، اما با توجه به شرایط کشور و نیز کاهش درآمدهای نفتی، انحراف سه درصدی این نرخ [نرخ رشد نقدینگی] از میانگین ۵۰ ساله نقدینگی، نشان از کنترل شرایط دارد و برای کنترل آن از بازارهای مختلف استفاده خواهیم کرد." انجام عملیات بازار باز نیز از جمله ابزارهایی بوده است که بانک مرکزی برای کنترل نقدینگی و همچنین هدف گذاری نرخ تورم به آن روی آورده است در بند کشیدن غول از همه سو دعوت دولت از مردم به بورس و اتخاذ تمهیداتی همچون عرضه سهام باقیمانده دولت در شرکت‌ها در قالب صندوق‌های قابل معامله یا آزادسازی سهام عدالت و عرضه اولیه برخی شرکت‌های بخش عمومی و دولتی به بورس از جمله مواردی بوده که صاحب‌نظران از آنها به عنوان سیاست‌ها و ابزارهای دولت برای هدایت نقدینگی به بورس و جذب آن، یاد می‌کنند. انجام عملیات بازار باز نیز از جمله ابزارهایی بوده است که از زمستان سال قبل، بانک مرکزی برای کنترل نقدینگی و همچنین هدف گذاری نرخ تورم به آن روی آورده است. بازیگران اصلی عملیات بازار باز دولت، بانک‌ها و بانک مرکزی هستند و استفاده از اوراق بدهی دولت برای تامین نقدینگی مورد نیاز بانک‌ها و دولت شیوه متداولی در جهان به شمار می‌رود که در عملیات بازار باز محوریت خواهد داشت. خرید و فروش اوراق بدهی حرکت نقدینگی و جریان پول را تنظیم کرده و نرخ بهره بین بانکی را تعیین می‌کند. اما موفقیت عملیات بازار باز، پیش‌نیازهایی همچون سالم‌سازی و رفع ناترازی از بانک‌ها و همچنین استقلال بانک مرکزی را می‌طلبد که فراهم نیست، ضمن آنکه این بازار در شرایط فعلی بازاری کم‌عمق و کوچک به شمار می آید. با این حال هدف‌گذاری بانک مرکزی برای استفاده از شیوه عملیات بازار باز، می‌تواند گامی به جلو ارزیابی شود. دره ۱۸۵ هزار میلیارد تومانی از جمله مهم‌ترین دلایل افزایش نقدینگی، کسری بودجه دولت و نحوه جبران این کسری بودجه بوده است که از طریق استقراض دولت از بانک مرکزی و در واقع چاپ پول میسر می‌شد. رشد بدهی دولت به بانک‌ها و بانک مرکزی و همچنین افزایش بدهی بانک‌ها به بانک مرکزی نیز با رشد پایه پولی و در نهایت رشد نقدینگی از جمله عوامل ساختاری تورم زا در اقتصاد ایران به شمار می‌روند. کسری بودجه دولت در سال جاری خورشیدی به دلایل مختلفی تشدید خواهد شد، کاهش درآمدهای نفتی دولت به دلیل افت قیمت نفت، کاهش تقاضای موثر برای طلای سیاه به دلیل رکود جهانی ناشی از کرونا از یک سو و تداوم اعمال محدودیت‌های ناشی از تحریم‌ها بر سر راه صادرات نفت و گاز ایران از جمله عوامل تشدید کسری بودجه دولت در سال جاری است. همچنین بسته بودن مرزهای زمینی و کاهش بنیه مالی کشورهای همسایه ایران، صادرات غیرنفتی را نیز تحت تاثیر قرار داده است. در یک ماهه نخست امسال، تجارت خارجی ایران با ۲۰ درصد کاهش نسبت به فروردین پارسال به حدود ۳.۶ میلیارد دلار رسید. از طرفی با توجه به رکود حاکم بر اقتصاد ایران که فراگیری بحران بیماری کووید-۱۹ آن را تشدید کرده است، ظرفیت مالیات ستانی نیز کاهش خواهد یافت که به معنای کاهش درآمدهای دولت از این محل است. همزمان با کاهش درآمدهای پیش بینی شده دولت در بودجه امسال، هزینه‌های ناشی از مقابله با بحران کرونا نیز بر تشدید و تعمیق کسری بودجه، خواهد افزود. مرکز پژوهشهای مجلس در گزارشی که در میانه اردیبهشت‌ماه امسال منتشر شد، ارزیابی کرده بود رقم کسری بودجه دولت در سال جاری، بالغ بر ۱۸۵ هزار میلیارد تومان باشد که رقمی بی‌سابقه برای کسری بودجه دولت به محسوب می‌شود. عمده برنامه‌های حمایتی دولت از خانوارها و کسب‌وکارهای آسیب دیده از کرونا بر پایه سیاست‌های انبساطی و رشد نقدینگی استوار است غیرپولی کردن کسری بودجه از نشانه‌ها چنین برمی‌آید که دولت و بانک مرکزی برای پرهیز از شیوه‌های رایج همیشگی یعنی دست بردن در منابع بانک مرکزی و ایجاد بدهی به بانک‌ها و بانک مرکزی برای تامین کسری بودجه به غیرپولی کردن کسری بودجه می‌اندیشد تا تبعات رشد نقدینگی، افزایش پایه پولی و بیدار کردن دوباره غول تورم را تحمل نکند. واگذاری سهام باقیمانده دولت در شرکت‌های دولتی، توجه به بورس برای کسب درآمد، انتشار اوراق بدهی دولتی، اجرای عملیات بازار باز و گوشه چشمی به افزایش نرخ برابری ارزها در برابر ریال در بازار رسمی همگی می‌توانند بخش‌هایی از برنامه جبران کسری بودجه بدون فشار بر نقدینگی باشند. بر اساس گزارش که اتاق بازرگانی تهران به نقل از صندوق بین‌المللی پول منتشر کرده، پیش بینی شده است که رشد نقدینگی در سال جاری به ۱۹.۵ درصد کاهش یابد که اگر چنین مهمی محقق شود نرخ رشد نقدینگی از میانگین بلند مدت این نرخ ۵.۵ واحد/درصد کمتر است. اما واقعیت این است که عمده برنامه‌های حمایتی دولت از خانوارها و کسب‌وکارهای آسیب دیده از کرونا بر پایه سیاست‌های انبساطی و رشد نقدینگی استوار است و چنین کاهشی در نرخ رشد نقدینگی، کمی بعید به نظر می‌رسد. در این گزارش نرخ رشد نقدینگی در سال ۹۸، رقم ۳۵.۸ درصد ارزیابی شده است به طوریکه رقم نقدینگی در پایان پارسال بر مبنای داده‌ها و اطلاعات این گزارش ۲۵۵۷ هزار میلیارد تومان برآورد شده است و با احتساب نرخ رشد ۱۹.۵ درصدی مفروض در این گزارش برای امسال، نقدینگی در پایان سال ۹۹ به رقم ۳۰۵۵ هزار میلیارد تومان بالغ خواهد شد.
این روزها هر تحلیلگری که تلاش می‌کند نوسانات در بازارهای مختلف از بورس گرفته تا بازار ارز، سکه، طلا و مسکن را توضیح دهد، به یک عامل اصلی یا شاید بهتر است بگوییم به یک متهم ردیف اول اشاره دارد؛ نقدینگی.
ردپای نقدینگی در اقتصاد ایران؛ در بازار دلار و بورس چه می‌گذرد؟
تا پنجم ژوئن، ارتش کنترل کامل شهر را به عهده گرفت اما باز با واکنش‌های مردم رو به رو شد. تا به امروز از سرنوشت این مرد که جلوی تانک‌های ارتش ایستاد، خبری در دست نیست چین در این ماه‌ها با سالگردهای روند (گرد) سه چهار مناسبت تاریخ خود روبرو بوده است. روزهای آخر سال میلادی گذشته چهلمین سالگرد برگزاری سومین پلنوم یازدهمین کمیته مرکزی حزب کمونیست چین بود که با مصوبات خود کشور آسیب‌دیده از «انقلاب فرهنگی»، «مهندسی جامعه و اقتصاد توسط حکومت»، «ساختن انسان طراز نوین» و ماجراجویی در زمینه اقتصادی را به راه قبول مکانیسم‌های اقتصاد بازار انداخت و مدرنیزه‌شدن چشمگیر اقتصاد و جامعه چین را رقم زد. به این ترتیب کشوری که در اقتصاد جهانی سهمی نداشت و تولید ناخالص ملی آن به پای اسپانیا یا هلند هم نمی‌رسید حالا به دومین قدرت بزرگ اقتصادی دنیا بدل شده و کشوری که سه نفر از ۴ نفرش در فقر می‌زیست حالا این فقر را به درصدی یک رقمی رسانده و سالانه ۱۳۰ میلیون چینی به جهانگردی می‌روند. مشکل ولی این است که به رغم این جهش بزرگ اقتصادی گشایش در سیاست و رفع انحصار قدرت همچنان یک تابو باقی مانده و همین هم، حل چالش‌های ناشی از مدرنیزه‌سازی شتابان یادشده را کم و بیش با مشکلات بیشتری روبرو می‌کند. ماه مه امسال هم صدمین سالگرد «جنبش ۴ مه» در چین بود,، جنبشی با محوریت دانشجویان و اساتید که ابتداائا در دانشگاه معروف پکن علیه قرارداد ورسای شکل گرفت. در قرارداد ورسای در سال ۱۹۱۹ که می‌بایست نظم نوین جهانی پس از جنگ جهانی اول را رقم زند، عملا با حمایت بریتانیا و فرانسه امتیازاتی به ژاپن داده شد که حاکمیت آن را بر بخش‌هایی از چین تداوم می‌بخشید. آن جنبش البته به مقابله با قرارداد ورسای محدود نماند و دستکم بخشی از رهبران آن دغدغه مدرن‌شدن و دمکراتیزه‌شدن حیات سیاسی و اقتصادی چین را پیگیری می‌کردند. شن دوشیو، از رهبران آن جنبش جمله معروفی دارد که «ما کشوری را دوست داریم که در آن مردمش میهن‌دوستی را به محمل و دستمایه‌ای علیه سرکوب و انسداد بدل کنند، نه کشوری که میهن‌دوستی و ناسیونالیسم را در خدمت سرکوب مردمش می‌گیرد... تنها "مستر دمکراسی" و "مستر ساینس" می‌توانند چین را از ظلمت به سوی مدرنیت و نوسازی سوق دهند.» دوشیو سه سال بعد از بنیانگذاران حزب کمونیست چین و اولین دبیرکل آن شد. اندیشه آزادی و دمکراسی الهام‌گرفته از جنبش ۴ مه در سال‌های اولیه تشکیل حزب کمونیست هم همچنان آن را همراهی می‌کرد و هنوز تاثیرپذیری از تجربه کمونیسم روسی دوران استالین، محدودیت‌های ناشی از ساختارهای دهقانی و عقب‌مانده چین و نیز شرایط جنگ داخلی بعدی کسانی مانند "صدر مائو" را به رهبری حزب پرتاب نکرده بود که پیگیرانه شعار «قدرت از لوله تفنگ بیرون می‌آید» را در نظر و عمل دنبال کنند. زائو ژیانگ دبیرکل حزب کمونیست که خواهان اصلاحات گسترده بود اما موفق نشد، به میان دانشجویان رفت تا آنها را آرام کند اما موفق نشد. او به دانشجویان گفت: "ما خیلی دیر آمده‌ایم." لی پنگ، رقیب تندروی او نیز در کنار اوست. ون جیابائو، که در سال ۲۰۰۲ نخست‌وزیر چین شد، نیز در عکس دیده می‌شود شعارهایی که ۷۰ سال بعد تکرار شدند شعارهای جنبش ۴ مه ۱۹۱۹، ۷۰ سال بعد، در جنبش دانشجویی سال ۱۹۸۹ دوباره طنین‌انداز شدند، جنبشی که این روزها چین در سکوت و فراموشی با سی امین سالگرد پایان تراژیک آن روبروست. کم نیستند بسیاری از کارشناسان در داخل و بیرون چین که شکست و سرکوب آن جنبش را که به ضعف جامعه مدنی انجامید منشا بسیاری از اختلالات و کژروی‌های مدرن‌شدن کنونی، از تخریب فاحش محیط زیست تا فساد و فعال‌مایشایی، تا نقض حقوق اقلیت‌ها و ... در همه سطوح می‌دانند. جنبش اعتراض‌آمیز گسترده‌ معروف به «جنبش میدان صلح آسمانی» که سی سال پیش (۱۹۸۹) و با محوریت دانشجویان در چنین روزهایی اوج خود را طی کرد به مدت ۷ هفته صحنه سیاسی چین را به لرزه درآورد. این جبش در تداوم «بهار پکن» و بر بستر شماری از تحولات سیاسی و اقتصادی شکل گرفت که فوت مائو تسه ‌تونگ، فاصله‌گیری رهبری حزب از روندها و رویدادهای دوران او، مانند «انقلاب‌ فرهنگی»، اعاده حیثیت از شمار زیادی از قربانیان آن رویدادها، و به خصوص تصمیمات پلنوم حزب کمونیست در دسامبر ۱۹۷۸ برای گشایش اقتصادی رقم زد. در تصمیمات مربوط به گشایش اقتصادی روی ۴ نوسازی تاکید می‌شد: نوسازی صنعتی، نوسازی کشاورزی، نوسازی دفاع ملی و نوسازی اقتصاد در مجموعه آن. سلسله‌جنبانان جنبش گشایش سیاسی بر روی دیواری که دسامبر سال ۱۹۸۸ در گوشه‌ای از خیابان معروفی در پکن ساختند، پای نوسازی پنجمی را هم به میان کشیدند؛ نوسازی و گشایش سیاسی. در جنبش میدان صلح آسمانی البته خواست سیاسی دانشجویان و الیت فرهنگی کشور برای گشایش سیاسی و مدنی دیرتر عمدگی یافت، و آنچه که ابتدا محوری بود اعتراض به رفتار حزب نسبت به برخی چهره‌های اصلاح‌طلب درون صفوف خود و نیز به جنبه‌های منفی اصلاحات اقتصادی بود. بیشتر بخوانید: رفرم‌های به جریان افتاده در کنار مبانی‌ و پایه‌هایی که برای پیشرفت اقتصادی کشور ساختند طبعا قربانیانی هم داشت. ثبات و ضمانت شغلی بی‌چون و چرا ملغی شد، موجی از اخراج‌ها به‌خصوص در بخش‌های خصوصی‌شده اقتصاد به راه افتاد و تورم به میزانی رسید که با درآمد محدود بخش‌هایی از جامعه تناسبی نداشت. رواج تدریجی فساد در دستگاه‌ها و موسسات دولتی هم به سهم خود نارضایتی‌هایی را دامن زده بود. در چنین شرایطی فعل و انفعالات در شوروی دوران گورباچف (پروستریکا و گلاسنوست) و در لهستان (مناقشه جنبش همبستگی در شکست انحصار سیاسی دولت کمونیست) و ... نیز برای سلسله‌جنبانان بهار پکن الهام‌بخش می‌شد. گرچه در زمستان سال ۱۹۷۶- ۱۹۷۷ در چارچوب بهار پکن تظاهرات و حرکت‌های اعتراضی متفاوتی در تعدادی از دانشگاه‌های کشور شکل گرفت، ولی مرگ هو یائو بانگ در ۱۵ آوریل ۱۹۸۹ نقطه عطفی اساسی در این حرکات اعتراضی شد. هو یائو بانگ، به جناح اصلاح‌طلب حزب کمونیست چین تعلق داشت و در سال‌های ۱۹۸۰ تا ۱۹۸۷ دبیرکل این حزب بود. ولی حمایت او از تظاهرات اعتراضی دانشجویان در زمستان ۱۹۷۶ به برکناری‌اش انجامید و او را مجبور به «انتقاد از خود» کردند. این گونه بود که دو روز بعد از فوتش دانشجویان معترض برای ادای احترام به او و اعتراض به حزب و دولت به تجمع در «میدان صلح آسمانی» (میدان تیانانمن) دست زدند. این تجمع که با تکرار دوباره خواست‌های جنبش دانشجویی در سال ۱۹۷۶ همراه شد، به پکن محدود نماند و به شماری دیگر از شهرهای چین هم سرایت کرد. پیوستن روزافزون دانشجویان به این حرکت، ایجاد یک سازمان دانشجویی و انتخاب رهبرانی موقت از دل آن، به علاوه تصمیم به اعتصاب و نرفتن به کلاس‌های درس و تقاضا برای استعفای لی پنگ، که به جناح تندرو حزب تعلق داشت روندهای بعدی حرکت اعتراضی دانشجویان را رقم زدند. رهبری حزب ابتدا خاموش بود و با تظاهرات و اعتراض‌های دانشجویان که روز به روز جنبه عمومی‌تری به خود می‌گرفت، از در مقابله در نیامد. اما تشدید و فزون‌شدن خواست معترضان و بعضا عقب‌زدن محاصره پلیس برای تدوام تجمع در میدان صلح آسمانی نهایتا دنگ شیائوپینگ، رهبر و سلسله‌جنبان رفرم‌های اقتصادی در حزب کمونیست را به انتشار مقاله‌ای علیه اعتراض‌ها در روزنامه حزب کمونیست کشید. این مقاله هم همچون نفت بر آتش بود و دامنه تظاهرات را گسترده‌تر کرد. به خصوص در هفتادمین سالگرد جنبش ۴ مه بیش از صد هزار نفر به این اعتراضات جذب شدند. از اواسط ماه مه که دانشجویان تصمیم به اعتصاب غذا گرفتند تا رهبری حزب را برای دیالوگ و گفت‌وگو زیر فشار بگذارند، عملا میدان صلح آسمانی در تسخیر آنها قرار گرفت. ۱۵ مه میخائیل گورباچف در پکن بود و خیلی از خبرنگاران خارجی هم برای پوشش این سفر به آنجا آمده بودند، فرصتی برای معترضان که بیش از پیش خواست‌ها و اعتراض‌های خود را در عرصه بین‌المللی نیز مطرح کنند. این در حالی بود که روزهای بعد شمار معترضان در میدان صلح آسمانی از یک میلیون هم فراتر رفت و تامین غذایی و بهداشتی این جمعیت دشواری‌های خاص خود را داشت، ولی در تداوم اعتراض‌ها خللی ایجاد نکرد. در این میان کارگران نیز در کارخانه‌های مختلف با اعتصاب و اشغال کارخانه با جنبش به راه‌افتاده ابراز همبستگی می‌کردند و نمایندگانی از آنها در کنار میدان صلح آسمانی از ایجاد اولین «اتحادیه کارگری مستقل چین» سخن گفتند، اقدامی که برای رهبری حزب حاکم قرینه‌هایی «نگران کننده» مانند وضعتی لهستان را تداعی‌ می‌کرد. گفته شده که دنگ شیائوپینگ، رهبر چین شخصا دستور اعزام نیروهای ارتش برای مقابله با تظاهرکنندگان را داده بود. شایعه شده بود که او مرده اما چند روز پس از سرکوب، او در مراسمی حاضر شد و از تلاش‌های نظامیان تقدیر کرد دو دستگی در این سو و آن سو تداوم اعتراض‌ها دودستگی در رهبری حزب را هم تشدید کرد و به خصوص انزوا و خلع ید از ژائو زیانگ رهبر حزب منجر شد که به نرمش و کوتاه‌آ‌مدن در برابر دانشجویان و همدلی با آنها «متهم» بود. تلاش او در روز ۱۷ مه برای آن که تصمیم بخش عمده سران حزب که حول رهبر معنوی حزب، دنگ شیائو پینگ به اعلام وضعیت جنگی و سرکوب تظاهرات متمایل شده‌بودند را عوض کند بی‌نتیجه ماند. دنگ گفته بود که «با کشتن دویست نفر چین برای دستکم بیست سال آرام می‌شود.» ژائو یک روز بعد از تصمیم بحث‌انگیز رهبری حزب که در تطبیق آن با قانون اساسی هم تردید وجود داشت، به میان دانشجویان رفت و از آنها خواست که به اعتصاب غذا پایان دهند، ولی دانشجویان هم رادیکال‌تر از آن شده بودند که به خواست او توجه‌ای کنند. و این آخرین حضور علنی ژائو زیانگ بود. بعد از آن از مقام‌های حزبی خلع ید شد و به انزوا افتاد. در میان دانشجویان رهبری اعتراضات هم اختلاف بالا گرفته بود که آیا به تظاهرات گسترده کنونی پایان دهند و همین که قدرت حزب را به چالش‌ کشیده‌اند را تا اینجا کافی تلقی کنند، یا مقاومت کنند. سردرگمی بزرگی در میان رهبران اعتراض حاکم بود. بخشی از رهبری و بدنه جنبش اعتراضی به راه اول رفت و روز سی مه با قراردادن نمادین «مجسمه ملکه آزادی» در برابر مجسمه مائو در میدان صلح آسمانی و با قرائت بیانیه‌ای راه خود را جدا کرد. بقیه اما ماندند و جنبش هم رادیکال‌تر شد. در چارچوب تصمیم رهبری حزب برای سرکوب جنبش میدان صلح آسمانی ارتش حرکات متفاوتی را آغاز کرد، از هجوم بدون سلاح که در اثر مقاومت معترضان ناکام ماند تا به به میدان آوردن تانک و زره پوش در روزهای سوم و چهارم ژوئن برای «یک‌ سره‌کردن کار». آمار رسمی از کشته‌شدن دویست نفر سرباز و شهروند عادی سخن می‌گوید، ولی آمارهای صلیب سرخ چین و برخی منابع نسبتا معتبر دیگر این رقم را نزدیک به ۲۷۰۰ نفر ذکر می‌کنند با هزاران نفر مجروح دیگر. بعد از سرکوب تظاهرات هم رسما حکم اعدام ۴۹ نفر صادر شد که البته هیچ دانشجویی در میان آنها نبود و اکثریت آنها را دانشگاهیان و کارگران تشکیل می‌دادند. موجی از بازداشت و صدور حکم زندان هم از پی آمد. روایت رسمی در همان جریان تظاهرات و ماه‌های پس از آن این بود که حرکتی انحرافی به تشویق و توطئه غرب رقم خورده است. مقاله دنگ شیائو پینگ، رهبر واقعی حزب در روز ۱۶ آوریل و در گرماگرم اعتراضات، پیشاپیش کل ماجرا را اقدام احساسی شماری دانشجو توصیف می‌کرد که عناصر و عوامل غربی برای بی‌ثبات‌کردن چین و ممانعت از پیشرفت آن تحریک‌کننده اصلی آنها هستند. چه نقش پررنگ یک موسسه تحقیقاتی تازه‌بنیاد چین (Beijing Social and Economic Research Institute) که در تعامل و همکاری با غرب بود و چه کمکی که سفارت‌خانه‌های فرانسه و بریتانیا برای خارج‌کردن مخفیانه معترضان زیر سرکوب به عهده گرفتند از جمله مواردی است که رهبری چین هنوز هم در نسبت دادن تظاهرات بزرگ میدان صلح آسمانی به آنها استناد می‌کند. در این سی سال هر چه که چین از تظاهرات و اعتراض‌های سرکوب‌شده میدان صلح آسمانی فاصله گرفته تمام تلاش رسمی این بوده است که بر آن ماجرا گرد فراموشی بریزد و آن را از حافظه جمعی و فردی چینی‌ها براند گرد فراموشی و قرارداد نانوشته حکومت و جامعه در این سی سال هر چه که چین از تظاهرات و اعتراض‌های سرکوب‌شده میدان صلح آسمانی فاصله گرفته تمام تلاش رسمی این بوده است که بر آن ماجرا گرد فراموشی بریزد و آن را از حافظه جمعی و فردی چینی‌ها براند. سه سالی پس از آن اعتراض‌ها رشد و پیشرفت اقتصادی ناشی از رفرم‌ها هم دچار وقفه‌ای محسوس شد، ولی دوباره به جریان افتاد و حکومت با سهیم‌کردن بخش بزرگی از جامعه در رفاه حاصل از آنها سکوت و تبعیت سیاسی را از آنها طلبیده است. هنوز هم این اصل هواداران زیادی دارد که با رشد اقتصادی یک جامعه و شکل‌گیری یک طبقه متوسط قوی مطالبات سیاسی و مدنی این طبقه یا قشر هم به تدریج رشد می‌کند و ساختار سیاسی هم راهی جز تغییر و تحول برایش نمی‌ماند. رهبری چین که با «درس‌گیری» از لرزان شدن حکومت‌ها در شوروی و اروپای شرقی به راه سرکوب جنبش میدان صلح آسمانی افتاد پس از آن هم تلاش کرده است که آزادی و لیبرالیسم اقتصادی را همچنان با انسداد و انحصار سیاسی درآمیزد و خطری هم متوجه مبانی این حکومت نشود. یک مثال در این مورد رویکرد دولت در قبال اینترنت و شبکه‌های اجتماعی است. این شبکه عملا زیر سانسور و فیلترینگ است و دسترسی به بسیاری از سایت‌های خارجی هم در آن ناممکن. ولی در همان «شبکه ملی» و «خودی» هم فضا و تعاملات آن قدر آزاد هست که حکومت خود از آن به عنوان شاخص و گرماسنجی از گرایش‌ها و مطالبات اجتماعی استفاده می‌کند. به عبارتی، حزب کمونیست حاکم به تداوم رشد و پیشرفت اقتصادی صرفا برای برآمدی مقتدرانه در گستره بین‌المللی نیاز ندارد، بلکه باید با آن، قراداد نانوشته‌اش با جامعه را هم اجرا کند، قراردادی که به موجب آن بخش‌های بزرگی از جامعه در ازای رفاه و ترقی اقتصادی و اجتماعی فردی از مطالبات سیاسی و به چالش‌کشیدن قدرت و انحصار حزب حاکم چشم پوشیده‌اند و حکومت این اطمینان خاطر نسبی را یافته است که با این قرارداد نانوشته در کنار به کارگیری حربه سرکوب و انسداد علیه این یا آن اقلیت و گروه، دیگر زمینه‌ای برای بروز وقایعی مانند اعتراضات میدان صلح آسمانی شکل نخواهد گرفت. این قرارداد نانوشته در دانشگاه‌ها هم، عملا جاری و ساری است و «آرامشی» بی‌سابقه بر آنها حکمفرماست، سهل است که تلاش دولت برای به فراموشی راندن رویدادهای سال ۱۹۸۹ تا جایی رفته که بخش بزرگی از نسل‌های دانشجویی و غیردانشجویی جدید حتی نام آن اعتراضات را هم نشنیده‌اند. صدای انجمنی از ۱۵۰ خانواده قربانیان آن سرکوب همچنان به جایی نمی‌رسد و تحرکات و سخنرانی‌های بخشی از دانشجویان و فعالان آن جنبش که به تایوان و هنگ‌کنگ و ... گریختند هم در داخل چین کمتری بازتابی می‌یابد. اعتراضات البته کماکان هست، ولی به صورت تک و توک در دانشگاه‌ها و در میان الیت فرهنگی و سیاسی و علمی، و بیشتر در دهات بر سر تصرف عدوانی این یا آن زمین یا در کارگاه‌ها و کارخانه‌ها برای اعتراض به سختی کار و بسته‌شدن کارگاه‌ها و بروز بیکاری، و یا در اعتراض به وخامت محیط زیست در این یا آن منطقه. هر چه که هست که مولفه‌های سیاسی از این اعتراضات رخت بربسته است. با این همه، رهبری حزب برای بدترین شرایط هم خود را آماده کرده است، از جمله با سمیناری ۴ روزه در ابتدای سال جاری برای دست‌اندرکاران امنیتی و انتظامی، تا در سه چهار مناسبت تاریخی امسال (صدمین سالگرد جنبش ۴ مه، سی‌امین سالگرد اعتراضات میدان صلح آسمانی و هفتادمین سالگرد بنیانگذاری جمهوری خلق چین در اکتبر) همه چیز «تحت کنترل» باشد و «اتفاق» خارق‌العاده‌ای روی ندهد. با این همه، جنگ تجاری جاری با آمریکا و این یا آن وقفه در رشد اقتصادی چین که می‌تواند به عدم توانایی دولت در اجرای قول و قرارهای نانوشته‌اش با جامعه و تامین اشتغال و حداقل‌های رفاه بیانجامد، به علاوه رشد ولو تدریجی خودآگاهی و مطالبات سیاسی و زیست‌محیطی، و نیز بروز بدبینی نسبت به این یا آن جنبه منفی رشد اقتصادی مانند فساد، رشدنیافتگی حقوق مدنی کار و اشتغال و تخریب گسترده زیستبوم و ... که در غیاب یک جامعه مدنی فعال روی داده، همه و همه شاید اینجا و آنجا روندهایی را رقم بزنند که رهبری حزب کمتر تصورش را کرده است.
تلاش حکومت چین کم و بیش نتیجه داده است و بخش بزرگی از جامعه از جنبش اعتراضی بزرگ سی سال پیش در میدان تیانانمن و سرکوب آن بی‌خبر است. کم نیستند کسانی که می‌گویند اگر آن سرکوب نبود، شاید رشد اقتصادی چین روند سالمتری می‌داشت.
تیان آنمن چین؛ سی سال بعد زیر آوار فراموشی
صحنه زجرکشی فرخنده توسط شاهدان عینی تصویربرداری شد و عکس‌ها و ویدیوهای این رویداد به سرعت در شبکه‌های اجتماعی همرسانی شد و واکنش‌های زیادی در داخل و خارج افغانستان به دنبال داشت. به نظر شما تاثیر این اتفاق و واکنش‌ها چه بوده است؟ فکر می کنید آیا این واکنش‌های گسترده می‌تواند باعث شود که چنین اتفاقی تکرار نشود؟ نقش و تاثیر شبکه های اجتماعی در این ماجرا را چطور ارزیابی می‌کنید؟ یافته‌های کمیسیونی که توسط رئیس جمهور افغانستان مامور تحقیق درباره این قتل شده است، نشان می دهد که فرخنده قرآن را نسوزانده و خودش قاری قرآن بوده است. او فقط زیارت کنندگان به خصوص زنان را از رفتن به زیارت مسجد دو شمشیره، سجده کردن و گرفتن دعا منع کرده و این کار او با مخالفت دعانویسان رو به رو شده بود. بر اساس تحقیق کمیسیون، عوامل اصلی این اتفاق همه بیسواد بوده اند. وزارت ارشاد حج و اوقاف افغانستان اعلام کرد که تصمیم گرفته دکان‌های تعویذ نویسی را در زیارتگاه‌ها و اماکن مذهبی در سراسر این کشور ببندد. مجلس نمایندگان افغانستان هم وزیر ارشاد، حج و اوقاف را به منظور پاسخ‌گویی در رابطه به مرگ فرخنده و وضعیت مساجد و اماکن مذهبی در این کشور فرا خواند. حشمت استانکزی، سخنگوی پلیس کابل و همچنین سیمین حسن‌زاده، معاون وزارت اطلاعات و فرهنگ این کشور به دلیل نظری که در زیر یک پست مرتبط فیسبوکی درباره قتل فرخنده گذاشته بودند، از کار برکنار شدند. این حادثه درحالی اتفاق افتاد که چند مامور پلیس افغانستان در محل حاضر بودند. عملکرد پلیس در این ماجرا انتقادهای زیادی را برانگیخت. پلیس کابل می‌گوید که تا کنون ۳۰ شهروند کابل و ۲۰ مامور پلیس در رابطه با این رویداد بازداشت و به دادستانی معرفی شده‌اند. پلیس کابل می‌گوید که دست کم هفت نفر از افرادی که از قاتلان و محرکان اصلی زجرکشی فرخنده شناخته می‌شوند، همچنان فراری اند و پلیس در جست‌وجوی آنها است. چقدر از برخورد و پیگیری دولت در رسیدگی به این اتفاق راضی هستید؟ آیا امیدوار هستید که در نهایت عدالت اجرا شود؟ اگر مایلید در برنامه نوبت شما شرکت کنید می‌توانید اطلاعات تماس خود را برای بی‌بی‌سی فارسی بفرستید تا با شما تماس گرفته شود. تماس با نوبت شما: شماره‌های تلفن‌: ۰۰۴۴۲۰۷۷۶۵۰۰۷۷ و ۰۰۴۴۲۰۷۷۶۵۰۰۷۸ پیامک: ۰۰۴۴۷۸۹۴۶۲۱۱۱۹ ایمیل: [email protected] فیسبوک: facebook.com/bbcshoma توییتر: bbcshoma@ همچنین می توانید دیدگاه‌های خود را در این باره در فرم نظرخواهی زیر بنویسید تا در برنامه نوبت شما مطرح شود.
روز دوشنبه (۷ اردیبهشت/۲۷ آوریل ) چهل روز از ماجرای قتل تکان دهنده فرخنده در کابل می‌گذرد. چهل روز پیش در نزدیکی مسجد دوشمشیره در مرکز کابل، مردان خشمگین یک دختر افغان به نام فرخنده را آنقدر زدند که جان سپرد و حتی از روی جسدش با ماشین رد شدند و بعد جسدش را سوزاندند. این افراد فرخنده را متهم کردند که قرآن را سوزانده است.
چهل روز پس از قتل فرخنده در کابل؛ نظرات شما
بيست و چهارمين جشنواره فيلم فجر، و اولين ماحصل سياستهای مجموعه تازه فرهنگی، با مواجهه با ايام سوگواری محرم، نزديک به دو هفته زودتر آغاز شد تا به طور رسمی در ۹ بهمن ماه و پيش از شروع محرم، جشن سينمای ايران پايان يافته باشد. در مجلسی که بيش از گذشته سرد و طولانی می نمود، جای بسياری از کارگردانان و بازيگران و دست اندرکاران مطرح و معتبر سينمای ايران خالی بود. چند کليپ و رقص و حرکات فرم گروهی آقايان تنها آرايه های جشن افتتاحيه بود. طبق برنامه، در مراسم گشايش جشنواره از خسرو سينايی، کارگردان و مستندساز باسابقه سينمای ايران، گلاب آدينه، بازيگر و مجيد انتظامی، آهنگساز تقدير ويژه به عمل آمد و الواحی به ايشان اهدا شد. مطابق مرسوم، دو سه سخنرانی مسئولان جشنواره و سينمای کشور چاشنی برنامه بود، که با آنکه نسبت به برنامه های مشابه، در اين بخش صرفه جويی معقولی شده بود، اما با وجود سردی مراسم، سخنرانی ها هم دلنشين نمی نمود. اهداف و بخشهای جشنواره اهداف جشنواره ظاهراً چيزی کمتر و فراتر از دوره های گذشته ندارد، با اين حال، توجه به ادبيات کهن و معاصر ايران بار ديگر در جشنواره بيست و چهارم تأکيدشده و سيمرغ ويژه ای نيز در بخش فيلمنامه اقتباسی برای آن درنظر گرفته شده است. با اين حال، جشنواره بيست و چهارم منظری خواهد بود که تأثيرات و تأثرات سياستهای جديد معاونت سينمايی ارشاد در حوزه سينما و احتمالاً معيارهای تازه دريافت پروانه نمايش را به نمايش خواهد گذاشت. تنوع بخشهای جشنواره امسال شايد تفاوت ظاهری چندانی با سال گذشته نکرده باشد، اما چه بسا تفاوت ماهوی آن قابل انتظار باشد. بخشهای رقابتی جشنواره امسال شامل: سينمای ايران (فيلمهای بلند و کوتاه)، فيلمهای اول و دوم، سينمای مستند، سينمای بين الملل، سينمای آسيا و سينمای معناگراست؛ که اين آخری، برای دومين سال پياپی است که تحت اين عنوان در برنامه اصلی جشنواره حضور دارد. از بخشهای جنبی جشنواره می توان به صدسالگی سينمای چين، مرور آثار يوجی يامادا، مرور آثار سيدنی لومت، چشم انداز سينمای آمريکای لاتين، سينمای انيميشن، پنجره ای به آسيا، جشنواره جشنواره ها، نمايشهای ويژه مستند، برگزيده فيلمهای روز جهان و زنگ سينما (نمايش ويژه کودکان در سئانسهای صبح سينماها) اشاره کرد. امسال به رسم سالهای گذشته، ۱۸ کتاب تازه سينمايی قرار است همزمان با جشنواره منتشر شود، که از اين تعداد هشت عنوان در حوزه سينمای معناگرا و دينی خواهد بود. سه جشن پايانی برای جشنواره تدارک ديده شده است. مراسم رسمی اختتاميه ۹ بهمن خواهد بود، اما آيين اهدای جوايز بخش بين الملل ۸ بهمن و اهدای جوايز جنبی ۱۰ بهمن برگزار خواهد شد. گزينش فيلمها گزينش آثار جشنواره از ميان ۴۵۹ اثر کوتاه و بلند و مستند ايرانی، ۲۶۵ اثر بلند غيرايرانی و ۸۲ فيلم کوتاه و مستند خارجی، از ۴۰ کشور جهان صورت گرفته است؛ که از اين ميان بيش از ۴۰ فيلم بلند خارجی، ۲۰ اثر مستند و کوتاه بين المللی، ۳۰ تا ۳۵ فيلم بلند ايرانی و ۴۰ اثر مستند و ۱۵ فيلم کوتاه داخلی به نمايش درخواهد آمد. در مجموع ۲۶۵ اثر طی نزديک به ۱۰۰۰ نوبت در ۱۶ سينمای تهران در ايام جشنواره به نمايش در خواهد آمد. از آثاری که در بخشهای مختلف فيلمهای ايرانی به نمايش درخواهندآمد، می توان به آفسايد (جعفر پناهی)، گفتگو با سايه ها (خسرو سينايی)، مواجهه (سعيد ابراهيمی فر)، سفر به هيدالو (مجتبی راعی)، به نام پدر (ابراهيم حاتمی کيا)، شبانه (اميد بنکدار و کيوان عليمحمدی)، پرونده هاوانا (عليرضا رييسيان)، چهارشنبه سوری (اصغر فرهادی) و کارگران مشغول کارند (مانی حقيقی) اشاره داشت. در ميان آثار خارجی نيز، فيلمهايی چون آزرده (ماساهيرو کوباياشی ـ ژاپن)، شب بخير و موفق باشی (جرج کلونی ـ آمريکا)، تبر (کوستا گاوراس ـ بلژيک و فرانسه و اسپانيا)، گلهای پژمرده (جيم جارموش ـ آمريکا و فرانسه)، تيغ پنهان (يوجی يامادا ـ ژاپن)، موسيقی ما (ژان لوک گدار ـ فرانسه و سوييس) و قول (چن کايگه ـ چين و هنگ کنگ و ژاپن و کره جنوبی) قابل ذکر است. به نظر می رسد امسال نيز، گزينش سختگيرانه تری برای انتخاب آثار قابل نمايش در جشنواره، به ويژه در بخش رقابتی درکار بوده است. امری که ظاهراً چند سالی است که جا افتاده و تاحدی موجب ارتقای کيفی جشنواره شده است. داوران از داوران بخشهای غيررقابتی سينمای ايران می توان به محمدرضا اصلانی، کيانوش عياری، احمدرضا درويش، عزيزالله حميدنژاد، رسول صدرعاملی، نادر طالب زاده و محمود گبرلو اشاره کرد. ضمن آن که بخشهای مختلف بين المللی جشنواره نيز با داورانی چون فولکر شلوندروف از آلمان و اميلی يانگ از انگلستان، در کنار رخشان بنی اعتماد، کمال تبريزی و شهريار بحرانی مورد قضاوت قرار خواهد گرفت. بازار فيلم و مهمانان خارجی نهمين بازار فيلم و برنامه های تلويزيونی از چهارم تا نهم بهمن در حاشيه جشنواره برپا خواهدبود. به گفته مسئولان بازار، ۷۲ شرکت تهيه کننده و پخش کننده فيلم از ۴۲ کشور جهان، از جمله کشورهای کانادا، انگلستان، آلمان، فرانسه، ايتاليا، ترکيه، قطر، لبنان و شرکتهايی چون MK2 TWT، دويچه وله و فالکون فيلمز در آن حضور خواهند داشت، که با همراهی بيست شرکت توزيع و توليد فيلم ايرانی به عرضه آثار تصويری خود خواهند پرداخت. همچنين قرار است ۲۷ شرکت خريدار خارجی از کشورهای چون آمريکا، ژاپن، نروژ، آلمان، هلند، فرانسه از اين بازار ديدن کنند. ۷۵ نماينده نيز از جشنواره های جهانی مانند کن، ونيز، تورنتو، مونترال، لوکارنو، نانت و پوسان در ايام جشنواره به ارزيابی آثار نمايش داده شده برای حضور در جشنواره های بين المللی خواهند پرداخت. در مجموع قرار است حدود ۱۷۰ مهمان خارجی، از نمايندگان جشنواره ها و مؤسسات توزيع و تهيه فيلم تا فيلمسازان و داوران و دست اندرکاران سينمای جهان در ايام جشنواره ميهمان ايران باشند. عليرضا رضاداد، بازمانده از دولت قبلی، همچنان سکان مديريت جشنواره بيست و چهارم را در دست دارد که توسط معاونت سينمايی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی برگزار می شود. خدمات
بيست و چهارمين جشنواره فيلم فجر، عصر پنج شنبه ۲۹ دی ماه ۱۳۸۴، همزمان با عيد غدير، در تالار بزرگ وزارت کشور و طبق روال مرسوم با مدتی تأخير، با حضور برخی هنرمندان و دولتمردان، از جمله عزت الله انتظامی، خسرو سينايی، مجيد مجيدی، احمدرضا درويش، گلاب آدينه، محمدباقر قاليباف، شهردار تهران، حسين صفارهرندی، وزير ارشاد، محمدرضا جعفری جلوه، معاون سينمايی ارشاد گشايش يافت.
بيست و چهارمين جشنواره فيلم فجر گشايش يافت
ایسنا جوابیه خانم شیخ‌الاسلامی را به همراه این عکس منتشر کرده است خانم شیخ‎الاسلامی که اکنون مقیم کاناداست در این بیانیه نوشته: "من حدود هشت سال است به طور قانونی به کانادا مهاجرت کرده‌ام." او نوشته که چندین‌بار پس از مهاجرت به ایران سفر کرده‌است. او در بیانیه‌اش نوشته که از زمانی که در ایران مدیر خبرگزاری میراث فرهنگی بوده، "فعالیت‌های تجاری عمدتا در حوزه صادرات و واردات" نیز داشته است. خانم شیخ‎الاسلامی در بیانیه‌اش هرگونه "اتهام اخلال در نظام اقتصادی را با حتم و یقین" رد کرده و نوشته است که مدیرعامل دو شرکت در ایران و ترکیه با نام‌های "دنیز" و "هترا" بوده که فعالیت این شرکت‌ها "کاملاً قانونی بوده و ربطی به مقوله پولشویی و کسب درآمد از قِبل تحریم‌ها ندارد". در جریان جلسه دوم دادگاه که در تهران برگزار شد، دادستان پرونده گفت: "متهم (رضا حمزه‌لو، ردیف اول) ۶۵۹ میلیون و ۹۳۴ هزار و ۷۶۳ یورو ارز منتقل شده از خارج را به حساب شرکت دنیز ترکیه (متعلق به مرجان شیخ الاسلامی آل آقا، شریک اصلی رضا حمزه‌لو) واریز و بخشی از آن را به صورت ارز خارجی به شرکت‌های خود منتقل کرده است و مابقی این مبلغ به میزان ۳۴۷ میلیون و ۲۳۸ هزار ۳۱۳ یورو را که منشاء خارجی داشته است به داخل منتقل کرده است." براساس کیفرخواست، خانم شیخ‎الاسلامی متهم است که وجوه دریافتی را به بهانه تحریم به حساب شرکت‌های خود واریز کرده است. او متهم است مبلغ ۸ میلیون و ۷۱۰ هزار و ۳۸۴ دلار را به حساب‌های خود واریز کرده است. دومین جلسه دادگاه رسیدگی به پرونده پتروشیمی روز ۱۸ اسفند برگزار شد خانم شیخ‌الاسلامی در بیانیه خود نوشته است: "در مورد حدود ۷ میلیون یورو یا ۳۱ میلیارد تومان موضوع اتهام منفعت از محل تفاوت نرخ ارز نیز (که برخی این رقم را با معادل دلاری آن جمع زده‌اند) از طریق انتشار در رسانه‌ها از آن مطلع شده‌ام و با توجه به مستندات موجود از این شرکت‌ها در بانک مرکزی، چنین اتهامی را نمی‌پذیرم و مؤکداً درخواست کارشناسی تخصصی اسناد مالی را دارم." "تاکید می‌کنم هیچ‌گونه طلب یا بدهی مورد ادعای مراجع قضائی وجود ندارد و با طرف‌های قرارداد تسویه‌حساب کامل صورت گرفته است. به علاوه، هیچ منفعتی در این بین از اختلاف نرخ ارز یا تأخیر در پرداخت وجود نداشته است." برخی رسانه‌های ایران تابستان گذشته خبر دادند که خانم شیخ‌الاسلامی با "شرکت نفت و گاز سپانیر وابسته به قرارگاه خاتم الانبیا" قرارداد داشته، اما به قرارداد خود عمل نکرده و به کانادا رفته در حالی که به قرارگاه خاتم بدهکار است. خانم شیخ الاسلامی بیشتر با فعالیت‌های مطبوعاتی‌اش شناخته می‌شود و مدتی رئیس خبرگزاری میراث فرهنگی بود. او در انجمن صنفی روزنامه نگاران عضویت داشت و با چند روزنامه اصلاح‌طلب همکاری می‌کرد. او می‌گوید که از زمانی که مهاجرت کرده، هیچگونه فعالیت سیاسی نداشته است. اما آنچه نام او را بیش از متهمان دیگر در رسانه‌ها، بویژه شبکه های اجتماعی برجسته کرد، این بود که او همسر مهدی خلجی، پژوهشگر ایرانی انستیتو واشنگتن در آمریکا است. انستیتو واشنگتن برای سیاست‌ خاورنزدیک یکی از اندیشکده‌های شناخته‌شده در پایتخت آمریکاست که ماموریت خود را چنین تعریف کرده است: "پیش‌بردن درکی متوازن و واقع‌بینانه از چشمداشت‌های آمریکا در خاورميانه و پیشبردِ سیاست‌هایی‌ که آن چشمداشت‌ها را برآورده کنند". آقای خلجی یک روز پس از برگزاری دادگاه دوم در واکنش به اتهاماتی که علیه او و همسرش مطرح شده بود، متنی منتشر کرد و در آن گفت که انگیزه طرح این اتهامات سیاسی است. او در این متن با عنوان "سرها بریده بینی، بی‌جرم و بی‎جنایت" نوشت: "توپ‌چیانِ هر جناح، از هر جهت به وجد آمدند و فرصتی طلایی یافتند، زیرا من برای اصول‌گرایان، اصلاح‌طلبم؛ برای اصلاح طلبان، براندازم؛ برای هواداران رضا پهلوی، مخالف براندازی‌ام؛ برای چپ‌ها، نیوکان و ترامپیست وجنگ‌طلبم؛ برای براندازان استمرارطلبم." بعضی از منتقدانِ آقای خلجی می‌گویند او از تحریم‌ها علیه ایران حمایت کرده، در حالی که همسرش متهم است که از این تحریم‌ها نفع می‌برده. اما در ‌مقابل این منتقدان عده‌ای نیز می‌گویند تا زمانی که اتهامات خانم شیخ‌الاسلامی در دادگاهی صالح اثبات نشده، نمی‌توان او را پیشاپیش محکوم دانست. آقای خلجی دادگاه برگزاری رسیدگی به اتهامات متهمان پرونده پتروشیمی را "مانند دیگر دادگاه‌های ویژه در جمهوری اسلامی غیرقانونی" خواند و نوشت که روند دادرسی در آن از رویه معمول قضایی پیروی نمی‌کند. او همچنین در خصوص اتهامات همسرش نوشت: "فقط بنا به اقاریر متهم ردیف اول در زندان، پای او به این پرونده کشیده شده و به صورت غیابی محاکمه می‌شود." دادگاه پرونده متهمان پتروشیمی؛ محاکمه ۱۱ نفر حضوری و ۳ نفر غیابی
در پی برگزاری دومین جلسه دادگاه رسیدگی به پرونده پتروشیمی، مرجان شیخ‌الاسلامی آل آقا، یکی از متهمان این پرونده که نامش بیش از بقیه متهمان در رسانه‌های اجتماعی مطرح شد، در بیانیه‌ای که به خبرگزاری دانشجویان ایران، ایسنا فرستاده، گفته که تاکنون "هیچ پرونده‌ای در ایران" نداشته که به خاطر آن "تحت تعقیب" باشد.
مرجان شیخ‎الاسلامی: هیچ فعالیت غیرقانونی نداشته‌ام
کار ما به عنوان غواص، نجات جان انسانها و جمع آوری اشیا مشکوک از آب است. اگر کسی غرق شده باشد ما به دنبال جسدش می گردیم تا آن را به خانواده اش بازگردانیم. گاهی هم اجساد افرادی را پیدا می کنیم که در اثر خشونتها به قتل رسیده اند که البته مواردشان بسیار کم است. در چنین مواردی دست و پای جسد ممکن است بسته باشد یا اینکه اثر اصابت گلوله روی آن دیده شود. اتفاقا کار ما طی ۴ سال گذشته کم شده و دلیلش هم این است که مناطقی وجود دارد که درحال حاضر نمیتوانیم به آنجا برویم. در گذشته تمام استانها در حوضه کار ما قرار داشتند و هرجا که به کمک فوری نیاز بود، به سرعت به آنجا می شتافتیم. اما اکنون کار ما به همین قسمت از دجله محدود می شود. در ۴ سال گذشته رفت و آمدها کلا محدود شده است و جاده ها و پارکها و باغهای عمومی دیگر امن نیستند. گیر آوردن بعضی اقلام مثل بنزین جدا دشوار شده و اصولا وضعیت زندگیم به هم ریخته است. قبلا می توانستم با برنامه های جالبی خانواده ام را سرگرم کنم. مثلا به قسمتهای دیدنی کشور سفر می کردیم اما اکنون دیگر چنین امکانی وجود ندارد. قبل از اشغال عراق قصد داشتم یک باشگاه غواصی خصوصی افتتاح کنم اما این برنامه هایم دیگر نقش بر آب شده است. وقتی با قایق در دجله حرکت می کنید زیبایی آن شما را مسحور می کند. به همین دلیل آدم وقتی می بیند کسانی اجسادی را به درون آب انداخته اند، از آنها و هر کسی که در این قتل ها نقش داشته متنفر می شود. هیچ مذهبی نمی تواند چنین اقداماتی را توجیه کند. واقعا از دیدن این گونه صحنه ها غمگین می شوم. دفتر من ۱۵ کیلومتر با خانه ام فاصله دارد. اما به دلیل پستهای بازرسی متعدد و تدابیر امنیتی شدیدی که نیروهای امنیتی اتخاذ کرده اند، بطور متوسط ۲ ساعت طول می کشد تا این مسیر را طی کنم. به عنوان وکیلی که کارش ثبت شرکتهاست، من شاهد بوده ام که چگونه شرکتهای خارجی به دلیل وخامت اوضاع امنیتی از عراق خارج می شوند. دیگر شرکتهای زیادی باقی نمانده اند و به همین دلیل کار ما از رونق افتاده. در عین حال مثل برخی از وکلای دیگر من نمی توانم برای کار به محله های سنی نشین بروم چون ممکن است کشته بشوم. البته وکلای سنی هم همین مشکل را دارند و نمی توانند در دادگاههایی که در محله های شیعه نشین واقع هستند فعالیت کنند. وکیلها از ترس اقدامات انتقامجویانه پرونده های قتل و دزدی را نمی پذیرند. به همین ترتیب هپچ وکیلی هم از ترس جان جرات نمی کند شکایتی را علیه نیروهای امنیتی و یا سازمانهای وابسته به دولت به دادگاه ببرد. دفتر من متاسفانه نزدیک یک بیمارستان در بغداد است و اگرچه فقط چند ساعت در روز آنجا هستم، اما همین مدت کوتاه برایم دردآور است. دایم صدای گریه و زاری مادران و خانواده هایی را می شنوم که فرزندانشان در بمبگذاری ها کشته شده اند. صدای آژیر آمبولانس هم که پیوسته در طول روز شنیده می شود. من اغلب سعی می کنم زودتر از دفترم به خانه برگردم و کارم را در آنجا با تلفن و اینترنت ادامه بدهم. به این ترتیب برخی از خرجهای دفترم، مثل هزینه آب و برق و غیره کم می شود. اصولا شبها آرامش بیشتری حاکم است و راحت تر و با ترس کمتر می توانم همکارانم و دیگران را ببینم. حدود مدت یک ماه است که برای این برنامه تلویزیونی کار می کنم. برنامه من پنج روز در هفته است و هر روز غذای متفاوتی را تهیه می کنم. بعد از اینکه مجریان برنامه من را معرفی می کنند حدود ۲۰ دقیقه طول می کشد تا غذا را درست کنم. شنیده ام که این برنامه هم در عراق و هم در سایر کشورهای عربی طرفداران زیادی دارد. عراقیهای ساکن کشورهای عربی هم به آن علاقمندند. من غذاهایی را درست می کنم که ارزان هستند و پخت و پز آنها هم آسان است. من قبلا سالها به عنوان آشپز در شرکتهای خارجی مختلف کار کرده ام، هم در داخل عراق و هم در خارج. الان هم در کنار برنامه تلویزیونی ام در یک هتل ۵ ستاره در بغداد کار می کنم. من زیر دست آشپزهای مشهور غربی و برخی از خبره ترین آشپزهای عرب دوره دیده ام. قبل از سال ۲۰۰۳ کار من به هتلها و مراکز توریستی محدود می شد. در آن زمان فقط ۶ یا ۷ هتل ممتاز در بغداد وجود داشت. اما از وقتی که شبکه های ماهواره ای به راه افتادند و برای برنامه هایشان شروع کردند به مصاحبه با آشپزها، من هم فرصت آنرا پیدا کردم که در این برنامه ها شرکت کنم و تجربیاتم را با بینندگان در میان بگذارم. این روزها تنوع مواد غذایی لازم برای پخت و پز خیلی بیشتر شده چون قبلا خیلی اقلام به کشور وارد نمی شد. بزرگترین مشکل ما امنیت است. واقعا جای خالی امنیتی که در گذشته داشتیم، محسوس است. صدام حسین از قدرت برکنار شد و حکومت دیگری جای او را گرفت. خیلی چیزها عوض شده. برای من فرقی نمی کند. آنچه برای من مهم است پیشرفت خودم و ارتقا مهارتهای حرفه ای ام است. آرزوی من داشتن رستورانی است که در آن بتوانم استیک با انواع مختلف سس و سالاد سرو کنم. سازمان امدادرسانی که من به عنوان حسابرس برای آن کار می کنم، فقط چند کیلومتر با خانه ام فاصله دارد اما با این حال معمولا حدود ۲ ساعت طول می کشد تا سر کار برسم. اگرچه نیروهای بریتانیایی گاهی به دلایل امنیتی جاده ها را می بندند اما این مشکل خاصی بوجود نمی آورد. مشکل اصلی من این است که یرای یک سازمان امداد رسان خارجی کار می کنم که مقر آن در لندن است. امثال ما را به چشم همدستان نیروهای خارجی می بینند و به همین دلیل هدف قرار می دهند. ما تقریبا مجبوریم که مخفیانه کار کنیم. من نمی توانم اسم سازمانی را که برای آن کار می کنم فاش کنم مگر برای کسانی که خوب می شناسم، چون می ترسم مرا هدف قرار دهند. شش ماه پیش پکی از دوستان و همکارانم درحالی که منتظر سرویس حمل و نقل سازمانمان بود هدف قرار گرفت و کشته شد. در حالی که روی خودرو حامل او هیچ علامت یا آرمی از سازمان دیده نمی شد. من سعی می کنم در طول روز تا سر حد امکان داخل دفترم بمانم. من همیشه عده ای از دوستانم را به خاطر می آورم که در آغاز جنگ در بصره به عنوان مترجم برای نیروهای بریتانیایی کار می کردند. آنها را به اتهام همدستی با اشغالگران کشتند. مشکل اصلی ما وقتی است که با مردم عادی سر و کار داریم و گاهی آنها فکر می کنند ما آدم های پولداری هستیم چون برای شرکتهای خارجی کار می کنیم. در چنین شرایطی مجبور می شویم به آنها پول بدهیم تا بدون تهدید یا ایجاد مشکل اجازه بدهند کارمان را انجام بدهیم. من و شوهرم برای رفتن به محل کارمان که یک درمانگاه در مرکز بغداد است، معمولا از اتوموبیلمان استفاده می کنیم. مثل خیلی از عراقیهای دیگر ما هم با مشکل ترافیک روبرو هستیم که ناشی از پستهای بازرسی است. اما به هر حال باید با این وضعیت کنار بیاییم چون وجود پستهای بازرسی برای برقراری امنیت در کشور ضروریست. وقتی سر کار می رسم تازه درد و رنج و ناراحتی ام بیشتر می شود. برق مان دایما قطع می شود و ژنراتور گازی و یا دیزلی هم برای جبران این کمبود نداریم. مشکل دیگرمان هم کمبود شدید داروی بی حسی است. در این مورد فقط دو راه پیش روی ما هست. یا باید بیمار را بدون این داروها درمان کنیم که در این صورت او باید درد را تحمل کند یا اینکه از او می خواهیم که داروی مورد نظر را از بازار سیاه تامین کند که در اغلب موارد وسعشان نمی رسد. بعد از پایان کار هم شوهرم دوباره دنبالم می آید تا مرا به خانه بازگرداند. اما باز با همان مشکل ترافیک مواجهیم که از ترافیک صبح هم بدتر است. من و شوهرم در یک کلینیک خصوصی کار می کنیم تا شاید بتوانیم وضعیت زندگیمان را بهبود بخشیم. نزدیک ۵ بعد از ظهر که می شود بیماران با نگرانی از ما می خواهند که هرچه زودتر آنها را معاینه کنیم. زیرا بعد از ساعت ۵ راه رفتن در خیابانها جدا حطرناک است و جان فرد در معرض خطر قرار می گیرد. آدم را به راحتی می کشند و کسی هم نمی تواند قاتلین را شناسایی کند. به همین دلیل در راه خانه شوهرم با سرعت بالا رانندگی می کند تا احیانا هدف قرار نگیریم یا ربوده نشویم. اما خطر دیگر این است که هدف نیروهای آمریکایی یا عراقی قرار بگیریم. به آنها دستور داده شده که خودروهای مشکوک را هدف قرار دهند و گاهی تند رانندگی کردن می تواند مشکوک به نظر برسد. وقتی به خانه می رسیم به خانواده مان زنگ می زنیم تا از سلامت ما مطمئن شوند. چیزی که بیش از همه مرا متاثر می کند این است که نمی توانم برای خودم یک کلینیک خصوصی بزنم و روی ورودی آن هم تابلو نصب کنم. اگر چنین کاری کنم ممکن است پولدار به نظر برسم و هدف آدم ربایان قرار بگیرم. یکی از همکاران شوهرم به چنین سرنوشتی دچار شد. مردان مسلح پدر زن او را ربودند و بعد هم کشتند، چون نمی توانست پول درخواستی آنها را تامین کند. خدمات
به مناسبت چهارمین سالگرد اشغال عراق تحت رهبری آمریکا، بی بی سی هفته ویژه ای را به عراق اختصاص داده که از روز دوشنبه نوزدهم مارس آغاز می شود. در طی این هفته بخشهای مختلف بی بی سی برنامه های متنوعی را در مورد عراق تهيه و منتشر می کنند. در همين خصوص بی بی سی با عده ای از شهروندان عراقی مصاحبه هایی انجام داده که ترجمه آن را در پایین می خوانید:
زندگی روزمره در عراق از زبان خود عراقیها
سئوالات مطرح شده در برنامه پنجم: ارتباط جنسی زوج ها در زمان بارداری خانم و پس از تولد فرزندانشان من به تازگی ارتباط حفاظت نشده‎ای داشته‎ام. با وجود اينکه مايع منی خارج از واژنم ريخته شد اما پريودم عقب افتاده است آيا امکان بارداری وجود دارد؟ در ترشحی که پيش از انزال از نوک آلت مردان بيرون می‏آيد مقداری اسپرم وجود دارد. پس بله، احتمال دارد که باردار شده باشی. مردها حتماً بايد در موقع دخول کاندوم را پوشيده باشند. البته معمولاً توصيه می‎شود که کاندوم را پس از پيش‎نوازی اوليه و دقيقاً زمانی که آماده‎ی دخول هستيد بپوشيد چون ممکن است در حين ماليده شدن به اطرافِ تخت و لحاف و غيره پاره و يا آلوده شود. می‎توانی برای تست حاملگی نوارهای تست ادرار را از داروخانه بخری و يا به دکتر مراجعه کنی. ماه پيش من ارتباط جنسی بدون پيشگيری داشتم اما پريود شده‎ام آيا هنوز احتمال حاملگی برای من وجود دارد؟ اگر گمان می‎کنی که باردار هستی تست بارداری را بده . خيلی از دختر خانم‎ها بعد از برقراری ارتباط جنسی احساس گناه می‎کنند و فکر می‎کنند که حامله هستند در صورتی‎که نيستند. البته تعداد کمی از خانم‎ها هستند که پس از باردار شدن و حتی در طول مدت بارداری هم پريود سبکی را دارند. اگر پريود بعدی‎ات دير شد حتماً تست بارداری را بده. من و شريک جنسی‎ام ارتباط داشته‎ايم اما فقط در حد بوسيدن و بغل کردنِ هم با لباس البته او انزال هم داشته است آيا ممکن است من حامله شده باشم؟ نه، اصلاً نگران نباش. اما مراقب اين موضوع هم باش که اگر خيلی پيش بروی ممکن است کارهايی را انجام دهی که آمادگی‎اش را نداری و يا نمی‎خواهی. يا به خواست طرف مقابلت سطحی از رابطه جنسی را تجربه کنی که بعداً پشيمان بشوی. اگر خواستيد ارتباطی داشته باشيد که در حين آن احتمال برخورد اسپرم با واژن وجود داشت حتماً از شريک جنسی‎ات بخواه که کاندوم بپوشد. برای احتياط بهتر است که هر دو کاندوم تهيه کنيد و در گوشه کيفتان داشته باشيد. من ۱۷ سالم است و می‎خواهم ارتباطم را با شريک جنسی‎ام شروع کنم. دوستانم می‎گويند که در اولين ارتباط جنسی حاملگی امکان ندارد آيا اين درست است؟ به هيچ وجه! بيشتر دخترخانم‎ها همين اشتباه را می‎کنند و بعد دچار بارداری ناخواسته و عواقب آن می‎شوند. قطعاً می‎توانی در اولين ارتباط جنسی‎ات باردار شوی. بخصوص به دليل اينکه جوان هستی بدنت آمادگی بيشتری برای بارداری دارد. پس بايد حداقل از کاندوم و بر روی آن ، از ژل اسپرم‎کش استفاده کنی. در صورتی که مايلی از قرص استفاده کنی برای اطمينان از کارکرد قرص های ضد بارداری لازم است که از ۳ ماه پيش از برقراری ارتباط جنسی مصرف مرتب آن را شروع کرده باشی. اگر در هنگام انزال مرد، زوج در موقعيتی باشند که زن روی مرد قرار داشته باشد آيا احتمال حامگی وجود دارد؟ من شنيده‎ام که در اين حالت مايع منی بيرون ريخته و احتمال حاملگی را از بين می‎برد. خير، اين موضوع درست نيست. در هربار انزال تعداد ۳۰۰ تا ۵۰۰ ميليون اسپرم همراه مايع منی به بدن زن وارد می‎شوند که اگر زوج از وسيله‎ی جلوگيری از بارداری استفاده نکرده باشند احتمال حاملگی خانم وجود دارد و اين به نحوه دخول بستگی ندارد. ضمناً‎ برخی افراد تصور می‎کنند که اگر مرد در وقت انزال کاندوم بپوشد احتمال باروری خانم به صفر می‎رسد. اما اين نيز درست نيست چون در هنگام دخول (پيش از انزال) قطراتی از نوک آلت مردان خارج می‎شود که غالباً حاوی اسپرم است و همان قطرات می توانند مسبب بارداری باشند. کلاً ۸۵% از خانم‎هايی که از هيچگونه وسيله‎ی جلوگيری استفاده نمی‎کنند، در عرض يکسال باردار می‎شوند. اسپرم می‎تواند در جهات مختلف جهش کند و از دهانه‎ی رحم بگذرد. اگر خانم در زمان تخمک‎گذاری باشد و اسپرم هم سالم باشد احتمال برخورد تخمک و اسپرم بالا رفته و به احتمال زياد عمل لقاح صورت می‎پذيرد. و مابقی اسپرم‎ها ممکن است از واژن به بيرون بريزند اما همان يکی کافی است. بنظر می‎رسد که شما تمايلی به باردار شدن نداريد اگر چنين است، با مراجعه به پزشک و يا درمانگاه نزديک محل سکونت خود می‎توانيد آموزش‎های لازم را برای جلوگيری از بارداری ببينيد. در ايران اگر عضو درمانگاه محل خود باشيد می‎توانيد از سهميه‎ی کاندوم رايگان استفاده کنيد. اين سئوال ممکن است به نظرتان عجيب باشد اما من شنيده‎ام که پس از به دنيا آوردن نوزاد چنانچه عمل دوختن اپيزيوتومی انجام شود .دکتر می‎تواند در حين دوختنِ پارگی طول آن را افزايش دهد تا واژن تنگ شده و در هنگام دخول دهانه‎ی آن تنگ‎تر باشد. آيا اشتباه می‎کنم يا همچين چيزی ممکن است؟ اگر هنگام زايمان برای شما اپيزيوتومی انجام شده است، (در هنگام زايمان طبيعی چنانچه پزشک و يا مامای شما تشخيص بدهند که نوزاد فضای بيشتری برای خارج شدن احتياج دارد اقدام به بازکردن قسمت تحتانی دهانه‎ی واژن می‎کنند و پس از تولد نوزاد دوباره آن را بخيه زده و می‎دوزند ) و يا دچار پارگی واژن در طول زايمان شده‎ايد ( اين مسئله برای همه‎ی خانم‎ها پيش نمی‏آيد). علاوه بر بخيه‎هايی که برای بسته شدن اين شکاف زده می‎شود در صورت تمايل شما، پزشک يا ماما می ‎تواند يک يا دو بخيه به آن اضافه کند تا تنگی مطلوب ايجاد شود. اما فراموش نکنيد که در صورت تنگی بيش از حد واژن عمل دخول به سختی و همراه با درد انجام خواهد شد که اين مسئله با کاهش ميل جنسی که پس از زايمان در اکثر خانم‎ها اتفاق می‎افتد مزيد بر علت شده و سردی زوجين به يکديگر را سبب خواهد شد. البته با انجام ورزش‎های کِگِل يا ورزشهای عضلات کف لگن در طول مدت بارداری نيازی به زدن بخيه‎های اضافی هم نيست.انجام ورزشهای کِگِل بطور مرتب در دوران بارداری و پس از آن کمک شايانی به آسان‎ تر نمودن عمل وضع حمل می‎کند همچنين با سفت کردن عضلات واژن دربالابردن لذت جنسی در هنگام عمل دخول، بند آمدن خونريزی، داشتن نزديکی بدون درد پس از زايمان موثر است. در برنامه ششم مفصلا در اين مورد توضيح خواهم داد. شنيده‎ام که اگر در وان آب داغ و يا در زير دوش آب داغ نزديکی کنيم، به‎ دليل گرمای آب اسپرم‎ها کشته می‎شوند و احتمال حاملگی وجود ندارد، نتوانستم باور کنم و بهتر ديدم که از شما سئوال کنم، خير، نزديکی کردن در وان حمام، زير دوش، در استخر، هم می‎تواند منجر به حاملگی شود و هم انتقال يافتن امراض مقاربتی.دستگاه تناسلیِ خارجیِ مردان از يک آلت و کيسه‎ی بيضه‎ها ( حاوی دو بيضه) تشکيل شده است . کار کيسه مذکور اين است که بيضه‎ها را در دمايی برابر با ۵ درجه خنک‎ تر از دمای بدن نگاه ‎دارد. عمل اسپرم‎سازی نسبت به تغييرات دما بسيار حساس است. در هوای گرم ماهچه‎ های کيسه‎ی بيضه‎ها شل می‎شود و در نتيجه بيضه‎ها از بدن دورتر می‎شوند و حرارت آن‎ها پايين‎تر می‎آيد. برعکس در هوای سرد، اين ماهيچه‎ها منقبض می‎شوند و بيضه‎ها اختلاف ۵ درجه‎ای خود را حفظ می‎کنند. البته نشستن در آب داغ در عملِ معمول اسپرم‎سازی اختلال ايجاد می‎کند اما برای جلوگيری از بارداری کافی نيست. برای مردانی که دچار اختلالات باروری هستند توصيه می‎شود که از نشستن در آب داغ، گرفتن سونا و اعمال مشابه خودداری کنند. بطور کلی توصيه می‎کنم برای اطمينان بيشتر هميشه از کاندوم استفاده نماييدحتی در وان! خدمات
بنا بر تعریف سازمان بهداشت جهانی برخورداری از سلامت جنسی تنها به این معنی نیست که فرد بیماری یا مشکل جنسی نداشته باشد و اینکه نازا نباشد. سلامتی جنسی مجموعه ای از سلامتی جسمی، روحی، روانی و اجتماعی است که انسان در رابطه با مسائل جنسی اش تجربه می کند. سلامتی جنسی یعنی فرد بتواند بدون اینکه مورد تبعیض و آزار قرار بگیرد، ارتباط جنسی لذت بخش و کم خطری را تجربه کند. برای رسیدن به این مرحله، باید تمامی افراد از حقوق جنسی خود با اطلاع باشند و به حقوق دیگران هم احترام بگذارند.
پاسخ به پرسشهای شما درباره رابطه جنسی
مايکل شوماخر، دارنده هفت عنوان قهرمانی جهان به علت شروع تمرينات زود هنگام تيم فراری برای مسابقات فصل جديد فرمول يک، از تعطيلات زمستانی کوتاه مدت خود صرفنظر کرد. اين تصميم در پی شکست وی و تيم فراری در مقابل تيم های رنو و مک لارن در سال ۲۰۰۵ گرفته شد. به همين دليل مايکل شوماخر راننده 36 ساله آلمانی اين تيم که از رفتن به تعطيلات زمستانی خودداری کرده است، اظهار داشت: "وقتی از آخرين مسابقاتم درچين به کشورم بازگشتم، همه چيز به نوعی فرق کرده بود، من هيچ نيازی به تعطيلات و هيچ ميلی به استراحت نداشتم و تمريناتم درست بعد از برگشتم شروع شد." وی افزود در اين مدت من به طور دائم با تيم فراری در تماس بودم و آنها تمام اطلاعات لازم را برای تمرينات به من دادند من دوباره می خواهم قهرمان جهان شوم و تمريناتم رو از روز پنجشنبه شروع خواهم کرد. شوماخر برای پنج فصل پی در پی قهرمان جهان بود تا اينکه فرناندو آلونسر از رنو توانست قهرمانی را از وی بگيرد. هم تيمی او فليپه مسا و راننده تست اين تيم مارک ژنه از روز سه شنبه ۱۳ دسامبر در پيست اتومبيلرانی خرز در اسپانيا شروع به تمرين کرده اند. رئال مادريد خبرمذاکره با روی کين را تکذيب کرد به دنبال خبر اتتقال روی کين به باشگاه رئال مادريد توسط روزنامه های اسپانيا، فلورنتينو پرزبا تکذيب اين خبر گفته که تا بعد ازپايان دو ديدار باقيمانده اين باشگاه، به دنبال خريد بازيکن نيستند. مدير باشگاه رئال مادريد که ظاهرا از تلاش برای به خدمت گرفتن روی کين، کاپيتان سابق منچستريونايتد منصرف شده‌است اظهار داشت: "کادر مربيگری رئال مادريد در ماه ژانويه و در فصل نقل و انتقالات پيشنهادات خود برای بازيکنان جديد را ارايه خواهند داد." اين در حالی است که يک روزنامه اسپانيايی روز گذشته گزارش کرد روی کين معاينات پزشکی رئال را انجام داده است. در حالی که اکثر باشگاه‌های ليگ برتر انگلستان درصدد جذب روی کين هستند، مايکل کندی، وکيل امور مالی وی اعلام کرد موکلش حداقل تا روز چهارشنبه در مورد آينده خود هيچ تصميمی نخواهد گرفت. بر اساس خبرها، گذشته از رئال مادريد، تيمهايی همچون بولتون، سلتيک، اورتون، منچستر سيتی، پورتسموث، وست برومويچ، وست هام و ويگان به جذب روی کين علاقه داشته و در مقابل، يوونتوس، بيرمنگهام، تاتنهام و رم به جذب اين بازيکن بی علاقه بوده اند. پيروزی ووشوکار ايرانی برحريف آمريکايی در مسابقات جهانی در ادامه چهارمين روز از هشتمين دوره مسابقات قهرمانی ووشوی جهان در ويتنام، صبح روز سه شنبه اسلام قربانی دروزن زير ‪هشتاد‬ کيلوگرم موفق شد حريف آمريکايی خود رابا نتيجه ۱۶ بر صفر شکست دهد. در ديگر ديدارهای روز سه شنبه محمدرضا جعفری در وزن زير ۸۵‬ کيلوگرم در دومين مبارزه خود مقابل حريفی ازهلند به پيروزی رسيد. دراين ديدار و در راند دوم، ضربات پی در پی و محکم جعفری باعث شد که حريف هلندی او کمتر از هشت ثانيه، دو بار از رينگ بيرون پرتاب شود. اصغر شعبانی، ووشوکار ديگر ايران نيز در وزن زير نود کيلوگرم حريفی از قرقيزستان را مغلوب کرد تا مقابل حريف کانادايی خود برای صعود مبارزه کند. استعفای مايلی کهن از هيات مديره پرسپوليس محمد مايلی کهن از عضويت در هيات مديره‌ باشگاه پرسپوليس برای بار دوم استعفا داد. وی پيش از اين يک بار ديگر ازعضويت درهيات مديره اين باشگاه استعفا داده بود ولی با آن استعفا موافقت نشد. او که به عنوان يکی از نامزدهای احتمالی مدير عاملی اين باشگاه مطرح بود، پس از انتخاب محمدحسن انصاری‌فرد به اين سمت، با ارسال نامه ای به رييس سازمان تربيت‌بدنی رسما از حضور در هيات مديره‌ باشگاه پرسپوليس کناره‌گيری کرد. بيست وپنجمين دوره رقابت‌های قهرمانی دوچرخه سواری آسيا در چهارچوب بيست وپنجمين دوره رقابت‌های قهرمانی دوچرخه سواری بزرگسالان آسيا، مسابقات دوی استقامت رشته ۱۴۰ کيلومتر با حضور ۶۵ دوچرخه سوار روز سه شنبه در شهر لودينا، مرکز ايالت پنجاب هند پيگيری شد. در اين مسابقات حسين عسگری دوچرخه سوار تيم ايران به مقام ششم دست يافت و محمد رجبلو ديگر دوچرخه سوار ايرانی به مقام هشتم رسيد. پيش از اين در اين رقابتها دو دوچرخه سوار ايران، حسين ناطقی و حسين عسگری موفق به کسب يک مدال طلا و يک نقره شده بودند. خدمات
شوماخر به دنبال قهرمانی مجدد جهان
تازه ترين خبرهای ورزشی ايران و جهان
تلویزیون تصاویر وسیله نقلیه قربانیان را که در نزدیکی یک جاده پر رفت و آمد واژگون شده بود، نشان داد. سه نفر از قربانیان درهمان محل انفجار کشته شده و نفر چهارم در بیمارستان جان سپرد. ارتش بریتانیا می گوید که نیروهایش وظیفه تامین امنیت منطقه را عهده دار شده و تحقیقات درباره حادثه را شروع کرده اند. شاهدان عینی می گویند که هنگام وقوع حادثه، کاروانی شامل چهار خودرو در جاده در حال حرکت بود و انفجار بمب موجب شد که چهارمین خودرو منفجر شده و واژگون شود. بمب گذاری در کنار جاده های منتهی به بصره در ماه های اخیر به ندرت صورت گرفته بود ولی دو سرباز بریتانیایی روز دوشنبه 5 سپتامبر، در جریان حمله مشابهی در غرب بصره کشته شدند. در اواخر ماه ژوئیه نیز دو بریتانیایی که برای محافظت از بریتانیایی ها استخدام شده بودند به قتل رسیدند. در تحول دیگری، چهار سربازعراقی، در پی حمله به ایستگاه بازرسی آنان در نزدیکی شهر خالص، در شمال بغداد جان خود را از دست دادند. خدمات
دیپلمات های آمریکایی در عراق می گویند چهار آمریکایی که برای کنسولگری آمریکا در شهر بصره کار می کردند، هنگامی که از فرودگاه بصره به مرکز شهر باز می گشتند در اثر انفجار بمبی که در کنار یک جاده کار گذاشته شده بود، کشته شدند.
کشته شدن چهار آمريکايی در اثر انفجار بمب در عراق
بايد اين را درنظر داشت که تصوير شفاف و روشنی از اسکندر در تاريخ وجود ندارد و بسياری از روايت های تاريخی با افسانه های اغراق آميز و خيال پردازانه در باره اوآمیخته اند. بر اساس روايت های اسطوره ای و تاريخی، اسکندر کسی بود که از فتح بزرگترين امپراتوری دوران باستان (امپراتوری ايران) خرسند نبود و می خواست زمانی به کشورگشايی هایش پایان بدهد که به انتهای جهان رسیده باشد، چون مطمئن بود که درعالم دور، اسرار جوانی جاودان و راه غلبه بر مرگ را خواهد يافت. اسکندر می خواست، آشیل قهرمان اسطوره ای يونان باستان باشد، می خواست نمونه انسان شريف مورد نظراستادش ارسطو باشد: جنگجويی بخشنده و شجاع و ... با ظاهری با شکوه و روحی بزرگ و دلبسته افتخار. اسکندر الیور استون نیز بسياری از این خصوصیات برجسته را دارد، اگرچه گاهی آنچنان سرشار از خشم و غضب و کينه توزی و انتقام می شود که بخشندگی اش را از ياد می برد و چنانکه در فيلم می بينيم، فرماندهان و جنگجويانی را که پيش از حمله به هند سر به تمرد برداشته و در مقابل او قرار می گيرند بی رحمانه به قتل می رساند و يا پس از مرگ دوست و محبوبش(هفا ئيستون) در اثر بيماری تيفوس، بی درنگ دستور اعدام پزشک دربار را به خاطر عدم موفقيت در معالجه او می دهد. اليور استون فيلم های تاريخی را تفسير مجدد تاريخ می داند. هنگامی که رابين لين فاکس Robin Lane Fox استاد تاريخ دانشگاه آکسفورد و نويسنده زندگينامه اسکندر به عنوان مشاور تاريخی در کنار او قرار گرفت، اليور استون به وی گفت: "اميدوارم اين را درک کنی که ما يک کتاب تاريخی نمی سازيم يا يک فيلم مستند. کار ما دراماتيزه کردن تاريخ زندگی اسکندر است. تاريخ برای ما نقطه شروع است و بخاطر زمان، پول، درام و فضا بايد در برخی موارد کوتاه بيائيم." فاکس برای نوشتن بيوگرافی اسکندر، بيش از1400 مقاله و کتاب درباره اين شخصيت مرورکرد و در سن 58 سالگی علاوه بر مشاور اليور استون، به عنوان يک افسر مقدونی در مقدم ترین رديف سواره نظام اسکندر، نقشی هم در فيلم به عهده گرفت. فاکس گفته است که پيش از اليور استون نيز کسانی چون جورج لوکاس ، اسپيلبرگ و گريگوری پک، قصد ساختن فیلمی درباره اسکندر را براساس کتاب تاريخی او داشته اند اما هيچکدام قدم جدی دراين راه برنداشتند. به اعتقاد او اليور استون درک و برداشت درستی از تاريخ دارد. در اين فيلم برای اليور استون تصوير جنگهای بی شمار اسکندر و شرح يکايک ماجراهای زندگی او به اندازه بررسی زمينه های روانشناختی شخصيت او اهميت ندارد. بخش مهمی از فيلم به کودکی و نوجوانی اسکندر اختصاص دارد. در واقع اليور استون نگاهی عميق به دوران کودکی اسکندر افکنده و از خلال رابطه پيچيده او با مادر شيطان صفت و توطئه گر( المپيا با بازی آنجلينا ژولی) و پدر عياشش (فيلیپ با بازی وال کيلمر)، می خواهد انگيزه های واقعی قدرت طلبی و ميل به جهان گشايی و خونريزی را دراو به نمايش بگذارد. اگرچه منتقدان او معتقدند که وی بيشتر به اعمال اسکندر توجه کرده است تا به انگيزه های آنها. شايد يکی از اصلی ترین علتهای شکست تجاری فيلم اليور استون اين باشد که او برخلاف فیلم های متداول ژانر تاريخی– حماسی ، فیلمش را با يک صحنه نبرد شروع نمی کند بلکه فیلم با صحنه مرگ اسکندر درسال 323 قبل از ميلاد شروع می شود و بعد از آن به چهل سال بعد می رود، زمانی که بطلمیوس (فرمانده سابق ارتش اسکندر با بازی آنتونی هاپکینز) در دانشگاه اسکندريه، برای شاگردانش تاریخ زندگی اسکندر را روایت می کند. اليور استون با استفاده از نقش راوی (بطلمیوس)، روایت را از طریق فلاش بک های متعدد پی می گیرد که تقريبا برحسب توالی زمانی وقوع حوادث و نقاط عطف زندگی اسکندر در فیلم چيده شده اند. با این حال در اينجا تماشاگر به تمام خصوصيات شخصيت پيچيده و پرابهام اسکندر دست نمی یابد و بسیاری از پرسش های او بی پاسخ باقی می ماند. بخش مهمی از فلاش بک ها مربوط به دوران کودکی اسکندر است. کودکی جاه طلب و متکی به نفس که با ايده های نژادپرستانه مربيانش بزرگ می شود و از همان ابتدا سودای فتح ايران را در سردارد. در صحنه ای از فيلم زمانی که فيليپ او را به درون غار می برد تا بر اساس نقشهايی که بر ديوار غار کشيده شده، اساطير يونان را برای او تشريح کند، چيزی را به اومی گوید که تم اصلی فيلم و راز درک آن است:" فراموش نکن که پادشاهان زاده نمی شوند بلکه ساخته می شوند." اليور استون به خوبی نشان می دهد که چگونه اسکندر به پادشاهی مقتدر و جهانگير تبديل می شود و بزرگترين دشمنانش را به زانو درمی آورد. عليرغم اينکه فیلم اليور استون يک فیلم حماسی - جنگی است اما تنها دو صحنه جنگ در فيلم وجود دارد که از نظر پرداخت و عظمت با تمام صحنه های جنگی فیلم های گونه حماسی - تاريخی برابری می کند. صحنه نبرد او با ايرانيان درگوگاملا (در شمال عراق کنونی) بدون شک يکی از عظیمترین صحنه های نبردی است که تاکنون درسينما دیده شده است. در تاريخ آمده است که اسکندر با 40 هزارسرباز به مصاف ارتش مجهزو سازماندهی شده داريوش پادشاه ايران (با250 هزارمرد جنگی ) رفت و با تاکتیک جنگی خردمندانه و نیروی کاريزمايش توانست سربازان خود را به نبرد با ايرانيان سلحشور تحريک و تهييج کند و لشکرقدرتمند داريوش را تارومار سازد. ميزانسن صحنه نبرد و صف آرايی لشکريان در برابر هم خيره کننده است و حرکت بی وقفه دوربين، ضرباهنگ و تنوع نماها و زوايا و هماهنگی حرکت جنگجويان در دشت در هماهنگی دقيق با موسيقی حماسی و اوج گيرنده ونجليس، قدرت و مهارت اليو راستون را در بازآفرينی يکی از بزرگترين جنگهای تاريخ بشری به نمايش می گذارد. با اينکه اليور استون برآن نيست که چهره ای پاک و منزه از اسکندر بسازد و جلوه های گوناگون خیرو شر را در وجود او به نمايش می گذارد اما بی ترديد ايرانيان او را بخاطرعدم نمايش عملکرد وحشيانه و ويرانگرانه اسکندردر برخورد با تمدن باشکوه هخامنشی و به آتش کشيدن تخت جمشيد سرزنش خواهند کرد. اليور استون تمام روايت های ایرانی در باره اسکندر را ناديده می گیرد و به جای آن اسکندری را ترسيم می کند که پس از فتح امپراتوری ايران به آداب و رسوم ملی احترام می گذارد، به ستايش خدایان بومی می پردازد و ايرانيان رابه مقامهای عالی می گمارد. يکی از جنبه های غيرمتعارف فيلم اسکندر، روابط همجنس گرايانه آشکار اسکندر با دوست و هم رزم همیشگی اش هفائيستون است که بيشترين حملات و انتقادات را(خصوصا از جانب تماشاگران آمريکايی) متوجه اليور استون ساخته است. اگرچه قهرمان گرايی يکی از عناصر اصلی گونه حماسی - تاريخی است، اما اسکندر اليور استون، به عنوان يک قهرمان افسانه ای تاريخی، همذات پنداری و علاقه تماشاگران را برنمی انگیزد. بی گمان شيوه روايت اليور استون که ساختار روايی کلاسيک اين گونه را ناديده می گیرد، علت اصلی بيگانگی تماشاگر با شخصيت محوری فیلم است. کالين فارل در نقش اسکندر، اگرچه تلاش زیادی در به نمايش گذاشتن خصوصيات روانی و ساديستی شخصيت اسکندر به عمل می آورد اما در کشف روح شکننده اين قهرمان جنگجو موفق نيست و ابعاد متنوع و پيچيده نقش در بسياری لحظه ها او را پريشان و سردرگم ساخته است. همچنين بازی آنجلينا ژولی در نقش مادر اسکندر، بسيار تصنعی و ساختگی است و او به خوبی نتوانسته شخصيت شیطانی، اغواگر و مکار المپيا را بازآفرينی کند. خدمات
پس از 'اسکندر کبير' رابرت راسن(1956) و 'اسکندر' تئو آنجلوپولوس(1980)، اينک اليور استون با رويکرد ويژه اش نسبت به تاريخ، سرگذشت اسکندر مقدونی اين شخصيت پر رمز و راز اسطوره ای- تاريخی را در فيلم جديد خود به تصوير کشيده است. با اينکه او پيش از اين مهارت خود را در دراماتيزه کردن زندگی شخصیت های تاريخی در فيلمهايی چون نيکسون و جی اف کندی نشان داده بود اما در برخی موارد بخاطر تحريف تاریخ، مورد انتقاد شديد منتقدان قرار گرفت.
' اسکندر' به روايت اليور استون
ایران به شعر ارس که اردوغان خواند، اعتراض کرد بخش‌های کوتاهی از سخنرانی رئیس‌جمهور ترکیه که در رژه‌ نظامی در باکو به مناسبت پس‌گیری بخش‌هایی از منطقه‌ی قره‌باغ ایراد شد، هم در ایران هم در ارمنستان خبرساز شد. در ارمنستان درود آقای اردوغان به انور پاشا، نوری پاشا و "ارتش دلاور اسلام در قفقاز"، موجی از خشم و اعتراض را در پی داشت. انورپاشا وزیر دفاع و از فرماندهان رده بالای ارتش عثمانی و یکی از رهبران قیام ترکان جوان بود. برادرش نوری پاشا هم فرمانده نیروی عثمانی در باکو بود که هر دو از مسئولان قتل‌عام ارامنه در سال ۱۹۱۹ شناخته می‌شوند. مخالفان نیکول پاشینیان نخست‌وزیر ارمنستان از این گفته‌های اردوغان استفاده کرده و ناکارآمدی و ضعف دولت او را در جنگ اخیر یادآور شدند. بسیاری از کارشناسان این درودها را در جهت تهییج افکار عمومی ارمنیان برای سقوط دولت مستقر ارمنستان ارزیابی کرده‌اند. بیشتر بخوانید: در ایران اما تنها بخش کوتاهی از گفته‌های اقای اردوغان محل مناقشه شد، بندی از ترانه قدیمی و فولکلور "آراز آراز". رسانه‌های ایران چنین تلقی کردند که اقای اردوغان به دنبال آن است که آذربایجان ایران با جمهوری آذربایجان یکی و "جدایی" میانشان برداشته شود. برخی از کارشناسان خواندن این شعر توسط اردوغان را آگاهانه ندانستند اما کسانی که سخنرانی‌های آقای اردوغان را دنبال می‌کنند می‌دانند که او معمولا شعرها و سلام‌های خود را بی‌جهت انتخاب نمی‌کند. او در سال ۲۰۱۲ هم شعری درباره رود ارس خوانده بود، در انتقاد به سیاست‌های دوره اولیه جمهوری ترکیه در نادیده گرفتن سایر گروه‌ها و "ملت‌های ترک" منطقه. او از ۱۴۵ نفری سخن گفت که به ادعای او در سال ۱۹۴۵ با فرار از اتحاد شوروی از پل "بُرالتان" بر رود ارس عبور کرده و از آذربایجان به ترکیه رفته بودند. او در این سخنرانی گفت این ۱۴۵ نفر را دولت وقت ترکیه که در دست حزب جمهوری‌خواه بود به اتحاد شوروی بازگردانده و آنها در آن سوی ارس اعدام شده بودند. سپس این دو بیت از شعری قدیمی در مورد همین واقعه را خوانده بود: "بُرالتان پلی‌ست که از رود ارس فراتر می‌رود این روسیاهی حتی با آب ارس هم پاک نمی‌شود" ملی‌گرایی در ترکیه از دو سنت سیاسی متفاوت سرچشمه می‌گیرد تغییر رویکرد دولت ترکیه از امت‌گرایی به ملی‌گرایی ملی‌گرایی در ترکیه از دو سنت سیاسی متفاوت سرچشمه می‌گیرد. در ابتدای تاسیس جمهوری هر دوی این ایده‌ها درهم تنیده بودند اما با مرگ آتاتورک این دو سنت سیاسی راهی متفاوت را در پیش گرفتند. یک‌ طرف ملی‌گرایی برآمده از جمهوری ترکیه بود که ریشه در ایده‌های مصطفی کمال آتاتورک داشت و حول محور منطقه آناتولی شکل گرفت. در این جریان اسلام نقشی حاشیه‌ای داشته و بیشتر در قالب هویت فردی تعریف می‌شود. حزب جمهوری خلق ترکیه (CHP) به عنوان میراث‌دار آتاتورک، نماینده سیاسی این‌گونه ملی‌گرایی در ترکیه است. این جریان بیشتر نگاه به تعامل و نزدیکی با اروپا دارد و استراتژی ویژه‌ای برای نزدیکی ترک‌های آسیای میانه و آذربایجان ندارد. در مقابل توران‌گرایانی وجود دارند که ایده "ترکستان بزرگ" را در سر می‌پرورانند. اسلام با قرائت سنی یکی از پایه‌های اصلی این جریان فکری و سیاسی است که بیشتر خود را در انجمن‌های آرمانی و حزب حرکت ملی سازماندهی کرده است. به نظر می‌رسد سیاست‌های حزب حاکم ترکیه پس از ناکامی در جنگ داخلی سوریه، از سال ۲۰۱۶ چرخشی جدی کرده باشد. تا قبل از استعفای احمد داووداوغلو نخست‌وزیر سابق و از مهم‌ترین نظریه‌پردازان حزب عدالت و توسعه، ایده امت‌گرایی و بازسازی نقش امپراتوری عثمانی یکی از پایه‌های اصلی دولت ترکیه بود. اما شکست این سیاست و در نهایت کنار گذاشته شدن او و برخی از کادرهای قدیمی سبب شد حزب عدالت و توسعه با حزب ملی‌گرای ملی (MHP) ائتلاف کند. این حزب در انتخابات سال ۲۰۱۸ با ۱۱ درصد آراء بسختی حد نصاب ورود به مجلس ترکیه را به دست آورد. اما نیاز حزب حاکم به ائتلاف با این جریانِ پان‌ترکیست دست آنها را برای نفوذ در سیاست‌های دولت باز کرده است. به این ترتیب استراتژی حزب حاکم هم در درون هم در بیرون تهاجمی‌تر شد و تعامل و چندجانبه‌گرایی که از مشخصه‌های سیاست خارجی دولت آقای اردوغان شناخته می‌شد جای خود را به اقدامات نظامی در خارج از مرزهای ترکیه داد. این هم بخشی از بحران‌های سیاسی حزب حاکم را موقتی کاهش داد هم ملی‌گرایی را در ترکیه تقویت کرد. رودخانه ارس دهه ۱۹۹۰ ریشه‌های 'ملی‌گرایی ترک' از استانبول تا کناره‌های ارس "ملی‌گرایی ترک" را باید جریان جوانی دانست که تاریخ آن از ابتدای قرن بیستم آغاز می‌شود. عثمانیان جوان در تلاش بودند تا معنای جدیدی برای وطن بسازند چرا که از نگاه آنان "وطن بیمار بود". دولت عثمانی پیاپی بخش‌هایی از خاک خود را از دست داده بود و مسلمانان در مقابل غیر‌مسلمانان دچار استیصال شده بودند. عثمانیان جوان به دنبال اصلاح این وضعیت بودند، تلاش آنها برای اصلاح منجر به اعلام مشروطیت در سال ۱۸۷۶ شد اما ناکام ماند. اعلان مشروطیت دوم در سال ۱۹۰۸ باعث شد تا این جریان فکری در قالب انجمن‌های مختلف جان تازه‌ای بگیرد. اولین انجمن در این زمینه "انجمن ترک" است که در سال ۱۹۰۸ تاسیس شد و به دنبال آن انجمن‌های بسیاری برای گسترش ایده ملی‌گرایی ترک تشکیل شدند. مهم‌ترین انجمنی که برای اتحاد ترکان و گسترش زبان در آن دوره ساخته شد "خانه‌های ترک" بود. همزمان یک اتفاق مهم دیگر ترک‌گرایی را در دولت عثمانی عمیق‌تر کرد، جنگ‌های بالکان. از یک سو عثمانی‌ها بالکان را جزء جدایی‌ناپذیر امپراتوری عثمانی و حفظ آن را حیثیتی می‌دانستند و از دست دادن آن برایشان به معنای از دست رفتن بخشی از هویت سیاسی این امپراتوری بود، از سوی دیگر مهاجران بسیاری از این منطقه به آناتولی و استانبول آمده بودند و این منشا بحران هویت در مردم شد. معرفی "ترک‌گرایی" به مثابه راهنمای عمل سیاسی به کمی قبل‌تر باز می‌گردد، یعنی زمانی که یوسف آکچورا کتاب سه طرز سیاست را نگاشت و با مطرح کردن سه اصل عثمانیت، اسلامیت و ترکیت عنوان کرد که باید دولت عثمانی در ادامه راه خود به ایده "ترکیت" توجه کند. بیست سال بعد از این کتاب و همزمان با تشکیل جمهوریت در ترکیه، در سال ۱۹۲۳ ضیا گوک‌آلپ با انتشار کتاب "اصول ترک‌گرایی"، این ایده‌ها را گسترش داد. وی بر آن بود که ابتدا باید ترک‌های ترکیه را متحد کرد و بعد باید ترک‌های اوغوز ایران، آذربایجان و خوارزم را پیوند داد. همزمان با گسترش این افکار در داخل خاک عثمانی، ترکان ساکن روسیه نیز در قالب‌های متفاوتی به بازتاب ایده ترک‌گرایی پرداختند. از جمله مهم‌ترین آنها اسماعیل گاسپرالی است. وی که چند سال دستیار نویسنده مشهور روس ایوان تورگنیف بود، تلاش کرد افکار عثمانیان جوان را در میان ترک‌های روسیه گسترش دهد. او روزنامه "ترجمان احوال زمان" را به "زبان ترکی" منتشر کرد. این روزنامه در طول ۳۶ سال نشر خود در روسیه، با شعار وحدت در زبان، فکر و عمل منادی وحدت ترکان نواحی مختلف روسیه بود حتی اگر مرزها آن‌ها را جدا کرده باشد. سال پایان نشر این روزنامه (۱۹۱۸) سال مهمی برای ملی گرایی ترک بود. در این سال و در امتداد درگیری ارامنه و عثمانی و تلاش‌های دولت تزاری برای برقراری حکومت فدرال در این منطقه و در نهایت انقلاب روسیه، برای کسانی مانند محمد امین رسول زاده موقعیتی به وجود آمد تا جمهوری فدرال دموکراتیک قفقاز جنوبی را پدید آورند. اما این اتحاد خیلی زود شکست خورد و بعد ترک‌ها، گرجی‌ها و ارامنه هر کدام دولت‌های خود را شکل دادند. ظهور جمهوری آذربایجان با پشتیبانی ترکان روسیه و عثمانی به پایتختی گنجه محصول این وضعیت بود. هدف اولیه آنها فتح باکو و بیرون کردن ارامنه از آن شهر بود. همزمان با حصول این امر دولت عثمانی تصمیم به کنار کشیدن از قره‌باغ گرفت و این فرصتی برای ورود برتانیا پدید آورد تا باکو را در سال ۱۹۱۹ اشغال کنند. در سال ۱۹۲۰ و با پیروزی ارتش سرخ، جمهوری سوسیالیستی آذربایجان شوروی به جای جمهوری آذربایجان شکل گرفت. در تمام این تحولات و در زمانی که جمهوری آذربایجان شکل گرفت، منطقه نخجوان بخشی از این دولت نبود. اما ترکان این منطقه از حمله ارامنه بسیار نگران بودند، برای همین هم شروع به تشکل‌ کرده و برای جلب حمایت با والی شهر ایغدیر ترکیه وارد گفتگو شدند. با تشکیل فرقه اتحاد ملی مقدماتی فراهم آمد تا در ۱۸ نوامبر ۱۹۱۸،، حکومت ارس-ترکی یا جمهوری ارس-ترک در نخجوان پا گیرد اما عمر این دولت کمتر از یک سال بود. در این دوره در قفقاز شمالی و با حمایت عثمانی دو دولتِ ترک دیگر هم با نام‌های ترک-داغستان و امیری قفقاز شمالی تاسیس شد که هر دو در درگیری با ارتش سرخ از میان رفتند. با پایان گرفتن این حکومت‌ها، همه شوق ملی‌گرایی ترک به جمهوری ترکیه انتقال یافت. در این دوران در ترکیه تحرکات نهادی مختلفی در جهت اعتلای جایگاه "زبان ترکی" و ملی‌گرایی ترک آغاز شد. در تمام این دوران پان‌ترکیسم ایده‌ای در مقابل کمونیسم هم بود. بلشویک‌ها توانسته بودند سرپوشی بر حرکت‌های ملی‌گرای منطقه بگذارند. این‌ گونه ترکیه به تنها مروج ترک‌گرایی بدل شد که تا زمان فروپاشی اتحاد شوروی ادامه یافت. با فروپاشی شوروی کشورهای جدیدی با "هویت ترکی" در شرق و غرب دریای خزر به وجود آمدند و ملی‌گرایی ترک وارد عصری جدید شد.
پس از جنگ ارمنستان و جمهوری آذربایجان بر سر قره‌باغ و حمایت ترکیه از حاکمیت جمهوری آذربایجان بر این منطقه، شعرخوانی رجب طیب اردوغان با اشاره به رود ارس، جنجال آفرید و این‌بار ایران به اردوغان معترض بود. مهدی شیبانی و امیرارسلان صحت در صفحه ناظران به سابقه تاریخی موضوع پرداخته‌اند.
رود ارس و ریشه‌های 'ملی‌گرایی ترک' از آناتولی تا توران
در دو سال گذشته که ایران شاهد گسترده‌ترین اعتراض‌ها پس از انقلاب سال ۵۷ است، وخامت شرایط اقتصادی مهم‌ترین محرک معترضان برای حضور در خیابان بوده است ایرانی‌ها حداقل در یک قرن گذشته هیچ‌وقت برای مهاجرت دلیل کم نداشته‌اند، از نبود آزادی‌های اجتماعی و سیاسی و فرار از زندان و بازداشت تا فقر و نبود امکانات و آرزوی زندگی بهتر. حالا بعد از سرکوب خشونت‌بار اعتراض‌های آبان‌ماه امسال میل به مهاجرت بین ایرانی‌ها حتی بیشتر هم شده است. مرور شبکه‌های اجتماعی و صحبت با مردم نشان می‌دهد خیلی‌ها، حداقل بین جوان‌ترها تعداد بیشتری، در دوراهی ماندن و تغییردادن شرایط و رفتن و جان به در بردن از مهلکه گیر کرده‌اند. مهاجرت از ایران بعد از هرکدام از اعتراض‌های سیاسی و اجتماعی و سرکوب شدن آنها افزایش چشمگیری پیدا می‌کند اما جنس هرکدام از این مهاجرت‌ها بسته به جنس اعتراض‌ها هم متفاوت است. پس از اعتراض‌های سال ۱۳۸۸ شمار زیادی از ایرانیان خواسته و ناخواسته ایران را ترک کردند. بر مبنای گزارش دیده‌بان حقوق بشر از اعتراض‌های سال‌ ۸۸ تا سه سال بعد از آن حدود ۴۴هزار ایرانی در ۴۴ کشور دنیا پناهنده شدند. حجم مهاجرت از ایران پس از اعتراض‌های سال ۹۶ هم افزایش چشمگیری پیدا کرد. در این سال مهاجرت بیشتر شامل حال افراد نسبتا متمولی می‌شد که نگران آینده سرمایه‌های خود بودند. نگاهی به آمار خرید خانه از طرف ایرانیان در کشورهایی مانند گرجستان و ترکیه و کانادا نشان می‌دهد بسیاری از آنهایی که دستشان به دهانشان می‌رسد، در پی نجات سرمایه‌شان از شرایط نامشخص آینده‌ و در عین‌حال تجربه یک زندگی اجتماعی مطابق با سلیقه خودشان در این کشورها سرمایه‌گذاری کرده‌اند. بر اساس اطلاعات مرکز آمار ترکیه ایرانی‌ها در ۹ ماه اول سال جاری میلادی بیش از ۳۶۰۰ خانه در ترکیه خریده‌اند. این میزان نسبت به دوره مشابه در سال گذشته بیش از ۹۰ درصد و نسبت به سال ۲۰۱۷ نزدیک به ۶۵۰درصد افزایش نشان می‌دهد. این میزان از فرار سرمایه و انسان‌ها از ایران را باید در کنار مهاجرت‌های کاری و تحصیلی گذاشت. به گفته حسین عبده‌، اقتصادان و مشاور وزیر راه و شهرسازی ایران یک و نیم میلیون ایرانی در برای مهاجرت به کانادا و استرالیا اقدام کرده‌اند. حالا فقط چند روز پس از برقراری دوباره اینترنت در ایران پس از اعتراض‌های آبان‌ماه، جستجوی کلمه "مهاجرت" در سرویس گوگل چند برابر شده است. روندی که یادآور فضای پس از سرکوب اعتراض‌های مختلف در ایران است. اما این‌بار تلاش ایرانی‌ها برای مهاجرت دلایل بیشتری هم دارد. قطع‌شدن اینترنت، بستن روزنه تنفس قطع‌شدن بیش از یک هفته‌ای اینترنت تعداد زیادی از ایرانیان را شگفت‌زده کرد. قطع تنها روزنه ارتباط میلیون‌ها انسان با دنیای بیرون برای مردم کشور حیرت‌آور بود. وحشت از تبدیل‌شدن به کشوری مانند کره‌شمالی که مردمش از ارتباط با دنیای بیرون محرومند سال‌های زیادی همراه مردم ایران بوده است. حالا حکومت ایران نشان داد در صورت نیاز تردیدی برای در پی‌گرفتن رویه آن کشور ندارد. آنها سال‌هاست که زیرساخت‌های قطع کامل اینترنت و ایزوله‌کردن کشور را پایه‌ریزی و حالا آن را برای چند روز هم امتحان کرده‌اند. درباره اعتراضات آبان ۹۸ در ناظران بخوانید: این اتفاق برای آن از دسته از مردم کشور که شرایط اجتماعی سیاسی کشور را نمی‌پسندند نوید دهنده روزهای بسیار سخت‌تری است. قطع‌شدن کامل یا کاهش ترافیک بین‌المللی اینترنت به معنای زدن قفل بزرگی بر درهای بسته کشوری است که حالا هم ارتباط چندانی با دنیای بیرون ندارد. به دنبال این اتفاق، احتمالا فعالان حقوق بشر و فعالان سیاسی و اجتماعی بیش از پیش سرکوب خواهند شد. دولت‌ها در اجرای سیاست‌های آمرانه خود دست بازتری خواهند داشت و صدای معترضان هم کمتر به گوش بقیه جهان خواهد رسید. قطع دسترسی به شبکه‌های اجتماعی جهانی هم یعنی از بین‌رفتن کمترین روزنه امیدواری برای پیوستن به دنیا و قطع‌شدن کارآمدترین شبکه ارتباطی بین آدم‌ها در داخل کشور است. به همین دلایل اینترنت در ایران موضوع مرگ و زندگی است. دنیای مجازی برای بسیاری از ایرانی‌ها به دلیل محدودیت‌های زیاد در دنیای واقعی به بخشی جداناپذیر از زندگی تبدیل شده است. توصیف شرایط قطع کامل اینترنت عبارتی است که بارها مردم در گفتگوها و نوشته‌ها مطرح می‌کنند: احساس خفگی. حالا خیلی‌ها می‌خواهند قبل از اینکه آن دست قدرتمند گلوی آنها را فشار دهد، خودشان را به جای امنی برسانند که حداقل از حق ارتباط آزادانه با باقی دنیا برخوردار باشد. حالا دیگر موضوع مهاجرت فقط رسیدن به زندگی بهتر نیست، رسیدن به حداقل‌هایی است که از مردم دریغ شده است. بر اساس آمار مرکز پژوهش‌های مجلس ۴۰درصد مردم ایران زیر خط فقر زندگی می‌کنند. این آمارها همه پیش از افزایش سه برابری قیمت بنزین است. در همین مدت کوتاهی که از افزایش قیمت بنزین گذشته قیمت بسیاری از اجناس دیگر هم افزایش پیدا کرده است فقر و تلاش برای بقا در دو سال گذشته که ایران شاهد گسترده‌ترین اعتراض‌ها پس از انقلاب سال ۵۷ است، وخامت شرایط اقتصادی مهم‌ترین محرک معترضان برای حضور در خیابان بوده است. با اینکه دولت تلاش دارد شرایط را عادی تصویر کند اما حتی آمارهای رسمی در ایران هم نشان‌دهنده چیز دیگری است. نرخ تورم در حدود ۵۰درصد، نرخ بیکاری کلی نزدیک ۱۱درصد، نرخ بیکاری جوانان زیر ۳۰ سال نزدیک ۲۴ درصد و جمعیت حاشیه‌نشین ۱۹ میلیون نفر است. بر اساس آمار مرکز پژوهش‌های مجلس ۴۰درصد مردم ایران زیر خط فقر زندگی می‌کنند. این آمارها همه پیش از افزایش سه برابری قیمت بنزین است. در همین مدت کوتاهی که از افزایش قیمت بنزین گذشته قیمت بسیاری از اجناس دیگر هم افزایش پیدا کرده است. سال ۱۳۹۷ که ناگهان ارزش پول ملی ایران به یک‌سوم کاهش پیدا کرد، بیشترین فشار به طبقه‌های کم‌درآمد وارد شد. گزارش مرکز پژوهش‌های مجلس درباره سال گذشته می‌گوید "هزینه سبد غذایی فقرا" ۴۲ درصد رشد داشته، در حالی که در این مدت در بهترین حالت، درآمد فقرا ثابت مانده و یا حتی به علت از دست دادن شغل، کاهش یافته است. بیشتر بخوانید: این وضعیت گروه‌های کم‌درآمد جامعه را به جایی فراتر از زیر خط فقر پرتاب می‌کند. بازهم بر اساس گزارش مرکز مطالعات مجلس آمار افرادی که پارسال در ایران زیر خطر "فقر مطلق" زندگی می‌کردند ۱۶درصد بوده، افزایش ناگهانی قیمت بنزین و ثابت‌ماندن درآمد تعداد بیشتری را به زیر این خط هدایت خواهد کرد. تحریم‌های فلج‌کننده آمریکا هم فروش نفت را به کمترین میزان در چند دهه گذشته رسانده است. کشور عملا درآمد خارجی ندارد و تولید داخلی هم با سیاست‌های دولت برای خصوصی‌سازی‌های رانتی از بین رفته است. دولت حسن روحانی که چشم امیدش به برجام و بازشدن درهای سرمایه‌گذاری خارجی بود حالا هیچ نقشه‌ای برای وضعیت بحران‌زده اقتصاد ایران ندارد جز اینکه بار مخارج هنگفت اداره کشور را بر دوش مردمی قرار دهد که آنها هم درآمد چندانی ندارند. نبود آزادی‌های اجتماعی و سیاسی محدودیت آزادی‌های اجتماعی و سیاسی موضوع تازه‌ای در ایران نیست. اما نبود این آزادی‌ها این روزها بیش از هر زمان دیگری به چشم می‌آید. در دوره‌ای که دنیا با پیشرفت‌ فن‌آوری روز به روز کوچکتر می‌شود، درصد بزرگی از مردم ایران خود را جداافتاده از بقیه جهان احساس می‌کنند. آن دسته از ایرانی‌هایی که سبک زندگی متفاوت با شیوه دلخواه جمهوری اسلامی دارند در یک رویارویی دائمی با ارزش‌ها و قوانین حاکم، پلیس و حامیان ارزش‌های سنتی و مذهبی هستند. نظام سیاسی ایران هم نشان داده در بسیاری از موارد از جمله سیاست خارجی حاضر به کوتاه‌آمدن از مواضعش است اما برای کنترل اجتماعی تا جایی که در توان دارد تلاش می‌کند سررشته امور از دستش خارج نشود. بر همین اساس سیاست‌های دولت‌ها برای کنترل جامعه با شیوه‌های پلیسی به راهکارهایی مانند فیلترینگ گسترده اینترنت، گشت‌های ارشاد و مبارزه با کسانی که حجاب را رعایت نمی کنند ختم می‌شود. آن دسته از مردم ایران که سبک زندگی متفاوتی دارند و اتفاقا بخش بزرگی از جامعه را هم تشکیل می‌دهند دیگر حتی نمایندگان فکری مشخصی هم در بین احزاب سیاسی ندارند. اصلاح‌طلبان که زمانی نماینده قشر معترض به سیاست‌های تمامیت‌خواه حکومت ایران بود این روزها در همراهی با بخش‌های دیگر نظام سیاسی ایران خواست‌های سیاسی و اجتماعی مردم را نادیده می‌گیرند. این خفقان سیاسی و اجتماعی دسته دیگری از جامعه ایران که شاید از نظر اقتصادی هنوز توانایی گذران زندگی را دارند به فکر مهاجرت انداخته است. هرچه شرایط اقتصادی سخت‌تر و اعتراض‌های مردمی بیشتر می‌شود همچنان ساختار سیاسی حاکم یک پاسخ برای آن دارد و آن ایجاد محدودیت بیشتر، تنگ‌تر کردن دایره تصمیم‌گیران و خشونت بیشتر است کم‌شدن امید به اصلاح وضع موجود در پی سرکوب‌های اجتماعی و سیاسی در ایران، کم‌کم امید به اصلاح وضع موجود با روش‌های مسالمت‌جویانه هم در حال از بین‌رفتن است. به نظر می‌رسد دوگانه اصلاح‌طلبان و اصولگرایان و سازوکار انتخابات دیگر توجه مردم معترض به شرایط کشور را جلب نمی‌کند. محدودشدن دایره نفوذ نهادهای انتخاباتی مانند مجلس و ریاست‌جمهوری، تجمیع قدرت در دست نهادهای نزدیک به راس هرم تصمیم‌گیری مانند بیت رهبری و سپاه پاسداران و شورای نگهبان، خارج‌شدن مطالبات مردم از سازوکار تصمیم‌گیری، اداره کشور با اتکا به پلیس و قدرت نظامی، سختگیری بیشتر اجتماعی سیاسی برای جلوگیری از نافرمانی مردم و در نهایت سرکوب‌های خشونت‌بار، امیدها برای تغییر شرایط با سیاست‌ورزی مدنی را از بین برده است. اصلاح‌طلبان هرچه تلاش می‌کنند همچنان سازوکار انتخابات در نظام حکومتی حاکم را بهترین شیوه تاثیرگذاری در نظام سیاسی معرفی کنند اما حضور سال‌های اخیر آنها در قدرت نشان داده این گروه سیاسی هم یا برای تغییرات دلخواهش قدرتی ندارد یا اینکه اساسا میلی به تغییر ساختاری ندارد. هرچه شرایط اقتصادی سخت‌تر و اعتراض‌های مردمی بیشتر می‌شود همچنان ساختار سیاسی حاکم یک پاسخ برای آن دارد و آن ایجاد محدودیت بیشتر، تنگ‌تر کردن دایره تصمیم‌گیران و خشونت بیشتر است. ترس از گسترده‌تر شدن خشونت‌ها در چنین شرایطی که راه گفتگو و سیاست بسته شده است، بسیاری از مردم از گسترده‌تر شدن خشونت‌ها هراس دارند. نمونه‌ کشورهایی که درچنین مسیری قرار گرفتند و بعد وارد بحران‌های عظیم و جنگ داخلی شده‌اند در همین سال‌های اخیر پیش روی ایرانیان است. خشونت کم‌سابقه نیروهای امنیتی و از طرفی عصبانیت مردم در اعتراض‌های آبان ماه امسال و کوتاه‌ترشدن فاصله زمانی اعتراض‌ها نگرانی را از اینکه این فضا به بحران‌های بزرگ‌تری ختم خواهد شد افزایش داده است. روند فرار سرمایه‌ها از کشور پس از اعتراض‌های سال ۹۶ هم نشان می‌دهد نگرانی از یک جنگ داخلی یا حمله نظامی خارجی بخشی از جامعه ایران را وحشت‌زده کرده است. فاصله طبقاتی و تضادهای اجتماعی و مشکلات قومی/اتنیکی داخل ایران هم از پیوستگی بین مطالبات مردم کاسته است. هرچند با اجرای سیاست‌های ریاضتی دولت کم‌کم طبقات متوسط هم در حال پیوستن به کم‌درآمدها هستند اما اختلاف‌هایی بین شیوه‌های اعتراض بین این گروه‌ها وجود دارد. شبکه‌های اجتماعی همچنان محل داغ بحث‌ها پیرامون شیوه‌های اعتراض است. بسیاری حمله به بانک‌ها و آتش‌زدن اتوبوس و این نوع شیوه‌ها را تقبیح می‌کنند و عده‌ای دیگر در پاسخ به این منتقدان تاریخ چنددهه‌ای اعتراض‌های مسمالمت‌‌آمیز و رفتار خشن حکومت ایران با معترضان را مرور می‌کنند. منافع طبقاتی گروهی از مردم همچنان ثبات شرایط را بر برهم‌زدن نظم اجتماعی بیشتر می‌پسندد. اما گروه دیگری که محرویت های سیاسی و اقتصادی بیشتری دارند از طبقات اجتماعی خواستار دگرگون‌شدن ساختاری در نظام سیاسی و اقتصادی کشوراند. بحران‌های زیست‌محیطی به همه این دشواری‌های سیاسی و اقتصادی و اجتماعی باید وضعیت بحرانی محیط زیست ایران را هم افزود. کشوری درگیر کم‌آبی، آلودگی هوا، فرسایش خاک، نابودی جنگل‌ها و از بین‌رفتن منابع غذایی حتی بدون بحران‌های سیاسی هم میل مهاجرت را در افراد برمی‌انگیزد. سیاست‌های دولت‌ها در سدسازی‌های بی‌رویه، بهره‌برداری گسترده از جنگل‌ها، انتقال آب برای صنایع، حمایت از کشاورزی کم‌بازده، استفاده بی‌حساب و کتاب از آب‌های زیرزمینی حالا به خشک‌شدن تالاب‌ها، ایجاد طوفان‌های ریزگرد، از بین رفتن اقتصاد روستایی و مهاجرت کشاورزان به حاشیه شهرها منجر شده است. این وضعیت خود به خود بحران‌های اقتصادی و اجتماعی بزرگی با خود به همراه می‌آورد. آنچه این روزها در ایران اتفاق می‌افتد می‌تواند بخشی کوچک از یک بحران بزرگ‌تر باشد که نابودی محیط زیست بر آتش آن خواهد دمید. در چنین شرایطی مهاجرت برای بخشی از مردم ایران با همه دلستگی هایشان به مردم و کشورشان به موضوعی برای حفظ بقا تبدیل شده است.
بهزاد پورصالح، روزنامه نگار در یادداشتی برای صفحه ناظران با اشاره به تداوم اعتراضات اصناف و طبقات و قومیت های مختلف ایران در دو سال گذشته، از عدم حل شدن مشکلات ساختاری جمهوری اسلامی به همراه سرکوب شدید مخالفان نتیجه گرفته است که بسیاری از مردم ایران در دو راهی ماندن و مهاجرت ایستاده اند.
اعتراض‌های ایران؛ چرا جستجوی کلمه 'مهاجرت' در گوگل بیشتر شده است؟
دنيس ساسو نگيسو، رئيس اتحاديه اروپا که از واشنگتن ديدن می کند گفت که از جورج بوش رئيس جمهور آمريکا خواهش کرده است که به حمايت از فرماندهان محلی پايان دهد. فرماندهان محلی که در برابر نيروهای اسلامی ائتلافی سکولار تشکيل داده بودند، پس از چند هفته نبرد خونين از مگاديشو بيرون رانده شده اند. آمريکا حمايت عملی خود را از فرماندهان محلی تائيد نکرده است. در اين ميان دولت سومالی که به شدت ناپايدار شده، خواهان مذاکره با نيروهای اسلامگرا شده است. "ارتباط با شبکه القاعده" اسلامگرايان سومالی به "طرفداران محاکم شرعی" معروف هستند و گفته می شود که از حمايت مالی عربستان سعودی برخوردار هستند. دولت موقت سومالی که از حمايت نيروهای "ائتلاف ضد تروريسم" برخوردار است، از نظر واحدهای شبه نظامی اسلامگرايان دست نشانده ايالات متحده به شمار می روند. اما آمريکا احتمال می دهد که در ميان واحدهای شبه نظامی اسلامگرايان افراد خارجی باشند که با شبکه القاعده ارتباط دارند. شيخ شريف شيخ احمد رهبر اسلامگرايان ايالات متحده را به نبرد با اسلام متهم کرده و گفته است که "با علمای دينی در سومالی" مبارزه می کند. خدمات
در سومالی واحدهای شبه نظامی اسلامگرايان سلطه خود را بر مگاديشو پايتخت کشور تقويت می کنند. در همين حال اتحاديه آفريقا از ايالات متحده خواسته است که تلاش خود را در جهت استقرار يک دولت قوی به کار اندازد.
تقاضای اتحاديه آفريقا از آمريکا: حمايت از اسلامگرايان سومالی
ترامپ از یک سو سعی در متقاعد کردن رفنسپرگر داشت و از سوی دیگر او را تهدید می کرد در این فایل صوتی، آقای ترامپ به "برد رفنسپرگر" وزیر داخله ایالت جورجیا، می‌گوید: «من فقط می‌خواهم که ۱۱ هزار و هفتصد و هشتاد رای پیدا کنید». نخستین بار این فایل صوتی را روزنامه واشنگتن پست منتشر کرده است. آقای رفنسپرگر در پاسخ می‌گوید که نتایج انتخابات در ایالت او صحیح است. در رقابت بین جو بایدن و دونالد ترامپ در انتخابات ریاست جمهوری گذشته، آقای بایدن پیروز انتخابات در ایالت جورجیا و چند ایالت کلیدی دیگر شد. در نهایت با پیروزی در این ایالت‌ها بود که آقای بایدن ۳۰۶ رای در کالج الکتورال به دست آورد و آقای ترامپ در نهایت با ۲۳۲ رای انتخابات را باخت. انتشار مکالمه تلفنی جنجالی از رئیس جمهوری آمریکا آقای ترامپ هنوز نتیجه انتخابات را نپذیرفته است. او مدعی است که در انتخابات به صورت گسترده تخلف صورت گرفته است. هرچند شاهدی هم نتوانسته برای این مدعا ارائه کند و تقریبا هیچ‌کدام از شکایت‌های تیم حقوقی او در دادگاه‌های مختلف در سراسر کشور به نتیجه نرسیده است. آنها بیش از شصت شکایت به دادگاه برده‌اند. آقای ترامپ در روز یکشنبه به آقای رفنسپرگر حمله کرد. او در توییتی نوشت که روز گذشته با وزیر داخله جورجیا گفت‌وگوی تلفنی داشته و این مقام ایالتی پاسخی برای اتهام‌های آقای ترامپ در مورد انتخابات نداشته است. آقای ترامپ در ادامه نوشته که او "هیچ متوجه نیست". وزیر داخله ایالت جورجیا در پاسخ به او نوشته است: "با احترام، رئیس‌جمهور ترامپ: آنچه شما می‌گویید واقعیت ندارد. حقیقت بیرون می‌آید." همه پنجاه ایالت آمریکا و واشنگتن دی‌سی، پایتخت این کشور، نتیجه انتخابات ریاست جمهوری را در قلمروی خود تایید کرده‌اند. بعد از تایید نتیجه انتخابات در هر ایالت، کارزارهای انتخاباتی دو نامزد فرصت داشتند تا نسبت به نتیجه انتخابات شکایت کنند. بعد از پایان مهلت مقرر، نتیجه انتخابات در کالج انتخاباتی ارائه شد. آخرین مرحله تایید نتیجه انتخابات در کنگره ایالات متحده آمریکا است. کنگره در روز ششم ماه ژانویه به صورت رسمی نتیجه انتخابات را تایید می‌کند. آقای بایدن پیروز انتخابات هم قرار است از روز ۲۰ ژانویه سوگند ریاست جمهوری را یاد کرده و کارش را به عنوان چهل و ششمین رئیس جمهوری آمریکا آغاز کند. در تماس تلفنی آقای ترامپ چه گذشت در بخش‌هایی از مکالمه که واشنگتن‌پست منتشر کرده است، آقای ترامپ با زبان‌بازی و تحت فشار گذاشتن آقای رفنسپرگر، سعی می‌کند نظر او را با خود همراه کند. او چند بار تکرار می‌کند که پیروز انتخابات در ایالت جورجیا بوده است و حتی به آقای رفنسپرگر پیشنهاد می‌دهد که به مردم چنین بگوید: "اتفاق بدی نمی‌افتد اگر بگویی که آرا را بازشماری کردی." آقای رفنسپرگر در پاسخ می‌گوید: "آقای رئیس جمهور، چالشی که شما دارید این است که اطلاعات نادرست در دست دارید." در جای دیگری از این مکالمه، آقای ترامپ می‌گوید که شایع شده بعضی از برگه‌های رای را پاره کرده‌اند و ماشین‌های رای را از بخش «فولتون» خارج کرده‌اند. وکیل آقای رفنسپرگر در پاسخ می‌گوید که چنین نشده است. بعد رئیس جمهوری آمریکا به تهدید رو می‌آورد و این احتمال را مطرح می‌کند که این اقدام برایش عواقب قانونی خواهد داشت. آقای ترامپ می‌گوید: «تو می‌دانی که آنها چه کارهایی کرده‌اند. این کارها جرم است. نمی‌توانی بگذاری چنین اتفاقی بیفتد. خطر بزرگی برای تو و رایان، وکیلت، است.» در این جاست که آقای ترامپ صحبت از ۱۱ هزار و هفتصد و هشتاد رای می‌کند. تعدادی که اگر به دستش برسد، جمع آرایش می‌شود دو میلیون و چهارصد و هفتاد و سه هزار و ششصد و سی و چهار رای. یعنی دقیقا یک رای بیشتر از جو بایدن. در سیستم انتخابات ریاست جمهوری در آمریکا، پیروز رقابت در هر ایالت، تمام امتیاز آن ایالت را کسب می‌کند. ایالت جورجیا شانزده امتیاز دارد. فقط دو ایالت «مین» و «نبراسکا» از این قاعده مستثنی هستند. در این ایالت‌ها هر بخش از ایالت امتیاز خاص خود را دارد. آقای ترامپ به آقای رفنسپرگر، توصیه می‌کند: «تو می‌توانی دوباره نتیجه انتخابات را بررسی کنی. اما با کسانی آن را دوباره بررسی کن که می‌خواهند به پاسخ برسند. نه با کسانی که نمی‌خواهند به پاسخ برسند.» در پاسخ وزیر داخله جورجیا به آقای ترامپ می‌گوید: "شما کسانی را دارید که به شما اطلاعات می‌دهند. ما هم آدم‌های خودمان را داریم که اطلاعات را در اختیار ما می‌گذارند. اینها را می‌توان به دادگاه برد و از دادگاه خواست که نتیجه را بگوید.» او ادامه داده: «ما معتقدیم که آمار ما درست است." تلاش‌های دیگر برای تغییر نتیجه انتخابات در بین اعضای حزب جمهوری‌خواه آمریکا اختلاف نظر به وجود آمده که آیا باید ادعای تقلب آقای ترامپ را جدی گرفته و نتیجه انتخابات را در روز ششم ژانویه تغییر دهند. دوازده نفر از سناتورهای جمهوری‌خواه می‌خواهند علی‌رغم خواسته رهبر اکثریت سنا، به نتیجه انتخابات در روز ششم ژانویه اعتراض کنند. سناتور تد کروز، رهبری گروه یازده‌ نفره‌ای از سناتورهای هم‌حزبی‌اش را به عهده گرفته که می‌خواهند تقاضا کنند ده روز فرصت داده شود که ادعاهای آقای ترامپ مورد بررسی قرار بگیرد. به نظر نمی رسد که سناتور کروز برای تغییر نتیجه انتخابات به اندازه کافی رای داشته باشد معاون رئیس جمهوری آمریکا، مایک پنس، که قرار است ناظر بر جلسه تایید نتیجه انتخابات شود و رسما جو بایدن را پیروز انتخابات معرفی کند از اقدام این گروه از سناتورها حمایت کرده است. آقای پنس اما ادعاهای تقلب را تکرار نکرده است. اما رئیس دفتر او فهرست اتهام‌های دولت را به عنوان «دغدغه‌های میلیون‌ها نفر از آمریکایی‌ها درباره تخلف در انتخابات» بازنشر کرده است. سناتور جاش هاولی، از ایالت میزوری، هم گفته که نتیجه انتخابات را به دلیل ادعای تقلب رد می‌کند. در عین حال چهار سناتور جمهوری‌خواه به همراه یک سناتور مستقل و پنج سناتور دموکرات، بیانیه‌ای منتشر کرده‌اند که در آن گفته‌اند نتیجه انتخابات را می‌پذیرند. گروهی از جمهوری‌خواهان می‌گویند که نقش سنا در تایید نتیجه انتخابات ریاست جمهوری بیشتر نمادین است و نباید آن را به فرصتی برای بحث درباره نتیجه انتخابات تبدیل کرد. میچ مک‌کانل، رهبر اکثریت جمهوری‌خواه در سنا پیشتر آقای بایدن را به عنوان رئیس جمهوری منتخب به رسمیت شناخته و از همکارانش خواسته که به نتیجه انتخابات اعتراض نکنند. گروهی از نمایندگان در مجلس نمایندگان آمریکا هم می‌خواهند که به نتیجه انتخابات اعتراض کنند. اما از آنجا که اکثریت در این مجلس با دموکرات‌هاست به نظر نمی‌رسد که اعتراض آنها راه به جایی ببرد. از سوی دیگر، گروهی از جمهوری‌خواهان در مجلس نمایندگان، مخالف تلاش‌ها برای تغییر نتیجه انتخابات در کنگره هستند. هفت نفر از نماینده‌های جمهوری‌خواه در مجلس نمایندگان با صدور بیانیه‌ای نسبت به تغییر نتیجه انتخابات در کنگره هشدار دادند. این گروه از نمایندگان استدلال کرده‌اند که انتخابات در آمریکا به صورت ایالتی برگزار می‌شود و ایالت‌ها حق تعیین پیروز انتخابات را دارند و نه نمایندگان کنگره. انتخاباتی دیگر در جورجیا رای‌دهندگان در ایالت جورجیا قرار است که در روز پنجم ژانویه، پای صندوق‌های رای بروند و دو سناتور ایالتشان را انتخاب کنند. نتیجه این انتخابات، مشخص می‌کند که کدام‌یک از دو حزب عمده در آمریکا، دست بالا را داشته و رهبری سنا را به عهده می‌گیرند. نتیجه انتخابات سناتورهای ایالت جورجیا در دور اول مشخص نشد. اگر دو نامزد دموکرات پیروز این انتخابات شوند، تعداد سناتورهای دموکرات و جمهوری‌خواه برابر می‌شود. آن وقت معاون رئیس جمهوری به عنوان رای آخر می‌تواند کفه ترازو را به نفع دموکرات‌ها پایین ببرد. مجلس نمایندگان همچنان در دست دموکرات‌ها خواهد ماند.
صدای یک مکالمه تلفنی از دونالد ترامپ با مسئول انتخاباتی ایالت جورجیا منتشر شده که در آن رئیس جمهوری آمریکا از طرف مقابل می‌خواهد که برایش آنقدری رای "پیدا کند" که با آن بتواند نتیجه انتخابات را تغییر دهد. کامالا هریس، معاون رئیس جمهور منتخب آمریکا در واکنش به افشای این مکالمه، زیر فشار گذاشتن مقام ایالت جورجیا را محکوم کرد و آن را "سوءاستفاده از قدرت" دانست.
ترامپ از یک مقام ایالت جورجیا خواست برای تغییر نتیجه انتخابات رای 'پیدا کند'
فیسبوک می‌گوید تنها روز سه‌شنبه (سه روز پیش) از این حملات مطلع شده و پلیس را مطلع کرده است. فیسبوک می‌گوید به کسانی که احتمال می‌دهد قربانی این حملات شده‌اند پیغام داده شده با خارج شدن از حساب‌شان دوباره به آن وارد شوند. این بزرگترین شبکه اجتماعی جهان همچنین گفته هنوز مطمئن نیست که حمله‌کنندگان تنها به حساب‌های کاربری داخل آمریکا دسترسی پیدا کرده‌اند یا این که کاربران بین‌المللی هم مورد هدف قرار گرفته‌اند. با وجود این، فیسبوک شهر جمعه اعلام کرد نقصان‌های امنیتی که مهاجمان با استفاده از آنها به حساب کاربران دسترسی پیدا کرده بودند را برطرف کرده است. در پی این خبر بهای سهام فیسبوک در بازارهای سهام ۳ درصد افت کرد. فیسبوک دو میلیارد کاربر دارد اما نقصان‌های امنیتی و سوءاستفاده‌هایی که در یکی دو سال اخیر از این شبکه اجتماعی شده بسیاری از کاربران آن را نگران حفظ حریم خصوصی دیجیتال آنها کرده است و همزمان دولت‌ها را به سوی وضع قوانین نظارتی بر شبکه‌های اجتماعی برده است. اخبار مرتبط
فیسبوک می‌گوید هکرها با استفاده از گزینه انتخاب نحوه نمایش (View AS) به اطلاعات و کنترل حساب‌های کاربری حدود ۵۰ میلیون نفر دسترسی پیدا کرده‌اند. فیسبوک می‌گوید در حال تحقیق بیشتر برای جزئیات این حمله سایبری است و هنوز نمی‌داند چه کسی پشت این حملات است.
فیسبوک: هکرها به حدود ۵۰ میلیون حساب رخنه کرده‌اند
احمد شیرزاد، کارشناس مسائل هسته‌ای در سرمقاله روزنامه آرمان نوشته است؛ انگیزه اصلی کشورهای غربی و ایران در مذاکرات هسته‌ای برای امتیاز گرفتن، مخالفان داخلی است که با سنگ‌اندازی کار را برای مذاکره‌کنندگان سخت کرده و مترصد بهانه‌گیری هستند. چه در آمریکا که جمهوری‌خواهان و جنگ‌طلبان با توافق مخالفند و چه در ایران که دلواپسان منتظرند یک جمله از زبان طرف مقابل را به ابزاری برای هجمه تبدیل کنند. نویسنده در ادامه نوشته که البته جریان اصولگرا هم باید تکلیف خود را با مذاکرات مشخص کند. برخی در این طیف هم می‌خواهند شعارهای خود را بدهند و هم انتظار دارند که نتیجه بگیرند. متاسفانه فضای داخل به سبب تندروی‌ها، ناپایدار و نامعلوم است و تندروها نمی‌دانند چه می‌خواهند و چه نمی‌خواهند. به تعبیر آقای شیرزاد، غبارآلود کردن فضا برای تیم مذاکره‌کننده دست آنها را می‌بندد و این فضا فقط برای تندروهای جناح اصولگرا لذت‌بخش است. سینماگران و کمپین هسته‌ای محمدمهدی عسگرپور، مدیرعامل خانه سینما در روزنامه اعتماد نوشته است؛ موضوع هسته‌ای از حساس‌ترین موضوعاتی است که مشخصا به منافع ملی ما مربوط می‌شود و طبیعی است که سینماگران ایرانی در چنین بزنگاه تاریخی حضور پررنگ داشته باشند. در ماجرای اخیر هم شش کارگردان ایرانی به ضرورت منافع ملی کنار یکدیگر قرار گرفتند تا در مقطعی حساس و تاریخی همسو و همراه با دستگاه دیپلماسی کشور در احقاق حقوق اساسی ملت ایران کمک کشور باشند. البته این شش نفر تنها برای آغاز این کمپین همراه شدند و در ادامه سینماگران و هنرمندان دیگر نیز می‌توانند با این کمپین همراه شوند. در ادامه آقای عسگرپور با ابراز تاسف آمده که برخی از رسانه‌ها که چه بسا با نفس مذاکره مشکل دارند، از چنین اقدامی تعبیرهایی غیرمرتبط ارائه کردند. حتی در رسانه‌ای حرف‌های مرا در توضیح کمپین منتشر کردند اما تیتر خبر را طوری تنظیم کرده‌اند که گویا من کنار کشیده‌ام. نویسنده در پایان تاکید کرده که این اتفاق‌ها و سوءبرداشت‌ها تاثیری در دغدعه ملی و دینی سینماگران ایرانی ندارد. شبکه‌های اجتماعی و حقوق قانونی گروه جامعه روزنامه شرق در گزارشی آورده که ۱۲ روز از مهلت یک ماهه قوه قضاییه به وزارت ارتباطات برای فیلتر واتس آپ، وایبر و تانگو می‌گذرد و همچنان بحث در این باره بخش مهمی از اظهارنظر مسوولان بلندپایه کشوری است. البته فحوای کلام همه مسوولان در یک چیز مشترک است و همه از لزوم فرهنگ‌سازی و استفاده بهتر به جای محدود کردن این شبکه‌های اجتماعی پیام رسان موبایلی سخن گفته‌اند. ولی‌الله حسینی، قاضی دادگستری و مدرس دانشگاه در سرمقاله همین روزنامه نوشته که جهان جدید، جهانی حق‌مدار است و زندگی بشر در عصر حاضر بدون حقوق و تکالیف متصور نیست. ویژگی بی‌چون و چرای دوران ما، انقلاب فناوری اطلاعات است. این اتفاق پیامدهای عظیم و عمیق اجتماعی و سیاسی را در برداشته است. در این میان آزادی اطلاعات و حق جست و جوی آزادانه در میان اطلاعات برای عموم فراهم شده است. مرزبندی کشورها فروریخته و جهان با سرعتی شگفت‌آور در حال کوچک‌شدن است. رکود در نظام اطلاع‌رسانی صادق جنان صفت، سردبیر روزنامه تعادل در سرمقاله امروز نوشته است؛ در حالی که دولت یازدهم از چند ماه پیش با نوعی بمباران تبلیغاتی ابتدا جزوه چرایی مبتلا شدن اقتصاد ایران به رکود و پس از آن دستورالعمل چند ده ماده‌ای بسته ضد رکود را منتشر و تا همین روزهای اخیر در باره آن مجادله می‌کرد، ناگهان بانک مرکزی آمار رشد ۴ و شش دهم درصدی اقتصاد ایران در بهار ۱۳۹۳ را رونمایی کرد. به نوشته این مقاله در حالی که انتظار می‌رفت این رونمایی بی‌سر و صدا، با هیجان و خرسندی جامعه فعالان اقتصادی مواجه شود اما آنها با نوعی ناباوری با این عدد روبه رو شده‌اند. آقای جنان صفت معتقد است که مجموعه دولت به ویژه رئیس کل بانک مرکزی و وزیر امور اقتصادی در این باره با کارآمدی عمل نکرده‌اند. آیا نظام اطلاع‌رسانی بانک مرکزی و وزارت اقتصاد و دیگر نهادهای مرتبط از پیش نشانه‌های رشد را ندیده بودند؟ آیا نمی‌شد در باره این رویداد بزرگ، کارآمدی در اطلاع‌رسانی را در دستور کار قرار داد؟ وقتی این کارآمدی نباشد، مناقشه و مخدوش شدن رشد جای خود را باز می‌کند.
مذاکرات هسته‌ای و تدوام انتقاد تندروها از هیات مذاکره‌کننده، اظهارات رئیس قوه قضاییه، وزیر ارتباطات و فرمانده نیروی انتظامی درباره به اصطلاح پالایش شبکه‌های اجتماعی به جای مسدود کردن آنها و کمپین هسته‌ای سینماگران ایران از جمله مهم‌ترین موضوعات روزنامه‌های امروز صبح است. فضای مذاکرات را غبارآلود نکنید
مرور روزنامه‌های صبح تهران؛ ‌پنجشنبه ۱۰ مهر
کمال خرازی چندمين مقام ايرانی است که در روزهای اخیر پيشنهاد کاندوليزا رايس، وزير خارجه آمريکا برای توقف دائمی غنی سازی اورانيوم در قبال دريافت مشوقهای اقتصادی را رد کرده اند. آمريکا پيشنهاد کرده بود که از مخالفت با تقاضای عضويت ايران در سازمان تجارت جهانی دست بردارد و اجازه بدهد که قطعات يدکی هواپيما به ايران فروخته شود. در مقابل از تهران خواسته بود که برنامه سوخت هسته ای خود را برای هميشه متوقف کند. کمال خرازی که روز سه شنبه با خبرنگاران سخن می گفت همصدا با ساير مقامات ايرانی، اين مشوقها را "ناچيز" دانست و پيشنهاد آمريکا برای کنار گذاشتن اهداف هسته ای ايران در قبال چنين مشوقهايی را "مسخره" توصيف کرد. او پيشنهادهای آمريکا را به مثابه تلاش اين کشور برای جبران "خطاهای قبلی" دانست و افزود اين پیشنهادها مشوق يا امتيازی برای ايران محسوب نمی شوند. آقای خرازی گفت هيچ چيز ايران را وادار نخواهد کرد تا از حق خود برای داشتن چرخه سوخت هسته ای دست بردارد. او برنامه هسته ای را "دستاوردی ملی" دانست که مردم ايران آماده از دست دادن آن نيستند. وزيرخارجه ايران همچنين گفت که کليد بهبود روابط با آمريکا در واشنگتن است و حل مسائل دوجانبه برعهده ايران نيست. کمال خرازی اين نکته را در واکنش به ادعاهايی بيان کرد که در آستانه انتخابات ايران مطرح شده و طی آن، برخی از نامزدهای احتمالی انتخابات رياست جمهوری از توانايی ویژه خود برای حل مشکلات ايران و آمريکا سخن گفته اند. به گفته آقای خرازی، آمريکا می تواند با "شناسايی واقعيت ايران" به مثابه يک "قدرت منطقه ای و تاثيرگذار" روابطش را با تهران اصلاح کند و با لغو تحريمهای تجاری، فضای مساعدی برای بهبود روابط فراهم کند. در عين حال، آقای خرازی تاکيد کرد که تحريمها درباره ايران "سازگار" نيست و مدعی شد که حتی آمريکايی ها نيز می کوشند تا راه حلی برای "دور زدن تحريمها" و ورود به بازار ايران بيابند. به گفته او، قرارداد شرکت نفتی هاليبرتون، يک نمونه از چنين روشی بود. وزيرخارجه ايران، همچنين در واکنش به آنچه "تهديدات" آمريکا و اسرائيل ناميد به آمادگی دفاعی ايران اشاره کرد و چنين تهديداتی را نگران کننده ندانست. اما او تهديداتی را که عليه ايران صورت می گيرد نقض توافق دولت ايران با "تعليق موقت" برنامه غنی سازی خود دانست. کمال خرازی گفت ايران در دور بعدی مذاکرات هسته ای با نمايندگان اتحاديه اروپا که اواخر ماه جاری ميلادی انجام می شود، پيشنهادهای تازه خود را ارائه خواهد داد اما هشدار داد که اگر اين پيشنهادها جدی گرفته نشوند، ايران قادر به ادامه مذاکرات نخواهد بود. آقای خرازی مذاکرات ايران و اروپا را "حساس و دقيق" دانست و گفت هيچکس نمی تواند نتيجه اين گفتگوها را پيشبينی کند. او اظهارنظر سيروس ناصری، مشاور ويژه دولت ايران در پرونده هسته ای را تاييد کرد که اين گفتگوها را به "حرکت بر لبه تيغ" توصيف کرده بود. خدمات
وزير خارجه ايران گفته است هيچ امتياز يا مشوق اقتصادی که از سوی آمريکا ارائه شود، ايران را راضی نخواهد کرد تا از 'حق قانونی' خود برای دستيابی به فناوری صلح آميز هسته ای چشمپوشی کند. اما کمال خرازی در عين حال گفت اگر آمريکا تحريمهای خود را عليه ايران لغو کند، به 'فضاسازی و بهبود روابط' کمک خواهد کرد.
خرازی در پاسخ به آمريکا: امتياز کافی نيست، تحريم را لغو کنيد
زمان: يکشنبه13ژوئن (24خرداد) ساعت 19:45 به وقت گرينويچ (برابر 23:15 تهران)داور: مارکوس مرک از آلمان در ديدار دوم گروه B از دوره مسابقات فوتبال ملتهای اروپا در سال 2004 انگلستان بازی برده را در دقايق پايانی از دست داد و به فرانسه باخت. گل اول اين ديدار در دقيقه 38 بازی توسط "لمپارد" از انگلستان به ثمر رسيد. خطای "ليزاريوزو" بر روی "بکهام"، منجر به ضربه آزاد شد. اين ضربه از سوی "بکهام" بر روی دروازه فرانسه فرستاده شد و ضربه سر "لمپارد" توپ را به تور دروازه آبی پوشان فرانسه نشاند. حادثه بعدی در دقيقه 72 و هنگامی که "سيلوستر" بر روی "رونی" در داخل محوطه هجده قدم خطا کرد، اتفاق افتاد. "سيلوستر" کارت زرد گرفت و داور نقطه پنالتی را نشان داد. "بکهام" در دقيقه 73 بازی پشت توپ قرار گرفت اما "بارتز" دروازه بان فرانسه توپ را به زيبايی مهار کرد. بازی تادقيقه 90 بسود انگستان بود. در دقيقه 91 "زيدان" از فرانسه با ضربه ای آزاد از پشت خط هجده قدم توپ را بر دروازه انگليسيها نشاند و نتيجه را يک بر يک کرد. بازی دقايق پايانی خود را در وقت اضافی می گذراند که فرار" آنری" توسط "جيمز" دروازه بان انگليس با خطا متوقف شد. ضربه پنالتی تصميم داور بود. بدين ترتيب در دقيقه 93 بازی "زيدان" توپ را بر دروازه انگلستان چسباند و بازی برده انگليسيها را بسود آبی پوشان فرانسه تمام کرد. ترکيب دو تيم انگليس: جيمز، جی نويل، کمپل، کينگ، ای کول، بکهام، لمپارد، جرارد، شولز، اوئن، رونی. فرانسه: بارتز، گالا، تورام، سيلوستر، ليزاريوزو، پيرز، ويرا، ماکللی، آنری، ترزگو خدمات
گروه Aمحل برگزاری:
فرانسه 2- انگلستان 1
عاصمه جهانگیر، به عنوان گزارشگر ویژه حقوق بشر سازمان ملل در امور ایران معرفی شد احمد شهید، گزارشگر ویژه حقوق بشر سازمان ملل درباره ایران در این سال هم اجازه سفر به ایران را نیافت و شهریور ماه با پایان ماموریت اش در حالی جای خود را به عاصمه جهانگیر، از رهبران جنبش وکلا در پاکستان داد که در طی ۵ سال گذشته حکومت ایران با درخواست های او برای سفر به این کشور موافقت نکرد.احمد شهید در آخرین گزارش اش اعلام کرده بود که طی این مدت، ۲۳ بار در مورد وضعیت حقوق بشر به مقام های جمهوری اسلامی نامه نوشته است. عاصمه جهانگیر، گزارشگر جدید حقوق بشر درباره ایران هم که در اولین گزارش اش نسبت به موارد متعدد نقض حقوق بشر در این کشور از جمله "سطح هشداردهنده" اعدام‌ها، محدودیت آزادی بیان و تبعیض علیه زنان و اقلیت‌های دینی ابراز نگرانی کرده در سال ۹۵ اجازه سفر به ایران را نیافت. عاصمه جهانگیر، به عنوان گزارشگر ویژه حقوق بشر سازمان ملل در امور ایران معرفی می‌شود وضعیت حقوق بشر در ایران همواره مورد انتقاد کشورهای غربی و نهادهای بین المللی است، حکومت ایران این انتقادها را سیاسی می خواند. اعدام دسته جمعی بیش از ۲۰ زندانی عقیدتی اهل سنت در زندان های سنندج و رجایی شهر کرج در تابستان ۹۵ از مهم ترین و جنجالی ترین رخدادهای حقوق بشری در ایران بود. اعدام اعدام جمعی بیش از ۲۰ زندانی عقیدتی اهل سنت در زندان های سنندج و رجایی شهر کرج در تابستان ۹۵ از مهم ترین و جنجالی ترین رخدادهای حقوق بشری در ایران بود. اعدام هایی که از سوی زید رعد حسین، کمیسر عالی حقوق بشر سازمان ملل "بی عدالتی فجیع" خوانده شد و واکنش های گسترده بین المللی را به دنبال داشت. 'ده‌ها مجرم نوجوان منتظر اعدام در ایران' گزارش یک دادرسی؛ اعدام‌های اخیر رجایی شهر با این حال آمار اعدام ها در سال ۱۳۹۵ در ایران کاهش قابل توجهی با سال‌های قبل داشت. سازمان حقوق بشر ایران در گزارش سالانه اعدام خود که در ۱۸ اسفند ماه منتشر شد اعلام کرده شمار اعدام‌ها در سال ۲۰۱۶ که ۹ ماه از سال ۹۵ شمسی ایرانی را شامل می شود "به طور قابل توجهی پایین‌تر از تعداد اعدام‌های سالانه در پنج سال گذشته بوده اما همچنان ایران با در نظر گرفتن میانگین یک اعدام در هر روز از جمله کشورهایی است که بالاترین شمار اعدام‌ها را در سال ۲۰۱۶ داشته است." براساس این گزارش در سال ۲۰۱۶ میلادی، جمهوری اسلامی ایران دست‌کم ۵۳۰ نفر را اعدام کرده، ۶۴ درصد از اعدام‌ها در این سال توسط دادگاه‌های انقلاب صادر و اجرا شده، ۳۴ نفر در ملا عام اغلب در حضور صدها شهروند از جمله کودکان اعدام شده‌اند، ۵ نفر که در زیر سن ۱۸ سالگی مرتکب جرم شده بودند در این سال اعدام شدند و ۲۹۶ نفر با اتهامات مرتبط با مواد مخدر اعدام شدند که ۵۷٪ از کل اعدام‌های سال ۲۰۱۶ را تشکیل داده است. مولوی عبدالحمید می‌گوید که نامه‌هایش به رهبر ایران در مورد ساخت مسجد برای مسلمانان اهل سنت در تهران بی پاسخ مانده اقلیت های دینی و مذهبی سرکوب اقلیت های دینی و مذهبی در سال ۹۵ محدود به اعدام زندانیان عقیدتی اهل سنت نبود. ایجاد محدودیت و ممنوعیت سفر برای علمای اهل سنت، تخریب نمازخانه‌های آنها در تهران و عضویت یک نماینده اهل سنت در هیئت رئیسه مجلس ایران که برای اولین بار در طی ۳۸ سال گذشته صورت می گرفت از دیگررخدادهای مهم سال ۹۵ بود. محمدحسین گرگیج از روحانیان اهل سنت استان گلستان با انتقاد از ممانعت سفر مولوی عبدالحمید به خواف، خواهان آزادی سفرعلمای اهل سنت به سراسر کشور شد و تعطیلی نمازخانه صالحیه در اسلام شهر برای اولین بار اعتراض و تذکر ۱۵ نماینده مجلس را به دنبال داشت. به گفته مولوی عبدالحمید "از لحاظ قانونی هیچ مشکلی برای ساخت مسجد برای اهل سنت در تهران وجود ندارد اما یک سری تعصب‌ها باعث می‌شود نه تنها مسجدی ساخته نشود که نمازخانه‌های آنها هم در پایتخت ایران تعطیل شود". بیشتر بخوانید: سنی های ایران و مشکل ایجاد مسجد سرکوب بهاییان در ایران، سرکوبی مداوم، گسترده، بی‌حد و مرز، و همه‌گیر است. بهائیان حکومت ایران، بهائیان را به عنوان یک اقلیت مذهبی به رسمیت نمی شناسد و در سال ۹۵ براساس اعلام جامعه جهانی بهایی، مقام های حکومت ایران بیش از صد مغازه متعلق به بهائیان را در شهرهای مختلف این کشور از جمله در ساری، قائم شهر و بندرعباس مهر و موم کرده اند. این مغازه ها به گفته جامعه جهانی بهایی پلمپ این مغازه ها به این دلیل صورت گرفت که صاحبان آنها روزهای ۱۱ و ۱۲ آبان ماه را که روزهای تعطیل تقویم بهایی بوده است. در آبان ماه هم جامعه جهانی بهاییان در بیانیه ای از قتل یک بهایی به ضرب چاقو توسط دو مرد خبر داد که اذعان کرده اند او را به خاطر اعتقادات مذهبی اش کشته اند. بیشتر بخوانید: دشواری های بهایی بودن در ایران اما پرسروصداترین رویداد سال گذشته به دیدار فائزه هاشمی با فریبا کمال آبادی از مدیران سابق جامعه بهایی برمیگردد که بعد از ۸ سال برای اولین بار به مرخصی آمده بود. انتشار عکس این ملاقات واکنش‌های شدید اصولگرایان را به دنبال داشت و رسانه های حکومتی فتواهای قدیمی آیت‌الله علی خامنه‌ای را درباره نشست و برخاست با پیروان آیین بهایی را بازنشر کردند که در یکی از آنها گفته شده است: "همه پیروان فرقه گمراه بهائیت محکوم به نجاست هستند و در صورت تماس آنها با چیزى، مراعات مسائل طهارت در رابطه با آنها، نسبت به امورى که مشروط به طهارت است، واجب است." دو گزارشگر حقوق بشر سازمان ملل در بیانیه ای اعلام کردند که از زمان آن دیدار ۱۶۹ مقام مذهبی، قضایی و سیاسی به طور شفاهی یا کتبی علیه جامعه بهاییان ایران سخن گفته اند. آرش صادقی (سمت چپ) در اعتراض به بازداشت گلرخ ابراهیمی (سمت راست) اعتصاب غذا کرده است اعتصاب غذا دهها زندانی سیاسی سال گذشته در زندان های مختلف ایران دست به اعتصاب غذا زدند. عدم توجه مسئولان زندان‌ها و دستگاه قضایی ایران به خواسته‌های قانونی این زندانیان همچون مرخصی استعلاجی و دسترسی به درمان پزشکی و تفکیک محکومان بر اساس جرائم و همچنین اعتراض به احکام طولانی و روند دادرسی ناعادلانه از جمله دلایل این اعتصاب غذاها از سوی خانواده های زندانیان سیاسی عنوان شده است. هرچند در شبکه های اجتماعی همچون توییتر، کمپین هایی در حمایت از این زندانیان سیاسی در مقاطع مختلف شکل گرفت اما اعتصاب غذای طولانی مدت آرش صادقی و علی شریعتی در زندان اوین تبدیل به ترند اول جهانی در توییتر شده و موجی گسترده از اعتراض نسبت به دستگاه قضایی ایران را برانگیخت. همزمان جهانی شدن این طوفان توییتری در واکنش چهره‌های دولتی و نمایندگان مجلس ایران موثر بود و برخی از نمایندگان مجلس ایران پرونده این دو زندانی سیاسی را پی گیری کردند. بیشتر بخوانید: آرش صادقی زندانی سیاسی ترند اول جهانی در توییتر شد آرش صادقی، فعال سیاسی از روز سوم آبان ماه، به مدت ۷۱ روز در اعتصاب غذا بود و شماری از شخصیت‌های مشهور از جمله گری لینه‌کر، مهاجم پیشین تیم ملی انگلستان، در مورد او توییت کرده و کار او را "فراتر از شجاعت" توصیف کرد. علی شریعتی، فعال مدنی و از فعالان ستاد انتخاباتی حسن روحانی هم که در تجمع اعتراض به اسیدپاشی بازداشت شده بود، با درخواست اعاده دادرسی به مدت ۷۵ روز اعتصاب غذا کرده بود. بالا: ژیلا بنی‌یعقوب، ماشاءالله شمس‌الواعظین، پرستو دوکوهکی، علیرضا رجایی و احمد زیدآبادی پایین: مهسا امرآبادی، نازنین خسروانی، مسعود باستانی، مرضیه رسولی، بهمن احمدی امویی هنرمندان و روزنامه نگاران اما در میان زندانیان سیاسی و عقیدتی که در سال ۱۳۹۵ دست به اعتصاب غذا زدند نام، مهدی و حسین رجبیان، دو هنرمند زندانی هم به چشم می خورد. در سال گذشته تعدادی از هنرمندان ایرانی با قطعی شدن احکام محکومیت خود با اتهامات سیاسی یا امنیتی زندانی شدند که کیوان کریمی و یوسف عمادی به اتفاق برادران رجبیان از این جمله هستند. صالح دلدم، تهیه کننده و کارگردان سینما دیگر هنرمند زندانی است که از اوایل بهمن ماه بازداشت شده است. اتهامات او تاکنون اعلام نشده است. این ۴ هنرمند زندانی سی ام دی ماه در نامه ای از زندان اوین از اینکه دیگر هنرمندان ایرانی در قبال وضعیت آنها "سکوت کرده‌اند" انتقاد کردند. بیشتر بخوانید: انتقاد چهار هنرمند زندانی ایرانی از 'سکوت' دیگر هنرمندان بازداشت یاشار سلطانی، سردبیر سایت معماری نیوز که برای اولین بار گزارش واگذاری املاک ۲۲۰۰ میلیارد تومانی و تخلفات مالی شهرداری تهران را منتشر کرده بود همزمان با مسدود شدن سایت معماری نیوز با شکایت شهرداری و رئیس شورای شهر تهران از خبرسازترین رخدادهای عرصه رسانه بود و همچنین اجرای حکم ۴۰ ضربه شلاق حسین موحدی، خبرنگار سایت اطلاع رسانی نجف آباد نیوز به اتهام نشر اکاذیب و صدور حکم شلاق برای مصطفی براری و آرش شعاع شرق، مدیران مسول سایت های اطلاع رسانی گیلان نوین و گیلان نو به اتهام نشر اکاذیب و انتشار نشریه بدون مجوز. اما دستگیری پرحاشیه هنگامه شهیدی و احسان مازندرانی، دو روزنامه نگار در ایران و صدور احکام غیابی برای برخی فعالان و روزنامه نگاران خارج از کشور در روزهای پایانی سال هم توجه افکار عمومی را به خود جلب کرد. بیشتر بخوانید: ایران و پدیده روزنامه نگاران محروم از روزنامه نگاری گزارشگران بدون مرز، ایران را یکی از سرکوب ترین کشورها در آزادی مطبوعات می داند و در رده بندی سال ۲۰۱۶ این سازمان، ایران در میان ۱۷۹ کشور جهان، پایین‌تر از ازبکستان، سومالی و گینه استوایی، رتبه ۱۶۹ را گرفت. براساس آخرین گزارشی که این سازمان منتشر کرده جمهوری اسلامی با ۳۰ روزنامه نگار و شهروند خبرنگار زندانی یکی از ۵ زندان بزرگ جهان برای فعالان رسانه ای است.
نحوه برخورد دستگاه های قضایی و امنیتی ایران با روزنامه نگاران و فعالان رسانه ای، شهروندان دوتابعیتی، فعالان سیاسی و اجتماعی و کارگران و اقلیت های قومی و مذهبی در سال گذشته بارها انتقاد کمیته حقوق بشر مجمع عمومی سازمان ملل و نهادهای بین المللی حقوق بشری و اتهام نقض حقوق بشر را متوجه این کشور کرد.
حقوق بشر ایران در ۱۳۹۵؛ سال اعتصاب غذا، کاهش اعدام‌ها
تهدید دوباره ایران به توقف اجرای پروتکل الحاقی از هفته اول اسفند به گزارش تسنیم، نماینده ایران از آژانس خواسته است تا "اقدامات لازم را برای اجرای درخواست‌های ایران جهت توقف اقدامات مختلف داوطلبانه، شامل اجرای پروتکل الحاقی" را به اجرا بگذارد. پیشتر نیز سعید خطیب‌زاده، سخنگوی وزارت امور خارجه ایران هم در سخنانی گفته بود که "اگر طرف مقابل تعهداتش را تا هفته اول اسفند اجرا نکنند، دولت موظف به توقف اجرای داوطلبانه پروتکل الحاقی است". ایران می‌گوید توقف اجرای پروتکل الحاقی قابل تجدیدنظر است و در صورتی که طرف های دیگر توافق هسته ای به تعهدات خود عمل کنند ایران هم دوباره اجرای این پروتکل را از سر می گیرد. اجرای پروتکل الحاقی به بازرسان آژانس امکان نظارت دقیقی بر فعالیت‌ها و برنامه اتمی ایران می‌دهد. ایران در زمان مذاکرات اتمی پذیرفت اجرای این پروتکل را که قبلا متوقف کرده بود یک بار دیگر از سر بگیرد. ‌به گفته آقای غریب‌‌آبادی، این اقدام دولت ایران در راستای "اجرای قانون مصوب مجلس شورای اسلامی برای لغو تحریمها" صورت گرفته است و پس از این تاریخ "همکاریهای ایران و آژانس صرفا بر مبنای تعهدات پادمانی ادامه خواهد یافت تا زمانی که با لغو تحریمها به صورت عملی و ملموس، زمینه برای بازگشت ایران به اجرای مجدد این اقدامات فراهم گردد." بر اساس مصوبه مجلس ایران که اکنون یک قانون الزام‌آور است، دولت ایران موظف شده است اگر تحریم‌های آمریکا در سال جاری برداشته نشود، به اجرای پروتکل الحاقی خاتمه دهد. محمدجواد ظریف وزیر امور خارجه ایران، پیش از این گفته بود که اجرای مصوبه مجلس خواسته آیت‌الله علی خامنه‌ای، رهبر ایران، است. آیت الله خامنه ای اخیرا گفته است که تحریم های ایالات متحده ابتدا باید رفع شود و سپس ایران با راستی آزمایی آن، دوباره به اجرای کامل تعهدات خود باز خواهد گشت. اجرای پروتکل الحاقی به بازرسان آژانس امکان نظارت دقیقی بر فعالیت ها و برنامه اتمی ایران می دهد مصوبه مجلس همزمان با مشخص شدن رئیس جمهور جدید آمریکا، مجلس ایران در یک مصوبه که مورد اعتراض دولت بود طرح افزایش غنی‌سازی اورانیوم از جمله تولید مجدد اوارنیوم غنی شده با خلوص ۲۰ درصد را تصویب کرد. مصوبه مجلس "قانون اقدام راهبردی برای لغو تحریم‌ها و صیانت از حقوق ملت ایران" است که دولت ایران را موظف به غنی سازی مجدد اورانیوم با خلوص ۲۰ درصد کرده است. این قانون می‌گوید در صورتی که تحریم های آمریکا در ماه اول ریاست جمهوری جو بایدن رفع نشود، اجرای پروتکل الحاقی باید متوقف شود. در همین چارچوب فرایند تولید سوخت اتمی با غنای ۲۰ درصد با تولید فلز اورانیوم از سرگرفته شده است. این اقدام با مخالفت قدرت‌های جهانی آغاز شده است. کشورهای اروپایی عضو توافق برجام از ایران خواسته اند تا با توقف این اقدامات "به دیپلماسی فرصت دهد" اما مقام های ایران می گویند کاهش تعهدات این کشور مطابق پیش‌بینی‌های صورت گرفته در متن توافق هسته ای است. در تازه ترین تحولات بین المللی در ارتباط با پرونده هسته ای ایران، بوریس جانسون، نخست وزیر بریتانیا، نیز گفته است که طی هفته های اخیر در اولویت های سیاست خارجی بریتانیا و آمریکا در عرصه های مختلف از جمله ایران "تحولات مهمی" رخ داده است. آقای جانسون مشخص نکرده که منظور وی از این "تحولات مهم" چیست. عباس عراقچی معاون وزارت خارجه و از مذاکره کنندگان ارشد اتمی ایران هم به وب سایت رسمی آیت الله خامنه‌ا‌‌‌ی گفته است "بدون رفع تحریم، برجام برای ما هیچ ارزشی ندارد". آقای عراقچی گفته است "برای ما ضمانت اجرای برجام این است که هر موقع احساس کردیم طرف مقابل تکالیف و تعهدات خودش را انجام نمی‌‌دهد، ما هم تعهدات خودمان را کنار بگذاریم". آمریکا رفع تحریم ایران با هدف تشویق این کشور به اجرای تعهدات اتمی را رد کرده و از ایران خواسته که اول به غنی سازی ۲۰ درصدی خاتمه دهد و وعده داده که در صورت بازگشت ایران، آمریکا هم اجرای تعهدات خود را از سر می گیرد. نزدیک به سه سال پیش، دونالد ترامپ رئیس جمهور وقت آمریکا با خروج از توافق هسته ای برجام، تمامی تحریم های رفع شده اتمی را دوباره علیه ایران به اجرا گذاشت و به مرور تحریم های جدیدتری هم وضع کرد. ایران می گوید تحریم ها باعث شده تا درآمدهای نفتی این کشور از ۱۰۰ میلیارد دلار قبل از تحریم به کمتر از ۸ میلیارد دلار برسد. جو بایدن رئیس جمهور کنونی آمریکا در زمان مبازرات انتخاباتی وعده بازگشت به توافق هسته ای را مطرح کرده بود. مقام های ایرانی با استقبال از این وعده از پیروزی آقای بایدن در انتخابات ابراز خرسندی می کردند. حسن روحانی رئیس جمهور ایران همزمان با آغاز به کار دولت آقای بایدن گفته بود که به نظر او دوره تحریم ها به سر رسیده است.
کاظم غریب آبادی، سفیر و نماینده دائم ایران در سازمانهای بین‌المللی در وین، گفته است وی نامه رسمی کشورش را برای "توقف اجرای اقدامات داوطلبانه" در چارچوب توافق هسته‌ای با قدرت‌های جهانی موسوم به "برجام" به مدیرکل آژانس بین المللی انرژی اتمی تحویل داده است. بر اساس این نامه، ایران "اجرای پروتکل الحاقی" را از تاریخ ۲۳ فوریه (۵ اسفند) متوقف می‌کند.
نامه ایران به آژانس: اجرای پروتکل الحاقی را از ۵ اسفند متوقف می‌کنیم
اولین دیدار جک استرا از تهران. محمد خاتمی رو به سوی نیک براون سفیر وقت بریتانیا در تهران دارد اینها شخصیت های یک فصل از کتاب خاطرات جک استرا، وزیر امور خارجه بریتانیا در سال های ۲۰۰۱ تا ۲۰۰۶ است که به سبب سفرهای پی در پی اش به ایران، از روزنامه تایمز لندن لقب «جک تهرانی» گرفته بود. رئیس جمهور خوشبین محمد خاتمی است، وزیر جسور جک استرا و شتاب زدگان، نو محافظه کاران آمریکایی در دولت جورج بوش. بازیگران یک دوره تاریخی مهم برای ایران که اگر همه چیز خوب پیش می رفت شاید یک دستاورد تاریخی در بهبود روابط غرب و یک کشوری اسلامی در قلب بحران های خاورمیانه را ممکن می کرد. ایران و بریتانیا در اوایل دهه هشتاد خورشیدی یک فرصت استثنایی برای بهبود روابط دو کشور و گشایش فصل تازه ای از روابط یافته بودند و همسویی منافع هر دو طرف با آمریکا دورنمایی روشن به آن داده بود. محمد خاتمی آشکارا از آشتی با غرب سخن می گفت و از پایتخت مهمترین کشورهای اروپایی بازدید رسمی می کرد. البته لندن هیچگاه میزبان او نشد، اما جک استرا در اقدامی بی سابقه که از سوی جانشینان او هم تکرار نشد، در فاصله ای کوتاه بارها به تهران رفت و مقدمات بازدید پرنس چارلز، ولیعهد بریتانیا از ایران را هم فراهم کرد. آغاز دردسرها از صبح اولین روز در تهران آقای استرا در کتاب خاطراتش که اخیرا منتشر شده فصلی را به ایران و مسائل خاورمیانه اختصاص داده. این فصل با جمله ای از محمد خاتمی آغاز شده که در سخنرانی اش در سازمان ملل پیشنهاد کرده بود «برای رسیدن به یک زندگی امن و امیدبخش بیایید به جای ائتلاف برای جنگ برای صلح ائتلاف کنیم.» اولین دیدار استرا از تهران نزدیک به سه ماه پیش از زمان برنامه ریزی شده انجام شد. حملات یازدهم سپتامبر و همدلی شگفت‌انگیز مقام های ایران و شهروندان این کشور با قربانیان فاجعه ای که چند روز پیش از آن آمریکا را مبهوت و عزادار کرده بود، زمینه مناسبی برای این سفر بود. روابط دو کشور مدتی پیش از آن به ابتکار کمال خرازی، وزیر امور خارجه وقت ایران و همتای بریتانیایی اش، رابین کوک به سطح سفیر ارتقا پیدا کرده بود. جک استرا روز ۲۵ سپتامبر ۲۰۰۱ از راه اردن وارد تهران شد؛ اما اولین سفر وزیر خارجه بریتانیا به ایران بعد از انقلاب اسلامی برای او بی درد سر نبود. «وقتی از نشست صبحانه با کمال خرازی بر می گشتم آلیس [همسر جک استرا] روی خط بود و به من گفت که اخبار بی بی سی گزارش هایی داشته که اسرائیلی ها را دلخور کرده . . . با خط امنیتی به تونی [بلر] تلفن و ناراحتی شدیدم را از رفتار اسرائیلی ها بیان کردم.» اولین دیدار جک استرا با محمد خاتمی رئیس جمهور ایران. استرا در کتابش از شخصیت خاتمی ستایش می‌کند آقای استرا بعد از کنفرانس خبری و ملاقات با محمد خاتمی رئیس جمهور ایران، عازم تل آویو شد اما موشه کاتساو رئیس جمهور اسرائیل ملاقاتش را با او لغو کرد و شمیون پرز نخست وزیر هم قرار ضیافت رسمی را بر هم زد. همه چیز به واژه برمی گشت. استرا برای روزنامه ای ایرانی مقاله نوشته بود. او پیش نویس مقاله ای را دور روز پیش از سفر به تهران درهواپیما خوانده بود «بدون اصلاحات مهمی تاییدش کردم و به سروقت کارهای دیگری رفتم.» اواخر شامگاه ۲۴ سپتامبر جک استرا از راه فرودگاه مهرآباد به تهران رسید «شب را در اقامتگاه بزرگ سفارتخانه بریتانیا سپری کردیم و نیک براون سفیر بریتانیا در تهران و همکارانش توصیه های خوبی به من کردند. مقاله ای که به فارسی ترجمه شده، به موقع در روزنامه های تهران چاپ شده بود.» 'طوفانی عصبی در فنجانی چای' صبح روز بعد ساعاتی پس از انتشار مقاله در روزنامه های تهران نشانه های رنجش اسرائیلی ها از آن «یک کلمه» هویدا شده بود و به تعبیر استرا «طوفانی عصبی در فنجان چای» به پا کرده بود. این واژه «فلسطین» بود. آقای استرا در مقاله ای که به زبان فارسی صبح روز ورودش به تهران در یکی از روزنامه های ایران منتشر کرده بود، آن را به کار برده بود. «فلسطین و اسرائیل هفته گذشته آتش‌بس اعلام کردند. حالا آنها می‌توانند راه حلی دائمی برای اختلافاتشان پیدا کنند که برای هر دو طرف عادلانه و قابل قبول باشد. بعد از ترک ایران به بیت‌المقدس سفر خواهم کرد تا برای هر دو طرف روشن کنم که نباید این فرصت ایجاد شده برای صلح را هدر بدهند. اگر خشونت و بی‌رحمی از سر گرفته شود، درک آن برای جامعه بین‌المللی بسیار سخت خواهد بود.» استرا می نویسد که یک وزیر اسرائیلی این واژه را «وقیح و مستهجن» دانست اما «مقاله من بی عیب بود. اجازه دادن به اسرائیلی ها تا رفتاری بدی از خود نشان دهند بی معنی بود.» آقای استرا از پس دیداری کوتاه و در آستانه حمله نیروهای ائتلاف به رهبری آمریکا به طالبان و القاعده در افغانستان تهران را به مقصد اسرائیل ترک کرد. اما این تازه آغاز دورانی از همکاری نزدیک دو کشور بود. «بهتر بود که این سفر در دنیایی آرام تر، به صورت جداگانه به ایران و اسرائیل انجام می شد اما ما از این نعمت برخوردار نبودیم.» چند هفته بعد، انتشار خبری کوتاه در خبرگزاری رسمی جمهوری اسلامی برای روزنامه نگاران ایرانی و ناظران مسائل این کشور شگفتی ساز بود. «جک استرا برای دومین بار در کمتر از دو ماه عازم ایران است.» 'تونی بلر هم موافق است' همکاری نزدیکی بین دو کشور برای مبارزه با تروریسم و حمله به القاعده و طالبان در حال شکل گیری بود. آقای استرا در خاطراتش می نویسد که «پیش از این بریتانیا و ایران بر سر تعریف تروریسم همیشه با هم اختلاف داشتند» اما هر دو کشور و حتی آمریکا این بار منافع مشترکی پیدا کرده بودند که از قضا در همسایگی ایران بود. حمله به افغانستان و سقوط طالبان و القاعده و مدتی بعد حمله به عراق و ظهور دوستان ایران در صحنه سیاسی این کشور به جای صدام حسین و هیات حاکمه حزب بعث، دو دشمن همسایه ایران را از صحنه حذف کرد و به قدرت منطقه ای ایران نفوذی خیره کننده بخشید. جک استرا می نویسد که او از این تغییر وضعیت و خروج ایران از انزوا خشنود بود و تونی بلر نخست وزیر بریتانیا هم از این سیاست حمایت می کرد. «معتقدم بودم و هستم که این وضعیت قابل مدیریت بود و می توانست به حل تدریجی انزوای دیپلماتیک ایران و منفعت بیشتر برای همه منجر شود.» نیروهای ائتلاف به رهبری آمریکا و با حضور پررنگ بریتانیا، نبردی موفق در افغانستان و حمله ای کم تلفات و تصرف سهل عراق را در پی داشت که بدون همراهی ایران چنین ویژگی هایی نمی یافت. ایران در سالی که به پیشنهاد محمد خاتمی و تصویب مجمع عمومی سازمان ملل سال گفت و گوی فرهنگ ها و تمدن‌ها نامگذاری شده بود، عملا درگیر دو جنگ در همسایگی خود و شراکتی جهانی برای مبارزه با تروریسم شده بود. برگ برنده اصلاح طلبان: پیش به سوی خروج ایران از انزوا سقوط صدام و فتح بغداد، پایتخت کشوری که ایران هشت سال با آن جنگیده بود فقط سه هفته طول کشید. ایران پیش از این نقشی تعیین کننده در به قدرت رساندن حکومت انتقالی افغانستان به رهبری حامد کرزی بازی کرده بود. استرا: کمال خرازی به نمایندگی از ایران از پیشنهاد شش کشور صرف نظر کرد: شکلات است، جک، شکلات اصلاح طلبان ایران که دولت و مجلس را در دست داشتند توانسته بودند گامی بلند در همراهی جهانی بردارند و در برابر محافظه کارانی که سال ها اختلاف ایران و غرب را به هویت خود بدل کرده بودند، چند برگ برنده رو کنند. اعتبار تغییر چهره جمهوری اسلامی از یک کشور «همیشه متهم به گسترش تروریسم» به یک بازیگر پرنفوذ منطقه‎ ‌ای به نام اصلاح طلبان ثبت شده بود که شماری از آنها سفارت آمریکا را تصرف کرده بودند. جک استرا می نویسد که دیدارهایش از تهران «پرحاصل» بود. «تمام سعی ام را کردم تا فهمی از تاریخ ایران داشته باشم که حکومت چگونه عمل می کند و یکپارچگی اش را حفظ می کند.» او به نقش بریتانیا در کودتای سوم اسفند و برآمدن رضاخان و برافتادن قاجار، تبعید رضا شاه در شهریور ۱۳۲۰، کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ و سقوط دولت محمد مصدق و حمایت از صدام حسین در جنگ با ایران یاد کرده و می نویسد «درحالی که در بریتانیا به طور قابل ملاحظه ای نقش ما در ایران کمتر شناخته شده، این موضوع در ذهن ایرانی ها شعله ور است.» آقای استرا می نویسد «ایران حس قوی استثنایی بودن می کند – همانقدر که ایالات متحده چنین حسی دارد- مرزهایش طولانی است و نوعی سودازدگی در کنه تاریخ شیعه است که به این احساس ایرانی ها که غرب آنها را تحقیر کرده است، دامن می زند. آنها تشنه احترام به ملیت و تمدن کهن شان هستند.» همکاری ایران با بریتانیا و آمریکا در مبارزه با تروریسم حیاتی بود و خوشبینی هایی برای گسترش همکاری های دو طرف در میان اصلاح طلبان ایران پدید آورد و سیاستمداران اروپایی را هم به ادامه آن خوشبین کرد. روسری ها را سر کنید، دوباره به تهران رسیدیم جک استرا، محمد خاتمی را شخصیتی توصیف می کند که «هم فیلسوف سیاسی است و هم سیاستمدار» و با حمایت آیت الله «خامنه ای به شیطان بزرگ – یعنی ایالات متحده- و غرب رو کرده» اما در توصیف برداشت عمومی ایران از کشورش می گوید ایرانی ها «همچنان به این جزیره عهدشکن مظنون بودند.» فصل مربوط به ایران و خاورمیانه در کتاب آقای استرا نمایشی است از تلاش فشرده او برای فهم مسائل سیاسی و اجتماعی و درک ریشه های بدبینی ایران. «این کنایه در میان دیپلمات های بریتانیایی که ایران تنها کشوری است که بریتانیا را ابرقدرت می داند، کمتر در میان ایرانی یک شوخی به حساب می آید.» او در فاصله ای کوتاه ۵ بار به ایران سفر کرد.«دیگر به جریان عادی کار آشنا بودم، وقتی هواپیما می نشست، کارمندان زن همراه با شوخی های بسیار - که من هم معمولا سردمدارش بودم - باید روسری و مانتوهای خود را به تن می کردند. ترافیک تهران وحشتناک بود و بیشتر ماشین ها، خودروهایی فرسوده بودند که در اصل ساخت یک کمپانی تعطیل شده انگلیسی بود.» در میان همکاری های رو به گسترش امنیتی ایران و آمریکا ناگهان ضربه ای اساسی به همه چیز وارد شد که تعجب اروپایی ها و بهت ایران را به دنبال آورد: سخنرانی سالانه رئیس جمهور آمریکا در کنگره و قرار دادن نام ایران در کنار کره شمالی و عراق به عنوان محور شرارت. از راست: محمد خاتمی رئیس جمهور وقت، حسن روحانی مسئول وقت مذاکرات اتمی ایران و وزیران امور خارجه وقت بریتانیا و فرانسه در مذاکرات سعدآباد تردیدهای سنتی در جمهوری اسلامی نسبت به صداقت آمریکایی بار دیگر بالا گرفت. جک استرا می گوید نمی داند گنجاندن نام ایران در این فهرست عامدانه بوده یا از روی سهل انگاری اما به نظر او از نظر استراتژیکی و راهبردی «فاجعه» بود. جورج بوش و یک سخنرانی با اثراتی 'فاجعه بار' استرا می نویسد که آمریکایی ها «اگر درک دقیق تری از وضعیت پیچده نخبگان ایران داشتند - نه دیدگاهی تک بعدی که ایران کشوری دیکتاتوری است- در می یافتند که موضعی چنین دفعی، قدرت مردی را که روابط بهتر و تازه ای با غرب آغاز کرده – یعنی خاتمی - تا چه حد تضعیف می کند و در برابر، قدرت های تیره و تیره تر را که موقعیت شان به شیطان و اهریمن نشان دادن آمریکا وابسته است، تقویت می کند.» اما با مطرح شدن پرونده اتمی ایران در سطحی وسیع و فراگیر در جهان، و تلاش سه وزیر خارجه اروپایی از جمله جک استرا برای حل و فصل ماجرا بدون دخالت نظامی آمریکا که از یک نبرد موفقیت آمیز در عراق سرمست به نظر می رسید، ایران نگران از اینکه یکباره هدف سوم حمله نظامی باشد، در پی یک چانه زنی بزرگ بود. استرا می نویسد «ایرانی ها و شاید بخشی از آنها، کمی بعد از حمله نیروهای ائتلاف به عراق، از طریق دولت سوئیس (حافظ منافع آمریکا در ایران) شروع کردند به گوش تیز کردن. موضوع گفت و گوی چند جانبه برای چانه زنی بزرگ با ایالات متحده در مورد برنامه اتمی و به رسمیت شناختن احتمالی اسرائیل و برداشتن تحریم های آمریکایی مطرح شد.» جک استرا می گوید «ایالات متحده این پیشنهاد را رد کرد و خطایی دیگر به فهرست اضافه شد.» اشاره او به نامه غیر رسمی است که مقام های دولتی ایران در قالب پیشنهادی به سفارت سوئیس فرستاده بودند. اما این بی محلی آمریکایی فرصتی برای بریتانیا و اروپا بود. به نوشته استرا «نگرش ایرانی ها نسبت به ما بعد از کم محلی آمریکایی ابتدا به گفت و گوی های دیپلماتیک با حکومت ایران و بعد در ژوئیه و اوایل اوت به مذاکرات مشروح بین وزیران خارجه آلمان، فرانسه و بریتانیا در قالب نامه ای مشترک به (کمال) خرازی که من و دومینیک دوویلپن تهیه کرده بودیم، منجر شد.» یک روز استثنایی در کاخ سعدآباد تهران اشاره آقای استرا به تحرکات سیاسی و دیپلماتیکی است که سرانجام به حضور وزرای خارجه بریتانیا، فرانسه و آلمان در تهران و امضای یک بیانیه تاریخی انجامید. این بیانیه پذیرش تعلیق غنی سازی اورانیوم و پروتکل الحاقی معاهده منع گسترش سلاح های اتمی در مهر ۱۳۸۲ از سوی ایران بود که اجازه بازرسی های بیشتری را به آژانس بین المللی انرژی اتمی می داد. «در اوایل اکتبر ۲۰۰۳ مذاکرات دیپلماتیک برای ما سه نفر به اندازه کافی پیش رفته بود تا موافق نشست مشترک در پایان ماه شویم. به عنوان وزیر، سفر به تهران استثنایی ترین تجربه ام بود. با دومینیک و یوشکا در اقامتگاه سفیر آلمان صبحانه خوردم تا برای مذاکره اصلی با ایرانی ها که با هدایت دکتر [حسن] روحانی بود، آماده شویم.» وزیر خارجه بریتانیا که پیش از آن چهار بار دیگر به ایران سفر کرده بود به موقعیت مقر وزارت خارجه ایران در مناطق جنوبی شهر اشاره کرده و گفته که «دولت ایران تصمیم گرفته بود که این نشست در شمال پایتخت در مرکز دیپلماتیکی که با باغ خوبی احاطه شده بود، برگزار شود.» «ایرانی ها باغ هایشان را دوست دارند در واقع کلمه پارادایس از واژه قدیمی فارسی [پردیس] مشتق می شود که به معنای پارک یا بوستان است.» خواست ایران در برابر توافق با اروپایی ها، حل و فصل صلح آمیز اختلافات و جلوگیری از حمله احتمالی آمریکا و ممانعت از ارسال پرونده ایران به شورای امنیت بود. مذاکرات در کاخ سعدآباد تهران جریان داشت. «نشست در اتاقی مستطیل شکل بدون نور طبیعی برگزار شد. درباره بسیاری از مفاد پیش‌نویس‌ بیانیه توافق شده بود؛ فقط دشوارترین مسئله [تعلیق غنی سازی اوارنیوم] کنار گذاشته شده بود. بحث دور میز جریان داشت، ایرانی‌ها امیدوار بودند که این بندبازی کتبی که برای آن شهره عالم‌اند، بتواند ترکی در دیوار سفتِ ما سه نفر ایجاد کند.» قرار بود بعد از دیدار سه وزیر اروپایی با حسن روحانی دبیرشورای عالی امنیت ملی ایران و سرپرست مذاکرات اتمی همگی به دیدن محمد خاتمی بروند. «این برنامه با خوش‌بینی در جدول زمانی ساعت ۱۰ و نیم صبح گنجانده شده بود اما ساعت ۱۰ ونیم آمد و رفت و هنوز توافقی صورت نگرفته بود، به ویژه بر سر مورد حساس تعلیق غنی‌سازی اورانیوم. ناگهان دکتر روحانی اعلام کرد که وقتش است که همه برویم و رئیس‌جمهور را ببینیم.» اما سه وزیر اروپایی به نوشته جک استرا از این پیشنهاد استقبال نکردند. «ما سه نفر به یکدیگر نگاه کردیم. دیگر همدیگر را خوب می‌شناختیم. من گفتم اما چیزی وجود ندارد که به خاطرش برویم و دیدار کنیم. دومینیک گفت برنامه‌های کاری ما در هواپیما و فرودگاه آماده است و یوشکا گفت ما خیلی خوشحال می‌شویم که برویم به کارمان برسیم. توافق را به وقت دیگری موکول کردیم و همه از صندلی‌ها بلند شدیم. بهت و حیرت بر چهره طرف ایرانی‌ها نشسته بود. ایرانی‌ها را دیدیم که رفتند دور هم جمع شدند. دکتر روحانی و دیگر مذاکره‌کنندگان شروع به تلفن زدن کردند- به تصور ما با رهبر و مشاورانش تماس می‌گرفتند.» حسن روحانی در خاطراتش که از قضا آن هم در سال جاری منتشر شده توضیح داده که با محمد خاتمی تماس گرفته و او سفارش کرده که هرطور هست با وزاری اروپایی به توافق برسند. توصیه جدی او جلوگیری از شکست مذاکرات بود. به روایت آقای روحانی او با دفتر رهبر ایران هم تماس گرفت و پس از آن که متوجه شد مانعی از سوی رهبر وجود ندارد، آماده برگشت به میز مذاکره و توافق نهایی می شود. جورج بوش، رئیس جمهور وقت آمریکا و جان بولتون نماینده وقت آمریکا در سازمان ملل متحد وزرای اروپایی به روایت جک استرا در این لحظات به باغ سعدآباد رفته بودند. «ما کمی پلیکیدیم، بعد برای تنفس به باغ زیبا [سعدآباد] رفتیم. در نهایت، به داخل دعوت شدیم. طفره رفتن‌های شفاهی جای خودش را به مذاکره جدی و سختِ قدیمی داد. نتیجه، بیانیه تهران بود.» ایران تعلیق داوطلبانه غنی سازی اورانیوم و امضای پروتکل الحاقی را پذیرفت که اجازه نظارت دقیق تر و جزئی تری را به آژانس بین المللی اتمی می داد. جک استرا می گوید سپس به دیدار محمد خاتمی رئیس جمهور ایران رفتیم. در حالی به دلیل طولانی شدن مذاکرات آقای خاتمی که دفتری هم در سعدآباد داشت به سالنی دیگر در محل مذاکرات آمد و ملاقات همانجا انجام شد. «این آخرین دیدار پنجگانه من از تهران بود هیچ وزیر خارجه دیگری از آن زمان از ایران دیداری نداشته است.» جان بولتون؛ "مردی که خوشحال می شوم دیگر او را نبینم" آقای استرا واکنش کالین پاول، وزیر خارجه آمریکا را با توافق سه کشور اروپایی و ایران این چنین توصیف می کند «خیلی احساس همراهی می‌کرد کالین دنبال جز به جز ماجرا را گرفت و تلاش زیادی به خرج داد تا موافقتی درون دولت به دست آورد اما با وجود نیروهای تاریکی دچار مشکلات معمول شد. به عنوان مثال، دونالد رامسفلد [وزیر دفاع آمریکا] در خاطراتش آورد که فکر می‌کرد روند سه کشور اروپایی، یک فاجعه است. اما حتی این هم آنهایی را که نمی‌خواستند معامله‌ای با ایران برقرار شود، راضی نکرد و کسانی به من و ایرانی‌ها ظنین بودند.» به نوشته استرا، تلاش می شد این سو ظن ها کم کم از واشنگتن به لندن کشانده شود. «آن سو‌ظن‌ها در جولای ۲۰۰۴ زمانی رو آمد که روزنامه تایمز، رویکرد من به ایران را در گزارش صفحه اول برجسته کرد. در این مقاله از منبعی بدون نام در دولت بوش نقل قول کرده بود که من به عنوان «جک تهرانی» شناخته می‌شوم.» کسی که به این جو دامن می زد و برای استرا شناخته شده بود. «سخت نبود که رد این منبع را پیدا کرد. جان بولتون، معاون وزارت امور خارجه آمریکا آن زمان در لندن بود. بولتن یکی از معدود آدم‌هایی است که در زندگی خود ملاقات کردم و خوشحال می‌شوم که دیگر او را نبینم. او متعصب و مهوع بود.» آقای استرا می گوید «مهمترین دلیل پرخاشگری بولتون - و بسیاری در اسرائیل- به من، به دلیل گرایش آنها به عملیات نظامی ضد ایران بود.» سقوط اصلاح طلبان ایران: برداشت محصول نئوکان ها چندی پس از آغاز مذاکرات سه کشور اروپایی با ایران، ایرانی ها به نوشته حسن روحانی به این نتیجه رسیده بودند که آمریکا توافق های صورت گرفته با اروپایی ها را بر هم می زند. جک استرا هم تلویحا این موضوع را تایید کرده و نوشته کاندولیزا رایس « اوایل ۲۰۰۵، عهده‌دار وزارت خارجه شد و تغییر مثبتی را در نگرش آمریکا نسبت به ایران تضمین کرد.» آمریکا به طور رسمی به ترکیب کشورهای مذاکره‌ کننده با ایران پیوسته بود و گروه ۱+۵ متشکل از پنج عضو دائمی شورای امنیت به همراه آلمان چانه زنی های اتمی را با ایران دنبال می کردند. این گروه «بسته‌ای از امتیازاتی ناظر به درخواست‌های ایران تدارک دیدند . . . اما خیلی دیر بود. در آن فاصله زمانی، به ویژه، چون آمریکا به طور روشمندی با سخنرانی محور شرارت اصلاح‌طلبان را متزلزل کرده بود، بازار ایران دچار رکود شده بود و اصلاح‌طلبان هم برای حیات سیاسی خود می‌جنگیدند، حال آنکه تندروها در حمله به آنها دوباره جسور شده بودند. بنابراین تعجبی در کار نبود وقتی کمال خرازی به نمایندگی از ایران پیشنهاد شش کشور را رد کرد و گفت: شکلات است جک، شکلات.» نشست اتمی بعدی در شهر ژنو و در می ۲۰۰۵ برگزار می شد. این نشست آخرین دور مذاکرات دو طرف پیش از انتخابات ریاست جمهوری ایران بود و «نشانه‌های توافق ضعیف تر از همیشه» دیده می شد. چندی پس از این نشست بود که ایران اعلام کرد مهرو موم تاسیسات اتمی اش را باز می کند و به تعلیق غنی سازی اورانیوم هم پایان خواهد داد. «انتخابات ریاست جمهوری در ژوئن در ایران برگزار می‌شد. این بار توازن قدرت در ایران به کلی تغییر کرده بود. محمود احمدی‌نژاد، شهردار تهران در انتخاباتی برنده شد که کمتر کسی مدعی آزاد و منصفانه برگزار شدن آن بود. جان بولتون و دیگر نئوکان‌های آمریکا آنچه را کشته بودند، درو کردند.»
یک رئیس جمهور خوشبین به غرب در تهران و یک وزیر خارجه متمایل به سپری شدن خاطرات تاریخی تلخ در لندن؛ گروهی سیاستمدار شتاب زده هم در واشنگتن.
اصلاح طلبان ایران چگونه سقوط کردند، مذاکرات اتمی چطور شکست خورد؟
معترضان به تماس تلفنی آقای روحانی و باراک اوباما در هنگام ورود وی به ایران در فرودگاه مهرآباد تجمع کردند وی در گفتگو با خبرگزاری فارس نیز گفت: "هیچ فردی در مراسم استقبال از رئیس جمهوری توسط ناجا دستگیر نشده است." رئیس‌جمهوری ایران روز گذشته پس از سفر پنج روزه خود از نیویورک به ایران بازگشت و در فرودگاه مهرآباد مورد استقبال برخی مقامات دولتی، قرار گرفت. گروهی از حامیان و مخالفان آقای روحانی نیز در فرودگاه مهرآباد حضور داشتند و شعارهایی در موافقت و مخالفت با آقای روحانی و سفر او به آمریکا و مکالمه تلفنی‌اش با باراک اوباما سر دادند. گزارش شده یکی از افراد مخالف رابطه با آمریکا در فرودگاه مهرآباد، به سمت خودروی وی کفش پرتاب کرده اما این لنگه کفش به کسی برخورد نکرده است. خبرگزاری مهر گزارش کرده بود که نزدیک به ۱۰۰ نفر از مخالفان مواضع و مذاکرات آقای روحانی از بسیج دانشجویی در فرودگاه تجمع کرده بودند. بنابر این گزارش گروهی نیز که به استقبال آقای روحانی رفته بودند، گوسفند قربانی کرده و شعارهایی در همراهی با هیات ایرانی سر می دادند. خبرگزاری دولتی ایران، ایرنا نوشته که استقبال کنندگان با پلاکاردهایی به رنگ بنفش مبنی بر موفقیت آمیز بودن سفر رئیس جمهور در دست داشتند و شعار "روحانی متشکریم"، "درود بر روحانی" و آری برای تو، نه برای جنگ" سر می دادند. در کنار هواداران آقای روحانی گروهی از مخالفان مذاکره با آمریکا نیز حضور داشتند که مانع عبور ماشین رئیس جمهور شدند و نیروی انتظامی تلاش کرد راه را برای عبور رئیس جمهور باز کند و در این میان چندین نفر جلوی ماشین به زمین خوردند و با هدایت نیروی انتظامی و توقف ماشین رئیس جمهور حادثه ای پیش نیامد.
در پی پرتاب کفش از سوی یکی از معترضان مذاکره با آمریکا به سمت حسن روحانی، رئیس جمهوری ایران،معاون اجتماعی نیرو انتظامی سعید منتظرالمهدی، معاون اجتماعی نیرو انتظامی امروز یک شنبه ۷ مهرماه به خبرگزرای مهر اعلام کرد : "در این ماجرا باید هر فردی کفش نداشت، دستگیر می‌شد اما یکی دو تن دستگیر شدند که البته دستگیری‌ها از سوی پلیس نبود."
دو نفر از معترضان حسن روحانی 'دستگیر شدند'
ژیائو وانگ، محقق چینی تبار درکنار همسر و فرزندش مقام‌های ایران و آمریکا روز شنبه (هفت دسامبر) مبادله مسعود سلیمانی، استاد دانشگاه زندانی در آمریکا، با ژیائو وانگ، شهروند آمریکایی محبوس در ایران را تائید کردند. در این تبادل زندانیان، ایران، ژیائو وانگ، محقق چینی تبار دانشگاه پرینستون آمریکا را که از سال ۲۰۱۶ در ایران زندانی بود آزاد کرد. در مقابل، آمریکا مسعود سلیمانی، استاد و پژوهشگر ایرانی را که از یک سال پیش در آمریکا زندانی بود، آزاد کرد. دونالد ترامپ روز شنبه در واشنگتن به خبرنگاران گفت: "ما خیلی خوشحالیم که گروگان ما برگشته است. همه اعضای دانشگاه پرینستون خوشحالند. این تبادل یک گروگان با یک گروگان بود." او افزود این مبادله می تواند "یک پیش درآمد برای چیزی باشد که که می شود آن را انجام داد." دونالد ترامپ پیش از این اظهارات در حساب کاربری توییتر خود درباره ژیائو وانگ نوشت: "او در دوران دولت اوباما (علیرغم هدیه ۱۵۰ میلیارد دلاری) زندانی و در دوره دولت ترامپ به آمریکا بازگشت. ایران، متشکرم از این مذاکرات بسیار منصفانه. دیدی، ما می توانیم با هم به توافق برسیم." حدود چهار سال پیش در حالیکه وزرای خارجه امور ایران و آمریکا برای قرائت بیانیه اجرایی شدن تواق هسته ای (برجام) به وین اتریش رفته بودند، دو کشور چند زندانی مبادله کردند. دولت باراک اوباما به طور هم زمان ۴۰۰ میلیون دلار از دارایی‌های بلوکه شده ایران در سال ۱۹۷۹ را به صورت نقد با هواپیما به تهران انتقال داد که چنین اقدامی، از سوی برخی منتقدان دولت وقت آمریکا از جمله دونالد ترامپ "باج دادن" برای آزادی زندانیان آن کشور خوانده شد. بیشتر بخوانید: + مبادله دو زندانی ایرانی- آمریکایی تائید شد + خانواده های زندانیان دو تابعیتی: ایران 'گروگان ها' را آزاد کند + ترامپ خواستار آزادی رابرت لوینسون از سوی ایران شد دونالد ترامپ همچنین در توییتی دیگر گفت: "ایالات متحده تا زمانی که ما همه آمریکایی هایی که به ناحق در ایران و سراسر جهان بازداشت شده اند را به عزیزانشان در خانه برنگرداند از پا نخواهد نشست." از طرف دیگر، خانواده رابرت لوینسون، مامورسابق پلیس فدرال (اف بی آی)، که گفته می شود در سال ۲۰۰۷ میلادی در جزیره کیش ناپدید شد با صدور بیانیه ای از آزادی ژیائو وانگ استقبال کرده است. این خانواده در عین حال از این که دولت آمریکا تا به حال قادر به بازگرداندن آقای لوینسون نبوده عمیقا ابراز ناخشنودی کرده است. آنها گفته اند: "مقامات ایرانی همچنان با جان پدر ما و خانواده ما یک بازی یک بازی بی رحمانه می کنند." مقامات ایرانی در گذشته بارها گفته اند که از سرنوشت آقای لوینسون اطلاعی ندارند. مسعود سلیمانی (چپ) پس از آزادی در کنار محمد جواد ظریف قدردانی ظریف بنا بر گزارش ها، مسعود سلیمانی در سوئیس تحویل مقامات ایرانی شده است. ژیائو وانگ به اتهام جاسوسی در ایران دستگیر و به ۱۰ سال زندان محکوم شده بود. دولت آمریکا و خانواده وی اتهامات را بی اساس می دانست. ژیائو وانگ دانشجوی دکترای تاریخ است و برای تحقیق درباره روابط ایران با قدرت‌های استعماری در دوره قاجار به ایران سفرکرده بود. محمد جواد ظریف، وزیر امور خارجه ایران در توییتی "از همه کسانی که در این امر دخیل بوده‌اند، بویژه دولت سوئیس" قدردانی کرد. کاخ سفید هم با صدور بیانیه ای از دولت سوئیس برای کمک در مذاکرات مربوط به آزادی آقای وانگ قدردانی کرد. همسر ژیائو وانگ در بیانیه‌ای به مناسبت آزادی همسرش گفته است: "خانواده ما یک بار دیگر کامل شد. پسرم شائوفان و من سه سال منتظر چنین روزی بودیم. کلمات قادر نیستند هیجان مرا بیان کنند که یک بار دیگر به ژیائو ملحق می‌شویم." او افزود: "از همه کسانی که در این مورد کمک کردند، تشکرمی‌کنیم." بیشتر بخوانید: + گزارش آسوشیتدپرس از محقق ایرانی که برای نقض تحریم‌ها در آمریکا بازداشت شد + هشت ماه بازداشت در آمریکا؛ توماری در حمایت از محقق ایرانی منتشر شد + قوه قضائیه ایران: درباره تبادل زندانیان با آمریکا مذاکره‌ای با ما نشده مسعود سلیمانی، رئیس انجمن هماتولوژی ایران و پژوهشگر سلول های بنیادی به اتهام نقض تحریم‌های آمریکا علیه ایران بازداشت شده بود. او یک سال پیش با ویزای شش ماهه مطالعاتی راهی ایالت مینه‌سوتای آمریکا شد تا فرصت مطالعاتی خود را در کلینیک مایو در این ایالت بگذراند. اما پلیس فدرال آمریکا در اکتبر ۲۰۱۸ بلافاصله بعد از رسیدن به خاک آمریکا او را بازداشت کرد و به زندانی در آتلانتا مرکز ایالت جورجیا فرستاد. گفته شده بود دلیل بازداشت او و دو دانشجوی سابقش خرید هشت ویال (شیشه کوچک) حاوی "هورمون رشد انسان" بوده که به ادعای مقام‌های آمریکایی جزو مواد تحریمی بوده است. این دو دانشجوی سابق آقای سلیمانی بعد از مدتی به قید وثیقه آزاد شدند. رسانه‌های آمریکا نام این دو نفر را محبوبه قائدی و مریم جزایری، اعلام کردند. وزیر امور خارجه ایران در ماه سپتامبر که برای شرکت در مجمع عمومی سازمان ملل به نیویورک سفر کرده بود برای آزادی ژیائو وانگ در برابر مسعود سلیمانی که به جرم دور زدن تحریم ها در آمریکا زندانی شده بود، اعلام آمادگی کرده بود. به گزارش خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) آقای سلیمانی پس از بازگشت به ایران در فرودگاه مهرآباد تهران به خبرنگاران گفت در دوران حبس "آمریکایی‌ها به دیگر زندانی‌ها گفته بودند که من یک تروریست هستم که هدفم از حضور در آمریکا بمب‌گذاری در این کشور بوده و آنها من را بازداشت کرده‌اند." او افزود: "بعد از مدتی خود زندانی ‌ها به من می ‌گفتند که به تو نمی ‌آید که تروریست و بمب‌گذار باشی. اینها چه می‌گویند که من هم در جواب می‌گفتم نمی‌دانم اینها چه می‌گویند."
دونالد ترامپ مبادله دو زندانی ایرانی وآمریکایی را 'تبادل گروگان' خوانده و از ایران به خاطر 'مذاکره ای بسیار منصفانه' که به آزادی این دو نفر منجر شد، تشکر کرده است. رئیس جمهوری آمریکا همچنین به طور تلویحی دولت ایران را به مذاکره بر سر مسائل مهم تری تشویق کرده و گفته است: 'دیدی، ما می توانیم با هم به توافق برسیم.'
ترامپ از ایران به خاطر 'مذاکره بسیار منصفانه' بر سر 'تبادل گروگان' تشکر کرد
اين تصميم پس از پايان اردوی 10 روزه تيم ملی ايران که در سوئيس برپا شده بود، از سوی مربيان تيم ملی ايران اتخاذ شد. فهرست بازيکنانی که برای تيم ملی ايران در جام جهانی نهايی انتخاب شده اند به شرح زير است: دروازه بانان: حسن رودباريان، وحيد طالب لو و ابراهيم ميرزاپور. مدافعان: سهراب بختياری زاده، ستار زارع، رحمان رضايی، امير حسين صادقی، حسين کعبی، يحيی گل محمدی و محمد نصرتی. هافبکها: آندرانيک تيموريان، فريدون زندی، جواد کاظميان، علی کريمی، مهدی مهدوی کيا، مهرزاد معدنچی و جواد نکونام. مهاجمان: آرش برهانی، رسول خطيبی، علی دايی، مسعود شجاعی، غلامرضا عنايتی و وحيد هاشميان. همچنين عليرضا نيکبخت واحدی، مهدی واعظی، ميثم منيعی، محرم نويدکيا، مهدی رجب زاده و هادی شکوری از فهرست اصلی خط خورده و در فهرست انتظار جای گرفتند. در صورتيکه هر يک از 23 بازيکن فهرست اصلی به هر دليلی به بازيهای جام جهانی نرسند، بازيکنان فهرست انتظار جايگزين احتمالی آنها خواهند بود. تيم ملی ايران در گروه D مسابقات با تيمهای مکزيک، پرتغال و آنگولا همگروه است و در نخستين ديدار خود در جام جهانی، روز 11 ژوئن در شهر نورنبرگ مقابل تيم ملی مکزيک قرار خواهد گرفت. ترکيب تيم ملی بدون کريمی و مهدوی کيا حرفی واسه گفتن نداره . آقای برانکو بايد ماههای پيش دنبال جانشين اين دو می بود در مورد دايی هم حرف نزنيم بهتر است. امير حسام - تهران من با فرديس از آلمان موافقم. در بازی با بوسنی اصلا معلوم نشد که چرا بوسنی عقب کشيد. اين داستان خيلی مشکوک بود. تيمی که بتونه ۱۵ دقيقه اونطوری بازی کنه نميتونه ۷۵ دقيقه اونقدر بی تفاوت بازی کنه. البته دروازبانشون ضعيف بود. در نهايت من فکر می کنم که هيج کاری نمئ تونيم با اين دفاعمون بکنيم. الان فقط بايد حمله بکنيم. و از عنايتی و برهانی و هاشميان تو حمله استفاده کنيم. دايی احتمال گلزنيش اومده پايين. عنايتی، شم گل زنی خوبی داره. آرش فکرش خوب کار می کنه و هاشميان اگه حالش سره جاش باشه می دونه که بايد چی کار کنه. کريمی بايد هافبک نفوذی باشه. مهدوی کيا هم که اميدواريم زنده شه. همون سمته راست خوب کار ميکنه. بختياری زاده هم رو فرمه. بايد بازی کنه. به اميده پيروزی. فرزاد - ونکوور علی دايی از تحرک لازم مانده است. بهتر است برانکو در حال حاضر از مهاجم استقلال که آقای گل ليک برتر شد و يا از آرش به جای او استفاده کند. علی دايی مدتهاست که نه دريبل می تواند بزند و نه سرعت دارد. جاويد اکبری - قم به نظر من طالبلو بايد دروازه بان اول باشد و نصرتی هم لايق تيم ملی نيست و جای بازيکنانی مانند علی سامره و فرهاد مجيدی و مجتبی جباری و مهدی رجب زاده و ... در تيم ملی خالی است. نادی - تهران اگر برهانی به جای دايی بازی کند تيم ما صعود ميکند. امير - اصفهان از اينکه برانکو تعداد زيادی بازيکن هجومی را با خود به آلمان برد احساس خوبی دارم. ترکيب کاملا هجومی مثل گذاشتن تمام تخم مرغ ها در يک سبد است. و خوب، خدا را چه ديديد شايد همان يک سبد به مقصد رسيد. بهزاد - زاهدان اگر علی دايی کلأ کنار گذاشته شود و بجای او آرش برهانی بازی کند و همينطور از فريدون زندی بيشتر استفاده شود شانس بيشتری خواهيم داشت. اميد - لس آنجلس من شک ندارم که آقای برانکو مربی بسيار موفقی است. ولی من اگر جای ايشان بودم علی دايی را از فهرست حذف می کردم. قبول دارم که دايی از پرافتخارترين بازيکنان تاريخ فوتبال ماست اما حضور وی در اين سن خيانتی است به تلاشهای ده بازيکن ديگر در زمين. من نمی دانم چرا بعضی ها دوست ندارند در اوج قدرت کناره گيری کنند تا هميشه اسطوره بمانند؟ حسين گيلانی - پکن حضورعلی دايی درتيم ملی روحيه سايربازيکنان راتقويت می کند. ايرج - ايتاليا علی دايی و گل مهمدی نقاط ضعف تيم ملی هستند. در درون دروازه اگر چه ضعف داريم اما ميرزاپور بهتر از ديگران است. علی کريمی بطور کامل از مصدوميت رهايی نيافته .ساير نفرات گزينشهای درستی هستند. کمال الدين - تهران ای کاش جباری و نيکبخت مصدوم نمی شدند. يعقوب پارسا - دهدشت در حقيقت تيم ملی ما بهترين روزها را در پيش رو خواهد داشت و اين موضوع می تواند در آينده ای نزديک برای جهانيان به اثبات برسد. اگر بر خلاف گذشته ، به طور همه جانبه از تيم ملی و مربی با تجربه تيم ملی حمايت کنيم ، خواهيم ديد ايران چه معنايی پيدا خواهد کرد. احسان - تهران من ازرفتن ايران به جام جهانی بی اندازه خوشحالم و زمانی خوشحالتر ميشم که نتيجه خوبی بگيريم نميگم اول بشيم، ولی ابرومند باشه. بنظر من جام جهانی ۲۰۰۶ فرصت مناسبيه برای خداحافظی علی دايی از فوتبال. براش ارزوی موفقيت ميکنم. محسن شهريار - مشهد تنها مشکل تيم ملی نداشتن بازيهای تدارکاتی بيشتر و با تيمهای قدرتمند است و بهتر بود اقای برانکو بجای کاظميان آقای رجب زاده را انتخاب می کرد. علی کيا - همدان بهترين های فوتبال ايران در ليست نفرات ديده می شوند، طبيعی است اگر تيم نتيجه دلخواهی را کسب نکند بايست به حساب مربيان و کادر فنی گذاشته شود. آرش - همدان بهتر است که در مورد دو حريف ايران يعنی پرتغال و مکزيک صحبت کنم. چرا که از آنگولا شناخت ندارم. در بازی اول اگر از شرايط روحی خوبی برخوردار باشيم می توانيم از مکزيک مساوی بگيريم ولی بازی کردن مقابل پرتغال سخت است و ما شانس کمی در برابر اين تيم خواهيم داشت. در واقع يک تساوی مقابل مکزيک نتيجه خوبی است، باخت آبرومندانه مقابل پرتغال هم رضايت بخش است. حرف آخر ... تيم ملی در شرايط فعلی بايد از لحاظ روحی و روانی مورد تقويت قرار بگيرد و کادر فنی بايد تمرينات نشاط آوری را برای بازيکنان در نظر بگيرند. در حال حاضر بازيکنان بيشتر به هماهنگی تاکتيکی نياز دارند و بهتر است که کادر فنی کمتر تمرينات بدنسازی را در دستور کار خود قرار دهد. کورش به نظربنده اگرخداداد (عزيزی) درلست تيم ملی ميبود موفقيت ايران درجام جهانی بيشتر بود. سيد جان جواد - افغانستان انتخاب بچه ها۹۰ درصد خوب ميباشد. فقط اميدوارم با انجام تمرينات و بازيهای دوستانه در اين وقت کم به مرز امادگی صد در صد برسند. البته بايد عرض کنم با توجه به پيگيری بنده از تمرينات تيم ملی متاسفانه بچه ها به مرز ۵۵ درصد امادگی رسيده اند که بسيار کم ميباشد . با ارزوی پيروزی تيم ملی بر حريفان فقط نامدار. ايران هميشه قهرمان. حسام الدين پاک روش - مشهد به نظر من اين بهترين انتخاب است، بجز اقای دايی. اميوارم موفق شوند. به اميد حق. عطااله رياضتی - ملبورن، استراليا خوشحالم که علی دايی در اين جام هم حضور دارد. حضور دايی در تيم ملی قوت قلبی برای بازيکنان و مردم است و همه برای موفقيت و سربلندی تيم ملی ايران دعا خواهيم کرد. هادی فکر ميکنم ترکيب تيم نسبتآ خوب است، اما بيائيد به اندازه توانايهای تيمی ازآنان انتظار داشته باشيم نه بيشتر! متاسفانه يا خوشبختانه تمام مردم ايران کارشناس فوتبال هستند. مسلمآ آقای برانکو از من و شما در اين زمينه بيشر ميداند پس کار را به کاردان بسپاريم و گله وشکايت نکنيم که چرا فلان آدم سنش بالاست و نبايد در تيم باشد. سعيد - ناتينگهام به نظر من اگه ايران بتونه بهترين بازيهاشو نشون بده و مغرور نشه ميتونه از گروهش صعود کنه. البته به اميد صعود تيم ملی ايران. مهرداد - تهران ای کاش به جای علی دايی از علی انصاريان در ترکيب تيم ملی استفاده ميشد. حسين - سادات بهترين ترکيب تيم ملی در تاريخ ايران ,مطمئن هستم اين تيم به دور بعد صعود می کند. عليرضا - تورونتو به نظر من که علی دايی از نيروی کافی بر خودار نيست. حسن - تايوان ليست خوبی است و تقريبا بهترينها دعوت شدند ولی ای کاش آقای برانکو به رضا عنايتی فرصت بيشتری بده برای بازی کردن. به نظر من بهترين بازيکن عنايتی يه. قربونه همشهری خودوم بشوم . حسين ر. - مشهد دعوت علی دايی و ميرزاپور اشتباه محض بود. سجاد - همدان به نظر من دايی با نفوذ خود هميشه خودش را به تيم ملی تحميل می کند و اين يک معضل بزرگ محسوب می شود و ايران با وجود اين شخص ۱۰ نفره بازی می کند. اگر دايی بازی نکند ثواب کرده و اجر معنوی و اخروی خواهد داشت در غيره اين صورت ۳ تا باخت خواهيم داشت زيرا که ۱۰ نفره بازی کردن بس مشکل خواهد بود. کيوان - زنجان به نظر من تيم ملی به عنوان تيم دوم از گروه خودش مياد بالا چون واقعا تيم ما بهترين تيم در تمام دوران فوتبال ايران ولی حيفه مجتبی جباری که مصدو شد. به اميد سربلندی ايران در آلمان. حسين کمانی - شيراز به عقيده من ترکيب تيم ملی ايران يک ترکيب فوق العاده خوب است. اما نميتوان به صورت مشخص و مطلق پيش بينی کرد. ولی روی هم رفته با توجه به ترکيب دقيق و گذشته ملی پوشان ايران اين اميدواری وجود دارد که به دور بعدی اين بازی ها صعود نمايند. م احراری - هرات باستانی به نظر من تيم خيلی خوبيه و بهترين بازيکن ها انتخاب شدند. اميدوارم در جام جهانی بتوانند بازی خودشان را انجام دهند. اين تيم شايستگی سعود به دور بعد را دارد. حامد - سيرجان من اميدوارم هستم تا تيم ملی ايران برنده شود، به اميد موفقيت تيم می ايران برنده شدن ايران افتخار ماست. عارف - کابل بجز انتخاب بازيکنی مثل عنايتی بقيه بازيکنها خيلی خوب انتخاب شدند. استفاده از تجربه و هوش علی دائی می تواند از عوامل مهم تاثير گذار در موفقيت ايران باشد. امير عطا - تهران به دليل مشکلات فراوانی که در اين چند سال گريبانگير تيمهای باشگاهی کشور، بخصوص استقلال و پرسپوليس گرديده است و به دليل عدم ظهور پديده در فوتبال، تيم ملی فاقد شادابی لازم می باشد . همچنين اکثر بازيکنان از تيمهايی با پشتوانه غير مردمی به تيم ملی راه پيدا کرده اند فاقد اعتماد به نفس می باشند صحبت از مربی جای خود را دارد لزا تيمی نا مطمئن به المان خواهد رفت. مهرزاد - اصفهان سلام به همه بروبچ با حال تيم ملی به نظر من اگر معدنچی را در پست گوش چپ کلاسيک بزارند بهتر است تا مهاجم. آرش ويسی - رامسر اميدوارم که اين تيم با سرافرازی به ميهن عزيزمان برگردد. اما حيف که حتی يک بازيکن آبادانی هم در بين اين افراد نيست تا شادی ما آبادانيها را صد چندان کند. فواد - آبادان ترکيب تيم ملی ايران گلچينی از بهترين بازيکنان ليگ و لژيونرها می باشد، اما مشکل اصلی تيم ملی نداشتن بازيهای تدارکاتی مناسب و کافی قبل از شروع جام جهانی می باشد که سبب می شود بازيکنان به هماهنگی لازم نرسند. با اين وجود اميدوارم تيم ملی کشورم با وجود ستاره هايی مثل کريمی و مهدوی کيا به دور دوم مسابقات جام جهانی راه پيدا کند. مانی - اهواز درون دروازه ضعيف هستيم ای کاش احمدرضا عابدزاده ديگری در تيم ملی داشتيم. جواد نوروززاده - آبادان به نظر من ايران با سيستيم ۴-۴-۲ بهتر بازی ميکند. هادی - ترومسو اگر بچه ها انديشه حمله را جايگزين دفاع کنند نتيجه بهتر خواهد بود. چرا که حمله خود يک دفاع خواهد بود. افشين کار سابقه بازيهای ايران نشان ميدهد که هر موقع که ايران هجومی بازی کرده بهتر نتيجه گرفته. ترکيب ۲-۴-۴ رودباريان(دروازه) دفاع(کعبی-رضايی-بختياريزاده-گل محمدی) هافبک(نکونام- معدنچی- شجاعی-مهدوی کيا) مهاجم(کريمی-هاشميان يا دايی) تعويضها:برهانی- کاضميان-تيموريان-خطيبی. عادل - شهر کرد بازيکنان فعلی از جمله بهترينهای ماهستند. مسلما حريفان ما از همين الان برای از کار انداختن بازيکنان کليدی ما همچون کريمی مهدوی کيا و دايی نقشه های لازم را کشيده اند. برای مهار نقشه های آنان بايد فکری جدی کرد. من با روش ۴-۲-۳-۱ در برابر مکزيک و پرتغال موافقم بدين ترکيب: ميرزاپور-"يحيی - رضايی - کعبی - نصرتی" "نکونام - بختياری" - "مهدوی کيا - کريمی - دايی"- "هاشميان". در مواقع دفاع نکونام و بختياری بلافاصله به دفاع ميپوندند و در حمله سه ستون اصلی هافبکهای ما به هاشميان. احمد - شفيلد بازی ايران و بوسنی ثابت کرد که تيم ايران چقدر راحت گل ميخوره و اگر بوسنی به روند هجومی خودش ادامه ميداد نتيجه پنج بر دو به نفع بوسنی ميشد اما معجزه ای يا توافقی باعث شد يکباره بوسنی عقب بکشه و ميدان به دست ايران بيافته در نيمه دوم هم باربارز نيمکت نشست و خيال مدافعان ايران راحتتر شد اگر ايران در آلمان از سيستم کاملاً دفاعی استفاده نکنه با دريافت گلهای زياد روی عربستان را که در جام قبلی سياه شده بود سفيد ميکنه. در ضمن آقای علی دايی مثل اينکه سيرايی ندارند ايشان اگر بيست دقيقه آخر به زمين بيايند هم بازيکنان جوان تجربه ميگيرند و هم احترام ايشان نزد مردم بالاتر ميرود. لااقل رسم فوتبال چنين است. فرديس - آلمان دروازه بان: ميرزاپور-مدافعان: مهدوی کيا-گل محمدی(بختياريزاده) -رضايی -معدنچی -هافبکها:نکوکام-تيموريان-کريمی-شجاعی-مهاجمان:دايی(برهانی)-هاشميان(کاظميان)دليل عدم استفاده از کعبی به خاطرکوتاه قد بودن وارائه بازيهای ضعيف در ديدارهای تدارکاتی وليگ کشور ضمن اينکه مهدوی کيا در پست دفاع درهامبورگ آبديده شده است. دليل عدم استفاده از نصرتی واضح است. آزموده راآزمودن خطاست. ضمنا"بهتراست دايی در تمام بازيها بيشتر از يک نيمه بازی نکند. سروش رهايی - اصفهان ترکيب تيم ملی مشخص شده و هيچ تغييری قابل قبول نميباشد و اين بحثها از منطق بدور است و بياييد همه باهم تيممان را تشويق و دعای خير بکنيم. عبدالله غريب - دوبی جای صد افسوس دارد که با اينهمه استعداد و زمان تيم ناکامل و نامطمئنی را به جام ميفرستيم. بی کفايتی فدراسيون و کادر فنی تيم در تدارکات ناکافی و توصيه پذيری در انتخاب بازيکنان بانی اصلی ضعف تيم می باشند. با توجه به گزينشهای موجود و لزوم ترفيع مشکلات دفاعی بر اساس سيستم ۳-۲-۳-۲ من ترکيب زير را پيشنهاد ميکنم: دروازه بان :هر چند ميرزاپور نامطمئن ظاهر شده، ولی بدليل عدم فرصت يابی طالب لو و رودباريان برای کسب تجربه بازيهای بزرگ و بين المللی چاره چندانی جز وی باقی نمی ماند. دفاع: قبل از بازيهای تدارکاتی اخير بيشتر نگرانيها متوجه مشکل جناح چپ بود،اما اينک مشخص شده کل خط دفاع با مشکل روبرو شده است. نه فقط زارع و نصرتی در اين جناح کارايی ندارند، بلکه کعبی و گل محمدی نيز خارج از فرم بوده و در حد بازی در مقابل حريفان غير آسيايی نشان نمی دهند. ناچار انتخاب زير را توصيه می کنم: بختيارزاده-رضايی-مهدوی کيا از نصرتی در سيستم ۴-۴-۲ در دفاع وسط و يا در صورت ادامه مصدوميت کيا در جناح راست استفاده ميشود برد. ميانی: از آندرانيک تيموريان و نکونام بعنوان هافبکهای دفاعی و تخريبی، و از زندی و شجاعی در جناحين و کريمی بعنوان هافبک آزاد بهره ميشود برد. معدنچی بعنوان بازيکن جانشين گزينه مناسبی متواند باشد. در سيستم ۴-۴-۲ ناچار به حذف شجاعی از ليست اصلی ميباشيم. حمله: دايی (يک نيمه)-هاشميان برهانی جايگزين مناسبی برای نيمه دوم می باشد. در سيستم تک حمله مثل ۴-۵-۱ هاشميان گزينه من خواهد بود که با توجه به بازيکن سالاری و برتری روابط به ضوابط در محيط تيم ملی عدم بازی دايی را بعيد ميبينم. با افسوس از صدمه ديدگی مهدوی کيا، جباری و نيکبخت و آرزوی بهبوديشان، جای بازيکنان زير را در اردو خالی ميبينم: باقری-پاشازاده-سپهر حيدری-جلال حسينی-نوازی-منيعی-شکوری-مبعلی-سامره-مجيدی.... اما حتی اگر رونالدينهو و رونالدو را هم به همراه داشته باشيم تا موقعی که مربی و کادر خوب و برنامه بازی و بازيهای تدارکاتی مناسب و کافی نداشته باشيم باز هم مشکلات عمده خواهيم داشت. با اميد به موفقيت تيم ملی! بابک - آمريکا به نظر من خط ميانی ايران بهترين است ولی خط دفاع نگران کننده است و خط حمله ميتواند بهتر از اين که هست باشد. روح الله موسوی - کلن من بعنوان کسی که لااقل حدود بيست سال افتخار خدمت به جامغه ورزش و جوانان برومند کشورعزيرم را در مناسب مختلف داشته ام معتقدم، اعضا منتخب تيم ملی فوتبال کشورمان جهت حضور در مسابقات جام جهانی ترکيب خوب و مناسبی است. فقط اين تيم نياز به هماهنگی بين بازيکنان دارد بخصوص آن تعداد از بازيکنان که در خارج از ايران بازی ميکنند و حتی من اميددارم انها از گروه خود با وجود تيم پرتغال صعود نمايد و نماينده خوبی برای کشورمان در اين رويداد بزرگ ورزشی باشند. علی شاهرخی - آتلانتا افرادی مثل کريمی.معدنچی.هاشميان. زندی و مهدوی کيا ميتونن برای ايران شگفتی ساز بشوند. به شرطی که بدونيم برای چی ميريم آلمان. ولی نميدونم طلسم دائی و تيم ملی کی ميخواد شکسته بشه و تا کی بايد يک بازيکن جوان و خوب روی نيمکت بشينه و دائی تو زمين راه بره و دستور بده ... کامران - تگزاس - آمريکا جای علی انصاريان و عليزاده در اين ليست خالی است. ای کاش اونا هم بودن. اکبر اسکندری - تهران تيم خوبی درست شده، فقط حيف که مجتبی جباری مصدوم شد و نمی تواند بازی کند. اميدوارم بتوانيم به مرحله بعد صعود کنيم. ميثم - اصفهان خدمات
کمتر از يک ماه مانده به نخستين بازی ايران در جام جهانی، برانکو ايوانکوويچ، سرمربی تيم ملی فوتبال ايران فهرست نهايی بازيکنان اين تيم را برای مسابقات جام جهانی اعلام کرد.
فهرست نهايی بازيکنان تيم ملی ايران برای جام جهانی اعلام شد
خدمتکاری جلوی میزهای خالی در میدان اصلی ونیز، شهری که معمولا سرشار از گردشگر است ونیز سال پیش همین موقع تصویر هوایی از مسجدالحرام در مکه یک هفته پیش زائران در مسجدالحرام در مکه مشغول زیارت بودند شمار بازدیدکنندگان از معبد فوشیمی‌ایناری در کیوتو کم شده است معمولا این فصل سال جمعیت زیادی در حال زیارت از معبد فوشیمی‌ایناری در کیوتو هستند شمار گردشگران در سنگاپور هم کاهش یافته است کاهش شمار گردشگران در سنگاپور مردی با ماسک در محوطه خالی از جمعیت کاخ بزرگ بانکوک کاخ بزرگ بانکوک حتی در بدترین آب و هوا هم گردشگر داشت All images copyright as marked.
شیوع ویروس کرونا، پیامدهای عمده ‌ ای در رفت و آمدهای مردم در سراسر جهان داشته و کاهش چنین سفرهایی بر میزان بازدید از جاذبه ‌ های گردشگری پرطرفدار در دنیا اثر گذاشته است.
ویروس کرونا؛ اماکن گردشگری دنیا از توریست خالی شد
با نزدیک شدن روز انتخابات مجلس ایران، بی‌بی‌سی فارسی در مجموعه گزارش‌هایی، سوابق بعضی از چهره‌های بحث برانگیز مجلس فعلی ایران را بررسی کرده است. بعضی از این نمایندگان رد صلاحیت شده‌اند و بعضی از سوی شورای نگهبان برای ورود به رقابت‌های مجلس بعدی تایید شده‌اند. مجتبی ذوالنوری مرداد سال ۱۳۴۲ در روستای "سیاه کمر" از توابع ملایر به دنیا آمده، اندکی بعد از انقلاب اسلامی در هفده سالگی وارد حوزه علمیه بروجرد شده، دو سال بعد به قم مهاجرت کرده، و در نهایت معمم شده‌است. زندگینامه‌های رسمی و نیمه رسمیِ ذوالنوری فعالیت‌های "تبلیغاتی" و "رزمی" متعددی را در دوران جنگ ایران و عراق به او منتسب می‌کنند. "تاسیس" و فرماندهی تیپ ۸۳ جعفر صادق (متشکل از طلاب و روحانیون برای امور تبلیغاتی در جبهه‌ها)، معاونت فرهنگی لشکر ۱۰ سید الشهدا و معاونت فرهنگی قرارگاه قدس سپاه در دوران جنگ از این جمله هستند. به نوشته وبسایت "تابناک" نزدیک به محسن رضایی، فرمانده سابق سپاه، تا زمان پذیرش قطعنامه ۵۹۸ و پایان جنگ، ذوالنوری ۸۴ ماه در جبهه حضور داشته است. ذوالنوری - که اغلب ذوالنور نامیده می‌شود - می‌گوید تکواندو کار است. او دانشگاه هم رفته؛ کارشناسی زبان انگلیسی دارد. ظاهراً جایی گفته تحصیل زبان انگلیسی را برای فعالیت‌های تبلیغاتی انتخاب کرده. مدرک کارشناسی ارشدی هم در رشته علوم دفاعی دارد از دانشگاه امام حسین. این دانشگاه وابسته به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی است، یعنی نهادی که آقای ذوالنور سه سال قائم مقام نماینده رهبری در آن بود و سال‌ها پیش از آن نیز ریاست و قائم مقامی ستاد نمایندگی ولی فقیه را در این نهاد به عهده داشت. پوشش ویژه انتخابات مجلس ۱۳۹۸ به نوشته برخی منابع او دوره "دافوس آجا" را هم که ویژه فرماندهان ارشد نظامی است، گذرانده است. سال ۱۳۹۰ ذوالنور به گفته خودش پس از ۳۰ سال "خدمت" از سپاه بازنشسته شد و در انتخابات مجلس شرکت کرد. اما بعضی منابع خبری نوشته‌اند او در سودای کرسی مجلس از قائم مقامی نمایندگی رهبر در نهاد قدرتمند و ثروتمند سپاه استعفا کرد. اندکی قبل از انتخابات مجلس نهم، ذوالنور در مصاحبه‌ای با ماهنامه "همشهری" گفت چهار گزینه تهران، کرج، قم و ملایر را به عنوان حوزه انتخابیه در نظر دارد. سرانجام کارزار انتخاباتی‌اش را در قم که سه کرسی در مجلس دارد راه انداخت. اما در شمارش آرا چهارم شد و به مجلس نرسید. چهار سال بعد، او باز از قم وارد رقابت‌های انتخاباتی شد و به عنوان سومین و آخرین نماینده، بعد از علی لاریجانی و احمد امیرآبادی فراهانی به مجلس دهم (مجلس فعلی) راه یافت. او در مجلس به طیفی از اصولگرایان تندرو موسوم به "جبهه پایداری" نزدیک است. در جریان انتخابات ۱۳۹۴ گفته شد که او دانشجوی مقطع دکترای "مدیریت راهبردی" است. هنوز مشخص نیست که آیا تحصیلاتش در این مقطع به پایان رسیده یا نه. در سه سال اول مجلس نهم، ذوالنور عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی بود و در سال چهارم (از تیر ۱۳۹۸) پس از علاءدین بروجردی و حشمت‌الله فلاحت‌پیشه به ریاست این کمیسیون رسید و همچنان عهده‌دار این سمت است. ذوالنور دو فرزند دارد. در مرداد ۱۳۹۷، در جریان کمپین #فرزندت ـ کجاست؟ که برای رسوا کردن رانت فرزندان مسئولان بلندپایه نظام جمهوری اسلامی راه افتاده بود، حسابی اینستاگرامی منتسب به ذوالنور نوشت دخترش متولد ۱۳۶۵ است و در رشته روانشناسی تحصیل کرده و پسرش متولد ۱۳۶۶ است و کارشناسی ارشد حقوق دارد. به نوشته این حساب در آن زمان هیچ یک از دو فرزند ذوالنور کار ثابتی نداشتند. (اصالت این حساب اینستاگرامی مشخص نیست اما وبسایت مشرق نیوز به آن استناد کرده است) به نوشته روزنامه کیهان و تایید خودش، یک بار اواسط دهه ۱۳۷۰ تلاش ناموفقی صورت گرفته برای ربودن یکی از فرزندانش. او "باند مهدی هاشمی" را متهم می‌کند و می‌گوید دسیسه ربودن فرزندش تلاشی بوده برای تلافی نقشی که تیپ امام صادق به فرماندهی ذوالنور داشته در ترتیب دادن تجمعات طلبه‌ها اطراف مسجد اعظم قم علیه حسینعلی منتظری، جانشین معزول و مغضوب روح‌الله خمینی. مهدی هاشمی یک دهه قبل از این واقعه اعدام شده بود و به ادعای مقام‌های جمهوری اسلامی "باند"ش منهدم. از پوشک تا موشک دریافتن گرایش‌های سیاسی آقای ذوالنور دشوار نیست. او به وفور درباره مسایل مختلف، از توافق هسته‌ای برجام گرفته - که از منتقدان آن است - تا پوشک نوزادان اظهار نظر کرده است - او آبان سال جاری در همایش ملی پدافند غیرعامل گفت: "گاهی دشمنان پنبه‌هایی که با آنها پوشک بچه یا مشابه آن تولید می‌شود را به گونه‌ای تهیه می‌کنند که موجب عقیم‌سازی می‌شوند." ذوالنور از جمله نمایندگان پیگیر استیضاح حسن روحانی، رئیس جمهوری، و از منتقدان او و رئیس اصولگرا اما میانه‌روی مجلس، علی لاریجانی است. او اخیراً روحانی را به "سرقت علمی" در رساله دکترایش متهم کرده و در جای دیگری انتقادات او از شورای نگهبان و تشبیه نظارت استصوابی به "انتصاب" افراد، را نشانه "بی‌تقوایی سیاسی" روحانی دانسته است. ذوالنور گفته: "آقای رئیس‌جمهور! اگر واقعاً انتخابات، انتصابات بود [آیا] نظام اجازه می‌داد شما امروز روی کرسی ریاست‌جمهوری بنشینید؟" در ادبیات سیاسی ایران "نظام" اغلب برای اشاره به تصمیم‌های آیت‌الله علی خامنه‌ای، رهبر جمهوری اسلامی، به کار می‌رود. ذوالنور همچنین از منتقدان سیاست خارجی دولت روحانی و بویژه ارشدترین دیپلمات این دولت، محمدجواد ظریف است. اوایل بهمن ماه امسال پس از کشته شدن قاسم سلیمانی، فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، توسط آمریکا، آقای ظریف با نشریه آلمانی اشپیگل مصاحبه‌ای کرد و گفت احتمال مذاکره با آمریکا را منتفی نمی‌داند. ذوالنور در واکنش به این مصاحبه، در نطق میان دستور جلسه مجلس خطاب به ظریف گفت: "در جایی که آمریکا با التماس پای میز مذاکره برجام آمد این دسته گل را به آب دادید و این بلا را بر سر ملت آوردید. امروز که می‌خواهید با گدایی مذاکره را از آنها بگیرید چه نتیجه‌ای برای مردم خواهد داشت؟ (...) زمان قدیم اگر مردی یا زنی فوت می‌کرد همسر او حداقل تا سالگرد همسر فوت شده‌اش به نشانه وفاداری ازدواج مجدد انجام نمی‌داد شما نگذاشتید چهلم حاج قاسم سلیمانی بگذرد و زبان التماس مذاکره را به قاتلین او باز کردید." "پاس گل به ترامپ" خرداد سال ۱۳۹۷ آقای ذوالنور در مصاحبه با روزنامه اعتماد گفت: "وقتی آقای اوباما در جریان بحث برجام تصمیم گرفت به آقایان حال بدهد، به ۲۵۰۰ نفر از ایرانیان تابعیت اعطا کرد و برخی آقایان و مسوولان با یکدیگر مسابقه گذاشتند که فرزندانشان جزو این ۲۵۰۰ نفر باشند." به رغم تکذیب این ادعا از سوی وزیر خارجه ایران و برخی از مسئولان وقت در دولت باراک اوباما، شبکه خبری فاکس‌نیوز در آمریکا گزارشی درباره سخنان ذوالنور منتشر کرد و دونالد ترامپ، رئیس‌جمهوری آمریکا هم با اشاره به این گزارش در این باره توییت کرد و به انتقاد از دولت اوباما پرداخت. اندکی بعد وقتی از ذوالنور درباره مستندات ادعایش پرسیده شد، او پاسخ داد: "هر وقت یقه‌مان را گرفتند مستندات را هم ارایه می‌کنیم." او البته تا امروز سندی در این باره منتشر نکرده است. با وجود سابقه طولانی اظهارات جنجالی آقای ذوالنور در انتقاد از برجام، هیچ یک از سخنان او تا این اندازه در ابعاد بین‌المللی پوشش خبری نیافت. رسانه‌های اصلاح‌طلب و منتقد جریان تندروی اصولگرایی در ایران این سخنان آقای ذوالنور را "پاس گل" او به رئیس جمهوری آمریکا خواندند. آقای ذوالنور، هم صدا با دیگر اصولگرایان تندرو، از منتقدان سرسخت لوایح چهارگانه موسوم به "اف ای تی اف" نیز هست. این لوایح توسط دولت روحانی به منظور تطبیق مقررات ایران با استانداردهای «گروه اقدام مالی» به مجلس ارایه شده و حالا ماه‌هاست که در مجمع تشخیص مصلحت نظام بلاتکلیف مانده‌اند. "گروه اقدام مالی" کمتر از یک هفته دیگر درباره قرار دادن ایران در فهرست سیاه این گروه تصمیم می‌گیرد که اگر چنین شود، داد و ستدهای بین‌المللی ایران دشوارتر از پیش خواهد شد. با این وجود آقای ذوالنور در آبان سال جاری در مقام رئیس کمیسیون سیاست خارجی مجلس طی مصاحبه‌ای به خبرگزاری فارس گفت: "اینکه می‌گویند ضرورت اداره کشور با "سی اف تی" است در واقع یک ادعای بی‌مدرک، بی‌دلیل و ناصواب است. اتفاقا اگر "سی اف تی" و دیگر لوایح مرتبط با "اف ای تی اف" تصویب شود، اداره کشور به مراتب سخت‌تر می‌شود... امروز غرب و آمریکا اقرار دارند که تحریم‌های آمریکا علیه جمهوری اسلامی ایران خاصیتی ندارد و حقیقت آن است که تصویب این لوایح راهی برای احیای تحریم‌های آمریکاست و مسیرهایی که ما از طریق آن تحریم‌ها را دور می‌زنیم و آمریکا نتوانسته این راه‌ها را مسدود کند می‌خواهند با "سی اف تی" این مسیرها را شناسایی و مسدود کنند." این لوایح برای مقابله با پولشویی و تامین مالی تروریسم مطابق معیارهای "گروه اقدام مالی" طراحی شده‌اند. "آتش به اختیار" به نظر می‌رسد پس از رسیدن به ریاست کمیسیون امنیت ملی، آقای ذوالنور کوشیده است برخی مواضع‌اش را کمی تعدیل کند و خود را سیاستمداری نشان دهد که از سپاه، نهاد قدرتمندی که ارتباط نزدیکی با آن دارد، مستقل است، هرچند به میزانی اندک. دی ماه سال جاری پس از آن که سپاه پاسداران با شلیک موشک به یک هواپیمای مسافربری اوکراین ۱۷۶ نفر را کشت، آقای ذوالنور کمابیش مواضع سپاه را درباره خطای انسانی تکرار کرد و با مضمونی انتقادی گفت اپراتور "آتش به اختیار" عمل کرده است. با این حال او از اولین کسانی بود که عملیات خرابکاری سایبری را به عنوان دلیل شلیک موشک به این هواپیما غیر محتمل ارزیابی کرد. این احتمال پیش‌تر از سوی نهادهای مطرح شده بود. ذوالنور همچنین در موضعی متفاوت از فرمانده هوافضای سپاه نیز قطع ارتباط اپراتور موشک با فرماندهان سپاه را رد کرد و گفت سندی در این باره ندیده است. آقای ذوالنور همچنین تنها کسی از مقامات عالیرتبه جمهوری اسلامی بود که مرداد ماه امسال در بحبوحه بحران نفت‌کش‌ها بین ایران و بریتانیا، وقتی دو کشور نفت‌کش‌های یکدیگر را در تنگه هرمز و جبل‌الطارق گرو گرفته بودند، حاضر شد با سفیر بریتانیا در تهران دیدار کند و از درز خبر این دیدار به رسانه‌ها هم ابایی نداشته باشد - هرچند که جزییاتی از این دیدار منتشر نشد. ذوالنور پیش از این دیدار البته گفته بود: "انگلیسی‌ها با زورگویی، قلدری، و راهزنی دریایی سوپر نفت‌کش ما را متوقف کرده‌اند." این دیدار البته با انتقاد اصلاح‌طلبان همراه بود که معتقد بودند اگر یک اصلاح‌طلب در چنین شرایطی با سفیر بریتانیا ملاقات می‌کرد، اصولگرایان از جمله آقای ذوالنور، واکنش تندی نشان می‌دادند. تکلیف جنجالی آقای ذوالنور به گفته خودش برای بیان دست کم بعضی از سخنان جنجالی‌اش احساس تکلیف می‌کند. او معتقد است که "مصلحت جامعه" در بیان مسایلی است که گاهی بعضی از آن‌ها به زعم آقای ذوالنور "محرمانه" هستند. و برای تعیین «مصلحت جامعه» به تشخیص خودش عمل می‌کند. او در این باره گفته: "مقام معظم رهبری فرمودند ما باید مواظب گفته‌ها و نگفته‌هایمان باشیم. گاهی اوقات من احساس تکلیف می‌کنم نسبت به بعضی از روشنگری‌ها که وقتی ما حقایقی را بیان نمی‌کنیم بسیاری از مسائل در بین مردم ناگویا و ناشفاف می‌ماند و ممکن است فضای ذهنی مردم را بعضی‌ها طور دیگری شکل دهند و آن وقت باید سراغ رسانه‌های بیگانه و بعضی مسائل بروند که قطعا دروغ قاطی‌ش می‌کنند."
تنها نماینده مجلس ایران است که دونالد ترامپ، رئیس جمهور آمریکا، به سخنانش استناد کرده؛ و اگر فقط یک نقطه اشتراک با ترامپ داشته باشد، شهرت او به خاطر اظهارات جنجالی است. او حالا برای شرکت در انتخابات مجلس یازدهم تایید صلاحیت شده است.
مجتبی ذوالنوری؛ از فرماندهی در سپاه تا "پاس گل به ترامپ"
آنگوس فاستر بی‌بی‌سی، پکن از جوانی شروع کنید در چین، سن اهمیت زیادی دارد. اگر کسی تا اواسط دهه سوم عمرش برای رسیدن به مقامات بالا مورد توجه قرار نگرفته باشد، احتمالا دیگر برایش دیر شده است. دو نفری که قرار است ریاست جمهوری و نخست وزیری را به دست بگیرند، یعنی شی جین‌پینگ و لی ککیانگ، هر دو در ۲۱ سالگی به عضویت حزب کمونیست درآمدند و هیچگاه در خارج حزب کار نکرده اند. امروزه کودکان از سنین پایین در معرض سیاست قرار می‌گیرند، و حتی از سن شش سالگی شال‌های قرمز "پیشگامان جوان" را به گردن می‌اندازند. البته آموزش سیاسی رسمی تا زمانی که این بچه‌ها در ۱۴ سالگی به شاخه جوانان حزب می‌پیوندند، آغاز نمی‌شود. دانش‌آموزانی که آینده‌دار به نظر می‌آیند، در ۱۸ سالگی به عضویت حزب درمی‌آیند. برای عضویت در حزب، فرد باید تقاضانامه‌ای به شعبه محلی‌اش بفرستد، سپس در یک گروه مطالعاتی پذیرفته شود، و تفکرات و سوابقش به‌دقت بررسی شود، تا نهایتا به طور آزمایشی به عضویت حزب پذیرفته شود. برای عضویت در حزب، مراسمی رسمی برگزار می‌شود و اعضای جدید باید در مقابل پرچم حزب (داس و چکشی زرد روی پس‌زمینه‌ای قرمز رنگ) سوگند بخورند. سوگند اعضای جدید می‌خواهم به حزب کمونیست چین بپیوندم، از برنامه‌های آن پاسداری کنم، به مفاد اساسنامه حزب پایبند باشم، وظایف یک عضو حزب را انجام دهم، تصمیمات حزب را اجرا کنم، نظم و انضباط حزبی را کاملا رعایت کنم، اسرار حزب را حفظ کنم، به حزب وفادار باشم، سخت کار کنم و در تمام زندگی‌ام برای کمونیسم مبارزه کنم، همواره آماده فدا کردن خود برای حزب و مردم باشم، و هرگز به حزب خیانت نکنم بادوام‌ترین حکومت‌های تک‌حزبی حزب کمونیست شوروی کومین‌تانگ (تایوان) حزب نهاد انقلابی مکزیک حزب کمونیست چین یکی از اعضای مونث حزب، که نخواست نامش فاش شود، می‌گوید: "تجربه هیجان‌انگیزی است. در چین، حتی برای ازدواج هم نیاز نیست سوگند بخورید. برای همین هم مراسم عضویت در حزب، تنها جایی بوده که در آن سوگند خورده ام." البته عضویت در حزب آسان نیست. در سال ۲۰۱۱، جمعا ۲۲ میلیون نفر برای عضویت درخواست دادند، اما فقط ۳ میلیون نفرشان پذیرفته شدند. تعداد کل اعضا ۸۳ میلیون نفر است، و می‌توان گفت این حزب بزرگترین باشگاه خصوصی جهان است. افراد به‌دلایل مختلفی تصمیم به پیوستن به حزب کمونیست چین می‌گیرند. عضویت در حزب منزلت اجتماعی و مزایای قابل توجهی دارد، که از جمله آنها می‌توان به دسترسی به اطلاعات کنترل شده، مشاغل دولتی، و امکان ملاقات با افرادی اشاره کرد که می‌توانند به آینده شغلی فرد کمک کنند. برخی دیگر هم با هدف فداکاری و کمک به آینده چین عضو حزب می‌شوند. این عضو حزب می‌گوید: "قبلا پیوستن به حزب نشان‌دهنده این بود که شما یکی از بهترین دانشجویان بوده اید و به مراکز قدرت نزدیک هستید. اما حالا ترس از کنار ماندن است که باعث می‌شود بخواهید به حزب بپیوندید." انتخاب جناح مورد نظر آمار حزب از سال ۱۹۴۹ بر چین حکومت می‌کند در سال ۲۰۱۱ حدود ۸۳ میلیون عضو داشته است ۷۷ درصد اعضای آن مرد هستند کشاورزان یک‌سوم اعضای آن را تشکیل می‌دهند ۶ میلیون و ۸۰۰ هزار نفر از اعضا برای حزب و موسسات دولتی کار می‌کنند هزینه آن از محل کمک‌های دولتی و حق عضویت اعضا تأمین می‌شود از سال ۲۰۰۱ کسبه و تجار هم حق پیوستن به حزب را دارند هفت نفر از ثروتمندترین افراد کشور در کنگره حزب شرکت می‌کنند مهم‌ترین عامل تعیین‌کننده در اینکه تا چه حد در حزب رشد می‌کنید، کسی است که شما زیر و بال و پرش می‌گیرد. به این فرد در زبان چینی "کائوشان" (به‌معنای کوه قابل اتکا) گفته می‌شود. مین‌شین پی از کالج کلرمونت مک‌کنا می‌گوید: "اگر این فرد بتواند وقتی جوان هستید شما را جلوتر از دیگران، در صف رسیدن به مقام قرار دهد، آن وقت می‌توان گفت که در مسیر رسیدن به مدارج عالی هستید." این کار برای فرزندان مقامات عالی‌رتبه آسان است، چرا که آنها از کمک و حمایت شبکه‌های والدینشان برخوردار هستند. حدود نیمی از رهبران ارشد فعلی چین عضو این دسته هستند، که به‌خاطر مزایایی که در کودکی از آن برخوردار بوده اند، اصطلاحا "شاهزاده‌های جوان" خوانده می‌شوند. جناح مهم دیگر بنام "توانپای" شناخته می‌شوند. افرادی نظیر هو جین‌تائو، رئیس جمهوری فعلی، که کارشان را در شاخه جوانان حزب شروع کرده اند، از این دسته اند. این افراد پس‌زمینه خانوادگی ساده‌تری دارند، و گفته می‌شود بیشتر دغدغه مسائل مردم عادی، مثل کمک هزینه مسکن و درآمد روستاییان، را دارند. در پنج سال گذشته، این دو گروه بر سر اینکه چه کسانی پست‌های عالی‌رتبه بعدی را در اختیار بگیرند، در حال کشمکش بوده اند. شی جین‌پینگ که یکی از "شاهزاده‌های جوان" است و ارتباطات خانوادگی وسیعی دارد، توانست برای بالاترین مقام از لی ککیانگ جلو بزند، اما سمت‌های دیگر همچنان قابل دسترسی هستند. استیو تسانگ از دانشگاه ناتینگهام می‌گوید: "مسأله فقط ایجاد توازن میان این دو بلوک نیست. در چارچوب سیاست‌های جناحی و جاه‌طلبی‌های فردی، چند بازی بطور همزمان در جریان است. هر کسی سعی می‌کند با دیگران ائتلاف کند و آنها را قانع کند که آنچه برای عرضه دارد، از پیشنهاد رقیبانش جذابتر است. رسانه‌های چینی که تحت سانسور قرار دارند، این کشمکش‌ها را پوشش نمی‌دهند. اندک اطلاعاتی که به صورت جسته و گریخته به بیرون درز می‌کند، نشان‌دهنده فرهنگ سیاسی بی‌رحمی است. لینگ جیهوا که از متحدان نزدیک هو جین‌تائو است، ظاهرا ارتقاء مقام نخواهد گرفت، زیرا گفته می‌شود پسرش در حالی که سوار یک خودروی فراری بوده و دو زن نیمه برهنه هم همراهش بوده اند، در یک تصادف کشته شده است. مطالعه اخلاقیات در تمام طول تاریخ چین، از رهبران این کشور انتظار می‌رفته با نوعی حس وظیفه اخلاقی حکومت کنند. در نتیجه، با اینکه حزب کمونیست هم مثل امپراتوران قدیم معتقد است که حکومت بر این کشور حق مسلمش است، اما در عین حال خود را موظف می‌داند منصفانه حکومت کند. در چین مدح و ثنای حاکمان خوب سابقه‌ای دیرینه‌ دارد، و از خود گذشتگی و فداکاری آنها الگویی برای دیگران قلمداد می‌شود. اما امروزه مقامات این کشور باید به کسانی که مافوقشان هستند نشان بدهند که توانایی درست اداره کردن امور را دارند. آنها هر ساله مورد ارزیابی قرار می‌گیرند، و در این ارزیابی‌ها عواملی نظیر رشد تولید ناخالص داخلی، درآمدهای مالیاتی و ثبات اجتماعی در حوزه تحت کنترل آنها اهمیتی کلیدی دارد. در رده‌های پایین‌تر هم حزب اجازه برگزاری انتخابات را داده، هر چند که نامزدهای مورد تأیید رسمی حزب تقریبا همیشه برنده می‌شوند. ترفیع درجه برخی مقامات بالاتر هم حالا با مراجعه محدود به آرای عمومی انجام می‌شود. این اقدامات به حزب امکان می‌دهد برای خود مشروعیت مردمی قائل شود، اما به عقیده اکثر چینی‌ها، دلیل اینکه این حزب باید در قدرت بماند این است که اقتصاد را خوب مدیریت کرده است. مقامات حزب همیشه باید فروتن و مردمی بنظر برسند، و عبارت کلیدی "خدمت به مردم" را فراموش نکنند. پدربزرگ ون (جیابائو) در حال خدمت به مردم ون جیابائو، نخست وزیر فعلی که قرار است از سمتش کنار برود، به‌خاطر توانایی ایجاد ارتباط با مردم عادی به یکی از محبوب‌ترین رهبران چین تبدیل شده است. "پدربزرگ ون" (لقب او در میان عموم) بعد از هر زمین‌لرزه، رانش زمین یا سیل به‌سرعت در محل حاضر می‌شود و ضمن ابراز همدردی با قربانیان، برای کمک به آنها اعلام آمادگی می‌کند. البته منتقدانش می‌گویند این کار او یک نمایش است، اما افتادگی ظاهری آقای ون، احترام زیادی برای او ایجاد کرده است. فخرفروشی نکردن کلکسیون ساعت‌های گران‌قیمت یکی از مقامات برایش گران تمام شد با شکوفایی اقتصاد چین، فساد مالی مقامات ارشد به بزرگترین منبع خشم مردم نسبت به حزب تبدیل شده است. اندازه‌گیری ابعاد فساد مالی غیرممکن است، اما برآورد می‌شود از اواسط دهه ۱۹۹۰ تاکنون، مقامات فاسد حدود ۱۲۰ میلیارد دلار سرمایه را از کشور خارج کرده باشند. البته ریخت و پاش‌هایی نظیر مهمانی‌های پرخرج، هزینه‌های جاری اضافی و اسراف در خرید هدایا هم در مواردی باعث ایجاد نارضایتی شده است. حزب کمونیست در واکنش به این اعتراضات، با موارد آشکارتر تخلف برخورد کرده است، و می‌گوید ده‌ها هزار نفر مجازات شده اند. اما منتقدان می‌گویند معمولا چنین برخوردهایی صرفا تبلیغاتی است، و حزب می‌داند که باید در بیشتر موارد فساد مالی اغماض کند، چرا که افراد بسیار زیادی درگیر آن هستند. ریچارد مک‌گرگور، نویسنده کتاب "حزب"، می‌گوید: "اگر برخورد با فساد را شروع کنید، تا کجا می‌خواهید پیش بروید؟همه آلوده آن هستند". نتیجه این وضعیت این است که مقامات عالی‌رتبه و کارکنان شرکت‌های دولتی می‌توانند ثروتمند شوند، ولی باید مواظب باشند ثروتشان را در دید عموم به نمایش نگذارند. یانگ داکای، یکی از مقامات حزب در استان شا‌آنشی این درس را خوب فرا گرفته است. یک کارزار اینترنتی نشان داد او چندین ساعت گران‌قیمت دارد، و این سوال را مطرح کرد که چگونه می‌توان با حقوق کارمندی حزب این هزینه خرید این ساعت‌ها را تأمین کرد؟ آقای داکای در پی این رسوایی امسال از حزب اخراج شد. مذکر بودن لیو یان‌دونگ تنها حدود یک‌چهارم اعضای حزب زن هستند هرگز هیچ زنی به عضویت کمیته مرکزی دفتر سیاسی حزب، که عالی‌ترین مرجع تصمیم‌گیری آن است، درنیامده است. در خود دفتر سیاسی هم، که از کمیته مرکزی گسترده‌تر است و ۲۴ عضو دارد، تنها یک زن بنام لیو یان‌دونگ حضور دارد. در چشم نبودن بنیان‌گذاران چین مدرن، یعنی مردانی مثل مائو تسه‌تونگ و دنگ شیائوپینگ، متفکران کاریزماتیکی بودند که تقریبا یک‌تنه آینده کشور را ترسیم کردند. رهبران امروز باید در چارچوب یک بوروکراسی پیچیده رشد کنند و این کار مستلزم فرمان‌برداری محض است. کنترل مطلق حزب بر عرصه سیاست و رسانه‌ها بدان معناست که جایی برای هیچ اشتباهی وجود ندارد. چشمگیرترین نمونه اخیر آن در همین سال ۲۰۱۲ اتفاق افتاد. بو شیلای، دبیر سابق حزب در شهر چونگ‌کینگ، که انتظار می‌رفت به مقام‌های بالاتری هم برسد، از کار برکنار، و از حزب اخراج شد. همسر او هم به‌جرم قتل یک بازرگان بریتانیایی به زندان افتاد. حالا آقای بو با اتهام فساد مالی، سوء استفاده از قدرت، و "روابط جنسی ناشایست" – که این یکی از قدیم جزء اتهامات مورد علاقه حزب بوده – روبروست. داشتن موی تیره (یا رنگ شده) و پوشیدن کت و شلوار تیره اجباری است اما بسیاری از تحلیلگران غربی می‌گویند جرم واقعی آقای بو این بود که شکل مرسوم سیاست‌ورزی در چین را به چالش کشیده بود. سیاست‌های پوپولیستی و سختگیری در برخورد با مجرمان راه‌های خطرناکی برای کسب مشروعیت بودند، و برای کسانی که منتظر بودند طبق معمول، با ایجاد اجماع از طریق رایزنی، ترفیع مقام بگیرند، تهدیدی به‌حساب می‌آمد. استیو تسانگ می‌گوید: " گل خشخاش خوب است بلند باشد، اما نه آنقدر که بدخواه پیدا کند (اشاره به "سندروم خشخاش‌ بلند" که به‌معنای دشمنی دیگران با فردیست که با موفقیت‌هایش حسادت آنها را برانگیخته). اگر بیش از حد توی چشم باشید، زیرآبتان را می‌زنند". این در چشم نبودن حتی شامل لباس و ظاهر افراد هم می‌شود. همه باید کت و شلوار تیره بپوشند. موهای سر هم باید تیره باشد و هیچ‌جای آن خاکستری نشده باشد. کار در مناطق فقیر در حزبی که به‌صورت دموکراتیک اداره نمی‌شود، بسیار مهم است که رهبران ارشد افرادی بنظر بیایند که مشکلات مردم عادی را درک می‌کنند. اداره سازماندهی حزب بر همه امور مسلط است و درباره انتصابات در همه پست‌های ارشد حزبی و دولتی تصمیم می‌گیرد. این اداره سعی می‌کند رهبران آینده حزب را از راحتی و رفاه پکن جدا کند، و به نقاط دوردست بفرستد. هو جین‌تائو، رئیس جمهوری فعلی، چهار سال در تبت بوده است. زندگی در این منطقه از دید چینی‌ها بسیار طاقت‌فرساست. هو چونهوا، که ۴۹ ساله و یکی از مطرح‌ترین رهبران جوان چین است، فعلا در مغولستان داخلی مشغول خدمت است. بی‌رحمی بی‌رحمی لازمه کار در همه نظام‌های سیاسی است، اما نظام سیاسی چین از این نظر به‌طور خاصی بی‌گذشت است. مین‌شین پی می‌گوید: "اگر از دایره قدرت بیرون رانده شوید، همه کار می‌کنند تا مانع برگشتتان شوند. فقط شغلتان را از دست نمی‌دهید. آنها سراغ خانواده‌تان هم می‌روند و نامتان را نابود می‌کنند". به رهبران جاه‌طلب توصیه می‌شود ابتدا "هوهی‌شو"، یا همان "نظریه سیاه زمخت" را بخوانند. این اثر که در قرن گذشته منتشر شده، مجموعه‌ای از فنون و ترفندهای کلاسیک سیاست‌ورزیست، و پوست کلفت را یکی از ابزارهای اصلی لازم برای موفقیت می‌داند. بنا بر این نظریه، پوست کلفت باعث مصونیت در برابر احساس تقصیر یا شرم می‌شود. سلاح دیگر هم، داشتن قلبی سیاه است که برای آسیب رساندن به دیگران با هدف نفع شخصی سخت شده باشد. در این زمینه بیشتر بخوانید موضوعات مرتبط
حزب کمونیست چین به‌ زودی نسل جدید رهبران کشور را معرفی خواهد کرد. اکثریت قریب به اتفاق این افراد شغلی جز سیاست ندارند و رده‌های مختلف حزب را پله پله طی کرده اند. اما رازهای موفقیت در یکی از انعطاف ناپذیرترین نظام‌های اقتدارگرای جهان چیست؟
راه‌های پیشرفت در حزب کمونیست چین
وزارت خارجه آمريکا گفته است که احتمال دارد اسرائيل در جريان جنگ ۳۴ روزه با چريک های حزب الله لبنان، شرايط استفاده از يک چنين سلاح هايی را زير پا گذاشته باشد. بمب های خوشه ای ساخت آمريکا با شرط محدوديت استفاده از آن ها به ارتش اسرائيل فروخته می شود. دولت آمريکا گزارش مقدماتی خود درباره اين موضوع را تسليم کنگره آمريکا کرده است. با استفاده ازبمب های خوشه ای می توان صدها بمب های کوچک را در محوطه وسيعی پخش کرد. استفاده از اين بمب ها با انتقاد گسترده روبرو شده است. ماه نوامبر گذشته کميته بين المللی صليب سرخ به دليل اينکه بمب های خوشه ای موجب مرگ غيرنظاميان می شود، خواستارمنع به کارگیری بمب های خوشه ای در مناطق مسکونی شده بود. عفو بين الملل نيز از اسرائيل به دليل استفاده از بمب های خوشه ای در روزهای پايانی جنگ لبنان انتقاد کرده است. خدمات
دولت آمريکا می گويد اسرائيل با فروريختن بمب های خوشه ای ساخت آمريکا بر فراز مناطق غيرنظامی جنوب لبنان در سال گذشته، احتمالا شرايط يک معامله تسليحاتی با آمريکا را نقض کرده است.
احتمال نقض شرایط معامله تسلیحاتی توسط اسرائیل
پس از پيروزی حماس در انتخابات مجلس قانونگذاری فلسطين و متعاقب آن، تشکيل دولت خودگردان توسط اين گروه، کشورهای مختلف جهان کمکهای خود را به اين دولت به حال تعليق درآوردند. علت قطع اين کمکها اين است که حماس موجوديت اسرائيل را به رسميت نمی‌ شناسد. قطع کمکهای خارجی به دولت خودگردان برای جامعه فقير فلسطينی که سالهاست اداره آن وابسته به دريافت اين کمکهاست، بحران اقتصادی و بی ‌نظمی اجتماعی در پی داشته است. دولت تحت رهبری حماس ابتدا تلاش کرد با دريافت کمک از برخی کشورهای عربی يا اسلامی، جايگزينی برای قطع کمکهايی پيدا کند که عمدتاً از جانب کشورهای غربی و متحدان آنها صورت پرداخت می شد اما به دلايل سياسی و نيز محدوديتهای نظام بانکی در سطح جهان و منطقه، موفق نشد. از سوی ديگر، دولتهای غربی اميدوار بودند که فشار و تنگنای ناشی از قطع کمکها، حماس را به تجديد نظر در سياست خود در برابر اسرائيل وادار سازد. گرچه ادامه فشارها حماس را به سمت انعطاف در سياستهای خود سوق داده اما اين انعطاف در حدی نبوده که شروط گروه چهارجانبه بين ‌المللی مرکب از سازمان ملل متحد، آمريکا، اتحاديه اروپا و روسيه را برای ازسرگيری کمکها برآورده کند. مسئله اين است که قطع کمک خارجی فقط سبب اعمال فشار به حماس نشده، بلکه جامعه فلسطينی را نيز در معرض فاجعه انسانی و فروپاشی قرار داده است. کشورهای غربی و حتی دولت اسرائيل که بر ادامه تحريم سياسی و اقتصادی دولت حماس اصرار می‌ ورزد، به همان اندازه که خواهان در تنگنا قرار دادن دولت حماسند، از فروپاشی اجتماعی در سرزمينهای فلسطينی نيز بيمناکند. قاعدتاً فروپاشی جامعه فلسطينی به گسترش هرج و مرج و خشونت در منطقه‌ ای منجر خواهد شد که در طول چند دهه گذشته کمتر روی ثبات و آرامش به خود ديده است و پيامد چنين وضعيتی صرفاً به فلسطينيها محدود نخواهد ماند، بلکه گريبان اسرائيل و کشورهای محافظه کار عرب منطقه را هم خواهد گرفت. چشم‌‌ اندازی چنين خطرناک، جامعه بين ‌المللی را به اين فکر انداخته است که برای ازسرگيری کمک به فلسطينيها، منتظر تغيير موضع حماس در برابر اسرائيل نماند و ارسال کمک‌ را از سر گيرد. راهکاری که کشورهای غربی برای از سرگيری کمک به فلسطينیها در نظر گرفته‌ اند اين است که به جای اعطای کمک به دولت حماس که می ‌تواند به تقويت آن منجر شود، کمک‌ را به طور مستقيم در اختيار مردم قرار دهند. به نظر می ‌رسد کمک مستقيم به فلسطينيها، به رغم ميل کمک کنندگان، بخشی از فشار داخلی عليه حماس را کاهش دهد اما در کنار آن ضربه‌ ای به توانايی و حيثيت دولت اسماعيل هنيه نخست وزير دولت خودگردان نيز وارد خواهد کرد. به عبارت ديگر، پرداخت حقوق معوقه کارمندان دولت، مجال تنفسی برای کابينه هنيه ايجاد می ‌کند اما دريافت مستقيم حقوق کارکنان دولت از بيگانگان و نه حکومتی که در خدمت آنند، نشانه ‌ای از ضعف و عدم اقتدار آن دولت تلقی می ‌شود و تأثير روانی مخربی بر جا می ‌گذارد. ظاهراً دولت حماس در وضعيتی نيست که با پرداخت کمک مستقيم کشورهای خارجی از جمله اتحاديه اروپا و آمريکا به کارکنان خود مخالفت کند اما کنار آمدن بلندمدت با اين مسئله به نظر می ‌رسد هزينه بيشتری نسبت به پافشاری اين گروه بر مواضع سياسی خود در پی داشته باشد. خدمات
سران اتحاديه اروپا در تازه ترين نشست خود تصميم به اعطای کمکی صد ميليون يورويی به فلسطينيها گرفته ‌اند، کمکی که بر خلاف گذشته قرار نيست در اختيار دولت خودگردان فلسطينی که اينک در کنترل گروه اسلامگرای حماس است، قرار گيرد، بلکه قرار است به طور مستقيم به کارمندانی پرداخت شود که ماههاست دستمزدی دريافت نکرده ‌اند.
قطع کمک به فلسطينيان؛ مجازات دولت يا ملت؟
اولين واكنش روزنامه هاى تهران با خبر غيرمنتظره جابه جائى دبير شوراى عالى امنيت ملى حكايت از آن دارد كه محافل سياسى تهران در حالى كه تاكيد كرده اند كه پرونده هسته اى زير نظارت رهبر جمهورى اسلامى اداره مى شود اما تاكيد كرده اند كه علت اصلى اين جابه جائى انتصاب كسى است كه با رييس دولت هماهنگ تر باشد. روزنامه هاى هوادار دولت علت اعلام شده توسط سخنگوى دولت را براى استعفاى على لاريجانى پذيرفته و بر اساس آن جا به جائى دبير شوراى عالى امنيت ملى را امرى عادى دانسته و هر نوع اختلاف نظرى را در ميان تصميم گيرندگان بر سر سياست هسته اى تكذيب كرده اند. اما روزنامه هاى منتقد دولت در جست و جوى علتى براى اين تغيير غيرمترقبه به تضادهائى اشاره كرده اند كه بين سياست هاى آقاى لاريجانى با احمدى نژاد رييس جمهور وجود داشت و گه گاه آشكار مى شد چنان كه در آخرين روزها با فاش كردن پيام هسته اى ولاديمير پوتين توسط على لاريجانى و تكذيب آن توسط رييس دولت، تفاوت ها از پرده به در افتاد. قضاوت درباره على لاريجانى بيش تر روزنامه هاى منتقد دولت به يادآورده اند كه على لاريجانى بلافاصله بعد از انتصاب به دبيرى شوراى امنيت ملى به انتقاد از تيم سابق زبان گشود و از جمله آنها را متهم كرد كه در(مروارید) غلطان [مقصودش غنى سازى اورانيوم بود] را داده و در مقابل آب نباتى [بسته پيشنهادى اروپا] پذيرفته اند. آفتاب يزد در سرمقاله خود با اشاره به ابراز تاسف بسيارى از نمايندگان مجلس از جمله تعدادى از چهره‌هاى شاخص از جناح اصولگرا كه عملكرد وى را موفق ارزيابى كرده اند نوشته "اما به هر حال، امروز استعفاى دكتر لا‌ريجانى پذيرفته شده و بايد براى بعد از استعفا انديشه كرد. اين انديشه از يكسو بايستى شامل ايجاد اطمينان از تداوم روش‌هاى منطقى دكتر لا‌ريجانى شود كه تا حدود زيادى مخالفان ايران را خلع سلا‌ح كرده است و هم نگرانى‌هايى را كه موجب استعفا و پذيرش آن در آستانه يكى از مهمترين مذاكرات ايران با سولا‌نا شد، برطرف نمايد. به نوشته آفتاب يزد علاوه بر عدم حضور لا‌ريجانى در مذاكرات هسته‌اى ايران و روسيه - كه همزمان با سفر پوتين به تهران انجام شد و غلا‌مرضا آقازاده‌ هم در آن حضور داشت - تفاوت اظهارنظر لا‌ريجانى در خصوص پيام‌ خاص پوتين با آنچه توسط رئيس جمهور اعلا‌م شد، نشان داد كه حتى در اصلى‌ترين مأموريت و مسئوليت لا‌ريجانى نيز هماهنگى لا‌زم با او به عمل نمى‌آيد و لذا مى‌توان حدس زد كه استعفاى لا‌ريجانى، نه به دليل بيمارى است و نه آنطور كه سخنگوى دولت گفته است تنها به اين دليل كه او به دنبال انجام وظيفه در عرصه‌اى ديگر است. زيرا اگر چنين بود اين امكان وجود داشت كه اعلا‌م پذيرش استعفا به بعد از جلسه مهم روز سه‌شنبه [مذاكره هسته اى با خاويار سولانا كميسر خارجى اتحاديه اروپا] موكول شود. هرميداس باوند استاد دانشگاه با عنوان "استعفاى اعتراضى" در اعتماد نوشته على لاريجانى دبير شوراى امنيت ملى ايران معتقد بود مذاكرات بايد از طريق ديپلماسى پيگيرى شود ولى موضع گيرى هاى متفاوت احمدى نژاد سبب شد روند مذاكرات لاريجانى دچار خدشه شود و فرآيند ديپلماسى دولت جديد موجب شده كه شرايطى پيچيده تر از گذشته پديدار شود. به نظر اين كارشناس مسائل خارجى اظهارنظر مقام هاى كشورهاى اروپايى و امريكايى مثل رئيس جمهور و وزير خارجه فرانسه و رئيس جمهور ايالات متحده امريكا موجب شده كه لاريجانى خط مشى احمدى نژاد را متفاوت و مغاير با روند سياسى خود تلقى كند و بر آن شود كه به هرحال كناره گيرى كند. چرا كه وى عهده دار اين پرونده بود و دخالت هاى ديگران را موجب خدشه دار شدن و اخلال در پروسه ديپلماسى خود تلقى مى كرد و نادرست مى دانست، به همين جهت براى اينكه متصف به فرآيند نگران كننده دوگانگى برخوردها نشود، اعلام كناره گيرى يا استعفا كرد. صداى عدالت نوشته على لاريجانى در دو سال فعاليت خود، نوعى جديد از ديپلماسى را تحت عنوان "ايستادگى منطقى" به اجرا گذارد و هرچند طى اين مدت با بيشترين فشارها از داخل و خارج روبرو بود و سه قطعنامه عليه ايران در دوران وى صادر شد، اما در همين شرايط، كارنامه موفقى را از خود بر جاى گذاشت و از اين رو به نظر مى‌رسد كه كنار گذاشته شدن وى در شرايط كنونى، جايگاه وى را در افكار عمومى تقويت خواهد كرد.‏به نوشته اين روزنامه على لاريجانى طى اين مدت همواره به عنوان كانال ارتباطى مطمئن جهان با ايران تلقى مى‌شد و به ويژه در دو ماه گذشته، توانست با تعامل مثبت و فعال با آژانس انرژى اتمى، پرونده پلوتونيوم ايران را مختومه كند و تحركات او باعث شد اعضاى دائمى شوراى امنيت به رغم تهديد در قطعنامه سوم خود، بيش از چهار ماه صدور قطعنامه جديد عليه ايران را به تأخير بيندازند. محسن رضايى دبير مجمع تشخيص مصلحت نظام به نوشته روزنامه هاى يكشنبه سياستهاى على لاريجانى را موفق و خنثى كننده بسيارى از تهديدها خواند و گفت : آقاى لاريجانى در مدتى كه مسئوليت داشتند، سياست هايى را در چارچوب تدابير رهبرى به خرج داد كه توانسته بود بسيارى از تهديدات را خنثى كند. فرمانده سابق سپاه گفته آقای لاريجانى در طول مدت مسئوليت خود سه كار مهم را انجام داد: ابتدا تشكيل كميته سه جانبه بين ايران، آمريكا وعراق، كار دوم مذاكرات سازنده با سولانا كه بارها تيغ آمريكا را كند كرد و سومين موفقيت ايشان هم قانع كردن البرادعى براى موضع گيرى در برابر آمريكا بود. اعتماد ملى در سرمقاله خود وضعيتى بر مديريت پرونده هسته‌اى حاكم است كه لاريجانى را وادار كرده خود را كنار بكشد، اين اقدام طرف‌هاى مقابل را نسبت به تحولا‌ت جارى حساس‌تر مى‌كند. شايد از اين منظر يك‌كاسه شدن تيم مذاكره‌كننده و سياست خارجى و قرار گرفتن فرمان در دست دوستان رئيس‌جمهور خود اقدامى استراتژيك باشد، اما رئيس‌جمهور و مشاورانش قطعاً هزينه‌اين تصميم را به‌خوبى درك خواهند كرد. همين روزنامه با اين احتمال كه آقاى لا‌ريجانى به دليل نگرانى از بالا‌ بودن هزينه مديريت پرونده هسته‌اى در اين شرايط استعفا باشد نوشته على لا‌ريجانى ظاهراً در آغاز خود را استراتژيستى توانا براى هدايت پرونده هسته‌اى ايران مى‌دانست. هرچند نبايد فراموش كنيم، موضوع پرونده هسته‌اى ايران نيز بسيار مهم و بزرگ و پيچيده بود دبير جديد اعتماد ملى با اشاره به اهميت پرونده هسته اى نوشته جانشين آقاى لاريجانى بايد در رديف سياستمداران بزرگ باشد زيرا اتخاذ تصميم‌هاى بزرگ و حساس به مردان كارآزموده نياز دارد. ملت ايران مى پرسد آيا فرد جايگزين، سكاندار قابل، فهيم، هوشمند و مدبرى خواهد بود؟ همبستگى در سرمقاله خود اشاره كرده كه على لاريجانى درابتدا بركار تيم هسته‌اى معترض بود، بعد به آن نزديك شد و سپس ديگران آمدند و بر او خرده گــرفـتـنـد. مـسـؤولـیـت پـرونـده هـسته‌اى ایران بـه دبیر شـوراى عالى امنیت ملی واگذار شـده بـود. وزارت خارجه كه در دنيا مذاكرات خارجى را انجام مى‌دهد در پرونده هسته‌اى نقشى نداشت. كيهان سعيد جليلى دبير تازه شوراى عالى امنيت ملى را داراى دكترائى درباره سياست خارجى اسلامى معرفى كرده كه به صورت كتاب منتشر شده و در لبنان نيز به زبان عربى ترجمه و انتشار يافته است. به نوشته روزنامه كيهان آقاى جليلى به عنوان نيروى بسيجى بارها در جبهه هاى جنگ حضور يافت و از ناحيه پا مجروح گرديده؛ وى به به ساده زيستى در زندگى شخصى شهرت دارد مورد اعتماد فراوان رئيس جمهور در حوزه سياست خارجى است. نقش رهبر و دولت يكى از نمايندگان هوادار مجلس به گزارشگر كيهان گفته سياست هسته اى موضوعى نيست كه تنها به وسيله يك فرد تعيين شود بلكه در چارچوب سياست هاى كلى نظام و توسط مقام معظم رهبرى و ساير مراكز تصميم گير و به صورت واحد و يكپارچه تصميم گرفته مى شود. بنابراين هرگز با رفت و آمد افراد سياست ها تغيير نمى كند و كليه كسانى كه در هر مسندى قرار مى گيرند به تثبيت سياست ها اقدام خواهند كرد. روزنامه تهران امروز در سرمقاله خود از برخى رسانه‌هاى بيگانه كه در واكنش به تغيير دبير شوراى عالى امنيت ملى "تلاش كردند تا نمايى از اختلاف در راس حاكميت ايران را نشان دهند" انتقاد كرده و نوشته مكانيزم تصميم گيرى در شوراى امنيت ملى به‌طور عام و بر اساس اصل ۱۷۶ قانون اساسى منوط به تاييد نهايى رهبر‌معظم‌انقلاب است. در مورد پرونده هسته‌اى اين موضوع مضاعف است." اما روزنامه در سرمقاله خود تغيير سمتها را عادى دانسته و نوشته طى چند سال اخير، سياست ها، رفتار ها و تيم عملياتى ايران در عرصه هسته اى مدام در حال تغيير بوده چرا كه اين ميدان يك ميدان سيال و در حال تغيير مدام است و لذا پوياىى و تغيير نقش در آن يك امر ضرورى است به نظر روزنامه سياست خارجى ايران در يكى دوماه اخير وارد يك مرحله جديد شده است. مرحله اى كه شرايط و فضاى كلى آن با گذشته تفاوت هاى زيادى دارد و طبيعى است كه متناسب با اين فضا تغييراتى صورت گيرد. البته اين تغييرات لزوماً به معناى ارزيابى منفى درباره عملكرد گذشته يا اصلاح روش هاى غلط نيست بلكه به معناى درانداختن طرحى نو متناسب با شرايط جديد، براى پوياىى بيشتر در حوزه اى بسيار اساسى و سرنوشت ساز است. اختلاف ها محسن آرمين در تحليلى در روزنامه اعتماد به بررسى مشكلاتى كه باعث استعفاى على لاريجانى شد پرداخته و نوشته اگر چه تلاش مى شد تا چنين نمايانده شود كه در داخل همگان درباره موضوع هسته يى نظرى واحد دارند، اما پيش از همه، اين دست اندركاران سياست هسته يى بودند كه درباره چگونگى مديريت اين بحران گرفتار اختلاف نظر بودند. وى با اشاره به گفته هاى متضاد لاريجانى و احمدى نژاد نوشته يك ماه پيش كه احمدى نژاد در نطق علنى خود به برخى اقدامات خودسرانه در مذاكره با طرف هاى اروپايى اشاره كرد، خيلى ها تصور كردند اشاره او به آقاى روحانى است، اما آنان كه با واقعيات پشت پرده آشنايى داشتند به خوبى دريافتند كه انگشت اشاره احمدى نژاد به سوى لاريجانى است و نه روحانى. در واقع اختلاف نظر در نحوه پيشبرد مديريت پرونده هسته اى به تدريج مشكل هسته يى را خود با مشكل جديدى مواجه ساخته بود. دكتر ابراهيم يزدى در مقاله خود در اعتماد اشاره كرده كه همگان پيش از قرار گرفتن در موقعيت حساس شعار مى دهند اما پس از مدتى انديشه سياسى خود را اصلاح كرده و درمى يابند كه براى بقا در دنياى پرتلاطم كنونى به درايت و ذكاوت بسيارى احتياج است. چنان كه آقاى روحانى نيز در ابتداى دوران مسووليت خود در شوراى عالى امنيت ملى همين شرايط را داشت اما به تدريج به ثبات لازم دست يافت. به نوشته دبيركل نهضت آزادى اين درست وضعيتى است كه آقاى لاريجانى نيز با آن مواجه بود. برادران لاريجانى (جواد و على) اگرچه ممكن است مطالعات ديپلماتيك زيادى نداشته باشند، اما پس از مطالعه پرونده هاى بسيار و دسترسى به اطلاعات و دارا بودن ضريب هوشى بالا اكنون دريافته اند كه شرايط جامعه جهانى چه ضرورت هايى را در موضع گيرى ها ايجاب مى كند. سرانجام روزنامه اعتماد در گزارشى نوشته با رفتن على لاريجانى و به عبارت بهتر كناره گيرى مذاكره كننده ارشد هسته يى ايران، گمانه ديگرى هم مبنى بر استعفاى منوچهر متكى وزير امور خارجه در حال تقويت شدن است. اين خبر از چند ماه پيش از سوى سياسيون زمزمه مى شود. به نوشته اين روزنامه دولت نهم درصدد يكدست كردن سياست هاى خارجى دولت با ورود افراد نزديك به افكار رئيس جمهورى است.در اين راستا تعيين سعيد جليلى معاون امريكا و اروپاى وزارت خارجه به جاى على لاريجانى، در حالى كه او روابط نزديكى با محمود احمدى نژاد دارد، احتمال جايگزينى ثمره هاشمى به جاى منوچهر متكى مى تواند اخبار فوق را تاييد كند. خدمات
يك روز بعد از اعلام خبر تغيير دبير شوراى عالى امنيت ملى و مسئول پرونده هسته اى، به جز روزنامه هاى دولت كه تلاش دارند اين جا به جائى را عادى جلوه دهند، تمامى روزنامه هاى تهران همپاى رسانه هاى جهانى به گمانه زنى درباره علت استعفاى على لاريجانى و آينده پرونده هسته اى ايران پرداخته اند.
رسانه های ایران و استعفای لاريجانى
مسئولان يا به صراحت با اينترنت به مخالفت برخاستند و يا آنان که سخن در پرده را ترجيح می دادند از « خلاء قانونی» و « لزوم ساماندهی» و « قانونمند کردن» اينترنت گفتند. وزارت پست و تلگراف و تلفن با استناد به مصوبه شورای عالی انقلاب فرهنگی که ارايه خدمات اينترنتی را در انحصار دولت قرار می داد از شرکت های ارائه دهنده خدمات اينترنتی، « آی اس پی » ها، خواست که برای ادامه کار خدمات اينترنتی بايد مجوز دريافت دارند. اطلاعيه اين وزارتخانه همچنين از شکل گيری « شورای نظارت بر فعاليت های ارتباط و فن آوری اطلاعات » خبر می داد که فعاليت های غير قانونی را پی گيری می کرد. کمتر از يک ماه پس از انتشار اين اطلاعيه، دبير شورای عالی انقلاب فرهنگی از تشکيل هيأت سه نفره ای خبر داد که بر مسايل فنی و آينده اينترنت و چگونگی گسترش آن نظارت می کنند. اين هيأت از وزير پست و تلگراف و تلفن، رييس سازمان صدا و سيما و دبير شورای عالی انقلاب فرهنگی ترکيب يافته بود. اخيرا گفته شد که دو نفر به هيأت سه نفره اضافه شده اند؛ يک نماينده از سازمان تبليغات اسلامی و يک نماينده از دفتر شورای عالی انقلاب فرهنگی. با ترکيب جديد ممکن است سايت های سياسی بيش از گذشته محدود شوند. همزمان با انتشار اين خبر، محمد خاتمی، رييس شورای عالی انقلاب فرهنگی در ديدار با آيت الله علی خامنه ای، رهبر جمهوری اسلامی گفت: « اينترنت مسأله لازمی است اما اين نگرانی در جهان وجود دارد که کسانی که قدرت بيشتری دارند با استفاده از وسايلی نظير ماهواره و اينترنت فرهنگ های ملی ما را تحت تأثير قرار دهند ». وی اين موضوع را خطری برای کل بشريت خواند و گفت « شورای عالی انقلاب فرهنگی به همين علت تلاش کرده در مصوبات خود در اين گونه مسايل از فرهنگ جامعه حفاظت کند ». در اين ميان وزارت اطلاعات نيز اعلام کرد که در حال بررسی قانونمند کردن سايت های خبری و اطلاع رسانی است. علی يونسی، وزير اطلاعات ايران، در گفتگو با خبرنگاران گفت: « وزارت اطلاعات با نگاه آسيب شناسی در حال بررسی موضوع قانونمند کردن سايت های خبری و اطلاع رسانی است». وی با پرده برگرفتن از نگرانی های خود در مورد گسترش سايت های خبری فارسی زبان گفت: « در حال حاضر بسياری از سايت ها با درج اخبار دروغ و غير واقعی منشأ شايعه سازی شده اند و بسياری از مطبوعات قانونی نيز اين شايعات را به نقل از سايت ها منتشر می کنند». در پايان سال 81 بر اساس اطلاع وزارت پست و تلگراف و تلفن، شمار کاربران اينترنت به سه ميليون و دويست هزار نفر رسيده بود. اين رقم نسبت به سال پيش از آن رشدی برابر 90 درصد را نشان می داد، در حالی که بنا بر نتايج يک تحقيق 88 درصد دانشجويان ايران هنوز امکان دسترسی به اينترنت را نداشتند. امکانی که به هر حال طی اين سالها پيدا خواهند کرد. بی پايه نيست که نماينده ايران در اجلاس تلکام آسيا در سال 2002 گفت شمار کاربران اينترنت در ايران در سال 2005 ( 1385 – 1386 ) به 15 ميليون نفر خواهد رسيد. در اوايل سال 82 شرکت مخابرات ايران از اجرای طرح فيلتر کردن سايت های اينترنتی خبر داد و متعاقب آن دسترسی به تعدادی از سايت ها از جمله سايت « امروز»، نزديک به جبهه مشارکت، مسدود شد که واکنش برخی گروهها بخصوص اصلاح طلبان را در پی داشت. مسعود داوری نژاد معاون مخابراتی وزارت پست و تلگراف و تلفن مسدود شدن سايت ها را به اشکالات فنی نسبت داد و پس از آن برخی از سايت های مسدود شده بازگشايی شدند اما همه سايت های مسدود شده چنين بختی نداشتند. اين وضعيت بعد از حوادث دانشجويی خرداد ماه در ايران بار ديگر تشديد شد و هنوز به قوت خود باقی است. در دنيای وسيع و متنوع اينترنت از هيچ سايتی نمی توان سراغ گرفت که برای استفاده عموم کاربران ساخته نشده باشد و حتی سايت های پورنوگرافی که دوستان عزيزان به مسدود شدنشان رضايت داده اند، برای خود مخاطبان بسياری دارند. وجود سايت ها و وبلاگهای سکسی فارسی زبان و کثرت مراجعين به آنها نشان از گرايش ايرانيان به اين مقولات دارد و با قبول اين واقعيت که فيلترگذاری بی رويه يا حتی با حساب و کتاب نسبت به سايت های اينترنتی نفعی بجز اجحاف در حق کاربران پديد نمی آورد... عليرضا - تهران با توجه به فقدان حق و حقوق شهروندی، و عدم پايبندی نظام به کنوانسيونهای بين الملی (به معنای خاص آن، نه توجيه شده و نمايشی)، و دخالت نهادهای حکومتی غيرمنتخب مردمی، نظير شورای انتصابی انقلاب فرهنگی و تبليغات اسلامی و.... نظاير آن، هرگز اعمال سانسور و فيلترينگ را درست نمی دانم... مهاب - تبريز محيط اينترنت آنقدر جذاب است که هر کاربر مبتدی با کمی سماجت می تواند فيلترهای مخابرات را دور زده و وارد سايت مورد نظر خود شود و با وجود اينکه خود مخابرات هم اين مسئله را ميداند، باز هم بر بستن سايتهای اينترنتی اصرار دارد. مسعود - تهران با توجه به رشد روزافزون تکنولوژی ارتباطات نياز به اينترنت شديدا احساس می شود. مخصوصا با ارتباط سريع و راحت به هر گوشه دنيا و دست يافتن به منبع اطلاعات و علوم و کتابها و خريد راحت و صرفه جويی در وقت و... از بديهيات انکارناپذير ميباشد... برای کشوری مثل ايران که در شرايط حساسی از جهت سياسی قرار دارد و کشوری مسلمان می باشد ضرورت آن احساس می شود که سايتهای زايد حذف و يا يکسری برنامه های آن محدود شود. پريسا - تهران عمل فيلترگذاری نه تنها کار بدی نيست بلکه لازم وضروری است. ما برای جلوگيری از چيز های بی ارزش و آشغال هر ماه ۳ دلار می پردازيم.... صالح - ملبورن به جای ترس از مسئله سکس و نگاه تابويی به آن بايد اين مسئله در جامعه ما آموزش داده شود و بی دليل از چيزی به نام سکس نترسيم که بعد مجبور باشيم عطش بالای قشر جوان را به اين گونه سايتها با فيلتر کردن کنترل کنيم. البته پوشيده نيست که فيلتر کردن سايتهای سياسی در ايران مهمتر از فيلتر کردن سايتهای سکسی است. اميد - کانادا فيلتر کردن سايت های غيراخلاقی کار خوبيه اما الآن که می‌بينم با فيلترشکن و روش های ديگه دسترسی به هر سايتی ممکنه، اين کار فقط باعث تنزل کيفيت و سرعت خدمات اينترنتی می‌شه. وحيد - خرم آباد تکنولوژی اجازه عبور از سايتهای بسته شده را ميدهد. اگر در موتورهای جستجو پراکسی گذاشته شود می توان بدون محدوديت از طريق آن به همه جا دسترسی داشت. به نظر من حاميان شبکه اينترنت بايد چنين سايتهايی را مستقر نمايند تا دسترسی به اطلاعات برای ايرانيان ميسر شود. مهم آن است که رسانه های خبری بدون در نظر گرفتن خطوط سياسی، اطلاعات واقعی را در اختيار مردم بگذارند تا مردم از دروغ و شايعه و تبليغات در امان بمانند. ايران - تهران بيشتر سايت های سياسی مسدود شده اند تا سايت های غير اخلاقی. همين الآن خيلی از سايتهای مبتذل قابل دسترسی هستند ولی خيلی از سايتهايی که نظرات مردم عادی را منعکس ميکردند و ازوضع فعلی ايران گله ميکردند مسدود هستند. مرتضی - ساری چه بسا با فيلتر کردن سايت های مستهجن و سياسی ساير سايتهای مفيد نيز بسته شوند و نتوان به اخبار صحيح از تحولات روز دنيا باخبر شد. اين کار يک کار بسيار نسنجيده و اشتباه است. آرش - اصفهان فکر می کنم اينترنت به خاطر پخش واقعيت های سياسی لرزه بر اندام ديکتاتورها انداخته، وگرنه با اينترنت می توان کلی کار به وجود آورد. ايرج - آلمان من نماينده يکی از سايت های خيلی معروف ايرانی هستم که سرور اصلی ما در آمريکاست و من نماينده اين سايت در ايران هستم. سايت ما را سال گذشته چون در تالار اجتماعات سايت (چت روم) حرفهای سياسی از طرف مردم زده شده بود فيلتر کردند. در سايت ما حتی يک لينک سياسی هم وجود نداره. هرچه پيگيری کرديم اينجا کسی جوابی نداد که نداد. اما بد نيست بدونيد در قوی ترين کشورها از نظر فيلترگذاری مثل چين يا عربستان هم راههايی وجود داره که بشه همه فيلترها را دور زد. پدرام - شيراز مگر چند درصد اين جوانان از مطالب علمی و اخلاقی اينترنت استفاده ميکنند؟ در ايران بايد کنترل باشد. اين جوانان بعد از انقلاب نه اخلاق دارند و نه فهم درک اينترنت را. داوود - استکهلم گذاشتن فيلتر برای سايت های غير اخلاقی امری معقول و خوب است ولی برای سايتهای ديگر واقعا غلط. آيا بهتر نيست که با ايجاد سايت های مختلف و انتشار مطالب مفيد در رسانه های گروهی، ديگر جايی برای رفتن به سايت های غيراخلاقی را باقی نگذاريم. متأسفانه مخابرات خيلی از سايت هايی را که اصلا مستحق نبودند مسدود کرده است. کاظم - مشهد به نظرمن از فيلترگذاری کاری خنده دارتر نمی شه کرد. چون هزاران راه برای عبور از اون وجود داره. مثلا کافيه تو گوگل بنويسی فيلتر شکن تا ببينی چه قدر سايت فيلتر شکن وجود داره. بهتره که به جای اينهمه پول، آب آبادان رو شيرين کنند که اينهمه مردم اذيت نشند! احمد - آبادان واقعا برای کشوری که ادعای مردمسالاری و دمکراسی دارد متاسف هستم که اقدام به چنين کاری کرده. چرا مردم نبايد از تمام اطلاعات اينترنت بهره مند شوند؟ شايد همين اينترنت از بسياری از جرايم جلوگيری کند؟ مهدی - مازندران اين فيلترها وجودشان لازم است ولی بايد کنترل بهتری روی آنها صورت گيرد، چون از يک طرف هر شخصی پای اينترنت می نشيند و اين باعث می شود که فرزندانمان با بدترين سايت های مستهجن روبرو شوند و اين را هم در نظر بگيريد که طبق آمار استفاده مفيد در ايران بسيار پايين است و مردم بيشتر برای خوش گذرانی داخل سايتهای غيراخلاقی می شوند... علی - قائم شهر اکثرا می گويند اگر سايت های پورنو فيلتر شوند اشکال ندارد! اخر دوستان عزيز همانطور که بعضی به سياست علاقه دارند، بعضی هم مانند من به مسائل و داستانها و عکس های سکسی و پورنو علاقه دارند. به نظر من سايت های پورنو به خودی خود بد نيستند بلکه استفاده نابجا از آنها درست نيست و افراط در هر کاری زيانبار است. نويد - ايران آيا برای من که قادرم چشمانم را بسته و با آزادی کامل هر چه را که بخواهم ببينم و هر کجا که بخواهم بروم و روح خود را به هر که بخواهم بسپارم، چگونه فيلتر ميگذارند؟ بهتر نيست که مرا به خدای خودم واگذارند که مرا خليفه زمين ساخته است. شهريار - شيراز به نظر من شرکت مخابرات بايد سياست خود را عوض کند. بعضی از سايتهای مفيد پزشکی به خاطر يک عکس سانسور شده است. مهدی - جهرم به نظر من فيلترينگ کردن سايتها و آی اس پی ها يک کار بيهوده است. البته از جهت بالا بردن دانش کامپيوتر در بين جوانان خيلی خوب است، چون جوانان ايرونی برای گذر از فيلتر با چند مطلب علمی کامپيوتر در اين مقوله آشنا می شوند و تا حدودی همراه با تکنولوژی پيشرفت می کنند. به نظر من به خود آدم بستگی داره که چگونه از اينترنت استفاده کنه. علی - تهران فيلترکردن سايتهای ضداخلاقی لازم است ولی در مورد سايت های سياسی به بيراهه ای تاريک ميروند، زيرا ملت هشيار هستند و خواهند بود. رضا - اصفهان فيلترينگ در هر سطحی بايد ممنوع باشد. مردم گوسفند نيستند که نياز به چوپان داشته باشند. مردم نياز ندارند که کسی تشخيص بدهد که چه سايتی را بايد ببينند و چه سايتی را نبينند. سانسور بايد کاملا از بين برود. سينا سپهری - تهران به نظرِ من اينترنت بايد مديريت داشته باشه، چون بعضی ها واقعا بی ظرفيت هستن.حتی خود من که الان ايران نيستم ، بچه های ايرانی برام چيزهايی برام می فرستند که من واقعا شرمم ميشه که بهشون نگاه کنم و واقعا فکر ميکنم که بايد يه فکری براش بکنند! مرسی. استلا - ويرجينيا (آمريکا) اصولا فيلتر گذاری که در بعضی از کشور ها انجام ميشه برای جلوگيری از دسترسی به سايتهای غيراخلاقی هست، ولی در کشور ما متاسفانه خيلی از سايتهای بی ربط به اين مسئله توسط TCIبسته شدند. ولی با اين وجود امکان گذر از اين فيلتر به روشهايی وجود داره. موفق باشيد و سال نو هم مبارک. علی - بروجرد خيلی بد است، چون خيلی از سايت ها به واسطه ی يک عکس بسته شده اند. جواد - شهرکرد هرگونه کمک و تلاش برای بهتر کردن جامعه در ايران کاريست بيهوده و به نفع دستگاه حاکم، بايد ما فکری اساسی بکنيم، نه اينکه اينترنت را آزاد کنن يا اينکه روسری رو بگن سفت نبندين هم اشکالی نداره، يا مثلا برای جوانها چهارشنبه سوری بگيرن تو پارک ها!!!! بهتر است فکری اساسی و همتی قوی کنيم تا ايرانی در همه جهت آزاد داشته باشيم . مونا - نيويورک تعداد زيادی ازسايتها و بويژه دو سايت Persianblog و blogspot که قبلا بازگشايی شده بود در آستانه انتخابات مجلس هفتم دوباره مسدود شد وبر خلاف انتظار پس از پايان گرفتن انتخابات همچنان مسدود باقی ماند. قابل توجه اينکه کاربران هنگام ورود به اين سايتها با پيغامهايی نظير آنچه که به هنگام بروز مشکلات فنی بر صفحه مانيتور ظاهر ميشود مواجه ميگردند. کيارش يشايايی - تهران هر فرد مبتدی هم به راحتی از فيلتر مخابرات عبور می کند و خيلی از آی اس پی ها هم اينترنت بدون فيلتر به مردم ارائه می دهند و با آمدن اينترنت ماهواره ای هيچ کاری نمی توانند بکنند دولتمردان ايران دلشان خوش باشد که سايت هارافيلتر کرده اند. يک نکته قابل توجه اين است که سايت های سکسی همه بازند ولی سايت های سياسی بسته. حميد - شيراز جای تعجب هست که مقام های کشورمان با توجه به اتفاقاتی که برای کشورهای همسايه افتاده هنوز عبرت نگرفتند. يادم مياد که يکی از دوستانم از من خواست با توجه به اينکه در کشور ژاپن مشغول به تحصيل هستم، جهتِ مسدود کردن سايت های اينترنتی براش اطلاعات بگيرم چون در يک سازمانی کار ميکرد و تصميم داشت که اين طرح را پياده کنه. جای تاسف هست که هنوز چنين افرادی پيدا ميشن که برای بدست آوردنِ يک لقمه نان حاضرن تن به چنين کارهايی بدهند. سيامک - توکيو (فيلتر گذاری ) خوبه ولی فقط در مورد سايتهای مستهجن و غير اخلاقی نه سايتهای خبری و سيلسی که متاسفانه در ايران کاملا بر عکس عمل ميشه. مزدک - کرمانشاه تنها موردی که اين حکومت هيچ وقت فکرش را نمی کرد که از آن شکست بخورد تکنولژی بود وهنوز هم فکر نميکند که بازهم شکست ميخورد.عبور از فيلترها کار ساده ايست و در حاليکه قيمت اينترنت ماهوارهای روز به روز ارزان ميشود و آن زمان چکار ميخوان بکنند. افشين - تهران الان ديگه همه با برنامه های فيلتر شکن ميرن تو اينترنت. متشکرم. مجيد - ساری مسئولان بااين کار از رشدفکری جوانان جلوگيری ميکنند. ابوذر ملکی - زرين شهر به نظر من که کاری است عبث. خروج سرمايه توسط شرکت مخابرات برای محدود کردن اينترنت در اين برهه اقتصادی کار بسيار اشتباهی است. هميشه گفته اند پيش گيری بهتر از درمان است. اين پول را اگر خرج آموزش طريقه استفاده موثر از کامپيوتر و اينترنت ميان دانش اموزان و دانشجويان بکنند تاثير آن بسيار بيشتر از محدود کردن آن است. علی انوری - تهران کاش فيلتر گذاری روی حساب کتاب باشد. متاسفانه سايتهای اينترنتی کيلويی فيلتر ميشوند. تقريبا اکثر وبلاگهای فارسی زبان فيلتر شده اند بدون توجه به محتويات آنها. در ضمن فيلترگذاری سبب کاهش کيفيت و سرعت اينترنت و تاخير در رفت و آمد اطلاعات ميشود. من بيشتر به دلايل فنی با فيلتر مخالفم.چون اصلا روی نظم و قاعده انجام نميگيرد. سينا منصوری - تهران اصولا در ايران، با وسائل ارتباطی جديد به ديده شک نگريسته می شود، در اولين واکنش، مردم و حکومت ها به مقابله با اين وسائل می پردازند. اين ترس از ارتباط برقرار کردن در تمام شئون اجتماعی جامعه ايرانی به چشم می خورد. قبل از اينترنت، تلگراف، تلفن، تلويزيون، راديو، روزنامه ها، ويدئو و ماهواره نيز با تحريم ها و حرام بودن ها و ممنوعيت های اجتماعی و حکومتی مواجه شده اند. افشين - تهران خدمات
اظهار نظرهای موافق و مخالف - و البته بيشتر مخالف - با اينترنت در ايران در سال 81 بالا گرفت.
مقدمات و شکل گيری فيلتر گذاری
در طول آن 444 روز که به گروگان گرفته شده بوديد چه احساسی داشتيد، هم به عنوان يک فرد و هم به عنوان کاردار وقت آمريکا؟ اولين فکر و حسی که با آغاز حمله به سفارت آمريکا داشتم، مسلما حيرت و تعجب، نگرانی، عصبانيت شديد و انزجار بود. همکارانم نيز احساسات مشابهی داشتند. نخستين واکنشی که نشان داديم اين بود که فکر کرديم می توان با اين مشکل کنار آمد. ما در اين زمينه تجربه داشتيم [قبلا در آغاز انقلاب سفارت يک بار به مدت کوتاهی اشغال شده بود] اما سران انقلاب تصميم گرفتند سفارت را به ما برگردانند. همان افرادی که با انقلاب به قدرت رسيدند، هشت ماه بعد [هنگام به اشغال مجدد سفارت] بر سر کار بودند. در روزهای بعدی حس حيرت، تبديل شد به نوميدی، عصبانيت و نگرانی به ويژه در مورد من که کاردار بودم و در وزارت خارجه نگهداشته می شدم. من خيلی سريع متوجه شدم که نمی توانم به همکارانم که در آنطرف شهر، در ساختمان سفارت، نگهداشته می شدند کمکی بکنم. در طول 444 روز با اين حس سر کردم که ناخدای يک کشتی هستم ولی نمی توانم کاری برای کمک به همکارانم انجام دهم. چگونه با شما رفتار شد؟ رفتار با من که در وزارت خارجه بودم، نسبت به کسانی که در ساختمان سفارت نگهداشته می شدند، بهتر بود. من با دو تن از همکارانم در اتاقی نگهداشته می شديم و محدود به فضای همان اتاق بوديم. با ما هرگز بدرفتاری نشد، ولی حقوق اساسی ما از نظر آزادی، به عنوان کسانی که حوزه آنها به اشغال درآمده، نقض شده بود. من از آن وضعيت خوشحال نبودم. سرانجام به زندان برده شدم و سه هفته آخر را در زندان انفرادی گذاراندم. در آنجا بود که فهميدم همکارانم چه کشيدند. بعضی از آنها بيشتر مدت را در زندان انفرادی گذراندند. من می دانم که زندان انفرادی در ايران چگونه است. من از آن خوشم نمی آمد. شرايط به اين صورت بود که من تنها در يک سلول سرد - حدود ماه های دسامبر و ژانويه سال 1981 - 82 - بدون نور نگهداشته می شدم، به جز پنجره کثيفی که در بالای سلول وجود داشت و لامپی که از سقف آويزان بود. حق هيچکاری نداشتم، به جز رفتن به دستشويی. در مواقع لازم بر در می زدم، کسی می آمد و به من چشم بند می زد و مرا به دستشويی می برد. بسيار حس آزاردهنده ای بود و عصبانيت آدم را دو برابر می کرد... وقتی که در وزارت خارجه نگهداشته می شدم، گاهی ارتباط با جهان خارج برقرار می کردم و يک بار حتی با خانواده ام تلفنی صحبت کردم. ولی در طول زندان انفرادی ارتباطی با کسی نداشتم . هيچ ارتباطی با فردی از حکومت ايران نداشتم و حقوق اوليه من نقض شده بود... اين گروگانگيری چه تاثيری بر زندگی شما گذاشت؟ مسلما اگر شما آنقدر خوش شانس باشيد که از گروگانگيری جان سالم به در ببريد، در آينده ضربه آن را فراموش خواهيد کرد. امروز گروگانگيری در عراق ممکن است به گردن زدن گروگان بيانجامد، گروگانگيری در بيروت هم شامل مدت بسيار زيادتر و بدرفتاری و زندان بود. در مورد ما، تجربه گروگانگيری برای همکارانم که در ساختمان سفارت نگهداشته می شدند بسيار بدتر از من بود. بسياری از آنان مدت طولانی در زندان انفرادی بودند. من به آنها به دليل تحمل چنين شرايطی احترام می گذارم. آيا شما هنوز با آنها در تماسيد؟ نه به طور دائم. ما عضو يک کلوپ نيستيم، ولی گاهی همديگر را می بينيم، به ويژه اکنون که سالگرد آن واقعه فرا رسيده است. از زمانی که ما از طرف گروه، شکايتی عمده از دولت ايران مطرح کرده ايم با هم تماس زيادی داشته ايم. شکايت به خاطر کاری بوده که آنان بر ما روا داشتند و همچنين برای جبران خسارت مادی و معنوی که بر ما وارد آمده است. ما به عنوان يک گروه، گرچه از هنگام آن حادثه با هم ديداری نداشته ايم، در نگاهمان به اين قضيه هماهنگ بوده ايم. ما هرگز به ايران بازنگشته ايم. ما در مورد آنچه دولت ايران - با تاکيد بر دولت - بر ما روا داشت توافق کامل داريم. دولت از اين اقدام خشونت آميز عليه ما که توسط شهروندان خودش صورت گرفته بود، استقبال کرد. توافق ما در مورد اين مساله قابل توجه است. همه گروگان ها (ی سابق)، همسران و فرزندان آنها در مورد اين مساله وحدت نظر دارند که آنچه بر ما رفت کاملا اشتباه بود... برخی از ديدگاههای گروگان های سابق خيلی انتقام جويانه است؟ البته گروه ما که اکنون 42 نفر از آن مانده است، ديدگاه های متفاوتی در باره ايران دارد. همه ما احترام زيادی برای مردم ايران قائل هستيم ولی توجه چندانی به دولت روحانی حاکم بر ايران نمی کنيم. مثلا در مورد من - والبته همکاران سابقم - بيست و پنج سال پيش در ايران کار می کردم و نگرشی در مورد فرهنگ ايران و مردم آن کشور به دست آوردم که برای درک ذهن و روحيه ايرانی به من کمک بسياری کرده است. من احترام زيادی برای همه اينها قائلم. ولی بعضی از همکارانم تا به امروز هنوز بسيار عصبانی هستند که من اين را درک می کنم. آيا يازدهم سپتامبر تاثيری بر احساس شما در مورد اين حادثه گذاشت؟ بله، بسياری از ما پس از يازدهم سپتامبر حس کرديم که چنين اقدامات خشونت آميزی عليه ما، سالها پيش در تهران شروع شد و يازدهم سپتامبر باعث شد اين حس و اين آگاهی بيشتر شود و اعتقاد ما به شکايتمان (از دولت ايران) عميق تر شد. گفتيد که تاکنون به ايران نرفته ايد... هيچ ترغيبی برای ما برای رفتن به ايران وجود نداشته است ما هيچ استقبالی از سوی گروگان گيرهای سابق نديده ايم. هيچکدام از ما ميلی به رفتن به ايران نداريم مگر آنکه نشانه ای برای استقبال از خودمان در آنجا ببينيم. همسر شما اکنون چه حسی دارد؟ او هم مثل همسران بقيه گروگان ها از اين مساله خشمگين بود و نگران... ما فکر کرديم که بايد کاری سازنده تر بکنيم. ارتباط با مردم ايران چيزی بود که همه ما می خواستيم آن را در دراز مدت حفظ کنيم. فکر "روبان زرد" از اين سنت آمريکايی نشأت گرفت که از روبان به رنگ های مختلف به عنوان سمبل های گوناگون استفاده می کنند. امروزه نوار زرد که ابتدا بر درخت بلوط حيات خانه ما بود، به عنوان مظهر تلاش برای دسترسی و اهميت دادن به هموطنان آمريکايی ماست. اين روبان زرد امروز در کتابخانه کنگره آمريکا به طور دائم به نمايش گذاشته شده است. من به همسرم به خاطر نقشی که آن زمان در اين زمينه داشت افتخار می کنم. بيست و پنج سال می گذرد و ايران و آمريکا هنوز با هم ارتباطی ندارند. شما چه فکر می کنيد؟ من فکر می کنم اين مساله فاجعه بار است. دو کشور مهم با يکديگر گفتگو نمی کنند. آنها ربع قرن است که با هم گفتگوی رسمی نداشته اند. اين به نوعی خنده دار است. ما وجوه مشترک بسياری داريم، حتی به لحاظ انسانی... با توجه به شمار ايرانيان مقيم آمريکا می توان گفت که آمريکا امروزه دومين کشور بزرگ فارسی زبان است. ما منافع استراتژيک و اقتصادی بسياری داريم و ارتباط نداشتن دو کشور بی معنی است. من طرفدار گفتگو با ايران هستم - نه روابط ديپلماتيک که البته برقراری آن مدتی طول خواهد کشيد. ما بايد درباره بسياری از مسائلی که مقدمه روابط ديپلماتيک است با هم صحبت کنيم: تروريسم، موضع ايران در قبال مشکلات اسرائيل و فلسطينی ها، مساله هسته ای و حتی درباره ديدگاه گروگان ها که فکر می کنند چيزهايی هست که بايد جبران شود... ما بايد درباره همه اينها سخن بگوييم. ابتدا بايد اين کار انجام گيرد تا سر انجام بين اين دو کشور مهم، روابط عادی برقرار شود. خدمات
هنگامی که سفارت آمريکا در تهران در سال 1358 به اشغال درآمد، بروس لاينگن کاردار آمريکا بود. او اکنون 82 ساله و رييس انجمنی است به نام "آکادمی دپيلماسی آمريکا" که از ديپلمات های سابق وزارت خارجه آمريکا از جمله سفيران و وزيران خارجه سابق آمريکا تشکيل شده است. همسر او، پنی، مبتکر استفاده از "روبان زرد" به عنوان نماد نگرانی برای گروگان ها در آن زمان بود.گفتگو با وی را در زير بخوانيد.
'واکنش ما به گروگانگيری: حيرت، عصبانيت سپس نوميدی و نگرانی'
هواپیمای ماهان ایر در صنعا آقای هادی گفته که اقدام حوثیها در تعیین سرپرست برای سازمان هواپیمایی یمن، غیرقانونی بوده و هر قراردادی که از جانب مدیریت جدید این سازمان امضا شود غیرقانونی است. شب گذشته در تهران، محمدعبدالقادر، سرپرست سازمان هواپیمایی یمن و محمد رحیمی معاون سازمان هواپیمایی ایران یادداشت تفاهمی امضا کردند که به موجب آن، شرکتهای ماهان ایر و شرکت حمل و نقل هوایی یمن می توانند هر هفته چهارده پرواز مستقیم میان ایران و یمن برقرار کنند. این نخستین قراردادی است که پس از روی کار آمدن دولت حوثیها در یمن میان دو کشور بسته می شود. در پی عقد این یادداشت تفاهم، ظهر امروز یک فروند هواپیمای ماهان ایر در فرودگاه صنعا فرود آمد. خبرگزاری دانشجویان ایران به نقل از «یک مقام آگاه» خبر داده که این هواپیما حامل داروست. عبدربه منصور هادی، رئیس جمهور یمن که به این قرارداد اعتراض کرده، پس از آنکه بایتخت یمن به اشغال شورشیان زیدی مذهب حوثی درآمد، به بندر عدن رفته و دولتی را که حوثیها روی کار آورده اند غیرقانونی می داند. ایران متهم به حمایت از حوثیهاست.
همزمان با فرود یک هواپیمای شرکت ایرانی ماهان ایر در فرودگاه صنعا، عبدربه منصور هادی، رئیس جمهور یمن که به عدن گریخته است، به تفاهمنامه حمل و نقل هوائی‌ای اعتراض کرد که میان سرپرست تعیین شده توسط حوثیها برای سازمان هواپیمایی یمن و معاون سازمان هواپیمایی ایران امضا شده است.
اعتراض عبدربه منصور هادی به برقراری خط هوائی میان تهران و صنعا
نیلوفر بیانی در نامه ای به آیت الله خامنه ای در ۲۲ بهمن ۱۳۹۷، به توضیح رفتار بازجویان سپاه پرداخته و در بخشی از آن نوشته که وی "به همراه ۷ مرد مسلح به ویلایی خصوصی در لواسان منتقل شده تا با وجود امتناع، مجبور به نظاره رفتار غیراخلاقی و غیراسلامی آنها در استخر خصوصی بشود" این کارشناس محیط زیست، در شرح حال خود، که در اواسط بهمن ماه جاری تنظیم شده، آورده که ماموران در جریان بازجویی، ازجمله وی را تحت فشار به "تقلید صدای حیوانات وحشی" وادار ساخته و به "تزریق آمپول فلج کننده و آمپول هوا" تهدید کرده اند. او تاکید کرده که بازجویان، با نشان دادن عکس جسد کاووس سیدامامی هشدار داده اند: "عاقبت خودت و تمام همکاران و اعضای خانواده ات نیز همین است مگر آنکه هر آنچه ما می‌خواهیم بنویسی." کاووس سیدامامی، مدیرعامل مؤسسه حیات وحش میراث پارسیان و از فعالان شناخته شده محیط زیست در ایران بود که در ۴ بهمن ۱۳۹۶، از سوی سازمان اطلاعات سپاه دستگیر و متهم به جاسوسی شد. به گفته قوه قضاییه آقای سیدامامی در ۱۹ بهمن ۱۳۹۶ در زندان اوین "خودکشی" کرد، ولی نهادهای حقوق بشری در این ادعا تردید دارند. خانم بیانی همچنین در نامه ای به آیت الله خامنه ای در ۲۲ بهمن ۱۳۹۷، به توضیح رفتار بازجویان سپاه پرداخته و در بخشی از آن نوشته که وی "به همراه ۷ مرد مسلح به ویلایی خصوصی در لواسان منتقل شده تا با وجود امتناع، مجبور به نظاره رفتار غیراخلاقی و غیراسلامی آنها در استخر خصوصی بشود." این نامه، بخشی از مجموعه مکاتبات بی حاصل متهم بامسئولان مختلف در مورد وضعیت خود است که برای نخستین بار منتشر می‌شود. او در نامه ای جداگانه به "حسینی" رئیس بند ۲-الف بازداشتگاه سپاه در اوین به تاریخ ۲۶ دی ۱۳۹۷، بخشی دیگر از رفتارهای ماموران را چنین توصیف کرده است: "تکرار مکرر کثیف‌ترین توهین های جنسی که در بازجویی های طولانی با حضور تیم بزرگی از بازجو ها با جزییات چندش آور تخیلی مطرح می‌کردند، و درخواست (مجبور کردن) از من که تصورات جنسی آنها را تکمیل کنم." در همین نامه، همچنین با اشاره به بی اثر ماندن تظلم هایِ صورت گرفته به مقامات گوناگون تاکید شده: "در کمال ناباوری هر بار پس از افشاگری و درخواست کمک از مسئولین مربوطه با مضاعف شدن فشارها روبه‌رو شده و تهدیدها و شکنجه ها فزونی یافت و مکررا به من یادآور می‌شدند... کاری نکن که لج سیستم را درآوری." زندانی، در متن "آخرین دفاع" خود در شهریور ۱۳۹۸ نیز، که پیشتر منتشر نشده، از هراس دائمی از امکان عملی شدن تهدیدهای جنسی سربازجوی پرونده خبر داده: "ویدیوها گواهند که بازجوی اصلی با اسم مستعار حمید رضایی، که هنوز نام او رعشه بر تن من می‌آورد، چه رفتاری با من داشته است. به دلیل رفتارهای بی شرمانه اش هربار که بازجویی‌ها به درازا می‌کشید و تا بعد از تاریکی ادامه داشت وحشت از تعرض جدی وجودم را می‌لرزاند." نویسنده ادامه داده: "ترس من در مورد اینکه اگر هرآنچه می‌خواست ننویسم دست به تعرض و خشونت جنسی بزند را تشدید می‌کرد. حضور توجیه‌‌ نشده و غیرمنتظره او در مکان‌هایی مثل راهرو تاریک و حیاط بازداشتگاه و رفتار چندش‌آورش باعث می‌شد در هیچ جا احساس امنیت نکنم و اضطراب غیرقابل تحمل من به این دلیل هیچ وقت قطع نمی شد." ببینید: نیلوفر بیانی، در نامه جداگانه ای به تاریخ ۴ بهمن ۱۳۹۷ به رئیس وقت قوه قضاییه صادق آملی لاریجانی آورده ماموران اطلاعات سپاه به صراحت به او می گفته اند: "بر دهان قاضی‌ای خواهند کوبید که حکمی غیر از حکم از پیش نوشته شده سپاه را در دادگاه قوه قضاییه قرائت کند." به گفته یک مقام مطلع، نیلوفر بیانی در ملاقاتی در اواسط شهریور ۱۳۹۷ با دادستان وقت تهران، عباس جعفری دولت آبادی نیز به او گفته بود که اعترافاتش زیر فشار شکنجه و تهدید بوده و کلا دروغ است، ولی آقای دولت آبادی تاکید کرده اجازه پس گرفتن اعترافاتش را ندارد. مراد طاهباز، نیلوفر بیانی، هومن جوکار، طاهر قدیریان، حمیده کاشانی، امیرحسین خالقی، سام رجبی و عبدالرضا کوهپایه، متهمان پرونده فعالان محیط زیستی هستند که سازمان اطلاعات سپاه، در بهمن و اسفند ۱۳۹۶ آنها را به اتهام جاسوسی دستگیر کرد. وزارت اطلاعات دیگر دستگاه اطلاعاتی ایران، که خود را تنها مرجع تشخیص جرم جاسوسی می داند، اتهام جاسوسی علیه متهمان این پرونده را بی‌مبنا دانسته بود. احکام دادگاه تجدیدنظر این هشت نفر، امروز سه شنبه ۲۹ بهمن اعلام شد و در عمل، چیزی جز تایید حکم ۸ آبان ۱۳۹۸ دادگاه بدوی آمده نبود. به گفته غلامحسین اسماعیلی سخنگوی قوه قضاییه، مراد طاهباز و نیلوفر بیانی به خاطر "همکاری با آمریکا به عنوان دولت مخاصم به ۱۰ سال حبس و رد وجوه ماخوذه "، هومن جوکارو طاهر قدیریان به خاطر "همکاری با دولت مخاصم آمریکا" به ۸ سال حبس، سام رجبی و سپیده (حمیده) کاشانی به خاطر "همکاری با دولت مخاصم آمریکا" به ۶ سال حبس، امیرحسین خالقی برای "جاسوسی" به ۶ سال حبس و عبدالرضا کوهپایه برای "اجتماع و تبانی به قصد اقدام علیه امنیت" به ۴ سال حبس محکوم شده اند. در تیرماه گذشته، خانواده‌های این هشت نفر در نامه‌ای به ابراهیم رئیسی، رئیس قوه قضاییه، به قرار گرفتن این زندانیان تحت "ارعاب و فشار و شکنجه برای گرفتن اعتراف" و ارائه نشدن "هیچ سند و مدرکی از سوی دادسرا و اطلاعات سپاه" برای اثبات اتهامات وارده اعتراض کرده بودند. خانم بیانی با اشاره به بی اثر ماندن تظلم های خود نوشته: "در کمال ناباوری هر بار پس از افشاگری و درخواست کمک از مسئولین مربوطه با مضاعف شدن فشارها روبه‌رو شده و تهدیدها و شکنجه ها فزونی یافت و مکررا به من یادآور می‌شدند... کاری نکن که لج سیستم را درآوری" 'توصیف جزییات زجر و درد شکنجه‌ها و لحظه اعدام' نیلوفر بیانی در نامه ای که در اواسط بهمن ماه نوشته، به توصیف شکنجه هایی پرداخته که "طی ۲۲ ماه بازداشت موقت غیرقانونی" در بند ۲ -الف سپاه پاسداران متحمل شده است. خانم بیانی با تاکید بر اینکه "هرگونه اعتراف مبنی بر جاسوسی یا فعل مجرمانه دیگر تحت شدیدترین شکنجه های روحی و روانی و تهدید به شکنجه فیزیکی و تهدیدهای جنسی طی دستکم ۱۲۰۰ ساعت بازجویی به من دیکته و القا شده"، از دادگاه خواسته "ویدیوها و فایل‌های صوتی بازجویی ها و همچنین پرونده پزشکی" او را در زمان بازداشت بررسی کند تا صحت گفته هایش تایید شود. این زندانی گفته اتهامات مطرح علیه او "بدون ارائه حتی یک دلیل و سند قانونی" و صرفا بر مبنای اعترافات اجباری و نیز گزارشات محرمانه نیروهای مسلح صادر شده، "که به گفته قاضی شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب تهران آن‌قدر محرمانه هستند که نه متهم، نه وکیل، و نه حتی خود قاضی نیز اجازه رویت آنها را ندارند". نیلوفر بیانی در تشریح رفتارهایی که با او صورت گرفته، به مواردی همچون "تهدید همه روزه به اعدام"، "تحمل ۸ ماه سلول انفرادی و در انزوای کامل و بازجویی های طولانی به مدت ۹ تا ۱۲ ساعت در روز و شب"، "بازجویی‌های ایستاده یا در حال چرخیدن با چشم‌بند یا در حال بشین‌و پاشو"، "توهین به خود و خانواده" و"تحقیر از جمله اجبار به تقلید صدای حیوانات وحشی" اشاره کرده است. "تهدید به بازداشت و شکنجه پدرو و مادر ۷۰ ساله "، "تهدید به حبس در سلول یک متری"، "تهدید به شکنجه فیزیکی با نشان دادن عکس و توصیف وسایل شکنجه"، "ساعت‌ها توصیف جزییات زجر و درد شکنجه‌ها و انتقال جزییات حس لحظه اعدام" و تحت فشار گذاشتن زندانی با ادعای اعدام همکاران، از دیگر رفتارهای مورد اشاره در دفاعیات خانم بیانی هستند. این زندانی همچنین نوشته بازجویان "با بالازدن آستین او را به تزریق آمپول فلج کننده و آمپول هوا تهدید کرده‌اند"، یکی از ماموران "هفته ها آن‌قدر به صندلی او در اتاق بازجویی لگد زده که دچار کمردردهای شدید شده"، و یک "بازجوی به ظاهر روحانی" از او خواسته "بین ۷۰ ضربه شلاق در ۲ روز و ۵۰ ضربه در یک روز" انتخاب کند". خانم بیانی در نامه ای که در ۲۶ دی به ۱۳۹۷ به رئیس بند ۲-الف نوشته بود، آورده که این روحانی خود را دارای مجوز مخصوص از جانب حسین طائب رئیس سازمان اطلاعات سپاه می‌دانسته. به نوشته زندانی، آن فرد "ادعا می کرد دارای مجوز مخصوص از مقامات بالا (طائب...) جهت شکنجه بنده با صدور حکم تعزیر (شلاق) می‌باشد". نیلوفر بیانی در نامه ۲۲ بهمن ۱۳۹۷ خود به آیت الله خامنه ای نیز، در گلایه ای جداگانه از شخص فوق نوشته این "فرد معمم" در جلسه ای به او گفته به علت مشغله قاضی پرونده بخشی از دادگاه را در اتاق بازجویی اطلاعات سپاه برگزار می‌کند، و افزوده: "[او] در پاسخ به تعجب من عصبانی شد و صندلی را به سوی من پرتاب کرد که باعث ضرب دیدگی زانویم شد". نحوه اعتراف گیری از خانم بیانی در پرونده فعالان محیط زیستی از اهمیت زیادی برخوردار است؛ به این علت مشخص که اعترافات او به عنوان متهم ردیف دوم و مراد طاهباز به عنوان متهم ردیف اول پرونده، از "مستندات" اصلی سازمان اطلاعات سپاه در کل این پرونده محسوب می شوند. مرور پرونده هشت فعال محیط زیستی نشان می دهد که سازمان اطلاعات سپاه برای متهم کردن این افراد، "اعترافات" متهمان ردیف اول و دوم را مورد استناد قرار داده، در حالی که هر دوی آنها در دادگاه تاکید کرده اند اعترافات‌شان تحت شکنجه بوده است. طبق قوانین ایران، اقرار یک فرد فقط در مورد خود او معتبر است و اقرار در مورد خود نیز، تنها در صورتی قابل استناد خواهد بود که در حضور قاضی دادگاه -و نه بازجو- صورت گرفته باشد. نیلوفر بیانی در نامه ای به تاریخ ۴ بهمن ۱۳۹۷ به رئیس وقت قوه قضاییه صادق آملی لاریجانی آورده ماموران اطلاعات سپاه به صراحت به او می گفته‌اند "بر دهان قاضی‌ای خواهند کوبید که حکمی غیر از حکم از پیش نوشته شده سپاه را در دادگاه قوه قضاییه قرائت کند" 'نشان دادن بی مقدمه تصویر جسد کاووس سیدامامی' نیلوفر بیانی در قسمتی از دفاعیات خود، از استفاده بازجویان اطلاعات سپاه از مرگ کاووس سیدامامی برای وادار کردن خود به اعتراف حکایت کرده است. وی با ذکر اینکه فشارهای بازجویان" در شرایط سلول انفرادی و انزوای کامل" باعث "تزلزل روحی و روانی" او شده بوده، افزوده:" آنچه فروپاشی روانیم را کامل کرد، نشان دادن بی مقدمه تصویری از جسد دکتر سیدامامی در سردخانه بود، در حالی که خانواده اش کنارش ایستاده بودند. به من گفتند: عاقبت خودت و تمام همکاران و اعضای خانوادهات نیز همین است مگر آنکه هر آنچه ما می خواهیم بنویسی." خانم بیانی افزوده: "در حالی که قدرت مقاومت در برابر فشار بازجوها را کاملا از دست داده بودم مطالبی را به من دیکته کردند که بعدها از همان ها به عنوان اهرم فشار استفاده کردند. آنها می‌گفتند: خودت با دستان خودت حکم اعدامت را نوشتی. دیگر نمی‌توانی از قطار پیاده شوی." او از بازجویانش نقل کرده: "تنها راه نجات خود و همکارانت نوشتن کامل آنچه می‌خواهیم است؛ یعنی سناریوی تخیلی و باورنکردنی جاسوسی تحت پوشش حفاظت محیط زیست." به دنبال مرگ مشکوک آقای سیدامامی در زندان، بخشی از گزارش معاینه اولیه پزشکی قانونی به رسانه ها راه یافت که از "کبودی‌ها در نقاط مختلف بدن، جای تزریق پوستی روی جسد" و "آثار کبودی ناشی از فشار جسم دور گردن" حکایت داشت، ولی تلاش خانواده مقتول برای تحقیق بیشتر در مورد علت مرگ به جایی نرسید. همچنین، شکایت خانواده سیدامامی از صدا و سیما به خاطر پخش فیلمی تحت عنوان "منطقه ممنوعه" در بخش خبری ٢٠:٣٠ تلویزیون نیز بی نتیجه ماند. این فیلم، با طرح اتهام "جاسوسی" اقای سیدامامی برای "دستگاه‌های اطلاعاتی آمریکا و اسرائیل"، بر ادعای خودکشی او و نیز اتهام اعترافش به جاسوسی قبل از مرگ پافشاری می کرد. بیشتر بخوانید: خانم بیانی نوشته یک بازجوی معمم "ادعا می کرد دارای مجوز مخصوص از مقامات بالا (طائب...) جهت شکنجه بنده با صدور حکم تعزیر (شلاق) می‌باشد" استناد به سفر حج مادر به عنوان مستند 'ارتباط با عربستان' در بخشی از جلسه اول محاکمه نیلوفر بیانی در ۱۰ بهمن ۱۳۹۷، که بی بی سی به متن گفتگوهای آن دسترسی یافته، قاضی دادگاه ابوالقاسم صلواتی برای متهم کردن خانم بیانی به جاسوسی، به متن ایمیل های او استناد کرده که در اختیار بازجویان سپاه قرار داشته است. قاضی صلواتی از جمله، با اشاره به ایمیل انگیسی خانم بیانی به مراد طاهباز که در آن کلمه burn out به کار رفته گفته است: "چرا به مراد گفتی من burn out شدم؟ این اصطلاح جاسوسی است." خانم بیانی پاسخ داده: "این یک اصطلاح رایج در زبان انگلیسی است به معنی خسته بودن از کار زیاد. اشتباه ترجمه کردید." وی در ادامه کوشیده توضیح دهد این شیوه رجوع به اصطلاحات مانند آن است که یک انگیسی زبان، استفاده از اصطلاح "قربان شما" در یک نامه فارسی را به معنی آمادگی برای انجام عملیات انتحاری تلقی کند. در همین جلسه، به عنوان یکی از مستندات ارتباط با اسرائیل، جمله زیر از شوخی ایمیلی نیلوفر بیانی با یکی از دوستانش مورد استناد قرار گرفته است که "امشب یک پاسپورت اسراییلی می‌گیرم و مذهبم را عوض می کنم." خانم بیانی در پاسخ به این اتهام گفته: "فقط شوخی بوده و متاسفم برای کشورم که در دادگاه امنیتی چنین شوخی‌ای به عنوان مدرک استفاده می‌شود." باز در همین جلسه، قاضی با استناد به فرم های درخواست تابعیت کانادایی متهم که از ایمیل شخصیش استخراج شده، او را به ارتباط با عربستان سعودی متهم کرده. آقای صلواتی به طور مشخص گفته که خانم بیانی در فرم خود نوشته به عربستان رفته است. در مقابل، نیلوفر بیانی توضیح داده که او در فرم درخواست تابعیت خود (که به دریافت تابعیت هم منجر نشده) هرگز ننوشته که به عربستان رفته و دادگاه این موضوع را اشتباه متوجه شده. متهم افزوده آنچه مورد استناد دادگاه قرار گرفته این بوده که خانم بیانی در پرسشنامه درخواست تابعیت مادر خود (و در پاسخ به پرسش مربوط به سفرهای قبلی متقاضی) اعلام کرده که مادرش به عربستان سعودی سفر کرده. سفری که برای حج بوده و اساسا هم سفر به عربستان جرم محسوب نمی‌شود. در پایان همین جلسه دادگاه، خانم بیانی در حضور قاضی اعلام کرده که تحت شکنجه مجبور به اعتراف علیه خودش شده، اما ابوالقاسم صلواتی دستور اخراجش از دادگاه را داده است. نیلوفر بیانی بعدها، در جریان جلسه دوم دادگاه خود نیز تکرار کرده که تحت شکنجه وادار به اعتراف شده و نتیجتا از حضور او در جلسات سوم، چهارم و پنجم محاکمه ممانعت به عمل آمده. به گفته یک منبع مطلع، جلسه ابلاغ حکم دادگاه در آبان ۱۳۹۸، نهایتا بدون حضور وکیل متهم برگزار شده و آقای صلواتی از نشان دادن متن حکم به خانم بیانی یا قبول درخواست او برای حضور وکیلش در جلسه خودداری کرده است. این منبع می افزاید قاضی صلواتی سپس، با ذکر اینکه عاقبت جاسوسی همین است (نقل به مضمون) دستور داده نیلوفر بیانی را از دادگاه خارج کنند و ماموران، او را با بدرفتاری و "به صورت چهار دست و پا" از جلسه بیرون برده اند. به گفته یک منبع مطلع، قاضی صلواتی پس از صدور حکم خانم بیانی با ذکر اینکه عاقبت جاسوسی همین است (نقل به مضمون) دستور داده متهم را از دادگاه خارج کنند و ماموران، او را با بدرفتاری و "به صورت چهار دست و پا" از جلسه بیرون برده‌اند مجازات به خاطر دریافت حقوق از سازمان ملل در سوئیس تاکید بر اتهام ارتباط امنیتی با دشمنان خارجی، در شرایطی صورت گرفته که در جلسات دادگاه، قاضی نتوانسته مشخص کند که از نظر او، متهم مشخصا چه اطلاعاتی را به خارج از کشور منتقل کرده و از این کار، چه نفع مالی برده است. ظاهرا برای رفع همین خلا در پرونده بوده که دادگاه های بدوی و تجدیدنظر، سابقه همکاری خانم بیانی با سازمان ملل متحد در زمان اقامت در خارج از ایران و دریافت حقوق از این نهاد را، به عنوان مستند دریافت پول از خارج مورد تاکید قرار داده اند. در بخشی از رای دادگاه، حقوقی که خانم بیانی به ازای ۵ سال کار برای برنامه محیط زیست سازمان ملل در سوئیس دریافت کرده (به گفته دادگاه: ۳۶۵ هزار دلار) به عنوان "مال ناشی از جرم" مورد اشاره قرار گرفته و او ملزم به "مسترد" کردن آن به حکومت ایران شده است. همکاری نیلوفر بیانی با سازمان ملل، پس از گرفتن مدرک کارشناسی زیست شناسی از دانشگاه مک گیل کانادا و کارشناسی ارشد حفاظت حیات وحش از دانشگاه کلمبیای آمریکا، و پیش از بازگشت به ایران در تابستان ۱۳۹۶ صورت گرفته بود. در حکم دادگاه، توضیح بیشتری داده نشده که چرا در حالی که ایران عضو سازمان ملل متحد است، باید کار کردن فردی برای سازمان ملل، آن هم در خارج از ایران، جرم تلقی شود. در حکم دادگاه، استدلالی حتی عجیب تر، برای متهم کردن مراد طاهباز متهم ردیف اول پرونده و عضو هیأت مدیره موسسه حیات وحش میراث پارسیان به تحصیل "مال ناشی از جرم" به کار رفته است. به گفته یک منبع مطلع، بازجویان سازمان اطلاعات سپاه در جریان بازجویی از این متهم او را تحت فشار گذاشته اند تا مجموع هزینه های مالی موسسه در طول ۱۰ سال فعالیت آن را بگوید و آقای طاهباز به طور تخمینی، عددی را اعلام کرده که حدود ۹۰ درصد آن، حاصل "کمک های ریالی" به موسسه حیات وحش میراث پارسیان بوده است. با این حال، بازجویان از زندانی خواسته اند عدد فوق را به دلار تبدیل کند که حاصل این محاسبه، رقم ۶۰۰ هزار دلار را تولید کرده است. همین رقم، به عنوان درآمد شخصی مراد طاهباز از ارتکاب جرم تعریف شده و او ملزم به "استرداد" ۶۰۰ هزار دلار "مال ناشی از جرم" به صندوق حکومت شده است.
نیلوفر بیانی، متهم ردیف دوم پرونده زندانیان محیط زیستی، در شرح حالی از وضعیت خود که بی بی سی به آن دسترسی پیدا کرده نوشته که بازجویان اطلاعات سپاه، برای گرفتن اعترافات ساختگی، او را طی "دستکم ۱۲۰۰ ساعت بازجویی" در معرض "شدیدترین شکنجه های روحی و روانی، تهدید به شکنجه فیزیکی و تهدیدهای جنسی" قرار داده اند.
نیلوفر بیانی؛ روایت '۱۲۰۰ ساعت اعتراف‌گیری سپاه با شکنجه و تهدید جنسی'
گزارش هایی درباره فقر در خرمشهر، همزمان با سالگرد آزادی این شهر، مقالاتی در موافقت و مخالفت با گران شدن بنزین، هشدار یک فرمانده نظامی درباره نزدیک شدن داعش به مرزهای کشور، نگرانی های زیست محیطی از جمله تخریب باغ ها و پارازیت مضر برای شهرنشینان از دیگر مطالب این روزنامه هاست. شرایط بسیار خطرناک است یا این ها هیاهوست تیتر و عکس صفحه اول ابتکار کیهان در تیتر اول خود به نقل از مخالفان دولت از جلسه غیرعلنی مجلس پرسیده « بازرسی مدیریت شده یا پرش از روی خط قرمز» و با این تیتر توضیح وزارت خارجه و گفته های رییس مرکز پژوهش های مجلس را نادیده گرفته و به استناد گفته های اقلیت مخالفت دولت خبر داده که هیات مذاکره کننده با پذیرش بازرسی های سازمان ملل از مراکز هسته ای، خط قرمز ها را پشت سر گذاشته است. در همین حال حسین شریعتمداری هم در یادداشت روز این روزنامه نوشته: افق پیش‌روی مذاکرات هسته‌ای اگر تا چند هفته قبل «خاکستری» بود و اعضای محترم تیم مذاکره‌کننده در سایه روشن‌های این افق خاکستری، نشانه‌هایی از یک توافق مطلوب را آدرس می‌دادند ولی امروزه با توجه به شواهد و اسناد موجود جای کمترین تردیدی نیست که چنانچه در فرمول مذاکرات و روال جاری آن تجدیدنظر جدی نشود، از تأسیسات هسته‌ای ایران اسلامی فقط یک «مجسمه یادبود» باقی می‌ماند که غیر از یادآوری تلاش بر باد رفته دانشمندان و دست‌اندرکاران برنامه هسته‌ای کشورمان و حسرت از دست دادن آنچه تاکنون به دست آورده‌ایم، خاصیت و ارزش دیگری نخواهد داشت و این، تازه آغاز ماجراست و ادامه داستان در بستر دیگری که الزاما هسته‌ای نیست و در صورت وقوع، تاریک و فاجعه‌آفرین نیز هست، دنبال خواهد شد. مدیر کیهان اظهار نظر کرده که: مفهوم واقعی و غیرقابل تغییر تن دادن به پروتکل الحاقی، خلع سلاح کامل کشورمان و کاهش توان نظامی جمهوری اسلامی در حد برخورداری از تعدادی تفنگ و فشنگ و نارنجک خواهد بود! آیا فرض دیگری وجود خواهد داشت؟ اگر پاسخ منفی است آیا نباید نگران آینده فاجعه‌بار توافقی بود که دوستان مذاکره‌کننده بعد از اصرارها و درخواست‌های فراوان، فقط گوشه‌ای از آن را رونمایی کرده‌اند؟ یادداشت روز کیهان به نقل از یک منبع موثق نوشته: برخی از اعضای تیم مذاکره‌کننده کشورمان علی‌رغم اظهارنظرهای خوشبینانه قبلی، توافق هسته‌ای با تعریف آمریکایی‌ها را خسارت‌آفرین و غیرقابل قبول می‌دانند و به صراحت ابراز داشته‌اند عدم توافق را به توافق مزبور که ویرانگر امنیت و اقتصاد کشور است ترجیح می‌دهند. کیهان نامی از این عضو هیات مذاکره گر نیاورده است. آفرین چیت ساز اول در سرمقاله ایران روزنامه دولت نوشته: هر چه زمان مقرر برای توافق هسته‌ای نزدیک می‌شود جبهه مخالفان مذاکره بر شدت و دامنه مخالفت خود می‌افزایند و به ابزارها و شگردهای تازه برای اخلال در روند مذاکره دست می‌یازند. موج تحرک اردوی مخالفان مذاکره را می‌توان از تعداد و تعدد میتینگ‌ها و نیز انبوه شایعاتی که اتاق فکری آنها علیه تیم مذاکره ساخته و پرداخته می‌کنند، دریافت. از همین رو تیم مذاکره‌کننده این روزها همزمان که در وین به کار سخت تدوین متن توافقنامه سرگرم است ناگزیر است در تهران هر روز مسافت عمارت وزارت خارجه تا بهارستان را طی کند تا مبادا طرح‌های ضربتی گروه پایداری، نگاه اکثریت مجلس را به ابهام بیالاید. به نوشته این مقاله: کثیری از ناظران تب و تاب اخیر در محفل مخالفان، مذاکره را امری طبیعی می‌خوانند و بر این عقیده‌اند که رفتارهای تهاجمی مخالفان دولت از دو عامل نشأت می‌گیرد؛ اول آنکه زمان چندانی تا موعد نهایی امضای توافق هسته‌ای باقی نمانده است و به تبع هر چه عقربه زمان به تاریخ دهم تیرماه نزدیک شود آهنگ این نوع رفتارهای پرخاشگرانه شتاب بیشتری خواهد گرفت. سرمقاله روزنامه ایران یاد آور شده: بارزترین ویژگی رفتار مخالفان مذاکره در این مرحله دمیدن آنها در فضای التهاب و به عبارتی غبارآلود کردن فضا برای تیم مذاکره‌کننده است. این بخش از تاکتیک مخالفان اساس سیاست دولت اعتدال را نشانه رفته است. پرواضح است عزم دولت روحانی در ۲۰ ماه گذشته بر ایجاد آرامش و فضایی عقلانی بویژه در روابط ایران و قدرت‌های بزرگ استوار بوده و مهم‌ترین وجه تمایز دوران دولت فعلی، همانا عبور از شعارزدگی‌ها و تندروی‌های دولت قبل بوده است. خطر داعش در مرزها کارتون احسان گنجی، بی قانون قانون در گزارشی با عنوان هشدارآمیر نوشته: نیروهای نظامی ایران و به ویژه ارتش بارها در مرزهای كشورمان با تروریست ها و بدخواهان ایران درگیر شده است و آنها را به زانو درآورده اند ولی همه می‌دانند داعش و سایرگروهك‌های تكفیری به هیچكس رحم نمی‌كنند. این نكته موجب نگرانی فرمانده نیروی زمینی ارتش هم شده است. و با بیان اینکه اکنون با چهره جدیدی از تهدیدات در منطقه روبه رو هستیم، تقویت نیروهای زمینی ارتش و سپاه را خواستار شد. قانون با این مقدمه خبری از حضور فرمانده نیروهای زمینی ارتش در جلسه علنی مجلس را منتشر کرده و از قول سرتیپ احمدرضا پوردستان نوشته اکنون با چهره جدیدی از تهدیدات در منطقه روبه رو هستیم، نیروهای گروهک‌ تروریستی و تکفیری در نزدیکی مرزهای کشور هستند. این روزنامه خبر داده که امیر پوردستان در مجلس یادآور شده: سال گذشته در همین موقع، از طرف ستادکل به من ابلاغ شد که نیروهای داعش در جلولا و سعدیه هستند و گام بعدی آن‌ها خانقین و ورود به ایران است. وی افزود: در استان‌های مرزی کشور نیز فضاسازی شده بود و انبارهای مهمات و هوادارانی پیش بینی کرده بودند تا زمانی که داعش خود را به مرزهای ایران رساند، یکسری ترور‌ها و انفجار‌ها در خاک ایران انجام شود که سربازان گمنام امام زمان (عج) جلوی آن‌ها را گرفتند. فرمانده نیروی زمینی ارتش توضیح داد: در این مقطع نیروی زمینی در کمتر از سه روز پنج تیپ رزمی به مرز‌ها رساند و حرکت‌هایی را نیز آن سوی مرز شروع کرد؛ نفرات پیاده و بالگردهای خود را به آن طرف مرز فرستادیم و توپخانه‌ها را نیز ثبت تیر کردیم. قانون سپس خبر داده که پوردستان با بیان اینکه امروز صحنه نبرد زمینی است، ادامه داد: باید بتوانیم تانک بخریم، خودروهای خود را متحرک و بالگرد‌ها را «اورهال» کنیم. فرمانده نیروی زمینی ارتش خاطرنشان کرد: امسال در بحث بودجه توجه ویژه‌ای به مجموعه نیروی زمینی شد اما از نمایندگان می‌خواهم که این نگاه ویژه‌تر شود تا بتوانیم به شایستگی به رسالت خود عمل کنیم. محمد مهدی مظاهری در مقاله ای در روزنامه ایران به تحلیل وضعیت منطقه پرداخته و نوشته: با شکست پروژه دولت - ملت‌سازی در عراق پس از حمله آمریکا به این کشور و نیز ایجاد هرج و مرج و چند دستگی در سوریه با مداخله قدرت‌های منطقه‌ای و فرامنطقه ای، از یکسو وحدت و یکپارچگی بین گروه‌های قومی و مذهبی این کشورها از بین رفته و همین امر سبب همکاری اقوام و گروه‌های ناراضی با گروه‌های افراطی و در نتیجه تقویت و قدرت‌یابی آنها شده است. از سوی دیگر دولت‌های حاکم بر این کشورها اقتدار و حاکمیت خود را از دست داده و قادر به بسیج تمامی نیروها و امکانات برای دفاع از سرزمین و امنیت ملت خود نیستند. نویسنده اضافه کرده: ناآگاهی و اطلاع‌رسانی ناصحیح در مورد عقاید و عملکرد این گروه‌های افراطی و تعارضات آنها با اسلام ناب محمدی سبب جذب افراد مختلف به این گروه‌ها و تقویت آنها شده است.این امر در بین جوانان کشور‌های مختلف بیشتر از سایر اقشار بوده است وحتی کشورهای اروپایی را نیز در برمی گیرد. بر اساس نتایج یک نظرسنجی، ۱۵ درصد مردم فرانسه دارای دیدگاه مثبتی نسبت به رویکرد گروهک تروریستی داعش هستند. و سرانجام مقاله ایران بدین جا رسیده که: حمایت‌های مالی و لجستیکی برخی کشورها از گروه‌های افراطی بویژه داعش نیز از دیگر دلایل قدرت‌یابی و پیشروی این گروه در منطقه به حساب می‌آید. بر اساس اسناد، ۲۸ سعودی و ۱۲ شخصیت عراقی در صدر کمک‌کنندگان به داعش قرار دارند. بر این اساس پیشروی‌های اخیر داعش درسوریه و عراق امری غیرمنتظره و غیر قابل پیش‌بینی نبوده است. باید از دولت انتقاد کرد مهدی بهکیش در سرمقاله دنیای اقتصاد نوشته: به نظر می‌رسد دولت کنونی با مسائل و مشکلات زیادی در حوزه سیاست داخلی و خارجی مواجه است که درصد بالایی از توان خود را صرف آن کرده و به همین خاطر دولتمردان انرژی لازم را برای حل مشکلات اقتصادی از خود نشان نمی‌دهند، از این‌رو برخی سیاست‌گذاری‌هایشان بیش از آنکه اقتصادی باشد، سیاسی است. آنها فرصت نمی‌کنند که به حل اساسی و ریشه‌ای مشکلات اقتصادی بپردازند و چون می‌خواهند افکار عمومی را قانع کنند و احتمالا قافیه را به رقیب نبازند. این استاد دانشگاه اضافه کرده: انتخاب این راه، در ادبیات اقتصادی ساده‌ترین راه ممکن شناخته می‌شود که دولتی با بخشنامه و تهدید به سرکوب قیمت‌ها بپردازد و بگوید می‌خواهد با این روش‌ها تورم را کنترل کند و افکار عمومی را به نفع خود بسیج کند؛ ولی این نوع برخورد در مجموعه تخصصی این دولت قابل تعریف نیست و بنابراین می‌توان چنین استنباط کرد که دولت آنقدر تحت فشار سیاسی است که حاضر شده تن به تصمیماتی دهد که در محدوده نظریات اقتصادی قابل توجیه نباشد. در پایان این مقاله آمده: شاید دولت فکر می‌کند که چون مذاکرات با دول غربی به مراحل پایانی خود نزدیک می‌شود باید بیشتر توان کارشناسی و فکری و حتی سیاسی خود را صرف به نتیجه رسیدن آن کند. ما هم قبول داریم که حل مشکل ایران با کشورهای ۵ +۱ در اولویت قرار دارد اما اگر تحریم‌ها به تدریج حذف شود باید فضای کسب‌وکار نیز هموار شود. به عبارت دیگر لازم است سیاست‌گذاری‌ها به سمتی هدایت شود که سرمایه‌گذاران خارجی به فکر همکاری بلندمدت با ما باشند و فعالان اقتصادی داخلی نیز به پایداری اوضاع کشور حداقل تا ۱۰ سال آینده امیدوار باشند. باز هم «بنزین» کارتون علیرضا پاکدل، اعتماد امروز روزنامه های مختلف خبر داده که دولت با روش تازه و بی خبر بنزین را تک نرخی و بهای آن را به لیتری هزار تومان بالا برده است، چند روزنامه به انتقاد از این تصمیم دولت پرداخته اند اما حمید حسینی در مقاله ای در شرق به استقبال از این تصمیم رفته و نوشته: سال گذشته دولت با افزایش قیمت بنزین سهمیه‌ای به ٧٠٠ تومان و آزاد به ١٠٠٠ تومان و افزایش ١٦ درصدی بهای گازوئیل، بخشی از کسری منابع هدفمندی یارانه‌ها را که بیش از ١٢هزار میلیارد تومان بود، جبران کرد. در هنگام بررسی لایحه بودجه سال جاری نیز صحبت از افزون بر شش هزار میلیارد تومان کسری بودجه هدفمندی به میان آمد که دو راه بیشتر برای آن وجود ندارد؛ یا با حذف یارانه متعلق به قشرهای متوسط به بالا، این کسری تأمین شود یا دولت، قیمت حامل‌های انرژی را افزایش دهد. این عضو اتاق بازرگانی و صنعت و معدن اضافه کرده: به‌هرحال کاهش ٥٠ درصدی بهای نفت خام، محدودیت‌های ناشی از تحریم و مسائل منطقه‌ای در کنار مصرف بالای حامل‌های انرژی در کشور و تأمین منابع یارانه‌های نقدی، سبب شده وزارت نفت از چند جهت تحت فشار قرار بگیرد. اگر دولت نگاه کلان‌تری به عرصه اقتصاد داشته باشد، نفت ٤٥ دلاری فرصت خوبی برای آزادسازی قیمت بنزین است. بر این اساس، قیمت یک لیتر بنزین حدود هزارو ٣٠٠ تومان خواهد بود. بنزین نسبت به مسکن، نان و کالاهای اساسی‌ای که نیاز مردم است، اهمیت کمتری دارد. مقاله شرق: اصرار بر قیمت‌گذاری از سوی دولت را ادامه اشتباهات گذشته دانسته و نوشته: به نظر می‌رسد امروز هم اگر اجبار محدودیت‌ها نبود، دولت به سمت واقعی‌ترشدن بهای بنزین حرکت نمی‌کرد. اگر دولت از نرخ‌گذاری برای بنزین و خوراک پتروشیمی‌ها- که هر سال سبب بحث‌ها و ایجاد جو روانی در جامعه می‌شود- دست بردارد، آن‌گاه می‌توان با بین‌المللی‌کردن قیمت بنزین، به سمت اصلاحات ساختاری اقتصادی در این حوزه حرکت کرد. همیاری مردم سبب خواهد شد دولت با کسب منابع لازم از این بخش و هم‌زمان حذف یارانه افراد غیرنیازمند، به سوی تحقق عدالت اجتماعی و کمک به حدود ١٥ میلیون جمعیت نیازمندِ حمایت، گام بردارد. پردیسان را به طبیعت بسپارید! اسماعیل کهرم در نامه ای به شهردار تهران که در قانون چاپ شده از او خواسته از پیشنهاد خود برای ساختن پارک پردیسان منصرف شود و این پارک را به طبیعت بسپارد. این استاد محیط زیست در نامه خود افزوده: آثار مداخله شهرداری را در عوارض گوناگون طبیعی تهران، شاهد هستیم. سازمان زیباسازی شهرداری چه برسر رود دره‌های ما مانند ولنجک، رودخانه دربند، سربند، دارآباد وحتی جوی‌های خیابان ولیعصرآورده‌اند؟ رودخانه‌ها را تبدیل به ناودان‌های سیمانی کرده‌اند که از طرفی آب و زباله‌های داخل آن با شتاب به نواحی جنوب شهر سرازیر می‌شوند و از طرف دیگر آب به سفره‌های آب زیرزمینی نفوذ نمی‌کند. جناب شهردار، باید کلنگ برداشت و کف سنگفرش شده جوی‌های خیابان ولیعصر را تخریب کرد تا درختان چنار این خیابان نفسی بکشند در داخل پارک‌های ما از پارک ملت، پارک شهر زیبای قدیمی، نقاط و عرضه سنگفرش شده و آسفالت‌شده بیشتر است یا منطقه‌های پوشیده شده از درخت؟ آیا در پارک‌های ما در تهران خاک می‌تواند نفس بکشد؟ به نوشته قانون در ادامه این نامه آمده: یک‌بار تشریف بیاورید و گروه‌های دانش آموزان، خانواده‌ها و همشهری‌هایی را که ورزش می‌کنند یا سفره‌ای گسترده‌اند و از هوای پاک و چمن و سایه مفرح استفاده می‌کنند، مشاهده کنید. پردیسان کاملا در اختیار مردم است، البته نه با اتومبیل. ورود شهرداری منجر به سنگفرش، آسفالت، احداث آبنما و عوارض مصنوعی دیگری می‌شود که طبیعت زیبای پردیسان را مخدوش می‌کند. جمعیت دیگر پیر نمی شود کارتون محمدرضا ثقفی، شهروند شهرام شهیدی در ستون طنز اعتماد از قول یک مقام شهرداری تهران نوشته: در میان مناطق شهرداری مناطق ٢، ٤، ٥، ١٤، ١٥ و ٢٠ بیشترین و مناطق ٩ و ٢٢ كمترین تعداد دختران را دارا هستند. حالا دانستن این موضوع چه كمكی به ما می‌كند؟ و از قول موسیو شیطان نوشته: این باعث می‌شود نیروی انتظامی، نیروی گشت ارشاد كمتری بفرستد به مناطق ٩ و ٢٢ و وقت خودش را تلف نكند. در این مناطق چند تا ون هم كفایت می‌كند. شخصیت دیگر طنزنویس مادموازل ناتو است که گفته: این نشان می‌دهد محققان می‌توانند با تحقیق روی زندگی مردمان این مناطق پی ببرند چه عواملی در دختر‌زا یا پسر‌زا بودن والدین موثر است. و یکی دیگر افزوده: احتمالا شهرداری باید تمهیدات بیشتری جهت دسترسی آسان‌تر و سریع‌تر به مناطق ٢، ٤، ٥، ١٤، ١٥ و ٢٠ مهیا كند. مثلا خطوط مترو ر ا بیشتر ببرد آن سمت یا اتوبوس‌های شركت واحد را در خطوط این مناطق بیشتر كند. یا حتی تاكسی‌ها را بیشتر كند. چرا ؟ چون از این به بعد شاهد هجوم پسران محله‌های دیگر به این مناطق می‌شود. اصلا این یك اصل فیزیكی است. هر چیزی از محل تراز بالاتر سرریز می‌شود به محلی با تراز پایین‌تر. و بالاخره به نوشته طنز نویس اعتماد خانم باجی گفته: خب چه خوب این تردد شهری باعث افزایش تعداد آشنایی‌ها و ازدواج می شود و جمعیت دیگر پیر نمی شود.
روزنامه های امروز صبح در صفحات اول خود از حاشیه جلسه غیرعلنی مجلس و درگیری هواداران دولت احمدی نژاد با وزیر خارجه جواد ظریف نوشته و در گزارش های خود تندی های دو نماینده اقلیت مجلس را منعکس کرده اند، روزنامه های تندرو روایت همین نمایندگان را از گفته های وزیر خارجه و معاونش پذیرفته و در مقالاتی هشدار دادند که هیات مذاکره کننده دارد از خط قرمزها عبور می کند و در صورت توافق چیزی از تاسیسات هسته ای ایران نمی ماند.
روزنامه های دوشنبه تهران؛ مخالفان مذاکرات هسته ای: شرایط خطرناک است
این را که چرا گفتگو در این تاریخ پخش شده است می‌توان به وضعیت کنونی ایران در منطقه ربط داد. از دید رسانه‌ای، پخش این گفتگو در این تاریخ مشخص، توجیه دیگری نمی‌تواند داشته باشد جز فراهم بودن زمینه و نیاز به اثرگذاری بر افکار عمومی داخل و خارج ایران، وگرنه این گفتگو قاعدتا باید در سالگرد جنگ سی و سه روزه یا مناسبتی مرتبط با آن پخش می‌شد. گفتگو با سرلشکر سلیمانی در زمانی پخش شد که ایران در بن‌بستی سیاسی است. حسن روحانی دست خالی از سفر به نیویورک برگشته و دیدگاه آیت‌الله خامنه‌ای تقویت شده که معتقد است با امریکا باید از موضع قدرت برخورد کرد. شاید تصادفی نباشد که این گفتگو، شب پیش از دیدار فرماندهان سپاه با آیت‌الله خامنه‌ای پخش شد و رهبر جمهوری اسلامی در همین دیدار، ضمن تأکید بر بی‌حاصل بودن تلاش برای نجات برجام، به سپاه پاسداران توصیه کرد فعالیت‌هایش در خارج از خاک ایران را گسترش دهد. حمله به تأسیسات شرکت نفت عربستان سعودی (آرامکو)، اسارت شماری از نظامیان سعودی به دست متحدان ایران در یمن و درگیری مرزی حزب‌الله لبنان و اسرائیل، تازه ترین مواردی‌اند که به پای فعالیت‌های فرامرزی سپاه پاسداران نوشته شده‌اند. رهبر ایران، چنین فعالیت‌هایی را موثرتر از تلاش‌های دیپلماتیک دولت روحانی برای خارج کردن کشور از زیر بار تحریم می‌داند. قاسم سلیمانی، نماد همین فعالیت‌های فرامرزی سپاه پاسداران است و زمانی در تلویزیون ظاهر شده که آیت‌الله خامنه‌ای می‌خواهد حقانیت دیدگاه خود را در داخل به کرسی بنشاند و در خارج، بویژه نزد افکار عمومی منطقه، قدرت‌نمایی کند. جنگ سی و سه روزه حزب‌الله با اسرائیل که محور سخنان سرلشکر سلیمانی در تلویزیون بود، هنوز در خاطره مردم منطقه زنده است. این جنگ برای بسیاری از مردم جهان اسلام غرورآفرین بود. جهان عرب که هنوز از چند شکست‌ از اسرائیل سرشکستگی عمیقی دارد، از اینکه نیرویی عربی توان ایستادگی در برابر ارتش قدرتمند اسرائیل را داشته به خود بالید. گرچه همان زمان هم پشتیبانی ایران از حزب‌الله در جنگ با اسرائیل آشکار بود اما به نظر می‌رسد جمهوری اسلامی این روزها هم زمینه را مناسب دیده هم ضروری دانسته که به همسایگانش یادآور شود، حزب‌اللهی که در آن زمان برایشان غرورآفرین بود، ایران را پشت خود داشت و قاسم سلیمانی که اکنون نماد قدرت نظامی ایران شده، در سراسر آن جنگ سی و سه روزه، وسط معرکه و در رأس فرماندهی این جنگ حضور داشته است. سرلشکر سلیمانی در این گفتگوی تلویزیونی خاطراتی جالب توجه و تاثیرگذار از جنگ در لبنان بیان کرد و برای نخستین بار جزئیاتی از ابعاد نظامی فعالیت حزب‌الله در این جنگ را مطرح کرد اما در بعد سیاسی و تاریخی، مهمترین ویژگی این گفتگو، پاسخ دادن به سوالی بود که در سیزده سال اخیر درباره جنگ سی و سه روزه مطرح بوده است: آیا حزب الله در آن زمان با تأیید ایران وارد جنگ با اسرائیل شد یا اینکه ایران را در برابر عمل انجام شده گذاشت؟ قاسم سلیمانی در این گفتگو اذعان کرد که خسارت وسیع این جنگ در جنوب لبنان، رهبری حزب‌الله را آماج سرزنش کرده بود. در آن زمان این سوال مطرح بود که آیا اسیر گرفتن دو نظامی اسرائیلی و جنگ با این کشور، ارزش این همه خسارت را داشت؟ پاره‌ای از تحلیلگران بر این باورند که بخشی از این سرزنش، از جانب ایران هم متوجه حزب‌الله بوده چرا که به باور آنها، زرادخانه و امکاناتی که ایران برای حزب‌الله فراهم آورده بود، برای زمانی بود که ایران در رویارویی با اسرائیل به آن نیاز داشته باشد و نمی‌بایست صرف جنگی می‌شد که ایران نفع چندانی از آن نبرد. اما سرلشکر سلیمانی این گمانه را باطل کرد. او توضیح داد که در طرح عملیات حزب‌الله برای عبور از مرز و به اسارت گرفتن دو نظامی اسرائیلی حضور داشته و هنگام آغاز این عملیات در لبنان بوده است. در نتیجه این عملیات که گویا هدف از آن، آزاد کردن اسرای لبنانی در اسرائیل بود، با هماهنگی و تأیید ایران بوده است. هرچند از توضیحات قاسم سلیمانی برمی‌آید که نه ایران نه رهبری حزب‌الله انتظار نداشتند پاسخ اسرائیل به عملیات حزب‌الله، چنان گسترده و کوبنده باشد.
' سیمای ' جمهوری اسلامی ایران دیشب برای نخستین بار گفتگویی با سرلشکر قاسم سلیمانی، فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران پخش کرد. پیشاپیش اعلام شده بود که آنچه پخش خواهد شد، بخشی از گفتگوی چند ساعته‌ای است که موسسه حفظ و نشر آثار آیت‌الله خامنه ای با سرلشگر سلیمانی انجام داده و محور آن، جنگ سی و سه روزه حزب‌الله لبنان با اسرائیل در تابستان ۲۰۰۶ (۱۳۸۵) است.
گفتگو با قاسم سلیمانی؛ چرا حالا؟
دوربرگشت ازمرحله يک چهارم نهايی مسابقات فوتبال قهرمانی باشگاه‌های اروپا، سه شنبه شب 4 آوريل با برگزاری دو ديدار آغازمی شود. در ديدارهای امشب، آث ميلان ايتاليا ميزبان المپيک ليون فرانسه خواهد بود و اينترميلان ميهمان ويارئال اسپانيا خواهد بود. در ديدارهای رفت اين دو مسابقه، تيم ليون در زمين خود با نتيجه تساوی بدون گل برابر تيم آث ميلان متوقف شد، و اينترميلان، ميزبان بازی رفت، با نتيجه دو بر يک ويارئال را شکست داد. اين رقابتها فردا با ديدار های يوونتوس ايتاليا با آرسنال انگلستان وبارسلونا اسپانيا با بنفيکا پرتغال پيگيری می شود. اعزام تيمهای کشتی ايران به مسابقات قهرمانی آسيا تيم ملی کشتی‌ آزاد و فرنگی ايران به ‌منظور شرکت درمسابقه‌های کشتی قهرمانی بزرگسالان۲۰۰۶ آسيا عازم شهر آلماتی قزاقستان شدند. محسن کاوه مربی تيم ملی کشتی ايران در توقف کوتاه اين تيم دراستانبول به بی بی سی درمورد تيم ايران واين مسابقات گفت: "تمام کشتی گيران از آمادگی خوبی برخوردارند، هرچند نسبت به مسابقات جهانی ساری کمی افت داشته اند، اما با همين آمادگی می توانيم در اين مسابقات به مقامهای خوبی دست يابيم." به گفته آقای کاوه بدليل در پيش بودن مسابقات آسيايی قطر اکثر تيم ها با ترکيبی کامل در اين مسابقات شرکت می کنند تا هم آمادگی حريفان وهم آمادگی خود را محک بزنند. در اين مسابقات تيم ملی کشتی فرنگی ايران، حسن بابک مدير و مسئول فنی خود را به همراه نخواهد داشت و وضع وزن ‪۶۰‬ کيلوگرم اين تيم به دليل کناره ‌گيری علی اشکانی بلاتکليف است. علی اشکانی کشتی‌گير معترض وزن ‪ ۶۰‬کيلوگرم تيم ملی کشتی فرنگی و نايب قهرمان مسابقه‌های جهانی ‪ ۲۰۰۵‬بوداپست،‌ گفته است به علت بی‌توجهی مسئولان ورزش و فدراسيون کشتی نسبت به وی انگيزه ای برای شرکت در اين مسابقات نداشته است. وی چند روز پيش از اعزام به مسابقات آسيايی اردوی تيم ملی را ترک کرده و به شهر خود، اردبيل، بازگشته است. دو اردوی تدارکاتی تيم ملی فوتبال ايران در اروپا تيم ملی فوتبال ايران بمنظورآماده‌سازی در مسابقات جام جهانی ۲۰۰۶ آلمان، دو اردوی تدارکاتی در اروپا برگزار خواهد کرد. مسئولين فدراسيون فوتبال ايران اين دو اردو را پس از اينکه فيفا، روز 27 ماه آوريل (هفتم ارديبهشت) را زمان پايان رقابت‌های داخلی کشورهای راه يافته به جام جهانی اعلام کرد، برای تيم ملی در نظر گرفتند. تيم ايران در نخستين اردو، هجدهم ارديبهشت برای يک اردوی ۱۰ روزه به سوييس خواهد رفت و پس از بازگشت ويک استراحت چهارروزه، سوم خرداد با تمامی بازيکنان لژيونر حاضر در ليگ‌های اروپايی، ايران را به مقصد زاگرب پايتخت کرواسی ترک خواهد کرد تا آخرين اردوی جدی خود قبل ازجام جهانی را بگذرانند. قرار است تيم ملی ايران دو ديدار دوستانه با تيم‌های کرواسی و چک در کرواسی انجام دهد. تساوی پرسپوليس و ابومسلم در ليگ برتر ايران ديدار تيم‌های پرسپوليس تهران و ابومسلم خراسان از هفته بيست و هفتم رقابت‌های فوتبال قهرمانی باشگاه‌های برتر ايران روز سه شنبه 4 آوريل با نتيجه مساوی 2 بر 2 به پايان رسيد. در اين ديدار که عصرسه شنبه درورزشگاه آزادی برگزار شد، ابتدا تيم ابومسلم با دو گل در دقايق 34 و 41 از پرسپوليس پيش افتاد، اما دو گل دقايق 43 (پنالتی) و 53 توسط علی انصاريان و جواد کاظميان، اين ديدار را به تساوی کشاند. پرسپوليس با اين تساوی ۳۶ امتيازی شد و به رده هشتم جدول صعود کرد. تيم ابوملسم نيز در رده هفتم جدول قرار گرفت. همچنين روز سه شنبه ديدار دو تيم از شمال ايران يعنی شموشک نوشهر و ملوان بندرانزلی بدون گل تمام شد. با اين تساوی ملوان در رده يازدهم جدول و شموشک در رده پانزدهم (يکی مانده به آخر) قرار گرفتند. تساوی بلکبرن و ويگان در ليگ برتر انگلستان هفته سی و دوم رقابتهای فوتبال ليگ برتر انگستان با تساوی تيم‌های بلکبرن و ويگان پيگيری شد. در اين ديدارکه دوشنبه شب، در زمين بلکبرن برگزار شد، دو تيم در پايان ‪ ۹۰‬دقيقه تلاش به تساوی يک بر يک رسيدند. گل تيم ويگان در دقيقه 53 و گل تساوی بخش بلکبرن در دقايق آخر بازی (84) به ثمر رسيد. تيم های بلکبرن و ويگان در پايان هفته سی و دوم در رده های ششم و هشتم جدول رده بندی ليگ برتر فوتبال انگلستان قرار دارند. اين رقابتها امشب نيز با ديدار تيم های بيرمنگام وبولتون پيگيری می شود. بدشانسی اندی موری درآستانه مسابقات تنيس جام ديويس گلاسکو در حالی که ۴ روز به مسابقات تنيس جام ديويس گلاسکو باقی مانده، اندی موری، تنيس باز شماره يک بريتانيا، به بيماری تب و تورم غدد مبتلا شد. موری ۱۸ ساله که هفته گذشته در رقابت های آزاد ميامی از ناحيه زانو مصدوم شده بود و قصد داشت خود را به مسابقات گلاسکوبرساند، دچار اين بيماری شد. با اين حال او قصد دارد تيمش را در اين رقابتها همراهی کند و به تمرينات خود ادامه دهد تا در صورت بهبودی بتواند با آمادگی در اين مسابقات شرکت کند. خدمات
ديدارهای فوتبال قهرمانی باشگاه‌های اروپا
تازه ترين خبرهای ورزشی ايران و جهان
هان سونگ ريل، از نمايندگان کره شمالی در سازمان ملل متحد، در اولين واکنش اين کشور نسبت به اعتراف کره جنوبی به انجام اين تحقيقات مخفيانه، آن را يک "اقدام خطرناک" خواند. مدت کوتاهی پس از اين واکنش کره شمالی، کره جنوبی همچنين اعتراف کرد که در اوايل دهه 1980 نيز در همان موسسه، تحقيقاتی درباره پلوتونيوم داشته است. يکی از سخنگويان دولت کره جنوبی گفت اين تحقيقات در راکتوری انجام شد که اکنون برچيده شده و کره جنوبی از چند سال قبل درباره آن با آژانس بين المللی انرژی اتمی صحبت کرده است. تحليلگران می گويند کره شمالی احتمالا از اين موضوع برای به تعويق انداختين مذاکرات چندجانبه درباره برنامه هسته ای بحث انگيز خود استفاده می کند. قرار است اين مذاکرات اواخر ماه جاری ميلادی از سر گرفته شود. خدمات
کره شمالی می گويد پس از آنکه کره جنوبی هفته گذشته اذعان کرد که چهار سال پيش دست به غنی سازی اورانيوم زده، اکنون جلوگيری از بروز مسابقه تسليحات هسته ای در منطقه دشوار است.
هشدار کره شمالی درباره بروز مسابقه تسليحات هسته ای
بنظر می‌رسد که این ویروس‌های کرونای جدید مستقیم از خفاش، و بواسطه میزبانی دیگر (مانند شتر در مورد MERS)، به انسان سرایت کرده‌اند. چطور این ویروس‌های حیوانی به انسان منتقل می‌شوند و چرا بیماریهای شدیدتری نسبت به ویروس انسانی در ما ایجاد می‌کنند؟ بطور کلی بسیاری از باکتری‌ها و ویروس‌های انسانی منشا حیوانی داشته و در مقطعی از تاریخ در جمعیت‌های انسانی شایع و پس از آن دائمی یا به تناوب ماندگار شده‌اند. بطور کلی باید گفت که ویروس‌های حیوانی به دلایل متعدد معمولا شرایط سرایت و ایجاد عفونت در انسان را ندارند. ویروس‌ها به شرایط زیستی و محیطی جانورانی که در بدن آن تکثیر پیدا می‌کنند سازگار می‌شوند و به همین دلیل معمولا قادر به سرایت و ایجاد بیماری جز در میزبانان اصلی خود نیستند. گاهی اتفاق می‌افتد که ویروس به جانورانی که از لحاظ ساختار زیستی و ژنتیکی به میزبان نزدیک هستند سرایت می‌کند. میزبان برخی از ویروس‌ها نیز مانند ویروس آنفلوآنزا بیش از چند گونهٔ متفاوت جانوری مثل طیور، خوک و انسان را شامل گردد. در مواردی نادرتر، مانند آنچه که احتمالا در انتقال ویروس کرونای‌ خفاش به انسان رخ داده (مثل مورد اخیر)، ویروسی بر حسب اتفاق یا با جهش ژنتیکی از میزبان اصلی خود به گونهٔ جانوری دیگری که میزبان طبیعی‌اش نبوده سرایت کرده و قادر به تکثیر و ایجاد عفونت می‌شود. اگر این ویروس موفق شود تا در این گونهٔ جدید مثلا انسان، از فردی به فرد دیگر سرایت کند، امکان شروع یک همه‌گیری ایجاد می‌شود. مثال‌ دیگر همه‌گیری بدنبال سرایت ویروس از گونه‌ای به گونه دیگر، ویروس ضعف ایمنی انسان (آچ‌آی‌وی) است که به اعتقاد پژوهشگران از نوعی میمون‌ به انسان منتقل شده است. خروج ویروس کرونای جهش یافته (آبی) از سلول انتقال اتفاقی ویروس‌های حیوانی به انسان از راه‌های گوناگونی مانند گوارشی، تنفسی، گزش و راه‌های دیگر ممکن است صورت پذیرد. هنوز راه اصلی سرایت ویروس جدید کرونا از خفاش به انسان شناخته نشده هر چند ممکن است از مدفوع آلوده خفاش به حیوانات دیگر (مثل پنگولین) و سپس به انسان منتقل شده باشد. با این حال انتقال تنفسی/مخاطی (قطرک‌های آلوده با منشاء برونشی/ریوی) آن از انسان به انسان مسجل شده است. راه اصلی انتقال در انسان تماس نزدیک با فرد آلوده یا مبتلا است. تماس نزدیک یعنی: دوره نهفتگی یعنی فاصله ورود ویروس به بدن تا ظهور علائم بین دو تا چهارده روز است و هنوز درست روشن نیست که آیا فرد بدون علامت، می‌تواند دیگران را مبتلا کند یا نه اما تردیدی نیست که با بروز علائم احتمال گسترش ویروس افزایش قابل‌ملاحظه‌ای پیدا می‌کند. اگرچه بنظر می‌رسد راه اصلی انتقال ویروس های کرونا-سارس-مرس از قطرک‌های ریز تنفسی باشد، تحقیقات نشان داده که این ویروس‌ها از چند ساعت تا چند روز، بسته به شرایط محیطی و نوع آلودگی، روی سطوح باقی مانده و بیماریزایی خود را حفظ می‌کنند. پژوهش‌ها درباره اینکه ویروس کرونای ٢٠١٩ وقتی در مکان‌های عمومی و بهداشتی روی سطوح نشسته باشد بیماری‌زایی خود را حفظ می‌کند بتازگی شروع شده اما پژوهش‌های پیشین درباره ویروس‌های مشابه کرونا نشان داده که درجه حرارت و رطوبت پایین و همراهی ویروس‌ها با ذرات مخاط بیماریزایی آنها را تا چندین روز افزایش می‌دهد. دانشمندان و دست‌اندرکاران بهداشت عمومی و بیمارستان‌ها امیدوارند که نتایج پژوهش‌های جاری اهمیت سطوح آلوده در سرایت و همه‌گیری ویروس کرونای ٢٠١٩ را روشن کند، شناسایی چنین آلودگی‌هایی بخصوص در مراکز بهداشتی و درمانی اهمیت بسیار دارد. پروتئین S (قرمز) ویروس کرونای جدید که به آنزیم مبدل آنژیوتانسین ٢ سلول انسان چسبیده ناآشنایی دستگاه ایمنی دلایل گوناگونی سبب می‌شوند که این ویروس‌های نوظهور در انسان، علاوه بر تمایل به ایجاد بیماری شدید، اغلب قابلیت همه‌گیری داشته باشند. ناآشنایی سیستم ایمنی انسان با این ویروس‌ها و نبود خاطرهٔ ایمنی (مثلا وجود پادتن‌های اختصاصی ضد ویروس) در ضعف مبارزه با ویروس تازه‌وارد نقشی اساسی دارند. علاوه بر این، ویروس‌های ناآشنا با انسان، با سلول‌ها و بافت‌های بدن سازگاری نداشته و می‌توانند التهاب و آسیب بیش از حد و افسارگسیخته ایجاد کنند که باعث بیماری شدید یا حتی مرگ می‌شود. ویروس‌هایی که طی سالیان دراز با چرخه‌های متوالی در بدن انسان با آن به سازگاری نسبی رسیده‌اند معمولا موجب بیماری‌هایی ملایم و محدود مانند سرماخوردگی می‌شوند. این به دلیل سازگاری ویروس با بدن انسان و ایمنی کافی است. به همین علت ویروس‌های کرونای انسانی تنها موجب سرماخوردگی خفیف فصلی می‌شوند و در حالیکه خویشان نزدیکشان در خفاش، بعد از سرایت به انسان می‌توانند موجب عفونت ریه شدید سارس یا کروناویروس ٢٠١٩ شوند. سیستم ایمنی وقتی قادر به مهار عادی ویروس‌ نیست، التهابی مضاعف ممکن است ایجاد کند که منجر به آسیب شدید بافتی و مرگ شود. روند بیماریزایی ویروس سارس-کرونا-٢ چیست و اشکال شدید بیماری چگونه پیشرفت می‌کنند و وخیم می‌شوند؟ ویروس‌ها از یک سری پروتئین‌های شاخکی در جدار (کپسول) یا غشای خود برای چسبیدن و ورود به سلول‌های بدن انسان استفاده می‌کنند. ویروس کرونای جدید با شاخک S خود به گیرنده‌ای (گیرنده آنزیم مبدل آنژیوتانسین ٢) در سلول‌های ریه انسان چسبیده، به داخل سلول راه یافته و بعد از استفاده از مواد سلولی، با تکثیر خود، سبب واکنش ایمنی و مرگ سلولی می‌شود. در افراد جوانتر و با ایمنی بهتر، سیستم ایمنی تکثیر ویروس‌ را محدود و از آسیب و التهاب بیش از حد به ریه که محل حیاتی جذب اکسیژن است جلوگیری می‌کند و بیمار بدون هیچ عارضه‌ای بهبود می‌یابد. سی‌تی‌اسکن ریه مبتلا به کروناویروس ٢٠١٩ در افراد سالخورده و با ایمنی ناکارآمد یا تضعیف شده یا تحت درمان مهار ایمنی یا شیمی‌درمانی (مانند بیماران رماتیسمی یا سرطانی یا ایدز)، افرادی با مشکلات قلبی و ریوی، فشار خون یا دیابت یا چاقی مفرط (بی‌ام‌آی بیش از ٤٠)، ویروس جدید کرونا باعث ایجاد التهاب بیش از حد شده، مقدار زیادی مایع و سلول‌های التهابی وارد فضای داخلی ریه می‌شود و با افزایش مرگ سلولی و اشکال در اکسیژن‌رسانی، به نارسایی حاد تنفسی می‌انجامد. مطالعه اخیر در استان ووهان چین نشان داده که متوسط سن افرادی که بدلیل نارسایی تنفسی در بخش مراقبت‌های ویژه بستری شدند حدود ۶۰ سال بوده است. از این رو اگرچه متوسط مرگ‌ومیر کلی کروناویروس ٢٠١٩ در دنیا حدود دو تا سه درصد است اما این رقم برای گروه‌های آسیب‌پذیر ذکر شده بمراتب بیشتر است. از لحاظ بالینی درگیری ریه ممکن است ابتدا با سرفه خشک و تب محدود شروع شده و در صورت عدم بهبودی ظرف یک تا دو هفته به فرم‌های شدیدتری با تنگی نفس و تب بالا منجر شود و در ادامه و در صورت عدم درمان‌های لازم به نارسایی شدید تنفسی، کاهش هشیاری و ایست قلبی بینجامد. پیشگیری و درمان کروناویروس ٢٠١٩ در نبود واکسن، پیشگیری از ابتلا و گسترش کروناویروس ٢٠١٩ منحصر می‌شود به آمادگی، اقدامات بهداشتی، آموزش و راهنمایی افراد سالم و مشکوک به ابتلا و شناسایی، جداسازی و درمان مناسب مبتلایان. چون این ویروس با قطرک‌های تنفسی از فرد به فرد منتقل می‌شود رعایت دقیق نکات بهداشتی (مثل پوشاندن دهان هنگام عطسه و سرفه، شستن مرتب دست و پرهیز از جاهای شلوغ و پرجمعیت) بسیار مهم و اساس مهار شیوع بیماری است. نظام‌های بهداشت و درمان کشورها هم باید تریاژ (رده بندی بیماران از نظر شدت بیماری) مشخصی را برای مدیریت، تشخیص و درمان افراد مشکوک به ابتلا به بیماری آماده و اجرا کنند. علائم موارد خفیف مشکوک به کروناویروس ٢٠١٩، تب پایین، سرفه خشک بدون تنگی نفس، بدن درد، خستگی و بد‌حالی است. موارد خفیف با نظر پزشک و یا کارشناسان بهداشتی، با جداسازی (ایزوله کردن) فرد مبتلا در منزل، استفاده از تب‌بر و در شرایط خاص با آنتی‌بیوتیک خوراکی انجام می‌شود. باید در نظر داشت که آنتی‌بیوتیک روی ویروس اثری نداشته و برای درمان یا پیشگیری از عفونت‌های باکتریایی تنها با در نظر گرفتن شرایط بیمار و تشخیص پزشک تجویز می‌شوند. تست RT-PCR تشخیصی کروناویروس ٢٠١٩ باید برای کلیه افراد مشکوک انجام ‌شود اما در صورت محدودیت به افرادی تخصیص داده می‌شود که علائم بالینی، آزمایشگاهی (کم شدن لنفوسیت‌های خون) و رادیولوژی (علائم عفونت و سفید شدن ریه) بارزتری دارند. در صورت علائم شدیدتر، بخصوص تنگی نفس و کاهش اکسیژن خون و درگیری پیش‌روندهٔ ریه، بیماران بستری و تحت درمان‌های حمایتی و آزمایشی ضد‌ویروس و گاهی ضد التهاب قرار می‌گیرند. این درمان‌ها در صورت وخیم شدن وضع بیماران در بخش‌ مراقبت‌های ویژه (ICU) انجام می‌شوند تا پشتیبانی قلبی تنفسی (برای مثال استفاده از رسپیراتور) برای بیماران ممکن باشد. با اینکه در حال حاضر داروی ضدویروس اختصاصی برای کروناویروس ٢٠١٩ در دسترس نیست اما پزشکان و پژوهشگران چینی، ژاپنی، کره‌ای و آمریکایی در حال استفادهٔ آزمایشی از ضد ویروس‌های اچ‌آی‌وی، ابولا، آنفلوآنزا، هپاتیت سی و حتی ضدانگل مالاریا برای درمان این بیماری هستند. استفاده از اینترفرون هم که جزء دفاع ضد‌ویروسی طبیعی بدن است مد نظر قرار گرفته است. این داروهای ضد ویروس ممکن است از راه‌های گوناگون مثل جلوگیری از ورود ویروس به سلول یا جلوگیری از تکثیر ویروس در داخل سلول جلوی پیشرفت عفونت را بگیرند. برای مثال داروی remdisivir که برای درمان ابولا استفاده شده و هم‌اکنون در آمریکا بصورت آزمایشی برای درمان ویروس کرونای جدید تجویز می‌شود در ساخت مادهٔ ژنتیکی ویروس تداخل ایجاد می‌کند. دو داروی ترکیبی دیگر که آزمایشی تجویز می‌شوند داروهای ضد آچ‌آی‌وی/ایدز هستند بنام lopinavir و ritonavir. این داروها ساخت پروتئین‌های ویروس را متوقف می‌کنند. از داروهای دیگری که در چین آزمایش شده می‌توان از کلروکین نام برد که علاوه بر اثرات ضد‌میکربی تا حدی ضدالتهاب هم هست و ممکن است در درمان و پیشگیری از وخامت درگیری ریه‌ها موثر باشد. داروی دیگری که در دست آزمایش است داروی ضد آنفلوآنزای تامیفلو است. اغلب این داروها ترکیبی استفاده می‌شوند و تمام درمان‌های فعلی در مراحل ابتدایی آزمایش بوده و قضاوت درباره اثر‌بخشی و تناسب درمان در افراد و در مراحل مختلف بیماری نیاز به پژوهش‌های وسیعتر و دقیق‌تر دارد. در حال حاضر واکسنی برای بیماری کروناویروس ٢٠١٩ وجود ندارد، اما چندین واکسن گوناگون بسرعت فرمول‌بندی شده و در حال گذراندن آزمایش‌های مقدماتی اثر‌بخشی و بی‌خطری هستند. اگرچه قصد دولت‌ها تسریع مراحل تست این واکسن‌هاست -که اغلب چند سال طول می‌کشند-اما بعید بنظرمی‌رسد که واکسنی با تولید وسیع تا قبل ازسال آینده دردسترس باشد.
در حالیکه تعدادی از خانواده ویروس‌های کرونا عامل سرماخوردگی معمولی در انسان‌اند، در دو دههٔ اخیر سه ویروس کرونای حیوانی، سارس-کرونا (ویروس بیماری سندرم حاد تنفسی وخیم یا همان سارس)، مرس-کرونا (ویروس بیماری سندرم تنفسی خاورمیانه‌ای یا همان مرس)، و اخیرا سارس-کرونا-٢ (ویروس بیماری کروناویروس ٢٠١٩) می‌توانند باعث پنومونی (عفونت ریه) شدید شده و به مرگ بینجامند.
همه آنچه باید از کرونا بدانید
آثاری که عمدتا با تقليد از برخی کتابهای سده ۱۸ و نوزده نويسندگان فرانسه، مانند الکساندر دوما، نوشته شد. در ميان اين آثار می توان به ده نفر قزلباش، زندگی پرماجرای نادرشاه و نيز برخی از آثار حسين مسرور و ميمندی نژاد و ديگر پاورقی نويسان اشاره کرد. بر همين اساس در ايران تا پيش از شروع جنگ ايران و عراق نمی توان اثری يافت که بتواند تصويری دقيق و جدی با رويکردی واقع گرايانه از جنگهای ايران با ساير کشورها به دست دهد. در اين ميانه استثنائاتی هم وجود دارد و آن تاريخ نوشته هايی است که از سوی برخی از کاتبان درباری پادشاهان نوشته و هم اکنون به صورت نسخه های خطی ويا باز چاپ شده موجود است و يا برخی از کتابهای تاريخی چون تاريخ بيهقی و. .. که در آن شرح نبردها ی برخی از پادشاهان و سرداران آمده است. روز شمار جنگ در ۵۰ جلد جدا از برخی حرکتهای شخصی و خاطره نگاريهای انفرادی، نخستين حرکت تيمی برای ثبت خاطرات جنگ به سالهای ابتدايی دهه شصت بازمی گردد. در اين سالها مسئولان سپاه پاسداران عده ای را به نام راويان جنگ به جبهه ها فرستادند. راويان کسانی بودند که نقش يک ضبط صوت زنده را ايفا می کردند و مامور بودند که هر جايی که فرماندهان جنگ حضور دارند، باشند و از تمامی اتفاقات دور و برشان گزارش تهيه کنند. اين افراد در جلسات مهم جنگی در کنار فرماندهان می نشستند و از همه چيز آن نشستها گزارش تهيه می کردند. اطلاعات اين گروه روی نوار ضبط و سپس در اختيار سپاه قرار می گرفت. بنا به گفته مسولان مرکز مطالعات جنگ سپاه پاسداران، بيش از يکصد هزار ساعت نوار و نيز ميليونها سند و گزار ش از اين دسته از افراد، اکنون در آرشيو اين مرکز وجود دارد که تمامی آنها پياده و در اختيار محققان و نويسندگان قرار گرفته تا آنها را به همراه اسناد و مکاتبات به کتابها و اطلاعات قابل استفاده برای متخصصان و عموم شهروندان تبديل کنند. اين مرکز هم اکنون از جدی ترين مراکز تحقيقاتی درباره تاريخ جنگ ايران و عراق است و در کارنامه کاری آن علاوه بر تدوين و انتشار دهها کتاب، دو پروژه بزرگ و ملی در دست انجام است که روزشمار جنگ و اطلس جنگ از جمله آنهاست. روز شمار جنگ که گفته می شود تعداد مجلدات آن به ۵۰ جلد ( هر جلد بين ۶۰۰ تا ۹۰۰ صفحه ) می رسد، تاريخ شروعش (نخستين جلد ) دی ماه ۱۳۵۷ (چند ماهی پيش از پيروزی انقلاب اسلامی ) است و چند تيم مختلف روی مقاطع مختلف اين روز شمار کار می کنند. تا کنون از اين مجموعه ۸ تا ۱۰ جلد منتشر شده است که برخی از آنها به دليل دارا بودن اطلاعات ذيقيمت ناياب هستند و از باز چاپ آنها نيز خبری نيست. از جمله اين مجلدات، کتابهای مربوط به ابتدای انقلاب است که شايد آن را بتوان در زمره کاملترين کتابها به شمار آورد. دسترسی به سری ترين اسناد انقلاب و جنگ و نيز استفاده از چند تيم پژوهشی و اختصاص بودجه و فرصت مناسب دلايلی هستنند که اين اثر را در زمره کاملترين آثار مرتبط با ابتدای انقلاب قرار می دهد. اکنون البته روند انتشار اين روزشمار بسيار کند شده است و پس از انتشار مجلد مربوط به ماجرای مک فارلين، مجلد ديگری از اين مجموعه به بازار کتاب راه نيافته است. اين مرکز همچنين مرکز اطلاع رسانی و کتابخانه تخصصی د رموضوع دفاع مقدس ونيز موزه جنگ را نيز راه اندازی کرده است. فرهنگ جبهه که دو سال قبل ۸ مجلد آن در نزديک به ۶ هزار صفحه منتشر شد، از ديگر حرکتهای جدی در ثبت و ضبط خاطرات جنگ به شمار می رود. نقطه آغاز شکل گيری اين فرهنگ به سال ۱۳۶۵ باز می گردد؛ زمانی که مهدی فهيمی، روزنامه نگار روزنامه اطلاعات ماموريت يافت که به جبهه های جنگ برود و از آنجا گزارش تهيه کند. وی در جبهه به صرافت می افتد که خاطرات رزمندگان را ثبت و ضبط کند و با بررسی اوقات فراغت آنها کتابی به نام اصطلاحات و تعبيرات جبهه را انتشار دهد. بعدها اين ايده در ذهن وی جان می گيرد که اين کار را تداوم دهد، لذا به اتفاق يک تيم به گردآوری دفترچه خاطرات و سر رسيد نامه های برخی از رزمندگان می پردازد و نتيجه کارش می شود مخزن اطلاعاتی با ۱۵۰ هزار دست نوشته که در آن انواع خاطرات با روحيات مختلف از رزمندگان گرد آوری شده بود. فرهنگ جبهه بعدها با حمايت عده ای از حوزه هنری، به خصوص مرتضی سرهنگی و هدايت الله بهبودی جان گرفته و نتايج آن در نزديک به ۹ جلد منتشر شد. در تداوم اين حمايتها احمد مسجد جامعی که در وزارت ارشاد سمت قائم مقامی و معاونت فرهنگی را بر عهده داشت به فهيمی پيشنهاد می دهد که با تاسيس موسسه ای به نام فرهنگ گستر، تمامی پژوهشها ی مرتبط با فرهنگ جبهه را در اين موسسه متمرکز کند که نتيجه آن انتشار ۸ جلد فرهنگ جبهه در نزديک به ۶ هزار صفحه بود. در فرهنگ جبهه سه مرحله گفتاری، رفتاری و نوشتاری رزمندگان به زيبايی و بدون کمترين دخالتی آورده شده است. خواننده در اين فرهنگ می تواند با اصطلاحات، تعبيرات، شعارها، رجزها، نامها و نشانی ها، شوخ طبعی ها، مزه پرانی ها، کلمات قصار، حاضر جوابی ها، مکاتبات، يادگار نوشته ها، خلاقيتها، بازی ها ی اوقات فراغت و... رزمندگان از قوميتهای مختلف آشنا شود. دفتر ادبيات مقاومت حوزه هنری از ديگر مراکزی بود که سهمی جدی و تاثير گذار در ثبت و ضبط خاطرات جنگ برعهده داشت. اين دفتر کار خود را از يک کانکس در حيات حوزه هنری شروع کرد و به دليل جديت بناگزاران اين کار ( مرتضی سرهنگی و هدايت الله بهبودی ) به زودی گسترش پيدا کرد و نقطه اتکايی شد برای ثبت و ضبط خاطرات رزمندگان مختلف. از ميان گونه ها ی مختلف ادبيات جنگ، گونه خاطرات زمان جنگ از ويژگيهای برخوردار است که در ديگر گونه های اين ادبيات کمتر سراغی می توان از آن يافت. شايد بخشی از اين ويژگی و مزيت را بايد در جنس خاطرات جستجو کرد که به حقيقت ماجرا بيشتر از ديگر گونه ها نزديک است و خواننده می تواند با راوی احساس همذات پنداری افزونتری بکند. اگر چه اين خاطرات به خوبی گرد آوری شده است، اما يک نقطه ضعف اساسی دارد وآن اين که بيشتر اين خاطرات، که تعداد آنها به صدها جلد می رسد، به نيروهای داوطلب جنگ (بسيجی و سپاهی ) می پردازد و از نير وهای موظف حاضر در جنگ ( سرباز و ارتشی ) در آن کمتر نشانی می توان يافت. از سال 1379 در اين دفتر گروه تاريخ شفاهی جنگ کار خود را آغاز کرد، ويژگی اين گروه در اين بود که آنها در ثبت و ضبط و بازنويسی خاطرات تغييری در فرم ضبط شده به عمل نمی آوردند تا تمامی خصوصيات روايت در متن نيز لحاظ شود. در ۲۰ پروژه تاريخ شفاهی، اين گروه عمدتا به سراغ افرادی چون فيلمبردار حاضر در جبهه های جنگ که بهترين فيلمها را از خط مقدم جبهه گرفته، تکنيسين موشک زمين به هوا که در پرونده اش انهدام دهها هواپيمای جت وجود دارد، يا فرمانده يک گروه پارتيزانی که حوزه عملياتی او و نيروهايش داخل خاک عراق بوده و از اين گونه افراد می رفتند. گروه دفتر ادبيات مقاومت در کنار کار کتاب و ثبت و ضبط خاطرات هفته نامه ای به نام کمان را انتشار می دادند که به نظر می رسيد در جهت حفظ و تداوم ارتباط اين مرکز با خوانندگان و به خصوص رزمندگان و خاطره نويسان جنگ انتشار می يافت. اين هفته نامه پس از ده سال انتشار تابستان سال گذشته دچار توقف شد. به نظر می رسيد، علت اصلی اين توقف به تغييراتی باز می گردد که در حوزه هنری سازمان تبليغات روی داد. علاوه بر دفتر ادبيات مقاومت، دفتر هنر و ادبيات ايثار نيز کار ثبت و ضبط خاطرات جانبازان و تبديل خاطرات به داستان و انتشار آنها را بر عهده داشته و دارد. اين دفتر تاکنون دهها کتاب از اين مجموعه را به بازار نشر عرضه کرده است. در چند سال اخير که فضای سياسی ايران باز تر شدهT برخی پرسشها در باره جنگ نيز در ميان اهل تاريخ و به خصوص نخبگان سياسی راه يافت که از جمله آنها چرايی ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر بود. محمد دروديان، محقق و مورخ تاريخ جنگ در سه کتابی که در اين زمينه نگاشته است و مستند به برخی اسناد جنگ و نيز خاطرات برخی از چهره ها ی برجسته سياسی ايران ( چون خاطرات هاشمی رفسنجانی ) است، سعی کرده به اين پرسشها پاسخ گويد. آخرين کتاب وی علل تداوم جنگ نام دارد. وی در اين اثر به دليل پرداخت محققانه و نگاه گسترده به يکی از مهم ترين پرسشهای مرتبط با ادامه دفاع مقدس پس از فتح خرمشهر و ارائه اطلاعات جامع و بازتاب در اين باره حائز رتبه نخست هشتمين جشنواره کتاب دفاع مقدس شد. پرداخت به جنبه های جامعه شناسانه و انسانشناسانه جنگ نيز از جمله دغدغه هايی است که در ميان برخی از محققان و پژوهشگران به وجود آمده است. از جمله اين آثار تيرگی درخشان نوشته سيدجواد طاهايی است که به دليل توجه تيزبينانه به يکی از مهمترين جنبه های انسان شناسانه جنگ و تشريح ويژگی های انسان برآمده از جنگ هشت ساله توانسته برخی نگاهها را به خود جلب و جذب کند. به رغم نگارش دهها رمان درباره جنگ، هنوز اثری که بتواند شکوه اين جنگ را به تمامه در خود داشته با شد خلق نشده است. حسن مير عابدينی در آخرين جلد کتاب صد سال داستان نويسی در ايران ضمن ارائه گزارشی از رمانهای برآمده از دوران جنگ دو عامل اصلی را علت خلق نشدن کاری شاخص در اين حوزه نام می برد. وی در باره عامل اول می نويسد: "اغلب نويسند گان جنگ می کوشند بر يک دوره زمانی خاص شهادت دهند. آنان ويژگی های عمومی زمانه را گزارش می کنند و چندان دربند آفرينش فضايی رمانی از ورای روايتی شخصی نيستند. از اين رو می توان آنها را نويسندگانی وقايع نگار دانست که کمتر گرد نوآوری های صوری می گردند و چون در بسياری از آثار جنگی، ميزان جانبداری عقيدتی اثر معيار ارزش آن است، نمی توان انتظار ترسيم تصويری بی طرفانه از زندگی را در آنها داشت. از اين رو، درميان آثار متعددی که درباره جنگ نوشته شده، کم است تعداد آثاری که به عنوان داستان، ‌خواندنی و ماندنی باشند "( صد سال داستان نويسی، جلد ۴ ص ۱۳۰۲) عامل ديگری که اين محقق به آن اشاره می کند عدم مشارکت روشنفکران دگر انديش در عرصه جنگ است که که سبب شده تا اين گونه ادبی همچنان در انحصار گروهی خاص باقی بماند. وی به نقل از مراد ثقفی می نويسد "جدا کردن روشنفکران از جنگ به اين انجاميده است که جنگ و ابعاد انسانی و سياسی و اجتماعی آن از حوزه تحليلهای روشنفکرانه برخوردار نباشند" در هر حال در ميان رمانهايی که در اين سالها جنگ را دستمايه اصلی کار خود قرار دادند، برخی آثار از ديگر رمانها شاخص تر بوده اند که زمين سوخته احمد محمود، گنجشگها بهشت را بهتر می فهمند اثر حسن بنی عامری، سفر به گرای ۲۷۰ درجه از احمد دهقان، يکی دو رمان از محمدرضا کاتب، در شعله های آب اثر مرتضی مرديها، پل معلق اثر محمد رضا بايرامی و... از جمله آنهاست. خدمات
انتتشارات و کتابهای مرتبط با جنگ در ايران اگر چه به سالهای دور بازمی گردد و در بسياری از پاورقی های دهه های اوليه پس از مشروطيت، می توان رد پای نگارش آثاری درباره جنگ را يافت، اما ويژگی تمامی اين آثار به دور بودنشان از واقعيت و پرداختن به تخيلات در معرفی قهرمانان جنگ باز می گردد.
هشت سال جنگ ايران و عراق: کتاب و نشر
طرح جدید با ایده و هزینه ۱۳۰۰ میلیارد دلاری چین برای ساخت هزارها کیلومتر جاده، راه آهن و مسیرهای آبی و هوایی در نظر گرفته شده است نیاز به تامین انرژی و مواد خام ارزان قیمت، از مسیرهای مطمئن و کوتاه باعث گردید تا چین هم در برخی پروژه‌های زیربنایی کشورهایی که از آنها انرژی و مواد خام وارد می‌کند سرمایه گذاری کند و هم حضور نظامی خویش را در برخی نقاط دنیا افزایش دهد. چین به زیرساختاری نیاز دارد که تولیدات خویش را با هزینه مناسب و صرف زمان کمتر به بازار مصرف برساند. سرمایه‌گذاری شرکت‌های چینی در کشورهایی که چین از آن‌ها نفت و گاز وارد می‌کند یکی از پایه‌های اصلی سیاست ملی امنیت انرژی این کشور است. واردات انرژی از این کشورها به چین فرصت می‌دهد که دامنه نفوذ سیاسی‌اش را در خاورمیانه افزایش دهد. چین در طول تاریخ در جاده ابریشم قدیم نیز نقش موثری ایفا می کرد. جاده ابریشم به عنوان پلی ارتباطی بین چین و کشورهای آسیایی، اروپایی و آفریقایی سهم مهمی را در تجارت و مبادلات فرهنگی این کشور با مناطق فوق ایفا کرده است. پروژه یک کمربند و یک جاده در سال ۲۰۱۳ توسط دولت چین ارائه شد. این طرح که جاده ابریشم جدید نامیده شده است طرحی به ‌منظور سرمایه‌گذاری در زیربناهای اقتصادی بیش از ۶۰ کشور جهان و توسعه دو مسیر تجاری "کمربند اقتصادی راه ابریشم" و "راه ابریشم دریایی" است. این طرح از دو بخش اصلی تشکیل شده است: کمربند اقتصادی راه ابریشم و راه ابریشم دریایی. راه ابریشم جدید از سه مسیر شمالی، مرکزی و جنوبی تشکیل شده است. بخش شمالی، چین را از طریق کشورهای آسیای مرکزی (قزاقستان، قرقیزستان، تاجیکستان، افغانستان و ترکمنستان و ازبکستان) به روسیه و اروپا متصل می‌کند. مسیر جنوبی از چین آغاز و به آسیای جنوب شرقی، جنوب آسیا و پاکستان و اقیانوس هند ختم خواهد شد. مسیر مرکزی از آسیای مرکزی به ایران و خلیج فارس و همچنین ترکیه و دریای مدیترانه می‌رسد. در مجموع ۶۵ کشور در مسیر مدرن جاده ابریشم اقدام به احداث جاده‌ها، بنادر و فرودگاه‌های جدید خواهند کرد. به این ترتیب شبکه تجاری گسترده‌ای در میان این کشورها تاسیس خواهد شد. شی جین پینگ در اردیبهشت سال ۲۰۱۷ و در سفر به ترکیه از سرمایه گذاری ۱۲۴ میلیارد دلاری دولت چین برای احیای جاده ابریشم قدیم خبر داد. طرح جدید با ایده و هزینه ۱۳۰۰ میلیارد دلاری چین برای ساخت هزارها کیلومتر جاده، راه آهن و مسیرهای آبی و هوایی در نظر گرفته شده است ایران با داشتن منابع عظیم نفت و گاز و قرار گرفتن در "هارتلند انرژی" موقعیت جغرافیایی خوبی برای مشارکت و بهره گرفتن از مزایای پروژه راه ابریشم چین دارد. موقعیت ژئواستراتژیک ایران که در مرز دریای خزر و خلیج فارس قرار گرفته برای چین مهم است و این کشور خواهان مشارکت جدی ایران در این پروژه است. چین بزرگترین شریک تجاری ایران در سال ۲۰۱۸ بوده و ارزش تبادلات تجاری دو کشور به حدود ۳۵ میلیارد دلار رسیده است. چین بزرگترین وارد کننده نفت ایران است. دو کشور در نظر دارند حجم تجارت را در دهه آینده به سطح ۶۰۰ میلیارد دلار برسانند. پس از برجام و به دنبال لغو تحریم‌های بین‌المللی ، چین دو تسهیلات اعتباری را به مبلغ ۴.۲ میلیارد دلار اختصاص داد که این تسهیلات برای تأمین بودجه مورد نیاز خطوط راه‌آهن با سرعت بالا و متصل کردن شهرهای بزرگ ایران، از جمله تهران، مشهد و اصفهان بود. تامین مالی پروژه قطار برقی مشهد - تهران از طرف چین می‌تواند گام مهمی در تکمیل پروژه راه ابریشم جدید چین باشد، ایران هم می‌تواند از مزایای خط راه‌آهن برقی مشهد بهره گیرد. با توجه به موقعیت جغرافیایی ایران، انتظار می‌رود این کشور جایگاه خوبی در راهبرد تزانزیتی چین داشته باشد. در جریان سفر سال ۹۴ شی جین پینگ رییس جمهور چین به ایران، دو طرف از تمایل و استقبال ایران از پروژه کمربند و جاده چین خبر داده بودند. طرفین با اشاره به ظرفیت‌های ایران اسنادی در مورد مشارکت ایران در این پروژه امضا کردند و قرار شد دو کشور در زمینه‌های مختلفی چون راه‌آهن - بنادر - انرژی - صنایع و خدمات ... همکاری نمایند. با عملیاتی شدن این پروژه، باید شاهد افزایش نقش‌آفرینی چین در معادلات منطقه‌ای و جهانی بود. بیشتر بخوانید: در بهمن ۹۴ اولین قطاری که مستقیما از پکن به تهران سفر می‌کرد وارد ایران شد. این عمل به معنای برقراری مسیر مستقیم ریلی بین ایران و چین بود. افتتاح این خط آهن گام مهمی در مسیر تحقیق پروژه یک جاده و یک کمربند چین است. افتتاح این خط راه‌آهن می‌تواند حجم تجارت دو کشور را نیز افزایش دهد. چین برای فراهم ساختن منابع مالی مورد نیاز در کشورهایی که در مسیر پروژه راه ابریشم جدید چین قرار دارند، بانک آسیایی سرمایه‌گذاری زیر ساخت را تاسیس کرد. تقویت موضع ایران در این بانک هم می‌تواند در همکاری ایران در اجرای این پروژه موثر واقع شود و ایران از منابع مالی این بانک برای احداث زیرساختار استفاده کند. با خروج آمریکا از برجام و خروج شرکت‌های اروپایی از برخی پروژه‌های ریلی ایران، این پروژه‌ها نیمه تمام رها شدند و شرکت‌های چینی و موسسات مالی چین می‌توانند در تکمیل این پروژه‌ها مشارکت کنند، البته تا فروردین امسال پیشرفت خاصی در مذاکرات ایران و شرکت‌های چینی در این مورد حاصل نشده است. اگر ایران نتواند سرمایه و تکنولوژی لازم را برای تکمیل چنین پروژه‌هایی فراهم نماید، بعید به نظر می‌رسد که در کوتاه مدت و میان مدت از منافع و امکانات پروژه راه ابریشم چین بهره گیرد. تاخیر در تکمیل زیرساختارهای نیمه تمام ایران می‌تواند بر جایگاه این کشور در تحولات منطقه‌ای و پروژه‌هایی مثل پروژه کریدور شمال و جنوب، تاثیر منفی بگذارد. خروج شرکت سی ان پی سی چین از پروژه فاز ۱۱ پارس جنوبی نشان داد در دوران تحریم شرکت‌های چینی ریسک سرمایه‌گذاری در ایران را به راحتی نخواهند پذیرفت و ایران بدون حل مسائل و مشکلات با غرب بر سر مسائلی چون آزمایش‌های موشکی - حقوق بشر و ... نمی تواند به سرمایه‌گذاری شرکت‌های خارجی در پروژهای زیر ساختاری خویش امیدوار باشد. بیشتر بخوانید: سیاست منطقه‌ای تنش‌زدا این امکان را برای ایران فراهم خواهد کرد که در امنیت منطقه‌ای نقش مهمی بازی کند و هم چنین در پروژه‌های ترانزیتی بین‌المللی از موقعیت ژئواستراتژیکی خویش استفاده کند. پروژه یک کمربند، یک جاده یکی از این پروژه‌هاست، با تداوم سیاست خارجی فعلی امکان استفاده حداکثری ایران از این پروژه میسر نخواهد بود. ایران می‌تواند در هر دو قسمت پروژه راه ابریشم جدید چین، یعنی هر دو مسیر تجاری "کمربند اقتصادی راه ابریشم" و "راه ابریشم دریایی" مشارکت داشته باشد، این مشارکت می‌تواند تامین کننده منافع سیاسی - ژئواستراتژیک - امنیتی و اقتصادی ایران در سطح منطقه باشد. اگر شرایط لازم برای سرمایه‌گذاری و حضور شرکت‌های خارجی برای تکمیل پروژه‌های نیمه تمام صنعتی و نفت و گاز و انرژی ایران فراهم نشود، ایران باید شاهد از دست رفتن فرصت‌ها باشد و رقیبان و همسایگان ایران، از این فرصت برای افزایش نفوذ سیاسی در منطقه استفاده خواهند کرد و هم چنین منافع اقتصادی زیادی به دست خواهند آورد. بهترین مسیر برای دستیابی به بازار آسیای میانه و قفقاز مسیر ایران و استفاده از زیر ساختارهای تزانزیتی ایران است، به شرطی که همه شرایط لازم برای بهره گیری از این پتانسیل‌ها توسط این کشور فراهم شود.
اقتصاد چین که از دهه هشتاد میلادی روند رو به رشدی به خود گرفته است، باعث افزایش درآمد ارزی این کشور شده و ذخایر ارزی آن به نحو چشمگیری افزایش یافته است. افزایش ذخایر ارزی و منابع مالی چین، این امکان را برای دولت این کشور فراهم کرد تا در عرضه روابط بین‌الملل و هم چنین اقتصاد جهانی به یکی از بازیگران عمده تبدیل شود.
ایران و راه ابریشم جدید
در مسابقه عکس صفحه صدای شما اين ماه با موضوع شادی يا غم که همزمان در پنج سايت ديگر بی بی سی نيز در جريان است، شرکت کنيد. به سه نفر اول اين مسابقه سه دوربين ديجيتال جايزه داده می شود. محمد از کرمانشاه مهرزاد از شيراز خدمات
در اين صفحه مجموعه عکس های ارسالی شما با موضوع شادی يا غم را می بينيد.
هفتمین مجموعه عکسهای شادی و غم
اين برنامه ساعت هشت و نيم شروع شد و داريوش ۲۷ تا از آهنگ هاش رو خوند. داريوش به همراه فرامرز اصلانی و اردشير فرح آهنگ "اگه يه روز بری سفر" رو اجرا کرد که با استقبال مردم روبرو شد. خدمات
مکان کنسرت: LA shrine Auditorium ( لوس آنجلس )زمان: شنبه ۸ آوريل ۲۰۰۶جمعيت تماشاچی: حدود ۷۰۰۰ نفر
آلبوم عکس کنسرت داریوش: اگه یه روز بری سفر ...
روزنامه ها و رسانه های اينترنتی ايران از طيف های مختلف واکنش های متفاوتی به اين خبر نشان داده اند اما به طور کلی اين حادثه مهم در شماری از رسانه های ايران بازتاب چندانی نداشته است چنانکه تنها معدودی از روزنامه ها به انعکاس آن به عنوان خبر اول خود پرداخته اند. در ميان نشريات معتبر ايران در روزهای يکشنبه تا سه شنبه، تنها روزنامه ای که سر مقاله خود را به اين موضوع اختصاص داده رسالت است. اما در مقابل کيهان نه تنها در صفحه نخست روزهای اخير خود که در روز دوشنبه، آغاز عقب نشينی از نوار غزه، به انعکاس اين خبر نپرداخته است و تنها در ستون اخبار خارجی خود اين خبر را در رديف آخر جای داده است. روزنامه اطلاعات نيز در همين روز به تيتر کوتاهی در بالای صفحه اول خود بسنده کرده است. در صفحه ۱۶ اطلاعات دوشنبه مساله فشار بر سنی ها برای پذيرش قانون اساسی عراق خبر اصلی است و خبر غزه در پايين صفحه کار شده است. روزنامه همشهری تنها روزنامه پر تيراژ در کنار روزنامه ايران است که در شماره دوشنبه خود خبر را به عنوان خبر اصلی صفحه اول خود کار کرده است و در يادداشتی با عنوان "آزادی غزه نخستين گام" می نويسد: "بدون هيچ ابهامی آزادی غزه حاصل تلاشهای ايثارگرانه مقاومت مردم فلسطين است که به طور عمده در اقدامات جنبش حماس و جنبش جهاد اسلامی متجلی است." هادی صبا نويسنده همشهری سپس با توجه به سنگينی هزينه نگهداری آبادی های يهودی نشين در نوار غزه که از عوامل خروج اسرائيل ياد می کند می نويسد: "اگر هزينه حضور اسرائيل در کرانه باختری نيز به حدی برسد که تحمل آن برای اشغالگران غيرممکن باشد آنگاه دومين گام در روند طولانی اما حتمی آزادی فلسطين محقق خواهد شد." ايران نيز در يادداشتی خروج از غزه را با خروج اسرائيل از جنوب لبنان در سال ۲۰۰۰ مقايسه کرده است و نوشته است که "اين پيروزی با خون، شکنجه و زندان هزاران فلسطينی به دست آمده است و اين واقعيت را تکرار می کند که اشغالگری نمی تواند ماندگار باشد." روزنامه ايران که از روز يکشبنه خبر را پيگيری کرده است در شماره سه شنبه خود نيز از قول مبارزان فلسطينی نوشته است که مبارزه را تا خروج اسرائيل از تمام قلمرو اشغالی فلسطين ادامه می دهند. ايران در در پايان گزارش خود به موضع حزب الله لبنان اشاره می کند: "سيد حسن نصرالله، دبير کل حزب الله، خروج نظاميان رژيم صهيونيستی و شهرک نشينان از باريکه غزه را پيروزی ديگری برای مقاومت فلسطينيان در پنج سال اخير دانست. وی گفت: آريل شارون نا وجود سرسختی اش به اين موضوع اذعان دارد که مقاومت نقش عمده ای در تصميم گيری وی در خارج کردن نيروهايش از غزه داشته است. دبير کل حزب الله مذاکره سياسی با رژيم صهيونيستی را بيهوده خواند و گفت: «رژيم صهيونيستی تنها با مبارزه عقب نشينی می کند." در ميان نشريات ديگر ايران روزنامه قدس خبر را در شماره روز دوشنبه خود به عنوان سومين خبر صفحه اول خود کار کرده و بيانيه حماس را نيز در باره اين عقب نشينی منتشر کرده است: "حماس در اين بيانيه در پيامی به صهيونيستها آورده است: صهيونيستهای غاصب با توجه به ادامه اشغال بقيه مناطق فلسطينی هرگز روی آسايش و امنيت را نخواهند ديد و تنها راه فرا روی آنها خروج از سرزمين فلسطين است، ملت فلسطين توانايی نبرد و مقاومت طولانی مدت را دارد و هرگز در برابر محنتهای اشغالگری سر تسليم فرود نمی آورد." بيانيه حماس در روزنامه جمهوری اسلامی هم چاپ شده است. رسالت نيز که تيتر اول روز يکشنبه خود را به "عقب نشينی صهيونيستها از غزه، جشن مقاومت فلسطين" اختصاص داده است، در سرمقاله روز سه شنبه خود از همين زاويه به ماجرا نگريسته است و به تداوم انتفاضه توصيه می کند. رسالت همچنين هشدار می دهد که فلسطينی ها نبايد درگير جنگ داخلی شوند. کامل ترين متن بيانيه حماس در روزنامه همبستگی چاپ شده است. اين روزنامه نيز در شماره روز دوشنبه خود تنها به تيتر کوتاهی از عقب نشينی از غزه در صفحه اول اکتفا کرده است تا در صفحه ۴ خود به عنوان خبر اصلی صفحه به آن بپردازد. در بين روزنامه های محافظه کار بجز رسالت و قدس، جمهوری اسلامی نيز خبر را در صفحه آغازين خود کار کرده است. اين روزنامه هم که از روز يکشنبه به انعکاس خبر توجه کرده است در شماره روز سه شنبه خود ضمن آنکه خروج اسرائيل را از زبان حماس "فرار صهيونيست ها" می نامد به نقل از حماس می گويد: "در صورت ادامه محاصره هوايی، زمينی و دريايی نوار غزه و آزاد نساختن اسيران فلسطينی اين منطقه، عقب نشينی صهيونيست ها کامل نخواهد بود. در آن صورت، گروههای فلسطينی بايد برای پايان دادن به رنجهای مردم اين سرزمين به پاخيزند." آفتاب يزد جزو معدود روزنامه های اصلاح طلب است که با دادن اولويت به انعکاس اين خبر عکس صفحه اول شماره سه شنبه خود را به اين مناسبت انتخاب کرده که برافراشتن پرچم فلسطينيان را نشان می دهد. اين روزنامه در صفحه بين الملل خود در روز سه شنبه عکس های بالای صفحه را به خروج اسرائيل از غزه اختصاص داده است اما بدون يادداشت تحليلی تنها به ذکر سه خبر در باره اين عقب نشينی از منابع خارجی بسنده کرده است: حمايت اروپا از طرح عقب نشينی، ربوده شدن يک فرانسوی در غزه و خبر مربوط به مقابله تشکيلات خودگردان فلسطينی با "مبارزان فلسطينی" که بخواهند آشوب راه بيندازند يا عليه اسرائيلی ها دست به خشونت بزنند. روزنامه پرتيراژ شرق اما صفحه اول خود را در روزهای دوشنبه و سه شنبه صرفا به خبرهای داخلی اختصاص داده است و تنها در صفحه جهان خود در روز سه شنبه اين خبر را به عنوان خبر اصلی صفحه کار کرده است. در ميان سايتهای خبری، خبر خروج از غزه بازتابی ندارد. سايتهايی مانند فردا و هاتف و انصار نيوز و شريف نيوز اصولا به خبر اشاره ای ندارند. چنين است وضع روزنامه های اينترنتی مانند روز و ايران ما. بخشی از اين بی خبری ناشی از گرايش آنها به انعکاس اخبار داخلی است اما سايت بازتاب هم که معمولا اخبار خارجی را پوشش می دهد تا روز سه شنبه اين خبر را در ستون اصلی خود کار نکرده است و تنها در ستون کناری خود که به صورت لينک ارائه می شود به انعکاس خبر به نقل از بی بی سی فارسی پرداخته است. سايت خبری و تحليلی انتخاب هم با وجود داشتن بخشی با عنوان "بين الملل" اشاره ای به خروج اسرائيل از غزه ندارد. در اين ميان، سايت جام جام آنلاين ظاهرا تنها سايتی است که در يادداشتی با زبانی رويهمرفته توصيفی و غيرشعاری به تحليلی از واقعيت های تاريخی و کنونی صحنه سياست اسرائيل و فلسطين پرداخته است. يوسف غروی قوچانی در اين يادداشت می نويسد: "يهوديان افراطی به دليل معتقدات دينی خود حاضر به عقب نشينی و خروج از نوارغزه و ترک خانه های خود نيستند و همين امر ، به يک شکاف مهم در جامعه يهودی و يا به عبارت بهتر ميان سکولارها و دينداران اين رژيم دامن زده است. سکولارها ، نگهداری نوارغزه با جمعيت چند هزار نفره مهاجران صهيونيست را کاری پرهزينه ، پرتلفات و دردسرآور ارزيابی می کنند و براين باورند که اسرائيل ديگر به نگهداری اين بخش پرهزينه و پرمخاطره که در آن بيش از يک و نيم ميليون فلسطينی ساکنند ، نيازی ندارد. يهوديان افراطی از سوی ديگر نوارغزه را بخشی از سرزمين موعود به حساب می آورند که ذکر آن در تورات و عهد عتيق بکرات آمده است و خروج از آن را ناقض وعده تحقق اسرائيل بزرگ که دامنه آن از رود نيل تا رود فرات است، می دانند." وی با اشاره ای به اهداف اسرائيل از اين عقب نشينی می گويد "عواقب اين عقب نشينی محيلانه و مرموز" تهديدهای فراوانی برای مسلمانان دارد اما "برای فلسطينی ها در کوتاه مدت شادی آور است". هادی صبا نويسنده يادداشت همشهری نيز در پايان تحليل خود نوشته است: "هرچه باشد اين پيروزی آنقدر عظيم و بزرگ است که موجب شادمانی همه ملتهای منطقه گردد." اما ظاهرا تنها روزنامه هايی که پيگير خبر بوده اند بجز روزنامه ايران، چند روزنامه محافظه کار يعنی رسالت، جمهوری اسلامی و نيز همشهری اند. ديگر رسانه ها و روزنامه های ايرانی در ميان خبرهای خارجی روزهای اخير توجه بيشتری به مساله عراق و قانون اساسی آن نشان داده اند تا به پايان اشغال نوار غزه از سوی اسرائيل. تصور عمومی در ايران از ماجرا را شايد اين تيتر کناری روزنامه اعتماد در روز يکشنبه نشان دهد که می گويد: فلسطينيان به تب راضی شدند. بازتاب که روز سه شنبه سرانجام در ستون اصلی خود مصاحبه ای در اين باره منتشر کرده، تيتر اصلی خود را چنين انتخاب کرده است: "هزينه‌های فلسطين را ما پرداختيم اما در زمان نتيجه‌گيری، ساكت ايم." خدمات
خروج اسرائيل از نوار غزه که پس از ۳۸ سال اشغال (پس از جنگ ۱۹۶۷) صورت می گيرد يکی از مهمترين خبرهای جهان در روزهای اخير و يکی از تحولات مهم در منطقه خاورميانه و در روابط پرتنش و شکننده اسرائيل و فلسطينيان است.
خروج از نوار غزه در ايران بازتاب چندانی نداشت
اکنون با پشت سرگذاشتن تجربه انقلاب، که او را نیز مانند بسیاری از روشنفکران ایرانی عازم خارج از کشور کرده، از باز اندیشی در افکار گذشته و البته باز هم از تاریخ می گوید و جالب تر اینکه در تمام این راه درازی که پیموده به گفته دوست و دشمن صداقت خود را حفظ کرده است. "برخی منظره ها و مناظره های فکری در ایران امروز" شامل چهار گفتگو با مجله تلاش و یک گفتگو با روزنامه نیمروز و دو مقاله است که یکی از آنها قبلا در فصلنامه کاوه منتشر شده است. در اینجا به صورت نمونه وار به برخی از آنها نگاهی می افکنیم. در "برخی منظره ها..." - مقاله ای که عنوان کتاب نیز از آن برگرفته شده - میرفطروس به افکار تنی چند از روشنفکران دینی می پردازد و از آن میان بر افکار هاشم آغاجری و اکبر گنجی تمرکز می کند. درباره افکار هاشم آغاجری نخست توضیح می دهد که او نیز مانند دکتر شریعتی و بسیاری دیگر از روشنفکران دینی معتقد به این امر است که "اسلام ذاتی" با "اسلام تاریخی" فرق دارد. روشنفکران دینی معتقدند که اسلام، در ابتدای کار دارای همان ماهیتی نبوده که در طول تاریخ و در تعامل با مسائل سیاسی و اجتماعی پیدا کرده است، و از این امر به عنوان اسلام تاریخی و اسلام حقیقی ( اسلام راستین ) یاد می کنند. میرفطروس بخشی از سخنان آغاجری را از سخنرانی معروفش که موجب دردسرهای فراوان برای او شد، نقل می کند و می نویسد که از نظر او "اسلام تاریخی"، حاصل « استنباط ها، فهم ها، درک ها و سنت ها و عرف های نسل های گذشته است و فهم ها و درک ها و استنباط های علمای دوره های گذشته، ربطی به اسلام ندارد ». سپس به وارد کردن ایرادات خود به استدلال آغاجری می پردازد و می پرسد « اگر فهم ها و درک ها و استنباط های شخصی علمای دوره های گذشته، ربطی به اسلام ندارد، پس چگونه فهم و درک شخصی ایشان، امروز می تواند ملاک و معیار اسلام راستین باشد؟! این تفسیر به رأی آیا خود نوعی اسلام تاریخی نیست؟ ». اما در چشم علی میرفطروس افکار اکبر گنجی از لون دیگری است و این جنس و رنگ متفاوت را از همان آغاز با چند جمله آرتور کستلر از کتاب "ظلمت نیمروز" نشان می دهد: « ما برای شما پیام آور راستی و حقیقت بودیم، ولی این پیام ها در دهان های مان به دروغ تبدیل شدند. ما برای شما آزادی به ارمغان آوردیم که در دستان ما به شلاق تبدیل شد. ما ... ». آنگاه به مقایسه مختصر افکار گنجی با دیگر روشنفکران دینی از جمله سعید حجاریان می پردازد و می نویسد: « برخلاف سعید حجاریان که انقلاب اسلامی را انقلاب مدرنیته علیه مدرنیزاسیون می نامد، اکبر گنجی از انقلاب اسلامی به عنوان یک انقلاب ضد مدرنیته که نوستالوژی جهان گذشته را داشت » یاد می کند. میرفطروس همچنین اکبر گنجی را در زمینه روشنفکری دینی با خود هم عقیده می یابد که گفته است « روشنفکری دینی وجود ندارد زیرا که روشنفکری به عقلانیت [است] و عقلانیت با تعبد به کس یا کسان و متن یا متون خاصی منافات دارد». اما مهمترین نکته ای که در مقاله "برخی منظره ها و ..." وجود دارد به نظر می رسد مقایسه روشنفکری دوران مشروطه با روشنفکران دوره های بعد باشد. او درک و دریافت پر مغزی در این زمینه ارائه می دهد و می نویسد « روشنفکران جنبش مشروطیت اساساً در پی کسب قدرت سیاسی نبودند بلکه ضمن خواست کنترل قدرت سیاسی ... به دنبال گسترش آموزش و پرورش و استقرار جامعه مدنی بودند. آنان بیشتر تحت تأثیر اندیشمندان لیبرال اروپایی (مانند ولتر، ژان ژاک روسو و منتسکیو) قرار داشتند». تداوم همین درک و دریافت و نگرش، در گفتگو با نیمروز به این نتیجه می رسد: کار روشنفکری هرچند با سیاست آمیخته است اما وظیفه او بیشتر فرهنگ سازی است نه سیاست بازی. در مصاحبه با نیمروز از همان عنوان مطلب می فهمیم که میرفطروس معتقد است از «روشنفکری دینی به آزادی و دمکراسی» راهی وجود ندارد. در این گفتگو باز هم افکار دکتر شریعتی و روشنفکران دینی دیگر زیر ذره بین قرار می گیرد. این یکی از تازه ترین گفتگوهای میر فطروس است که به کتاب راه یافته، و نشان می دهد که وی هنوز به تفاوت ها و تغییراتی که بین افکار دکتر شریعتی و روشنفکران دینی این سالها پدید آمده نپرداخته است. به نظر می رسد باورهای روشنفکران دینی در طول بیست سال اخیر تغییرات زیادی به خود دیده باشد. از جمله اینکه آنان از حکومت دینی همواره بیشتر فاصله گرفته اند. نیز این نکته را نمی توان فراموش گذاشت که روشنفکران دینی در طول سالهای اخیر که روشنفکران سکولار از کمترین امکانات برخوردار نبوده اند، به عنوان بخشی از روشنفکری ایران بار سنگینی بر دوش داشته اند. هر چهار گفتگوی مجله تلاش که در هامبورگ منتشر می شود، دارای نکات نغزی هستند اما از آن میان گفتگوی مربوط به 28 مرداد، به لحاظ درک و دریافت تازه و گریختن از تکرار همه آن چیزهایی که پیش از این طوطی وار به ما آموخته اند، درخشان است. میرفطروس معتقد است که تاریخ اجتماعی ایران تاریخ عصبیت ها و عصبانیت هاست که در این اواخر با تاریخ حزبی و تاریخ ایدئولوژیک هم آمیخته شده است. «روشن است آنجا که عواطف و احساسات و عصبیت های سیاسی – حزبی حاکم باشد جایی برای انصاف، اعتدال و عقلانیت سیاسی باقی نمی ماند... ما سالهاست که در این فضای وهم آلود یزدان و اهریمن نفس می کشیم و با شخصیت های دلخواه خویش حال می کنیم! ». به همین جهت است که شخصیت های دلپسندمان « آنچنان پاک و بی بدیل و بی عیب اند که تن به امامان معصوم و قهرمانان صحرای کربلا می زنند ( مانند میرزا تقی خان امیر کبیر و دکتر محمد مصدق ) و برعکس شخصیت های نادلپسند مان آنچنان سیاه و ناپاک و نابکارند که فاقد هرگونه خصلت نیکوی انسانی یا عملکرد مثبت اجتماعی می باشند (مانند رضاشاه و محمدرضاشاه و قوام السلطنه و ... ) ما میراث خوار یک تاریخ عصبی و عصبانی هستیم و به همین جهت است که همواره حال و آینده را فدای این گذشته عصبی و ناشاد کرده ایم ». کتاب از ابتدا تا انتها نشان از جان بی قرار نویسنده ای دارد که از باز اندیشی در افکار گذشته خود دریغ نمی ورزد و در تغییر به سمت کمال و فهم درست با خود همان رفتاری را می کند که از دیگران انتظار دارد. مشخصات کتاب برخی منظره ها و مناظره های فکری در ایران امروزعلی میرفطروسنشرفرهنگ ( کانادا )چاپ اول 2004 خدمات
علی میرفطروس نامی آشنا در عرصه فرهنگ از زمان های دور و از قبل از انقلاب است. تا زمان انقلاب، حدود ده سالی می شد که می نوشت و مانند تمام انقلابیون آن وقت ها "سرود آنکه گفت نه" سر می داد، و درباره "منصور حلاج" و "جنبش حروفیه و پسیخانیان ( نقطویان)" قلم می زد و درآنها پاره ای مباحث و ماجراهای تاریخی ایران را بر اساس دیدگاههای ایدئولوژیک بر می رسید.
علی ميرفطروس: کار روشنفکر، فرهنگ سازی نه سیاست بازی
تیتر و طرح هانی انصاری، شرق همزمان با افزایش احتمال حضور یکپارچه مدیران دولت پیشین به صحنه انتخابات ریاست جمهوری، رسانه‌های تندرو بر حملات خود بر دولت افزوده اند. آخرین این تصادم ها ماجرای یک مصوبه مجلس است که شورای نگهبان آن را اصلاح کرد و تندروها مجلس را هدف تندترین اتهام‌ها قرار دادند و توضیحات رئیس مجلس هم نه تنها آنان را به تغییر مسیر وادار نکرد بلکه همچنان بر نظر خود پافشاری می‌کنند. تصویر ۱ همان روش پوتین - مدودف؟ شرق در گزارش اصلی خود با عنوان یک نفر باید فدا شود. گزارشی از فعالیت های این چند روزه احمدی نژاد رئیس جمهور سایق و همکاران نزدیکش داده و نوشته: فرزند احمدی‌نژاد بعد از نامه به ترامپ و انتشار بیانیه‌ای در دفاع از عملکردش و نقد دولت روحانی، دیروز هم به توییتر پیوست. به نوشته این روزنامه: محمود احمدی‌نژاد دو روز پیش توییت کرد: «یکشنبه پانزدهم اسفند ١٣٩٥ به‌یادماندنی خواهد شد». معلوم بود که این گزاره بیشتر پروپاگاندای رسانه‌ای است. اگر روش تبلیغات رسانه‌ای حامیان احمدی‌نژاد را در این یکی، دو سال دنبال کنیم، از این مثال‌ها فراوان است. عبدالرضا داوری فعال رسانه‌ای این جریان، به‌ویژه از این شیوه‌ها زیاد استفاده می‌کند. با هیجان خبر از رخدادی در آینده‌ای نزدیک می‌دهد که بعدا مشخص می‌شود یک اتفاق معمولی بوده است. بااین‌حال برخی می‌گفتند قرار است احمدی‌نژاد رئیس مجمع تشخیص مصلحت شود و ١٥ اسفند احتمالا اعلام رسمی آن است. مطهره شفیعی در مقدمه مصاحبه‌ای با مشاور رسانه‌های احمدی نژاد نوشته: سال۹۶ سال حساس وسرنوشت سازی برای اصلاح‌طلبان خواهد بود. قرار است اردیبهشت۹۶، دو انتخابات ریاست جمهوری و شورای شهر برگزار شود. صحنه ابتدایی انتخابات ریاست جمهوری آزمون ساده‌ای برای روحانی نیست زیرا هنوز دستاوردهای برجام برتمامی ابعاد اقتصادی ایران هویدا نشده است. البته روحانی شانس بزرگی دارد و هیچ رقیب قدرتمندی درمقابل وی وجود ندارد. از این رو از هم اینک می‌توان وی را در قامت رئیس‌جمهور دوازدهم دید. به نوشته این روزنامه نگار: اصولگرایان تحت ائتلاف«جمنا»تلاش دارند به وحدت دست یابند تا از ورود مجدد روحانی به پاستورجلوگیری کنند. هرچند تا این لحظه«جمنا» هم نتوانسته شکاف عمیق بین اصولگرایان را درمان کند، زیرا جلیلی نپذیرفته که براساس معیارهای ائتلاف اصولگرایان در صورت عدم اجماع بر وی از کاندیداتوری انصراف دهد. واقعیت این است که حتی اگر جمنا بتواند نوعی ائتلاف را بین اصولگرایان به وجود آورد اما باز هم هستند اصولگرایانی که از این مکانیزم پیروی نمی‌کنند و مستقلا کاندیدا خواهند شد. در ادامه این مقدمه از عبدالرضا داوری پرسیده شده وقتی احمدی نژاد اعلام کرد، از هیچ کس در انتخابات پیش رو حمایت نخواهد کرد، آرای خود را به صندوق روحانی خواهد ریخت چطور الان به حمایت از بقایی پرداخته؟ پاسخ این است: آقای احمدی‌نژاد اعلام کرد بنا ندارد کنش انتخاباتی چه در قالب کاندیداتوری و چه در قالب پیوستن به جبهه‌های سیاسی و کمپین‌های انتخاباتی داشته باشد، اما در شرایط فعلی ارتباطات متراکمی که در جامعه بر اساس ساختار شبکه‌های اجتماعی شکل گرفته موجب می‌شود نوع نگاه مردم به پدیده‌های مختلف از عمق بیشتری برخوردار گردد. توده‌هایی علاقه‌مند هستند شیوه اداره کشور به مدل احمدی‌نژادی یعنی«دسترسی همه توده‌ها به منابع ثروت، قدرت و منزلت» بازگردد، طبیعتا در این صحنه نزدیک‌ترین افراد به دکتر احمدی‌نژاد را انتخاب خواهند کرد. خبرنگار آرمان پرسیده پس قرار است پروژه پوتین - مدودوف توسط احمدی‌نژاد و بقایی در ایران اجرایی شود؟ داوری جواب داده:نه اشتباه نکنید، پروژه پوتین- مدودوف پروژه شخص پوتین بود که براساس آن پوتین، با نگاهی ابزاری و برای دوره گذار مدودوف را معرفی کرد تا خودش مجددا به صحنه بازگردد در حالی که آقای احمدی‌نژاد ممنوعیتی برای کاندیداتوری نداشت و آقای بقایی هم رئیس‌جمهور دوره گذار نیست، او احساس می‌کند اگر درکنار آقای احمدی‌نژاد کشور را اداره کند، بهتر می‌تواند به مطالبات مردم برسد. به نوشته این روزنامه مشاور رسانه‌های احمدی نژاد گفته: به همین دلیل هم از رئیس دفتر احمدی‌نژاد خواسته که رئیس ستاد انتخاباتش شود و مورد اخیر پیام روشنی دارد دراین معنا که بقایی همان احمدی‌نژاد است. نگاه پوتین به مدودوف به‌عنوان یک محلل و نگاهی ابزاری است اما در این صحنه بقایی همان احمدی‌نژاد است. بیل می‌زنم پس هستم پوریا عالمی در ستون طنز شرق نوشته:ما واقعا تا الان فکر می‌کردیم هیچ تپه‌ای نمانده و عزیزان و دانشمندان جوان در هشت سال مهرورزی همه تپه‌ها را بیل زده‌اند. منتها دیروز فیلمی منتشر شد که دکتر محمود احمدی‌نژاد، اسفندیار رحیم‌مشایی و بقایی را روی یک تپه نشان می‌دهد. به نوشته این طنزنویس انتشار این فیلم از چند جهت حائز اهمیت است:اول این اولین‌بار است که فیلم مسئولان (سابق) کشور درآمده. پیش از این فقط فیلم بازیگران درمی‌آمد. و دیگر این که این باور غلط که رحیم‌مشایی و احمدی‌نژاد می‌روند در باغچه، خاک‌بازی، کاملا غلط است و آنها در باغچه بیل‌کاری می‌کنند. ما تا الان فکر می‌کردیم همه این بلایای غیرطبیعی اقتصادی و استراتژیک که پیش آمده محصول خود آقای احمدی‌نژاد است که خدا را شکر با انتشار این فیلم متوجه شدیم ایشان دست‌تنها نبوده و کمک داشته. ستون طنز شرق به این جا رسیده: واقعا ما نگران بودیم همه فشار را آقای احمدی‌نژاد به خودش آورده باشد و کشور را این‌طوری کرده باشد که خدا را شکر متوجه شدیم نه، فشار را تقسیم گروهی می‌کردند، یعنی با مدیریت و دکترین گروه فشار اجازه نمی‌دادند فشار به خودشان بیاید و به گروه فشار می‌آوردند. شاید هم باید مثبت‌نگر بود، یعنی احمدی‌نژاد و مشایی‌اینا این چهار سال خوب تمرین کردند و بیل‌زن‌های ماهری شدند. حالا هم فیلمش را گرفتند که دارند باغچه خودشان را بیل می‌زنند تا مردم دوباره بهشان رأی بدهند و باغچه‌شان را بدهند دست اینها. ما نمی‌دانیم. کارتون حسن کریم زاده، شهروند تشدید مخالفت با دولت اعتماد در گزارشی به درگیری کیهان و جوان دو نشریه تندرو با رئیس مجلس اشاره کرده و نوشته ایکاش فیش حقوقی و رانت‌های کسانی که اینک دولت و مجلس را برای نگه داشتن افرادی در سمت های تخصصی تحت فشار قرار داده اند چه خوب بود اگر حقوق این افراد نیز منتشر می‌شد تا درک بهتری از واقعیت مبارزه با نابرابری و فقر این افراد ارایه شود. به نوشته این روزنامه تندروها می‌خواهندکه افراد بی‌تجربه وکم‌سواد را با ٢٥ سال سن رییس بزرگ‌ترینکارخانجاتکشورکنند و فرض همکنیمکه حقوق‌شان زیاد نباشدکه البته هست، ولی ضرریکه از بی‌تجربگی و سوءمدیریت آنان از طریق اتلاف منابع و ورشکستگی به ملت زده می‌شود هزاران برابر هنگامی استکه یک مدیر لایق ولو با فیش‌های حقوقی بالا مدیر باشد. همینکارها راکردندکه اقتصاد ملت را به این خاک سیاه نشاندند. اعتماد در عین حال یادآوری کرده که این روزها محفل رسانه‌ای تندروها کافی استکهکوچک‌ترین چیزی به دست آورند تا آن را برجستهکرده و با دروغ‌های عجیب و غریب آن را منتشرکنند. اگر قرار بودکه این رسانه‌ها در دوره احمدی‌نژاد نیز چنین رفتاریکنند، روزانه باید ده‌ها و صدها خبر ریز و درشت را به اطلاع مردم می‌رساندند، ولی ظاهرا در آن زمان مجاز به چنینکاری نبودند، حتی انتقادهای عادی را هم انجام نمی‌دادند، چه رسد به اینکه انتقادات را برجسته‌سازی یا دروغ منتشرکنند. این وضعیت محصول یک رانت و موقعیت ویژه سیاسی استکه اگرچه به ضررکشور است ولی به ضرر خودشان نیز هست. موضوع رسانه ملی علیرضا تابش در مقاله‌ای در روزنامه ایران به تشریح اختلاف جدیدی پرداخته که بین جناح تندرو و رسانه‌هایشان با رئیس مجلس درگیر شده است و نوشته این جناح با تحریف حقایق تصمیم بر افزایش حداکثر حقوق بخشی از مدیران که به دلیل تخصص های ویژه یا خدمات در نقاط محروم از سوی روسای قوا شایسته شناخته می‌شوند کوشیدند آن را در افکارعمومی به عنوان تصمیم مجلس نشان دهند در حالی که این تصمیم مجلس نبود بلکه شورای نگهبان برای حفظ نخبگان در دولت چنین اصلاحی را در قانون لازم دانست. این نماینده اصلاح طلب مجلس توضیح داده امر مهم نقش صدا و سیما بود که در تمام این مدت نظر تندروها را منعکس کرده و هیچ گاه بر اساس رسالت خود در راستای رعایت انصاف سراغ مدافعان مصوبه مجلس و کسانی که توضیحات متفاوتی درباره آن داشتند نرفت و یکسره حرف گروه منتقد و مخالف دولت را صحیح و درست دانست و در ادامه آن حرکت کرد. این اتفاق قبلاً بارها رخ داده بود. ما شاهد هستیم در همین چند ماه اخیر صدا و سیما کوچک‌ترین توجهی به مسائلی که به طور مثال در شهرداری تهران رخ داده، نکرده و در مقابل کوچک‌ترین نقاط ضعف دولت را برجسته می‌کند. مقاله روزنامه ایران تاکید دارد که: موضع رسانه ملی درباره پدیده‌هایی مانند «املاک نجومی» و «استخدام‌های نجومی» که به شهرداری تهران مربوط می‌شود سکوت است، چنان که در رفتار صدا و سیما در قبال مذاکرات هسته‌ای در دولت قبل و دولت فعلی کاملا دوگانه بود که نشان داد که هدایت صدا و سیما بیش از آنکه توسط مدیریتی از داخل مجموعه انجام شود، به دنبال یک مدیریت سیاسی خارج از این مجموعه در طیف منتقدان و مخالفان دولت صورت می‌گیرد. ترجیح می‌دهم وزیر نباشم محسن فیض الهی در گزارشی در همبستگی نوشته: ظریف در واکنش به این سوال که با توجه به اینکه در آستانه برگزاری دوازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری هستیم وبرخی از رقبای دولت فکر می‌کنند که می‌توانند وزارت خارجه و برجام را به چشم اسفندیار (پاشنه آشیل) دولت تبدیل کنند، گفت: آنها اشتباه می‌کنند. به خاطر اینکه مردم ما هوشمند هستند و می‌دانند که این تصمیم (برجام) را نظام گرفته و اجرا کرده است و تمام دنیا معتقدند که این تصمیم هوشمندانه‌ای بوده است. البته خیلی‌ها در دنیا مثل دولت جدید آمریکا معتقدند که ایران در جریان این توافق منافع بیشتری را کسب کرده است، ولی کمتر کسی در دنیا پیدا می‌شود که ادعا کند ایران از این توافق ضرر کرده است. به نوشته این گزارشگر: در همه این روز‌ها ظریف سکوت کرد و سعی کرد از همه حاشیه‌ها به دور باشد،با وجود آنکه رهبر انقلاب بارها تیم مذاکره کننده هسته‌ای را یک تیم شجاع نامید اما مخافان دولت سعی کردند به دلیل رقابت سیاسی برجام را محل منازعه خود با دولت قرار دهند. در حالی که حسن روحانی می‌گوید این برجام بود که سایه جنگ را از سر کشور برداشت. همبستگی تاکید کرده: جریان‌های تندرو مخالف دولت بدون توجه به اهداف برجام با دستمایه قرار دادن مسائل جناحی مهم‌ترین دستاورد سیاسی کشور را بازیچه دست خود قرار داده‌اند ظریف می‌گوید از این بی‌اخلاقی‌ها خسته است، آقای وزیر ترجیح می‌دهد دوباره به دوران بازنشستگی‌اش بازگردد در خانه بنشیند و به دور از هیاهو به کنسرت یا تئاتر برود. کارتون محمدرضا ثقفی، قانون دارایی ها ته کشیده است صادق جنان صفت در روزنامه اطلاعاتاز زاویه‌ای دیگر به همین نکته پرداخته و با اشاره به این که طیف‌های تندرو مخالف حسن روحانی این روزها دیگر همانند دهه ۱۳۷۰ چندان نگران مسائل فرهنگی نیستند و برای رودررویی با دولت مستقر به میدان اقتصاد کوچ کرده‌اند نوشته ضعف‌های تاریخی، ساختاری و حکومتی حاکم بر اقتصاد ایران نیز به کمک آنها آمده است و در حالی که دولت از بیان همه واقعیت‌ها ناتوان است، حرف‌های منتقدان جذاب به نظر می‌رسد. نویسنده اقتصاددان با اشاره به این که وضعیت فعلی اقتصادی مردم نه ناشی از این دولت بلکه حاصل عملکردهای دراز مدت است آماری ارایه داده که نشان می‌دهد ایران و ایرانیان در مقایسه با دوره‌های پیشین از نظر حجم دارایی‌ها (منابع آب، خاک و آب و هوا، سهام شرکت‌های دولتی، منابع بانکی، بودجه دولت، منابع صندوق بازنشستگی) فقیرتر شود و اگر این وضع یعنی خوردن دارایی‌ها ادامه یابد روزی می‌رسد که چیزی برای خوردن پیدا نمی‌شود. ابتکار نوشته در این دنیای بهت زده از هم گسیخته باید مراقب دارایی‌های این سرزمین باشیم و آنها را در تنور انتخابات نسوزانیم. سوزاندن منابع ثروت و درآمد در ۵۰ سال گذشته موجب شده است که ایران کشوری ضعیف شده و در مقایسه با همتاهای قدیمی‌اش در رده‌های پایین‌تر قرار گیرد. باید افراد و احزاب حاضر در انتخابات را هوشیار کرد که دارایی‌های ایران ته کشیده است و دیگر نه صندوق‌های بازنشستگی پولی دارند، نه بانک‌ها منابعی دارند، نه دولت می‌تواند پس‌انداز داشته باشد، نه آبی مانده است نه هوایی و نه شرکتی که سهام آن را بتوان فروخت. تعزیه انتخاباتی ابوالقاسم قاسم زاده در سرمقاله روزنامه اطلاعات با اشاره به نزدیک شدن تاریخ برگزاری انتخابات نوشته: تبادل کلمات بیشتر به رجزخوانی تعزیه‌ها شباهت دارد تا ارائه سخنی با محتوا یا برنامه‌ای برای حل مشکلات مردم و کشور! اما هنوز معلوم نیست که کدام لباس سبز بر تن کرده و کدام قرمزپوش است! رجزها بیشتر، رد و بدل کلمات در ترسیم شمایل شخصیتی یا فردی که گمان زده می‌شود نامزد آینده در این انتخابات خواهد بود و یا رد و قبول فردی و ارجحیت آن در پوشیدن ردای ریاست جمهوری آینده است! وقتی به مشکلات می‌رسی، راه حلی جدید نمی‌بینی. به نوشته این مقاله: این روزها آلودگی هوا در کلان‌شهرها و بخصوص در شهرهای استان‌های جنوبی کشور از آن جمله اهواز خبر روز است. یکی را پیدا کنید که گفته باشد، من راه‌حل جدیدی ارائه میدهم متفاوت از گذشته و با این راه‌حل در زمان معین دیگر از پدیده فاجعه‌بار آلودگی هوا خبری در کشور نخواهد بود. یا در مورد بحران آب یک‌نفر نمی‌گوید چگونه و با چه برنامه مشخصی بحران آب را متفاوت از آنچه که تاکنون دولت‌ها انجام داده‌اند، می‌توان مهار و برطرف کرد و از این مخمصه محیط‌زیستی رهایی پیدا کرد؟ مقاله اطلاعات در نهایت تاکید کرده:شاید مهمتر، مبارزه با فساد باشد که هر تعزیه‌‌گردان یا رجزخوانی آن را اصلی‌ترین معضل کشور می‌شمارد. از بانک‌ها گرفته تا حقوق‌ها که امروز آنرا «نجومی» می‌نامند چون در گذشته اصلاً سابقه نداشته است!) از رشوه‌خواری تا سوء‌استفاده از مدیریت‌ها و رانت‌خواری و زمین‌خواری، ولی یکی نیست که در آستانه انتخابات، به مردمی که میخواهند در اردیبهشت ماه پای صندوق رأی بروند، بگوید من با کار کارشناسی دقیق، راه‌حل فوری، و همه‌جانبه پیدا کرده‌ام که اگر رأی شما مردم را بیاورم بدان می‌رسم. آیا اسکار فرهادی سیاسی بود؟ مهرزاد دانش در مقاله‌ای در شرق در پاسخ مخالفان اسکار فرهادی و اسکار فیلم فروشنده نوشته آنچه در کسب اسکار فرهادی نقش مطلق داشت، ظرفیت‌های سینمایی این اثر بود و نه هیاهوهای سیاسی. اما پس نقش سیاست در این بین چه بود؟ هیچ صاحب شعوری نمی‌تواند در انکار فضای غلیظ سیاسی در زمانی که فیلم فرهادی در آخرین روزهای منتهی به مراسم اسکار قرار داشت بکوشد. اقدام ترامپ در اعمال سیاست‌های نژادگرایانه‌ای همچون قوانین ضدمهاجرتی و دیوارکشی، چنان درجه حرارت کوره سیاست را بالا برده بود که گویی گریزی از بحث درباره‌اش نبود و نیست. بله، بین موضوع اسکار فروشنده و غلظت فضای سیاسی، هم‌پوشانی‌هایی وجود داشت، ولی هم‌پوشانی به معنای عینیت نیست. به نوشته این منقد: سیاست در کسب اسکار هیچ تأثیری نداشت، ولی در بیشتر دیده‌شدن فیلم فرهادی نقش داشتکه بین این دو تفاوت است. سیاست منجر به آن گردهمایی بزرگ میدان اصلی لندن شد، سیاست فرهادی را ناگزیر کرد تا به جای رفتن، دو هم‌وطن را نماینده‌ گرفتن جایزه‌اش کند، سیاست بسیاری را مشتاق کرد تا فیلمی را که سازنده‌اش (با آن سابقه درخشان جدایی نادر از سیمین) از ورود به آمریکا منع شده است، بیشتر و بیشتر ببینند. این سیاست است، اما فرایند انتخاب بهترین فیلم، مخصوصا در بخش بهترین‌های غیرانگلیسی‌زبان، عمدتا بر سازوکارهای سینمایی استوار بود و سیاست نمی‌توانست وارد حوزه‌اش شود. مقاله شرق به این جا رسیده که: فروشنده هم در میان ازدحام‌های سیاسی و ایدئولوژیک، توانست با تکیه بر عناصر سینمایی‌اش، به قله اسکار برسد. نه، اسکار فرهادی سیاسی نیست، اگرچه فضای اطراف فیلمش به‌شدت به سیاست نزدیک بود. بین این دو تفاوت است. کارتون مجتبی حیدرپناه، قانون من دلم روشن است میترا زمانی در ستون طنز جهان صنعت از قول مدیری از ستاد مبارزه با مواد مخدر خبر داده که یکی از بزرگ‌ترین قاچاقچیان حوزه مواد مخدر که سال گذشته دستگیر و حکم اعدامش را دستگاه قضا صادر کرده بود با قرار وثیقه آزاد شده است. این طنزنویس افزوده: ببینید اینکه یک آدمی محکوم به اعدام شود بعد با وثیقه بیاید بیرون از چند جهت قابل بررسی است. شاید طرف بیرون زندان کار واجبی داشته! شاید دلش گرفته بوده. شاید به رسم معمول که قبل از اعدام می‌پرسند : خواهش آخرت چیست؟ گفته: منتظرم ببینم آخر بابک زنجانی چه می‌شود! شاید خواسته مهلت بگیرد برود کل سریال برکینگ بد را ببیند! شاید مهلت خواسته ببیند دعوای کارلوس کی روش و برانکو به کجا می‌رسد و آیا مرد پرتغالی، سرمربی آفریقای جنوبی می‌شود یا نه! ستون جهان صنعت از قائم مقام دبیرکل ستاد مبارزه با مواد مخدر خواسته بدبین نباشند و بد به دلشان راه ندهد. فرد خاطی بر می‌گردد و اعدام می‌شود! من دلم روشن است.
روزنامه‌های امروز صبح تهران، دوشنبه پانزده اسفند در گزارش های خود خبر داده اند که علیرغم خبر دو ماه قبل که نشان می‌داد رهبر جمهوری اسلامی رئیس جمهوری سابق محمود احمدی نژاد را از شرکت در انتخابات منع کرده و او هم پذیرفته است، بقایی رئیس دفتر وی که مدت ها در زندان بوده نامزد ریاست جمهوری شده و احمدی نژاد هم حمایت خود را از وی اعلام داشته که این همه از نظر روزنامه‌ها به منزله حضور آن جناح در انتخابات آینده است.
روزنامه‌های تهران، بقایی همان احمدی نژاد است
نااطمینانی، سردرگمی و احساس عدم امنیت کلمه‌هایی هستند که یونانی‌ها برای توصیف زندگی روزمره خود از آنها استفاده می‌کنند جامعه یونان هم اکنون در حال از سر گذراندن تغییرات عمده اقتصادی، سیاسی و اجتماعی است. درباره چالش‌های اقتصادی و سیاسی پیش روی یونان بسیار نوشته شده است. با این حال وجه اجتماعی تغییر این جامعه به خصوص به همان اندازه توجه‌ها را به خود جلب نکرده است. یونانیان هم‌اینک (در قیاس با نسل‌های پیشین) واقعیت اجتماعی متفاوتی را تجربه می‌کنند که نااطمینانی، عدم امنیت، تحرک و ناتوانی در برنامه‌ریزی مشخص برای آینده شاخصه‌های آن هستند. به خصوص نسل جوان یونان به پشت سرگذاشتن ناهنجاری‌های اجتماعی به ارث رسیده از نسل‌های پیشین فراخوانده می‌شود. چنین انقطاعی بر بخش‌هایی از ذهنیت یونانی که دیگر به کار نمی‌آیند اثر می‌گذارد، چیزهایی مثل مفهوم 'وولما' (در وضعیتی که برای خودت خوب است بمان، بی آن که ملاحظه بقیه را بکنی) یا 'مسو'(فردی میانه رو-معمولا ضخصی اهل سیاست-که به انجام آنچه لازم است کمک می‌رساند) یا 'روسفتی'(حامی پروری) و یا 'اوهادرفیسموس' (گذران زندگی بدون داشتن دغدغه فردا). یونانی‌ها اکنون به اصلاح اقتصاد، سیاست‌گذاری‌ها و واقعیت اجتماعی‌شان فراخوانده شده‌اند؛ همزمان باید عادت‌های قدیم، ذهنیت‌های جاافتاده و از همه مهمتر شیوه زندگی‌شان را هم عوض کنند. این دگرگونی‌ها با جنبه‌هایی از نااطمینانی، عدم امنیت، نومیدی، سردرگمی و مدام تطبیق دادن خود با واقعیت اجتماعی متغیری همراه است که شامل بیکاری، افزایش نرخ خودکشی (۴۰درصد افزایش ظرف سال گذشته)، فقدان مداوم اعتماد (به سیاستمداران و به یکدیگر) و اقدامات ریاضتی بی‌سابقه و بی‌ثباتی اقتصادی و سیاسی می شود. این واقعیت اجتماعی جدید توانایی تطبیق سریع و هوشیاری نسبت به دگرگونی‌های اجتماعی را طلب می‌کند. برای همین است که یونانی‌ها، و به خصوص نسل جوان، به اصلاح جامعه فعلی یونان و همچنین اصلاح خود به واسطه آن فراخوانده شده‌اند. کسانی که در این مطالعه تجربی شرکت کردند تجربه خود از جامعه یونان در خلال بحران و چگونگی تغییر زندگی‌شان را بازگفته‌اند. مصاحبه شوندگان بین ۲۵ تا ۴۵ سال سن داشته و در آتن و جزیره‌های سیروس و لسبوس با آنها مصاحبه شده است. از میان اظهارات آنها، موارد زیر قابل ذکر است: 'رویاهایمان نابود شده و آرزویمان برای آینده بهتر از میان رفته' (اما، ۲۷ ساله)؛ 'شیوه زندگی یونانی‌ها الان عوض شده؛ الان اوضاع بدتر شده' (امی ، ۳۸ ساله)؛ 'شما نمی‌فهمید که دقیقا چه اتفاقی دارد می‌افتد و دولت می‌خواهد چه کار کند. من دیگر سر در نمی‌آورم' (ماریا، ۳۷ ساله)؛ 'این وضعیت به همه احساس ناامنی از آینده را القا می‌کند' (مینا، ۴۵ ساله)... چنین برمی‌آید که شرکت‌کنندگان در این تحقیق نگاه بسیار بدبینانه‌ای به جامعه یونان دارند. آنچه آنها ابراز می‌کنند نومیدی، بدبینی و مخصوصا سردرگمی نسبت هر گونه برنامه‌ریزی برای بهبود زندگی‌شان است. عادت‌ها و ذهنیت‌های قدیم یونانیان در حال دگرگون شدنند آنها توضیح می‌دهند که دغدغه اصلی‌شان چگونگی گذران زندگی و از دست ندادن شغل، یا به دست آوردن کار است. احساس آنها این است که اگر هنوز استخدام جایی هستند باید شکرگزار باشند ولو این که شرایط کار سخت‌تر و استثمار بیشتر شده باشد. مسئولیت شرکت‌کنندگان گفته‌اند که شرایط زندگی‌شان به طور چشمگیری تغییر کرده و پیش‌بینی می‌کنند که دشواری‌های بیشتری در راه باشد. زندگی روزمره آنان به نحو گسترده‌ای تحت تاثیر قرار گرفته و برقراری پیوندهای پایدار و معنادار با دیگران برایشان دشوار شده است. 'از منظر حرفه‌ای یک احساس دائمی عدم امنیت با ما است. این که اخراج نشویم، کارمان را خوب انجام دهیم و امورمان را هم با درآمد اندک بگذرانیم.' (اما، ۲۷ ساله) 'من دارم به انجام کارهایی فکر می‌کنم که پنج سال پیش فکرش را نمی‌کردم. مثل این که برای کار به خارج بروم.' (کتی ، ۲۶ ساله) 'از نظر کاری نمی‌دانم که آیا فردا هم شغلی دارم یا نه؛ و از نظر شخصی هم دیگر برای انجام هیچ کار لذتبخشی انگیزه‌ای در من نیست. همه چیز پر از ناامنی است.' (آنتونیس، ۲۹ ساله) 'از نظر روانی بسیار تحت تاثیر قرار گرفته‌ام. وقتی جامعه‌ای را می‌بینید که به مشقت افتاده و همه در اطرافت متحمل سختی می‌شوند، نمی‌توانی بی‌تفاوت بمانی.' (نیکوس، ۳۵ ساله) اگرچه درباره این که زندگی روزمره چه قدر برای یونانی‌ها دشوار و سخت شده در پاسخ‌ها همگونی وجود دارد، پاسخ‌دهندگان اشکالات نظام سیاسی را تنها مقصر و مسبب اوضاع نمی‌دانند؛ این که سیاستمداران یونانی از عهده ارائه راه حلی مشخص برنمی‌آیند و همتایان اروپایی نیز رفتار خصمانه‌ای با یونانی‌ها نشان می‌دهند. شرکت‌کنندگان به سهم خود در شکل‌گیری این واقعیت جدید واقفند و سعی می‌کنند آن بخشی از مسئولیت را که متوجه آنها است توضیح دهند. 'من می‌توانستم با بالابردن تحملم سهم بیشتری داشته باشم.' (مینا، ۴۵ ساله) 'سکوت علامت رضا است.' (تئودوریس، ۴۴ ساله) 'وقتی کاری نمی‌کنی، تایید می‌کنی.' (پتروس، ۳۰ ساله) 'همه ما نقشی داشته‌ایم.' (ماکیس، ۳۵ ساله) 'همه ما سهمی داشته‌ایم.' (آنتونیس، ۲۹، اما، ۲۸ و ملینا، ۳۲ ساله) 'تایید منفعلانه.' (نیکوس، ۳۵ ساله) این بدان معنی است که شرکت‌کنندگان در این تحقیق به رغم احساس عدم امنیت، نااطمینانی و ترس از آینده، خود را چون قربانیان وضعیت و پذیرندگان منفعل تصمیمات بقیه مردم نمی‌بینند. هرچند که شرکت‌کنندگان مکررا از کمبود عدالت، ضرورت مجازات مقصران و نظام ناقص بهداشتی و آموزشی گفته‌اند، داشتن درکی انتقادی از وضعیت و از سهم و مسئولیت خود را نیز نشان داده‌اند. بنا به این تحقیق یونانی‌ها به درک سهم و مسئولیت خود [در وضع فعلی] رسیده‌اند و می‌خواهند عادات و ذهنیت‌های قدیمی را که دیگر کارایی ندارند تغییر دهند. هرچند این نتیجه‌گیری که شهروندان یونان به اندازه سیاستمداران یونان مسئولند نادرست به نظر می‌رسد. برعکس، خواست فزاینده‌ای برای اجرای عدالت و مجازات کسانی که مسئول بدهی مهارناپذیر کشورند به وجود آمده است. اختلاف یونانی‌ها و اروپایی‌ها بحران یونان را مثل هم نمی‌فهمند چنانچه مشاهده می‌شود، یونانی‌ها و به ویژه نسل جوان، شاهد تغییر زندگی خود به شکلی عمیقا منفی هستند، و این نه فقط به خاطر مشکلات اقتصادی و سیاست‌های اقتصادی ریاضتی، بلکه همچنین ناشی از تاثیر آنها بر کیفیت زندگی‌شان است. اغلب شرکت‌کنندگان در این تحقیق از اضطراب و نگرانی خود برای آینده فرزندانشان و همچنین برای آینده یونان به عنوان یک ملت گفته‌اند. آنها این طور احساس می‌کنند که اروپایی‌ها دیگر به آنان احترام نمی‌گذارند، سیاست‌های ریاضتی نه به عنوان کمک و راه حل بلکه به عنوان تنبیه اعمال شده‌اند و از این در هراسند که مشکلات گریبانگیرشان حل نشود. آنها خود را منزوی و در مخمصه می‌بینند. از این که ایثارشان به چشم نمی‌آید و هیچ پاسخی نمی‌گیرد و از این که دولت‌های اروپایی متوجه نمی‌شوند آنها چه رنجی را، بدون دریافت هیچ احترامی در مقابل آن، متحمل می‌شوند احساس نومیدی می‌کنند. به نظر می‌رسد میان یونانی‌ها و اروپایی‌ها در چگونگی فهم بحران یونان اختلاف نظری وجود دارد. اروپایی‌ها بر این واقعیت متمرکز شده‌اند که اقدامات ریاضتی اثری ندارند، چرا که اعداد و ارقام نشانی از بهبود ندارند؛ آنان نتیجه می‌گیرند که یونانی‌ها به اندازه‌ای که باید تلاش نمی‌کنند. یونانی‌ها فشار عظیم اقتصادی، روانی، سیاسی و اجتماعی را از سر می‌گذرانند. آنها شاهد بی‌ثباتی زندگی خود و ناپایداری آینده‌شان هستند. یونانی‌ها وقتی در حال تحمل فشاری عظیم هستند نمی‌توانند رفتار غیرپذیرنده چند کشور مشخص اروپا را قبول کنند. نتیجه‌گیری با وجود این که احساس ناامنی و نومیدی بخش عمده‌ای از همه مصاحبه‌ها بود، هیچ قصد دست زدن به خشونت در میانشان به چشم نمی‌خورد و در مقابل ضرورت اشکال مسالمت‌آمیز مقاومت جمعی بارز بود. (هرچند یونان به سرعت در حال دگرگونی است.) علاوه بر این همه پاسخ‌ها عناصری از بلوغ، درک مسئولیت و توانایی تفکر انتقادی را در خود دارند. در پاسخ‌ها اولویت به زندگی روزمره شرکت‌کنندگان و دغدغه‌های آنان داده شده است. اگرچه شرکت‌کنندگان مخالفت و ناامیدی خود از سیاستمداران را پنهان نمی‌کنند اما سهم شخصی خود به عنوان بخشی از راه حل می‌دانند. با تغییر جامعه و شرایط اجتماعی-اقتصادی عدم امنیت و بیم از آینده زیاد می‌شود. یونانی‌ها باید مدام خود را با تحولات وفق دهند و دریابند که باید چگونه زندگی را پیش ببرند. آینده از اکنون پیش‌بینی‌پذیر و باثبات به نظر نمی‌رسد و 'وسایل' تازه‌ای برای رویارویی با آن نیاز است. در قیاس با گذشته، این عنصر جدیدی به شمار می‌رود و این فرضیه را تایید می‌کند که جوامع (از جمله جامعه یونان) تغییر می‌کنند، شهروندان باید خود را با واقعیت جدید تطبیق دهند و نسل جدید ناگزیر جامعه را در این جهت اصلاح خواهد کرد.
نوشته زیر، نتایج پژوهش دکتر چالاری و دکتر لاسکاریسدیس در مورد جنبه‌های اجتماعی بحران اقتصادی یونان است که به طور اختصاصی در اختیار بی‌بی‌سی فارسی قرار گرفته است.
یونانیان چگونه با بحران روبه رو می‌شوند؟
بعد از اعتراض‌های سال ۲۰۱۱ در بحرین بارها دادگاه‌های گروهی در این کشور برگزار شده که مورد انتقاد سازمان‌های حقوق بشری بوده است گروه‌های حقوق بشری می‌گویند که تابعیت تقرییا هزار بحرینی که اکثریت آن‌ها شیعه هستند، از زمان وقوع ناآرامی‌ها در این کشور در هشت سال پیش لغو شده است. سازمان ملل چند روز پیش از سیستم قضایی بحرین انتقادکرده بود که تابعیت حدود صد و چهل نفر را بخاطر اتهامات "تروریستی" لغو کرده است. پنج روز پیش (سه شنبه ۱۶ آوریل،۲۷ فروردین) دادگاهی در بحرین ۱۳۸ نفر را به اتهام تشکیل یک "گروه‌ تروریستی" مرتبط با سپاه پاسداران ایران گروهی محاکمه و به زندان محکوم کرد. دادستانی بحرین همچنین اعلام کرد که دادگاه از تمام این افراد سلب تابعیت کرده است. گروه‌های مخالف در بحرین هم اقدام دادگاه را بشدت محکوم کردند. به گفته منابع قضایی تمام محکومان دادگاه شیعیان بحرین هستند. حکومت بحرین در دست اقلیت سنی است. بعد از قیام سال ۲۰۱۱ بحرین در "بهار عربی"، چنین دادگاه‌هایی بارها برگزار شده و متهمان و محکومان آن عمدتا شیعه بوده‌اند. بحرین اعتراض‌های هشت سال پیش را با کمک نیروهای امنیتی عربستان سعودی سرکوب کرد.
خبرگزاری دولتی بحرین می‌گوید که شیخ حمد بن‌عیسی آل خلیفه، پادشاه این کشوردستور داده تابعیت ۵۵۰ شهروند این کشور برگردانده شود. تابعیت این افراد را دادگاه لغو کرده بود. هیچ دلیلی برای این تصمیم پادشاه بحرین ارائه نشده است.
پادشاه بحرین تابعیت ۵۵۰ شهروند این کشور را برگرداند
پادشاه و جانشینش؟ پله اینجا در کنار یک بازیکن دیگر که در نوجوانی قهرمان جام جهانی شد، دیده می‌شود: کیلان امباپه ستاره تیم ملی فرانسه و باشگاه پاری‌سن‌ژرمن ۲۳ اکتبر، ادسون آرانتس دوناسیمنتو که در دنیا به پله معروف است، هشتاد سالگی‌اش را جشن می‌گیرد. او که سال ۱۹۷۷ بازنشسته شد، صاحب رکورد ۱۲۸۱ گل در ۱۳۶۳ بازی ملی و باشگاهی است. شهرت او در زمان بازی هم حیرت‌انگیز بود اما مانند هر انسان معروف دیگری ماجراهایی در مورد این فوتبالیست وجود دارد که کمتر شنیده شده اند. این مطلب ده مورد از این داستان‌ها را مرور می‌کند. پله موجب اخراج یک داور شد سانتوس، تیم باشگاهی پله، ۱۸ ژوئن ۱۹۶۸ در دیداری دوستانه به مصاف تیم المپیک کلمبیا در بوگوتا رفت. ورزشگاه سرشار از تماشاگر بود. به دنبال خطای پله روی مدافع حریف و پس از آن به گفته گی‌یرمو ولاسکز، توهین به داور، در میان حیرت تماشاگران، به او گفته شد از زمین بیرون برود (استفاده از کارت قرمز از سال ۱۹۷۰ شروع شد). اوضاع بهم ریخت و بازیکنان خشمگین سانتوس دور داور جمع شدند؛ در عکس‌های پس از بازی مشخص بود که دور چشم ولاسکز هم کبود شده بود. جمعیت حاضر در ورزشگاه هم نسبت به آن تصمیم معترض بودند. پله در کنار گی‌یرمو ولاسکز، داور بازی دوستانه سانتوس با تیم المپیک کلمبیا در سال ۱۹۶۸ داور بازی سال ۲۰۱۰ در مصاحبه‌ای گفت که از او خواسته شد از زمین بیرون برود و سوت را به یکی از کمک‌هایش بسپارد. پله هم با قدرت در بازی باقی ماند. پله واقعا جلوی یک جنگ را گرفت؟ سال ۱۹۶۰، سانتوس باشگاهی که پله در آن بازی می‌کرد، یکی از معروف‌ترین تیم‌های جهان بود؛ آن‌ها از این مزیت به بهترین شکل استفاده می‌کردند و در نقاط مختلف دنیا بازی‌های جذاب دوستانه ترتیب می‌دادند. یکی از این بازی‌ها ۴ فوریه ۱۹۶۹ در کشور جنگ‌زده نیجریه بود: سانتوس یک تیم محلی را ۱-۲ در شهر بنین شکست داد. نیجریه در آن زمان درگیر یک جنگ خونین داخلی بود. به گفته گیلرمه گوارش، متخصص تاریخ باشگاه سانتوس، بازیکنان نسبت به امنیتشان نگران بودند و بنابراین طرف‌های درگیر قبل از بازی بر سر آتش‌بس توافق کردند. جنگ داخلی نیجریه از سال ۱۹۶۷ تا ۱۹۷۰ موجب کشته شدن بیش از یک میلیون نفر شد. این داستان در سال‌های اخیر مورد تردید قرار گرفته و به طرز عجیبی هم در اولین نسخه از زندگینامه پله که در سال ۱۹۷۷ منتشر شد، نادیده گرفته شده است. اما در زندگینامه‌ دیگری که ۳۰ سال بعد منتشر شد، اسطوره برزیلی به آن اشاره کرد. او گفت که به بازیکنان برزیل گفته شده بود: "جنگ داخلی به خاطر این مسابقه دوستانه متوقف خواهد شد." پله همچنین در آن کتاب نوشت: "خب، من مطمئن نیستم که این داستان کاملا واقعیت داشت، ولی نیجریه‌ای‌ها اطمینان دادند، زمانی که ما آن‌جا هستیم، به محل بازی حمله نخواهد شد." چگونه پله به بیتلز کم‌محلی کرد پله سال ۱۹۷۵ برای بازی در نیویورک کاسموس، راهی نیویورک شد؛ این زمانی بود که آمریکا برای نخستین بار (۶۸-۱۹۶۴) برگزاری یک لیگ حرفه‌ای را تجربه می‌کرد. او در کلاس آموزش زبان انگلیسی شرکت می‌کرد و در یکی از جلساتی که به کلاس می‌رفت با جان لنون، عضو سرشناس گروه بیتلز که او نیز همزمان مقیم آن شهر بود، روبرو شد. رینگو استار، نوازنده درام گروه بیتلز هنگام فیلمبرداری تور اسرارآمیز و جادویی در سال ۱۹۶۷ با توپ بازی می‌کند پله در خاطراتی که سال ۲۰۰۷ منتشر شد، نوشت: "لنون در همان مدرسه زبان ژاپنی یاد می‌گرفت." پله می‌گوید که لنون به او گفته بود که او و سایر اعضای گروه بیتلز در هنگام برگزاری جام جهانی ۱۹۶۶ تلاش کرده بودند با تیم برزیل در هتل دیدار کنند. پله نوشته است که مسئولان محافظه‌کار فدراسیون فوتبال برزیل به این موسیقیدان و سایر اعضای گروه بیتلز اجازه دیدار با بازیکنان تیم ملی را ندادند. چرا هرگز در یک باشگاه اروپایی بازی نکرد منتقدان می‌گویند پله چون به دنبال یک زندگی راحت بود، هرگز در فوتبال اروپا بازی نکرد. مسئله این است که در واقع به پله برخلاف سایر بازیکنان معروف یا غیر معروف آن زمان برزیل، اجازه بازی در خارج از کشور داده نشد. پله پس از ۱۸ سال بازی برای تیم برزیلی سانتوس در سال ۱۹۷۵ به نیویورک کاسموس ملحق شد و سه فصل برای این تیم بازی کرد سانتوس حاضر به قبول پیشنهاد تیم‌هایی مانند رئال مادرید و آث میلان نبود. فشار برای نگه داشتن او در برزیل از مقام‌های بالای دولت وارد می‌شد: سال ۱۹۶۱، رئیس جمهور ژانیو کوآدروس فرمانی صادر کرد مبنی بر این که پله "گنجینه ملی" است و نمی‌توان او را "صادر" کرد. البته اسطوره برزیلی سال ۱۹۷۵ که به کاسموس نیویورک پیوست، سرانجام توانست برای یک باشگاه خارجی بازی کند. اولین بازی به عنوان کاپیتان برزیل... در پنجاه سالگی بله درست خواندید. پله تنها یک بار بازوبند کاپیتانی تیم ملی فوتبال برزیل را به بازویش بست. او همیشه از بازوبند کاپیتانی چه در باشگاه و چه در تیم ملی امتناع می‌کرد. پله بازوبند کاپیتانی برزیل را برای اولین بار در سال ۱۹۹۰، زمانی که ۵۰ ساله بود به بازو بست تنها استثنا زمانی بود که در ۵۰ سالگی برای برزیل بازی کرد؛ این اتفاق در سال ۱۹۹۰ افتاد، ۱۹ سال پس از بازنشستگی‌اش در تیم ملی. او در یک بازی دوستانه بین برزیل و منتخب جهان در میلان ایتالیا شرکت کرد. مسابقه‌ای که به مناسبت ۵۰ سالگی پله ترتیب داده شده بود و او یک نیمه در آن بازی کرد. شکست ۱-۲ برزیل در این مسابقه به یک دلیل دیگر هم در برزیل معروف شد: رینالدو، مهاجم باشگاه فلومیننسه می‌توانست در مسابقه‌ای که به افتخار پله برگزار شده بود به او یک پاس گل بدهد، اما بجای این کار توپ را به بیرون از دروازه شوت کرد. رینالدو سال ۲۰۱۰ به وبسایت گلوبو استوره برزیل گفت: "اولش یک مقدار از دست من عصبانی شد". وقتی پله در کارائیب ربوده شد بازیکنان سانتوس از مسابقه ۵ سپتامبر ۱۹۷۲ مقابل ترینیداد و توباگو راضی نبودند. اوبردان، مدافع تیم به روزنامه برزیلی "زرو اورا" در سال ۲۰۱۰ گفت: "اغتشاش‌های جدی در جریان بود و ما تانک‌ها را در خیابان می‌دیدیم. ما تصمیم گرفتیم با سرعت تمام مسابقه دهیم و بعد هم بپریم داخل هواپیما." پله عادت داشت روی شانه‌های مردم حمل شود، اما اتفاقی که در ترینیداد افتاد، تجربه‌ای متفاوت بود اما آن‌ها روی واکنش جمعیت پس از گل دقیقه ۴۳ پله حساب نکرده بودند. مردم داخل زمین ورزشگاه "پورت آو اسپین" هجوم آوردند و در حالی که پله را روی شانه‌هایشان حمل می‌کردند، راهی خیابان‌های شهر شدند. پله دقایق ناخوشایندی را گذراند تا سرانجام نجات پیدا کرد. وقتی پله جای سیلوستر استالونه را گرفت وقتی فیلمبرداری فرار به سوی پیروزی در سال ۱۹۸۰ شروع شد، سیلوستر استالونه به لطف دو فیلم اول مجموعه راکی، چهره‌ای شناخته شده در صنعت سینما بود. فرار به سوی پیروزی داستان یک بازی تخیلی بین تیمی از سربازان آلمان نازی با تیمی از زندانیان آن‌ها در جنگ جهانی دوم است. پله هم در کنار شماری از بازیکنان نامدار شاغل و بازنشسته آن دوران مانند بابی مور و اسوالدو آردیلس در فیلم حاضر بود. استالونه نقش دروازه‌بان تیم را بازی می‌کرد. چون سیلوستر استالونه فوتبال بلد نبود، نقش او و پله در فیلم فرار به سوی پیروزی با هم جابجا شد گفته شده در آن صحنه‌ای که پله قرار بود با یک قیچی آکروباتیک و زیبا گل بزند، در همان برداشت اول کاری که از او خواسته شده بود را به بهترین وجهی انجام داد. پله اوایل این ماه (اکتبر) به یک وبسایت برزیلی گفت که ابتدا قرار بوده گل آخر را استالونه وارد دروازه حریف کند: "در فیلمنامه اولیه، استالونه قرار بود مهاجم باشد و من دروازه‌بان." پله سپس با خنده ادامه داد: "اما او در تمام زندگی نتوانست یک شوت به توپ بزند." پله در واقع یک دروازه‌بان خوب بود پله اگر نقش دروازه‌بان را در فیلم فرار به سوی پیروزی بازی می‌کرد هم مشکلی به وجود نمی‌آمد. پله هم برای باشگاه سانتوس و هم تیم ملی فوتبال برزیل دروازه‌بانی کرد در زمانی که تیم‌های فوتبال فقط مجاز به انجام یک تعویض بودند، پله هم برای باشگاه و هم برای تیم ملی برزیل درون دروازه ایستاد. در واقع پله چهار بار دستکش دروازه‌بانی سانتوس را پوشید، از جمله نیمه‌نهایی جام حذفی برزیل در سال ۱۹۶۴. تیم بازی را برد و پله یک گل هم نخورد. فقط یک پله وجود نداشت... تماشاگران احتمالا از فریاد کشیدن شعار "فقط یک پله وجود دارد!" حسابی کیف کنند، اما راستش را بخواهید این ادعا درست نیست. شهرت افسانه‌ای پله در سراسر دنیا موجب شد افراد زیادی در داخل و خارج زمین فوتبال این نام را بگیرند. بسیاری عبدی پله را معروف‌ترین بازیکن تاریخ فوتبال غنا می‌دانند یکی از معروف‌ترین بازیکنان آفریقا که هنگام تولد عبدی آیو نام داشت، بعدها با نام عبدی پله معروف شد و برای تیم ملی فوتبال غنا و شماری از باشگاه‌های نامدار اروپایی بازی کرد. در انگلیس، پدرو مونتریو دروازه‌بان اهل کیپ ورد (جزیره‌ای در اقیانوس اطلس) که در سال ۲۰۰۶ به ساوتهمپتون پیوست، با نام پله شناخته می‌شد و این لقب را از کودکی به او داده بودند. (در ایران نیز پرویز ابوطالب، مربی باسابقه که مدتی پیش درگذشت، اسم فرزندش را پله گذاشت.) اما تاثیر بیشتر نام پله مربوط به اسمی است که هنگام غسل تعمید روی او گذاشته شد. به گفته موسسه جغرافیا و آمار برزیل، پس از پله تعداد بچه‌هایی که ادسون نام گرفتند، به طرز فوق‌العاده‌ای زیاد شد. در سال ۱۹۵۰ در برزیل نام ۴۳۵۱۱ نفر ادسون بود. دو دهه بعد و پس از این که پله بیش از ۱۰۰۰ گل زد و برنده سه جام جهانی شد، شمار ادسون‌ها به بیش از ۱۱۱۰۰۰ نفر رسیده بود. پادشاهی که می‌توانست رئیس‌جمهوری شود؟ سال ۱۹۹۰ پله به رسانه‌های بین‌المللی گفت که به حضور در انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۹۹۴ برزیل فکر می‌کند. پله هرگز نامزد ریاست جمهوری برزیل نشد، اما در دهه ۱۹۹۰ برای ۳ سال وزیر ورزش برزیل بود این اتفاق رخ نداد ولی پله در همان دهه وارد سیاست شد: از سال ۱۹۹۵ تا ۱۹۹۸ او وزیر ورزش برزیل بود. پله در آن دوران تلاش کرد به بازیکنان حرفه‌ای قدرت چانه‌زنی بیشتری مقابل باشگاه‌ها بدهد؛ فرصتی که بازیکنان نسل پله هرگز به آن دست نیافتند.
یکی از بزرگ‌ترین اسطوره‌های تاریخ فوتبال جهان پله، ملی‌پوش سال‌های دور برزیل است. پله امروز هشتاد سالگی‌اش را جشن می‌گیرد. شهرت او حالا از دنیای ورزش فراتر رفته است و این مطلب به ده داستان در مورد مردی می‌پردازد که به پادشاه معروف است.
۸۰ سالگی پله؛ ده داستان باورنکردنی در مورد معروف‌ترین شماره ده تاریخ فوتبال جهان
کیومرث ابوالملوکی در ردیف بالا نفر وسط در کنار تختی. فردی که در گوشه چپ ردیف بالا ایستاده، فردین است سرفصل‌های پرتعدادی در ورزش ایران وجود دارد که آقای ابوالملوکی یا اولین نفر است یا جزو نسل اول. پیش از آنکه فدراسیون‌های ورزشی در ایران تشکیل شوند، ابوالملوکی به کشتی می‌پرداخت و مطالعات ورزشی داشت. او در سال ۱۳۲۳ هم قهرمان کشتی آزاد ایران شد و هم کشتی فرنگی. اما چون جنگ جهانی در جریان بود، رقابت‌های المپیک لغو شد. فرصت حضور در المپیک به عنوان کشتی‌گیر را به دست نیاورد اما بعداً به عناوین مختلف، عضوی از کاروان ایران در المپیک‌ها بود. پس از صائیم بیک آریکان ترکیه‌ای که در دو المپیک لندن و هلسینکی هدایت ایران را به عهده داشت، ابوالملوکی تیم ملی را مهیای حضور در مسابقات جهانی کرد. ایران با سرمربیگری او در مسابقات جهانی ۱۹۵۴ توکیو دو مدال طلا توسط عباس زندی و جهانبخت توفیق به دست آورد. محمد علی فردین نیز نقره گرفت. تیم ملی ایران با هدایت او بود که برای نخستین بار طلای جهانی گرفت و باز برای بار نخست، روی سکوی تیمی جهان ایستاد. طی دهه آینده این روند موفقیت آمیز را حبیب‌الله بلور به بهترین شکل ادامه داد. استاد ابوالملوکی سال ۱۹۴۹ اولین داور ورزش ایران شد که درجه بین‌المللی گرفت. دو سال بعد در مسابقات جهانی هلسینکی قضاوت کرد. در المپیک‌های ۱۹۵۶ ملبورن و ۱۹۶۰ نیز سوت زد و حتی سابقه قضاوت در فینال المپیک را هم داشت. اما مهم‌ترین داوری او در حیاط کاخ مرمر رخ و در برابر محمدرضا شاه پهلوی رخ داد. قضاوت فینال کشتی پهلوانی برای معرفی پهلوان بی وزن ایران بین غلامرضا تختی و عباس زندی. ابوالملوکی از سال ۱۳۲۹ تا سال ۴۷ مدرس دانشسرای عالی تربیت بدنی بود و در رقابت‌های متعدد بین‌المللی مانند بازی‌های آسیایی تهران سرپرستی تیم‌های اعزامی یا حاضر در رقابت‌ها را به عهده داشت. در اولین هیات رئیسه فدراسیون کشتی ایران عضویت داشت. نخستین کتاب آموزشی در ورزش ایران را هم او منتشر کرد که فنون کشتی را با تصاویر اجرای فن خودش روی شاگردش جهانبخت توفیق آموزش می‌داد. درباره آشنایی‌اش با کشتی در دهه ۲۰ خورشیدی می‌گفت: "برای شنا به امجدیه رفته بودم که آن موقع خارج شهر بود. دیدم چند نفر مشغول به تمرین کشتی هستند. ایستادم و خوشم آمد." ابوالملوکی آرشیویست بود. به همین خاطر وقتی می‌گفت "۱۰ دی ۱۳۲۸ مربی رسمی فدراسیون کشتی شدم"، بلافاصله سندش را هم ارائه می‌داد. مربیگری کوتاه مدت ابوالملوکی در باشگاه پولاد نیز مصادف است با حضور چهره تابناک تاریخ ورزش ایران غلامرضا تختی در همین باشگاه. تختی ۷ سال کوچکتر از ابوالملوکی بود. درباره تختی به خبرگزاری ایسنا گفته بود: "پسر فوق‌العاده‌ نجیب و با ایمانی بود. از شکم خود می‌زد تا به دیگران کمک کند. بی جهت نیست که نامش بر پیکره کشتی ماندگار شده. تختی معتقد بود زندگی یعنی عشق خدمت به مردم و زمانی که این عشق بمیرد زندگی نیز مرده است." کیومرث ابوالملوکی اولین مربی ایرانی تاریخ کشتی آزاد ایران در رقابت‌های جهانی بود امضای قسم‌نامه قهرمانان برای همدلی در مسابقات جهانی ۱۹۵۴ توکیو از مهم‌ترین اتفاقات تاریخی پیرامون غلامرضا تختی بود. جمال‌الدین قطب از تجار معروف بازار و از بزرگان ورزش باستانی، ریاست فدراسیون کشتی را بر عهده داشت. طبق سنت تاریخ فدراسیون کشتی، عده‌ای از چهره‌های ورزشی یا سیاسی خواهان برکناری رئیس مستقر بودند. به برخی ملی‌پوشان نیز وعده‌هایی داده شده بود تا از آقای قطب حمایت نکنند. مردی که بودجه فدراسیونش هزار تومان بود اما اولین طلای جهانی در فدراسیون او به دست آمد. تیمی که قرار بود به ژاپن اعزام شود، رفته رفته داشت در حاشیه غرق می‌شد. ابوالملوکی در مصاحبه‌ای گفته است "نگران بودم و نمی‌توانستم بی تفاوت باشم. باید تیمی قوی و آماده را به توکیو می‌بردم." او ششم آذرماه بزرگان کشتی را به خانه‌اش دعوت می‌کند. تختی و دوستش حسین عرب، زندی، جهانبخت توفیق، گیوه‌چی، مهدی یعقوبی و ملاقاسمی رفتند اما ابراهیم کوکپری و محمدعلی فردین به جلسه نرسیدند. همگی با محوریت ابوالملوکی دست در دست هم گذاشتند تا همه وجودشان را برای موفقیت تیم ملی بگذارند. قسم خوردند و پای سوگندشان هم ایستادند تا نتیجه تاریخی را نخستین دهه از فعالیت بین‌المللی کشتی ایران به جا بگذارند. به همین خاطر فردین که به خاطر درد شدید نمی‌خواست مبارزه پایانی را برگزار کند و به مدال برنز راضی بود، پس از صحبت‌های ابوالملوکی حاضر به انجام مبارزه شد تا رنگ مدالش را نقره‌ای کند. به پیشنهاد تختی قرار شد مدال آوران پاداش نقدی خود را با کشتی‌گیرانی که دست خالی مانده‌اند تقسیم کنند. جهانبخت توفیق طلا، عباس زندی طلا و محمدعلی فردین نقره. تختی در ۸۷ کیلو پنجم شد. غیر از دسته فوق سنگین، بقیه کشتی‌گیران ایران جزو شش نفر برتر قرار گرفتند. به هر کدام از مدال آوران پس از بازگشت به ایران، خانه‌ای ۵۰۰ متری در نارمک اهدا شد که آغاز سنت اهدای جوایز ارزنده به مدال آوران ورزش ایران بود. جالب اینکه تختی که مدال نگرفته بود، خودش برخلاف توافقی که کرده بودند حاضر نشد سهمی از پاداش هم تیمی‌هایش بردارد. سال‌ها بعد وقتی ابوالملوکی سند قسم‌نامه را منتشر کرد، برخی اصالتش را زیر سوال بردند اما کشتی‌گیرانی که در قید حیات بودند تاییدش کردند. از طرفی در سررسید بجا مانده از غلامرضا تختی نیز به این موضوع اشاره شده بود. اعضای تیم ملی همچنین یک هفته‌ در هتل رامسر مهمان سازمان تربیت بدنی بودند و آنجا نیز پاداش‌هایی به کشتی‌گیران اهدا شد. ابوالملوکی دوران طلایی کشتی را مصادف با ریاست تیمسار محمد دفتری می‌داند. رییس دژبان ارتش و فارغ‌التحصیل دانشکده افسری سن سیر فرانسه. مردی که تشک‌های مدرن کشتی را وارد ایران کرد. برای کشتی‌گیران پس از تمرین و مسابقات دوش آب گرم و سرد گذاشت. در حالی که پیش از آن، در حوض دارالفنون آب تنی می‌کردند. تیمسار دفتری تجهیزات ضروری برای پیشرفت ورزش ملی ایران را مهیا کرد. متقابلاً ابوالملوکی هم مشاوری امین و آگاه برای دفتری در هیات رئیسه فدراسیون جهانی بود. کیومرث ابوالملوکی در دوران سرهنگ محمود معروفخانی دبیر و نایب رئیس فدراسیون کشتی شد و همزمان به قضاوت نیز می‌پرداخت. مسئولیت دبیری فدراسیون برای او در آغاز دهه ۵۰ نیز تکرار شد. تفکیک مسئولیت‌ها بین کشتی آزاد و فرنگی در داخل فدراسیون، از دهه ۵۰ رایج شد و بعداً نیز روسای این فدراسیون به تناوب اعمال کردند. اما نخستین بار در سال ۱۳۳۶ بود که ابوالملوکی مسئولیت "امور کشتی فرنگی کشور" را به عهده گرفت. تلخ‌ترین خاطره‌ او مرگ زودهنگام شاگرد تحصیل‌کرده‌اش جهانبخت توفیق بود. مردی که سالن تمرین امجدیه به نام اوست. از معدود مدال‌آوران جهانی تاریخ ورزش ایران که مدارج تحصیلی را در خارج از کشور و آنهم در زمینه‌ای غیر ورزشی طی کرد. توفیق سال ۱۳۴۷ ازدواج کرد و از مدیران وزارت دارایی بود اما بیماری یرقان باعث شد سال ۱۳۴۹ فقط یک سال و چهار ماه پس از درگذشت تختی، در ۳۸ سالگی و در پی نتیجه‌بخش نبودن معالجات در لندن از دنیا برود. کیومرث ابوالملوکی به شدت ملی‌گرا بود و تا پایان عمر، با تغییر تابعیت ورزشکاران مخالفت می‌کرد. ابوالملوکی معتقد بود: "اینکه یک کشتی‌گیر می‌رود و برای کشور دیگری مباره کند کار بی ارزشی است. مگر زمان ما، کشورهای دیگر قهرمانان‌مان را نمی‌خواستند؟ اما آنها فقط به فکر ایران و مردم شان بودند و حاضر نشدند برای کشور دیگری کشتی بگیرند." او تا آستانه ۹۰ سالگی، دائم در حال نامه‌نگاری با رسانه‌های ورزشی بود و ایرادات تاریخی مطالب‌شان را گوشزد می‌کرد. نخستین کتاب علمی - آموزشی در ورزش ایران که تکنیک‌ها را به صورت مصور نمایش داده را ابوالملوکی در سال ۱۳۲۴ منتشر کرد. کتابی که یگانه راهنمای مکتوب مربیان و قهرمانان در دهه‌های سی و چهل بود. کتاب ۱۰ دقیقه ورزش برای بانوان نیز که ابوالملوکی در سال ۱۳۴۶ منتشر کرد نیز از نخستین آثار علمی - ورزشی تالیف شده برای ورزش زنان است. بازرس سازمان تربیت بدنی در آغاز دهه ۴۰، استاد دانشسرای عالی تربیت بدنی در دهه‌های ۳۰ و ۴۰، همچنین حضور در کلاس‌های پیشرفته آموزشی در اسکاندیناوی در پیشینه پربار او ثبت شده است. او از ۱۹۴۹ تا ۱۹۷۸ بارها به کنگره‌ها و مجامع بین‌المللی کشتی دعوت شد یا به نمایندگی از ایران حضور داشت. سرپرستی رشته‌های وزنه‌برداری، بدمینتون، دوچرخه‌سواری و تیراندازی در بازی‌های آسیایی ۱۹۷۴ تهران را به او سپردند. حاصلش موفقیت تکرار نشدنی در رشته‌های وزنه برداری و دوچرخه سواری بود. ۱۰ طلا، ۱۱ نقره و ۳ برنز در وزنه برداری با ۲ طلا، ۲ نقره و ۲ برنز در دوچرخه سواری. ابوالملوکی همچنین از ۱۳۵۴ تا آغاز انقلاب اسلامی ۱۳۵۷ شهردار دهکده المپیک بود. منطقه‌ای که پس از وقوع انقلاب، جایگاه و تعریف ورزشی خود را از دست داد. آشنایی ابوالملوکی با همسرش نیز در جریان المپیک ۱۹۶۰ رم اتفاق افتاد. دختری به نام آناماریا که همراه با خانواده‌اش برای تماشای رقابت‌های کشتی به محوطه باستانی باسیلیکا دی ماسنزو می‌رفت. ابوالملوکی پس از المپیک نیز به ایتالیا رفت و با همسرش به ایران برگشت. عشقی پایدار و پر دوام که تا لحظه مرگ کیومرث ابوالملوکی ادامه داشت. آناماریا پس از حدود ۶۰ سال زندگی مشترک با کیومرث، حالا نخستین روزهای تنهایی را در خیابان قائم مقام تهران سپری می‌کند.
کیومرث ابوالملوکی از پیشگامان ورزش مدرن ایران در ۹۷ سالگی از دنیا رفت. او نخستین سرمربی ایرانی بود که تیم ملی کشتی آزاد را به مسابقات جهانی برد.
کیومرث ابوالملوکی که بود و چه کارنامه‌ای در ورزش ایران به جا گذاشت؟
هرچند مجموعه آثار عرضه شده در جشنواره امسال چندان فروغی نداشت، با اين همه اعلام اسامی نامزدها و در پی آن برگزيدگان جشنواره، شگفتی و اعتراض گسترده ای را در ميان سينماگران دامن زد. حضور هشت فيلم دفاع مقدس، تنها در بخش رقابتی، در کنار تعدادی آثار مشهور به معناگرا و برخی فيلمهای جهت دار ديگر ـ که در نهايت، اغلب اين آثار و ارکان آنان جزو برگزيدگان جشنواره شدند ـ جشنواره امسال را از ابتدا، بيش از پيش هدايت شده جلوه می داد. دست آخر رای نهايی داوران نيز از اين چارچوب فراتر نرفت و به فيلمسازان مستقل بهای چندانی داده نشد. سودای سيمرغ روز سوم محمدحسين لطيفی، در نوع سينمای جنگ، که پيشتر با نامزدی در ۱۲ رشته از ۱۴ رشته ممکن، مورد عنايت ويژه قرارگرفته بود، با کسب چهار سيمرغ بلورين، بهترين فيلم جشنواره شناخته شد. اين فيلم، به جز دريافت سيمرغ بلورين بهترين فيلم، موفق شد سيمرغ بهترين طراحی صحنه و لباس (محسن نوروزی)، بهترين بازيگر نقش اول زن (باران کوثری) و بهترين کارگردانی (محمدحسين لطيفی) را به دست آورد. پابرهنه در بهشت، نخستين ساخته بهرام توکلی، در نوع معناگرا يا سينمای دينی، که پيش از اين در بخش «در جستجوی حقيقت» به عنوان بهترين فيلم شناخته شده و همچنين جايزه ويژه مصطفی عقاد را کسب کرده بود، با دريافت سيمرغ بلورين بهترين صدابرداری (حسن زاهدی و داريوش صادق پور)، بهترين فيلمبرداری (حميد خضوعی ابيانه)، بهترين بازيگر نقش مکمل مرد (افشين هاشمی) و برترين فيلم اول، در مجموع با کسب شش سيمرغ بلورين، اثر شاخص جشنواره امسال قلمداد شد. خون بازی رخشان بنی‌اعتماد و محسن عبدالوهاب، در پی کسب سيمرغ بهترين کارگردانی در بخش «جام جهان نما» (مسابقه سينمای بين الملل)، با دريافت سيمرغ بهترين چهره پردازی (مهرداد ميرکيانی)، بهترين تدوين (سپيده عبدالوهاب)، بهترين فيلمنامه (رخشان بنی اعتماد، فريد مصطفوی، محسن عبدالوهاب و نغمه ثمينی)، بهترين بازيگر نقش اول زن (باران کوثری ـ وی برای ايفای نقش در اين فيلم و روز سوم اين جايزه را دريافت کرد) و جايزه ويژه هنر و تجربه (محمود کلاری ـ فيلمبردار اثر) و در مجموع با ربودن شش سيمرغ، در اين دوره جلوه ويژه ای داشت. از ديگر آثار موفق جشنواره اين دوره، قاعده بازی اثر احمدرضا معتمدی بود که سيمرغ بلورين بهترين جلوه های ويژه (محسن روزبهانی و علاءالدين پژهان) و بهترين صداگذاری (محمدرضا دلپاک) را از آن خود کرد. بهرام رادان برای بازی در سنتوری داريوش مهرجويی، سيمرغ بهترين بازيگر نقش اول مرد را دريافت کرد. ضمن آن که اين فيلم همچنان در رقابت کسب سيمرغ اثر محبوب تماشاگران پيشتاز است. نتيجه نهايی اين بخش دوشنبه ۲۳ بهمن (۱۲ فوريه) اعلام خواهد شد. پانته‌آ بهرام، در پی موفقيت در دهمين جشن سينمای ايران، بار ديگر سيمرغ بلورين برترين بازيگر نقش مکمل زن را به خاطر بچه های ابدی پوران درخشنده به دست آورد و امير شهاب رضويان برای کارگردانی مينای شهر خاموش، ديگر سيمرغ کارگردانی جشنواره را به خود اختصاص داد. همچنين هيئت داوران سيمرغ ويژه ای برای حضور عزت الله انتظامی در مينای شهر خاموش به وی اهدا کرد. بهترين اثر کوتاه داستانی جشنواره، وزن بودن کار حميد بهرامی شناخته شد. سيمرغ طلايی سينمای ايران برای نگاه ملی، به فيلم فرش ايرانی که پانزده کارگردان پرآوازه سينمای ايران آن را پرداخته بودند، اهدا شد. در بخش «چشم واقعيت» (رقابت آثار مستند) جايزه بهترين پژوهش به پيروز کلانتری برای مستند تهران، چند درجه ريشتر تعلق گرفت و مسعود بخشی به خاطر ساخت تهران انار ندارد سيمرغ بهترين کارگردانی را دريافت کرد. سيمرغ بلورين بهترين مستند اين دوره از جشنواره به وحيد موساييان برای فيلم سرزمين گمشده تعلق گرفت و هيئت داوران جايزه ويژه خود را به محمدرضا اصلانی کارگردان خاطرات يک هفتاد و پنج ساله اهدا کرد. بخش بين الملل پيش از اين در ۱۹ بهمن (۸ فوريه) طی يکی ديگر از آيينهای اختتاميه جشنواره، برگزيدگان بخش بين الملل معرفی شده بودند. در بخش «در جستجوی حقيقت» (آثار دينی و معناگرا) گرزگور لوشفسکی نويسنده فيلم زورگير از کشور لهستان، سيمرغ بلورين بهترين فيلمنامه را آن خود کرد. همچنين جايزه بهترين کارگردانی به سينگيوس سوگماکانان برای فيلم دبيرستان شبانه روزی از کشور تايلند اهدا شد. پابرهنه در بهشت بهرام توکلی بهترين فيلم اين بخش شناخته شد. ضمن آن که سيمرغ ويژه مصطفی عقاد در بخش بين الملل نيز به اين فيلم تعلق گرفت. همچنين پرويز شيخ طادی به خاطر فيلم سينه سرخ، جايزه ويژه بين المذاهب را از آن خود کرد. در بخش «جلوه گاه شرق» (مسابقه سينمای آسيا) يونگ جونگ چان و اين هوآيی، فيلمنامه نويسان پرستوی آبی از کشور کره جنوبی، سيمرغ برترين نگارش فيلم را به دست آوردند. بهترين اثر اين بخش، روزهای آتش ساخته بانمی تاکاهاشی از کشور ژاپن شناخته شد و کيومرث پوراحمد نيز سيمرغ بلورين بهترين کارگردانی را دريافت کرد. در بخش «جام جهان نما» (مسابقه سينمای بين الملل) زندگی ديگران از کشور آلمان، کار فلوريان هنکل دانراسمارک، با کسب سيمرغهای بهترين فيلمنامه، بهترين فيلم و بهترين بازيگر (اولريش موهه) موفقترين اثر بود. جايزه بهترين دستاورد هنری به فيلم ملکه رودخانه ساخته وينسنت وارد محصول نيوزيلند و انگلستان اهدا شد و آخرين روزهای سوفی شول، ساخته مارک روتموند، ديگر فيلم کشور آلمان، جايزه ويژه هيئت داوران را از آن خود کرد. رخشان بنی اعتماد و محسن عبدالوهاب نيز برای خون بازی سيمرغ بهترين کارگردانی را به دست آوردند. ضمن آن که باران کوثری به خاطر بازی در همين فيلم ديپلم افتخار دريافت کرد. فيلم کوتاه محدوده دايره ساخته شهرام مکری نيز، سيمرغ بهترين اثر کوتاه را در اين بخش به دست آورد. همچنين در آن همايش توسط عزت الله انتظامی، عباس کيارستمی و عليرضا رضاداد (دبير جشنواره) از ماريو مونيچلی، فيلمساز ايتاليايی تقدير شد. مواد تبليغاتی در همايشی که در ۱۵ بهمن (۴ فوريه) برگزار شد، برگزيدگان بخش مواد تبليغاتی جشنواره معرفی شدند. در اين بخش، بهزاد خورشيدی، به خاطر تبليغات محيطی آتش بس و جواد آتش باری برای طراحی پوستر چهارشنبه سوری و حميد شريفی به خاطر طراحی پوستر ابراهيم خليل الله ديپلم افتخار دريافت داشتند. ضمن آن که به علی زارع برای عکاسی فيلم وقتی همه خواب بودند و آرش معيريان به خاطر ساخت آنونس فيلم تقاطع سيمرغ بلورين اهدا شد. ختم جشنواره بيست و پنجمين جشنواره بين المللی فيلم فجر، بيش از گذشته، هدايت شده و جهت دار می نمود. نه تنها تعداد پرشمار آثار جنگی، معناگرا، دينی و سياسی، بازتاب دهنده سياستهای روزگار جديد بود، که قوانين و فضای فرهنگی حاکم، بر تمامی آثار عرضه شده سايه افکنده بود. از طرفی، ظاهراً محدوديتهای جديدی برای اطلاع رسانی آزاد وضع شده و در اين ميان به ويژه خبرنگاران رسانه های خارجی با سخت گيری بيشتری روبرو شده اند. خدمات
مراسم پايانی بيست و پنجمين جشنواره بين المللی فيلم فجر دربخش سينمای ايران، عصر يکشنبه، ۲۲ بهمن ۱۳۸۵ (۱۱ فوريه ۲۰۰۷) در تالار وحدت برپا شد. با اين که نمايش فيلمها نيز همزمان با اين همايش پايان می يابد، اما آيين اختتاميه ديگری نيز روز ۲۳ بهمن (۱۲ فوريه) برای جشنواره پيش بينی شده است.
'روز سوم' بهترین فیلم جشنواره فجر شد
در این حمله که انگیزه‌اش اعتقادات افراطی ضددولت بود، ۱۶۸ نفرکشته و صدها نفر زخمی شدند. در آن زمان، این مرگبارترین حمله تروریستی بود که آمریکا به خود دیده بود. هنوز هم مرگبارترین حمله انجام شده به دست یک آمریکایی در خاک آمریکاست. این داستان روز ۱۹ آوریل ۱۹۹۵، از زبان پنج نفر است که این حمله زندگیشان را برای همیشه تغییر داد. ممکن است بخش‌هایی از جزئیات این داستان برایتان ناراحت کننده باشد. صبح روز زیبایی در سرزمین مرکزی آمریکا بود. کوین مک کالف، مامور پلیس و تکنیسین امداد پزشکی پلیس اوکلاهما، داشت می‌رفت که روز تعطیلش را با گروهی از کودکان در یک کلیسای محلی بگذراند و برایشان حرف بزند. رابین مارش، گزارشگر تلویزیون محلی، در جلسه‌ای برای برنامه ریزی کارهای روز بود. کریس فیلدز و همکاران آتشنشان او قصد داشتند چهارشنبه را صرف رسیدگی به تعمیر و نگهداری ایستگاه آتشنشانی کنند. تازه جای یک گروه دیگر را بعد از شیفتی ۲۴ ساعته گرفته بودند و داشتند آماده خوردن صحبانه می‌شدند. آرن آلمن خودش در ساختمان آلفرد پی مورا کار نمی‌کرد، ولی در آن نزدیکی زندگی می‌کرد. ساختمان اداری ۹ طبقه که از بتون مسلح ساخته شده بود، مرکز چند اداره دولتی بود. هر روز بیش از ۵۰۰ نفر در آن کار می‌کردند. این ساختمان مهد کودکی هم در طبقه دوم داشت به نام "آمریکاز کیدز". صبح روز ۱۹ آوریل ۱۹۹۵، آرن دخترش را در مهد کودک گذاشت و بعد خودش راهی کار جدیدش در ۹ کیلومتری آنجا شد. دخترش بیلی، روز قبل نخستین سالروز تولدش را جشن گرفته بود. آرن آلمن دخترش بیلی را حدود ساعت ۷ و نیم آن روز در ساختمان مورا، به مهد کودک برد برای روت شواب، رساندن بچه‌ها به مدرسه راحت‌تر از معمول انجام شده بود. او که پنج فرزند داشت، آن روز کمی پیش از ساعت ۹، یعنی زودتر از وقت همیشگی سر کارش در وزارت مسکن و توسعه شهری رسید. بلندترین صدایی بود که به عمرش شنیده بود. هزاران کیلو کود شیمیایی و سوخت باعث انفجاری عظیم شده بود که هر ۹ طبقه ساختمان را متلاشی کرد. انفجار چنان نیرومند بود که ضلع شمالی ساختمان را کاملا ویران کرد. کف طبقات ساختمان به توده در هم پیچیده‌ای از بتن بدل شد. خودروهای پارک شده در آن نزدیکی آتش گرفته بودند و دودی سیاه به آسمان شهر می‌فرستادند. آخرین چیزی که روت به یاد دارد، این است که حس کرد دارد در حفره سیاهی سقوط می‌کند. تا چند کیلومتر دورتر، ساکنان اوکلاهما لرزش کف خانه‌هایشان را حس کردند. پنجره‌های ایستگاه آتشنشانی می‌لرزید. آمبولانس کوین مک کالف می‌لرزید. ساعت ۹ و دو دقیقه صبح چهارشنبه‌ آن روز، اوکلاهما سیتی را برای همیشه تغییر داد. کریس فیلدز و بقیه کارکنان ایستگاه شماره ۵ با شنیدن صدای انفجار بیرون دویدند. با دیدن دود در آن نزدیکی، می‌دانستند که به‌زودی اعزام خواهند شد. سوار خودروهای آتشنشانی شدند و با سرعت به سمت مرکز شهر رفتند. سر راه نگه می‌داشتند تا به کسانی که تکه‌های شیشه و بتن زخمی‌شان کرده بود کمک کنند. کریس از خاطراتش هنگام رسیدن به صحنه می‌گوید: "احتمالا زیاد آنجا نماندم، ولی حس می‌کردم همه چیز با حرکت آهسته اتفاق می‌افتد. تکه‌های آوار هنوز از آسمان پایین می‌افتاد. دیدن ساختمان در آن وضع، حتی تا امروز هم برایم تصویری تکان‌دهنده مانده است." برای همه امدادگران درخواست کمک فوری فرستاده شد. کوین مک کالف آمبولانسش دور زد و خودش را به ساختمان مورا در چند کیلومتری آنجا رساند. بعد از پارک کردن خودرو، با بوی شدید و اشتباه‌ناپذیر نیترات در هوا روبه‌رو شد. انفجار، باعث شده بود مرکز شهر اوکلاهماسیتی بوی میدان تیر بگیرد. بمب عظیم داخل خودرو، خاک و آوار را در سرتاسر محل پراکند حمله در دومین سالگرد هجوم مرگبار اف‌بی‌آی به فرقه "برنچ داویدیان" در شهر واکوی تکزاس صورت گرفت کوین می‌گوید: "آشوب حکمفرما بود. مردم وحشت کرده بودند." عده‌ای مبهوت ایستاده بودند و نمی‌توانستند بفهمند چه اتفاقی افتاده. برخی دیگر که خودشان را از زیر آوار بیرون کشیده بودند، سراپایشان خون‌آلود و خاک‌آلود بود. وقتی روت شواب به هوش آمد، کف اتاق کارش افتاده‌بود. رو به جهت انفجار بمب افتاده بود، و صورتش بیشترین صدمه را دیده بود. به یاد می‌آورد: "بوی دود می‌آمد، صدای ناله‌های ضعیف می‌آمد. وقتی آدم کور شده‌باشد و جایی را نبیند، نمی‌تواند به دیگران کمک کند." فریاد زد تا بداند کسی آنجا هست یا نه. یکی از دوستانش جواب داد و به او گفت تکان نخورد. روت نمی‌توانست ببیند، ولی در محاصره آوار بود، و چند متر بیشتر از جایی که طبقه هشتم زیر پایش ریزش کرده بود، فاصله نداشت. دوستش کمکش کرد بایستد، او را روی زمین نشاند و با مهربانی دستمالی به او داد. می‌گوید: "کار خیلی قشنگی بود، چون همکارم همیشه جنتلمن بود. اما دستمال فایده‌ای نداشت، چون صورتم ۲۰۰ تا بخیه خورد." چند دقیقه بیشتر طول نکشید که رسانه‌های محلی شروع به گزارش ماجرا کردند. اولین رسانه، "کی دبلیو تی وی نیوز ۹"، وابسته به شبکه خبری سی‌بی‌اس بود که رابین مارش در آن کار می‌کرد. کارکنان شبکه، از فاصله ۱۶ کیلومتری لرزش ساختمان‌شان را حس کرده‌بودند. برای همین، هلیکوپتر فیلمبرداری را که به سوی دیگری می‌رفت، برگرداندند. وقتی هلیکوپتر به آهستگی ساختمان را دور می‌زد، تصاویری که مخابره می‌کرد، همه را تکان داد. حفره نعل اسبی شکل عظیمی در ساختمان مورا پدید آمده بود. شبکه خبری، بی‌درنگ همه گزارشگران موجود را به صحنه فرستاد. انفجار ضلع شمالی ساختمان را ویران کرد و طبقات اداره های داخل آن را آشکار کرد آرن هم مانند دیگران، از کیلومترها دورتر موج انفجار را حس کرده بود. صدایی مثل رعد داشت، ولی آسمان اوکلاهماسیتی یک‌دست آبی بود. نکند داشتند یک ساختمان متروکه را خراب می‌کردند؟ در مرکز شهر، ساخت و ساز همیشه در جریان بود. وقتی همکاران آرن به او گفتند که انفجاری اتفاق افتاده، آرن به آشپزخانه رفت تا تلویزیون را ببیند. تصاویر هلیکوپتر را دید. ساختمانی که دخترش را در آن گذاشته‌بود، ویران شده بود. آرن به پدر و مادرش تلفن کرد، و یکی از همکارانش او را آن قدر که می‌شد تا نزدیکی ساختمان رساند. وقتی به ساختمان رسیدند، آرن و خانواده‌اش با صحنه‌ای تکان‌دهنده روبه‌رو شدند. مرکز شهر اوکلاهماسیتی شبیه منطقه جنگی بود. انفجار، به ده‌ها ساختمان صدمه زده بود. آرن می‌گوید: "یادم هست که رفتم جلوی ساختمان و دیدم همه آدم‌ها سر و تن‌شان خون آلود است. تعجب کرده‌بودم که اصلا کسی زنده از آنجا بیرون آمده." هیچ‌کس نمی‌توانست به سئوال او پاسخی بدهد. برای همین، آرن و خانواده‌اش راهی بیمارستان‌های محلی شدند تا شاید بیلی را پیدا کنند. در این انفجار صدها تن زخمی شدند، برای برخی چندین عمل جراحی و سال‌ها وقت لازم بود تا بهبود یابند حدود یک ساعت و نیم بعد از انفجار، پیامی به بی‌سیم کریس فیلدز رسید که می‌گفت ساختمان را تخلیه کنند. گمان می‌کردند بمب دیگری پیدا شده است. او به یاد می‌آورد: "به نظرم همان موقع بود که همه به هم نگاه کردیم و گفتیم: یعنی یک انفجار دیگر؟ آن موقع نمی‌دانستیم انفجار در نتیجه بمب‌گذاری بوده" بیشتر مردم تصور می‌کردند نشت گاز یا حادثه طبیعی دیگری علت حادثه بود. هیچ‌کس جرات نداشت فکرش را هم بکند که انفجار عمدی بوده است. اینجا نیویورک یا واشنگتن دی‌سی نبود، شهر اوکلاهماسیتی واقع در نوار انجیلی آمریکا بود، و جمعیتش تنها ۴۵۰ هزار نفر. خبر وجود بمب، مردم هراسان را از صحنه فراری داد. در میان آنها، رابین مارش بود، خبرنگاری که مشغول گزارش زنده بود. یک مامور پلیس به طرف او دوید و به او گفت محل را تخلیه کند. او به یاد می‌آورد: "می‌خواستم جلوی دوربین آرام به نظر برسم، داشتم فکر می‌کردم که باید رشته سخن را به دست مجری‌های داخل استودیو بدهم و از اینجا بروم. باید از اینجا دور بشویم." با ادامه آشوب، شبکه‌های خبری محلی، به منبع حیاتی اطلاعات بدل شدند. این رسانه‌ها به مردم می‌گفتند که با چه کسی تماس بگیرند و از چه کسی کمک بخواهند. اما در جایی مانند اوکلاهماسیتی، فاجعه جنبه شخصی پیدا می‌کند. برخی از گزارشگران، از جمله رابین، با برخی کسانی که در آن ساختمان جانشان را از دست داده‌بودند، آشنا بودند. ساعت ده و نیم، روت به بیمارستان رسیده‌بود. در آغاز کوشیده بود از ساختمان بیرون بیاید، ولی پله‌ها انباشته از آوار بود، و در نهایت، یک امدادگر او را بیرون برده‌‌بود. روت هنوز جایی را نمی‌دید و پزشکان می‌دانستند که برای نجات چشم‌های او فرصت اندکی دارند. با پیچیدن خبر بمب‌گذاری، کوین مک کالف دور ساختمان گشت و دید که زخمی‌ها از کجا بیرون می‌‌آیند. او قبلا سر صحنه قتل یا حوادث رانندگی رفته‌بود، ولی چنین ویرانی گسترده‌ای را به عمرش ندیده‌ بود. ساکنان محلی و بعد کل کشور برای امداد به صحنه می‌شتابند بیش از ۲۵۰ ساختمان از موج انفجار آسیب دیدند کار اصلی آتشنشانان، جستجو و نجات بود. کریس فیلدز می‌گوید: "آدم سعی می‌کند برای هر وضعیتی آماده باشد، ولی ما برای حادثه‌ای به این شدت آمادگی نداشتیم." وقتی دور ساختمان می‌گشت، یک مامور پلیس جلویش ظاهر شد، که کودکی با حال وخیم را در بغل داشت. کریس که آموزش کمک‌های اولیه دیده بود، کودک را گرفت. مجرای تنفسی‌اش را که خرده‌های بتن یا مواد عایق مسدود کرده بود باز کرد. اما ظاهرا جمجمه دختربچه هم شکسته بود و نشانی از حیات در او دیده نمی‌شد. کریس کودک را به آمبولانس برد. امدادگر نگاهی به کریس انداخت: آمبولانس جا برای بیمار دیگری نداشت. کف آمبولانس و روی زمین بیرون، کسانی درازکش افتاده بودند و منتظر بودند که به بیمارستان برده شودند. کریس به یاد می‌آورد: "یادم می‌آید که به او گفتم: یک پتو به من بده، چون این بچه را نباید روی زمین بگذارم." آتشنشان در حال انتظار، دختربچه را در بغلش نگه داشت و نگاهش کرد. خود کریس پسری در همان سن و سال داشت، و فکرش بی‌درنگ متوجه خانواده دختربچه شد. "بهش نگاه می‌کردم و به خودم می‌گفتم چیزی نمانده که زندگی یک خانواده زیر و رو بشود." کریس تا ساعت‌ها خبر نداشت، ولی دو عکاس دقیقا همان لحظه را ثبت کرده‌بودند. تصویر یک آتشنشان اوکلاهماسیتی که بچه‌ای بی‌جان و پوشیده از خاک و خون را در بغل دارد، به مشهورترین تصویر آن زمان بدل شد. آن تصویر، که ما تصمیم گرفتیم چاپش نکنیم، شقاوت آن روز را نشان می‌داد. اما برای آرن آلمن، آنچه از دست داده بود، بسیار بیش از چیزی نمادین بود. کودکی که کریس در بغل داشت، دختر او بود. تمام طول صبح را همراه پدر و مادرش از یک بیمارستان به دیگری رفته‌بودند شاید خبری از بیلی بگیرند. وقتی پزشک بیلی همراه یک کشیش ظاهر شد، خوفناک‌ترین تصور آرن به واقعیت پیوست. آرن سرپرست خانوار بود و دخترش، کل زندگی او. می‌گوید: "۲۲ سالم بود. هنوز پدربزرگ و مادربزرگم زنده بودند. تا به حال کسی توی خانواده‌ام نمرده‌بود." ۱۹ نفر از قربانیان کودک بودند، و بیشترشان در مهد کودک داخل ساختمان روز چهارشنبه شایعاتی پیچید که بمب با تروریسم بین‌المللی ارتباط داشته. ولی برای آرن، جزئیات این که چه کسی مسئول حادثه بود، در آن لحظه اهمیتی نداشت. می‌گوید: "تمام فکر و ذکرم این بود که صبح که بیدار شدم، بچه داشتم، ولی شب که می‌روم بخوابم بچه‌ای ندارم." بعد از چند ساعت، رابین مارش خبرنگار در کلیسایی بود که خانواده‌ها هنوز در جستجوی عزیزانشان بودند. بعد از ۱۸ ساعت گزارش طاقت‌فرسای رخدادها، ساعت ۲ بامداد به خانه رسید. به یاد می‌آورد: "یادم است رفتم زیر دوش و تا می‌توانستم گریه کردم." کوین مک کالف تمام روز در محل حادثه به قربانیان کمک می‌کرد، و هیچ خبر نداشت که همسرش دچار درد زایمان شده و به بیمارستان برده شده. چهارمین فرزندش، جردن، بعدازظهر همان روز به دنیا آمد. با بغضی در گلو می‌گوید: "معمولا بزرگ‌ترین لذت دنیا وقتی است که آدم کنار بچه‌اش باشد. ولی من در صحنه بمب‌گذاری بودم و به دیگران کمک می‌کردم با فقدان عزیزانشان کنار بیایند. این باعث شد فکر کنم که سخت‌ترین کار دنیا صحبت کردن با پدر و مادرهایی بود که آن روز بچه‌هایشان را از دست داده‌بودند." کوین می‌گوید که تولد پسرش در نهایت به او کمک کرد تا با درد آن حادثه کنار بیاید تا شامگاه چهارشنبه، شمار کشته‌ها به دهها نفر رسیده‌بود. صدها نفر هم مجروح یا مفقود بودند. آخرین کسی که زنده ماند، دختری ۱۵ ساله بود که آن شب از زیر آوار بیرون کشیده شد. در روزهای بعد، شمار تایید شده کشته‌ها بالاتر رفت. با پخش شدن خبر حمله، تصاویر بیلی و کریس به سراسر جهان رسید. آرن می‌گوید: "یادم می‌آید که آن روز سر راه خانه به خودم می‌گفتم که بدترین اتفاقی که ممکن بود بیفتد افتاده.ولی صبح روز بعد که بیدار شدم، دنبال یک روزنامه گشتم." گریزی از تصویر دختر بی‌جانش نداشت. به یاد می‌آورد: "هر بار که می‌رفتم مغازه، روی جلد مجله‌ها بود. توی مطب دکتر هم بود. توی همه برنامه‌های تلویزیونی از هر شبکه ای. روی تی‌شرت و فنجان قهوه. همه جا بود، و نابودم می‌کرد." یکی از عکاسان که عکس‌هایش از آن صحنه را خبرگزاری آسوشییتدپرس منتشر کرد، بابت آن عکس جایزه پولیتز برد. آرن می‌گوید که هنوز حس می‌کند از خانواده‌های دیگر قربانیان طرد شده، چرا که در آن تبلیغاتی که در مورد بیلی جریان داشت، عزیزان آنها فراموش شدند. "من هیچ حقی نسبت به آن عکس ندارم. نمی‌توانم بگویم چطور از آن سوء‌استفاده کردند...وقتی کسی بمیرد، حقوقش هم از بین می‌رود." از سال ۲۰۱۰ آموزش ماجرای بمب‌گذاری در مدارس اوکلاهما اجباری شده‌است آرن (تصویر مربوطه به سال ۲۰۰۱) بیلی را به بخشی از زندگی دیگر فرزندانش بدل کرد روز شنبه، روز پیش از سالگرد بمب‌گذاری، آرن امیدوار بود که بیشت و ششمین سالروز تولد بیلی را با یک شام بزرگ خانوادگی جشن بگیرد. همان کاری که همیشه می‌کرد. اما شیوع ویروس کرونا، برنامه‌های اوکلاهماسیتی را برای یادبود بیست و پنجمین سالگرد حادثه لغو کرد. در طول سال‌ها، آتشنشانی که کوشید جان بیلی را نجات بدهد، به دوست شخصی او بدل شد. کریس فیلدز می‌گوید: "حس گناه همیشه عقلانی نیست. من نسبت به آرن حس گناه زیادی داشتم، چون به خاطر آن عکس، امکان سوکواری در خلوت خودش را نداشت. من تا حدی خودم را مسئول آن وضع می‌دانم." کریس و دیگر آتشنشان‌ها، روز اول را صرف جستجوی زنده‌ماندگان کردند. ولی پس از دو روز، معلوم شد که عملیات آنها بدل شده به یاری رساندن به خانواده‌ها برای کنار آمدن با واقعیت. برای کریس سال‌ها طول کشید تا آنچه را که به سرش آمده بود هضم کند. هشت یا نه سال پس از بمب‌گذاری، همه چیز به اوج خود رسید. کریس داشت به کسی کمک می‌کرد تا در خانه‌اش استخر بسازد. باران گرفت. بوی بتن خیس او را به ۱۹ آوریل ۱۹۹۵ برگرداند. آن روز وقت غروب، صبح روشن بهاری اوکلاهماسیتی، بارانی شد. رابین مارش خبرنگار می‌گوید: "یادم می‌آید کسی گفت که خدا دارد به خاطر اتفاقی که برای شهر ما افتاده گریه می‌کند." برخی امدادگران هفته‌ها در میان آوار دنبال اجساد می‌گشتند برخی امدادگران از ایالت‌های دیگر برای کمک به عملیات امداد و التیام به اوکلاهما رفتند طی ماه‌های بعد، پس از اتفاقی که در استخر افتاد، کریس حس کرد دچار مشکل روانی شده. از متخصصان کمک خواست، و معلوم شد که دچار اختلال استرس پس از تروما (پی‌تی‌اس‌دی) شده. در سال ۲۰۱۷ ، پس از ۳۱ سال خدمت، از اداره آتشنشانی اوکلاهما بازنشسته شد، و حالا سراسر آمریکا را می‌گردد و برای امدادگران در باره بهداشت روانی صحبت می‌کند. در هفته‌های پس از بمب‌گذاری، شمار قربانیان بالاتر رفت. افزون بر کشته‌ها، عده زیادی دچار جراحات حیاتی یا نقص عضو شدند. یک پزشک مجبور شد پای زنی را با چاقوی جیبی قطع کند تا او را از زیر آوار آزاد کند. روت از کسانی بود که التیامش سال‌ها طول کشید. حدود یک هفته پس از بمب‌گذاری، پزشکان مجبور شدند چشم راست او را در بیاورند. صورتش دهها بخیه خورد، و فکش را با سیم بستند. روت به یاد می‌آورد: "به خاطر شرایطی که داشتم، نتوانستم به مراسم تشییع جنازه بروم. یکی از دوستانم به من گفت که رفتن به چهار یا پنج تشییع جنازه در یک روز، طبیعی نیست." خانواده‌اش در آغاز، صدای تلویزیون را می‌بستند و در جواب پرسش‌هایش در مورد کشته‌ها، طفره می‌رفتند. روت می‌گوید: "جسد بهترین دوستم یکی از آخرین جنازه‌هایی بود که بیرون کشیده شد. بیش از یک ماه طول کشید تا آخرین جنازه‌ها را بیرون بکشند. برخی اجساد تنها زمانی پیدا شدند که ویرانه نامتعادل ساختمان مورا روز ۲۳ مه تخریب شد. حدود ۲۰۰۰ نفر برای تماشای تخریب ساختمان جمع شدند کسانی که شاهد تخریب ساختمان بودند، از جمله خویشان قربانیان آنهایی که عزیز را از دست داده‌بودند باید سال‌ها منتظر می‌ماندند تا عدالت اجرا شود. با توجه به بمب‌گذاری در مرکز تجارت جهاین نیویورک در دو سال پیش از آن، در آغاز، سوءظن متوجه تروریست‌های خاورمیانه‌ بود. ولی بازپرسان پس از یافتن قطعاتی از یک کامیون، نهایتا توانستند رد آن را به مردی که اجاره‌اش کرده‌بود بگیرند. تیموتی مکوی. آنچه باعث تعجبشان شد این بود که مکوی تمام مدت در بازداشت بود، چون به اتهامی نامربوط به انفجار، و در حال فرار از شهر، بازداشت شده‌بود. مکوی و تری نیکلاس، همقطار سابقش در ارتش که اعتقادات ضددولت مشابهی داشت، در اوت ۱۹۹۵ متهم به قتل و توطئه شدند. مرد سومی با ماموران فدرال همکاری کرد و اتهامش تخفیف پیدا کرد. ولی حتا اکنون، نظریه‌های توطئه در باره دسیسه‌ای بزرگ‌تر، از سوی دست راستی‌ها مطرح می‌شود. مکوی سه روز پیش از حملات ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ اعدام شد، حملاتی که بمب‌گذاری اوکلاهما را به عنوان مرگبارترین حمله تروریستی در خاک آمریکا تحت‌الشعاع قرار داد. بخش زیادی از اطلاعات موجود در باره اقدامات مکوی از تحقیقات دولتی به دست آمده، اما در عین حال از کتابی که کمی پس از اعدام او منتشر شد. دو گزارشگر روزنامه بوفالونیوز که ساکن محلی بودند که مکوی در آنجا بزرگ شد، مخفیانه ۷۵ ساعت مصاحبه با او در باره اقداماتش ضبط کرده‌بودند. کتابی که مورد انتقاد برخی خانواده‌ها قرار گرفت و فروشگاه زنجیر‌ه‌ای والمارت از فروش آن خودداری کرد لو میشل در باره واکنش‌ها به کتاب می‌گوید: "واکنش منفی خیلی زیاد بود. ولی ما به عنوان روزنامه‌نگار می‌دانستیم که داریم به مردم خدمت می‌کنیم. این ثبت تاریخ بود." دن هربک موافق است. می‌گوید: "به نظر من اگر فرصتی داشتم که با آدولف هیتلر مصاحبه کنم و به ذهنیتش پی ببرم و بفهمم چه چیزی باعث شد میلیون‌ها آدم را به قتل برساند، این کار را می‌کردم. "به نظر من، مردم باید هر چه را ممکن است در باره انگیزه‌های این هیولاها بدانند. تنها راهی که می‌توانیم در آینده جلوی چنین اقداماتی را بگیریم، این است که هر چه بیشتر درکشان کنیم." در جایی که زمانی ساختمان مورا بود، حالا یک یادبود و موزه بزرگ هست. کودکان محل، از جمله نوه‌های روت، در مدرسه شرح بمب‌گذاری را می‌اموزند و به دیدن محل آن می‌روند. اینجا مکانی شده برای اوکلاهمایی‌ها تا گردهم آیند و عهد کنند که هرگز فراموش نخواهند کرد. روت (نفر اول سمت چپ) خانواده بزرگی دارد و تجربه و خاطراتش از کسانی را که از دست داد با آنها قسمت می‌کند. مراسم یادبودی که هر سال برگزار می‌شد، امسال به دلیلی شیوع ویروس کرونا، از تلویزیون پخش می‌شود این یادمان شامل انبوهی از صندلی‌های خالی برای قربانیان است، و دو دروازه به نام‌های ۹ و یک دقیقه و ۹ و سه دقیقه، به نشانه از دست رفتن معصومیت شهر، و لحظه‌ای که التیام آن آغاز شد. این یادمان همچنین شامل یک نارون عظیم آمریکایی است که به نام درخت بازمانده شناخته می‌شود. این درخت حتا پیش از بمب‌گذاری هم معروف بود، چون دهه ها تک و تنها وسط یک پارکینگ بتونی در مرکز شهر ایستاده‌است. نارون که روبروی ساختمان مورا بود در بمب‌گذاری آسیب دید. بازپرسان در آن زمان می‌خواستند قطعش کنند تا شواهدی به دست آورند. اما امروز نارون همچنان بالنده است. هر سال مسئولان محلی بذرهای آن را می‌چینند و پخش می‌کنند، به این امید که نارون و پیامش در سراسر جهان زنده بمانند. رابین، که هنوز خبرنگاری محلی است، می‌گوید: "همیشه می‌گوییم که نارون شاهد اتفاقی که در جامعه ما افتاده بوده، و از آن کمرراست کرده." برای اوکلاهمایی‌ها، این درخت نمادی است از پایداری و قدرت شهر: یادآور این که باید به زندگی ادامه داد، حتا زمانی که به نظر می‌آید همه چیز از دست رفته. کتیبه‌ای که بر آن نوشته شده: روح این شهر و این ملت شکست نخواهد خورد. ایمان ریشه‌دار، ما را حفظ می‌کند کپی رایت عکس‌ها به صاحبان تعلق دارد.
۲۵ سال پیش، در روز ۳۰ فروردین ۱۳۷۴، یک بازنشسته ارتش آمریکا کامیونی کرایه‌ای را که پر از مواد منفجره بود بیرون ساختمان یک اداره دولتی در اوکلاهما سیتی پارک کرد و از صحنه گریخت، بعد درست موقعی که روز کاری داشت شروع می‌شد، بمب را منفجر کرد.
بمب‌گذاری در اوکلاهما سیتی؛ روزی که تروریسم داخلی آمریکا را به لرزه در آورد
نیروهای سرکوب هم به کسی مجال نمی‌دهند به عنوان محقق یا حتی خبرنگار در صحنه حاضر باشند. از همین جهت باید به آنچه تظاهرکنندگان می‌گویند، می‌پوشند و می‌کنند، زمان و مکان اعتراض و آنچه ضد جنبش انجام می‌دهد اکتفا کرد. شبکه‌های اجتماعی و تلفن‌های هوشمند این امکان را تا حدی برای دیدن آنچه در صحنه می‌گذرد برای محققان فراهم آورده‌اند. در این نوشته برای فهم وجهی از وجوه حرکت اعتراضی دیماه ۹۶ بر روی شعارهای داده شده متمرکز می‌شوم. تلاش کرده‌ام شعارها را در این نوشته در لابلای تحلیل خود گرد آورم. شعارها چگونه ساخته می‌شوند شعارها در همه خیزش‌ها و جنبش‌های سیاسی ایران از جنبش مشروطیت تا حرکت اعتراضی دی ماه ۹۶ به نحو فی البداهه ساخته می‌شوند، درست مثل این که گروهی از جوانان در گاراژ خانه‌های خود در آمریکا جمع شده و شعر آهنگ خود را به طور جمعی می‌نویسند و اجرا می‌کنند. افراد با ذوقی در همه اعتراضات حضور دارند که با توجه به فضا و شرایط و وضعیت ذهنی جمع، کلماتی را به وسط خیابان شلیک می‌کنند. برخی از آنها می‌گیرد و برخی نمی‌گیرد. آنها که می‌گیرد تکرار شده و توسط بقیه بلند بلند ضرباهنگ پیدا می‌کنند. اتفاقا شعارها نشان می‌دهند که این حرکت‌ها از بطن جامعه بر می‌خیزد. کسی نمی‌تواند در اربیل و تل آویو و واشینگتن بنشیند و برای اجتماعات مردم در تویسرکان و ایذه و دورود شعار بنویسد. ایدئولوژی خیزش دی ماه ۹۶ بیش از همه چیز یک خیزش ضد تحقیر، ضد تبعیض و امتیاز، و ضد تمامیت خواهی و استبداد بوده است. اما علی رغم این مشترکات، رگه‌هایی از ایدئولوژی‌های مختلف نیز در آن به چشم می‌خورد. این جنبش به صراحت عرفی‌گراست و اسلامگرایی حاکم را نفی می‌کند با شعارهایی مثل "اسلامو پله کردین، مردمو ذله کردین"، "ما آریایی هستیم عرب نمی‌پرستیم"، "مملکت آخوندی نمی‌خوایم نمی‌خوایم"، "آخوندا حیا کنید مملکتو ره کنید"، "توپ تانک فشفشه آخوند باید گم بشه"، "حقوق ملت ما زیر عباست امروز"، "مرگ بر جمهوری آخوندی" و "فریاد هر ایرانی سلطنت آخوندی واژگون، واژگون". بیشتر بخوانید: عدالتگرایی نیز در کنار عرفیگرایی در شعارها حضوری قابل توجه دارد، مثل "مرفهین بی درد مایه ننگ ملت" و "ملت گدایی می‌کند، آخوند (آقا) خدایی می‌کند". این عدالت‌گرایی از جنس عدالت‌خواهی‌های مذهبی گذشته نیست تا در مقابل آن مبارزه با ظلم به معنای دینی‌اش مورد تقدیس قرار گیرد. بدین ترتیب نظم سنتی و مستقر، خواه نظم مورد نظر دیوانسالاری مذهبی و نظامی و خواه نظم مورد نظر دیوانسالاری اداری، توسط کسانی که هیچ نفعی در این نظم یا نظام ندارند مورد چالش قرار گرفته است. در مقابل، وفاداران به این نظم مستقر یا کسانی که این نظم را به چالش نمی‌کشند، در پشت سر گفتمان امنیت‌گرا سنگر می‌گیرند. این طرف داستان به طور ضمنی می‌گوید کشور به یک رهبری متمرکز نیاز دارد حتی اگر این رهبری فاسد و امتیازجو و سرکوبگر باشد. اقشار اجتماعی شعارها از جمله مواد بسیار گویا برای تشخیص اقشار اجتماعی مشارکت کننده در اعتراضات هستند. از نوع دغدغه‌ها و ادبیات می‌توان سطح درآمد و تحصیلات و سن افراد مشارکت کننده را حدس زد. برخی شعارها بیشتر به اقشار کم درآمد مربوط بود مثل "چپاول گرونی، زمان سرنگونی"، "پول‌های ما کجا می‌ره عراق یمن یا سوریه"، و "یه اختلاس کم بشه مشکل ما حل می‌شه". شعارهایی مثل "خامنه‌ای الاغه، یه دستشم چلاقه" یا "خامنه‌ای بی ناموس" (در تظاهرات اعتراضی کودکان) که آشکارا بی ملاحظه و حاوی اهانت شخصی است، نشان می‌دهند که فقط تحصیلکردگان و روشنفکران در این اعتراضات حضور نداشتند. اقشار متوسط از فساد و نقض امانت شکایت می‌کنند مثل "غارت نموده مال ما این دولت دجال ما"، "به ما خیانت شده نقض امانت شده"، "هم پول ما رو بردید هم حق ما رو خوردید، سرمایه‌های مارو به دزدها سپردید". برخی شعارها نیز بیانگر مشکلات اقشار کم درآمد و متوسط هر دو است: "مرگ بر بیکاری، مرگ بر دیکتاتور" شعارهای شاه دوستانه دسته‌ای از شعارها به ایران ماقبل جمهوری اسلامی ارجاع داشت از جمله "ای شاه ایران برگرد به ایران"، "شاه برگرد شاه برگرد شاه برگرد"، "رضا شاه روحت شاد"، "شاهنشاه روحت شاد"، "رضا، رضا پهلوی"، "فرزند کورشیم، کانون شورشیم"، "رضا شاه معذرت معذرت"، "ولیعهد کجایی به داد ما بیایی"، "ایران که شاه نداره حساب و کتاب نداره" و "ایران وطن ماست کوروش پدر ماست". این شعارهای نوستالژیک یا غم غربت خوارانه ۷ دی ۹۶ به بعد بیش از آن که سلطنت طلبانه یا مشروطه خواهانه باشد، نارضایتی از جهت گیری اقتصادی، اجتماعی و جایگاه کشور در جامعه بین المللی را در کنار نا امیدی و یاس از اصلاح امور و تغییر در روند ناکارآمدی حکومت منعکس می‌کنند. همچنین این شعارها می‌خواهند به روحانیون شوک وارد کرده و آنها را بیدار کنند. در ضمن این شعارها نوعی نفی اقدامات نسل گذشته در براندازی نظام پادشاهی هم به حساب می‌آیند. نسل امروز دیگر می‌دانند که تعداد زندانیان در سال ۵۷ ده هزار نفر بوده و امروز ۲۷۰ هزار نفر، ۲۳ برابر با ۲.۳ برابر شدن جمعیت. محمد رضا باهنر نائب رئیس مجلس در مقایسه شرایط اقتصادی قبل و بعد از انقلاب ۵۷ می‌گوید: "از سال ۵۸ تا ۹۴ متوسط رشد اقتصادی ما ۳ درصد بوده که با در نظر گرفتن رشد جمعیتی این رقم رشد اقتصادی صفر می‌شود. متوسط تورم در طول ۱۵ سال قبل از انقلاب تک رقمی بوده اما متوسط تورم بعد از انقلاب بالای ۲۰ درصد بوده است البته ما نرخ تورم ۴۴ درصدی را هم تجربه کردیم. نرخ بیکاری بعد از پیروزی انقلاب همواره دو رقمی بوده و هرگز تک رقمی نشده است." (فارس ۱۷ مرداد ۱۳۹۶) باهنر نمی‌گوید که رشد اقتصادی ایران در دهه ۱۳۴۰ و نیمه ی اول دهه ۱۳۵۰ به طور متوسط سالانه هشت درصد و نرخ بیکاری تک رقمی بوده است. در دوران پهلوی اقتصاد ایران عملکرد به مراتب بهتری از ترکیه و کره جنوبی داشت. در سال ۱۹۸۰ میلادی ایران از لحاظ تولید ناخالص داخلی در ردیف هفدهم و ترکیه در ردیف بیست و هفتم بود. در سال ۲۰۱۴ ترکیه بر پایه همان متغیر در ردیف هفدهم جای دارد، حال آنکه ایران به ردیف بیست و یکم عقب رانده شده است. در سال ۱۹۷۷، درآمد سرانه ایران ۲ برابر درآمد سرانه کره جنوبی بود. در سال ۲۰۱۲، درآمد سرانه کره جنوبی ۵ برابر درآمد سرانه ایران بود. ایران از حیث اعتبار گذرنامه، فرار مغزها و سرمایه گذاری خارجی شرایط به مراتب بدتری در دوران جمهوری اسلامی نسبت به دوران پهلوی داشته است. تنها در دو حوزه موسسات تمدنی و شرایط اقتصادی داخلی و بین المللی می‌توان نشان داد که جمهوری اسلامی فاجعه بوده است. بخش بزرگی از نهادهای تمدنی جدید مثل ناوگان هوایی، موسسات تحقیقاتی، دانشگاه، پزشکی قانونی، نیروگاه‌ها و شبکه سراسری برق، رادیو و تلویزیون و تلفن، جاده‌های ارتباطی، شبکه‌های آبرسانی و حمل و نقل، فرودگاه‌ها و پایانه‌های مسافربری، سالن‌های سینما و تئاتر و کتابخانه‌های عمومی در دوران پهلوی تاسیس شدند. گروه‌هایی از مردم به حکومت پهلوی به عنوان دورانی که ایران در جامعه بین المللی دارای احترام بود نگاه می‌کنند. مطالبات نیروهای حافظ وضعیت موجود می‌گویند که خواسته اعتراض کنندگان روشن نبوده است: "این افراد سازماندهی و حتی خواسته روشنی نداشتند" (علیرضا علوی تبار، اعتماد ۱۶ دی ۱۳۹۶). این طور نیست که معترضان خواسته‌های روشنی نداشته باشند بلکه استمرارطلبان نمی‌خواهند خواسته‌هایی را که با نظر اصلاح طلبان یا اصولگرایان در تضاد است ببینند. همه شعارها به طریقی می‌گویند "نه به جمهوری اسلامی". اما مطالبات مطرح شده در شعارها را در چند رشته می‌توان به نخ کشید: واکنش‌ها در برابر سرکوب مهم ترین شعار در برابر خشونت حکومت، خطاب کردن نیروی انتظامی، بسیج و سپاه با عنوان "بی شرف، بی شرف" بود. معترضان با این شعار منش و سبک رفتاری نیروهای دولتی را مورد حمله قرار می‌دادند که البته از گلوله و سنگ بسیار موثرتر است. در پشت این شعار در فضای اجتماعی ایران این سخن نهفته است که "می‌فهمیم چرا اینجا هستید اما شرفتان را فروخته‌اید". البته شعارهای دیگر هم مثل "می‌جنگیم می‌میریم ایران رو پس می‌گیریم"، "نترسید نترسید ما همه با هم هستیم" "و نیروی انتظامی حمایت حمایت" مطرح می‌شد تا معترضان بر عزم جزم خود برای ادامه اعتراضات و کاهش خشونت‌ها تأکید کنند.
تحلیل و تبین حرکت‌های اعتراضی برای پژوهشگرانی که نمی‌توانند در صحنه حضور داشته باشند کاری است بسیار دشوار. حتی آنها که می‌توانند در صحنه باشند امکان مصاحبه و گفت‌وگو با معترضان را در جوامع دیکتاتوری پیدا نمی‌کنند چون معترضان به کسی اعتماد ندارند و به سرعت از صحنه می‌گریزند.
تحلیل شعارهای حرکت اعتراضی دی ماه ۹۶ ایران
جنگ داخلی سوریه بیش از دویست هزار کشته و میلیون‌ها بی‌خانمان به جا گذاشته است یکی از مقام‌های وزارت خارجه سوریه - که نامش برده نشده - گفته دولت این کشور حاضر است در اجلاس "مقدماتی و مشورتی" مسکو شرکت کند. چند روز پیش روسیه اعلام کرد که در حال برنامه‌ریزی برای میزبانی نشستی با حضور نمایندگان گروه‌های مخالف دولت سوریه با هدف از سرگیری مذاکرات صلح است. دولت روسیه که از متحدان اصلی بشار اسد، رئیس جمهوری سوریه محسوب می‌شود، گفته این نشست اواخر ماه ژانویه (حدود یک ماه دیگر) برگزار خواهد شد، اما مشخص نکرده چه گروه‌هایی قرار است در آن شرکت کنند. تا کنون هیچ یک از تلاش‌های بین‌المللی که با هدف یافتن راه حلی سیاسی برای پایان دادن به جنگ داخلی سوریه صورت گرفته، نتیجه‌ای نداشته است. تعدد و تنوع گروه‌های درگیر در جنگ داخلی سوریه و انگیزه‌های متفاوت آنها از مهمترین دلایل شکست این تلاش‌ها عنوان شده است.
خبرگزاری دولتی سوریه از آمادگی این کشور برای شرکت در مذاکرات ماه آینده میلادی در روسیه خبر داده که قرار است با هدف یافتن راه حلی سیاسی برای پایان دادن به جنگ داخلی سوریه برگزار شود.
اعلام آمادگی سوریه برای شرکت در نشستی با حضور مخالفان
محمدعلی فروغی و حسین علا در پاریس بسیاری چیزها، تقریباً همه چیز: نقشهٔ جغرافیای سیاسی و مرز کشورها در سه قارهٔ قدیمی. طرز فکر و شیوهٔ لباس‌پوشیدن، یا لباس‌نپوشیدن، خلایق. حضور زنان در مقامهای تراز اول سیاسی. نشستن یک رنگین‌پوست در صدر دولت ایالات متحدهٔ آمریکا. اندازه‌گیری زمان سفر بین کشورها و قاره‌ها نه به ماه، بل به ساعت و دقیقه. شهری مانند تهران چنان زیر و زبر شده که بسیاری از ساکنانش در دههٔ ۱۲۹۰ اگر به جهان برگردند بینهایت بعید است بتوانند راه خانهٔ پدری خود را بیابند. اما رنگ غالب فضای آن روزگار همچنان بر جامعهٔ ایران سایه افکنده است: سرگشتگی، نارضایی عمیق از زمان حال و بیم از آینده‌ای ناروشن. دههٔ آخر قرن گذشتهٔ شمسی در ایران هم دورهٔ آشوب بود. با تعطیل مجلس دوم آغاز شد، با اصابت ترکش‌های جنگ جهانی و فـَترت مجلس سوم ادامه یافت، با کودتای سوم اسفند به پایان رسید. موضوع این یادداشت مقایسهٔ حضور چند مقام ایرانی در فرانسه در سال ۱۹۱۹/۱۲۹۸ با حال‌وهوای روزگار ماست. اعضای هیئت اعزامی، به ریاست علیقلی مسعود انصاری (مشاورالممالک) وزیر خارجه، اینها بودند: محمدعلی فروغی، حسین علاء، انتظام‌الملک، مسیو پرنی (مستشار فرانسوی عدلیهٔ ایران)، عبدالحسین انصاری (فرزند وزیر خارجه). از اهداف چندگانهٔ‌ هیئت، به روایت فروغی در نامه‌ای بی‌امضا که "برای اطلاع خاطر دوستان صدیق" مخفیانه به تهران رساند، "قبول‌شدن ایران به عضویت مجمع ملل" بود که با حمایت آمریکا و فرانسه "بدون کشمکش و خون دل" میسر گشت. اما ورود به مذاکرات ورسای که در نزدیکی پاریس جریان داشت پر از کشمکش و خون دل بود. کنفرانس را فاتحان جنگ (بریتانیا و فرانسه و آمریکا) برای تقسیم سرزمین‌ها و دیگر غنایمی که از شکست‌خوردگان (آلمان و عثمانی و اتریش) گرفته شده بود راه انداختند. هیئت ایرانی به عبث کوشید وارد بازی بزرگان شود. مقامهای بریتانیا به آنها گفتند "دولت ایران یا باید به توسط دولت انگلیس کار خود را صورت دهد یا به کنفرانس مراجعه کند. جمع هر دو نمی‌شود." پشت آن جواب سربالا داستانی دیگر جریان داشت. در همان زمان در جلسات سری تهران وثوق‌الدوله رئیس‌الوزرا و تنی چند از اعضای هیئت دولت با وزیرمختار بریتانیا‌ بر سر طرحی که پیشتر برای ادارهٔ ایران تهیه شده بود به توافق می‌رسیدند. بر پایهٔ آن طرح که به قرارداد ۱۹۱۹ معروف شد دولت ایران رسماً می‌پذیرفت امور داخلی و خارجی مملکت زیر نظر مستشاران بریتانیایی اداره شود. دولت ایران آه در بساط نداشت و حقوق کارکنانش را از کیسهٔ حکومت انگلیسی هند می‌پرداخت. در شرایطی که دولت تازه‌پای بلشویک درگیر مسائل و نبردهای داخلی بود، بریتانیا موقع را برای ایجاد دولت و ارتشی کارآ در ایران به منظور حفاظت از شبه‌قارهٔ هند و خلیج فارس مناسب یافت. حاضر بود کمک مالی به ایران را چندین برابر افزایش دهد به این شرط که پرداخت هزینه‌های قشون جدید هم مانند آموزش آن زیر نظر صاحبمنصبان خودش باشد. دادن پول نقد به دست اولیای دولت ایران را ریختن آب در شنزار می‌دید که فقط به توسعهٔ املاک و خانه‌های مجلل هیئت حاکمه‌ای حریص می‌انجامد. شاید رنجش مداوم و عمیق هیچ دولتی از نمایندگان سیاسی کشوری دیگر به اندازهٔ مقامهای ایرانی از دیپلماتهای بریتانیا نباشد. انگلیسیها عربها را هم خیلی دوست نداشتند اما بزرگ‌منشی شیخها و پایبندی‌شان به عهد و پیمان را جدی می‌گرفتند؛ مهاراجه‌های هند که روی خورش کاری خاک طلا می‌ریختند به نظرشان موجوداتی از هزار و یک شب می‌رسیدند؛ حاکمان ایران را یک مشت گدای دزد و بی‌مرام و ایلیاتی‌های تازه‌به‌دوران‌رسیده می‌دیدند. رفتار آمرانه و پرتحقیر بریتانیا نمود تلقی استعمارگر بود از سرزمینی ویران که (تا پیش از رونق صنعت نفت) سود مالی مستقیمی نداشت. استعمار یعنی دارندهٔ کشتی توپدار اذعان کند این سرزمینی است حاصلخیز و مردم بومی را وادارد برایش روی آن کار کنند. بریتانیا در ایران می‌گفت ناچار است برای این سرزمین و ساکنانش که به هیچ دردی نمی‌خورند پول هدر بدهد. محمدعلی فروغی: ایران نه دولت دارد نه ملت. وجود داشتن ایران وجود افکار عامه است. وجود افکار عامه به این است که جماعتی ولو قلیل از روی بی‌غرضی در خیر مملکت کار بکنند و متفق باشند تصویری که کتاب "ایران و مسئلهٔ ایران" نوشتهٔ جرج کرزن (۱۸۹۲) به خواننده می‌دهد این است که پشت باغ بزرگ هند باید اطراف تکه زمین بایر حفاظ کشید و شب‌پا گذاشت تا آدمهای ناجور از دیوار باغ بالا نیایند. وثوق‌الدوله اعضای هیئت اعزامی را در جریان گفتگوهای محرمانه با بریتانیا نگذاشت و به آنها تلگرام زد از هر اقدامی که برای دولت ایجاد تعهد کند خودداری کنند. آن دستور از سوی کسی که درحال بستن چنان قراردادی بود به شوخی بی‌مزه‌ای می‌ماند. منظورش کدام دولت بود؟ احساس فروغی در برابر سکوت مکارانه و بازی‌دادن هیئت اعزامی از سوی دولت متبوع: "امروز که شش ماه می‌گذرد که ما از تهران بیرون آمده و قریب پنج ماه است در پاریس هستیم به کلی از اوضاع مملکت و پلیتیک دولت و مذاکراتی که با انگلیس کرده و می‌کنند و نتیجه‌ای که می‌خواهند بگیرند و مسلکی که در امور خارجی دارند بی‌اطلاعیم. . . . در جواب تلگرافهای ما به سکوت می‌گذرانند. سه ماه است از رئیس‌الوزرا دو تلگراف نرسیده. استعفا می‌کنیم قبول نمی‌کنند. دو ماه است برای پول معطلیم و نسیه می‌خوریم پول نمی‌فرستند. . . . فرضاً بخواهیم راه بیفتیم مخارج راه نداریم و عجالتاً جز این که قهراً توکل به خدا کرده مادام که مهمانخانه به طور نسیه متکفل ما هست متوقف باشیم چاره نداریم." با این همه، هیئت درمانده و نسیه‌خور با نمایندگان سیاسی آمریکا و فرانسه وارد گفتگو شد تا پشتیبانی دولتهایشان را برای جبران خساراتی که در جنگ به ایران وارد شده بود و نیز طرح دعاوی ارضی‌اش در کنفرانس صلح جلب کند. اما تا دولت ایران هیئتش را جدی نمی‌گرفت پشتیبانی دولتهای دیگر معنی نداشت: "اگر مقاصد دولت را در اصلاح امور از ما بپرسند چه بگوییم؟ . . . . آخر همه را که نمی‌توان مغلطه کرد و گفت ایران مملکت داریوش و انوشیروان است. من چند مرتبه بوذرجمهر و نظام‌الملک و فردوسی و خواجه نصیر طوسی تحویل مردم بدهم؟ چقدر شعر بخوانم و عرفان ببافم؟" "و در باب دعاوی ارضی پرده‌پوشی نمی‌کنم که این یک ادعای زیادی بود که ما کردیم. این شکل هم که کردیم مبالغه‌آمیز بود. مخصوصاً نقشه]ی جغرافیایی[ که کشیدیم مزخرف بود. آقای تقی‌زاده هم در این باب با من موافقت دارند." محمدجواد شیخ‌الاسلامی در "سیمای احمدشاه قاجار" مطالبات "مزخرف" را ردیف می‌کند: "استرداد شهرهای ازدست‌رفته‌ی قفقاز، تمام کردستان عثمانی، شهرهای مذهبی عراق، تمام ترکستان روسیه (سرخس، مرو، خیوه، بخارا، تاشکند، سمرقند) و مقداری خاک اضافه، که به حق مورد تمسخر کنفرانس ورسای قرار گرفت زیرا دولتی توقع این همه گسترش ارضی داشت که تقریباً به نان شبش محتاج بود و برای اصلاح وضع خراب کشور می‌خواست مستشار خارجی استخدام کند." فروغی دارای چنان اطلاعات و درایتی بود که درک کند سران قدرتهای بزرگ غرب برای تقسیم گوشت قربانی امپراتوری پایان‌یافتهٔ عثمانی ("مرد بیمار اروپا") و در منگنه‌ گذاشتن آلمان جمع شده‌اند، نه به قصد تکرار شکوه پارس باستان در سرزمینی مفلوک که با اعانهٔ بریتانیا اداره می‌شود و هیئت بلندپایه‌اش علاف است و ناهار و شام نسیه می‌خورد چون خزانهٔ مملکت خالی است و مقامهایش جیب خود را بر همه چیز مقدم می‌دانند. در پایان همان نامه می‌نویسد "ایران نه دولت دارد نه ملت. . . . ایران اول باید وجود پیدا کند تا بر وجودش اثر مترتب شود. وجود داشتن ایران وجود افکار عامه است. وجود افکار عامه به این است که جماعتی ولو قلیل از روی بی‌غرضی در خیر مملکت کار بکنند و متفق باشند." حسن وثوق رئیس‌الوزرا هم (که حسین مکـّی می‌نویسد مشتاق بود شخصاً برای کنفرانس ورسای به پاریس برود اما احمد شاه موافقت نکرد) از باسوادترین‌های روزگار خویش بود و مسلماً توجه داشت صِرف نشستن به‌عنوان ناظر در آن جلسات برای نمایندگان دولت ایران امتیاز است و فهرست ادعاهای ارضی را باید درِ کوزه گذاشت. تنابنده‌ای که سرش به تنش بیرزد البته موافق نیست هیئت ایرانی مسخرهٔ خواص خارجه شود. اما حتی فهمیده‌ترین نمایندگانش گرفتار اعتقادات فولکلوریک و خرافات سیاسی‌اند و نمی‌توانند تکرار نکنند که از ماوراءالنهر تا بین‌النهرین و ماوراءقفقاز به ایران تعلق دارد، آن هم نزد کسانی که برای آن کتاب تاریخ نوشته‌اند و خوب می‌دانند قلمرو واقعی حکومت کنونی در بهترین حالت از سعدآباد تا شاه‌عبدالعظیم بیشتر نیست. برای مردم ایران مدام نالیدن از ستم اجانب و غدر دشمنان نوعی سرگرمی است اما از فقدان انسجام در فکر و احساس و عمل به طور مضاعف لطمه می‌بینند. به نوشتهٔ فروغی، "عنوان بی‌طرفی ایران هم خوب مستمسکی بود برای این که بگویند مناسبتی ندارد در ترتیب مواد مصالحهٔ دول متحارب با آلمان و اطریش دخالت داشته باشد. خاصه این که روزنامهٔ رعد که فعلاً زبان ملت و دولت ایران است تصدیق می‌کند که دول حق دارند نمایندگان ایران را به پاریس راه ندهند و آنها را بیرون کنند." بدون زیرآب‌زدن ضیاء‌الدین طباطبائی در روزنامه‌اش هم بریتانیا به ایران اجازهٔ حضور در کنفرانس نمی‌داد زیرا ادعای بی‌طرفی‌اش در جنگ را صنار قبول نداشت. در خود ایران هم کسی قبول نداشت. اینکه دولت رسماً و روی کاغذ اعلام بی‌طرفی کند به این معنی نبود که مملکت واقعاً بی‌طرف است. جز مَلاکها و تاجرهایی که در ایالتهای شمالی و جنوبی زیر بیرق روسیه یا بریتانیا رفته بودند، از شخص شاه گرفته تا قاطبهٔ مردم کوچه‌وبازار آرزوی پیروزی آلمان، به خاک ‌سیاه‌ نشستن اینگیلیس و نابودی روسیه داشتند (ایضاً در جنگ جهانی دوم، و ایضاً بعدها چنانچه آن وضعیت بار دیگر پیش آید). احمدعلی سپهر مورخ‌الدوله، کارمند سفارت آلمان در آن سالها، می‌نویسد جماعت استدعا می‌کردند قیصر مرحمت کند علیه روسیه و اینگیلیس در ایران دست به ایجاد جبهه‌ٔ سومی بزند. کلمهٔ جبهه به گوششان خورده بود و خیال می‌کردند چیزی است در مایهٔ دستبرد واسموس آلمانی و رئیس‌‌علی دلواری به کاروانهای بریتانیا در کوه‌وکتل‌ ممسنی. برخلاف تصورات عوام‌الناس ناوارد به امور نظامی و موازنهٔ قوای جهانی، حسن مستوفی رئیس‌الوزرا‌ می‌دانست کشمکش قدرتها این‌جا هم جریان دارد، منتها در حد و اندازه‌های ایران: "کدام بی‌‌طرفی. کسی برای ما بی‌‌طرفی باقی نگذاشته است." (نگاه کنید به بخش دوم "ده سال در آشوب و اغما"). با درگرفتن جنگ، نزدیک به ده هزار ایرانی ـــــ شامل حسن مدرس و ارباب کیخسرو نمایندهٔ زردشتیان و میرزاده عشقی ـــــ به کرمانشاه رفتند، با پول آلمان که از طریق عثمانی می‌رسید دولت در تبعید تشکیل دادند و منتظر شکست بریتانیا و روسیه ماندند. مدرس هنگام استیضاح مستوفی‌ در ۱۳۰۲ او را در برنامهٔ سفر مهاجرت مقصر شناخت اما چندی بعد، با پشتک و واروهای همیشگی، بنا به مصلحت وقت حرفش را عوض کرد، به دفاع از تشکیل دولت به‌اصطلاح مستقل با پول خارجی پرداخت و گفت "یک فواید سیاسی هم داشت." کسانی، از جمله عارف قزوینی، از ابتدا مخالف چنان کاری بودند و "فواید" را لفت‌ولیس یک مشت سورچران می‌دانستند. بریتانیا ادعای مظلومیت و بی‌طرفی ایران را همان قدر جدی می‌گرفت که تظاهر هیئت حاکمهٔ پولکی‌اش به اشتیاق برای احیای مجد و عظمت باستان. آه جگرسوز و چشم اشکبار عشقی و فرخی یزدی و دیگران هنگام سرودن چکامه‌های شورانگیز علیه قرارداد ۱۹۱۹ نه نشانهٔ‌ میهندوستی از روی اصول، بل احساساتی بود قالبی ناشی از بیزاری از وضع موجود. چنانچه قرار می‌شد ایران زیر نظر مستشاران آلمان، آمریکا، فرانسه و/یا ژاپن (گرچه از نژاد برتر و سفید نیست) اداره شود، لابد توجیهاتی می‌تراشیدند که برای ترقی البته باید مربی داشت. اما ذره‌ای شک نکنیم که خیلی زود از انضباط و سختگیری و درستکاری و حق‌وحساب نگرفتن و اهل پارتی‌بازی نبودن و جدیت و صراحت و وظیفه‌شناسی و مته‌به‌خشخاش گذاشتن (به تعبیر دیگر: تکبر و زورگویی و خودرأیی و آقابالاسری و ناخن‌خشکی و نان‌آجرکردن و پرخاشگری و نژادپرستی و کاپیتولاسیون) مستشار آلمانی و آمریکایی و فرانسوی و ژاپنی هم به فغان می‌آمدند. در تابستان همان سال قرارداد از پرده به ‌درافتاد، وزیر خارجهٔ ایران تغییر کرد و هیئت اعزامی به پاریس هم مانند دولت مستقل کرمانشاه دست از پا درازتر به خانه برگشت. و امروز اینک پس از صد سال، موقعیت هیئتی ایرانی در کنفرانسی بین‌المللی از چه قرار است؟ کشور و ملت ایران در قیاس مطلق با آن زمان، مالدارتر، قوی‌تر، شناخته‌شده‌تر و سر و زبان‌دارتر است. اما در قیاسی نسبت به گذشت یک سده و نسبت به قدرتهای سرآمد و کشورهای نوبنیاد، دولتش در موقعیتی نیست که بتوان نتیجه گرفت نسبتهای ۱۹۱۹ به تاریخ پیوسته است. امروز هیئتی ایرانی ناچار نیست دنبال ناهار و شام نسیه بگردد. حتی ممکن است تعداد دُور و بری‌های طفیلی که همراه هیئت راه می‌افتند چندین برابر اعضای اصلی باشد. اما احتمال دارد هیئت (به مصداق "باکم از ترکان تیرانداز نیست/ طعنهٔ تیرآورانم می‌کشد") بیشتر از سوی رقیبان در وطن زیر فشار باشد تا از سوی حریفان اجنبی. رندان حق‌پرست به خارجه ندا می‌دهند "آنها که پیش شما آمده‌اند کاره‌ای نیستند، کارها دست خود ماست." گاه پیش آمده که مذاکره‌کننده‌ای متهم به جاسوسی شود، یا حتی جرئت نکند برگردد. ناظرانی با حیرت می‌نویسند ایران تنها کشور دنیاست که از مردمش می‌شنوی در این مملکت به حرف هیچ‌کس نباید اعتماد کرد، و می‌پرسند پس به خود این حرف چگونه می‌توان اعتماد کرد؟ از عادات سیاسیون ایران است که مذاکره‌کنندهٔ هموطن را خائن معرفی کنند. اما برای طرف خارجی مهم این است که کارش را پیش ببرد، چه با فرد خادم و چه خائن. از جنبهٔ اقتدار، هیئتی ایرانی می‌تواند مکان مذاکره را چندین بار عوض کند اما این ترفند بیشتر احتمال دارد حمل بر فقدان اعتماد‌به‌نفس شود. سیاه‌بازی و مخلوط‌کردن قصه‌های تاریخی با موضوعهای جاری را نشانهٔ سیـّاس‌بودن تلقی می‌کنند و نتیجه می‌گیرند که مکر ورزی از صفات پروردگار است و تدبیر در یارگیری و استحکام استدلال و تطابق حرف و عمل اهمیتی ندارد. اگر حکومتهای غرب صد سال پیش همین بودند که امروز هستند، پس اتهامهای ایرانیها و عربها علیه آنها مهمل است ـــــ رفتار آنها با مردمشان و با دیگران و رفتار حکومتهای خاورمیانه با مردمشان و با همدیگر پیش چشم ماست. چنانچه فقط طی پنج نسل تا این حد دگرگون شده‌اند آن گاه سؤال پیش می‌آید که چرا ما نه؟ حکومت ایران امروز به حدی مستقل است که گوشش به حرف کسی بدهکار نیست اما قدرت خارجی همچنان می‌تواند راه ورود عایدات به خزانهٔ خالی مملکت را چنان محکم ببندد که حق حاکمیت کشور فقط حرف باشد. ناتوانی خرده‌فرهنگ‌ها و حتی دستجات در قدرت از سازش با همدیگر سبب شده به قصهٔ ‌ تفرقه‌افکنی استعمار بچسبند. نظامی سیاسی که برای خروج از مخمصهٔ‌ گروگانگیری ناچار موافقتنامهٔ‌ ۱۹۸۰ الجزایر امضا می‌کند مشکل بتواند در باب اتحاد ملی، پایبندی به اصول و مهارت چانه‌زنی در مذاکره حرفی برای گفتن داشته باشد. در وجه امنیت خارجی، حفظ یکپارچگی مملکت همچنان به حمایت قدرتهایی نیاز دارد که سایر حریفان را از تلاش برای از هم‌پاشاندن این کشور بازدارند. ایران اکنون از چیزهایی مانند نیروی دریایی و هوایی که همه جا یکی دارند دو تا دارد اما ‌قدرتهای جهانی بیشتر نگران جنگهای نیابتی با پول نفت ایران و قاچاق جنگ‌افزارهای مخوفند تا سلحشوری و جنگاوری مردمش. ایران همچنان نیازمند آموختن و تقلید و حرف‌شنوی از جامعهٔ جهانی است. مستشاری که در آن روزگار استخدام می‌شد کافی بود یاد بدهد. مستشار امروزی ابتدا باید رسوب عادات ایرونی‌بازی را از ذهنها بزداید. فهرست دعاوی ارضی مردم ایران همان است که صد سال پیش بود ــــ بازگشت به حدود و ثغور ۱۵۰۰ سال پیش، همراه با ادعایی که در نیم قرن اخیر بدان مبتلا شده‌اند: دعوی مدیریت جهان. به نظر آنها سر تعظیم فرو آوردن در برابر عظمت ذاتی ایران نشانهٔ شعور ملتهای دیگر است. رفتار بسیاری ایرانیان در صحنهٔ جهانی مانند تقاضای دانش‌آموزی است که التماس ‌کند اگر به او فقط نیم نمره ارفاق شود نه تنها از ردّی نجات پیدا می‌‌کند بل شاگرد اول خواهد شد. گرچه تا همین دیروز پایمال جفا بود، از امروز می‌تواند ناخدای کشتی بشریت باشد. سال ۱۹۱۹ کمتر کسی در دنیا کلمهٔ پرشیا به گوشش خورده بود و می‌‌توانست حدس بزند جایی است در شنزارهای خاورمیانه. امروز ایران در صفحهٔ نخست روزنامه‌ها و سرخط خبرها درس انسانیت و عدالت می‌دهد و به قدرتهای جهان تشر می‌زند آدم شوند و دست از شیطنت بردارند. ایران هم از آن زمان تاکنون بسیار دگرگون شده اما نه به اندازهٔ کافی و نه در تمام موارد در جهت مثبت با نتایجی پایدار. ما همچنان به طرز غم‌انگیزی ایرانی هستیم. کشتی ایران سال ۱۲۹۸ به گـِل نشسته بود؛ ملک‌الشعرای بهار پیشتر گفته بود "به گرداب بلاست." امروز هم بخشی بزرگ از مردم طبق معمول از وضع موجود ناخشنودند، گرچه به تجربه دیده‌اند نور ته تونل تاریک ممکن است قطاری باشد که می‌آید زیرت بگیرد. امضای معاهده ورسای در تالار آینه کاخ ورسای، 28 ژوئن 1919. نقاشی از ویلیام اورپن
نود و پنج سال تقریباً یک قرن است و می‌توان پرسید: در صد سال گذشته چه چیزهایی در دنیا چنان تغییر کرده که بازشناختنی نیست؟
تابستان ۱۹۱۹: چند ایرانی، علاف در پاریس
سی و پنج دقیقه بعد پرواز شماره 77 با 58 مسافر به ساختمان پنج ضلعی وزارت دفاع آمریکا در واشنگتن اصابت می کند. و سرانجام در ساعت ده و 10 دقیقه صبح یک بوئینگ دیگر با 38 مسافر در شنکسویل ایالت پنسیلوانیا واقع در 240 کیلومتری شمال غربی شهر واشنگتن در اثر درگیری مسافرین با هواپيماربايان سقوط می کند. در مجموع در حدود سه هزار نفر در این حملات جان باختند. ده ها هزار تن نیز نظیر جان ییتز کارشناس 55 ساله بخش امنیتی وزارت دفاع آمریکا مجروح شدند. او که در هنگام وقوع این حادثه کمتر از سی متر با محل اصابت هواپیما به ساختمان پنتاگون فاصله داشت به نحو معجزه آسایی نجات پیدا می کند: "در ساعت نه و بیست و پنج دقیقه صبح من پشت میزم نشسته بودم. یکی از همکارانم آمد و پرسید که آیا از آنچه در نیویورک اتفاق افتاده خبر دارم یا نه. بعد با هم به دفترش که تلویزیون داشت رفتیم. نمی توانستیم باور کنیم که چه اتفاقی در نیویورک افتاده بود. به همسرم تلفن زدم. او هم از ماجرا خبر داشت. چند دقیقه ای صحبت کردیم. قبل از اینکه گوشی را بگذارم گفت که یک لطفی به من بکن امروز برو زیر میز کار کن. من خندیدم و گفتم که باشه عزیزم. یک یا دو دقیقه بعد هواپیما به ساختمان برخورد کرد. انفجار مهیبی رخ داد. یک گلوله آتش از پشت من آمد. خاطرم هست که به هوا پرت شدم. اتاق بلافاصله داغ شد. دمای هوا از 75 درجه فارنهایت به 1800 درجه رسيد." پنج نفر دیگری که در اتاق جان ییتز بودند همگی در این حادثه جان باختند. وی در سیاهی مطلق راهی برای رهایی می یابد و در حین خروج از ساختمان زنی پای او را می گیرد و او نیز به این ترتیب نجات پیدا می کند. "دبورا وگنر" بازمانده دیگر یازده سپتامبر 25 سال است که در پنتاگون کار می کند. وی هنگام اصابت هواپیما در طبقه دوم ساختمان پنتاگون مشغول کار بوده است: "به یاد می آورم که مردم روی هم پا می گذاردند که از ساختمان خارج شوند. مردم فریاد می زدند. همه وحشت کرده بودند. همه جا بوی دود می آمد. دود سیاهی بلند شد. من نگران کارول همکارم بودم که در طبقه اول، جايی که هواپیما اصابت کرده بود، کار می کرد. نمی توانستم پیش از آنکه از زنده بودن او مطمئن شوم از آنجا بروم. به مردم کمک کردم که خارج شوند. بدنم کمی سوخت و هجوم مردم ضربات زیادی به بدنم وارد کرد. تا اینکه کارول را در کنار در خروجی دیدم." دبورا وگنر می گوید نمی خواهد جزئیات این واقعه را به یاد داشته باشد و بیشتر به دنبال ترمیم روحش است. تام هایدنبرگر که خلبان بازنشسته است همسر خود میشل مهماندار هواپیما را در یازده سپتامبر از دست داده است. او در حالیکه اشک به چشم دارد از جزئیات آن روز می گوید: "من صبح آن روز با میشل صحبت کردم. او مادر خوبی بود. از من پرسید آیا بچه ها بیدار شده و آماده مدرسه شده اند. آیا نهارشان آماده است؟ گفتم همه چیز خوبه و وقتی به لس آنجلس رسید با هم دوباره صحبت خواهیم کرد." دقایقی بعد همسایه تام هایدنبرگ به او می گوید که هواپیمایی به یکی از برجهای مرکز تجارت جهانی در نیویورک برخورد کرده است. او بلافاصله با سرپرست خلبانهای شرکت هوایی آمریکن ارلاین تماس می گیرد و متوجه می شد که هواپیمای حامل همسرش دچار مشکل شده است. پس از آن جلوی تلویزیون می نشیند و از برخورد هواپیمای همسرش به پنتاگون مطلع می شود. تام هایدنبرگ می گوید یازده سپتامبر زندگی او و همه مردم آمریکا را برای همیشه تحت تاثیر قرار داده است. همه چیز در این کشور از نحوه سفر کردن تا بانکداری به گونه عمیقی تغییر کرده است. با گذشت پنج سال از یازده سپتامبر 2001 بازماندگان این حملات همچنان از عواقب آن در رنج هستند. جان ییتز که در هنگام وقوع این حادثه در پنتاگون بوده است می گوید طی پنج سال گذشته همواره با مشاورین درمانی در ارتباط بوده است: "همانطور که درمانگر من می گوید من هرگز آن فرد قبلی نخواهم بود. اما فرد بهتری خواهم بود. من در مقایسه با صبح روز یازده سپتامبر آدم بهتری هستم. من امروز ارزش بیشتری برای زندگی و انسانهای دیگر قائلم." او می گوید گرچه از نظر فیزیکی سالم است و تنها یک سوم از بدنش سوخته اما از نظر روحی بسیار از هم گسیخته است. جان ییتز در پاسخ به این سوال که این حادثه چه تاثیری بر روی نگرش سیاسی وی گذارده و آیا فکر می کند که سیاست های جورج بوش طی پنج سال گذشته امنیت بیشتری برای آمریکا به همراه آورده می گوید ترجیح می دهد به اینگونه سوالات پاسخ ندهد. تام هایدنبرگر که همسرش میشل مهماندار پرواز شماره 77 بوده درباره اینکه چه احساسی نسبت به عاملان این حادثه دارد می گوید: "طبیعی است که شما احساس خصومت و خشم می کنید. اما این چه فایده ای دارد؟ آیا نفرت ورزیدن موجب می شود که همسر من بازگردد؟ نه. آیا نفرت داشتن سه هزار نفر قربانی را زنده می کند؟ نه. تنفر و خصومت نتیجه ای جز ایجاد تنفر و خصومت بیشتر ندارد." اما او می گوید صرفنظر از آنکه دولت جورج بوش چه سیاستی در آنچه جنگ با ترور خوانده می شود در پیش بگیرد، هیچ چیز جایگزین همسرش نخواهد شد: "آنها حتی اگر میلیونها و میلیاردها دلار به من بدهند همسر من برنمی گردد. آنها می توانستند چیزهای بی شماری به من بدهند که مرا خشنود کند اما هیچ چیز همسر من و مادر فرزندان مرا بر نخواهد گرداند." در کنار ساختمان وزارت دفاع آمریکا پارک یادبودی با 188 صندلی به یاد 188 قربانی عملیات تروریستی یازده سپتامبر در پنتاگون در حال احداث است. رزماری دیلارد که شوهرش مسافر پرواز شماره 77 بوده درباره اهمیت این بنای یادبود می گوید: "صد سال دیگر مردم باید بدانند که اهمیت آزادی چقدر زیاد است. هدف زندگی من این است که شاهد تکمیل شدن این بنای یادبود باشم. مردم باید بدانند که تروریست ها چقدر جدی هستند. ما هم باید برای امنیت خود، خانواده های خود و مردم جهان جدی باشیم. برای همین است که ما همه باید با هم متحد باشیم." مقام های وزارت دفاع آمریکا می گویند که این پارک تا دو سال دیگر تکمیل خواهد شد. خدمات
ساعت هشت و چهل و شش دقیقه بامداد سه شنبه یازده سپتامبر سال 2001 یک فروند هواپیمای بوئینگ 767 متعلق به شرکت هوایی آمریکن ایرلاین با 81 مسافر و 91 هزار لیتر سوخت به برج شمالی مرکزتجارت جهانی نیویورک اصابت می کند. شانزده دقیقه بعد در ساعت نه و دو دقیقه هواپیمای دیگری با 56 مسافر به برج جنوبی می خورد.
بازماندگان یازده سپتامبر: زخم های ماندگار يک مصيبت
تلويزيون صبا که آقای کروبی صاحب امتياز آن است در امارات متحده عربی به ثبت رسيده و قرار بود از يک هفته پيش پخش برنامه های خود را به زبان فارسی از آن کشور برای کليه فارسی زبانان، بويژه مردم ايران آغاز کند اما به ادعای گردانندگان اين شبکه، مقامهای جمهوری اسلامی مانع از آغاز فعاليت اين شبکه تلويزيونی شدند. آقای کروبی که حزبی با نام اعتمادملی تأسيس کرده و دبيرکلی اين حزب را در دست دارد طی سخنرانی در مراسم گشايش دفتر اين حزب در تهران گفته که مسئولان جمهوری اسلامی فعاليت تلويزيون صبا را مشروط به دريافت مجوز از وزارت ارشاد کرده اند و در عين حال اين را مطرح می ‌کنند که طبق اصل ۱۷۵ قانون اساسی ايران، تأسيس شبکه راديويی و تلويزيونی در انحصار دولت است و "اگر کسی در آن سوی دنيا هم بخواهد راديو و تلويزيون افتتاح کند بايد حتماً دولتی باشد". وی جلوگيری از فعاليت تلويزيون صبا را با نامه ای مرتبط دانست که علی لاريجانی دبيرشورای عالی امنيت ملی به شورای نگهبان نوشته و خواهان تفسير اصل ۱۷۵ قانون اساسی شده است، آن هم در حالی که قانوناً تنها رئيس‌ جمهور، رئيس مجلس و اعضای شورای نگهبان می ‌توانند درخواست تفسير قانون اساسی بدهند. او در اين ميان از مسئولان جمهوری اسلامی خواسته است اجازه دهند تلويزيون صبا يکی، دو ماه فعاليت کند و اگر مشکلی پيش آمد، کار آن را متوقف کنند: "بگذاريد فعاليت‌ اين شبکه آغاز شود، اگر برنامه ‌های آن بهتر و مفيد‌تر از صداوسيما نبود، حاضرم مرا در ملأعام شلاق بزنيد". اين در حالی است که آقای کروبی تصريح کرده است که نمی خواهد "تلويزيون سازورقص" راه بيندازد و فعاليتهای هنری و موسيقی تلويزيون در حد برنامه‌ های جمهوری اسلامی خواهد بود. نظرات خود را به ما بگوييد. به نظر شما نقش رسانه راديو و تلويزيون خصوصی چيست؟ در باره انحصاری بودن اين رسانه ها برای دولت، چه می گوييد؟ تاثير و برد تلويزيون خصوصی يا ماهواره ای چقدر است؟ به نظر من جناح راست که در حال حاضر قدرت را در دست دارد تحمل هيچ نوع انتقادی را ندارد. با آمدن صبا احتمالا پشت پرده هايی رو خواهد شد که جايگاه اين جناح را مورد تزلزل قرار خواهد داد. اين است که لاريجانی با دستورات فراقانونی خواستار لغو پخش اين شبکه شده است. محمود - تهران به نظر من آقای کروبی چون ديگه طرفداری در بين مردم نداره، می خواهد اين کار رو بکنه ... شايد در دور بعد باز هم بتونه در انتخابات بياد و شرکت کنه اما بازم رای نمی ياره.... محمد حسين - شيراز نظر من بايد انحصار حکومت در راديو و تلويزين برداشته شود و آزادی بيشتری نيز به پخش ديدگاه ها و نظرات مختلف داده شود. ديگر از شنيدن چيزهای دروغ يا نا مفيد خسته شده ايم. محسن - مشهد وقتی در بک روز ۲۰ روزنامه به اشاره رهبری تعطيل می شود. وقتی اينترنت فيلترينگ ميشود. وقتی که ده ها نفر از فرزندان نخبه اين کشور در قتلهای زنجيره ای کشته ميشوند و هيچکس پاسخگو نيست. هنگامی که ويديو و ماهواره ممنوع می گردد و ....نبايد انتظار دادن مجوز به راه اندازی شبکه تلويزيونی از هرجای عالم برای ايران داشت. ح.قذيمی - قم اگر حکومت ضعف ندارد اجازه بدهد شبکه صبا راه اندازی شود. بردی - ايذه داشتن يا نداشتن تلويزيون ماهواره ای آقای کروبی چيزی راحل نمی کند مگر اقای کروبی چه می خواهد بگويد که تابه حال نگفته است چقدر از مردم ايران به اين تلويزيون وصل خواهند شد وچقدر امکان ارتباط با آن راخواهند داشت؟ آقای کروبی خودشان ميدانستند که چنين مجوزی نخواهند داشت. مگر ايشان ابداع کننده حکم حکومتی نبوده اند مگر ان موقعی که تريبون بدون سانسور مجلس دستشان بود چه کرده اند که حالا می خواهند بکنند؟ آقای کروبی به خوبی ميدانند مشکل کجاست... مشکل آنجاست که عوام در انتخابات تعيين کننده شده اند و خواص به گوشه ای خزيده اند. اقای کروبی هرچه بخواهد درتلويزيونش بگويد قشر روشنفکر ايران اگر اغراق نباشد چند برابر آن رامی داند. اقای کروبی شما ميخواهيد چه بگوييد؟ چطور ميخواهيد زخمهای دانشجويان را التيام دهيد؟ ايا ميتوانيد درتلويزيونتان از اکبر گنجی بگوييد؟ اززندانيان سياسی بگوييد ازاسراييل بگوييد از فلسطين ازحماس...آياهای زيادی است که شما نمی توانيد به انها پاسخ دهيد مشکل ما جايی است که نميشود گفت و آنهايی که گفته اند پشت ميله های زندان هستند...آرمين به عقيده من بهتر است آقای کروبی با دقت بيشتری صحبت کند: برای سن و سال او گفتن "اگر برنامه ‌های آن بهتر و مفيد‌تر از صدا و سيما نبود، حاضرم مرا در ملأعام شلاق بزنيد" چندان شايسته نيست. بعلاوه به ايشان پيشنهاد می کنم از وقايع تاريخی بخصوص تاريخ صدر اسلام درس بگيرند. رضا توانا - تهران اين اتفاق مرا ياد نکته ای انداخت ... در هنگامی که بلند گو برای اولين بار به ايران آمده بود عده ای از وعاظ در مخالف شديدی با اين ابزار جديد سخت جدی بودند و آن را وسيله ای شيطانی می خوانند منظورم اين است اين کسانی که با اين وسيله فناوری جديد مخالفت می کنند فکر نمی کنند روزی از بازگويی آن شرمنده شوند و آيندگانی نه چندان دور به آنها بخندند همانطور که درخصوص ويدئو اينترنت شده است. شروين - هالند آقای کروبی منافع خود را هميشه در نظر می گيرد گاهی برای منافع خود يکبار به نعل می زند و يکبار به ميخ در اعتصاب نمايندگان مجلس ششم که تمام نمايندگان اعتراض و تحصن کردند آقای رئيس مجلس خم به ابرو نياورد و منافع موقعيتی خودش را به کل نمايندگان ملت ترجيح داد راستی اين همه پول را از کجا آورده که تلويزيون ماهواره ای سفارش ميدهد؟ بيايند به فکر فقيران باشند و کارتن خوابها و به فکر فقر زدائی نه به فکر ساخت و سفارش تلويزيون ماهواره ای آنهائی که تلويزيون ماهواره ای دارند. ايرانی اين نشان ضعف نظام جمهوری اسلامی ميباشد که هميشه با شفاف سازی در اطلاع رسانی ساز مخالفت را مينوازد سران نظام نيک ميدانند اگر اطلاع رسانی بدون سانسور در داخل کشور صورت گيرد اين نظام مثل برف آب ميشه ميره زير زمين. منصور - امارات ابوظبی متاسفانه در قسمت رسانه ای با يک نوع ديکتاتوری در ايران مواجه هستيم. اگر خبرهای تلويزيون های ايران را نگاه کنيد متوجه می شويد که بعد از اعلام خبر سياسی مهم بلافاصله شروع به نشر و تحميل عقايد خود و القا آن به بيننده هستيم و هيچگاه يک خبر را بصورت واقعی و بدور از اعمال سليقه نخواهيد ديد. اما سوال من از آقای کروبی اينست که چرا در سالهای گذشته اين کار انجام نشد؟ پيمان - بندر امام نقطه مبدا شکست و پسرفت جنبش اصلاحات در ايران شروع قلع و قمع مطبوعات و توقيف فله ای آنان بود. سياست جمهوری اسلامی پس از آن ايجاد شديدترين نوع تکصدايی و عدم تحمل کوچکترين نوای ناساز بوده است. با چنين برخوردی با مطبوعات روشن بود که رسانه ای با تاثير گذاری تلويزيون، هرگز از سوی جمهوری اسلامی تحمل نخواهد شد. حاکمان ما نيک ميدانند که جريان آزاد اطلاعات خطرناکترين دشمن آنان است. فريد - تهران رسانه به عنوان يکی از ارکان دموکراسی بايد از آزادی برخوردار باشد تا آرای گوناگون بتوانند مجال مطرح شدن را بيابند حال اين انتخاب مردم است که به کدام روی خوش نشان دهند. در فضای راديکال پس از انقلاب تمام رسانه ها در قانون اساسی در اختيار دولت قرار گرفت. با آمدن تکنولوژی های نو اين انحصار سست شد. در واقع با آمدن اينترنت و کانال های ۲۴ ساعته اين روند سرعت گرفت و در واقع با وجود تلاش گسترده ی دولت برای مهار آن اين پديده در جامعه نهادينه شد.اگر ماهواره هم مثل اينترنت گسترش يابد آن گاه حکومت ابزار خويش برای تغذيه افکار عوام را تا حدی از دست خواهد داد. مسئله اصلی اين است که اينها مسئله رقابت بين جريانها نيست بلکه مسئله بر سر کنترل خوراک فکری مردم در راستای تامين و تثبيت حکومت ارزش های مورد نظر رژيم و شخص اول حکومت است. در واقع بحث بر سر نحوه محدود کردن اطلاع رسانی است. وحيد - تهران اين مسئله چيز عجيبی نيست ولی من در عجبم که افرادی مانند آقای کروبی و خاتمی و ساير اصلاح طلبها چگونه از اين مسائل عبرت نمی گيرند و چگونه در چنين محيطی هنوز دم از اصلاح طلبی در چهارجوب نظام می زنند !؟ سهيل - تهران آقای کروبی کاملا مستحق چنين برخوردی هستند. تا ديروز در زمان سرکوبها ايشان اعتراضی نداشتند چون قدرت داشتند. آزادی حق کسانی است که به آن اعتقاد دارند نه کسانی که از آن نردبان صعود بسازند. من به آزادی اعتقاد دارم اما به نظر من آقای کروبی اعتقادی به اين چيزها ندارند و تنها هدف ايشان تحميق مردم است. مهدی ساروی انتظاری جز اين نداشتيم. چون اگر خلاف اين بود که سيستم بسوی انسداد و خفقان پيش نمی رفت. محمد - تهران يک شکست ديگر هم به شکست های کروبی اضافه شد... به نظر من کروبی آدم سست عنصری است. تا به حال يادم نمياد به يک وعدش وفا کرده باشه! حامد - يزد مطمئن باشيد اگر آقای کروبی می خواست تلوزيون ساز و رقص راه بيندازد نه تنها به او اجازه می دادند که وام هم می دادند. خيلی جالب است که در اين کشور يک جوان می تواند تلوزيون دولتی را با سالی ميلياردها تومان اداره و رياست کند و اختيار ده ها شبکه تلوزيونی و راديويی سراسری و استانی را داشته باشد اما يکی از روحانيون انقلاب با آنهمه سابقه مبارزه برای انقلاب نتواند حتی مجوز يک تلوزيون با ۴ ساعت برنامه در روز و آنهم بدون استفاده از بودجه بيت المال را داشته باشد. مهدی آقای کروبی در سخنانش بيان داشتند که برنامه های تلوزيونی اش بهتر از برنامه هايشان خواهد بود. بديهی است که آقايان چنين چيزی نمی خواهند. گران - تهران اتفاق جالبی بود آقای کروبی که تا همين چند صباح پيش آن طرف ديوار ايستاده بود و اگر روزنامه ای بسته می شد يا روزنامه نگاری سانسور می شد صدايش در نمی آمد حالا خود زير تيغ سانسور رفته. يادمان نرود او همان کسی بود که عملا با خواندن نامه رهبری جلوی تصويب اصلاح قانون مطبوعات را گرفت. به نظر من اين اتفاق باعث شد خيلی ها از جمله آقای کروبی که چشم و گوششان را بسته بودند ظرفيت های جمهوری اسلامی را درک کنند. سهيل - تهران يعنی شما فکر می کنيد که اينها واقعيت دارد. من که فکر می کنم همه اينها سياه بازی است. از نظر من اگر هم واقعيت داشته باشد آقای کروبی مشکل اساسی دارد. اول از همه می گويد که تا رهبر نگفته تلويزيون متوقف نمی کنم يعنی ايشان فکر می کند خامنه ای می گذارد همچين تلويزيونی اگر حقيقت داشته باشد راه بيافتد. اگر چنين فکر ميکنيد نهايت سادگيتان است. ثانيا کروبی می گويد که ببينيد اگر برنامه های صبا بهتر از برنامه های صدا و سيما نبود بعد صبا را تعطيل کنيد. اين آقا مثل اينکه متوجه نمی باشند که اينها با تلويزيون های رقص و آواز مشکلی ندارند. اينها با نشان دادن برنامه های مفيد مشکل دارند. اينها با برنامه های اطلاع دهنده مشکل دارند. برای اينها بهتر است که همه مردم معتاد باشند و قادر به فکر کردن نباشند. آقای کروبی مثل اينکه متوجه نيستيد که تمام لايحه ها و بودجه و تمام قوانينی را که در اين چند سال رييس مجلس بودن تصويب کرده ايد همه به نحوی برای جلوگيری از آگاه شدن مردم به حقوقشان بوده است. پروانه - تهران هرگونه عمل جمعی و مردمی موجب هراس کسانی می شود که از عدم اتحاد و نفرت بين مردم سود می برند. نبايد فقط به يک جبهه اکتفا کرد بلکه بايد بخشهای مردمی در همه زمينه ها گسترش يابد که اين موضوع با اعتماد اجباری مردم به يکديگر محقق می شود. مردم بايد در هر جايی که می توانند مردم ناآگاه را در مورد تنها راه داشتن يک زندگی خوب داشتن اعتماد، همکاری، نصيحت و وجدان بين مردم می باشد. متاسفانه در ايران امروز از فقر تا غنی اين مشکلات اجتماعی که بيشتر به نبود وجدان برمی گردد را فقط خود مردم می توانند حل کنند. شهاب برادران ديلمقانی - تهران بنظر من آقای کروبی بايد تلويزيون خود را مانند ساير تلويزيونهای ماهواره ای ديگر و بدون اخذ اجازه از دولت جمهوری اسلامی راه اندازی و شروع کند. البته در آنصورت بايد اخبار را از منابع خبری ديگر خريداری کند. منتظر مجوز از دولت ماندن آنهم از دولت اسلامی که قوانين را بدلبخواه تعبير ميکند انتظار بيهوده ای است. بيژن سرفراز - لس آنجلس ... برای هيچ کس راه اندازی تلويزيون صبا اهميتی ندارد و نخواهد داشت زيرا کاملا مشخص است که اين فعاليت ايشان نه از سر دلسوزی بلکه از سر شکست در انتخابات مسخره رياست جمهوری می باشد. سيامک - تهران ايجاد شبکه خصوصی حتی از سوی يکی از سياستمداران وابسته به نظام موجب تضعيف نيروی تبليغاتی قدرت حاکم و در نتيجه دگرگونی شکل قدرت خواهد شد. ضمن اينکه اين را هم بايد در نظر گرفت که تاسيس اولين شبکه خصوصی راه را برای ايجاد شبکه های مشروع خصوصی ديگر حال با هر جهت گيری هموار خواهد کرد. خوشبينانه بگويم به نظر دير يا زود دولت مجبور به پذيرش چنين شبکه هايی است. امينی - تهران به نظر من آقای کروبی هرگز نمی توانند ادعای "اعتماد ملی" داشته باشند. اين آقا هر چی دارند از اين حکومت دارند ديگه مشخص نيست چی می خواهند. ايشان آدم فوق العاده شوخی هستند من خودم با شنيدن و ديدن حرف هاشون خنده ام می گيرد. حتما مردم به شما و حزبتون "اعتماد" خواهند کرد. اين جمله"کروبی: اگر برنامه ‌های آن بهتر و مفيد‌تر از صداوسيما نبود، حاضرم مرا در ملأعام شلاق بزنيد" به نظر شما يعنی چی؟! ميثم عزيزی - تهران همه چيز در ايران حالت غير طبيعی دارد از يک طرف داشتن تجهيزات دريافت ماهواره ممنوع است و از طرف ديگر آقای کروبی سعی می کند از طريق قانونی برای مجوز کانال ماهواره ای اقدام کند تا مردم بطور غير قانونی کانال قانونی ايشان را ببينند!! مصطفی - تهران کروبی و امثال ايشان که هنوز مردم را به خودی و غير خودی تقسيم می کنند و در زمان مجلس ششم با ابداع عبارت حکم حکومتی جلوی اصلاح قانون نيم بند مطبوعات را گرفتند چه گونه می توانند انتظار داشته باشند رژيمی که اگر قدرتش را می داشت تمامی صداهای دنيا را خاموش می کرد تا فقط خود تنها صدای گويا باشد به ايشان مجوز حرف زدن بدهد؟ ... امير - تهران آقای کروبی تصريح کرده است که نمی خواهد "تلويزيون ساز و رقص" راه بيندازد و فعاليتهای هنری و موسيقی تلويزيون در حد برنامه‌ های جمهوری اسلامی خواهد بود. اين آدم يک آزادی خواه است! قاسم - بوشهر يک فاميل روحانی داريم که ميگفت روحانيت با هر چيز تازه در طول تاريخ مخالف بوده است . در همين يک قرن اخير آنها با مدارس جديد- حمامهای دوشی- لوله کشی شهری- تلويزيون- ويدئو مخالفت کرده اند. ولی بعد از مدتی دست از مخالفت برمی دارند و خود به استفاده کننده عمده آن تبديل می شوند .حالا آقای کروبی اين کار را شروع کرده اميدوارم حاج آقاها اجازه اين کار را به ايشان بدهند و دست از مقاومت بيهوده بردارند.ماهواره نيز مانند ده ها مورد ديگر که قبل ممنوع بود روزی آزاد خواهد شد. علی - زنجان در اين مملکت اگر آقای کروبی که همه عمرش را برای اين انقلاب گذاشته است آزادی بيان نداشته باشد وای به حال ديگران. من نمی دانم که آقايان اصلاح طلب به اصلاح کجای انقلاب دل خوش کرده اند که می خواهند ادامه بدهند. خليل - بانه به نظر من سوای برخوردی که حاکميت با اين مساله می کند آنچه مهم است نوع برخورد کروبی و حزب متبوعش با اين مساله است و تعطيلی تلويزيون صبا با هر دليلی از سوی کروبی نشان از عدم پايمردی و شجاعت او در پيگيری مطالبات سياسی مردم بوده و موجب ايجاد نخستين شکاف مابين حزب اعتماد ملی و مردم خواهد شد. علی - تهران مسلما دليل اصلی اين تعطيلی به خاطر انعطاف ناپذيری دولت مردان نبود چرا که مسلما اگر آنها ذره ای انعطاف پذيری داشتند که آقای کروبی به فکر شبکه ماهواره نمی افتد اما دليل اصلی توقف اين کار اين بود که احتمالا آقای کروبی چند دقيقه ای فارغ از درگيری های سياسی خود با بعضی از سران در خلوت تفکر فرمودند و تازه متوجه شده اند که اصلا اين کار چه معنی دارد ايشان که نمی تواند يک جمله از نظام انتقاد کند چرا که خودش از سران آن است کوچکترين حرکت رسانه ای هم نمی تواند بکند چون کوچکترين حرکت غير اسلامی ايشان به ديد افراد بزرگترين حرکت ضداسلامی تلقی خواهد شد. بر عليه نظام هم که نمی خواهد حرفی بزند چون ريشه بر تيشه خود زدند است...پس اصلا ايشان برای چی می خواهد شبکه تلويزيونی راه اندازی کند!؟ محسن صالحی - تهران از قديم گفتند به هر دستی که بدهی از همان دست پس می گيری آقای کروبی با عملکرد بد خود در قضيه بستن روزنامه های اصلاح طلب و موارد بسيار ديگر فکر می کردند که خدمت می کنند ولی جوابشان را در انتخابات گرفتند و بعد هم در مجوز گرفتن شبکه ماهواره ای چون فکر می کردند که با آن همه خوش خدمتی راحت ميتوانند هر چيزی را که خواستند به دست آورند اما بدانند که اين شبکه همان خط قرمزی است که به آن می باليدند پس بهتر است به فکر راه اندازی شبکه نباشند چون مجوز صادر نمی شود برای اينکه می ترسند ايشان خط قرمز ها را رعايت نکنند دقيقا در همان چيزی که تنيده بودند گرفتار شدند. يار محمد زايی - ايرانشهر اساسا اين افراد از آگاه شدن انسانها بيزار هستند. زيرا در اينصورت تعداد خريداران ايده های استاتيک اين افراد افول خواهد نمود. البته نبايد اميدی به تلويزيون آقای کروبی اميدی بست زيرا که از ابزارهای قدرت طلبی و سودجويی اين جناح خواهد بود. در کشوری که به مراتب از همسايگان خود دارای فرهنگ بالاتری است اينگونه اظهار نظرها باعث بيشتر زير سوال رفتن حاکمان دينی می گردد. رضا شهابی - دالاس از اينکه يک غيور مرد بختياری از خطه لرستان توانسته است يک چنين کار بزرگی انجام دهد بر خود می باليم و اگر چنين برخوردی با ايشان می شود دور از انتظار نيست. با شناختی که از آقای کروبی داريم ايشان موفق خواهند شد. رضا - اليگودرز با پول بيت المال درست است شبکه راه اندازی کنيم؟ به خدا بايد جواب پس بدهند. علی - تهران بايد به گذشته ها نگريست و ديد که در دوران رياست آقای کروبی چرا ايشان که در راس امور بود نتوانست بديهی ترين خواست ملت که همانا مجلس خبرگانی واقعی است ايجاد کند و يا حداقل بتواند امکانات را بسيج کند تا رهبر هم به مجلس و خواست ملت تمکين کند. اين آشی است که خود پخته ايد آقای کروبی ... محسن - رشت آقای کروبی زمانی که در مجلس رئيس بود و اختيار داشت و از همه مهمتر اکثريت قاطع با جناح چپ بود بايد فکر اين روزها رو می کرد در آن روزها هم آقای کروبی دست از محافظه کاری و احتياط بر نداشت و ايشان حالا به فکر اين کار افتاده در صورتی که هر کودکی هم می داند که دولت بجز صدا و سيما به هيچ ارگان ديگری چنين اجازه ای نمی دهد. دنيس - تهران اين تلويزيون يک قدم جديد در اصلاح سيستم اطلاع رسانی بنظر ميرسه! اما از طرفی ديگه به قضيه نگاه کنيد : شما داريد اين تلويزيون رو خيلی بزرگ ميکنيد. تبليغاتی که شما اينجا برای اون انجام مديد برای صاحبانش ارزشمند تره. با تلويزون MITV جو ساز وآواز و entertainment داخلی وتاحدودی خارجی رو تحت تاثير قرار دادند حالا دنبال جذب کردن علاقه مندان به سياست هستند. علی - تهران ايکاش اقای کروبی و بقيه آقايان به اصطلاح اصلاح طلب اين چنين افکار نو در زمان در دست داشتن قدرت در ذهنشان خطور ميکرد و همان موقع به جای مجادله با هم و استفاده از آن برای رسيدن به منافع شخصی خود بيشتر به فکر توده بيست ميليونی می افتادند که حاميشان بودند کاش آقای کروبی در زمان در دست داشتن رياست مجلس با حکم حکومتی رهبر مخالفت ميکرد که اگر اينطور ميشد شايد جامعه قدم در راه ديگری می گذاشت. کاوه - بوشهر انديشه انحصارطلبی در ذات حاکمان جمهوری اسلامی است لذا توقع غير از اين نبايد داشت. اگر کروبی هم بر صندلی قدرت تکيه داشت همين رفتار صورت می گرفت. شرط پذيرش انديشه آزاد قبول شکل گيری آزاد احزاب است. البته نه احزاب دولتی و وابسته به حاکميت. سياوش - تهران مشکل آقای کروبی و به طور کلی اطلاح طلبان حکومتی، مانع تراشی جناح راست نيست بلکه خودشان به اندازه کافی انگيزه و شهامت و برنامه برای جلو بردن شعارهای اصلاحی ندارند. اگر برنامه‌ای داشتند و هزينه‌ای کرده بودند حتما دلشان برای آن هزينه‌ها می‌سوخت و با شجاعت جلو ميرفتند. اينها راسخ نيستند. بهنام - تهران از ابتدا هم پيش بينی می شد که اين کار عملی نيست متاسفانه مسوولين کشور نمی توانند کوچکترين حرفی را که توسط دگرانديشان سياسی باشد تحمل نمايند و آقای کروبی هم با آنکه خود جزئی از نظام بوده به دلايل سياسی که تنها خود مسوولين می دانند چيست هرگز موفق نخواهد شد مجوز تاسيس شبکه تلويزيونی بگيرد. مسيح - يزد کلا اين بحث ها را در قرن ۲۱ و انفجار اطلاعات و اوج تکنولوژی ديجيتال مشمئز کننده ميدانم.آقايان خود ميداند که به مدد نو اوری های بخصوص ۱۰ ساله اخير ديگر حنای تلويزيونشان رنگی ندارد... عقيده مندم که اصولا دولتها نبايد نه تنها هيچ دخالتی در تاسيس و راه اندازی تلويزيونهای خصوصی روزنامه ها و مجلات داشته باشند بلکه اصولا هر چيز دولتی نوعی تصنع و دکور است. ... فرهاد - تهران متأسفانه مقامات جمهوری اسلامی هنوز به نقطه ادراک اين نرسيده اند که اين قرن، عصر تحولات الکترونيک و ارتباطات است . خاطرم می آيد روزی يکی از همسايگان ما را به خاطر داشتن ويديو حبس کرده بودند، همينطور در اوايل انقلاب در يکی از شهرستان های مازندران، پزشک داروسازی را در ملا عام بدليل فروش قرص های ضد بارداری شلاق زدند. حساب کنيد اين افراد چه حالی بهشان دست می دهد وقتی در تلويزيون و ديگر رسانه ها ويديو تبليغ می شود يا جمله "پسر يا دختر، دو بچه کافيست" را بر در و ديوار می بينند ؟ ماهواره هم چيزی نيست که بتوان جلوی آنرا گرفت. تا چه زمان بفهمند، خدا می داند. کامبيز - مازندران با توجه به اينکه اکنون در ايران بسياری از مردم امکانات دريافت تلويزيون‌های ماهواره‌ای را دارند و دسترسی به اين رسانه از ديگر رسانه‌ها مثل اينترنت بسيار ارزانتر است جای شبکه‌های خبری و سياسی فارسی‌ زبان واقعا خالی می‌باشد در نتيجه تنها منبع خبر و اطلاعات برای اکثر مردم ايران همان تلويزيون دولتی ايران می‌باشد که اخبار آن کاملا کاناليزه و بسيار ناقص و در مواردی بسيار سطحی و مبتذل می‌باشد، متاسفانه بسياری از افراد ايرانی که به رسانه‌هايی مثل اينترنت دسترسی ندارند از اوضاع جهان و طرز زندگی مردم ديگر نقاط جهان حتی در همين کشورهای اطراف بی‌خبر می‌باشند و جمهوری اسلامی هم از اين وضع نهايت استفاده را می‌برد با اين وصف طبيعی است که جمهوری اسلامی در برابر هر رسانه‌ غير دولتی بايستد . يوسف - تهران وقتی جمهوری اسلامی با يکی ازياران ديرين خود که هنوزمعتقد به جمهوری اسلامی و آرمانهای انقلاب اسلامی است چنين می کند پس وای به حال منتقدين ومخالفين نظام. کوروش - شيراز مساله توقيف اين تلويزيون، به نظر من چيز غير قابل پيش بينيی نبود. حکومتی که تحمل روزنامه های مخالف عقيده دولتمردان را ندارد، چطور می تواند تلويزيون کروبی را که فرياد مخالفت خود را مدتی است سر داده است، تحمل کند. و. ت. - گيلان اين هم يک نوع سانسور است که دولت می خواهد انحصار راديو و تلويزيون را داشته باشد در حال حاضر بسياری از مردم ايران ماهواره دارند و اينکه يک رسانه جديد بخواهد از ميان همان طبقه با کمی تفاوت بيايد، شايد بيشتر به مسئله انتخابات گذشته مربوط شود. زهره - تهران جناب آقای کروبی مدعی است که ميخواهد چهره اسلام واقعی را به تصوير بکشد حکومت فعلی جمهوری اسلامی هم مدعی تر از جناب آقای کروبی که ميخواهد اسلام را به دنيا عرضه کند، در نظام جمهوری اسلامی به جرأت ميتوان گفت که همه از خدا و پيغمبر سخن ميگويند ولی نميدانيم حق با کدام يک است و خود همين يک خطر بزرگ برای اسلام است براستی در اين ميان کدام يک دلشان برای دفاع از اسلام ناب محمدی«ص» ميتپد؟ آيا واقعا مسئله اسلام است يا چيز ديگريست که در پشت پرده پنهان است. به هرحال جوانان و دانشجويان روشنفکرايران خودشان بهتر ميتوانند تجزيه و تحليل کنند. رضا - محلات از کوزه همان تراود که در اوست... تلويزيون های فارسی ديگر چه گلی برسر اين ملت زده اند که اقای کروبی دوست دارد بزند. با بودن صدها کانال خوب خارجی و مفت و مجانی بودن آنها، آيا تلويزيون صبا ميتواند ذره ای از فضای خالی مردم ايران را پر کند؟ نه بخدا. سروش - زاهدان فايده رسانه ها از هر نوع که باشد بر کسی پوشيده نيست اما نکته جالب توجه اين است که آقای کروبی و همفکرانش در حزب جديد که توان راه اندازی يک تلوزيون ماهواره ای را که امروزه چندان هم مشکل نيست ندارند، چطور ادعای رهبری يک جامعه را به سمت دمکراسی - آنهم ايران - را دارند. اين يک آزمون ساده برای حزب جديد است جهت نعيين ميزان توانايی که نتيجه آن معلوم است " شير بی يال و دم". برای آقايان با تمام اردتی که به ايشان دارم متاسفم. پيشنهاد می کنم به جای فعاليت در زمينه سياسی، رسته ديگری را برگزينند که نياز به قدرت يا جرات و مانند آن نباشد. سياست آنهم در ايران ابزار خاصی لازم دارد که اين حضرات از آن بی بهره اند. امير - دوبی خدمات
مهدی کروبی، رئيس پيشين مجلس شورای اسلامی ايران از علی لاريجانی دبير شورای عالی امنيت ملی اين کشور به عنوان عامل اصلی جلوگيری از فعاليت شبکه تلويزيونی ماهواره ای صبا نام برد.
کشمکش بر سر راه اندازی يک شبکه تلويزيونی
تصور اينکه جمعيت چند صد ميليونی چين از اين تفسير دچار چه اندازه بهت و حيرت شد تنها زمانی ميسر است که بدانيم غالب مردمان چين آوازهای نمايش‌های چينی را در کوچه و بازار وقت و بی ‌وقت زمزمه می‌کردند و به عبارت ديگر با آنها زندگی می‌کردند. به هرحال در منشور تئاتر حزب چين چنين آمده بود: "نمايش سنتی، از لحاظ تاريخی محصول فرهنگ ملوک الطوايفی بوده و عميقا با فلسفه کونگ فو، تسه ای و دائويی درآميخته است و به همين دليل منادی افکار کهن يعنی اطاعت بی‌‌چون و چرای فرزند نسبت به والدين و ‌وفاداری نسبت به ارباب و خانواده (به عنوان بالاترين رکن جامعه) ‌است." بر اساس اين منشور، خائنان، قهرمان جلوه داده شده‌اند و به عنوان مثال از قهرمان نمايشنامه معروف "سولنگ تان مو" sseu lang t,an mu نام برده شد که نه تنها قهرمان نيست بلکه به خاطر وفاداری اش به اربابان خائن نيز است. بر اساس اين منشور کادرهای متعصب حزب و از جمله همسر مائو، چيانگ چينک chang ch’ing که خود دارای سابقه بازيگری در سينما و اپرای پکن بود تصفيه و بازنويسی نمايشنامه‌ها در دستور کار حزب قرار گرفت و قلع و قمع داستانها، قهرمانان و انديشه‌های نمايشنامه‌ها وظيفه‌ اصلی شاخه هنری حزب کمونيست به شمار آمد و به همين دليل صدها نمايشنامه‌ از صافی گذشته و پس از پالايش ايدئولوژيک مجوز نمايش گرفتند و عناوين غير قابل اجرا يا به بوته‌ فراموشی گذاشته شدند يا در نهانخانه ذهن دست اندرکاران هنر نمايش محفوظ ماندند. در ماه می ۱۹۵۷، و بر اثر سياست "صد گل" (بگذار صد گل بشکفد) اين منشور ناديده انگاشته شد و برخی از بزرگان حزب به اين نتيجه رسيدند که نه بازيگران و نه تماشاگران به خاطر اين نوع موضع گيريها از نمايش لذت نمی‌برند بلکه موسيقی، داستان و بازی است که در دل آنها جای دارد و تا زمانی که منشور حيرت انگيز اعلام نشده بود آنها تفسير متفاوتی از نمايش اجدادی خود داشتند و نسبت به مفاهيم بسيار پنهان نمايش‌ها خودآگاه نبودند. اما اين تجديد نظر ديری نپائيد و در تابستان همان سال مقرر شد که نمايش، چه سنتی و چه مدرن در خدمت تبليغ حزب قرار گيرد. يعنی به عبارت ديگر حزب متوقع بود افکاری که طی زمانی، به درازای چند هزار سال در لايه لايه‌ افکار نمايشنامه نويسان و بازيگران و ساير عوامل اجرای نمايش چين بدون هرگونه دستور و بخشنامه و ترساندن متخلفان از سرپيچی ريشه دوانده، با دستوری حزبی جايگزين شده و به منادی افکار جديد مبدل شود. جدا از برخورد سهمگين حزب کمونيست چين با نمايش نياکان چينی‌ها، تفسير حزب از بنيانهای فلسفی و زيبايی شناختی نمايش چينی صحيح بود چرا که به رغم غير رئاليستی بودن نمايش سنتی چين هر داستان و هر اجرا بازتابی از باورها و اعتقادات و معرف ساختار اجتماعی اين سرزمين پهناور بود. طبقات اجتماعی در چين شامل دانشمندان، کارگزاران دولتی و اداری، ‌اعيان زميندار، ‌کشاورزان، صنعتگران و بازرگانان بود و در نمايش چين اين سلسله مراتب و طبقات اجتماعی کاملا‌ مشهود است. نمايش سنتی چينی فساد حکومت‌ها و حکام ولايات را به نمايش می‌گذارد اما هرگز به ساحت پسر آسمان، پدر ملت يا به تعبير ديگر خاقان، کوچکترين توهين و تعدی نمی‌کند. خانواده اساس جامعه بود و تعصب فرزند نسبت به کيان خانواده فريضه و عبادت محسوب می‌شد پس احترام به خانواده،‌ احترام به نياکان تلقی می‌شد و تخلف از آن گناهی نابخشودنی بود و در نمايش‌ها اين باور هزاران ساله کاملاً منعکس است. آداب زناشويی حکم می‌کرد که زن مطيع مرد باشد و مردان از طريق دلاله‌ها، همسران آينده خود را انتخاب می‌کردند. دختران بايستی مطيع تصميم خانواده‌ خود می‌بودند و ايستادگی در برابر خواسته‌ آنان گناهی نابخشودنی به شمار می‌آمد. در نمايش چينی اين امر کاملاً مشهود است. مردان می‌توانستند با زنان ديگر در ارتباط باشند؛ خواه از طريق ازدواج‌های موقت خواه همخوابگی با روسپی ها. ‌جامعه‌ چين اين روابط را پذيرفته بود و از سوی ديگر تربيت روسپی های مدبر و هنرمند را از اصول غير قابل ترديد می‌انگاشت و به همين دليل عشق به روسپی های بازيگر، خواننده، ‌نقاش، خوشنويس و ..... موضوعی از موضوعهای عمده‌ نمايش سنتی چينی است. در چين اديان آسمانی جايگاهی نداشتند و سه مذهب کونگ فوتسه ای kungfu – tse (‌ آئين کنفسيوسی، دائويی و بودايی ) که توجه عمده خود را معطوف به اخلاق تنظيم رهبری زندگی، روابط ميان افراد خانواده، پرستش نياکان، پرهيز از تجملات دنيوی و ميل به معرفت وجودی انسان کرده بودند، و نمايشنامه نويس چينی در جای جای نوشته‌اش اين نکات را به نمايش می‌گذاشت. نکته‌ جالب اينجاست که در سرزمين پهناور چين و در هر ولايتی، "نمايش" نام جداگانه‌ای داشت و تنها انواعی از نمايش دارای عناوين فراگير بوده و به يک نام خوانده می‌شوند:• نمايش باستانی kieoe-hi• نمايش ملی kouo- kiu• نمايش پايتخت ching- hsi از ميان آنها نمايش پايتخت يا چينگ شی ching- his که به اپرای پکنی هم معروف است در داخل و خارج سرزمين پهناور چين از شهرت بسيار بيشتری برخوردار است. در اين نوع نمايش، خواننده – بازيگران همچون خوانندگان اپرا،‌ با آواز گفتگو می‌کنند و هرچند که رقص و آکروباسی از عناصر اصلی اين نوع از نمايش اند، جنبه‌ موسيقايی آن برتر شمرده می‌شود و به همين دليل در چين بجای آنکه بگويند: "می‌رويم نمايش را تماشا کنيم" ( kong his ) از اصطلاح ting-his استفاده می‌کنند که به معنای "نمايش شنيدن" است. از اين رو بازيگر اگر فاقد صدای رسا و زيبا باشد از جايگاه واقعی خود برخوردار نخواهد شد. به هرحال در چين قريب يکصد نوع نمايش وجود دارد: يانگ تسو ( نمايش ايالت شنی)، ‌چيونگ چو (نمايش جزيره‌های هانيان) و کواکو (نمايش ايالت هونان) از ميان اين صد نوع معروفترين اند. اين نمايش‌ها نيز تابع اصول نمايشی مکاتب نمايشی سچوآن، فوکی‌ين، تسين کيانگ،‌ نانکينگ، ‌کانتون، ‌سزه‌شان و .... هستند که وجه تمايزشان در توجه يا عدم توجه به صحنه آرايی، ارجحيت يا عدم ارجحيت موسيقی و توجه و يا عدم توجه به واقع گرايی و دست آخر حضور زنان يا مردان در اجراست. مثلاً در شيوه‌ چائوهينگ فقط زنان، بازی می کنند و نقش مردان را بازيگران زن با صدايی دورگه ايفا می‌کنند. نمايش چينی در فضايی قهوه خانه مانند اجرا می‌شود. در اين فضا سکويی برای بازی در نظر گرفته شده و نوازندگان در گوشه‌ای از اين فضا و در کنار سکو از جايگاه مخصوص به خود برخوردارند. تماشاگران در حين ديدن (= شنيدن) اپرای اجداديشان چای می‌نوشند و با انواع تنقلات از آنها پذيرايی می‌شود. همين ساختار امروزه در اپرای پکن که به شيوه معماری غربی و با الهام از تماشاخانه‌های غربی ساخته شده نيز رعايت شده است، به نحوی که بخش پلاتوی سالن دارای ميز و صندلی برای پذيرايی ويژه و بخش اعظم آن به رديف‌های تماشاگران ديگر اختصاص داده شده است. اما در سرزمين چين که سرزمين مراسم و جشنها نيز است، تنها نمايش صحنه‌ای نيست که طرفداران بی‌شمار دارد، بلکه ساير انواع نمايش نيز دارای ريشه و قدمت بسيار زياد هستند. نمايش عروسکی يکی از اين انواع نمايش است که در چين از قدمت و شکوه خاصی برخوردار بوده و هست. انواع نمايش عروسکی از اجراهای تک نفره‌ عروسکی گرفته تا نمايش‌های عروسکی سايه‌ای و نخی بسيار پيچيده، در طيف وسيع نمايش عروسکی چين قرار دارند به اعتبار سندی متعلق به يک هزار سال پيش از ميلاد مسيح فردی به نام يان شی yan sei عروسکهايی ساخته بود که فک متحرک و مفاصل حرکتی داشته و با آوازخوانی و رقص عروسکها مردم را سرگرم می‌کرده است. در اواخر سلطنت سلسله هان Han يعنی در فاصله‌ قرون دوم و سوم ميلادی نيز عروسکها در مراسم و جشنها مورد استفاده قرار می‌گرفته‌اند و اما از نمايش عروسکی دراماتيک تا آغاز سلطنت سلسله‌ی تانگ Tang خبری نيست و در اين دوره است که عروسکها در خدمت اجرای داستانهای تاريخی و افسانه‌ها قرار گرفته‌اند. در نمايش عروسکی چين نيز موسيقی و آواز همواره از اهميت فوق العاده‌ای برخوردار بوده است. اما همچون نمايش صحنه‌ای انواع نمايش عروسکی در ولايات وجود داشته و در هر قسمت از خاک چين نوعی از نمايش عروسکی مورد توجه نمايشگران و تماشاگران قرار گرفته است مثلاً‌ در پکن سنت نمايش‌های عروسکی نخی رواج داشته و در مناطقی چون شن سی‌ scensi و هوپی Hopei انواع نمايش‌سايه‌ای اجرا می‌شده‌اند و همچنين می‌دانيم که در اواخر قرن نوزدهم و در ناحيه‌ی چنگ – تو Ceng –to يک تماشاخانه‌ ويژه‌ی نمايش عروسکی سايه‌ای وجود داشته است. منشور حزب کمونيست با اينکه موجب پراکنده شدن گروههای تئاتری شد اما بدليل کم اهميت بودن داستان در نمايش‌های عروسکی و عنوان سرگرم کننده بودن آن نه تنها آسيب نديد بلکه مورد توجه هم قرار گرفت مثلاً ying-his (= سايه بازی) دردوران قدرت گيری حزب کمونيست در فقر و عوام پسندی غوطه ور، و از حداقل‌های اجرا نيز برخوردار نبود اما دولت جا و مکان و بودجه تخصيص داد تا نمايش سايه‌ای از نو جان بگيرد و جان نيز گرفت .در مورد نمايش عروسکی نخی هم همين اتفاق افتاد و امروز صدها گروه نمايش عروسکی در چين وجود دارند که به شيوه‌ عروسکی نخی به اجرای نمايش می‌پردازند. .در نمايش عروسکی چين نيز موسيقی نقش تعيين کننده‌ای دارد و مهارت بازی‌دهندگان در انجام حرکات استثنايی نشان دهنده آن است که ميل تماشاگران چينی به ديدن صحنه‌های ويژه‌ای است که در تئاتر عروسکی ساير کشورها نظير ندارد: مثلاً عروسکها در حين بازی با جهشی در هوا بدست بازی دهنده‌ ديگر می‌سرد و او بلافاصله و با مهارت فراوان و بدون مکث بازی را ادامه می‌دهد. رقص عروسکها با دستارهای بسيار بلند و ايجاد حلقه‌های بزرگ در دو سوی بدن عروسک از جمله مهارتهای بازی‌دهندگان چينی است. اين قبيل حرکات در شيوه دستکشی و ميله‌ای دارای سابقه‌ی بيشتری است و به همين دليل طرفداران ويژه‌ای ميان مخاطبان فراوان خود دارند. عروسکهای نخی نيز امروزه بيشتر در خدمت شوهای عروسکی‌اند و کمتر توجهی به داستان می‌شود. سيرک عروسکهای نخی را می‌توان در ميان آثار نمايش عروسکی نخی اغلب گروهها ديد و در يک نگاه نمايش عروسکی چينی برخلاف توقع و انتظار و مدعای مائو و سردمداران حزب کمونيست بيشتر هنر برای هنر است تا هنر در خدمت انديشه‌های کمونيستی يا در خدمت عرضه‌ی آثار دراماتيک. در جمع بندی می‌توان نمايش چين را بدين صورت طبقه بندی کرد: نمايش چينی سنتی اصلاح شده و تجديد نظر شده .آثاری که بيشتر از لحاظ مفهومی در تضاد با آرای کمونيست‌ها بوده و از هر نظر مورد تجديد نظر قرار گرفته و پس از آن مجدداً در فهرست آثار مجاز به نمايش درمی‌آيند. در نمايش‌هايی هم نه تنها محتوا بلکه عناصر مورد تجديد نظر قرار گرفته‌اند. چنانکه کارگردان‌هايی نظير چيائو يو – يينگ ch,iao ju-ying و يانگ يوچی ين yang yuch,jen نقش موسيقی را کمرنگتر کردند و به استحکام دراماتيک نمايش‌ها افزودند. نمايش چينی تحت تاثير تئاتر غرب نوع ديگر نمايش چينی است. اين گرايش بيش از تسلط کمونيسم در ميان روشنفکران چينی شکل گرفت. آنها همچون بسياری از روشنفکران آسيايی بر اين باور بودند که ساختار نمايش سنتی فاقد کارآيی بيان واقعيت‌های اجتماعی و فاقد قدرت روشنگری است و به همين دليل به سوی نمايش دراماتيک غربی تمايل پيدا کردند، وارد کردن دکور، ‌نورپردازی، ‌بازيگری واقع‌گرايانه و طرد عناصری چون شمشير بازی، رقص و آکروباسی از خواسته‌های اين هنرمندان بود. اين گروه به تدريج تحت تاثير نظريه استانيسلاوسکی، ‌شيوه بازيگری اجدادی را تماما کنار گذاشته و بازيگری بر اساس شيوه بازيگری ناتوراليستی را برگزيدند. هنگامی که تماشاگران چينی اقتباس صحنه‌ای "کلبه عمو تم" را ديدند ضمن شگفت زدگی و حيرت با مشکلی هم مواجه شده بودند که زبان غير متعارف بازيگران بود. زيرا از يک سو گفته‌ها آوازی نبود و از ديگر سو می‌بايستی "زبان" ‌نقش‌ها به گونه‌ای باشد که "چينی" ‌نباشد. مدتها طول کشيد که تئاتر چين برای انتخاب راهی ميان زبان پی‌هوا pai,hu,a (زبان کوچه و بازار) و زبان ماندرين Mandarin (زبان اداری و ادبی) زبان تلفيق يافته ميان زبان کوچه و بازار و زبان ادبی را انتخاب کند و آن را رواج دهد.دشمن مردم ايبسن ،‌و بادبزن خانم ويندرمير، هملت و ... از جمله نمايشنامه های غربی‌اند که در چين با موفقيت به اجرا درآمده‌اند. به اين طبقه بندی اجرای باله به شيوه‌ی غربی و بيشتر تحت تاثير باله‌ روسی را نيز بايد افزود و کمونيستهای چين و شوروی بر سر اصولی توافق داشتند و اين امر سبب می‌شد که هنرمندان کمونيست چين مراودات خود را با هم کيشان ايدئولوژيک شان بسط و توسعه دهند و از همين جا بود که باله(گروه زنان سرخ) شکل گرفت. محتوای باله عشق به رفيق مائو و فداکاری در راه حفظ ميهن و انقلاب سرخ کمونيستی است اما تنوع رنگ، تعداد بالرين‌ها و صحنه پردازی باشکوه که سرشار از انظباط صحنه‌ای چينی است به عنوان يک اثر ستودنی مورد توجه جهانی قرار گرفت....... و در پايان: جريان نه چندان فراگير گرايش به تئاتر غربی هنوز هم در ميان روشنفکران بخصوص دانشجويان وجود دارد. اين جريان پس از حوادث ميدان تيان آنمن، ‌جسته و گريخته از طريق تئاتر به نقد جامعه‌ چين می‌پردازد. آخرين محصول اين تلاش نمايش قلعه حيوانات است که بر اساس نوشته‌ جرج اورول و بصورت غير حرفه‌ای و به مدت بسيار کوتاه در پکن اجرا شد. اما حقيقت اين است که مردم چين، آواز و رقص و داستانهای هزاران ساله آميخته با برخی عناصر تئاتر غربی نظير نورپردازی و جلوه‌های ويژه را بر نمايش‌های شبه غربی ترجيح می‌دهند. ترقه و باروت و آتش بازی که چينی‌ها در آن به اعلا درجه استادی رسيده‌اند با اين جلوه‌های ويژه بهم آميخته‌اند و اغراق آميز نيست اگر بگوئيم :هيچ نمايش چينی بدون اين دود و دم و رنگ‌های تند مورد توجه تماشاگران چينی قرار نمی‌گيرد. خدمات
در سال ۱۹۵۰ ميلادی، ‌يک سال پس از اعلام رسمی استقرار حکومت کمونيستی در چين، مفسران کمونيست، ‌تفسيری متفاوت از هنر نمايش نياکان خويش ارائه کردند و با ارائه منشور تئاتر حزب کمونيست چين، اين سنت هزاران ساله را، مسموم، طبقاتی، لبريز از خرافه و در يک کلام "هنر منحط غير قابل ادامه" قلمداد کردند.
تاريخچه نـمایـش در چـیـن
قصه مهاجرت حاج منجد به 24 سال پيش برمی گردد. تقريبا اوايل جنگ ايران و عراق. او در آن زمان کارمند وزارت صنايع عراق بوده و با همسر و دو بچه اش در اين کشور زندگی می کرده. وقتی که جنگ شروع شد، از طرف حکومت صدام تحت تعقيب قرار گرفت زيرا اجدادش ايرانی بودند. البته خودش، پدرش و حتی پدربزرگش درعراق متولد شده اند ولی پدر پدربزرگش از تبريز به عراق مهاجرت کرده بود. حاج منجد مدتی درعراق به زندان افتاد و وقتی که از زندان آزاد می شود، تصميم می گيرد که عراق را ترک کند و به همين دليل از طريق سوريه به ايران مهاجرت می کند. حاج منجد می گويد:" وقتی به ايران آمدم هيچ چيز نداشتم چون همه دارايی و اموالم را در عراق جا گذاشته و از صفر شروع کرده بودم. هشت سال اول را کارگری کردم. اوايل خيلی سخت بود چون اصلا زبان فارسی بلد نبودم حتی برای خريد از بقالی هم که می رفتيم مجبور بوديم با دست نشان بدهيم چه می خواهيم چون اسم هيچ چيز را نمی دانستيم." حاج منجد خاطره ای از آن روزها تعريف می کند:" يک روز که غذا آبگوشت درست کرده بوديم، نشسته بوديم و می خواستيم ناهار بخوريم. پدر زن من که عموی من هم هست گفت: منجد اگر گفتی اين غذا چه چيز کم دارد؟ گفتم: لبن ( به عربی يعنی ماست). عمو گفت: بله. من بروم تا سر کوچه بگيرم و برگردم. عمو رفت و بعد از حدود 45 دقيقه برگشت. آن هم با دست خالی! از او پرسيدم چرا نخريدی؟ گفت: هر جا رفتم گفتند ندارند. اين حسين آقا بی معرفت داشت تو يخچال ولی گفت ندارم!" حاج منجد در خانه با بچه ها هم عربی حرف می زند و هم فارسی که آنها به هر دو زبان مسلط باشند، او ايران را هم کشور خود می داند چرا که به قول خودش نصف عمرش را در اين کشور گذرانده است. وقتی نظرش را در باره بازگشت پرسيدم، شادی در چشمانش موج زد. خيلی دوست دارد که به عراق برگردد چون مادرش، سه خواهر و سه برادرش آنجا هستند. خودش می گويد: "اگر امنيت نسبی در عراق برقرار بشود همه چيز را می فروشم و می رويم عراق." از زمانی که حکومت صدام در عراق سرنگون شده سه بار همسر و بچه هايش را به عراق برده است. سه تا از فرزندانش اصلا عراق را نديده بودند. حاج منجد می گويد:"بچه ها هم آنجا را دوست دارند چون هر وقت که به عراق می رويم، فاميل ها بچه ها را به گردش می برند." شافع، برادر حاج منجد است و 45 سال دارد. وقتی به همراه برادرش به ايران آمده مجرد بوده ولی اينجا با يک دختر عراقی ازدواج کرده و حالا 4 فرزند دارد. شافع خيلی دوست دارد به عراق برگردد ولی بچه هايش چون همگی در ايران به دنيا آمده اند و تا به حال عراق را نديده اند، ايران را دوست دارند و می خواهند همينجا بمانند، ضمن اينکه شناسنامه ايرانی هم دارند و مشکلی برای ماندن ندارند. همسر شافع هم اين وسط مانده است که نظر شوهرش را قبول کند و يا فرزندانش را اما اگر روزی حاج منجد بخواهد برگردد، شافع هم او را تنها نمی گذارد و به همراه برادرش به عراق برمی گردد. از شافع می خواهم که خاطره ای تعريف کند، او می گويد:" زندگی ما، همه خاطره است مهاجرت يعنی خاطرات، خاطرات تلخ و شيرين." خليل اسماعيل، پسر نوجوان عراقی است که در کارگاه حاج منجد کار می کند. خليل در کربلا به دنيا آمده و وقتی که يک سالش بوده به همراه خانواده به ايران مهاجرت کرده است. الان چهار سال است که پدرش برای کار از ايران به استراليا رفته و در استراليا درمزرعه کشاورزی کار می کند، البته کار سنگين انجام نمی دهد چون 63 سال دارد. خليل اميدوار است که کار اقامت پدرش در استراليا درست بشود و او هم بتواند به استراليا برود و در آنجا کار کند. خليل سه خواهر و سه برادر دارد که دو خواهرش به همراه شوهرانشان که عراقی هستند دو سه سالی است که به دانمارک مهاجرت کرده اند و يکی ديگر از خواهرهايش با شوهرش که ايرانی است در تهران زندگی می کنند. خليل به همراه سه برادر و مادرش ساکن منطقه دولت آباد تهران هستند. خليل تا کلاس 5 دبستان بيشتر درس نخوانده و يک بار هم کلاس پنجم رفوزه شده و وقتی که قبول شده، ترک تحصيل کرده و به دنبال کار رفته است. تفريح خليل اين است که به همراه دوستانش به کوه يا سينما برود و يا با هم در محل فوتبال بازی کنند. آخرين باری که خليل به سينما رفته، هفته پيش بود که فيلم کما را ديده و خيلی از آن خوشش آمده است. موسيقی را هم خيلی دوست دارد. از خواننده های ايرانی بيشتر به آهنگ های سياوش قميشی و شادمهر عقيلی گوش می کند و از غربی ها به انريکه گلسياس، دی جی بوبو و شکيرا. نظر خليل را در باره بازگشت می پرسم: "اصلا دوست ندارم به عراق برگردم چون در اين يکی سال اخير دو بار رفتم ولی اصلا نتوانستم با محيط و مردم آنجا ارتباط برقرار کنم." خليل می گويد که با مردم عراق راحت نيست و بيشتر از اينکه خودش را عراقی بداند، فکر می کند که به ايران تعلق دارد. از خانواده آنها هم فقط مادرش و يکی از برادرانش صحبت برگشتن می کنند اما خليل به همراه دو برادر ديگرش اصلا ميلی به بازگشت ندارند، حتی اگر امنيت کامل در عراق برقرار شود. خدمات
حاج منجد 47 ساله است و متولد کاظمين. او همراه همسر و پنج فرزندش در محدوده خيابان آزادی تهران زندگی می کند. حاج منجد يک کارگاه طلاسازی در محله ناصر خسرو دارد و از طلا فروش ها طلا می گيرد و النگو می سازد و سپس به آنها تحويل می دهد. البته برادرش شافع به همراه 3 کارگرعراقی و يک کارگر ايرانی در کارگاه با او کار می کنند.
حاج منجد
داربی سرخابی تهران، صفحه اول ایران انعکاس حکم حکومتی رهبر جمهوری اسلامی برای تداوم سرپرستی محمدعلی نجفی بر وزارت علوم، مسابقات فوتبال داربی تهران و گمانه‌زنی درباره برخورد مجلس با وزیر پیشنهادی جدید از جمله دیگر مطالب این روزنامه‌هاست. قضاوت تاریخی محمد نوری در سرمقاله ایران، روزنامه دولت، نوشته: زمان چندانی به پایان مذاکرات وین باقی نمانده است. خبرهای ارسالی از مقر دیپلمات‌ها با هیجان بالا در تهران و پایتخت‌های غربی دنبال می‌شود. صرفنظر از نتیجه‌ای که ماراتن چانه‌زنی وین در برخواهد داشت، در ایران باب یک قضاوت تاریخی گشوده شده است، قضاوت درباره حاصل و محصول کار دیپلمات‌هایی که قریب ۱۶ ماه مسئولیت این پرونده را در دست داشته‌اند. نویسنده با اشاره به تیم هسته‌ای سابق نوشته: آنها هر اندازه برای تبرئه عملکرد خویش تلاش کنند یا کار تیم کنونی را سیاه جلوه دهند متاع تبلیغاتی‌شان در بازار خبری و رسانه‌ای خریدار ندارد. تصویر دو دوره سیاست خارجی ایران در دولت قبلی و دولت اعتدال شفاف‌تر از آن است که با پروپاگاند یا جنجال‌های تبلیغی بتوان پرده انکار بر واقعیت‌ها کشید. روزنامه دولت در نهایت نوشته: رییس جمهور در یکی از گفتارهای خویش به روشنی این تصویر دوره‌حضیض و دوره اوج دیپلماسی ایران را نمایان کرد. او به خاطر آورد که سکه دیپلماسی ایران در دوره‌ای چنان از اعتبار ساقط شده بود که شمار دوستان ایران از انگشتان دست فراتر نمی‌رفت. شش قدرتی که امروز در صف مذاکره و توافق با ایران حاضر شده‌اند‌دیروز برای تحریم و انزوای ایران از همدیگر سبقت می‌گرفتند. گفت‌وگو با کدخدا کارتون ابوالفضل محترمی، جهان صنعت کیهان در ادامه مخالفت‌های خود با مذاکرات هسته‌ای، امروز در یادداشت روز خود نوشته:‌ گلایه‌کردنی است که متاسفانه تیم مذاکره‌کننده کشورمان با تمرکز روی مذاکره دوجانبه با آمریکا تحت عنوان غلط‌انداز «مذاکرات سه‌جانبه» به دلیل حضور خانم کاترین اشتون، بی آن که بخواهد و یا متوجه باشد، به طرح فریب یاد شده از سوی آمریکا‌یی‌ها دامن زده است. وقتی تیم هسته‌ای بیشترین نشست‌های خود را با وزیر خارجه آمریکا برگزار می‌کند، به طور طبیعی این توهم را نشر می‌دهد که از میان شش کشور فقط آمریکاست که تصمیم‌ساز و سیاست‌پرداز است‌و این ترجمان دیگری از پذیرش کدخدایی آمریکاست! حسین شریعتمداری در این مقاله ادامه داده: مذاکرات ایران اسلامی با ۱+۵ و پیش از آن با تروئیکای اروپایی - فرانسه، انگلیس و آلمان- فقط تابلو و پوشش هسته‌ای دارد بی‌آن که کمترین ارتباطی با فعالیت هسته‌ای کشورمان داشته باشد. آنچه آمریکا و متحدانش از مذاکرات دنبال می‌کنند همانگونه که خود بارها اعتراف کرده و در عمل به صراحت نشان داده‌اند فشار بر جمهوری اسلامی ایران برای پیشگیری از اقتدار آن و دستیابی به دو هدف پلکانی تعریف‌شده، تغییر رفتار و نهایتا تغییر ساختار نظام اسلامی ایران است. مدیر کیهان در پایان برای چندمین بار افزوده: از این روی انتظار رسیدن به «توافق» مطلوب، غیر از انتظار «آب» از «سراب» نمی‌تواند هیچ مفهوم دیگری داشته باشد. چه رسد به آن که آینده و گشایش اقتصادی کشور و بهبود معیشت مردم را به نتیجه مذاکرات گره بزنیم و در مقابل وعده‌های نسیه حریف امتیازات «نقد» بدهیم‌و مخصوصا از بازگشت به ظرفیت‌های بر زمین مانده خود که اقتصاد مقاومتی تضمین‌کننده آن است، غافل باشیم. بچه‌ها متشکریم ابوالقاسم قاسم‌زاده در مقاله خود در اطلاعات با عنوان بچه ها متشکریم، اظهار عقیده کرده که پرونده هسته‌ای از مرحله یک معضل غیرقابل حل خارج شده و چه تحریم‌ها برداشته شود چه نشود، سیاست تحریم‌ها ترک برداشته است، بخصوص که شرکت‌های بزرگ در اروپا و آمریکا از هم اکنون مسیری جدا از اولتیماتوم تحریم‌ها را دنبال می‌کنند. هرچند افراطیون جمهوریخواهان و دمکرات‌ها در کنگره آمریکا همچنان تهدید به تصویب طرح‌های جدید برای افزایش تحریم‌ها علیه ایران می‌‌کنند، در یک کلام باز شدن درهای مذاکره، سیاست تحریم از سوی غرب (آمریکا و اروپا) را به بن‌بست برده است. نویسنده به اشاره به سیاست های روسیه نوشته دولت پوتین کمتر توجهی به سیاست تحریم‌ها علیه ایران نمی‌کند و هم‌ اکنون وارد بستن قراردادهای متعدد با جمهوری اسلامی ایران شده است، آنهم در حالی‌که بخاطر بحران اوکراین، سردترین روابط مسکو ـ واشنگتن در جریان است. در اروپا سه دولت انگلیس، فرانسه و آلمان دریچه ارتباطات تجاری و بازرگانی با ایران را دوباره باز کرده‌اند و در اتحادیه اروپا، دست شرکت‌های خصوصی سرمایه‌ای را برای ورود به بازار ایران باز گذاشته‌اند. به نظر نویسنده اطلاعات: اگر این فضای عمومی را رصد کنید، هنر دیپلماسی جمهوری اسلامی ایران و تلاش دیپلمات‌های ایران مشاهده خواهد شد. باقی می‌ماند در داخل کشور، که هنوز برخی با خط‌کشی سیاسی تشکیلاتی و گروهی‌شان کار و تلاش تیم مذاکره‌کننده ما را ارزیابی می‌کنند. بخشی از این گرایش‌ها مایل نیستند که دکتر روحانی رئیس جمهور و دولت یازدهم از چنین تلاشی امتیاز بگیرد در حالی‌که بسیاری از جریان‌های سیاسی از هم‌اکنون با رضایت به تیم مذاکره‌کننده آفرین می‌گویند. ما پیروزیم عبدالله گنجی در سرمقاله روزنامه جوان نوشته: سوم آذرماه ضرب‌الاجل مذاکرات هسته‌ای بین ایران و شش قدرت جهانی است. چشم‌انداز مذاکرات و یپچیدگی مسائل باقی‌مانده نشان می‌دهد که تا روز موعود نتیجه مطلوب ما که لغو کامل تحریم‌هاست محقق نخواهد شد. هر گزینه دیگری که برای ادامه روند انتخاب شود مطلوب نخواهد بود چرا که آنچه باید محقق شود نه مباحث فنی و هسته‌ای که اراده سیاسی است و از آنجا که اراده سیاسی امریکا با اراده صهیونیست‌ها هم‌خوابگی دارد به صورت طبیعی نباید چشم‌انداز مذاکرات را امیدبخش دید. به نوشته مدیر روزنامه سپاه پاسداران: اما هر آنچه نتیجه مذاکرات باشد ما پیروز صحنه‌ایم. شاید تحریم‌های دشمنان بر رشد کشور مؤثر بود اما باید بدانیم که نتیجه آن همانند نتیجه جنگ تحمیلی شد. در پایان جنگ تحمیلی امام (ره) فرمودند: «در جنگ پیروزی از آن ما گردید و دشمنان در تحمیل آن همه خسارت چیزی به دست نیاوردند.» امروز نیز آن گونه است، یعنی دشمن تحمیل خسارت می‌کند اما چیزی به دست نمی‌آورد و به هدف اساسی خود نرسیده و نمی‌رسد. سرمقاله جوان توضیح داده: اما منطق اینکه ما پیروز صحنه هستیم چیست؟ زمانی ما باید احساس شکست کنیم که به دنبال ساخت بمب اتم بوده باشیم و اکنون ناکام شده‌ایم. در صورتی که این گزینه هیچ موقع مورد نظر ما نبود و حرمت شرعی آن نیز اعلام شده است. بنابر این در همه ابعاد دیگر ما پیروز میدان هستیم. با مجلس در نیمه پایان ‏'شمارش معکوس برای به‌نتیجه‌رسیدن پرونده هسته‌ای ایران' - کارتون کیوان زرگری، شهروند منصور فرزامی در سرمقاله مردم‌سالاری نوشته: رفتارهای اجتماعی و سیاسی هر جامعه‌ای بازخوردها و تبعات آنی و آتی خاصی در پی دارد، برخی مثبت و ماندنی است. نویسنده با این مقدمه افزوده: آنچه در روز سه‌شنبه در مجلس اتفاق افتاد و سومین نامزد پیشنهادی برای وزارت علوم، رای اعتماد نیافت و دلهایی را آزرد، از نوع حرکت‌های عرضی در جامعه سیاسی ما بود که مسلم، پیامدهای سخت و دور از انتظار خواهد داشت. نویسنده معتقد است: رد صلاحیت سه تن از شخصیت‌های شناخته شده دانشگاهی و استیضاح درخور تامل «فرجی دانا» همه از یک نوع استدلال و از یک منظر بدون آن که قابلیت کاری و تاثیرگذاری و شناخت آن در مسوولیت وزارت، نقد و تحلیل شود، از نوع حرکت‌های عرضی است که هم دولت رعایت نکرد و هم مجلس مورد مداقه و جامع نگری قرار نداد و اگر این دور تسلسل باطل ادامه یابد و نظایر دیگری بیابد، پیامدهای غیرقابل جبرانی برای ملت و حکومت خواهد داشت و عوارض سخت آن نیز برای مجلس و دولت، می‌ماند. از جمله این عوارض به نظر مقاله ابتکار: مهاجرت‌های نخبگان تسریع خواهد شد؛ قابلیت‌ها از هر دو نسخ، از مسوولیت‌ها چشم می‌پوشند و کناری می‌گیرند، جوانان، همراهی نخواهند کرد؛ مردم، حمایت خود را از حکومت مداران برمی‌گیرند ؛ قبح و حسن و بد و خوب در رفتارها رنگ می‌بازد، مرزهای فرهنگی و اخلاق جامعه، مخدوش می‌شود، امر به معروف و نهی از منکر، کارآمد نیست؛ گسست اجتماعی و فرهنگی چهره ناصواب خود را نشان خواهد داد. حمید متقی در مقاله‌ای در فرهیختگان یادآور شده که: عمر دوره نهم مجلس از نیمه گذشته است و به نظر می‌رسد برخی نمایندگان، نوای الرحیل و صدای زنگ شترهای کاروان را بسیار زودتر از مجاورین خویش جدی گرفته باشند. برخی کمی مستعد‌تر هستند، در تلاشند با اقداماتی هوشمندانه دست یابند. برخی دیگر که احتمالا دریافته‌اند بخت‌شان در انتخابات بعد نخواهد جنبید، این روزها مصممند تا با انجام کارهای نیمه‌تمام و جامه عمل پوشاندن به بسیاری از آرزوهای خود دست‌کم تا چندسال پس از وداع با صحن بهارستان سایه خود را بر آن هرم سبزرنگ تداوم بخشند. به نوشته مقاله فرهیختگان در حالی که بسیاری از مردم و فعالان اقتصادی و فضای صنعت و کسب و کار ایران در انتظار بررسی لوایح مرتبط با معیشت شهروندان ازجمله لایحه خروج از رکود هستند، بعضی از نمایندگان کم‌توجه به این اشتیاق در پی اهداف و دلمشغولی‌های خود در بندهایی از طرح حمایت از آمران به معروف و ناهیان از منکر یا ارسال طرح‌های عجیب‌تر برای مبارزه با ماهواره و کشف حجاب هستن مانند ممانعت از نگهداری جانوران خانگی مانند سگ، گربه. داربی تهران یاسر سماوات در مقاله ای در ابتکار به داربی تهران و سابقه دو تیم پرسپولیس و استقلال پرداخته و نوشته: تقابلی که هزاران نفر از تهران و شهرستان‌ها را به دیگ جوشان آزادی می‌کشاند. حمایت مردم از این دو تیم هم حکایت ویژه ای دارد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی و تغییر نام تاج به استقلال، آبی پوشان پایتخت با نسل طلایی خود در ابتدای دهه ۷۰ فاتح جام باشگاه های آسیا شدند تا کسب این افتخار در قاره کهن و دیگر موفقیت های داخلی و خارجی پسران آبی، شمار هواداران استقلال را خیزش قابل توجهی نسبت به دهه‌های گذشته داشته باشد. به نوشته این مقاله: هرچند استقلال و پرسپولیس در دهه‌های اخیر با حضور پرقدرت تیم‌هایی مانند سپاهان اصفهان، فولاد اهواز و تراکتورسازی تبریز نتوانستند اقتدار گذشته خود را در ایران به رخ حریفان بکشند اما این موضوع تاثیر چندانی بر رقابت دیرین این دو تیم نداشت. امسال هم مانند گذشته، چند روز مانده به این دیدار حیثیتی، کری‌خوانی‌های سرخابی در شبکه‌های اجتماعی آغاز می‌شود و تا چند روز پس از این دیدار هم ادامه دارد. خلاصه مقاله ابتکار این که: نتیجه بازی امروز که هفتاد و نهمین شهرآورد پایتخت به حساب می‌آید اگر مانند چهار دربی گذشته با تساوی کسالت بار توام نباشد نیمی از فوتبال دوستان ایرانی را شاد و نیمی دیگر را غمگین می‌سازد. به هر حال باید منتظر ماند و دید آسمان آزادی در پایان شهرآورد هفتاد و نهم چه رنگی می‌شود. بیمه بازنشستگان کارتون حمید، جوان نیره توکلی در شهروند به طنز درباره بیمه ها و کارگردشان نوشته تا جایی که به بیمه تکمیلی بازنشستگان رسیده و اضافه کرده: نظر به این‌که بازنشستگان آینده‌سازان این مملکت هستند، عهده‌دار بیمه آنها آتیه‌سازان است. به همین دلیل سقف بیمه آنها از سالی یک میلیون یا چیزی مانند اینها تجاوز نمی‌کند. آنها با همین مقدار کلیه خدمات درمانی را انجام می‌دهند و یک چیزی هم اضافه می‌‌آورند. زیرا تعداد مراکز پرداخت هزینه‌های این بیمه در شهری به بزرگی تهران از دو سه جا در شرق و غرب و جنوب تهران تجاوز نمی‌کند. نویسنده نتیجه گرفته که چند حالت برای این دسته از بیمه شدگان اتفاق می افتد. حالت اول این که تا بازنشستگان محترم ریش‌سفید و گیس‌سفید بیایند خودشان را با عصا و صندلی‌چرخدار و نیز وسایل نقلیه بسیار عالی و خوب عمومی به این مراکز برسانند، عمر با عزت آنها خاتمه می‌یابد. حالت دوم: به علت آلزایمر، اصلا یادشان می‌رود که می‌خواسته‌اند به کجا بروند. حالت سوم: خودشان را به آنجاها می‌رسانند و اصل مدارک پزشکی و یک عالمه مدارک دیگر را تحویل می‌دهند، اما بسیاری از موارد، ازجمله «چک‌‌آپ»‌های مختلف و آزمایشگاه و چشم‌پزشکی و ویزیت‌های دکترها و بقیه هزینه‌های پزشکی و درمانی تجملی و از روی لوس‌بازی تلقی می‌شود و بازپرداختی به آنان صورت نمی‌پذیرد. طنز نوشته شهروند به این جا می رسد که در نتیجه صرفه‌جویی‌های بسیاری در کل بودجه مملکت صورت می‌پذیرد و یک چیزی هم اضافه می‌آورند.
روزنامه‌های امروز صبح تهران دو روز مانده به پایان مهلت گفت‌وگوهای ایران و ۱+۵، ضمن تحسین از هیات مذاکره‌کننده هسته‌ای به بررسی احتمالات مختلف درباره روزهای آینده پرداخته‌اند.
بررسی روزنامه‌های صبح تهران؛ یک‌شنبه دوم آذر
آقای تابنده سالها با نیروهای ملی مذهبی و نهضت آزادی نزدیک بود و از جمله امضاءکنندگان نامه مشهور ۹۰ امضایی به اکبر هاشمی رفسنجانی بود که به دلیل امضای همین نامه بازداشت شد و ۸ ماه زندانی بود. همسر او در همین دوره درگذشت. نورعلی تابنده مطالبی نیز در نشریه «جمعیت دفاع از آزادی و حاکمیت ملت ایران» می نوشت که از جمله آنها مطلبی در رد نظریه ولایت فقیه بود. این مقاله که از جمله موضوعاتی بود که در بازجویی‌هایش مطرح شده بود. + درگیری دراویش گنابادی و نیروهای امنیتی در تهران + اعتصاب غذای خانگی دراویش در ایران + نامه سرگشاده به آیت-الله خامنه-ای در مورد دراویش گنابادی فرهاد بهبهانی، یکی از امضاءکنندگان نامه ۹۰ امضایی که بازداشت شده بود در کتاب «در مهمانی حاجی آقا» شرح داده که بازجویش گفته که درباره این مقاله با نور علی تابنده بحث کرده و شیوه پیروی دراویش از «قطب» خود را عملا شبیه اطاعت از ولی فقیه توصیف کرده است. نور علی تابنده پیش از انقلاب سال ۵۷ به پذیرفتن وکالت چهره‌های انقلابی مشهور بود و از جمله وکالت آیت الله پسندیده، برادر آیت الله خمینی و آیت الله طاهری را به عهده داشت که بعدها امام جمعه اصفهان شد. او به دلیل وکالت همین پرونده‌ها در بین چهره‌های سیاسی مشهور شده و آوازه‌اش پیچیده بود. نورعلی تابنده در خاطره‎‌ای می گوید که آیت الله منتظری پس از آزادی از زندان به او گفته است که «شما همان تابنده‌ای که وکالت می‌کند، هستی؟ من شما را تا حالا ندیده بودم ولی تعریفتان را از آقای طالقانی خیلی شنیده‌ام». او پس از انقلاب سال ۵۷ نیز وکالت پرونده افراد مغضوب در حاکمیت جدید را به عهده می‌گرفت و از جمله از سوی عباس امیر انتظام به عنوان وکیل به دادگاه معرفی شد. نورعلی تابنده در جوانی پس از کسب مدرک لیسانس حقوق از دانشگاه تهران به پاریس رفته و در دانشگاه پاریس دکترای حقوق خود را به پایان رسانده بود و پیش از انقلاب در دادگستری و وزارت خارجه سمت‌هایی به عهده داشت. او پس از انقلاب سال ۵۷ مدت کوتاهی در دولت مهدی بازرگان معاون وزیر ارشاد و معاون وزیر دادگستری بود. گروهی از ناظران فعالیت‌های سیاسی آقای تابنده را دلیلی بر آن دانسته‌اند که جایگاه «قطب دراویش گنابادی» با تأخیر به او منتقل شود. آقای تابنده پس از کسب عنوان «قطب دراویش گنابادی» نیز دربرخی از موضوعات سیاسی فعال بود و درمراسم بزرگداشت چهره‌های ملی-مذهبی شرکت می‌کرد. او درانتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸ از مهدی کروبی حمایت کرد. البته آقای تابنده اعلام کرد که «درویش در سیاست دخالت نمی کند»، اما «اکنون و در این برهه شرایط استثنایی حاکم است... این بار به طور استثنا کسی نامزد است که فریاد رس ما بود». اشاره آقای تابنده به اعتراض‌هایی بود که آقای کروبی در سال ۱۳۸۶ به آزار دراویش کرده بود. در میان چهره‌های شاخص اصلاح‌طلب، آقای کروبی تنها کسی بود که در نامه‌هایی به مقامات مسئول از جمله وزیر اطلاعات وقت و مراجع تقلید به تخریب حسینیه دراویش گنابادی و آزار آنها انتقاد کرده بود. نورعلی تابنده در پیام تسلیتی به مناسبت درگذشت آیت الله منتظری نوشت که «پایه اولیه در سلوک عرفانی، شریعت و احکام شریعت است که آن شادروان بهترین مدرس این مرحله بود. حّب و بغض او لله و فی الله بود. در سلوک خود سعی داشت همه موانع را مرتفع کند حتی در این اواخر لباس خاص را هم مزاحم دانست». روند تخریب حسینیه‌ها و بازداشت دراویش گنابادی از سال‌های ابتدایی ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد شدت گرفته بود و سال ۸۷ تعدادی از دراویش گنابادی درمقابل مجلس تجمع کردند و نور علی تابنده آن روز را به عنوان روز درویش نامگذاری کرد. در روزهای اخیر، درگیری نیروهای امنیتی با تعدادی از دراویش به دلیل حضور این نیروها در اطراف خانه نور علی تابنده خبرساز شده است. برخی از تحلیلگران برخورد با دروایش را به معنای تحمیل هزینه بی مورد به جمهوری اسلامی دانسته‌اند، اما عده‌ای دیگر معتقدند که حکومت جمهوری اسلامی از دراویش به دلیل داشتن تشکیلات منسجم و ساختاری که می تواند هوادارانش را سازماندهی کند هراس دارد.
سالهاست که عنوان «قطب دراویش گنابادی» دیگر مشخصه‌های او را تحت الشعاع قرار داده است. نورعلی تابنده دکترای حقوق دارد و وکالت چهره‌های سیاسی مغضوب دو حکومت را به عهده داشته است. او همچنین عضو کمیته «جمعیت دفاع از آزادی و حاکمیت ملت ایران» بوده و مقاله‌های انتقادی می‌نوشته، اما از این فعالیت‌های او در سالهای اخیر کمتر یاد می‌شود.
نورعلی تابنده؛ از وکیل و سیاستمدار تا درویش
پوستر فیلم 'ده به اضافه چهار' رابطه آدمی با بیماری چیست ؟ آیا می شود به یک مریض از زاویه دیگری هم نگاه کرد؟ در مرز بین یک واقعه مستند از زندگی شخصی تا یک فیلم داستانی ، مانیا اکبری نقاش و فیلمساز ، وقتی خبردار می شود که سرطان گرفته و در تقلا برای مبارزه با این بیماری مرگ آور، به توصیه عباس کیارستمی، فیلمساز بزرگ ایران، تصمیم می گیرد که از دوران مبارزه اش با سرطان فیلم بسازد. حاصل کار فیلمی می شود که باز هم مثل فیلم قبلی او 'بیست انگشت' ، یک فیلم اپیزودیک است. ویژگی فیلم 'ده به اضافه چهار' فیلمی مستند - داستانی و اپیزودیک است که در چند سکانس طولانی گفت گو های مانیا اکبری با دوستان و اطرافیان اش در دوران بیماری اش را به تصویر کشیده است. در این فیلم هم مانند فیلم قبلی این فیلمساز ، از دوربین ثابت و بدون قطع و گاه درون یک وسیله نقلیه مثل اتومبیل و تله کابین استفاده شده و بازیگران در گروه های دو تایی و یا سه تایی با هم گفتگو دارند. درباره کارگردان مانیا اکبری، کارگردان مانیا اکبری متولد ۱۳۵۳ در تهران است. وی کار هنری اش را با نقاشی آغاز کرده و اولین بار با حضور در فیلم 'ده' عباس کیارستمی اسمش به عنوان بازیگر بر سر زبانها افتاد. وی سپس به ارائه آثارش در قالب ویدئو آرت پرداخت و پس از آن با ساخت فیلم های سینمایی متفاوتی هم چون 'بیست انگشت' ، ' ده به اضافه چهار' و 'یک دو یک' خودش را به عنوان یک فیلمساز متفاوت در این حرفه مطرح کرد . فیلمهای او در بسیاری از جشنواره های بین المللی معتبر دنیا به نمایش در آمده اند و برای وی جوایزی هم به همراه آورده اند. وی هم اکنون در لندن کار و زندگی می کند و آخرین فیلم هایش 'در کشور من مردها سینه دارند' و 'از تهران تا لندن' را آماده نمایش دارد. از وی قبلتر فیلم '۳۰ دقیقه مانده به ۶ صبح' و 'بیست انگشت' در آپارات به نمایش در آمده است. نگاه کارگردان گاهی به یک صندلی خیره می شوم و باور می کنم زیر آن خالی است اما با تمرکز زیاد در همان لحظه تردید می کنم که زیر صندلی پر از حجم است . آنچه که ما با چشمانمان به زندگی، نگاه می کنیم، پوسته روی زندگی است که داخل آن ترسناک است . مواقعی در زندگی پیش می آید که زندگی پوسته تو را می شکافد و خودش را با بی رحمی به نمایش می گذارد و این هنر است که به کمک تو می شتابد، با دعوتی عمیق از جانب خودت تا که شاید از مفاهیم پر درد و ناگزیر، معنایی فراتر و زیباتر از آنچه که هست به نمایش بگذارد . در این فیلم زندگی پوسته من را ترکاند و ردش را باقی گذاشت و میل داشت به تماشای قدرت خودش بنشیند. به تماشای یک رنج و تغییر فرمی زنانه ،‌ تا که برایم مفهوم جنسیت را به موقعیت فراتر بی جنسی پیش ببرد . در فیلم 'ده به اضافه چهار' یک شکل و فرم تغییر یافته با همان نام و نشان گذشته در جستجوی هویت و معنایی جدید است که خودش را چگونه دوباره بپذیرد ؟ یک پرسش بی جواب ، اکنون که من تغییر شکل و تغییر فرم بدنی و ظاهری داده ام ، شما به من بگویید من کیستم ؟ من همان زن فیلم 'ده' هستم که با تضادها و چالشهایش در خیابانها پرسه می زد و مقابل زن سر تراشیده نشست؟و یا اینکه ان لحظه ان زن سر تراشیده خود من بودم که نا اگاهانه خودم را دلداری می دادم و هنر یک پیش گو است؟‌ یا این توهستی که میروی به سمت نا خود اگاه پنهانت و میل تجربه ان تو را تا بی قراری مرگ پیش می برد؟ مرز بین سینما و داستان واقعی فیلم 'ده به اضافه چهار' تقابل مرگ و زندگی انسان است که در نهایت امید و پویایی حاکم می شود و زندگی را پیش می برد. مانیا اکبری بعد از فیلم بیست انگشت در زندگی واقعی اش دچار سرطان سینه می شود وی با توجه به رویکردش به فیلم ده که در فیلم ده تضادهای زندگی مانیا با مادر بودنش و همسر و هنرمند بودنش به تصویر کشیده شده بود در ده به اضافه چهار تصویری جدیدی از خود را ارايه می دهد: یک نماد و سنبلی از مرگ که میل به زندگی نجاتش می دهد. مانیا اکبری در این فیلم تجربه واقعی لحظه به لحظه مسیر بیماری اش را با نوشتن متن دقیق و استفاده از بازیگران حرفه ای پیش می برد . مسیر ساخت این فیلم همراه می شود با مسیر شیمی درمانی کارگردان فیلم . کارگردان بخش واقعی زندگی خودش را تا حد تغییرات ظاهری اش به چالش می کشد و با داستانهای نوشته شده این واقعیت تلخ را آمیخته می کند. واقعیتی که در مقطع تغییرات ظاهری که نتیجه شیمی درمانی است مانیا را تا حد ضبط نماهای درشت پی در پی می کشاند و از آن یک مفهوم جدا از ترس و هراس از زشتی بر اساس ارزشهای روز و خواسته نشدن می سازد . او مرز بین سینما و داستان واقعی زندگی اش را در هم می آمیزد . درباره کارشناس برنامه محمد عبدی، منتقد فیلم محمد عبدی منتقد فیلم متولد ۱۳۵۳ در تهران و مقیم بریتانیا است. فعالیت حرفه‌ای در نوشتن نقد و مطالب سینمایی را از سال ۱۳۶۹ شروع کرده است. وی از آن سال به عنوان منتقد سینمایی و هنری با بسیاری از نشریه ها و رسانه های ایران و خارج از ایران همکاری داشته است و در اواخر دهه هفتاد سردبیر مجله 'هنر هفتم' بوده است. از وی تاکنون هشت کتاب در زمینه فیلم ، نقد فیلم و گفتگو با سینماگران و هنرمندان به چاپ رسیده است. نظر منتقد - مانیا اکبری در بیشتر فیلمهایش چه داستانی و چه مستند دوست دارد درباره خودش حرف بزند. این شکل مستند در چارچوب این ساختار تجربی که مانیا مشغول انجامش است، بیشتر جواب می دهد، چون دست و بال مانیا برای حرف زدن و یا به شکلی بیانیه صادر کردن درباره موقعیت زن و غیره ،در اینجا بسته است. مانیا درباره خودش حرف می زند و این در موقعیت حساسی که درگیر بیماری است که با مرگ و زندگی اش سر و کار دارد، باعث می شود که صمیمیتی بین او و تماشاگر و اتفاقی که در صحنه می افتد، بوجود آید. - این ساختاری که مانیا به آن دل بسته یعنی نماهای طولانی و دیالوگهایی که فیلم را متکی بر آنها می سازد ، اینجا بیشتر جواب می دهد چون تکلیف تماشاگر با فضا مشخص است. برای اینکه تماشاگر می داند واقعیتی را که به چشم می بیند، از واقعیت به سینما در حال رفت و آمد است. فیلم ساز این طور شروع می کند که 'قرار نبود این فیلم این طور ساخته شود، من قرار بود فیلم دیگری بسازم ولی سرطان باعث شد که مسیر من عوض شود و شروع کنم به ساختن این فیلم به شکل فعلی اش'. این مسیر غلبه می کند به خودآگاه فیلمساز و خودآگاه و ناخودآگاه با هم ترکیب می شوند و در دل هم پیش می روند و لحظه های جذابی هم ایجاد می کند ، طبیعتا ضعفهایی هم دارد که درباره آن حرف خواهم زد. - عملا این کاری که مانیا اکبری می کند برمی گردد به سابقه اش در ویدئو آرت و نقاشی . در نتیجه عملا ثبت واقعیتی که مانیا می خواهد می کند از کات زدن می ترسد و دوست دارد آن واقعیتی که مشغول ثبت آن به صورت فیلم است، ادامه پیدا کند و او ادامه دهد بدون هیچ قطعی. - من هنوز این انتقاد را به کارهای مانیا دارم که گاهی دیالوگهایی که در این فیلم و دیگر فیلمهای مانیا نوشته شده، یعنی خودآگاه شده نزدیک می شود به بیانیه شدن. خیلی خطرناک است چون به سرعت می تواند از صداقت موجود در فیلمش بکاهد. درباره کارشناس برنامه داریوش برادری، روان درمانگر داریوش برادری روان درمانگر آزاد ساکن آلمان، متولد ۱۳۴۱ در ایران و فارغ التحصیل کارشناسی ارشد روانشاسی از دانشگاه گوته شهر فرانکفورت است. از وی مقالات متعدد و کتبی در زمینه روانشناسی و نقد فیلم به فارسی به چاپ رسیده است که «از بحران مدرنیت تا رقص عاشقان و عارفان زمینی» از این جمله است. نظر کارشناس برنامه - وقتی به فیلم نگاه می کنیم جسارت اول را در این می بینیم که کسی آمده و چنین لحظه هولناکی را از زندگی خود به تصویر کشیده است. سرطان برای این هولناک است که ما را وارد لحظه ای می کند که ما فلج می شویم، شوکه می شویم، لحظه ای است که لاکان آن را 'حضور در ساحت رئال' می نامد، لحظه ای که همه چیز فرو می پاشد ، لحظه ای که با کویر روبرو می شویم. این لحظه بسیار دردناک است و در مواجهه با آن اولین عکس العمل بیمار این است که از خود می پرسد: چرا برای من این اتفاق افتاد؟ در فیلم می بینیم که مانیا می خواهد محکم باشد ولی اطرافیان و حتی خود او به گریه می افتند. تناقضات درونی بیمار بیرون می زنند. - این که مانیا در این فیلم به خاطر درگیر شدن با سرطان جلب توجه طلب می کند، بحثی است که فروید هم به عنوان 'امتیازات اولیه و ثانویه بیماری' مطرح می کند. توجه زیاد به بیمار و امکان لذت بردن از قدرت بدست آمده از این راه. خلاصه فیلم هفته گذشته 'شازده احتجاب' ساخته بهمن فرمان آرا ولی شیراندامی در نمایی از فیلم 'شازده احتجاب' شازده احتجاب (جمشید مشایخی)، آخرین بازمانده ی خاندان قاجار، به سل موروثی مبتلا است. مراد (حسین کسبیان)، پیشکار سابق شازده، و همسرش هر از گاه نزد شازده می روند و مراد خبر مرگ افراد خانواده و خویشانش را به او می دهد. شبی شازده مراد را در کوچه می بیند و وقتی در می یابد که او فقط برای گرفتن پول نیامده گمان می کند که خبر مرگ خودش را آورده است. شازده، در آخرین شب زندگی خود، خاطرات خانوادگی را مرور می کند، و آنچه را که اجداد خونریز او و خودش بر سر رعایا ونزدیکان شان آورده اند از نظر می گذراند: ماجرای کشته شدن مادر بزرگ (پروین سلیمانی) به دست جد بزرگ (ولی شیراندامی)، به گلوله بستن تعدادی از رعایا که به دادخواهی برخاسته اند، و زجرکش کردن همسرش فخرالنساء (نوری کسرائی). وقتی شب به پایان می رسد مراد، سوار بر صندلی چرخ دار، به کمک همسرش حسنی نزد شازده احتجاب می رود و خبر مرگ خود شازده را به او می دهد. نظرات بینندگان درباره فیلم هفته گذشته شیرین بانو فیلم بسیار زیبایی بود. کارکترهای فخری و فخرالنساء بسیار عالی بودند. واقعا به نویسنده‌ این اثر تبریک می‌گویم. این فیلم نمایانگر نمادهایی از زنان ستم دیده و درد کشیده در جامعه ایرانی بود. حمید 'شازده احتجاب' از سنخ فیلمهای ماندگار سینمای ایران است. البته این نکته را باید توجه کرد که یک فیلم با اقتباس ادبی چقدر می تواند فیلم ماندگاری باشد و البته استادی و هنرمندانه برگردان اثر ادبی به یک فیلم که فرمان آرا به خوبی آن را انجام داده است. بازی ها بسیار خوب و نور و تصویر و صحنه بسیار حرفه ای است. یعقوب یک جایی از فیلم پدر بزرگ دستی به سر شازده می کشد و می گوید: 'حواست باشد تو هم مثل پدرت ... نشی'، این نکته مهم این فیلم است. نشان می دهد که چرا شازده با این که با تمام اجداد قبلیش متفاوت است، چون حرامزاده است و گر نه این هم آدم می کشت و غیره و نتیجه گیری این که تخم حرام بودن همیشه منفی نیست بلکه نسل های ظالم را قطع می کند و به این نکته در نقدها هیچ اشاره ای نشد. مریم شازده احتجاب همیشه برای من سرشار از نماد است. بارها کتابش را خوانده بودم و این اولین بار بود که فیلم را می دیدم. فخرالنسا برای من یک جور نماد مام وطن است: روشن و زیبا و متفکر، اما هر دوره و زمان به نحوی مورد آزار است. تنهاست و هم زمان هم تسلیم است و هم خوددار.در مجموع بسیار لذت بردم. الهه این اثر یک شاهکار است. قبلا این فیلم را به نمایش گذاشته بودید و چقدر فیلم به اثر ادبی هوشنگ گلشیری وفادار است. به دیدن صد باره می ارزد. آدرس پست الکترونیک برنامه آپارات: [email protected] *ممکن است هنگام پخش خبر فوری، محتویات این صفحه و این برنامه بدون اعلام قبلی تغییر کند.
این هفته در آپارات فیلم 'ده به اضافه چهار' ساخته مانیا اکبری به نمایش در می آید. درباره فیلم
'ده به اضافه چهار' در آپارات
تصویر از آرشیو بی‌بی‌سی کار در رسانه‌ها برای برخی از زنان در جامعه پشتون دشوار است، اما آرزوی من همیشه این بوده که یک خبرنگار شوم و برای جامعه خود کمک کنم. + مجموعه گزارش‌های "شرم" در سایت فارسی بی‌بی‌سی نخستین کسی که با آن مخالفت کرد مادرم بود. اما پدرم از من پشتیبانی می‌کرد - او علاقه مرا درک می‌کرد و دیده بود که من چقدر مشتاق این کار هستم. هیچ یک از برادران یا خواهرانم نمی‌خواست که من کار کنم، و شماری از بستگان ما می‌گفتند که در خانواده ما تا هنوز هیچ دختری نبوده که در بیرون از خانه کار کرده باشد. حتی بعضی‌ها می‌گفتند که "اگر او در رسانه‌ها آغاز به کار کند، به تمام خانواده ما شرم می‌آورد." + شرم؛ به کودکان ما دست نزنید من در رادیو و تلوزیون افغانستان در هلمند شروع به کار کردم، اما دیر نگذشته بود که مشکلات آغاز شد. اگر شما به عنوان یک زن در رسانه‌ها کار کنید و در فیسبوک فعالیت داشته باشید، مردم از آن یک برداشت نادرست دارند. این یکی از مجموعه گزارشهای بی‌بی‌سی عربی در مورد پدیده خطرناک سوء استفاده از تصاویر برهنه برای تهدید، اخاذی و شرمساری جوانان، بخصوص زنان و دختران در برخی از جوامع بسیار سنتی جهان است. دو همکار مرد من شروع به آزار و اذیت کردند و سپس خواسته‌های نامناسب از من داشتند و در نهایت تهدیدم کردند. وقتی که من آنها را نادیده گرفتم، کارت حافظه‌ام که در آن تصاویر شخصی و خانوادگی من ذخیره شده بود را دزدیدند. پس از آن که کارت حافظه به دست آنها افتاد، تهدیدها افزایش یافت: "من تصاویر شما را دارم، آیا با من یک رابطه می‌خواهید یا نه؟ اگر شما آنرا انجام ندهید، من تصاویر شما را روی فیسبوک منتشر میکنم. نامت را بد می‌کنم." + شرم؛ واتس‌اپ، عامل خودکشی یک دختر جوان من از نشر عکس‌هایم در فیسبوک خوشحال بودم. اصلاً در آن هیچ چیز زشت وجود نداشت، به هر حال، من در رسانه‌ها کار می‌کنم و تصاویر خود را در صفحه فیسبوکم منتشر می‌کنم. اما در روی آن کارت عکس‌های خانوادگی نیز بود و همچنین برخی از عکس‌های خودم که بدون روسری گرفته شده بود و تصاویری از شماری از اعضای زن خانواده ما که ازدواج کرده بودند. 'هر تصویر به ابروی یک دختر آسیب می‌رساند' شما باید درک کنید که در قندهار، اگر یک دختر عکسی از خودش را در انترنیت منتشر کند، مردم آن را به عنوان یک ثبوت برای بد بودن آن دختر حساب می‌کنند. مردم حتی نمی‌توانند تصور کنند که یک دختر با انتشار عکس خودش بر روی انترنیت، به خود توهین کند. هر نوع تصویر، مهم نیست که چقدر معصوم هم باشد، به ابروی یک زن آسیب می‌رساند. + شرم؛ از بدن زنانه‌ام خجالت نمی‌کشم من پس از مدتی کارم را در تلوزیون ترک کردم اما با وجود آن، تهدیدهای آنها توقف نیافت. آنها پانزده حساب جداگانه در فیسبوک برای به اشتراک گذاشتن آن تصاویر ایجاد کردند- راه اندازی حساب‌های به نام من با استفاده از عکس پرتره خودم. زمانی که تصاویر نشر شد برای خواهران و همسران برادرانم مشکلات زیادی ایجاد کرد. مردم در مورد خانواده‌ام بدگویی کردند، مردم گفتند: "خواهر شما در فیسبوک عکس خود را منتشر کرده، شما خود را نمایش می‌دهید." و آن تصاویر برای من نیز مشکل آفرین بود، چون خانواده من فکر می‌کرد که من آنها را عمداً منتشر کرده بودم. آنها می پرسیدند که "چرا او این کار را به حق ما کرد؟" 'پدرم بزرگترین پشتیبان من است' در آخرین روزهایم در هلمند، تهدیدهای زیادی دریافت می‌کردم. واقعاً وحشت‌زده نبودم، اما زمانی که ذهن شما مشغول این چیزها باشد، چگونه می‌توانید به زندگی خود ادامه بدهید؟ بنابر این، برای جلوگیری از ایجاد مشکلات برای خانواده‌ام، هلمند را ترک کردم و به اینجا، به دانشگاه کابل آمدم. + قندیل بلوچ، چهره معروف شبکه‌های اجتماعی پاکستان به دست 'برادرش' کشته شد اعضای خانواده من هنوز در هلمند زندگی می‌کنند. خانواده‌های پشتون به طور معمول اجازه نمی‌دهند که دختر جوان‌شان، تنها، به یک شهر دیگر برود و در آنجا زندگی کند، اما در مورد من، مشکلات پیش آمده آنها را مجبور کرد. پدرم بزرگترین پشتیبان من است. او در همه موفقیت‌های من نقش دارد. زمانی که او را در جریان تهدیدها قرار دادم، گفت: "اگر در مورد این چیزها نگران باشی، هرگز خانه را ترک نخواهی کرد. اگر مطمئن هستی که می‌خواهی درس بخوانی، پس نگران نباش. مردم می‌خواهند تو را بترسانند، مانع درس خواندنت شوند، و تو را یک زن خانه‌دار کنند اما اگر می‌خواهی جلو بروی، باید به این چیزها توجه نکنی."
میلیون‌ها نفر روزانه در رسانه‌های اجتماعی تصاویر را به اشتراک می‌گذارند. اما در برخی از نقاط جهان، حتی معصوم‌ترین عکس می‌تواند مشکلات ایجاد کند. در اینجا، خاطره فیضی، یک دانشجو از افغانستان، شرح می‌دهد که چه اتفاقی افتاد وقتی که او عرف جامعه سنتی پشتون را به چالش کشید، به عنوان یک خبرنگار آغاز به کار کرد و در فیسبوک شروع به فعالیت نمود.
شرم؛ در فیسبوک بدنامت می‌کنم
خواهرم .....آخرين سالی که با هم بوديم در حال حفر يک فقره قبر در دانشگاه مهاباد بعنوان تکليف درسی! از ماموريت اومدم همان شب با خانمم و دو تا خواهرش ( که دو قلو هستند ) ماشين بابای باجناقم را از توی پارکينگ دزديديم رفتيم شهر بازی و نيمه شب بی سروصدا گذاشتيمش سرجاش. فقط دوربينمون را تو ماشين جا گذاشتيم! (مهر ۸۴) من و دوستم در مسکو بله اقا به اروپا خوش امدين من و دوستام سال اول زندگی تو لندن. من و همسر عزيزم. آتشگاه خرم آباد. آتن اکروپلی ۲۰۰۴ وحيد و وهاب پشت حوله!!! خدمات
این هم عکس ها و خاطرات هواداران روز هفتمی! شما هم اگر خاطره جالبی از یک عکس دارید اون رو به همراه یک توضیح کوتاه برامون بفرستید.
عکس های یادگاری (مجموعه شماره 16)
این وزارتخانه امروز (جمعه ۳ بهمن/دلو) با نشر یک اعلامیه‌ گفته این خمپاره از سوی افراد گروه طالبان به سوی غیرنظامیان شلیک شده است. براساس اعلامیه این وزارتخانه منسوبین ارتش به محل رویداد رفته و با ارایه کمک‌های اولیه بهداشتی زندگی کودک زخمی را نجات داده‌اند. وزارت دفاع افغانستان گروه طالبان را عامل اصلی تلفات غیرنظامیان در کشور خوانده و افزوده که با افزایش خشونت‌های این گروه آمار تلفات غیرنظامیان نیز افزایش یافته است. گروه طالبان تاکنون در این مورد اظهار نظری نکرده است. ارزگان از ولایت‌های ناآرام در جنوب افغانستان است و گروه طالبان نیز در بخش‌هایی از این ولایت فعالیت دارد. چهار سال قبل گروه طالبان در اطراف این ولایت حملات گسترده‌ای انجام دادند و تا دروازه‌های شهر ترینکوت، مرکز این ولایت رسیدند، اما در نتیجه عملیات هوایی نیروهای بین‌المللی ناچار به عقب نشینی شدند.
وزارت دفاع افغانستان می‌گوید روز گذشته در نتیجه اصابت یک گلوله هاوان (خمپاره) در ولسوالی گیزاب، ولایت ارزگان یک کودک کشته و یک کودک دیگر زخمی شده است.
اصابت خمپاره در ارزگان؛ یک کودک کشته و یک کودک زخمی شد
تادئوس مقدس حدود یکصد سال پس از میلاد حضرت مسیح به دست مشرکان کشته شد و این کلیسا در محل شهادت او ساخته شده است. زیارت مذهبی ارامنه به قره کلیسا، که توسط دولت ایران در فهرست میراث ملل یونسکو به ثبت رسیده، سه روز طول می کشد و آنها در طول این مدت در چادرهایی که اطراف کلیسا برپا داشته اند اقامت می کنند. امسال، بمانند سالهای گذشته، سپوه سرکیسیان اسقف اعظم ارامنه تهران و شمال ایران در مراسم نیایش شرکت داشت. خدمات
بیش از سه هزار تن از ارامنه ایران و سایر کشورها، تابستان هر سال در منطقه دره چالدران در شمال غرب ایران جمع می شوند تا در کلیسای تادئوس مقدس یا قره کلیسا نیایش کنند.
زیارت مذهبی ارامنه ایران در قره کلیسا در منطقه چالدران
قطعنامه 1696 شورای امنيت ايران را ملزم می ساخت تا پايان ماه اوت گذشته، غنی سازی اورانيوم و کليه فعاليتهای مرتبط با آن را متوقف سازد اما ايران اين قطعنامه را رد کرد و آژانس بين المللی انرژی اتمی نيز خبر داد که ايران درست چند روز پيش از به پايان رسيدن مهلت، دور تازه ای از غنی سازی اورانيوم را آغاز کرده است. بنابر اين قطعنامه، اگر ايران غنی سازی اورانيوم را متوقف نکند، شورای امنيت می تواند در مورد اتخاذ تدابير تنبيهی عليه اين کشور تصميم گيری کند. همزمان با پايان مهلت ايران برای عمل به قطعنامه، وزيران خارجه 25 دولت عضو اتحاديه اروپا که در شهر لاپنراتا در فنلاند گردآمده بودند تصميم گرفتند به خاوير سولانا مسئول سياست خارجی اتحاديه اروپا دو هفته وقت بدهند تا موضع ايران را در مورد پيشنهادی که دولتهای اروپايی برای حل مسئله اتمی ايران داده بودند مشخص و روشن کند. آقای سولانا قرار است سه شنبه پنجم سپتامبر با علی لاريجانی، دبير شورای عالی امنيت ملی ايران ديدار کند و در اين زمينه با وی به بحث بنشيند. دولتهای، آلمان بريتانيا و فرانسه به نمايندگی از اتحاديه اروپا مجموعه امتيازاتی به ايران پيشنهاد داده بودند تا در قبال دريافت آنها غنی سازی اورانيوم را که باعث نگرانی اين کشورهاست متوقف کند. بسته پيشنهادی به تأييد آمريکا، روسيه و چين که اعضای دائم شورای امنيت سازمان ملل متحد هستند نيز رسيده بود. اين دولتها از ايران خواسته بودند پاسخی صريح به بسته پيشنهادی بدهد اما پاسخی که ايران به دولتهای اروپايی داد، سندی 21 صفحه ای بود که مقامهای اروپايی آن را پيچيده خواندند و از آن ابراز نارضايتی کردند. غنی سازی اورانيوم در ايران که مورد نگرانی آمريکا و دولتهای اروپايی است اگر در غلظت بالا صورت بگيرد می تواند در توليد سلاح اتمی کاربرد داشته باشد، هرچند ايران همواره تأکيد کرده که هدفش از غنی سازی اورانيوم توليد سوخت مورد نياز برای نيروگاههای هسته ای است. ايران با استناد به پيمان بين المللی منع گسترش جنگ افزارهای هسته ای، غنی سازی اورانيوم را حق خود می داند و بارها تأکيد کرده که حاضر به توقف آن نيست اما حاضر است درباره آن مذاکره کند. آمريکا تصريح کرده که اگر ايران از غنی سازی اورانيوم دست برندارد، بايد بسرعت در جهت اعمال تحريم بين المللی عليه اين کشور اقدام کرد. اين در حالی است که روسيه به عنوان عضو دائم شورای امنيت با تحريم ايران مخالفت ورزيده و تأکيد کرده که بر موضع خود مبنی بر حل مسئله هسته ای ايران از راههای دپيلماتيک و از طريق مذاکره پابرجاست. خدمات
با پايان يافتن مهلت ايران برای عمل کردن به قطعنامه 1696 شورای امنيت سازمان ملل متحد، اتحاديه اروپا تصميم گرفته است پيش از آنکه در مورد نحوه برخورد با "بی اعتنايی" ايران به اين قطعنامه موضعی اتخاذ کند دو هفته ديگر به انتظار بنشيند تا شايد ايران نظر خود را در مورد پيشنهادی که اتحاديه اروپا برای حل مسئله هسته ای اين کشور داده است تغيير دهد.
فرصت دو هفته ای اتحاديه اروپا به ايران
این مقدمه‌ای است بر یک سلسله جستار در معرفی بیست و چهار سوگیری شناختی مهم. سوگیری‌های شناختی (cognitive biases) خطاهایی هستند ذهنی که به صورتی نظام‌مند به گرایش، نگرش، وهم یا باوری غلط منجر می‌شوند و در تصمیم‌گیری، استدلال، ارزیابی، یادآوری، ادراک و شناخت افراد تاثیر می‌گذارند. علوم شناختی تعداد بسیاری از این خطاهای ذهنی را شناسایی کرده و زوایای متفاوتی از شرایط ظهور و بروزشان را بررسی کرده است. فهرست انواع خطاهای شناختی بسیار طولانی است. دارا و نادار، پیر و جوان، زن و مرد، هر کسی ممکن است اسیر جمود ذهن شود. تصمیم‌گیری، انتخاب و قضاوت محصول فرایندهای ذهنی هستند و ساز و کارهای ذهن در نهایت به فرد قدرت تصمیم‌گیری، انتخاب و داوری می‌بخشند. پرسش اینجاست که تا چه اندازه می‌توان هدایت این ساز و کارهای ذهنی را در دست گرفت؟ شواهد فراوان حکایت از آن دارد که آنچه خودآگاهی می نامیم روایتی بیش نیست. بر اساس یافته های جدید علوم شناختی، در حقیقت ذهن، بهترین روایتی را که خوشایند ماست می‌سازد و ما آن روایت را خودآگاهی می‌پنداریم. پرسشگری مدام درباره باورها، انتخاب‌ها و قضاوت‌های خویش بهترین ابزار است تا روایت ذهن را به واقعیت جهان خارج نزدیک کنیم. در این میان شناخت این سوگیری‌ها نتایج عملی فراوانی دارد از جمله: افزایش توان مدیریت زندگی روزمره فهم سوگیری‌های شناختی نیازمند تفکر درباره مثال‌های واقعی در زندگیست. مطالعه و تفکر درباره شرایط متفاوتی که ما اسیر ذهن خود می‌شویم به افزایش آگاهی و در نتیجه کنترل بیشتر در زندگی واقعی می‌انجامد. بگذارید از یک مثال واقعی برای روشن کردن قضیه استفاده کنم. وظیفه نفس کشیدن را می‌توان به مغز بسپاریم که بیشتر مواقع همینگونه است. در این حالت ما بدون اینکه متوجه باشیم نفس می‌کشیم. پس تنفس می‌شود پدیده‌ای ناخودآگاه. در عین حال هر لحظه‌ای که اراده کنیم می‌توانیم کنترل تنفس را در دست بگیریم و آن را تبدیل کنیم به پدیده‌ای خودآگاه. در این حالت می‌توانیم سرعتش را کم و زیاد یا آن را کوتاه و بلند کنیم و در یک کلام طعم قدرت اراده را بچشیم. آگاهی بیشتر از سوگیری‌های‌ شناختی می‌تواند بسیاری از تصمیم‌ها، واکنش‌هاو قضاوت‌های پیشتر ناخودآگاه را به سمت هدایت خودآگاه ببرد. به زبانی دیگر ذهن اسیر ما خواهد بود نه ما اسیر وی. بهینه‌سازی فرایند تصمیم‌گیری هر چه بیشتر درباره خطاهای ذهن بدانیم، کمتر اسیر خطاهایش می‌شویم و روند تصمیم‌گیری منطقی‌تر می‌شود. به علاوه در هر تصمیم و انتخاب زوایایی بررسی می‌شود که شاید ذهن پیشتر آنها را نمی‌دیده است. افزایش درک ارتباط بین نسلی هر چه بیشتر درباره جانب‌داری‌های ذهن بدانیم، بهتر می‌توانیم شرایط ذهنی انسان‌ها در موقعیت‌های مختلف را درک کنیم. سن و سال عامل مهمی در شکل‌گیری یا رهایی از برخی از سوگیری‌های شناختی‌اند. مثلاً برخی سوگیرهای شناختی با بالا رفتن سن و سال تقویت و برخی به واسطه تجربه کمرنگ می‌شوند. آگاهی در این باب گفتگوی همدلانه و درک بیشتری را در افراد با وجود تفاوت سن فراهم می‌کند. ابزار خودشناسی سوگیری‌ شناختی همیشه بد نیست. بسیاری از آنان ریشه تکاملی دارند. به بیان دیگر تکامل مغز به گونه‌ای بوده تا با سوگیری‌ شناختی به محاسبه سود و زیان بپردازد و با تشخیص تهدید‌ها و فرصت‌ها واکنشی مناسب و سریع نشان دهد. تصمیم‌گیری فرایندی پیچیده و دشوار است. شناخت سوگیری‌های شناختی، درک عملکرد ذهن را افزایش می‌دهد. به این معنا درک سوگیری‌های شناختی و اینکه در هر شرایطی چگونه عمل می‌کنند، ابزاری است برای شناخت بهتر خویشتن. درک بهتر اخبار و اطلاعات شناخت جانبداری‌های ذهن به درک بهتر اخبار دریافتی یاری می‌رساند. پیشرفت فناوری و گسترش رسانه‌ها و شبکه‌های اجتماعی باعث شده هر روز حجم وسیعی از اخبار و اطلاعات را دریافت کنیم. تشخیص اخبار درست از نادرست و درک پیام‌های پنهان نیازمند آگاهی بالاتر از ساز و کارهای ذهنی است. هر چه بیشتر درباره سوگیری‌های شناختی بدانیم، کمتر احتمال دارد در تحلیل اطلاعات دچار خطا شویم و بالطبع احتمال قضاوت و واکنش غلط نیز پایین می‌آید. تقویت آزاداندیشی تعصب مانع آزاداندیشی‌ است. هر چه بیشتر درباره‌ آن بدانیم کمتر اسیر سوگیری‌های شناختی می‌شویم. رهایی از جانبداری‌های ذهن به تفکر باز می‌انجامد و تقویت آزاداندیشی. درباره بسیاری از سوگیری‌های شناختی در زبان فارسی تاکنون برای مخاطب عام یا چیزی نوشته نشده یا مطالب اندکی موجود است. به همین علت در یک سلسله جستار، بیست و چهار سوگیری شناختی مهم را معرفی و بررسی می‌کنم. از جمله سوگیری‌های مهمی که در این مجموعه به آن پرداخته نمی‌شود "تأییدگرایی" یا همان "جهت‌گیری تأییدی" است که پیشتر با عنوان چگونه از شر تعصبات ذهن خلاص شویم؟ بررسی شده است.
علوم شناختی یا همان علوم ذهنی نحوه دریافت و استفاده از دانش و اطلاعات را در ذهن افراد بررسی می‌کند. برای نیل به چنین هدفی محققان رشته‌های گوناگونی مثل هوش مصنوعی، روان‌شناسی، زبان‌شناسی، فلسفه، انسان‌شناسی، عصب‌شناسی و آموزش و پرورش گرد هم می‌آیند و حوزه علوم شناختی را گسترش می‌دهند. بنا بر تعریف دانشمند برجسته قرن بیستم، هربرت الکساندر سایمِن، علوم شناختی یعنی "مطالعه هوش و نظام‌های هوشمند با توجهی خاص به محاسبه رفتار هوشمندانه." سوگیری‌ شناختی یکی از مباحث مهم علوم شناختی است.
چرا دانستن سوگیری‌های شناختی مهم است؟
ريحانه می گويد بر خلاف تصوراتی که داشته افغانستان را "برخوردار از وضعيت بسيار خوب امنيتی" يافته است. سفر آوازخوانانی از کشورهای همسايه (تاجيکستان، هند و پاکستان) به افغانستان، در يک سال اخير رو به افزايش بوده است، چندی پيش جگجيت سنگ غزلخوان سرشناس هند کنسرتی در کابل داشت. پيش از او نيز، سونو نيگام ديگر هنرمند هندی و منيژه دولت، آوازخوان تاجيک، کنسرتهايی در افغانستان برگزار کردند. از پاکستان نيز، رحيم شاه، خيال محمد، نازيه اقبال و وژمه چندی پيش در کابل هنرنمايی کردند. ريحانه که به دعوت تلويزيون خصوصی آيينه به افغانستان سفر کرده دقايقی در استوديوی بی بی سی در کابل حضور يافت. اين هنرمند که بيش از پنج سال از آوازخوانی اش نمی گذرد، اکنون در جستجوی مخاطبان تازه در بيرون از کشور خود است. کنسرت های ريحانه در مزارشريف و شبرغان شهرهای شمالی افغانستان، با استقبال گسترده مردم همراه بود و او قصد دارد در آينده کنسرتی در کابل پايتخت نيز برگزار کند. ريحانه در خلال پنج سال فعاليت هنری، بيش از چهل آهنگ در تاجيکستان تهيه و اجرا کرده است. وقتی از او در مورد کارهای آينده اش پرسيدم گفت در روز ورود به افغانستان، گورستان های زيادی را در مسير راه ديده که به گفته او مدفن "جوانان نامراد افغان" بوده است. او گفت قصد دارد برای مادران اين جوانمردگان، آهنگی بسازد. خدمات
عليرغم افزايش ناامنيها و حملات مسلحانه در نقاط مختلف افغانستان، آن دسته از آوازخوانان خارجی که افغانستان را ديده اند می گويند وضعيت امنيتی در اين کشور مطلوب بوده است. يکی از اين هنرمندان، ريحانه آواز خوان تاجيک است که هم اکنون در کابل بسر می برد.
هنرمند تاجيک، در کابل برای مادران داغديده آواز می خواند
ویدیو آهنگ عشق سرعت آرش سبحانی که در رشته معماری تحصیل کرده از سن شانزده سالگی به آموختن موسیقی مشغول شده. او به جز مدت کوتاهی که پیش استاد آموزش دیده، موسیقی را به صورت خودآموز فراگرفته است. مضمون ترانه های هر دو آلبوم کیوسک مسائل ملموس اجتماعی ست که به زبان ساده بیان می شود. آرش می گوید که کارش را بطور اتفاقی شروع کرده. او از روی تفنن چند آهنگش را ظبط کرده و به پیشنهاد دوستانش آلبوم اول را منتشر کرده است. حالا هم آلبوم دومش به بازار آمده. آقای سبحانی می گوید در کارش به سلیقه بازار توجهی ندارد و می خواهد طوری کار کند که خودش راضی باشد. مدت یک سال و نیم است که آرش به آمریکا مهاجرت کرده و در سان فرانسیسکو اقامت دارد. پیش از این در ایران هم با گروه دیگری کار موسیقی می کرده، ولی شغل اصلی او در زمینه رشته تحصیلی اش یعنی معماریست. او می گوید کار موسیقی برای امرار معاش کافی نیست. او از وضع کپی رایت موسیقی شکایت دارد و می گوید که نباید موسیقی را بطور غیر قانونی ضبط و پخش کرد. انتشار هر آلبوم موسیقی برای هنرمندان و انتشارات موسیقی زمان بسیار مصرف می کند و هزینه زیادی دارد، و کسانی که از این موسیقی استفاده می کنند باید هزینه آن را بپردازند. خدمات
آرش سبحانی، خواننده، نوازنده و آهنگساز گروه موسیقی کیوسک است. آلبوم اول این گروه را بم آهنگ منتشر کرد. اسم این آلبوم "آدم معمولی" بود. همین روزها آلبوم دوم این گروه هم، که "عشق سرعت" نام دارد و باز هم بم آهنگ آن را منتشر کرده، به بازار آمده است.با آرش سبحانی در برنامه روز هفتم گفتگو کرده ایم.
"عشق سرعت" کیوسک
نحوه کنترل مسافران ورودی از کشور چین در فرودگاه امام خمینی تهران انتقادات فراوانی را برانگیخت آقای رئیسی به خبرگزاری دولتی ایرنا گفته است که این اقدام "آخرین دستورالعمل تشخیص، درمان، مراقبت و ارجاع ویروس کرونای سازمان بهداشت جهانی است که در ایران بومی سازی و به دانشگاههای علوم پزشکی ابلاغ شده" است. به گفته وی قرار است این دستورالعمل با همکاری سازمان نظام پزشکی، سازمان تامین اجتماعی، نیروهای مسلح و هلال احمر و نیز سازمانهای دیگری مانند فرودگاهها و گمرک اجرا شود. معاون وزیر بهداشت ایران ادعا کرد که "با توجه به تجربه‌ای که در کنترل بیماری های واگیر در مواقع خاص از جمله در زمان برگزاری مراسم حج" وجود دارد "توان پیشگیری با این نوع بیماری‌ها در کشور بالا است". وی گفته که تمام مسافرانی که در فرودگاه امام خمینی "از چین به ایران می آیند و نیز مسافرانی که به صورت غیرمستقیم با پروازهای کشورهای دیگر به فرودگاه‌های کشور می آیند، کنترل می‌شوند و در صورتی که تب یا سایر علایم بیماری تنفسی داشته باشند، تحت معاینه و کنترل‌های بعدی قرار می گیرند". روز گذشته تصویری از فرودگاه بین‌المللی امام خمینی ایران در رسانه‌ها منتشر شد که در آن دو نفر در حال کنترل میزان حرارت مسافران ورودی "از مقصد چین" به کشور هستند که این ویدیو با انتقادات زیادی در فضای مجازی در خصوص تجهیزات و عدم رعایت اصول اولیه ایمنی مانند لباس مخصوص را برانگیخت. کیانوش جهانپور، مدیرکل روابط عمومی وزارت بهداشت در پاسخ به این انتقادات گفت که "لباس ایمنی در فرودگاه هایی که شمار مبتلایان بالاست مورد استفاده قرار می گیرد، نه در جاییکه هنوز یک مورد ابتلا از یک بیماری گزارش نشده". آقای جهانپور همچنین از ممنوعیت ورود مواد غذایی همراه مسافر از مبداء چین و کشورهای جنوب شرق آسیا به کشور خبر داد. علیرضا رئیسی، معاون بهداشت وزیر بهداشت ایران با این حال گفته که "ممکن است فردی تب داشته باشد و تب‌بر خورده باشد و به همین علت علایم بیماری را نشان ندهد"، اما توضیح نداده که در چنین صورتی اگر کسی از مرزهای ورودی کشور وارد شود چه خواهد شد. به غیر از چین مواردی دیگری از ابتلا به این بیماری در تایلند، کره جنوبی، ژاپن، تایوان، استرالیا و آمریکا هم مشاهده شده است وی گفته است که همچنان در فصل آنفولانزا هستیم و در ایران نیز در هفته های اخیر دیده شده آنفلونزای نوع بی دیده شده اما "مواردی از آنفلوانزای نوع آ که خطرناک‌تر است و از اول مهر امسال در کشور شایع شد، هنوز هم دیده می شود" و "در سه هفته گذشته تعداد موارد مبتلا به آنفلوانزا به شدت کمتر شده و فقط ۵۳۷ فرد مبتلا به بیماری های تنفسی در این مدت به بیمارستان مراجعه کردند و در این مدت فقط یک نفر فوتی ناشی از آنفلوانز از در کشور داشتیم". این مقام دولتی در خصوص تمهیدات آماده شده در صورت مشاهده این ویروس نیز گفته است: "کسانی که از چین به ایران می آیند در صورتی که علایم بیماری داشته باشند، اگر علایم بیماری آنها شدید باشد از فرودگاه با آمبولانس به بیمارستان ارجاع می شود و بعد از ۲۴ و ۴۸ ساعت از آنها آزمایش ویروس کرونا گرفته می شود اگر هر دو بار جواب آزمایش منفی بود بعد از آموزش و هشدارهای لازم اگر بیماری آنها بهبود پیدا کرده بود مرخص می شوند اما از آنها خواسته می شود در صورت تشدید علایم برای ادامه درمان مراجعه کنند". با این حال رئیس اداره مراقبت از بیماری‌های واگیر وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی امروز گفته که "تاکنون هیچ مورد مثبت و حتی مشکوک به ویروس کرونا در کشور نداشته‌ایم". حسین عرفانی، رئیس اداره مراقبت بیماری‌های مشترک بین انسان و حیوان وزارت بهداشت ایران هم از ورود کیت‌های تشخیصی‌ ویروس کرونا تا چند روز آینده به کشور خبر داده است. براساس آخرین آمار ویروس کرونا تاکنون جان حدود ۶۰ نفر را گرفته و شهرها زیادی در چین برای جلوگیری از انتشار آن در قرنطینه قرار گرفته است. مواردی از ابتلا به این ویروس در اروپا، آمریکا و همچنین کشورهای آسیایی گزارش شده است. در استرالیا، ابتلای ۴ نفر تایید و گفته شده که همگی این افراد از سفر به استان ووهان چین بازگشته بودند. شی جین‌‌پینگ، رئیس جمهور چین، پس از شرکت در یک نشست ویژه دولت در نخستین روز سال نو چینی، اخطار داده است که انتشار ویروس تازه کرونا درحال شتاب گرفتن است. ارتش چین به کمک مبتلایان در استان هوبئی آمده است. اکثر این افراد از ساکنان استان هوبئی بودند. شهر ووهان در همین استان واقع است.
علیرضا رئیسی، معاون وزیر بهداشت و درمان ایران، می‌گوید که این وزارتخانه اقدام به ابلاغ "دستورالعمل مقابله (تشخیص و درمان) با ویروس کرونا در کشور" کرده و در مرزهای ورودی کشور "تیم مراقبت مرزی برای غربالگری مسافران چین" مستقر شده و اقدامات لازم برای مقابله با این ویروس در صورت مشاهده، تمهید شده است."
وزارت بهداشت ایران: آماده مقابله با ویروس کرونا هستیم
بی‌نیاز از شرح داریم به زادروز کرونا می‌رسیم، انگار همزمان با پخش خبر آماده شدن واکسن‌ها، امیدی که باید آینه‌های خانه را برق می‌انداخت، در هنرها جلوه تازه می‌گیرد. بگذارید تا تئاترها باز شود. بگذارید نقاشی‌ها از زیرتخت‌ها بیرون بیاید و مجسمه‌هایی که در شب‌های دیجور آفریده شده‌اند، یکدیگر را پیدا کنند. بیهوده نیست در آغاز زمستان فریاد در انداخته‌اند که هنر زنده است. اولین جلسه سیاست گذاران جشنواره هنر زنده است هفته گذشته با فراخوان جشنواره "هنر زنده است" معلوم شد اعتراض اهل نمایش به جا بود که گفتند زیر فشار دنیای کرونایی و پروتکل‌هایش، باید بر خود تکیه کنیم. چون سالن‌های نمایش خالی مانده‌اند و در خطر تغییر کاربری، بازیگران و کارگزاران تئاتر بیکار مانده‌اند. در این اقتصاد جهنمی. صنعت فیلمسازی و در عین حال سینماداری هم در معرض خطر از هم پاشیدن است، تنها موسیقی شاید بتوان گفت راه فراری دارد و آن کلاس‌های آنلاین است که ده‌ها هزار نفر را از اطراف کشور پای تدریس آنلاین نشانده که خریداران بسیار دارد، به ویژه زنان جوان. جشنواره "هنر زنده است"، برای فراخوان برپایی اولین دوره جشنواره آنلاین در چهار بخش فیلم، تئاتر، موسیقی و دیجیتال آرت برپا می‌شود. کمال تبریزی، بهروز غریب پور، فردین خلعتبری و محمود کلاری دبیری هر بخش را به عهده دارند. جشنواره "هنر زنده است" مولود شرایطی است که ویروس همه گیر کُوید ۱۹ بر جامعه جهانی تحمیل کرده است. با وجود مصائبی که این همه‌گیری به بار آورد، انگیزه‌هایی فراهم آمد برای کاستن از بار حمایتی دولت و چشم دوختن به مردم. حداقل اقدام هنرمندان کاردان به استفاده از این موقعیت در آن است که دستگاه دولت را از سانسور و کنترل مرحله به مرحله، در نتیجه اختناق محروم می‌کند. به گفته زنده یاد داوود رشیدی هرآن که نان دهد زور دهد. به نوشته خبرآنلاین پیام این جشنواره چند وجهی است، "جهان زنده است، هنر زنده است، هنرمندان زنده‌اند و مخاطبان زنده‌اند." دبیران بخش‌های مختلف این جشنواره، در نشست رسانه‌ای جزییات جشنواره آنلاین "هنر زنده است" را اعلام خواهند کرد. متن کامل فراخوان در آدرس فرم ثبت‌نام این جشنواره موجود است. علاقه‌مندان جهت شرکت در بخش‌های مختلف جشنواره "هنر زنده است" از امروز شنبه بیست و نهم آذر ماه تا یکم بهمن ماه ۹۹ می‌توانند آثار خود در بخش فیلم بلند را به نشانی دبیرخانه ارسال و سایر آثار خود در بخش‌های مختلف را در فرم ثبت نام جشنواره بارگذاری کنند. در چنین وضعیتی تئاتری‌ها نومید از کمک دولتمردان، به ستون آنلاین تکیه داده‌اند، اجراهای محدود و هم کلاس‌های آنلاین که همگان در آن مشغول شدند. در این گونه فعالیت‌های اجتماعی، همه جای جهان، حضور کسانی که معتمد و آشنای با حرفه باشند ضروری است، در این جشنواره هم رضا میرکریمی، پیمان معادی، نیکی کریمی و شهرام مکری انتخاب کنندگانند، که همه دارای سابقه کارگردانی و مدیریت در این حرفه دارند. هیئت مؤسس این جشنواره متشکل از بهروزغریب‌پور، محمد مهدی عسگرپور و مازیار رضاخانی است. بنابرانتخاب هیئت مؤسس، اعضای شورای سیاست‌گذاری این جشنواره را کمال تبریزی، محمد مهدی عسگر پور، رضا کیانیان، سیف‌الله صمدیان، فردین خلعتبری، کیانوش غریب‌پور، سید جمال هادیان، مازیار رضاخانی و بهروز غریب‌‌پور تشکیل می‌دهند. در خبرها نشانی از زنان هنرمند در ترکیب هیات موسس و شورای سیاست‌گذاری نبود اما در عکس از دیدار نخستین منتخبین دو خانم دیده می‌شوند که از پشت ماسک شناسایی‌شان ممکن نیست. رسانه شعر از میان کتامج (کتاب - مجله) هایی که هر روز بیشتر و پربارتر منتشر می‌شوند و حتی دارند کتاب فروشی‌ها را هم گرمایی می‌بخشند، "وزن دنیا" به جسارت و نوآوری انگشت نماست. چند ماه قبل با هیات نظارتی دانا از خوانندگان خود خواست تا از میان ترانه‌سرایان قرن (صدسالی که از عمر ترانه، تصنیف و سرود می‌گذرد) یکی را انتخاب کنند. فهرستی که از شیدا و عارف و رهی در آن بودند تا ایرج جنتی و اردلان سرفراز و زویا، از امروزیان. اینک شمرده شده و رای خوانندگان مجله بیشتر به شهیار قنبری تعلق دارد. شهیار قنبری در گفتگویی با مجله پس از رسیدن به این مقام گفته است: من خاطره‌ بازم؛ و مدام در تخیلم زندگی می‌کنم. درباره‌ی جهانی که ساختم می‌نویسم نه درباره‌ی جهانی که هست. جهانی هم که ساخته‌ام طبیعتاً مجموعه‌ای است از همه جهان‌ها و چیزهایی که دیده‌ام و زندگی کرده‌ام. یعنی همه‌ی اینها را در یک قالب تازه‌تری ریخته‌ام که همان ترانه من یا شعری که نوشتم است. اینکه چطوری به این سامان داده‌ام را نمی‌توانم درباره‌اش حرف بزنم. این مثل کار در لابراتوار است که باید خودت حضور داشته باشی و همه این‌ها را با هم قاتی کنی. شهیار که از نوجوانی به هنر ممزوج بود اضافه می‌کند: فکر می‌کنم علاقه‌ام به روایت، نخست از قصه‌نویسی‌ام می‌آید و بعد هم از عشقم به سینما. باری، هر چه بود روایت و قصه‌گویی به ترانه‌هایم راه یافت. این کار در دنیای ترانه سخت جلو می‌رود، چون ترانه کوتاه است برای نقل یک قصه. مدام به سمت شکل‌های دیگری از روایتگری حرکت می کنم، مثل "دو مسافر" یا "سفرنامه" یا "نون و پنیر و سبزی" که هرکدام لحن و زبان خود را دارند و روایت‌هایی که شبیه به هم نیستند. نقاشی دیاکو حسن نژاد تفاوت استاد و جوان در هنر مجله یا بهتر بگویم کتامج نهیب فصلنامه فرهنگی و هنری که شماره سوم آن منتشر شد، مطالب مفید بسیار دارد با فرم زیبا و گرافیک دوست داشتنی. اما گاه در میان نشریات نسل جدید، که خوشبختانه با جوانان اداره می‌شود و برای جوانان و محصول کار آنان، گاهی به چنان نگرشی اعتراف می‌کنند که نسل پیشین انگشت در دهان می‌ماند. یکی از چهره‌هایی که در این شماره مجله معرفی شده دیاکو حسن نژاد نقاش جوان است که عکس و تفصیلات و نوع کار وی بلافاصله بعد از مصاحبه‌ای دلنشین با استاد غلامحسین نامی آمده است که یکی از شناخته شده‌ترین هنرمندان نقاش پنجاه سال اخیر است. نامی در آن جا از سرآغاز کار هنری و خود هنر می‌گوید و تاثیر آن. در بخشی از این مصاحبه غلامحسین نامی توضیح می‌دهد که هنرهای بصری از طریق شکل در ذهن مخاطب معنا پیدا می‌کنند. به عنوان مثال حتی در دنیای انتزاعی اگر در یک صفحه آ ۴ یک خط عمودی رسم کنید، این خط دارای معناست. چندین معنا در آن وجود دارد. ایستایی، مقاومت، قهرمانی و خیلی عناوین دیگر. اما اگر آن صفحه تبدیل شود به یک خط مایل (افقی) معناهای اولیه تغییر می‌کند و معنای دیگر می‌آید مثلا: اضمحلال، در حال افتادن، در حال نابودی، بی‌ثباتی و… در صفحه بعدی این مصاحبه، در کنار عکس حسن نژاد متولد ۱۳۷۱ در بانه کردستان، و دانش آموخته رشته گرافیک آمده "بعد از به پایان نرساندن و ترک همیشگی رشته دانشگاهی، از سال‌های ۸۹ و ۹۰ به بعد مشغول تجربه و وقف کردن خود در زمینه نقاشی بودم... در این سال‌ها جدا از نقاشی کردن، هیچ فعالیت جدی چندانی نداشته‌ام." نقاش ما در ادامه در مجله نهیب نوشته: آن چه که شاید همواره میل به بی‌وقفه کار کردن می‌آفریند و آدمی را سوق می‌دهد به سوی این راه پرمخاطره و هولناک، دست کم به زعم و برای من، همواره یک اصل ساده است: رویایی با محکومیت در دو حالت. بنا به این نوشته: برآشفتن بر آن چه که یک زندگی بی‌تاوان را از بدو تولد محکوم به بطالت و کسالت و انواع و اشکال تیره روزی می‌کند و دستان ناواضح زور که با هزار ترفند و فریب، تنبیه و تهدید وعده و ترفیع، آدمی را به تن دادگی (میانه حالی و ابتذال) یا واماندگی (پوچی و انفعال) می‌کشاند. من هم همواره به شیوه‌های گوناگون خود را با آن رویارو یافته‌ام. از جمله (باز آفرینی صریح و بی‌چون و چرای آن به بازی گرفتن و شوخی، دهن کجی و حمله، و گاهی هم - اگر بخواهم کاملا صادق باشم - جبران یک زیستن محکوم و حتی فراموش کردنش و دیگر بار، به جا نیاوردن‌اش و اینک لمس و در آغوش گرفتن آن چه که زندگی و زیبایی است). به توصیف نقاش ۲۷ ساله: جان بخشیدن یک امکان تازه زندگی (یک اثرهنری) از شر بی‌چون و چراترین و قاطع‌ترین اصل هستی ( مرگ). در نهایت، مرگ و نیستی و پایان یافتن همه آن چه که روزی زندگی بوده است. اگر منظور سردبیر مجله نهیب از نشاندن این دو موضوع (مصاحبه ای با استاد غلامحسین نامی، و اشاره‌ای به نقاش از دانشگاه گریخته) نشان دادن تفاوت نگاه‌های دو نسل به زندگی و هنرست، باید گفت کاملا موفق بوده است. تماشایی‌ترین بخش دوسالانه مجسمه سازی دوسالانه‌ای فقیر سالن بیرونی و راهروهای بی‌کلام مانده تالار وحدت سرانجام به کاری آمد. دوسالانه مجسمه‌سازی که قرار بود اسفند پارسال برگزار شود، به دلیل خبرهایی که از کرونای مسری می‌رسید متوقف ماند، سرانجام این دست و آن دست شد و به نوشته گزارشگران "در ترکیبی فقیرانه در راهروها و سالن انتظار تالار وحدت شکل گرفت و هر روز چند نفری به تماشایش رفتند و چندین نفری هم آنلاین تماشا کردند." بنا به گزارش‌ها "راهرو و پرده‌هایش و باز بودن فضا که بیشتر تصور یک انبار را می‌داد، با توجه به تعداد اندک مجسمه‌ها و چیدمان‌ها، چنین نشان می‌داد که دوسالانه هشتم مجسمه‌سازی، به نحوی کاراندازی شده تا تقویم شود و به عنوان گزارش عملکرد دستگاه دولتی به حساب آید." این دوسالانه از ۲۷ شهریور ۹۸ فراخوان داد و آخر مهر را آخرین نوبت گفت، اسامی راه یافتگان قرار بود ۲۰ آبان اعلام شود، اما خبر رسید که به دلیل "تمدید ثبت نام" و "مشارکت بی‌نظیر هنرمندان" کار یک هفته به تاخیر افتاد و ۱۵ بهمن در محلی که قرار بود چیدمان شروع شد. آن داستان غم‌انگیز هشتمین دوسالانه مجسمه‌سازی، چندین بار کلام به کلام محلش تغییر کرد، دبیرش تغییر کرد و مسوولیت‌ها جا به جا شد تا سرانجام "پهنه رودکی" در نظر گرفته شد و گفته شد ۱۵۸۰ اثر رسیده که ۶۰ تای آن انتخاب شد. تا بالاخره خبر رسید "هشتمین دوسالانه برای نخستین بار با هدف ارائه‌ی پروژه‌های بینارشته‌ای، کیوریتوریال و آرشیوی در حوزه‌های مرتبط با مجسمه‌سازی" در تالار وحدت برگزار می‌شود و شد. هفته گذشته با حضور معاون وزیر در حالی که رعایت پروتکل‌های بهداشتی مانع از راه دادن به علاقه‌مندان شده بود با عده‌ای کم، ۹۰ اثر به نمایش درآمد. در اطلاعیه رسمی برگزارکنندگان آمده بود: همایش و مجموعه نشست‌های این دوره از دوسالانه‌ی مجسمه‌سازی تهران به‌سبب محدودیت‌های ناشی از همه‌گیری ویروس کرونا و عدم امکان برگزاری حضوری، در قالب ضبط سخنرانی پژوهشگران و بدون حضور مخاطبان برنامه‌ریزی شده است که در طول برگزاری دوسالانه در فضای مجازی و پس از آن در کتاب پژوهشی دوسالانه منتشر شد. اثری از هدی زرباف یادگار یک نقاش گالری اینفو هفته پیش خبر از درگذشت هدی زرباف مجسمه‌ساز و عضو انجمن نقاشان ایران داد که تنها ۳۹ سال داشت. فرهنگ صمدزادگان نقاش در رثای خانم زرباف نوشت: لعنت به این سال نحس! مجسمه‌های او از تصاویر، صداها و اشیای بازیافته ساخته می‌شد که ردی از تماس انسان در آن‌ها باقی مانده بود: جوراب‌های استفاده شده، ویدئوهای یوتیوب، تی‌شرت‌های پوشیده شده، موی انسان و عروسک‌های رها شده. هنرمند از این اشیا استفاده می‌کرد تا خاطره صاحبان پیشین این اشیا را زنده نگه دارد." آخرین نمایشگاه وی، چندی قبل در گالری طراحان آزاد با عنوان گسست محسوس بود.
هفته‌ای که به برف سفیدبخت شد، به هوای آلوده خاکستری و بدبو، معجون از خوب و بد بود. یک هفته مانده به شادی و غم در کاخ سفید، پرنده‌های آهنین به خلیج فارس رفتند. همزمان با درگذشت اصغر عبداللهی نویسنده مردمی و سینماگر، سنگ مزار محمدرضا شجریان رسید و گور را از کنج تنهایی نجات داد.
هفته هنر و فرهنگ؛ امید نومیدان، هنر زنده است، گسست محسوس
تیم فوتبال امید ایران در رقابت های مقدماتی المپیک موفق شد با سه گل میزبان خود تیم اردن را شکست دهد تا همچنان به صعود امیدوار باشد. در این دیدار که چهارشنبه شب در ورزشگاه ملک عبدالله در امان برگزار شد، حسين كعبی (36)، وحيد امرايی (80) و مهرداد اولادی (85) برای ایران گلزنی کردند. تيم ايران با اين پيروزی پنج امتيازی شد و با تفاضل گل بهتر نسبت به تیم استراليا در رده دوم گروه خود چين قرار گرفت. فوتبال ایران در دوره های پیشین المپیک فرصت حضور پیدا نکرده و نتایج نه چندان رضایت بخش این تیم در دیدارهای قبلی انتقادهای فراوانی را به عملکرد وینگو بگوویچ، مربی این تیم، برانگیخته بود. رقابت های نهایی المپیک در تابستان 2008 در پکن، پایتخت، چین برگزار می شود. اوکراین و لهستان میزبان جام فوتبال اروپا ۲۰۱۲ میزبانی مسابقات فوتبال جام ملت های اروپا در سال۲۰۱۲ میلادی به طور مشترک به اوکراین و لهستان واگذار شده است. دو کشور شرق اروپا در حالی برای میزبانی جام ملت ها انتخاب شده اند که کرواسی و مجارستان نیز زوج دیگر نامزدی مشترک بودند و ایتالیا، قهرمان جام جهانی گذشته، نیز به عنوان شانس اول نامزدان دانسته می شد. این اولین بار است که اوکراین و لهستان میزبانی یک رقابت به این حد مهم ورزشی را بر عهده می گیرند و از دو کشور چهره های شاخصی در مراسم روز چهارشنبه (هجدهم آوریل)، که در شهر کاردیف ولز برگزار شد، شرکت کرده بودند. ویکتور یوشچنکو، رئیس جمهور اوکراین، و آندره شوچنکو، مهاجم تیم چلسی انگلستان و کاپیتان تیم فوتبال این کشور در محل برگزاری مراسم حضور داشتند. برای لهستان نیز، یرزی دودک، دروازه بان تیم لیورپول انگلستان و تیم ملی این کشور به همراه ویتالی کلیتچکو، قهرمان سابق بوکس برای حمایت از نامزدی کشورشان در این مراسم شرکت کرده بودند. سومین برد والیبال نشسته جوانان ایران در ادامه رقابت های جهانی والیبال نشسته جوانان، تیم زیر ‪ ۲۳‬ساله های ایران به یک پیروزی دیگر برابر تیم قزاقستان دست یافت. در این بازی که چهارمین دیدار تیم ایران بود، پرورش خواه، نصری، شعار بیگدلی، نامجو، حسین قلی و اکبرزاده مقابل بازیکنان قزاقستان به زمین رفتند و با نتیجه سه بر سفر این تیم را شکست دادند. تیم ایران در پنجمین دیدار خود به مصاف برزیل میزبان این مسابقات خواهد رفت. اینترمیلان سرانجام باخت تیم اینترمیلان، صدرنشین بی رقیب سری آ فوتبال ایتالیا، سرانجام در هفته سی و دوم این رقابت ها در مقابل آس رم، تیم دوم جدول، تن به شکست داد. در این دیدار که در ورزشگاه سن سیروی میلان برگزار می شد، دو تیم تا آخرین دقایق بازی یک بر یک مساوی بودند، اما دو گل توتی و کاستی در دقایق 89 و 90 موجب برتری سه بر یک تیم میهمان شد. تیم اینترمیلان در این فصل سری آ رکورد تازه ای برجای گذاشته و در حال حاضر نیز با سیزده امتیاز اختلاف نسبت به تیم رم در صدر جدول ایستاده است. در دیگر دیدارهای مهم روز چهارشنبه، تیم آث میلان با نتیجه پرگل پنج بر دو میزبان خود آسکولی را شکست داد و لاتزیو و کیه وو بدون گل مساوی کردند. لیورنو نیز در زمین خود دو بر یک بر کالیاری غلبه کرد. رحمان رضایی، مدافع ملی پوش ایرانی تیم لیورنو، در این دیدار حضور نداشت. فوتبال ایران همچنان برترین در آسیا بر اساس آخرین رده بندی اعلام شده از سوی فدراسیون جهانی فوتبال، تیم ایران با رغم سقوط هشت پله ای نسبت به ماه گذشته، همچنان بالاترین رتبه را در میان تیم های آسیایی دارد. تیم ایران که در رده بندی پیشین سی و دوم بود، این ماه با ۶۷۳ امتیاز در رده چهل و دوم قرار گرفته است. ایتالیا، قهرمان جام جهانی 2006 آلمان، موقعیت خود را در صدر جدول رده بندی تیم های فوتبال جهان حفظ کرده و بالاتر از آرژانتین قرار گرفته است. این در حالی است که برزیل جایی بهتر از رده سوم به دست نیاورده است. پنج تیم برتر جهاناول) ایتالیادوم) ‌‏آرژانتینسوم) برزیلچهارم) فرانسهپنجم) ‌‏آلمان پنج تیم برتر آسیا و اقیانوسیهایران - چهل و دوماسترالیا - چهل و سومژاپن - چهل و ششمکره جنوبی - پنجاه و یکمازبکستان - شصتم خبرهای کوتاه از ورزش ایران و جهان خدمات
پیروزی امید ایران برابر اردن
برد امید ایران مقابل اردن؛ باخت اینترمیلان
درياچه پرورش ماهی گيسوم تالش -(عکاس: مجيدآژگان، بهار۱۳۸۵) چوپان تالشی-ييلاق اسالم -(عکاس: حسين حبيب زاده) دختر تالشی- ييلاق اسالم (عکاس: حسين حبيب زاده) ييلاق ريک (لوراهونی) تالش (عکاس: حسين حبيب زاده) نمايی از شهر تالش (عکاس: حسين حبيب زاده) ييلاق ريک تالش (عکاس: حسين حبيب زاده) سد خاکی سراگاه - تالش (عکاس: حسين حبيب زاده) جاده اسالم به خلخال-(عکاس: حسين حبيب زاده) جاده ساحلی گيسوم تالش – (عکاس: مجيدآژگان، بهار۱۳۸۵) خدمات
مجموعه دوم از عکس های تالش را در زير می بينيد. اين عکس ها توسط مجيد آژگان و تعدادی هم توسط عکاس تالشی حسين حبيب زاده گرفته شده است:
نماهايی از شهر باستانی تالش در شمال ايران